انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 9 از 29:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  28  29  پسین »

هر کی به هر کی


مرد

 
هرکی به هرکی 82

آذر آذر جون من فکرشو نمی کردم که سکس باتو تا این حد به من لذت بده . خیلی باهات حال می کنم . دوستت دارم .. -منم همین طور آریا .. آههههههه نمی دونی چقدر حسرت لحظه هایی رو می خورم که می تونستم خودمو بندازم رو کیر تو ولی ننداختم . -فقط یه مجلسوکه بیشتر از دست ندادی . ولی خاله جون عجب سیاستی داری که من اون دفعه متوجه حضورت نشدم . -چشم بزرگون تنگه دیگه -کوسشونم تنگه . از این حرف هردوتامون خندیدیم و آذر جون دوباره رفت توناله هوس و کیر می خواست . می خواست که من اونو با شدت بیشتری بگام و بهش رحم نکنم . منم ول کنش نبودم . -آریا قربون هیکلت چه تن و بدنی داری . از اونایی که هر دختری رو به طرف خودش می کشونه و من به همه اونا حسادت می کنم -آذرجونم حرف این چیزا رو نزن هر وقت باشه من یکی به اتفاق این کیرم در خدمت تو خاله گلم هستم . با جفت دستام رون هوس انگیز پاشو می مالیدم . خیلی خوشش میومد و ازم می خواست که به این کارم ادامه بدم . می خواستم خاله جونو با این کار حشری حشری کنم . و اون دیگه هوسش به حدی رسیده بود که می دونستم به این سادگیها ازم دست بر دار نیست . -وااااایییییی آریااااا کوسسسسمو ولش نکن .. داشته باش .. یه خورده تنه کیرتو بیشتر به قسمت بالای کوسم فشارش بده . محکم .. خواهش می کنم . دوستت دارم -منم همین طور آذر جون . دستمو گذاشته بودم رو اون تیکه نخود مانند بالای کوسش و اون قسمتی که بغل قسمت بیرونی کوس قرار داشت و با دو تا انگشت شست و سبابه اون قسمتو در میونش قرار داده و با فشار هوسشو بازم می بردم بالا .. صورت و تمام تنش سرخ و داغ شده بود . همش فریاد می زد کیر کیر کیر .. -خاله جون کیر من که حالا مال توست . داخل کوسته -آخخخخخخ می دونم هست می دونم هست بذار باشه . اون جوری که من میخوام آتیش کن .. -این جوری خوشت نمیاد؟/؟ -چرا چرا عالیه .. ولی می خوام طوری منو بکنی که از هم بپاشم . بترکم . کیرت شکممو پاره کنه از نافم بزنه بیرون .. گلومو رد کنه از دهنم در آد -اوووووههههههه نهههههه خاله جون اگه این طوری شه من دفعه دیگه چه جوری بکنمت -ووووویییی نگو آریاااااا یعنی کوسسسسسم این قدر به دل کیرت نشسته که بازم دوست داری دفعه دیگه هم منو بکنی -چرا که نه . سراسر عشق و حاله. وقتی بهم هیجان میده . لذت میده چرا که نخوامش . چرا که نکنمش . آذر دیگه دیوونه و کف من شده بود . خیلی خوشحال شده بود از این که گفته بودم بازم دفعه دیگه ای هم هست که اونو میگام و ازش نمی گذرم و همیشه کوسش واسم اون تازگی رو داره . لذتی که اونو با هیچ کوس دیگه ای عوض نمی کنم . نمی دونم چرا این روزا زنا به کونشون توجه زیادی می کنند . خاله جون منم جزو کون درشتها بل کون درستها بود . کیرمو کشیدم بیرون و یه دور اونو بر گردوندم تا کونشو توی دید خودم داشته باشم -خاله اجازه هست ؟/؟ -پسرم عزیزم . همش مال خودت . من که در مقابل تو صاحب تن و بدن نیستم . هر کدوم از سوراخای من که بهت حال میده کیرتو بکن توش . من با توست که اوج می گیرم و زندگی واسم شیرین میشه -از بس خودت شیرینی آذر جون .. آخخخخخخ اگه بدونی چقدر باهات حال می کنم -حال کن آریا لذت ببر . حس می کنم که سی سال جوون شدم -خاله اصلا تو سی سال سن داری ؟/؟ -آریا حالا داری اذیتم می کنی ؟/؟ -نه جدی میگم . هیکلت فکرت حرکاتت همه دارن داد می زنن آذر جون جوونه . . در حالی که از پشت کیرموکرده بودم تو کوسش و اونو در یه حالت سگی می گاییدم گفتم ببین خاله خوشگل و ترو تازه ام . حتی کیر منم داره داد می زنه که تو جوون و خواستنی هستی . حس می کنی این تیزی و کلفتی رو؟/؟ -آره آره آریا .. با این که این کیر رو قبلا تو کوس آهو و منصوره هم فرو کردی ولی کوس منو که دیده یه شقی خاصی داره و داره حال می کنه . اگه بدونی که همین حرفات همین حرکاتت چقدر بهم روحیه میده . درد و بلات بخوره تو سر خونواده ات .. هر چند این حرفش بهم بر خورد ولی نخواستم تو ذوقش بزنم و به کارم ادامه دادم . . به دو تا قاچای کون خاله جون چنگ انداخته بودم و اونو با حرص می گاییدم . یه جورایی فکرم رفته بود به یه جای دیگه . داشتم به این فکر می کردم که 36 ساعت هم برای این محفل کمه و شیره آدم کشیده میشه . یه فکرای عجیب و غریبی به سرمم افتاده بود . اگه میشد این سکسو چند روزه اش کرد خیلی جالب می شد ولی یه سختیهای خاص خودشو داشت . اما اگه می شد یه کاری کرد که یه مقدار از هزینه ها توسط خود شرکت کنندگان پرداخت شه می تونستم یه پیشنهاد بدم .. البته نه برای همیشه حداقل برای یک بار هم که شده می تونست جالب باشه و متنوع ...... ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 83

معلوم نیست این سکس چه سکسیه که با این که همه گفتنها و نوشتنها از اون و عملیاتی که پیاده میشه همه تکرار و تکرارهاست بازم در هر شروع دیگه ای همون لذت خودشو داره . شاید این حسو به این خاطر دارم که تا حالا خیلی هارو گاییده بودم و همین یک تنوع خاصی رو واسم ایجاد کرده بود . با یه نگاه قالب کون آذرجون و کیر خودم و سوراخ کوسی رو که در اثر ضربه های پی در پی من باز و بسته می شد زیر نظر داشتم . یه منظره جالب و هوس انگیزی بود که از این مناظر زیاد دیده بودم ولی میشه گفت اونا مربوط به سر زمینهای دیگه ای بودند و هر سر زمینی لطف و تنوع خودشو داشت . . آذر جون هم مثل خیلی های دیگه کونشو دور کیرم می گردوند و با این کارش حسابی مست مستم کرده بود -آخخخخخخ آریا آریا جونم . کف دو تا دستاشو گذاشته بود رو قاچای کونش و اونا رو به پهلوها بازشون می کرد و یدفعه دو تا تیکه کونو به هم می چسبوند و کیر رو اون وسط قفل می کرد . این کارش بهم خیلی لذت می داد . دوباره سرعتمو واسه گاییدن خاله آذر شروع کردم . دستمو محکم به شونه هاش فشار داده و با رقص کونش منم با حرکات رو به جلوی خودم وسوسه ترش کردم . -آریا ..عزیزم خاله قربونت .. دارم بی حس میشم .. یه دستتو از رو شونه هام ور دار بذار رو کوسم . عزیزم بذار رو کوسم .. .بذار ..بذار .. آریا دارم از حال میرم . یه دستو گذاشتم رو کوس خاله جون و با یه دست دیگه ام سینه شو در اختیار گرفته و کیرمو تا ته فرو می کردم تو کوسش و تنمو محکم به کونش می کوبوندم -جووووووون عزیزم .. ولم نکن .. کوسسسسم کوسسسسم .. بکن .. بکن آریا .. بکن من جنده توام من مال توام -آذر جون جنده که مال همه هست -نه نهههههه نههههه من جنده اختصاصی تو میشم .. -خاله جون تا دلت بخواد من می کنمت ولی حالا دیگه تعارف نکن دیگه . از رو کیر من که بلند شی میری رو کیر یه نفر دیگه می شینی . -آهههههه نههههه نهههههه رو هر کیری که بشینم این حالی رو که با کیر تو کردم نمی تونم با هیچ کیر دیگه ای بکنم . دوستت دارم دوستت دارم آریا .. بکوبون . بازم بزن . تند تر این کارو انجام بده . حس می کنم دلم می خواست همه جای تن خاله جونو می لیسیدم . خیلی آبدار و پر هوس بود و حال می داد . این مسئله که آذر جون با این همه قهر و غضب به کیر من رو آورده بود یه غرور خاصی در من ایجاد می کرد که همین لذت و هوس منو زیاد می کرد و دلم نمی خواست که تا خودش نخواسته از رو کوسش پا شم . می خواستم اونو ارضاش کنم . حال بدم بهش . آذر دیگه از حال رفته بود . کیرم مثل یه چنگک توی زمین کوسش گیر کرده بود . دو تا پاهاشو از پشت به هم چسبونده بود . طوری خودشو جمع کرده بود که حس کردم می خواد کیرمو داخل کوسش نگه داشته باشه .-آههههههه جاااااان آریاااااا کوسسسسسم اگه بدونی همین جور یه سره داره می ریزه چه کیفی داره . دلم می خواد تو هم خالی کنی از اون طرف . حس کردم که دیگه آب زیادی واسم نمونده وهرچی هم که لذت می بردم بازم زیاد نمی تونستم خالی کنم چند قطره ای هر چند کم تو کوس آذری که ارضا شده بود خالی کردم . دو تایی از حال رفته بودیم . یه چند دقیقه تو بغل هم استراحت کردیم و من و خاله جواب بوسه های همو می دادیم . با عشق و لذت خاصی بهم نگاه می کرد . -خیلی شبیه بابای نامردتی ولی سعی کن تو یکی صفت مردونگی رو داشته باشی . دلم نیومد در مقابل حملات خاله علیه بابا و خونواده ام از اونا دفاع کنم . شاید حق با آذر جون بود . از این مامان زبل هر کاری بگی بر میومد . ولی نباید بابام این جور نامرد از آب در میومد . شاید مقصر اصلی بابام بود . من و خاله در اون جایی رو که توش سنگر گرفته بودیم باز کردیم و قصد داشتیم طوری آروم از هم جدا شیم که از خونواده ما کسی ما رو نبینه . چون حوصله نداشتیم که بگو مگو پیش بیاد .. هنوز یه خورده آب عسلی از رو کیرم در حال پس زدن بود -آریا جون همچین منو کردی که تو عمرم همچین کیری نخورده بودم . کیرمو گذاشت تو دهنش تا اون پس مونده هاشم بکشه بیرون و نوش جون کنه . در آخرین نقطه ای که رفتیم بپیچیم و از هم جدا شیم یه جایی که سر پیچ گشاد تر هم می شد گاومون زایید . اعضای خونواده اونجا بودند . بابا کیرشو کرده بود تو کوس آرمیلا و داداش آرین هم داشت مامان الیا رو می گایید .نمی دونم چی شد این چهار تا تو این محفل به هم چسبیده بودند . اولین کسی که شروع کرد به حرف زدن آرمیلای حسود بود . -داداش برات متاسفم من حساب ویژه ای رو تو باز کرده بودم . -مگه من چیکار کردم آبجی . تو داری حالتو می کنی منم دارم حال می کنم . صبح تا حالا دیدی یه اعتراض بهت بکنم که چرا طرف من نمیای ؟/؟ -واسه اینه که تو همش داری از دستم فرار می کنی . تو رفتی با دشمن ما سکس کردی . جلو روی ما داره کیرتو ساک می زنه ؟/؟ مامان می گفت که آذر و آریا غیبشون زده و احتمالا این دو باید با هم باشن ولی من نخواستم حرفاشو باور کنم . باشه آریا به هم می رسیم نوبت منم میشه -فعلا که همش داره نوبت تو میشه آبجی قهر قهروی من . در همین موقع خاله آذر که از کوره در رفته بود رو کرد به خونواده من و گفت دختره بی ادب آدم با بزرگتر از خودش این طور حرف نمی زنه -خاله ارث پدر خواه .. اولا من با داداش کوچیک تر از خودم حرف زدم در ثانی چه ربطی به شما داره . آذر اومد بذاره زیر گوش آرمیلا که دستشو گرفتم و جلدی از اونجا دور ش کردم . بابا تنش مثل بید می لرزید ولی آرین و الیای پوست کلفت عین خیالشون نبود و داداش یک لحظه دست از گاییدن مامان بر نمی داشت ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 84

وقتی بر گشتم دیدم اون چهار تا همونجا دور از بقیه هستند و آرمیلا و بابا به همون صورت دست از سکس با هم کشیده و در کنار همند . آرمیلا دلخور از منه و بابا هم یاد گذشته ها و کاری که در حق خواهر ناتنی مامان یا همون خاله آذر کرده غمگینه . مامان و داداش آرین هم که سخت با هم مشغول بودند .. قبل از این که آرمیلا بخواد با متلک گوییهاش عصبی ام کنه من پیشدستی کرده و به خواهرم تو پیدم .. -آرمیلا تو چت شده اون دفعه هم قوانین این جا رو رعایت نمی کردی حالا هم همین طور . تو اصلا می دونی موضوع خاله و بابا چی بوده ؟/؟ -خب بابا خاله رو دوست داشته و خاله ولش کرده .. -کی این حرفو بهت زده ؟/؟ مامان گفته ؟/؟ مامان رو دستش بلند شده مامان به حرف اومد و گفت -بس کون آریا بذار آب خوش از گلومون و کیر جوش از کوسمون بره پایین . بذار کیف این چند تا کیری که از صبح تا حالا خوردم تو وجودم و زیر کوس و دندونام بمونه . الان گذشته هر چی بوده گذشته بس کنین دیگه ..-آرمیلا می شنوی ؟/؟ اگه حق بامامان بود تا حالا پدر خاله رو در آورده بود . متاسفم ازت که با بزرگتر از خودت این طور حرف می زنی .. همین حرف واسه آرمیلا کافی بود که بغضش بترکه . -داداش تو چرا با بزرگتر از خودت این طور حرف می زنی ؟/؟منو به خاله می فروشی ؟/؟ هرچی باشه من خواهرتم . بعدا که چشامون تو چشای هم میفته . حالا تو اینجا رنگ و وارنگ از همه رنگ دیدی خواهرتو فراموش کردی . یادت رفت اون دفعه چه جوری داشتی واسه همین کوس خودتو می کشتی ؟/؟ داداش این رسمش نیست -خواهر این دلیل نمیشه که من حق رو زیر پا بذارم و خلاف مقررات رفتار کنم -خواهش می کنم تو یکی دیگه واسم از حق و عدالت نگو . از مقررات نگو .. زبونمو باز نکن . نذار بگم .. دستشو کشیده و بردمش به یه سمت دیگه -آرمیلا اصلا نمیشه بهت اعتماد کرد وقتی کینه ای میشی می خوای زمین و زمانو بهم بریزی . یادت رفت چه جوری از دوست داشتن داداشت صحبت می کردی ؟/؟ حالا این طور باهام در می افتی .. خودشو انداخت تو بغل من و در حالی که زار زار گریه می کرد گفت داداش من کی تهدیدت کردم ؟/؟ کی خواستم تو رو اذیت کنم ؟/؟ تو از صبح تا حالا اصلا بهم توجهی نداری . مدام می خوای بقیه رو بزرگش کنی و خواهرتو کوچیک .. -آرمیلا قرارمون چی بود ؟/؟ مگه ما دیشب با هم سکس نکرده بودیم و قرار نذاشته بودیم که وقتی اومدیم این جا سر فرصت اگه تونستیم باهم باشیم ؟/؟ -آره ولی تو و آهو .. اول صبحی با هم بودین . تو پیش اون منو کوچیک کردی .. تو امروز خیلی اذیتم کردی -عزیز دلم باور کن اگه هر کاری کردم قصدم اذیتت نبوده .. باور کن . تو که می دونی من چقدر دوستت دارم . عاشقتم . اگه بعد ها زن هم بگیرم بازم تو رو بیشتر دوست دارم . .. حدس می زدم جمله بعدیش چی باشه -منو از آهو هم بیشتر دوست داری ؟/؟ -آره آرمیلا .. حتی بیشتر از اون -پس چرا زود رفتی سراغش .. -عزیز من . دیدی که خیلی تصادفی به هم رسیدیم تازه این مجلس و محفل واسه اینه که خود خواهی و کینه رو از خودمون دور کنیم . اما تو همش به دنبال تصفیه حسابهای شخصی هستی . -آریا این قدر حرصم نده حالا بس می کنی یا نه ؟/؟ -بگو من چیکار کنم تا خواهرم ازم راضی باشه -دوست دارم باهام همون کاری رو بکنی که با آهو کردی . اونم جلو چشای اون . -برو بگرد ببین می تونی آهو رو پیدا کنی هر وقت پیداش کردی باهات میام و میریم کنارش سکس می کنیم . عجب گیری افتاده بودم . انگار اینجا محیطی شده بود واسه خط و نشون کشیدن برای همدیگه . آرمیلا رفت دنبال آهو بگرده .. در همین لحظه مادر بزرگ پری رو دیدم که چه جوری دستپاچه داره از این سو به اون سو می دوه .. -چی شده پری جون -دستم به دامنت آریا .. یه نفر غش کرده -ببینم زنه یا مرد؟/؟ -نه اون زنه ... سن بالا هم هست . -کیه ؟/؟ -از اون دختر عمو ها زاده های بابا بزرگته .. داشتم با خودم فکر می کردم که اگه همه فک و فامیلا بخوان بیان شاید دو هزار نفر هم بیشتر شن . احتمالا خبر ندارن . یا از این محیط دورن و خودشون یه جورایی سرشونو گرم می کنن . رفتم سر اون غش کردهه .. -پری جون موضوع چیه .. ببینم کسی دیده چه خبره ؟/؟ اون کیر کلفت خورده ؟/؟ همه اظهار بی اطلاعی می کردند .یه عده به متلک می گفتند نه چون کیر کلفت نخورده این جوری شده . یه دور اونو بر گردوندم .. تا ببینم نکنه همچین کردن تو سوراخ کونش که جر خورده غش کرده باشه . کونشو از دو طرف باز کرده و یه نگاهی به سوراخ کون و یه نگاه هم به کوسش انداختم .. -همه چی مرتبه یه خورده قوی هیکل بود ولی نه به اندازه منصوره . سینه های درشت و کون بر جسته ای داشت . یکی از زنا اومد جلو و گفت -آقا آریا اون بیکار داشت نگاهمون می کرد که یهو افتاد غش کرد .. پری جون داشت خودشو می کشت .. -بیچاره شدم .. -پری جون اون که سکس نمی کرده بگیم زیر کیر مرده .. تازه هر کی میاد اینجا اول امضا میده که اگه حین عمل از بین رفت مقصر خودشه مثل عمل جراحی بیمارستان که از مریض و اگه قیم و کفیل هم داشته باشه از اونا امضا گرفته میشه .. یه بار دیگه اونو بر گردوندم و این بار بر گشت سر جای اولش . -نفس می کشه .. کیرمو مالیدم به دهنش و دیدم لبش تکون می خوره .. همون کیرو گذاشتم جلو دماغش دیدم چه جور عین فرفره داره نفس می کشه و کیرمنو بو می کنه .. یعنی چه این از فیلمش بوده ؟/؟ تازه از کجا می دونسته که من به عنوان امدادگر مجلس میام سراغش ؟/؟ ... ادامه دارد . . نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
هرکی به هر کی 85

درهمین لحظه یه زنی که خیلی هم کوچولو موچولو بود اومد جلوی این زن درشت اندام و گفت -جووووون جوووون شبنم تکون خورد دخترم تکون خورد .. ولی عجب شبنمی بود دخترش . در واقع خودش هیکل شبنمو داشت و دخترش سیل بود . -آقا آریا کیرت شفا بخشه .. یکی از اون ور داد می زد کاش من غش می کردم و این جوری به هوش میومدم .. یه ظریفی فریاد زد بچه ها بیایین دسته جمعی غش کنیم .. مامان بزرگ پری مثل یک پرستار اومد جلو و گفت بچه ها اینجا رو خلوت کنین برین به کارتون برسین . شبنم راستی راستی بیهوش شده بود ؟/؟ رفتم پیش پری و زیر گوشش گفتم مادر جون راستشو بگو این نقشه بوده .. -آریا ازت انتظار نداشتم این جور در مورد من قضاوت کنی . من دست کسی بهونه میدم . ؟/؟اگه می بینی گاهی با تو یه نقشه ای می چینم می دونم از وجود خودمی .. خیلی ازت ناراحت شدم .. رفتم سینه هاشو بوسیدم و میک زدم و ازش عذر خواستم البته مادر بزرگ کنار م بود و کیر من همچنان تو دهن شبنم و اون خیلی آروم مثل بچه ای که سینه مادرشو تازه پیدا کرده باشه داشت میکش می ز د . بقیه دور ما رو خلوت کرده بودند و مادر بزرگ هم می خواست بره که آرمیلا که یه گوشه ای ایستاده بود صداش در اومد . -داداش !مادر بزرگ ! این از فیلمشه .. این می خواست یه جورایی خودشو قالب کنه -آرمیلا .. دخترم نوه گلم این جوری قضاوت نکن . تازه خلاف هم که نمی کنه .. درصورتی که بخواد فیلم بازی کنه -شما چرا این حرفو می زنین پری جون . اون داره حق یکی دیگه رو می گیره .. پس از این به بعد ما همه مون با ترفند های دیگه ای اون اصول اخلاقی رو که این محفل سکس خانوادگی بر پایه اون شکل گرفته زیر پا بذاریم ؟/؟ این که رسمش نمیشه -آرمیلا خواهرم .. خواهش می کنم . ببین الان این کیر وقتی مایه های شفای یک بیمار میشه من اونو ازش دریغ کنم ؟/؟ این انصاف که نیست .. -داداش من چی از صبح تا حالا دارم دنبال تو می دوم -آرمیلا زبون منو باز نکن . من خودم دیدم که تو دو تا کیر خوردی . تازه این دو تا رو من دیدم . من خودم که جز سه نفر با کسی نبودم و این یکی چهارمیشه . حالا یه خورده دندون رو جیگر بذار به هم می رسیم . برو حالا چند جا دیگه مشغول باش آرمیلا حوصله ات سر نره -من داداشمو می خوام . پری به حرف اومد و گفت حالا این قدر بچه کوچیک نشو که با یه شکلات دسته دار بخوان رامت کنندو با یه آدامس خام شی .. -خوب گفتی من شکلات دسته دار داداشو می خوام که میکش بزنم .. در همین لحظه شبنم که یه جورایی حس می کردم از اولش هم غش نکرده کیرمو محکم تر گرفت تو دهنش و با این که از منصوره لاغر تر بود ولی یک آن دو تا دستاشو گذاشت دور کمرم و با یه فن خاکم کرد و پشتمو رسوند به زمین و خودش رو من قرار گرفت . مثل این که فهمیده بود خطری به نام آرمیلا تهدیدش می کنه . راستش خیلی از این تیزکاریش لذت بردم . می خواستم شور و هیجان و هوس زیاد خودمو بهش نشون بدم . آرمیلا تازه می خواست بیاد سراغم که این خانوم همچین خودشو انداخت رو من که خواهرم فقط می تونست بره سراغ لبام و کوسشو بندازه رو اون . تا رفتم بوی کوس خواهرمو روی دهنم حس کنم متوجه شدم که یه جفت لب رو لبام قرار گرفته و اون آخرین راه خوشی آرمیلا رو هم بسته بود خواهرم سرشو انداخت پایین قهر کرد و رفت مثل یه آدمی که عشقش بهش خیانت کرده باشه و باعث حرص خوردنش شده باشه پری هم از صحنه دور شد ولی لحظاتی بعد چند تا آشنا دور و بر خودمون دیدیم که در حال سکس بودند و کاری هم به کار ما نداشتند . وقتی که همه اونایی که دور بر ما بودند رفتند یواش یواش چشای شبنم باز تر شد و سر حال تر و پر جنب و جوش تر گفت حریف این خواهرت شدن خیلی سخته . به این سادگیها هم دست بر دار نیست رضایت بده نیست -شبنم جون راستشو بگو تو نقشه چیده بودی -یه خورده خنده اش گرفته بود -نقشه چه نقشه ای . مگه من خودم چلاق بودم همین جوری بپرم روت . ؟/؟ ببینم پشیمونی که داری با هام سکس می کنی ؟/؟...نمی دونم این دیگه چه مدلش بود . در هر حال نمی تونستم حرفاشو باور کنم . خیلی حشری بود . لبامو گاز می زد و منم فقط متوجه این بودم که زخمی نشم . دستمو به هر کلکی بود رسوندم به کوسش . مجبور شده بودم کمر خودمو بالا بیارم تا بتونم دستمو به کوس خیسش برسونم . -آخخخخخخ آریاااا آریااااااا .. لباش رو لبای من شل شده بود . چنگ انداختن به کوسش کارشو کرده بود .. -کییییییرررررررر آریا ... دوای کوسسسسسسمو بده .. بده تا درمان درمان بشم من کیر می خوام کیر .. -شبنم جون منم میخوام بهت کیر بدم فقط یه خورده این کوه گوشت رو بلند کن تا یه جورایی کیرمو رو کوست تنظیم کنم . فقط این جوری که داری پیش میری به نظرم میاد بر سر قویترین و چاقالو ترین زن دنیا شدن با منصوره رقابت داری -آریا اگه تو بخوای من لاغر میشم .. .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 86

شبنم خودشو طوری تنظیم کرد که بتونم راحت تر کیرمو تو کوسش حرکت بدم . هیکل توپی داشت . من دیگه حالی واسم نمونده بود . هر چند خیلی خوشم میومد و کیف می کردم ولی هر کس زیر کیر من قرار می گرفت این انتظارو داشت که یه جوری بهش حال بدم و اونو به ارگاسم برسونم . سه نفرو گاییدن و اونا رو به نهایت لذت رسوندن کار خیلی ساده ای نبود . کمرم درد گرفته بود . -شبنم خسته ام .. -چیه حالا که به ما رسیدی خسته ای ؟/؟ نکنه آرمیلا جونت اون جوری باهات بر خورد کرد حالت گرفته شد .. -نه خواهرمه هر وقت که بخوام می کنمش ..-خوشم باشه .. مگه خارج از این محفل هم می تونی خواهرتو بکنی ؟/؟ هرچه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک . ..وای که این خستگی سبب شده بود که سوتی بدم . -شبنم جون از زبونم پرید .. ما تو این مجلسه که می تونیم آزاد باشیم .. واسه این که یه خورده فکرشو مشغول کنم دیگه مجبور شدم خستگی رو فراموش کنم و یه جورایی تحملش کنم . بنده خدا خودشم خیلی بهم کمک می کرد منو بغلم کرده بود و رو هوا کوسشو دوبار به طرف کیرم حرکت داد .. مثلا می خواست مثل مردایی که زنو رو هوا می کنند باهام عشقبازی کنه اما دید که فقط تونست یکی دو ضربه وارد کنه و این من بودم که باید پهلوهاشو نگه می داشتم و رو هوا می کردمش . دیگه غیرتی شده بودم . -شبنم بذارم زمین .. من می دونم چیکارت کنم . .وقتی که رو زمین قرار گرفتیم کف دستمو بردمش عقب و محکم زدم به کوسش . چند بار که این کارو کردم و بدنش سست شد این بار با دو تا انگشتم لبه های کوسشو به دو طرف باز کرده و کیرمو از زیر فرو کردم توی کوس و جفت انگشتامو بر داشتم . خیلی به نرمی شبنم تپلو می گاییدم . نرم و با تماسی شدید .. مثل یه ورزشکاری که با نرمش دور می گیره منم به تدریج کیرمو گذاشتم رو دور تند .. -بززززززززن حالا داره یه چیزی میشه .. بزن بززززن .. فریاد های اون زنا و مردا رو دور ما کشونده بود .. همه محو ما شده بودند .. -شبنم کیرشو قورت ندی ما هم هستیم . -آهای شبنم اگه من جات بودم همونجا کیرشو قفل می کردم .. یه لحظه به دور و برم نگاه کردم ببینم خبری از آرمیلا و آهو هست یا نه .. ولی ندیدمشون . انگاری اونا دوست نداشتن که منو سرگرم عشقبازی با یکی دیگه ببینن . شاید براشون گرون تموم می شد . مامان الیا رو دیدم که اون دور و بر می پلکه و اومد نزدیک من .. -مامان چه عجب نمردیم و یه بار دیدیم که به کوست استراحت دادی . ببینم کیری مونده که امروز اونو به کوست نفرستاده باشی ؟/؟ -آره پسرم کیر تو . الان منتظرم که تو کارت تموم شه و بتونم بیام رو کیرت . -مامان من که دیشب کردمت .. وای بازم سوتی داده بودم . شانس آورده بودم که شبنم از بس در حال کیف کردن بود دیگه حواسش به حرف من نبود . -مامان ! آرمیلا امروز خبلی رنجیده خاطر شده .. منم کمرم خیلی درد گرفته و تازه هنوز 5 ساعت نشده اومدیم اینجا .. یه چیزی حدود سی ساعت دیگه باید اینجا بمونیم . پدرمون در میاد -آریا مگه همین آرمیلا نبود که می خواست خونه خرابت کنه -مامان اون خواهرمه دخترته . دلت میاد این جوری در موردش حرف بزنی ؟/؟ -نه آریا دلم نمیاد ولی جواب کوسمم باید بدم . -مامان این تن بمیره به جون تو قسم که تو الان سیراب سیرابی -فقط اشتهای کیر تو رو دارم -حالا به جای این کارا کمکم کن که یه جورایی این شبنم خانومو ارگاسمش کنیم اون وقت من زود تر آزاد میشم .. اگه بخوای بری معلوم نیست کی دور و بر من میاد و اون وقت اولین نفری که بیاد و شکارم کنه مجبورم برم توی دامش . دیگه نمی تونم بگم با اجازه می خوام برم مامان جونم منتظرمه تا کیرمو بکنم تو کوسش .. حتما بهم می خنده و میگه بچه ننه رو ببین . . دیگه دیوونه اش کرده بودم . الیا اومد جفت سینه های شبنمو گرفت تو دستاش و باهاشون ور رفت .. لبشو گذاشت رو لبای اون و خوب با ماچ و بوسه هاش اونو حالی به حالی کرد . همه کارا داشت خوب پیش می رفت که یهو هوس مامان الیا گل کرد و کونشو گذاشت رو سر شبنم و پاهاشو به دو طرف باز کرد و چاک کوسشو قرار داد رو سرش . -مامان تو که این جوری داری حواسشو پرت می کنی و تمرکز اونو بهم می زنی .. شبنم به حرف اومد و گفت عیبی نداره آریا جون من تمرکزم بهم نمی خوره اتفاقا این جوری یه نوع حال کردنه .. و به من لذت میده .. حالت ما طوری بود که شبنم طاقباز دراز کشیده بود و من از روبرو در حال گاییدنش بوده مامان هم رفته بود رو دهن اون نشسته بود و دستاش هم رو سینه هاش قرار داشت . من و مامان الیا سر هامون رو بروی همدیگه قرار گرفته و برای این که از شرایط و لحظه ها استفاده بهینه ای کرده باشم صورتمو به صورت مامان نزدیک کرده و با یه بوسه داغ , هیجان و داغی کیری رو که تو کوس شبنم بود بیشترش کردم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 87

شبنم هر چی می خواست دست و پا بزنه نمی تونست و فقط با لباش کوس مامانو طوری میک می زد که تا حدودی با هوس خودشم کنار بیاد . مامانم از مکیده شدن کوسش طوری کیف می کرد که لباش به شدت رو لبام می گشت و اونم لبامو میک می زدو دستمو دور کمر مامان الیا حلقه کرده با سینه هاش ور می رفتم . چه عطش و هیجانی داشت این مامان که هر چی باهاش ور می رفتی بازم تشنه تر می شد . این زن اصلا سیر بشو نبود . من که فکر می کردم از همه کیر ها باید یه تبرکی بگیره تا دلش خنک شه . حالا اون بماند که حداقل با ده دوازده تاشون هم حال مفصل می کنه .. یه لحظه که دهنم از رو دهن الیا جون بر داشته شد بهش گفتم مامان جون چه خبره تو امروز دیگه خودتو کشتی . اگه جرت بدن چی ؟/؟ چه جوری می خوای حال کنی .. -نگران نباش آریا من خودم همه رو جر میدم .. عجب مامانی داشتم من . پس من باید خیلی به خودم ببالم که مامان با این درجه از حشریت خودش به کیر من افتخار داده . دیگه از دست این شبنم حوصله ام سر اومده بود . مامان اومده بود بهتر کنه بد تر شده بود و اونم جا خوش کرده به پشتی مامانم به این زودیها قصد دل کندن و بلند شدن از رو منو نداشت ولی من ناامید بشو نبودم . مامانو ول کرده و دو تا پاهاشو گرفتم و و به دو طرف بازشون کرده کیرمو همچنان به ته کوسش می کوبیدم . چهار تا انگشتمو هم در همون حال گاییدن از بالا کردم تو کوسش .. کوسش نشون نمی داد که تا این حد جا دار باشه وای در حال حاضر یک کیر و چهار تا انگشت منو تو خودش جا داده بود . انگشتامو به سقف کوس شبنم می زدم . سرعت انگشتا بیشتر از سرعت کیر بود . شبنم جیغ می کشید . جیغش از روی هوس شدید بود نه درد . . اشکش داشت در میومد -اوه آریا جون .. جون جون .. منو بکن .. کوسم .. کوسسسسم .. منم که دیگه اصلا انگار آب کیرم در حال خشک شدن نشون می داد امونش نداده ویک ریز اونو از این سمت به اون سمت حرکتش داده و ولش نمی کردم .. مامانو حالیش کردم که دست از کیف کردن خودش بر داره و یه خورده هم به این زنه کیف بده تا ما زود تر از شرش خلاص شیم . مامان نوک سینه های شبنم رو به نوبت گذاشت تو دهنش .. زن زیر کیر و فشار انگشتای من دیگه از حال رفته بود و مکیده شدن سینه هاش توسط مامان هم دیگه مزید بر علت شد . شبنم که تمام بدنش دیگه شبنم شده بود دستاشو گذاشته بود زیر شکمش و فریاد زنان گفت -اوووووووخخخخخ آخخخخخخ ادامه بده همین دور و براست . تو شکمم داره می گرده . داره حرکت می کنه . از زیر سینه هام داره میاد .. جووووون ولم نکن . آریا بذار بیاد بذار بریزه .. هر چی اون می گفت و من به هوس میومدم ولی نمی دونم آبم چرا تو کوسش خالی نمی شد . اون ارضا شده بود ولی من همچنان داشتم می گاییدمش . -بکن بکن .. ولم نکن .. تموم کردم ولی دوست دارم دوباره شروع کنم .. در اینجا مامان اونو یه هلی داد و رو من نشست -شبنم جان باید ببخشید . اسراف حرامه . زیاده روی خوب نیست . یک خواهر مسلمان نباید حق خواهر خودشو پایمال کنه . شبنم هاج و واج مونده بود .. -آریا جون پس کی می خوای تو کوسم آب بریزی .. -شبنم گلی من چند قطره ریختم تو کوست . از بس تشنه ات بود و داغ بودی شاید متوجه نشده باشی . کوس داغت هر چی آب داشتمو خورده . تشنه اش بوده .. -من بازم تشنه ام . کوسم بازم آب می خواد . از بس داغه هر چی می ریزی همه رو می خوره .. -خوبه شبنم جون باید به بقیه هم برسم . فکر سر درد خودمم باید باشم . این شبنم دیگه خیلی پوست کلفت بود من هنوز یه بار توی کوسش خالی نکرده بودم اون می گفت برای دومین بار بریز تو کوسم . -شبنم جان باید به همه برسه .. یه فشاری به مامان آوردم که یه دفاعی ازم بکنه -شبنم جان آریا راست میگه باید به همه رسید . تو هم برو یه مرد دیگه رو واسه خودت پیدا کن . البته هر وقت بخوای یه مرد هست که بخواد باهات طرف شه . اونم چینگ چانگ چونگه .. داماد برادر شوهرم . آدم قحطی بود از چین شوهر آوردند . . مامان چند دقیقه ای خودشو رو کیرم حرکت داد . من عین مجسمه ها دراز کش بودم و اون فقط داشت بهم حال می داد و حال می کرد . از اونجایی که گفته بودم کمرم درد می کنه اون عشق مادرونه اش دیگه نذاشته بود که زیاد کاری به کارم داشته باشه . درسته که به عنوان یک زن هوس داشت که باهاش ور برم ولی دلسوزی مادرانه اش هم جای خود داشت و نسبت به من احساس مسئولیت می کرد با توجه به این که هنوزم مجرد بودم و با هم زیر یه سقف زندگی می کردیم و از طرفی من و اون هر وقت می خواستیم می تونستیم تو خونه هم با هم حال کنیم . دستمو که به کون و کپل مامان الیا رسونده بودم حس کردم از دیشب تا حالا که به این کون دست نزدم بازم درشت تر و خواستنی تر و هوس انگیز تر شده . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 88

مامان هر جوری بود خودشو با کیر من هماهنگ کرده و کونشو رو کیر من می گردوند . من دیگه خودمو داده بودم دست اون که هر کاری دوست داره باهام انجام بده . دیگه خسته شده بودم . اون هی واسه خودش ناله می کرد و جیغ و داد می کشید .. یه جای کار دیگه حس کردم که ار گاسم شده .. از حال رفته بود . از همون عقب رو من دراز کشید . یعنی طاقباز رو من طاقباز افتاده دراز کشید و همینشم مونده بود که به هن و هن بیفتم . -آریا خوشت اومد ؟/؟ -آره مامان خیلی حال کردم .. راستش مجبور بودم از این جوابا بدم که دیگه دست از سرم ور داره . -نمی خوای تو کوسم آب بریزی ؟/؟ -مامان جونم خوشم اومده .. باشه برای یه وقت دیگه .. . نمی دونستم کجا قایم شم تا یه خورده آرامش داشته باشم . اصلا وقت و زمان از دستم در رفته بود . ظاهرا وقت ناهار رسیده بود . دیگه شده بودم آش و لاش . -آریا عین مادر مرده ها شدی -خدا نکنه مامان . زیر سایه شما باید بال و پر بگیرم . این چه حرفیه می زنین . در همین لحظه چند تا زن سر و کله شون پیدا شد . مامان بچسب بهم . نذار اونا بیان طرفم . هنوز چند دقیقه ای مونده تا بریم سر میز .. ممکنه این چند دقیقه ای پدرمو در بیارن .درست شده بودم مثل بچگی ها که به دامن مامان جون پناه می بردم . منو بوسید و خودشو بهم چسبوند . -ای پسر ترسو . کارت به جایی رسیده که از حال کردن فرار می کنی ؟/؟ -مامان اگه یه غذایی رو هم که دوست داری زیاد بخوری بالا میاری .. اندازه ای داره -مامانتو چی ؟/؟ -اوه الیا جونم اون دیگه خیلی فرق می کنه . حسابش جداست . هر چی اونو بخورم سیر نمیشم . -بگو جون من -جون تو مامان خوشگله ام .. دقایقی بعد دور میز ناهار بودیم . دوباره خونوادگی نشستیم . یاد دفعه پیش افتاده بودم که من و خواهرم آرمیلا با هم قهر بودیم . قهر که نه همش کل کل می کردیم و با هم بگو مگو داشتیم . در واقع اون بود که باهام پیچیده بود . حالا که نگاش می کردم دست کمی از اون دفعه نداشت . خیلی حساس بود این دختره . پریسا و فرنوش و آرین و بالاخره گروه هفت نفره ما همه حضور داشتند . -عزیزم آرمیلا خواهر خوشگلم چرا اخمات تو همه .. ؟/؟ من که گفته بودم سر فرصت ردیفت می کنم . اخماتو باز کن .. فرنوش : چی شده آریا .. حق داره زنم . میگه داداشم هزار تا غریبه رو میگاد ولی به من توجهی نداره .. -فرنوش تو چرا این حرفو می زنی . مگه همین دیشب جلو چشات در حضور خودت داماد گلم نکردمش ؟/؟ واسه این که امروز تو این مجلس چشم و دلمون نسبت به هم سیر باشه -فرمایشت درست آریا ولی بعضی وقتا اون احساس عاطفی آدم با مسائل جنسی قاطی میشه و آدم شخصیت خودشو در این می بینه که اونی که دوستش داره و نسبت بهش یه وابستگی خونی احساس می کنه بهش بها بده مقام و منزلت اونو حفظ کنه .. لذت می بره از این که حس کنه عزیزش داداشش به اون اهمیت میده .. -فرنوش میگی من چیکار می کردم ؟/؟ هر موقع که اومدم زنتو یعنی خواهرمو بکنم یه بهونه ای پیش اومد . یکی زود تر از اون میومد . آخرشم که شبنم غش کرد و گفتند دواش کیر آریاست .. رفتم طرف خواهر گلم .. -آرمیلا جون باهام قهری ؟/؟ یواشکی زیر گوشش گفتم پس دیگه تو خونه هم بهم نمیدی ؟/؟ -اگه تو این جوری می خوای باشه .. معلوم بود هنوز دلش ازم پره . -عزیزم از الان تا چند ساعت وقت غذا و استراحته .. منم خیلی خسته ام .-معلومه به من که رسیدی خسته ای . شما مردا اخلاقتون همه یکیه . تا بفهمین که یکی دوستتون داره جونشو واسه شما میده خودتونو می گیرین . دیگه زن واسه شما اون ارزش قبلو نداره .. -عزیزم سرتو بالا بگیر . من کی همچین حرفی زدم و کاری کردم که این جور نشون بده ؟/؟ بغل دستی ها مخصوصا شوهرش و پدر و مادرم بهم چشمک می زدند که یه جوری از دلش در بیارم . بابا از جاش بلند شد و من قشنگ بغل آرمیلا جونم قرار گرفتم . پیشونی خواهر گلمو بوسیدم و اشکاشو پاک کردم .. -حالا جوابمو نمیدی ؟/؟ دیگه دوستم نداری ؟/؟ ازم بدت میاد ؟/؟ می دونم دوست داری همونجوری که همه می دونن تو خواهر آریایی همه هم ببینن که داداشت چه طور باهات حال می کنه و بهت اهمیت میده قول میدم بعد از استراحت بیام پیش تو .. در همین لحظه چشام افتاد به میز روبرویی .. آهو با یه چهره ای که معلوم نبود داره اخم می کنه یا لبخند می زنه گفت پسرعمو یادت باشه که امشب من و تو باید کنار هم بخوابیم . ظاهرا قانون گذاشته بودند که یه زن و مرد شبو کنار هم باشن و اونا می تونن تا صبح با هم باشن و هرگونه تغییر و تحولی مثلا اضافه شدن یه نفر به اونا یا استراحت و بیکار شدنشون بستگی به رضایت طرفین داره .. اینو که گفت آرمیلا تغییر حالت داد و گفت آریا تحویلش نگیر . اگه بخوای دوباره با اون بری رابطه خواهر برادری ما دیگه بهم می خوره . باید دور اونو قلم بگیری تا دور منو قلم نگیری ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 89

آرمیلا پس به نظر تو من حق ندارم با دختر عموم باشم ؟/؟ ولی اگه تو بخوای بری با پسر عموم باشی من بهت سخت نمی گیرم -داداش من قلبم با کسی غیر تو نیست .. البته شوهرم فرق می کنه .. می دونم این حرفو به خاطر این زد که فرنوش گوشاش تیز شده بود . .. -ولی داداش تو و آهو همدیگه رو دوست داشتین و این جوری که بوش میاد و از نگاهتون می فهمم بازم دوست دارین . -ولی خواهر گلم من تو رو بیشتر دوست دارم . دلم بیشتر به خاطر توست که می تپه . اصلا عشق و علاقه من نسبت به تو در قبال حس من به آهو فرق می کنه . -می دونم اونو خیلی بیشتر از من دوست داری و بهش اهمیت بیشتری میدی -دختر واسم شرنشو می دونی که چقدر خاطرتو می خوام این قدر واسم ناز می کنی . آرمیلا که یه خورده واسم ناز می کرد و به نوعی سر سنگین بود دستشو دور گردنم حلقه زد و لباشو رو لبام قرار داد و با هوس و با حرص منو بوسید . می خواست لج آهو رو در بیاره و خوبم موفق شده بود . -دختر عمو اگه یه وقتی دیدی من و دا داش آریا شبو با هم بودیم تو هم می تونی با داداش آرمین خودت یه خلوت درست حسابی داشته باشی . این قدر هم دور و بر آریا نباش . یه خورده دنبال تنوع باش . خسته نشدی از بس سر و گوشت دنبال یه نفر می جنبه ؟/؟ -چیکار کنم دختر عمو آرمیلا ما درون و بیرونمون یکیه . مثل بعضی ها دورو نیستیم . چطور شده حالا .؟/؟ شنیدیم اون دفعه اصلا آریا جونو تحویل نمی گرفتی قربونش برم من . هر وقت باشه عشق و عاشقی دو تا نامحرم خیلی باحال تره تا یه خواهر و برادر .. این طور نیست آریا ؟/؟ -داداش اگه سرتو تکون دادی و گفتی آره دیگه اسم منو نبر .. درجا به آهو یه چشمکی زده و گفتم دخترعمو بهتره این بحثها رو تمومش کنیم وکاملا این مسئله رو که این محفل گرم خونوادگی برای تفاهم و همبستگی هر چه بیشتر خونواده ها و فامیلی ماست رعایت کنیم --به خاطر گل روی تو و احترامی که واسه عزیز دلم آریا جونم قائلم رضایت میدم که تمومش کنم . البته اگه بعضی ها احترامو بدونن چیه و واسه اونی که ادعا می کنن دوستش دارن ارزش قائل شن .. آرمیلا که خشمگین شده بود گفت اتفاقا این همون حرفی بود که من می خواستم بزنم . آهو خانوم این صحبت دوستانه رو تو شروع کردی نه من . دوباره سر این موضوع که کدومشون بحث رو شروع کردن داشت یه بحث دیگه ای در می گرفت . من کلافه شده بودم . اینجا هم از دست این دو تا امون نداشتم . وای آنیتا آنیتا آبجی آنیتای گلم واقعا جات خالیه .. نه همون بهتر که جات خالیه . نمی دونم چرا اصلا دلشو نداشتم اونو زیر دست و پای بقیه ببینم . شاید چون در مورد آرمیلا زیاد خیالم نبود به خاطر این بود که اون از خط خارج شده و شوهر ش سرگلشو گرفته بود . فداش بشم آنیتا جون . دلم واست یه ذره شده .. آرمیلا دستشو به کیرم مالید و سرشو گذاشت رو سینه ام .. -آرمیلا الان اگه مامان بزرگ پری بیاد بهمون اخطار میده -بذار بده اخراج که نمی کنه -ولی تو بازی فوتبال اگه یه خطا ی شدید رو دوبار انجام بدی کارت قرمز می گیری . -به درک اگه با هم اخراج بشیم مهم نیست حداقل این دلخوشی رو دارم که داداش من دیگه این قدر راحت نمی تونه بره و با بقیه باشه . -خیلی حسودی آرمیلا -چون دوستت دارم . شوهر آرمیلا از این که می دید ما با هم گرم گرفتیم ذوق زده شده بود چون وقتی آرمیلا اخلاق سگی پیدا می کرد هیشکی جلودارش نبود . دوباره تاریخ تکرار شده بود اونم پس از یک ماه .. ناهارو که خوردیم اصلا دلم نمی خواست برم پیش بقیه استراحت کنم چون بقیه مردا همه ازم بزرگتر بودند و منم مجرد بودم و اگه پیش من ناله می کردند و می گفتند برم زن یا مادرشونو بگام یا خواهرشونو رو در بایستی گیر می کردم . خوابگاه مردان شده بود عین سر باز خونه .. پدر بزرگ اومد و یه دستوری داد و گفت آقایون ساکت . حرف نباشه . استراحت اجباری برای ادامه بر نامه کاملا ضروریه . غروب هم بر نامه های رقص و تفریحی داریم که امید وارم به همه شما خوش بگذره و روحیه بگیرین . چه بابا بزرگ خوبی داشتم . به فکر روحیه همه بود و همه رو دوست داشت . واسه همین بخشندگیهاش بود که هر چی بیشتر خرج می کرد سرمایه دارتر می شد . رفتم پیش بابا بزرگ واونو بوسیدم و گفتم پدر جون هوامو داشته باش نذار زیاد باهام حرف بزنن .. اگه یه ساغت همین جا بشینی تا اینا سکوتو رعایت کنند قول میدم این دفعه یه روز جمعه بیام پیشت و از صبح تا غروب با هم تخته بزنیم .. خیلی خوابم گرفته بود . رفتم رو یکی از تختهای کنار بابا بزرگ دراز کشیدم و خوابیدم .. ظاهرا اول خوابیدم بعد دراز کشیدم .. اونقدر خسته بودم که به زور منو از خواب بلندم کردند . دوباره وقت عملیات بود . این زنا از یه طرف و مردا از طرف دیگه ای آزاد شده بودند .. خودمو یه گوشه ای پنهون کرده و منتظر بودم که این بار دل خواهرمو به دست بیارم و دیگه نرنجه .. حتی شوهرش فرنوش هم اومده بود جلوی من .. مادر بزرگ اومده بود به سمت ما .. من مشخص نبودم .. آرمیلا هم در جستجوی من بود . یهو یکی از زنا اومد پنجه هاشو مثل یه چنگک گذاشت رو فرنوش و اونو با خودش برد . هیکل من مشخص شد و قبل از این که آرمیلا بخواد خودشو بندازه رومن مادر بزرگ پری با یک یورش و حمله گاز انبری افتاد رو من .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 90

مادر بزرگ .. مادر بزرگ شما مسئول نظم و انضباط و رسیدگی به امورات هستی . این کارا چیه -چیه دخترم . در این موارد به من بگی پری جون بهتره تا پری حس نکنه که پیره . البته من که همچین حسی رو ندارم چون هر کی کیر آریا رو بخوره جوون میشه و واسه همیشه جوون می مونه . دلم دیگه واسه آرمیلا می سوخت از صبح تا حالا تلاش کرده بود که با من خلوت کنه و خودشو در اختیار من بذاره ولی مادر بزرگ اومده بود و تمام نقشه هاشو نقش بر آب کرده بود .. -پری جون من الان می خواستم با داداش باشم .-آریا تو یه چیزی بگو . من آبروم پیش دوستام رفت . -دختر احترام بزرگترتو داشته باش . جایی قید نشده که مسئول امور نمی تونه سکس داشته باشه . من خلاف مقررات رفتار نکردم . آرمیلا که عصبانی شده بود رفت موضوع تخلف مادر بزرگ در مورد دستکاری فتوکپی شناسنامه منو به رخش بکشه که فوری صدامو بردم بالا و گفتم خواهر عزیزم ساکت باش که من سعی خودمو می کنم که امشب جبرانش کنم -دستت درد نکنه داداشی .. البته اگه جونی داشته باشی .. مادر بزرگ افتاده بود روم و تکون بخور نبودم . واسه همین خواهرمو صدا زدم تا بیاد طرف من . -با اجازه پری جون .. اینو من گفتم و دستمو گذاشتم پس سر آرمیلا و اونو که خیلی عصبی به نظر می رسید به طرف خودم کشونده و با یه بوسه داغ و گرم یه بار دیگه وعده شبو بهش دادم . -ببینم به آهو قول ندی ها .. منم یه نشگون ار کوسش بر داشته گفتم تو هم از این زیاد کار نکش که واسه شب کاملا ردیف و تشنه و حریص باشی .-داداش من همیشه واسه تو حریصم . مادر بزرگ و من رفتیم میون جمعیت . اون دوست داشت که بیشترا شاهد سکس و خود نمایی اون باشند و شور و حال جوانی اونو ببینند . پاهاشو گذاشته بود رو شونه های من و منم دهنمو چسبونده بودم روکوسش . -وووووووویییییییی . اووووووففففف . عزیزم . پسرم .. گازش بگیر کوس پری جونتو گازش بگیر . -نهههههه پری جون . دلشو ندارم . میکش می زنم واست . اون کوس کوس تپلتو می خورم . یک لحظه که سرمو به سمت چپ بر گردوندم بابابزرگ آرمانو دیدم که چه با لذت به مادر بزرگ یعنی زنش زل زده و می بینه نوه اش در حال سکس با اونه . کیرکوچولو شده و آب رفته اش آویزون بود و اثری از شق شدن درش دیده نمی شد . بااین که لبخند رو لباش بود یه خورده دلم واسش سوخت . یه جورایی دلم می خواست که اونم احساس غرور کنه .. . یه خورده نزدیک تر اومد . دستشو گذاشته بود رو کیرش و باهاش بازی می کرد . شاید اونم به نوعی دوست داشت که به عنوان صاحب مجلس خودی نشون بده و منم به عنوان نوه اش باید بهش کمک می کردم . -پری جون می تونم یه خواهشی ازت بکنم .. -عزیز دلم بگو پسرم .. -آرمان جون یه جوری ما رو نگاه می کنه .. -اون که اصلا هوس نداره . کیرش رفت واسه خودش -پری جون یه عمر باهات زندگی کرده -خب اگه به هوس اومده این همه زن و دختر بره یکی رو بگیره -شاید خجالت می کشه از این که کیرش بلند نمیشه . دهنتو باز می کنی ؟/؟.واقعا این پیرمرده بیچاره گناه داشت . مادر بزرگ طوری رفتار می کرد که انگاری آرمان جون یه غریبه باشه .. وقتی بابا بزرگ کیر به دست اومد بالا سر پری جون و پری هم ازش خواست که کیرشو بکنه تو دهنش طوری ذوق زده شد و بادی به غبغب انداخت که هر کی نمی دونست فکر می کرد رفته خواستگاری یه دختر چهار ده ساله و بله رو گرفته . پاهای پری رو گذاشتم زمین و گاییدنشو از روبرو شروع کردم . بازم زنان و مردان زیادی دور و بر ما جمع شده بودند . -پری جون به سینه هات چی زدی این قدر سفت تر و تپل تر نشون میده .. یه لحظه کیر آرمان جونو از دهنش در آورد و لباشو گاز گرفت که یعنی آبرومونو پیش این زنا نبر .. خیلی آروم بهش گفتم پری خوشگله من ! الان خیلی از زنا از این کارا می کنن . با ژل با آمپول .. تازه سینه ات حرف نداره .. تو از خیلی ها خوش سینه تری .. آرمان جون به حرف در اومد و گفت اگه سینه های مادر بزرگت خوب مونده بیشتر به این خاطر بوده که من دوست داشتم همیشه تازه و آبدار و سفت باشه و اونم خیلی به خودش می رسید -مادر بزرگ به علامت تایید حرفای شوهرش سری تکون داد .. ولی کیر آرمان خوب توی دهنش سفت شده بود .-آرمان جون یه چند لحظه ای کیرتو بکش بیرون مادر جون می خواد جیغ بکشه .. کیر کلفت و دراز مو طبق خواسته پری جون طوری به ته کوسش می زدم که صدای فریاد و جیغ و دادش تالار سکسو بلرزونه . -وااااایییییی آریا پاررررم کرد .. بکن بکن پسرم عزیز دلم .. کیر تو رو عشق است .. جون میده بهم .. واسه اینه که حس خودشو به گوش همه برسونه کیر آرمانو که از دهنش بیرون کشیده شده بود فقط اونو دستمالی می کرد . چند متر اون طرف تر چشمم افتاد به آرمیلا . من بمیرم واسش . با اعصابی خرد یه گوشه کز کرده و ما رو نگاه می کرد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی به هرکی 91

من و مادر بزرگ سخت مشغول بودیم وکیرم عین یه قلاب تو کوس مادر بزرگ گیر کرده بود و اون خودشو رو کیر من می گردوند . پدر بزرگ احساس جوونی کرده و کیرشو از دهن اون بیرون نمی کشید . هر چند پری جون حال ساک زدن نداشت و دهنشو روی کیر آرمان خان زیاد نمی چرخوند ولی همون کافی بود که کیر پدر بزرگ شق بمونه . چند تا زن و دختر که معلوم نبود واسه چی بیکار موندند اومدند دور و بر ما . حدس می زدم که فقط واسه تماشا نباید اومده باشن و اونا هم یه جوری منتظرن که مادر بزرگ کی بیکار میشه تا بیان سراغ من . پری یه اشاره ای به اونا زد . من نفهمیدم که چی میگه ولی اون زنا زبونشو خوب فهمیدن . پدر بزرگو از اونجا برده و افتادند به جونش تا یه خورده حال و هوای جوونی رو بندازن سرش و بهش حال بدن . -پری جون نکنه آرمان جون سکته کنه . خیلی هیجان زده شده .. -تقصیر من چیه خودش گاهی وقتا هوس نداره . حالا هم چون دیده در ملا عام زنش زیر کیر یکی دیگه دست و پا می زنه جو گیر شده و به هوس افتاده هر چند بیشتر ترجیح میده که با من حال کنه .. واقعا پدر بزرگ کوس خلی داشتیم این همه زن جوون افتاده بودن سرش و اون ترجیح می داد کیرشو تو دهن زنش فرو کنه . مادر بزرگو از پشت تو دستای خودم قفلش کردمو کونشو به پهلو ها باز کرده محکم به ته کوسش می کوبیدم . خیلی حال می کرد و منم دلم باز پیش این آرمیلا بود که امروز حالش خیلی گرفته شده بود . پری چشاش قرمز شده بود . دست خودش نبود . بیش از اندازه داغ کرده بود . کوسش یه چربی و خیسی خاصی داشت که با هوس بقیه زنا یه خورده فرق می کرد . یه غلظت خاصی داشت . یکی از اون زنایی که نمی شناختمش کیه اومد جلو زبونشو گذاشتم سر سوراخ کوس پری تا با کیرم که در حال رفت و بر گشت به کوسه تماس داشته باشه . با حرص و ولع رو کیر من و دور و بر کوس پری رو لیسش می زد و تمیزش می کرد . انگشتشو هم از بغل فرستاده بود تو کوس مادر بزرگ .. -شفیقه جون .. شفیقه .. چیکار می کنی با کوسم .. از یه طرف کیر آریا و از طرف دیگه زبون تو همه دارن آتیشم می زنن . نکن .. نکن .. منم کیر مقاوم خودمو با سرعت بیشتری به کوس مادر بزرگ ناز و خوشگلم که اول پیری جوونیش گل کرده بود می کوبیدم . خوشم میومد از این که هوای منو داشته باشه و منم با این کارام اونو بیشتر به خودم وابسته کنم . از هوس زیاد یا لذت زیاد بود که پری جون داغ کرد و فشارش رفت بالا ..ولی با همه اینها زیر کیر من در حال فعالیت بود . پدر بزرگ آرمان که حال و روز زنشو دید فوری از جاش بلند شد وساندیس آلبالو واسه زنش آورد . پری جون که خنک شد انگار جون دوباره ای گرفت . مثل این که منم یکی از این ساندیسها لازم داشتم . پاهای مادر بزرگو از وسط و پشت سر به دو طرف باز کرده و در حالی که کون تپل و بر جسته شو روبرو چشام داشتم با ضربه های محکمی که به کونش می زدم و شلپ شلوپی که راه انداخته بودم و جیغهایی که پری می کشید جمعیت بیشتری رو من هجوم آوردند . . پری داشت از حال می رفت . این بار نه به خاطر فشار بالا بود نه فشار پایین . این دفعه رو از هوس زیادش بود که دیگه حسابی از حال رفته و دیگه تکون نمی خورد . زنا سوت می کشیدند و یه سری به پری و یه سری به من آفرین می گفتند . خیلی ها هم آرزو می کردند که وقتی به سن پری برسن یه نوه ای مثل من داشته باشن که اونا رو این جور سر حال بیاره و با کیرشون روحیه شونو شاد کنه . پری حسابی خسته ام کرده بود . وقتش بود که منم آخرین ضربات در حال حاضرمو به کوس اون وارد می کردم و لذت پری رو به اوج می رسوندم و خودمم سبک می شدم . چون اون هر وقت آب کیرمو تو کوسش حس می کرد می گفت که بهترین تقویتی دنیا بهش تزریق شده .. می خواستم اذیتش کنم . لبامو رو لباش گذاشته و در حالی که دستمو از جلو رو کوسش قرار داده و گاه با سینه هاش بازی می کردم بهش گفتم پری جون آبمو که خالی نکنم . ممکنه داخل کوست داغ کنه بسوزه برات خوب نباشه -آریا مثل این که دلت می خواد مادر بزرگتو دق بدی ها . تو که می دونی این تقویتی رو اگه به من تزریق نکنی ممکنه همین حالا از حال برم و دیگه به هوش نیام . تو که دوست نداری بلایی سر پری جونت بیاد ؟/؟ پری کونشو از پشت طوری به کیرم می مالوند که حتی بهم فرصت نداد که بهش بگم باهات شوخی کردم . کیرمو طوری پیچوندش که حس کردم آب داخل همون لوله کیر یا آلتم جمع شده بوده همچین سریع ریزش کرد و تو کوس پری جون ریخته شد که فقط تونستم همینو بگم که پری جون کوس همون کوس جوونای قدیم و کون هم کون اونا .. اینو که گفتم به زنای دور و برم بر خورد و گفتند آریا جون هر کی ندونه فکر می کنه که تو کوس و کون ندیده ای . اگه راست میگی بیا تا لذت واقعی کوس و کونو بهت بچشونیم . -ول کنین نوه منو اون خسته هست . فعلا بچه ها برین ببینیم بر نامه های تفریحی چیه . ولی زنا تا دیدند پری از تیررس خارج شد افتادن رو من . منم گذاشتم هر کاری که دلشون می خواد انجام بدن . یه لحظه چشمم افتاد به وسط پذیرایی و اون قسمت سن یا اجرای بر نامه اش که آرمیلا رفته بود اون وسط یه نخ دور کمرش پیچیده بود مثلا به عنوان یک شورت و یه چند تا برگ درختی طلایی و زرق و برق دار به سینه هاش اضافه کرده و یه چیزی به مچ دستاش بسته بود و مثلا می خواست عربی برقصه . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 9 از 29:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  28  29  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

هر کی به هر کی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA