انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 10 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

به دادم برس شیطان


زن

 
به دادم برس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان ۸۹

-اعتماد ..اعتماد .. -جوووووووون چیه ..چیه .. -من می خوامش می خوامش .. -دیگه چیکارکنم . چیکار کنم من .. دیگه نمی تونم محکم تر فشارش بگیرم که از دهنت در آد . -جااااااااااان .. اوووووووففففففف ببینم کیرتو اول گذاشتیش تو آتیش بعد فرو کردی توی کسسسسم .. -نه لازم نبود . این داخل خودش آتیشه آتیشه .. -ولم نکن .. بچسبون .. تند تر .. تند .. بزنش -من نفهمیدم بالاخره بچسبونم یا حرکت بدم . -اعتماد من سوختم سوختم هر کاری می کنی بکن .. گازم بگیر با کف دستت منو بزن بزن .. .. منیره هم که هیجان لیلا رو دیده بود وخودشم ار گاسم شده بود دیگه گفت بهترین موقعیتیه که بخواد بره به کمک لیلا .. البته اگه اون این اجازه رو بهش بده . چون حس می کرد که به همون اندازه که شعله های هوس داره لیلا رو می سوزونه آتش هوس هم داره داغونش می کنه ولی این یه تیکه رو مجبوره که با منیره راه بیاد چون خودش از اون خواسته بود که بیاد به این جا . در هر حال منیره دستاشو گذاشت دو طرف صورت زن اونو به طرف خودش کشوند با این حرکت برای لحظاتی کیر اعتماد از کس زنش بیرون کشیده شد ولی وقتی که منیره لیلا رو در آغوش کشید و اونو به خودش چسبوند یک بار دیگه اعتماد کیرشو با کس زنش تنظیم کرد . از این که می دید زنش روحیه خوبی پیدا کرده و هوسشم بر گشته بی اندازه خوشحال شده بود و بی اندازه لذت می برد . باورش نمی شد که پس از این همه دوندگی و تلاش برای بهبود همسرش و نا امید شدن به ناگهان با یک تر فند و حرکت خاص اون تونسته باشه در مان بشه . باورش نمی شد این خیسی های کس داغ زنش باشه که کیرشو به آتیش کشیده . لیلا حس کرد که به منیره مدیونه وبرای همین تلاش می کرد که با حس حسادت خودبجنگه . .. به خودش می گفت این قدر نمک نشناس نباش اون که نمی خواد معشوقه شوهرت باشه . با اشتها وهوسی زیاد لباشو به لبای منیره سپرده بود . واقعا هیجان شب اول از دواج به طرفش بر گشته بود . اعتماد دلش می خواست هر بار که کیرشو فرو می کنه توی دهن زنش همونو در جا در بیاره و اونو فرو کنه توی کس لیلا .. این جوری واسه هر دو تا شون هیجان داشت و این که چشم لیلا پی در پی به جمال کیر روشن می شد .ولی خسته کننده هم بود .هرچند حالا هم به اندازه کافی شور و هیجانی داشت . واسه یه مرد که داره حال می کنه اگه دو تا زن در کنارش باشن هیجانش خیلی زیاد تره به خصوص که این هیجان همراه با تنوع خاصیه . هر چند لحظه در میون اعتماد به پشت لیلا خم می شد و گونه ها شو می بوسید . با موهای سرش بازی می کرد .نوازشش می کرد . سینه هاش به بدن منیره چسبیده بود . منیره خیلی دلش می خواست که لیلا ار ضا شه و این کار زود تر صورت بگیره تا اونا در کنار هم بشینن و ببینه که روحیه شون چطوره و در چه شرایطی به سر می برن . و باید چه فکرایی کرد برای این که این شور و التهاب همیشه وجود داشته باشه .. اعتماد حالت ایستاده تری گرفت و بدنشو بالاتر کشید تا دستاش رو قاچای کون لیلا تسلط بیشتری داشته باشه -وووووییییییی اعتماد اعتماد تو می دونی من این جوری خوشم میاد داری همین کارو انجام میدی . چقدر کلفت شده .. اعتماد هم برای این که دلشو خوش کنه و هوسشو زیاد تر کنه گفت عزیزم از اونجایی که مال تو خیلی تنگه و به نظر تنگ میاد مال منو کلفت می بینی.. خلاصه زن و شوهر دو تایی قربون صدقه هم می رفتند و منیره از این وضعیت لذت می برد .. در همین گیر و دار بود که صدای زنگ موبایلشو شنید . بی خیالش شد . می دونست که باید کبری باشه . چون کبری این روزا بابت پسراش کمال و جمال و هم منشی گری در دفتر کار شوهرش خیلی با هاش حرف می زد . منیره هم که دیگه به اندازه کافی مشتری داشت و می تونست برای خودش جور کنه ولی تصمیم گرفته بوذ از این به بعد به هر کسی که از راه رسید راه نده . اونایی رو. که ناب تر و تاپ تر هستند انتخاب کنه . ولی اعتماد از اون کار درست ها بود . خود این شریف هم بد چیزی نبود . مجتهد شریف .. ولی اگه کبری متوجه می شد که شوهرش اونو گاییده .. چه واویلایی می شد ! هر چند واسه پسراش آستین بالا زده بود که اونم طبق گفته خود به خاطر این بود که به گناه آلوده نشن ولی .. از این افکار خنده اش گرفته بود . فقط وقتی به خودش اومد که دید لیلا از هوس زیاد داره اونو گاز می گیره . می تونست حال اونو درک کنه . چون خودشم بار ها و بار ها در این شرایط قرار گرفته بود .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
به دادم برس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان ۹۰

منیره حالا کمی خودشو کنار کشیده بود . دوست داشت فقط بشینه و اونا رو نگاه کنه و لذت ببره . به خوبی می دید که چه جوری اعتماد داره زنشو آتیش می کنه . لذت می برد خوشش میومد . لیلا هم از اونایی بود که خرش در ستاد تبلیغات خیلی می رفت می دونست از این به بعد یه وزنه قدرتی خوب دیگه هم همراهشه یه چیزی در مایه های کبری و شاید هم قوی تر از اون . از این نظر که اون دست و بالش در ار گانها بنده ولی خوب که فکر کرد و دید که کبری زن یک مجتهد هست متوجه شد که واقعا نمیشه این دو نفر رو با هم مقایسه کرد و هر یک از این دو واسه خودش یه وزنه ای هست . خلاصه این منیره با این که تاا حالا با اعتماد خیلی حال کرده بود و سبک شده بود ولی از کار خیری که در حق لیلا کرده بود طوری هیجان زده شده بود که حس کرد بازم داره لذت می بره خوشش میاد کیف می کنه و دوست داره که اعتماد باهاش حال کنه بهش لذت بده یا یک مردی بیاد و اونو سر حالش کنه . مرد انگاری تازه زنشو پیدا کرده بود و زن انگار تازه دختر شده بود . اعتماد کیرشو مثل شلاق گرفته بود در دستش و اونو به سر و صورت زنش می زد . لیلا هم از این حرکاتش لذت می برد . مدام دهنشو باز می کرد و در پی این بود که کیر شوهرشو بذاره توی دهنش و با اون حال کنه . این کار بهش مزه می داد .لیلا حس می کرد که هر کاری که اعتماد می کنه بهش لذت میده . هر حرکت اون یه تنوع خاصی واسش داره . دستشو گذاشت زیر کیر شوهرش و لباشو گذاشت روی سر کیر و با لذت اونو میکش زد . چشاشو در حالی که گرد کرده بود به طرفی بر گردوند و یه نگاهی به منیره انداخت . دوستشو دید که دستش روی کسشه و داره با خودش ور میره .. با خودش گفت عیبی نداره صبر کن من با عزیز دلم حال کنم .. حالا به عنوان پاداش یک بار دیگه هم میذارم که با اعتماد حال کنی .. ولی فکر این که زن دیگه ای با شوهرش باشه ریش ریشش می کرد . خوشحال بود که این حس بهش دست داده .. کیررو از دهنش در آورد دستشو رو سینه های شوهرش قرار داد و اونو روی تخت خوابوند . و رفت روی کیرش نشست . الان دیگه بهترین موقعیتی بود که حسابی با شوهرش حال کنه و دلی از عزا در آره و کسش یک شکم سیر کیر نوش جون کنه . اعتماد رو خوابونده بود و رفت روی کیرش نشست . احساس مطبوعی بود . -عزیزم شوهر گلم دیدی چقدر نرم رفت . دو تا از انگشتاشو به علامت پیروزی سمت منیره گرفت . دلش می خواست که اون زن هم بدونه که چقدر شاده اون . کونشو حرکت می داد تا کس و کیر در حال حال کردن و لذت بردن از هم باشند . منیره شاهد اون بود که کیر کلفت مرد خوش قیافه و خوش بدن چه جوری داره در کس زنش حرکت می کنه در واقع این زن بود که خودشو روی کیر شوهر با حرکات خاصی پیچ و تاب می داد . -لیلا بگو من چیکار کنم که تو بیشتر خوشت بیاد لذت ببری . روحیه ات شاد شه .. لیلا رفته بود به خماری . دلش می خواست فقط در آرامش به حرکتی که داره انجام میشه فکر کنه . دلش نمی خواست هیچ چیزی تمرکز اونو بهم بزنه اون فقط می خواست عشق کنه از کیر این مایه زندگی ..که زندگی اونو از این رو به اون رو کرده بود . یک دوست خوب مثل منیره واقعا به دردش خورده بود . منیره هم خوب با کار هاو حرکاتش تونسته بود که خودشو توی دل لیلا جا کنه . منیره نگاهش به قالب کون لیلا و کیر شوهرش بود که چه جوری دارن با هم حال می کنن . -اعتماد اعتماد .. دارم اون جوری میشم . داره خوشم میاد . دارم لذت می برم . کیف می کنم . داره میاد .. بزن بزن .. ول نکن .. منیره حرکت کف دست روی کسشو زیاد تر کرده بود . دو تا دست اعتماد رفته بود رو دو تا قاچای کون زنش و اونا رو مثل فرمون اتومبیل می گردوند . .. حالا این مرد بود که فر ماندهی عملیات رو در دست گرفته بود . کس طوری خیس کرده بود و حالت چسبناک همراه با لکه هایی سفید پیدا کرده که منیره یه لحظه فکر کرد شوهره آب کیرشو توی کس زنش خالی کرده . .حالا کون لیلا ثابت مونده حرکتی نمی کرد ولی اعتماد با ضربه های انفجاری و فشار همسرش به طرف پایین , لیلا رو به لحظه های اوجش نزدیک کرد . دستای زن به دو طرف دراز شد . ریزش گرمای دلپذیری رو از کس به طرف بیرون حس می کرد . لیلا ار گاسم شده بود . اعتماد همچنان با سرعت و عطش به گاییدن زنش ادامه می داد . لحظاتی بعد منیره شاهد بود آب کیر اعتماد ار حاشیه های کس لیلا در حال ریزش به بیرونه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
به دادم برس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان 91

این بار این منیره بود که به طرف کس لیلا رفت و زبونشو گذاشت روی کیر اعتماد و همراه با لیس زدن کیر نوک زبونو روی کس لیلا هم می کشید . لیلا به شدت لذت می برد . از این حرکت منیره خیلی خوشش اومده بود. دوست داشت که زن به این حرکت خودش همچنان ادامه بده . -اوووووففففففف منیره جون اعتماد .. بازم دلم می خواد .. عزیزم اگه دوست داری می تونی یه خورده به منیره جون برسی .. ته دلش نمی خواست که شوهرشو در اختیار کس دیگه ای ببینه ولی حس می کرد که این آخرین دقایقیه که شوهرشو میده به دست کس دیگه ای . حالا که منیره تا اینجا اومده و با شوهرش حال کرده پس اشکالی نداره که به خوبی و خوشی این لحظات طی شه .. اعتماد که دو تا کس رو در کنار خودش می دید از این که کیرشو از این کس بکشه وارد اون کس کنه خیلی هیجان زده بود هوسش هم زمانی بیشتر می شد که می دید دو تا زن تشنه اونن و اون می تونه به هر دو تا حال بده . خیلی دلش می خواست منیره رو بیشتر در کنار خودش داشته باشه . ولی از این که می دید لیلا دوباره داره همون آدم حسود سابق می شه لذت می برد . هر چند اون قدیما گاهی از این که اون حسادت کنه لجش می گرفت ولی تازگیها به جایی رسیده بود که دلش واسه اون زمان تنگ شده بود . منیره و اعتماد دقایقی رو با هم مشغول بودند . خلاصه اون لحظات هم گذشت . هر سه شون خیلی خسته شده بودند . .. لیلا احساس نشاط و جوونی می کرد و اعتماد هم بهش آرامش خاصی دست داده بود . وقتی که منیره رسید به خونه شون فقط خودشو رو تخت ولو کرد . دیگه حس هیچی رو نداشت . دلش می خواست تا ساعتها بگیره و بخوابه . یه وقتی به خودش اومد که دید کبری بالا سرش وایساده .. تا چند لحظه نمی دونست اون کیه . مثل آدمایی که بیهوش باشن و هاج و واح به دور و بر خودشون نگاه می کنن منیره هم همچین حالتی رو داشت -چقدر هلاکی . مگه چیکار کردی .. -چیکار کنم خستگی و فشار کاریه دیگه .. -تصمیمت چیه منیره جان .. بالاخره می تونی در دفتر آیت الله شریف مشغول شی ؟/؟ اتفاقا کار های ما بیشتر بعد از ظهر بعد از اقامه نماز ظهر و عصره که حاج آقا که جماعت رو بر گزار کردند پس از تناول ناهار و استراحت میان در دفتر می شینن . اگه دوست داری کار ستاد رو ول کن فقط بیا اینجا .. -من اتفاقا به کار در ستاد علاقه مندم . می تونم به کارام برسم . بعد از ظهر رو بیام اینجا . یه چشمکی به کبری زد و گفت اگرم بعد از ظهر ها کاری برام پیش اومد شما می تونین جای من باشین ..-حتما این کاررو می کنم . می دونم که اگه در امر خیر شما رو کمک کنم ثوابش زیاده . فقط این کمال و جمال منو در یابید که مدتیه ازش غافل موندین . من نمی خوام اونا به گناه کشیده شن . بازم تازگیا احساس می کنم که دست به عمل استمناء می زنن . -من بمیرم کبری چان! منیره زنده باشه اونا همچین کاری بکنن ؟/؟ باشه کارم که ردیف شد وقتی رو ردیف می کنیم که بتونم با این پسرای گل باشم . ببینم ذر مورد من با حاج آقا صحبت می کنی یا خودم بیام .. -منیره جان من هرچی بگم حاجی هیچ حرفی نداره ولی بازم نظرشو می پرسم . فقط سعی کن مثل همیشه حجاب و شئونات اسلامی رو رعایت کنی . چون ما باید مبلغ دین مبین اسلام باشیم ندا و صدای اسلام باشیم تا دنیا بدونه که هر کاری که ما می کنیم درسته . -دنیا تا حالا فهمیده .. از اون طرف وقتی که کبری موضوع رو با شوهرش در میون گذاشت شریف هم از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه هنوز مزه کس منیره زیر کیرش نشسته بود . -به خواهر منیره بگین که تشریف بیاره تا با هم در این مورد حرف بزنیم . این که زیاد به در آمد این کار فکر نکنه و رضای خدا رو هم در نظر بگیره ....وقتی منیره و شریف در کنار هم قرار گرفتند مجتهد خان که مطمئن شده بودکه تنهای تنها هستند رفت طرف منیره و بغلش زد .. -کجایی تو عزیزم که دین من بدو ن تو کامل نمیشه .. جووووووووون .. اینجا کنار خودمی .. چه عالی میشه -حاج آقا فراموش نفرمایید که کبری به گردن من خیلی حق داره اون نزدیک منه و ما باید خیلی مراقب باشیم . -درستش می کنم . درست می کنم . فکر در آمدش نباش . -حاج اقا من اگه گاهی برام کاری پیش بیاد کبری جون می تونه جای من باشه ؟/؟ -اووووووخخخخخخ تو جون بخواه هلوی من .. فقط یه مدت پیش خودم باش باهات احکام کار کنم .. ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
به دادم برس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان ۹۲

من باید باهات احکام کار کنم تا اگه یکی اومد این طرفا پیداش شدبتونی قدرت خودت رو نشون بدی فکر نکنه گیر یکی افتاده که زیاد به مسائل دینی آشنایی نداره منیره در اینجا عشوه ای اومد و گقت ببخشید حاج آقا کبری جان به اندازه کافی در این مورد قبول زحمت می فر مایند .. شریف نزدیکش شد و گفت خواهر منیره خود کبری هم هنوز در بسیاری از مسائل و احکام باید بیاد پیش من تعلیم ببینه -اون که داره هر شب تعلیم می بینه . حالا حاج آقا زمان این تعلیم کی هست . بعد از این که نماز جماعت شبو در مسجد خوندم و قبل از رفتن به منزل . -حاج آقا شما قصد دارید که غسل جنابت بر گردن شما باشه .. -اتفاقا این از زرنگی منه که می خوام شرایطم به این صورت شه چون من همیشه عادت دارم شب بعد از مراجعت به خونه برای عبادت نیمه شبانه تطهیر میشم و این برای کبری جان امری عادی خواهد بود . شریف حس کرد نمی تونه جلوی کیرش رو بگیره .. -حاج آقا چرا این جوری به من چسبیدی . شما الان باید مبارزه با نفس و جهاد اکبر رو در پیش بگیری . به مصلحت نظام نیست که این جور آتشین باشید .. شریف داشت از حال می رفت . منیره رو بغل زد و در حالی که ایف و اوف می کرد گفت من نمی تونم نمی تونم الان غنی سازی آلت من به حداکثر رسیده .. -پس خواهر کبری چه کاره ان ؟/؟ -آخخخخخخخخ منیره جان .. هر سانتریفوژی , سانتریفوژ نیست . الان من به مال تو نیاز دارم که منو به کار بندازه احساس می کنم که از کار افتادم .. منیره در حالی که به شریف نگاه می کرد و حال زارشو می دید گفت موتور شما الان ازموتور تمام جوانان این مملکت بیشتر کار می کنه . شما بیشتر ار دیگران می دانید که مصلحت نظام در چیست . شریف در حالی که خودشو روی بدن منیره حرکت می داد تا کیر داخل شلوارش در تماس با بدن منیره باشه گفت همین جوری بمون تا بتونم آرام شم .. -حاج اقا این چه کاریه . خواهش می کنم . آب نجس از عبایتان بیرون می زنه -نه نمیاد نمیاد .. -من میام میام .. قول میدم بیام .. -یه بهانه ای بیار که این کبری مثل اجل معلق یک دفعه سر نرسه مزاحم ما نشه اون دفعه رو هنوز یادم نرفته . اصلا این چه معنا داره که کلید خودت رو میدی دست اون . وقتی مجتهد اعلا اینجاست دیگه شما نیازی نیست که از طرف کبری تعلیم ببینی .. من برای چند سال دیگه نقشه ها دارم . می خوام رهبر این مملکت بشم .. -من به شما رای میدم حاج آقا .. در انتخابات رهبری به شما رای میدم . شریف خنده اش گرفته بود .. -رهبری که به رای دادن نیست . اون نماینده خداست که خبرگان منتخب مردم اونو تایید می کنند -اگه نماینده خداست چرا خبرگان اونو تایید می کنند -شریف در حالی که آب کیرش داخل همون شلوار در حال جهیدن بود گفت از این صحبتا دیگه نکن یه وقتی دیدی از دست منم کاری بر نیومد . شریف کارشو کرده بود . احساس سبکی می کرد . غسل جنابت به گردنش افتاده بود ولی قبل از نماز مغرب و عشا باید غسل می کرد . این یک شبو باید استثنا قائل می شد .-منیره جان برای غسل جنابت شاید یه سری به منزل شما زدم ...-بفرمایید حاج آقا بالای کسسسسس .. منیره از اون فضا دور شد .. تا کبری اونو دید گفت ببینم حاج آقا که زیاد سخت نگرفت اون در مقابل کار های دینی و احکام و مسائل آموزشی خیلی حساسه .. -می دونم اینو به من نشون داد و ثابت کرد منم نشون میدم که در انتخاب خودش اشتباه نکرده کاری می کنم که برادران و خواهرانی که پاشون به دفتر باز میشه یک فرد مومن و مکتبی رو ببینن و متوجه شن که دین ما سعادت راستین رو برای جامعه بشری به ارمغان میاره ..منیره احساس خستگی شدیدی می کرد از اون طرف شریف هم می خواست بیاد تر تیب اونو بده . یه چیزی حدود دو ساعت وقت داشت . رفت و واسه خودش ساعت بیداری رو تنظیم کرد از کبری هم خواست که کاری به کارش نداشته باشه که می خواد تمام درو پنجره ها رو ببنده و بخوابه .. منیره زمانی رو از خواب بیدار شد که همزمان با صدای زنگ در خونه اش بود شریف اومده بود . سریع خودشو به حمام رسوند تا بدنش تر و تازه شه . چون اگه شریف میومد می دونست که ممکنه طوری به اون بپیچه که اجازه کاری رو بهش نده . خودشو رسوند به حمام .. -شریف که به در هال رسید چند بار گفت یالله یالله .. منیره با خودش گفت این حاجی هم عجب کس خلی شده ها . تا این جا رو قاچاقی اومده معلوم نیست از اینجا به بعدش ملاحظه کی رو می کنه . از همون داخل حموم فریاد زد -بفر مایید حاج اقا .. اگه هنوز غسل جنابت بر گردنتونه بفر مایید آب داغ , حمام داغ ومنیره داغ در انتظار شماست . بفر مایید تا تنور منیره گرمه نون خودنوتو به این تنور بچسبونین .... ادامه دارد .... نویسنده ..ایرانی
     
  
مرد

 
به دادم برس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان 93

حاجی همون دم در حموم خودشو برهنه کرد -بفر ما حاج آقا من خودم به تن و بدنت دست می کشم . اگه غسل رو انجام ندادی خودم غسلت میدم . .-من فکر نکنم این مدل غسل کردن صحیح باشه -حاج آقا شما خودن مجتهدی با احکام دین به خوبی آشنایی داری که به این مدل غسل میگن غسل جنابت به نیابت .. یعنی به من اجازه میدی برات این کارو بکنیم . شریف یادش اومد که هنوز خطبه نخونده و منیره رو صیغه اش نکرده ولی با خودش گفت بی خیال .. اون اگه چیزی یادش نیومد منم چیزی نمیگم . حالا کی می خواد بره اون کاغذ پاره رو بیاره یه چیزی بخونه . هیکل زن انگاری همون تازگی رو براش داشت . دلشو برده بود . خیره به هیکل زن نگاه می کرد . نمی تونست پا پیش بذاره . ولی کیرش بد جوری شق شده بود . منیره رو به یاد کیر اسبی مینداخت که تا نیمه بلند شده باشه . دستشو گذاشت دور کیر شریف و اونوبه داخل حموم کشوند .. -بیا جلو حاج آقا .. -منیره جون حالا چون غسل جنابت به گردنم بود اومدم . دفعات بعد بعد از نماز شب میام .. -هر وقت تشریف آوردی قدمت روی چشم . کیرت به روی کس .. پهنای زبون منیره روی کیر آیت الله شریف قرار داشت .. -آخخخخخخخ -جووووووووون حاج آقا .. دلم واسه این یه تیکه خیلی تنگ شده بود حاجی جون نمیگی که من یک زن هستم ونیاز دارم ؟/؟ می دونی اگه یه مسلمونی شبا سیر بخوابه همسایه اش گرسنه باشه چقدر گناه می کنه ؟/؟ -آخخخخخخخ ساک بزن ساک بزن .. تناول کن منیره جان .. من که حاضرم همیشه در خدمت باشم . اینجا این گناهو کبری مرتکب میشه که باید به فکر همسایه خودش باشه .. گناه بر گردن اونه .. -حاج آقا شما هم گناهکارید .. باید به ایشون امر به معروف کنید . اون اگه خودش نمی دونه باید مطلعش بفر مایید . شوخی کردم حاج آقا کبری نباید به هیچ وجه متوجه شه . نباید بفهمه .. حالا به من شیرینی بده .. شیرینی .. من می خوام .. شریف که پس از دقایقی سستی تازه داشت بر خود مسلط می شد آغوششو واسه منیره باز کرد . -خودم حق همسایگی رو به جا میارم . سعی می کنم بیش از این مرتکب گناه نشم . منیره کف دستشو گذاشته بود روی کسش و گفت عزیزم تپلی من آیت من در خدمت شماست .. شریف خیلی دلش می خواست ریششو از ته می زد و کاملا براقش می کرد ولی هرچه فکر می کرد آیت الله بی ریش ندیده بود فقط در یک مورد بود که یکی از این مقربین درگاه بی ریش بود که اونم مادر زادی بود و بهش می گفتند آیت الله کوسه .. -بیا حاجی جون . ریشای نرمی داری .. بمالش به کسم . هرچی بمالی به اون ریشه اش قوی تر میشه . منیره شریف رو کف حموم خوابوند و رفت روی صورتش نشست . کف دستاشو گذاشته بود روی دبواره حموم و خودشو به شدت حرکت می داد ..ملا شریف زبونشو در آورده بود تا اونو بذاره لای کس منیره . ولی حرکات وسط بدن و لاپای منیره روی صورت و چونه شریف فرصت فکر کردن رو ازش گرفته بود .. -حاج آقا چند بار باید بهت بگم که اگه بتونی رقص یاد بگیری خیلی معرکه میشه من و تو با هم می تونیم لحظه های خوبی داشته باشیم .. زن سرشو برد عقب تا بتونه کیر شریفو لمس کنه .. مجتهد حس کرد که اشتهای کیرش بیش از اندازه باز شده و جز با باز کردن کس منیره سیر نمیشه . یک لحظه با سرعتی انفجاری از جاش پا شد . یک دور زنو بر گردوند . به خود نهیب زده و گفت مرد بر خودت مسلط باش و بر نفس خودت غلبه کن . سعی کن با خونسردی عمل دخول رو انجام بدی .. من اومده بودم اینجا غسل کنم برم .. منیره هم خودشو از روی زمین بلند کرد و گفت حاج آقا یه دست گرمی کار کنین مزه ای بگیرین بقیه رو باشه بعد از نماز تشریف بیارین من در بست در خدمت شما هستم .. امروز دوبار به فیض می رسم . ایرادی نداره . -خیلی عالی میشه .. هر دو بار هم تشریف میارین اینجا خودم عمل غسلو براتون انجام میدم . منیره خودشو به کیر شریف سپرده بود . دستای شریف رو شونه های اون قرار داشت . شریف حس می کرد کیرش در حال آب شدن در کسیه که حسابی اونو سرشار از انرژی کرده .. -منیره جان اگه بدونی که این آمیزش چقدر در راه تعلیم و تر بیت جوانان و امت تاثیر داره .. -چرا حاج آقا .. می دونم .. شما رو ریگلاژتون می کنه ؟/؟ -زدی به خال .. -فعلا که شما زدی به خال .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان 94

-شریف جون ! تو رو به شرافتت قسم به همون حکم جدیدی که گرفتی و ما همه پیرو توییم قسم که تا منو ارضام نکردی دست از سرت بر نمی دارم . دلم می خواد که تو بتونی ثوابت رو به درجه اکمل برسونی .. -ببینم منیره مرجع تقلیدت کیه .. -مرجع تقلید من همونیه که الان وارد خونه عشقش شده و داره باهاش روبوسی می کنه .. -حاج خانوم چی فر مایش می کنین ؟/؟ یعنی می فر مایید که مرجه تقلید شما کیر منه .. حاج آقا حتما که من دلشو ندارم که کیرت رو در بیاری اگه الان بیرون از کس من قرار داشت می گفتم که عمامه به سر دارد و ملای زنان است . وجه شبه و شباهت کیر و آخوند در اینه که هر دو تا شون عمامه دارند .. -خیلی قشنگ تشبیه می کنی ولی احتمالا از نظر شرعی کراهت داره -حالا حاج آقای گل گلاب می تونی یه فتوا صادر کنی و بگی که این جور صحبتا ایراد نداره ؟ همه چی که دست شماست دیگه . شما نماینده و خلیفه در روی زمین هستید . حجت خدایید . اگه شما نباشید دیگه الان دنیا رو فساد می گیره .. شریف جون از روزی که حکم اجتهاد و کتابدار شدن رو گرفتی دیگه از بس خوشحالی و آرامش داری که فکر کنم کیرت هم به خاطر همون شق شده . فدات شم جااااااااان .. اوووووخخخخخخخ این منیره انگاری از نو با کیرت جوون شده . منم چیکار کنم . نمی دونم با این همه هوس چیکار کنم . شریف دوستت دارم . اوخ اگه بتونی ماموریت درست کنی واسه خودت بعضی شبا رو تا صبح پیش این زنت بمونی و بهش برسی که خیلی عالی میشه . باید بتونی مساوات رو بین من و کبری رعایت کنی تا اون دنیا جواب پس بده نباشی ولی من ایرادی نمی گیرم و شکایتی ندارم . چون تو خیلی مهربون و خوبی و دوستت دارم . -فدای تو .. منیره دستاشو مشت کرده بود . شریف دستاشو به دو طرف باز کرده بود و با فشار رو به جلوی کیر , منیره رو هم به طرف بالا می کشوند .. -نهههههههه شریف جون . الحق و الانصاف که شما آخوندا در همه جا تک هستین .. -ولی کیر ما خیلی تکه .. -اون تکت رو فرو کن توی دو تایی من .. فروش کن .. بکن منو ولم نکن -منیره جان عمل دخول که صورت گرفته این کیر همچنان داخل کسته .. شریف جون پس من چرا هیچی حس نمی کنم . -صبر کن صبر کن تا به خورده جا بیفته . می دونم که خیلی خوب هم حسش می کنی . منیره یک انگشتشو گذاشته بود روی لبه بالایی کس و اونو به طرف بالا می کشید تا از فرو رفتن کیر شریف در کسش لذت بیشتری ببره . -اذان نزدیک شد .. مردم ممکنه در مسجد منتظر من باشن حالا باید چیکار کنم .. -فقط منو بکن ساکت باش منو بکن . حاج آقا اگه چند دقیقه دیر کنی اشکالی نداره .. فرض کن مردم هم در این ثوابی که تو می کنی شریک باشند . ..منیره تا این حرفوزد متوجه شد که سوتی عجیبی داده ولی شانس آورد که شریف اصلا حواسش به این نبود . که منیره چی گفته این حرفی که اون زده بود معناش این بود که مردم هم انگاری که دسته جمعی دارن منیره رو میگان .. شریف دیگه به چیزی نمی تونست فکر کنه . -منیره جون سینه هات عجب درشتی شده .. -حاجی جون سینه هام یه خورده سنگین شده .اونا رو بچش میکشون بزن ..سبکش کن . سبکم کن . بذار من حال کنم . .. شریف خودشو رو منیره خم کرد .نوک سینه هاشو میک می زد و گاهی هم می جوید . منیره احساس لذت شدیدی داشت . خوب حواسشو جفت کرده بود که بتونه زود تر ار ضا شه . شریف لباشو گذاشته بود رو لبای منیره بیشترین حالتی که منیره در عشقبازی با شریف خوشش میومد این بود که سرشو بذاره رو سینه آخوند و اونم با هاش طوری ور بره که حس کنه دنیا زیر پای اون قرار داره و از هوس زیاد داره رو ابرا پرواز می کنه . .. شریف کیرشو کشید بیرون . برای لحظاتی دهنشو گذاشت روی کس منیره و میک زدن اونو شروع کرد .زن بی اندازه حشری شده بود . دیگه ول کن شریف نبود .. -حاجی فدات !فدات شم . منیره فدای تو .. به من بچسب منو بگیر که دارم میام . به من رحم نکن . کسسسسم کسسسسسسم داره آب میشه . داره آب میشه .. حواست باشه که عاشقتم . عاشق اون کیرتم . بپا که اون داخل کس من آب نشه .. -چرا چرا همیشه آب میشه منیره تو با آب خودت اونو دوباره زنده و سر حالش می کنی -حاج آقا این دیگه از اون تعارفاست . مگه من تا حالا چند بار بهت کس دادم .. -این همین جوری برای مثال و خالی نبودن عریضه بود .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان 95

شریف از خود بی خود شده بود و منیره هم بد تر از اون . زن حس می کرد که چقدر از این تکرار و تکرار ها خوشش میاد و لذت می بره . تکرار ی ها زمانی لذتش بیشتره که افراد بیشتری درش دخیل باشند . مردان بیشتری بهش حال بدن . شریف با میک زدن کسش اونو ارضا کرده بود ولی منیره کیر حاجی رو می خواست که در کسش حرکت کنه و بهش جون دیگه ای بده .. حاجی شریف چشاش سرخ شده بود . به یک حالتی رسیده بود که انگاری وارد دنیای دیگه ای شده .. دنیای شهوانی و حیوانی .. کیرشو یک ضرب فرو کرد تا ته کس .. -آخ حاج آقا بازم با شمشیرت کشور گشایی کردی . بازم نشون دادی که دین و مرامت همیشه پیروزه . شریف با چشایی خون گرفته فقط به منیره فکر می کرد و این که چه جوری ازش لذت ببره و بهش حال بده . یه انگشتشو هم فرو کرده بود توی سوراخ کون منیره . زن احساس عجیبی بهش دست داده بود . با این کار حاجی هوس کرده بود که در همون لحظه کاش یک کیری هم بود وکونشو می گایید . خیلی خوشش اومده بود از این حرکت اون . یک دست شریف هم رو سینه های منیره کار می کرد .. مجتهد دیگه نتونست جلو گیری کنه .. زن جهش های کیر شریف رو به خوبی حس می کرد . دلش نمی خواست که به این زودی ملا شریف خودشو سبک کنه . هر چند می دونست که بازم می تونه تقریبا با همون شدت به گاییدنش ادامه بده و از طرز کار و حالت کیر ش با خبر بود ولی دوست داشت که شریف همون شور و اشتیاق و هیجان رو هم داشته باشه . -جاااااااااان خانوم من فدای اون فرج داغت بشم که باعث فرج کار های من میشه .. منیره سر در نمی آورد که این آخوند هوسباز چی داره میگه ولی از اینکه خودشو در اختیار اون گذاشته بود لذت می برد . داشت به این فکر می کرد که وقتی از ستاد تبلیغات بیاد خونه اول می تونه بخوابه . بعد هم کارشو به عنوان منشی و سکرتر ملا شریف شروع کنه .. شریف دیگه گیج شده بود . انگاری اختیار و تسلطی بر خود نداشت . منیره از این وحشی بازیهای اون لذت می برد و خوشش میومد ولی اینو که شریف دستشو دور شکمش حلقه بزنه اونو بر گردونه و از پشت فرو کنه توی کونش براش کمی عجیب بود چون این کار رو با خشونت خاص و بی سابقه ای انجام می داد . اونم آخوندی که بر این ادعا بود که گاییدن کون جایز نمی باشد .. -حاج آقا حاج آقا یواش تر .. در نظر بگیرید دفعه دیگه ای هم هست که باید مستفیض بشوید .. منیره حس کرد که خیلی هم شانس آورده که کیر بعد از انزال رفته توی کونش . با این حال کیر شریف هر لحظه سفت تر می شد . رفته رفته حاجی تسلط بیشتری بر امور پیدا کرده و با لذت چشاشو به کون منیره دو خته انگشتاشو کرده بود داخل کسش . منیره هم حس می کرد که بازم دلش می خواد که یک بار دیگه به اوج سکس برسه .. ولی دیگه متوجه شده بود که این مجتهد و پیشنماز مسجد محل دیگه زیادی داره دیرش میشه و حتی ممکنه به عبادت صبح هم نرسه .. -حاجی جون .. اگه می خوای کاری بکنی بکن و دوست داری توی کون منم خیس کن که مردم منتظرن . باید غسل جنابت هم بکنی وگرنه گناه مردم هم به گردنت میفته .. شریف که دیگه عشق و کون منیره اونو گیج کرده بود نمی دونست چی بگه . براش دیگه مهم نبود که غسل داشته باشه یا نه . حس می کرد که داره لذت می بره از این که شیطان اونو تا این حد وسوسه کرده .. زیر لب بدون این که منیره متوجه حرفاش شه زمزمه می کرد جاااااان کی میگه شیطان بده . بنده خدا همش می خواد یه کاری کنه که ما کیف کنیم . لذت ببریم . کیف کردن کجاش حرامه کجاش گناه داره .. آخ جان -حاج آقا زیر لب چی زمزمه می فر مایید اگه خصوصی نیست بلند تر بفرمایید تا ما هم بشنویم . آخه فدات حاجی من که نا محرم نیستم .. -عزیز دلم فدای اون کس و کونت شم . داشتم با خودم می گفتم واقعا این حاج خانوم ما یعنی شما عجب پر و پاچه دلچسبی دارین .. شریف خودشم گیج شده بود که چرا این حرفای لاتی رو زده و منیره هم شگفت زده بود از این حال و احوال مرد .. کونشو به سمت عقب حرکت می داد تا این که یک بار دیگه هم این بار از راه کون ریزش منی رو حسش کرد .. -حاج آقا شما باید یک فتوایی صادر بفر مایید که تحت شرایطی عمل آمیزش از طریق عقبه و مقعد مباح و حلال باشه .. -حتما این کارو انجام میدم .-حتما حاج آقا چون طرفداران و پیروان زیادی هم پیدا کرده و اون وقت واسه رهبر شدن هم افکار عمومی از شما حمایت می کنه . .. ادامه دارد ... نویسنده .. ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان 96

خلاصه شریف بالاخره رضایت داد که اون فضا رو ترک کنه و بره مسجد .. منیره خیلی خسته بود .. با این حال دوشی گرفت و کمی استراحت کرد . آخوند یا همون مجتهد حشری یک بار دیگه اومد و ترتیب منیره رو داد .. ..منیره صبح بعدش رفت سر کار به ستاد تبلیغات .. چقدر لیلا رو شاد و بشاش دید ولی اون دیگه اصلا از شوهرش اعتماد حرفی به میون نیاورد شاید از این می ترسید که نکنه منیره بازم هوس اونو کنه . با این حال منیره ازش پرسید که آیا راضی هستی و شوهرت باهات مدارا می کنه .؟/؟ اونم گفت چه جورم . خلاصه بعد از ظهری هم یه کاری برای شریف پیش اومد و ظاهرا منیره می تونست یه استراحت درست و حسابی بکنه . . یه دوازده ساعتی می شد که کیری وارد کس و کونش نشده بود . یک ساعتی رو خوابیده بود که حس کرد صدای پایی دور و برش میاد . با این که خستگیش در رفته بود ولی بازم دوست داشت بخوابه . طرز راه رفتن طرف نشون می داد که کبری باید باشه ولی انگاری صدای پاهای دیگه ای هم میومد . منیره کاملا لخت و بر هنه بود و به دمر روی تخت افتاده بود . سرشو بلند کرد ..-اوووووههههههه بچه ها شما و این جا .. خاک تو سرم . من چرا این جوری لختم . کبری جون یه در می زدی خودمو جمع و جور می کردم . بده این جوری .. کمال و جمال این جوانان جان برکف و آینده سازان دین و میهن در حالی که کیر شق کرده بودند و از شلوارشون داشت می زد بیرون همچنان به منیره خیره شده بودند .. کمال : سلام علیکم ...جمال : سلام علیکم منیره جون .. کبری : منیره جان باید ببخشی سر زده وارد شدم . موقعیت بهتر از این نمی شد از فردا دیگه کارمون سخت میشه و باید بر نامه های تبلیغاتی و ارشادی ستاد حاج آقا رو شروع کنیم وحاج آقا شریف هم می خواد کاری کنه که به عنوان ولیعهد جانشین ولایت فقیه باشه و بعدا بشه رهبر ... -کبری جان با این شایستگی و درایتی که در حاج آقا و خانواده گرامی اون سراغ دارم حتما به این درجه از افتخار هم می رسه . امید وارم وقتی که رفتم بهشت شما رو اونجا هم ببینم . -امید وارم اونجا هم کنار هم باشیم . من اگه در بهشت جای بهتری به مابرسه از شریف می خواهم که تقاضا کنیم بیاییم چند تا خونه اون ور تر کنار شما . ..منیره بهش بر خورد ..توی دلش گفت کس خل جهنمی باورش شده که میره بهشت ..شوهرت و این دو تا پسر هوسبازت که از همین حالا تضمینی جهنمی هستند حالا از اونجایی که میگن ابلهان را به دوزخ نمی برند نمی دونم در مورد تو چه فتوایی میشه صادر کرد . ای خدا امان از دست این روز گار ..کبری : پسرا مدتیه که یه حالی از منیره خانوم نپرسیدین . امیدوارم احوالپرسی و طرز اون از یادتون نرفته باشه . صله ارحام در شرع مقدس ما از مستحبات نیک و در مواردی از واجبات شمرده شده .. -کبری جان بیکار وای نایستا . این پسرات انگاری امروز خجالتی شدن . چقدر از این بچه های محجوب و خجالتی خوشم میاد . اوخ فداتون بشم پسرای گل . اون دنیا هر وقت من اومدم پیش شما باید فوری حوری رو ول کنین به من بچسبین .. کمال و جمال دهنشون آب افتاده بود . دلشون تالاپ تولوپ می زد . با این که منیره رو چند بار گاییده بودند ولی بازم این زن واسشون تازگی داشت . یه لحظه که کبری سرشو اون طرف کرد جمال دستشو گذاشت رو اون قسمت از شلوارش که بر جستگی کیرش مشخص بود و با کیرش ور رفت .. یهویی کبری صحنه رو دید -پسر جلو من داری از این کارای زشت می کنی ؟/؟ چند بار باید بهت بگم که استمناءحرامه . هر کسی این کارو بکنه میره جهنم .. جمال دیگه قاطی کرده بود . اگه جق زدن حرامه پس چه جوری گاییدن یک زن نامحرم با یک صیغه الکی حلاله اونم دو نفری کردن اون زن و لخت شدن سه تایی شون با هم . منیره شگفت زده شده بود . کبری جون برو از رو میز آرایش چند تا اسپری بردار بیار که من باید کنار این آقا خوشگله های خوشبو که انگاری مث تازه دومادا شدن خوشبو شم . آدم کیف می کنه این دو تا پسر شاخ شمشاد رو می بینه که دیگه یکی از یکی مرد تر اومدن حق همسایگی رو به جا بیارن . من میگما به جای این که برین خدمت بیاین همین جا خونه خودم خدمت کنین . منیره چشاشو بست و به همون حالت دمر و کون قمبل کرده پذیرای کمال و جمال شد . صدای در آوردن لباس و شلوارشونو می شنید . لحطاتی بعد اونا اومدند و روی تخت نشستند . حالا چهار تا کف دست روی کون و کمرش احساس می کرد ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان 97

کمال : داداش تو که می دونی باید چیکار کنیم -آره . می دونم ولی یه چیزی رو فراموش کردی و اون این که باید از مامان اجازه بگیریم . تا مامان اجازه نداده ما حق هیچ کاری رو نداریم . تمام کارهای یک مسلمون باید بر اساس نظم و تر تیب باشه و مادر کبری گرداننده بر نامه های ماست . -این قدر خود شیرینی نکن کمال . فکر کردی من نمی خوام احترام مامان رو داشته باشم ؟/؟ کمال : مادر اجازه هست ؟/؟ -پسرا شما خودتون آگاهید که جهت جلو گیری از گناه و مفسده های اجتماعی من این خطبه صیغه رو برای شما می خونم . از اونجایی که شما برادر هستید ایرادی نداره که در آن واحد دو تایی تون یک زن رو صیغه کنید .. منیره داشت شاخ در می آورد . با توجه به این که در صداقت کبری شک نداشت داشت فکر می کرد که احتمالا بایدکس خل شده باشه که داره این حرف رو می زنه . وگرنه زن داداش که به آدم محرم نیست که اون بخواد یه همچین تزی داشته باشه ولی واسه مسخره کردن کبری گفت ..-خواهر کبری این نکته ای که اشاره کردی از نکات بسیار کلیدی و حساسی بود که بسیاری از مشکلات اجتماعی ما بر اساس اونه . اگه شما از منابعی استخراج کردید که چنین امری موردی نداره می تونین از حاج آقا تقا ضا بفر مایید که فتوای شجاعانه دیگه ای در این خصوص صادر بفرمایند . در هر حال هر کس که می خواد رهبر شه باید پویایی خاصی داشته باشه . مطمئن باش خیلی رای میاره .. نزدیک بود از زبون منیره بپره و بگه اگه امکان داره حاج آقا کون دادن مردان را هم آزاد بذاره حتما شخص اول مملکت میشه که پشیمون شد . در هر حال جمال رفته بود زیر منیره دراز کشید و کمال هم اومد پشتش قرار گرفت . هدفها کاملا مشخص بود ولی ظاهرا کبری کمی سگر مه هاش تو هم بود -خواهر کبری مشکلی پیش اومده -مشکل در راه هم بستری و آمیزش و امر شرعی نه . ولی من خیلی دلم می خواد که در همین حالت بچه هامو برای لحظاتی تحریم کنی .. تا حرفای مودبانه ای بزنن . رفتارشون درست باشه .. منیره به شوخی گفت کبری جان اگه من بخوام اونا رو تحریم کنم ممکنه از بازار آزاد جنس تهیه کنن . حالا میزانش کمتر باشه .. -پدرشونو در میارم . یکی که داره پیش چشم من استمنا می کنه یکی دیگه هم وقت و بی وقت منتظره ببینه کی می تونه یک بار دیگه با شما باشه . جمال که منتظر بود از زیر فرو کنه توی کس منیره گفت مامان فدات خیلی مخلصیم اصلا در مورد ما فکرای بد نکن . کمال : مامان جون فدایی داری ... کبری داشت قاطی می کرد . این تکیه کلامها چیه که اونا دارن استفاده می کنن .-کبری جان اگه اجازه می فر مایید عملیات رو شروع کنیم . تا این جا که پیش اومدیم دیگه جایز نمی باشد که نیمه کاره رها شه .. -مبارزه با نفس همان جهاد اکبر را باید که به یاد داشته باشید .. جمال : مادر من و کمال واردیم . الان چند وقتیه که زن نبردیم حالا امروز شما زحمت کشیدی ما دو تا داداش رو به عقد منیره جون در آوردی .. -کبری جان من الان خیلی داغ شدم . یه ذره بین اگه بذاری زیر کس من و اونو دید بزنی به خوبی متوجه میشی که کس من داغ ترین و سرخ ترین لحظه زندگی خودشو طی می کنه . کبری که سرشو تکون داد جمال همچین کرد توی کس منیره و کمال هم از پشت فرو کرد توی کونش که جیغ زن از درد به آسمون رفت . -پسرا چه خبرتونه ! آبروی مادرتون رو بردین . اگه از این کارا بکنین منیره جون دیگه زنتون نمیشه . -مادر مادر این چه زنیه که نمی تونیم اعلام کنیم که ما دو تا داداش , شوهرشیم .. -عزیزان من ! همین جوری که آلتهای شما در سوراخهای مربوطه قرار داره ...جمال : مادر جان سوراخ های مربوطه همون منظورت کس و کونه دیگه ؟/؟ -پسر رعایت احترام طرف رو بکن .. -مامان من که بی احترامی نکردم . تازه این جوری خرید میوه بیشتر صرف داره . -دوستت دارم منیره جون .. کونت همون گندگی و طراوت رو داره . منیره : کمال جون مطمئنی که داری ازم تعریف می کنی ؟/؟ -مطمئن تر از هرچیزی در این دنیا . .. جمال : این چند وقتی که باهات مزدوج نشده بودیم انگاری کست هم تنگ تر شده .. -تو هم که مثل داداشت خیلی زبون بازی ..جمال هم گفت یادم باشه که زبونمو با کست بازی بدم . اگه بدونی چقدر به آدم مزه میده .. پسرا حرکات و رفتار و طرز بر خوردشون با منیره خیلی منطقی تر شده بود .... ادامه دارد .... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان 98

دو تا کیر با هم همزمان منیره رو سرحال و سرپا نگه داشته بودند . -اوووووفففففف پسرای گل و نازنین این یه مدتی رو که با هم نبودیم شما خیلی تیز کیر شدین . البته قبلا هم تحرک داشتین ولی حالا به نوعی تیز کیر تر شدین . کبری اومد جلو تر .. یه نگاهی به اندام منیره انداخت و در حالی که لبخندی از رضایت رو لباش نقش بسته بود خم شد وبا دو تا دستاش زد زیر سینه های درشت منیره .. -عجب چیزیه . آفرین منیره جون خوب تونستی حفظشون کنی . کار حلال جنس حلال رو هم با خودش داره . کمال : مامان این چه کاریه که داری انجام میدی . زشته خوبیت نداره . جمال : داداش راست میگه مامان ..-بچه ها ساکت باشین .من خودم خوب می دونم چیکار کنم . من و منیره جون این حرفا رو با هم نداریم . از شما هم خواهش می کنم در کار هایی که مربط به شما نمیشه و در کار های زنانه دخالت نکنین . .. بچه ها با این تشر رفتن مادر ساکت شدند و دلبسته به سکس به حرکات کیری خودشون ادامه دادند جاااااان .. جاااااااااان . این دیگه از هرچی حال کردنه با حال تره -اووووووووفففففف جمال اگه بدونی چه کون چسبونی داره .. -فقط اون داخلو زیاد خیسش نکنی که منم هستما -داداش مگه تو توی کسش آب نمی ریزی . تازه اگه من توی کونش خیس کنم و نم بدم تو راحت تر می تونی کیرت رو فرو کنی توی کون خیس خورده منیره جون .. در همین لحظه موبایل منیره زنگ خورد . خواست جواب نده .. ولی یه لحظه نگاهش افتاد به شماره و دید که شماره پسرشه .. دلش تنگ شده بود . مدتها بود که ازاونا خبری نداشت . گوشی رو برداشت .. -الو سلام مامان .. -دخترم تویی . داداشت کجاست .. اینجا پیشمه .. دلم واست خیلی تنگ شده بود .. من و داداش می خواستیم یه سری بهت بزنیم . -عزیزم الان نه . من الان خونه نیستم . باشه برای فردا شب من شامو در خدمت شما هستم .عزیزم خوبی ؟ آقات خوبه .. -ممنونم مامان . داداش می خواد باهات حرف بزنه . .. کمال و جمال ول کن نبودند . همین جور که منیره داشت با پسرش حرف می زد اونا در حال گاییدن منیره بودند . منیره حس می کرد که داره به اوج حشری شدن و هوس می رسه .. طوری که در صحبت کردن با پسرش حالت صداش عوض شده بود -آههههه عزیزم چطوری .. -مامان صدات چرا این جوری شده ؟/؟ حالت خوب نیست -نهههههه عزیزم خیلی خوبم . جمال کمر منیره رو محکم نگه داشته و کیرشو از زمین به هوا به سقف کس منیره می کوبوند . از اون طرف هم کمال شونه های منیره رو داشته و کیرشو می فرستاد به داخل کون زن و از تماشای اون وقتی که به عقب بر می گشت لذت می برد . با ضربات شدیدی که پسرا بر پیکر و سوراخهای منیره وارد می کردند زن یهو می رفت جلو و خودشو کنترل می کرد که به زمین نخوره .. کبری : پسرا یه چند لحظه وایسین امون بدین این زن حرفاشو بزنه . شما نا سلامتی مدتها مبارزه با نفس و جهاد اکبر می کردین . شما فرزندان مجتهد شریف هستید . مردی کتابدار که تا چند سال دیگه میشه رهبر این مملکت و ولی فقیه . نباید این جور خودتونو اسیر و بنده هوس نشون بدین .. منیره که داشت با پسرش حرف می زد یه حواسشم بود به صحبتای مادر و پسرا .. سرشو بر گردوند و دستشو گذاشت رو گوشی و آروم به کبری گفت -خواهر هیچ ایرادی نداره بذار راحت باشن . مهم نیست . من خودم حرفامو می زنم .. کمال : فدای مرامت .. جمال : این است اسلام مقدس و انقلابی .. جلوگیری از فحشا .. یه نگاهی هم به مادرش انداخت و گفت این است مادر مهربان که می تونه به درد بچه هاش خوب برسه . ..منیره همچنان گرم صحبت بود . کیر های کمال و جمال در اوج لذت دادن بودند ولی پسره همچنان تلفنی دست از سر مادرش بر نمی داشت . -مامان کسی اونجاست .-عزیزم من مهمونی هستم خونه یکی از دوستام . واسه همینه که گفتم امروز نمی تونیم همدیگه رو ببینیم و این جور شد که با هم خداحافظی کردند .حالا منیره موند و پسرا و ناظری به نام کبری . مادری نگران و دلواپس و دلسوز . دیگه اون خجالت اولیه رو نداشت . مثل یک دکتر زنان و زایمان داشت به زوایای کس و کون منیره نگاه می کرد . به این فکر می کرد که نکنه این زن ایدز گرفته باشه .. ولی از این فکرش خنده اش گرفته بود چون خواهر منیره همش با روحانیت مبارز و برادران جان بر کف پاسدار و بسیج سکس می کرد و اونا بهداشت رو رعایت می کردند ولی اگه بعضی از آخوندا اون جوری که میگن کونی باشن و ایدز گرفته باشن چی .. نه نه .. این شایعه ضد انقلابه . آخوندهای شرافتمند هیچوقت کونی نبوده نخواهند شد ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 10 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

به دادم برس شیطان


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA