انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 3 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

به دادم برس شیطان


مرد

 

نویسنده: ایرانی جان ‏ازوبلاگ امیر سکسی


به دادم برس شیطان 21
ای به چشم ! الساعه این کارو انجام میدم . هرچی من گفتم تو بگو نعم . اینو که می دونی به زبان عربی یعنی بله -نعم سلمان جون . منیره که حالیش نمی شدآخونده چی میگه .. فقط قبلش حاجی ازش پرسیده بود که مهریه چی تعیین بشه که منیره جواب داده بود هیچی نمی خوام سلامتی تو رو میخوام و این که وظایف همسر داری رو به خوبی انجام بدی . می خواست یک هفته زنش باشه و از وظایف همسر داری هم حرف می زد . اصرار سلمان خان رو که دید پنجه شو باز کرد و عدد پنج رو نشون داد و پنج بار هم کف دستشو بالا پایین کرد و گفت پنج دست یا پنج سکس باشه مهریه من . -وای منیره خانوم این فرمایشی که می کنین باید قبل از تموم شدن مدت به فعل در بیاد . مهریه باید چیز معقولی باشه . -مهر کننده اش که آدم معقولیه . در هر حال دو تایی شون می دونستند که دارن با تکیه کلامهاشون با هم حال می کنن . خطبه رو خوند و مثلا نسبت به هم محرم شدند . کبری هم که ظاهرا گوشه ای از حیاط انتظار اونا رو می کشید گفت چی شد بالاخره -کبری خانوم ما بالاخره به هم محرم شدیم . -شاهد چی ؟/؟ -در بعضی موارد شاهد لازم نیست -حاج آقا اگه مدت دار باشه چی ؟/؟ -نه تبصره هایی وجود داره که حلال در میاد . حالا به خاطر دل شما فردا می بریم دو تا آدم معتمد زیرش امضا بندازن . مهم اینه که دل آدم رضایت بده . -مبارکه انشاءالله . فقط یادتون باشه از این بابت با شریف صحبتی نمی کنی . هم نمی خوام اون به این مسائل گرایش پیدا کنه و هم این که بفهمه من در این کار دخیل بودم -عذر میخوام همشیره اگه این کار بده چطوردر مورد من شما ناراحت نشدین و قبول کردین -سلمان خان من به شما توصیه نکردم شما خودتون رضایت دادین و من در مقابل این خواسته شما حرفی نزدم -خب اگه ملا شریف هم رضایت داشته باشه .. کبری که عصبانی شده بود گفت فراموش نکن که اگه همسرتبفهمه چه غوغایی میشه . این قدر هم برام فلسفه منطق نباف . سلمان که جا رفته بود و انتظار این حرکت از کبری را نداشت بحثو تموم کرد و کبری هم با اونا خداحافظی کرد و رفت پی کارش . حالا منیره موند و این سلمان خانی که مدعی بود واسه یه هفته شوهر اونه . اوخ که این یک هفته ای چه شود . عمامه از سر سلمان برداشت و عبای اونو هم همچنین . سلمان هم که دیگه مثل آدمای کوس ندیده و تازه به مراد دل رسیده شده بود عین آدمای دستپاچه و هوش از سر پریده رفت سراغ منیره و یکی یکی لباساشو از تن در آورد . منیره خودشو عروس ساخته بود . با این حال وقتی سلمان خانو تا مرز شورت لختش کرد هوش از سر اونم پریده بود . اصلا با اون سمبل وحشتناکی که از آخوند و این واژه لولو خور خوره ای واسه که خودش درست کرده بود و در جامعه ما هم متداوله همخونی نداشت . مرد خیلی خوش تیپ و خوش اندامی بود و بدنش هم بوی خوشی می داد . منیره هم به مرز شورت و سوتین رسیده بود . -حاج آقا اگه شورتتون خیس شه شورت ندارین . سلمان داشت به این فکر می کرد که چیکار کنه چون دوست داشت با یه حالت هوس انگیزانه ای وقتی که رفت زیر دوش شورته از پاش خارج شه -اگه ناراحت نمی شین چند تا شورت نو که واسه مرحوم شوهرم خریده بودم دارم . می تونین استفاده اش کنین . دوتایی رفتن زیر دوش . کبری دستاشو گذاشته بود رو سینه های خیس سلمان و با ناخناش مثل یه شونه موهای بلند سینه آخونده رو شونه می کرد . چشای سلمان وقتی که به هیکل لخت منیره افتاد از حرکت ایستاده و فقط رو قسمت شورت و سوتین یعنی کوس و سینه های منیره زوم کرده بود . -شوهر گلم خودم بازش کنم یا شما این کارو انجام میدین . وقتی منیره با ناز و ادا خودشو به سلمان نزدیک کرد آخوند هوش از سر پریده خودشو به منیره چسبوند و از پشت با یه حرکت سوتین منیره روباز کرد . دستشو دور کمر زن حلقه زد و اونو به خودش چسبوند . لباشو رو سینه هاش قرار داد.-خانوم عجب سینه های آبداری داری -نوش جونتون گوارای وجودتون . سلمان می دونست که این الفاظی که واسه منیره به عنوان صیغه نامه خونده چند تا خط کوس شر بیشتر نبوده و در واقع منیره معشوقه اونه و منیره هم که براش فرقی نمی کرد در چه شرایطی خودشو به سلمان بچسبونه . زن شورتشو به شورت آخوند چسبوند . کوسشو با حفاظ شورت به کیر ورم کرده داخل شورت سلمان مماس کرد و روی کیر غلش می داد . وقتی دستشو دور کمر سلمان حلقه زد و اونو به شورت رسوند تا از پاش در بیاره مرد هم همین کارو با او انجام داد . دوتایی شون بیش از اندازه رفته بودند تو خماری . وقتی کیر سلمان از غلاف اومد بیرون و کوس منیره هم مشخص شد دیگه دوتایی شون از بس هیجان زده بودند همونجا شورته رو نیمه پایین کشیده ول کرده رفتن سراغ نقطه حساس طرف . منیره از دیدن کیر سلمان شگفت زده شده بود . بعد از شوهرش و کیر های جمال و کمال این کیر می شد گفت چهارمین کیریه که در کل نوش جان می کنه . خیلی هم چاق و چله و کلفت بود . دستشو گذاشت زیر بیضه آخوند هوسباز و سر کیر رو به طرف دهنش رسوند و لباشو دور کیر حلقه زد و اونو فروبرد توی دهنش ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 22
منیره یه خورده از این که ممکنه آرایش صورتش زیر دوش قاطی کرده باشه و کمی اونو به سن واقعی خودش نزدیک تر کنه کمی حالش گرفته بود ولی به دیدن کیر آخوند سلمان اشتهاش باز شد و دیگه این افکار مزاحمو از خودش دور کرد . اون به خوبی می دونست کیری که آب خورده باشه یه خورده درشت تر و با حال تر نشون میده . خودشو خم کرد و دستشو زیر بیضه های ملا سلمان قرار داد . دهنشو گذاشت سر کیرش و با نوک و پهنای زبونش از همونجا لیسیدنو شروع کرد به طرف بیضه هاش . -نهههههههه منیره جووووووون چیکار می کنی . چیکار می کنی دارمهلاک میشم -حاجی من فکر می کردم از حال کردن با من داری زندگی می گیری . سلمان در حالی که چشاشو به زحمت باز می کرد گفت گاهی وقتا آدم از خوشی زیادم به سر حد مرگ می رسه . -میگی دیگه بهت حال ندم ؟/؟ -می خوام حال کنم . تا سر حد مرگ . میخوام قلبمو تنمو جانمو بلرزونی . منیره می دونست چه جوری با تخمهای سلمان بازی کنه که حساس نشه و دردش نگیره در عوض طوری بهش حال بده که کیرشو همچنان تیز و شق و ملتهب نگه داشته باشه . عمری تجربه اونو تا این حد فرز و کاری و خبره بار آورده بود . دهنشو رو کیر حاجی می گردوند و بعد جایی که حس می کرد ممکنه خیلی داغ شده باشه فوری ول می کرد و اونو به حال خودش رهامی کرد تا آب کیرش خیلی زود تو دهنش خالی نشه و سلمان را همچنان در التهاب و اشتیاق نگه داشته باشه . وقتی دهنشو از نوک و تنه کیر به قسمت بیضه ها رسوند و جفتشونو یعنی کل خایه رو گذاشت تو دهنش سلمان دیگه نمی تونست سر پا وایسه وبه دیوار حموم تکیه داد و منیره هم همراه با اون حرکت می کرد . در حال لیسیدن بیضه های قایم شده تو حفاظش دستشم دور کیر حلقه زده بود و امان سلمانو بریده بود . آخونده فکر نمی کرد که منیره تا این حد اهل حال و با تکنیک باشه . چند تا زن وخواهر مقدسی رو که گاییده بود اونا خیلی خشک و سرد کوس و کونشونو تقدیم می کردند و با یه بر خورد مجسمه ای طوری رفتار می کردند که انگار این یه عادت و یا وظیفه شونه که عمریه دارن این وظیفه رو به شکلهای گوناگون انجام میدن و در خدمت افراد زیادی هم بوده و هستند . ولی منیره همین چند دقیقه نشون داده بود که با همه اینها فرق می کنه و دیگه هم براش مهم نبود که این زن سنش چقدره . کیر اون فقط طالب یک کوس با نشاط بود . سلمان دوست داشت قدرت و تسلط خودشو به عنوان یک مرد نشون بده . کمر منیره رو گرفت و اونو یه خورده از زمین بالاتر آورده و در حالی که به بدنش چسبونده بود زیر گلوشو غرق بوسه کرد و بعد هم اونو کفه حموم خوابوند . کمتر پیش اومده بود که کوس زنی رو بلیسه ولی می خواست در مورد منیره که واقعا کوس و تن و بدن آتشینی داشت استثنا قائل شه . خودشم تمایل زیادی واسه این کار داشت . -خانوم . آدم چیزی رو که قابل تعریف کردنه نمی تونه تعریف نکنه . -سلمان جون از بس خودت خوبی و تعریف کردنی و تعریف شدنی واین در واقعپاداش کارهای نیکته که من کنیزت باشم . سلمان دیگه نتونست تحمل کنه و دیگه حتی نمی تونست اون فیلمهای همیشگی خودشو به راحتی بازی کنه . -منیره جون غلومتیم . خاک زیر پاتیم . کله شو درسته گذاشت وسط پای منیره و به کوس خیسش چسبوند و سرشو روی کوس و لاپای زن می گردوند -اوووووووووخخخخخخ حاجی کوسسسسسسسم سوخخخخختم گر گرفتم .. نهههههههنههههههه چیکار داری می کنی با کوس تیکه تیکه شده ام . ببین چقدر این کوسم واست خیس کرده .. -خانوم خانوم من دارم با همون خیسی کوست موهای سرمو می شورم . منیره هم کوسشو همراه با فشار سلمان از طرف مقابل به سرش فشار می آورد و می گفت بشور عزیزم خوب خوب بشور . خوب که تمیز شد باید کیرتم بفرستی داخل . هم کیرت شسته میشه هم کوس من . -اوخ که کوس خوشمزه تو رو من به این آسونیها ول کنش نیستم . -فقط سلمان جون یدفعه همه شو نخوری وکم نیاری تموم میشه . -می خوام سیر سیر شم -مگه شما آخوندا سیر مونی هم دارین . -اوخ گفتی اوخ گفتی . ولی منیره جون کوس تو اشتهامو باز کرده . می خوام همیشه دیگه خودم بخورمش . فقط خود خودم . نوشش کنم . -هر کاری دوست داری بکن . وقتی منیره لبای سلمان رو همراه با ریشهای دور و برش رو کوسش احساس کرد باورش نمی شد که یه آخوند داره این همه بهش لذت میده و این قدر استاندارد و مطابق روز داره فعالیت می کنه . شاید اون انتظار دیگه ای از این جماعت داشت . هر چند سلمان هم در شارلاتان بازی و بازی با کلماتعین بقیه بود ولی نوع سکسش منیره رو هیجان زده کرده بود . دستشو فرو کرده بود لای موهای سلمان و به زحمت بر خودش مسلط شده بود که موهای سر شوهر قلابی شو از ریشهنکشه . نمی تونست آروم و قرار بگیره پاهاشو به دیواره های حموم می زد ولی سلمان بد جوری بهش چسبیده بود وبا هل دادن اون به طرف یکی از دیواره های کاشی کاری شده و انداختن وزن خودش روپاهاش دیگه نذاشت که منیره حرکتی بکنه . دست زن به جایی بند نبود . یه حالتی نزدیک به ارگاسم داشت . این بار به شدت موهای سر سلمانو کشید و همین کارش باعث شد که آخوند خودشو یه خورده عقب بکشه که به ضرر خود منیره تموم شد چون ارگاسمش عقب افتاد . بااین که حالش گرفته شده بود ولی حس کرد که حال سلمان بیشتر گرفته شده یه خورده چهره آخونده رو بر افروخته دید با اعتراضش روبرو نشد در عوض این بار سلمان دو تا پاهای منیره رو گرفت و انداخت رو شونه هاش و کمرشو چسبوند به دیوار حموم و حالت دستاش هم طوری شده بود که نمی تونست تحرک چندانی داشته باشه . کیر کلفت و سفت حاجی پس از چند تا مانوری کهدور و بر کوس منیره داد با یه نرمش ابتدایی و یه فشار ثانویه دیواره شکافته شده کوس را شکافت و با یه آخ گفتن زن از روی هوس , کیر سلمان رفت تا ته کوس منیره ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 23
منیره حس کرد که لوله شده . بااین که کمرش کمی درد گرفته بود و حس می کرد که اگه زیاد در همین وضع بمونه ممکنه تا چند روز کمر درد داشته باشه بازم تحمل می کرد . تمام حواسشو برد به اینجا که کیر سلمان داره با کوسش چیکار می کنه و تصور می کرد اون لحظاتیرو که کیر با حداکثر سرعت خودش داره از دروازه کوسش رد میشه و یهو طوری موشک وار خودشو تو دل این شهر جا می کنه که به آخرش می رسه . یهو می خوره به یه سدی که نمی تونه اونو بشکنه .. بی حال و بی حس شده بود -سلمان !سلمان جون بشکن دیواره رو بشکن . بشکنش . کمرمو سوراخ کن . بذار کیر از کمرم بیاد بیرون . با نیزه کیرت شکممو پاره کن واز اون طرف درش بیار . سلمان به وجد اومده بود . آخوند انتظار نداشت که حس کنه یه روزی زنیدر مقابل کیر اون تا اون حدی به هیجان بیاد که نه تنها کیرشو تحمل کنه بلکه دلش بخواد که بازم دراز ترشه و خرمن وجودشو بیشتر به آتیش بکشه -منیره خیلی داری حال می کنی ها -تو چی سلمان ؟/؟ خوشت نمیاد ؟/؟ -چرا چرا فکر می کنم که پاداش کارهامو دارم همین جا می گیرم . -اگه دوست داشته باشی این پاداش همیشه در اختیارته -جوووووووون می میرم واسه این پاداش ها .-سلمان بازم بهم بچسب قفلم کن . دیگه نذار کوسم زیر کیر تو نفس کش باشه . بذار با نفسای کیر تو نفس بکشه و زندگی کنه . بذار با گرمای کیر تو داغ کنه . اوخ من چی دارم میگم. کوسسسسم از داغی داره می سوزززززه . نکنه کییییرررررررت آتیش بگیره سلمان .. -کییییییرررررررمن خیلی وقته آتیش گرفته .. در هوس کوس تو مدتهاست که داره می سوزه .. هیجان موقع سکس یه خورده سبب شده بود که سلمان اون حرفایی رو که به وقت عادی بر زبون نمی آورد بگه . چون اون داشت به زمانی اشاره می کرد که بار اول منیره رو دیده بود و زن هم با عشوه گریهاش دل اونو برده بود . سلمان انگشتشو اززیر کیرش رسوند به سوراخ کون منیره و اونو کرد توش . از انگشت وسطی خودش استفاده کرد که دراز تر بود و بیشتر تو سوراخ کون جا می شد . منیره هم دردش می گرفت و هم لذت می برد -آههههههههه حاجی کونم . کونم . کاشتو چند تا کیر داشتی حاجی ولی حس می کنم همه تنت مثل کیرت داره بهم هیجان میده . منو با خودت ببر بهشت . خواهش می کنم . تنهام نذار -اوووووووففففففف نههههههه منیره تو دیگه چه آتیشپاره ای هستی وبگو داری چیکار می کنی . راستشو بگو تو کوسسست فلفل ریختی ؟/؟ -اوخخخخ منیره فدای اون کیرت شه . منیره واسه تو آتیش گرفته . منیره خودش فلفل توهه عزیزم .بگو منو با خودت می بری . بگو وقتی اونجا ازت پرسیدند یه زنی رو انتخاب کن که تو بهشت باهات زندگی کنه منو معرفی می کنی -حتما حتما واسه رسیدن به تو هم که شده باید از آتیش جهنم دور بمونم -سلمان جون همین که با کیرت بهم جون میدی عوضشو می گیری .. آخوند حس می کرد که دیگه در این عالم نیست . لباشو گذاشت رو لبای زن و باهوسی که حس می کرد غیر عادیه اونو می بوسید . دستاشو دور کمر زن حلقه زد و اونو از جاش بلند کرد . دلش می خواست اونو با آخرین قدرتش فشار بگیره و عشق و هوس خودشو این جوری خالی کنه . خودش از این حسی که نسبت به این زن پیدا کرده بود خنده اش می گرفت . دوست نداشت کس دیگه ای اونو تصاحب کنه . دوست نداشت منیره با کیر دیگه ای کیف کنه . حتی به شوهر مرده اش هم حسادت می کرد. باید کاری کنم که اون کیر منو بهتر از کیر شوهرش بدونه . هر چند من از حال و روز شوهرش خبر ندارم و نمی دونم قابلیت کیر اون مرحوم در چه حد و اندازه ای بوده . حتی رو هوا هم در حال بوسیدن اون بود . آخه طاقت نیاورد و یه جوری خواست که به خودش خاطر جمعی بده که منیره کیر اونو بهتر می دونه -عزیزم . خانوم . تو از کیر من و از کارکرد اون راضی هستی ؟/؟به نسبت دوران زندگیت با اون مرحوم -حاجی حالا که خودتون موضوع رو مطرح کردین گلاب به روتون کیر اونخدا بیامرز در مقابل کیر شما مثل دولک بود در مقابل الک . مال شما از همه نظر دوبرابره . بیست بیسته . فقط منو با خودت ببر . شفاعت منو بکن . یه خورده از ثوابای خودتو به من میدی ؟/؟ -آرررررره واسسسه کوسسسسس تو شده هر کاری می کنم . همونقدر که بتونم یه جایی تو بهشت واسه خودم دست و پا کنم دیگه کافیه . برام مهم نیست طبقه چندم باشه . بقیه ثوابها رو واگذار می کنم به تو . هر چند شاید ثوابهای تو بیشتر باشه -اوخ نگو حاجی نگو عزیزم مادرمقابل کارای نیک شما حرفی واسه گفتن نداریم . -منیره منیره جون من با تو حاضرم آتیش جهنم رو هم به جون بخرم -یعنی کوسم این قدر همه چی رو واست خواستنی و بهشتی می کنه ؟/؟ ولی خب اگه ما باهم تو یه جای خنک و خوش آب و هوا باشیم بیشتر می تونیم از سکس با هم لذت ببریم . منیره رو کف حموم دمر کرد . زن این جوری حس کرد که کمردردش داره بهتر میشه . واسه همین پاهاشو از دو طرف باز کرد تا سلمان با دیدن کونش بیشتر به وسوسه بیفته مکث بیشتری داشته باشه . آخوند به دیدن این صحنه آن چنان به هیجان اومده بود که واسه دو دقیقه ای فقط محو هیکل و بر جستگی کونش شده بود و اگه دست خودش بود چند دقیقه دیگه هم این جوری مزه می گرفت تا بیشتر حال کنه و مزه بگیره و بهش بچسبه .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
به دادم برس شیطان 24
سلمان فقط داشت به کون منیره نگاه می می کرد و حال می کرد . تصویر کون اون خودش دنیایی از عشق و حال بود . دستش بی اختیار رفت طرف کیرش و دوست داشت جلق بزنه .. لعنت بر شیطان . باخودش می گفت سلمان تو چت شده . این کون این قدر وسوسه ات کرده که بغل دستش وایسادی و داری استمنا می کنی ؟/؟ مگه نمی دونی که این از گناهان کبیره هست و به خاطرش باید سالهای سال در آتیش جهنم بسوزی ؟/؟ ولی چیز درستیه . از همون بچگی کون مردا و زنایی رو که دیده بود داشت با کون منیره مقایسه می کرد . هرچی فکر می کرد و یادش می اومد اونی که نزدیکش قرار داشت از همه برجسته تر و خوش نقش تر بود . -عزیزم ! شویم !مهربان همسرمن ! کوس و کون من در کف کیر توست . کی می خوای شمشیر اسلامو در بلاد کفر وارد کنی و اونو به راه راست هدایت کنی ؟/؟ -اوخ منیره جان ! بهشتی همسر من ! تو فرستاده ای از بهشت هستی برای من تا یه خورده طعم اون مسیرو بچشم کی گفته این سوراخ تو سر زمین کفره ؟/؟ روی منیره خم شد و کیرشو گذاشت وسط کون زن حشری که دیگه صبرش سر اومده بود . -سلمان زود باش شمشیر زندگی بخشتو فرو کن دیگه . منو با کیر راست خودت به راه راست هدایت کن .. سلمان درمانده نمی دونست این کوس و کونو نگاه کنه بخوره یا بکنه ولی ازبس این منیره کیر کیر کرد که ازهمون مسیر کیرشوکرد توی کوس منیره -آخخخخخخ سلمان جووووون سلمان جون .. این دیگه چیه .. راستش بار اول که کیر سلمانو دیده بود فکر کردکه اون یه موش عروسکیه . حاجی کف دستشو گذاشته بود کف حموم و خودشو بالای تن منیره حرکت می داد و با این کارش کیرشو فرو می کرد تو کوس و می کشید بیرون . یکی از این دفعات لحظه ای که کیرش تا ته کوس منیره فرو رفته بود دستش سر خورد و افتاد رو تن منیره -آهههههه -عزیزم دردت گرفت ؟/؟ -نه انگار هزار تا کیر افتاده رومن . حاجی عزیز دل من . اگه می تونیهمون داخل نگهش داشته باش . همین جور رو من بخواب . خیلی کیف می کنم . توچی سلمان جون . -من بیشتر از تو . توکه داری سنگینی منو تحمل می کنی و این قدر کیف می کنی وای به من و حال من که خودمو انداختم رو تو و اون تن داغت همه جامو سوزونده . -جوووووون ولم نکن .. هشت دستی بچسب بهم . حال بده سلمان . آخوند قسمت جلو تنشو رو قسمت پشت تن منیره خوابونده بود . کیرشم که تو همون ته کوس مونده بود . یه خورده پاهاشو از زانو خم کرد و دستشو گذاشت رو بیضه هاش واونا رو هم به کوس منیره مماس کرد و بااین کارش هوس رو به اون قسمت از بدن زن کاملا چسبوند . ازاونجایی که منیره حس می کرد کون گنده اش ممکنه یه کمی جلو سرعت کیر سلمانو بگیره از این نظر که برشهای کونش تو اون قسمت درز به هم سخت بچسبن دو تا قاچشو به پهلوها داشت تا جا رو واسه سلمان باز تر کنه . -حرکت بده کیرتو . حالانرم نرم میره نه ؟/؟ چون کوسم واسه کیرت رام شده . تسلیم شده . سلمان یه انگشت اون دستشو که آزاد بود گذاشت رو سوراخ کون منیره و یه خورده اونو فرو کرد تو کون . دید بازم جا داره . این بار انگشت وسطیه رو گذاشت که دراز تربود -شیطون بلا حاجی خوشگله من . حقا که تو هر کاری مجتهد اعلمی . منیره از تماس با تمام سطوح کیر سلمان لذت می برد . اون قسمت دور حلقه سر کیر که به لبه کوس منیره بر خورد می کرد سلمان اصطکاکشو زیاد می کرد و منیره جیغ هوسش به آسمون می رفت . آخونده دوتا دستشو گذاشت رو شونه های منیره تا یه مشت و مال درست و حسابی بهش بده . تن منیره داغ شده بود و با هر مالش داغ تر شده و خوابش می گرفت . وقتی کمال و جمال اونو می گاییدند فکر می کرد که به آخر لذت رسیده حالا هم که سلمان داشت اونو می گایید فکر می کرد که از این شیرین تر سکسی نداشته ولی فقط همینو می دونست که اون معتاد به اینه که بدنشو در اختیار مردی بذاره که بهش حال بده و اونم از حال کردن اون لذت ببره . لیفو گرفت و افتاد به جون منیره .. اوخ که این سلمان چقدر بهش حال می داد ولی با این حال داشت فکر می کرد که تنوع طلبی و با مردای گوناگون بودن خودش یه مزه بیشتری میده و اینجوری اعصابشو آروم تر می کنه . هرچند همه ممکنه مثل سلمان نشن . این سومین کیری بود که غیر کیر شوهرش نصیبش می شد . وبااین قولی که کبری بهش داده بود بازم باید در انتظار کیر هایی دیگه می بود . این آخوند عجب مرد زن دوست و قدرتمندی بود . هر چند زنش نبود ومی دونست این چیزی رو هم که بین خودشون خوندن یه چیز بی سر و ته و بچه گول زنی بوده وگرنه این آخوند از اون هفت خطها بوده و کوسی هم که بد جوری هوس کیر کنه و بی پرده باشه دیگه صیغه و عقد و این جور چیزا حالیش نمیشه . سلمان یه سطل آب ریخت رو منیره و صابونو گرفت تو دستش و از کمر و کون تا پاهای منیره رو صابون مالی کرد و جلوی بدنشو هم تا اونجایی که دستش می رسید همین کارو کرد . بعد یه به میزان کم رواین کف صابونای رو تن منیره آب پاشید و اون وقت از دست خودش به جای لیف استفاده کرد و تمام بدن منیره رو زیر نفوذ دستای خودش قرار داد .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 25
منیره لذت زیادی رو در سر تا سر بدنش احساس می کرد . دستای زندگی بخش سلمان رو پوست بدنش یه لرزش خاصی رو ایجاد کرده بود . قلب زن به شدن می تپید . سلمان کوس منیره رو هم کف مالی کرده بود . وقتی هم که دستشو گذاشت رو کوس صابون مالی شده اون حس کردبا دو تا کیر افتاده به جون کوس -سلمان جون همین جوری کوسمو بمال . بمالش -دیگه کیر نمی خوای ؟/؟ -اونم میخوام .هم دستتو می خوام هم کیرتو . یه مشت و مال دبش و جانانه اونو حالی به حالی تر از اونچه که فکرشو می کرد کرد . -سلمان دوباره دستشو رو بدن صابون مالی شده منیره می کشید و کیرشو فرو می کرد تو کوسش و درش می آورد اگه تا صبح هم به این کارش ادامه می داد منیره جیکش در نمیومد . -عزیزم عشق من ببینم چقدر دارم حال می کنم . بگو بگو با کوس من چیکار کردی . چقدر زود تو کوسم آب ریختی ولی خیلی خوشم میاد و دارم عشق می کنم .-منیره من که هنوز تو کوست چیزی نریختم -پس این چیه که تو کوسم داره حرکت می کنه ..اییییییی چرا این قدر خنگ شدم عزیزم ولم نکن خودم دارم خالی می کنم . ببین چقدر بهم کیف دادی حالیم نبود مال خودمو . سلمان کیرشو فرو می کرد تو کوس منیره و منیره هم کونشو در جهت مخالف به طرفش حرکت می داد . این بار دیگه احساس منیره اشتباه نکرده بود . اون که دو سه دقیقه قبلش ارگاسم شده بود . حرکت آب کیر سلمان رو تو کوسش به خوبی حس می کرد . -خیلی منتظر این لحظه بودم حال کردم . آخوند زیر لب داشت یه چیزایی می گفت . هر کی اونو می دید فکر می کرد این از اون ملاهای کوس ندیده ایه که داره شکر گزاری می کنه . -سلمان جون بیا برات استبرا ء بکنم . مستحبه -منیره جون تو این اصطلاحات مردونه رو از کجا می دونی -درسته که مثل شما شیخ نیستیم ولی اطلاعات دینی ما که باید زیاد باشه . استبرا حالتیه که بعد از ادرار کیررو می گیرن بین دو تا انگشت بزرگتره سمت چپ و از ته کیر تا سر کیر رو در یه حرکت مستقیم می کشن تا هر چی اون داخله خالی شه و رسوب ایجاد نشه . پس از عملیاتهم یه کاری شبیه به این بکنی بد نیست . منیره کیر سلمان رو میون دستای خودش گرفت و این کارو واسش انجام داد و دهنشو هم گذاشت روبروی کیر و هر پس مونده ای که میومد بیرون می خورد . .سلمان طوری خوشش اومده بود که چند تا قطره تازه هم ریخت تو دهنش .... در هر حال دو ساعتی رو با هم خوش بودند . طوری آخونده کیف کرده بود که از یادش رفته بود منیره رو یه روزه صیغه کرده یا یه هفته ای . هر چند براش مهم نبود و اینا همش کوس کلک بازی بود ولی واسه این که پیش منیره سوتی نداده باشه و غافلگیر نشه گفت راستی عزیزم من تو رو یه روزه صیغه کردم یا هفت روزه ؟/؟ -حاج آقا هر چی که نیتت باشه همون درسته . شک بین یک و هفت صیغه رو باطل نمی کنه و معمولا این جور مواقع دو تا عدد رو جمع می کنند و تقسیم بر دو می کنن . حداقل تا چهار روز دیگه در صیغه شمام ولی فکر کنم همون که نیت کنیم کافیه -منیره جون واقعا که شما خیلی بهتر از خانومای ما و این زنای پر مدعایی که حتی روشونو به خروس نشون نمیدن بیشتر می فهمین و جا داشت که آیت الله و مجتهد اعلم بشین . از اونایی کهدارن خودشونو واسه حق و حقوق مردم می کشن و ما نباید بذاریم همچین فداکاران از جان گذشته ای از دست ما در برن . .. درهر حال اون روز سلمان رفت و به محض رفتن اون سر وکله کبری پیدا شد . -چیکار می کردی منیره جان چه خبر بود . بدهکاری داشتی ؟/؟ -من بدهکاری نداشتم این سلمان خان شما طلبکار بود انگار کوس ندیده و کوس نکرده بود . -منیره جون با من این مدلی حرف می زنی اشکالی نداره . فقط حواست باشه اگه رفتیم تو یه مجلسی و محفلی که ما دوستان خانوادگی دور هم نشستیم تند تند از کیر و کوس و کون نگی اونا یه خورده بعضی معذورات رو رعایت می کنند . حالا من تو رو می شناسم و می دونم چقدر صاف و ساده و صادقی و بی شیله پیله هستی ولی همه که اینجوری نیستن و ممکنه بر داشت بد بکنن . تو که می دونی من چقدر دوستت دارم و دلم می خواد هر طوری که شده تو رو به مجلس خونوادگی خودمون دعوت کنم . البته مجالسما درواقع محفل دوستان مذهبیه . ولی نه مثل اونایی که حرام می کنند و زن و مرد مختلط کنار هم قرار می گیرن نیستن . در این مجالس که هرچند وقت در میون معمولا هر 15 روز خونه یه نفر بر پا میشه زنا میرن یه اتاق و مردا یه اتاق دیگه . از هر دری صحبت میشه . بیشترش مسائل اجتماعی و راهکار هایی برای چگونگی مبارزه با مفاسد بیان میشه . من باید تو رو به این خانوما معرفی کنم وضعیتتو واسه اونا تشریح کنم و حتما دست اونا هم خیلی بازه . آدمای خوبین . البته در این باره بازم بیشتر صحبت می کنیم . .فقط یه مشکل دیگه این که این جمال و کمال میگن مامان ما درسا داره از یادمون میره . باید بریم منیره جون دوباره یه آموزش به ما بده . یه هدیه ارزون قیمت هم واست گرفتند که عشقشونو نسبت به تو خواستن نشون بدن . ولی من بهشون چی بگم بگم شوهر موقت کرده ؟/؟ از غصه دق می کنن . راستی این سلمان چقدر تو رو صیغه کرده . منیره دید بهترین موقع واسه چاخان کردنه . -کبری جون فقط به سلمان چیزی نگی ها . اون امروز به جای یه هفته برای یه سرویس منو صیغه کرد و قراره فردا دوباره بیاد منو واسه چند روز صیغه کنه . الان آزادم می تونی بچه ها رو بیاری یه دوساعتی رو مشغول باشیم . فقط من یه دوشی بگیرم .. کبری صورت منیره رو غرق بوسه کرد .-ممنونم ممنونم . نمی خواستم بچه هام اول جوونی مرتکب گناه شن . آخه اگه گناه زیاد شه صحیفه قلب آدم سیاه میشه و عادت به گناه زشته . من جبران می کنم منیره جون . تو به فکر بچه هامی منم تا دلت بخواد واست شوهر لحظه ای جور می کنم . راستش منیره پس از حال کردن با سلمان حس کرد خوش اشتها شده دوباره بد جوری هوس کیر بچه های کبری رو کرده بود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 26
جون چه خوب شد . نمی دونی این جمال و کمال چقدر خوشحال و ذوق زده می شن الان پدرشونم خونه نیست . -اگه باباشون بر گشت و سراغشونو گرفت چی می گی . کبری گفت منیره جون خوشبختانه دین ما دین سختگیری نیست . برای حفظ شئونات و حفظ پایه های نظام میشه دروغ مصلحت آمیز رو گفت دروغی برای جلوگیری از فتنه . تازه مستحب هم هست .. چون بچه ها می خوان در یه راهی قدم بذارن برای جلوگیری از مفسده های اجتماعی . منیره احساس می کرد که نیاز به یه دسر بعد از غذا داره . دسری که کیر سلمان رو براش هضم کنه . هنوز لذت کیر اون آخوند زیر پوستش مونده بود و او به عشق اون لذت می خواست با اون دو تا پسره حال کنه . به هیجان اومده بود -کبری جوناگه دوست داری بمون . -یه خورده سخته منیره -وا کبری من و تو که از این حرفا نداریم . الان از دو تا خواهر هم به هم نزدیک تریم . الان خواسته هامون هم که مشترکه هر دو موندوست داریم با هم فکری هم کاری کنیم که این پسرای گل به فساد کشیده نشن . وجود تو اینجا لازمه . تو که خودت خوب می دونی دعا و انگیزه مادر چه تاثیر مفیدی برای بچه ها داره . هیشکی مثل مادر واسه آدم دلسوزی نمی کنه . تو باید بمونی و با تجربه بالایی که داری ایراد کارو بگی . جون کبری به اون هدف پاکی که از این کارم دارم قسم که من دوست دارم انتقاداتو بشنوم و برای رفع نقطه ضعفهام استفاده کنم -منیره جون الحق و والانصاف که کارت حرف نداره و بیستی . باشه من پیشت می مونم . منیره لباساشو به غیر از یه شورت در آورد و منتظر بچه ها شد . جمال و کمال با هیجان شدید اومدند و هرکدوم یه بسته کادو پیچ شده با خودشون آوردند . منیره هر دو رو باز کرد . عجب هدیه هایی . انواع و اقسام شورت و سوتین و یکی دو تا لباس خواب فانتزی . -اوه پسرای گل و ناز من . چه جوری با چه زبونی ازتون تشکر کنم من نمی دونم واقعا گیج شدم اینا پولش خیلی زیاد میشه . می دونم کبری جون تو هم سایه مادری رو رو سرشون نگه داشته و هواشونو داشتی . آخه یه شوهر واسه زنش همچین کارایی نمی کنه که اون می کنه . به به !عجب شورتایی . آخرین مدل . همه دخترای جوون و با کلاس از اون استفادهمی کنند . جمال : منیره جون تو از همه اونا با کلاس تری . کمال : ودوست داشتنی و با محبت تر . جمال : حالا میشه چند تا رو آزمایش کنی ما حالشو ببریم ؟/؟ کبری : پسرا عجب پیشرفته ای شدین . این حالشو ببرین چه اصطلاحیه ! اینا مال بچه لاتهاست . من شما رو تر بیت نکردم که از این جملات یاد بگیرین -جمال : مامان جون ما حواسمون هست . هر جایی که از این حرفا استفاده نمی کنیم . شما به دل نگیر . منیره به کمک دو تا معشوقجوونش شتافت و گفت آره کبری جون راست میگه . حالا ما همه مون اینجا با هم نداریم . منو ببخش کبری جون این پسرا هم الان منطقی هستند و در مورد مسائل جنسی با خیلی از مسائل آشنایی دارن . خود شما یا خود آدما یه سری حرفاییه که موقع سکس بر زبون میارین ولی در صحبتهای عادی نه .. مثلا فلان و .. فلان .. گرفتی کبری جون . -کاملا درسته.. گرفتم منیره جون -پس اگه خون آخوندی تو رگهاشونه جای کوچکترین نگرانی نیست .حالا پسرای گل هر جوری که عشقتونه باهام حال کنین که یه خورده خلاصه تر نسبت به دفعه قبل می خواهیم بتر کونیم . چون ممکنه باباتون برسه و پی شما بگرده و خب دیگه حواستون باید به همه کارا باشه . کبری به وجد اومده بود . رفت جلو صورت منیرهرو بوسید . زیر گوشش گفت تو از خواهرم بهم نزدیک تری . می دونم که الان خیلی خسته ای ولی به خاطر بچه ها و این که اینا پایه ها و ستونهای دینند و ارکان حفظ نظام درآینده ای نزدیک ونیاز به آموزش صحیح دارن از هیچ کوششی دریغ نمی کنی .. امیدوارم اجرش محفوظ باشه که حتما هم هست .. منیره به پسرا گفت من چیزی نمیگم ببینم شما درستونو چه جوری خوندین و مرور کردین . دو تا پسرا اومدن جلو . یکی دستشو گذاشت بالای شورت و سمت راست و دیگری سمت چپش و با هم شورت منیره رو پایینکشیده و از پاش در آوردند . -کبری جون می بینی ؟/؟ درس اخلاق و برادری رو می بینی ؟/؟ تفاهم رو می بینی ؟/؟ اینا همش نتیجه آموزش درسته و اون ریشه پاکی که این بچهها دارن هوس عقل و منطق رو در وجود اونا زایل نمی کنه از بین نمی بره .. کبری با لذت به بچه هاش نگاه می کرد . نمی تونست جلو لبخند رضایت خودشو بگیره . -بسیجباید به وجود اونا افتخار کنه . پسرا یه سمت کون منیره رو غرق بوسه کردند -البته بچه ها نیازی نیست که همیشه این طور به مساوات عمل کنید می تونین در تقدم و تاخر امور با هم تفاهم هم داشته باشین . کبری : منیره جون تو هم خوب داری صحبتهای احکامی می کنی . منیره یکی از شورتها رو پوشید . یه شورتی بود که قسمت وسط و پوشش کوس اون خالی بود و کوسو مینداخت بیرون . وقتی که زن اونو پاش کرد بچهها بی اختیار همون شورتی رو هم که داشتند پایین کشیدند و به طرف کون و کوس منیره یه حالتی از جق زدنو شروع کردند . -وای پسرا . خدا مرگم بده . گناه کبیره ؟/؟ -مامان این دست گرمیه .. کبری : اگه میخواین دست گرمی داشته باشین دستتو نو فرو کنین تو کوس منیره .. واااااییییی ... وقتی اسم کوس رو اونم جلوی پسرا و هنوز عملیات شروع نشده برد طوری خجالت زده و سرخ شده بود که برای لحظاتی به تته پته افتاد و نمی دونست چی داره میگه . پسرا هم که دیوونه حالت کون و کوس لخت منیره شده بودند هرکدومشون اون انگشت درازه خودشونو کردن تو کوس منیره و خیسی کوسشو می ذاشتن تو دهنشون و می مکیدند ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 27
کبری جان این قدر خودتو ناراحت نکن . حالا از زبونت پرید . این بچه های باادبی که من دیدم همیشه همین طور با ادب می مونن . تازه شما که حرف بدی نزدید . اسم اونو بر دید . مگه اسمش چیز دیگه ایه ؟/؟ همونیه که شما فرمودید و این پسرای گل هم تا اونجا که می دونم اهل سوءاستفاده نیستن . جمال وکمال شورت منیره رو از پاش در آوردند و خودشونو هم لخت کردند . دیگه باید خیلی سریع پیش می رفتند . کبری خیلی عجلهداشت . می ترسید . -مامان حالا بابا چه می دونه ما اینجا هستیم . چند روزه با منیره جون حال نکردیم -راست میگه داداش کمال . یه خورده بیشتر . مزه میده . مامان خودتو دوست داری کارتو با بابا زود تموم کنی ؟/؟ منیره : جمال زشته آدم به روی مادرش نمیاره . من این جوری به شما آموزش ندادم . پنبه های منو رشته نکن . چیکار به کار بابا مامانت داری.. کبری صورتش سرخ شده بود . -مامان معذرت میخوام منو ببخش تکرار نمیشه . کبری ایستاده بود و جمال و کمال اونو وسطشون قرار دادند به این صورت که رو زانو نشستند و جمال از پشت در حالی که دو تا قاچ کون منیره رو به پهلو ها باز کرده بود زبونشو گذاشت رو کوسش و کمال هم از جلو کوس منیره رو می لیسید . منیره حس کرد که دوباره رسیده به اول راه هوس . این همه سلمان اونو گاییده بود و این دو تا پسر دوباره اونو سر شوق و ذوق آورده بودند . یه دستشو گذاشته بود رو سر جمال و یه دست دیگه شو رو سر کمال و از دو طرف سرشونو به طرف کوسش فشار می داد . یه لحظه می خواست به کبری بگه که این سیستمو یاد بگیره که دید اگه نگه بهتره چون کبری که در آن واحد به دو نفر کوس نمی داد . جمال : داداش کمال به منیره جون نشون بدیم که چقدر قوی هستیم ؟/؟ کمال : نشون بدیم داداش .... دوتایی منیره تنومند رو بغل زده و اونو راحت بلند کردند . جمال کیرشو فرو کرد تو سوراخ کون گشاد منیره و کمال هم گذاشت تو کوسش و رو هوا اونو می گاییدند . کبری : پسرای گلم این جوری کمر درد می گیرین . -مامان این جزو آخرین تکنیک ها و تکنولوژی روزه . دفعه پیش خسته می شدیم ولی من و داداش این هفته کلی ورزش کردیم تا با این فن آوری خو گرفتیم . منیره : بچه ها خسته میشین -منیره جون حالتو بکن . فکر ما نباش . ما به خاطر تو و کوس و کون تو و عشق تو از جونمون هم می گذریم . یک بسیجی همیشه باید قوی و آماده باشه . ما طوری تمرین کردیم که انگار میخواهیم بریم جنگ . اون سعادتو نداشتیم که سی سال پیش باشیم و بریم جبهه و قدرت و شهادت طلبی خودمونو نشون بدیم ولی حالا این جوری نشون میدیم که یک بسیجی هستیم و یک بسیجی جان بر کف هرگز شکست نمی خوره . کبری : درود بر اصل و نسب و ریشه شما . شما مایه افتخار منید . دوتاپسرا شیر شده و رو هوا با سرعتی فوق العاده کیرشونو تو کوس و کون منیره فرومی کردند و درش می آوردند .-آخخخخخخ .. هر دفعه بهتر از دفعه قبل باورم نمیشه . باورم نمیشه که این قدر قوی و شایسته باشین . درود بر شما . حقا که بچه های پدرتون هستین . کبری بر و بر نگاهی به منیره انداخت و اینو به حساب این گذاشت که این حرفوسهوا به زبون آورده وگرنه این معناش این بود که ملا شریف هم مثل این بچه ها بوده یا هست . منیره از هیجان زیاد زبونش بند اومده دستاشو به سینه هاش می مالید تا هوسشو پخش کنه . . کیر سفت کمال و جمالو تو کوس و کونش به خوبی حس می کرد . اینو هم حس می کرد که این دو تا کیر به نسبت دفعه قبل یه سفتی خاصی پیدا کرده . ممکنه رشد مختصری این چند روزه داشته ولی یه جور مشکوکی سفت و عین سنگ شده بود . هرچی بود که خیلی به منیره حال داده بود . زن می دونست که اگه سه چار دقیقه دیگه به همین صورت اونو بگان برای چند مین بار در این روز ارضا میشه و این در این سن و حالت و موقعیت براش بی سابقه بود . ولی آرامش زیاد و دو تا نیروی جوون ... چشاشو بست و رفت تو کما . فقط خیلی آروم گفت پسرای کیر طلا فقط چند دقیقه همین جوری منو بگایین . بسیجی های دلاور از جان گذشته پس از این همه تلاش تازه داشت عرقشون در میومد . جمال فریاد می زد کی خسته هست کمال می گفت دشمن . .. منیره احساس سبکی و آرامش می کرد . یه لحظه لرزشی تو تمام بدنش بوجود اومد که کبری متوجه شد . منیره بازم به نهایت کیف رسیده بود . -بچه ها حالا منو بذارین زمین . خالی کنین آبتونو . شیر مادر حلالتون .. کمال زیر قرار گرفت و جمال هم رفت پشت منیره و با کلی ماچ و بوسه و حال دادن به منیره آب کیرشونو ریختن تو سوراخای منیره جونشون . کبری : بچه ها حالا که کارتون تموم شد می تونین برین خونه . من و منیره جون باهم یه سری حرفای زنونه داریم . هرکدومشون یه دقیقه ای لباشو رو لبای منیره قرار داده و یهدقیقه ای مثل عاشق و معشوق همو بوسیدند . کبری : زود باشین .جمال : توجه به زن بعداز سکس خیلی خوبه . اصلا واسه هر دو طرف خوبه .. کبری : منیره جون جالبه . پسرام اینا رودیگه از کجا یاد گرفتن . منیره : وقتی میگم یه بسیجی در همه جا استعدادش خوبه و قویه باز میگی نه . این پسرا به صورت خود جوش و اتوماتیک خیلی چیزا رو یاد می گیرن که عقل جن هم بهشون نمی رسه . . بچه ها رفتند .. منیره یکی از کلیدهای خونه شو و اتاقا رو داد به کبری و گفت هر موقع که ضرورت دید و صلاح دونست می تونه بیاد خونه شون و هر جایی رو که تشخیص داد باید دکورش دست بخوره و اسلامی تر شه انجامش بده یا اگه نیازه قاب عکسهایی که حال و هوای روحانی و معنوی داره به در و دیوار بچسبونه و کار هایی از این قبیل . کبری هم بهش گفت که جلسه بعدی خونوادگی تو خونه اوناست و از منیره دعوت کرد که به عنوان مهمان افتخاری بیاد اونجا و بعدا یه جوری براش ردیف می کنه که همیشه در این مجالس شرکت کنه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 28
واما می رسیم به اون روزی که منیره در جلسه خونوادگی دعوت بود . اصلا عادت نداشت خودشو تو یک حصیر قنداق پیچ کنه و بره میون یه مشت افرادی که دوزار هم به عقایدشون اعتقادی نداره . اونایی که نه از دین می دونن و نه از دنیا . حداقل خودش از دنیا چیزی می دونست . ولی باید این زنا رو تحمل می کرد . کبری می گفت که در مجموع بیشتر از چهارده پونزده نفر نمیشن که اکثرا دو سه نفرشون هم غیبت دارن . منیره از اون چادر عربی ها سرش گذاشته بود که در واقع به یه سبکی بود که زیرش چیزی به تن نکرده بود و احتیاط واجب بود که تا آخر مجلس به همین سبک بمونه . هر چند بیشتر خواهرای مومن و محجبه تا آخر مجلس طوری کنار هم می نشستند که انگار پیش نا محرمنشستن . ظاهرا اونا از پیش می دونستن که یه زن بیوه که همسایه کبری ایناست تو محفلشون دعوته . تقریبا همه شون با اون یه سلام علیکی عادی در حدی که بیارزه داشتند ولی همسر سلمان که اسمش بود سمیه خیلی عصبانی و اخمو به نظر میومد . پنهونی دو سه تا دیگه از خواهرا رو کنار کشید و گفت حضور این جور افراد ایمان ما رو هم زیر سوال می بره . اینایی که شوهر ندارن راه دادنشون به این محافل جز دردسر چی می تونه باشه . فردا خودمون چوبشو می خوریم . ربابه همسر آخوند نصرالله : سمیه جان خودتو ناراحت نکن . قسمتش این طور بوده -اصلا نگاه کن چه جوری رفته داخل اون چادر؟/؟ قیافش نشون میده از اون هفت خطهاست . نشون میده که شوهرامو نو از چنگمون در میاره . عالیه زن پاسدار عمار : سمیه جون این قدر منفی گرا نباش . یک مسلمون از پیش قضاوت نمی کنه . انرژی منفی به خودش تزریق نمی کنه . تازه شوهرامون ایمانشون قویه . ایمان مومن از کوه و آهن و فولاد هم قوی تره . خود شوهرتو سلمان خان واقعا نمونه ای از ایمان و تقوی و پاکیه . وقتی داره با یه زن صحبت می کنه حتی الامکان اجازه نمیده که طرف مقابلش زیاد حرف بزنه واسه این که میگه یک زن اگه بیشتر از ضرورت حرف بزنه صحیح نیست و این که یه مرد نباید اجازه بده که یه زن زیاد حرف بزنه . نگاهشو می دوزه زمین و به یه نقطه ای و اصلا به اون خواهر نگاه نمی کنه . چهره سمیه غرق در شادی و نشاط شده بود وقتی که دوستاش این طور در مورد سلمان حرف می زدند . مدام صلوات می فرستاد که به شوهرش چش نزنن . -کبری جون اگه یه گلپر یا اسپندی چیزی در این مایه ها دود کنی که هر دو گروه مردا و زنا از دودش بهره مند شن بد چیزی نیست . برای سبکی خیلی خوبه.. منیره : من قلق این کارو دارم .. سمیه : من تازه شنیدم که اسپند دود کردن هم قلق میخواد .. درهر حال کبری که صاحب مجلس بود از منیره خواهش کرد که این کارو انجام بده و منیره هم وقتی این کارو در مجلس زنونه انجام داد رفت که در مجلس مردونه هم این کارو انجام بده .. سمیه رو اگه کارد می زدی خونش در نمیومد . می خواست اعتراض کنه ولی فایده ای نداشت . کبری حس می کرد که سمیه خیلی عصبیه و اصلا نمی تونه وجودمنیره رو تحمل کنه . با این حال اجازه داد که منیره خانوم مشرف بشه قسمت مردونه . با این چادر هم اسپند دود کردن خیلی سخت بود . -یالله .. برادرا یالله .. مردا به دیدن اون دهنشون از تعجب وا مونده بود . همه دوست داشتند که سرشونو بالا بگیرند ویه دیدکی به این تازه وارد بزنن . همه شونم از این که منیره یک زن بیوه هست با خبر بودند . ظاهرا خانوما پیشدستی کرده بودند تا یه جورایی واکسن مراقبتو به شوهراشون تزریق کرده باشند . غیر سلمان که سیر خورده بود بقیه زیر چشمی هر چند لحظه در میون به منیره یه نگاه دزدکی مینداختند . -ببخشید برادران مصدع اوقات گرانبهایتان گردیدم -خواهر اجر شما با کرام الکاتبین . دستتون درد نکنه . احساس می کنیم که یک فرشته پا به این مجلس گذاشته .. اینو آخوند نصرالله گفته بود که در این جا سلمان با یک سرفه شدید متوجه اش کرد که نباید این قدر با منیره حرف بزنه و بلاسه .. دلش نمی خواست زنی رو که اون گاییده کس دیگه ای بهش چش داشته باشه . جنس خراب همسنگراشو به خوبی می شناخت و اصلا راضی نبود که منیره خوش پوست و خوش بدن و تا حدودی زیبا و درشت اندام رو در اختیار کس دیگه ای قرار بده . ولی اگه ملا شریف می خواست باهاش بلاسه نمی دونست چیکار کنه . از اون که ارشدش بود رو در بایستیداشت . -برادرا الهی که بترکه چشم حسود . بلا از شما دور باد . ایشاالله هرچی درد و بلا دارین بخوره تو سر این امریکا و اسرائیل و چین و روسیه و سوریه که این قدر ما رو اذیتنکنند . پاسدار عمار : خواهر همون امریکا و اسرائیل کفایت می کنه پاسدار یاسر : عمار جان حالا تو ذوق نزن دیگه خواهر فکر می کنه هر بیگانه ای دشمن ماست . حالا زیاد تو خط سیاست نیست . درحالی که همه میدونن که سیاست ما عین دیانت ماست . منیره وقتی نزدیکشون می رفت طوری دستشو به طرفشون حرکت می داد که اونا بی اختیار سرشونو بالا گرفته و تو چشاش خیره می شدند و در اینجا با نگاهشون اونا رو جادو می کرد . نفس همه شونو بند آورده بود . جاش نبود که یه جورایی تن لختشو نشونشون بده . باید اونا رو جایی که تنها شکارشون می کرد می سوزوند . به سلمان که رسید یه چشمکی بهش زد که قند تو دلشو, آب کرد .. -خواهر زحمت کشیدی . نگرانم که دستتون بسوزه یا گوشه چادرتون بسوزه .. منیره با خودش گفت نگران خودت باش کهاز حسادت داری می سوزی . یاسر که یکی از اون کله گنده های سپاه بود و از آخوندا هم جوونتر نمی تونست یه جا بند شه وقتی که اون وضعیت رو دید . وقتی منیره از جاش بلند شد به بهانه دستشویی از جاش بلند شد .. قبل از این که منیره خودشو برسونه به اتاق خانوما خودشو بهش رسوند و گفت خواهر دستتون درد نکنه . زحمت کشیدین .. منیره تو چشش زل زد . برق هوسو دید . می دونست که طرف شیفته کوس و کونش شده . یه لحظه یه تکونی به چادرش داد و یه حرکتی کرد که یه قسمتی از بدن لختش تو دید بیفته .. -وااااییییی خدا مرگم بده . به این چادرا هم اعتبار نیست . ببخشید برادر نمی خواستم این طور شه .. من باعث شدم شما گناه کنین .. -خواهر خودتونو ناراحت نکنین . کار شما که عمدی نبود . -شما چی خب واسه مرد تحریک آمیزه . - منم از حق الناسی که به گردن شماست می گذرم -چقدر شما بخشنده این برادر یاسر .. یاسر کف کرده بود . دلش می خواست که بازم زیر چادر منیره رو ببینه . عجب سینه های درشتی و تن و بدنی .. قالب کوسشو فقط واسه یه لحظه دیده بود .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 29
یاسر خان شما خیلی برادر با درک و شعوری هستین و با گذشت . امیدوارم از این اشتباهی که پیش اومده منو زیاد سرزنش نکنین -خواهر برای همه انسانها پیش میاد .. با خودش می گفت ای کاش که بازم پیش میومد و من می تونستم یه خورده از اون تن و بدن خوشگلتو می دیدم . -راستش یاسمین خانوم هم خیلی تعریف شما رو می کردند . خیلی خانوم و مکتبی و خوشگله -البته خواهر! زن در در جه اول ادب و نجابت و دینداریش شرطه -که همه اینا در یاسمین جون هست . یاسر با این که می دونست منیره شوهر نداره ولی می خواست یه جوری قضیه رو پیش بکشه . -ببخشید آقاتونوامشب ندیدم . اونم می آوردین اینجا نکنه با مذهب زیاد سر خوش نیست . .-خدا رحمتش کنه . من حالا یه زن تنهام یه دوسالی میشه که عمرشو داده به شما -چه تاسف انگیز خواهر . امیدوارم خدا به شما صبر بده . یه زن تنها واقعا سخته .. در قانون اسلام زن بدون مرد و مرد بدون زن نمی تونه زندگی کنه -بله برادر به خاطر همین چیزاست که کامل ترین دینه در هر شرایطی با فساد های اجتماعی می جنگه و راه رو برای حل این مشکلو باز کرده .. یه بار دیگه یه تکونی به چادرش داد و این بار یاسر دیگه خیره به سینه و شکم منیره نگاه می کرد و منیره هم زیاد تلاش نمی کرد که خودشو جمع کنه ولی بالاخره این کارو کرد . نفس یاسر بند اومده بود .. -برادر یاسر مثل این که یک بار دیگه باید از حق الناس خودتون گذشت کنین -خواهر منیره شرایط سخت شده اگه این مورد بازم بخواد تکرار شه قضیه گذشت جور دیگه ای در میاد . -یعنی من باید ببخشم برادر ؟/؟ .. منیره زده بود به هدف . پاسدار گیج شده بود . نمی دونست با این زن پیکار کنه .. وضعیت طوری بود که دیگه نمی تونستند بیشتر از این با هم حرف بزنند . یاسر وقتی که به طرف اتاق بر می گشت با خودش فکر می کرد که واقعا چه شیطان زیبا و خوش بدنیه این منیره .. شوهر هم نداره خیلی راحت میشه صیغه اش کرد . درسته که زنش یاسمین خیلی خوشگله و شایدم یه بیست سالی جوونتر از منیره باشه ولی هر کوسی یک ویژگی و تنوع خاص خودشو داره . کاش چادرش یه خورده پایین تر میومد . وقتی اون زیر سوتینی نبود حتما شورتی هم نبود . رفت و پیش عمار و نصرالله و ملا شریف و سلمان نشست . رفت تو عالم خودش و این که اون و منیره دارن با هم حال می کنند .. منیره منیره اگه تو رو تو بغل خودم بگیرم یه جوری بهت حال بدم که دیگه نخوای زیر هیچ کیر دیگه ای بری و صیغه کس دیگه ای بشی . فقط مال من باش . نمی ذارم هیشکی دیگه بهت نگاه چپ کنه . از اون طرف منیره رفت پیش زنا . پیش کبری و عالیه و سمیه و یاسمین و ربابه . سمیه که از همون اول باهاش خوب تا نکرده بود . ولی منیره کیف می کرد و با خودش می گفت آشغال کثافت خودت نمی دونی ولی شوهرتو گاییدم . اونم منو گایید . پس هر غلطی که میخوای بکنی بکن . اگه فکر کردی که می تونی به من ضد حال بزنی و منواز حال کردن بندازی کور خوندی . من خودم حال همه رو می گیرم و حال تو یکی رو هم می گیرم . آشغال عوضی . کبری رفت شش تا کتاب دعای تر جمه شده آورد و داد به دست خانوما یه صفحه ای رو باز کرد و گفت خانوما همه با هم این صفحه رو باز کنید به نوبت می خونیم و ادامه میدیم . اول عربی اونو می خونیم بعد ترجمه شو . هر پاراگرافی مال یک نفر و نفر بعدی حواسش به نفر قبلی باشه .. منیره یه خورده سختش بود . خوب بلد نبود عربی بخونه . -میشه ما فقط فارسی اونو بخونیم .. سمیه که خنده اش گرفته بود و دوست داشت منیره رو مسخره اش کنه گفت تو با این سنت سواد عربی نداری ؟/؟ -خواهر سمیه من اگه سنم زیاده ولی ظاهرم از تو جوونتر نشون میده . یک مسلمون که غیبت نمی کنه حتی در حضور دیگران . بقیه هم اومدند به کمک منیره و گفتند راست میگه سمیه جان غیبت حتما اون نیست که پشت سر یکی دیگه حرف بزنی . حالا منیره جان اگه آشنایی نداره این ما هستیم که باید راهنماییش کنیم . سمیه لباشو از حرص می جوید . منیره واسه این که بیشتر حرصشو در بیاره گفت خواهر سمیه صلوات بفرست آدم موقع خشم خودشو کنترل کنه میگن فرشته های خدا دور و برش می گردن و واسش دعا می کنن .. سمیهبیشتر لباشو گاز می گرفت . .. درهر حال منیره ترجمه خودشو خوند و دلش طاقت نمی آورد . به یه بهونه ای رفت بیرون . از کنار اتاق مردا رد می شد . ملا شریف هم که مدتی می شد تن و بدن لخت منیره رو ندیده بود یه لحظه متوجه شد که اون داره از روبرو رد میشه .. فوری به یه بهونهای اومد بیرون -خواهر منیره مشکلی هست ؟/؟ چیزی که کم و کسر ندارین . -نه به لطف شما همه چی فراوونیه دستتون درد نکنه . خدا قبول کنه .. کبری با شوهرش در مورد منیره صحبت کرده بود و این که اگه میشه باید یه جورایی هوای این زنو داشت . از این نظر که براش یه کاری دست و پا کرده شه .. ملا شریف در مورد صیغه شدن منیره پرسیده بود ولی کبری اینجا رو سکوت کرده بود . چون خودش می خواست واسه منیره یه اقداماتی بکنه . این که از طرف ملا شریف هم اقداماتی صورت بگیره خودش بد نبود ولی از این هراس داشت که نکنه یه وقتی شوهرش هم هوس اونو بکنه . نمی تونست این یکی رو تحمل کنه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 30
منیره خانوم روزگار چه جوری پیش میره ! شما ظاهرا تنها زندگی می کنین . دختر و پسرتون به شما سر نمی زنند؟/؟ -برادر شریف ای آدم بچه بزرگ می کنه . دختر مال پسر مردمه و پسر مال دختر مردمه . خودشون خوش باشن واسه من از همه چی مهم تره .منم شبا یه جوری سرمو میذارم رو بالش . گاهی بهم سری می زنن . -حوصله تون از بیکاری سر نمیره ؟/؟ -چرا ولی خودمو با کار خونه مشغول می کنم . ملا شریف یه جورایی می خواست صحبتو برسونه به صیغه و ازدواج و همدم و این جور چیزا . -البته خواهر منیره شما خودتون به خوبی مستحضرید که نکاح یا همون ازدواج و پیوند زن و مرد از سنت های پسندیده اسلامه . زن آرامش مرده و مرد هم سبب آرامش زن و این دو به هم نیاز دارند ودر مسئله ازدواج خواست یا خواستگاری ضروریه وکسی رو به خاطر این عمل پسندیده نمیشه نکوهش کرد . حالا من برادرانه یه چیزی رو عنوان می کنم فقط از این بابت به کبری چیزی نگین . اون حساسه و ممکنه برداشتهای بدی بکنه و .. -خب برادر من آماده شنیدنم این بار منیره کاری کرد که چادرش بیشتر و از پهلو ها بره کنار .. شریف چشاش گرد شده بود . شانس آورده بود که یه عبای گل و گشاد تنش بود وگرنه کیرش مثل دیرک خیمه میومد جلو . -اوخ خدا مرگم بده . این چه چادری بود امشب سرم کردم . خبر مرگم گفتم یه خورده راحت تر و خنک تر شم . راست میگن هر کسی به سنت های خودش . چادر عربی به درد همون عربا و سنت اونا می خوره . حاج آقا عفو بفرمایید -خواهر! شما که عمدا این کارو نکردین و امیدوارم خدا ببخشه -فقط می خواستم بگم اگه خواستگاری داشته باشین که فردی معتمد و با خدا و ایمان و اهل مسجد باشه نظرتون چیه .. منیره یه لحظه صورتش سرخ شد ولی بر خودش مسلط شد -حاج آقا من دو تا بچه دارم و سنی ازم گذشته نمیخوام با ازدواج همه جا هو بیفته . با تنهایی خودم سازگارم ولی همان طور که خودتون فر مودین ازدواج از سنتهای پسندیده اسلامه و یک زن .... یک زن ... حاج آقا شرمنده نمی تونم ادامه بدم .. با این کرم انداختن می خواست یه جورایی بگه که زن نیاز جنسی داره و شریف هم فهمید که منیره چی میخواد بگه ولی اونو به حساب شرم و حیاش گذاشت . وخودش ادامه داد .-منظورتونو به خوبی درک می کنم . شما دوست دارین یه حالت موقتی داشته باشه که بچه هاتون و یا فامیلاتون چیزی از این بابت ندونن . این جوری راضی هستین اگه کسی پیدا شه ؟/؟ منیره نمی دونست چی بگه . یه وقتی نکنه خود شریف ازش بخواد که باهاش حال کنه و یا صیغه اش کنه . از هیکل مردونه و تیپ اون خوشش میومد . چون اگه این طور نبود که کوس و سینه هاشو نشونش نمی داد . ولی نمی خواست در حق کبری بی انصافی کرده باشه . ولی شریف هم دوستای خوبی داشت . می تونست هم با اونایی که شریف میاره صیغه شه و هم با افرادی که کبری میاره و دوستاش . اون دوست نداشت صیغه ثبت محضری داشته باشه . این جوری اگه یه زن می خواست چند جا صیغه شه احتمال گیر افتادنش زیاد بود .. -حاج آقا باید شرایطو ببینم که چه جوریه . مدتش چه قدره و اگه هم امکان داره صیغه چیزی باشه یا جوری باشه که از نظر شرعی ایرادی نداشته باشه ولینمی خوام ثبت دفتر خانه ای باشه . -اتفاقا خواهر یکی رو می شناسم که در این مورد با شما هم عقیده هست .. خب یه خورده صحبتای ما طولانی شد . من به موقعش بیشتر در این مورد باهاتون حرف می زنم . فقط یه خورده در محیط منزل ظواهر اسلامی و حجاب رو رعایت کنید بد نیست . -ولی حاج آقا من با شنا بدن خودمو رو فرم نگه می دارم -اونو که باید حتما انجام بدین . تو خونه خودتون هستین و جسارتا اگه چیزی هم به تن نداشته باشین بازم کارتون ایرادی نداره . .. شریف تو دلش می گفت ایرادی که نداره هیچ کاش بیشتر از این کارا می کردی .. آخ وقتی که صدای شلپ شلیپ آب استخرو می شنوم کیرم زیر عبا و تو شورتم بالا و پایین می پره .. شریف دلش می خواست با منیره آمیزش کنه. یه لبخندی بهش زد و یه نگاه معنی داری بهش انداخت که منیره همه چی رو گرفت ولی بازم دودل بود و راستش نمی خواست فعلا به شریف پاسخ مثبت بده . اون تازه کلید خونه شو داده بود به کبری تا اونجا رو واسش یه حالت دیگه ای بده . هرچند اونایی که میان و این جوری صیغه می کنن نباید زیاد در پی اسلام بازی باشن ولی کبراست دیگهکاریش نمیشه کرد . شاید واقعا بعضی ها هم ایمانشون قوی باشه و یا از روی عادت ایمان داشته باشند . منیره دگرگون شده به جمع زنان پیوست . .همه مشغول دعا خونی بودند وباید با بقیه هماهنگی می کرد . اونم واسه خودش یه چیزی می گفت و سرشو تکون می داد . درحالی که حواسش جای دیگه ای بود و مدام یکی یکی آخوندا و پاسدارا رومی دید که دارن باهاش طرف می شن . تصور می کرد که همه مردای اون اتاق اومدن سمتش و میگه بندازید عمامه رو و عباتونو . لباس هرچی دارین در بیارین لخت شین تا ببینم کدوم کیر مورد قبولمه .. چقدر دلش می خواست شریف اونو بگاد ولی یه لحظه کهبه کبری توجه کرد روحیه اش کسل شده بود . نمی دونست چیکار کنه . خیلی سخت بود. این آخوندا ماررو از لونه می کشن بیرون و سم ماررو از زیر دندون و زبونشون می کشن و تو دهن خودشون فرو می کنن که بتونن ازش استفاده کنن . تا این حد زرنگن . سمیه: منیره خانوم دراین جور مجالس باید حضور قلب داشته باشی .. منیره دلش می خواست پاشه چادر شو دور گردن سمیه حلقه بزنه و اونو خفه کنه ولی تو دلش یه جوری خودشو آروم کرد ودر ذهنش خطاب به سمیه گفت سلیطه خبر نداری که کیر شوهرت تو کوس و کون من مانور داده پس تو بی خودی واسه ما مانور نده . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 3 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

به دادم برس شیطان


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA