ارسالها: 3650
#71
Posted: 17 Mar 2013 01:51
مادر فداکار 71
دو سه دقیقه ای گذشت . الناز پاهاشو داده بود هوا و کمرشو کمی بالاتر آورد که آب کیر داداش از کسش نریزه . امیر درو باز کرد .. اونا دسته جمعی اون پشت منتظر بودند .. -زیر پامون علف سبز شد امیر جون درو زود تر باز می کردی دیگه . ببینم باالاخره یه حالی به این عروس خانوم ما دادی یا نه ؟/؟ نوبت ما کی میشه -انسیه جون مگه واسه این امیر دیگه جونی می مونه که بخواد با بقیه هم یه حالی بکنه .. -ببینم خودت قول دادی -ولی دیگه مایه و مایعی واسم نمونده .. انسیه دستی به کیر برادر زاده شوهرش زد و گفت ببین امیر این یه بلاییه که وقتی شق شه و کیف کنه از اون گوشه موشه ها یه چند قطره هم که شده میاره . فقط باید بخوای .. سوسن : تازه من و کتی و مامانتو هم فراموش نکن . الناز خودشو به طرف پایین خم کرد و گفت خانوما ببینین داداش دیگه هرچی داشته خالی کرده این داخل . به دلتون صابون نزنین . هیچی براتون نمونده . الهام به طرف الناز رفت و سریع پاهاشو دوباره داد بالا . -کتی جون برو از توی آشپز خونه کابینت بالا سمت چپ چند تا قاشق مربا خوری که نه چای خوری بردار بیار .. زود باش این آبا الان حروم میشه . -امیر زیاد ریختی -فراوون همه مال النازه .. کتی رفت و با چند تا قاشق چایخوری بر گشت . کس خل بازی اونا گل کرده بود . کیف می کردند از این جور بازیها . الهام گفت ببینم بزرگتر کیه ؟/؟ اون و کتی سر این مسئله بحث داشتند . -فکر کنم انسیه جون بزرگتر باشه .. انسیه : اصلا چیکار دارین کی بزرگتره . مگه میخوان بیان خواستگاری ما . داماد به همه مون شیرینی میده . زود باش الهام از همون جا قاشقو بزن اون دواها حروم میشه . یه وقتی می ریزه شایدم حل شه دیگه نتونی چیزی از اون داخل در بیاری . . الهام اول قاشقو کوچولو رو گذاشت لبه کس الناز و پر از آب کیرش کرد و خوردش . برای بار دوم اون آبو با قاشق ریخت داخل کس خودش . کتی نفر بعدی بود و بعد هم انسیه و سوسن .. الناز با این که از این حرکاتشون و تماس قاشق با کسش لذت می برد ولی لجش می گرفت که اون چیزی رو که حقش بوده این زنا ازش گرفتند .. وقتی سوسن این کارو انجام داد تازه یادشون اومد که المیرا هم هست .. الهام : ببینم چیزی واسه این خواهر نازم مونده .. انسیه : مقصر تویی که زیاد تر از سهمیه بر داشتی -من چه می دونستم مگه از اول وزنش کرده بودم . ولی یه مقداری مونده بود که به المیرا رسید . تازه الهام که عصبانیت الناز رو احساس کرده بود یه قاشق چایخوری از آب کیر امیر رو از کس الناز در آورد و داد به خوردش .. -عزیزم ناراحت نباش این کیر و کمر داداشت اون قدر قوت داشت و داره که این همه آب ازش گرفتیم بازم داره پس میاد . این قدر بخیل نباش دختر .. حالا دیگه باید حرکات دسته جمعی رو شروع کنیم . یه آهنگ بذارم و بر گردم . الهام مجلس گرم کن زنا همه رو به رقصیدن وادار کرده بود . المیرا هم حسابی افتاده بود توی خط . به این فکر می کرد که بالاخره بازم می رسه وقتی که اون و امیر تنها باشن و بتونه از پسرش لذت ببره . الهام رفت طرف کس الناز . می دونست باید چیکار کنه . حوصله اخم و تخم خواهر زاده خودشو نداشت .می دونست اگه هوای اونو داشته باشه اونم هواشو داره و بهتر می تونه فکر خودشو با این مسئله که امیر با خاله اش سکس داشته باشه هماهنگ کنه . -خاله جون خاله جون .. یه جوری میکش می زنی که فکر می کنم داداش داره کسمو می خوره .. .. انسیه و سوسن امیر رو برده بودن به یه طرف دیگه . سوسن کف دستاشو گذاشته بود رو سینه امیر و انسیه هم یواش یواش از کف پای امیر دهنشو رسوند به کیرش .. -نبینم این کیر شل شده باشه . باید مث همیشه تیز و برنده باشه .. سوسن : تو از کجا می دونی خاصیت کیر امیر رو .. -خب معلومه از جونداریش . درسته مثل اول شق نیست ولی ببین . چه جوری از این ور به اون ور می پره . الناز : خاله جون اونا دارن با امیر چیکار می کنن ؟/؟ -همون کاری رو که من دارم با تو می کنم . چرا این قدر ناراحتی . دلتو بزرگ کن . تو چه بخوای چه نخوای اونا کس و کونشونو دو دستی تقدیم داداشت می کنن . همون حرف نزنی و چیزی نگی بهتره . -عادت می کنن خاله جون .. -چی میگی امشب شب جشنه . تازه مگه اونا رو جنده گیر آوردی که بخوان عادت کنن که به غیر شوهرشون به یکی دیگه بدن ؟/؟ ما که بیکار نیستیم دقیقه ثانیه اینجا پلاس شیم . ما هم واسه خودمون زندگی داریم کس و کار داریم . دل تو دل الهام نبود . همش داشت به این فکر می کرد که نکنه این یه مقدار شیره باقیمونده کیر امیر رو هم بکشند و چیزی به اون نماسه . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#72
Posted: 17 Mar 2013 01:52
مادر فداکار 72
الهام دید که المیرا اونجا بیکار وایساده . ترجیح داد که با اشاره دست صداش کنه تا بیاد طرف اون . دلش پیش کیر امیر بود . نمی تونست بقیه رو ببینه که دارن هیچی واسش نمی ذارن . انسیه و کتی و سوسن , امیر رو محاصره کرده ول کنش نبودند . المیرا متوجه منظور الهام شده بود . از اونجایی که می دونست خواهرش در آینده خیلی به دردش می خوره اومد کنارش و بهش گفت که بره خودش هم دخترشو بغل زد و اونو رو تخت طوری خوابوند که نتونه زیاد صحنه های سکس داداششو ببینه . -خب الناز خوبم خوش می گذره -البته اگه این فک و فامیلا بذارن که آب خوش از گلومون پایین بره -عزیز گلم یه شب که هزار شب نمیشه . تازه خاله الهام تو هوای ما رو داره و با دکتر نیازی دوسته و.. -خب که چی اصلا من نه شوهر می خوام نه بچه . می خوام همین جوری با داداشم باشم .. -الناز تو که امیر چند دقیقه پیش بهت کیر زده و حال داده . باید اعصابت آروم باشه -آره به شرطی که بدونم اون مال منه .. حالا مامان تو فرق می کنی ولی این که نمیشه هر کی که از راه برسه یه ناخنکی بزنه و بره . تازه ناخنک که نیست خیلی بیشتر از اونه -یه شب که هزار شب نمیشه -وااااایییییی مامان جیغ میکشما ولی المیرا خودشو انداخته بود رو الناز . سینه هاشو انداخته بود رو سینه اش . خودشو می کشید روش -اوووووفففففف مااااامااااااان کسسسسسم . -باز کن عزیزم باز کن لاپاتو باز کن . اگه بدونی چه کیفی داره . المیرا این کارو با الهام انجام داده بود و می دونست که چه لذتی داره . دخترم عزیز دلم چه احساسی داری . -مامان خیلی خوشم میاد لذت می برم . -به این میگن کس غلتونی .. -اووووهههههه مامان این جوری من بیشتر هوس می کنم الان زیر کیر داداشی بودم . -حالا از این هوسا نکن یه خورده هم هوس مامانتو بکن . قربون دختر خوشگلم بشم . اون سینه هات هنوز هیچی نشده یه خورده رشد کرده .-مامان من خانوم شدم . بچه که نبستم -می دونم عزیزم این از برکت وجود داداش امیر و دستاشه .. -وکیرش که بهم هیجان میده و سینه هامو قلقلک میده . اون طرف امیر و چهار تا زن با هم مشغول بودند . دسته جمعی افتاده بودند سر امیر و قلقلکش می دادند . -اذیتم نکنین . خواهش می کنم ولم کنین .. الهام اونو کف اتاق ولو کرده بود . قبل از این که بقیه دست به کار شن کیر خواهر زاده شو قاپبد و رفت روش نشست . -ببینم کسی اعتراضی داره ؟/؟ کتی: نه الهام جون ما هیچ اعتراضی نداریم . فقط حواست باشه عروس یکی دیگه هست . امشب قرار نیست که اون چهار تایی مونو ار گاسم کنه و ما رو تا ته خط برسونه .. سوسن : میگی بین راه پیاده شیم ؟/؟ این جوری که عذابش بیشتره .. انسیه : من اگه همون اول راه بمونم بهتره . اگه وسط پیاده شیم دیگه نه راه پس داریم نه پیش . باید برج زهر مار بریم خونه و جواب شوهرمو اون وقت چی بدم .. کتی : بازم خوبه که من شوهر ندارم .. الهام شما تا دلتون می خواد حرف بزنین و کل کل کنین . من و امیر همین جوری مشغولیم و کاری به کار شما نداریم . -اوووووففففف امیر عزیزم خاله به قربونت . کیرت انگار هر روز کلفت تر میشه . چیکار کردی . هر چی بیشتر ازش کار می کشی کیری تر میشه . بیشتر به آدم حال میده .. -خاله جون شاید میون جمع داری میدی این جوری بیشتر بهت مزه می کنه .. در همین لحظه انسیه اومد لاپاشو باز کرد و گذاشت رو سر امیر .. امیر شروع کرد به میک زدن کس زن عموش .. الهام : انسی جون کستو بیار پایین تر تا گردن امیر درد نگیره . کتی سوسن جون شما دو تا هم بیاین توی صف هر دو دقیقه جا عوض کنین .. کتی : خیلی پررویی الهام . تو چرا از روی کیر بلند نمیشی تا جا به جایی در اون قسمت انجام بگیره . -شادوماد فعلا با کس خاله اش بیشتر حال می کنه . -تو از کجا می دونی -اینو حس می کنم . کتی اومده بود پشت کون الهام قرار گرفت . زبونشو در آورد و می کشید رو کیر امیر که در حال حرکتای رفت و بر گشتی داخل کس خاله اش بود -زندایی .. زن دایی جون من . کیرم خیلی داغ شده . اگه بدونی من چقدر کیف می کنم . سوسن : کتی آبشو نیاری . ما نمی خوایم با کیر شل و وا رفته حال کنیم .. -پس باید چیکار کنیم . امیر که داشت کس انسیه رو می خورد .. سوسن : من می دونم باید چیکار کنیم . فقط پاشو زبونتو از رو کیر امیر بردار .. کتی سرشو تکون داد و گفت گرفتم . دو تایی کمر و پاهای الهامو گرفته و از رو کیر امیر به زور جداش کردند .. -آهای نکنین . نکنین . من تازه رو کیرش نشستم -ناراحت نباش دوباره هم می ذاریم بشینی . فعلا باید تایم تعیین کنیم . نفری پنج دقیقه . . این دو سه دقیقه ای رو هم که روش بودی سگ خور .. . حالا این کتی بود که رفت رو کیر برادر زاده اش نشست . -جااااااان کس دادن در میون جمع چه حالی داره . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#73
Posted: 24 Mar 2013 12:28
مــادر فـــــــــداکار 73
کتی قدر لحظه ها را به خوبی می دونست . می دونست که امیر دیگه از بس آبشو خالی کرده دیگه تا یه ساعت دیگه هم می تونه راحت کیرشو توی سوراخهای عزیزاش حرکت بده . فقط کمی نگران کمرش بود که بتونه این بار ها رو تحمل کنه . ولی این حالتی که کس روی کیر سوار بود واسه پسر خستگی نداشت . -آخخخخخخخ عمه عمه جون . الهام بیکار ننشسته بود . می خواست هر طوری شده نشون بده که اونم هست .. رفت و بر گشت در حالی که یک کیر مصنوعی به خودش بسته بود اومد سراغ سوسن . تا سوسن بفهمه چی شده کمرشو از پشت گرفت . -ببینم حالا واسه ما مایه میای . -نکن نکن . الان کار کتی تموم میشه من باید برم رو کیر امیر . -حالا به جای این که هوای منو داشته باشی از رو کیر خواهر زاده ام بلندم می کنی ؟/؟ سوسن تکون بخور نبود . الهام دستاشو گذاشت رو سینه های زن داداشش و کیرشو فروکرد توی کس اون . -بگیر سوسن اینم دست کمی از کیر امیر نداره -نههههههه چرا میگی اون یه چیز دیگه ایه . الناز چشاشو بسته بود . کسش زیر زبون مادرش به حدی کیف می کرد که برای لحظاتی یادش رفته بود که امیر رو اون طرف دارن پوست می کنن . یه لحظه که چشاشو باز کرد الهامو دید که داره سوسنو می کنه . واسه چند ثانیه ماتش برده بود . این از کجا کیر کاشته . المیرا که متوجه شده بود سوسن ماتش برده یه اشاره ای بهش زد و گفت عزیزم این رو خاله ات به خودش بسته . -چه با مزه ولی عمه رو کیر داداش چیکار می کنه . -فدای الناز خودم بشم . من خودمم یه جوری دارم لحظه ها رو می کشم تا ببینم بعد چی میشه . نمی بینی چقدر خوشحالن و بهشون خوش می گذره . تو هم سعی کن از این لحظه هایی که درش هستی کیف کنی . حالشو ببری . سوسن : الهام راستی راستی کیف میده . مثل یه کیر . ولی بازم دلم می خواد امیر منو بکنه . - نکنه اون قبلا زندایی خوشو گاییده و ما بی خبریم . ببینم تو به داداش ما خیانت کردی ؟/؟ -نه واسه چی این حرفو می زنی و همچین صحبت می کنی که انگاری تو قدیس هستی و اهل خیانت و این حرفا نیستی . -زیاد حرف می زنی سوسن . حقت بود که نمی کردمت . واسه چی منو از رو کیر امیر بلند کردین . . کمر بند یا همون کیر بند خودشو باز کرد و گفت حمله .. دو تایی کتی رو از رو کیر امیر بلند کرده و این بار الهام خودشو انداخت رو کیر امیر . کتی با آخرین زورش الهامو می کشید . انسیه رفته بود کمک کتی و سوسن هم دور و بر الهام بود تا اون دو تا نتونن اذیت کنن . صحنه عجیبی شده بود . سوسن که کیر بند رو به خودش بسته بود رفت طرف انسیه -این چیه -همونی که باهاش می خوام حالتو جا بیارم . از بس کست لیسیده شده دیگه جونی براش نمونده . انسیه رو رو زمین خوابوند . پاهاشو از وسط باز کرد و یه ضرب کرد توی کسش . -به ! انسی جون عجب آبی داره این کست -ولی اون آب اصلیه به این نون و ماستها نمی ریزه بیرون . -امشبو بی خیال شو .-مگه قراره بازم از این شبا داشته باشیم سوسن جون ؟/؟ -دنیا رو چه دیدی . به هر حال سالگرد ازدواج هم داریم . الناز با این که با حرکات لز بینی مادرش کیف می کرد ولی گوششو تیز کرده بود ببینه که خانوما چی دارن میگن . حرصش گرفته بود از این که حس می کرد اونا واسه خودشون می برن و می دوزن -مامان چی دارن میگن . سالگرد چیه -الناز جون از این گوش بشنو و از اون گوش در کن . اینا دارن واسه خودشون یه چیزایی میگن . سالگرد کجا بود . مگه ما جشن از دواج گرفتیم و دفتر خانه رفتیم ؟/؟-مامان حالشونو می گیرم اگه بخوان حالمو بگیرن . -دختر اونا که کاری به کارت ندارن . -ببین کیر امیر چقدر شق کرده . حتما خوشش میاد . اون دیگه منو دوس نداره . اگه به من برسه دیگه بهم حال نمیده . -الناز درسته کیر امیر شق کرده ولی هر چی داشته روی تو خالی کرده . نگاه کن اونا هم خودشون با هم دعوا دارن . یه مرد و چهار زن . دیگه پاک من و تو فراموش شده ایم . اصلا وقت نمی کنن به خودشون برسن . بذار حالشونو بکنن . غریبه که نیستن . الناز تا رفت چیزی بگه المیرا از حالت لباش فهمید که می خواد یه چیز زشتی بگه فوری دستشو گذاشت جلوی دهن دخترش و گفت امشب هم می گذره و تو و داداشت تنها میشین . اگه به منم گیر نمیدی من و اون بازم می تونیم با هم باشیم -مامان قربونت بشم من ! تو از خودمی . روح و تن من و تو به هم پیوسته هست . دیگه از این حرفا نزن . این بار پیش دستی کرد و دستاشو دور گردن مامانش حلقه زده اونو به سمت خودش کشوند . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#74
Posted: 24 Mar 2013 12:29
مــــادر فــــــــداکار 74
هرکدوم از خانوما به نوبت رو کیر امیر می نشستند . اون که حسابی استراحت کرده بود و کمرش روزمین آروم گرفته بود از جاش پا شد و گفت خانوما بد که نگذشت . دسته جمعی سر تکون داده گفتند که خیلی عالی بود -از این عالی تر هم میشه . خودشو خلاص کرد و گفت حالا یکی به چهار تا شما رو می کنم . دراز بکشین رو زمین پاهاتونو به دو طرف باز کنین .. امیر می دونست که نمی تونه رو خودش فشار زیادی بیاره از طرفی این اطمینانو هم داشت که در آینده در خونه این خانوما مهمان کس و کونشون بوده و به این سادگی دست از سرشون ور نمی دارند . واسه همین روهر یک از اونا که دراز می کشید سرشو میذاشت زیر گوششون و می گفت تو که می دونی من تا حالا فقط تو رو گاییده بودم صداشو در نیار امشبه رو زیاد کارم نداشته باشین بعدا جبران می کنم . با این ترفند می خواست همه رو راضی نگه داشته باشه و از طرفی هم بتونه بعدا با توانی که براش می مونه پس از رفتن مهمونا بره سر وقت خواهر و مادرش . چون یه مرد و شش تا زن که نمیشه به این سادگی همه رو ارضاشون کرد . اینجا از دست ماشین های گاییدنی هم کاری ساخته نیست چه برسه به آدمهای گوشتی . امیر کف دستشو رو زمین قرار داده یکی رو می کرد و می رفت سراغ اون یکی . بعد از همه شون خواست که پشت به اون یه حالت سگی به خودشون بگیرند . از این طرف خیلی بهش حال می داد . .. الناز : مامان امیر رو نگاه کن چه جوری با لذت داره باهاشون حال می کنه ؟/؟ -دخترم اون هر وقت باشه واسه تو ارزش بیشتری قائله . چند بار بهت بگم این قدر خودتو ناراحت نکن . من فکر کنم یه نقشه ای توی سرشه . فکر کنم این جوری که اونا رو میگاد می خواد زود تر از دست اونا خلاص شیم . وگرنه این جوری کس دادن چه حالی می تونه به زنا بده .-مامان از هیچی که بهتره -آره ولی همه شونو سنگین می کنه . واسه کمر پسرم می ترسم . اونو زمین گیر نکنن خوبه . -این قدر به دلت بد راه نده مادر-میشه ازت خواهش کنم حواست به کار خودت باشه الناز -چیکار کنم اونا رو بروی ما هستند . اگه نخوام نگاه کنم سر و صداشونو که می شنوم . امیر دیگه هر یه دقیقه طرفشو عوض می کرد . همه شونو گذاشته بود توی خماری . این بار امیر یه طرحی داد که بقیه هم در انتظار نباشند . یکی رو که می گایید دو تا رو در دو طرف قرار داده دستاشو می کشید روی کس اونا و به نفر چهارم هم گفت که کسشو بذاره رو سر اون . گردنش درد می گرفت ولی یه وقت بیشتری هم در کل واسه این حرکات گذاشته بود که اونی که زیر کیر اون قرار داره از کس دادن لذت بیشتری ببره . سوسن : خیلی حال میده ولی اگه امیر به تنهایی هر کدوم از ما رو سیر سیر می کرد چه حالی می داد ! کتی : وقت وسیعه یه شب ما رو شام دعوت کن و امیر و الناز رو هم همین طور اون وقت یه تجدید خاطره ای می کنیم -خونه مون شلوغه تو اگه دعوت کنی بد نیست . -من که حرفی ندارم ولی حریف اون الناز اخمو نمیشیم .. الناز که می شنید اونا چی دارن میگن یه سقلمه ای به مامانش زد و گفت -مامان می شنوی چی دارن میگن ؟/؟ واسه خودشون می برن و می دوزن . اصلا دوست ندارم برم اون دعوتی رو که اونا می خوان بدن -بابا اینجا حالا کسشون داغ کرده یه چیزی دارن میگن . عجب غلطی کردیم این درو باز کردیم . -مامان چه راحت تو رو فراموش کردند . انگار نه انگار تو هم یک زنی . -چیکار کنم دختر . این جوری ها هم که میگی نیست . شاید از اونجایی که خودشونو مهمون می دونن و منو صاحبخونه این انتظارو دارن که فقط خودشون پذیرایی شن . من میگم اگه باهاشون گرم تر بر خورد می کردیم شاید دلسوزانه تر رفتار می کردند . -مامان من جات بودم یه جوری می رفتم وسطشون ببینم عکس العمل اونا چیه . فقط متانت خودتو داشته باش . -حواسم هست الناز جون . می دونم به دستشون بهونه ندم -مامان فقط اگه می تونستی کاری کنی که بفهمن داداش به من و تو اهمیت بیشتری میده خیلی با حال تر می شد . المیرا رفت به سمت اونا -بچه ها خوش می گذره ؟/؟ کتی : بد نیست ولی فقط ای کاش امیر شبی یه نفر از ما رو پیش خودش نگه می داشت اون جوری می فهمدیم حال کردن چیه -بازم غنیمته کتی جون . یه سری هستند که به همینشم قانعند ولی ازش نصیبی ندارن . یک آن چهار تایی شون با هم حس کردن که المیرا داره به خودش میگه .. . می خواستند یه جوری موضوع رو پیش بکشن نمی دونستند چه جوری حرفشونو شروع کنند . المیرا دستشو گذاشت رو شونه های امیر -پسرم خسته نباشی . خوش می گذره . چشاتو رو خیلی چیزا باز می کنی مراقب باش رو خیلی چیزا نبندی . خواهر مادرت هم هستند. اون لحظه در میان زنای دور و بر, الهام حرف المیرا رو شنید . -مامان بهم متلک میگی ؟/؟ فکر کردی تو و الناز جونو فراموش کردم ؟/؟ .. الهام : بچه ها حالا دیگه بهتره یه کمی چشامونو باز کنیم و شاهد سکس جانانه مادر و فرزند باشیم . مادری که سالهای سال سختی کشیده و در فقر کیر با سر مایه عشق بچه ها شو بزرگ کرده . نجابت و پاکی خودشو حفظ کرده تا امروز با افتخار زیر کیر پسرش قرار بگیره ایثار گری رو به اوج برسونه . ببینندگان و شنوندگان عزیز این شما این امیر و این المیرا.... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#75
Posted: 30 Mar 2013 23:22
مــــــــــــادر فــــــــــــــــداکار 75
چی داری میگی الهام حالا می خوای که من از خجالت آب شم . ؟/؟ پیش این همه آدم ؟/؟ خجالت و حیا رو چیکارش کنم ؟/؟ بقیه هم که هر کاری داشتند ولش کرده خودشونو به نزدیک اون دو تا رسونده بودند جدا گونه یه متلک شیرینی بار المیرا می کردند . سوسن : المیرا جون اگه دوست داری بریم گدای سر کوچه رو بگیم بیاد تو رو به یه نوایی برسونه . این امیر به اندازه کافی سرمایه اش زیاده .. الناز : ولی در عوض مایه اش و ته مایه اش کم شده .. کتی : خواهرش مایه اشو کم کرده چه ربطی به ما داره . این جوری هم که حالا داره حال می کنه نشون میده که می خواد همه رو برای تو و مادر جونش نگه داشته باشه .. انسیه : از بحث دور نشیم . ما هم خوشحال میشیم که حال کردن جانانه و کوبنده مادر و پسر رو با هم ببنیم . شاید منم یه روزی بتونم به پسرم بدم .. الهام : چرت نگو دیوونه تو که خودت شوهر داری باز به پسرت چرا میدی . -ما که داریم به یکی غیر از شوهرمون میدیم .. الهام : حالا به جای این حرفا بیایین ما حال کردن پسر و مادر رو ببینیم .سوسن : البته اگه الناز جون رضایت بدن . چون از اول مهمونی تا حالا ساز مخالفتو می زنه .. الناز : زندایی بد جنس نشو من کی یه حرفی زدم و بد اخلاقی کردم . شما هر کاری که می خواستین انجام دادین . اصلا حساب اینو نکردین که یه عروس خانوم شب زفافش تا چه اندازه به شوهرش نیاز داره . یهو هنوز هیچی نشده چهار تا زن دیگه گیرش بیاد چی میشه . عروس باید چیکار کنه . خب معلومه باید بره سماق بمکه .. -البته الناز جون اگه مامانتو حساب کنی میشه پنج تا -حساب مامان از بقیه جداست .. الهام دوباره یه سوت ممتد و گوش کر کنی کشید و گفت بچه ها کف کف .. دست بزنین هورااااااااااا . الناز جونم تصویب کرد . امیر بدو برو ما نمیگیم تا حالا ندیدیم و این چند دقیقه شاهد ناخنک زدنهای تو به المیرا نبودیم . زیر سبیلی یه کارایی می کردی ولی حالا می خواهیم ببینیم کیر کوبنده و موشکی تو با کس مامانت این مادر فداکار و دوست داشتنی که جوونی خودشو براتون گذاشته چیکار می کنی . زود باش خواهر زاده عزیزم جوونی رو به مادرت بر گردون .. دسته جمعی یه بوسه ای بر کیر امیر داده و الناز هم از رو تخت اومد پایین و در کنار چهار تا زن فامیل قرار گرفت . -مامان دوستت دارم . چرا فکر می کنی که فراموشت کردم . همونجوری که عشق به مادر رو هیچی نمی تونه جاشو بگیره هوس به اونو هم هیچی نمی تونه که جاشو بگیره . هوسی همراه با عشق . مامان ببین دستام آغوشم واسه تو بازه . اینایی رو که اینجان ازشون خجالت نکش . همه شون همون چیزی رو می خوان که تو می خوای . اونا خواسته شونو با شجاعت اعلام می کنن . مامان تو هم گناه نمی کنی . این تبلور یک نیازه . نیازی همراه با عشق . . عشقی که تمومی نداره .. المیرا حس می کرد تازه می خواد خودشو تسلیم پسرش کنه . چون به این صورت گسترده در میان جمع این کارو نکرده بود . امیر که نیمه کاره سکس با بقیه رو رها کرده بود اومدبه هیکل لخت و آماده مادر خیره شده بود نمی دونست از کجا شروع کنه . المیرا یه لحظه جلو پسرش خم شد و کیر کلفت و دراز و آماده رزم پسرشو با دو تا دستاش گرفت و اونو به دهنش رسوند .. -نهههههههه مااااامااااان این چه کاریه . این وظیف منه .. که اول درمقابل تو خم شم و با کس لیسی غلامی خودمو نشونت بدم -عزیزم چی داری میگی . این یک عشقه که بین من و تو وجود داره . مادر و پسر که این حرفا رو ندارن . ولی امیر کیرشو از دهن مادرش بیرون کشید و اونو رو تخت خوابوند و دستاشو دور کمرش حلقه زد و اونو رو تخت خوابوند . لباشو رو لب مامانش گذاشت و بدون این که به کیرش فشاری بیاره انگار اون خودش راهشو بلد بود . خیلی راحت توی کس المیرا جا گرفت . المیرا چشاشو بسته بود . در میان جمع احساس آرامش خاصی بهش دست داده بود . اون حس خجالتو دیگه نداشت .. الهام : بچه ها خوب دیدین ؟/؟ این کیر چه طور راهشو جاشو خوب وارده ؟/؟ .. انیسه : این همون راهیه که سالها پیش ازش اومده بیرون .. سوسن : وحالا از همون راه دوباره رفته داخل .. کتی : هرکسی کو دور ماند از اصل خویش .. باز جوید روز گار وصل خویش . -مامان مامان حس می کنم تازه دارم می کنمت .. -امیر همیشه این حرفو می زنی .. چرا می خوای دلمو خوش کنی ؟/؟ -مامان اگه همیشه این حرفو می زنم واسه اینه که همیشه لذت می برم و همیشه با صداقت دارم این حرفو می زنم . ..کتی : مادر و پسر بلند تر حرف بزنین که ما هم بشنویم . چی دارین پچ پچ می کنین . الناز اومد بین مادر و برادرش و خیلی آروم گفت مواظب باشین سوتی ندین . اونا که نمی دونن قبلا با هم سکس داشتین . بذار مزه این لحظات همراهشون باشه . فکر کنن که این هیجان اولین سکس داغ داغ داغ شماست .. الهام ظاهرا با چهار تا آشناهاش مهربون تر شده بود . می دونست که مجبوره قبولشون کنه ..... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#76
Posted: 30 Mar 2013 23:30
مــــــــــــــــــــــــــادر فــــــــــــــــــــــــــــــداکار 76
امیر چقدر خوشم میاد . کیف می کنم . انگار دنیا زیر کس منه -مامان این کیر منه که زیر کس توست . دسته جمعی از جاشون تکون نمی خوردند محو سکس مادر و پسر و حرفای شیرین اونا شده بودند . انگاری داشتن تر کیبی از یک فیلم سکسی و یک فیلم هندی پر احساسومی دیدند . -اووووووووهههههه مامان مامان کست چقدر خیسه .. زیر گلوی المیرا و گونه هاشو غرق بوسه کرده بود .. زیر گوشش هم آروم گفت فقط مامان هر حرفی رو که می خوای بزنی مکث کن بعدا بگو که سوتی ندیم . الناز راست میگه بذار مزه سکس ما به همین باشه که داریم افتتاح می کنیم . -ولی خاله الهام که می دونه .. -حالا اونو دیگه حسابشو از بقیه جدا می کنیم اون که دیگه از اون هفت خطهاست . شاد شاده . هیچی رو به دل نمی گیره . چهار تا حرف بد هم بارش کنی یک ساعت دیگه توی دلش نمی مونه .. تماشاچبا از امیر و المیرا خواستند که از اونجایی که در صحنه های سکس پر شکوه بین مادر و پسر به علت دراز کش شدن امیر روی المیرا کیر و کس اون جوری که باید و شاید مشخص نیستند حالتو عوض کنند . المیرا یه حالت قمبلی و سگی به خودش گرفت تا امیر از پشت و در مسیر کون اونو هدف قرار بده . کتی : حالا هیجانش زیاد شد . چه حالی میشه کرد . سوسن : من که از همین حالا هوس کیر امیر رو کردم ..الهام : ما میگیم یه چیزی , این الناز بیچاره رو بگو که تازه عروسه و منتظره که ببینه کی ترافیک کم میشه تا بتونه دانلود کنه .. دسته جمعی خندیدند .. کتی : ببینم منو از یاد بردین ؟/؟ من هم که فعلا شوهر ندارم .. الهام : شوهر نداری ولی اون ور آب شوهرانی داری که آب رسانی به تو رو به خوبی انجام بدن . بازم دسته جمعی خندیدند .. کتی : باور کن اون جوری ها هم که میگی نیست . شهر شهر هرت که نیست . مگه میشه رفت وسط خیابون لخت شد و گفت بیا منو بکن ؟/؟ تازه چه می دونی شاید خیلی از مردای اونجا ایدز داشته باشن و ناقل بیماریهای دیگه باشن . چه می دونیم . ولی در عوض قربون این امیر جونم بشم الان با 6 تا زن سالم طرفه ..الهام : اگه دوست داشته باشی بریم چند تا داستان سکسی بخونیم .. داستانهای بابا تقسیم بر سه و مامان تقسیم بر سه .. کتی : چه وقت داستان خوندنه مسخره می کنی ؟/؟ ولی بهم معرفی کن هر وقت رفتم خونه سرم گرم شه .. کامپیوترو روشن کردن .. ای بابا این چرا این جوری شده .. این دو تا داستانو توی این سایت حذفش کردند . عیبی نداره کتی جون یه جای دیگه هم می تونی این دو تا داستان رو بخونی ببین میری توی جستجوی گوگل . اگه از گوگل کروم و اینترنت اکسپلورر بری بهتره ..فایر فاکس ممکنه گاهی خوب راهنمایی نکنه .. در جستجو به فارسی می نویسی سایت امیر سکسی . کلیک می کنی و صفحه بعدی میاد . رو یکی از اون بند هایی که نوشته شده داستانهای خیالی جذاب کلیک می کنی دو تا کادر مستطیل شکل نازک میاد . به اون کادر کوچیکه کاری نداشته باش .. روی اون کادر بزرگ تر یادراز تره کلیک می کنی وارد سایت امیر میشی و این دو تا داستانو می خونی . کتی : ممنونم الهام جون از راهنمایی ات . ما فعلا خودمون یه امیر سکسی اینجا داریم بریم ببینیم چه خبره ... المیرا قمبل کرده امیر از همون طرف کرده بود توی کسش .. با هر ضربه رفت دسته جمعی یه آهی می کشیدند و در بر گشت هم دهنشون از تعجب وا می موند که این چه خیسی و هوسیه که المیرا داره وتموم نمیشه . کتی : امیر جون توی کس مامانت آب ریختی که دور و بر کیرت از اون خیسی های غلیظ و سفید نشسته ؟/؟ -عمه جون تو که خودت زنی و باید بهتر بدونی . اگه همین حالا این کیر رو وارد کس تو بکنم همچین حالتی پیدا میشه -اووووووهههههه نههههههه برادر زاده گلم . تو از کجا می دونی -از چشات معلومه عمه جون . سوسن : امیر جون امروز دیگه مامانو به آرزوش رسوندی .. -زن دایی ! کردن همچین مامانی آرزوی هر پسریه . منم به آرزوم رسیدم . انسیه : فقط می خوام امیر جون اون کیرشو واسه چند دقیقه هم که شده فرو کنه توی کون یا همون سوراخ کون مامانش ببینم تنگی اون در چه اندازه ایه . پس از این همه سال که بیکار بوده گشاد شده یا نه ؟/؟ -المیرا : این چه حرفیه که می زنی من که این چند سالی دوست مرد نداشتم که اون جوری که نظرته گشادم کرده باشه .. دیگه چی جاری عزیزم . فقط چند دقیقه کونمو بکنه ؟/؟ اوووووخخخخخخ کون من از کون یه دختر بچه هم تنگ تره . باید خیلی درد بکشم . -یعنی تو نمی خوای به پسرت کون بدی ؟/؟ -من واسه پسرم جون میدم چرا کون ندم ؟/؟ کون چه قابلی داره .. -مامان مامان این چه حرفیه که می زنی . صاحبش قابل داره . امیر دستشو از زیر بدن مامانش به سینه های درشتش رسونده بود . -امیر می بینی چه تازه و سفتند ؟/؟ در اینجا امیر صداشو پایین تر آورد و گفت آره مامان از سینه های اون چهار تا زن فامیل تازه تر و آبدار تره . فقط سینه های الناز می تونه باهاش رقابت کنه که اونم باید بزرگتر و تپل تر شه .. -آخخخخخخخ امیر چه قشنگ حرف می زنی و همراه با حرفات با هوس و کارات بیشتر بهم حال میدی .. -مامان نگاه کن خانوما رو ببین چه جوری رفتن توی هم . ؟/؟ دارن به من و تو نگاه می کنند و یه مراسم همجنس بازی زنونه حسابی رو راه انداختند . دسته جمعی می خوان یه حال بیشتری به این الناز جون بدن که اونم بعدا هواشونو بیشتر داشته باشه .. . افتاده بودن رو کس و کون و سینه های الناز . چهار تایی داشتند پاچه خواری النازو می کردند و راستی راستی هم داشتند پاچه شو می خوردند . -امیر جون این جوری که معلومه این لز حسابی به خواهرت چسبیده . اگه الان صداش کنی که بیاد زیر کیر تو فکر نکنم حالشو داشته باشه از جاش تکون بخوره .. -آره مامان این چهار تا عضو گروه لیان شان پو از اون چرچیل ها هستند . می دونن چه جوری لاک پشتی کارشونو پیش ببرن . اون قدر با صبر و حوصله مبارزه می کنن تا به اون چه که می خوان برسن -ببینم امیر تو چی . تو به اون چه که می خواستی رسیدی؟/؟ .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#77
Posted: 30 Mar 2013 23:32
مــــــــــــــــــــادرفــــــــــــــــــــــــداکار 77 (قسمت آخــــــــــــــــــر)
مامان عشق من و تو به اوجش رسیده . وقتی سدی بین من و تو وجود نداره . فاصله ای بین تن من و تو نیست و روحمون یکیه چه لذتی بهتر و بیشتر از این می تونه وجود داشته باشه . مادر و پسر روی تخت می غلتیدند و امیر سر و صورت و سینه هاشو غرق بوسه کرده بود . زیر گلوشو می بوسید . با نرمه گوش المیرا بازی می کرد .. -آخخخخخخخخ امیر امیر مامانتو بکن . همین جوری بکن . بذار فامیلا , عزیزامون ببینن که تو عزیز من داری بهم حال میدی . بذار ببینن که مامان المیرای تو دوباره شوهر کرده رفته زیر کیر پسرش . کاش دنیا هم می دید و قبول می کرد . من که خیالم نیست .. خانوما که از این سر و صدا دست از کار کشیده بودند یه کف مرتب زدند . بعضی هاشون مخصوصا الناز احساساتی شده اشک از چشاشون جاری شده بود . امیر بازوهای مامانشو غرق بوسه کرده بود . در حال بوسیدن شونه ها و زیر بغل المیرا از زیر لبه های کس مامانشو به دو طرف باز کرد . دو تایی صداشونو بالاتر برده بودند تا بقیه مجلس هم همراه با حال کردن اونا حال کنن . -امیر چرا باهام این جوری می کنی ؟/؟ چرا مامانتو آتیش می زنی ؟/؟ -پسرت بیشتر داره می سوزه -امیر بهم دروغ نگو تو که این همه رو داری بازم من می سوزونمت . -آههههههه مامان مامان . اینجا صداشو پایین آورد و گفت آتیشی که کس تو داره هیشکدوم از اینا نداره . -ببینم چرا یواش گفتی . می خوای هوای همه رو داشته باشی ؟/؟ -نه مامان . اگه الناز تو جمعشون نبود این جمله رو بلند تر می گفتم .. دلم نمی خواد الناز فکر کنه که من واسه بدنش و کسش ارزشی قائل نیستم . ولی مامان دوستت دارم دوستت دارم -منم عاشقتم امیر همراه با عشق سکس مادر و پسر با عشق .. -آره مامان من و تو با سکسمون با عشقمون به اوج لذت و خوشبختی می رسیم -من که همین حالاشم رسیدم . -آههههههه ماماااااماااااااان کسسسسست کسسسسسسست هرروز داره تنگ تر میشه .. -شاید اونم دلش می خواد جوون شه و جوون بمونه . همیشه زیر کیر تو باشه دسته جمعی طوری به صحنه خیره شده بودند و پلک نمی زدند که گویی دارن یه فیلم پر هیجانو می بینن . کتی : بچه ها المیرا طاقباز شده اون محل جفت شدن کیر و کوس به خوبی معلوم نیست من که رفتم جلوتر صحنه رو ببینم اون جوری بیشتر حال میده هیجانش بیشتره دسته جمعی اومدن جلو .. المیرا : یه جوری اومدین جلو که انگار ما اینجا بساط مار گیری راه انداختیم .. الهام : المیرا جون مار رو که گرفتی توی کست داره ورجه وورجه می کنه . گازت می گیره نیش می زنه بالاخره زهرشم می ریزه .. -اووووووووفففففففف نگو نگو تشنه ام کردی . تشنه زهر کیر که به من جون بده زندگی بده .. من فدای اون زهر بشم . آب کیر امیر به من زندگی میده .اووووووییییی اووووووویییییی کسسسسسسم کسسسسسسم .. فعلا مال من داره می ریزه .. زهر من داره می ریزه .. آب من داره میاد . امیر که این حرفا رو می شنید مامانشو تند تر می گایید تا اونو ار گاسمش کنه .. -آهههههههه از حال رفتم رفتم رفتم .. امیر حالا نوبت توست . عسلتو بریز توی کسسسسسم . قندم اومده پایین . شیرینش کن . عسلتو می خوام . امیر انگشتشو از بغل کیرش فرو کرد توی کس ماما نش و یه خورده از خیسی کس و اونچه رو که فکر می کرد آب کس مادرشه رو انگشتش جمع کرد و گذاشت تو دهنش .. -مامان عسل به این میگن .-واسه تو شاید این عسل باشه ولی واسه من همون چیزیه که تو الان می خوای بریزی توی کسم .. -پس بگیر مامان شیرین تر از عسل .. جونم .. اوووووههههه مامان مااااماااااان جون داره می ریزه توی کسسسسسسست .. -امیر از تشنگی و گشنگی هلاک شدم .. -داره میاد مامان .. داره میاد خیلی هم داره میاد ... سوسن : الی جون همه شو تنهایی نخوری ما هم هستیما ...انسیه : راست میگه سوسن . ما هم گشنه ایم . میگن عسل هضم کننده هست . شام خوردیم سنگین شدیم . -مامان خوبه ؟/؟ چقدرم توی کست آب ریختم .. کیرشو که کشید بیرون اون چهار تا زن به طرف کس المیرا یورش بردند . دو تاشون زبونشونو گذاشته بودند روی کس . یکی آب برگشتی روی پای المیرا رو لیس می زد و الهام هم که انگشت تو کس خواهرش کرده بود و منی امیر رو می کشید بیرون و لیسش می زد . الناز که موقعیتو خیلی مناسب دیده بود فوری رفت طرف داداشش و کیرشو گرفت توی دستش و گفت اینم تلافی اون آبی که ازم کش رفتین .. المیرا بیچاره سر گیجه گرفته بود ولی الناز حسابی کیر داداشو مکید و هرچی آب دور و برش بود و توی کیر مونده بود نوش کرد . چهار تا زن فامیل رو زمین قمبل کرده و یک صدا دم گرفته بودند الوعده وفا امیر جون .. کیرتو بکن توی کس .. کیرتو بکن توی کون .. امیر خسته شده بود . چهار رو ضرب در دو کرد و دید اونا سرجمع هشت تا سوراخ دارن .. با این حال دلشونو نشکست . به نظرش اومد یک ساعت پیش هم به همین سبک اونا رو گاییده . بازم کیرشو از کس یکی فرو می کرد توکون همون نفر و بعد میرفت به بغل دستی می رسید . دید که اینجوری نمیشه به نوبت از الهام شروع کرد و به تر تیب کتی و انسیه و سوسنو گایید و همه رو به ار گاسم رسوند .. آخر کار به زور دو سه قطره ای خالی کرد . چهره اش زرد شده بود نایی نداشت . من دیگه نمی کشم . دیگه نمی کشم . زنا همه رفته بودند به حالت خلسه . الناز ثانیه شماری می کرد که اونا برن . ولی نصفه شبی کجا می رفتند . صحنه رو هم ترک نمی کردند که اون سه تا تنها باشن .. امیر خاله الهامو یه گوشه ای کشید و گفت خاله جون شرمنده من بعدا هواتو دارم اگه میشه امشب مارو به حال خودمون میذاشتین خوب بود -امیر قول دادی ها .. باشه ببینم چیکار می تونم بکنم . الهام در این مورد که اونا نیاز به تنهایی دارن با زنا صحبت کرد ولی از این گفت می خواد یه لز دسته جمعی داشته باشند و دسته جمعی رفتند خونه کتی که خالی بود . -امیر چته حالت خوب نیست ؟/؟ -داداش فدات شم . گفتم آخرش تو رو به کشتن میدن . -پسرم فدای کس فامیل شد . -مامان من فقط شما دو تا رو می خوام اونا تحمیلی بودند . مثل جنگ تحمیلی که آخرش جام زهر سرکشیده شد منم فکر کنم دارم مسموم میشم . -پسرم تو استراحت کن تا ما یه دوشی بگیریم و بیاییم . امیر حس کرد که حالش داره بهتر میشه . بیشتر عصبی شده بود . چون این چهار تا زن اونو کشته بودند مدام توی سرش حرفای این چهار تا در گردش بود . هی امیر بکن بلیس .. داره میاد .. گازم بگیر کبودم کن .. کسم می خاره .. سرش از این حرفا سوت می کشید . پلکاش خود به خود رو هم قرار گرفت . یه سر و صداهایی می شنید . مادر و دختر از حموم در اومده دوباره در حال رفتن به روی تخت بودند . -مامان امیرو بیدار کنیم بیاد ؟/؟ -ولش کن داداشت مریضه .. امیر چشاشو نیمه باز کرد .. مادر و خواهرش شده بودن عروسک و ملوسک . کیرش خود به خود اومد جلو .. خیلی دلش می خواست پاشه بره .. -مامان مامان کیر امیررو . شق شده . حالش داره خوب میشه .. -الناز هنوز سیر نشدی ؟/؟ -مگه تو سیر شدی ؟/؟ -من هیچوقت سیر نمیشم -اون وقت انتظار داری که منی که تازه شروع کردم به خوردن سیر شم .. مادر و خواهر هم دیگه رو بغل زدند و امیر رفت وسطشون -چیه مادر و دختر دل میدین قلوه می گیرین . به همین زودی منو از یادتون رفت ؟/؟ امشب شب عزیزیه . کلنگ عشق و هوسو در واقع از امشب می زنیم زمین . می دونم که شما مادر و دختر خوب با هم کنار میایین .. دیگه از این به بعد هر مدل سکسی که بخواهیم می تونیم با هم داشته باشیم . امیر و الناز در دو طرف امیر قرار داشته سرشونو گذاشته بودند رو سینه های پسر . دستشونو هم به طرف کیر امیر دراز کرده قسمتی از اونو در دستشون گرفتند . خوشحالم خانومای خوشگل که این قدر با هم خوبین . ما عاشق همیم . دوستتون دارم . امیر در حالی که با موهای مادر و خواهرش بازی می کرد گفت حالا من باید همت مضاعف داشته باشم تا این وحدت کلمه ای که به وسیله این کیر بین ما به وجود اومده بر قرار باشه . حقا که شما مادر و خواهر با این حموم رفتنتون یه انقلابی کردین که شبیه انفجار نوره . پس شروع می کنیم .. یک ... دو ... سه .. پایان .... نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم