انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

به دادم برس شیطان


مرد

 
به دادم برس شیطان 31

شریف رفت پیش سلمان و سایر دوستاش و گفت برادران یک مسلمان باید تا اونجایی که از دستش بر میاد در حق خواهر و برادرش خوبی کنه . به ویژه در حق انسانهایی که نیاز دارن و تنهان . زن همسایه ما منیره خانوم تنهاست . سلمان جان تو دست و بالت بازه اگه بتونی یه کار مناسبی براش گیر بیاری خیلی ثواب می کنی -شریف خان من حرفی ندارم ولی خودت خوب میدونی که کار در ستاد تبلیغات یه سری فوت و فن تبلیغاتی هم می خواد . درسته که خواهر منیره یک خواهر با ایمانه ولی با مسائل روز اون آشنایی رو که باید نداره . با مسائل سیاسی مذهبی روز و اونچه که در اطراف جامعه می گذره اون شناختی رو که باید نداره -برادر سلمان شما از کجا می دونین که این آشنایی رو نداره -من یه نظر دیدمش از حرکات و حالات و اون طرز سلام و علیکش .. درهر حال من و تو که خودت خوب می دونی جزو با تجربه ها هستیم -سلمان جان این انتظارو ازت نداشتم که این جور در مورد خواهر دینی خودت قضاوت کنی .. راستش سلمان دلش می خواست یه قدمی برای منیره برداره ولی از این که اونو وارد یه جمعی کنه که ممکنه یه نظر خاصی نسبت به اون داشته باشن ناراحت بود . از جنس خراب همکاراش خبر داشت . خودش مسئول و مدیر اونجا بود ولی در ظاهر رابطه ای برادرانه و دوستانه با بقیه داشت . در هر حال بر خلاف میلش رضایت داد که اونو منشی مخصوص خودش بکنه . البته تا حالا منشی نداشت و نیازی هم به منشی نداشت ولی حالا به اصرار شریف و این که ممکنه به گوش منیره برسه و فکر کنه که سلمان براش مایه اومده قبول کرد .-راستی شریف جان ببینم اصلا خود منیره راضیه بیاد ؟/؟ شاید اون حوصله اش نگیره-حالا زیاد بهش سخت نگیر . منم می دونم و تو هم می دونی اونجا همچین نیاز به منشی یا به اصطلاح غربیها نیاز به سکرتر نداره . بهش بگو ساعت ده صبح بیاد یک بعد از ظهر بره . تو که نمی خوای از جیبت بهش حقوق بدی . ثواب داره پیش خدا گم نمیشه .. حداقل سرش گرم میشه . شاید نیاز مالی هم نداشته باشه ولی از این که حس کنه تو جامعه به درد چیزی می خوره روحیه اش شاد میشه . -ولی باید رفتارشو طوری کنه که اسلامی تر به نظر بیاد -نگران اون نباش من به کبری میگم ردیفش کنه .. ملا شریف از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه . حالا این جوری می تونست بیشتر منیره رو ببینه . زود رفت طرف اتاق زنا . درزد ..- کبری خانوم .. کبری اومد و ملا شریف بهش گفت اگه اشکالی نداره منیره رو صداش کن بیاد کبری جان یه مسائلی هست که میخوام با منیره و تو جدا جدا در میون بذارم چون ممکنه منیره سختش باشه از این که نصیحتهای برادرانه رو در حضور شما بشنوه اگه امکان داره من تنها باهاش حرف بزنم -صاحب اختیاری شریف جان .. -خود منیره بهت میگه جریان چیه . ولی خب بهت میگم . برادر سلمان موافقت کرد که یه کار پاره وقت بهش بده . کبری از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه . بعد منیره اومد و کبری رفت .. -منیره خانوم من با سلمان صحبت کردم و پادرمیونی کردم و با هزار چک و چونه راضیش کردم که یه کاری بهتون بده . فقط چند ساعت اونم صبحهاست که حوصله تون سر نره . شما منشی روابط عمومی میشین . الان شرایطش نیست فقط در این رابطه من فردا بعد از ظهر میام خونه تون از نزدیک یه صحبتایی دارم که اگه شخصا و خصوصی باهاتون در میون بذارم بهتره . -سایه برادریتون از سر ما کم نشه . می دونم در همه حال به دردم می خورین . امیدوارم که رو سفیدتون کنم . -درهر حال یه خورده حال و هوای اسلامی خودتونو بیشتر کنین . در این رابطه به کبری سفارش می کنم که هوای شما رو بیشتر داشته باشه .. منیره داشت به این فکر می کرد که شریف همه چی رو گفته پس فردا واسه چی می خواد باهاش خلوت کنه .. یعنی اونم از همون افکار شیطانی داره ؟/؟ نه اگه اون ازش بخواد که باهاش آمیزش کنه .. نه .. نه .. نمی تونه به کبری که مثل یه خواهر بهش کمک کرده خیانت کنه و نارو بزنه . وجدانش اجازه نمیده .. ولی شریف از نظر هیکل و خوش تیپی نه تنها دست کمی از سلمان نداشت بلکه شاید استوار تر هم نشون می داد . یه خورده به هیجان اومده بود . با این که دلش نمی خواست کبری رو آزرده کنه ولی خودشو چادرشو شل کرد و داد کنار و خانه ایمان شریفو این بار با زلزله هشت ریشتری لرزوند . -خواهر منیره من فردا بعد از ظهر حتما میام . تا یه سری آمادگیهای لازمو واسه کار پس فرداتون بهتون بگم .. ملا شریف که واسه جمعیت چند صد نفری بالای منبر می رفت و به خودش مسلط بود در برابر یک زن کم آورده بود و مرتب شیطانو لعنت می کرد .. کار اصلیش تدریس علوم دینی و معارف اصلی در دبیرستان بود ولی گاهی هم تو ستاد سلمان یه کارایی انجام می داد و روضه خونی و فاتحه خونی رو هم قبول می کرد . خیلی کار درسته این زنه .. میشه راحت تورش کرد . از این یکنواختی خسته شدم . باید هر جوری شده باهاش طرف شم . شریف و منیره هیشکدومشون تا صبح خواب راحتی نداشتند . منیره همون اول صبح یه آیفون تصویری واسه خونه اش ردیف کرد تا کنترل ورودی ها رو داشته باشه . با این که منیره دلش پیش کبری بود و با خودش می گفت که خودمو تو بغل شریف نمیندازم ولی خودشو ساخت و ردیف کرد و وقتی که شریف در زد و اون از آیفون تصویری چهره شو دید خودش رفت دم در و در را برای آخوند هوسباز باز کرد . یه لحظه که ملا سرشو بالا گرفت دهنش از تعجب واموند . این زن با اون زنی که دیشب تو مهمونی دیده بود از زمین تا آسمون فرق می کرد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 32

ببخشید حاج آقا من نمی دونستم شمایین . اصلا حواسم نبود دقت نکردم . بفرمایید داخل . الان میرم لباسامو عوض می کنم تا سهوا سبب نشم که سرتونو حرکت داده و به من خیره شده مرتکب گناه شین . -خواهر نه نمی خواد زحمت بکشین . من همین شرایطو قبول دارم . یعنی زیاد وقت ندارم . خواستم چند کلمه حرف بزنم شما به حرفام توجه کنید و من رفع زحمت کنم . ملا نمی دونست چی بگه اون تسلطش بر کلمات رو داشت از دست می داد . منیره طوری با عطر و بوی وسوسه انگیزش حاجی رو جادو کرده بود که آخوند بیچاره دین و ایمونشو تو کف شیطان می دید . -حاج آقا میخوای شما جلو بیفت که مجبور نشی روبروت وادارتون کنه که از راه چشم گناه کنید . خدا منو بکشه که یه برادر با ایمان مثل شما رو این جور اذیت نکرده باشم . خدا مرگم بده . -خواهر منیره خواهش می کنم این حرفها رو نزنین . خدا سایه خواهری شما رو از سرمون کم نکنه . شما رو از همسایگی ما نگیره . همون بهتر شما جلو بیفتین راهو به ما نشون بدین این جوری خیلی بهتره . منیره با اون لباس تحریک کننده اش موقع راه رفتن هم با یه حرکات مصنوعی که به باسنش می داد دل ملا شریفو بیشتر می برد . آخوند چشم از پاهای لخت منیره و اون دامنه تنگ پیراهنش بر نمی داشت . کمر لخت زن و پوست سفیدش اونو به شدت تحریک کرده بود . من باید هر طوری شده همین امروز ترتیبشو بدم . ثواب زیادی داره . یه زنو از گناه نجات میدم . سنت اسلام رو پیاده می کنم . اگه من این کارو انجام ندم ممکنه یه آدم خلاف بخواد با منیره خانوم طرف شه و سرش بلا بیاره و همسایه عزیز ما نتونه خودشو از دستش خلاص کنه . اون وقت من به هیچ وجه نمی تونم خودمو ببخشم . این وظیفه شرعی منه که باید انجام بدم . در قبال این خواهر مسئولیت دارم که عنوان خواهری رو نسبت به خودم تبدیل به همسر موقت بکنم . منیره راهشو کج کرده بود و رفته بود تو اتاقش ولی ملا شریف درعالم تفکر و گیجی و هوس به راه مستقیم خودش در راستای استخر ادامه می داد . یه لحظه منیره سرشو برگردوند شریفو ندید . ای بابا این کجا غیبش زده . یه خداحافظی هم نکرد . رفت طرف حیاط و دید که جناب آیت گیج به حال خودش داره میره ته حیاط و یه چیزایی هم داره زیر لبش میگه . خنده اش گرفته بود .. باخودش گفت حاجی کجای کاری هنوز اونجاهایی رو که باید ببینی ندیدی . سعی کرد بلند صداش نزنه چون حاجی داشت درمسیری حرکت می کرد که اگه کسی دزدکی از خونه خود ملاشریف می خواست این طرفو ببینه راحت به همه چی پی می برد . با ایما و اشاره و چند بار پیشت پیشت کردن مثل صدا زدن گربه آخوند شریف رو حالیش کرد که توی شکم دیوار نره . این بار شریف وقتی از روبرو منیره رو دید و اون شکاف سینه اشو که نصف سینه هاش تو دیدش قرار داشت دیگه واقعا از حال رفته بود . -ببخشید حاج آقا .. برادر شریف ! مثل این که حالتون خوب نیست .. بریم داخل خنک شین یه شربت براتون درست کنم حالتون جا بیاد . شربت خنک کننده بهار نارنجه . از شمال واسم آوردند . اصل اصله . برای قلب خیلی خوبه .. شریف تو دلش گفت دوای قلب من الان چیز دیگه ایه . اون جفت سینه هاتو باید بگیرم بذارم تو دهنم و نوکشونو نرم نرم میکشون بزنم و مزه بگیرم . منیره کیرمو هم اگه ساک نزدی ایرادی نداره خودم اون کوس و سوراخ کونتو می لیسم . کیرش عین چماق زیر عباش شق شده بود . بااین که اطمینان داشت رسواش نمی کنه ولی تیزی و شقی رو به حدی رسونده بود که در بعضی از حرکات شریف مجبور بود خودشو شل و کمرشو خم کنه تا عبا به کیرش نچسبه و رسواش نکنه . اون اگه الان شلوار پاش بود که کلاهش پس معرکه بود . حاجی وارد پذیرایی شد و منیره با شربت برگشت . ازبس دیدنیهای هیکل منیره زیاد بود تازه متوجه شد که اون روسری رو که زن ازش استفاده می کنه یه دکوربیشترنیست . دکوری که فقط تا حدودی پس یا همون پشت سرشو پوشش می ده اونم با حالت توری که داره موهای پشت سرشم به خوبی مشخصه . وقتتی منیره پاشد بره میوه بیاره شریف دستشو از چاک عمامه و شورت رسوند به کیرش و یه خورده باهاش ور رفت . دیگه نمی تونست تحمل کنه باید خودش و هوس خودشو کنترل می کرد . دیدش که دستش یه چسبندگی خاصی پیداکرده . این پیش آب منی اون بود . لعنت بر شیطان غسل افتاد گردن من . امیدوارم این گناه نبوده باشه . نه من هر جوری شده باید صیغه اش کنم و باهاش هم بستر شم . من هدفم انجام گناه نبوده . شریف دیگه قاطی کرده بود . منیره برگشت -حاج آقا بفرمایید میوه . من درخدمت شما هستم و از راهنماییهای ارزنده شما میخوام که بهره مند شم . -خواهر شما خودت استادید و با همه این جریانات آشنایی دارین . محیطی که تشریف می برین محیطیست که فرشتگان و انسانهای مومن در اون محیط وجود دارند و با این ظاهر نمیشه اونجا رفت . -حاج آقا بهم بر خورد یعنی می فرمایید حالا که من با این شکل و شمایل روبروی شما قرار گرفته ام شیطان دور و بر منه ؟/؟ -خواهش می کنم تعبیر بد نفر مایید . منظورم اینه این ظاهر زیبا و پسندیده شما به این صورت تحریک آمیز نباید در دید عموم قرار بگیره . -حاج آقا اولا که حواسم هست در ثانی خدامرگم بده پس شما رو هم تحریک کرده ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 33

منظورتون چیه منیره خانوم . من که چیزی نگفتم . اگه حرف خاصی زدم که سوءتعبیر شده باید ببخشید . -حاج آقا مثل این که حالتون خوب نیست . کمی دستپاچه به نظر می رسین .. این منیره عجب چیزیه .. اون هیکل لختشو که کنار استخر زیاد دیدم . این آرایش و طرز لباس پوشیدنش .. هیجان کار عجب زیاد شده . -خواهر منیره درمورد کارتون در ستاد و مسئله رابط عمومی اون مسائلی که باید گفته بشه گفته شده ولی یه نکته ای هست که باید بهش اشاره کنم و امیدوارم بازم تو ذهنتون سوءتعبیر نشه . من نظر خیر خواهی خودمو میگم . طرز حرف زدن شریف منیره رو به یاد سلمان انداخته بود . وقتی که می خواست از صیغه و این چیزا بگه و یه جوری خودشو بهش بچسبونه ولی در اینجا شریف بیشتر به خودش سخت می گرفت چون در اونجا یه پشتیبانی به نام کبری وجود داشت و سلمان می دونست که منیره هم تا حدود زیادی تمایل به صیغه شدن و آمیزش داره ولی شریف در اینجا دقیقا نمی دونست باید چیکار کنه . هرچند تو چشای منیره می تونست برق شهوتو ببینه . -حاج آقا بفرمایید شربتو میل کنید . راستی می خواستید درمورد یه مسئله خاصی باهام حرف بزنید . -خواهر .. بچه هاتون سر و سامون گرفته و رفتن . تنهایی توی این خونه بزرگ زندگی کردن واسه تون باید خیلی سخت باشه -می فرمایید بفروشمش برم یه خونه نقلی بخرم . -نه اصلا همچین منظوری نداشتم . همسایه زیبا و با ایمانی مثل شما رو از دست دادن غیر قابل تحمله .. منیره از سوتی دادن شریف خنده اش کرفته بود . مردک به اوگفته بود زیبا و خودشم متوجه نشد .. -حاج آقا من به این خونه عادت کردم و نمی تونم جای دیگه ای زندگی کنم . تازه همسایه های با دین و ایمون و نجیب و سر به زیر و چشم پاکی مثل شما دارم . یه برادری که از من به عنوان یک ناموس و خواهر دفاع می کنه . این حرفو که زد انگار یه پارچ آب یخ رو حاجی پاشیده باشه . مثل این که اونو از هدفی که داشت دور کرده بود . -خب بالاخره منظورتونو نفرمودین .. -واضح تر بگم جسارت نشه . اگه یه همدم شرعی بخواد بیاد شما رو از تنهایی در بیاره شما موافقین ؟/؟ -یعنی من ازدواج کنم . -نکاح از سنتهای پسندیده اسلامه . -حاج آقا از من گذشته که بخوام ازدواج کنم . دیگه نمی تونم خودمو وابسته به یک مرد کنم . -اما زن و مرد در همبستگی با همه که به تکامل می رسند . نیازهای روحی و جنسی همو بر طرف می کنند .. این شریف بازم زده بود به خال درهر حال به عنوان یک همسایه باید حق همسایگی به جا بیارم و امر به معروف کنم .. حتی اگه با ازدواج موفق میشه جلو بسیاری از مشکلات رو گرفت حتما باید این کارو انجام داد . -با شما هم عقیده ام حاج آقا . این یک امر خیریه که برای جلو گیری از گناه حتما لازمه . به عنوان یک همسر دائم نه ولی موقت موقت و کوتاه که برای یه هم فکری و .. یه سری رفع دیگه باشه خوبه . تازه شما جای برادر ما و همسایه دلسوز ما هستید آدم تو این دوره و زمونه نمی تونه به هر مردی اعتماد کنه -صحیح می فرمایید من حق رو به شما میدم . -بازم حاج آقا شریف که مثل عنوانتون شریف هستید من خودمو در اختیار شما میذارم که هر تصمیمی که میخواین بگیرین . هرچی شما بفرمایید مثل یه کنیز گوش می کنم . -خواهش می کنم شما خانوم ما هستین .. آخ که بوی کوس حواس شریف رو پرت کرده بود . حداقل متوجه این سوتی خودش شده بود . ولی فکرمی کرد منیره چیزی نفهمیده . .منیره با یه لحنی به شریف گفته بود که من خودمو در اختیار شما میذارم که اون هنوز داشت با خودش فکر می کرد که آیا زن از بیان این موضوع منظور خاصی داشته یا نه ؟/؟-ببخشید برادر شریف شما کسی مد نظرتون هست ؟/؟ شریف سرشو انداخت پایین و به فکر فرو رفت -خواهر همونجوری که شما می دونین در شرع اسلام یک مرد می تونه دارای همسران متعددی باشه ممکنه عرف و یا بسیاری از خواهران مومن ما هم در عمل اونو قول نداشته باشند ولی حکم خدا رو که نمیشه تغییر داد و به مرد ایرادی گرفت .. -حاج آقا حالا اگه کسی به ذهنتون می رسه بهم بگین .. -اگه اجازه می فرمایید این حقیر چند صباحی رو در خدمت شما باشم . بالاخره خودشو کشت و حرفشو زد . چند دقیقه ای سکوت همه جا رو فرا گرفته بود و هیشکدومشون جرات نداشتند این سکوت رو بشکنند . منیره شورتش دیگه خیس خیس شده بود و در خیال و فانتزی خودش می دید که کیر همسایه رفته تو کوسش و اونم خودشو به شریف چسبونده .. ولی اون نمی تونست به کبری نارو بزنه .. -حاج آقا من انسانی برازنده تر از شما نمی بینم ولی کبری جان به گردن من حق داره . نمی خوام و نمی تونم ناراحتی اونو ببینم -ما که گناه نمی کنیم این یک امر شرعیه . وقتی خداوند رحیم و کریم این عمل را مباح و حلال می دونه ما بندگان خدا چه کاره ایم که فرمان اورا نادیده بگیریم ؟/؟ پس نماز شک دار نخون . -من پیش وجدان خودم شرمنده میشم . -قرار نیست کبری چیزی بفهمه . تازه تو باید از گناه خجالت بکشی . کاری که تو می کنی گناه نیست . کبری باید خودشو با این مسئله عادت بده که اسلامی رفتار کنه . -ولی من نمی خوام که اون چیزی بفهمه .. حالا دیگه این منیره بود که سوتی داده بود . شریف فهمید که اونم دلش میخواد . -پس اجازه می فرمایید صیغه رو جاری کنم ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
به دادم برس شیطان 34

منیره می خواست بگه که این یک کم لطفی در حق کبراست که بخواد با شوهرش باشه . شریف که تردید اونو دید دوباره رفت بالا منبر -ببینم خواهر .. البته در واقع این یک اصطلاح و عادته این جور خواهر گفتن های من . تا دقایقی دیگه شما همسر موقت من میشین . اون وقت این خواهر گفتن نمی تونه کلام مناسبی باشه . در هر حال رعایت عفت کلام از نکاتیه که یک روحانی در هر شرایطی باید اونو رعایت کنه . واما در مورد تردید شما .. من از شما یه چیزی می پرسم . در مواردی که خداوند و بنده خداوند مطلبی رو بیان کنند شما اولویت را به کدوم گفتار میدین . -خب معلومه دیگه حاج آقا , خداست که بالاتر ازاون چیزی وجود نداره اون سعادت ما رو می خواد . فرموده های خدا تضمین کننده سلامتی انسانها و خوشبختی آنهاست . -احسنت بر شما که درک بسیار بالایی دارید . احکام خدا حتی در مورد ازدواج یک مرد با دوخواهر چنین است که یک مرد می تواند با دو خواهر از دواج نماید و ایرادی در این مورد نیست فقط این دو خواهر باید آن چنان فاصله مکانی داشته باشند که از وجود هم و یا حداقل از شرایطی که شوهری واحده دارند مطلع نباشند . دیگه منیره خانوم از دو تا خواهر بالاتر نسبت به هم چی می خواین ؟/؟ -خب من و کبری هم از دو تا خواهر نسبت به هم بالاتریم . -حالا بهتره یه خورده این تعارفات رو بذاریم کنار . دو تا دوست هر چقدر با هم صمیمی باشند که مثل دو تا خواهر نمیشن .. بگذریم با این حال اگر شما کراهت دارید و نظرتان چیز دیگه ایه من اصرار و تحمیلی نمی کنم . این کار باید با رضای طرفین باشه . چی می فرمایید ؟/؟ منیره حس کرد که با حرفای ملا شریف رام شده . این آخوندا بلد بودن حرفاشونو چه جوری بزنن و گلیم خودشونو چه جوری از آب بیرون بکشن . سرشو انداخت پایین و مثل دخترای جوون ناز کرد . یعنی با سکوت خودش دل ملا شریفو برد . شریف خسته شده بود از این که مدتهاست که داره با زنش حال می کنه و یه چیزی واسه تنوع می خواست ولی قبلا یه زیر آبی هایی می رفت اما حالا خیلی سخت تر شده بود . چون تازگیها خیلی ها می خواستن واسه آخوندا مایه بیان و یه جورایی واسشون پاپوش درست کنند وبا هر کسی نمی شد طرف شد . اما طرف شدن با منیره می تونست یه لذت دیگه ای داشته باشه و کسی هم نمی تونست بفهمه که اونا با همن .حاج آقا -جون حاج آقا - یکی از دوستام اون دفعه یه سوالی ازم کرده بود که من تقریبا می دونستم جوابش چیه ولی می خواستم نظر شما رو با توجه به قوانین الهی بدونم . دوستم ازم پرسیده بود که اگه یه زنی با یه مردی رابطه جنسی داشته باشه و بعد بخواد با پدر اون مرد ازدواج کنه چه حکمی داره . منم بهش گفتم حرامه و نمیشه .. -درود بر شما منیره خانوم . شما که خودت با احکام و این جور مسائل آشنایی . باید شما رو تحسین کرد . منیره رفت تو فکر . من که به جمال و کمال پسرای همین ملا شریف کوس دادم یعنی اگه بخوام صیغه باباشون بشم حرامه ؟/؟ این که میشه سوپر جندگی در حد نهایت .. بعد یه نهیب دیگه از درون به خودش زد که ای منیره احمق مثل این که کوس خلی کبری هم به تو سرایت کرده تو از کی تا حالا دینی و احکامی کار می کردی که این دومی اون باشه ؟/؟ از قرار معلوم کشیده شدنت به طرف ستاد تبلیغات و این ملا آخوند ها و پاسدارا باعث شده که فکر کنی حتما تو هم واسه خودت یه مومنی هستی . خاک عالم .. -شما چه جوری دوست دارین من صیغه تون کنم -حاج آقا من صیغه بیست و چهار ساعته رو ترجیح می دهم و این که هر بار که تشریف میارین صیغه مربوط به همون وعده رو جاری بفرمایید . منیره خیلی از وابستگی بدش میومد . دوست نداشت اسم کسی رو سرش باشه . از نظر اون صیغه هم یه چیزی تو مایه های جنده بازی بود . خب دو تا که میخوان همدیگه رو بگان این بگه من راضی و اونم بگه من راضی . اصلا چه لزومی داره این همه دنگ و فنگ بدن . ملا شریف می خواست بگه صیغه های به این صورت کراهت داره و اساس و پایه خاصی نمی تونه داشته باشه ولی تن و هیکل ناز و آبدار منیره دل و دینشو برده بود و نمی تونست رو حرف اون حرف بیاره . حتی اگه منیره می گفت منو صیغه نکن و همین جوری باهام حال کن حاضر بود با سر بره تو کوسش . شریف هم مثل سلمان یه چیزایی بلغور کرد و منیره هم رضایت خودشو اعلام کرد . آخوند مثل آدمای حریص عقده ای به منیره گفت خیلی دلم می خواد که کنار استخر باهم باشیم . -امیدوارم یه روزی برسه که خانوما بتونن زنی رو به عنوان همسر دوم بپذیرن تا من و شما راحت بتونیم هر جایی که می خواهیم با هم باشیم . ملا هوس کرد که یه خورده در فضای آزاد با هم معاشقه کنند . -منیره جان سخنان محبت آمیز قبل از آمیزش امری مستحبه . -شریف جون شما حالا واسه ثوابش میخواین باهام حرف بزنین یا واسه لذتش ؟/؟ -خب معلومه دیگه واسه هردوتاش .. دوتایی باهم رفتند یه گوشه ای از حیاط اون طرف استخر در حاشیه چمن و چند تا درخت . در حال عبور حاجی مثل سگ می ترسید و احتیاط می کرد . بارها شده بود که از سوراخ آلومینیوم این طرفو دید زده بود . می دونست باید کجا بشینن که دید نداشته باشه . هرچند می دونست که از خونه شون کسی اهل دید زدن نیست ولی یه جورایی پیش خودش حساب می کرد که ممکنه بچه به باباش رفته باشه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 35

حاج آقا شریف اگه فکر می کنین که این لباس من یه خورده غیر اسلامیه بفر مایید تا من یه لباس اسلامی تنم کنم . شریف که آب از لب و لوچه اش آویزون شده بود با خودش گفت این منیره هم یه چیزیش میشه . یه ساعت پیش که زنم نبود با اون وضع جلوم ظاهر شد و صحبت دین و اسلام و از این چیزا نبود حالا معلوم نیست چشه ؟/؟ -بانوی من ! من و تو حالا نسبت به هم محرمیم و می تونیم همه جای همو ببینیم . و یه سری کارایی رو که نمی تونستیم انجام بدیم انجام بدیم . -حاج آقا با این عطر و بو سازگاری دارین ؟/؟ -بوی بهشت می آید . منیره و شریف به درخت تنومند ته خونه تکیه داده و زن دستاشو به عمامه شوهر یه روزه اش رسوند و اونو از سرش بر داشت . عبای حاجی مثل یه چادر رو زمین پهن شده بود . منیره سرشو گذاشت رو سینه شریف خان . دستاشو دور گردنش حلقه زد و صورتشو به لباش نزدیک کرد . حسابی اونو انداخته بود تو دام . وسوسه گری منیره براش تنوع داشت . از اون کارایی که کبری هیچوقت براش انجام نمی داد . دلبری های منیره بد جوری روش اثر گذاشته بود . منیره یه دستشو از رو گردن حاجی برداشت و گذاشت رو ریش شریف . لبشو به لب اون نزدیک و نزدیک تر کرد . ودریک لحظه اونو بوسید و اون دستی رو که روی ریش قرار داده بود یواش یواش از زیر عبا رد کرد و از لای شلوار حاجی به قسمت کیر رسوند . -حاج آقا این که آماده رزمه -یک مسلمان همیشه باید آماده جهاد باشه . مگه نمی بینی با جهاد و تلاش ما آخونداست که سر تا سر ایران عزیز ما گلستان شده ؟/؟ حتی از دل کویر لوت و نمک هم داره گل میاد بیرون . -چرا حاج آقا ! الان دنیا داره به گلستان ایران حسادت می کنه . اخبار سراسری شب و روز داره این خبر ها رو پخش می کنه . حالا بیا ما به کار خودمون برسیم . با کیر شریف طوری بازی می کرد که حاجی دست منیره رو با جفت کردن پاهاش بهم فشرد . -چیکار می کنی شریف . خوشت نمیاد ؟/؟ من و تو که حلال همیم . -می دونم می دونم . ولی اگه منی از جایگاه خودش ریزش کنه و شلوار و عبای منو نجس کنه من چه کار کنم -برات می شورم حاجی . ولی با پیژامه مرحوم که نمی تونم برم خونه -حاج آقامن و شما که کار خلاف نمی کنیم . مهم اینه که نزد خدا سر بلند باشین . کبری جون که بنده خداست . -منیره جون خوبه حالا این قدر مزاح نکن . بریم تو اتاق خیلی گرمم شده .-حاج آقا حالا شما دارین مزاح می فرمایین . اینجا که فعلا خنک تره . به دور و بر درخت و چمن و نسیم حالا چند متر اون طرف ترکه آفتاب و گرماست کاری ندارم -ولی در فضای اتاق احساس امنیت بیشتری می کنم . مرض حاجی رو فهمید. هوس داغش کرده بود . آخوند دوست داشت که زودتر لخت شن و با هم حال کنن . زن هم همینو می خواست . منیره سه سوته ملا شریفو لختش کرد و خودشو سپرد دست اون . -حالا حاج آقا نوبت شماست که دست به کار شین و منو لخت کنین . حاجی یه نگاهی به هیکل و لباس منیره انداخت و داشت فکر می کرد از کدوم طرف درش بیاره بهتره . آخه این مدلی تا حالا به تورش نخورده بود . تو یه بر هه ای از زمان یه چند تا همسر شهید رو باهاشون یه سر و سری داشت ولی از این لباسای دنگ و فنگ دار نمی پوشیدند . اما این یکی حسابش با بقیه فرق می کرد . یه خورده خیس عرق شده بود . منیره حس کرد که حاجی در چه وضعیتی قرار داره . سریع خودشو برهنه کرد منهای شورت و سوتین وقتی که داشت پیرهنشو از تنش در می آورد از حاجی عذر خواهی کرد که پشت به اون داره این کارو می کنه و شریف فقط محو اون بود و پیرهنو که از بالا به سمت پایین درش می آورد و از قسمت دامن به طرف پا در حال پایین کشیدنش بود کون قلمبه شده منیره یواش یواش تو دید شریف قرار گرفت . کونی که بار ها و بار ها دزدکی دیده بودش و حسرتشو می خورد اما این بار در یک قدمی اون قرار داشت .. -دست حاجی رفته بود رو کیرش و داشت با اون بازی می کرد . منیره به یاد حرفای کبری افتاده بود . -حاجی جنس اصل اینجاست . چیکار می کنین . استمناءاز گناهان کبیره هست . نکنه یاد نو جوونی هاتون افتادین ؟/؟ فقط این دو تیکه ای که رو تنم مونده دیگه کار شماست . نگین که این دو تا رو نمی تونین در بیارین . -شورت و کرستو میگین دیگه .. -ببینم کبری جون هم نمی دونه که حالا به این میگن سوتین ؟/؟ بدجوری آخونده رو پیچونده بود . منیره در یه حالت قمبلی کونشو به دهن حاجی که جلوش زانو زده بود نزدیک کرد تا راحت تر بتونه شورتو از پاش در آره . کونشو به ریش آخونده می مالید . ریش آخوند کون منیره رو قلقلک می داد . تا حالا هیچ زنی با شریف از این کارا نکرده بود ولی منیره با این حرکاتش اونو به وجد آورده بود . به همون صورت که زانو زده بود سوتین منیره رو در آورد و انداخت یه گوشه ای . وقتی می خواست شورتشو از پاش بکشه پایین یه خورده دستاش می لرزید . به نظر اون منیره یه زن با کلاس میومد . شورتشو هم کشید پایین . دیگه هوش و حواسی واسش نمونده بود . .برشهای کونشو به دو طرف باز کرد تا یه ارزیابی هم از کوسش کرده باشه . هرچند از راه دور زیارت کرده بود ولی ثواب از راه نزدیک و دست رسونی رو تازه داشت انجام می داد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 36

دیگه یواش یواش دوتایی شون کاملا لخت شده بودند -حاج آقا نمی دونین که من چقدر سکس در فضای باز و طبیعت رو دوست دارم . کاش به اتاق بر نمی گشتیم -منیره خانوم . این اصطلاح سکس یک کلام غربیه ما بهتره بگیم آمیزش یا هم بستری .. -آقا شریف اختلاط چطوره . حاجی یه نگاهی سیاستمدارانه به منیره انداخت و ادامه نداد . فقط حس می کرد که خیسی کوس منیره بد جوری ریش و صورتشو خیس کرده ولی از این همه تنوع لذت می برد . ارزششو داشت که به خاطرش این همه صبر کنه و هیجان نشون بده . چقدر تا بهشت می خواست صبر کنه . یه پیش پرداخت هایی هم باید بهش می دادند تا به خاطر این همه ثواب کاری دلش خوش باشه دیگه . چقدر وعده و وعید . -منیره جون منیره جان تو برام مثل یک حوری بهشتی عزیزی -حاج آقا نکنه شبا خواب حوری رو هم می بینی . -خب دیگه مقربان درگاه با قلب پاک و صاف و ایمان قوی خودشون خیلی چیزا رو می بینن . منیره شیطون یه بار دیگه کوسشو گذاشت رو دهن و بینی ملا شریف و گفت آخوند خوشگله من تو با درایت و چشم بصیرت و برزخی خودت می تونی تا ته کوسمو ببینی ؟/؟ -خیلی تنگه منیره جون .. همه جا ظلمته . -آره حاجی خوشگله من . همه جا ظلمته ولی ظلم نیست . این عدالته که تو داری همدم یک زن تنها میشی . بیا بیا جلوتر .. شریف دستشو دوباره گذاشت رو قاچای کون منیره و با جفت سوراخاش بازی می کرد .. جون جوووووون هر دو تا رو میخوام -حاج آقا سوراخ بالایی کراهت نداره ؟/؟ -نخیر اتفاقا همت مضاعف کار مضاعف .. -ببینم حاج آقا نکنه یه وقتی هوس تولید ملی و خودکفایی به سرت بزنه -منیره جان من و تو به رشد اقتصادی و نسلی رسیدیم همین دو تا بچه برامون کافیه .. حالا منیره دو تا دستاشو رو دو تا کپلش قرار داده اونا رو به پهلو ها بازکرده گذاشتشون رو دهن شریف -بخور بخور حاجی جون نوش جونت .. بخور ..یادت باشه که همش مال توست . یه وقتی فکر نکنی که باید صدقه بدی تا برکتت زیاد شه . شریف با حرص و ولع کوس و کون منیره و دور و برشو لیس می زد . زن بازم دچار هیجانات شدیدی شده بود . کونشو دور سر شریف می گردوند و حاجی هم زبونش بند اومده بود . حس می کرد که به این زودیها از این کوس و کون و اندام آبدار و گوشت آلود نمی تونه دل بکنه . کاش اون جرات و شهامتشو داشت که این زنو می آورد خونه شون و رسمی ترش می کرد . ولی خیلی ناجور می شد . کبری پوست از سرش می کند . تازه پیش بچه هاش نمی تونست سر بلند کنه . اما اگه می تونست کار خیر رو بهونه کنه خیلی خوب می شد . -بسه شریف این افکاررو از سر خودت دور کن و حالا حالشو ببر . کیر ملا دیگه توپ توپ شده و آماده شلیک شده بود . با این که منیره اونو می خواست فرو کنه تو دهنش و بهش یه حال حسابی بده ولی از بس این شریف خان حشری و بی طاقت شده بود دیگه نتونست آروم بگیره . محکم با دستاش کمر منیره رو گرفت و با انگشتاش لاپای زنو به دو طرف بازش کرد و کیرشو روونه کوس این زن هزار داماد کرد . -جااااااااان شمشیر اسلام بالاخره در سرزمین پاکی و نجابت فرو نشست .. -حاجی تا دلت می خواد شمشیرتو فرو کن تو قلب این سر زمین و درش بیار. بزن و درش بیار . این سرزمین و ملک تمیز و پاک کوس و کون من همه مال توست . تو مالکشی . هر کاری که دلت خواست می تونی باهاش انجام بدی . می تونی شمشیرتو همون داخل تیزش کنی . آبدیده اش کنی .. وای چقدر کیف داره .. شریف حس می کرد که کبری هرگز تا به این حد اونو سر حال نیاورده و واسش عشوه گری نکرده . در هر حال با خودش می گفت حالا حاجی ولش کن داری دور از چشم زنت زن همسایه رو با یه خطبه کوس شری بی سر و ته می کنی اون وقت از زنت گله هم داری .. معلوم نبود چی خونده بود و خودش و منیره رو صیغه کرده بود .. خودشو هم با این قانع کرده بود که اگه یه مرد و یه زن از نظر قلبی راضی باشند از نظر جسمی و جنسی هم مانعی نیست . به دیدن کون درشت منیره و سوراخ وسطش چشاش گرد شده بود . شبیه به یک سیبل میدان تیر اندازی بود که باید یه تیری به طرفش شلیک می شد . منیره چشاشو بسته بود و رفته بود تو عالم خماری و لذت . دلش می خواست فقط به تنها چیزی که فکر می کنه لذت سکس باشه و اون لحظاتی رو که داره با مرد همسایه کیف می کنه . دیگه دوست نداشت افکار مزاحمی رو به سراغ خودش بفرسته . حاجی بد جوری هوس کون منیره رو کرده بود . باید یه کاری می کرد که دیگه این زن بهش این متلکو نگه که چه طور شما آخوندا میگین گاییدن و کردن کون خوب نیست ولی بی میل هم نیستین . البته اون که روی سخنش فقط با من بود . طبع بقیه آخوندا رو که نمی دونه چیه . نمی دونه چه زجرایی می کشن تا به درجات ثقه الاسلامی و حجه الاسلامی نائل شن و با ایثارگریها و جانفشانیهای خودشون جامعه رو از آلودگی و انحراف نجات بدن .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 37

شریف .. شریف آهههههه شریف با شرف من فدای اون کیر قلمبه ایت بشم . منیره رو شادش کردی امیدوارم دلت همیشه شاد باشه و سایه ات روی سر زن و بچه ات باشه . .. شریف که به شدت داغ و حشری بود گفت تو حالا در این لحظات همسر منی زن من .. به یاد می آورد اون لحظاتی رو که از لای نرده های آلو مینیومی تن و بدن منیره رو دید می زد و حسرتشو می خورد . حالا به آرزوش رسیده بود . خواستن توانستن است . این دروس صبر و استقامت را در حوزه علمیه به خوبی آموخته بود . یاد گرفته بود که برای چیزایی که دوست داره چه جوری بجنگه . وای امان از دست این هوس و عشق و حال که آخوندا رو ول نمی کرد . باید یه خورده ورزش می کرد تا چربی های شکمش آب بشه . خودش هم به خوبی می دونست که نود در صد آخوندا به خاطر کون گشادیشونه که شکمشون عین خیک و بشکه های شراب مکزیکی ورم داره . دستاشو گذاشت پشت شونه های منیره و اونو به طرف خودش کشوند و لبای کلفتشو گذاشت رو لبای زن ..- جااااااان جاااااااان منیره چقدر همبستری با تو به من لذت می ده .. -شریف جون هر چی به وقت سکس میگی بگو . بگو عیبی نداره . مباحه . من که همسرتم ثواب داره از این حرفا بزن بزن بازم بزن . تیز تر بزن -تیز تر بکنمت یا تیز تر حرف بزنم .. -هر دو تاش هر دو تا . -حاجی از کیر بگو از کوس بگو .. منو این طرف و اون طرف پرتم کن . از احکام داخل رختخواب بگو . شریف کیرشو از کوس منیره بیرون کشید و گفت یکی از احکام اینه که می تونی فرج زن را در حین همبستری ببوسی . به قول جدیدیها لیس بزنی میک بزنی . منم الان می خوام این کارو بکنم . -حاج آقا در مورد ساک زدن کیر توسط خانوما چیزی نوشته نیست ؟/؟ -منیره جان . بعضی مسائله که آدم باید خودش استخراج کنه . -اگه قرار بر این بود که خودمون استخراج کنیم دیگه چرا به رساله رجوع می کردیم . ولی من میگم که الکی میگن که اسلام برای زنان و مردان حقوقی مساوی قائل شده . اگه این جوره چرا از ساک زدن کیر چیزی نوشته نشده . البته ما خانوما اون قدیما که از این چیزا رو تو رساله می خوندیم اعتراض کردیم و گفتیم که باید سانسور بشه ولی ظاهرا کسی به حرفای ما توجه نداشت . حتی پسرم اون قسمتها رو می خوند و باهاش چی میگن شریف جون .. جلق می زد .. -منیره خانوم همون استمناء اگه بفرمایید صحیح تره .. منیره می دونست با این شر و ور گوییهای خودش مخ این آخوند ک رو خوب کار گرفته .. حسابی داشت از همه طرف حال می کرد . شریف هوس اونو کرده بود که ازپشت منیره رو توی دید داشته باشه و با کونش حال کنه . منیره رو یه دور بر گردوند . وشمشیر اسلام را از پشت در کویر داغ منیره فرود آورد .. -آخخخخخخخ حاج آقا .. -جااااااااان - این چی بود که منو سوزوند و حس می کنم که منو از وسط داره بازم می کنه .. منیره چشاشو بسته بود و خودشو به کیر ملا شریف سپرده بود . با ضربه هایی که شریف به کونش می زد کیرش تماس بیشتری با لبه های کوس بر قرار کرده و اون با فشار بیشتری در تماس با تشک قرار می گرفت . . -شریف جون .. حاج آقا .. آقای من تند تر تند تر خواهش می کنم . حاج آقا ثواب داره . آدم باید زنشو راضی نگه داشته باشه . در همین آه و ناله کردنها بود که ناگهان صدای زنگ در خونه از همون آیفون تصویری به گوش رسید . منیره ترس برش داشته بود . این کی می تونه باشه . -منیره خانوم اهمیتی نده . هر کی باشه جوابشو که ندی خودش میره . -حاج آقا از نظر شرعی گناه نداره که من جوابشو ندم ؟ /؟ -منیره جان این امر با احکام سلام کردن که جواب ندادن سلام گناهه فرق می کنه . -حاج آقا شریف اگه شما و کیر شریف اجازه می فرمایند برای لحظاتی از محضر کیر جداشده ببینم این کیه .. منیره پاشد و وقتی جلوی آیفون قرار گرفت دست و پاش لرزید هر چند احتمال می داد که بچه هاش یا کبری باشند . بچه هاشو می دونست که اگه بخوان بهش سر بزنن یه تلفن می زنن ولی حساب اینو نمی کرد که کبری بخواد این وقت روز بیاد این جا . -نهههههههه بدتر از این نمیشه .. از بد بختی این که کلید خونه هم دستشه . اون واسه احترام به منیره داشت زنگ می زد اگه حس می کرد که خونه نیست با کلید میومد داخل تا فضای خونه رو یه خورده اسلامی ترش کنه . با سرعت به طرف شریف رفت .. -حاج آقا بیچاره شدیم . خانومت داره میاد این طرف . کبری داره میاد اینجا .. -دررو چرا باز کردی . این چه کاری بود که کردی -حاجی جون من هنوز دررو براش باز نکردم . شما که خودت به خوبی می دونی من چقدر دلم با دین و مذهبه و می خوام حال و هوای روحانی و انقلابی به این خونه بدم تا برکت خونه ام زیاد شه . کبری جون قرارشد بیاد کمکم کلید رو هم دادم بهش .. شریف حس کرد که بهش شوک وارد شده و نزدیک بود سکته کنه .. -حاجی بدو وقت نداریم . برو توی حموم منم الان میام .. این عبا و عمامه و لباساتو بگیر . هر چی اون دور و بر بوده رو جمع کردند . مصیبت بد تر این که کلید هال رو هم به کبری داده بود و کلید خودشم نمی دونست کجا گذاشته که درو از داخل قفل کنه .. رفتن توی حموم و درو از داخل بستند . کیر کلفت و دراز حاجی شریف همین جوری که مثل سگ می ترسید از ترس به اندازه کیر سگ شده بود ... ادامه دارد ... نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 38

شریف همچنان می لرزید . داشت پشیمون می شد از این که اومده اونجا .. -منیره منیره جان اگه این کبری بفهمه دمار از روز گارم در میاره -حاج آقا مگه ما همه نباید بر طبق اصول و موازین شرعی قدم بر داریم و در صورتی که پامونو از مرز دین کنار گذاشتیم خلاف کار و گناهکار محسوب میشیم ؟/؟ -چرا چرا .. صحیح می فر مایید -مگر غیر از اینه که همسر صیغه ای داشتن از نظر شرعی حلاله و روز قیامت تمام کردار ها و اعمال آدم بر اساس موازین شرعی سنجیده میشه ؟/؟ -منیره جان هرچی احکام و قانون بود همه داره از یادم میره . اگه کبری یه موقع یه فتوایی صادر کنه و بخواد پدرمو در بیاره من باید عبا و عمامه امو بذارم زمین و به اسرائیل پناهنده شم -حاج آقا تو رو جون منیره راستشو بگو تا همین حالا چند بار رفتی اسرائیل ؟/؟ -در همین لحظه یه حرکاتی رو شنیدند . منیره و شریف هر دو تا شون انگشتشونو گذاشتند جلو دماغشون که یعنی هیس . کبری تعجب می کرد که منیره این وقت روز کجا می تونه باشه . یه چند تا عکس از این سیاستمدارای نون به نرخ روز خور که بچه ها از دیدنشون وحشت می کردند و حناشون دیگه رنگی نداشت به دیوار زد و عکسای نیمه سکسو بر داشت . دستگیره درحمومو فشرد . . شریف از یه طرف زرد کرده بود و از یه طرف دیگه سفید . تمام لباسای این دو نفر تو رختکن ولو شده بود . اونا موقع پناهنده شدن به حموم هر چی دور و برشون بود خالی کردند . شریف یکی یکی لباسا و پوشاک به زمین افتاده شو بر رسی کرد و دید که همه چی رو بر داشته .. نههههههه .. جورابشو جا گذاشته بود .. همین جوری پرتش کرده بود وسط پذیرایی . چه می دونست که زنش بی هوا میاد اونجا . اونم به برکت کلیدی که منیره داده دستش . منیره هم واسه این که آب آخونده خشک نشه از اون طرف خودشو کشید پایین تا یه خورده واسه حاجی ساک بزنه .. خیلی کیرشو میک زد تا تونست یه خورده تیزش کنه . دل شریف مثل سیر و سرکه می جوشید و تازه هوس منیره گل کرده بود . شریفو به دیوار چسبوند و می خواست کاری کنه که کیر ملا بره تو کوس اون ولی به این صورت یه خورده از شکم آخوندمزاحمش می شد ولی شریف که حس کرده بود یه جورایی هوسش بر گشته خودشو پایین ترکشید وکیرشو فرو می کرد تو کوس منیره و کف پاشو رو به هوا به منیره نشون می داد که یعنی من جورابمو جا گذاشتم . زن در بند این مسائل نبود . شریف واسه این که سر و صدا نده خیلی بی صدا منیره رو می گایید واما کبری همچنان در حال رتق و فتق امور و ظاهر سازی بود تا این که بوی عطر ملایمی رو شنید که براش خیلی آشنا بود . اونو به یاد شوهرش می انداخت . در حال راه رفتن تو پذیرایی بود که پاش خورد به جوراب .. این چقدر شبیه جوراب شریفه ؟/؟ چه بسیار از این جورابها .. اتفاقا جوراب شریف هم شست سمت چپش نخ نما شده بود .. یه لحظه ذهنش مشوش شد ولی شیطونو لعنت کرد و گفت به منیره و شریف هیشکدومشون نمیاد که اهل خیانت باشن .. ولی یه خورده همچین مشکوک شده بود که با صلوات همه چی رو حل کرد . چند تا نوار کاست مذهبی هم آورده بود که آدم اگه گوش می کرد یاد قبرستون و مرده ها و غروبای پنجشنبه آرامگاه می افتاد . منیره و شریف از در حمام فاصله گرفته و منیره به حاجی ترسو گفت کف حموم دراز بکشه تا اون بره روش . آخه این کبری معلوم نبود کی می خواد بره و سر و صداهایی که می داد مشخص بود که هنوز نرفته . منیره در حالی که رو کیر آخونده نشسته بود یه دستشوگذاشته بود جلو دهنش تا سر و صدا نکنه . ولی یه جورایی وجود کبری رو هر دو تا اثر گذاشته بود . کبری هم مدام با نوار کاست و سی دی آهنگ عوض می کرد و ترانه ها و سرود های مذهبی رو بر رسی می کرد . چند تا عتیقه هم مربوط به ترانه های زمان جنگ از آهنگران در حال پخش شدن بود . منیره حالش داشت بهم می خورد و شریف مثل خر با شنیدن این آهنگها کیف می کرد . کبری دوست داشت جورابی رو که پیدا کرده بود ببره خونه و ته و توی قضیه رو در بیاره .. ولی اگه مال شریف نباشه ..حرص می خورد . اگه مال شوهرش نباشه . تازه باید اون دنیا هم جوابگو باشه . ذره ای این ور و اون ور کردن اجناس باز خواست داره نه اون نباید بی اجازه به مال مردم دست بزنه . شاید مال یه نفر دیگه باشه .. شایدم خود منیره مردونه هم می پوشه . با خودش گفت بهتره تمام دکور های شاد و رنگهای صورتی و نارنجی و قرمز و آبی آسمونی رو که در این دکور بندی ها وجود داره با تغییر وسایل یه جورایی محوش کنه . و بیشتر از رنگهای سبز سیر و مشکی که حال و هوای اسلامی داشته باشه استفاده کنه . یه رنگ سبز تند اگه رو رنگ سفید پذیرایی بخوره خیلی فضای معنوی خونه منیره رو سنگین تر و با جلا تر می کنه . لحظاتی بعد کبری از پذیرایی خارج شد . دوست داشت منیره باشه و بیشتر باهاش مشورت کنه . نیم ساعت تمام در همان وضعیت موندند . می دونستند که کبری از اتاق خارج شده نمی دونستند کجاست . حاجی یک زنگ واسه زنش زد .. اون خونه بود .. نفسی به راحتی کشید -حاج خانوم من امروز و امشب چند جا مداحی دارم یه خورده دیر تر میام خونه . اینو گفت و این بار در حیاطو از داخل قفلش کرده و در پذیرایی رو هم همین طور و دوباره افتادن به جون هم .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 39

شریف هنوز در شوک سرکشی کبری به اونجا بود . واسه همین یه خورده تن و بدنش می لرزید . ولی منیره با دلبریهای خودش اونو یه خورده سر حالش کرد تا بهتر بتونه به سکسش ادامه بده . واسش ساک زد و سر تاپای بدنشو با بوسه های خودش داغ کرد تا آخوند بخت بر گشته که نزدیک بود تمام رشته های خودشو پنبه ببینه دوباره سر حال شه . شریف هم خیلی زود سر حال شد و تونست خودشو بگیره . -حاج آقا حالا که ترست ریخت می خوام که شجاعت خودتو نشون بدی . نشون بده که قدرت و سیاست به دست آخونداست . من تعجب می کنم شما کشور عزیزمون ایران رو زیر عبای رحمت و امنیت و فراوونی و ارزونی و شکوفایی اقتصادی خودتون گرفتین . چطور از پس خانوم خونه تون بر نمیاین . بیچاره شریف خفقون گرفته بود و جرات حرف زدن نداشت .. منیره ادامه داد -در عوض یه نکته خیلی مهم این که زمان شاه یک دلار بود هفت یا یه تومنی ولی الان با دلاوریها و ارزشهای اسلامی و انسانی و برکت وجود شما متولیان دین و استقلال همچین مستقل شدیم که یک دلار شده که گاهی ازچهار هزار تومن بگذره و بالا و پایین هم میره .. به اینا میگن ارزش ولی خب دیگه نشون بده که شجاعی و حداقل این یکی زنتو می تونی خوب ردیفش کنی .. شریف جون اگه به من بگی می خوای بری یه زن دیگه بگیری من حرفی ندارم چون حکم اسلام میگه مرد تا 4 تا زن می تونه بگیره و صیغه ای هم تا دلت بخواد . خیلی خوبه .. -کاش کبری هم مثل تو بود . -کاش ولی حالا که نیست . البته ما زنا اخلاقمون همینه که در مورد شوهرامون نمی تونیم به خودمون بقبولونیم که برن با یکی دیگه باشن حتی به طور شرعی -ولی شما که این جوری نیستین -منم یه روزی همین جوری بودم . بگذریم شریف جون بیا به خودمون برسیم . این بار این منیره بود که دلش می خواست از وجود حاجی حداکثر لذت رو ببره . کوسش بازم به خارش عجیبی افتاده بود . کونشو به طرف سر شریف گرفت و کوس خودشو روبه ریش و سبیل آخونده می گردوند و با فشار هم این کارو انجام می داد تا کوس باریش و صورت شوهر قلابیش تماس بیشتری داشته باشه .. -آخخخخخ شریف من فدای خال خال اون ریشات .. تو هر کدومش یه دنیا پند و اندرز و ارشاده .. . اگه این ریشاتو بلند ترش کنی راحت تر تو دستم جا میشه و می تونم اونو دسته اش کنم و به کوسم بمالم . همین کارو هم داشت انجام می داد . ولی ریش شریف زیاد بلند نبود و این کار به سختی انجام می شد . چشای آخونده داشت از حدقه در میومد . یهو انگاری یه نیروی جادویی پیدا کرده بود . قدرتمندانه کمر منیره قوی هیکل رو گرفت و از زمین بلندش کرد و اونو انداخت روی تخت . پاهاشو با خشونت از وسط باز کرد و کیرشو یه ضرب کرد تو کوسش .. -خوبه خوبه خانوم -آره آره آقای من اینه .. ملا شریف با سیاست اینه ..واسه مجتهد شدن و فتوا دادن و کتاب دار شدن باید این جور سیاست داشت وگرنه هر پیپ کش تارزن و سیگار برگ به لبی می تونه یه شبه بشه مجتهد و دوشبه بشه کتابدار و سه شبه بشه یه چیز دیگه .. ملا شریف من ! مجتهد من تویی مرجع من تویی رهبر من سرور من تویی .. اوخ بده اون کیرتو بزن اونو تا ته کوسم بره بره تا من نتونم دیگه نفس بکشم . .آخخخخخخخ .. آخخخخخخخ ...... شریف شیر شده بود و در رویاهای خودش می دید که شده مرجع عظیم الشان عالی مقام و داره از کتابفروشی ها رد میشه و کتابهایی ردیف شده که به تالیف اونه .. .. وارد یه کتابفروشی میشه و یکی از کتابهای خودشو در دست می گیره و با افتخار میگه منم .. این منم نویسنده این کتاب منم .. مرجع تقلید منم .. البته بعضی جاها هم باید واسه بعضی هایی که از نظر سواد از اون کمتر بودند دولا راست هم می کرد ولی در حوزه علمیه به اونا یاد داده بودند که جز برای خدانباید واسه کسی سجده کرد . اما این روزا بیشتر آخوندا تا خایه مالی نمی کردند و در مقابل باطل سکوت نمی کردند نمی تونستند به جایی برسن .. برای حفظ مصالح نظام نیاز بود که یه آخوند همچین کارایی هم بکنه .. -حاج آقا چت شده .. وایسادی .. شریف یه لحظه به خودش اومد و فهمید که اینجا میدان نبرد شیرین و لذت بخش کیر و کوسه .. دوباره حرکت کیرشو شروع کرد و بی اختیار فریاد می زد مرگ بر امریکا .. مرگ بر اسرائیل .. -حاجی جون این چه حکمتیه که باید این شعار همیشه باشه .. ما که تا حالا ندیدیم با این امریکا اسرائیل جنگی داشته باشیم .. -منیره جان اگه ما هر مسلمونی نفری یه فریاد سر امریکا و اسرائیل بکشیم اینا دیگه از رو زمین محو میشن .. -حالا حاج آقا شما هر چه فریاد دارید بر سر کوس من بکشید .. منیره چشاشو بست و دیگه کاری نکرد که شریف حرف بزنه . اون در سکوت می خواست که زود تر به ار گاسم برسه . ارضا شه . تنش بلرزه و یه افتخار به افتخارات دوران مجردی خودش اضافه کنه . اون این روزا به اندازه کافی تونسته بود خودشو سر حال کنه و از فردا هم باید می رفت سر کار . ... حس کرد که سینه های او نیاز به مالیده شدن دارن . دست شریف رو گرفت و اونا رو رو سینه هاش قرار داد . . خیسی کوسش از حد گذشته بود . . کیرملا رو تصور می کرد که چه جوری با هوس داره فرو میره تو کوسش و میاد بیرون و شریف چه لذتی داره از این کارش می بره .. با این افکار و تصورات حس می کرد که داره به لحظه نهایی نزدیک میشه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
به دادم برس شیطان 40

هیجان یک دم منیره رو ول نمی کرد . کوسش داغ داغ شده بود و شریف هم دیگه با شعار های سیاسی که در فکرش در حال دور زدن بود کیرشو فرو می کرد تو کوس منیره و می کشید بیرون .. با هر ضربه ای یکی از این شعار ها رو تو ذهنش مجسم می کرد تا ثواب بیشتری ببره . بیشتر به امریکا و اسرائیل گیر داده بود . اسرائیل نابود است . فلسطین پیروز است . بشاراسد می میرد ..سازش نمی پذیرد . یه خورده هم این شریف خان همراه با شعار هایی که مجسم می کرد گیج بازی هم در می آورد -حاج آقا حالتون خوش نیست ؟/؟ یه جوری داری کوستو تو کیر من فرو می کنی انگاری داری می رقصی .. حاجی یه تکونی خورد و بیدار شد . منیره خودشو انداخت تو بغل حاجی و این بار اون رفت رو کیرش نشست .. -اوخ شریف جون عزیزم حالا بیا رقصو ببین . کونشو رو سر کیر ملا شریف طوری می گردوند که حاجی جز آه کشیدن و ناله کردن کار دیگه ای از دستش بر نمیومد . -وااااایییییی منیره منیره .. کیرم اون تو جاموند جاموند .. راست می گفت منیره طوری کیرشو پیچونده بود که انگاری از ته داشت قطع می شد . زن مجبور شد یه خورده خودشو صاف کنه تا بایه سبک و حال و هوای دیگه ای به حال کردن با شریف ادامه بده . . آخوند هوس کرده بود که منیره رو در یک حالت سگی بکنه . منیره رفت وسط اتاق دستاشو به دیوار تکیه داد و پاهاشو ستون کرد و کو نشو رو به حاجی قرار داد -حاج آقا ببخشید این عمل کراهت نداره ؟/؟ سگی گاییدن رو میگم .. --منیره جان در زمینه مسائل جنسی و زناشویی اطلاعاتی قوی داری و باید مجتهد بشی . احتمال داره به علت کثرت نیاز های بشری شاخه های علم اجتهاد زیاد بشه . مثل تحصیلات دانشگاهی . -منظورت چیه شریف جون .. -منظورم اینه که مثلا ما مجتهد داشته باشیم در زمینه مسائل زناشویی .. یه مجتهد داشته باشیم در امور بین الملل .. یکی هم در امور اقتصادی .. -از این چیزایی که می گی این روزا خودش همه جا ریخته .. منیره یه لحظه متوجه شد که اصطلاح ریخته یه اصطلاح توهین آمیزیه برای این گونه افراد باایمان و جان بر کف دینه .. یادش اومد که شریف داشت پرسش اونو پاسخ می داد و یهو از موضوع منحرف شد . -حاج آقا داشتین در مورد ایستاده آمیزش کردن می گفتین -منیره جان لذتش خیلی زیاده و ایرادی نداره ولی اگه در این حالت نطفه بند شه درست نیست . .. -پس من به شما اطمینان میدم که اگه می خواین از دسترنج کیر مبارکتون نثار کوس بنده بفر مایید بنده بار دار نمیشم .. شریف کمر منیره رو چسبیده بود و زن هم دو تا کف دستاشو فشار داده به دیوار داشت و آخونده با حرص عجیبی در حال گاییدن بود .. کوس منیره هر لحظه بیش از لحظه قبل در حال خیس کردن بود شریف از این که می دید به هوسش آورده کیف می کرد . -جووووووون حاج آقا کیرخوبی داری . چقدر خوشمزه هست .. -کیف کن . لذت ببر .. حالا خوردن چقدر مزه میده . یه خطبه خوندیم با هم محرم شدیم و دیگه اون تشویش و اضطراب خاطر رو نداریم . چقدر خوبه این امر در بین جوانان ما رایج بشه تا به آلوگی و فساد جنسی کشیده نشیم .. -حاج آقا با این نوسانات نرخ دلار تا چند وقت دیگه هم همین جوری میشه که شما می فر مایید . -منیره جان نرخ دلار که دست ما نیست . امریکای جهانخوار داره این کارو می کنه .. حاجی شریف دوباره مشتاشو گره می کرد و می گفت مرگ بر امریکا و منیره هم که از این کوس شرگویی های آخوند کلافه شده بور یه دستشو از رو دیوار برداشت و گفت درود بر دلار های امریکا .. شریف خورد و دم نکشید چون می دونست که این متلکی که منیره گفته جز حقیقت چیز دیگه ای نیست و اگه این ملاها یه شب این دلار هایی رو که زیر سرشون و زیر بالشهاشون قایم کردن بونکشن خوابشون نمی بره .. مثل خر کیف می کنن که قیمت سکه و دلار رفته بالا .. و بیشتر از اونا مافیای اقتصادی که قلاده این طایفه رو در دست گرفته کیف می کردند . شریف یه خورده با فکرش جنگید تاخودشو از این کوس شر هایی که بیشتر از سی سال بود که به خوردش داده بودند آزاد کنه . و موفق هم شد .. کون منیره و هیکلشو در نظرش مجسم می کرد و می گفت .. هر چی هست و نیست همینه . تمام دعواهای ما ملا ها بر سر همینه .. هر چی زن بیشتر زیر کیر خودت داشته باشی بیشتر حال می کنی عشق می کنی . کلید سعادت در دستان توست . -منیره بگیر کیر منو .. زن دوباره دو تا دستاشو به دیوار چسبونده بود و آخوند هم با سرعت بیشتری اونو می گایید . منیره حس کرد که داره به اون لحظه ارگاسم و تمتع نهایی نزدیک میشه -حاجی ولم نکن . آبم داره میاد .. هر وقت که اومد منم آبتو می خوام . شریف هم با سرعت ادامه می داد .. -وااااایییییی آقای من آقای من داره میاد .. شریف داغی بیشتری رو داخل کوس منیره حس می کرد -آقا جون آقا جون مارو زیر عبای رحمت خودت بگیر . خالی کن تو کوسم و شریف در اوج لذت خودش در حالی که کیرشو تا ته می کرد تو کوس منیره و اونو بیرون می کشید در یکی از این رفت ها آبشو خالی کرد تو کوس منیره ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 4 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

به دادم برس شیطان


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA