ارسالها: 7673
#21
Posted: 9 Jul 2012 06:15
مادر فداکار 21
امیر دیگه دست به کار شد . رفت تو فینال . کیرش دیگه خیلی توپ و دراز شده بود . کون انسیه رو به دوطرف بازش کرد و سوراخ کوسو به صورت حلقه ای ترش در آورده و کیرو فرو کرد داخل . -آخخخخخخ امیر .. همینو می خواستم . همین . این همه هیاهو و ناراحتی واسه همین بود . دیگه هر چی میشه بشه ... بزن بزن .. بکن که دیگه مطمئن شدم دنیای من رو کیر تو می گرده .. انسیه با حرفاش طوری امیر رو به وجد می آورد که پسر پهلوهای زن عموشو گرفته و کیرشو با سرعتی زیاد به کوس زن عمو می کوبید . انسیه طوری جیغ می کشید که انگار اون و امیر تو یه بیابون تنهای تنهان . -نه .. نهههههه کوسسسسس من دیگه هلاک شده .. بکوبش بکوبش ..من فقط تو رو می خوام . هیشکی دیگه رو نمی خوام . دوستاتو نمی خوام . فقط تو -اوووووههههههه انسیه جون .. پشیمون نشی ها .. -نه نه فقط تو .. کونشو از پشت به وسط بدن امیر می زد و همراهیش می کرد تا از گاییده شدنش لذت بیشتری ببره -انسیه .. انسیه جون بگو کوست براکیه -برا امیر خوشگل و کیر چاقالومه .. امیر یه انگشتشو فرو کرد تو کون انسیه و گفت می دونی این چیه ؟/؟ -نه امیر می دونم چیه ولی نمی دونم منظورت چیه . -ببین من عادت ندارم مشروب بخورم . شرابخورا میگن ته استکانی خیلی حال می ده .. منم هر وقت چند تا جرعه آخر نوشابه رو سر می کشم بیشتر از بقیه قسمتهاش بهم حال میده و لذت نوشیدنو تکمیل می کنه .. حالا افتاد ؟/؟ -اوخ امیر تو هر کاری دوست داری باهام انجام بده . ته استکانی خودمم بهت میدم . مال تو پارش کن . بخورش . جرش بده . آتیشش بزن . فقط ار گاسمم کن .بهم حال بده . نذار بیشتر تو حسرت ارضا شدن و به اوج خوشی رسیدن موندن بمونم . دوستت دارم .. امیر مثل مجنونها وقتی که متوجه شد پس از به ار گاسم رسوندن انسیه می تونه یک شکم سیر کونشو بگاد اول کیرشو کشید بیرون و دو تا پاهای زن عموشو از همون عقب انداخت رو شونه هاش و در حالی که جفت برشای کون انسیه افتاده بود رو دو طرف صورتش , لب و دهنشوگذاشته بود رو کوس و با فشار دادن کون اون به ناحیه صورت و دهنش تماس و اصکاک کوس با دهنشو زیاد تر می کرد و همین جور با صدای خفه اش مرتب می گفت جوووووون کون انسیه رو قربوووووون .. سرشو به شدت اون وسط تکون می داد و انسیه به شدت بیحال شده بود . -اوخخخخخخ امیر امیر این چه جوریه .. خیلی با حاله .. ولم نکن .. ادامه بده همین جور پیش برو داری موفق میشی .. صورت و بینی امیر هم از خیسی کوس انسیه خیس شده بود . المیرا همچنان بیحال اون گوشه جا رختخوابی افتاده بود و نایی برای هیچ کاری نداشت . فقط دستاش بود رو کوسش و آروم با هاشون بازی می کرد . -امیررررررر امیرررررررر داره می ریزه .. اومد داره میاد همینجوررررررر داره از کوسم یه جوری میاد که میخوام یه خیلی بیاد .. ببوس بلیس میک یزن .. سرتو تند تند همین جور وسط کونم حرکت بده ولم نکن .. تکمیلم کن ... وقتی که امیر با سکوت انسیه روبرو شد اونو طاقباز و روبروی خودش خوابوند . اینجوری دیگه المیرا نمی تونست به خوبی کیر پسرشو ببینه ولی امیر می خواست به زن عموش حال بیشتری داده باشه . دستاشو گذاشت روسینه های انسیه و می دونست که اگه بازم بخواد به گاییدنش همچنان ادامه بده هوس اون بر میگرده و این بار مدت زمان بیشتری طول می کشه تا به ار گاسم برسه . از طرفی دلش می خواست وقتی که بعد از این خالی کردن کیرشو تو کون انسیه فرو می کنه مدت زیادی بتونه بدون خالی کردن اونو بگاد و کیرش شل نشه . -امیر بده بتو بریز بریز تو کوس زن عموت .. کون لق عموت کرده .. پدرشو در میارم . بریز نترس .. پسر دستشو گذاشت رو کوس انسیه و کیرشو با لذت میذاشت تو و می کشید بیرون و پس از یه ضربه شدید اونو ثابت داخل کوس نگه داشت تاخیلی روون و با احساس آبش تو کوس زن عموی حشری خالی شه . افتاد روش و چند دقیقه ای رو در همون پوزیشن استراحت کردند . امیر ول کن نبود . دوباره کمر انسیه رو گرفت و این بار گذاشت تو کونش . چقدر بهش کیف می داد . کیرش با این که چند سانتیمتری شل شده بود ولی از بسسوراخ کون زن عمو بهش مزه داده بود دوباره همون شقیت اولیه رو پیدا کرد . خودشم لذت می برد و با حرفای زن عموشم از این که می دید که تونسته یه درمانگر خوب براش باشه احساس لذت و آرامش بیشتری می کرد . -امیر هرچی دوست داری با کونم حال کن . حقته هر چی منو بگایی حقته . بزن بزن .. کونمو جررررششششش بده .. امیر جون دوباره هوسم بر گشته .. من ولت نمی کنم . هر وقت از کونم سیر شدی دوباره باید کوسمو بگایی . من می خوام طوری در مانم کنی که اگه چند روزی نتونستم بیام زیر کیرت بازم حال و هوای یه درمان زیر پوستم باقی مونده باشه -انسیه جون بازم از این بر نامه ها داریم ؟/؟ -اوخ چیه مگه از کوس مفت بدت میاد ؟/؟ این تازه اولیشه و اولشه . من به این سادگیها ولت نمی کنم . تازه تو هم اگه همیشه باهام باشی دیگه گرد گناه نمی گردی . -فدای تو و ایمانت انسیه جون . -ما اینیم دیگه . واسه همینه که اگه عمو جونت صد تا زن دیگه هم بگیره دل نداره از من یکی دست بکشه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#22
Posted: 9 Jul 2012 06:16
مادر فداکار 22
امیر و انسیه دوباره مشغول شدند . ولی پسر دیگه آبشو تو بدن زن عموش خالی نکرد ولی تا می تونست بهش حال داد و کاری کرد که اون یه بار دیگه به ارگاسم برسه . وقتی که خوب سیر شدن انسیه از اتاق رفت بیرون . المیرا بیحال تو پستو افتاده بود و نای بلند شدن نداشت . وقتی صدای در جا رختخوابی رو شنید یه لحظه به خودش اومد و از این که پسرش اونو با این وضع ببینهخجالت کشید . فوری کوسشو پوشوند و از جاش پاشد -عزیزم خوش گذشت ؟/؟ امیر که با کیر لختش خیلی بی خیال جلو مادرش ایستاده بود گفت به لطف شما مادر خیلی عالی بود . امیدوارم یه روزی بتونم تمام این زحماتتو جبران کنم . راستی مادر چیکار کنم که ازم راضی باشی . تو خیلی واسم زحمت می کشی و به فکر منی . نمی دونم تو چی می خوای و من باید چیکار کنم که تو همیشه خوشحال باشی . -امیرجان خوشحالی تو شادی و رضایت منه . تو سالم و تندرست باش به بیراهه نرو . یه جوری بر هوسهای جنسی و جوونیت غلبه کن و یه جوری باهاشون کنار بیا اینبرام از همه چی مهمتره . مگه یه مادر چی می خواد می خواد خوشحالی پسرشو ببینه . -مامان تو چقدر ماهی . بازم رفت جلو و این بار سخت المیرا رو در آغوش کشید . از بس زنای فامیلو گاییده بود دیگه براش این مسئله که با کیر لخت مادرشو در آغوش بکشه و شکم المیرا در تماس با کیر اون باشه ابایی نداشت هر چند المیرا بلوز تنش بود . بازم مادرشو غرق بوسه کرده بود . المیرا هم خودشو توی بغل امیر ول کرده بود . خیلی بی حس شده بود . دلش می خواست به پسرش بگه که چقدر نیاز داره ولی هنوز مثل روزای قبل این تردید درش وجود داشت که آیا واقعا می خواد که امیر نیاز هاشو بر طرف کنه یا این که یه غریبه دیگه بیاد و به بدنش دست بزنه و ازشکام دل بگیره و کامیابش کنه . ولی اگرم ته دلش به عشقبازی با امیر رضایت می داد تر جیح می داد که شروع کننده پسرش باشه . به امیر هم یه حس عجیبی دست داده بود . از همون حالتهایی که در اثر عشقبازی با زنای فامیل بهش دست می داد . خودشو کنار کشید تا بیشتر از این وسوسه نشه و مادرشو هم ناراحت نکنه . المیرا از اتاق خارج شد و اون و انسیه شبو کنار هم خوابیدند . انسیه تا صبح از عشق و حالی که با امیر کرده بود می گفت . از جزئیات سکس و یه خورده هم غلو و چاخان می کرد که المیرا به خوبی متوجه جریان بود . چون از نزدیک شاهد سکس بود .زن عمو قبول کرد که بره خونه و از امیر هم قول گرفت که اگه به خاطر مراعات حال الناز نمیتونه تو خونهخودش سکس داشته باشه هر وقت که خونه اونا جوره با هم هماهنگی کنن بیاد خونه عموش و زن عموشو بگاد . امیر هم واسه این که زودتر خلاص شه قبول کرد . چون این دوسه روزی که اونجا بود به محض این که الناز می رفت بیرون یا می خوابید اون ول کن امیر نبود ... چند روز بود که امیرمتوجه یه تغییراتی در رفتار و حرکات و چهره خواهرش الناز شده بود . اون که عادت نداشت حتی از یه روژساده استفاده کنه وبه چشم و ابروهاش برسه این روزا خیلی رفته بود تو کوک خودش .. خودشو قانع کرد که دوره زمونه عوض شده نباید این قدر سختگیر باشه و شاید اونم میخواد که ازنظر زیبایی از بقیه دخترا کم نیاره و تمیز و مرتب باشه .. اما طرز لباس پوشیدن و تلفنهای مشکوکی که داشت و وقت و بی وقت پیامکهایی که می فرستاد همه یه جورایی مشکوک بودند. المیرا هم متوجه این تغییرات شده بود . یه شب که الناز زودتر از معمول به خواب رفته بود المیرابرای صحبت در مورد الناز رفت سراغ امیر . دوتایی شون از این وضع نگران بودند و تقریبا اطلاعات مشابهی هم در مورد الناز داشتند از نظر علاقه به تغییرات و احساس جلب توجهی که داره . فقط مادر یک قدم و شایدم بیشتر از پسرش جلو بود -امیر یه چیز دیگه هم بگم و اون این چند شبه که می دیدم از اون موزای گنده ای که واست کنار میذارم تا بخوری وکمرت واسه فعالیتهای اخیر وآینده ات قوی شه بیش از اندازه کم میشه . تو که می دونی من واسه این که زیاد چاق نشم و قندم بالا نره مراعات می کنم و الناز هم واسه این که صورتش جوش نزنه موز نمی خوره . دیشب ازسوراخ کلید در اتاق خواهرت که نگاه می کردم دیدم خودشو لخت کرده و یه موزشو رو سوراخ کونش نگه داشته و با یه موز دیگه اش داره با کوسش ور میره . این خیلی نگرانم می کنه . این حالتی که اون داشت نشون میده که آمادگی اونو داره که با هر پسری دوست شه و حال کنه . اگه اون دختریشو از دست بده بد بخت میشه . خودش بیچاره میشه و منم بیچاره میشم . امیر دستم به دامنت . تا حالا هرچی که خواستی من نه نگفتم و هر کاری هم برات انجام دادم که تو خوشحال شی و به بیراهه نری و یه جوری نیاز های جنسی ات تامین شه . الناز هم بچه منه نمی تونم نسبت به خواسته های اون بی تفاوت باشم . -میگی من چیکار کنم مادر ؟/؟ یه دوست پسر خوب براش گیر بیارم ؟/؟ یا این که مثل یک کار آگاه خصوصی کشیکشو بکشم ببینم چیکار می کنه کجا میره و دوستاش کیا هستن . -امیر جان اینا راه حل درستی نیست . اولا تو خودت هزار جور کار داری و وقتشو نداری در ثانی اون اگه بویی ببره اون وقت جری میشه و دست به کار های احمقانه ای می زنه .. فقط می خواستم یه جوری ذهنشو آماده کنی که اون از نظر ذهنی وجنسی به تو به عنوان یه دوست پسر تکیه کنه و تو یه جوری با کنترل مسائل امنیتی از نظر این که اون یه دختره بهش حال بدی ؟/؟ -یعنی من با خواهرم سکس کنم ؟/؟ -خب یه چیزایی تو همین مایه ها . فقط نباید دختریشو بگیری -مامان درست نیست . امیر این حرفو به مادرش زد ولی خودش به هیجان اومده بود .. -مادر هر چند ته دلم راضی نیستم و این شاید یه بی وجدانی باشه که یه داداش بخواد آبجی خودشو بکنه ولی به خاطر این که به فساد کشیده نشه هر کاری می کنم . فقط من اگه دارم یه نقشه هایی طرح و پیاده می کنم تو هم از اون طرف باید ذهنشو آماده کنی و یه جوری بیشتر اونو به طرف من گرایش بدی تا با اتحاد هم بتونیم النازو نرمش کنیم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#23
Posted: 9 Jul 2012 06:16
مادرفداکار 23
وظیفه امیر خیلی سنگین شده بود . سنگین و هیجان انگیز . اون از المیرا کمک می خواست . می خواست که در کنارش باشه و از راهنماییهای مادرگلش استفاده کنه . یکی دوروز بعد از این که مادرش موضوع المیرا رو با اون در میون گذاشت یه شب خودشو ترگل ورگل کرد و به جای شلوارک یه شورت چسبون پوشید و درزد و رفت تو اتاق الناز . الناز هم یه تاپ تنگ وچسبون تنش کرده بود که سینه های دخترونه و کوچیکشو قشنگ مشخص می کرد و اینو هم به خوبی نشون می داد که این دختر نوجوون سوتین نبسته . یه شورت پارچه ای و دخترونه هم پاش بود . تاپ قرمز و شورت سفید . شورتی که امیر پاش کرده بود شبیه به یک مایوبود و کیر و بیضه هاشو حیلی ورم کرده نشون می داد طوری که الناز بدون این که متوجه باشه یا حواسش باشه که امیر حواسش بهش هست به اون قسمت از بدن امیر خیره شده بود . -داداش چه عجب یاد ما کردی ؟/؟ اصلا این روزا یکی میگی یه خواهری هم داریم که ازمون کوچیکتره . حالش چه طوره . چیکار می کنه . چیکار نمی کنه -الناز جونم ما که همیشه با همیم . -آره زیر یه سقف و دور از هم -میگی من چیکار کنم . تو یه دختری و دوستای دختر خودتو داری و منم یه پسرم با روحیه پسرونه و دوستایی که دارم . توهم که خواهرمی هوامو نداری و یه دختر واسمون جور نمی کنی که یه جوری سرمونو گرم کنیم و این دوران بحرانی رو پشت سر بذاریم . -داداش خوش تیپ من تو کمک منو میخوای چیکار . توکه خودت استاد کاری . تازه من خودم دخترم و این روزا می دونم دخترا چهآتیشپاره ای هستن و چقدر کرم می ریزن .-بازم جای شکرش باقیه که آبجی الناز ما این جوری نیست .راستی خواهر کوچولو اینو می دونی که پسرای این دوره زمونه هم چقدر شیاد و شارلاتانن ؟/؟ همشصحبت از عشق و دوست داشتن می کنن ولی فقط به فکر هوسای جوونی خودشونن -چی شد داداش اومدی اینجا فقط همین حرفا رو به من بزنی ؟/؟ مگه تو خودتم از این مدل پسرایی ؟/؟ -چی بگم الناز تو باید مرد باشی تا مردا رو بشناسی . -حالا داداش زوده که از این حرفا به میون کشیده شه ولی برای چند سال دیگه برای اون موقع که به جایی رسیدم و بزرگتر شدم خب این رسم زندگیه دیگه میگی که من اصلا ازدواج نکنم چون همه مردا حقه باز و هوسبازن ؟/؟ -نه منظورم ایننبود ولی در این سن چرا . آخه عشق ساده که آدمو به جایی نمی رسونه و اونایی که دهنشون بویشیر میده که نمی تون در جا ازدواج کنن و برن سر خونه زندگیشون . -داداش این قدر قدیمی فکر نکن -الناز میگی من اگه بخوام نگران یکی یدونه خواهر گلم باشم قدیمی فکر می کنم ؟/؟ -چیه امیر دنیا فقط واسه شما پسرا ساخته شده هر کاری که دلتون میخواد انجام میدین ولی ما دخترا ...-چیه الناز مگه این روزا سر و گوشت می جنبه ؟/؟ -اومدی اینجا پیله کردن خودتو به منو نشون بدی ؟/؟ تو چته امیر . راست و حسینی بگو من یه هرزه ام دیگه -الناز تو دیوونه شدی من چه حرفی زدم که تو باید این بر داشتو داشته باشی . من خودم دارم این روزا این تغییر رفتاراتو می بینم . تو سرت تو لاک خودت بود و یهو صد و هشتاد درجه تغییر کردی . این الکی نمی تونه باشه . منو رنگ نکن خواهر .. صورت الناز سرخ شده بود . -میدونی تهمت زدن گناه بزرگیه . من اگه هرچی باشم یه دختر بد کاره نیستم . از من چی می خوای می خوای تو رو با یه دختر آشنا کنم؟/؟ هدفت اینه ؟/؟ اینه اون غیرت و مردانگی و ناموس پرستی داداشی که دلش واسه من و نجابت من می سوزه ؟/؟ اگه با یه دختر با یکی از دوستام دوستت کنم اونوقت پیش خودت نمیگی من که یه دخترم چه احساسی می تونم داشته باشم ؟/؟ فکر نمی کنی که ممکنه من و اون دختر یه احساسات مشترکی هم با هم داشته باشیم ؟/؟ اشک از چشای الناز سرازیر شده بود . اگه بابا داشتم نمیذاشت که من احساس تنهایی کنم -الناز تو مامانو داری . یه دختر خیلی راحت تر می تونه حرفای دلشو خواسته هاشو به مامانش بگه . الناز در حالی که هق هق گریه امونش نمی داد گفت ولی مامان این روزا یه جوریه . همش تو حال خودشه . تازه من دلمم به حالش می سوزه . وقتی اونو می بینم غصه های خودمو در مقابل ناراحتیهای اون هیچ می بینم . امیر خودشو به الناز نزدیک کرد و بغلش کرد . اولش هراس داشت . چون اون و خواهرش در این جور تماسها خیلی رعایت همو می کردن و راستش چنین وضعیتهایی پیش نیومده بود که بخواد خواهرشو تو بغل خودش داشته باشه ومدتی اونو وراندازش کنه . ولی حالا که مامانو پشت خودش می دید و خواهرشو هم تا این حد فانتزی , خیلی هوسشو کرده بود . یه غریبه چرا بخوره . خب داداشش بخوره بغلش کرد و سرشو گذاشت رو سینه خودش . خیلی آروم کارشو پیش می برد . دستشو فروبرد لای موهای سرش و نوازشش کرد . الناز تو بغل امیر احساس آرامش می کرد و داشت خوابش می گرفت . حس کرد که دست داداش چونه شو آورده بالا و چند لحظه بعد لبهای داغ امیر رو رو لبای گرم و داغ خودش حس می کرد . اون این روزا تشنه دوست پسر گرفتن شده بود . دلش می خواست یکی باشه از جنس غیر خودش که باهاش درددل کنه و اگرم یه وقتی خواست اونو ببوسه بهش این اجازه رو بده . ولی امیر حالا یه جوری باهاش حال و تا می کرد که الناز فکر می کرد یه کسی به عنوان دوست پسر در آغوشش کشیده . نمی دونم داداش چرا این جوری شده . شاید از عشق و علاقه زیادی باشه . من نباید از این عشق و صمیمیت اون بر داشت بد بکنم . دلش نمی خواست که امیر به این زودی لبشو از رو لباش ور داره . چشاشو بسته بود . و در حال لذت بردن از بوسه برادرش بود . سینه هاش به سینه امیر چسبیده بوده و اون داغی حشری شدنشو دور سینه هاش و لای پاش به خوبی احساس می کرد . در همین لحظه بازم صدای در اومد . سریع خودشونو جمع و جور کردند . -بفرمایید مامان ! الناز و امیر با این که از هم جدا شده بودند ولی حالتشون طوری بود که نشون می داد که دستپاچه اند . برای امیر فرقی نمی کرد و برای المیرایی که حاضر شده بود پسرش کیرشو توی کون دخترش فرو کنه و بهش حال بده .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#24
Posted: 9 Jul 2012 06:17
مادر فداکار 24
هی ببینم داشتین چیکار می کردین که به محض دیدن من خودتونو جمع و جور کردین -هیچی مامان . من و امیر داشتیم در مورد مسائل جوانان صحبت می کردیم و این که چه جوری خودمو نو با این دوران حساس وفق بدیم . -ببینم بازم با هم بحث کردین ؟/؟ ببین دخترم من خودم این روزا خوب میدونم تو حالت خوب نیست روحیه ات کسله . منم در سن تو بودم یه نیاز هایی داشتم . همه دخترا همین طورن . چه بهتر که این دوران بحرانی به طور منطقی پشت سر گذاشته شه و آدم آینده رو هم نباید از یاد ببره . تو و امیر خواهر و برادر هستین . از قدیم ما رو طوری بار آوردن که یه سدی بین دختروپسر کشیدن . یعنی بین دو جنس مخالف . کاری کردند که پدر با دختر و مادر با پسر و خواهر با برادر نتونه اون نیاز های جوونی و رک و پوست کنده بگم جنسی خودشو مطرح کنه و بی پرده حرف بزنه . البته به موارد استثنایی کاری نداریم . روی صحبتم در حال حاضر با هر دو تاتونه . الناز بهم گزارش رسیده یه پسر لات این روزا دنباله تو رو داره و تو هم به جای این که بهش پرخاش کنی همش با لبخند و جواب گرم ازش پذیرایی می کنی -مامان این طور نیست هر کی که جاسوسی منو کرده غلط به عرضت رسونده . -عزیزم حواست باشه این دوره زمونه اگه آدم خودشو مفت ببازه یه عمر باید حسرت و پشیمونی بکشه . من واسه شما دو تا خیلی زحمت کشیدم . تمام دوست داشتن ها و عشق این روزا قلابی شده و همه جز هوس زود گذر چیزی نیست . البته دخترا وفادار تراز پسران ولی این روزا از بس فیلمهای سکسی زیاد شده که خیلی از اونا هم جز هوس به چیزی فکر نمی کنن . الناز صورتش از خجالت سرخ شده بود . المیرا یه چشمکی بهامیر زد و امیر هم ادامه داد -الناز جون من داداشتم . می دونم خیلی چیزاست که بین یه خواهر و برادر مانع میشه تا اونا تمام حرف دل و خواسته شونو بزنن ولی اگه این سد ها بر داشته شه بسیاریاز مشکلات حل میشه و اونا راحت تر می تونن با مسائل اجتماعی کنار بیان . رک وپوست کنده بگم مثلا تو پریود شدی و می خوای بری از سوپری سر کوچه واسه خودت نوار بهداشتی بخری وسختته که بری مغازه چون فروشنده پسره . اینو باید به من که داداشتم بگی و ..خیلی چیزای دیگهرو . امیر دیگه نمی دونست چه جوری ادامه بده حس می کرد که یه خورده زیاده روی کرده . خیلی حرفا باهات دارم الناز . دراینجا امیر یه چشمکی به مادرش زد ومتوجه اش کرد که از اونا فاصله بگیره . بعد رفت پیش خواهرش و گفت میرم الان بر می گردم با خواهر خوشگلم درددل می کنم . برق هوس رو در چشمان خواهرش دیده بود . البته نه هوس و تمایلی که نسبت به برادرش باشه. اون حشری رو که یه دختر در این سنین داره متوجهش شده بود . اون چند تا زنو گاییده بود و تا حدودی با خصلت جنس مونث آشنا شده بود .. امیر و المیرا رفتن بیرون -خب پسرم چطور بود . -مامان آمادگیشو داره اگه هم نداشته باشه این آمادگی رو در اون ایجاد می کنم -اگه می خوای باهاش کاری بکنی باید از کون بکنیش و منم حضور داشته باشم . -مامان نه به داره نه به باره . بذار اول برادری ثابت شه بعد . اون که هنوز رضایت نداده . -امیر من احساس یه دخترو در اینسنین درک می کنم . با توجه به این که این روزا فیلم و نوار سکسی زیاد شده و دخترا به طور پنهونی میرن تو کامپیوتر و اینترنت و انواع و اقسام فیلمها رو می بینن و هیجان زده می شن هیچ بعیدم نیست که راضی باشن با داداششون سکس کنن و از این داستانها هم این روزا زیاد نوشته میشه . فقط امیر هر وقت که تو میری تو اتاق النازمن مراقب شما هستم . درو باز بذار یا اگه نتونستی من پشت در می مونم یه جوری حرف بزن و با حرفات علامت بده که من متوجه شم . فقط درو قفل نکن -باشه مامان همه اینا در صورتیه که بشه کاری کرد . فقط یه سوال ازت دارم اگه اومدی داخل و من و اونو به وقت سکس گیر آوردی اون وقت چیکار می کنی -نگران اون نباش تو که راضی هستی اونو با کلام خودم طوری رامش می کنم که هیچ جادوگری تو دنیا نتونه همچین کاری بکنه . وقتی یه مادر راضی باشه که دخترش تو سط پسرش گاییده شه و اون دو نفرو تشویق کنه این دختر یا پسر دیگه چی می تونن بخوان و با این حالتی که من در الناز دیدم تمایلش خیلی بیشتر از توست . با توجه به این که می دونم اون هنوز سکس نداشته منم این نگرانی برام وجود داره که یه موقع ممکنه هوستون گل کنه و کیرتو فرو کنی توکوسش و بد بختش کنی -مامان من به خودم مسلطم -نه عزیزم جلوی هوسو نمیشه گرفت .. -ببین پس تو کشیک منو بکش و منم می دونم کارمو چه جوری پیش ببرم . امیر از همون اول خودشو راحت کرد .با یه شلوارک که زیرشم شورتی نبود رفت طرف خواهرش و رو تختش و کنارش نشست . المیرا همیه تاپ سفید حلقه ای تنش کرده بود با یه دامن خیلی کوتاه به رنگ مشکی که تا انتهای کونشو پوشش می داد و یه جوراب شلواری هم پاش بود که اون تا خط دامن و مرز بین کون و رون می رسید و اونم یه جوراب سفید توری نازک بدن نمای خوش رنگ بود که خیلی بهش میومد. امیر دوست داشت جورابشو لیس بزنه و همونجا در جا بخوردش . ولی نمی تونست یک دفعه این کارو انجام بده . -امیر این چه وضعشه یه زیر پیر هنی تی شرتی چیزی تنت می کردی . -تو این روزا کی دیدی که من از این چیزا تو خونه اونم کنار تو و مامان تنم کنم ؟/؟ مگر این که یادم بره. خب کجا بودیم .دستشو گذاشت رو ی پا و جوراب النازواز زانو تا بالا ی رونشو لمس کرد . چه جوراب خوشگلی خیلی بهت میاد . چقدر پاهاتو خوشگل تر کرده .. الناز لرزش خاصی رو در تمام بدنش احساس کرد ولی به روی خودش نیاورد -الناز این جوراب از کجا بهت رسیده -این همونیه که روز زن بهم دادی -حالا داری بهم متلک میگی ؟/؟ خب معمولا این روز مردا به زناشون و پسرا به ماماناشون کادو میدن . اگه فکر می کنی برادرا هم باید به خواهراشون کادو بدن من دفعه دیگه وظیفه امو انجام میدم . حالا چرا این قدر خیطم می کنی . تو که می دونی من چقدر دوستت دارم . مگههمین یه خواهرو بیشتر دارم . سرشو انداخت پایین و مثلا با یه حالت بغض کرده ساکت شد -داداش قربونت . بمیرم برات ناراحت شدی .؟/؟ دستشو گذاشت زیر چونه امیر و اونو آورد بالا و توچشاش نگاه کرد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#25
Posted: 9 Jul 2012 06:17
مادر فداکار 25
نگاه معصومانه و شاید خالصانه همراه با هوس الناز که به نگاه امیر افتاد دل پسره رو برد ولی همچنان خودشو ناراحت نشون داد تا این که الناز صورتشو بوسید امیر یه خورده صورتشو کج کرد و طوری کرد که لبش با گوشه لب الناز تماس پیدا کنه . می تونم ببوسمت ؟/؟ می خوام بهت بگم چقدر دوستت دارم . خواهر گل خودمو خیلی دوست دارم عاشقشم . سینه لختشو به بدن خواهرش چسبوند و در حالی که اونو سخت در آغوش گرفتهبود لباشو بوسید اما نه بوسه ای که در جا لبشو از رو لباش ور داره . با عطش نرم و هوس انگیز می بوسید و هر چند لحظه در میون که لبها از هم جدا می شدند با یه بوسه دیگه بوسه قبلی رو کامل می کرد . -امیر نههههه چیکار می کنی . من که زنت نیستم . نههههه -الناز تو از کجا می دونی که زن و شوهرا این جوری همو می بوسن . من دوستت دارم خواهرمی و عاشقتم . من و تو تنها بچه های بابا مامانیم . خواهر و برادر اصلی . بابا که دیگه بین ما نیست . پس همیشه من و توییم ولی قدر همو هم باید بیشتر از اینا بدونیم . با کف دستش کمرالنازو از پشت تاپ می مالید . خواهر حس می کرد که یه تغییراتی در سیستم بدنیش داره ایجاد میشه . یه تغییراتیکه از اون خوشش میومد و بهش لذت و آرامش و هیجان می داد . یه حسی که دوست داشت ادامه پیدا کنه . زمان اونو به جلو ببره تا ببینه و بفهمه در لحظه بعد چه اتفاقی میفته . ولی از داداشش خجالت هم می کشید .اون تو بغل امیر بود و از این که یه رابطه ای در حد دوست پسر دختری باهاش داشته باشه احساس شرمساری می کرد . هنوز تا اون لحظه فکرش به جاهای باریک تری نرسیده بود . المیرا پشت در خروجی شاهد همه چی بود . بازمداشت به هیجان میومد ولی این بار پای دخترش در میون بود . دیگه از بابت امیر خاطرش آسوده شده بود ولی درمورد الناز نگرانیهای زیادی داشت هرچند خودشم بابت خودش نگران بود . چون این روزا بی اندازه حشری می شد و نمی دونست با این شرایط چه جوری کنار بیاد و چه فکری به حال خودش بکنه . دوست نداشت بعد ازسالها که ازمرگ شوهرش می گذره و تا حالا بهش وفادار بوده حالا راه بی وفایی در پیش بگیره و خودشو در اختیار مردی غریبه بذاره . با این حال کوس حساسش این روزا با یه تلنگر با یه تحریک ساده خیس می کرد چه برسه با این شرایطی که هر روز تو خونه شون وجود داشت . اگه یه روز امیر کوس نمی کرد این قدر گستاخ شده بود که کیرشو به حالت جلق تو دستاش می گرفت و باهاش بازی می کرد و اگه مادر به طور تصادفی و سر زده می رفت اتاقش و اونو می دید یا حتی اگه پس از در زدن وارد می شد بازم اونو می دید که خیلی راحت داره با کیرش ور میره . هرچند المیرا حال می کرد ولی با عسل گفتن نمی تونست دهنشو شیرین کنه . .. از اون طرف امیر دستشو برد داخل تاپ المیرا خواهرش اون زیر هیچی تنش نبود . سینه های گرد و تازه رشد کرده النازو با کف دستاش می مالید -نههههه امیر زشته نکن . خوب نیست . داداش نکن .. نکن . ولی امیر گوشش به این حرفا بدهکار نبود .کیرش داخل شلوار شق کرده بود و با بدن الناز در تماس بود . امیر تاپ خواهرشو زد بالا -نهههه خواهش میکنم . الان مامان می رسه . -تو اگه سر وصدا نکنی کاری به کارمون نداره . زشته دختر چرا این قدر آبروریزی می کنی . یه دونه آبجی مگه بیشتر دارم . می خوام جوجوی نازشو بخورم و حال کنم . دوست دارم خوشم میاد که ببینمخواهر کوچولوم چقدر بزرگ شده . -من که بیشتر از دوسال که ازت کوچیکتر نیستم . -بازم اون خواهرکوچولوی خوشگل و تپل و دوست داشتنی من هستی . درش بیار اینو از سرت . از من یاد بگیر که از کمر به بالا لختم -شمامردین راحتین هر جور که بخواین می تونین راحت تو خونه بگردین -خب توهم می تونی راحت باشی -درست ولی احترام مامان و تو ؟/؟-من که حرفی ندارم مامانم که این طوری نیست . -چقدر جوجوت نازه . یه خورده که بخورمش یه ماه دیگه می تونم بگم چقدر سینه هات با حاله -داداش بی تر بیت نشو دیگه . من که دوست دخترت نیستم . راستشو بگو دوست دختراتو این جوری اذیت می کنی ؟/؟ -نه جون تو من فقط چون از تو خوشم میاد دوست دارم باهات این طور حال کنم . یکی از سینه های خواهرشو درسته گذاشت تو دهنش . سر و ته و نوک همه رو تو دهنش می گردوند و به نوک که می رسید مکیدن رو شروع می کرد . الناز فقط ناله می کرد و لبا و گونه هاشو گاز می گرفت که از هوس جیغ نکشه رو تختش دراز شده بود . امیر ول کنش نبود . به نوبت یکی یکی سینه هاشو می خورد و الناز دیگه اعتراضی نمی کرد . خوششم میومد و منتظر حرکت بعدی داداشش بود هنوزفکرشو نمی کرد که داداشش ممکنه کیرشو هم بیرون بکشه . المیرا که پشت در ایستاده بود تو دلش گفت آفرین به تو پسر شیر پاک خورده من . خوب می دونی که چطور خواهرتو به هیجان بیاری و باهاش تا کنی . اون منتظر بود که امیر همه کارهای مقدماتی خودشو انجام بده و بعد در مرحله ای که پسرش با کیر می خواد وارد میدون شه و کارشوشروع کنه نظارت از نزدیک داشته باشه و صحنه رو مدیریت کنه . البته اگه یه کدومشون ناراضی بودند حاضر بود صحنه رو ترک کنه ولی می دونست می تونه هر دو تا رو رام کنه . پس با هیجان نشستتا شاهد صحنه باشه .. امیر داشت کاری می کرد که الناز نه راه پس داشته باشه نه پیش کف دوتا دستشو دور جوراب شلواری خواهرش حلقه زد و دهنشو گذاشت روی اون . پاهای لخت خواهرشو از پشت جوراب دیده به هیجان اومده بود . جورابو لیس می زد . بوی نویی می داد . الناز داشت تو هوس می سوخت .. المیرا با خودش می گفت امیر تو که دختر بیچاره رو کشتی .. این جورش که کردی اگه کیرتو ببینه میگه حتما بذار تو کوسم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#26
Posted: 9 Jul 2012 06:19
مادر فداکار 26
امیر دیگه زیاده از حد شجاع شده بود و هر جای بدن الناز رو که که نزدیکش بود و می تونست دستشو بهش برسونه می مالید . رگ خواب الناز تو دستای اون بود . تاپو از سرش در آورد . هیکل دخترونه ناز و جوون و تازه الناز اونو به وجد آورده بود . سرشو گذاشت لای جوجوهای خواهرش و یه تکونی به خودش داد . المیرا به شدت هیجان زده و وسوسه شده بود ولی هنوز زود بود که خودشو به میون اونا برسونه . تا کیر امیر وارد کار نمی شد اقدامی نمی کرد . امیر و الناز حالا از نیمتنه لخت بودند . پسر خودشو به خواهرش چسبوند . الناز از تماس سینه های امیر با سینه هایخودش فوق العاده لذت می برد . لذت قلقلکی کوسش و لرزشهای سینه و تپشهای قلبش حکایت از اوج هوس اول جوونی رو داشت . امیر از سینه ها و زیر گلوی خواهرش یه بار دیگه رسید به لبهاش و در حالی که دستاشو دور کمر الناز قفل کرده بود اونو غرق بوسه کرد . مادر بچه ها از کنار در فقط می تونست با چوچوله هاش بازی کنه و کار دیگه ای از دستش بر نمیومد . . الناز روی تخت دراز شده بود . تسلیم تسلیم . حس می کرد که داداشش اونو تسلیم کرده . امیر رفت سراغ جوراب بلندش که پاها و کونش از زیر اون ریز بافتهاش به خوبی مشخص بود . -چه بوی خوشی میده الناز . -بوی چی رو میده . بوی جوراب نو ؟/؟ -هم بوی اونو میده هم بوی بدن گرم تو را . -بدنم چه بویی داره امیر -بوی عشق و هوسو -آههههه دوست دارم از هر دوش بگی . من از هر دو تاش خوشم میاد . هر دو تاشو دوست دارم .امیر از کف پای المیرا شروع کرد . اونو گذاشت تو دهنش . جورابشو می لیسید و زبون می زد . -شلوارکشو کشید پایین -داداششششش نههههه نههههه این کارو نکن . من می ترسم -نترس الناز من حواسم هست . -نهههههه چقدر درشته -شیطون تو از کجا می دونی درشته .. از این حرفش پشیمون شد چون احساس کرد که اگه بخواد زیاد در مورد این مسائل حرف بزنه ممکنه روی خواهرش باز شه و اون شرم و حیای خودشو در رابطه با دیگران کنار بذاره . امیر کاملا لخت بود . المیرای با تجربه هنوز زود می دونست که خودشو وارد جریان کنه . گذاشته بود کیر امیر به سوراخ کون خواهرش بچسبه بعدا . امیر دستاشو دور یکی از پاهای خواهرش حلقه زده و از نوک پا به بالا غرق بوسه اش کرده بود . جورابشو گاز می زد . -امیر داداش جورابم که این قدر تو رو به هوس آورده پس زیرش چی ؟/؟ -اون که دیگهمعرکه هست . پس از این که از رو برو کلی با الناز حال کرد اونو دمرو کرد . دامن کوتاهشو داد بالا . جوراب تا قسمتی از کونشو پوشش می داد امیر سرشو گذاشت رو قسمتهای بالایی اون و ضمن لیسیدن و بو کردن اون قسمت جورابو می کشید پایین و دوباره می برد بالا . چند بار کیرشو فرو کرد لای جوراب و اون داخل قفلشون کرد -اووووهههه نههههه داداشششش امیییییررررر نکن خوشششم میاد -منم دارم باهات ور میرم که خوشت بیاد الناز جونم . خودم سیرت کنم . چشم و دلت سیر شه و دیگه خطا و خلاف تو کارت نباشه .. المیرا در حالی که آه می کشید با خودش گفت امیر امیر تو دیگه کی هستی دیگه خاطرم از بابت تو جمعه می دونم تو یکی می تونی گلیمتو از آب بیرون بکشی دلم واسه این دختره می سوزه . پس از چند بار بالا و پایین کشیدن امیر جوراب شلواری خواهرشو تا سر زانو هاش پایین کشید و دو تا قاچ کون دخترونه اشو به هم جفت می کرد و بازشون می کرد . کونشو گاز می گرفت و میک می زد -نههههه داداششش خواهش می کنم -الناز این تازه شروعشه . نترس یه کاری می کنم که حال کنی کیف کنی خوشتبیاد عشق کنی و هیچ خطری هم نداشته باشه . امیر قصد داشت اونو تا به اون حد حشری کنه که وقتی المیرا وارد گود میشه نیروی هوس و حشری بودنش به اندازه ای باشه که حیای پیش مادرشوکنار بذاره و حاضرشه جلوی چش مادر بهش کون بده و حال کنه . چاک کون خواهرشو به پهلو ها باز کرد . کوس خیلی ناز و کوچولوش می دید که با یه شکاف کوچولو انگاری داره بهش لبخند می زنه . همون شکاف کوچولو به نظر می رسید که با خیسی هوسای الناز پر شده باشه . امیر اگه از جلو کوسشو می خورد خیلی راحت تر بود و سریعتر می تونست اونو به هوس بیاره . این جوری مجبور بود برشهای کونشو با فشار به پهلو ها باز کنه و می ترسید که الناز دردش بگیره با این حال زبونشو رو کوس خواهرش می کشید و با انگشتش سوراخ کونشو هم قلقلک می داد . الناز خودشو محکم به تخت فشار می داد . چند لحظه بعد امیر زیپ دامنشو کشید پایین و اونو از پاش در آورد . جورابشو هم که تا نصفه پایین کشیده بود از پاش در آورد و الناز رو به طرف خودش بر گردوند . . حالا از روبرو داشت کوس خواهرشو می لیسید . الناز زیر دست و پای امیر پرس شده بود . حتی کشیدن موهای داداش فایده ای نداشت . یه حالی بهش دست داده بود که خیلی خوشش میومد حالی که نمی دونست آخرش اونو به کجا می رسونه . امیر خیلی حشری شده بود . کیرشو به طرف کوس الناز نزدیک کرد و و در یک مسیری که از ابتدا تا انتهای قسمت بیرونی کوس رو بتونه روش بکشه کیرشو حرکت می داد -نهههههه داداشششش می ترسم . -نه نترس -از خودمم می ترسم . ولم کن . سینه های الناز رو تو دستای خودش می گردوند و می گفت دوست داری ولت کنم ؟/؟ دوست نداری باهات حال کنم ؟/؟ کوستو می خورم . سر حالت می کنم . تو کونت میذارم . باور کن اگه اولش تحمل کنی بعدا می تونی کیف کنی .. المیرا که حالت چشایامیر رو دید و کیر به کوس چسبیده اش رو , کمی ترس برش داشت و با خودش گفت حالا که الناز به اوج حشریت رسیده تا دیر نشده بجنبم که می ترسم این دو نفر کار دست خودشون بدن .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#27
Posted: 3 Sep 2012 09:59
مادر فداکار 27
المیرا دستاشو با یه حالت و علامت کف زدن به هم زد و خودشو وارد گود کرد -آفرین بچه های نازنین وگلم . حالا خودتون واسه خودتون می برین و می دوزین ؟/؟ آفرین به شما و آفرین به خودم که همچین بچه هایی تر بیت کردم . الناز در حالی که رنگش به شدت پریده بود به خود می لرزید . امیر هم که خیالش نبود ولی به خاطر این که خواهرش مشکوک نشه گندش در نیاد اونم خودشو زد به ناراحتی و زودتر لب بازکرد : مامان اون جوری که شما فکر می کنین نیست . -پس من باید چه جوری فکر کنم . آها یه طوفانسکس اومده لباساتونو از تن خارج کرده وسر کیر امیر رو فرستاده طرف کوس و کون دختر پاک و نجیب من الناز جون که خیلی دوست داره به همین زودیها خانوم بشه . الناز که به شدت ترسیده بود و به تته پته افتاده بود گفت مامان ما نمی خواستیم از اون کارا که شما فکر می کنین بکنیم .. المیرا از ته دلش یه لبخندی زد و با خودش گفت دختر دختر تو خیلی از مادرت شجاع تر و مسلط تر به خودتی . ببین هوس وتسلیم در برابر کیر داداش تو رو به چه روزی انداخته که علنا داری از تمایل سکس با امیر میگی . خب این جوری کار منو هم راحت تر کردی -الناز من نمیگم تو چرا این قصد و نیتو داشتی . هر وقت خودت مادر شدی می فهمی که من چی دارم میگم و نگران چی هستم . رفت جلو و صورت امیر و الناز هر دو تا رو بوسید و به الناز گفت می دونم تو هم یه دختری و مثل هر زن و دختر دیگه یه نیاز ها و خواسته هایی داری . نیاز هایی که باید طبق یه اصول خاصی تامین شه ولی با توجه به شرایط جامعه شاید سالها طول بکشه تا به اون چیزی کهمی خوای برسی و اگه در این راه از غریبه ها کمک بخوای شاید یه عواقبی داشته باشه . روی سخنم با تو هم هست امیر . من شما دو تا رو از جونمم بیشتر دوست دارم . بعد از پدرشما دیگه هیچی جز شما و امید به آینده ای که در کنار هم باشیم و عصای دست من بهوقت پیری باشین چیزی منو پایبند این زندگی نکرده . خوشحالم که می بینم این جوری با هم تفاهم دارین و احساس صمیمیت می کنین که دیوار فاصله ها رو شکستین . هر چند این حرفا واسه امیر تازگی نداشت اما از این نظر یه خورده تازه بود که قبلا پای فامیلای درجه یک و نیم در کار بود ولی حالا اون داشت جگر گوشه هاشو به هم جوش می داد . -فقط بچه ها هر کاری می خواین با هم انجام بدین بدین من حرفی ندارم . بهتر از اینه که بخواهین با یه غریبه این کارو صورت بدین که یه وقتی عواقبش گریبان ما رو بگیره و ناخواسته یه مسائلی پیش بیاد که جلو پیشرفت آینده تونو بگیره . من برای شما امید و آرزوها دارم . الناز از این که حس می کرد جلوی مادرش باید خودشو در اختیارش قرار بده سختش بود ولی امیر خیالش نبود . -البته بچه ها فقط واسه همین یه باره که مراقب شمام . می خوام حس کنم و ببینم که شما کم تجربگی نمی کنین . جامعه ما رو بکارت دخترا حساب ویژه ای باز کرده واز طرفی من نمیخوام از پیوند شما دو تا صاحب نوه شم . الناز به هیجان اومده بود . باورش نمی شد که مادرش المیرا در رابطه با امیر اونو آزاد گذاشته باشه . خودشو از امیر جدا کرد و به طرف المیرای فداکار رفت . -مادر مادر مامان خوشگلم دوستت دارم تو بهترین مادر دنیایی . تو رو از همه چی تو دنیا بیشتر دوست دارم . اشک از چشای الناز جاری شده بود ولی المیرا می دونست که شاید الناز اونو بی اندازه دوست داشته باشه ولی تا حدودی هم جوگیر شده . بعد از الناز امیر لخت هم مادرشو در آغوش گرفت . همین تماس بازم کیر اونو شق کرد . المیرا این سفتی رو رو بدنش احساس می کرد و چند بار امیر خواست خودشو از اون جدا کنه و به سوی خواهرش بره ولی المیرا نذاشت . -مامان ممنونم ممنونم . به خاطر همه چی ازت ممنونم. -حالا بچه ها می تونین به کاراتون برسین . امیر رفت و المیرا خیره به بچه هاش نگاه می کرد . برای لحظاتی فقط به کیر امیر می نگریست . کیر پسرشو می دید که تیز شده و سرخ و داغ . وقتی که این کیر به تن اون چسبیده بود این حالتو پیدا کرده بود . یعنی امکانش هست که این کیر یه روزی تصمیم بگیره بره تو کوس مادرش و به تمام ان التهابات و انتظارات خاتمه بده ؟/؟ فعلا که باید شاهد همه این جریانات می بود و حسرتشو می خورد . -عزیزان من مشغول باشین من میرم گوشه تر تا مزاحم تمرکزتون نباشم . امیر خیلی آروم تو گوش الناز گفت خواهر گلم این یه بارو تحمل کن . دفعه دیگه راحت تر با هم سکس می کنیم . مامانه دیگه احترامش واجبه . اون یه عمری واسه ما زحمت کشیده . واسه هر دومون نگرانه . بیشتر واسه تو و ازدواج تو . می ترسه که دختریتو از دست بدی -من حواسم هست داداش -منم همین طور آبجی گلم ناشی که نیستم واسه خودمون دردسر درست کنم . النازو دوباره انداختش رو تخت . پاهاشو به دو طرف باز کرد و بازم دهنشو رو کوس اون قرار داد . با این که الناز می دونست مامانش داره اونو می بینه ولی هوس داشت سر تا پاشو می لرزوند . مامان مهربان و گلش کاری کرده بود که اون زیاد سختش نباشه . بهش گفته بود دخترم نترس . حس خودتو بروز بده . بریز بیرون . این احساسیه که در همه ما زنا و در همه انسانها چه مرد و چه زن وجود داره . منم که با پدرت سکس می کردم این حالتو داشتم .. اوخ مامان تو چقدر ماه و دوست داشتنی هستی . و امیر هم با کوس لیسی و مکیدن کوس اون این لذت و آرامش النازو تکمیل می کرد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#28
Posted: 3 Sep 2012 10:00
مادر فداکار 28
الناز بگو دخترم هرچی حس و هوس داری بگو و بریز بیرون . -ماااااماااااان مامان خوبم نمی تونم انگاری نمی تونم لبامو خوب باز کنم .. دلم می خواد تو همین حالت بمونم ..تو حال خودم باشم .. الناز در اولین تجربه سکسی خود به سختی خودشو کنترل می کرد . نگاه مادرش می رفت تا واسش عادی بشه . وقتی المیرا بهش گفته بود که اونم یه همچه احساسی داشته و این در همه زنا و آدما هست و نباید احساس شرم و خجالت کنه نه تنها احساس آرامش عجیبی می کرد بلکه این طور فکر می کرد که بهترین مامان دنیا روداره . مامانی که اونو به خوبی درک می کنه و متوجه نیاز هاش هست . -امیر مواظب دخترم هستی ؟/؟ -مامان تو که خودت می دونی آینده الناز واسم خیلی مهمه . تحملشو ندارم فردا پس فردا یکی پشت سر آبجی ما حرف بزنه و احساساتشو جریحه دار کنه .. -الناز کوچولوی من خیلی بزرگ شدی ولی هنوز کوس نازت کوچولو و بامزه و شیرینه -بخورش داداش مال خودته . امیر حس می کرد که کنار اومدن با این کوس و اندام خیلی راحت تره . اون زنای گردن کلفت و درشت هیکل, پدرشو در آورده بودند ولی خواهری که می رفت واسه اولین بار خودشو در اختیار یه پسر قرار بده اونم داداشش با هیجان و هوسی که داشت خیلی زودتر و راحت تر می تونست ارضا شه .. المیرا زبونش بند اومده بود . به خوبی می دید که امیرش چه با تجربه و با احساس وهوس داره به خواهرش حال میده همون جوری که خودشم داره حال می کنه . آتیشای زیر خاکسترش دوباره روشن شده بود . هوسش اومده بود جلو و نفسش بند اومده بود . خیلی آروم نفس می کشید و رفته بود تو عالم خودش . زبون امیر رو چاک کوس الناز قرار داشت و سرش روی کوس و دستاشو رو سینه های خواهر حشری خود قرار داده بود و سرشو به سمت راست و چپ میگردوند .-داداششش داداشششش جیغم داره در میاد -عزیزم دخترم فریاد بزن . صدات همینجا می مونه .. -امیر! مامان! من خیلی خوشم میاد خیلی . امیر دهنشو از رو کوس بر داشت خودشو بالا کشید و لبای خواهرشو به لباش قفل کرد و اونو با یه بوسه داغ ساکتش کرد . بوسه ای داغ و طولانی با یه حالتی عاشقانه همراه با هوس . سینه هاشو رو سینه خواهرش قرار داده و با حرکت بدنش لرزش تن و گردش هوس تو خون خواهرشو زیاد تر می کرد . النازبه کمر و پهلوهای امیر چنگ انداخته بود . امیردرازای کیرشو گذاشته بود رو کوس خواهرش . و با درازای کوسش حال می کرد و با حرکتی قدی داغی کوس الناز و کیر خودشو به نهایت می رسوند .. -امیر خطرناکه . یه وقت شیطون گولت نزنه نذاری تو کوس خواهرت ها -مامان حواسم هست دیگه این قدر که ناشی نیستم -دادادششش داداشششش دارم می سوزم از هوس دارم می سوزم . به دادم برس . نجاتم بده . -مثل این که هیچی نمیشه الناز دوباره باید لباتو به لبام بچسبونم تا این قدر حرف نزنی .. از اونجایی که امیر نگرانی رو در چهره المیرا می دید کیرشو از روی کوس خواهرش بر داشت و دوباره میک زدنو شروع کرد . این بار از تمام نیرو و تکنیکهاش استفاده کرد و با مکیدن چوچوله های خواهر تشنه و گرسنه اش اونو تا می تونست سر حالش کرد المیرا که دید دختر گلش از هوس داره به خودش می پیچه و با ناخن زدناش پدر امیرو در آورده به دخترش نزدیک شد که هم این جوری کیر پسرشو بهتر ببینه و یه جورایی حال کرده باشه و هم این که کمک حال الناز شه -دخترم به من چنگ بنداز منو بگیر منو داشته باش.. -مامان حس ندارم . این دیگه چه حالیه . خوشم میاد دلم میخواد تو همین حالت بمونم . دلمم میخواد زود تر فرار کنم در برم .. -طبیعیه . وقتی یه بار مزه شو بگیری دوست داری بازم به این حالت بری . همیشه میری طرفش . فقط حواست باشه که داداشت خیلی خاطرتو می خواد و تو سعی کن هر چی که میخوای از امیر بخوای که هیشکی تو دنیا دلسوز تر و نزدیک تر از فامیلای درجه یک به هم نیست . این ما هستیم که باید غم همو بخوریم و به مشکلات هم برسیم . الناز با یه زار و التماس خاصی به مادرش نگاه می کرد . حالت دختر بچه ای رو داشت که پس از سالها می خواد از مادرش دورشه مثلا بره کلاس اول . با جفت دستاش صورت مامانشو نوازش می کرد و امیر هم از زیر در حال میک زدن کوس خواهرش بود . الناز با آه گفتناش دل امیر و مادرشو برده بود . المیرا هم که با آتیش هوس درونش داشت مبارزه می کرد و این جنگ چیزی جز ناراحتی اعصاب واسش به همراه نداشت . دستای الناز از رو صورت مادرش افتاد پایین . دختر چشاشو بست و غرق در یک لذت عمیق به عالم خودش رفت . المیرا زیر گوش امیر خیلی آروم گفت عزیزم ارگاسم شده . خوب بهش حال دادی . الان کوسشو ول کن برو طرف کونش هر جوری می خوای حال کن قربون شکل ماهت من دیگه سفارش نکنم . من فقط همین شما دو تا رو دارم . یه دو سه دقیقه ای با شما هستم تا کیرتو بفرستی تو کون خواهرت بعد که دیدم اوضاع ردیفه و امن و اما نه صحنه رو ترک می کنم تا راحت تر حال کنین و سختتوننباشه .. -مامان خیلی درد داره نه ؟/؟ المیرا اولش یه خورده خجالت کشید ولی وقتی دید دیگههیچ چیز پوشیده ای بین اون و بچه هاش نیست گفت خب امیرجان هر چیز کلفتی که با فشار بخواد وارد یه جای تنگ و باریک شه معلومه که درد داره و تحملش سخته ولی اگهبا روغن کاری بشه محل تماسو نرمش کرد به مرور لذت بخش هم میشه . چاره چیه ولیخوب حال دادی .. الناز که چشاشو باز کرد و آخرای صحبتاشون به هوش بود گفت چیه در مورد کون دادن من صحبت می کنین ؟/؟ من که واسه داداش گل و مهربون و دوست داشتنی ام هر کاری می کنم . تا حالا این قدر خوش و سرمست و سر حال نبودم . فکر می کنم دنیا مال منه و به همه چی رسیدم . -الناز نازم پس منو هم به همه چی برسون ..ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#29
Posted: 3 Sep 2012 10:01
مادر فداکار 29
امیر پسرم یه خورده مواظب خواهرت باش . می دونم تو دیگه به حد و جایی رسیدی که می تونیگلیمتو خوب از آب بکشی بیرون ولی النازیه دختر بچه ایه که تازه به سن نوجوونی رسیده و ما باید واسش الگو باشیم و کاری کنیم که اون نیاز هاش از همین جا و بین خودمون تامین شه . دلم نمیاد دختر یکی یدونه ام آسیبی ببینه -مامان پسرتو دوست نداری ؟/؟ پسرت یکی یه دونه نیست ؟/؟ -چرا عزیزم تو هم واسم عزیزی . اون حالا یه خورده ازت کوچیکتره و باید یه جورایی هواشو داشت که ورود به این روزا واسش زجر آور نشون نده . المیرا با خودش گفت امیر اگه بدونی چقدر واسم عزیزی و چه ساعتهایی که با خودم در کلنجار بودم که خودمو در اختیارت بذارم یا نه و می دونم که اگه بخوای و بیای طرفم نمی تونم بهت نه بگم . رفت و یه کرم مرطوب کننده پوستو آورد تا یه خورده راه سوراخ کون دخترشو روونتر کنه . -مامان چیکار می کنی بده .. من سختمه . -عزیزم مادر دلسوز بچه هاشه . چرا سختته دخترم باید که هواتو داشته باشم . هوای هردوتونو . الناز گلم یه خورده خودم با انگشتام کونتو می مالم و ممکنه کمی دردت بیاد ولی تحمل کن . یه نتیجه شیرینی داره و بهت حال میده . ضرر نمی کنی . -می دونم مامان . وقتی کیر داداش نمی تونه بره تو کوس از این طرف که حال کنه هم من خوشم میاد و هم این که امیر جونوتونسته باشم راضی کنم خودمم کیف می کنم . -فدات شم دخترم که مراعات همه چی رو می کنی .ولی داداشتم تو رو خیلی دوست داره . نگران توهه . اگه از رو دلسوزیش نبود که نمیومد سراغ تو . اونم سختش بود همش می گفت که دوست نداره خواهرش به دست غریبه ها بیفته . این دوره وزمونه گرگ و گرگ صفت زیادن . -مامان خودم از خجالت داداش گلم در میام -چی از این بالاتر که داری بهش کون میدی . المیرا یه خورده که با کون دخترش ور رفت الناز حس کرد که داره خوشش میاد وقتی که از دست کشیدنهای مادرش تا این حد لذت می برد کیر امیر که می خواست بره اون داخل چه لذتی بهش می داد . بعضی از دوستاش از درد کون باهاش حرف زده بودند . از اون وقتی که یه کیر می خواد بره تو سوراخ کون یه دختر . اونم واسه اولین بار. حتی اینو هم حالیش کرده بودند که درد کون ربط زیادی هم به چاقی و لاغری نداره . سوراخ باید گشاد باشه ولی سوراخ تنگبه مردا و کیرشون خیلی کیف میده . از این که مادرش در این لحظات با اونه یه اعتماد به نفس خاصی بهش دست داده بود . المیرا مقداری کرم به دور سوراخ کون الناز مالید و انگشتشو دور سوراخ می چرخوند و گاهی هم آروم آروم فرو می کرد تو کون دخترش -عزیزم چطوره ؟/؟-یه خورده فقط یه خورده درد داره .. -عزیزم تحمل کن . درد کیر بیشتره . درسته مردایی هستند که خیلی مدارا میکنند ولی با همه مدارا کردنشون از لذت زیادی که می برن گاهی می بینی که دستپاچه میشن و یهو به کیرشون فشار میارن . اونجا رو با کوس اشتباه می گیرن . امیر : مامان ! من از اونایی نیستم که دستپاچه شم . دلم آب شد . بذار بقیه کار ها رو خودم رو الناز جون پیاده کنم .-مگه یه مادر دلش طاقت می گیره ؟/؟ دختر گلمه . دوست ندارم دسته گل من هنوز هیچی نشده و به جایی نرسیده پژمرده شه -مامان طوری رفتار می کنی که انگاری من خواهرمو دوست ندارم . تو هم که همش توجهت به اونه .. المیرا نگاهی به کیر شق شده پسرش انداخت وحس کرد که حالا بهترین موقعیتیه که یه خورده هم با اونجای امیر حال کنه . دستشو گذاشت دور کیر امیر . پسر غافلگیر شده بود انتظار این حرکتو نداشت ولی مادر این بهونه رو داشت که خودش با دستای خودش می خواد که کیر پسرشو رو کون دخترش تنظیم کنه . حس کرد که خودش داره بیحس میشه . با کیر امیر ور می رفت تا این که در یه حالتی اونو با دستای خودش تنظیم کرد . امیر از تماس دستای مادرش با کیر ش بی نهایت لذت می برد . چشاشو بسته بود . هر کاری کرد نتونست لذتی رو که از این کار مادر برده پنهون کنه و هوس شدیدشو قایم کنه . -پسرم چت شده . چرا این قدر شبیه از حال رفته ها شدی ؟/؟ -چیزم نیست مامان . وقتی اون کون خوشگل و هوس انگیز آبجی الناز و می بینم و می بینم که تو چه زحمتی می کشی تا من بتونم کیرمو تو سوراخش فرو کنم از هیجان و هوس زیاد نمی دونم چیکار کنم . المیرا خیلی زرنگ تر از این حرفا بود که امیر بخواد با این حرفا سرش شیره بماله . به خوبی متوجه شده بود که امیر چقدر داره از اینکارش لذت می بره . المیرا شده بود مثل یک کار گردان و مربی . -امیر جان دستم بنده کون الناز رو از وسط خوب و به ملایمت بازش کن فقط زیاد بهش فشار نیار که مویرگای سوراخ کون خیلی حساسن و تازه پوست بدن هم در اون ناحیه خیلی ظریفه با یه فشار اضافی تا مدتها آدم بهکون سوزی میفته . امیر داشت با قاچای کون خواهرش حال می کرد . المیرا کیر امیرو تو دستاش داشت و اونو به سوراخ کون الناز می مالید و خودش می خواست که آروم آروم راه رو برای ورود بازکنه . -الناز یه خورده پاهاتو بیشتر باز کن تا من و امیر واسه مانور جای بیشتری داشته باشیم -مامان مگه جنگنده میخواین به آسمون بفرستین ؟/؟ .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#30
Posted: 3 Sep 2012 10:02
مادر فداکار 30
صبر کن حمله شروع شه اون وقت بهت میگم چی جنگنده هست و کی جنگجو -مامان من تحملم خوبه چون اون قدر سختی و محرومیت کشیدم که می دونم حال کردن چقدر حالمیده . -فدات دخترم تو حال کن انگاری من میخوام حال کنم . هم امیر و هم الناز ازاین حرف مادر تعجب کرده کمی به فکر فرو رفتند . ولی از اونجایی که سرشون به سکس گرمبود سریع از کنار این مسئله رد شدند . الناز یه خورده احساس درد می کرد . ولی خیلی هم خوشش میومد . سر کیر امیر رفته بود تو سوراخ کون الناز . داداش یه فشار دیگه به خودش آورد تا تنه کیرش هم یواش یواش راهشو به طرف کون آبجی الناز پیدا کنه . المیرا کمی نگران به نظر می رسید -امیر یواشتر کون دخترم پاره نشه . به خواهرت رحم کن -الناز : مامان من بچه نیستم بذار داداش کارشو بکنه این قدر اونو هول نکن . منم دارم حال می کنم . این رسمشه که واسه رسیدن به هر راحتی و هر چیز شیرینی باید سختی کشید و از تلخیها گذشت . المیرا با نوازش دخترش و کشیدن دست محبت بر سرشسعی داشت هم اونو هم خودشو آروم کنه . کیر امیر تو کون خواهرش یه جایی واسه خودش دست و پا کرد -خواهر گلم چطوره -خیلی کیف داره داداش . خیلی . -منم دوست دارم یکی یدونه آبجی گلم لذت ببره . . نرم نرم کیرشو می فرستاد به طرف جلو و آروم آروماونو به به طرف عقب بر می گردوند . کف دستشو هم گذاشته بود رو کوس کوچیک خواهرش تا بیشتر اونو به هوس بیاره . -مامان اگه کار داری برو -الناز جونم من اگه اینجام واسه اینه که تو کاری چیزی نداشته باشی .. -مامان این چه حرفیه که تو می زنی مگه من بچه ام بزرگ شدم دیگه کار خودمو خودم می تونم انجام بدم . این قدر لوسم نکن دیگه . المیرا صورت امیروبوسید و لبشو به لباش چسبوند و در حالی که از این کارشحشری شده بود و خودشم به اندازه کافی لذت می برد خیلی آروم زیر گوشش گفت پسرم من دیگه سفارش نکنم . میرم ولی حواست باشه .. -مامان چی داری در گوش امیر میگی .. -رفتم الناز دارم میرم تا شما دو تا راحت باشین و عشقتونو بکنین و خوش بگذرونین و هر چی دلتون میخواد به هم حرفای عاشقونه و سکسی بزنین و حال کنین . المیرا رفت در حالی که دلش نمی خواست صحنه رو ترک کنه . با این حال رفت اتاق خودش تا هم این که بیشتر از این حسرت سکس و یک عشقبازی ناب رو نکشه و هم این که دخترشو آزاد بذاره تا بتونه استقلال اونو در آینده تضمین کنه . از این که با هوشمندی خودش تونسته پسر و دخترشو از افتادن در دام منجلاب و فساد نجات بده لذت می برد . امیر هم کف دستاشو رو قاچای کون الناز داشت و اونا رو به دو طرف باز کرده و رهاشون نمی کرد . -داداش نمیخواد فرار کنه . -می دونم . می خوام بیشتر بدونم که مال خودمه -آره مال خودته همش مال خودته . ادامه بده . کونم کیرتو می خواد . وجودم کیرتو میخواد دوستت دارم امیر دوستت دارم -الناز منم عاشقتم . عاشقتم . با این حرفا سعی داشت النازو نرم و نرم ترش کنه ولی خواهرش در عالم هوس و عشق و حال دور می زد . دیگه خودشو کونشو به طرف عقب می فرستاد تا تماس بیشتری با کیر داشته باشه و عشق و حال بیشتری کنه . -آخخخخخخخ امیر داداش دستتو دوباره بذار رو کوسم اونم انگاری داغه .. همه بدنمو دست بزن .. همه جامو ببین چقدر داغ داغم . تو رو می خوام . همه جام تو رو می خواد .. -الناز منم تو رو میخوام تشنه توام .. -بخور پشتمو بخور گازم بگیر وداداش همهجامو بمال . بمالونم . یه خیلی بهم حال بده . همون جوری که میخوام حال بده .. بذار الناز حس کنه که دوست دختر داداششه و امیرهم دوست پسرشه . -حس کن حس کن الناز لذت ببر تا منم کیف کنم . امیر کیرشو تا نصفه تو کون الناز فرو کرده بود خودشو روکمر الناز خم کرد و شونه هاشو غرق بوسه کرد و زیر گلو آبجی و تمام صورتشو با بوسه های نرمش داغ تر از داغ کرده طوری که الناز فریاد می زد امیر سوختم ولم نکن ولم نکن .. امیر که سر و صدا رو شنید با این که می دونست همه اینا از روی هوسه بازم آروم و قرار نگرفت و خودشو رسوند به پشت در . صداهای هوس دخترشو که شنید خاطرش آسوده شد ولی حس کرد که دستش رفته رو کوس خودشو حالا باید به ناله های هوس خودش گوش کنه . ناله هایی که نمی دونست چه جوری آرومش کنه . چند تا زن ودختر واسه امیر جور کردن همین آتیش زدنها رو هم به دنبال داشت . اون باید شاهد حال کردن همه می بود جز خودش . چرا هیشکی به فکر اون نبود . امیر دستاشو رسوند به سینه های آبجی و با اونا بازی می کرد . هوس الناز به اوج رسیده بود . حالا از داداش می خواست که تند تر اونو بگاد . نمی تونست رو پاهاش وایسه وامیر هم ول کنش نیود . .این بار امیر رو تخت دراز کشید به الناز گفت که بیاد رو کیرش و کونشو از همون طرف بذاره رو سر کیرش .. -الناز کونتو رو کیرم حرکت بده منم با کوس و سینه هات بازی می کنم . بیشتر حال می کنی . اگه دردت نگیره و یه خورده خم شی می تونم لباتو هم ببوسم . -داداش هر چی تو بگی . می تونی جونمم بگیری . -می میرم واست الناز واسه همه جات می میرم . واسه تو خواهرم خوبم . واسه الناز خواهر نازم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن