انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 1 از 8:  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

مادر فداکار


مرد

 

نویسنده: ایرانی جان ‏ازوبلاگ امیر سکسی


مادر فداکار 1
وقتی شوهرش مرد 23 سال بیشتر نداشت . یه دختر 5ساله داشت به نام الناز و یه پسر 4ساله به اسمامیر . شوهرش کارمند بانک بود و وقتی هم که زنشو تنها گذاشت بانک تمام بدهیهای اونو بخشید و حقوقشم به زن و بچه ها پرداخت می شد . یه خونه بزرگ ویلایی هم نزدیک سید خندون به سمت شرق تهران داشت . هر چند بیشتر پول خونه رو خودش پرداخت کرده بود ولی وام بانکی هم خیلی به دردش خورده بود . اونا با عشق از دواج کرده بودند . مرد دو سال از زن بزرگتر بود . وضع مالی پدر شوهره خوب بود وواسه پسرش معافی گرفت و اون روزایی که باید می رفت سربازی بساط عروسیشو جورکرد . بگذریم یه روز که از ماشین پیاده شد بره اون ور خط یه ماشین دیگه اومد و اونو زد و کشت و در رفت . زن واسه بچه هاش هم پدر بود هم مادر . واسه تر بیتشون هر کاری می کرد . می خواست که از همه نظر در رفاه باشن . به فکر از دواج مجدد نبود . به تمام خواستگاراش جواب رد می داد . چند ماه اول و شاید هم چند سال اول سر گرم بودن به کارای بچه ها سبب شده بود که کمتر به خودش توجه کنه . بهخود و نیاز هایی که یک زن داره . وقتی بیشتر متوجه این نیاز شد که یه بار مشکل زنانگی پیدا کرد و رفت پیش یه دکتر مرد وقتی بهش گفت بخواب رو تخت تا دستکش بذارم معاینه ات کنم از این که دکتره دستشو به کوس بزنه احساس شرم می کرد ولی وقتی این کارو انجام داد حس شرم به نوعی لذت تبدیل شد واون روز بود که فهمید چقدر نیاز داره . دوست نداشت به مرده شوهرش هم خیانت کنه و مادر بدی برای بچه هاش باشه . ولی نیاز های خفته او بیدار شده بودند . از اون پس اگه مشکلی هم نداشت گاهی میومد تا کوسش یه دستی بخوره . به همینش هم قانع بود ولی دوست نداشت طرف مردی بره حتی اگه کسی هم متوجه نمی شد بازم وجدانش اجازه نمی داد . روز ها و ماهها می گذشتند . همه فامیل از صبر و تحمل و فدا کاری او می گفتنند . همین سبب شد که بیشتر از گذشته در فکر ازدواج نباشه . به تماشای فیلمهای و خوندن داستانهای سکسی پناه آورد . جز این که بیشتر آتیشش بزنه فایده ای نداشت . تماشای فیلم و این که گاهی می دید چند تا کیر با هم در آن واحد میره تو کوس و کون یه زن , اونو بیش از حد حشری می کرد . طوری که کسی از دور و بری هاش نفهمه چند تا کیر مصنوعی واسه خودش ردیف کرد و سرشو با اون گرم می کرد . تا بچه ها زیاد بزرگ نشده بودند زیاد سختی نمی کشید ولی بعدا زیاد فرصت پیدا نمی کرد فقط شبا قبل از خواب تا حدودی با خودش ور میرفت . خلاصه سالها گذشت و بچه های المیرا خانوم بزرگ شدند . هر دو تاشون دبیرستان درس می خوندند یه روز که حوصله اش سر رفته بود و رفته بود خونه خواهرش الهام که دو سالی بزرگتر از المیرا بود دید که نشسته و داره فیلم سکسی نگاه می کنه -الهام اینا چیه تو می بینی -بچه ها نیستن دارم می بینمدیگه -نمیگم الان چرا می بینی .واسه چی آخه ؟//؟-عزیزم خواهر من الان دوره زمونه ای شده که آدم چه مرد وچه زن باید اینا رو ببینه تا کیرش به هیجان بیاد تا کوسش ورم کنه و کیر اونو بخواد . اگه جامعه ما قبول می کرد که زن بره دنبال یه مرد دیگه و خودشو یه جوری سر گرم کنه مثل مردا که پنهونی خیلی کارا می کنن خیلی از مشکلات حل می شد و آمار طلاق میومد پایین -پس من چی که الان درست ده ساله که رنگ کیرو ندیدم ؟/؟-تو خودت هالویی خواهر جان . کوس خلی . فقط دلت به آفرین گفتن بقیه خوشه . یه خواهر درد خواهرو می فهمه .. صحنه فیلم رسیده بود به یه لز دو نفره بین دو دختر جوون که داشتن همو لخت می کردند -الهام جون بدشون نمیاد ؟/؟-اتفاقا خیلی هم لذت داره . آدم هم خودشو میذاره جای مرد هم جای زن یه حالی می کنه . من که خیلی دوست دارم و خوشم میاد . فیلم به صحنه هایی رسیده بود که دو تا دختر کاملا لخت شده کوس و سینه هاشونو به هم می مالیدند و لبشونو رویلب همدیگه قرار داده بودند . چشای المیرا یه خماری خاصی پیدا کرده بود . الهام که متوجه این موضوع شده بود کف دستشو گذاشت یه طرف صورت خواهرش و موهاشو کنار داد و صورت خودشو به صورت المیرا نزدیک کرد -چیکار می کنی دیوونه شدی ؟/؟تا المیرا بخواد متوجه حرکت بعدی الهام بشه دست الهام از لای شلوار خواهرش به کوس رسیده بود -نههههه نکن زشته -خیلی خیس کردی . دهسال چطور تونستی بدون کیر باشی . من اگه جات بودم هفته ای حداقل دو مدل جدیدشو می خوردم . دو روزه دنیا رو باید کیف کنی . بچه ها خودشون بزرگ میشن . زیپ شلوار المیرا رو پایین کشید و دقایقی بعد دو تایی شون کاملا برهنه تو بغل هم بودند . خواهر کوچیکتره اول خیلی سختش بود ولی یواش یواش گستاخ تر شده و به شرایط عادت کرد -باز کن المیرا لا پاتو باز کن . ناز نکن -می خوای چیکار کنی ؟/؟-همون کاری که تا ده سال پیش شوهرت واست می کرد . ناسلامتی من خواهرتم . خواهر اگه درد خواهرشو درک نکنه و به دادش نرسه پس کی میخواد برسه . الهامم دهنشو گذاشت رو کوس المیرا و شروع کرد به لیسیدن و میک زدن دور و بر و روی کوس و زبونشم فرو می کرد تو کوس المیرا . .ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
ا
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
مادرفداکار 2
-چیکار می کنی الهام زشته . من این روزا به خودم نمی رسم . حال و حوصله اشو ندارم . کوسم موداره -اتفاقا من مودارشو بیشتر دوست دارم . بهم حال میده . تو اگه دوست داری برقش بندازی ایرادی نداره . اگه می بینی مال من برق انداخته واسه اینه که شوهرم از این مدل بیشتر خوشش میاد . الهام المیرا رو مثل یه معشوقه تو بغلش گرفت و سر تا پاشو می لیسید . المیرا جیغ می زد و نمی دونست چه جوری آتیش هوس خودشو بخوابونه . الهام هم مجهز به کیر مصنوعی و چند تا از این میوه های کیر نما بود -خواهر کوچولوی خوشگلم کدومشو بیشتر دوست داری که فرو کنم تو کوست . المیرا با صدای نازک وآروم و با لوندی خاصی گفت هر کدومش که کلفت تره . آخ که اگه کیر بود از همه شون بهتر بود ولی من نمی خوام به روح شوهرم خیانت کنم -عزیزم جون دل من . من الان به زنده اش خیانت می کنم تااگه یه وقتی دست سر نوشت اونو زود تر از من برد اون دنیا بعد از مرگش هم بتونم راحت خوش بگذرونم . حالا هم دیر نشده . الان به زنده ها هم وفا دار نمی مونن . خواهر جان تو خیلی کوس خلی .. اون روز با بادمجون حال المیرا رو جا آورد ولی زن بیوه اون جورا هم که دوست داشت ارضا نمی شد . المیرا رفتدنبال کارای خونه وبه فکر آغوش گرم پسر و دختر دبیرستانی خودش . فکرش بد جوری مشغول بود . هوس داشت نمی دونست چطور خودشو ارضا کنه . به خودش نهیب می زد المیرا تو باید خودتو فراموش کنی . سر نوشت تو این بوده . الان باید به فکر جمع آوری جهیز برای دخترت باشی . برای آینده پسرت یه فکری بکنی . فردا پس فردا زن می خواد نمی تونه که همش بره دنبال دخترای مردم. ماشاءالله ماشاءالله با این که 14 ,15سالشه ولی هیکل مردا رو داره و خیلی خوش تیپه و این روزا مدام داره با موبایلش حرف می زنه و معلوم نیست این دخترایی که باهاش دوستن چه جور آدمایی هستن . یکی ازشبها المیرا وقتی که بعد از امیر وارد حموم شد که دوش بگیره یه گوشه حموم چند تا قطره آب منی پسرشو دید که به کاشی های حموم چسبیده . ظاهرا یادش رفته بود و متوجه نشده بود که چند تا قطره هم پریده یه گوشه ای .. تازه فهمید که پسرش واسه خودش مردی شده و یه نیاز هایی داره . دلش نمی خواست امیر اون با خود ار ضایی به خودش آسیب برسونه . اون مضرات استمناوجلق زدنو می دونست. هر چند خودشم این کارو می کرد ولی خود ارضایی در مرد ها سریع به انتها می رسید و ضررش خیلی بیشتربود . واسه همین تصمیم گرفت که با امیر خیلی منطقی صحبت کنه . پسرش خیلی سرخ شد و گفت مامان این حرفا چیه و بعدشم مادرشو بوسید و بهش قول داد که مراقب رفتارش باشه . ولی با این حال زنمی دونست که اون از این کارش دست نمی کشه . یه بار نیمه شب متوجه شد که برق اتاق پسرش روشنه . الناز هم تو اتاق خودش خواب بود . از سوراخ در نگاه می کرد . امیر درست در تیر رس نگاهش بود . شلوارشو پایین کشیده بود و داشت به یه عکس نگاه می کرد و با کیرش ور می رفت . کیر کلفتپسرشو در این سنین برای اولین بار بود که می دید . یه لحظه بدنش لرزید . بر خودش لعنت فرستاد که احساس کج و خیال بدی راجع به پسرش نداشته باشه . با این حال دستش بی اختیار رفت داخل شلوارش . کوسش خیلی داغ کرده بود . خیس شده بود ولی فکر این که یه روزی بخواد با امیر سکس داشته باشه اونو عذاب می داد . از این خیال فاصله گرفت . طولی نکشید که امیر آب کیرشو تو دستش خالی کرد و از میون انگشتاش چند قطره منی زد بیرون . المیرا حس کرد که خوشش اومده . امیر تازگیها می رفت به وبلاگ امیر سکسی و داستانهای سکس فامیلی رو می خوند . گرایش عجیبی پیدا کرده بود به این که کل اعضای فامیلشو غیر از مادرش بگاد . اون به مادرش علاقه خاصی داشت و اصلا دلش نمیومد همچین تصوری یعنی آمیزش با اون رو داشته باشه . خواهرشو دوست داشت تا حدودی از کون بکنه . خاله اشو بیشتر از همه دوست داشت بگاد چون خیلی فانتزی می پوشید و تک پرون هم بودو حرفای سکسی هم می زد وهر وقت اون و امیر تنها می شدند رک وپوست کنده از امیر می پرسید که آیا تا حالا با دوست دختر هاش عشقبازی کرده یا نه . از زن دایی و عمه و زن عموش هم خوشش میومد . اونا یکی از یکی خوشگل تر و خوش بدن تر بودند ولی خاله بیشتر بهشون سر می زد . زندایی که خیلی ناز و جوون و رویایی بود . رابطه مادرش با همه شون خوب بود . خوندن این داستانها عجیب در روحیه اش اثر کرده بود . المیرا دوباره دگرگون شده بود . با این حال بازم امیرو کشید یه گوشه ای و بهش گفت عزیزم می بینم یه خورده رنگ و روت زرد شده خودتو با درسات مشغول کن به جایی برس . منم تا اونجاییکه در توانم باشه بهت کمک می کنم وواست زن می گیرم . خواهش می کنم خودتو مریض نکن . خود ار ضایی در مردا چشم آدمو کم سو می کنه اگه زیاد ادامه پیدا کنه کور می کنه فلج می کنه .. چند وقتگذشت . یه شب خاله جون الهام عشقش کشید که بیاد و شبو با خواهرش باشه . شوهره گاهی بهش مرخصی رو می داد چون می دونست که خواهر زنش المیرا بیوه بوده و گاهی نیاز به همدم و هم صحبتی داره . امیر از این که می تونه خاله اشو ببینه و یه خورده از دید زدن تن و بدن نیمه لختش کیف کنه خوشحال بود . مخصوصا این وقت تابستون که نیمه لخت تر از مادر و خواهرش جلوش ظاهر می شد.. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
مادر فداکار 3
امیر دوست داشت از هر فرصتی برای دید زدن خاله اش استفاده کنه . خاله الهام خیلی به خودش می رسید . المیرا دلواپس امیر بود . دوست نداشت پسر دلبندش با جلق زدن دچار سردرد و ضعف بینایی و ضعف جسمانی بشه . البته یه جایی خونده بود که اگه جلق زدن اصولی انجام بشه اون هم هر هفت تا ده روز یک بار برای جلو گیری از انقباض بیضه و آلت تناسلی مفیده ولی در کل اگه یه جوون شورشو در بیاره و وقت و بی وقت اقدام به این کار بکنه گذشته از این چند تا ضعف ناراحتی اعصاب هم میاره . اون میدونست که امیر واسش سخته که بره دنبال کوس و تازه درس هم داره و از طرفی دخترای این دوره و زمونه معلوم نیست که چه جوری باشند خیلی پرروتر از پسرا شدن و اون حجب و حیای دوره اونارو ندارن . یه فکر عجیبیبه سرش افتاد -الهام جون -چیه المیرا ببینم تو الان چند ساله بچه دار نمیشی این قرصا اطمینانی هست ؟/؟ -رد خور نداره خواهر . تازه اگه یه در میلیون هم کارشو انجام نده هزار راه برای رد کردن بچه هست . دردسر میخوام چیکار . کیف و تفریح خودمو می کنم همین دو تا بچه ای که دارم بسمه -ببینم دوست پسرم داری -ای خواهر جان دست رو دلمون نذار که خونه . تو این دوره و زمونه مردای پیر دنبال دخترای جوونن کدوم پسر جوون میاد دنبال ما باشه . گاهی یه مرد مطمئنی پا بده یه ناخنکی می زنه و یه حالی می کنیم . نمی دونی چقدر هوس یه کیر جوون و تازه و آک رو دارم . من و تو هیچکدوممون نتونستیم از اول جوونی خودمون خوب استفاده کنیم . تا بیاییم بجنبیم ما رو شوهر دادند .-الهام جون امیر واسه ما یه مشکل شده . این روزا همش با دستای خودش آب کیرشو بیرون می ریزه و من می ترسم پسرم ضعیف شه و از دستم بره . اون تمام زندگی و هستی منه . در سن و وضعیتی هم نیست که واسشزن بگیرم -راست میگی المیرا . یه جایی خونده بودم که کیر وقتی میره تو کوس یا با هر جای دیگه بدنزن تماس می گیره اون آرامش عصبی و استارت بدون فشاری که برای تخلیه زده میشه مرد رو اذیت نمی کنه و تازه در حد معمول سر حالش می کنه ولی جلق زدن خیلی ضررداره . دلم برات می سوزه المیرا. منم تازگیها از نگاههای عجیب و غریبی که به من مینداخت یه چیزایی رو احساس می کردم . حس کردم میخواد بپره رو من و با عرض معذرت المیرا جان فکر کردم الآنه که می خواد بپره رو خاله الهامش و کیرشو فرو کنه تو کوسش -ببینم الهام اگه این کارو می کرد تو چیکار می کردی -من خاله اش بودم وهستم و به احترام تو کنار می کشیدم -خب خودت چی از ته دلت دلت می خواست ؟/؟-راستشو بگم امیر خیلی خوش تیپ و چهار شونه هست و یه هیکل مردونه پیدا کرده -طفره نرو دوست داشتی یا نه .. الهام سرشو به علامت رضایت تکون داد . بعد از چند لحظه گفت المیرا جان تو خودت چی . راضی هستی که من با پسرت باشم ؟/؟ -من واسه پسرم و جلوگیری از انحراف و سلامتی اون هر کاری می کنم . اینو که گفت الهام از هوس و هیجان به خودش می لرزید -المیرا منم واسه کمک به تو و خواهر زاده گلم حاضرم هر کاری انجام بدم -وهوس و حال کردن خودت -دروغ چرا منکرش نمیشه شد که این کار به منم خیلی کیف میده . فقط باید کاری کنیم که امیر رو خیلی طبیعی به طرف خودمون بکشونیم -خب اون این روزا خودشوبا مطالعه داستانهای امیر سکسی خیلی مشغول می کنه . داستانهای سکس خانوادگی با عمه خاله زن دایی .. اینارو می خونه . به هر حال حتما ذهنش یه آمادگیهایی پیدا کرده .-خواهر جان تا دیر نشده باید بجنبیم . از همین الان باید کارو شروع کرد . اول تو میری قلقشو می گیری و باهاش حرف می زنی یا من برم ؟/؟-نه من برم بهتره قبلا یه جورایی ذهنشو آماده کرده دارم . میدونم چیکار کنم . المیرا به اتاق امیر رفت . درست موقعی رسید که کامپیوتر امیرروشن بود و تصویر سایت امیر سکسی پسرشو لو داد -امیر تو که بازم داری از این داستانها می خونی -مامان چرا در نزدی -موضوع رو عوض نکن سکس با خاله عمه زن عمو اینا چیه -مامان برم خودمو آلوده به گناه کنم بهتره ؟/؟خدا پدر امیر سکسی رو بیامرزه که این جوری سرگرممون می کنه -چی ببخشیدا با جلق زدن ؟/؟-نه مامان همش که از این کارا نمی کنم . چیکار کنم زن که نمیشه گرفت . با دخترا که نمیشه رابطه داشت . - ببینم تو این داستان سکس با خاله رو که می خونی خودت حاضری وجدانت اجازه میده با خاله ات یه همچه کاری بکنی -من اولا به فکر همچین مسئله ای نیستم ولی این چیزا در جامعه امروز حل شده . آرامش فکری و اعصاب و دغدغه خاطر نداشتن از همه چی مهم تره -پس میگی خاله وخواهرزاده می تونن با هم ..-اگه هردو راضی باشن و از این کارشون به نهایت لذت و آرامش برسن چه ایرادی داره -تو هم راضی هستی ؟/؟ -اگه اون پسر یه مادری داشته باشه که درکش کنه ویه خاله ای که راضی باشه و بخواد کمکش کنه چرا که نه . المیرا به طرف امیر رفت و اونو در آغوش گرفت . حس کرد دچار یه وسوسه عجیبی شده ولی خودشو کنترل کرد -پسر عزیزم خاله ات تو رو خیلی دوست داره . اون درکت می کنه . شاید بیاد بخواد باهات حرف بزنه .اگه اومد این جا و خواست در مورد این مسائل باهات صحبت کنه آمادگیشو داره و سعی کن از دستش ندی و باهاش طرف شی تا تنور گرمه نونو بچسبون و میخو فرو کن .-مامان این تویی که این حرفا رو می زنی؟/؟ مامان جون مامان سختگیر من .. مامان دوست داشتنی من دوستت دارم عاشقتم می میرم برات -نمی خوای واسه مادرت بمیری . این قدر فیلم بازی نکن . تو عاشق همین یه تیکه کوس هستی که وقتی پای کوس خالت اومد وسط این جوری داری قربون صدقه ام میری .. این بار امیر بود که مادرشو بغل کرد و اونو به سینه اش فشرد . المیرا که نمی دونست هوسشو چیکار کنه زود خودشو از بغل امیر جدا کرد و گفت پسرم خاله ات الان میاد اتاقت خودت دیگه باید خوب بدونی چیکار می کنی این امیر سکسی دیگه حسابی زرنگت کرده .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
ا
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
مادر فداکار 4
امیردر حالی که نفس نفس می زد خودشو به الهام رسوند و گفت زود باش بجنب تا دیر نشده جورش کردم . طوری هیجان زده بود که انگار خودش می خواد کوس بده . الهام المیرا رو بوسید و گقت قربون تو خواهر فداکار برم و بشم تو خودت واجب الکیر تری من بمیرم برای این ایثار گریت .-کجا میری الهام -یه دوش سر پایی بگیرم . موهامو نمی شورم . بازم خوب شد کوسمو صبح برق انداختم . ببینم الناز جان خوابه دیگه . در اتاقشم که بسته ؟/؟-از اون نظرخاطرت جمع . فقط یه خواهش ازت داشتم الهام جان -جان بخواه المیرا -ببین خودت درو از داخل قفل می کنی و کلید رو از رو سوراخش ور می داری و برق اتاقم روشن میذاری تا من یه دیدی بزنم . ناراحت که نمی شی . -اتفاقا خیلی هم خوشحال میشم . شاید این یه انگیزه ای بشه که تو به فکر خودت بیفتی -سعی کنین کاراتونو رو همون تخت انجام بدین وهمون وسطش بهترین جاست .. الهام دوش گرفت و مختصر آرایشی کرد و در اتاق امیرو زد و رفت داخل . یه پیر هن چسبونی هم تنش کرده بود که از وسط سینه تا یک وجب بالای زانوشو پوشش می داد . اینو المیرا که فقط یه خورده ازش لاغر تر بود بهش داده بود که واسه این لحظات تنش کنه به رنگ آلبالویی که به صورت سرخ و سفید الهام خیلی میومد . خاله الهام امیر ما وقتی که وارد اتاق امیر شد یک راست رفت رو تخت امیر و کنارش که دراز کشیده بود نشست -عزیزم می تونم چند کلام باهات حرف بزنم -بفر ما خاله جان -مادرت خیلی واست نگرانه -اون اخلاقش همینه -حق داره امیر جون . مادره تو تنها مرد بالا سرشی . درسته فامیل به موقع به دادش می رسن ولی تو یاد گار اون مر حومی عزیزم اون نگرانه . کارش درسته نگران دوست دختر گرفتن و آینده اته . نگران سلامتیته -خاله الهام این یه سنیه که جوونا یه نیازایی دارن که اگه از راه اصولی رفع نشه از روشهای دیگه ای باید استفاده کرد -حتی اگه زیان بخش باشه ؟/؟ -چیکار میشه کرد . برم دوست دختر بگیرم که ازم توقع داشته باشه که باهاش ازدواج کنم ؟/؟ -امیر جان الان دخترا حشری تر از پسران . ازدواج کجا بود . دست بکشی روشون خودشون دراز میشن . تویی که باید حواست جفت باشه . خودتو گرفتار نکنی آلوده نکنی . اونا ممکنه انواع و اقسام آلودگی و بیماریداشته باشن . امیر که می دونست خاله اشو می تونه بکشونه طرف خودش وخاله هم که می دونست امیر دوست داره اونو بگاد نسبت به هم از نظر کلامی بی پر وا تر شدند -خاله جون می تونم رک و پوست کنده حرف دلمو بزنم ؟/؟ ویه کلماتی رو که در ظاهر رکیکه بر زبون بیارم ؟/؟ -اگه تو هین به شخص من نباشه ایراد نداره -من غلط بکنم به شما جسارت بکنم .. با عرض معذرت زن که نمی تونم بگیرم . جلق که نمی تونم بزنم با دوست دخترم که نمی تونم رابطه داشته باشم پس چه جوری کمرمو سبک کنم . آتیش هوسمو خالی کنم . آدم عصبانی میشه . پس من کی رو بکنم . بازم معذرت می خوام برم عمه امو بچسبم ؟/؟ دور از جون دور از جون برم با خاله ام طرف شم ؟/؟ الهام که دستشو خونده بود گفت چه اشکالی داره . این جور وقتا اگه عمه به داد برادر زاده اش نرسه خاله به فکر خواهر زاده اش نباشه از غریبه میشه انتظلر کمک داشت ؟/؟ الهام خودشو به امیر نزدیک تر کرد . امیر هم یه حالت نشسته تری گرفت . صورتهای خاله و خواهر زاده به هم مماس شدند . دیگه هر دو تاشون می دونستن که از هم چی میخوان و نیازشون چیه . المیرا از روزنه در شاهد همه چی بود ولی نمی شنید که اونا دارن چی میگن . یه خورده هم حواسش به این بود یه وقتی سر و کله الناز پیداش نشه -خاله جون بهم کمک می کنی ؟/؟ -پس فکر می کنی واسه چی اینجام ؟/؟ می خوام که تو منو ببوسی . ببینم خواهر زاده گلم تا چه حد شجاع شده . حشر و هوس جوانی و بدن وسوسه انگیز خاله هوش از سر امیر ربوده بود . پیر هن فانتزی الهامو که یه حالت کشی داشت خیلی آروم سانتیمتر به سانتیمتر شروع کرد به در آوردن از تنش -خاله منو سوزوندی سوتین نبستی -امیر چقدر باحال حال میدی عزیزم این کارو کردم که راحت تر باشی .-جوووووون می میرم واسه سینه های درشت و آبدارت . با کف دو تا دستاش به نوبت هر یک از سینه های خاله جونو جمع می کرد و نوک تیز شده اشو می مکید -آههههههه امیر برو پایین . پایین تر بازم پایین تر . بقیه پیر هنمم در بیار . امیر بازم پیرهن خاله شو پایین تر کشید تا رسید به ناحیه کوس -الهام جونم شورت هم که نداری . نه این یکی دیوونه ام کرده به اینجا که رسید بقیه رو یک ضرب و با یه فشار از تن الهام بیرون کشید -عزیزم خشن شدی . تا این حد از دیدن تن لختم به هیجان اومدی ؟/؟-بالاتر از هیجان . با سررفت لای پای الهام -اوه نه نه -آره آره .. امیر حس می کرد که دنیا رو فتح کرده . هنوز شلوارکشو در نیاورده بود . کیرش مثل زندونیهای فراری میخواست بپره بیرون . اونم دوست داشت زودتر اونو فرو کنه تو کوس الهام ولی شنیده بود که اگه یه خورده مقدمه چینی کنه و بره پیشواز زنا بیشتر خوششون میاد . هر چند خودشم از لیسیدن کوس خاله اش و از این که اونو لحظه به لحظه حشری تر می کنه فوق العاده لذت می برد . برای اولین بار بود که کوس میل می کرد. یه بار کون دختر همسایه رو کرده بود اونم خیلی وقت پیشا از اون به بعد طوری شد که هردوشون به دیدن هم خجالت می کشیدند چه برسه به این که خاطره آغاز نو جوونی رو تجدید کنند -امیر کوسمو محکم تر میکش بزن . بین دو تا لبت فشارش بگیر . به طرف بالا و پایین سرش بده . اوخ چه حالی میده !... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
مادر فداکار 5
امیر همین جوری که خاله اش می خواست کوسشو واسش میک می زد -آخخخخخخخ پسسسسسسسرررررر راست می گفت مامانت تو واسه خودت یه مردی شدی جووووووون هلاکم کردی . کوسمو به آتیش کشیدی . جووووووون بخورررررششششش چه حالی میدی . کوسشو به طرف بالا و پایین حرکت می داد و امیر هم که شوق و ذوق خاله اشو می دید و پا به دنیایی میذاشت که واسش تازگی و هیجان داشت و بی نهایت لذت بخش بود بر تلاشش می افزود .-می میرم خاله جون واسه خیسی های کوست -بگو الهام جون .. بگو بگو .. خاله اتو داری غم نداشته باش . هر وقت بخواهی در خدمتتم . اووووووخخخخخ چقدر حال میدی . وروجک تو که داغونم کردی . هیچی نمیشه باید نشون بدم که منم می تونم و اهل حالم . هنوز تا صبح کلی وقت داریم که با هم حال کنیم . دلم نمیاد کوسمو از رو دهنت ور دارم ولی خب تو هم دل داری نباید این قدر خود خواه باشم . اوووووخخخخخ نمی تونم . امیرجونم .. ادامه بده لیسش بزن . من کیرتو می خوام . با این حال الهام از جاش بلند شد و سریع شلوار امیر رو از پاش بیرون کشید . حالا من واست ساک می زنم . ببین که خالت چه ساک زن حرفه ایه . شوهر خالت خودشو کلی می کشه و هدیه واسم می گیره تازه دو دقیقه واسش از این کارا می کنم ولی تو تا هر وقت بخوای کیرتو لیس می زنم می خورمش جوووووون . کیر امیر تیز و کلفت و دراز شده بود و به دنبال کوس الهام جونش می گشت . اصلا تصورشو نمی کرد که خاله اونو بگیره و بذاره تو دهنش . نو جوون بیچاره ای که تا به حال طعم کوسو نچشیده بود و به این صورت به کیرش حال داده نشده بود خودشو محکم به تخت فشار می داد . از اون طرف المیرا که شاهد صحنه بود واسه یه لحظه رو زمین ولو شد و نتونست این صحنه ها رو ببینه وفقط حسرت کش اون بشه .... این که کیر بچه منو آبش کرد تا کی می خواد به این شیوه ادامه بده .. اوخ یعنی هوس این قدر بده . به یاد نوجوونی خودش افتاده بود که چقدر با خودش ور می رفت حالا هم دست کمی از اون موقع نداشت . اون موقع هم از نعمت کیر محروم بود وحالا هم ازش دور مونده بود .باز حداقل در این فاصله سالها شوهر داری کرده بود ولذت سکسو چشیده بود . دوباره سرشو گرفت طرف اتاق . امیر رو خاله اش سوار شده بود وچه جورم مثل حرفه ایها داشت اونو می گایید . رحم نمی کرد . نفهمیده بود که آیا آب کیرشو تو دهن الهام خالی کرده یا نه . چون هر وقت اون برای مرحوم شوهرش ساک می زد شوهرش سریع آب کیرشو می ریخت تو دهن المیرا . پیش خودش فکر می کرد شایدم امیر به باباش رفته . با توجه به این که اون توی سکس تازه کار و بی تجربه هم بود و همه این مسائل واسش تازگی داشت . از اون طرف امیر پاهای الهامو به دو طرف بازشون کرده بود وکیرشو محکم می زد به ته کوس خاله وبیرون می کشید و با هریک از این ضربات دل المیرا می رفت . اونم دلش می خواست . اونم احساس کمبود می کرد ولی نمی تونست از پسرش چنین تقاضایی بکنه . اون صفا و صمیمیت و عشقی که بین اون و امیر وجود داشت خیلی بالاتر از این ها بود و مطمئن بود که امیر هم اگه تمام فامیلهاش حتی اگه مادر بزرگشو هم بکنه باز راجع به مادرش یه احساس عاطفی خاصی داره که راضی نمیشه با اون سکس داشته باشه . داشت به این فکر می کرد که آیا این کار امیر خوبه یا نه . اگه راضی به گاییدن مامانش می شد بهتر بود یا نه . چون می دونست با این افکار به جایی نمی رسه از ذهن خود دورش کرد ودوباره به سکس خاله و خواهر زاده توجه کرد . انگار هر بار که نگاه می کرد چشمش به پوزیشین جدید می خورد .. از اون طرف امیر مثل گرگهای گرسنه افتاده بود به جون خاله اش . اونو دمر کرده بود و دو تا قاچ کونشو به دو طرف باز کرده زبونشو می کشید رو سوراخ کونش وبا کف دستش با کوس الهام بازی می کرد -آههههه الهام جون الهام جون . من دارم می سوزم . تنت چقدر داغه -حس می کنی امیر ؟/؟ با تمام وجودت می بینی ؟/؟لمسش می کنی ؟/؟ کوس ناز و تپل و سالمو تن و بدن گوشتی و گرم و آماده رو می بینی وخودم مال خودتم اگه منو بخوای و دنبال هیشکی دیگه نباشی -الهام جون کیرم در بست مال کوسته . فدایی خاله جونم . دوستت دارم . المیرا از هوس و شایدم از حسادت داشت منفجر می شد . حس می کرد این حق اونه که باید جای الهام باشه ولی دوست داشت پسرشیادگار شوهرش تمام امید زندگیش از اون راضی باشه و دنبال دختر مردم راه نیفته .. تازه پس از عملیات هم باید کلی ممنون دار الهام می بود که تونسته پسرشو سر حال بیاره و سبکش کنه .. حالا یه خورده کیر امیر داخل کوس الهام مشخص تر بود . الهام قمبل کرده امیر گذاشته بود تو کوسش . زیاد نمی تونستند جیغ بکشند . هر دو تاشون می دونستن که المیرا با خبره از این که امیر و الهام با هم مشغولن ولی حساب النازو می کردند . اون یه دختر بود و باید مراعات حالشو می کردند و هر بار که امیر کیرشو فرو می کرد تا ته کوس خاله اش مامان المیراش هم دستشو تا اونجایی که جا داشت فرو می کرد تو کوسش و با بیرون اومدن و بر گشت کیر از کوس اونم دستشو از کوسش بیرون می کشید . حس می کرد که این محرومیتها آخرش پدرشو در میاره . اونو به مرز افسردگی وجنون می رسونه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
مادر فداکار 6
الهام دست بردار نبود مدام حالت عوض می کرد تا از این لحظه ها بیشتر استفاده کنه و بیشتر با امیر سکس داشته باشه . به اصطلاح یک سکس حاشیه ای درست می کرد . المیرا یه نگاه به بدن خواهرش انداخت و یه دستی هم به خودش کشید . تن دست نخورده او در این ده سال وسینه های تر و تازه وکوس تشنه اش همه حکایت از سکس نابی داشت که می تونست با امیر داشته باشه ولی شیطونو لعنت کرد و دوباره از راه دور سرگرم تماشای کلی صحنه سکس امیر و الهام شد . الهام دمر کرده بود واز امیر می خواست که بدنشو ماساژبده . پسرش مثلا داشت خاله اشو ماساژمی داد ولی هردوشون می دونستند که ماساژبهونه ای بیش نیست تا به سکسشون هیجان بیشتری ببخشند . امیر یه دستشو گذاشته بود رو کون خاله اشو یه دستشم از پهلو گذاشته بود رو سینه چاقالوش که رو تشک سوار شده بود . خود به خود حرکت کرده و این بار الهام رفت رو امیر . هر چند امیر قدرت و نیروی جوونیش بد نبود ولی المیرا از پشت در یه خورده واسه پسرش نگران شده بود که نکنه الهام بهش فشار بیاره واز نظر بدنی اونو خسته کنه . خاله گیج هوس لاپاشو به صورت و لبای امیر چسبوند -جوووووون می خوامت امیر . بعد کوسشو چسبوند رو کیر امیر و بهش امون نداد . الهام خودشو یه خورده بالا کشید و این بار کیر امیر رو گرفت تو دستش وبعد از این که اونو یه خورده به کوسش مالید با یه فشار کوس به کیر دوبار منطبق بر خواهر زاده اش شد -امیر جووووووون حال بده . دستاتو رو کونم داشته باش . از پایین کیرتو بفرست بالا . حالم دگرگونه خوشگله . زود خیلی وقته حال نکردم . خاله قربونت یه خورده دندون رو جیگر بذار وقتش که شد میگم خودت تو کوس من آب بریزی . امیر طبق دستور خاله جون کونشو از وسط باز کرد وکیرشو از پایین به بالا به کوس الهام جونش می کوبید والهام هم از بالا هم به امیر و هم به خودش کمک می کرد . زانوهای المیرا سست شده اگه یه موقع سرو کله الناز هم پیداش می شد پا و نای فرار نداشت . امیر سست و گیج شده بود . دیگه نمی تونست خودشو آبشو نگه داشته باشه .-الهام جون این ار گاسمی که میگی چیه ؟/؟ این لذتی که میگی منتظرشی چیه پس چرازود تر نمیاد .-صبر کن امیرسکسی من ! دوست نداری به خاله ات حال بدی ؟/؟ ارگاسم یه حالتیه که یه زن تو هوسش اوج می گیره وهمین جور داره همراه با هوسش می پره . کوس که سهله تمام بدن آدم میخواد آتیش بگیره و پرواز کنه وتو داری الان این کارو می کنی که من به اونجا برسم . این لذت و آتیش یه جایی به اوجش می رسه . قربونت ولم نکن کوسم نیاز داره . ارضام کن . قربون کیر تازه ات برم . بعدش هرچقدر که دلت خواست با هر جام که دوست داشتی می تونی حال کنی . تو که داستانهای امیر سکسی رو از بری ومی دونی باید چیکار کنی . هوس کیر امیر و ارضا شدن با یه کیر جوان و تازه الهامو به التماس واداشته بود . امیر رو غرق بوسه کرده بود . المیرا به نفس نفس افتاده بود . می خواست یه کاری کنه که پسرش به مشکل نخوره واز بابت اون خاطرش جمع باشه . خودش به مشکلخورده بود . ته دلش هنوز به خواهرش حسادت می کرد .-امیر عزیزم خوبه با همین استیل منو بکن . با همین سرعت همین کشش . دوستت دارم . از حالت دراز کش روی امیر پاشد وبا یه حالت نشسته کوس و کونشو به کیر امیر می کوبید -خوبه خوبه امیر خوبه ولم نکن . خسته شدی عزیزم . تو تکون نخور قربونت . عشق من ناز من . خاله فدات . من تو رو می کنم . من کوسمو رو سر کیرت حرکت میدم . نمی دونی چقدر داری حال میدی . اووووووففففف من دارم حال می کنم . امشب دوباره زفاف کوسسسسس من کوسسسسس من با کییییییرررررناب امیرسکسی جونمه . دنیا باید بدونه که من دوباره دارم شوهر می کنم . شوهر من کیه امیرمه . اوخ می دونی تو که خودت خوب می دونی مامان نازت تو رو واسم خواستگاری کرده .. تو هم دوست داشتی کلک .. نگو منو دوستم نداشتی وایییییی نگو که منو نمی خواستی -دوست داشتم الهام جون . می خواستمت می خوامت . همیشه می خوامت . بازم به من کوس بده . بازم بهم حال بده . عاشقتم کوستو می خوام . می خوام توش خالی کنم -بگو امیر بگو با کوسسسسسسم داری کیف می کنی . داره خوشم میاد یه خورده نمی دونم چرا . این یه خورده آخر لعنتی تموم نمیشه . یه کم دندون رو جیگر بذار -اوییییی اویییییی تنم می لرزه .. سکوت همه جا رو گرفته بود. المیرا صدای نفسهای امیر رو هم می شنید -جااااااان ناز نفست امیر ناز شست کیرت تمومش کردی آقایی رو قربون مرامت . طوری این جمله رو بر زبون آورد که مادر امیر پشت در کلامشو به خوبی شنید و ازاین طرز بیانش تعجب کرد که چرا الهام این جور مردونه و داش مشتی صحبت می کنه -خاله قربون هیکل ماهت ارگاسم شدی ؟/؟ -بمیرم برات هلاک شدی .. نمی دونی چقدر بهم مزه داد . راستی امیر تو اگه شوهرم بشی می دونی چی میشه ؟/؟-نه چی میشه -میشی شوهر خاله خاله ات -خاله پس کی می تونم تو کوست آب بریزم -من همه آبتو می خوام حتی یه قطره اشم نباید پس بزنه یا به زمین بریزه . همه شو باید بدی تا حال کنم . این کارو می کنی ؟/؟ -من می خوام فقط آب بریزم . تو کوست اگه باشه بهتره . هنوز با کونت کار دارم خاله جون . هر کاری با هر جای من داری انجام بده . من رو حرفم هستم . الهام تو نامرد نیست . خاله از تخت پایین اومد . سرشو پایین قرار داد و پاهاشو رو به هوا گرفت و به امیر گفت که کیرشو از بالا بفرسته توی کوسش وپس از چند ضربه آبشو خالی کنه .امیر مثل گرسنه ها و تشنه های در کویر مونده این بار موشک هوا به زمینشو فرستاد تو کوس خاله جون وتا می تونست وارد کوسش می کرد ودرش می آورد . در یه لحظه سرعتشو زیاد کرد و در یکی از این ضربات و دفعات کیرشو تو کوس خاله الهامش غلاف کرد وهمونجا نگهش داشت -جوووووووون خیلی روون داره می ریزه . نمی دونی چه حالی داره وگاییدن خاله چه مزه ای میده .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
ا
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
مادر فداکار 7
الهام و امیر مدتی دیگه با هم مشغول بودن و المیرا هم که دیگه توان ایستادن و شاهد سکس دیگران بودن را نداشت خودشو از صحنه دور کرد . وقتی الهام کارشو با امیر تموم کرد بر گشت به اتاق اون یعنی المیرا و کنار خواهرش دراز کشید -چطور بود الهام -چودانی و پرسی سوالت خطاست . زبل خان تو کهاز سیر تا پیاز ماجرا همه رو دیدی کیف کردی . همونجوری که دوست داشتی سر حال سر حالش کردم . دیگه دخترای مردم نمی تونن گولش بزنن . هر وقت بخواد کوس و کون خاله جون در خدمتشه . تو هم دیگه مجبور نیستی به این زودیها فکر دومادی و این جور چیزاش باشی . خرج داره. آدم تو این دوره و زمونه که نمی تونه به دختر مردم اعتماد کنه . المیرا گفت درسته الهام جون دستت درد نکنه . البته کوسو کون و سایر قسمتهای بدنت هم درد نکنه امیرو ساختی ولی من چی ؟/؟ -تو رو هم می سازم .. المیرا از جاش بلند شد و با همون لباس خواب کوتاه و فانتزی خود راهی اتاق امیر شد . درزد چون نمی خواست اگه یه وقتی امیر لخته خجالت بکشه و اصول کار هم همین بود -چطور بود پسرم -امیر در حالی که سرشو انداخته بود و جون خودش خجالت می کشید گفت دستت درد نکنه مامان . چشاش یه لحظه به هیکل مامانش افتاد و واسه چند ثانیه ای به خودش لرزید شیطونو لعنت کرد . المیرا امیرو بغل کرد و اونو بوسید . مادر و پسر در آغوش هم آروم گرفتند -عزیزم من هر کاری می کنم واسه خوشبختی توهه -ممنونم مامان درک می کنم . دوستت دارم عاشقتم -درهر حال خاله اتم می خواست و تو هم راضی بودی . درکل جامعه ما نمی پسنده . شاید این کارا درست نباشه چون خیلی ها جنبه اشو ندارن . ولی اگه پوشیده بمونه وجنبه های مثبتشو در نظر بگیریم باید گفت که خیلی هم مفیده -بازم متشکرم مامان . همه اینا در مقابل عشق پاک و بی ریای مادری هیچه . المیرا آهی از حسرت کشید و گفت آره عزیزم . واسه من سلامتی تو از همه چی مهمتره . مادررفت به اتاق خودش وامیر هم در خوشی و سر مستی ناشی از سکس با خاله با اعتماد به نفسی فوق العاده و آرامش بسیار به خواب رفت . از اون طرف هم المیرا و خواهر خستگی ناپذیرش یکی دوساعتی رو با هم لز کردند و تقریبا در تمام این مدات الهام نقش فاعلی داشت و المیرا مفعولی . یعنی الهام روی تن و بدن المیرا کار می کرد تا سر حالش کنه و اونو به ار گاسم برسونه ولی المیرا هوس یک کیر زنده و طبیعی رو داشت . یه روز جمعه ای الناز و امیر به همراه مادرشون رفتن خونهمادر بزرگه . دایی امیر که اسمش بود امید و ده سال هم از المیرا کوچیکتر بود به تازگی با یه دختر ازدواج کرده بود به اسم سوسن که 18 سالش بود و خیلی هم خوشگل بود ولی این سوسن خانوم ما از اون دخترای اهل حال و تک پرون بود و اگه آب باریکه ای پیدا می کرد بدش نمیومد که یه شنایی هم بکنه ولی خیلی هم محافظه کار بود . طوری هم لباس می پوشید که المیرا رو به این فکر مینداخت که عروسش دست کمی از جنده های خیابونی نداشته باشه . با این حال دختر مودبی بود و آداب معاشرتو به خوبی رعایت می کرد . با مردا و پسرا میونه اش بهتر بود تا با هم جنسای خودش .-امیر شیطون شدی ها.-خاله اتو ردیفش کردی حالا تو نخ زندایی جونت هستی . یادت باشه اون زن داداشمه -ببینم مامان اون بهت نزدیک تره یا خاله جون ؟/؟ کدومشون واست مهم ترن . یه لحظه نگاه امیر ومادر بهم دوخته شد والمیرا از نگاه پسرش همه چی رو خوند . اون هوس گاییدن زندایی اشو کرده بود . دوست داشت با این تازه عروس حال کنه -مامان تو خیلی زرنگی . رو پیشونی آدما می تونی بخونی که حس و خواسته شون چیه . تازه تو یک زنی . احساسات زنا رو بهتر درک می کنی .شاید من اگه بخوام برم جلو و به یه زن یا دختر پیشنهادی بدم یکی بذاره زیر گوشم ولی تو خواسته های اونا رو بهتر متوجه میشی ومی دونی که از چه راهی باید وارد شد تا دل اونا رو به دست آورد -باشه عزیزم امیر جون . باشه ببینم چیکار می تونم بکنم . دایی امید و آبجی الناز ت رو باید یه جوری دست به سر کنیم که چوب لاچرخمون نشن تا من بتونممخ این سوسن خانمو بزنم . مامان عادت نداشت که خواهرشوهر بازی در بیاره و زندایی سوسن هم احترام مامانو نگه می داشت . یکی از این روزها که الناز بعد از ظهر رفته بود خونه یکی از دوستاش که در جشن تولدش شرکت کنه ودایی هم بود سر کار مامان زنگ زد واسه زن دایی که بیاد خونه ما کارش داره . سوسن جون طبق معمول با یه میکاپ و آرایش غلیظ بیا منو بکن نزول اجلاس فرموده وخیلی هم شگفت زده بود از این که مامان المیرا اونو به این صورت احضار کرده .منم خیلی به خودم رسیده بودم وتیپمو مردونه تر ساخته بودم و چشم از سوسن بر نمی گرفتم . مامان مثلا رفت آشپز خونه که واسمون چایی و عصرونه بیاره زندایی خواست بره کمکش نذاشت . می خواست یه خورده ما رو با هم تنها بذاره که صمیمی تر شیم . مامان چون بهم گفته بود سوسن آمادگیشو داره منم رفته بودم تو کوکش و با نگام داشتم اونو می خوردم .-زندایی خوشگل که بودی ولی خیلی خوشگل تر شدی .این کارارو که می کنی دل مردا رو می بری -چشات خوشگل می بینه امیر جون -چشام چیزایی رو که وجود دارن می بینن -قربون لب و دهن و کلام شیرینت .. قابل توجه دایی جونت که ازت یاد بگیره .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
مادر فداکار 8
امیر از نظر هیکل و قد و قامت درشت تر از سوسن بود ولی حداقل سه سال کوچیکتر از اون بود . هنوز مزه کوس خاله الهام زیر زبون وکیر امیر وجود داشت . واسه همین بود که بی پروا تر به سوسن زل ردهبود و با زبون بی زبونی حالیش می کرد که تن و بدنشو می خواد -امیر جان تعریف کن ببینم از دوست دخترات چه خبر ؟/؟ -بهم میاد دوست دختر داشته باشم ؟/؟ -من که می بینم شیطنت از سر و روت داره می باره . با زندایی ات راحت باش سخت نگیر . هر چی حرف دلته بهم بزن . اگه کمک هم بخوای من در خدمتتم . پسر خوبی هستی . در یه سنی هستیم که راحت می تونیم همدیگه رو درک کنیم -زن دایی جون توعاشق دایی امید شدی -چی بهت بگم امیر راستش نه . من عاشق یکی دیگه بودم ولی از بس امید اومد خواستگاریم وخونواده هم اصرار کردند و دوست پسر منم رفت و خبرش نشد دیگه تن به این ازدواج دادم . جالب اینجاست که بعد از ازدواج پیداش شد .. امیر به چاک سینه زندایی سینه چاکش نگاه می کرد. در همین لحظه المیرا با سینی چای و شیرینی وارد شد -می بینم خوب گرم گرفتینا .. یه چشمکی به امیر زد که دوزاریش افتاد . فوری محلو ترک کرد و رفت -خب سوسن جان به نظرت امیر در چه وضعیتیه . می ترسم دخترا از راه بدرش کنن که اسیر کوس خلی این پسره بشه و ازش بار دارشه وواسه ما شر درست کنه -چیکار میشه کرد المیرا جون جوونن و نیاز دارن . باید یه جوری تخلیه شن دیگه حالا چرا این جوری بهم نگاه می کنی ؟/؟ خندید و گفت نکنه انتظار داری که من به دادش برسم -اوخ خدا مرگم بدهسوسن جون . زن داداش من ؟/؟ تو جای خواهرمی . امیر جای داداش کوچیکترته -چیه سوسن نکنه خودت دلت میخواد . سوسن با همه پررویی اش صورتش سرخ شد وگفت فکر می کنی من همچه آدمی باشمکه به داداشت خیانت کنم ؟/؟ -نه ولی امیر هم پسرمه . در همین لحظه امیر با موبایل خودش واسه مامانش زنگ زد و اونم یه بهونه ای آورد و گفت سوسن جان الناز واسم زنگ زد و گفت هدیه دوستشو جا گذاشته تا بهش بدم و بیام یه ساعتی می کشه تا من بیام .. سختت نیست که با امیر جان تنها باشی . سوسن سری تکون داد و گفت نه و مثلا می خواست در لفافه شوخی یه چیز جدی رو بیان کرده باشه -فقط اگه یه وقتی دیدی امیر تو رو گول زدم و از راه به در کردم ازم دلخور نشی .-اوخ اگه این یه کارو بتونی واسم انجام بدی که خیلی ممنون دارت میشم . دوتایی شون با خنده این حرفو زدند و هر دوتاشون هم در این فکر بودند که طرف تا چه حد داره این مسئله رو جدی بیان می کنه وقتی امیر برگشت و مادرشو ندید خیلی بیخیال گفت مامان کوش؟/؟ -هیچی همون کاری رو انجام داد که تو دلت می خواست -یعنی چه منظورتو نمی فهمم -هیچی شوخی کردم نشنیده بگیر . گفت که یه سر میره پیش الناز و بر می گرده . امیر به خودش اجازه داد که تکیه کلام زندایی رو بعضی وقتا سانسورش کنه واز لفظ سوسن جون استفاده کنه -سوسن جون بفرما یه چیزی میل کن -ممنونم چای می نوشم ولی شیرینی نمی خورم آخه می ترسم چاق شم -تو که چاق نیستی . اندامت خیلی مناسبه وتنظیمه ازجاش بلندشد و یه دوری زد و باسن گنده وبر جسته اشو که داشت شلوار جینشو می ترکوند نشون امیر داد و گفت ببین چقدر بزرگ شده . چاقی زیادی هم خوب نیست -سوسن جون شکسته نفسی نکن دیگه . مردا عاشق همین مدل اندامن . سینه هات که تنظیمه -شیطون تو از کجا می دونی تنظیمه چشم چرون . شما همه مردا رو اگه تو غار هم بذارن کارتونو می کنین حریص هیز -ناراحت شدی ؟/؟خودشو زد به ناراحتی و گفت زن دایی منو ببخش دیگه حرفشو نمی زنم .-امیر جون می دونی که چقدر دوستت دارم خوشم میاد لذت می برم که نظرتو جلب کردم -داشتم می گفتم سینه هات که ردیفه شکم که نداری . بازوها و پاهای کشیده و مناسبی هم که داری وباسنت هم که .. -بگو خجالت نکش خوشحال میشم -باسنت هم که بر جسته و مرد پسندو .. -بگو امیر چقدر لفتش میدی -هوس انگیزه -تو این طور تشخیص میدی ؟/؟-حالا یه شیرینی بخور -به خاطر تو یکی می گیرم . خامه ای نمی خوام . یه شیرینی زبون بر داشت وقبل از این که اونو بذاره تو دهنش به امیر گفت نصفشو باید تو بخوری . شیرینی رو گذاشت دهنشو و اون نصفهای رو که بیرون بود به طرف امیر گرفت . امیر هم شروع کرد به خوردن طرف بیرونی شیرینی ووقتی که تموم شد لبهاشون رو لبهای هم قرار گرفت . پسر دیگه به سوسن امون نداد . دستشو گذاشت دور کمر زن دایی و لبای بر جسته و هوس انگیز اونو می مکید -اوووووووه امیر بگو این شیرین تره یا اون شیرینی ؟/؟-لبای تو عزیزم لبای تو -فکر نمی کردم این قدر شیطون باشی -حالا کجاشو دیدی عزیزم کجاشو دیدی -خوشم میاد خیلی باحالی خیلی جسوری . مثل یه مرد قدرتتو نشون میدی . زودباش لخت شیم زودتر زودتر زودتر تا مامانت نرسیده -غصه اونو نخور سوسن جون . اونش با من -ای کلک شک کرده بودم . المیرا هیچوقت باهام این طور و به این صورت حرف نمی زد . ولی خب من زن برادرشم اونم شوهر نداره . اگه بیاد و منو این جور ببینه .. خوشحالم که در بغل توام وزیر کیر تو حال می کنم .. امیر اونو بغلش کرد و برد رو همون تختی که چند روز قبل خاله اشو رو اون گاییده بود .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
مادر فداکار 9
پس از چند روز که استراحت کرده بود یه کوس تازه و جوون حسابی اونو سر حال می آورد . مچ دستای سوسنو گرفت و روی زن دایی داغ و هوس انگیزش سوار شد -سوسن جون از کجات شروع کنم -از هر جا که دوست داری از هر جا که شروع کنی کیف و حاله . عشق و صفاست -می میرم این صفا رو . کی میره این همه راه رو -پس امیر خان چیکاره هست -قربون زندایی ایرونیش میره . امیر جون مگه دوست داشتی به جای ایرانی خارجی ببینی -کاش همه مث تو تر و تازه بودن -اوه اوه اوه اوه عمرا اگه بذارم بهم دست بزنی .چی گفتی ؟/؟مگه غیر من چند تای دیگه زیر سرت داری ؟/؟ -واییییی سوسن جون ببینم تو ناراحت نیستی که به دایی امیدم خیانت می کنی ؟/؟ -خوشم میاد فوری رو ده من آس رو کردی . کارتو بکن پسر الان خواهر شوهرم سر می رسه -بابا گفتم کاریت نباشه مامان از خودمونه .-ای ناقلا ببینم آدم که یرشو تو کوس زن دایی فرو کنه یه دست گرمی میشه واسه این که بعدا ننه شو بگاد راستشو بگو با مامانت هم آره ؟/؟ -سوسن جون مادر فرق می کنه -آخه تو کدوم کتاب و رساله نوشته که میشه زن داییرو گایید . ننه هم همین طوره دیگه . حالا بعدا می خوای این کارو بکنی بکن .-راستش هنوز بهش فکر نکردم ولی عشق مادری فرق می کنه و اصلا هم دوست ندارم در باره اش فکر کنم -پس بیا به من فکر کن . دستاشو باز کرد و امیر خودشو انداخت رو سوسن -آهههههه عزیزم عشق من امیر از سکست لذت ببر باهام حال کن هر جوری دوست داری و عشقته از تن و بدنم لذت ببر . نوک سینه هامو میک بزن. تمام تنمو . زیر گلومو شونه هامو . فقط حواست باشه میکم که می زنی فوری لبتو ورداری که کبودم نکنی . کارتو استاندارد انجام بده . بهم حال بده خیلی کلکی امیر .. می دونستم منو میخوای .از نگات از حرکاتت معلوم بود که تشنه منی . منم می خواستمت و می خوامت -چطور حس کردی که می تونم بهت حال بدم -اوووووففففف من می میرم برای بدن ورزشکاریت اون دفعه ای که تو و مامان اومدینخونه ما متوجه نبودی که یه چند ثانیه ای زل زده بودم تو جایگاه کیرت . همون یه نگاه از پشت شلوارت کافی بود که متوجه شم یه کیر کلفت و کاری داری . شاید باور نکنی از اون وقت تا حالا همش در این فکرم که چطور می تونم خودمو بسپرم به اون نگاه حریصت که هر کاری که دوست داری باهام انجام بدی و هر جوری که می خوای منو بکنی .شاید باور نکنی یه شب خواب کیرتو دیدم . خوای دیدم که اومدی سراغ من و می خوای منو بکنی -خب ناراحت که نشدی -نه اتفاقا خیلی هم خوشحال شدم و می خواستم خودمو تسلیمت کنم -کلاس که نذاشتی -نه چه کلاسی تازه یه خورده خجالت می کشیدم -اوه سوسن جون از این حرفا دیگه نزن -چیه حالا که تسلیمت شدم داری خودتو می گیری ؟/؟ -بقیه خوابتو تعریف کن ببینم -لزومی داره بگم . حالا که تو بیداری زیر کیرتم . تو دو تا پاهامو به دو طرف باز کردی و کیر کلفتتو فرو کردی تو کوسم . نمی دونی چقدر حال کردم -خب اون کیر با این کیری که الان می بینی شباهتی داره یا نه ؟/؟-اگه بهت بگم که دو تایی شون تقریبا یه اندازه ان دروغ نگفتم . ولی این امید دیوونه از خواب بیدارم کرد و گفت که نیاز داره . منم شدم برج زهر مار و اصلا بهش حال ندادم . عصبی شده بودم . ترجیح می دادم بخوابم و خواب تو و کیر تو رو ببینم تا این دایی نسناست بیاد سراغ من .-این جوری در موردش حرف نزن خیلی دوستش دارم -معلومه چقدر به دایی جونت وفاداری وتا چند لحظه دیگه می خوای کیرتو فرو کنی تو ی کوس زنش .-تو خواب که ندیدی امیر کوستو بخوره که -نه -پس حالا تو بیداری ببین . کوس غنچه ای زندایی جونشو گذاشت تو دهنش و شروع کرد به میک زدن اون . دهن و درازای لبای امیر بزرگتر از کوس سوسن بود و خیلی راحت اونو می لیسید -واییییی نهههههه چه با حال می خوری بخور بکن منو . عزیزم حال بده من کشته مرده این جور میک زدنم . اوخ نمی دونم چیکار کنم . این جوری که تو داری بهم حال میدی رو هر حرکتی کلی باید زوم کنی . من دارم دیوونه میشم . می خواستم تا اومدن المیرا تمومش کنم . نههههه نههههه آتیشم نزن . خواهش میکنم -تو که منو کشتی دیوونه چقدر موهای سرمو می کشی .-امیر خوشم میاد دست خودم نیست . اگه زیاد حرف بزنی کچلت می کنم -سوسن جونم گفتم مامان از ماست . خجالت نکش -نه نه نمی خوام بهونه دستش بدم . اگه یه خورده فکر کنی می فهمی که در واقع اون ما رو با هم جور کرده و خودتو و من هم راضی بودیم -راست میگی حق با توهه تازه دارم به پسرش حال میدم به غریبه که حال نمیدم که خواهر شوهر بازی در بیاره ولی خب دیگه چیکار میشه کرد کوسم دیگه به هوس اومده و شرم و حیا حالیش نمیشه . امیر دستشو گذاشت زیر کمر زن دایی و اونو آورد بالا و بعد بر عکسش کرد و این بار ازش خواست که واسش قمبل کنه . لای کونشو باز کرد و سوراخ کون و کوسشو با هم می لیسید -همه اینا رو بذار به حساب بدهی من که ..-اووووووفففف سوسن سوسن سوسن جون من از خوردن سوراخ کوس و کونت سیر نمیشم . می خوام همه شو خودم بخورم . هیچی واسه دایی جون نذارم -بخور بخور همه شو بخور همش مال تو هیچی واسش نذار . تو که الان این قدر حریصی وقتی که کیرتو بذاری توش چطور دلت میاد درش بیاری -سوسن جون من دارم فکر می کنم این کوست تحمل کیر منو داره یا نه . کون و سوراخ کون پیشکش -من که آرزومه هر دو تا سوراخمو بکنی .امیر گفت آماده ای عزیزم -عشق من من هفته هاست که آماده ام پس بگیرش که اومد .. خیسی کوس سوسن کیر امیر رو به طرف کوس تنگ فرستاد و امیر حس کرد در یه دنیایی سیر می کنه که هیچ غمی توش وجود نداره .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
مادرفداکار 10
واقعا نمی خواست جز به این هیجان به چیز دیگه ای فکر کنه . چه نعمتی ! چه لذتی !چه هیجانی ! در فاصله چند روز هم خاله رو کرده بود و هم زن دایی رو . خودشم باورش نمی شد چه برسه به این که کس دیگه ای هم این خبر نگفتنی رو بشنوه . با یه حالت احساسی و نرم و روون کیرو میذاشت تا ته کوس سوسن و می کشید بیرون.-صدای زن دایی کوچولوش در اومده بود -امیر خوابت برد . ناز کردن به جاش و خشن گاییدن هم به جای خودش -دوست داری خشن باشم و سخت بکنمت ؟/؟-دوست دارم حال بدی یه جوری که نه سیخ بسوزه نه کباب -دوست نداری یه کاری بکنم که هر دو تاشون بسوزن ؟/؟ -هر جوری عشقته و باهام حال می کنی و حال میدی بسوزون . سرعتشو زیاد کرد طوری که بهش فشار هم نیاد و دردش نگیره . کونش روبروی امیر با یه حالت قمبلی بود واون مثل بقیه مردا اسیر این ناحیه تا می تونست با نگاش می خوردش ووقتی هم که کیرشو تا ته کوس می فرستاد وسط تنشو هم محکم به وسط کونش می زد و با حرکتای لرزشی کونش کیف می کرد -چی می بینی امیر -لرزش کونتو -لغزششو چی -اونو دیگه باید از دایی جون پرسید . هردوشون زدند زیر خنده .. امیر دستشو دور کون زن دایی می گردوند و لذتو از همون قسمت تو تمام تنش پخش می کرد -اگه بدونی چقدر حال می کنم امیر -بیشتر از من ؟/؟ -نمی دونم امیر تو یه صدایی نشنیدی -نه من فقط صدای قشنگ و هوس انگیزتو رو می شنوم . المیرا از لای در اتاق که به اندازه یه وجبی باز بود صحنه رو دید می زد . واسه یه لحظه سوسن متوجه اش شد . نگاهشون به هم تلاقی کرد . امیر هم اگه سرشو بالا می گرفت می تونست مادرشو ببینه . سوسن از خجالت داشت آب می شد . المیرا با اشاره دست متوجهش کرد که یه دور بچرخه تا امیر متوجه نشه وسر هاشون تو یه مسیر باشه و اون و امیر در واقع پشت به المیرا باشن .. سوسن این خواسته خواهر شوهرشو بر آورده کرد . دیگه خاطرش جمع شده بود . هر چند در اصل به کمک ووساطت خواهر شوهرش بود که کلنگ سکس بین اون و امیر زده شد ولی تعجب می کرد چه جوری وایستاده و با لذت به این صحنه نگاه میکنه . المیرا با حسرت به کیر پسرش نگاه می کرد . اون داستان چند روز قبل به نوعی دیگه واسش تکرار شده بود این بار هم کف دستش روی کوسش قرار داشت و به جای این که انگشتاشو فرو کنه تو کوس با روی کوس و چوچوله هاش ور می رفت و به شدت اونا رو می مالید و چنگشون می گرفت . با این که از فکر این که روزی امیر کیرشو فرو کنه تو کوسش بدنش می لرزید ولی با همون فکر که کیر امیر تو کوسشه با خودش ور می رفت. از اون طرف سوسن هم که می دونست المیرا اون و امیرو تحت نظر داره و شایدم دوست داره به پسرش بیشتر خوش بگذره احساسات و هوس خودشو بیشتر نشون داد و برای گرم کردن معرکه بیشتر خودشو به آب و آتیش می زد . به خودش می گفت حالا که خواهرشوهرش خجالت نمی کشه و دوست داره صحنه های گاییده شدنو ببینه پس چرا اون خجالت بکشه ؟/؟ -امیر تند تر کوسسسسسم نیاز داره به کیییییررررت . خوب می دونی چطور بهش حال بدی خوشگل من .. این بار یه حرکتی به خودش داد و امیر رو رو زمین خوابوند و پشت به در کونشو رو کیر امیر قرار داد ولی با یه فشار کیررو انداخت تو کوس . حالا دیگه رو زمین قرار داشتند . وخیلی هم به در نزدیک بودند . سوسن پشت به المیرا بود ولی از اونجایی که بدنش روی امیر بود و جلوی دید پسره رو می گرفت اون نمی تونست متوجه مادرش بشه . المیرا به مرز جنون رسیده بود . یواش یواش داشت احساس می کرد که سالهاست که به خودش ظلم کرده . بهترین سالهای جوونی خودشو در ریاضت و بی کیری سپری کرده اون وقت تازه به دوران رسیده هایی مثل سوسن میان وجفت جفت کیر می خورن . واقعا ظلم از این بالاتر نمی تونه باشه .. کوسش به این احتیاج داشت که یه چیز داغ و گوشتی واردش بشه با بدنش تماس بگیره سر حالش بیاره .. بهکی پناه می برد . دست به دامان کدوم کیر وصاحب کیر می شد . به آشناها که نمی تونست رو بندازه . از نظرپاکی و نجابت وحتی وفاداری به مرده شوهرش زبانزد خاص و عام بود . چطور می تونست این بی آبرویی رو که طی سالها به دست آورده یک روزه وحتی در یک لحظه از دست بده . کار دیگه ای از دستش بر نمیومد جز این که بشینه و بقیه سکس پسرشو ببینه . خیلی راحت می تونست درشتی کون سوسن و کیری رو که می رفت تو کوس و میومد بیرون ببینه . در واقع این زن داداشش بود که با حرکت دادن باسنش روکیر این صحنه های زیبا و هوس انگیزو درست کرده و بیشتر آتیشش می زد -امیر جونم امیر جونم چقدر کیف میده . دارم آب میشم . بززززن منوبسوزون . مثل یه شمع داری کوسمو آب می کنی . دستتو بذار دورش ببین آب و روغن می چکه .یهو گازو زیاد کرد و با سرعتی باور نکردنی خودشو روی کیر امیر حرکت می داد و در یک آن ایستاد و شونه های اونو محکم فشرد و دیگه حرکتی نکرد وثانیه هایی بعد المیرا شاهد اون بود که آب کیر پسرش از کوس و اطراف کون سوسن در حال بیرون ریختن و پایین اومدنه . هردوشون ارضا شده بودند ولی با این حال سوسن ول کن امیر نبود .نتونست اونجا وایسه و بیش از این شاهد دیدن این صحنه ها باشه . با این که خیلی هیجان زده اش می کرد به اتاقشرفت و رو تختش دراز کشید و سرشو میون دستاش فرو برد و شروع کرد به های های گریستن .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 1 از 8:  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

مادر فداکار


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA