ارسالها: 3650
#81
Posted: 31 Aug 2013 21:54
بــــه دادم بـــرس شیطــــــــــــــــــــــــــــــان 79
حاج آقا طوری لذت می بری که انگاری اون وقتی که بهت گفتند تو مجتهد اعظم هستی تا این حد خوشحال نشدی . -آی گفتی آی گفتی .. خلاصه منیره کمی دیگه با حاجی ور رفت . و قرار گذاشتند که هر یک روز در میون منیره روزی یک ساعت به حاجی سر بزنه تا این که ریش و سبیلش بلند شه و بتونه بر گرده سر خونه زندگیش . بهاری خیلی دلش می خواست منیره رو به عقد خودش در بیاره ولی مثل سگ از زنش می ترسید . با این همه احوال تا اونجایی که جا و فرصتش بود می خواست با این زن حال کنه ولی از این که ریش و سبیلش در بیاد و چهره شو پیر تر نشون بده و موهای سفیدشو مشخص کنه ناراحت بود . حالش بد جوری گرفته بود . منیره هم که معلوم بود بود جوری آخونده رو خر کرده خیلی هم اونو تیغ زد تا فقط واسه کبری کار نکرده باشه . کبری هم که از خیانت منیره به حاجی ناراحت بود نسبت به اون سر سنگینی می کرد . منیره می خواست نسبت به این مسئله بی توجه باشه ولی از اونجایی که حس کرد ممکنه در آینده همین کبری به دردش بخوره و از طرفی ملا شریف هم به واسطه این کس دادن اون می خواد مجتهد و کتابدار بشه با خودش گفت پس باید کاری کنم که از دل این کبری کس خل در بیارم . ولی نمی دونست باید چگونه این کار رو بکنه . می دونست کبری خیلی دلرحمه . برای همین دوست داشت از همین حربه استفاده کرده و مخشو کار بگیره . دیگه چاره دیگه ای نبود . منیره و کبری تنها شدند . -کبری جون تبریک میگم . فکر کنم خود ملا شریف خبر نداشته باشه که زن به این خوبی و همراهی و دلسوزی داره که هوای شوهرشو خیلی داره . خب دیگه این از خوش شانسی اونه . من اگه بودم از این کارا واسه شوهرم نمی کردم . مرد جماعت اگه به یک نوایی برسه شاوارشو. دو تا می کنه . -تو چرا به بهاری خیانت کردی .. -تو رو خدا دست از سر ما بر دار . ببینم کبری جان اگه یکی الان بیاد بگه که ملا شریف یک زنی رو صیغه کرده داره باهاش حال می کنه یا احکام اسلامی رو باهاش و براش اجرا می کنه تو چه حالی میشی ؟/؟ چی کار می کنی ؟/؟ یا بر خورد اسلامی داری ؟/؟ تو که الان داری برای یک مجتهد غریبه و نامحرم دل می سوزونی اون موقع حاضری در اجرای احکام شرع همراه و همگام با شوهرت بشی .. -این چه ربطی به مسئله داره -می دونم ربطی نداره ولی اینو می خوام بگم مطمئنا تو راضی نیستی که همچین کاری بکنی . مرگ خوبه ولی برای همسایه . من در این جا می خواستم از ثبات شخصیتی یا عدم ثبات شخصیتی یک شخص بگم . من اشتباه کردم . گناه کردم جوابشو اون دنیا میدم . حالا لذت بردم . چیکار باید بکنم . باید با من اخم کنی . اصلا دو تا پسر میان با هم یک زن رو می کنند از نظر شرعی چه حکمی داره . من نمی دونم شما چطور دست از سر کچل این مجتهدین بر نمی دارین . هر کدوم از اونا را برای خودتون علم کردین . یک امام جدا در نظر گرفتین . من که فکر می کنم اگه گذشتگان یک همچین چیزی رو پیش بینی می کردند که روزی حکومت به دست آخوندا بیفته اعلام می کردند که مثلا یکصد هزار امام داریم . اون وقت به هر کدوم از این کس خلا یک شماره امام می دادند . سیزدهمی و چهار دهمی اون که مشخصه .. حالا بقیه فکر کنم بر سر شماره امام جنگ راه مینداختند . کبری همین جور ساکت بود و بر و بر به منیره نگاه می کرد . گیج شده بود . از بیشتر حرفای منیره سر در نمی آورد . هر چی هم می خواست خودشو قانع کنه که بی خیال قضیه شه نمی تونست .-عزیزم به جای این کارا به فکر دفتر آیت ...ملا شریف باش که از چند روز دیگه کارش شروع میشه .. حاجی که بر گشت جلو ی بچه ها نه ولی اگه تنها گیرش آوردی این خبر رو بهش بده و ازش مژدگونی بگیر .. -چی بگیرم . -یک عدد کیر کلفت ..کبری یه نگاهی بهش انداخت و گفت زشته .. زشته منیره .. ولی یه لحظه به فکر فرو رفت که چرا منیره گفته کلفت .. یعنی ؟/؟... نهههههههه همین جوری یه حرفی زده . امکان نداره ملا شریف این جوری باشه .. ولی بهاری که این جوری بوده . -منیره باید یه بر نامه ای بچینیم که وقتی جمال و کمال بر گشتند یه سری بهت بزنند آخه خیلی وقته که حالشونو نپرسیدی . می ترسم اونا به انحراف کشیده شن . در هر حال اقدام تو برای جلوگیری از گناه این جوانان پاکدل و با ایمان خیلی موثر واقع شد و من امید وارم که پسرای من بعدا بتونن جا پای باباشون بذارن . -امیدوارم که یه روزی اونا هم با این استعدادی که دارن در تمام زمینه ها مجتهد شن . با این که منیره قول زیر کیر جمال و کمال رفتن رو داده بود بازم کبری دلش بود پیش بهاری .. اونم مثل هر کس دیگه ای فقط به تقدس روحانیت فکر می کرد . دیگه به این کار نداشت که بهاری ریش و سبیلشو برای رد گم کردن و این که جوونتر به نظر بیاد تراشیده . .... ادامه دارد ... نویسنده ...ایــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#82
Posted: 7 Sep 2013 21:37
بــــه دادم بـــرس شیطــــــــــــــــــــــــــــــان 80
منیره دیگه خسته شده بود از دست کبری . حس کرد که نیاز داره یه چند روزی رو از شرش خلاص باشه . بودن با اون که این چند روزه براش نفعی نداشت و از دست کیر های پلاسیده هم کلافه شده بود . مثل سابق هم دست و پا چلفتی یا در آغاز راه نبود که نتونه کاری از دستش بر بیاد . از طرفی این که تازه رفته بود سر کار هنوز یه روز بیشتر در محیط کاری نبود و اگه می خواست به همین شیوه عمل کنه حتما سلمان اونو بیرونش می کرد با توجه به این که خود سلمان هم از اون کس دزد ها و کس دوست ها بود و بی خود و بی جهت نبود که اونو به اون صورت استخدام کرد که فقط صبحها بیاد سر کار حتما یک بعد از ظهری در محیط غیر کاری از اون انتظار داشت که با هم باشند و یا شبی از شبها . چون منیره که نمی تونست در محیط کاری خودی نشون بده . . حالا کبری بیاد و بهش منت بذاره که من فلانم و بهمانم ؟/؟ تا حالا کی می خواد حکم اجتهاد شوهرش بیاد و بخواد و تازه خودش هم می خواد منشی شوهرش بشه . گیرم که بخواد روزی یک مرد گردن کلفت واسش ردیف کنه از اون دست شپشوها و بو گندو ها که لاپاشون بوی عرق میده .. نمی دونست چیکار کنه . تازه کبری یه چیزی هم طلبکار بود . اون بیش از این که به کبری احساس نیاز کنه از این می ترسید که نکنه یه وقتی واسش مایه بیاد . آخه این حزب اللهی ها یا در واقع حزب الشیطانی ها و اونایی که نون رو به نرخ روز می خورن و حتی مذهبی های ساده و کس خل هم تا زمانی که هواشونو داشته باشی و از نظر عقیدتی و رفتاری با اونا باشی هواتو دارن . اگه یه قدم خلاف بر داری هزار تا ا نگ بهت می چسبونن و همچین نفله ات می کنن که میگن در راه خدا و اسلام از این کارا کردیم و تازه از خدا طلبکار هم میشن . واسه همین منیره حس کرد که مجبوره یه کاری کنه که کبری به خاطر نیاز های خاصی هم که شده حداقل براش مایه نیاد . این طایفه مذهبی خیلی بد و خطر ناک هستند . با دزدان و جنایتکاران شاید بشه راه اومد ولی امان از دست کس خل هایی که فکر کنن جز عقیده اونا هیچ عقیده و دین و ایمان دیگه ای در این کره خاکی وجود نداره .. -کبری جان من فردا دارم میرم سر کار . در هر حال در دیزی بازه حیای گربه کجا رفته . اگه دفتر دار آیت ا... شریف شدی هوای ما رو هم داشته باش . در ضمن برای هفته بعد یکی از این شبا توی خونه خودتون اگه جا نداری یا بهتره بگم اگه امکاناتش نیست در خونه ما وعده میذاریم که از جمال و کمال جان هم یک پذیرایی بکنیم . به هر حال جوانند و باید هوای جوانان را داشت . اونا آینده سازان این کشور هستند و باید با اونا راه اومد . مصلحت نظام ایجاب می کنه که این دو برادر از نظر جنسی هیچ مشکلی نداشته باشند .. -دستت درد نکنه منیره جون که هوای بچه های منو داری - خب کبری جان منم به عنوان یک زن تنها کیف می کنم . لذت می برم . این برادریها رو می بینم که دو تا برادر با هم اون قدر تفاهم دارند که یک کوس رو به راحتی تقسیم می کنند .. از این بالاتر چی می خواد بشه وباشه.. کبری به طرز عجیبی به منیره نگاه می کرد . اون از این که این قدر راحت از کوس حرف می زنه ناراحت بود ولی داشت عادت می کرد به این تکیه کلام منیره .. روز بعد منیره که رفت سر کار انگاری که همه براش دلتنگی می کردند . حس کرد بهتر و بیشتر با مسائل کامپیوتری و نرم افزاری آشنایی پیدا کرده . خلاصه اون روز هم از دور و بر هواشو داشتند . تا اون بیشتر با امور آشنا شه منیره قلق کارو می گرفت . از کارش لذت می برد . خوشش میومد که با تلفن حرف می زد و به ارباب رجوع جواب می داد . روز دومی که منیره بود سر کار یکی از زنای مومن که کار مند یکی از حوزه ها بود منیره رو از نزدیک دید . ظاهرا چند روز قبل هم اونو دیده بود و در موردش تحقیقات کرده بود که بیوه هست . اون مدتی بود که علاوه بر این که یائسه شده بود تمایلات جنسی هم نداشت یا این که به حداقل رسیده بود . شوهرش هم از اون آدمایی بود که خیلی هم خوش تیپ و خوش سر و وضع و مخالف نظام بود با همه اینا چون زن , دوستش داشت بد و بیراه های شوهره روتحمل می کرد ولی تازگیها شوهره به خاطر این که زنش به خاطر ناتوانی جنسی یا کم توانی کمتر بهش می رسید باد به کله اش افتاده و قصد داشت یه کار هایی انجام بده . از اونجایی که لیلا خانوم کلی از اموال خودشو هم به اسم شوهره کرده بود و شوهرشم خوش تیپ بود و می ترسید بره زن جوون بگیره دنبال یه زنی می گشت که سنش خیلی پایین نباشه و خیلی هم خوشگل نباشه و مهم تر از همه خطر مال زنی هم نداشته و تو سط خود اون اجیر شده باشه . برای همین منیره رو گزینه مناسبی تشخیص داده بود اونم به قصد صیغه. لیلا هم که خوب وارد بود موضوع رو چطور به این مسائل بکشونه کارشو انجام داد و سر صحبت رو در مورد مرد ها و از دواج و جلوگیری از گناه باز کردند . -ببخشید شما اگه امکاناتش فراهم شه شخص مومن و متدین و پاکی پیدا بشه حاضرین حتی به طور موقت هم که شده سنت اسلام رو پیاده کنین ؟/؟ -تا اون شخص کی باشه . آیا خانوم محترمی مثل شما اونو می شناسه ؟/؟ -کاملا می شنا سمش . بهتر از خودم . اون شوهرمه .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#83
Posted: 15 Sep 2013 17:05
بــــه دادم بـــرس شیطــــــــــــــــــــــــــــــان 81
منیره با تعجب به لیلا نگاه می کرد . باورش نمی شد که یک زن داره برای شوهرش از این حرفا می زنه و از این دست و پا ها می کنه . یک لحظه فکر کرد که اون داره شوخی می کنه یا داره اونو امتحان می کنه . اصلا ممکنه از طرف سلمان اجیر شده باشه و داره اونو آزمایش می کنه و به همین زودی نباید دم به تله بده . ولی این که در کنار یک زن دیگه بخواد با شوهرش رابطه داشته باشه اونو هیجان زده اش کرده بود . همیشه دلش می خواست یه شرایطی پیش بیاد که این کارو انجام بده لذت ببره . چقدر بهش حال می داد . البته اون از زمانی که بیوه شده بود و عشق کیر های متنوع یک لحظه راحتش نمی ذاشت همچین حسی درش به وجود اومده بود . تمام فکرشو مشغول کرده بود . قرار گذاشتند که منیره پس از پایان وقت اداری بره به خونه لیلا اینا . نمی دونست باید چه عکس العملی نشون بده . اصلا باورش نمی شد .. لیلا با این که چند جای دیگه کار داشت ولی صبر کرد که کار منیره تموم شه و با هم برن خونه شون . زنگ زد که شوهرش خونه باشه و یه سری وسایل پذیرایی رو آماده کنه . -ببخشید اعتماد خان جایی مشغول نیستند .-چرا یه مغازه خوار بار فروشی یا همون سوپری براش بازکردم ولی هروقت مغازه رو باز کنه و هر وقت ببنده . اصلا جرات نمی کنم در این مورد چیزی بهش بگم . منیره می خواست بهش بگه که مقصر خودتی که به مرد جماعت رو میدی که گفت ولش به من چه مربوطه تازه این جوری نون خودمو آجر می کنم . از طرفی با این ریخت و قیافه و شکل و شمایلی که این زنه واسه خودش به هم زده و این پوزه بند دو طبقه ای که گذاشته و هر کی ندونه فکر می کنه دو تا مقنعه رو روی هم گذاشته سرش , حتی کیر دیو هم براش بلند نمیشه تازه خودشم میگه که تمایلی برای سکس نداره . -لیلا جان واسه درمان سرد مزاجی خودت به پزشک هم مراجعه کردی ؟/؟ -چندین مرتبه ولی اثری نبخشید . دعا زیاد می خونم . خیلی هم دخیل بستم و نذر و نیاز کردم . .. اتفاقا خونه اونا یک کوچه قبل از خونه منیره بود . به همون صورت ویلایی و لی نه به بزرگی خونه منیره . در رو که باز کردند و رفتن داخل , لیلا به منیره گفت فقط اگه من یه خالی بندی هایی می کنم تو تعجب نکن . از کیفش چند تا وسیله آرایش در اورد و با مداد به ابروهای منیره کشش بیشتری داد و گفت که اعتماد این جوری بیشتر خوشش میاد . لبای منیره رو هم سرخ تر کرد . -لیلا جون مگه نگفتی دوست نداری شوهرت با زنای خیلی جوون باشه و منو داری می بری که اونو دور کنی از این زنا .. -درسته ولی همون زن میانسال هم باید خوشگل باشه که دیگه نه سیخ بسوزه نه کباب .. منیره یه لحظه فکرش رفت پیش این مثالی که لیلا زده بود .. و با خودش گفت اگه شوهر با حالی داشته باشی کاری می کنم که هم سیخ بسوزه هم کباب . هم کیرشو می سوزونم هم کس خودمو . دیگه از این با حال تر نمیشه .. راستی راستی در این دوره و زمونه عجب کس خل هایی پیدا میشن . اصلا باورش نمی شد . اون کجا و این جا کجا . -ببینم منیره جون اون زیر لباسای درست و حسابی هست ؟/؟ -آره فکر کردی من شندری می پوشم ؟/؟ اگه اجازه میدی من خودمم یه میکاپ و دستکاری مختصری رو خودم انجام بدم . -پس بیا از این طرف که می ترسم اعتماد از دوربین همه چی رو ببینه .. .-وووووویییییی منیره جان . خواهر منیره چی شدی ؟/؟ -ببینم شوهرت پیش تو با بقیه گرم می گیره ؟/؟ اصلا ملاحظه تو رو نمی کنه ؟/؟ -همین جوره . بی خیاله . ولی قبلا این جوری نبود . اون وقتا که بهش می رسیدم این جوری نبود .. در همین لحظه سر و کله مردی پیدا شد که داشت میومد طرف اونا .. به نظر نمیومد که همسر لیلا باشه . اصلا به هم نمیومدند . زن به محض دیدن مرد دست به سینه خودشو خم کرد و گفت حاج آقا سلام علیکم .. منیره عین برق گرفته ها به این دو نفر نگاه می کرد . خشکش زده بود . این زن چه جوری می خواد شوهرشو بسپره به دست اون .. وقتی لیلا در جمله بعدی گفت آقای من سلام علیکم اون وقت بود که دیگه مطمئن شد این همون اعتماده .. - سلام علیکم برادر . ببخشید بی موقع مزاحم شدم . لیلا جان هم از اون خواهرای خونگرم و دوست داشننی هستند و منم که یک زن تنهام و ازم دعوت کردند که امروز رو در خدمتشون باشم . -خواهر این قدر به خودت سخت نگیر راحت تر حرف بزن . هر کی منو بشناسه متوجه می شه که من با همه راحت و ریلکس هستم . لیلا خودش می دونه من اصلا از مذهب خشک خوشم نمیاد .. لیلا که دید سر شوهره به سمت دیگه ایه فقط سر تکون می داد . -ببخشید آقاتون فوت شدند ؟/؟ -بله . عمرشونو دادن به شما -خیلی سخته تنها و بدون مرد زندگی کردن . اصلا تنها زندگی کردن .اوه ببخشید شما حتما بچه هم دارین .. -چرا .. یه دختر و یه پسر دارم که اونا هم ازدواج کرده رفتند . ولی وقتی سایه مرد رو سر آدم باشه چیز دیگه ایه . اعتماد هوس منیره رو کرده بود . بد جوری هم این زن چشاشو گرفته بود . به ویژه این که می دید همسرش در این مورد حساسیت کمتری نشون میده ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#84
Posted: 21 Sep 2013 17:04
بــــه دادم بـــرس شیطــــــــــــــــــــــــــــــان 82
اعتماد با خودش می گفت عجب گوشتیه این . من با این چیکار کنم . اصلا نمی دونم چه حس و حالیه این زنه به من داده . می خوام بیفتم روش و اونو بکنم . اصلا بهش نمیاد حزب الشیطانی و نون رو به نرخ روز و جنده محجبه باشه . این از اون جنده های غیر اسلامیه که خودشو داخل ما جا زده . می دونم هم تیپ ماست . من خودم اینا رو بزرگش کردم . از اوناییه که هر چی بهش کیر بزنم سیر نمیشه . لیلا : اعتماد جان من و منیره جان می خوایم چند کلام خصوصی به هم بگیم . . لیلا منیره رو با خودش برد یه گوشه ای و گفت ببین یادت باشه که من می خوام صحنه های سکس تو و اعتماد رو ببینم . -عزیز به نظرم میاد قبلا هم یه اشاره ای کرده باشی . حالا حضور ذهن ندارم . ولی اگه یه موقع حس حسادتت گل کنه و از من متنفرشی خوب نیست . -نه مطمئن باش که همچه اتفاقی نمیفته . می خوام ببینم شاید یه شوکی هیجانی در مون به وجود بیاد .غریبه نیستی یه حقیقتی رو بگم که من چند تا فیلم سکسی رو هم دیدم تاثیری نداشت -خواهر لیلا تو گناه نکردی ؟/؟ -نه چون برای امر خیر و رفع مشکل بود احساس کردم که نباید ایرادی داشته باشه . به خاطر همین با یکی از خواهرانی که اگه مرد بود آیت ا.... می شد صحبت کردم و اون گفت هم مباحه و هم جایز و می گفت که خودش در مواردی از این کارا می کنه .. منیره داشت شاخ در می آورد -پس چرا خودشون فتوا صادر می کنند که مستهجن و حرامه . البته این که زنه ولی در هر صورت .. من چی بگم . -خواهر جان نمیشه واسه هر چیزی که فتوا صادر کرد و اونو فاش کرد . الان در شرایطی اگه شوهره بره سفر یا غیبش بزنه بر نگرده .. زن می تونه زیر سبیلی یه کارایی بکنه تحت شرایط خاصی .. الان بری از هر شیخی سوال کنی دستشو رو نمی کنه .. خلاصه منیره و لیلا منتظر شدند تا داداش لیلا که اونم یکی از اون آخوندای قهار کله گنده و شکم گنده بیاد و اونا رو صیغه کنه .. داداشه اومد یه چهره متوسط الجذابی داشت . اسم داداشش هم بود عابد خان .. تا منیره رو دید دست و پاش لرزید .. به خواهرش لیلا گفت تو چرا می خوای زندگی خودت رو خراب کنی . این زنان اگه گردن بیفتند ول کن نیستند . به ترفند هایی میخ میشن . اصلا از کجا معلوم که بار دار نشه و کاری نکنه که اعتماد اونوعقدش کنه .. من یکی صیغه بیشتر از یک هفته نمی خونم . -اتفاقا داداش ! منم می خوام همون یک هفته ای صیغه اش کنم . وقتی این موضوع رو با منیره در میون گذاشتند خود منیره گفت من حرفی ندارم ولی ممکنه دو شب از این هفته رو من باشم خونه وروزهم بچه هام هستن و تازه سرکار هم دارم . منیره این حرفو به این خاطر زد که از اون طرف هوای کبری رو هم داشته باشه و شایدم سلمان بخواد باهاش حال کنه .. یه جای خالی برای خودش باز کرده بود . عابد خان می خواست هر طوری شده خودشو توی دل منیره جا کنه .. واسه همین یک برای هفته ای دو عدد سکه طلا نوشت و مقداری جزیی پول .. لیلا عابد رو به کناری کشید و گفت داداش با توجه به مدت کم فکر می کنی مهریه تا این حد ضروریه ؟/؟ اصلا توافقیه -خواهر الان رسم اینه . تازه به نظرم زود تر شررو بکنی بهتره . .. عابد در دلش می گفت خواهر کس خل و داماد کس دزد من کمی هم به فکر من باشین که با این زن اکبیری که توی خونه دارم و جانمازرو آب می کشه و بیشتر وقتا در حال عبادته کیرم همیشه گرسنه هست و هر وقت میره غذا بخوره نیم سیر بر می گرده . عابد منیره روبه بهونه این که در مورد این مسائل یه کار خصوصی داره اونو به یه گوشه ای برد و گفت خواهر من هواتو داشتم برای یک هفته یکصد هزار تومان وجه نقد و دو عدد سکه طلا نوشتم .. منیره اصلا به فکر پول نبود . با دمش داشت گردو می شکست . یه نگاهی به چشای عابد انداخت ودید که چه جور کس طلبانه داره به اون نگاه می کنه . این از اون آخوندایی بود که هنوز کس حرامی رو دشت نکرده بود با حسرت به داستانهایی که دوستان صمیمی اش از کس زنیهایی که کرده و تعریفشو می کردند گوش می داد و خودش چیزی برای گفتن نداشت . منیره او رو گوشه تر کشوند و گفت ظاهرا آقا ی عاقد اون لحظاتی که می خواد خطبه بخونه بر آدم محرمه . لباشو به صورت حاجی چسبوند وگفت هفته دیگه که مدت به سر اومد جبران می کنم . منیره از اونجا دور شد ولی عابد در حالی که به صورت و اون ریش بوس کاری شده اش دست می مالید رفته بود به عالم رویا .یعنی میشه هفته بعد که اون دو تا از هم جدا شدند من و منیره با هم باشیم ؟/؟ خسته شدم از دست زنم که شورتش اندازه نصف پیژامه میشه ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم