ارسالها: 3650
#71
Posted: 29 Jun 2013 23:51
بــــــــــــــــــــــــــه دادم بــــــــــــــــــــــــــــــرس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان 71
اون بار اول خوب نتونست منیره رو دید بزنه . شاید خجالت می کشید و یا این که می خواست کمتر نشون بده که خصلت چش چرونی داره ولی وقتی که به دنبال اون وارد اتاق شد و به بدنش که پشت به او در حال حرکت بود خیره شده بود از این که همسر موقت حاجی داره این جور خودشو نشونش می ده و بدون حجاب جلوش ظاهر شده بود تعجب کرده بود . باورش نمی شد . چه پاهای کشیده ای ! فقط داشت همون ناحیه رو دید می زد . مسیر نگاهشو از پایین یه طرف بالا ادامه داد . وووووویییییی معلوم نبود این شورته یا دامنه . چه کوتاه بود و عجب مدلی داشت !آب دهنشو نمی تونست قورت بده .. مجتهد کوفتت بشه . هم این دنیا رو می خوای داشته باشی هم اون دنیا رو ؟/؟ حداقل این دنیا رو بذار واسه ما . یا این که بعد از این که کارت با این خوشگله تموم شد بذارش واسه من . من به کی بگم . منیره از اون دعوت کرد که برای خوردن چای و تنقلاتی بره بالا . غضنفر با خودش فکر می کرد این که می خواست اتو رو خا موش کنه برگرده پیش شیخ . یه لحظه که منیره روشو بر گردوند سمت اون و نیمتنه اشو جلو چشاش قرار داد پاهای مرد سست شد و دیگه نتونست ادامه بده -چیه حاج آقا حالتون خوب نیست ؟/؟ به نظر میاد بیمار باشین . -نه نه نهههههه من حالم خوبه . سینه های درشت منیره از کناره ها و از چاک وسط بلوزش بیرون زده بود . نمی دونست چی بگه و نمی دونست چه حرفی بزنه . منیره اومد جلوتر ..-غضنفر که تازه کمی به خودش مسلط شده بود فقط همینو تونست بگه -ببخشید شما زن حاج آقا نیستین ؟/؟ -راستش دیروز وقت صیغه من سرمو یک تکونی دادم ولی اصول اونو چون رعایت نکردم برای همین باطله . الان می خوام وقتی که رفتم پیشش ازش خواهش کنم که دوباره صیغه رو جاری کنه که حلال در بیاییم و از نظر شرعی مرتکب گناهی نشیم . منیره به وقت حرف زدن طوری عشوه میومد که راننده بیچاره واقعا قفل کرده بود و نمی دونست دیگه چی بگه و چه بر خوردی داشته باشه . مرد به خودش جرات نمی داد که بپرسه چرا این جوری می گرده . چرا سینه هاش بیرون زده . اون طبق گفته خودش حالا یک زن آزاده .. می تونه بره به اون سینه های آبدارش چنگ بندازه ؟/؟چیزی بهش نمیگه . یعنی آزاده ؟/؟با ترس و لرز دو سه قدمی رو رفت جلو تر . -من یک زن تنهام و می خوام تمام کار هام بر مبنای اصول و موازین شرعی باشه . منم مثل آقایون نیاز هایی دارم . به قوانین شرع و اسلام احترام میذارم . دین من میگه که اگه می خوای خودت رو در اختیار مردی بذاری باید همه کار ها قانونی انجام شه . باید حلال و حرامی در کار باشه . دیگه جونم چی واست بگه . الان برم یه چای و شیرینی بیارم .. منیره رفت و بر گشت . غضنفر کیر داخل شلوارش رو جابه جا کرد تا اونو زیاد رسواش نکنه . خجالت می کشید . منیره رو خیلی جذاب و تپل و گوشتی دیده بود . هر چند داشت با خودش فکر می کرد این زن در این شهر مذهبی این شهر شهید پرور که کار خانه تولید روحانی داره و هر سال افراد زیادی رو به سراسر جهان صادر می کنه و از این نظر در آمد ارزی زیادی رو از کشور خارج می کنه ...چرا با این وضعیت جلوش ظاهر شده . منیره با چای و شیرینی و بستنی بر گشت -من خودم عاشق بستنی ام . شاید گرمی وسردی با هم ساز گار نباشن . شما هرکدومو تر جیح میدین میل بفر مایین . داشتم عرض می کردم . میگن مردا هر چقدر که بخوان می تونن زن صیغه ای بگیرن . چهار تا زن دائم داشته باشن . خیلی از زنا میگن که این یک ظلمیه در حق اونا . ولی به نظر من نمیشه گفت یک ظلم . آقایون دارن ثواب می کنند . خانومای بی شوهر رو از گناه نجات می دن . شما چرا این قدر ساکتین . می دونم تعجب می کنین از این که منو با این وضعیت می بینین . دستشو گذاشت رو صورت غضنفر .. مرد حس کرد که لحظه به لحظه داره داغ تر میشه . -اصلا حالتون خوب نیست . این بستنی خیلی خوبه . تب شما رو میاره پایین ..غضنفر در حالی که صداش می لرزید گفت یه چیز دیگه ای تب منو میاره پایین . خواهر منیره !می تونم ازشما یک خواهشی بکنم . ؟/؟ -بفرمایید . اگه میشه قبل از این که برگردید پیش حاجی یک صیغه تکمیلی بین من وشما جاری شه من یک صیغه موقت در موقت برای خودمون بخونم ؟/؟ من و تو .. ...مرد دل تو دلش نبود . الان اگه منیره بذاره زیر گوشش چی میشه . من که مقصر نیستم اون خودش می خواست خودشو بپوشونه به اون چه ربطی داره .-موقت در موقت دیگه چه صیغه ای از این مدل صیغه هاست ؟/؟ -همون صیغه یک بار مصرف رو میگن . از شروع کار تا آخرش یک سرویس کامل باشه . منیره که می دونست همه اینها کس شعراتی بیش نیست و تازه در صورت اصولی بودن صیغه مگه میشه در یک ساعت متعلق به دو نفر بود گفت حالا غضنفر جون وقت زیاد نیست زبونی یه چیزی بگو منم بله رو میگم . اصلا اول من بله رو میگم بعدا تو خطبه رو بخون . چون رضایت درکاره از ته هم جاری بشه موردی نداره . بعضی چیزا خیلی بی سر و ته هست ولی این یکی خیلی سر و ته داره .. دست مرد رو گرفت و اونو به اتاق خواب برد .. با موبایلش تماسی با خونه کبری گرفت .. کبری جان یه مشکلی برام پیش اومده که تا یک ساعت دیگه نمی تونم بیام اونجا . . ....ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#72
Posted: 7 Jul 2013 14:13
بــــــــــــــــــــــــــه دادم بــــــــــــــــــــــــــــــرس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان 72
خواهر کبری ! تو که می دونی من چقدر به خونواده اهمیت میدم . الان از بد شانسی بچه هام اومدن اینجا میگن مامان ! ما خیلی وقته که ازت خبر نداریم باید یه چند روزی رو بیایی خونه یکی از ما و بعد بری خونه اون یکی آب و هواعوض کنی ولی من قبول نکردم دارم با اونا چونه می زنم و شاید تا یک ساعت دیگه موفق به روندن اونا بشم . یک جوری این مسئله رو با این آقا مجتهد حلش کن تا این یک ساعتی بگذره . در ضمن من سر کوچه این آقا غضنفر رو دیدم کاری براش پیش اومده بود و یکی دوساعتی رو می خواد بره جایی برگرده من ماشین حاج آقا رو آوردم خونه پارکش کردم . به هیچ وجه تو و حاجی وارد خونه ام نمیشین . بچه هام به این مسائل مذهبی حساسن و ممکنه شک بکنن . -منیره جان نمیگن این ماشین برای کیه -اونو یه جوری حلش می کنم . میگم برای همسایه روبرویی مهمون رسید جای پارک کم داشتن ماشینو آوردن اینجا .. منیره دیگه نتونست بیش از این تحمل کنه .. خدا حافظی کرد . غضنفر دستش رفته بود رو کیرش . هنوز باورش نمی شد که تونسته باشه منیره رو به طرف خودش بکشونه . مثل مسخ شده ها هر کاری رو که زن می گفت به خوبی انجام می داد . منیره با اشاره دست و انگشت ازش خواسته بود که به طرف اتاق راه بیفته . با یه بلوز سکسی و یک شورت فانتزی عین زنایی که دارن میرن حجله گاه خودشو به غضنفر نزدیک کرده بود .. -منیره خانوم خطبه نمی خونیم ؟ -فرصت نداریم . اول کارای بعد از خطبه رو انجام میدیم بعد اگه آخر سر وقت زیاد آوردیم می تونیم از این چیزایی رو که فرمودین رو هم بخونیم .. -نشون بده دیگه زود تر نشون بده که یک مردی . الان بهاری منتظر منه . زود باش . چرا دست و پات می لرزه . ما الان در دنیای خودمون هستیم . وارد بهشت که نشدیم دست و پای خودتو گم کردی . بهشت مال حاجی بهاری و از ما بهترون . تو بیا به این حوری خودت بچسب .. اوووووففففففف چه کیفی داره .. چه حالی می ده .. غضنفر که دیگه فهمیده بود اون چه رو که داره می بینه در خواب نیست خودشو انداخت رو منیره . اونم مث هر مرد دیگه ای مث بیشتر مردا اول خودشو اسیر کون تپل زن می دید . با اون شکافی که از اون دو تا سوراخ بیرون زده بود .. -خوشم میاد خوشم میاد که این جور داری حرص می زنی . منیره رو از کمر به بالا لخت کرده بود . غضنفر در گاییدن زنا عین رانندگی سرعت و مهارت داشت . منیره حس کرد که کیر غضنفر به شورتش چشبیده . خوشش اومد از این که مرد طوری ماهرانه خودشو لخت کرده که اون اصلا نفهمیده این کار کی و چگونه صورت گرفته . چگونه رو که با دستای خود ش انجام داده بود . کیرشو از زیر شورت اون رد کرده در تماس با کسش قرار داده بود . منیره قدرت کیر مرد رو به خوبی روی کسش احساس می کرد . دو تا دستاشو رسونده بود به شورتش تا اونو پایین بکشه . غضنفر که اشتیاق اونو دیده بود این کارو براش انجام داد . سرشو گذاشت روی کون اون و زبونشو هم از روی سوراخ کون به طرف ابتدای کس منیره کشید . از بالا به پایین و از پایین به بالا . منیره دستشو به پشت دراز کرد تا کیر غضنفر رو بگیره . مرد کیرشو گذاشت لای کف دست منیره .. زن حس کرد که کسش خیلی به این کیر نیاز داره و این می تونه قبل از هماغوشی با مجتهد بهاری اونو سر حال بیاره و از رویارویی با یک آخوند کمتر عذابش بده . . منیره رفته رفته ورود کیر رو در کسش حس می کرد . پیشروی نرم همچنان ادامه داشت .. -اووووووفففففف تموم شد ؟/؟ تموم شد ؟/؟ این که رسید به آخرش . -منیره جون این بیست سانت کیره . همین حالا شم خیلی رفته جلو . من نمی دونم اون داخل چقدر طولش میشه .. -چی داری میگی . یعنی من این قدر گشادم ؟/؟ -خواهش می کنم منیره جون از این حرفا نزن . طول ربطی به عرض نداره . اگه بدونی چه عرض تنگی داری . خیلی می چسبه . آدم باهاش حال می کنه . -حال بکن تند تر وقت نداریم . غضنفر حس کرده بود که برای سیر کردن این کون و این کس و صاحب این کس و کون نیروی زیادی لازمه . دستاشو رو شونه های منیره قرار داده خودشو روی تنش حرکت می داد . -آخخخخخخخخ آخخخخخخخخخ بذار این کیر رو سریع بره تا ته و بر گرده . هر وقت رفت ته دستتو بذار زیرش بذار تخمات هم بخوره به کسم بهش حال میده . حال می کنم . کیف داره . منیره فدای اون کیرت شه .. غضنفر طوری حشری و داغ شده بود که اگه اربابش هم سرو کله اش پیدا می شد از روی کس و کون منیره بلند بشونبود ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#73
Posted: 13 Jul 2013 23:56
بــــــــــــــــــــــــــه دادم بــــــــــــــــــــــــــــــرس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان 73
کیر غضنفر همچنان در حال آتیش زدن کس منیره بود و اون همچنان در حال جیغ زدن . فاصله منیره تا دم در خونه زیاد بود و صداش دیگه نمی رفت تا اونجا . اوووووووفففففف بزن بزززززن نرمم کن . گرمم کن . از اون جایی که به کبری گفته بودبا بچه هاشه اونم دیگه برای سرکشی نیومد اونجا . نفسش بند اومده بود . کیر درشت غضنفر وقتی رسید به طعمه ای به نام منیره زن حال و روز خودشو نمی شناخت . . باید تا می تونم با این کس مفت حال کنم . من چه جوری اینو بدم به دست ارباب مجتهد که حالا ریششم که زده هیچ سبیلاشم از ته تراشیده و قیافه شو عین اوا خواهرا در آورده . ای خدا اینا شدن سکان داران این مملکت و سر نوشت ما رو دادن به دست این از ما بهتران که برای فرار از دست زن و بچه شون هزار و یک نقشه می چینن . باز خوبه که ما اگه یه خلافی می کنین ادعایی نداریم .. بعد که دید به خورده نسبت به اربابش داره کم لطفی می کنه به خودش گفت بهتره که این قدر نمک نشناس نباشم . اون خیلی هوامو داشته و اون دنیا توی جهنم هم با هم هستیم .. واییییییی این همه آخوند توی جهنم .. جهنمو واسه جهنمی ها جهنم می کنه . -منیره جون کست داره آتیش پخش می کنه -همه اینا از گرمایکیر توست غضنفر جون - مرد پاهای منیره رو به دو طرف باز کرد کون گنده زن و پاهای تپلش هوس و هیجان اونو بیشترش کرده وهر لحظه بیشتر از لحظه پیش دلش می خواست که با بدن داغ منیره حال کنه . دستای منیره رفته بود رو سینه هاش و اونو به طرف دهنش می رسوند و نوک سینه هاشو از هوس زبون می زد و می خواست اونو جلو تر بیاره که اگه تونست سینه هاشم میک بزنه . . مرد هنوز فکر می کرد که همه اینا رو در خواب می بینه .باورش نمی شد که زن صیغه ای مجتهد اعلای اعلم اومده باشه زیر کیر اون . غضنفر آن چنان احساسی داشت که انگاری داره زن پادشاه رو می کنه . -جووووووون منیره جون . عجب تن و بدنی داری . هرچی فرو می کنم توی کست بازم آب و جرم می کشم بیرون . باور کن من می دونم از دم و دستگاه حاجی خبر دارم اون الان باید کلی قرص بخوره و دوپینگ کنه تا بتونه یه نصفه و نیمه ای باهات مشغول شه -اوووووخخخخخخ کارتو بکن . حرفتم بزن کارتم بکن . واسه همینه که من دست به دامن تو شدم . دست به کیر تو شدم . اگه بدونی چقدر ثواب می کنی . کمک به یک مجتهد که داره این جور جانفشانی می کنه و اگه نباشه جامعه پر از ظلم و گرونی میشه در های بهشتو به روی آدم باز می کنه .-یعنی منیره جون من و تو با این کارمون بهشتی میشیم ؟/؟ -با این فتواهایی که ملاها میدن آره . چرا که نشیم . اگه اینا می خوان برن بهشت ما که از اونا واجب تریم . مگه اونا چیکار می کنن که ما نمی کنیم . -اونا دارن جامعه ای رو ارشاد می کنند اگه به برکت وجود اونا نباشه ما امروز در جامعه امنیت نداریم رفاه نداریم .. اخلاق مداری وجود نداره . از برکت وجود اوناست که از فساد هم خبری نیست . -اوخ فدات بشم غضی جون چه قشنگ حرف می زنی . حرفات مثل کیرت قشنگه -دست شما درد نکنه . دهن شما درد نکنه . یعنی حالا ما دیگه بیانات ما کیری شده ؟/؟ - -حالا چرا بهت بر می خوره . چرا به کیرت تو هین می کنی . من که اونو خیلی بالا بالا بردم . حتی بالا تر از ته کسم . اصلا شما مردا چرا به کیرتون توهین می کنین و همش میگین این کیریه و اون کیریه . این کیر بد بخت چه گناهی کرده که همش باید حرف این و اونو بشنوه .. غضنفر خنده اش گرفته بود . منیره حس کرد که کمرش سست و سنگین شده . ساکت شده بود و سعی داشت که دیگه حرفی نزنه . . دستای غضنفر رو شونه هاش کار می کرد . حس کرده بود که زن داره ار گاسم میشه . -بریز اون معجون اون آب حیاتو خالی کن توی کسسسم نترس چیزی نمیشه اگرم شد می بندیم به گردن مجتهد . اون وقت بچه ام میشه مجتهد زاده .. .. ولی من بار دار نمیشم نگران نباش . مگه مرض دارم واسه خودم شر درست کنم ؟/؟ منیره ارضا شده بود و غضنفر هم خودشو حسابی ول داده بود تا کیرش به هر اندازه که دلش می خواد توی کس زن خالی کنه . کیرشو از همون پشت از کس منیره کشید بیرون . آب فوران کرد . غضنفر حس کرد که هوس شدیدی داره که فرو کنه توی کون اون .کیرشو که پنج شش سانتی شل شده بود گرفت توی دستش و اونو مالوند به سوراخ کون زن . منیره حس کرد که خوشش میاد . اونم دوست نداشت که به این زودیها از کیر غضنفر دل بکنه .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#74
Posted: 20 Jul 2013 23:59
بــــــــــــــــــــــــــه دادم بــــــــــــــــــــــــــــــرس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان 74
-زود باش زودباش . .. کونمو گرمش کن اونم از هوس نمی دونه چیکار کنه . فقط داره تو روداد می زنه . مرد مومن زود باش . کیر غضنفر کمی شل شده بود با این که تقریبا کلفتی و سفتی خاصی داشت ولی از اونجایی که غضنفر خان تازه انزال شده بود اون قدر یا کون منیره ور رفت که سر انجام تونست کیرو توی کون زن جا بده . -منیره جون فکر می کنم تازه گاییدنو شروع کردم . -عزیز ناراحت که نمیشی من یه زنگ واسه این حاج آقا بزنم ؟/؟ -نه .. بفرما .. -واسه خاطر خودمونه . آخه من می خوام بیشتر حال کنم .. ... زنگ زد واسه ایمانی .منیره انگشتشو گرفت جلو بینی خودش و به غضنفر گفت که حرفی نباشه آخه اون می خواست که مخ حاجی رو کار بگیره که یه وقتی مشکوک نشه و حوصله اش سر نیاد . --اوووووفففففف حاجی جون فدای بهارت بشم بهتری جون .. این بچه هام که رفتن من خودم جلدی خودمومی رسونم پیش تو . کاریت نباشه . حاجی تو باید کبودم کنی . تا می تونی و دلت می خواد گازم بگیری .ببینم دندون داری گازم بگیری ؟/؟ مجتهد که دلش رفته بود و همون کیر شل شده اش با این حرفای منیره داشت همچین بفهمی نفهمی یه نموره ای شق می شد گفت باشه هر چه شما بفر مایید خانوم . کبری جلوش بود و زبونش سنگ بسته بود ونمی تونست چیزی بگه . با خودش می گفت این زن کی می خواد بیاد . چیکار می تونه بکنه .. یعنی جق زدن از گناهان کبیره هست ؟/؟ با این حرفایی که منیره زده بود حاجی هوس جلق زدن به سرش افتاده بود . نمی تونست خود نگه داری کنه . ولی از این بیم داشت که با یک بار جلق زدن دیگه پیش منیره کم بیاره .. -عزیز کی بر می گردی ؟/؟ بچه هات کی میرن . -سعی می کنم تا نیمساعت دیگه اون جا باشم . بهاری دوپینگ خودشو برای شق شدن کیرش انجام داد . یه مدل قرص خورد که مکمل دوپینگ یه سری مواد دو پینگی ساعت قبل باشه . حس کرد فشارش داره میره بالا تنش داغ کرده .. -خواهر کبری من می خواستم ...کمی من و من کرد و کبری هم راه دستشویی رو به این ملا مجتهد نشون داد . . حاجی با این که فوق العاده هوس داشت ولی دوست داشت نیمساعت تمام با کیرش ور بره و حال کنه و بعدا آبش بیاد دیگه به این فکر نمی کرد که کبری چی میگه . در هر صورت با این فکر که منیره بر می گرده اون کون گنده شو جلوی کیر اون می خوابونه و اون با لذت کیرشو می مالونه به کون اون ... جااااااااان کی میاد .. اوف اوف .. کیرم چه حالی می کنه .. اگه منیره بیاد بازم ازش می خوام که همین جوری پیشم دراز بکشه و من تن لخت اونو ببینم و جلق بزنم . از اون طرف کبری اعصابش به هم ریخته بود . نمی دونست باید چیکار کنه . حاجی هم رفته بود توالت و دیگه نمی تونست از بیانات کبری فیض ببره .. با خودش گفت چطوره یه سرک بکشه به کوچه ببینه چه خبره . آخه این چه راز و رمزیه که بچه های منیره این وقت روز سر نزده میان و ناگهانی میرن . اونا می تونن خونه مادرشون تا هر وقت بخوان بمونن . دیگه گفتن نداره کی می خوایم بریم و اونم با آب و تاب جزئیات اونو بیان کنن . از اون طرف کیر همچنان توی کون منیره در حال مانور دادن بود .. -ووووووییییی نهههههه نههههههه غضنفر جون باید بیشتر بترکونی .. بذار دم بگیره بیشتر حال می کنم .. غضنفر وقتی حس می کرد تا یک ساعت دیگه این هیکل و این بدن و کوس و کون زیر کیر حاجی قرار خواهد گرفت دیگه حرصش می گرفت و نمی دونست باید چیکار کنه . دل کندن از کون منیره واسش کار حضرت فیل بود . حس می کرد که اگه ساعتها روی این تن و بدن بشینه و از اون لذت ببره هر گز ازش سیر نمیشه و دل نمی کنه . جااااااااان .. این چیه .. ولی کم کم داشت نگران می شد . منیره هم همین حسو داشت واسه همین در اوج لذت بعدی مرد کمر منیره رو محکم نگه داشت و اونو به خودش فشرد . و با چند تا ضربه دیگه و حرکت رو به داخل کیر آبشو خالی کرد توی کون منیره .. -جوووووون غضنفر غضنفر من می خوام . من می خوام . جاااااااان من سیر نشدم . الان این مجتهد پیر چه جوری می خواد سیرم کنه .. ..ولی دیگه خیلی دیر شده بود. مجتهد پیر در حال جلق زدن بود . غضنفر هم راه بر گشتو در پیش گرفته و منیره هم می خواست بره حموم . اما بشنوید از کبری .. پاشو که از خونه گذاشت بیرون دید که غضنفر از در خونه منیره داره میاد بیرون . فوری خودشو عقب کشید و لحظاتی بود غضنفر خودشو رسوند اونجا .. . صورت مرد داغ و سرخ شده بود . شوهرش ملا شریف هم بعد از هم خوابگی با اون همچین تیپی پیدا می کرد . غضنفر که رفت به طرف محوطه ساختمون کبری دیگه جوش آورده بود .. کلید خونه منیره رو که داشت . درو باز کرد ووارد شد . اثری از بچه ها نبود . رفت بالا .. منیره بود حموم . روی تخت در هم و برهم و آشفته بود اما چند قطره از نجاستی رو به نام منی بر روی ملافه روی تخت و کنارش مشاهده کرد . منیره چرا گناه کبیره ؟/؟ چرا خیانت ؟/؟ اونم نسبت به مجتهد نورانی و پاکی که از سر تاپای وجود و هیکلش همین جور داره نور ایمان به گوشه و کنار جهان پخش میشه و قراره به کرات آسمانی هم صادرشه . خدا کنه این نور به کراتی بره که آدمیزاد اونجا زندگی می کنه وگرنه اسراف میشه ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#75
Posted: 3 Aug 2013 23:45
بــــــــــــــــــــــــــه دادم بــــــــــــــــــــــــــــــرس شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطان 75
کبری دم در حموم وایساده بود تا منیره بیاد بیرون . رگهای صورتش متورم شده بود . وقتی منیره اومد بیرون دستشو گرفت و اونو برد سمت تخت . -ببینم این همون بچه هاییه که می گفتی اومدن ملاقاتت ؟/؟ یا می خواستی یه بچه جدید درست کنی ؟/؟ تو زن یکی دیگه هستی حاجی بهاری به اون با ایمانی . مرد خدا مرد دین .. مردی که ستونهای جامعه بر پایه اون و امثالهم استواره .. -بر پایه یا بر خایه ؟/؟ کبری جان!. اینا همه شون ... حرفشو قطع کرد حوصله کل کل کردن با کبری رو نداشت . -اون مرد پاکیه . تو هم باید اصول همسر داری رو رعایت کنی . منیره می خواست بگه اولا که خود صیغه معلوم نیست چه صیغه ایه در ثانی چند ساعت زیر کیر یه پیر مرد از خدا بی خبر بودن هم معلوم نیست چه صیغه ایه ؟/؟ اونم این جوری هوا رو نگاه کردن و ورد خوندن هم دیگه بازم نمیشه گفت چه صیغه ایه .. ولی ساکت موند و هاج و واج کبری رو نگاه می کرد .. -خواهر کبری . شما هدفت این بود که ملا شریف رو با قرار دادن من زیر کیر این مجتهد به درجه اجتهاد برسونی و کتابدارش کنی که داری موفق هم میشی پس تمام ا ین ناله ها و شکوه و شکایتها برای چیه -درسته که این خواسته من بوده و می خواستم برای شوهرم بر نامه ها رو جور کنم ولی ما نباید دین و ایمان خودمون رو ببریم زیر سوال -کبری جان به قیافه اون که اسمشو گذاشته آیت خدا نگاه کن ؟/؟ اینا آیت بت هم نیستند . اینا آفت هستند .. کبری که دید منیره داره پشت سر این افراد ایثار گر از جان گذشته حرف می زنه واسه این که بیشتر چیزی نگه و حقی رو از این مبارزان همیشه در صحنه ضایع نکنه گفت حالا بریم که این حاج آقا منتظره . داری گناه می کنی . -ولی کبری جا ن فکر نکنم کیرش بلند بشو باشه .. -اسغفر .. استغفر ..استغفر .. من چند بار باید بگم پیش یک زن دیگه از یک مرد دیگه و جزئیات اون حرف نزن -کبری جون چون شوهر خودمه از حق خودم استفاده کردم -ببین منیره غسل کردی ؟/؟ نمی خوام که نجس بری پیش حاجی -عیبی نداره . زمانی گناه میفته به گردن آدم که اطلاعی در کار باشه . چون حاجی نمی دونه که من با بهترین دوستش و مشاورش بودم برای همین هم گناهی به حسابش نوشته نمیشه .. کبری سری تکون داد و گفت واقعا متاسفم این غضنفر دیگه عجب مار مولکیه -اووووخخخخخ نگو کبری جون اون مار مولک نیست . اون مار بوآست . . خیلی کلفت بود .. -منیره باید کفاره بدی -کبری جان کدوم کفاره از این کفاره تر که باید برم زیر یک خیار قلمی که صاحبش چهل سال ازم بزرگتره و ممکنه موقع سکس غزل خدا حافظی رو بخونه . -حالا بیا بریم حاجی منتظره . منیره و کبری رفتند و اتفاقا غضنفر هم در کنار مجتهد خان بود . -سلام علیکم خواهر کبری . کبری نگاهی از خشم به این غضنفر انداخت و از اونجایی که در شرع مقدس پاسخ سلام واجب بود گفت علیکم السلام برادر . حاجی هم از اونجایی که جلق زده بود دیگه خونسردانه تر برای رفتن به رختخواب عجله داشت . کبری منیره رو کشید یه گوشه ای و گفت منیره از دستت خیلی عصبانیم تو اگه نجس و پاکی حالیت میشه حواست باشه که زیر خودت و حاجی ملافه ها رو طوری تنظیم کنی و به وقت آخر کار بر نامه طوری ردیف شه که دیگه نجس بازی در نیاد .-البته کبری جان بعضی از این خیسی ها ی مقدماتی رو نمیشه گفت نجاست . ولی آب عسلی اول راه مرد ها نجسه . -بازم خوبه که اینو خودت میدونی . . منیره یه چشمکی به غضنفر زد و حاجی هم که قرص کیر راست کن خورده بود کمی صبر کرد تا کیرش شق تر شه و زود تر دست به کار شه . منیره حوصله دلبری زیاد رو نداشت . چون اونا به هدفشون رسیده بودند و از طرفی هم خودش که دقایقی پیش با غضنفر سکس داشته و کاملا سر حال و با نشاط بود . خودش و بهاری رو خیلی سریع لخت کرد و افتاد به جونش . کیر جق زده مجتهد بلند بشو نبود . . دستاشو گذاشته بود روی کیر و اونو زیر شکم بهاری می گردوند . آخوند با آه و ناله و التماس به منیره می گفت آروم تر آروم تر چون دلش داره میره -حاج آقا فدات همه مردا آرزوشونه که اینجاشون بهتر و بیشتر و تند تر مالیده شه ... -قلب من در ارتعاش خاصی قرار گرفته .. منیره هم از جاش پاشد و کسشو گذاشت رو سر حاجی و گفت -مجتهد من یه خورده از این بلیس کار قرص زیر زبونی رو می کنه ..باز کن زبونتو حاجی . زبون شما که همه جا درازه . باید کس لیسهای خوبی هم باشین . آخوند جماعت یا کونیه یا کس لیس . .. منیره هر چی از دهنش در میومد به این آخوند می گفت و بهاری هم جیکش در نمیومد . یواش یواش کیرش داشت سفت می شد و هوسش زیاد .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 5428
#76
Posted: 10 Aug 2013 23:55
بــــــــــــــــــــــــــــه دادم بــــــــــــــــــــــــــــرس شیــــــــــــــــــــــــــــطان ۷۸
-حاج آقا حاج آقا این چه وضعشه . منو دارین از خودتون نا امید می کنین .من دوستتون دارم نمی خوام به شما آسیبی برسه .. مجتهد با ریش و سبیلی تیغ کرده و چهره ای پانکی و اوا خواهری در حال ور رفتن با کیرش بود . هنوز باورش نمی شد که منیره داره بهش حال میده -عزیزم حاج آقا دنیا اینجاست اول تن منو نگاه کن بعد ببین آیا بازم دوست داری جق بزنی یا نه . حاجی دیگه پاک از حال رفته بود . منیره رفت طرف حاجی دستشو رسوند به کیرش . -طایفه شما هر چی پا به سن تر میشن انگار هوسشون بیشتر میشه ولی این کیر رو که می بینی تا یه حدی رشد می کنه . مجتهد می خواست بگه مگه شما کیر شناس هستید ولی دید توهین میشه به خودش و انگاری که داره یک جنده رو می کنه برای همین دیگه صداش در نیومد و حرفی نزد . . -حاجی می بینم خودت رو خیلی برق انداختی . . دست ملا رو زد کنار و کف دست خودشو گذاشت رو کیرش . -ببینم این یه مقدار سفتی خارج از اندازه داره ببینم نکنه قرصی چیزی می خوری . برای قلبت ضرر داره -مگه من چقدر سن دارم . نه منیره جون کیر من همیشه در موارد اضطراری در همین حد و اندازه رشد داره . بهش بر خورده بود . نمی خواست که منیره بفهمه که اون با قرص خودشو رسونده اینجا . بدنش خیلی داغ بود . دست منیره روی کیر و لباش رو لبای حاجی قرار گرفته بود . پیرمرد حس کرد که داره آتیش می گیره . اون اگه جق نمی زد و خودشو خالی نمی کرد حالا خیلی راحت رو دستای منیره خالی می کرد . منیره یواش یواش خودشو بالا تر کشید . کمی هم از دست کبری عصبی بود از این که زیادی توی کارش دخالت می کرد . از این مومن بازی ها بدش میومد . بی معرفت شوهرش با کس من مجتهد شده به جای کس شما درد نکنه داره این حرفا رو به من می زنه . به تو چه مربوطه که من به کی می خوام کس بدم و به کی می خوام کس ندم . یادش رفته من جلو چشای اون به دو تا پسراش کمال و جمال کس می دادم و اونم خوب داشت کار شناسی می کرد . دیگه اینجا واسه من حرام و حلال نمی کرد . حقا که خیلی کس خل تشریف داشت و داره . با این حال دوست داشت حالا که تا اینجای کار قرار گرفته از این که یه کیر دیگه داخل کسش قرار می گیره لذت ببره . هرچی فکر می کرد این حاجی تا کی می خواد دور از خونه و کاشونه اش باشه تا این ریش و سبیلش بلند شه چیزی سر در نمی آورد . وقتی این آخوندا عبا عمامه رو از خودشون جدا می کنند انگار یه آدم دیگه ای میشن . ای صفویه خدا بگم چیکارتون کنه که برای ما سوغاتی آوردین . .منیره رو کیر حاجی حرکت می کرد و هر چی بود این یکی از اون قبلیه بهتر و بیشتر حال می داد ولی یادش به خیر دو تا از همراهان قبلی اونو گاییده بودند در عوض این جا یکی قبل از خود حاجی اومده بود به استقبالش .. . بهاری حس کرد که باید یه خورده بجنبه . با این که کیرش در کس منیره بود و زن خودشو روی بدن اون حرکت می داد خیلی دلش می خواست با کیرش ور بره با تماشای تن لخت منیره حال کنه . -اووووووووههههههه بهاری جون .. کسسسسسم کسسسسسسم می خاره ... حاجی کف دستشو از بین بدن خودش و منیره رسوند به روی کس و با ناخناش اونو می خاروندش . منیره از این کارش خیلی لذت می برد. نمی دونست چی بگه . حس عجیبی داشت .-حاج آقا تو کوس لیسی بلدی ؟/؟ مجتهد اعظم فکر می کرد که منیره داره در مورد خایه مالی حرف می زنه و این که پیش سران مملکت و آخوندای کله خر تر از خودش دولا و راست شه -کس لیسی همون پاچه خواری رو میگی ؟/؟ -حاج آقا شما ملاها که شیطونو درس میدین . -ولی کدوم شیطون از زن شیطون تر .. منیره گفت این یکی رو راست میگی . منیره خودشو از آخوند جدا کرد و روی تخت ولو شد .. -حالا عزیز دلم کس لیسی و پاچه خواری هر دو تا رو با هم انجام میدی حواست باشه که خوب بخوری و خوب بلیسی . حاجی از این یه تیکه خیلی خوشش میومد . چون می تونست با کیر خودش هم ور بره . منیره طاقباز روی تخت دراز کشید و ملا بهاری دهنشو گذاشت رو کس منیره . یه دستشم گذاشت رو کیرش از این بهتر نمی شد . -حاجی جون خوب سر حالم کن که بعدش منم میام برات خایه مالی و ساک زدن .. . یعنی همون نوش جون کردن کیرت . به هر حال هر دیدی یه باز دیدی هم داره دیگه .. . این مجتهد از این که کیرشو فرو کنه توی دهن یه زن خیلی لذت می برد . کس منیره یه مزه خاصی می داد . مثل همه کس های دیگه بود ولی حس کرد که واسش یه لذت خاصی داره . چون برای اولین بار بود که با این هیبت و بدون ریش و سبیل صورتشو به کس می چسبوند .. -بمال بمالون حاج آقا .. اگه بدونی این آب و هورمونها و خیسی های کس چقدر برای رشد موهای صورتت مفیده . سریع جایگزین می کنه . هر چی بیشتر بمالی ریشات بعدا پر پشت تر و خوش رنگ تر میشه .. ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
ویرایش شده توسط: shahrzadc
ارسالها: 5428
#77
Posted: 11 Aug 2013 13:19
بــــــــــــــــــــــــــــــه دادم بـــــــــــــــــــــــــــــرس شیطــــــــــــــــــــــــــــــان ۷۶
دست منیره روی کیر و لباش رو لبای حاجی قرار گرفته بود . پیرمرد حس کرد که داره آتیش می گیره . اون اگه جق نمی زد و خودشو خالی نمی کرد حالا خیلی راحت رو دستای منیره خالی می کرد . منیره یواش یواش خودشو بالا تر کشید . کمی هم از دست کبری عصبی بود از این که زیادی توی کارش دخالت می کرد . از این مومن بازی ها بدش میومد . بی معرفت شوهرش با کس من مجتهد شده به جای کس شما درد نکنه داره این حرفا رو به من می زنه . به تو چه مربوطه که من به کی می خوام کس بدم و به کی می خوام کس ندم . یادش رفته من جلو چشای اون به دو تا پسراش کمال و جمال کس می دادم و اونم خوب داشت کار شناسی می کرد . دیگه اینجا واسه من حرام و حلال نمی کرد . حقا که خیلی کس خل تشریف داشت و داره . با این حال دوست داشت حالا که تا اینجای کار قرار گرفته از این که یه کیر دیگه داخل کسش قرار می گیره لذت ببره . هرچی فکر می کرد این حاجی تا کی می خواد دور از خونه و کاشونه اش باشه تا این ریش و سبیلش بلند شه چیزی سر در نمی آورد . وقتی این آخوندا عبا عمامه رو از خودشون جدا می کنند انگار یه آدم دیگه ای میشن . ای صفویه خدا بگم چیکارتون کنه که برای ما سوغاتی آوردین . .منیره رو کیر حاجی حرکت می کرد و هر چی بود این یکی از اون قبلیه بهتر و بیشتر حال می داد ولی یادش به خیر دو تا از همراهان قبلی اونو گاییده بودند در عوض این جا یکی قبل از خود حاجی اومده بود به استقبالش .. . بهاری حس کرد که باید یه خورده بجنبه . با این که کیرش در کس منیره بود و زن خودشو روی بدن اون حرکت می داد خیلی دلش می خواست با کیرش ور بره با تماشای تن لخت منیره حال کنه . -اووووووووههههههه بهاری جون .. کسسسسسم کسسسسسسم می خاره ... حاجی کف دستشو از بین بدن خودش و منیره رسوند به روی کس و با ناخناش اونو می خاروندش . منیره از این کارش خیلی لذت می برد. نمی دونست چی بگه . حس عجیبی داشت .-حاج آقا تو کوس لیسی بلدی ؟/؟ مجتهد اعظم فکر می کرد که منیره داره در مورد خایه مالی حرف می زنه و این که پیش سران مملکت و آخوندای کله خر تر از خودش دولا و راست شه -کس لیسی همون پاچه خواری رو میگی ؟/؟ -حاج آقا شما ملاها که شیطونو درس میدین . -ولی کدوم شیطون از زن شیطون تر .. منیره گفت این یکی رو راست میگی . منیره خودشو از آخوند جدا کرد و روی تخت ولو شد .. -حالا عزیز دلم کس لیسی و پاچه خواری هر دو تا رو با هم انجام میدی حواست باشه که خوب بخوری و خوب بلیسی . حاجی از این یه تیکه خیلی خوشش میومد . چون می تونست با کیر خودش هم ور بره . منیره طاقباز روی تخت دراز کشید و ملا بهاری دهنشو گذاشت رو کس منیره . یه دستشم گذاشت رو کیرش از این بهتر نمی شد . -حاجی جون خوب سر حالم کن که بعدش منم میام برات خایه مالی و ساک زدن .. . یعنی همون نوش جون کردن کیرت . به هر حال هر دیدی یه باز دیدی هم داره دیگه .. . این مجتهد از این که کیرشو فرو کنه توی دهن یه زن خیلی لذت می برد . کس منیره یه مزه خاصی می داد . مثل همه کس های دیگه بود ولی حس کرد که واسش یه لذت خاصی داره . چون برای اولین بار بود که با این هیبت و بدون ریش و سبیل صورتشو به کس می چسبوند .. -بمال بمالون حاج آقا .. اگه بدونی این آب و هورمونها و خیسی های کس چقدر برای رشد موهای صورتت مفیده . سریع جایگزین می کنه . هر چی بیشتر بمالی ریشات بعدا پر پشت تر و خوش رنگ تر میشه .. ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
ویرایش شده توسط: shahrzadc
ارسالها: 3650
#80
Posted: 25 Aug 2013 00:15
بــــــــــــــــــــــــــــــه دادم بــــــــــــــــــــــــــــــرس شیطــــــــــــــــــــــــــــــان 78
منیره حس کرد که مثانه اش خیلی سنگین شده . یه دستی به سر و صورت پیرمرد بی حس شده از هوس کشید. -اوووووفففففف حاجی حاجی اگه رو سر هر کدوم از شما مجتهدا این جوری می شاشیدند دیگه امروز وضع کشور ما این جوری نمی شد و شما ها این جوری هر غلطی که دلتون می خواست نمی کردین . خیر سرتون ریدین همه جا رو رفتین ولی من همچین رو سر و صورتت بشاشم که از اون قوی تر باشه . مجتهد بهاری دهنشو باز کرد که علاوه بر شستشوی سر و صورتش از نوشیدنی که منیره می خواد براش بفرسته هم میل کنه . منیره فاصله رو با سر و صورت حاجی تنظیم کرد . -بهاری شاشیدم به اون ایمانی که نداری حاجی خودشو سپرده بود دست منیره . کیف می کرد . لذت می برد از این که می دید منیره به اون توجه داره و اونو مرهون لطف خودش قرار داده . کیف می کرد . لذت می برد . حس می کرد که داره زندگی می کنه . خسته شده بود از بس تظاهر کرده بود . بهترین سالهای جوونی خودشو با ترس و لرز رفته بود دختر بازی و زن بازی . مجبور بود برای جنده بازیهاش صیغه رو بهونه کنه . اونم مخفیانه . چون اگه حاج خانوم می فهمیدکیرشو از ریشه قطع می کرد . یکی دوبار به خانوم اصلی خودش گفته بود که مگه تو مسلمون نیستی . اسلام میگه میشه تا چهار تا زن گرفت و به خاطر جلو گیری از ترویج فساد یک مرد می تونه زنای زیادی بگیره .. زن مذهبی و محجبه اونم در جواب می گفت پس حاج آقا با این حساب از اونجایی که شرایط اقتصادی جامعه مطلوب نیست و جوانان نمی تونن از دواج کنند پس من هم برای جلو گیری از فساد برم با جوانان و پسر های زیادی باشم .. بهاری که اینو می شنید فریاد می زد و می گفت استغفار کن استغفار کن خانوم . مگر ما در این موارد احکام داریم ؟/؟ زنشم که تحصیلکرده تر از حاجی بود و یک مدرک لیسانسی از یک دانشگاه معتبر داشت گفت بعضی احکام را با توجه به نیاز های روز می توان تغییر داد . خلاصه بد جوری اونو می پیچوند و حاجی هم مجبور بود پنهونی بره دنبال جنده بازیهای خودش . باران شاش بر سر و صورتش باریدن گرفته بود . بهاری دهنشو باز کرد و با لذت قسمتی از بارش کس منیره رو نوش جون کرد و ملچ ملوچ هم می داد . منیره حس کرد که تا حدود زیادی آروم گرفته . به آرامش عجیبی رسیده بود . هم مثانه اش سبک شده بود هم حس کرد که این انگل ها موجودات بد بخت بیچاره ای بیش نیستند . آدمایی که از مبارزه با ظلم و ستم و باطل میگن . نه تنها خودشون مبارزه ای نمی کنند بلکه به دیگران هم میگن که زیر بار زور برن . مصلحت می دونند که باید زیر بار ظلم و ستم رفت . انگار خداوند جهان را برای عبا و عمامه داران خلق کرده . پس از تموم کار شدن منیره حاجی یه دستی به سر و صورتش کشید -چند دقیقه ای همین جوری بمونه که ویتامین به ریشه های پوستت برسه و باعث رشد مو و تقویت پیازش بشه . منیره رو تخت دراز کشید و گفت تا اون وقت می تونی منو بکنی . حاجی حال و حوصله دولا راست شدنو نداشت ولی برای این که به منیره نشون بده که هنوز قدرت جوونی داره پاشد . کیرش حالت نیمه شق و نیمه افراشته داشت . منیره به پشت و طاقباز دراز کشیده بود . حاجی کیرشو در دست گرفت و اونو به سر کس زن مالید . به زحمت اونو فرستاد که بره . داشت بر خودش لعنت می فرستاد که چرا جلق زده که حالا این قدر شل شده . خلاصه منیره که اون جور که باید و شاید از سکس لذت نمی برد ولی از این که تونسته حال این پیری رو بگیره کیف می کرد . قیافه مسخره ای پیدا کرده بود این ملا آخوندک. بدون ریش و سبیل شبیه کیر نوجوانانی شده بود که خایه شون مونداره . منیره به زور جلوی خنده شو می گرفت . . بهاری اون قسمت از کیرشو که وارد کس شده بود حرکتش می داد و با چند حرکت اونو تیز ترش کرد . کیف می کرد از این که تونسته نشون بده که اونم می تونه یک کیر کاری و فعال داشته باشه . منیره از بوی بد ادرار خفه شده بود ولی ظاهرا این بهاری زیاد از این بو بدش نمیومد . حس کرد کیرش می خواد توی کس منیره خالی کنه . -آخخخخخخخ ..آخخخخخخخخ .. -حاج آقا به فکر من نباش .. من هم دارم ار ضا میبشم . موتورت مثل موتور یک جوون بیست ساله داره کار می کنه . جاجی مثل خر کیف می کرد . همچین چشاشو برد به طرف هوا و مشتاشو گره کرد که انگاری داره شعار میده . به زحمت سه چهار تیکه ای رو توی کس منیره خالی کرد . کیرشو وقتی از کس کشید بیرون آن چنان از تماشای بر گشت آب کیرش از کس منیره به وجد اومده بود که بی اختیار با حرکات دست و کمر می رقصید . .... ادامه دارد .. نویسننده ... ایــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم