ارسالها: 7673
#1
Posted: 12 Jul 2012 18:16
حرف ,حرف بابا 1
تا سه سالگی خودمو چیزی یادم نمیاد ولی از چهار سالگی به بعدو خیلی چیزا خاطرم هست . همه میگن از همون روزای اول نوزادیم بابامو خیلی دوست داشتم . طوری که انگار این او بوده که 9 ماه تمام تو شکمش از من پذیرایی کرده . شبا باید کنار اون می خوابیدم وگرنه لج و لجبازی من نمی ذاشت که هیشکی تا صبح بخوابه . وقتی شیرمو می خوردم می رفتم ور دل بابا تا آروم بگیرم . بابا شهریار به من می گفت که همه تعجب می کردند که یه دختر چطور می تونه از همون نوزادی بابایی باشه . مامان بنفشه به من می گفت ای دختره نمک نشناس . غذای منو خوردی و حالا هم شیر منو می خوری و بغل باباتو می خوای ؟/؟بچه اول بودمو خیلی هوامو داشتن . بالاخره چند سالی گذشت و منم رسیدم به سنینی که یه چیزایی از اون دوران به یادمه . هر کاری می کردند نمی تونستن پستونک رو از من جدا کنن . پدرم خیلی نسبت به این مسئله حساس بود . می گفت لب دخترم بد شکل میشه و از اون فرم و حالت اولیه خارج میشه . راستش من خیلی خوشگل و ناز بودم لب و دهن و بینی ام قلمی و غنچه ای و صورتم گرد و پوستم سفید بود . خوشگلیم به بابام رفته بود و یه خورده به مامانم . موهام تا پایین کمرم می رسید مامان اونارو گیس می کرد ولی بابا افشونش می کرد و می گفت دخترم این جوری قشنگ تره چیه اونو مثل زنای دوران قاجاریه درست می کنی . این قدر عصر حجری نباش . این چیزایی رو که دارم تعریف می کنم بعضیهاش یادمه و بعضیهاشم واسم تعریف کردن . اما از چهار سالگی به بعد بیشتر چیزارو بهخاطر دارم . رو سمت راست و چپ بالای شکمم دو تا بر آمدگی بود اندازه تخم پرتقال . بابا همش بهش می گفت جوجو . منم دیگه یاد گرفته بودم . بابا همیشه جوجو های منو می گرفت تو دهنش و میک می زد . هم قلقلکم میومد هم خوشم میومد . پس از آن که جوجوهامو می خورد و خوب سیر می شد هر طرفش یه سکه پول خورد میذاشت . یادم میاد جشن تولد چهار سالگیم که بود وقتی که مهمونا رفتند جوجوهامو دوباره خورد و یه طرفش یه سکه طلا گذاشت . هر چند من اون موقع فرق بین سکه طلا و پول خردو نمی دونستم . مشکل بزرگ اوابل دوران پس از چهار سالگی من پستونک خوری من بود . یه شب من و بابا تنها بودیم ومامان بود خونه مادربزرگ و هنوز بر نگشته بود . بابا دوباره تخم پرتقالای منو گذاشت تو دهنش و گفت ممه مامانی رو بخورم . چقدر خوشمزه هس . پستونکو از دهنم گرفت و انداخت دور . گریه کرده با دستای کوچیکم به سر و صورت بابا میکوبیدم .-عزیزم خوشگل من این کخه از اینا چیه می خوری . اذیت می کنه . بابا شلوارشو کشید پایین . یه چیز گنده از وسط شلوارش یهو پرید بیرون . خیلی قیافه زشتی داشت . ترسیدم . یه چیز درازی بود با یه کلاه سوراخدار . خودمو چسبوندم به بابا . اونم فهمید که من هول کردم .-دخترم عزیزم نترس . این همون خودتی . الان زوده که متوجه این چیزا شی . ولی گوشت و پوست و استخون و وجودت از اینه . این رفیقته واصلا این باباته ... نمی فهمیدم چی داره میگه ولی آهنگ صداش آرومم می کرد . بعد همون چیز گنده رو که بعد ها فهمیدم بهش میگن کیر به دهنم نزدیک کرد و گفت حالا جای پستونک میکش بزن عزیزم . کوچولوی خوشگلم . این خاصیتش خوبه . راستش ترسم ریخته بود ولی بدم میومد چندشم میشد .-شیدا جون من می دونم تو دهنت جا نمی شه یه خورده زبون بزنبابایی . یه خورده مث پستونک می تونی میک بزنی . بابایی قربون اون زبون و لبای خوشگلت بشه . کیر بابایی یهبویی می داد . بوی گوشت میومد . من از گوشت بدم میومد . بابا خیلی دستپاچه و هیجان زده بود . می دونست من مربای آلبالو خیلی دوست دارم رفت یه خورده شیره اشو آورد ریخت سر کیرش و گرفت طرف دهنم . حالا دیگه خوشبو وخوشمزه شده بود و طعم خوبی هم داشت . همون کلاهش تو دهنم به زور جا می شد . بابا هم هوامو داشت و بیشتر تو دهنم فرو نمی کرد . وقتی کیر بابا رو لیس می زدم اون ناله می کرد . داشت می خوابید -بازم بده مربا می خوام -شیدا جون زیاد اذیتت می کنه دلت درد می گیره -نه بده بده من میخوام .بالاخره اون روز تا می تونستم کیر مربایی بابا رو ساک زدم تا اونجایی که دیگه خودم از مربا خوری سیر شده بودم . وقتی رو کیر بابایی دیگه مربایی نبود دیدم یه چیز چسبناکی داره میاد بیرون -دخترم این عسله . عسل دوست داری ؟/؟یه زبون بهش زدم و گفتم بابا این که شیرین نیست -دخترم یه روزی از همه چی واست شیرین تر میشه . بابا خیلی کارای دیگه باهام می کرد . درست یادم نیست . همون آقا کلاه داره یا کیر خودمونو چند دفعه گذاشت لای کونم و با کونم بازی میکرد . یه بار که زیر کیر بابا خوابیده بودم حس کردم کونم خیس شده و یه خورده از همون طرفی که جیش می کردم احساس تری می کردم -پدر جون دعوام نکنی -چی شده کوچولوی من -جیش زدم خیس کردم . مامانی اگه بیدار شه دعوام می کنه .در واقع اون آب بابا بود . بابا منو از مامان ترسونده بود . این که اگه حرف اون یعنی بابارو گوش ندم مامان لج می کنه و ما رو از هم جدا می کنه . حتی بهم گفته بود که بابت شیره آلبالو خوردن از رویشومبول یا کیر چیزی به مامان نگم که اگه بفهمه گوش هر دو تا مونو می کشه و ما رو از هم جدا می کنه . خیلی حرف گوش کن بودم با این که بچه بودم ولی حرفای بابا از یادم نمی رفت . تو همون روزا یک بار دیگه من و بابا خونه تنها بودیم . این بار لختم کرد و یه دهن سیر جوجو هامو که حالا گاهی هم بهش می گفت ممه خورد و یه خورده مربا روکیرش ریخت و به من داد و بعدشم یه خورده کاکائو ریخت رو شومبولش و گفت مربای زیاد اذیتت می کنه یه خورده هم از اینا بخوری واست خوبه ویواش یواش داشتم به این جور غذا خوردن از دست بابا یعنی کیر بابا عادت می کردم . البته فقط می شد غذا هایی رو که به کیر می چسبید به این صورت خورد . اون روز شومبولشو با یه چیزی چرب کرد و وسط جوجوهام حرکتش می داد . پدر جون داشت ناله می کرد -آهههههه شیداتو منو شیدا کردی . خیلی خوشگلی مال منی . حق منی . معلوم نیس وقتی بزرگ شدی چی می خوای بشی . به کس کسونت نمیدم . به همه کسونت نمیدم . شاه بیاد با صد سوار بازم نمیدم بازم نمیدم .-دیدی چقدر دوستت دارم که اگه شاه هم بیاد تو رو نمیدم . کله ام بوی قرمه سبزی می ده . هر چی سرشو بو می کردم بوی قرمه سبزی احساس نمی شد . بابایی اونقدر دوستم داشت که آخر شعرو عوض کرد و می خواست به خودش و من نشون بده و بگه که چقدر دوستم داره وواسم ارزش قائله . داشتم یه چیزی می گفتم یهو از موضوع پرت شدم . بابا کیر روغنی و درازشو می کشید رو شکمم و از وسط جوجوهام عبور می داد و کلاهشو می زد زیر گلوم . ناله که می کرد بهش می گفتم گریه می کنی ؟/؟-به مامان نگی ها . به هیشکی نگی ها -چش چش .. یک دفعه دیدم کیر بابا وسط جوجوهام تکون تکون خورد و یه آبای سفت و سفید رنگی از توش پرید بیرون .. نفهمیدم چیه . شبیه شو تا حالا ندیده بودم -بابا جیش زدی ؟/؟-نه عزیزم -پس چی زدی ؟/؟-حالا زوده واست تو ضیح بدم چند سال دیگه که بزرگتر شدی و وقتش که شد خودم واست تو ضیح میدم . یادت نره به کسی نباید چیزی بگی ها .-من الان بزرگ شدم . جیش که دارم خودم میرم دستشویی . دیگه بلد شدم خودم خودمو بشورم . زیر گلو و دور و بر جوجوهام همه پر شده بود از قطره های آب سفید و شیری . انگشتمو گذاشتم روچند تا از این قطره ها ترش کرده و بردم طرف دهنم . یه خورده اشو سالم و همونجور کلفت و دست نخورده و حل نشده ورداشتم گذاشتم تو دهنم . حس کردم مزه ای نداره . پدر که تازه چشاشو باز کرده بود وقتی فهمید من دارم چیکار می کنم یکی زد پشت دستم و گفت زوده دخترم الان زوده . من گریه ام گرفته بود . اصلا از بابا توقع همچین بر خوردی رونداشتم .-من دیگه تو رو دوس ندارم -عزیزم من که کاریت نداشتم -من با تو قهرم -حالا که دخترم باهام قهر می کنه منم دیگه شبا نمیذارم بیاد وردل من و تو رختخواب من بخوابه .. این حرفو که زد من ناراحت شدم و ترسیدم که بابا جدی بگه . چون بابا هر حرفی رو که می زد بهش عمل می کرد -با همون تن چرب و چیلی و کاکائویی و مربایی و آب کیر مالیده خودمو انداختم تو بغل بابا و شروع کردم به بوسیدن گونه های چپ و راست و لباش . نمیدونم چرا یهو حالش یه جوری شد و شلوارشو پیر هنشو در آورد و مثل من لخت شد و طوری بغلم کرد و منو به خودش فشرد که بدنم درد گرفت . یاد فیلمای دراکولا افتاده بودم که با اون دندونای درازش میفتاد سر یکی خونشو می خورد . بابا منو از تماشای این فیلما منع می کرد حالا خودش واسه من یه دراکولا شده بود . منو بین دستاش بلند کرد و سر تا پامو می بوسید . با این که قلقلکم میومد ولی از این کارش لذت می بردم . منو گذاشت رو تخت . منو پشت به خودش قرار داد و دو تا پاهامو به طرفین و به طرف بالا کشوند وسرشو خواست بذاره لای کونم که نشد . همه کونم رفت رو سرش . مجبور شد سرشو پایین تر بگیره تا اون کاری رو که می خواست انجام بده و من نمی دونستم چیه انجام بده . همین کاررو هم کرد . بابا زبونشو کشید رو سوراخ کون و کوسم . اون موقع با اسم کون آشنایی داشتم ولی کوسو نمی دونستم چیه . زبون بابا بزرگتر از کوسم بود و تازه زبونش جای بیشتری هم می گرفت و از بغلای کوسم میزد بیرون .-من دخترمو خیلی دوست دارم به کسی نگی ما از این بازیها می کنیم . اگه مامان بفهمه حسودی می کنه . اون وقت منو از تو جدا می کنه . با دستاش دستای کوچولومو می گرفت و می مالوند تن کیرش .-اوووووففففف شیدا شیدا تو کی می خوای بزرگ شی ؟/؟تا اون موقع من نصفه جون میشم . گاو ساله تا گاو شود دل صاحبش آب شود .. حالا که فکرشو می کنم با با با این مثال به نوعی خودشو گاو هم فرض کرده بود .. این جا صاحبو میشه گاو هم در نظر گرفت . وقتی که بزرگتر شدم از یاد آوری این لحظات بی اختیار لبخندی رو لبام می نشست . همه جامو می لیسید . مچ پاهای کوچولومو میذاشت تو دهنش . همین کارو با پنجه های دستم انجام می داد . خیلی خوشم میومد . با این کارش خوابم می گرفت . بیشتر از همه وقتی کونمو می بوسید و ماچش می کرد کیف می کردم . تازگیها یاد گرفته بود کیرشو میذاشت لای پام و روی سوراخ کون و کوس من و دو تا پامو از دو طرف بهم می چسبوند و کیر ش اون وسط می چسبید . از این حرکتشم خیلی خوشم میومد . یه بار که بابا این کارو انجام داده بود رونهای کوچولوی منو تند وتند ماساژمی داد و کیرشو وسط این دو تا می غلتوند یهو دیدم جیش زد . شاشش از اون شاشای سفید و چاقالو بود که یه بار رو شکمم ریخته بود .. ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#2
Posted: 12 Jul 2012 18:17
حرف ,حرف بابا 2
روی کون و لای پام و روی کوسم همه پر شده بود از خیسی کیر بابا -بابایی بازم که جیش زدی بچه بد . پدر فقط داشت می خندید . کف دستشو گذاشت روی کون کوچولوم و آبشو پخش کرد . همین کارو با لا پام انجام داد . یادم نیست چه حسی داشتم چطوری لذت می بردم . فقط همینو یادم میاد که خیلی کیف می کردم . همه دخترا با مامانشون می رفتن حموم و من بابابام . اصلا اون منو این طور عادت داده بود . به من اجازه می داد که هر کاری دوست دارم انجام بدم . خوراکی با خودش می آورد و تو حموم بهم می داد حتی مربا می آورد تا بریزه رو کیرش و بده من بخورم . اون وقت من چه طوری می تونستم با مامان برم حموم . به من اجازه می داد تا هر وقت که دوستدارم آب بازی کنم . بعد حسابی منو کف مالی می کرد واسم لیف می کشید و تمام تنمو ماساژمی داد . چقدر خوشم میومد از این که حرکت دستاشو رو تمام بدنم احساس کنم . دستشو می ذاشت روسر کونم . دو تا قاچ کوچولومو طوری تو دستاش می گرفت که هم کوسمو بتونه لمس کنه هم سوراخ کونمو . بعدا که بزرگتر می شدم و این کارو باهام انجام می داد می تونست کوس و کونمو با هم داشته باشه ولی چون کونم درشت تر و بزرگتر می شد به زور تو دستش جا می شد . بیشتر وقتا خوشم میومد و می خوابیدم . یه خیلی کف روی کوس و کونم درست می کرد . گاهی متوجه می شدم که یه چیزی داره با وسط پام بازی می کنه . دیگه می دونستم چیه . کیر بابایی بود . کیر بابا و کوس و کون به هم می چسبیدند و کف صابون باعث می شد کیر بابا رو کوس من سر بخوره . بیشتر وقتا وقتی کیر بابا شهر یار رو کوسم می پرید می دونستم که پشتش چند تا از اون قطرههای خیس و چسبون هم می ریزه رو بدنم و بابایی ناله می کنه و از پهلو می چسبه به من که سنگینی خودشو رو من نیاره . من خیلی خوشم میومد . یه لذتی می بردم که دوست داشتم تا ساعتها بخوابم .بابام بیشتر ساعتهای روز مغازه و بنگاه رو می داد دست شاگردا و کار منداش و بیشتر به من رسیدگی می کرد . منو می برد گردش . مامان چند بار باهامون اومد ولی حوصله اشو سر بردیم . حالشو گرفتیم . همش می گفت زود بریم خونه .اصلا مامان که با ما بود بهمون مزه نمی داد . یه بار به بابا گفت که اگه ناراحت نمیشی دیگه من با شما نیام . این که نمیشه هر روز بریم بیرون دور بزنیم . من خیلی خوشحال شدم که مامان نمیاد فقط از مخالفت بابام می ترسیدم که دیدم اونم از من خوشحال تره . دیگه دو نفری می رفتیم . فقط هر چند بار یه دفعه مامان میومد و مزاحم ما میشد . اون وقتایی که من و بابا دونفری بودیم بیشتر می رفتیم سینما . شهر بازی هم منو می برد . پارک هم می رفتیم ولی بیشتر می رفتیم سینما . یه دامن خیلی کوتاه پام می کرد . چراغای سالن که کم نور می شد دستشو از زیر دامنم می رسوند به لای پام و کونمو می گرفت تو دستاش و با انگشتاش با سوراخ کونم و روی کوسم بازی می کرد . از فیلم که هیچی نمی فهمیدم . کارتون های تلویزیونو به زور حالیم می شد . من چه می دونستم آدم بزرگا زندگیشون چه جوریه. تو سکوت خودم از حرکات دست بابا لذت می بردم . دوست نداشتم دستشو از رو کون و کوسم ور داره . روی پوست کوسم یه قلقلک خاصی احساس می کردم که دوست داشتم پدر جونم همین طور بخاروندش . یه بار پس از یه ساعت ازم پرسید شیدا خوشت میاد ؟/؟اگه دردت می گیره دستمو بردارم .-نه بابا جون خوبه باشه خوشم میاد دوست دارم یه خیلی تا فردا باشه .-نه دیگه عزیزم باید زود بریم خونهمامان دلواپس می شه . یادم میاد شش ساله بودم یه روز کاری کردم که یه دوساعت دیگه هم باشیم سینما تا بابا دو ساعت دیگه با من ور بره -شیدا کونت خیلی تپل شده مثل خودت که خیلی ناز و تپل شدی . یواش یواش داری بزرگ میشی و خانوم . بعد از سه چهار ساعت که بابای صبور و زحمتکشم منو انگولک کرد آخرش به زور راضی شدم که سینمارو ترک کنیم . مامان خیلی نگران شده بود . مادر بنفشه یواش یواش داشت شاکی می شد که شیدا بزرگ شده و باید بره تو اتاق خودش بخوابه . کار به اونجایی رسیده بود که من گاهی وقتا می رفتم اتاق خودم می خوابیدم و گاهی پیش اونا . حس می کردم به بابا, نوازشها و مالیدنهاش نیاز عجیبی دارم . اون شب که از سینمای چهار ساعته بر گشته بودیم یه حال عجیبی داشتم دوست داشتم بابا بازم از کون تپل من تعریف کنه . ازش خوشش بیاد . من و کون منو دوست داشته باشه . کیر خودشو بچسبونه بهش و دوباره واسه کونم ناله و گریه کنه . بااین وضعیت سه تایی رو یه تخت خوابیدن واسه مون خیلی سخت بود . خودمو چسبوندم به بابام . اززیر شمد کنار رفتم و شورتمو کشیدم پایین و کونمو گرفتم طرف بابایی . بابا با دیدن این صحنه به هیجان اومد و نگاهی به مادر انداخت و متوجه شد که خوابش سنگینه اونم شورتشو کشید پایین . کیرشو دیدم که سرش پایینه یهو سرشو گرفت بالا . یواش یواش یواش اومد جلوتر و لحظه به لحظه تیزتر شد و صاف وایستاد . من هیجان زده شده بودم دل کوچیکم تند تند می زد . دوست داشتم بابا کیرشو بچسبونه به کون من . یه خیلی باهاش بازی کنه . پدر معطل نکرد منو بغل کرد . باهم رفتیم اتاق بغلی که اتاق من بود . درو از داخل قفل کرد . صدای ضربان قلب بابا رو می شنیدم . بهم می گفت باورم نمیشه شیدا تو شهوتی شده باشی . بچه هنوز کو تا سه چهار سال دیگه . ذوق زده شده بود . من نمی دونستم شهوتی به چی میگن و اون به من می گفت تو شهوتی شدی . من فقط دوست داشتم بابا از کون من خوشش بیاد باهاش ور بره اونو ببوسه شومبول یا کیرشو به اون بچسبونه . یه بچه 6 ساله چه می دونه شهوت چیه و البته اون موقع که از این تشخیصا نداشتم . بابا فقط شلوارشو کشید پایین درست مثل من که شلوارم پایین بود -عزیزم چی دوست داری هر کاری خودت دوست داری انجام بده . آدم خودش وارد یه عملی بشه بهتر می تونه یاد بگیره تا این که یه چیزی رو واسش تعریف کنن . نمیدونم چه نیرویی بود که کونمو کشوند طرف کیر بابایی . با همون حالت پشت و قمبل کرده عقب عقبی رفتم طرف کیر, کونمو گذاشتم روش وخوشم میومد بابا آه بکشه . همین طور هم شد -اوووووفففففف شیدا شیدا تو داری زن میشی مال من بودی و مال من میشی . ببین بابا واسه تو داغ کرده -باباییمنو بیشتر از مامان دوست داری -آره دخترم آره -کون منو بیشتر دوست داری ؟/؟-آره عزیزم -پس چرا یه بار اون دفعهسرت بود روکون مامانی بوسش می کردی .. یه بار کون لخت مامانو دیدم که بابا داشت اونو می بوسید ولی وقتی حس کردن من بیدارم خودشونو جمع کردن . راستش خوابم برد و بعد از چند روز تازه یادم اومده بود . واسه پدر جون خط و نشون کشیدم که دیگه دنبال کون مامانی نباشه .حالا هم که خیالم راحت شد پدر جون مال منه و کون منو قبول داره خودمو رو کیرش حرکت می دادم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#3
Posted: 12 Jul 2012 18:18
حرف ,حرف بابا 3
هر چی بیشتر کونمو به کیر بابا فشار می دادم بیشتر خوشم میومد . دوست داشتم بابا هم کیرشو رو کون من حرکت بده . دستاشو گذاشته بود رو جوجوهای من و باهاش بازی می کرد دلم نمی خواست بابا جونم ولم کنه . می خواستم پیشم بمونه -بابا همین جا پیشم می خوابی -عزیزم خوشگل من تو که می دونی من تو رو از همه چیبیشتر دوست دارم . تو رو از مامانتم بیشتر دوست دارم .-پس چرا میری پیش مامان می خوابی .-آخه اون بزرگ شده.-منم بزرگ شدم دیگه -شیدا جون اگه اون بفهمه من و تو با هم از این بازیها می کنیم ناراحت میشه . دیگه نمیذاره با هم بازی کنیم . تو این جوری دوست داری ؟/؟اون زن منه . بعضی چیزارو بزرگتر که شدی می فهمی.-پس باباجون منم زنت میشم . اون دفعه که مامان سفره نذری داشت رقیه خانوم داشت روضه می خوند می گفت که واسه چی آخه گفتن مردا می تونن چهار تا زن بگیرن وخانوما داشتن با هم سر این موضوع حرف می زدن . مگهآقا مهدی پسر عمه دو تا زن نداره . منم زن تو بشم . چی میشه .؟/؟-دختر کوچولوی زرنگ تو اینارو از کجا میدونی و بهش دقت می کنی ؟/؟دختر که نمی تونه زن باباش بشه .-من میخوام زنت شم . نمی خوام دوست ندارم همش پیش مامان بخوابی -من حالا برم ؟/؟دیگه بابا تو دوس نداری //؟شومبول بابا رو نمی خوای ؟/؟-بابا من دیگه کوچولو نیستم که میگی شومبول من خانوم شدم . زن شدم من خودم خوب میدونم اسمش کیره . بهش میگن کیر . خیلی خوشحال شد از این که من دارم به این صورت احساساتمو نشون میدم و به این درجه از رشدفکری رسیدم .-دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم عزیزم . تو باید خیلی چیزارو متوجه شی . تازه الان روزای خوب من و توست . بزرگتر که شدی دیگه نمی تونم به این آسونیها بهونه بیارم و بعضی شبا بیام کنارت بخوابم. اون موقع باید خیلی بیشتر از اینا مواظب باشیم .-بابا من نمیدونم حالیم نیست . بزرگتر که شدم نمیذارم مامانرئیس باشه . همش حرف حرف اون باشه . بابام باید مال من باشه . قوی باشه همه رو بزنه . تو که خیلی زورتزیاده بابا . از مامان فسقلی می ترسی ؟/؟-دخترم زور که همش تو بازو و تن آدم نیست .بعضی وقتا آدم به خاطربعضی چیزا باید تسلیم بشه . مثلا من الان تسلیم توام . هر حرفی که بزنی انجام میدم .-دروغ نگو . پس چرا وقتی میگم همیشه شبا روزا بیای پیش من دراز بکشی طرف مامان نری حرفمو گوش نمی کنی .؟/؟بابا هیچ حرفی واسه گفتن نداشت . من فتیله پیچش کرده بودم . اون فقط می خندید و کیرشو همراه با کون من حرکت می داد.-شیدا خیلی خوشم میاد نمیخوای بخوابی ؟/؟می دونستم بابا چرا این حرفو می زنه . دیگه اخلاقشو فهمیده بودم هر وقت از این حرفا می زددوست داشت اون آبهای بستنی رنگشو پس از چند تا آه و ناله بریزه روی کون و لای پام و بگه کیف کردم و حال کردم و خوشم اومد و بعد بره بگیره بخوابه -باباباباجونم پس اگه خوشت میاد واسه چی می خوای من بخوابم . ساکت شده بود . بازم قفل کرده بود . نمی دونست چی بگه .-خیلی زبلی شیدا معلوم نیست توی وروجک وقتی که بزرگ شدی چی میخوای از آب در آی //؟-بابا من بزرگ تر که بشم خانومم که بشم قد مامانم که بشم بازم پیش تو می مونم کنار تو می مونم . تنهات نمی ذارم بابا من عاشقتم . حس می کردم حرفای گنده تر از دهنم زیاد می زنم . چون بعضی از اینا رو تو فیلما مخصوصا فیلمای ماهواره ای می شنیدم و بعضی حرکاتو اونجا می دیدم . این حرفها رو که نمی فهمیدم و با تمام وجود لمسش نمی کردم ولی می خواستم پیش بابا یه خودی نشون داده باشم . تا این قدر به من نگه بچه کوچیک .. حالا که فکرشو می کنم تعجب می کنم که بابا خیلی کار کرد و به خودش فشار آورد که اون شب کله اش دود نکنه . پدر که سماجت منو دید و فهمید من دوست ندارم به این زودیها بخوابم و به این زودی هم ول کن اون و کیرش نیستم منو از روبروگرفت تو بغلم . منوهم که سبک بودم رو هوا نگه داشت . منم پاهامو گذاشته بودم دوطرف پهلوهاش و اونم کیرشو چسبونده بود لای پام بالباش لبامو می بوسید . خیلی از این کارش لذت می بردم . حالا که به اون روزا فکر می کنم می بینم و می فهمم که لذت اصلی اون روزای من بیشتر مر بوط می شد به بوسه . کیرش هم به من خیلی لذت و کیف می داد ولی تا زمانی که به سن بلوغ نرسیده پریود نشده بودم لذت واقعی کیر بابا رو نفهمیده بودم و از طعم شیرین بوسه هاش شاید همون مهر و محبت و عشق خالصانه رو می خواستم . شاید هماز کیرش همون صفا و صمیمیتو انتظار داشتم . کیر داغ بابا رو لای پای خودم به خوبی احساس می کردم .-شیدا نمی خوای بخوابی صبح باید بری مدرسه ها -باشه بابا جونم می خوای بازم شاش سفید بزنی //؟-دیگه خوب باباجونتو شناختی . یادت باشه اگه به کسی مخصوصا مامانی چیزی بگی دیگه منو تو رو از هم جدا می کنه .-نه بههیشکی هیچی نمیگم . من می خوام تو فقط برامن باشی . اصلا از مامان خوشم نمیاد همش کنار تو بخوابه . منم دخترتم دیگه . حق و حقوقی دارم دیگه . یه نگاه چپی بهم انداخت که ترسیدم ولی بعد با یه لبخندش فهمیدم که این هم یکی از شیرین زبونی های من بوده . بابا منو گذاشت زمین و کیرشو در تماس با کوسم از پایین به بالا حرکت می داد . یه قیافه و حالتهایی داشت که یه خورده ترسیدم . چون بیشتر وقتا از پشت ,شاش سفید می ریخت زیاد این جوری شدنشو نمی دیدم -جوووووووون شیدا جوووووووون دیوونم کردی . جوجوتو بخورم کوستو بخورم . پس از چند حرکت شاششو یا بهتره بگم همون آب کیرشو بالای کوسم زیر شکمم خالی کرد . واسه اولین بار بود که بابا اسم کوسو بر زبون می آورد -بابا کوس دیگه چیه ؟/؟من خودم می دونستم ولی اون هنوز فکر می کرد من کوچولوم و نمی خواست به این زودی برزبون بیاره . همه کار باهام انجام می داد این جارو فکر می کرد که بهتره هنوز ادب و نزاکتو رعایت کنه . فکر کنم اسم کوس همین جوری از دهنش پریده بود . صورتش سرخ شد چیزی نگفت . پدر جونی خیلی به تر بیت من اهمیت می داد . مجبور شد تو ضیح بده . انگشتشو دور کوسم گردوند و به خورده به اندازه یه سانت هم رفت داخل طرف داخل و واسم تشریحش کرد . بعدش گفت خیلی باید مواظب این ناحیه باشی . این جاست که دنیا رو به آتیش می کشه . از فیل یه موش می سازه . سر اسکندرکبیرو خم می کنه . ارباب رو برده می کنه و بابا رو بچه می کنه -بابایی تو رو هم آتیش زده ؟/؟-شیدا تو آتیشپاره ای ... هنوز هیچی نشده داری آتیشم می زنی وای به دوسه سال دیگه که منفجرم می کنی.-مگه دو سه سال دیگه چه خبره -دخترم دختر گلم بعضی چیزاست بعضی حالتاست که تا واسه خود آدم پیش نیاد و حسش نکنه توضیحش فایده ای نداره . فقط دو سه سال دیگه اون موقع می فهمی درک می کنی که باباتچرا این روزا این قدر از با تو بودن به هیجان میومده . تو دخترمی و من دوستت دارم عاشقتم ولی یه عشق دیگه ای هم وجود داره به نام هوس -بابا هوس چیه ؟/؟-من که بهت گفتم همون احساسی که دو سه سال دیگه بهتر و بیشتر میاد سراغت . نمی دونی باهاش چیکار کنی و چه جوری این آتیش خودتو خاموش کنی -بابا من میخوام دوسه سال دیگه زود تر بیاد -عزیزم میاد اون روزا تا چش رو هم بذاری میاد -بابا من نمیخوام تو آتیش هوس بسوزم -دخترم تو که نمی دونی چیه -پدر جون کمکم می کنی ؟ولم نمی کنی که ؟/؟-نه عزیزم من همه جا با تو و در کنار توام . نمی ذارم سختی بکشی . ولت نمی کنم . نمیذارم که گرگهای گرسنه به آهوی معصوم و خوشگلم حمله کنن .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#4
Posted: 12 Jul 2012 18:19
حرف ,حرف بابا 4
بابا ازم خواست که تو مدرسه دانش آموز درس خون ومودبی باشم و نمرات خوبی بیارم . واسه این که خوشحالش کنم و پاداش بگیرم تلاشمو زیاد می کردم . تازه اون بیشتر بهم می رسید اگه من نمره هام خوب می شد . وقتی که نمرات نوبت اولم عالی شد و من توی همه درسام بیست شدم و شاگرد اول شدم اون شب از مامان اجازه گرفت و تا صبح پیشم خوابید . مامان که نمی دونست ما با هم چیکار می کنیم . این داستان مربوط می شد به زمانی که من کلاس دوم ابتدایی بودم و یه خورده بزرگتر شده بودم . بابا یه خورده بیشتر فشارم می گرفت. کیرشو محکم تر می زد به کونم . جوجوهامو بیشتر از گذشته میذاشت تو دهنش و اونا رو می مکید . همش می گفت نزدیکه نزدیکه شیدا یه سال یه سال و نیم دیگه مونده که تو هم خوشت بیاد . اون وقت بیشتر این روزا میای پیشم . مشخص نمی کنه که کی؟/؟ شاید چند وقت قبل از پریود شاید بعدش . اون شب که من شاگرد اول شده بودم کیر بابایی هم اول اول شده بود . اوخ چقدر تیز و بلند بود دیگه بدون مربا می خوردمش . زیاد تودهنم جا نمی شد -شیدا عزیزم می تونی زبونتو در آری و روشو بلیسی . با زبون هنوز کوچولوم کیر بابا جونمو از نوک تا سرشو لیس می زدم . بابا هر کدوم از تخمای کیرشو تو دو تا دستاش جمع می کرد و میذاشت تو دهنم و می گفت دخترم بخور تو که تخم مرغ خیلی دوست داری بخورش اوووووفففففف . اون شب شهریار جونم از بس بهم گفت تند و تند و تند کیرشو با زبونم بلیسمش یهویی دیدم شاش سفیدش ریخت رو صورت و چونه هام و یه خورده اش هم رفت تو دهنم . یه خورده چندشم شد . بوی بدی می داد وخیلی هم بی مزه بود شانس آوردم زیادتو دهنم نریخت .-چیه شیدا جونم عادت می کنی . یواش یواش خوشت میاد دخترم . زنا همش اولش این طورند یه مدت که بگذره همه چی واسشون عادی میشه . ببین منم حالا کوستو می خورم . اون وقت پاهامو گرفت و به دو طرف باز کرد و زبونشو کشید روش -بابا بده بوی شاش میده -عزیزم اولا باید بدونی که یه خانوم یا یه آقا موقع این کارا اول اینجاهاشونو می شورن و همش اونو تمیز نگه می دارن . اگه یه وقتی در اثر عجله و هیجان زیاد یادشون رفت که از این کارا بکنن هیچ اشکالی نداره لذت زیادی به هر دو طرف میده . بابا راست می گفت . خیلی خوشم میومد زبونشو می کشید رو کوسم پس اونم باید خیلی خوشش بیاد که من با کیرش این کارو انجام بدم . دوست داشتم لخت لخت تو بغل شهریار جونم تا صبح بگیرم بخوابم ولی ترس از مامان اجازه همچین کاری نمیداد . هیچوقت سیر نمی شدم . همیشه تشنه و گرسنه بابا بودم . هروقت از بغلش پا می شدم همون موقع منتظر بودم که دفعه بعدی کی میاد . احساس و خواسته ای که بعد ها به شکل دیگه ای تغییر پیدا کرد . هنوز یکی دوسالی مونده بود که من خانوم بشم . خانم معلم ,مامان و خیلی های دیگه از یه واقعیت بزرگ می گفتند یه جوری حرف می زدند که انگار لولو خور خوره می خواد بیاد آدمو بخوره یک تحول بزرگ تو راهه . تو خانوم میشی. وارد دنیای بزرگتر ها میشی . لطفیه که خداوند شامل حال تو کرده . عبادت بر تو واجب میشه . غسل به گردنت میفته . هر چهار هفته در ماه یه هفته اشو پریودی . یا خودمونی تر عادت ماهیانه ای . یه تغییر و تحولی در طول ماه توی رحمت درست میشه که خونهای کثیف در یه مدت زمانی خاصی از بدنت دفع میشه . در این دوره که تو پریودی عبادت نباید بکنی و نماز قضا هم نداری . چون خدا دوست نداره وقتی بنده ای میره پیشش تمیز نباشه . فعالیت یه سری هورمونهای جنسی زنانه شروع میشه و در واقع خودشو نشون میده . این هورمونها باعث رشد سینه ها و اندامهای جنسی میشه . باید حواست باشه که گول شیطونو نخوری و با عبادت و پاک و نجیب بودن و درس خوندن یواش یواش بتونی خودتو به مرحله ای برسونی که در نهایت سلامت ازدواج کنی ... سر و کله منو خورده بودند از بس از این حرفا واسم می زدند . حوصله ام دیگه سر رفته بود . بابا بیشتر این چیزا رو واسم تعریف کرده بود بدون این که منو بتر سونه . این زنا همیشه کارشون این طوریه . طوری باهام حرف می زدن که انگار میخوام برم میدون جنگ . ولی بابا خیلی راحت همه چی رو واسم تشریح می کرد . طوری که دوست داشتم زودتر خانوم شم ببینم چیه که این قدر ازش تعریف می کنن .. فقط یه چیزی نگرانم می کرد . هشدارهایی که بابا در این مورد می داد که وقتی عادت بشم ممکنه مامانی دیگه نذاره که مثل حالا با هم بخوابیم وهمش بگه مرد بده خوب نیست شیدا بزرگ شده -خب بهش نمی گیم -دختر نازم تا کی می خواهیم حقه بازی کنیم . بالاخره که لو میری. تازه الان مدتیه که مامان حمومت می کنه . اگه از کوست خون بریزه اون دیگه راحت همه چی رو می فهمه . وقتی هم که عادت ماهانه ای باید روی کوس و لای پات یه نوار بهداشتی بذاری که هم کوست میکربی نشه و هم خون رو لباس و شلوار و زمین نریزه . تو که نمی تونی از انجام دادن این کار ها طفره بری . دیدم پدر راست میگه -باشه بابا ولی من دست از سرت ور نمی دارم . حالیم نمیشه اگه دوست داری درسامو خوب بخونم باید بازم پیشم بخوابی . اگه این کارو نکنی منم درس نمی خونم -عزیزم تو واسه خودت و آینده خودت درس می خونی واسه من که نمی خونی -من این چیزارو نمی فهمم . من میخوام پیش تو باشم . همیشه بغلم کنی . همه جاموبخوری . منو بوس بدی گازم بگیری -خیلی لوس شدی شیدا -اینو که گفت خیلی بهم بر خورد و با هاش قهر کردم . اونم بغلم کرد و منو بوسید -خوشگل بابا یکی یدونه من .تو که می دونی بابا تو رو بیشتر از همه دنیا دوست داره . باید پیش مامانتم رعایت کنم دیگه . یه خورده فکر من اگه نیستی فکر خودت باش .. بابام این چند سالی رو از بس صحبتای منطقی باهام کرده بود منم چند سال بیشتر از سنم می فهمیدم . نه سالم داشت تموم می شد . سال سوم ابتدایی بودم . نزدیک نوبت آخر امتحاناتم بود . حس می کردم که بیشتر از گذشته کیر بابایی رو میخوام . بیشتر از سابق می خوام که اون کوسمو لیس بزنه جوجوهامو بخوره و باهام ور بره . یه لرزش و هیجان خاصی رو تو سینه هام و زیر اونا احساس می کردم . یعنی اون چیزی که همه ازش حرف می زدند تو راهه ؟/؟یه قلقلک و لذت خاصی رو توی کوس و اطرافش احساس می کردم طوری که هر وقت بابایی نبود با کوسم ور می رفتم تا اون بیاد و بهم برسه . قبلا این جوری نبودم . به اون صورت از روی نیاز به کوسم دست نمی کشیدم . یکی از این روزا خانم معلم ما یه ساعت آخرو حالش بد میشه و منم همراه خانوم همسایه بغلیم که خانوم مدیر اونو می شناخت و واسه یه کاری اومده بود مدرسه برگشتم خونه . کلید داشتم درو که باز کردم و اومدم داخل دیدم سر و صداست . کنجکاوشدم . صدای بابا و مامان بود . حرفایی می زدند که خیلی از اونا رو من و با با با هم می زدیم . منو ببوس . کوسمو بخور . لیس بزن . آههههههه شهریار کیرتو تا ته بفرست تو کوسسسسسم . خدای من نمی تونستم این صحنه رو ببینم . از حسادت و عصبانیت داشتم می ترکیدم . مامان مثل سگ قمبل کرده بود . کونشو گرفته بود طرف بابا و بابا هم کیرشو کرده بود تو کوسش . مامان همش می گفت بیشتر بیشتر بفرستش بره . همه شو بفرست بره . من کیر میخوام . بابای بدجنس تا حالا باهام از این کارا نکرده بود .. ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#5
Posted: 12 Jul 2012 18:21
حرف ,حرف بابا 5
با این که خیلی ناراحت بودم و دوست داشتم کله بابا رو بکنم ولی نمی تونستم این صحنه رو ببینم . زود خودمو ازاین فضای لعنتی و چندش آور دور کردم و رفتم رو تختم زار زار گریه کردم . نمی تونستم صحنه هایی رو که بابا کیرشو گذاشته بود تو کوس مامان فراموش کنم . برای اولین بار بود که می دیدم کوس یه حالت دایره ای پیدا کرده و کیر رفته داخلش . بابا چرا همش بهانه میاره و باهام از این کارا نمی کنه . اون که همش میگه منو بیشتر از مامانم دوست داره . بابا بیشتر وقتا کیرشو روی کون من از پایین به بالا می کشید . ولی وقتی که داشت بامامان ور می رفت و یه کاری کرده بود که اصلا کیرش معلوم نشه . مامان خیلی خوشش میومد جیغ می زد همش می گفت بکن بازم میخوام . چرا بابا همش ازم فاصله می گیره . اون روز از ناراحتی ناهارمو نخوردم . کسی نفهمید چمه . فکر می کردند مریضم . شاممو هم نخوردم . منو به زور بردند دکتر . دکتر گفت چیزیم نیست . یکی دو روز از این جریان گذشته بود تا این که من و بابا تنها شدیم -شیدا تو چته چرا راستشو به من نمیگی . مگه اشتباهی ازم سرزده . جریانو واسش تعریف کردم -عزیزم نمی دونم چه جوری واست توضیح بدم اولا تو که کار درستی نکردی و اومدی و همه چی رو دیدی این کارها زشته یه دختر خوب و نجیب و مودب از این کارا نمی کنه -بابا من حالا بی ادب شدم ؟/؟-نه دخترم کی همچه حرفی زده . تو که عمدا این کارو نکردی سهوا جریان رو دیدی .دخترم مادرت بزرگه . بالغه زن منه . یه سری وظابفی دارم که نسبت به اونه باید انجامش بدم . تو که بزرگتر شی یه خورده رفتار منم نسبت به تو عوض میشه . متوجه این قسمت از حرفای بابا نمی شدم که رفتارش عوض میشه یعنی چه . فقط همینو می دیدم که داره میاد طرف من و میخواد بغلم کنه و باهام از اون کارا بکنه . چون دیدم کیرش از پشت پیژامه اش ورم کرده اومده جلو شبیه به یه مثلث یا سه گوش شده بود . خودم مخصوصا دامنمو زدم بالا تا دلشو ببرم . هنوز باهاش لج داشتم . جیگرم سوخت وقتی کیرشو تو کوس مامان دیده بودم . آخه من بابا رو فقط براخودم می دونستم . می خواستم فقط از من خوشش بیاد . محتاج من باشه . به وجود من افتخار کنه و این من باشم که این خواسته هاشو بر آورده می کنم . بابا اومد طرف من دستشو گذاشت روکونم خواست شورتمو بکشه پایین از دستش دررفتم و اومد منو گرفت دست و پا می زدم -نه نمیخوام مگه زوره -آره زوره دختره لجباز حالا با من یکی بدو می کنی ؟/؟شورتمو به زور در آورد و سرشو گذاشت وسط کونمو بوسیدنو شروع کرد ولی من همچنان لجاجت می کردم . کیرشو در آورد و گفت کوستو که نمیشه کاریش کرد . تو هنوز یه دختر بچه ای . یه پرده ای داخل کوست در حال شکل گیریه و بعد هم یه دوران زنانگی و عادت ماهانه داری که از یکی دو سال دیگه شروع میشه . نمیشه فرو کرد تو کوست . اون پرده تا موقع ازدواجت نباید پاره شه وگرنه همه میگن تو یه دختر بد و دست خورده ای . این یه رسمی بین ما ایرونیها و مسلموناست . کونتم که تنگ تنگه و از اون سوراخای مگسی داری . آخه من چه طوری فرو کنم تو کونت .-پس چطور تو سوراخ مامانی فرو می کنی ؟/؟اونو بیشتر دوست داری دیگه -چرا حالیت نیست شیدا مگه مغز خر خوردی رفت و یه خورده روغن زیتون آورد و سوراخ کونمو باهاش چرب کرد و سر کیرشم روغن مالید و کیر کلفتشو فشار داد به سر سوراخ کونم -آیییییی بااااااابااااااادردم میاد دردم میاد . اشکم در اومده بود . بابا اون قدر کیرشو به سوراخ کونم مالید تا چند میل و یه بیشتر سر کیرش رفت تو کونم که با یه حرکت ساده اومد بیرون و دیگه هم نرفت تو کونم -همینو می خواستی شیدا تو چقدر عجولی . هر چی بهت میگم که قبول نمی کنی . حالا بیا جوجوتو بخورم -جوجو مامان گنده هست اونو بخور -من می خوام جوجو دخترمو بخورم . آبدارتر و خوشمزه تره . اگه نمی خوای بدیش دیگه اصرار نمی کنم . منم دیگه نمیام طرفت و دیگه هم پیشت نمی خوابم . بازم ترس برم داشته بود . انگار غم گاییده شدن مامان توسط بابا رو فراموش کرده بودم و از این غصه ام می شد که دیگه به من توجهی نداشته باشه . پیرهنمو زدم بالا و گفتم بابایی می خوای جوجومو بخوری بیا -حالا شدی دختر خوب . هم جوجوتو می خورم هم نازتو . اومد و لباشو گذاشت رو سینه ام که از بچگیهاش خیلی بزرگتر شده بود . یه طرف سینه کوچولومو درسته گذاشت تو دهنشو یه دفعه با دوتا لب بالا و پایینش می فرستادش به طرف بیرون و دوباره میذاشت تو دهنش . همین کارو با اون یکی سینه ام انجام می داد . از این کارش لذت می بردم -بابا منو بیشتر دوس داری یا مامانو -تو رو تو رو دختر خوشگلم -دروغ میگی تو که همش شبا پیش اون می خوابی -بازم که شروع کردی شیدا . حالا تو بگو منو بیشتر دوس داری یا مامانو -راستشو بگم تو رو تو که خودت خوب می دونی . ازت دلخورم . می دونم منو دوست نداری -ناز نکن شیدا جون . کیرشو آورد طرف دهنم و گفت اگه میخوای بیشتر دوستت داشته باشم . کمتر طرف مامانت برم تو هم باید بهم حال بدی . منظورشو فهمیدم . یادم اومد که مامان هم کیرشو گذاشته بود تو دهنش و مثل یه بستنی اونو می خورد . منم واسه این که از مامانم عقب نمونم این کارو واسش انجام دادم . خب به خاطرم بود که مامانی چطور کیر بابا رو ساک می زنه . منم همین کارو با زبون کوچکم انجام می دادم . کیر بابا رو می ذاشتم تو دهنم که حالا کمی بزرگتر شده بود . و اونو تا اونجایی که تو دهنم جا می شد می فرستادمش بره . بابا چشاشو بسته بود . بیحال شده بود حرف نمی زد . یهو از جا پرید مثل دیوونه ها شده بود یه دستشو دور شکم و کمر من حلقه زد و منو آورد بالا و رو هوا نشوند روکیرش -شیدا شیدا تو کی می خوای بزرگ شی . کی . ؟/؟من خودم باید دختریتو بگیرم . خودم باید شوهرت شم . تا زنده هستم نمی ذارم دست هیچ مردی بهت برسه . تو باید عروس خودم بشی . تو حق منی . اگه قبلا هم دوست داشتم شوهرت بدم حالا دیگه دوست ندارم .. خودم دخترت کردم و خودمم ازت یه زن می سازم . سر در نمی آوردمبابایی چی میگه فقط یه خورده ترسیده بودم . کیرشو دوباره گذاشته بود لای درزوسط کونم . این بار سر کیرشیه خورده بهم فشار می آورد . فشاری که خیلی بیشتر از دفعات قبل بود و دردم می گرفت ولی واسه این که بابا جونی خوشش بیاد و مامانو تحویل نگیره مجبور بودم بخورم و دم نکشم .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#6
Posted: 12 Jul 2012 18:22
حرف ,حرف بابا 6
هرروز که می گذشت بیشتر از گذشته به پدر علاقمند می شدم . تنها انگیزه من از تحصیل فقط اون بود . اصلانمی تونستم تحمل کنم که در یه مجلسی باشیم و اون به زن یا دختر دیگه ای توجه کنه . آخه بابام خیلی خوش تیپ و دوست داشتنی و خوش مشرب بود . من به مامانم حسودیم می شد . چه برسه به غریبه ها . بابام درساشو خوب بلد بود و حقه بازیهاشو به من هم خوب یاد داد .. به من می گفت که کی چه رفتاری رو داشته باشم که مامان بوبر دار نشه و هوامو داشته باشه . حس می کردم بابا از این که من تپل تر یشم بیشتر به من توجه نشون بده . واسه همین با این که از گوشت خوشم نمیومد ولی بیشتر می خوردم . هنوز بالغ نشده هیکل زنانه ایپیدا کرده بودم . یعنی چند سالی بزرگتر از سنم نشون می دادم . کونم گرد و بر جسته شده بود طوری که هر وقت بابا بهش دست می زد حس می کردم تمام تنش داره می لرزه و هر وقت حتی از پشت شلوار بهش نگاه می کرد یه برق خاصی رو تو چشاش می دیدم . من و شهریار جونم دیگه بیشتر سکسارو وقتی انجام می دادیم که مامان خونه نبود . شبا تو خونه یه خورده معمولی تر با هم ور می رفتیم مگر این که خواب مامان یه خورده سنگین تر باشه این جوری نبود که از هم غافل بمونیم قسمت کوس و شکم و زیر ناف و اطراف سینه هام تازگیها یه هیجان و لذت خاصی رو در خودش احساس می کرد .. دوست داشتم با اینجاهام بیشتر ور بره بمالوندش وببوسدش . دوست داشتم کیرشو بچسبونه به کوس من اونو میک بزنه با لبای گرمش و زبون داغش . مثل گذشته ها بازم بابا به حرف من گوش می داد . خوشم میومد . لذت می بردم . حرف حرف بابا بود ولی اونم به حرف من توجه داشت .. مامان می گفت مرد سبیلتو نزن همون ریشتو اصلاح می کنی بسه ولی من به با با خوشگله ام می گفتم هم سبیلتو بزن هم ریشتو چون این جوری خیلی خوشگل تر میشی . وکوس منو هم که میخوری بیشتر خوشم میاد و از نرمی پوست صورتت لذت بیشتری می برم . هنوز هم که هنوزه با وجود سالهای زیادی که از اون روز ها می گذره ندیدم که بابا سبیل بذاره . یکی از این بعد از ظهر ها مامان می خواست بره بازار یه چند تا لباس واسه خودش بخره . قرار بود منم ببره هر چند من بابابام می رفتم بازار و دوست نداشتم با اون برم . بیشتر انتخابا رو میذاشتم به عهده اون تا از دیدن دختر یکی یدونه اش لذت بیشتری ببره . من درس مشکل فردا و امتحان ماهانه رو بهونه کردم وگفتم نمیام خیلی هوس بابا رو داشتم . حس کردم تمام تنم داره اونو داد می زنه . زنگ زدم به بابا که بیاد خونه . اون در بد ترین شرایط به خاطر منم که بود کارشو ول می کرد و میومد . دلش نمی خواست این فرصتها رو از دست بده . حتی یکی دوبار هم در یه معامله ضرر کرده بود . من عادت نداشتم آرایش کنم . یکی دو تا از این مجلس عروسیها که رفته بودیم مامان یه روزمختصری به لبام زده بود که خیلی خوشگل شده بودم حس کردم که بابام هم خیلی خوشش اومده . البته من هم اگه می خواستم آرایش کنم باید قبل از رسیدنمامان پاکش می کردم که مشکوک نشه . روژگوجه ای خوشگل مامانو برداشته یه خورده لبامو خوشگل تر و براق ترش کرده شلوار جین کیپمو که باسنمو برجسته تر می کرد و بابا خیلی باهاش حال می کرد پام کردم و با یه بلوز زیر که نیمی از شکم و قسمتی از سینه های در حال رشد منو نشون می داد منتظر بابا شدم . موهامو افشونش کردم که دلشو بیشتر ببرم . دل تو دلم نبود از بس قدم رو کردم و واسه اومدنش ثانیه شماری کردم دیگه داشتم از کوره در می رفتم . همش خودمو لعنت می کردم که کاش زودتر واسش زنگ می زدم تا بیاد خونه . وقتی که اومد دلم میخواست جلدی بپرم تو بغلش و بگم کارشو شروع کنه . چون دیگه تحمل نداشتم ولی اوف بابایی خیلی خراب تر از من بود . فرصت نداد که من بپرم تو بغلش .. خودش اومد بغلم کرد و اولش به من گفتخیلی خوشگل و خانوم شدی . تو که می دونی این جوری دلمو می بری و منو آتیش می زنی . دوست دارم این کا را رو فقط واسه من بکنی .-چی میگی بابا مگه کس دیگه ای هم هست ؟/؟-جوابمو نداد و گفت ولش . دستشو گذاشت دور کمرم . سینه های منو گرفت تو دستاش .-آه نکن بابایی یه جوری میشم . خیلی خوشم میاد . دلم میخواد بیشتر با هم باشیم . دلم میخواد شبا به جای مامانی من بیام پیشت بخوابم -شیدا روز به روز کونت با حال تر میشه -به خاطر توست بابا جونم -تو خوشت بیاد من حال می کنم .-اووووووووففففففف نه نه واسش می میرم . سینه های منو گذاشته بود تو دهنش و با کون من ور می رفت . منو بلندم کرد و دوتایی رفتیم رو تخت . دروهم از داخل قفل کرده بود که یهویی غافلگیر نشیم . هر چند هر دوی ما می دونستیم مامانی تا دوساعت دیگه سر و کله اش پیدا نمیشه و ما می تونیم سیر سیر با هم حال کنیم . با این که هیچوقت از سکس با هم سیر نمی شدیم وهمیشه با دستپاچگی و دلهره کارمونو پیش می بردیم . کیر بابا خیلی درشت شده بود و دوست داشتم اونو بذارم تو دهنم و طوری بخورمش و بهش حال بدم که دیگه هوس دهن مامانو نکنه . همین کارو هم واسش انجام دادم .-شیدا شیدا تو دوباره منو به اوج رسوندی .-نه نه الان زوده بریزم . می خوام با دختر قشنگ حالکنم و مزه بگیرم و بعد ... شیدا جونم یه علائمی از زن شدن درت می بینم . خیلی هوسی شدی خیلی . کوست یه گرمی و داغی خاصی داره .-بابا همش تو رو میخواد . گاهی شبا خواب تو رو می بینم .-باور کن شیدا قشنگه منم خواب تو رو می بینم . می بینم کیرمو فرو کردم تا ته کوست نصفه شبی تو خواب می ترسم و میگم ای شهریار دیوونه این چه کاری بود که انجام دادی اون دخترته . چطور تونستی اونو از دوشیزگی بندازی و پرده اشو پاره کنی واسش دردسر درست کنی -بابا آرزومه که یه روزی کیرتو بفرستی تا ته کوسم بره ببینم چه مزه ای داره . من دوشیزگی و زنانگی و این چیزا حالیم نیست من فقط کیرتو میخوام این بزرگترین آرزوی زندگیمه که کیرت بره توی کوس من ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#7
Posted: 12 Jul 2012 18:23
حرف ,حرف بابا 7
دوست داشتم که من و بابایی موقع سکس لخت لخت باشیم ومن این جوری خودمو در اختیارش قرار بدم . چون در این وضعیت بود که خیلی بیشتر حال می کردم . خودمو محکم می چسبوندم بهش . حس می کردم که دیگه هیچ فاصله ای بین ما نیست . کیرشو گذاشتم تو دهنم تا بیشتر هیجان زده اش کنم . تا نتونه دست از سرم ور داره.تازگیها به هر مجلس و مهمونی که می رفتیم وقتی می دیدم که اون یه جور دیگه ای به خانوما نگاه می کنه عصبی می شدم وخیلی بیشتر از مامان حسادت می کردم -شیدای من خیلی وسوسه انگیز شدی . خیلی خانوم شدی. داری بزرگ میشی . بزرگ و تر و تازه -خوشت میاد ؟/؟می تونم کاری کنم که پدر جونم ازم راضی باشه ؟/؟کیرشو از دهنم بیرون کشید . نوک سینه هامو گذاشت تو دهنش -نه نه بابا -عزیزم شیدا جونم -بابا بخورشسینه هامو دارم یه جوری میشم . نمی دونم چمه . خیلی بیشتر از روزای دیگه خوشم میاد -قربون اون حالتت برم عزیزم دخترم . چطور می تونم یه روزی شوهرت بدم و یه مرد دیگه ای بیاد یه شبه تو رو از من بقاپه . یه عمر زحمت و مرارت بکش اون وقت یه غریبه بیاد حالشو ببره -باباباباجونم من هیچوقت شوهر نمی کنم . من فقط تو رو میخوام دوست دارم پیش تو باشم -دخترم مگه میشه ؟/؟-خیلی خوبم میشه . دوست داری منو رد کنی اون وقت بری دنبال خانومای دیگه ؟/؟من خودم می بینم گاهی وقتا چطور با چشات داری اونا رو می خوری . اونا هم از خداشونه که بابای خوش تیپ منم یه نگاهی بهشون بندازه مگه نه ؟/؟اگه دروغ میگم بگو دروغ میگی ؟/؟-عزیزم آدمکه نمی تونه تو مهمونیها سرشو بندازه پایین و به کسی نگاه نکنه -حالا حتما باید به خانوما نگاه کنی ؟/؟-شیدا جونم این قدر حسود نباش دیگه . پاهامو انداخت رو شونه هاش . دوست داشتم کوسمو بخوره . میک بزنه بجوه بیشتر از هر روز دیگه ای . بابا دوستت دارم بابایی فقط مال من باش . کوسمو میک بزن -شیدا هوسمو زیاد می کنی خیلی باحال شدی . خیلی فتنه گر شدی . همونی شدی که آرزوشو داشتم . داری بابایی رو به اونچه که می خواست می رسونی . دوستت دارم بیا که بابایی فدای اون کوس کوچولوی خوشمزه ات بشه . عاشقتم عاشقتم . با دستای کوچولوم سر و موهای بابا رو وقتی که کوسمو می خورد نوازش می کردم .-بابا محکم تر هیجانش بیشتره . بیشتر لذت میده -عزیزم مثل این که نزدیکه نزدیکه .. نزدیکه اوخ با صدای نازک و دخترونه ام جیغ می کشیدم -آهههههه اووووووفففففف پدر جونم پدر جونم دارم یه جوری میشم یه جوری من کیرتو میخوام کیرتو میخوام .. بابا اول کوسمو بخور .. نه نه حالا کیرتو بمال .. دیونه شده بودم . نمی دونستم ازش چی بخوام . نمی دونستم واقعا چی میخوام این پر هیجان ترین سکسی بود که تا به حال داشتم . هنوز ده سالم تموم نشده بود . اون جوری هم که می گفتند هنوز پریود نشده بودم ولی یه لذت و هوسی داشت در من به وجود میومدکه بایستی از همونایی بوده باشه که همه ازش می گفتن ومی خواستن منو آماده رودررویی با اون بکنن . همین الآنش دلم می خواست کیر بابا درسته بره تا ته کوسم ولی چند تا از دوستای شیطونم یا وارد به این کارا به من گفته بودند که کیر تا موقع ازدواج نباید بره توکوس چون دختری آدم گرفته میشه واین یه ننگیه برای دخترای مسلمون در جامعه ما وخواستگارا این جور دخترا رو قبول ندارن ومایه سر افکندگی دختر و خونواده اشه . همینو یه جورایی دیگه از خانوم دینی خودمون و مامان ومامان بزرگ و خیلی های دیگه از خانومای فامیل شنیده بودم ولی دوستم یه طوری بهم گفت که بهتر از بقیه حالیم کرد . من همین حالاشم کیر بابایی رو می خواستم -پدر جونی کیرتو بمال به کوسم . بمال زودباش من میخوام . تعداد ضربان قلبم زیاد تر شده بود . صدای ضربانو می شنیدم -شیدا قلبت چقدر تند می زنه ؟/؟-واسه کیر توست . بابا اگه فروکردن تو کوس من درست نیست کیرتو بکشش روکوس من . این جوری هم کیف می کنم -شیدا شیدا باورکن تو واسم سکسی ترین و خواستنی ترینی -بابا جون می خوام فقط من باشم . اگه سکسی ترین وخواستنی ترینم می خوام در همه چی یکی یدونه ات باشم . بابا کیرشو همین طور می کشید روکوس من ومنم با صدای نازک ولی لطیف خودم واسش جیغ می کشیدم . اونم کیف می کرد . یه لحظه بابا کیرشو به طرف شکم من بالا کشید ویهو فریادی زد که نزدیک بوددل دست بدم -خون خون .. شیداجون خون , روکیرم خون نشسته . کف دستشو کشید رو کوس من ودر حالی که صورتش مثل گچ سفید شده بود گفت خون خون ... تو پریود شدی .. اگه بابا این جوری نمی کرد شاید اصلا نمی ترسیدم اون که کف دستشو این جوری روی کوسم می کشید خیلی لذت می بردم و حال می کردم ولی اون لحظه ترس اون باعث شده بود که منم بترسم -بابا حالا چیکار کنیم -نمی دونم ببینم حتما تا حالا دیدی که مامانوقتی که عادت میشه لاپاش نوار بهداشتی میذاره .. اگه جاشو بلدی یکی باید بذاری لاپات که خونت نریزه -بابایی من چه بذارم چه نذارم خون خودش میاد . من الان کیرتو می خوام من یه جوریم . بابا این قدر خون خون نکن-شیدا جونم ممکنه کوست وداخل شکمت میکربی بشه . آلوده بشه . همه جا ی بیرون هم خونی میشه -بابا پسبیا بریم حموم که خون رو زمین اینجا و رو تخت نریزه -دخترم یعنی این قدر درجه حشر و هوست بالارفته ؟/؟تو هنوز ده سالت نشده -بابا کمکم کن . بهم بچسب . من کیرتو میخوام -پس زودباش بریم داخل حموم . با هم رفتیم ودوباره به کارمون ادامه دادیم ولی دیگه بابایی اون فشارو بهم نمی آورد وخیلی هم استرس داشت از این که مبادادچار آلودگی وعفونت بشم -بابا خوشت نمیاد ؟/؟اگه بهت حال نمیده باسوراخ کونم بازی کن . یواش یواش باید واست آماده اش کنم . می دونم کیف می کنی اگه کیرتو فروکنی توکونم . یکی دوتا از دوستای شیطونم تعریف می کردند که دوست پسراشون که دوسه سالی هم ازشون بزرگتر بودن اونارو از کون میگان . برای بار اول خیلی سخت بود . سوراخ کونشونو بایه روغنی , کرمی چربش می کردند بعد آروم آروم کیرشونو می فرستادنداخل سوراخ کون .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#8
Posted: 12 Jul 2012 18:23
حرف ,حرف بابا 8
شیدا من چی میگم ؟/؟اصلا معلوم هست چته ؟/؟.راست میگفت .من به جای این که بترسم اون داشت می ترسید -عزیزم شیدا من نگرانتم . امروز و این لحظه برات روز مهمیه وباید تا مادرت نیومده یه جوری فیصله اش بدبم . شیدا جونم مگه یادت رفته انگار اصلا حواست نیست . اون دفعه که یه خورده کمتر از دوسانت کرده بودم تو کونت چقدر درد کشیدی .-بابا الان فرق می کنه . الان انگار دلم خیلی بیشتر میخواد . یه جوری شدم نمی دونم چه جوری واست تعریف کنم . من میخوام میخوام ولم نکن . راستش یه خورده هم ترسیده بودم ولی از بس این و اون واسم تعریف کرده بودند که نگران نباشم و دستپاچه نشم واز طرفی از این که ممکنه مامان سر برسه ونتونم اون جوریکه دلم می خواد باباباجونم کیف کنم به خاطر همین کونمو گرفتم طرف بابا و گفتم اگه دوست نداری و نمیخوای بگو . آخرش مجبور شد بره و دستمال کاغذی بیاره و خون کوسمو پاک کنه و با یه کرم مخصوص هم سوراخ کونمو نرم و چربش کنه وبازم کیرشو واسه فرستادن تو کونم آماده کنه . نوک کیرشو به نوک سوراخ کونم چسبوند . خیلی از این حالت لغزندگی خوشم میومد . یه لذت عجیبی رو تو کوسم و بالای کوس و داخل شکم و زیر سینه هام حس می کردم . از اون حالتایی بود که شاید در این روز های اخیر تا حدودی داشتم ولی اون روز شدت دیگه ای داشت . دوست داشتم پدر با کوسم بیشتر بازی کنه و دستشو بکشه روش و بهم حال بده . حالا اگه دوست داره کیرشم بکنه تو کونم بکنه ولی هر چقدر با بقیه قسمتهای تنم ور می رفت انگاری اثرش بیشتر رو کوس من مشخص می شد .-بابا یه خواهشی ازت بکنم انجام میدی ؟/؟بدت نمیاد ؟/؟-عزیزم دختر نازم تو که می دونی من تو رو از همه دنیا بیشتر دوست دارم و برای خوشحالی تو هر کاری می کنم بدم میاد چیه ؟/؟دوست دارم تو از من راضی باشی .-بابا اگه بگم دستتو بکش رو کوسم باهاش بازی کن این کارو می کنی ؟/؟یه خورده خونیه خجالتم میاد -اوووووووفففففف قربون دختر محجوب و خجالتی خودم برم . این چه حرفیه که می زنی . تو خودت خوب می دونی که چقدر دوستت دارم و نازت چقدر واسه من خریدار داره . حالا می تونم کون خوشگل و تپل تو رو بکنم .-آره بابایی فقط کوس من یادت نره . اون چیزی رو که ازش می خواستم انجام داد . کف دستشو از زیر کشید روی کوسم.-واییییییی بابایی خیلی خوشم میاد . میخوام جیغ بزنم -می دونی چیه شیدا جون . یواش یواش داری طعم هوسو می چشی .-بابا من میخوام خیلی بچشم . این که خیلی بده می ترسم پیش مادر خودمو لو بدم . این هوس چیه من کهنمی تونم شب و روز دنبالش بدوم .-عزیزم وقتی به یه اوجی برسه اون بالابالا ها بری یهو آروم میشی و از قله کوه میایی پایین . تا فرصت و جلسه بعدی که برگردی .-من دوست دارم همیشه نوک قله باشم -شیدا جون از خرشیطون پیاده شو و ببین دستم خونی شده -بابا اگه دوست نداری و بدت میاد به من بگو . حالا یه چیزی ازت خواستم و میخوام چقدر به من نه میگی ؟/؟اینو که گفتم پدر کیرشو محکم تر به سوراخ کونم فشار داد . دستشم با کوسم بازی می کرد و منم پاهامو از پشت و به دو طرف باز کردم که کیرش راحت تر سوراخ کونم و راهشو پیدا کنه -آخخخخخخ آخخخخخخخخ بابابابابادرد داره -بیرون بکشم ؟/؟-نه نه نه ادامه بده بذار عادت کنم . من کیییییییییییرررررررررررررتو میخخخخخخخوام بابا کیرتو بفرست تو کونم .. داره میره بابا جون داره میره اوخ اوخ اوخ بابا -شیدا جونم یه موقع می ترسم کونت جر بخوره پاره شه -نه پدر جون من پوست کلفت تر از این حرفا شدم بکن . کیرتو بیرون نکش یواش یواش داره خوشم میاد . من میخوام جوووووووون داره میره داره میره . بابا بهم بگو چقدر رفت من داره خوشم میاد بابا تو خوشت میاد ؟/؟-آره عزیزم منم دارم حال می کنم . کیر بابا تو کونم سر می خورد و ذره ذره راهشو پیدا می کرد -عزیزم می ترسم الان مامان برگرده یه جوری سوتی بدم -نه بابا زوده من میخوام ادامه بدی . چند بار کیرتو بفرست جلو بیارش عقب . با سوراخم بازی کن . به من حال بده . بذار کیف کنم . پدر جونی من خیلی هوس دارم . ادامه بده ولم نکن . بابا کوسمم یه جوری شده . خونش انگار چسبنده شده . اگه بدت میاد بگو -شیدا عزیزم من فقط میخوام تو کیف کنی لذت ببری .. عزیزم دختر خوشگل من تو خانوم شدی خانوم من -بابا من دوست دارم همیشه زن تو باشم . من اصلا شوهر نمیخوام . من تو رو میخوام -حالا داری از این حرفا می زنی . صبر کن یکی دیگه بیاد یه پسر غریبه رو ببینی اون وقت میگی بابا کیه . بابا میخوام چیکار . برات از هر دشمنی دشمن تر میشم .-نه بابای خوشگلم من مث تو نامرد نیستم که چند تا زن غریبه رو که می بینی دست و پاتو گم می کنی -عزیزم حرفای گنده ای می زنی . اصلا هم این طور نیست . این جور در مورد پدرت قضاوت نکن . باز خواست خدایی داری ها . با این که این بار بیشتر از چهار پنج سانت از کیرشو تو کونم نفرستاده بود ولی خیلی خوشش میومد و همش احساس لذت می کرد . پدر ناله می کرد -آخخخخخ شیدا دخترم . کون تازه تو منو دوباره جوون کرده . جوون که چه عرض کنم حس می کنم یه نو جوون شدم . اگه بدونی این سوراخ تنگ تو مث یه مکنده میخواد آب منو بکشه و داخل خودش جا بده -پدر با کون من کیف کن . با کون دختر خانمت کیف کن . آب سفیدتو بریز تو کونم -بهش میگن منی . دخترم چند بار بهت بگم .-فرقی نمی کنه بابا بریزش تو کونم . من منتظرم میخوامش . کوسمو فراموش نکن . گرمی خونو حس می کردم که به مقدار کم از کوسم رو دستای بابا می نشست . بابا یه فریادی کشید و همراه با اووووففففف و جاااان گفتنش آب کیرشو ریخت تو کونم . یه گرمای مطبوعی رو تو کونم حس می کردم . دوست داشتم که همه آب بابا داخلش جذبشه واونایی رو هم که ریخته شده بیرون پاکش نکنم ودوباره با انگشتام بفرستم توی سوراخ کونم ولی پدر با دستمال افتاد به جونش و می گفت الان اگه یه موقع مادر بیاد کمکت و یه خورده گندش در بیاد چی ؟/؟-مجبور نیستم که همه این جاها رو بهش نشون بدم ..ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#9
Posted: 12 Jul 2012 18:24
حرف ,حرف بابا 9
کارمونو که تموم کردیم یه نگاهی به کوسم انداختم و دیدم که قابل کنترله -دخترم نترس -بابا من از چی بترسم . دخترت شجاعه .. از این که بهش نشون بدم خیلی شجاعم و بزرگ شدم احساس لذت می کردم -آـفرین دختر گلم من حالا میرم . تو فقط یه زنگ به مامان بزن که زودتر بیاد خونه . دلواپستم . اگه منو الان اینجا ببینه تعجب می کنه . هر چند اصلا دوست ندارم تو رو به این صورت تنها بذارم -بابا نگران من نباش من می تونم مراقب خودم باشم . یه نوار بهداشتیه که میذارم رو کوسم چرا این قدر سخت می گیری . بابا یه چیزی ازت بخوام ؟/؟-بخواه دختر گلم تو خیلی چیزا ازم بخواه -پدر این یه هفته ای که من پریود باشم تو طرف من میای ؟/؟یه وقتی نکنه بگی شیدا بوی خون و عرق میده و فراموشم کنی . سعی می کنم همیشه خودمو خوشیو داشته باشم و تمیز تا تو بدت نیاد -عزیزم تو به چه چیزا که فکر نمی کنی . من دوستت دارم هر طور و در هر شرایطی. از طرفی الآنشم می بینی گاهی وقتا چند روز میشه که نمی تونیم با هم باشیم -چیه بابا این حرفا رو می زنی که گوشمو پر کنی؟/؟من باهات قهر می کنم اگه واسه این موضوع تحویلم نگیری . اومد طرف من و سینه های منو گذاشت تو دهنش و گفت به همین جوجوهات قسم که در هر فرصتی میام سراغت . فقط یادت باشه که فکر این چیزا باعث نشه که از درس و مشقت عقب بیفتی من دوست دارم دخترم بهترین باشه و بهش افتخار کنم . دخترم تو دانشگاه هم باید در بهترین رشته قبول شی . هر چند تا اون موقع خیلی راهه ولی از همین حالا باید پایه هاتو محکم کنی -بابایی اگه همیشه کنار من و با من باشی قول میدم که هر چی تو بخوای همون باشم -عزیزم مهم اینه که خودت بخوای . خودمو انداختم تو بغلش و گفتم بابا هر چی تو بخوای منم دوست دارم چون دوستت دارم . مامانو هم دوست دارم ولی اون همیشه مزاحم من و توهه -اون دوستت داره این جور در موردش قضاوت نکن ..بابا از خونه رفت بیرون و من هم واسه مامان زنگ زدم . اون ترسون و لرزون خودشو رسوند . دستپاچه شده بود وخیلیبیشتر از بابا می ترسید . شب که دور هم بودیم قرار شد که واسم یه مهمونی تر تیب بدن . خیلی مهم شده بودم به خودم می بالیدم -مامان قراره تا چند وقت دیگه یه جشن عبادت هم تو مدرسه ما برگزار بشه -آره دختر گلم یواش یواش باید عبادت هم بکنی . اگه بابابات راحت تری میگم بابات بهت یاد بده -باشه فروغ من خودم بهش یاد میدم چطور عبادت کنه ولی فکر کنم .. نذاشتم بابا به حرفش ادامه بده لگدی به پاش زدم که دعا می کردم استخونش نشکسته باشه . فکر کنم دوزاریش افتاد چون به حرفش ادامه نداد . می خواستم این یه بهونه ای باشه که بیشتر بیاد پیشم و باهام خلوت کنه . من واسه این که تو بغل بابا جونم باشم خیلی حقه باز شده بودم . مامان که رفت آشپز خونه به بابا گفتم عزیزم بابا خوشگله من . من همه این عبادت و این جور چیزا رو واردم تو بیا و شبا چیزای دیگه رو یادم بده -ای کلک شیدا شیطون من . تو دیگه کی هستی . دست باباتو از پشت بستی -بابا پس امشب میای بهم یاد بدی ؟/؟یادت باشه به مامان بگی که دخترت شیدا توی این آموزشها خیلی خنگ و تنبله و مدت زیادی لازمه تا وارد وارد بشه -واقعا تو دیگه کی هستی . یادم باشه یه هدیه خوشگل واسه دخترم بخرم چون خانوم شده -بابا من فعلا هدیه نمی خوام . یه چیز دیگه می خوام . می خوام امشب بیای پیشم و جایزه امو بدی -من که امروز بعد از ظهر بهت جایزه دادم -اوه بابا زرنگ من . تو حالا میخوای سر شیداجونت کلاه بذاری ؟/؟اون مال بعد از ظهر بود حالا فرق می کنه تازه اون موقع نمی دونستیم که من میخوام خانوم بشم . خیلی خوب شده بود . دیگه این جوری می تونستم بیشتر شبا به این بهونه بابا رو از مامان جداش کنم . هر چند تا مامان نمی خوابید نمی شد زیاد کاری کرد دوباره به شب رسیدیم و بابا اومد به من تعلیمات دینی بده . مامان هم که خیلی خسته بود زود خوابید . بابا در اتاق منو از داخل قفل کرد . من یه خورده به لبام روژزده و خودمو با عطر ملایم خوشبو کرده و به کوس و کون خودمم ادکلن زدم و با این که می گفتند کوس خونی رو اگه نشورم بهتره قبل از خوشبو کردن اونو شستم برام رضایت بابا و لذت بردن اون مهم تر بود تا رعایت نکات ایمنی -شیدا می بینم که عروس شدی -عروس تو شدم عروس تو هستم بابایی . منو ببوس . بابا منو ببوس . نمی دونم چرا یه مدتیه که از با تو بودن یه جوری میشم .انگار هیچوقت سیر نمیشم . دوست دارم کیرت منو بکوبه بابا . به من شلاق بزنه . بیشتر به من حال بده . من سیر نمیشم . قبلا این جوری نبودم . بابالختم کن . دوست دارم تو لختم کنی -اگه هم نمی گفتی خودم این کارو برات می کردم . دوستت دارم شیدا . عروس خوشگل من . دختر ناز من . یه خورده روزمین نشست تا هم قد من شه و راحت تر منو ببوسه .-بابا نمی تونی کیرتو تو کوس من فرو کنی ؟/؟ -شیدا تو خیلی دیوونه ای . اولا که تو از نظر هیکل و اندام کوچیکی و درست نیست کیر به این کلفتی بره تو کوست . در حال حاضر هم که پریودی و مهمتر از همه یه پدر که نباید دختری دخترشو بگیره . شورتمو کشید پایین و منو انداخت رو تخت . شورت خودشم کشید پایین و وفتی که کیرشو دیدم از خود بیخود شده نوار بهداشتی خودمو از رو کوسم بر داشتم . از خون اثری نبود . خودمو به طرف کیر بابایی کشوندم و اونم کیرشو به کوس من چسبوند . صورت و تمام تنم داغ شده بود . دوباره داشتم تو تب هوس می سوختم -بابا به من قول بده اونی که یه روزی دختری منو می گیره تو باشی .. ادامه دارد .. نویسنده.. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#10
Posted: 12 Jul 2012 19:13
حرف , حرف بابا 10
عزیزم تو که بازم این حرفو تکرار کردی .چند بار باید بهت بگم درست نیست که یک پدر با دخترش همچه کاری بکنه . هر چند من دلشو ندارم که تو رو شوهر بدم ولی تو مگه نمی خوای یه روزی از دواج کنی ؟/؟-ناچ ... نهنمی خوام . من فقط می خوام پیش تو بمونم و پیش کیر تو .. تو باید منو خانوم کنی -دیوونه نشو شیدا . چتهامشب تو خودت خانمی دیگه -از اون خانوما که کیر راحت میره تو کوسش ؟/؟باید به من قول بدی -من قول الکی نمیدم . حالا ببینیم چی میشه -بابایی تو هم که همش وعده سر خرمن میدی -چیه دوست داری حتما همین امشب بیام پاره ات کنم ؟/؟-اگه می کردی بابایی که خیلی خوب می شد .-دختر تو چقدر پررویی -بابا از این حرفا نزن که من ناراحت میشم . هر چی باشم دختر توام . تو که خودت داری دختر خودتو می کنی که . حالا بیا به من یاد بده چطور عبادت کنم .-دیوونه شیدا خوشگله من . راستی راستی که من شیدای توام . پدر جونم سرشو گذاشت لای پام و همش می ترسیدم خون راه بیفته و بدش بیاد -بابا جونم خوشم میاد می ترسم یه وقتی تو بدت بیاد . الان اگه خون بریزه چی میشه . طوری با ناز و عشوه خودمو واسه بابام لوس می کردم که کیرش یهو پرید جلو و تا حد آخرش رسید . انگشتشو یه دو سانتی فرو کرد تو کونم و گفت دختر عزیزم با این جبران می کنه دیگه -بابا بیا یه کاری بکنیم که به دو کار بیارزه -چه کاری -پدر گلم منو کله معلقی کن پاهام هوا و سرم زمین باشه . تو بر عکس من باش کیرتو فرو کن تو دهنم و دهنتم بذار رو کوسم . نمی دونی چه حالی میده .-عزیز دل بابا نازخوشگل من . فدات شم بابا برات بمیره . گردن دختر کوچولوی خوشگل من درد می گیره -بابا تو چرا هر چی من میگم اولش یه نه میاری . مگه نمیخوای واسه امروز بهم جایزه بدی ؟/؟من که نمی خوام خودکشی کنم و به من بد بگذره . یالله زود باش . بابای دختر ذلیل من بازم اون کاری رو که خواستم انجام داد . راست می گفت یه خورده گردنم درد می گرفت ولی خیلی با کیرش حال می کردم . بابا دو تا پاهامو انداخت رو شونه هاش و کونمم همراه با پاهام سوار شونه هاش شد و طوری کوسمو می خورد که می خواستم جیغ بکشم . سر منو هم صاف تر کرده به حالتی در آورده بود که گردنم خیلی کمتر درد می گرفت -جووووون شیدا چه حالی میده . کیر بابایی مزه داره ؟/؟جووووون من که با کوس دختر نانازم حال می کنم . کیر بابایی چطوره .. کیر درشت بابا تو دهنم گیر کرده بود و اونم مدام ازم سوال می کرد . سرمو در همون وضعیت تکون می دادم که یعنی آره مزه داره و خیلی حال می ده -شیدا جون بیا حالتمونو عوض کنیم . آبم میخواد بیاد بریزه تو دهنت .. کیرشو کشید بیرونو دهنشم از روی کوسم بر داشت .-بابا کوس من حالتو بهم می زنه ؟/؟-عزیزم چرا بیخود به دل می گیری بابا فدای کوست شه . کوستو با خونش می خورم . منو رو زمین درازم کرد و سرشو گذاشت لای پام و این بار با یه سرعت باور نکردنی میک زدنو شروع کرد . حس می کردم که یه خونهای خفیفی هم از کوسم در حال بیرون ریختنه ولی دیگه حرف نمی زدم و چیزی نمی گفتم . خسته شده بودم از بس تعارف کرده بودم . خوشمم میومد بابا در هر شرایطی کوسمو لیس بزنه . اونو همیشه خوشبو و تمیز نگهش می داشتم -بابا بابا جونم تنم بیحس شده. به من بگو بابا کوسم الان زیاد مونداره . دوست داری همینو بگیرم . پدر جوابی نداد . نمی خواست در حال دادن به من وقفه ای بیفته . یه لحظه از روی هوس جیغم رفت آسمون . بابا همون اول جیع دستشو گذاشت رو دهنم و با یه دست دیگه اش منو به زمین فشار داد و هر چی به خودم فشار می آوردم نمی تونستم در برم . پوست تنم داشت می ترکید . پنجه های کوچیکمو فرو کرده بودم تو تن بابا . اون همچنان به کوس خوری خودش ادامه می داد و من از لذت در حال تر کیدن بودم . هیچوقت همچین حالتی به من دست نداده بود . همیشه وقتی در لذت بردن و کیف کردن به اوج می رسیدم فکر می کردم که این بهترین حالتش بوده ولی اون شب از هر بهترینی که تا اون موفع داشتم بهترین بود . طوری شدم که فکر می کردم دارم جیش می زنم . سختم بود . خون بود یا آب یا یه جریان دیگه ای یهو داغ داغ شدم و افتادم تو سرازیری . خوابم گرفته بود . بابا سرشو طوری که سنگینی خودشو رو من نندازه گذاشت رو سینه هام و شروع کرد به خوردن اونا . بعد از یه سکس داغ این حرکت اون خیلی بهم چسبید و بیشتر از همه وقتی بود که لبای کوس خورده اشو گذاشت رو لبای من . با این که لذت می بردم ولی از بوی خون که با ادکلن تر کیب شده بود داشتم خفه می شدم . بیچاره بابا خون کوس منو میک می زد و جیک نمی زد . سریع پاشدم و گفتم بابا جونم فدات شم خسته نباشی . شیدا جون فدای بابا جونش شه . قمبل کردم و گفتم کیر خوشگل و با حالتو تا اونجایی که می تونی و دوست داری فرو کن تو کونم و حال کن .-شیدا خانوم من دلم نمیاد دردو تحمل کنی هر جا دردت اومد بگو -بابایی امشب دیگه باید رکورد بزنی -دو تا قاچ کونمو به پهلو ها باز کرد و کیر خودشو سوراخ کونمو طبق معمول چرب کرد و خیلی آروم گذاشت تو کونم . منکه هنوز سر مست از یک سکس با حال بودم از کون دادن خودمم لذت می بردم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن