ارسالها: 3650
#31
Posted: 11 Aug 2012 11:22
نویسنده ایرانی از وبلاگ امیر سکسی
هر کی به هر کی ۳۲
من وآهو روی تخت قرار قرار داشتیم . دختر عمویی که آرزو داشتم زنم شه . آرزو داشتم این من باشم که دختریشو می گیرم و بکارتشو پاره می کنم . هنوزم دوستش داشتم و دارم . به دیدنش بدنم به لرزه در اومده بود . حس کردم خیلی بهش احتیاج دارم . نیازی که نمی دونم اسمشو چی بذارم . شاید حاضر بودم که اون مال من باشه ولی تا آخر عمر بهش دست نزنم . ولی با این حال از این که دارم زن اون چینی نامرد رو میگام کیف می کردم . هرچند با مجوزی که باید برای آهو صادر می کردم اون در جلسه خانوادگی به خیلی ها کوس می داد ولی این من بودم که در خارج از این جلسه داشتم اونو سیر سیر می کردم . آهوی نازم سرشو بالا گرفت . اومد طرف شورتم تا اونو پایین بکشه و کیرمو ساک بزنه -خیلی عجله داری . همین جوری که واسه فرار کردن از من و از دست من عجله داشتی . چی بود نمی تونستم خوشبختت کنم ؟/؟ نمی تونستی ببینی که من پسرعموت آدمی که دیوونه وار عاشقته مرد زندگیت باشه ؟/؟حالا کارت گیره اومدی طرف من ؟/؟ شورتمو پایین کشیدم . چشاش داشت از حدقه در میومد وقتی کیر کلفت منو دید . خواست بپره روش و اونو بذاره تو دهنش ولی بهش گفتم آهو مجبور نیستی کاری رو که دوست نداری انجام بدی . تو چی کم داشتی . سرمایه و پول و شخصیت که داشتی . این چینی های کثیف آدمن که تو رفتی زن یکی از اونا شدی ؟/؟ اونایی که دشمن ملت مان . آدم قحطی بود ؟/؟ سوتینشو در آوردم .. مثل مجسمه ها رو تخت دراز کشید و پاهاشو به دو طرف باز کرد . چی می شد هرروز و هر شب من این کوسو می گاییدم . یه تیکه از شورتش که به رنگ سبز بود مثل برگ درخت روی کوسشو گرفته بود . من بینی امو گذاشتم رو همون نقطه اوخ چه بوی خوشی داشت . خیسی کوسش از دو طرف زده بود بیرون و من با دندون و دهنم شورتشو تا زانو از پاش در آوردم و و بعدشم با دستام از پاش کشیدم بیرون و دوباره دهنمو انداختم روکوسش -آریاااااا اووووووفففففف تازه دارم می فهمم سکس چیه حال کردن چیه .. طولش بده . بخور عزیزم بخور کوسسسسسمو بخورررر . آهو خانوم من کوسی داشت مث کوس یه بچه آهو . چقدر کوچولو بود . ناز تر از کوس زینا . کوچیک تر از اون .. سینه هاش هنوز دخترونه بود . وقتی کوسشو یه لقمه کردم و تو دهنم جاش دادم یه قسمتی از دو طرف پاش هم تو دهنم جا شد . -عزیزم منو ببخش کاش این کیربه عقد کوسم در میومد کاش این کیر واسه همیشه مال من بود . منم طوری کوس آهورو میک می زدم که انگار دارم لذیذ ترین غذای دنیا رو می خورم -وااااااییییی آریا .. ناخنای بلندشو تو پس گردنم فرو کرده بود از هوس زیاد جیغ می کشید با این که تنم می سوخت و دردم می گرفت از این حرکات آهو خانوم خوشم میومد . لذت می بردم از این که دخترعموی فراری از دستمو که ازدواج با اون بزرگترین آرزوی زندگیم بود تونستم تا این حد حشریش کنم . و اون نیاز مند منه .. خودشو بالا کشید این بار وقتی به طرف کیرم اومد خودمو کنار نکشیدم . گذاشتم هر جوری دوست داره باهاش حال کنه ... -آریا این دومین کیریه که دارم لمسش می کنم یک کیر ناب و اصیل -ولی از این به بعد کیر های زیادی می بینی -خب اون محفل خانوادگی بر نامه اش چیز دیگه ایه . اون روز همه آزادن و تمام عقد و ازدواج ها و پیوند ها و روابط فامیلی در جلو گیری از سکس مفهوم خودشو از دست میده . می خواستم بهش بگم درسته عزیزم اون وقت میشی یه جنده شرعی که از بیان این حرفم پشیمون شدم . کیرم داغ داغ شده بود . آهو هر کاری کرد بیشتر از نصف کیرو ببلعه نتونست .. دهنشو بیشتر باز کرد یه خورده چونه شو آورد پایین تر تا نوک کیر به سر حلقش برسه و یهو دیدم سرفه اش گرفت و نفسش نمیومد . کیرمو از دهنش کشیدم بیرون کمی که آروم شد این بار سعی کرد خیلی طبیعی اونو بخوره . زبونشو رو تمام قسمتهای اون می کشید . -آههههههه آههههههههووووووو اوووووووووففففف .. زبونت لبت جادو می کنه .. شیرینی این لحظه ها رو نمی تونم هر گز فراموش کنم . همون جوری که هیچوقت نمی تونم تو رو از یاد ببرم . دوستت دارم . دوستت دارم آهو . بااین که دوست نداشتم دهن آهورو از آب خودم پر کنم ولی جلو ریزش آب کیرمو نگرفتم . آبم ریخته می شد تو دهن آهو و اون می دونست کیرمو چطور میک بزنه و بلیسه که این لذت تا نهایت و تا اونجایی که جا داره ادامه داشته باشه -چقدر خوشمزه هس آب کیر تو .. اون کلفتی کیرتو که می بینم حس می کنم خیلی تشنه آبشم .. چی میشه وقتی بره توکوسم . حالا یواش یواش لحظه موعود فرا می رسید . داشتیم به اصل مطلب می رسیدیم .دیگه وقتش بود که کوسشو می گاییدم . کوس نازشو که گاییدنش آرزوم بود و حالا اون اسیر من بود . بالاخره من آهوی خودمو شکارش کرده بودم .. رو آهوی خوشگلم سوار شده و به چشای نازش نگاه کردم . انگار با نگاش میخواست یه چیزی بهم بگه و نمی تونست . چند بار سعی کرد با لباش بگه .. نوک کیرم به نوک کوس خیسش چسبیده بود . قصد داشتم با یه فشار دیگه اونو بفرستم تو کوسش که دیدم چشاش پر اشک شد و گفت بهتره یه حقیقتو همین الان بهت بگم جنگ اول به از صلح آخر . من هنوز دخترم می دونم شما فقط به زنا مجوز میدین . کیر شوهرم در حد و قواره ای نبوده که بتونه دختریمو بگیره .. کیرش شله به شش هفت سانت هم نمی رسه .پرده منم انگار اون دم دما نیست . می دونم خلاف کردم . می دونم بهم مجوز رو نمیدی . آریا بهت التماس می کنم کمکم کن . نذار ناامید برگردم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 7673
#32
Posted: 13 Aug 2012 17:44
هر کی به هر کی ۳۳
واقعا نمی دونستم چه عکس العملی نشون بدم . درون من غوغایی برپا بود . داشتم رو ابرها پرواز می کردم . آهوی ناز خودمو می تونستم عروس خودم حسابش کنم . نباید خوشحالی خودمو بهش نشون می دادم . باید روش منت میذاشتم .. خیلی بیشتر از اونچه موقع سکس به خودم فشار می آوردم که آبمو خالی نکنم به خودم فشار آوردم که جلوی لبخند خودمو بگیرم و هی دهنمو دایره وارمی گردوندم تا لبخندم مشخص نشه . وقتی که برخودم مسلط شدم تازه فهمیدم که این کار من یعنی پاره کردن پرده آهو چقدرمی تونه خطرناک باشه . اگه شوهر کوس خلش یهو عقلش بیاد سر جاش .. اگه مادربزرگ وبقیه بفهمن ؟/؟ نه تنها اعتبار من به خطر میفته ومنو از وکالت مجوزدادن میندازن بلکه ممکنه عضویت منو هم لغوکنن . نباید کاری کنم که آهو متوجه شه که من از این موضوع هراس دارم ولی به ریسکش می ارزه . من دارم به یکی از بزرگترین آرزوهای زندگیم می رسم -آهو جون کسی که ازاین موضوع یعنی دختر بودنت چیزی نمی دونه ؟/؟ مامان بابا و داداش وبقیه .. -نه هیشکی -این واسم خیلی مسئولیت داره -می دونم مطمئن باش من این خوبی ومحبت تورو هیچوقت فراموش نمی کنم . تا آخرعمرمم هر وقت تو بخوای وهرجایی که بگی خودمو در اختیارت میذارم . خیلی راحت میشه سر این چینی بی غیرت کلاه گذاشت . -نمی دونم از دست تو چیکار کنم دختر! همیشه مایه دردسری . -ببینم آریا تو که از این دردسرا دوست داشتی . -فقط حواست باشه آهو اگه ازجریان دختر بودنت کسی چیزی بدونه دوتایی مون باید خیر این محفل خونوادگی رو بخوریم . فقط باید یه کاری کنیم که اثری از خون باقی نمونه این پری جون خیلی زرنگه . رفتم طرف در ورودی سالن امتحان . از شانس بد یا خوب یه در دو در هم نداشت . کدومشونو باید قفل می کردم ؟/؟ بعضی هاشون هم که کلید رو تنشون نبود . -ببینم آریا مادر بزرگ یهو دیدی وسط کار اومد سر کشی میگی چیکار کنیم ؟/؟ یه نگاهی به دور و بر انداختم و یهو ذوق زده شدم . -آهو خودت قول دادی که هر وقت من بخوام آماده ای . من این مشکل رو هم خیلی ساده حل می کنم . -جون بابا . تازه مگه من با کیر این چینگ چونگ جانگ می تونم حال کنم ؟/؟ این محفل خونوادگی هم می خواد ماهی یه روز برگزار شه . بقیه مدت رو چیکار کنم ؟/؟ -خیلی ساده آهو جون می برمت حموم .. ته سالن حموم هم هست . جووووووون چه کیفی میده . اونو رو دستام بغلش کرده و رفتیم زیر دوش . خودم تنشو لیف زدم و روکوس نازش دست کشیدم . خیلی هیجان زده بودم . کوس کفی آهو رو گذاشتم تو دهنم . برام فرقی نمی کرد طعم صابون بده یا هر چیز دیگه ای . من به بزرگترین آرزوی زندگیم رسیدم یا داشتم می رسیدم . آرزویی که اونو از دست رفته می دونستم .عیبی نداره که همه فکر کنن دختری آرزو توسط یه چینی کوس خل بی پدر و مادر گرفته شده . مهم اینه که من خودم بدونم که این منم که تونستم پاره اش کنم . -آریاااااا زود تر کیرتو بیار . این جوری که داری می خوریش دیگه کوسمو مث یه تیکه ماهی تو ی روغن سرخش کردی . -خوشگله این اگه بره تو کوست که دیگه سوخاری میشه .. -بذار بشه بشه بشه .. سینه های مرمرین ولی کوچولوی دخترعمو جونمو تو دستام می گردوندم . نفسشو بند آورده بودم . اشکشو در آورده بودم . -آهو تو که همین حالاشم از حال رفتی .. -کاش همیشه این طور از حال می رفتم . دیگه چی می خواستم ؟/؟ دور و بر کوس صابونی آهو رو خوب با آب شستم و نوک کیرمو به سر کوس خیسش چسبوندم . لحظه موعود فرارسیده بود . خیلی داغ شده بودم . یه حسی داشتم که انگار این اولین کوسیه که دارم میگامش . خیلی به خودم فشار می آوردم که تو کوس آهو آب نریزم و یه جوری با خونش قاطی نشه . من نمی دونم این چینی دیوث تا حالا چه جوری تو کوس زنش آب می ریخته . حواسمو می بردم جای دیگه و به خودم فشار می آوردم که آب کیرم خالی نشه -چیکار می کنی آریا -یه چیزی ازت می خوام آهو نه نگو . می دونم که تا حالا دست نخورده و تنگه -پسرعمو جون تو کارتو بکن خونینم کن . سوراخ تنگ کون منو هم می تونی بازش کنی . دیگه چی بگم .. جون چه با حال می شد . اول می ریختم تو کونش بعد می رفتم سر وقت کوسش طوری بهش حال می دادم که حتی حاضر باشه با تیغ موکت بری کیر شوهرشو از ته ببره تا به کیر من برسه . -آهو این که خیلی کیپه نکنه از همون بالا جر بخوری . پس این چینی توله سگ چی رو فرومی کرده اون داخل -عزیزم تو خودت همین حالا جواب خودتو دادی . سگ که می دونی کیر به درد بخوری نداره حالا حساب کن کیر توله اش چی می تونه باشه !-ببینم می تونی این کیر اسبی منو تحمل کنی ؟/؟ -خیلی حرف می زنی آریا .. تودلم گفتم هنوز کیر آریا رو نخوردی که داری این طور بلبل زبونی می کنی .. حالا که زبونت دراز شده بیا بگیر . هنوز کله کیرم نرفته بود توی کوسش که جیغش در اومد و مشتاشو به سینه من می کوبید . منم لبشو با لبام بستم و سنگینی خودمو انداختم رو آهویی که کمرش به دیوار تکیه داشت و اونو به طرف عقب فشارش می دادم . چند سانت اول کیر راحت تر رفت و دوباره کار سخت شد ولی من دست بر دار نبودم . آهو هم خوشش میومد و هم درد می کشید . خون از بغلای کیر و کوس جاری شده بود . انگشتمو رو خون مالیدم و روبه صورت و چشای آهو گرفتم و گفتم ببین . ببین اومد . پسرعمو کار دختر عمو رو ساخت . لباشو آزاد کردم و گفتم هرچند جاش نیست ولی می تونم یه چیزی ازت بپرسم ؟/؟ -بپرس هرچی دوست داری بپرس . -تومی تونستی با یه موزی بادمجونی خودتو پاره کنی و بیای پیش من و این همه دردسر نکشی . چی شد که ترجیح دادی این جوری بیای ؟/؟ -شاید به خاطر این بود که منم ته دلم دوستت داشتم و همیشه از این که بهم نرسیدیم احساس عذاب وجدان می کردم . اگه ممتحن کس دیگه ای بود شاید همین کاری رو که گفته بودی انجام می دادم ولی این جوری حس می کنم خیلی آروم شدم و خیلی هم حال می کنم ... ادامه دارد ..
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#33
Posted: 13 Aug 2012 17:45
هر کی به هرکی ۳۴
آهو ! این حرفی رو که تو الان بهم زدی نمی دونی چقدر به دلم نشست . بی نهایت خوشحالم کرد و از یه نظر هم حسرت زده شدم که چرا تو مال من نشدی . -پسرعمو مهم اینه که روحمون متعلق به هم باشه و از وجود هم لذت ببریم . تا اونجایی که بتونم این اجحافی رو که در حق تو شده جبران می کنم . نمیذارم عذاب بکشی . نمیذارم منو ببوس کیرتو بیشتر بفرست تو کوسم نترس من حالم بد نمیشه . زیر کیر تو و در آغوش تو احساس امنیت می کنم دوستت دارم آریا .. کیرم لحظه به لحظه بیشتر توی کوس آهو جا می گرفت و من غلظت خونو بیشتر احساسش می کردم -دوستت دارم آهو -منم دوستت دارم آریا -می تونم یه چیزی ازت بپرسم -بپرس -واسه این مهربون شدی که فکر می کنی کارت گیره ؟/؟ -چرا از این حرفا می زنی . چرا می خوای دلمو بشکنی -نمی دونم چرا آهو . شاید واسه اینه که اون وقتی که باید ازم دفاع می کردی دفاع نکردی . اون وقتی که باید می گفتی دوستم داری نگفتی .-عزیزم حالا که زیر کیر توام و تو بغل همیم چرا از سکس با هم لذت نبریم . اصلا تو چینگ چانگ چونگ رو داخل آدم نیار . مگه غیر اینه که وقتی میرم تو محفل سکس خانوادگی تو دهها نفرو می گایی و منم توسط دهها نفر دیگه گاییده می شم . ؟/؟ این شوهر بی خایه چینی منو هم یکی از اونا حساب کن . باور کن بعضی وقتا که حال و حوصله شو ندارم که راستشو بگم هیچوقت حوصله شو ندارم کیرشو می گیرم تو دستم و واسش جلق می زنم . همین که آبش خالی میشه وا میره و دیگه میفته می خوابه . این همون چیزیه که من می خوام و می خوام همیشه از شرش خلاص باشم . بازم خدا پدر این پدر بزرگ و مادر بزرگو بیامرزه که با این گرد همایی خیلی از مشکلات ما رو حل کردند و در خیلی از موارد جلو طلاق و اختلافات زنا شویی رو گرفتند . خیلی ثواب می کنن .. مثل تو که حالا داری ثواب می کنی و بهم حال میدی .. چند بار کیرمو به صورت رفت و بر گشتی فرو کردم تو کوس آهو . گوشه کنار و رو کاشی و سرامیک هر چی اثری از خون بود پاک کردیم و کیرمو مث یه مکش فرو می کردم تو کوس دختر عمو تا هر چی خون اون داخل مونده بکشمش بیرون .-می دونم یه خورده می سوزه -پس بیا با کونم حال کن تا زمان بگذره و بعدم از کوسم بهم حال بده . یه موقع پری جون نگه چقدر لفتش میدیم . -نه آهو جون نگران نباش اون کاری به اینکارا نداره . تازه ما نوه هاشیم صرف نظر از امتحان و این جور مسائل من و تو جیگرگوشه هاشیم . بچه های پسرشیم . خونه غریبه که نیستیم . اون می دونه که من چقدر دوستت داشتم و دارم و حتی حالاشم دارم ازت لذت می برم -و بعدا هم خواهی برد . هر وقت که اراده کنی .تو چشای آهو نگاه کرده و گفتم عزیزم اینو جدی میگی ؟/؟-آره جدی جدی . با تمام وجودم میگم -آهو .. چشات مث یه آهوی بیگناه انگاری که داره حقیقتو بهم میگه -مگه تو هنوزم بهم شک داشتی ؟/؟ -اگه بدونی چقدر از دست دادن تو دیوونه ام کرده . سرمو گذاشتم رو کونش و رو کونش یه کف صابون غلیظ درست کرده و اونو دور سوراخ کونش می گردوندم و سعی می کردم اون ناحیه رو نرمش کنم .-آریا این قدر به خودت سخت نگیر . کیرتو زود تر فرو کن تو کونم . حالتو بکن که تا اون موقع کوسمم حالش بهتر میشه و می خواد معنای سکس و حال کردنو بفهمه . هرچند چند دقیقه پیش تا حدودی متوجه شدم . وقتی که داغ داغم کردی . -آهو دوست ندارم دردت بیارم . درد بکشی . -هرچی درد بکشم به اندازه اون درد دلت نمیشه . این حرف اون نزدیک بود اشکو از چشام جاری کنه و از گاییدن کونش پشیمون شم ولی یه نهیبی به خودم زده گفتم پسر این قدر کوس خل نباش درسته که بهت اظهار عشق و علاقه می کنه ولی اینو هم در نظر بگیر که ازت مجوز می خواد . کون آهورو از وسط بازش کرده و رفتم فقط تو حس کون . قالبشو می دیدم کیرمو چسبوندم به سوراخش . دهن آهورو محکم نگه داشتم .-منو ببخش دختر عمو جون می ترسم جیغ بکشی پری جون یه وقتی بیاد این طرفا یه سر و گوشی آب بده و اگه یه قطره خون از دستمون در رفته باشه و اگه بخواد یه بررسی بکنه و متوجه شه .... دیدم سرشو تکون میده و کارمو تایید می کنه . هرچی به این سوراخ کون فشار می آوردم کیرم می پرید گرفتار شده بودم . دست کم آورده بودم . مجبور شدم دست راستمو از رو کونش و قاچای اون ور دارم و دور کیرم حلقه کنم و به طور حدسی فشارش بدم به سوراخ کون آهو . واییییییی چه دردی می کشید . ناله های تو دهنی اون و فشاری که به من و خودش می آورد همه حاکی از درد شدیدش بود ولی من تا نمی گاییدمش ول کنش نبودم . بالاخره کیرمو کردم تو کونش . از بس اون یه خورده ورودی رو عقب جلوش کردم تا نصف کیر رفت تو کونش . بیشتر از این نمی کشید و منم دل نداشتم درد بکشه . وقتی حس کردم آروم تر شده دستمو از رو دهنش ورداشتم و اونونوازشش کردم و یه خورده رو کوسش دست کشیدم تا این جوری آروم تر شه و با هوسی زیاد تر درد کونشو تحمل کنه . نگاهمو از اون سوراخ تنگش بر نمی گرفتم . چقدر مزه می داد وقتی کیرم می رفت تو کونش و اون سوراخ تنگشو مثل یه حلقه دایره ای گشاد می کرد و واسه خودش جا باز می کرد ویه جایی اون داخل واسه خودش دست و پا می کرد . هنوز باورم نمی شد که یکی از رویاهای زندگی من به واقعیت تبدیل شده باشه . -آریا حال می کنی -آره عزیزم . تو درد کوست چطوره . -حس می کنم سوزش زیادی ندارم هرچی باشه از درد کون بهتره . تصمیم گرفتم زود تر تو کون دختر عمو جون خالی کنم تا به کوسش برسم . به سوراخ کونش و کلفتی کیرمو و اون حلقه دور سوراخ توجه داشته ودر یه عالم خلسه و لذت حس می کردم که آب کیرم در حال سرازیر شدن به طرف سوراخ کون عشق زندگیمه .... ادامه دارد .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#34
Posted: 13 Aug 2012 17:46
هر کی به هر کی ۳۵
وقتی که مطمئن شدیم از خون و این جور دردسر ها خبری نیست فضای حمومو تمیز کرده و ترجیح دادیم که ادامه رو بریم روی تخت . هنوز باورم نمی شد که دختری آرزو رو گرفته باشم . این رازی بود بین من و اون . رازی که اگه شخص سومی اونو می فهمید لو می رفت . روحیه گرفته بودم . کوس دختر مورد علاقه که حالا کرده بودمش . زن مورد علاقه خودمو گرفتم زیر زبون و دهنم و دوست داشتم یه حالی به اون بدم که تا به حال به کسی نداده باشم . یه حالی که حقش بود . همه جاشو می لیسیدم . رون پا زانو ها انگشتای دست و پاشو میذاشتم توی دهنم و یکی یکی اونا رو لیس می زدم و میکشون می زدم .-آریاااااااا اوووووووففففففف نهههههههه بکن بکن یه خیلی به من حال بده و بعدا بکن تو کوسسسسسم . چی می شد اگه تو شوهرم بودی همیشه و هر وقت که دوست داشتم از این حالا به من می دادی . از این چینی بی خایه هیچ بخاری بلند نمیشه . دوستت دارم آریا عاشقتم . هرکاری دوست داری بکن -آهو تو آرزوی من بودی و هستی . حتی اون وقتا به خودم اجازه نمی دادم یه چشمه از این کیرمو نشون بدم تا این ور زندگی رو ببینی و این طور از بوم من پر نکشی -آههههه کاش که نشون می دادی کاش نشون می دادی تا امروز من حسرتشو نکشم -نه نمی ذارم این چینی کوس کش و دیوث سر منو کلاه بذاره و زندگی تو رو سیاه کنه . دوستت دارم آهو دوستت دارم عاشقتم -بگو بگو بازم بگو آریا -دوستت دارم دیوونتم . بغلش کرده این بار لباشو با لبای خودم جفت کردم و کیر داغ پر التهابمو فرو کردم تو کوس تشنه اش می دونستم این کیر دوای همه درد ها و محرومیتهاییست که کشیده . واسه همین تا می تونستم ضربه رو به ته کوسش می زدم و در برگشت کلفتی کیرمو فشارش می دادم به لبه های کوسش تا با زیاد کردن اصطکاک لذت اونو خیلی بیشترش کنم -.از هوس زیاد و از اونجایی که نمی تونست فریاد بزنه لبامو گاز می گرفت و اونو میک می زد و منم مانع کارش نمی شدم . میذاشتم هر کاری که دوست داره و هرجوری که میخواد باهام حال کنه . خوشم میومد که لبامو گاز بزنه و خونشو بمکه . واز طرفی از اونجایی که می دونستم در محفل سکس خانوادگی و به ویژه در حمله اول گرگها امونش نمی دن می خواستم کاری کنم که متوجه شه این کیری که زیرش خوابیده سلطان کیر هاست و هیچکدوم از اون کیرا و صاحباش یارای برابری با من و کیر منو ندارن .. خیسی کوس آهو خانوم تمومی نداشت . حواسم به این بود که اثری از خون نبینم . فقط لبام خونین بود ولی خب این یه واقعیتی بودکه آدمو به تته پته نمینداخت .. آهو دستاشو محکم به پهلوهای من فرو کرده بود . لبای زخمی امو از رو لباش ورداشتم . فریاد های گوش خراش ولی دلنشینشو شروع کرده بود . واااااایییییی آریاااا بزززززن کوسسسسسم کوسسسسسسم داره آب میشششششه .. اوخ نمی دونم چی بگم .. نمی دونم .. تازه اولین باره که تو زندگیم داره این حالت بهم دست میده خواهش می کنم .. آریااااا ولم نکن . .دوستت دارم بکن .. فریاد اون سالنو به لرزه در آورده بود ... طوری که پری جون و آرمان خان روهم به این سو کشونده بود . مادربزرگ به هیجان اومده بود و دستشو گذاشته بود لای شورتش و با خودش ور می رفت -آریا بکن کوسمو بکن همش مال تو .. -یواش زیر گوشش گفتم حواست باشه بازرسا اینجان یه وقتی سوتی ندی . -اونم یواش زیر گوشم گفت سوتی نمیدم ولی کوس که می تونم بدم .. از این حاضر جوابیش خوشم اومد . دوباره بوسیدمش و این بار شدیدتر اونو مورد حملات کیر کلفتم قرار دادم . چشاش دیگه باز نمی شد . دست و پاش دیگه قدرت حرکت نداشت . ناخنای بلندش رو فرو کرده بود تو گوشت تنم حتی صدای شکستن یکیشون رو هم شنیدم سرشو مدام به طرف چپ و راست حرکت می داد تا یه لحظه از حرکت ایستاد . دستاش شل شد و دیگه سرشم تکونی نداد . لبامو از رو لباش ورداشتم . ولی چشاش هنوز بسته بود . قبل از این که کسی بخواد دخالتی کنه چند تا ضربه دیگه به کوس آهو خوشگله ام وارد کرده درحالی که جفت سینه هاشو محکم فشار می گرفتم و می دیدم که به خاطر عشق به من درد رو تحمل می کنه آب کیرمو روونه کوسش کردم -جوووووووون آهوووووو بالاخره ریختم تو کوسسسسس .. ریختم تو کوسسسش .. دستشو گذاشت پشت سرم و اونو به طرف سرخودش نزدیک کرد اولش فکر کردم می خواد منو ببوسه ولی دیدم آروم زیر گوش من میگه آریا جون اگه بچه دار هم شم دوست دارم پدرش تو باشی .. من قرص نمی خورم .. -بچه ها در گوشی چی میگین بلند تر بگین ما هم بشنویم . اینجا نامحرم نداریم -پری جون چیز خاصی نمیگیم . این آهو جون ما یه خورده خجالتیه .. روش نمیشه بعضی چیزارو پیش همه بگه داشت می گفت نگران نباشم قرص می خوره بار دار نمیشه . کارمون تموم شده بود و منم پروانه ورود به جلسه آهو رو امضا کردم . پری جون بهم گفت آریا جون خیلی این امتحان طول کشید . مگه شاگرد تنبلی داشتی -اوخ پری جون اون از اون شاگردای قویه . خواستم ازش خیلی چیزا یاد بگیرم واسه همینم دوست نداشتم به این سادگیها دست از سرش ور دارم . پدر بزرگ هم داشت واسه ما کف می زد . -یادت باشه آریا جون تا چند دست باهام تخته نزدی حق نداری اینجا رو ول کنی .-مادربزرگ راستی به شوهرم مجوز دادی ؟/؟ -راستش اونو باید امتحان نگرفته رفوزه اش می کردم ولی به خاطر این که چینی ها بفهمن که ما ایرونیها چقدر از خود گذشته و مهمون نوازیم سخت نگرفتم و با همون چنگ اول که رومن انداخت منم یه مجوز به این جناب چینگ چونگ چانگ دادم ... راستش من یه سفارش هم به این مامان بزرگ کرده بودم که سخت نگیره و من دوست دارم که این چینی بی پدر و مادر ببینه که جلوی چشاش چه جوری زنش به گاییدن میره در حالی که خودش خایه نداره که کس دیگه ای رو بگاد . ولی من چه طور می تونستم شاهد گاییده شدن آهو توسط افراد دیگه ای باشم ؟/؟.. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#35
Posted: 13 Aug 2012 17:47
هر کی به هر کی ۳۶
دلم می خواست همراه آهو تا دم در خونه شون برم و باهاش درددل کنم ولی هم مادر بزرگ و هم پدر بزرگ باهام کار داشتند آهو رفت و مادر بزرگ به آرمان کبیر گفت که یه سری به باغچه اش بزنه که با من میخواد در مورد یه سری مسائل مربوط به محفل مشورت کنه -حالا پری جون ما دیگه غریبه شدیم و جزو گروه نیستیم ؟/؟ -نه آرمان جون شوخی کردم راجع به مجلس خونوادگی نیست . یه کار دیگه ای داشتم . پدر بزرگ یه لبخند معنی داری زد و رفت و من و زنشو تنها گذاشت . آرمان خان باید از قصد زنش با خبر شده باشه چون پری خودشو خیلی خوشگل کرده بود . من خیلی خسته و بیحال بودم . ولی تا می تونستم بهش حال دادم و راضیش کردم و اونم قبول کرد که تو کوسش خالی نکنم . چون واقعا داغون بودم . عجب امتحان دادن و امتحان گرفتنیه این کار من . من فکر می کنم اونی که امتحان میده کارش خیلی راحت تر باشه ولی واقعا امروز لذت بردم . احساس آرامش می کردم . دختری آهو رو گرفته بودم . در حقیقت این من بودم که شده بودم داماد آهو و شوهرش . لذت می بردم . در عالم رویا و خلسه بودم . دوست داشتم همه عالم و آدم از این راز با خبر باشن ولی نمی شد . نباید همچین کاری می کردم درست نبود تمام بر نامه ها به هم می خورد اگه می گفتم یه دخترو گاییدم . بعد از این که با پدر بزرگ چند دست تخته زدم و از بی حالی این دفعه رو راستی راستی باختم رفتم خونه . خونه سوت و کور بود انگار هیشکی درش نبود . نه آرین و پریسایی نه آرمیلا و فر نوشی و نه بابا آزاد . آنیتا هم که پیش مامان مامانش جا خوش کرده بود . فقط مامان الیا رو دیدم که با یه قیافه عجیب و غریبی جلوم ظاهر شده بود البته خیلی وسوسه انگیز بود ولی آرایش چشا و ابرو و صورت و مژه اش یه حالتی بود که بهش میگن شیطانی . راستش من هر وقت این جور میکاپ ها رو می دیدم یاد جنده ها می افتادم -بیشترا که رفتن سر خونه و زندگیشون پس بابا کجاست ؟/؟ -بابات هم رفته شهرستان تا دو روز دیگه نمیاد . بقیه رو هم یه جوری ردشون کردم برن تا من و تو تنهای تنها باشیم -خب مامان تنها باشیم که چی بشه -چقدر دوزاریت کجه پسر . می خواهیم با هم حال کنیم دیگه . هنوز مزه جلسه قبلی زیر زبونمه . -مامان تو که کم کمش با ده نفر بودی نگو باهام حال کردی .. دستشو آوردبالا بزنه زیر گوشم که پشیمون شد -چیه آریا حالا واسه ما زبون در آوردی پیش آرمیلا و بقیه ازت دفاع کردم این جوری با مادرت حرف می زنی ؟/؟ -مگه غیر از اینه ؟/؟ -نمیگم دروغ میگی . خودت می دونی که همه ما اون روز آزادیم ولی تو با یه لحنی باهام حرف زدی که انگار من جنده باشم . نه اشتباه فکر می کنی من هرزه نیستم . رفتم طرفش و سرشو بوسیدم .. -چی شده حالا مثل مذهبی ها رفتار می کنی ؟/؟ یادت رفته با چه عطشی منو می گاییدی ؟/؟ -مامان ما باید تابع قانون و مقررات باشیم . خلاف بخشنامه کار نکنیم . این کاری که تو دوست داری انجام بدی یه خیانت به باباست .-چه خیانتی من می خوام با پسرم حال کنم . کوس و کون و تن لختمو در اختیارش بذارم -مامان اگه مادر بزرگ بفهمه بابا بفهمه و اعتراض کنه منو اخراج می کنن -کی میخواد بگه و بفهمه من و توبا هم سکس کردیم -وجدان ما که هست -تو یکی دیگه واسم از وجدان حرف نزن . خودم می دونم که تو با چه حقه بازی و دست کاری شناسنامه اومدی تو محفل . من و آرمیلا همه چی رو می دونیم -دختره فضول ! خودم این دفعه خفه اش می کنم . نمیذارم آب خوش از گلوش بره پایین -تو هیچ کاری نمی کنی و نمی تونی بکنی . مجبوری باهاش کنار بیای . اگه من نبودم تا حالا بیچاره ات کرده بود .. عجب گیری افتاده بودیم . درس خوندن که هیچی .. من امروز آهو و پری رو گاییده بودم . هرکدومشون پدرمو در آوردند . -مامان ! من امروز از آهو تست گرفتم .. دیگه موضوع مادر بزرگ پری رو نگفتم -به به مبارکا باشه بالاخره به آرزوت رسیدی . واسه همینه که سلیقه ات نمی گیره بیای طرف اونی که با شیر همین سینه بزرگت کرده ؟/؟ هق هق گریه رو سر داده بود . -آریا تو خودتو خسته نکن من به جات فعالیت می کنم -باشه مامان هرچی تو بگی . هرچی تو بگی . رو قالی وسط پذیرایی یه تشکی پهن کرده و مثل لاشه ها افتادم روش .. مامان یه آهنگ ایرونی گذاشت و شروع کرد به رقصیدن . واسم خیلی ناز می کرد که وسوسه ام کنه . من مثل آدمای سیری بودم که خبری از گرسنه نداشتم .. با خودم گفتم اون مامانمه نباید دلشو درد بیارم . فرداباید جواب پس بدم . کسی که مامانشو راضی نگه داشته باشه خیلی ثواب داره . وقتی که الیا خوشگله ام لباس خواب توری بدن نمای نازکشو از تنش انداخت و با یه شورت و سوتین نازک به رنگ آبی ملایم کنارم ظاهر شد دیگه نیازی نبود که ایثار گری کنم . منی که خودمو لخت کرده روزمین دراز کشیده بودم یهو با کیر شق شده ام روبرو شدم . بد جوری هوس مامان الیا رو کرده بودم . این جورگاییدن پنهونی و خلاف هم عجب مزه ای می داد .. درحالی که به مامان نگاه می کردم گفتم منو ببخش بابا ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#36
Posted: 13 Aug 2012 17:49
هر کی به هر کی ۳۷
مامان دیگه نمی رقصید .. البته خودشو انداخت رو کیر من و اونجا می رقصید . صدای آهنگو تا آخر بالا برده بود . فضای پذیرایی به لرزه در اومده بود . دوست داشتم دوباره واسم برقصه ولی اون تن داغ و کون لرزونشو انداخته بود رو کیر من و نفسم بند اومده بود . ناقلا خوب می دوست چطور دلمو ببره -مامان خیلی فرز و واردی ولی بازم دلم نمیاد . یه احساس ناراحتی وجدان می کنم . شورت نازکشو می داد پایین و دوباره می کشید بالا و می گفت حالا نمی خوای این قدر پیش وجدانت شر منده باشی . کیرمو محکم تو دستش گرفت و و اونو به کوس خیسش مالید و گفت مهم اینه که این دو تا ناراحتی وجدان نداشته باشن . تا صبح واست کلی نقشه دارم .. -وای مامان این جوری که معلومه بهتره امساله مرخصی تحصیلی بگیرم -مگه تو دانشگاهی . می خوای دیگه محفل نیای و این وظیفه خطیر کارشناسی خودتو به یکی دیگه واگذار کن . خودت مرض داری . بگو کیرت می خاره . بگو تو هم کوس شناس و کوس دزد شدی . آخه واسه این یه تیکه گوشت سر خودتو بر باد میدی . نذاشتم دیگه حرف بزنه چون واقعا تشنه سکس با مامان شده بودم . سینه هاشو رو دهنم می لرزوند و من تا برم نوکشونو بذارم تو دهنم عقب می کشید . کیف می کرد از این که رشته سکسو تو دستای خودش گرفته و برق شهوتو تو چشام می بینه .-مامان نکن پارت می کنم . -تو دیگه منو از کیر کلفت نترسون . اونو بغلش کرده و افتادم روش .-اووووووه آریا چقدر حریصی .. به تو رفتم مامانی .. شورتشو و بعد هم سوتینشو با حرص در آورده و انداختم یه گوشه ای دستمو گذاشتم زیر کونش و اونو یه خورده از زمین بالاتر آورده و کوس لیسی رو شروع کردم .. -کیییییییررررررررر . آریااااااااا کیر می خوام زود باش می خوام .. -بذار یه خورده تو خماری بمونی تا دیگه هستی اذیتم نکنی . سر کیرمو میذاشتم رو کوس مامان و بعد ازش دور می کردم -قربووووونت مامانو اذیت نکن من کیر می خوام . .-به یه شرط فرو می کنم تو کوست -بگو قبوله .. --کونتم باید بگام .-اوخ همین ! این که مال خودته در اختیارته . تا باشه از این شرطا . اگه تو نمی خواستی من خودم می خواستم بهت کون بدم . اینو که گفت دیگه معطل نکردم . حس می کردم این کوس با اون کوسی که تو محفل کرده بودم فرق می کنه . واسم انگار شیرین تر شده بود . شاید به خاطر این که کوس دیگه ای دور و برم نبود که بگام و از طرفی این حرصو هم نداشتم که کیر های دیگه در جستجوی شکار کوس مامان باشند ... خودم از تماشای کیری که با تمام قدرت می فرستادمش تا ته کوس مامان و با لذت برش می گردوندم عقب بی نهایت کیف می کردم . دستای الیا جونم رو سینه هاش می گشت . مامان حریص من یه نیمساعتی رو به همین صورت بهم کوس می داد -مثل این که امروز خیلی کمرت محکم شده و به این سادگی خالی نمی کنی -به نفع تو مامان .. یه خورده ادامه داده و اونم با همون فشار های ملایم و گاه سختی که به سینه هاش می آورد نشون می داد که ار گاسمش نزدیکه -عزیزم بکن بکن تند تر صد تا کیرهم اگه در روز بخورم به کیر تو که نمی رسه . انگار اصلا کیر نخوردم بکن داره میاد -مامان صدای ضبط چرا قطع شده -من چه می دونم حالا چه جای این حرفاست . من که گذاشته بودمش رو تکرار . نمی فهمم . برق هم که داریم . ول کن بیا حالمونو بکنیم . جیغای مامان گوش فلکو کر کرده بود و منم که دیگه خسته شده بودم به خودم فشار آوردم که سریعتر کارو تموم کنم .. الیا جون به ارگاسم رسید و طوری رفتار می کرد که انگار به مریخ پرواز کرده باشه . -مامان میخوام بذارم تو کونت و اونجا خیس کنم -هرچند کوسم داره داد می زنه و آب میخواد ولی باشه حرفی ندارم . دفعه دیگه ای هم هست . .مامان مثل این که واسم نقشه ها داشت . روزمین دراز کشیده بود پاهاشو داده بود هوا و گفت خب از همین طرف بذار تو کونم . -مامان . من دوست دارم اون یه جفت قاچ و برش و اون خط درزتو ببینم و اون کون درشتی رو که حرف نداره . خودم حال بیام و سیر که گاییدم بریزم تو کونم و جیگرم حال بیاد . الیا جلوی من قمبل کرد و در واقع بهم پشت کرده بود . این کیر من عجب بد عادت شده بود . اگرم از خالی کردن آب سیر و خسته می شد ولی از گاییدن لذت می برد از تماس پوست و گوشت داغ با یه پوست و گوشت پر تپش و تنش وپر عطش دیگه . سوراخ مامان بدون لغزنده شدن آماده بود و کیرم وقتی رفت داخلش دیگه یادش رفته بود که بعد از ظهری با آرزو و مادر بزرگ هم بهش حال داده و شیره اش تو خونه پری جون کشیده شده .. -ووووووییییی مامان الیا الیا جونم .. -آریا فروکن تا ته بره کون مامانت از کیرت حسابی پذیرایی می کنه . دستشو از پشت به بیضه هام می رسوند و باهاشون بازی می کرد . -الیا الیای نازم چقدر خوشم میاد -کاش می تونستی اونا رو هم بفرستی تو کونم . داشت از این حرفا می زد که حرکات کونش و دستش دیگه نذاشت که آب پشت کیرم سر جاش وایسه . با هر قطره و جهشی که می ریختم تو سوراخ کون مامان الیا حس می کردم که دارم آروم می گیرم . مامان فوری خودشو ازم جدا کرد و دوباره روبروم قرار گرفت آبی رو که از کونش داشت می ریخت بیرون با دست به طرف کوسش هدایت می کرد و من هم بهش کمک می کردم -اوخ مامان مامان . خیلی بلایی . اصلا نمی ذاری سرت کلاه بره . باشه دفعه دیگه یه ضرب می ریزم تو کوست .. یه لحظه اون بالا یه صدایی شنیدم . سرمو بالا گرفتم و دیدم آرمیلاست . ظاهرا کلید داشت و طوری اومده بود که ما نفهمیدیم . بر شیطون لعنت دستش یه دور بین فیلمبرداری کوچیک ولی خیلی قوی بود . چطور ازمون فیلم گرفته بود ولی ما متوجه نشده بودیم . صدای ضبطو حتما با کنترل کم کرده یا خاموشش کرده که صدای ما رو هم تو فیلم ضبط کنه -آریا چی شده -هیچی مامان یه گربه چاق و چله ... مامان از گربه می ترسید و از این که تواتاقش بیاد بدش میومد . با همون تن لخت رفتم دنبال آرمیلا ولی مرغ از قفس پریده بود .. بدون توجه به سر و صدای مامان سریعا از خونه خارج شدم .. رفتم طرف خونه آرمیلا . خونه شون واحد طبقه اول بود . در خونه طبقه بالایی روزدم . منو می شناخت و درو واسم باز کرد . از اونجا با پریسا تماس گرفتم جریانو واسش تعریف کردم . ازش کمک خواستم . -چیه حالا کارت گیره واسم زنگ می زنی ؟/؟ یادت رفته تو محفل چه جوری من و آرمیلا رو خیطمون می کردی ؟/؟ -پریسا من که عاشقتم فدایی اتم . من که باهات کاری نداشتم . آرمیلای عوضی سر به سرم میذاشت و من جوابشو می دادم . خواهش می کنم یه جوری اونا رو از خونه بکشون بیرون . پریسا من جبران می کنم . آبروم در خطره . ببین من که تو اون دفعه کمک روحی می خواستی در کنارت نبودم ؟/؟ قربون زن داداش خوشگل و ماهم برم . می دونی که چقدر دوستت دارم و نمی تونم ببینم که یه تار مو از سرت کم شده باشه -خوبه دیگه . موفق شدی منو خرکنی . همونجا باش ببینم چیکار می تونم بکنم . تو حیاط در حال دور زدن بودم . حتی یه نردبون بلند هم که منو به بالکن و یا تراس طبقه اول می رسوند داشت بهم چشمک می زد . داشتم به خودم می گفتم آریا نامرد باشم اگه خوارتو نگام . البته همون خواهر بزرگمو می گفتم ... ادامه دارد ..
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#37
Posted: 13 Aug 2012 17:49
هر کی به هر کی ۳۸
یه گوشه ای ازحیاط قایم شدم . چند دقیقه بعد پریسا با هام تماس گرفت که فقط آرمیلا نبیندت که اون و شوهرشو با یه بهونه ای دارم از خونه می کشونمشون بیرون . دیگه بقیه اش با خودت . -پریسا جون ممنونم ازت . یادت باشه به منشی خودم یعنی همین جناب کیر الدوله ابن لوله بگم که یه نوبت خارج از محفل برات بذاره -ارزونی خودت نخواستیم -راستی راستی دیگه نمی خوای ؟/؟ من مریض زیاد دارم که بخوام ویزیتشون کنما . حالا واسه ما دور می گیری ؟/؟ -این قدر خودتو نگیر . یه حرفی زدیم . تو که خودت می دونی من مشتری بی چون و چرای همیشگی کیرتم . -می بوسمت . فدات ممنونم -منم فدات دوستت دارم .. یه گوشه ای قایم شدم . آرمیلا و فرنوش رو موقع خروج دیدم . چیزی دستشون نبود . تازه ضرورتی هم نداشت که دور بینو با خودشون ببرن .. با ترس و لرز نردبونو گذاشته و رفتم جایی که محل آویزون کردن رختا بود و مثلا بهش می گفتند تراس .. ای دل غافل فکر اینجاشو نکرده بودم . باید شیشه در ورودی به هال و پذیرایی رو می شکستم . سر و صدا جلب توجه می کرد . ولی مجبور بودم . وسیله ای هم نداشتم . جووووووون . در ظاهرش بسته بود ولی در اصل باز بود. شاید چون حساب نمی کردند که از این طرف کسی وارد شه زیاد اهمیتی ندادند و شایدم یادشون رفته بود . زیاد وقت نداشتم . نباید به چیزی دست می زدم . کار سختی برای پیدا کردن دور بین نداشتم . خیلی راحت پیداش کردم . فیلم داخلشو وقتی که مطمئن شدم همون صحنه عشقبازی من و مامانه ازش جدا کردم و ودوربین رو به همون صورت گذاشتم سر جاش و خیلی راحت از همون راهی که اومده بودم بر گشتم ونردبون رو هم به همون تر تیب قرار دادم . -آرمیلا آرمیلا دهنتو میگام . کوس و کونتو میگام . صبر کن نشونت میدم . مادر نیافریده که سر من یکی کلاه بذاره . خوار مادر چینگ چانگ چونگ رو به گاییدن میدم تو که سهلی حالا واسه ما فیلم می گیری ؟/؟ یه خورده نگران جریان دستکاری شناسنامه بودم . مادر بزرگ خودش می دونست ولی اگه آرمیلا می خواست این مسئله رو پیش همه عنوان کنه برای اعتبار و آبروی آرمان خان و پری جون بد می شد و منم باید غزل خدا حافظی رو می خوندم . حیف می شد . بهترین کار این بود که موضوع رو با پری جون در میون بذارم . ولی دیگه بابت فیلم و گاییدن مامان در خارج از مجلس چیزی بهش نمیگم . آخه یه آدم چقدر می تونه تخلف کنه .. پری جون به گرمی ازم استقبال کرد . انتظار داشت که دوباره یه بر نامه با هم بریم -پری جون در سن تو هفته ای یک بار کافیه -یعنی میگی ما این قدر پیر شدیم ؟/؟ -شوخی کردم مادر بزرگ . این مشکل منو حل کن من بازم در اختیارتم .. دیگه هلاک شده بودم . از اون طرف به زن داداش پریسا بدهکار بودم از این طرف هم به مامان بزرگ . آرمیلا خدا خفه ات کنه . این کیر من چه گناهی کرده که یه ساعت نباید استراحت داشته باشه . جریان گیر دادن و مطلع بودن آرمیلا از قضیه دستکاری شناسنامه رو که تعریف کردم گفت همین ؟/؟ تو فقط واسه همین ناراحتی ؟/؟ پری فدای اون تو و کیر کوس کن تو بشه . تو بهم برس هوای منو داشته باش دیگه هیچ غمی نداشته باش . خیالت تخت کاری می کنم که آرمیلا هیچ غلطی نتونه بکنه . چه طور جرات کرده آریا گل منو اذیت کنه . خجالت نمی کشه ؟/؟ زودتر بهم می گفتی که تر تیبشو می دادم . حالا گیس بریده واسه ما مایه میاد ؟/؟ کور خونده . کاری می کنم که در محفل بعدی جرش بدی -پری جون این قدر حرص نخور فشارت میره بالا و تازه الان باید زیر کیر من بخوابی یه سرویس خودش اونجوری فشار میره بالا و اون وقت فشار در فشار میشه -با فشاری که تو هم به من میاری میشه سه فشاره -نگفتی میخوای چیکار کنی . -حالا بهت نمیگم . فردا کلک قضیه رو می کنم . اگه می خوای از ته و توی کار سر در بیاری یه بار دیگه میای اینجا به پری جونت حال میدی و اون وقت مدرک کاری رو که کردم و اون تو دهنی که به آرمیلا می خوره رو بهت نشون میدم . دیگه سعی می کنم غیر قانونی کار نکنم . تو هم حواست باشه خلاف و غیر قانونی کار نکنی و به دست این دختره مدرک ندی .. با این که از بعد از ظهری تا حالا آهو و مامان و خود همین پری جونو گاییده بودم ولی از این که دو تو طئه آرمیلا رو دارم خنثی می کنم از بس خوشحال بودم که با اشتها افتادم به جون مادر بزرگ و انگاری که یه دختر چهار ده ساله گیر آورده باشم طوری اونو می بوسیدم و همه جای بدنشو میک می زدم که از حال رفته بود . -پری جون قربون کوس نازت .. اگه تو رو نداشتم چیکار می کردم . دوستت دارم . دوستت دارم . با تمام توان و عشق و وجود و احساسم اونو می گاییدم . پری بی خیال شوهرش یعنی پدر بزرگم جیغ می کشید -آریااااااااا کوسسسسسسم بزززززززن جوووووووون ولم نکن . یه خیلی باید منو بگایی . غروبی حال نداشتی زود رفتی جاااااااااان آرمان آرمان کجایی که بیای ببینی زنت زیر کیر نوه ات داره خاکستر میشه -پری جون یواش تر بابا بزرگ میاد این طرف بی احترامی میشه .. همین طورم شد و سر و کله آرمان که خواب بود پیداش شد -چه خبرتونه این وقت شب این همه سر و صدا . زن یواشتر جیغ بزن .. صدا تا نیم کیلومتری میره . -پدر جون شرمنده ام . نمی خواستم این طور شه -می بینم که خلاف مقررات رفتار می کنین .. مادر بزرگ یه چشمکی بهم زد که یعنی آرمان جون داره شوخی می کنه -پسر تو چطور می تونی این مادر فولاد زره رو بگایی -آرمان ! جلو نوه ات این طور باهام حرف نزن باید می بودی و می دیدی که چطور داره با من حال می کنه . هرچی باشه که از تو پیری خیلی با نشاط ترم . رفتم جلو وصورت بابا بزرگ جونمو بوسیدم و گفتم خیلی مردی . خیلی سالار و با مرامی . -ما دلمون فقط به شماها خوشه دیگه . این پری هیشکی رو به اندازه تو دوست نداره -چیه پیری حسودیت میشه ؟/؟ من که اولش از دیدن بابا بزرگ زرد کرده بودم حالا باید تو شوخی اونا شرکت می کردم . آرمان خان رفت و ما رو با هم تنها گذاشت و ما به کارمون ادامه دادیم . وقتی پری جونمو تنظیم تنظیمش کردم راه افتادم طرف خونه . توراه خونه تازه یادم اومد که مامان الیا تنهاست و اگه دوباره بخواد باهام حال کنه من چه خاکی به سرم بریزم !.. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#38
Posted: 13 Aug 2012 17:50
هر کی به هر کی ۳۹
وقتی برگشتم خونه خیلی ناراحت و پکر بودم . هرچی مامان الیا نازمو می کشید و میومد طرف من اصلا حوصله اشو نداشتم . راستش اعصابم خرد بود . تنفر عجیبی از آرمیلا عقده ای پیدا کرده بودم و نمی دونستم با این آرمیلا چه بر خوردی داشته باشم . دختره پاک جنون پیدا کرده بود . معلوم نبود چه مرگشه . اونم داشت تو اون مجلس به هر کی که از راه می رسید کوس می داد و منم کوس هر کی رو که از راه می رسید می گاییدم . تنها فرق بین من و اون این بود که اون زن بود و من مرد بودم . ماجرا رو واسه مامان تعریف کردم و قسمش دادم که خواهرم بویی از این جریان نبره که من در واقع یه ضد حال حسابی بهش زده و بازم خواهم زد . فقط حواسمونو جفت کردیم و در خونه رو هم از داخل کلید روش انداختیم که آرمیلا یه وقتی بر نگرده و متوجه نشه که بازم با هم مشغولیم . واقعا مامان الیا دوای دردمو می دونست .یه سکس جانانه با مامان حالمو جا آورد . هر چند دیگه تو کوس و کونش آبی نریختم ولی خیلی حال داد . هنوز خودمونو نپوشونده بودیم که صدای زنگ در اومد . من سریع لباسامو پوشوندم و به الیا گفتم که میرم درو باز می کنم . آرمیلا بود . نمی تونست با کلید درو باز کنه . رفتم کلید رو از پشت در کشیدم و در رو براش باز کردم . خیلی خندان بود . بر خلاف اونچه که انتظار داشتم اخم کرده ببینمش . احساس یک سر باز پیروز رو داشت . فرنوش هم همراش بود و دوربین هم دستش .-داداش چرا کلید رو انداختی پشت در . خواستی که ما سر زده وارد نشیم ؟/؟ -نه جون آبجی . این روزا دزد زیاد شده . یهو دیدی مامان خیلی راحت میخواد تو خونه بگرده دزده میاد و اونو که لخت باشه دید می زنه . زشته دیگه . محرمی گفتن نامحرمی گفتن .. چهار نفری دور هم نشستیم و بعد از چند لحظه من و من کردن آرمیلا گفت یه سور پرایز دارم براتون میخوام امشب یه فیلم جذاب و سکسی و حقیقی ببینیم . این فیلمو وقتی که بابا برگشت به اونم نشون میدیم و مادر بزرگ پری و بابا بزرگ آرمان هم باید ببیننش . مادر جان ازت عذر میخوام شرمنده ام شاید یه خورده برات گرون تموم شه ولی باید روی آریا کم شه -من نمی فهمم چی میگی آرمیلا . مگه قرار نیست فیلمو بذاری ما لذتشو ببریم . چرا این قدر حرفای مفت می زنی . از من چرا معذرت میخوای .. سیم صدا و تصویر تلویزیون رو به دوربین وصل کرد ولی از فیلم خبری نبود .. هی این ور و اون ور می کرد . خیس عرق شده بود . -نمی دونم این لعنتی چش شده .. بیشتر که بررسی کرد دید جا تره و بچه نیست . فیلمه نبود . یعنی مخلصش داداش آریا اونو کش رفته بود . کارد می زدی خونش در نمیومد . دوید رفت طبقه بالا .. از همونجایی که فیلم گرفته بود .. صداش کردم آرمیلا جان تو که اون بالا نبودی فیلمو اونجا گذاشته باشی .. دست از پا دراز تر بر گشت . فرنوش بریم خونه بر گردیم . شما ها بیدار باشین فیلمه رو که پیدا کردم میارم با هم ببینیم . فقط زود نخوابین . کلید رو هم پشت در نندازین -آرمیلا جان این خواهشو دیگه نکن ما از دزد می ترسیم . هر وقت قفلو عوض کردیم و آخرین مدل گذاشتیم دیگه از این کارا نمی کنیم . خواهر خوشگله من فیلمش حتما خیلی هیجانی بود . حتما از اونایی بود که شیطون آدمو به هوس مینداخت که بیفته رو مامانش .. با خشم بهم نگاه کرد و چیزی نگفت -چیه آبجی نانازمن . داداشی اون جاتو بخوره .. وقتی اومدی که خیلی خوشحال بودی حالا یهو چت شده .. -بس کن آریا اگه زودتر از اینا روتو کم می کردم کارم به اینجا نمی کشید . -برو زودتر فیلمتو بیار ببینیم که این قدر تعریف می کنی چیه دیگه . موقع بر گشتن یه نیم کیلو تخمه ژاپنی خشک هم بخر که موقع تماشا تخمه شکستن حسابی حال میده . اونا رفتند و من و مامان شکممونو داشتیم و از خنده ریسه می رفتیم . نیمه شب شد و از آبجی خبری نشد . واسش زنگ زدم -خواهر خوشگله اگه نمیاین ما بگیریم بخوابیم . انتظار مارو کشت . قسمت نبود که امشب تخمه جاپونی بخوریم . وقتی به جای ژاپنی گفتم جاپونی لحنم طوری بود که متوجه شد دارم مسخره اش می کنم .. -صبر کن داداش ببینم فردا شب همین موقعها هم کبکت خروس می خونه یا نه ؟/؟ صبح اول وقت پری جون رفت دنبال تصویب تبصره ماده ای که کار منو ردیف کنه . با وعده وعیدی که از طرف من به چند تا از زنای زوار در رفته عضو مجمع داد یکی از بندها به این صورت اصلاح شد که در صورتی که کمتر از یکماه به هیجده سالگی پسر یا مردی باقی مونده باشه در صورت تایید نصف +یک اعضای مجمع عضویت فرد مذکور بلامانع می باشد و این بخشنامه از اول سال جاری قابل اجرا می باشد . تاریخ تصویب را هم بردند چند ماه عقب تر و منم سریع فتوکپی شناسنامه رو جابجا کردم و اصلی رو جایگزینش کردم .احتمالا یکی دو نفر دیگه هم دیگه جریانو فهمیده بودند ولی ما کا ررا به صورت قانونی در آورده بودیم . آرمیلا تنها خرده ای که می تونست بگیره این بود که چرا زودتر اینو اعلام نکردین . مامان که جمع ما بود و دو سه تا از بزرگان رو هم ردیف کردم . ناز شست کیرم که ترتیب همه کار ها رو داد . دیگه آرمیلا هیچ غلطی نمی تونست بکنه . .. درس خوندن برام سخت شده بود . خیلی هنر می کردم اگه دیپلممو می گرفتم . ولی دوست داشتم دانشگاه قبول شم . موقع ظهر در حال بر گشتن به خونه بودم که دیدم یه دختر خوشگل جلوم سبز شده .. -سلام آریا خوشگله . حالا دیگه مارو نمی شناسی ؟/؟ حق داری از بس خوشگل و رنگ و وارنگ دورتو گرفتن دیگه ما به نظرت هیچیم -ببخشید شما ؟/؟ -منو نمی شناسی . من نازیلا دوست قدیمی آرمیلا .. دوست جون جونیش که یه لحظه بدون هم نبودیم و مثل دو تا خواهر حرف دلمونو به هم می زدیم . -ولی حالا شما رو دیگه زیارت نمی کنم -حالا که دیدی . اتفاقا من و آرمیلا جون اکثرا با همیم . اون یا پیش شماست یا فروشگاهه یا پیش منه . نیازی نیست که وقتی با منه تو هم باشی -حالا از دست من چه کاری بر میاد که واستون انجام بدم -خیلی کارا . شوهرم رفته سفر . خیلی بده خونه بی مرد باشه . با اون تعریفایی که آرمیلا ازت کرده منم کنجکاو شدم که ببینم جریان چیه -فقط تو یکی موندی که مسخره ام نکرده باشی . -خواهش می کنم من و از این غلطا ؟/؟! اگه افتخار میدی بریم خونه مون در خدمتت باشم .. نمی دونستم چی داره میگه . باید حواسم به این می بود که این نقشه ای از طرف آرمیلا نباشه .. اون از دوستای خواهرم بود . تو محفل هم که اونو ندیدم .. پس اونا می خوان چه جوری واسم پاپوش درست کنن ؟/؟ حتی به سایه خودمم بد بین شده بودم . -آریا با من بیا . تو اگه هوامو داشته باشی منم یه اطلاعاتی دارم که خیلی به دردت می خوره .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#39
Posted: 13 Aug 2012 17:50
هر کی به هر کی ۴۰
نمی دونستم این دختره خوشگل و تو دل برو چی داره میگه .. -فقط تورو جون هر کی دوست داری آبرومو پیش آرمیلا نبر از این جریان چیزی بهش نگو. اگه تو این جور که ادعا می کنی دوست جون جونیشی پس چرا داری از پشت بهش خنجر می زنی -ببین آریا جان بعضی وقتا آدم نمی دونه چی براش خوبه و چی بد . خوبی خودشو تشخیص نمیده . دوست اونه که در ناملایمات بیاد کمک دوستش اگه داره میفته تو چاه دستشو بگیره و نجاتش بده . الان آرمیلا دچار نوعی جنون زدگی شده من با این کارم هم میخوام خودم یه حالی کرده باشم و هم این که در نهایت یه کمکی به آرمیلا شده باشه که خودشوتو چاهی که خودش واسه خودش کنده نندازه -ببینم تو خونواده ای شوهری چیزی نداری .. من تو یه شرکت کار می کنم داستان من مفصله عاشق یکی شدم و با این که خونواده ام مخالف بودن باهاش ازدواج کردم . غیبش زد و رفت خارج و دیگه هم پیداش نشد .- حالا هم می خوای خودتو در اختیار کسی بذاری که نمی شناسیش . -چی بگم آرمیلا در مورد تو یه رمان واسم خونده فعلا دیگه حرفی نمی زنم تا بعد -مثل این که این دختر عقده ای و خود خواه پیش تو هم خیلی صفحه گذاشته .. -بیا عزیزم به اون چیکار داری . رفتیم تو آپارتمان خانوم حنا .اسمش بود حنا ولی خودش خیلی بور و سفید و خوشگل بود . اون در مورد کاملیا چی می خواست و می تونست که به من بگه ؟/؟ چه اطلاعات با ارزشی داشت ؟/؟ چرا زود تر از اینا به سراغم نیومده .. اصلا جریان چیه ؟/؟ -حنا تو فامیلم که نیستی . کف دستشو گذاشت روکیر قایم شده ام و گفت فامیل تو نه ولی فامیل این چرا .. یه آهنگ گذاشت و شروع کرد به رقصیدن و دلبری . بی خیال در فکر یک سکس جانانه با من بود و من دلم می خواست هر چه زود تر بفهمم که چی میخواد در مورد خواهرم بگه . اون چه اطلاعاتی می تونه داشته باشه . -ببین آریا جون این چیزایی که می خوام بهت بگم به نفعته . بعضی وقتا آدم در مورد بیان یه مطلبی عجله نکنه بهتره . اگه بهم حال ندادی و به ار گاسمم نرسوندی از خبر خبری نیست . تعریف کیرتو زیاد شنیدم ببینم چیکار می تونی بکنی . پس اون چیزی که می خواست بهم بگه شر نبود . تمرکز کردم تا فکرم فقط متوجه سکس با حنا بشه .. دستای سفید و حنا نبسته حنا رو تو دستام گرفتم و از اونجا کف دستشو رسوندم به دهنم و یکی یکی انگشتاشو لیسیدم . -تو که همین الان داری کاری می کنی که من دراز کش شم . -هنوزم نمی خوای بهم بگی که مشکل آرمیلا چیه ؟/؟ حنا در حالی که هنوز برام ناز می کرد و عشوه می ریخت گوشه چشمی نازک کرد و گفت من حواسم هست تا وقتی که بهم حال ندادی امکان نداره ازم حرف بکشی . رفت و چند لحظه بعد بر گشت . وقتی که دوباره دیدمش انگار که پاهام سست شد و می خواستم بپرم روش ولی خود نگه داری کردم که نفهمه چقدر دلمو برده . -حنا خوشگله تو از چه چیز من خوشت اومده که این قدر اصرار داری باهام سکس کنی . -تو که هنوز کارتو شروع نکردی . ادامه بده . اینجور که انگشتامو لیس زدی من از خود بیخود شدم حالا بقیه جارو اگه بخوای لیس بزنی چی میشم ؟/؟ -مثلا کجارو ؟/؟ -همه جا رو همه جارو . دستاشو دور گردن من حلقه زد ومن حشری و شهوتی رو طرف خودش کشید . افسونم کرده بود . از بوی خوش تنش مست شده بودم . لباس خواب توری مشکی و شورت و سوتین مشکی و پاهای نیمه لخت و سفیدش در کنار این رنگ و صورت زیبایی که در آرامش و سکوت هم گویی لبخندی از هوس بر لبانش داشت نویدی از یک عشقبازی داغ داغ داغ رو می داد -حنا ! دلم نمیخواد به من نارو بزنی . دستمو گرفت و از زیر لباس خواب و از داخل شورتش به کوسش رسوند و گفت ببین این همه خیسی برا توست . یعنی من میام تورو اسیر تو طئه نافرجام دوستم بکنم ؟/؟ چه سودی به حالم داره . مگه من آدم نیستم و حق زندگی کردن ندارم ؟/؟ -میشه یه بار دیگه کوستو دست بزنم ؟/؟ -یه نگاهی بهم انداخت وگفت خیلی دیوونه ای پس ما واسه چی اینجاییم ؟/؟ این بار خودم دستمو گذاشتم لای شورتش و یه چنگی به کوسش انداختم . خیلی کوچولو بود . یه انگشتمو هم کردم توش -چیه آریا خیلی خوشت اومده ؟/؟ از نگات معلومه . ببینم خیلی نقلی و جمع و جوره . مردا این جور کوسها رو خیلی دوست دارن . اگه بهت بگم من به غیر از شوهرم که گم و گور شده و رفته اونور آب ، با کس دیگه ای سکس نداشتم شاید باورت نشه . من از اوناش نیستم که با هر کی بپلکم -پس چطور خودتو راضی کردی با یکی باشی که با هر کی می پلکه .-نمی دونم اسمشو چی میذاری .. هوس عشق یا دیوونگی -همون سومیش بیشتر می خوره . ولی منم دارم دیوونت میشم . دور و بر خودمو نگاه کردم بالا پایین .. اثری از دوربین و این چیزا نبود . هیکل ناب و ناز شو رو دستام گذاشتم و اونو به طرف اتاق خواب بردم . ظاهرا مورد مشکوکی نبود . -ببینم من اگه خودمو واست بکشم قبول می کنی که از رو هوسه که توی بغل توام -نمیدونم حنا این آرمیلا کاری کرده که من از سایه خودمم بترسم . -تا حنا رو داری غم نداشته باش . خیلی بی احساسی آریا . هیچ برات اهمیتی نداره دختری که اهل هیچ خلافی نبوده این طور راحت و خالصانه خودشو تقدیم تو کنه و تو همش دوست داری با اونایی حال کنی که نه تنها با دیگران حال می کنن حال تو رو هم می گیرن . اونا از خودشون یه سد واست درست کردن واسه همینه -منظورت از اونا خواهرمه ؟/؟ -آره . درست فهمیدی . مگه کس دیگه ای هم هست که در مقابلش ضعف داشته باشی ؟/؟ -من ازش متنفرم . -شاید تنفر هم نوعی عشق باشه . شاید از این که نمی تونی تسخیرش کنی حرصت گرفته و غرورت جریحه دار شده . شاید حنا تا حدودی درست می گفت ولی من تا حالا به خاطر دستکاری فتوکپی شناسنامه و چگونگی ورود به اولین مجلس سکس خانوادگی بود که از آرمیلا می ترسیدم . حالا دلیلی برای ترس وجود نداشت ولی خیلی دلم می خواست خواهرمو بکنمش . تسخیرش کنم . بفهمم که مرضش چیه . سرمو گذاشتم روی پای حنا . بابوسه هام یواش یواش رفتم بالاتر . وبا دستام لباس خواب نرم و کوتاهشو بالا دادم . از مچ پا تا شورت و کوسش همه یه بورو می داد . بوی خوش هوسو .. ادامه دارد ..
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#40
Posted: 13 Aug 2012 17:50
هرکی به هرکی 41
حنا رو لختش کردم و خودمم که دیگه معلوم نبود چه جوری لخت شدم . انگشتای پاشو یکی یکی گذاشتم تو دهنم . حرفاشو باور کرده بودم . با هوس انگشتارو می لیسیدم -اوووووووووههههههه آریا چیکارم می کنی .. نکن .. نکن ... -می کنم می کنم .. مگه تو نمی خوای بکنم -چرا چرا می خوام که همه جامو بکنی .. -دوست داری زود تمومش کنم ؟/؟ -نه نه زود نه .. من هرچی حال کنم سیر نمیشم ... سانت به سانت لیسش می زدم . از انگشتای پا و کف و پاشنه اش یواش یواش رفتم بالاتر و دهنمو گذاشتم رو زانوهاش . یه دستمم گذاشتم رو کوسش تا ببینم وضعیت و شرایط چه جوریه . همه چیز داغ داغ و امن امن بود . با تکون ها و لرزشهایی که به خودش می داد منو شهوتی تر می کرد . تنش داغ شده بود نمی شد گفت کجاش داغ تر از بقیه جاهاست ولی دلم نمی خواست که از هر نقطه بدنش به این سادگیها و زود رد شم . رون پاشو میون دو تا دستام گرفتم و مثل سگای گرسنه لیسش می زدم -آخخخخخخ آریااااااا جون چقدر با هوس می خوری . اشتهای تو اشتهای منو زیاد تر می کنه .-حنا خانوم حنا دوست دارم همه جاتو بخورم بهم مزه میده حال میده دارم جون می گیرم . عشق می کنم .. خیلی آروم دو طرف رونشو می لیسیدم و میک می زدم . به کناره های کوسش که می رسیدم اونجا رو زبون می زدم و دوباره تغییر جهت می دادم و می رفتم طرف پاش . با این کارم صدای ناله ها و فریاد هوسشو زیاد تر کردم . -عزیزم آریا چقدر داری اذیتم می کنی ؟/؟ چقدر داری آتیشم می زنی ؟/؟ مگه دوست نداری کوسمو بخوری ؟/؟ -اوخ می میرم براش . برای کوس تنگ تو . ناز تو چقدر نازه . دوست دارم تو آتیش کوس تو بسوزم و بعد اونو بخورم و خودمو خنک کنم . ولی حنا خانوم من فکر نمی کنم به این سادگیها خنک شم . -پس از همین حالا بخورش . من که دلم خنک میشه دارم می سوزونمت -ای بد جنس ناقلا . حالا که این طور شد پس بیا . لبان و چونه نرممو گذاشتم رو کوس تنگ و کوچیکش و اول با چند تا مکش سریع خیسی کوسشو خوردم و هر چی هم صورتمو می مالیدم به کوسش تا خیسی های جایگزین رو زود تر خشکش کنم بازم کوس حشری حنا تر تر می شد . -آریا نههههه نههههه من می خواستم تو رو بسوزونم خودمو دارم می سوزونم . دلم قلبم .. یه خورده از بالای کوسشو گرفتم تو دهنم و اونجا رو که ورم کرده بود میذاشتم تو دهنم و یدفعه می فرستادمش بیرون . می دونستم چه جوری اونو به مرز حشر و جنون برسونم . با توجه به این که مدتها بود که سکس هم نداشت قدر این لحظاتو به خوبی می دونست و می خواست که ازش نهایت استفاده رو بکنه .. بعد از لیس زدن زیر ناف زبونمو گذاشتم تو نافش و اونو می گردوندم .. جوری جیغ می کشید که من فکر کردم نکنه کیر کلفتم رفته تا ته کوسش . دیدم نه کیرم سر جاشه و حرکت رو به جلو نداشته . رفتم بالاتر و به سینه هاش رسیدم . یکی رو با دست و یکی رو با دهنم و لبام تنظیمش می کردم . دیگه حالی واسش نمونده بود .. با نوازش موهای سرش دیگه هوسشو تو صورتش می دیدم که لحظه به لحظه اونو داره از خود بیخود ترش می کنه . با بوسیدن گونه ها و نر مه گوشش دیگه بازم یه قدم جلوتر رفتم و وقتی اونو بوسیدم طوری خودشو بهم می فشرد که کیرم به زیر شکمش و بالای کوسش می چسبید . -زود باش زود باش خواهش می کنم .. با دستش کیر منو گرفت و خودشو بالا کشید و کیرمو به کوسش مالید -من که دیگه نباید بهت بگم چقدر زجرم میدی زود باش زودباش من دیگه تحملشو ندارم -حنا این از اون کیراست وقتی بره تو کوست شاید نتونی تحملش کنی ها ..- تحمل داشتنش راحت تر از تحمل نداشتنشه .. دوست داری اشکامو ببینی سنگدل ؟/؟ سیر از گرسنه چه خبرداره ؟/؟ -به نظر تو من سنگدلم حنا ؟/؟ دلت میاد در مورد من این جور قضاوت داشته باشی ؟/؟ دوستت دارم حنا جون . دوستت دارم . کیرمو مالیدم روی کوسش . درازای اونو گذاشتم رو کسش و از پایین به طرف بالا و بر عکس می کشیدم . -ببینم توکوسمه ؟/؟ -حنا جون دیدی گفتم ممکنه تحملشو نداشته باشی . الان که از بیرون کوس دارم باهاش بازی می کنم طوری حسش می کنی که به نظرت میاد رفته داخل .. حالا اگه بره تو کوست چه شود .. می خواستم بازم اذیتش کنم و سر به سرش بذارم . -حنا جون من از پشت تو رو نلیسیدم . عاشق میک زدن و لیسیدن کون و سوراخشم . کمرتو شونه هاتو هنوز ناز نکردم . اوخ نمی دونی چه حالی میده .. -آریا اگه بخوای بازم اذیتم کنی بهت نمیگم این آرمیلا چه مرگشه .. اوخ اوخ چشای قرمز و حشری این دختره داشت داد می زد که حقیقتو میگه . تحمل غضب این یکی رو دیگه نداشتم . دیگه نفهمیدم با چه سرعت و شدتی کیرمو فرو کردم تو کوس حنا که با سر رفت تو دیوار پشت سرش .. -آههههههه عجب ضربتی داشت ! -ببینم دردت گرفت ؟/؟ -نه تازه حس می کنم واسه اولین باره که دارم گاییده میشم . دلم می خواد این دیواربشکافه و کیرتو بکشی عقب و با ضربه های پی در پی همین طور منو بفرستی عقب . دستامو گذاشتم زیر کمرش و اونو یه خورده آوردم بالا و با ضرباتی سریع کیرمو داخل کوسش حرکت می دادم . اون اسیر دستای من بود و نمی تونست حرکت کنه . پشت سرشم که دیوار بود . خیلی به خودم فشار می آوردم که همون اول تو کوسش نریزم . دوست داشتم تا می تونم ازش کام بگیرم . هر چند این کیر من در حالت خوابیده از خیلی کیر های دیگه سفت تر و کلفت تر بود ولی می خواستم با نهایت توان و ایستادگی خانوم حنا رو بگام .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن