ارسالها: 3650
#61
Posted: 12 Feb 2013 02:57
مادرفداکار61
سوسن یه چشمکی به انسیه وکتی زد و خودش رفت طرف المیرا . -نههههههه دارین چیکار می کنین -این که نمیشه مهمونا خودشونو لخت کنن و صاحب خونه همین جوری با شورت بگرده . به نظرت این رسم مهمون نوازیه ؟/؟ -نه نه من از امیر خجالت می کشم سوسن در حالی که می خندید گفت تو از امیر خجالت نمی کشی حتما از ما خجالت می کشی . نکنه منتظری ما بریم و بعدا بخوای خودتو در اختیارش بذاری . این همه ادا و اطوار نریز که از دستت عصبی میشم هرچی دست و پا می زد زنا ولش نمی کردند . صحنه خنده داری شده بود . در آوردن شورتش دیگه مکافات بود ولی بالاخره درش آوردند . المیرا دستاشو گرفت جلو کسش تا مثلا حفظ سیاست کرده باشه . امیر که دید جو این جوری آشفته و اوضاع بلبشو شده گفت مامان ناراحت نشو من دید نمی زنم . هروقت چشام خورد به اونجات سرمو اونورمی کنم .. انسیه : چی داری میگی امیر ما که نامحرمتیم سرتو اون طرف نمی گیری ولی مامانتو که می خوای نگاه کنی و کسشو می خوای ببینی سرتو می گیری طرف دیگه ؟/؟ -زن عمو احترامه دیگه .. -یعنی داری به ما بی احترامی می کنی ؟/؟ -امیر اگه الان یه نگاه به کس مامانت نندازی میگم مجبورت کنن بخوریش ها .. زنا دیگه کس خلی و شیطنتشون گل کرده بود . -خانوما آخه کدوم عروس دومادو دیدی که شب زفافشون اتاقشونو شلوغ کنن . من تو کتابا و مجلات قدیمی خوندم که قدیم رسم بوده که از پشت در و شایدم پنجره های اتاق حجله گاه فالگوش وای می ایستادند که ببینن عروس دوماد چیکار می کنند وکی این پرده پاره میشه تا یه جورایی خبر ببرن و شایدم خودشون دید بزنن ولی نمی دونستم حالا هم از این بر نامه ها وجود داره . -یعنی میگی ما هم فضولیم ؟/؟ امیر به خاطر الناز دیگه مجبور شد که یه نگاهی به کس المیرا بندازه -ببینم به نظرت چطوره .. تو خودت می تونستی یه سرویس با این کس کارکنی تمرینی ببینی چطوره بعد بری سراغ الناز .. اون سه تا زن طوری حشری شده بودند که مدام دوست داشتند با وارد کردن المیرا به صحنه خودشونو هم یه جورایی وارد کنند . امیر : خانوما مثل این که یادشون رفته ما واسه چی اینجاییم . عروس خانوم خسته شده . فداش بشم خواهر گلم . چه صبری داره . کتی : مادر عروس واجب تره . خیلی وقته طعم کیرو نچشیده اول باید به اون می رسیدی . سوسن : چه می دونیم شایدم ترتیبشو داده امیر .. میگم چطوره یه معاینه ای بکنیم .. امیر تا شما میرین مامانمو معاینه بکنین و معلوم کنین که خلافی داشته یا نه من و الناز هم به کارمون ادامه بدیم -سوسن : نفهمیدم چی گفتی . می خوای ما رو از یه نمایش هیجان انگیز محروم کنی ؟/؟ مگه میشه بازم از این مراسم پرده پاره کنی ها تا آخر عمرمون داشته باشیم که بیاییم و ببینیم .. آخ که چقدر هیجان انگیزه .. من به یاد اولین کس دادنم و پاره شدن خودم میفتم .. انسیه : خیلی خون ازت رفت ؟/؟ -بد نبود . کتی تو چطور : من انگار زیاد خون نداشتم ولی دوستم از بس شوهرش کیر کلفت بود یه جوری ناکارش کرد که اونو همون شب اول بردن بیمارستان . ما دوستان تا یه هفته می گفتیم و می خندیدیم .. -یعنی هیشکی دلش واسه دوماده نمی سوخت -یعنی چه میگی ما می رفتیم به جای زنش بهش کس می دادیم ؟/؟ اینم از اون حرفاست .. المیرا یه خورده حالش گرفته بود نه به خاطر این که اونو این جوری لختش کرده بودند . راستش یواش یواش به این وضع عادت کرده بود ولی از این که همه اینجا بودند جز خواهرش الهام خیلی ناراخت بود .-الناز جون فدات شه مادر. حالا که داری عروس میشی میشه یه چیزی ازت بخوام ؟/؟ -بگو مامان . من که دیگه دلم رفت . کاسه صبرم لبریز شد . اینایی که اینجان دلشون واسه دیدن خون لک زده تو حالا حساب منو بکن که چند ساعته منتظرم . می ترسم یه مانعی پیش بیاد که نتونم کس بدم --الناز جونم هر طوری که قسمت باشه همون طور میشه -قسمت چیه مامان من کسم میخاره میخوام داداش خارششو بگیره بکنه توش کیرشو .. چرا این قدر شلوغش کردین حالا چی می خوای مامان -می خوام که الهام جونم بیاد توی جمع ما . اون خواهرمه .. به گردن ما حق داره . تازه اون با دکتر نیازی آشناست و بعدا هوامونو داره . درسته یه خورده زیاده خواهه ولی هرچی باشه خالته .. تورو به خاطر این روز عزیز تو رو به کیر امیر قسمت میدم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#62
Posted: 17 Feb 2013 01:01
مادرفداکار62
المیرا رفت اتاق بغلی و یه تماسی با الهام گرفت جریانو طوری گفت که اون فکر نکنه که از روی اجبار دعوتش کرده . هر چند که الهام زرنگ تر از این حرفا بود ولی زیاد به دل نمی گرفت اون بیشتر به زمان حال فکر می کرد و این که دوست داشت در اون زمان خوش باشه واگه گله و چیزی بود سعی می کرد اونو فراموش کنه .-خواهر من پولشو باهات حساب می کنم چند تا جعبه شیرینی و شکلات به سلیقه خودت بگیر و چند تا چلو شیشلیک هم واسه شام می گیری که حسابی باید بترکونیم . از این بابت هم به کسی چیزی نمیگی -المیرا دست نگه می داری تا من برسم . تا من نیومدم مراسمو شروع نمی کنی .. .-منظورت چیه -همون کس پاره کنی رو میگم دیگه .. -آخه الناز دلش آب شده . دختر بیچاره ام دل تو دلش نیست .. -ببینم همه کارا با من .. دکتر نیازی با من .. ردیف کردن امیر با من .. حالا هم کلی خرید دارم . با جون و دل انجام میدم و یک ریال هم ازت پول نمی گیرم و این یه هدیه کوچولو و علی الحساب من به خواهر زاده ام ولی ببینم خواهر بهت نزدیک تره یا جاری وزن برادر و خواهر شوهر ؟/؟ من و تو فقط از گوشت و خون همیم .. دلت میاد این جوری باهام تا کنی ؟/؟ المیرا که نمی دونست جواب النازو چی بده هاج و واج مونده بود . -باشه الهام جون تو این کارا رو انجام بده ما منتظرت میشیم . تو رو خدا فکر چی بپوشم و این حرفا نباش .. خواست که با حرفاش اونو طوری هیجان زده کنه که عجله کنه و زود تر بیاد آخه می دونست که یه ساعتی رو میره جلو آینه تا خودشو ردیف کنه و یه ساعت هم رو لباساش کار می کنه -ببین الهام جون اینجا همه لختن . منو هم لخت کردن . فکر چی بپوشم رو نکن .. زود باش بیا که از قافله عقب می مونی . الهام که اینو شنید در جا با المیرا خدا حافظی کرد و تا می تونست عجله کرد . طوری فرز و سریع کارشو انجام داد و همه کارا رو با هم رسید که خودش تعجب می کرد چه جوری این توان و نیرو رو پیدا کرده . از اون طرف الناز وقتی که شنید خاله اش تا دو ساعت دیگه هم ممکنه نتونه خودشو برسونه حالش گرفته شد و کم نمونده بود که با مامانش دست به یقه شه .. سوسن : تا الهام جون بیاد و امیر و الناز برن به اصل مطلب بپردازن چطوره ما هم یه تستی از امیر جون بگیریم ببینیم چند مرده حلاجه .. -زن دایی من تست لازم ندارم . قبلا یه سری آزمایش هایی دادم . یه چشمکی به زن دایی زد و شانس آورد که اون دو نفر متوجه نشدند ولی همه شون فکر می کردند که منظور امیر اونا بوده . از طرفی المیرا به الهام سفارش کرده بود که پیش بقیه نگه که المیرا زیر کیر پسرش امیر خوابیده و به اون کس داده . همه چی شلم شوربا شده و هرکی واسه خودش یه رازی داشت .اگه این راز ها بر ملا می شد همه با هم درگیر می شدند و بیشتر از همه این عروس خانوم بود که پدر دامادو در می آورد . امیر دیگه کلافه شده بود و الناز هم حال و روزی بد تر از اون داشت . دو تایی درمانده شده بودند . -الناز خجالتو بذاریم کنار اینا از رو نمیرن . حداقل بذار یه خورده کستو بلیسم -باشه امیر من دیگه خسته شدم پاهام درد گرفت چقدر منتظر باشم چشم انتظاری بکشم . آدم واسه کس دادن هم باید از کل فامیل اجازه بگیره ؟/؟ این دیگه چه رسمیه ؟/؟ رو تخت دراز کشید و بقیه هم هیجان زده به صحنه نگاه می کردند . دست خانوما بی اختیار رفته بود رو کوسشون و باهاش ور می رفتند .. گویی که دسته جمعی داشتند فیلم سینمایی می دیدند .. کتی : کوس کوچولو و نقلی برادر زاده امو می بینین ؟/؟ به عمه اش رفته -بگو به کس عمه اش رفته ولی عمه جون کوست که حالا خیلی گشاد شده . -نیست که تو کس گشاد نیستی انسی جون ؟/؟ دوتایی شون خندیدند .. کوس همه شون خیس کرده بود . المیرا هم به دیدن صحنه خیلی به هوس اومده بود و وسوسه شده بود . دلش می خواست دستشو بذاره رو کسش و باهاش حال کنه ولی از اونجایی که دست و پا زده بود و سیاست رفته بود یه خورده رعایت می کرد سوسن : ببینم المیرا تو اصلا هیجان و هوس نداری ؟/؟ اینجا که غریبه ای نداریم . زود باش هرچی که داری بریز بیرون -اونا بچه های منند هوس چیه من طور دیگه ای لذت می برم .. سوسن رفت جلوتر و کف دستشو گذاشت رو کس المیرا .. -وووووویییییی بچه ها ببینین خانوم خانوما چه نازی می کنه . سیل راه انداخته . خیسی کسشو ببین . تازه دستمو چه جور داره می سوزونه.. سوختم وای یخ بیارین خنکم کنین .. زنا طوری می خندیدند که المیرا هم از خنده شون به خنده افتاده بود . -تو دیگه کی هستی سوسن . .سوسن دست از مالش کوس المیرا بر نمی داشت -نکن سوسن جون نکن .من یه جوری میشم .. هوس من میره بالا . اون وقت چیکار کنم .. -ناراحت نباش . پسری که خواهرشو می کنه واسش کردن مامانش که کاری نداره . این امیری که من می بینم با این کیرش کار همه ما رو می سازه ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#63
Posted: 17 Feb 2013 01:03
مادرفداکار63
امیر لباشوغنچه کرده و رو کوس کوچولو و غنچه ای خواهرش می گردوند . -داداش زبونتو فرو کن تو کسسسسم انگشتتو یه خورده بکن توش .. . اینا کین اینجا جمع شدن .. -عزیز دلم حس کن هیشکی اینجا نیست . ببین اینایی که اینجان اصلا بی غم شادن . انگار نه انگار یه کیری اینجاست و یه کس تازه نفسی که دو تایی می خوان اینجا رو به آتیش بکشن . -داداش داداش اینا اگه بخوان باهات حال کنن چی من چیکار کنم . خاله الهام که می خواست . حالا سه تا دیگه هم اضافه شدن . -الناز جون من با خاله جون و عمه جون محرمم . -محرم هستی که هستی . دلیل نمیشه که کیرتو فروکنی تو کس اونا .. -الناز جونم چرا از این خیالای بد می کنی . تو که می دونی من این کس ناز و تازه رو با هیچ چیز مشابه ای تو دنیا عوض نمی کنم .-آره داداش می دونم صبر کن یه آب دیگه ببینی . شناگر خوبی میشی . -این حرفای زنونه رو از کجا یاد گرفتی -فکر کردی خواهرت هنوز بچه هست ؟/؟ ناسلامتی من دیگه یه خانوم شدم .. آهههههههه داداش امیر جون .. خودتو بکش بالاتر کیرتو بذار تو دهنم .. -چرا الناز جونم . خوشت نمیاد که کوستو می خورم .-چرا امیر ولی هم می خوام حال کنم از این که حس کنم این کیری که تو دهنمه تا چند دقیقه دیگه میره تو کسم و هم این که دیگه اونا حالیشون شه که این کیر مال منه و واسه حال دادن به من . و دیگه وقتی که بکنی تو دهنم اونا نمی تونن قالب قشنگ و پر هوسشو ببینن -چی میگی الناز نمیشه که همش کیرمو ازشون قایم کنم . با این حال شادوماد حرف عروس خانمو گوش کرد و کیرشو فرو کرد تو دهنش .. الناز هم با هوس و با یک ناز و ادای زنا ی حشری طوری کیر امیرو توی دهنش می گردوند که برادر بیچاره به خودش فشار می آورد که همون اول تو دهن خواهرش خالی نکنه . زنا همه محو اونا بودند . سوسن : امیر جون بپا که خفه اش نکنی .. انسیه : ببین الناز شیره اش همه رو نکشی ها بعدا واست لازم میشه .. کتی : چی داری میگی .می خوای دختر بچه بار دار شه ؟/؟ سوسن : چه اشکالی داره . نمی دونی چقدر باحال میشه . اون وقت الناز هم میشه مادر بچه اش و هم عمه اش . خیلی کیف می ده . کتی : بچه ها اگه گفتین المیرا اون وقت چه نسبتی با این بچه پیدا می کنه .. تا این سه تا مهمون رفتن فکر کنن و جواب بدن خود المیرا زودتر شروع کرد به حرف زدن .-من میشم دو تا مادر بزرگ .. هم ننجونش میشم هم ننه آقاش .. ولی خواهش می کنم دیگه از این نفوس های بد نزنین . اگه کار به اونجا بکشه سقطش می کنیم . ولی از ماه دیگه بهش میگم که قرص بخوره .. سوسن : خودت چی خودتم قرص می خوری .. -دیوونه شدی سوسن . امروز خیلی تیکه میندازی -المیرا تو گفتی و ما هم باور کردیم . وقتی که یه مادر این جور کس دادن دخترشو می بینه کس دادن خودشو هم نمی بینه ؟/؟ این قدر دیگه فیلم بازی نکن .. امیر و الناز هم عاشقانه و با دنیایی از هوس در آغوش هم بودند . امیر سراپای خواهرشو با بوسه هاش داغ و آماده کرده , رفته بود رو سینه های خواهره . انسیه :طوری گرم صحبت بودیم که اصلا نفهمیدیم این پسره کی کیرشو از دهن خواهرش کشید بیرون . ولی نگاه کن عجب حالی می کنن . شوهرم هیچ وقت این جوری بهم حال نداده بود .-ببینم مثل این که بدت نمیاد امیر با تو بر نامه بره . -ببین کتی تو و الهام با امیر محرمین و درست نیست گناه داره که باهاش طرف شین ولی من و سوسن اشکالی نداره که بریم زیر کیر امیر جون . من می شم زن عموش و سوسن میشه زن دایی .. -از کی تا حالا واسه خودت فتوا صادر می کنی .درسته که شما نامحرمین ولی دلیل نمیشه زن شوهر دار بره زیر کیر یه مرد دیگه ای غیر شوهر خودش و به اون کس بده . این تو رساله کدوم کس خل نوشته . -نوشته نیس ولی بالاخره الان بیشتر از سی ساله که از این کس شرات می نویسن و اینم روش . حلال و حرام چیه اینا رو خودشون در آوردن . -اگه این جوره عمه و خاله واجب ترن . کتی حرصش در اومده بود .. نمی دونه که امیر قبلا عمه شو گاییده .. هر کدوم از زنا هم همین فکر رو در مورد خودشون داشتند . فقط المیرا می دونست که پسرش تر تیب همه رو داده . در همین لحظه صدای زنگ در اومد .. -بچه ها خانوما این دیگه باید الهام باشه .. وقتی که الهام اومد دسته جمعی از جا بلند شدند . الهام جعبه های شیرینی و بقیه خرت و پرت ها رو یه گوشه ای گذاشت و گفت بچه ها یکی تون بیاد کمک . کلی از وسایلو داخل حیاط گذاشتم . ولی جمعو که به اون صورت دید داشت شاخ در می آورد .. سوت زدن شروع شد . الهام یه لحظه آروم و قرار نداشت . مجلس گرم کن خوبی بود . -کی به شما گفت تا من نیومدم لخت شین .. شما زنا همین جا روبروی اینا وایسادین دارین تماشا می کنین ؟/؟ واسه چی با هم مشغول نیستین .. ببینم شما شب اول به گاییدن رفتنتون دوست داشتین یکی شما رو این جوری دید بزنه و تمرکزتون بهم بخوره ؟/؟-الهام ! ما که با امیر و الناز این حرفا رو نداریم . اتفاقا این جوری اونا اعتماد به نفسشون زیاد تر میشه و اگه کمک هم بخوان در خدمتشون هستیم .. الهام المیرا ر و کشید یه گوشه ای و گفت حقته خواهر . منو رد کردی خدا چند تا دیگه واست رسوند . فکر نکنم اینا تا یه سرویس کس ندن از اینجا رفتگار باشن . چهره کیر طلبو من به خوبی می شناسم -الهام تو که خودت از همه کیر طلب تری -این حق منه . هی بی معرفت تو می خواستی پرده دخترتو پارش کنی راستشو به من نگفتی ؟/؟ تو که می دونی من واسه الناز جونم هر کاری می کنم .. الناز که از حمایت الهام خوشش اومده بود گفت ممنونم خاله جون هر وقت باشه باید تو رو داشته باشم . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#64
Posted: 17 Feb 2013 01:04
مادرفداکار64
ببینم بچه ها شام رو حاضر کنم ؟/؟ امیر و الناز با یه التماس عجیبی به خاله شون نگاه می کردند . انگار تا این طلسم شکسته نمی شد دلشون رضا نمی داد که بخوان شکمشونو سیر کنن . -خاله جون یه کاری بکن . اینا طوری رفتار می کنن که انگاری الان شب حنا بندون من و النازه . ما می خواستیم بی دردسر قال قضیه رو بکنیم و بریم -امیر جون فکر کردی خونه خاله هست و یه دختر همین جوری باید زن بشه و بره . امیر خاله شو کشید یه گوشه ای و گفت الهام جون اگه می خوای من هواتو داشته باشم یه جوری محیطو آماده اش کن . اگه ریش و قیچی رو بدی دست اینا الان همسایه ها رو هم دعوت می کنن . -امیر جون اینا ازت انتظار دارن . نمی خوان دست خالی بر گردن خونه . این جوری که همه شون قبل از من لخت شدن نشون میده که انگاری تو با همه اینا هم یه بر نامه ای داشتی و اینا منتظرن که یه حالی هم باهات بکنن . -جلو بهناز ؟/؟ کدوم عروسو دیدی که شب اول ازدواج شوهرشو بده دست بقیه . الهام در حالی که داشت می خندید گفت امیر جون تو هم ما رو گرفتی ها . نکنه باورت شده داری با الناز عروسی می کنی و اینم شب اول توست . همه ما که اینجاییم خلافی هستیم . -من که حرفی ندارم این النازو چیکارش کنم . من حریف همه شما میشم فوقش توی کس و کون شما خالی نکنم ولی با این حال نمی دونم چیکار کنم . -کاریت نباشه اونش با من . من یه کاری می کنم که همه مون راضی باشیم الهام که می دونست اگه هوای النازو داشته باشه خیلی به نفعشه رفت پیش خواهر زاده اش و گفت ببینم الناز جون الان قند داره تو دلت آب میشه . درسته که صحبت از عروس خانوم شدن و عروسی اینا یه شوخی و فانتزیه ولی لذت همون عروسی به سکس اونه که تو و امیر در هیجان اونین . اینجا یه خورده جو رو به هم ریختن و خیلی شلوغش کردن در هر حال هر وقت باشه باید هوای خاله اتو داشته باشی .. الناز می دونست که منظور خاله اش چیه . با این که دلش نمی خواست کسی به غیر از اون و مادرش امیر رو در اختیارش بگیره و باهاش سکس کنه ولی حس کرد که تا حدودی داره از موضعش عقب نشینی می کنه . -خاله جون یه جوری سرهم بندی کن و اونا رو مشغولشون کن . -خانوما آقایون عروس دوماد عزیز فرمایش می کنن که ما فعلا اشتها نداریم و تا تکلیفمون معلوم نشده و خرمون از پل نگذره لب به غذا نمی زنیم . اگه اجازه می فر مایید اونا برن سر کار و زندگیشون و ماهم یه جوری از خودمون پذیرایی کنیم . نظر شما چیه .. اون سه تا زن که انگاری از قبل با هم هماهنگ کرده بودند گفتند ما از دوماد شیرینی می خوایم . ما از دوماد شیرینی می خوایم . .. الناز رنگ از چهره اش پرید .. به زور جلو عصبانیت خودشو می گرفت . المیرا که متوجه جریان شده بود رفت طرفش تا اونو آرومش کنه و نذاره که یه وقتی یه چیزی از دهنش بپره که مهمونی رو از مزه بندازه .. خیلی آروم به دخترش گفت عزیزم الناز جون اونا که رفتن دیگه ما کاری با هاشون نداریم . اونا فامیلتن . هم به تو علاقه دارن هم به امیر . انسیه و سوسن و کتی اومدن و یه دستی به کیر امیر کشیدند ولی بدون توجه به الناز از کنارش رد شدند . ولی الهام سعی کرد هر دو تا رو داشته باشه . امیر : خانوما شیرینی شما محفوظه .. اگه دوست دارین هفته دیگه شب جمعه شام همه تونو ببرم بیرون .. انسیه : امیر جان ما که شام و ناهار نخورده نیستیم . همین غذا رو می تونیم بهتر و خوشمزه تر تو خونه خودمون بخوریم . آدم که از خونه اش میاد بیرون باید بره یه چیزی رو بخوره و بهش بچسبه که با مزه تر از اون چیز داخل خونه باشه .. -مثلا چی .. انسیه جلو کیر امیر خم شد و اونو گذاشت دهنش .. -نهههههه چیکار می کنی جلو الناز .. الناز روشو بر گردونده بود و بعدش کتی و سوسن هم همین کارو با کیر امیر انجام دادند .. الهام کاری به کارشون نداشت . انگاری اون مطمئن بود که یه کوپن رزرو کرده داره . الناز فقط گریه نکرده بود . ولی حس می کرد که دیگه چاره ای نداره . امیر که متوجه شده بود خواهرش خیلی دلخوره و منتظر جواب از سوی اونه رفت طرفش و گفت الناز جون تو که خودت می دونی من یه تار موی خواهر خوشگلمو به صد تا از زنای دیگه نمیدم . حالا می خواد فامیل باشه یا غیر فامیل ولی اونا که این شرایط خلافی ما رو دیدند انتظار دارند . من می تونم بهشون بگم نه . ولی الناز می دونی که یه خواهر با برادر رابطه داشته باشه و صداش در بیاد چی میشه ؟/؟ برای این که اونا رو خفه کرد باید اونا روکرد .. اینجا این منم که خسته میشم و باید بار این همه عذابو به دوش بکشم ..-میگی داداش منو هم که داری می کنی عذاب می کشی .. -الناز چرا این قدر سوءتعبیر می کنی . من با عشق و لذت و تمایل میام طرفت ولی اینا از رو اجباره .. -میگی باید به اونا باج داد تا من و تو در آینده راحت باشیم ؟/؟ -هرچی تو بگی من در خدمتم و حرفتو گوش می کنم . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#65
Posted: 24 Feb 2013 02:49
مادر فداکار 65
قربون تو خواهر خوشگل خودم برم . فکر کردی من دوست دارم خسته شم و کمرمو واسه این همه زن درد بیارم . یه چیز تازه و ناز رو ول کنم و برم این تاکسی بر گشتی ها رو بچسبم . امیر که این جوری حرف می زد گل از گل الناز می شکفت -ولی الناز جون اونا هم به هر حال دوستت دارن و منو هم دوست دارن و این صحنه رو که می بینن به هیجان میان . حالا میل خودته .. -امیر اگه منم حرفی نزنم ولی خیلی حرص می خورم عصبی میشم . ولی به فکر اون لحظاتی باش که اونا برن و من و تو تنها شیم -من و تو و مامان .. -عزیز دلم . تو و مامان که می تونین همو درک کنین . اینقدر بکنمت و توی کست فرو کنم که خودت خسته شی و بگی داداش بسه بسه بسه .. ببین اون خانوما رو نگاه کن ؟/؟ الان چهار تایی افتادن به جون هم و دست از سر هم ور نمی دارن . مامانو هم انداختن اون وسط . یواش یواش طوری زبون مامانو باز می کنن که اعتراف کنه زیر کیر من خوابیده -امیر تو یه وقتی چیزی نگی ها -واسه چی ؟/؟ دوست داری که فکر کنن تو اولین زن من هستی ؟/؟ -مگه این طور نبوده ؟/؟ تو که قبل از گاییدن مامان منو گاییده بودی -اوخ نازتو بخورم خواهر گلم . پس یه کاری نکن که امشب بهمون بد بگذره . سعی کن کاری کنی که همه راضی باشن .. امیر از دیدن این همه کس و کون به هیجان اومده بود .. کتی : الناز ببینم الهام چند مدل کیر خرید کردی ؟/؟ -هویج و موز .. زنا دسته جمعی سوت کشیدند .. -آفرین به تو الهام . کاش چند تا بادمجون هم می خریدی . -اتفاقا از اونا هم خریدم . خیار قلمی هم خریدم . فکر همه جاشو کردم . چون حساب کردم انواع و اقسام کس ممکنه داشته باشیم و بد نیست با هر یک از اینا یه مدل کسو آزمایش کنیم .. کتی : من خودم آرنجمو فرو می کنم تو کست -بدبخت گشاد خودتی .. دوتایی شون به شوخی افتاده بودن به جون هم و کس و کون همو انگولک می کردن . سوسن : ببینم خیار قلمی ؟/؟ این مخصوص کدوم کسه . کس من بهش می خوره ..الهام : داداش کیر کلفت من که واست کس نذاشته همون ماه اول آش و لاشت کرده -الهام تو از کجا می دونی کیر داداشت کلفته ؟/؟ -معلومه دیگه کیر مرد به تخمش میره .. یه بار که بچه بودم در اتاق خواب باز بود و یه لحظه کیر بابا رو دیدم .خیلی چاق و چله و دراز بود -زیارت قبول نوش جون کردی ؟/؟ -خفه شو سوسن . آدم که با خواهر شوهرش این جوری حرف نمی زنه .. زنا سر به سر هم میذاشتن و امیر نمی دونست واقعا باید از کجا شروع کنه . الهام : راستش اون خیلر قلمی رو آوردم برای الناز جون که پس از مراسم هیجان انگیز پرده بر داری یا همون پرده پاره کنی با اون خیار قلمی باهاش حال کنیم . آخه همش که نمیشه زیر کیر امیر جون باشه . یه زن تنوع هم می خواد . حالا باید ببینیم کدوم کس سفت تره و کدوم کس شل تر .. برای کس های سفت باید چیزای نرم در نظر گرفت انسیه :خاله جون عروس و داماد ! تو مگه می خوای اینجا فیزیک شیمی کار کنی یا زیست شناسی درس بدی ؟/؟ کس شاید دور و برش سفت یا شل باشه ولی داخل همشون نرم و شله و هرچی که فرو کنی راهشو می گیره و میره .. -آخخخخخخ اینو آقایون بهتر می دونن و بیشتر حسش کردن -واااااا فدای کیر آقایون بشم من . کتی : الهام چیه پیش الناز همش پاچه خواری می کنی و از این میگی که انگار خودت طالب کیر نیستی . الناز خودش زرنگه . چیه می خوای کاری کنی که خودت بری زیر کیر امیر و ما ازش محروم شیم ؟/؟ . عمه به برادر زاده نزدیک تره تا خاله به خواهر زاده .. -یادت باشه که الناز از شکم خواهرم بیرون اومده .. المیرا که دید داره شر بپا میشه گفت خانوما ولش کنین و موقعش که شد امیر خودش میاد و یه شاد باش عمومی به همه شما میده .. شیرینی همه شما محفوظه .. فقط صبر داشته باشین .. حالا روی همدیگه رو ببوسین . الهام که زود همه چی رو فراموش می کرد و اصلا کینه ای نبود رفت چاک کس کتی رو از وسط باز کرد ویه ماچ صدا دار از روش بر داشت . کتی هم همین کارو انجام داد و دوتایی همدیگه رو بغل زدند . انسیه و سوسن و المیرا هم به هم چسبیدند .. المیرا : گلهای من شما مشغول باشین .. هر موقع سد شکست و دیواره ریخت بهمون خبر بدین . با این که المیرا اونا رو به حال خودشون گذاشته بود ولی دلش پیش بچه هاش و در واقع الناز بود که فشار روی کسش به چه صورت می تونه باشه . آخه کیر امیر خیلی کلفت و دیگه بیش از اندازه مردونه بود . -الناز دوست داری در این لحظه های باشکوه من چه جوری این کیر رو توی کست فرو کنم -راستش من که تصورشو نمی کردم این لحظه به یاد موندنی رو در کنار تو باشم ولی اون چیزی رو که می خواستم در این محیط نمی بینم . دلم می خواست آرامش داشته باشم . نه این که این همه شلوغی باشه . اما حالا که شده . دلم می خواد با تمام عشق و احساست منو بغل کنی من حس کنم که دیوونه وار همونجوری که من دوستت دارم تو هم دوستم داری . چش تو چش هم باشیم و تو هم کارتو بکنی .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#66
Posted: 24 Feb 2013 02:50
مادر فداکار 66
فکر نمی کنی که این خیلی ساده باشه و ما باید یه خورده دنگ و فنگ بدیم . -امیر جون مهم من و توایم . مگه می خواهیم کوه بکنیم . -من اینو به خاطر تومیگم الناز . برای منم اهمیت داره . نمی خوام فکر کنی که نسبت به تو بی توجه بودم -چیه داداش میخوای یه گروه جاز و ارکستر دعوت کنیم که این خانومای لخت هم با آهنگهاشون برقصن ؟/؟ دیگه دنگ و فنگ دیگه ای که نداریم . امیر لبشو گذاشته بود رو سینه الناز . برای صدمین بار بود که این حالتها در اون ساعات انجام می شد ولی این بار دیگه تصمیم گرفته بود تا آخرش بره . حتی اگه زلزله بیاد و سیل و بمباران شه .. الناز این مصمم بودنو در چهره و حرکات امیر می دید -امیر جووووون -دوستم داری ؟/؟ بگو دوستم داری . بگو عاشق خواهرتی . بگو بگو .. منو فقط به خاطر جسمم نمی خوای . -تو اینو باید حسش کنی . فقط گفتن من کافی نیست . . برادر لباشو از روی سینه خواهرش بر داشت . دستاشو دور کمرالناز حلقه زد . آروم آروم رفت بالا تر . می خواست همون کاری رو کنه که الناز ازش می خواست . ساده و عاشقانه . همراه با هوس و احساس . با دنیایی از عشق . عشقی که لذت هوس رو براشون چند برابر می کرد . عشقی که به زندگی اونا نشاطی دیگه می بخشید . قبل از این که به نگاه برسه لباشو به لبای الناز چسبوند . کیر امیر رو کوس الناز قرار داشت .. اونا فقط به خودشون توجه داشتند . امیر در حالی که خواهرشو می بوسید خیلی آروم بهش می گفت الناز فکر کن فقط من و تو اینجاییم . کاری به بقیه نداشته باش . خودتو آزاد کن . روحتو آزاد کن . حس بگیر . اهمیتی نده به این که این دور و بر بازم آدمن . فکر کن که این آدما مثل من و توان . با همون خواسته هایی که من و تو داریم . چون همین طوره و غیر اینم نیست . همین هوس همین خجالت همین شرم و حالتها در همه ما وجود داره . خجالت نکش از این که هوس داری . از این که کست به کیری نیاز داره که می خواد سر حالش کنه . پس برو توی حس تا لذت ببری . فکر کن داری در یه حالت یوگایی سکس می کنی . با این تفاوت که خودتو در اختیار داداشت قرار دادی . من و تو . فقط من و تو . هیشکی دیگه اینجا نیست -داداش مطمئنی که داری یوگایی کار می کنی ؟/؟ اینجوری که داری با حرفات آرومم می کنی و اعتماد به نفس منو بالا می بری فکر می کنم که داری هیپنو تیزمم می کنی .-الناز فعلا این تویی که داری خوابم می کنی . چه ناز و خوش بدنی تو . دوستت دارم . دوستت دارم . عاشقتم . -سرتو بگیر بالا امیر . فقط تو چشام نگاه کن . می خوام عشقو تو نگات ببینم . -توی نگام به غیر از عشق یه چیز دیگه هم هست -چیه امیر -عشق همراه با هوس .. هوس .. عیبی نداره که اونو ببینی -اتفاقا نگاهی که آمیخته با عشق و هوس باشه خیلی جذاب تره . من خیلی راحت تر می تونم تسلیمت شم . من مال توام امیر . مال داداش خودم . هر کاری دوست داری می تونی باهام انجام بدی .. امیر من کیرتو می خوام .. دیگه نمی تونم تحمل کنم . منم همین طور .. منم هوس تو رو دارم . دیگه نمی تونم صبر کنم . سکس امیر و خواهرش یه حالت اروتیک و احساسی عجیبی پیدا کرده بود . همونی که الناز آرزوشو داشت . اون تمام وجودشو تسلیم برادرش کرده بود . خالصانه با دنیایی از امید به فردا که از این روز های پرشور رو زیاد با اون و در کنار اون داشته باشه . .نگاه خمار الناز و چشمان پر هوس امیر همراه با عشق و احساسی پاک نسبت به خواهرش اونا رو بیش از پیش به هم نزدیک می کرد . امیر نیمی از سر کیرشو با یه فشار توی کس خواهرش فرو کرد . اما این فرو رفتگی در حدی بود که می تونست در جا اونو بیرون بکشه . با یه فشار نرم دیگه می تونست سر کیرشو بفرسته توی کس . -الناز دردت که نمیاد ؟/؟ -نههههه نهههههه فقط یه خورده هیجان زده ام . از این که حس می کنم دارم راحت میشم . دارم به آرزوم می رسم . به اون چیزایی که اون طرف قضیه هست فکر می کنم . امیر بازم یه حرکت دیگه ای به کیرش داد تا جاشو توی کس خواهرش محکم تر کنه .. الناز حس کرد که داداشش به خاطر اون استرس داره . واسه این که هم خودش لذت ببره و هم این که به امیر نشون میده که بی خیاله لبخندی به لباش آورده با چشاش طوری نگاش می کرد که آرومش کنه . یه احساس تنگی خاصی در کسش می کرد . تنگی و درد و لذت .. .. -آههههههه امیییییرررررر امییییییییر خوشم میاد .. اگه بدونی چقدر دلم می خواد جیغ بکشم .. -الناز درد نداری ؟/؟ -یه خورده ولی این قدر شیرینه و خوشم میاد و لذت می برم که دردش نشون نمیده .. اصلا نشون نمی ده .. امیر جا داره یه خورده بیشتر .. آخخخخخخخخ .. آخخخخخخخ .. یه لحظه به خودش پیچید . چشاشو بست .. حس سوزش خفیف و ترکیدن چیزی رو داشت ولی هنوزم نمی تونست باور کنه که پرده کسش پاره شده باشه . امیر حس کرد که باید کار تموم شده باشه .. کیرشو از کوس الناز بیرون کشید .. از سر کیر تا وسطاش خون نشسته بود .-الناز حالت خوبه ؟/؟ ته کیرشو تو دستش گرفته بود و آلت خونینو به خواهرش نشون می داد . الناز مثل یه زنی که زایمان کرده باشه و داره واسه اولین بار بچه شو می بینه از تماشای کیر خونین داداشش لذت می برد .... ادامه دارد .. نویسنده ... .ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#67
Posted: 3 Mar 2013 00:24
مادر فداکار 67
امیر یه نگاهی هم به دور و بر کوس الناز انداخت .. زیاد خونی نبود -الناز حالت خوبه ؟/؟ -آره داداش هیچوقت حالم تا به این اندازه خوب نبوده و احساس آرامش نکردم . خیلی اعصابم آروم شده و از این آروم تر هم باید بشه . به شرطی که حالا که راهش باز شده بتونی قشنگ رانندگی کنی . ببین اون داخل نرم نرمه . دو طرف اتوبان هم صاف صافه .. المیرا : خیالم راحت شد .. -کتی : آخیش چه شاعرانه ! دسته جمعی سوتی کشیدند و تا مدت دو دقیقه داشتند کف می زدند . زنا دور و بر این عاشق و معشوق یا همون خواهر و برادر سکسی بودند و این امیر و الناز از بس حس گرفته بودند و در عالم خودشون بودند متوجه این نبودند که ده تا چشم دزدکی داره اونا رو می پاد . حتی الهام و کتی با موبایل از چند دقیقه آخر سکس و لحظاتی که منجر به پاره شدن پرده وکنار رفتن ابر از جلوی خورشید سرخ شد فیلم تهیه کرده بودند . الناز : شما دیگه کی هستین . مگه اون طرف با خودتون در حال حال کردن نبودین ؟/؟ آخه دیگه شما چه جورشین . من می خوام بیشتر حال کنم .. دم کی رو باید ببینم . سوسن : عروس خانومو ندیدم که این جوری علنا بگه مهمونا برن کنار من می خوام کس بدم -منم مهمونا رو ندیدم که بخوان کس دادن عروسو ببینن و بعدش ا ز داماد هم بخوان که اونا رو بکنه .. به زن دایی سوسن بر خورده بود .. در اینجا المیرا پا در میونی کرد و به بقیه گفت بچه ها اگه موافق باشین ما بریم یه یه ساعتی رو شام بخوریم و این عروس و دو مادو یه یه ساعتی به حال خودشون بذاریم و بعد برگردیم ولی الناز جونم باید به ما قول بده که وقتی بر گشتیم یه شب رویایی هیجان انگیز و فراموش نشدنی فامیلی رو در کنار هم داشته باشیم . زنا باید طوری لذت ببرن که همه شون فکر کنن که عروس شدن .. المیرا امیر رو کشید کنار و گفت پسرم منم دوست نداشتم این جوری بشه و خواهرت هم این جوری دلخور و دلگیر شه . حق داره بیچاره . ما همه در زندگی خودمون به اندازه کافی طعم کیر رو چشیده و از لحظه های سکس استفاده کردیم اون حق داره . ولی یه شب که هزار شب نمیشه .. المیرا اصلا یادش رفته بود چی می خواست بگه . امیر اینو حس کرده بود . -مامان چیزی می خواستی بگی ؟/؟ -آها داشت یادم می رفت . این یه ساعتی که ما میریم اون طرف تو تا می تونی این النازو سر حالش کن . کاری کن که به اندازه کافی بهش خوش بگذره . حال کنه لذت ببره اخماش واز شه . کسش احساس سبکی و آرامش کنه . اون وقت راحت تر می تونه تو رو در کنار بقیه ببینه . همه اینا واسه اینه که هنوزم یه احساس سنگینی خاصی در خودش می کنه . وقتی که سر حال بیاد و بدونه که کیر فرار نمی کنه و ارزش فامیلی خیلی بیشتر از ایناست اون وقت راحت تر رام میشه . الناز : مامان پشت سر من حرف می زنین ؟/؟ -نه الناز جون من و امیر خودمون با هم کار دیگه ای داریم .. اونا رفتند و الناز نفسی به راحتی کشید -امیر راستشو بگو مامان با تو در مورد چی صحبت می کرد .. -هیچی نمی گفت .. فقط می گقت که باید هوای تو رو داشته باشم و تبریک گفت و از این که اینا اینجان خودشم متاسفه ولی اونا هم انتظار دارن .. -ببینم داداش نکنه تو انتظار داری و هنوز هیچی نشده می خوای تنوع طلبی کنی ؟/؟ -الناز این تویی که هنوز هیچی نشده داری حسادت می کنی و باهام قهر می کنی -امیر ببین اگه مردای فامیل اینجا بودند و اونا راجع به من نظر خاصی داشتند تو راضی می شدی که منو بدی دست اونا ؟/؟ -الناز اگه می خوای با این حرفای الکی این یه ساعت وقتی رو که به ما دادن تلف کنی بگو منم برم کنار بقیه شام بخورم داره گشنه ام میشه .. -هر جور دوست داری همون جور عمل کن . امیر که می دونست باید با الناز چیکار کنه و گربه رو دم حجله بکشه سرشو انداخت پایین و به طرف درخروجی رفت .. الناز به طرفش دوید و دستشو کشید و گفت حالا چرا قهر می کنی چیه این همه کس دیدی دلت به اونا خوشه ؟/؟ یکی از یکی گشاد تر و گنده تر . همه شون میرن و تو و من می مونیم . -الناز بهم بگو اصلا واسه چی داریم بحث می کنیم ؟/؟ -من چه می دونم .. امیر درو از داخل قفل کرد و خواهرخوشگلشو میون دو تا دستاش بغلش زد و اونو گذاشت رو تخت . -حقش بود که تو رو با لباس عروس بغلت می زدم و می ذاشتمت رو تخت .. حالا بگو ببینم چی می خوای -امیر از دستم عصبانی هستی ؟/؟ قیافت این طور نشون میده .. -واسه چی ؟/؟ -راستشو بگو .. -راستش طوری رفتار می کنی که انگار می خوای همه رو از خودت فراری بدی . یه ساعت پیش هم بهت گفتم من و تو که رابطه مشروعی که نداریم . حالا یه امشبه رو بد اخلاقیهاتو کنار بذار .. الناز دوست نداشت که امیر این جور در مورد راه اومدن با زنای سکسی فامیل ازش انتظار داشته باشه ولی دست امیر رو کس خواهرش قرار داشت و داشت با کس ناز و کوچولوش ور می رفت . الناز حس کرده بود که داره یه بیماری خود آزاری پیدا می کنه . وقتی هم که خوش باشه حواسش میره پیش چیزای منفی و اگه حس کنه هیچ چیز منفی وجود نداره واسه خودش منفی تراشی می کنه . ولی کف دست امیرو که رو کسش حس کرد متوجه شد که دیگه به هیچی جز این نمی تونه فکر کنه که کیر داداشو توی کس خودش احساس کنه .. نمی تونست به چیز دیگه ای فکر کنه -آههههههه امیر امیررررررر .. نهههههه .. نهههههه -آره الناز ببین ده دقیقه گذشته .. تازه شایدم زود تر بر گردن -نهههههه اووووووخخخخخخخ کسسسسسسم کسسسسسم .. بمالش .. بمالش.. کیرتو می خوام داداش کیرتو می خوام . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#68
Posted: 3 Mar 2013 00:25
مادر فداکار 68
نههههههه داداش باورم نمیشه .. بهم بگو که خواب نیستم .. بیدارم و می خوام حالا بیام زیر کیر تو .. بهم بگو بهم بگو که بیدارم و این راه باز شده و می تونم ازش رد شم -الناز این راه برای من باز شده . این منم که مسافر این راه هستم .. -جاده فریاد می زنه بیاااااااااااااا -فدای اون جاده صافت میشم الناز پس من مسافرو در خودت جا میدی ؟/؟ -آره داداش آره داداش . تو تنها مسافر جاده عشق و هوس منی برای همیشه همیشه همیشه ولی تو داداش بی وفای من همین شب اول فکر و ذهنت رفته پیش زنای فامیل به این بهونه که دل اونا رو نشکنی . چطور دلت میاد و راضی میشی که دل منو بشکنی . منی که هرروز پیشتم . منی که رابطه خونی نزدیک تری بهت دارم ... -الناز خواهش می کنم بازم از این حرفای ناراحت کننده نزن .. اگه دوست نداری کاری باهات انجام بدم بگو . خودت گفتی که مدتهاست که منتظر این لحظه بودی .. الناز آغوششو واسه داداشش باز کردیه لحظه چشاشو بست تا حس بگیره و به هیچی دیگه غیر از اون لحظات فکر نکنه .. دنیا رو فقط خود و داداشش می دید و دو بدن و دو روحی که در آغوش هم می خزیدند . دنیای تکرار و تکرار ها .. دنیای سکس .. دنیای عشق و دوستی ها .. امیر بوی تازگی و طراوتو در سینه ها و بدن خواهرش به خوبی حس می کرد . خواهری که با تمام وجودش خودشو در اختیارش گذاشته وگوهر ارزشمند خودشو تقدیم اون کرده بود . تقدیم اون تا سد های فاصله رو بشکنه و به تابوهای اجتماعی پشت کنه تا بگه که وقتی پای عشق و هوس و لذت در میونه اینا دیگه ارزشی نداره . -منو ببوس ببوسم امیر .. همه جامو . نشون بده که هنوزم با منی . هنوزم مثل ساعت قبل و مثل روزای قبل دوستم داری و می خوای که با من باشی . بگو دوستم داری همیشه با منی و در کنارم می مونی تنهام نمی ذاری .. امیر از این که خواهرش این حرفا رو باهاش می زنه و به طریقی هم داره میگه که زن و شوهر ها هم شاید تا این حد با هم این مسائلو مطرح نکنن شگفت زده شده بود . ولی برای این که لحظه هاشو خراب نکنه اون جوری شد که خواهرش انتظار داشت . دهنشو گذاشت رو کس الناز .. -آففففففف هوووووووففففففف نههههههه امیرررررر امیرررررر کیرررررررر .. -الناز چی داری میگی داداش امیرتو کیر کردی ؟/؟ -نهههههه امیر چه وقت شوخی کردنه .. خوشم میاد کسمو لیس می زنی میک می زنی ولی حالا کسم کیرتو می خواد .. زود باش .. حالا که می تونی و می تونیم چرا این قدر معطل می کنی خواهش می کنم .. آخخخخخخخ دیگه نمی تونم نمی تونم صبرکنم .. دیگه خجالت نمی کشم کی اینجا هست و کی نیست . من فقط اینو می خوام پاهاشو به دوطرف باز ترش کرد و کوسشو رو دهن امیر حرکت می داد .. امیر از جاش بلند شد .. -الناز میدونی که چقدر دوستت دارم ؟/؟ فکر نکن که حالا کست باز شده کیر کلفتم راحت میره توش .. هنوزم احساس درد با توهه . -میگی چیکار کنم برم روی بخاری یا رادیاتور شوفاژ بشینم و داغش کنم گشاد تر شه تا داداشم بتونه کیرشو فرو کنه توش؟/؟ باز میگم به همین زودی دلتو زد حرف منو قبول نداری . -الناز چرا همش بد تعبیر می کنی و دوست داری یه جوری هم خودتو هم منو اذیت کنی .. امیر می دونست که کس تنگ الناز تا چند دقیقه ای درد رو باید تحمل کنه .. هم داخلش تنگ بود و هم بیرونش نقلی و کوچولو . با این حال نوک کیرشو روی سوراخ وسط کس خواهرش قرار داد . -داداش منو خیلی دوست داری ؟/؟ -خیلی زیاد واست می میرم .-حالا نمی خوای بمیری و منو تنهام بذاری و بیچاره ام کنی .. فقط یه چیز دیگه ای ازت می خواستم .. -تا چی باشه حتما می خوای بگی که بی خیال عشقبازی با این زنا شم . چند بار باید بهت بگم من با اونا لذت نمی برم مجبوریه .. تو به خودت فکر کن ..-یعنی میگی وقتی که می خوای بری طرف اونا کیرت شق نمی کنه ؟/؟ -الناز این یک رفلکس یا عکس العمل طبیعیه .. خواهش می کنم .. -حق با توست داداش . من دلم می خواست که تو فقط مال من باشی و نشد .-من حالاشم فقط مال توام . ولی تو نمی خوای قبول کنی . حالا اون لبای گرمتو بهم بچسبون .. -امیر -جوووون -امیر -بازم جووووون -یه چیزی رو می دونی -چی رو -تو خیلی شیطون و بلایی . با همین حرفات خیلی راحت رامم می کنی خامم می کنی . کارتم می کنی . دارم حس می کنم . حرکت کیرتو داخل کس تنگ حس می کنم .. بگو امیر بگو خوشت میاد و لذت می بری .. حیفه این کس تنگو بکنی و بخوای بری دنبال گشاد ترا . الناز سرشو بالا آورد تا بتونه کیر داداششو که توی کسش جا گرفته ببینه . هنوز نصف کیر بیرون مونده بود . خودشو بالاکشید و دستشو گذاشت رو اون تیکه کیر داداش که بیرون از کس قرار داشت -امیر بقیه شو هم بفرست ... اصلا خودت درسته برو تو کسم . می خوام منو رو آتیش هوس بپزونی بسوزونی ؟/؟.... ادامه دارد .. نویسنده..ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#69
Posted: 10 Mar 2013 01:45
مادر فداکار 69
امیر اونا اگه بیان نمی تونم زیاد باهات حال کنم -مجبور که نیستیم درو زود باز نمی کنیم -این کارو هم می تونیم بکنیم . ولی اعصاب ما تحت تاثیر قرار می گیره و ما نمی تونیم اون جوری که دلمون می خواد از سکسمون لذت ببریم . -من خیالم نیست -خب معلومه دیگه کیرتو نشون زنایی میدی که عین گرگ منتظرن کی از دست من خلاص میشه و اونو بگیرن به دندونشون .. -حالا الناز این قدر بد خلق نشو چرا وقت تلف می کنی -راست میگی داداش .. بیا جلو تر من که بهت می گم کس ناز النازتو ردیفش کن . -کاش همیشه با همین هیکل فانتزی می موندی .. -یعنی چاقالو تر شدم منو نمی خوای -چرا یه خورده باید چاقتر هم بشی ولی من تو رو هر جوری که بشی می خوامت . امشب و تا مدتها که عروس منی -ولی من دوست دارم همیشه عروس تو داداش گلم باشم .. امیر در حال صحبت با خواهرش بازم کیرشو رو به جلو حرکت می داد . تا این که به نقطه ای رسید که دیگه حس کرد کیرش داخل کس الناز جونش قفل کرده . -همینو می خواستی ؟/؟ -دیدی رفت ؟/؟ -حتما خیلی دردت گرفته -اصلا .. -خیلی مغروری الناز . -یه دختر با غرورشه که قشنگ تر میشه .. -تو خیلی قشنگی الناز .. امیر خواهرشو به خودش چسبوند و با حرکاتی آروم می خواست که با فشار کمتری لذت ببره و لذت بده .. -داداش نترس .. داداش مرگ من تند باش .. -ای بلبل زبون .. ..بگو داداش مرگ من یواش .. -می جنبی یا بجنبم .. -به کست بگو خودشو خسته نکنه .. امیر بالای پا یا همون دو تا رون خواهرشو با پنجه هاش نگه داشته پاهاشو به دو طرف باز کرده بود . از دیدن کیر کلفتی که رفته بود توی کس تنگ خیلی لذت می برد . -امیر امیر منو برسون به همون حالتایی که با میک زدن می رسوندی . . وقتی دستتو می ذاشتی رو سینه ام . تمام تنمو انگاری میذاشتی توی آب جوش -ببینم الی جون حالا دیگه اون حسو نداری ؟/؟ همه چی واست عادی شده ؟/؟ -نه داداش اتفاقا حالا هیجانش زیاد تره ولی وقتی می بینم راهم بازه دوست دارم فعلا با کیرت برم به نقطه اوج .. یه کمی محکم تر بزن . عیبی نداره بذار دردم بیاد .. داداش .. رحم کن .. دردم بیار .. دردم بیار .. -الناز چیکار کنم دلم نمی خواد کس تازه راه باز کرده ات بسوزه .. -فدات شم داداش . می دونی که چقدر دوستت دارم و واسه رسیدن به این لحظه های رویایی چقدر صبر کردم . امیر درست متوجه نمی شد که خواهرش چی داره میگه . آخه اون تازه آخر نوجوونی و اول جوونیش بود . زیاد توجهی به این حرفا نداشت . -الناز نگو دردم میاد -نههههههه نهههههه تو فقط کارتو بکن . فقط منو با فشار و سرعت بکن .. امیر که دید اون خودش اصرار داره و خیالش نیست شروع کرد به تند تر گاییدن الناز .. این جوری خیلی هم به اون حال می داد . تنگی کس الناز فشار عجیبی به تنه کیر امیر می آورد که امیر واسه این که آبشو خیلی زود توی کس خواهرش نریزه سخت به خودش می پیچید . -داداش چرا این جوری می کنی -از بس دارم کیف می کنم و این کست داره بهم حال میده . -یعنی این قدر تو رو بی حس می کنه -آره عزیزم . الناز قشنگ .. -بخواب روم بخواب . سنگینی خودتو بنداز روم . منو ببوس . لباتو بذار رو لبام . -اونوقت کیرمو نمی تونم زیاد تند حرکتش بدم .. -امیر خیلی بیحال شدی ها . هرچی من میگم یه چیزی تو میگی -امان از دست خواهر نازم . خودشو انداخت رو خواهرش . لبای تشنه و بدن داغ و حشری و تب آلود خواهرشو در آغوش کشید . حس کرد که خیلی تشنه سکس با النازه و دلش می خواد ساعتها این تنو در آغوش و زیر کیر خودش داشته باشه . با خودش فکر می کرد بیچاره الناز حق داره تا این حد عصبی باشه که این همه جمعیت اینجا هستند . چون اونی که با همه زنای حاضر در اینجا سکس داشته این قدر تشنه تنها بودن و در خلوت گاییدن خواهرش بود وای به الناز که تنها چشم امیدش به برادرش بود . امیر دهنشو تا اونجایی که جا داشت باز کرد و لباشو انداخت رو لبای الناز . با یه بوسه داغ و چسبون و با یه ماچ و بوسه ای که کیرش از کس خواهرش گرفت لبشو ار رو لب الناز بر داشت و رفت به سمت صورت و گونه ها وزیروپشت گردن . همه جاشو لیس می زد و با نوک زبونش می مالید . هر لحظه هیجان زده تر می شد . شونه های خواهرشو غرق بوسه کرده الناز چشاشو بسته بود . زیر بغل تیغ انداخته و براق خواهر اونو به هوس آورده بود .. زبونشو دراز کرد و اونجا رو لیسید . بعد لباشو چسبوند به زیر بغل الناز .. -الناز چشاشو باز و بسته می کرد و پاهاشو هم به دو طرف کیر داداش فشار می آورد . می خواست با این کارش هوس داداشو زیاد کنه ولی امیر بازم خودشو جمع می کرد که زود توی کس الناز آب نریزه . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#70
Posted: 10 Mar 2013 01:46
مادر فداکار 70
الناز با این که کمی احساس درد می کرد ولی لذت عشقبازی با امیر اونو به نقطه ای رسونده بود که حس می کرد یه جایی بین مرگ و زندگی قرار داره . اگه به اونجایی که می خواد نرسه یعنی شکست خورده و این شکست یعنی مرگ . خودشو به طرف بالا و کیر داداشش حرکت می داد . امیر یه بالش سفت و تقریبا ضخیم از یه گوشه ای پیدا کرد و اونو گذاشت زیر کون خواهرش تا بدن و کسشو بالاتر بیاره -حالا می تونم یه لذت بیشتری بهت بدم . -داداش راست میگی . کمرم سست شده .. امیر سرشو پایین تر آورد و به زحمت نوک یکی از سینه های النازو گذاشت توی دهنش . امییییییرررررر امییییییییرررررر ... -پس کیرش کووووووو -اون توووووووو .. اون توووووو -بگو کس الناز مال کیه ؟/؟ -مال تو .. هرچی الناز به امیر می گفت که سینه هاشو گاز بگیره امیر یا انجامش نمی داد یا این که با گازک هاش سعی داشت دردش نیاره ولی الناز دلش می خواست یه جوری هوس خودشو بریزه بیرون .. -داداش داداش به النازت رحم نکن .. همه جامو کبودش کن . دلم می خواد وقتی که مزاحما میان داخل همه ببینن که تو چیکارم کردی ببینن چه بلایی سرم آوردی می خوام متوجه شن که تو فقط مال خودمی .. -عزیزم تو مال منی و من مال توام . هر کار دیگه ای هم که انجام بدم متوجه میشن که من و تو برای هم ساخته شدیم .. وقتی لبای امیر می رفت رو سینه هاش و کیرشو هم داخل کوس حس می کرد حس می کرد که دیگه هیچی نمی خواد .. امیررررررر -جاااااااان -امیییییییررررررررر -جاااااااان -فقط یک قدم مونده -ولی واسه این یه قدم می دونم باید صد ها متر برم .. -اووووووووههههههه نهههههه منت نذار بگو دوستم داری بگو که تو هم داری می سوزی .. بگو منو بیشتر بسوزون .. الناز بالوندی و ناز خاصی تازگی سکسو واسه داداشش حفظ می کرد . . با هر تماسی از سوی امیر حس می کرد که در حال اوج گرفتنه . فقط لحظه ای و گامی مانده بود .. اما لحظه و گام طولانی شده بود . انگاری یه جا وایساده بود و دور خودش می گشت -امیر یه کاری بکن . الان می رسن و من اون وقت با همه دعوا میفتم .. چرا نمی ذارن من فقط مال تو باشم . چرا یه کاری می کنن که مثلا امشب عروسیه .. کی گفته که شب عروسی مهمونا به داماد کس بدن .. داداششششش .. الناز از حشر زیاد هر چی رو که به ذهنش می رسید بر زبون می آورد . امیر دستشو رو هر قسمت از بدن الناز که می شد می کشید .. -آههههههه همینو ادامش بده ... خوشم میاد پوست و پوسته هوس منو می کشه و همه جا پخش می کنه . خیلی خوشم میاد .. -چیکار کنم الناز بهم بگو تند تر نازت کنم یا آروم تر .. آروم نازم کن تند منو بکن .. بکن .. زمان به سرعت برای آن دو می گذشت . هر چند هیشکدومشون گذشت زمانو احساس نمی کردند و در دنیایی از لذت و عشق و هوس سر گردان بودند .. الناز حس می کرد که از دایره هوس کنده شده و داره میره بالاتر . سرعتش فوق العاده زیاد شده بود . چشاشو بست . به مغزش فشار آورد ولی با آرا مش این کارو کرد . تلاش کرد تا فکرشو فقط متمرکز سکس کنه -آهههههه داداشششششش دوستت دارم دوستت دارم عاشقتم .. فقط کیر تو رو می خوام .. ولم نکن . -الناز ! ببین کیر داداشی فقط واسه تو خواهر ناز منه . حس می کنی که واست داغه ؟/؟ منم دوستت دارم . بگو کست باهام قهر نکنه . بگو که حالشو بکنه . بره به اون جا که هم تو دوست داری هم من .. المیرا سرشو به عقب بر گردونده بود. -داداش داره میره . دارم میرم .. تو که خودت خیلی زرنگی . هر موقع حس کردی که من رسیدم تو هم خودتو بهم برسون .. دارم یه حالی میشم .. قلبم , کوسسسسسم , سینه هامممم , همه با هم رفیقن .. همه با کیرت رفیقن . همراهشن . امیر ولم نکن .. تنها م نذار .. دارم میام .. داره می ریزه .. خوشم میاد .. .. الناز ساکت شده بود ولی بازم به حرکات آروم خودش ادامه می داد . امیر متوجه بود که اون هنوز ار گاسم نشده ولی خیلی نزدیکه .. کیرشو از قسمت بیرون هم در تماس بیشتری با کس و شکاف دو طرف کس خواهرش قرار داد تا یه شوک و هیجانی هم به قسمتهای بیرونی وارد کنه . چون خیلی از خانوما از تماس کیر با لبه های بیرونی کس بیشتر لذت می برند تا این که کیر داخل کسشون بگرده .. سرعت حرکت الناز زیاد شده بود ولی شدت نداشت .. امیر همچنان با سرعت خواهرشو می کرد .. تا جایی که به خودش اومد و دید که اون ساکت و ثابت شده .. اون باید توی کس الناز رو از آب کیرش پر می کرد تا این سکس بهش مزه بده . هرچه بادا باد خاله الهام و دکتر نیازی هستند دیگه حسابی می تونن بر نامه رو ردیف کنن . ..-الناز می دونم رسیدی اون بالا بالاها . منم دارم میام دیگه نمی تونم تحمل کنم -بیا داداش بیا منتظرتم . بیا .. نترس . تشنه مه . خسته شدم تشنه شدم . آب بده . عشوه گریها و حشر امیر کارشو کرد .. کیرشو ول کرد تا هر طور که عشقشه عمل کنه .-جووووووووون اون کس کس خواهرمو عشق است .. بگیرش آب کیرمو .. لذت داره از وجودم می زنه بیرون و در وجودم پخش میشه .. -نهههههه امیر امیر بیشتر بریز تا فردا بریز .. کسسسسسسم تشنه تشنه هست .. هردو تاشون از حال رفته بودن . الناز نمی خواست تا زمان رسیدن زنا طوری بشینه که آب کیر امیر از کسش پس بزنه و بریزه . می خواست اونو به همه نشون بده .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم