قسمت دهم.......با دادو بیداد سمیرا نزدیک ظهر بود که بیدار شدیم هنوززیر پتو لخت بودیم همه جای اتاق بوی سکس میداد سمیرا دست به کمر وایساده بود بالا سرمون و یه اخم مصنوعی کرده بود گفت پاشید ببینم لنگه ظهر شد بهرام میکنم اون کیرتو ها پاشو ببینم....من بلند شدم نشستم سلام کردم سمیرا گفت علیک سلام بله منم باشم تا صبح تلمبه بزنم تا اینموقع میخوابم...................بعد رفت اونطرف تخت پتو رو زد کنار از رو مرجان و کون لختش افتاد بیرون سمیرا بلند داد زد اهای سلیته خانوم پاشو کس و کونتو جمع کن ببینم و بعد دولا شد لای کونشو باز کرد و گفت اووووووه چی جری دادی اینو بهرام!!! و یه دونه محکم زد در کونش که مرجان ۱متر پرید هوا.....من که داشتم از خنده میمردم بلند شدم و یه راست رفتم تو حمام و صدای کل کل اینا همچنان میومد زیر دوش به اتفاقات دیشب فکر میکردم هنوزم باورم نمیشد سمیرا اینقدر بهم لطف کرده باشه احساس میکردم بینهایت دوسش دارم و با اینکارش یه جورایی شرمنده اون شده بودم دلم میخواست از این به بعد یه جور دیگه باشم واسش واقعا کم پیدا میشه همچین زنی خدایا شکرت جواهر نصیبم شد......اونروز مرجان تا عصر پیشمون بود و رفت من بدجوری حشری بودم تا از خونه رفت بیرون سمیرا رو بغل کردم اوردم رو تخت تعجب کرده بود مدام میگفت چته تو بهرام خسته نشدی ؟؟گفتم از چی؟هیچکی تو نمیشه من اینو دیشب فهمیدم... سمیرا دوست دارم یه جور ناجور!!!!!!لباساشو کندمو افتادم به جونش همه جای تنشو میبوسیدمو میخوردم....واقعا بدنش برام همیشه تازگی داشت اینقدر کسشو خوردم تا ابش اومد امانش ندادم کیرمو گذاشتم رو کسشو فرو کردم تو نمیدونم چرا وحشی شده بودم این برا خودمو سمیرا تازگی داشت به شدت میکردمش مدام حالتهامونو عوض میکردیم شاید نیم ساعت تلمبه میزدم و اون همش از جزییات سکس با مرجان میپرسید منم میدیدم با گفتنش حشری میشه با اب و تاب براش تعریف میکردم .....اونروز و شب دوبار دیگه با هم سکس کردیم نمیدونم چرا من اینقدر امادگی سکس داشتم شاید بخاطر تنوعی بود که واسمون پیش اومده بود!!!!! چند روزی از اون موضوع میگذشت و ما سکسای جدیدی با هم تجربه میکردیم تا اینکه صبح روز چهارشنبه ساعت ۶صبح تلفن زنگ خورد با خوب الودگی و تعجب جواب دادم باور نکردنی بود اقای همایون سعادتمند (پدر سمیرا )نزدیکای صبح تو خواب سکته میکنه و میمیره.....اینقدر این خبر برای همه شوک اور بود که هیچکس نمیفهمید باید چیکار کنه با بدبختی و مصیبت رفتیم خونه پدر زنم هنوز جسد تو خونه بود شرح موضوع زیاد جالب نیست فقط همه تلاشمونو میکردیم تا به بهترین نحو ممکن مراسمات برگزار بشه اینقدرم سر شناس بود که تا شب هفت ما مدام رفت و امد داشتیم.....روزها پشت سر هم میگذشت و ما همچنان خونه پدر سمیرا بودیم خیلی ها بودن تا شب چهلم ....بعد از هفت طبق نظر مادر سمیرا من موقتا کارای کارخانه و شرکتو دست گرفتم مسئولیت سختی بود مخصوصا که خیلی ها این وسط حرف مفتشونو میزدن و منتظر بودن یه جای کار لنگ بزنه........تا چهلم ما همش اونجا بودیم و اینقدر اوضاع روحی سمیرا و خودمون بد بود که حتی به سکس فکرم نکردیم....با گذشت ۲ماه اوضاع بهتر شده بود و من از مادر زنم خواستم فکری به حال مسئولیت کارخانه و شرکت بکنه دوست نداشتم مردم بگن افتاده رو مال پدر زنش!!!!! بالاخره شب جمعه همه وراث و داماد ها رو جمع کردیم خواهرشو(مادر مرجان)و عموشم به همراه وکیل شرکت که وصیت نامه پیشش بود اومدن....خوشبختانه مادر خانومم هم یه زن زیرک و قوی بود که رو بچه هاش تسلط کافی داشت اونشب وصیت نامه خونده شد اون خدا بیامرز به غیر از ثلث دارایی نقدیش که مبلغ زیادیم بود که وصیت کرده بود خرج امور خیریه بشه بقیه امول رو بصورت کاملا عادلانه ای بین همه وراث تقسیم کرده بود اینقدر زیاد بود که هیچکی اعتراضی نداشت اونشب هانیه خانوم مادر زن عزیزم غیر از کارخانه و شرکت که قرار شد وراث به اندازه سهمشون از درامدش سود ببرن مابقی اموال رو به اندازه قانونی بین همه تقسیم کرد وقرار شد کارای اداری و وکیل انجام بده همچنین تفاهم نامه ای تنظیم بشه تا مادام العمر بصورت قانونی سهم و درامد کارخانه حساب و به وراث پرداخت بشه و هیچکس هم حق ادعای فروش به غیر رو نداشته باشه ......منهم هر چقدر اصرار کردم که یه نفر غریبه یا یکی از خودشون مدیریتو به عهده بگیرن قبول نکردن و قرار شد من همچنان این کارو ادامه بدم وهانیه خانوم خودش شخصا به امور نظارت کنه..... دو ماه دیگه گذشت ما دیگه برگشته بودیم به شرایط عادی خودمون سکسامون مثله سابق داغ شده بود ۲باری هم مرجان اومده بود و ۳تایی سکس کرده بودیم با حامله شدن سهیلا رفت و امد سمیرا برا رسیدگی بهش بیشتر شده بود و بعضی شبها تا دیر وقت میموند چون استراحت مطلق بود و همه نگرانش بودن!!!!!یه شب سمیرا گفت حال سهیلا خوب نیست امشب میمونم پیشش منم قبول کردم تو خواب بودم که دیدم صدای در اومذ بلند شدم سمیرا برگشته بود.........تعجب کردم نگران شدم خودشم معلوم بود عصبیه و استرس داره اما مخفی میکرد و اخر سر هم خستگی رو بهونه کرد و رفت خوابید .....روزها گذشت و سهیلا دختر دار شد تو این مدت دیگه سمیرا شبا اونجا نموند ..خیلی دوست داشتم بحث سکس ضربدری و بهش بگم تو این مدتم هر وقت میشد خودمو مشغول خوندن داستان میکردم اونم ضربدری تا بیاد و با هم بخونیم چند باری هم غیر مستقیم نظرشو پرسیدم که میخندید و میگفت اینا توهمه و داستان در همین حد باید قبولش کرد منم سکوت میکردم ............با ازدواج مرجان دیگه لذت اون کون نرمش برام شد یه خاطره....تا اینکه اون اتفاق افتاد.......نویسنده سامان
قسمت یازدهم.....درست یادمه جمعه عصر بود و رو تخت خوابیده بودم بغل سمیرا و اون به پهلو کونش به سمت من بود منم داشتم کسشو از رو شورت میمالیدم تا حشری بشه و سکس کنیم اما نمیدونم از دیشب که از خونه سهیلا اینا اومده بودیم چش شده بود همش به یه نقطه خیره میشد و حال و حوصله نداشت یکی دوبارم ازش سوال کردم دیدم نمیخواد جواب بده.......بهش اروم گفتم خوشگلم من کاری کردم ؟؟/ازم دلخوری؟؟؟؟؟؟؟؟چرا باهام مثله همیشه نیستی؟من و تو اول با هم دوستیم تا زن و شوهر ..بدون وقتی اینجور میبینمت هزار تا سوال تو ذهنم میاد دوست ندارم اجبارت کنم اما بگو لااقل سبک میشی...اگرهم من کاری کردم میفهمم و توضیح میدم واست...داشتم همینجور حرف میزدم که برگشت صورتش پر اشک بود !!!!!!جا خوردم بلند شدم نشستم و بهش گفتم سمیرااااااا چی شده عزیزم؟؟؟؟؟؟/جون بهرام بگو؟//////////یهدفعه زد زیر گریه و های های گریه میکرد گرفتمش تو بغلم و گذاشتم خوب گریه کنه......یه ۱۰ دقیقه ای فقط گریه میکرد مطمئن بودم موضوع من نیستم صبر کردم؛؛؛ تا همینجور که تو بغلم بود گفت بهرام منو ببخش من همسر خوبی برات نبودم شرمنده ام شرمنده...!!!!!!از تو بغلم جداش کردم و به صورت خوشگلش نگاه کردم سرش پایین بود و نگاهشو ازم میدزدید ......اروم گفتم از این حرفها نزن فقط بگو و مطمئن باش هر اتفاقی افتاده باشه تو عشق منی عزیزم پس با خیال راحت حرف بزن بهت قول مردونه میدم.....سمیرا گفت من؛؛ من بهرام...گفتم عزیزم تو چی؟؟؟؟؟گفت من قبل ازدواجم توسط یه عوضی بخاطر بعضی مسائل گول خوردمو مجبور به سکس شدم اما اون ازم بعد ازدواجم خواست من انجام ندادم اما ول کنم نیست!!!! بهرام منو ببخش و خودشو انداخت تو بغلم و گریه میکرد......من هاج و واج مونده بودم دهنم باز مونده بود هزاران سوال تو مغزم میچرخید نمیفهمیدم یعنی چی جواب هیچکدوم برام مشخص نبود ...به خودم اومدم سعی کردم خودمو کنترل کنم نشوندمش جلو خودم...رفتم براش اب بیارم ؛؛ تو مسیر اشپزخونه به خودم گفتم بهرام حواست باشه تو که منم منم میکردی و تو ذهنت ضربدری تجسم میکردی الان وقتشه خودتو نشون بدی یادت باشه اون مرجان وخودش اورد تو اتاق واست و جنبه شو نشونت داد اروم باش و مثله دوست خوب به حرفاش گوش کن......چند تا نفس عمیق کشیدمو وارد اتاق شدم مثله یه اهو بی پناه گوشه اتاق کز کرده بود اب و بهش دادم و اروم گفتم گلم فقط برام توضیح بده هیچ اتفاقی نمیوفته اگه میخواست تا حالا افتاده بود پس بگو.......تو دلم غوغایی بود اما همه سعیمو میکردم ریلکس باشم....سمیرا با مکث طولانی گفت بهرام ...سیاوش!!!!!! واااای تا تهشو رفتم.... فوری خودمو از تو فکر دراوردمو نشون دادم منتظرم....سمیرا با بغض ادامه داد چند ماهی از عروسی سهیلا اینا گذشته بود من اونموقع ۱۹ سالم بود و درس میخوندم تو ایام عید مامان بابا رفتن خارج و منم تنها بودم سهیلا و سیاوش میخواستن برن کیش به منم گفتن بیا بریم تا اونموقع هیچ اتفاقی جز نگاههای یواشکی سیاوش رو تنم نیافتاده بود تو کیش یه اتاق ۳تخته رزرو بود و منم با سیاوش خیلی راحت بودم گاهی با هم دوتایی میرفتیم خرید و سهیلا میموند اخه سهیلا پریود شده بود و حال و حوصله نداشت شب دوم من روی مبل تختی اتاق خواب بودم که حس کردم یکی داره کونمو میماله داشتم سکته میکردم اما کی میتونه جز سیاوش باشه باور کن بهرام مونده بودم چیکار کنم اگه سر و صدا میکردم فاتحه زندگی خواهرمو خونده بودم اونم تو اوایل ازدواج اگه حرفی نمیزدم ممکن بود سهیلا بیدار شه فکر کنه من خودم میخواستم اون احمقم انگار نه انگار خطر سهیلا پشت گوششه....تو اون موقعیت تصمیم گرفتم خودمو به خواب بزنم میدونستم در حد دستمالی تموم میشه اینقدر ها هم خر نبود که همونم شد بعد ۱۵ دقیقه رفت تو دستشویی خودشو خلاص کرد و منو با همه فکرهای بدم گرفتار کرد اونشب تا صبح نخوابیدم ازش متنفر بودم صبح هر کاری کردن سردرد و بهانه کردمو باهاشون نرفتم بیرون از قیافش حالم بهم میخورد اما سعی میکردم عادی باشم اونا رفتنو من ۱ساعتی خوابیدم اما سردرد نمیذاشت بخوابم بلند شدم رفتم خمام ...میدونی من از بخار حمام حالم بد میشه واسه همین در رو نیمه باز گذاشته بودم تا بخار نکنه .....توی وان حمام دراز کشیده و چشمهامو بسته بودم و داشتم فکر میکردم چیکار کنم تا سیاوش دیگه همچین کاری نکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟یه لحظه احساس کردم یکی بالا سرمه چشممو که باز کردم سیاوش لخت مادرزاد بالا سرم وایساده بود و کیرشو میمالید چنان جیغی زدم که گوش خودم کر شد...!!!!اومد دستشو گذاشت رو دهنم و شروع کرد وراجی کردن.... من تو رو میخوامو دوست دارمو نمیخوام اذیتت کنم از این حرفا ...با دست بهش اشاره میکردم بره بیرون و خودمم سعی میکردم از دستش فرار کنم اما اون انگار دیوونه شده بود همش حرفای خودشو تکرار میکرد دیگه داشتم از شدت گریه و ناله و اینکه جلو دهنمو گرفته بود از حال میرفتم..بهش اشاره کردم دستشو برداره داد نمیزنم اونم با ترس برداشت...اولین حرفی که زدم گفتم خیلی پستی سیاوش گمشو برو بیرون !!!!اما اون اب از سرش گذشته بود گفت ببین سمیرا سهیلا تا ۱ساعت دیگه میاد اگه منو تو رو اینجا ببینه عمرا باور کنه تو نمیخواستی!!! منم حاشا میکنم اینجوری تو هم با من بدبخت میشی من دوست دارم ...بذار با هم یه حال کوچولو بکنیم قول میدم اولین و اخرین بار باشه .....هر چی گفتم به خرجش نرفت ترس اومدن سهیلا داشت دیوونم میکرد اونم همش منو میمالید... ولش کردم زودتر گورشو گم کنه اونم تا دید دیگه اعتراض نمیکنم شروع کرد سینه هامو خوردن....بهرام من اولین بار بود دست مرد بهم میخورد همه سکس هام با مرجان بود ....چسبونده بودم به دیوار و پامو گذاشت رو لبه وان و رفت رو کسم خیلی تند کسمو لیس میزد من تحریک شده ودم اما بروی خودم نمیاوردم اما خیسی کسم رسوام میکرد بهش گفتم زود باش تمومش کن الان میاد اونم منو کف حمام قنبل کرد و کیرشو گذاشت لای کونم با دستش کسمو میمالید اینقدر عقب جلو کرد تا ابشو ریخت رو کونم و یه بوسم کرد و کلی قربون صدقه ام رفت و از حمام زد بیرون ......تازه من گریم گرفته بود رفتم در قفل کردم و شروع کردم به گریه کردن دوست داشتم بمیرم خیلی لحظات بدی بود واسم از یه طرف از اینکه سهیلا با همچین مرد هرزه ای داره زندگی میکنه ناراحت بودم از طرفی از اینکه بهم تجاوز شده بود مجبور بودم خفه شم و هیچی نگم....خلاصه تو مدت سفر ۱هفته ای به کیش سیاوش همش به هر دلیلی منو انگولک میکرد و منم از دستش فرار میکردم شبها تا دستش بهم میخورد یه سر و صدایی میکردم که اون فرار میکرد میرفت اون سفر کوفتی تموم شد و برگشتیم ...سیاوش همش بهم اس میداد سعی میکرد دلمو بدست بیاره دیگه کاراش واسم عادی شده بود فقط میخواستم سهیلا نفهمه و سیاوش هم از این موضوع سوءاستفاده میکرد بدترین جریان این بود همه قبولش داشتن.....چند ماهی گذشت من امتحان داشتم و عروسی یکی از فامیل بود تو کرج همه رفته بودن منم داشتم درس میخوندم که زنگ زدن باورم نمیشد سیاوش بود گفت با سهیلا اومدیم یه چیزی واسه مامانت برداریم من فکرشم نمیکردم تنها باشه وقتی اومد تو تازه فهمیدم موضوع چیه!!!!!(سیاوش ماشینو وسط اتوبان خاموش میکنه و کاری میکنه بقیه که دنبالش بودن فکر کنن خرابه و با کلک سهیلا رو میفرسته بره و خوب طبیعی بود اون ماشین گرون قیمت رو نذاره گوشه اتوبان)..اومد سمتم داشتم فرار میکردم برم تو اتاقم که منو گرفت هر چی تقلا کردم نشد از دستش در برم نشوندم رو پاش و شروع کرد حرف مفت زدن و با کسم از رو شلوارک بازی میکرد راستش اینبار خودمم حشری شده بودم دلم سکس میخواست کارای سیاوشم تو این مدت برام عادی شده بود و عذاب اور نبود خیلی زود رامش شدم اون خوب میدونست چه جوری حشریم کنه همه تنمو لیس زد و کسمو تا مرز جنون خورد .... اینقدر لیس زد تا ارضا شدم..اونشب برا اولین بار ساک زدم کیرشو !!!بلد نبودم اما خوردم بازم کیرشو لای کونم گذاشت و خودشو خالی کرد اما تازه سر شب بود و اون منو تا اخر شب گایید و ۲بار دیگه اب داد اما اون دوبار تو کونم ریخت!!!اره بهرام منو از کون کرد خیلی ماهرانه و زیاد......بعد اونشب یکی دوبار دیگه سکس سرپایی داشتیم کلا خل شده بود از سهیلا میترسیدم و از گیرش فرار میکردم حتی مدتی خطمو خاموش کردم تا اینکه قضیه ازدواج شد هر چی بهم اصرار کرد قبل ازدواج اخرین سکس رو بکنیم قبول نکردم تا ازدواج کردیم جوری باهاش برخورد میکردم که جرات نکنه پاشو از گلیمش دراز تر کنه اونم انگار بیخیال شده بود ....یادته یه شب سهیلا حامله بودقرار بود اونجا بمونم ؟؟؟؟با سر تایید کردم... و ادامه داد چون ازش تو این مدت چیزی ندیده بودم خیالم راحت بود ادم شده !!!اخر شب همه خوابیدن و منم رفتم تو اون اتاق خوابیدم نصفه شب حس کردم یکی داره کونمو میماله اول تو خواب و بیدار نمیفهمیدم کجام فکر میکردم تویی داشتم لذت میبردم یه دفعه انگار بیدار شدم از جام پریدم و اون دهنمو گرفت دستشو گاز گرفتم و سیلی محکنی تو صورتش زدم اونم فهمید انگار هوا پسه بلند شد رفت ...منم داغون بودم پاشدم اومدم خونه دیگم شب نموندم اونجا ...اما اون کثافت ول کن نبود هی بهم روزا که نبودی زنگ میزد و فقط میگفت یه بار لخت ببینمت هیچکاری نمیکنم منم قطع میکردم .....دیشبم تو اشپزخونه بودم اومد رد شه کونمو مالید بهرام بخدا من بعد ازدواج هیچ کاری نکردم اما اون امانمو بریده از نظر روحی داغون شدم....میدونم ازم متنفری اما تو رو خدا منو ببخش فقط ببخش و زد زیر گریه........نویسنده سامان
قسمت دوازدهم......تو سرم همه چی دور میزد دنبال یه راهی بودم که اتیشی که تو جونم افتاده بود رو خاموش کنم اما چه جوری؟؟؟؟؟؟؟احتیاج بفکر داشتم دلم میخواست تنها باشم اما دلم نمیومد سمیرا رو ول کنم برم قبل ازدواج که هر چی بوده تموم شده بعدشم که اون کاری نکرده و اون بیشرف اذیتش کرده تنها چیزی که اذیتم میکرد پنهان کاری سمیرا بود که شاید منم بودم همین کارو میکردم.... بلندش کردم نشوندمش رو پام و اشکهاشو پاک کردم سرشو اورد بالا و نا امیدانه بهم نگاه میکرد بهش لبخند زدم و گفتم عزیزم تو مقصر نیستی و منم ازت دلگیر نیستم تنها دلخوریم ازت اینه که چرا بهم زودتر نگفتی و گذاشتی اینقدر بهم بریزی اما حالا ازت یه چیزی میخوام.....سمیرا گفت بهرام تو منو از ته دل ببخش هر کاری بگی میکنم......بهش گفتم من تو رو مقصر نمیدونم لااقل بعد ازدواج رو واسه همین بخشیدمت عزیزم مطمئن باش و ازت میخوام خودتو اذیت نکنی فقط امشبو بزار تنها باشم نه واسه اینکه از تو دلگیرم میخوام فکر کنم بهترین راه رو واسه برا همیشه تموم کردن این موضوع بکنم باشه؟؟؟؟؟سمیرا ناباورانه بهم نگاه کرد و گفت قول میدی ترکم نکنی؟منو بخشیدی؟ بوسش کردمو کونشو مالیدم و گفتم دیوونه شدی؟؟ترکت کنم؟؟!!! پاشو ببرمت خونه مامانت خودت یه بهونه بیار واسش ...فردا بعد شرکت میام دنبالت البته با راه حل اوکی؟/اونم بوسم کرد و بازم عذر خواهی کرد و گذاشتمش اونجا و برگشتم.....اونشب به همه کاری فکر کردم از قطع رابطه تا کتک زدن سیاوش تا ابروریزی همه چی...چیزی که اتیشم میزد این بود اون چقدر تو دلش بهم خندیده...چقدر بهم گفته کسخل من زنتو گاییدم و همیشه انگولکش میکنم تو هم اصلا خبر نداری...!!!! تا نزدیک های صبح فکر میکردم تا به این نتیجه رسیدم جریان رو به سهیلا بگیم و مجبورش کنم با هام یه بار سکس کنه اینجوری هم دلم خنک میشد هم تلافی کرده بودم و بعدش خودش به سیاوش بگه سمیرا جریانو بهش گفته و منم خبر ندارم اونم بترسونتش که طلاق میگیره و بعدم خط و نشون بکشه واسش و اخرببخشتش.....چون جریان سکسشون ماله قبل ازدواج بود سهیلا با توجه به بچه دار شدنشون و حفظ ابروش سعی میکرد نزاره کسی بفهمه ....این وسط من باید طوری جلو سمیرا و سهیلا فیلم بازی کنم تا باورشون بشه میخوام ابرو سیاوشو ببرم و ازش شکایت کنم اونوقت احتمال دادن پیشنهاد از طرف سمیرا یا سهیلا واسه تلافی و سکس زیاد بود .....درصد موفقیتم زیاد بود بایدسهیلا میومد و همون روزم سکس میکردیم بهش مهلت فکر نمیدادم.... فرداش که سمیرا رو سوار کردم بهم گفت بهرام من دارم دیوونه میشم چه فکری کردی؟گفتم رسیدیم خونه میگم....اونشب خیلی جدی بهش گفتم میخوام ابرو سیاوشو ببرم از سکس تو واون قبل ازدواج چیزی نمیگم که ابرو خودمون نره اما به همه میگم تو رو اذیت میکرده و پیشنهاد میداده تو هم به من گفتی ....اینجوری کسی به تو خورده نمیگیره.....سمیرا گفت بهرام پس سهیلا چی؟؟زندگیش از هم میپاشه اونا تازه ۳ماه بچه دار شدن......بیخیال شو بیا باهاشون قطع رابطه کنیم ....بهش گفتم تو توقع داری من هر روز سیاوشو تو شرکت ببینم و اون تو دلش بهم بخنده وبگه چقدر خری بهرام!!!!!!! بالاخره با هر مکافاتی بود راضیش کردم اول به سهیلا بگیم ...فردا ظهر من اومدم خونه و قبلشم سمیرا زنگ زده بود سهیلا بیاد اونجا به بهانه که کارش داره.....وقتی رسیدم سهیلا اومده بود برا اولین بار نگاه خریدارانه بهش کردم کونش خیلی بزرگتر از سمیرا بود یاد کون مرجان افتادم یه کم چربی داشت که اونم واسه حاملگی بود اما بد هیکل نبود ......قیافمو عبوس نشون دادم و جواب سلامشو خیلی سرد دادم بعد چند دقیقه بهش گفتم میشه تو اتاق باهات صحبت کنم؟؟؟؟؟؟؟اونم با اینکه متعجب بود اما گفت البته و پاشد بچه رو داد به سمیرا و دنبالم اومد ....استرس داشتم نمیدونستم از کجا بگم ولی باید عصبانی و مصمم نشون بدم بالاخره شروع کردم هر چی بیشتر میگفتم اون متعجب تر میشد باورش نمیشد حقم داشت دیگه اشکش در اومده بود خوب که حرفامو زدم گفتم من نمیتونم خودمو بزنم به کوری و هر روز سیاوش به ریشم بخنده من ازش شکایت میکنم و پوستشو میکنم..........ماتش برده بود بلند گفتم فهمیدی سهیلا؟؟؟؟؟؟؟؟یه دفعه بلند شد اومد دستمو گرفت گفت تو رو خدا بهرام اینکارو نکن زندگی من به جهنم اما ابرو هممون تو دوست و اشنا میره ..مامانم بفهمه دق میکنه.....گفتم میگی چکار کنم بزارم بفهمه چقدر بی غیرتم....؟ نه سهیلا من نمیتونم اینجوری یه راه میمونه واسم سمیرا رو طلاق بدم برا همیشه گم و گور بشم.....پرید هوا گفت نهههههههههههههه....هر کاری بگی میکنم ولی تو رو خدا ابرو ریزی نه ...ازش جدا میشم از شرکت بندازش بیرون اما نذار کسی بفهمه تو رو خدا بهرام.....گفتم انگار حرف همو نمیفهمیم اوکی پس خودم از زندگی همتون میرم بیرون....اینقدرگفتیم تا خودش گفت اگه تلافی کنی راضی میشی؟؟؟سعی کردم خودمو متعجب نشون بدم و گفتم خل شدی؟؟؟/سهیلا اومد کنارم گفت خودت میگی سکسشون ماله قبله...من حاضرم با هات یه بار سکس کنم خودمم جوری که کسی نفهمه سیاوش رو برا همیشه دمشو قیچی میکنم فقط تو ابرو ریزی نکن ....یه کم سر سختی کردم دیگه سمیرا هم اومده بود اصرار میکرد تا سهیلا دستمو گرفت و گفت پاشو بریم منم دلم میخواد تلافی کنم....داشتم با دمم گردو میشکستم نقشه ام گرفته بود ....وارد اتاق که شدیم سهیلا گفت یادت باشه قول دادی... منم گرفتمش تو بغلم و شروع کردیم لب گرفتن واااای چه حسی داشتم سهیلا خواهر زنم خودش اومده بود تو بغلم و داشت لبامو میکند کیرم داشت منفجر میشد لباسامونو در اوردیم سینه هاش برا شیر دادن شل شده بود و یه کم شکم داشت اما عجب کس تپلی داشت ..کونم که دیگه نگو دست مرجانو از پشت بسته بود .....کیرمو در اورد و شروع کرد به مالیدن تازه به حرف اومد و گفت چقدر کلفته این....بهش گفتم بخورش واسم ....اونم نشست جلومو شروع کرد به ساک زدن واااای داشتم دیوونه میشدم چقدر حرفه ای ساک میزد کاملا منو دیوونه کرده بود از بالا تا پایین کیرمو میلیسید نمیتونستم دوام بیارم...... بلندش کردم خوابوندمش رو تخت پاهاشو دادم بالا یه کم مو ریز داشت اما خیلی توپول بود کسش شروع کردم لیس زدن خجالت از بین رفته بود و هر دو داشتیم لذت میبردیم هر چی لیسش میزدم سیر نمیشدم اونم همش ناله میکرد و میگفت وااای بخورش بهرام داری دیوونم میکنی..... سرمو بلند کردمو گفتم چه کسی داری سهیلا چقدر خوشمزه است اونم میگفت نوشه جونت بخورش کس زن باجناقته اون لیاقت این کسو نداره !!!!! منم با حرفاش تحریک میشدم دوست نداشتم ابش بیاد بلند شدم پاهاشو دادم بالا کیرمو خیس کردم گذاشتم رو سوراخ خیسش و فرو کردم تو داغیش تنمو اتیش زد جوووووون از این کس داغ ...به سرعت تو کسش تلمبه میزدم اونم دیگه جیغ میزد با دستم سینه هاشو میمالیدم .....۱۰ دقیقه ای کردمش تا ارضا شد منم قنبلش کردم از پشت گذاشتم تو کسش و گفتم لامصب این چه کس هست تو داری؟؟؟؟؟سهیلا ناله میکرد و گفت جوووون بکن منو دوست داری کسمو؟؟؟؟/گفتم ارههههه یه خورشت خوری کس داری تو!!!!از حرفم خندش گرفته بود .....نذاشت کونش بذارم منم اینقدر تو کسش تلمبه زدم تا ابم اومد و ریختم رو کمرش.....هر دوتامون از حال رفته بودیم ...با دستمال تمیزش کردمو بلند شدیم... قبل اینکه شورتشو بپوشه دولاش کردم و یه بار دیگه کس و کونشو بوسیدم میدونستم دیگه این کس و نمیبینم......لباس پوشیدیم و اومدیم بیرون هر دو راضی بودیم از کارمون.....سهیلا همینجور که بچه رو رو مبل شیر میداد گفت سمیرا من امروز سنگ هامو با اون عوضی وا میکنم دیگه نمیتونم تحملش کنم ازش جدا میشم!!!!!!!سمیرا بهم نگاهی کرد و گفت نگفتم بهرام ؟؟؟/تحویل بگیر.....به سهیلا گفتم یه چند دقیقه به حرفام گوش کن بعد هر تصمیمی خواستی بگیر....ببین درسته سیاوش بهت خیانت کرده و حقشه هر بلایی سرش بیاری اما یادت باشه تو ازش بچه داری نمیتونیم ثابت کنی رابطه قبل ازدواج سمیرا و اونو... اصلا واسه ابروت نمیتونی شکایت کنی چون پای ما هم وسطه!!!! یه شهر بهم میریزه اگه توافقی طلاق بگیری بعد هفت سالگی میاد بچه رو ازت میگیره.....تو که کارشو امروز جواب دادی من یه پیشنهاد دارم......هر دو تا گفتن چی؟؟؟؟؟؟/گفتم من خیلی فکر کردم!!! تو از اینجا که رفتی به سیاوش بگو سمیرا بهت گفته اون بهش پیشنهاد رابطه داده و چند باری دستمالیش کرده اما از دونستن سکسشون خبر نداری مثلا... و بگو سمیرا میخواسته به من بگه که تو نذاشتی بعدم تهدیدش کن میخواهی ازش جدا شی خوب که به غلط کردن افتاد واسش خط و نشون بکش اگه یه بار دیگه ازش خطایی سر بزنه حالا با هر کی هم طلاق میگیری هم ابروشو میبری .....بزار اون فکر کنه تو همینقدر میدونی تو تلافیشو امروز در اوردی رابطه خودتونم با ما کم کن ؛؛؛همش زیر ذره بین بگیرش طوری که بفهمه حواست بهش هست...... منم انگار از هیچی خبر ندارم عادی برخورد میکنم مطمئن باش اون از ترسش برا همیشه دست از پا خطا نمیکنه .....اینجوری هم تلافی کردی هم بهش فهموندی میدونی و حواست بهش هست هم دست از سر سمیرا برداشته اوکی؟؟؟// سهیلا یه کمی فکر کرد و گفت همه چیش حساب شده هست جزء اینکه نمیخوام تو صورتش حتی نگاه کنم چه برسه به زندگی اما راست میگی بخاطر بچه ام و ابرومون باید کوتاه بیام یعنی اون دیگه دست از پا خطا نمیکنه؟بهش اطمینان دادم ..تا یه ساعتی با هم حرف زدیم و اونم قرار شد همینکارو انجام بده و رفت......وقتی رفت دیدم سمیرا داره میخنده بهش گفتم چرا میخندی؟گفت تو شیطانم درس میدی!!!قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم خوبه هر دوتاتون اصرار داشتین اینکارو بکنیم تلافی شه!!!!سمیرا زد پس گردنم گفت اخیییی تو هم که اصلا تو باغ نبودی یادت رفت الان گفتی من کلی فکر کردم؟؟؟!!!پس تو از اولم اون قیافه گرفتن هات واسه کردن سهیلا بود خودت گفتی فکر کردی به بعدش..اقای زرنگ!!!!!دستم رو شده بود گاف دادم اما هر چی بود همه جوره خال داد و تلافی کردم....نویسنده سامان
قسمت سیزدهم.....از فردای اونروز همه تلاشمو میکردم سیاوش و مثل قبل باهاش رفتار کنم البته سیاوش دو روزی مرخصی گرفت که از سمیرا شنیدم سهیلا قیامت کرده باهاش و حسابی حالشو جا اورده اون دو روزم انگار سیاوش خونه مونده تا اوضاع رو اروم کنه...از حالت هاش تو شرکت و برخوردش با من هم ترس و احتیاط دیده میشد و زیاد دور و برم نمی پلکید!!!!!!با اینکه یه وقتایی دلم میخواست برم تو نخ سهیلا اما خوب که فکر میکردم با اینکارم منم میشدم سیاوش.....رفت و امد ما با سهیلا اینا کم شده بود وقتایی که خونه هانیه خانوم بودیم سیاوش بهونه میاورد واز ترس سهیلا و مواجه نشدنش با سمیرا نمیومد.....دیگه تصمیممو گرفته بودم میخواستم ضربدری رو تو کله سمیرا بکنم تو سکسامون همش حرف یه کیر دیگه رو میاوردم اولش سمیرا واکنش نشون میدادو ناراحت میشد اما اینقدر من تکرار کردم تا اونم پایه بود و همراهیم میکرد ........... یه شب مشروب اوردم و برا اولین بار سمیرا رو راضی کردم یه کم بخوره اونشب تو حال خودش نبود و باهاش کلی حرف زدم تا راضی شد بریم نت با یه مرد دیگه حرف بزنیم ...تو این مدت چند تایی زوج تو لیستم اضافه کرده بودم و قتی رفتیم یکی از اون زوجها بودن ..یه زن و شوهر از ساری که من باهاشون چت میکردم و سمیرا نگاه میکرد و منم با مالیدن کسش سعی میکردم حشری نگهش دارم...بالاخره قرار شد بهم وب بدیم اما بدون صورت....سمیرا یه تاپ یقه باز تنش بود که نصفه سینه های خوشگلش بیرون بود اولش مخالفت کرد و گفت من اینجوری نمیشینم پای وب و حتی بهم گفت بهرام بی غیرت شدی یعنی چی اخه؟؟؟؟؟؟اما دلشم نمیومد بره رفتم شالشو اوردم و انداخت رو لباسش ...وقتی وب دادیم به هم... خانوم اون (مهسا و فرشاد)فقط سوتین تنش بود که سمیرا با دیدن وضع اونا تعجب کرد ...فرشادم یه رکابی مشکی تنش بود معلوم بود با تجربه هستن و مثله ما بار اولشون نیست از ما سنشون بیشتر بود و حتی هیکلشون هم معمولی بود اما من فقط میخواستم این دیوار بشکنه و الان اینا دم دست بودن.........قرار شد ۱۰ دقیقه فرشاد و سمیرا چت کنن و بعد منو مهسا....از جلو کامپیوتر با غر غر سمیرا بلند شدم رفتم تو اتاق خودمو سرگرم کردم ..چند دقیقه ای گذشت دزدکی یه نگاه انداختم دیدم غرق چت کردنه و انگار بدش نیومده.....وقتی صدام کرد دیدم اون شال گردنش نیست و خیلی راحت نشسته جلو وب ......بلند شد بره گفت زودی تمومش کن خیلی حشریم منم بوسش کردم و رفت راستش زیاد از چت کردن با مهسا چیزی حالیم نشد همه حواسم به سمیرا بود و فکر اینکه فرشاد اونو تو اون لباس دیدش حشریم میکرد .....یه کم با مهسا لاسیدمو قرار فردا شب با هم تو نت گذاشتیم.......وقتی رفتم تو اتاق سمیرا لخت لخت دستش رو کسش بود و چشمهاشو بسته بود جووووووون لباسامو در اوردمو پریدم روش حشری شده بودم کل تنشو لیس زدم و کسشو با حرارت خاصی میخوردم سمیرا جیغ میزد معلوم بود از جریان امشب یه حال دیگه داره...!!!!!!!!!وقتی کیرمو تا اخر کردم تو کسش در گوشش گفتم عزیزم چطور بود فرشاد؟؟؟چی بهت میگفت؟؟سمیرا با ناله خاصی گفت چی بگم برام یه حس جدیده نمیدونم کیه و چجوریه اما با حرفاش خیسم کرد !!!!!با شنیدن این حرف طوری دیوونه شدم که بی امان تو کسش تلمبه میزدمو اونم جیغ میکشید و همش از کیر فرشاد میگفتمو با اینکار اون دیگه قاط زده بود ۲باری پشت سر هم ارضا شد و منم از یه طرف فکر اینکه سمیرا جلوم زیر کیر بره و از طرفی مستی و سکس با اون حسابی حشریم کرده بود تا اینکه نتونستم خودمو کنترل کنم و رو سینه هاش همه ابمو خالی کردم .........اونشب تا نزدیک صبح با هم حرف زدیم تا بالاخره قرار شد با اونا بیشتر اشنا شیم یه بار برا امتحان ضربدری کنیم و اگه خوشمون نیومد برا همیشه بزاریم کنار......برام باور کردنی نبود سمیرا اوکی داده بود من از همون موقع صحنه سکس سمیرا با یه مرد دیگه رو تو ذهنم ترسیم میکردم ..وصف حال و هوا اونموقع خودم برام سخته فقط اینو بگم انگار برا بار اول میخواستم سمیرا رو ببینم و سکس کنم ......فردا شب سمیرا کلی بخودش رسید و اومد نشست کنارم بدن نیمه لخته سمیرا فرشاد و دیوونه کرده بود و همش جلو وب مهسا رو میمالوند و این هر دوی مارو حشریتر میکرد ..هر دو دلمون میخواست زودتر اینکارو امتحان کنیم ....فرشادم که تو کف بدن سمیرا بود پیشنهاد داد اخر هفته اونا بیان خونمون!!!!!! ما هم اوکی دادیم راستش الان که فکر میکنم شانس اوردیم فرشاد و مهسا ادمهای خوبی بودن وگرنه ما ریسکه بزرگی کرده بودیم بدون اینکه بشناسیم به همین زودی قرار ملاقات اونم تو خونه زندگیمون باهاشون گذاشتیم......اون یه هفته ما هر شب سکس میکردیم با فکر سکس با فرشاد و مهسا لذتهایی بردیم تا خلاصه ۵شنبه شد ....سمیرا که از صبح تو ارایشگاه و اپیلاسیون کردن بود.... خودمم پر هیجان و استرس بودم ...ساعت حدودای ۸ بود که فرشاد زنگ رد و ادرس گرفت قرار شد نزدیک شد من برم از سر خیابون بیارمشون...جوووون چی شده بود سمیرا موهاشو هایلایت کرده بود و با هماهنگی خودم یه لباس مجلسی شیک که تا بالای زانوهاش بود و روی سیه هاشو تا نصفه پوشونده بود(اولین بار بود و ما بی تجربه فکر میکردیم الان اونام مثله ما همه وقتشونو گذاشتن واسه اینکار)تنش کرده بود یه جواهر شده بود دلم میخواست همونجا خودم بکنمش.....با اینکه قبلا با سمانه تجربه کرده بودم اما این حس که زن واقعی خودم میخواد جلوم سکس کنه یه حس خیلی داغ و از طرفی با کلی استرس همراه بود این وسط من باید سمیرا رو هم اروم میکردم........فرشاد زنگ زد که رسیدن سر خیابون رفتم دنبالشون تو این چند روز ۱۰۰ بار صورت و هیکل شونو تجسم کرده بودم خیلی دوست داشتم زودتر ببینمشون.....وقتی از ماشین پیاده شدم و رفتم سمتشون با دیدن اونها یه لحظه جا خوردم اصلا تو تصورم هم اینو نیاورده بودم یه زوج کاملا معمولی و با لباسهای معمولی تر و سن بالا؛؛؛ فرشاد ۴۵ ساله بود و مهسا ۴۰ ساله..فرشاد قدش تقریبا ۱۶۵سانت با وزن ۷۰ کیلو و مهسا ۱۶۰ و وزن ۶۰ و سینهای بزرگ.....شاید هرکی از بیرون ما رو میدید و قصدمونو میفهمید بهم میگفت خاک تو سرت اخه شماها که همه جوره خیلی با اینا فرق دارین اینم انتخاب بود...شایدم ما از بس فانتزی تو ذهنمون ساخته بودیم که الان به چشممون در نمیاد .....به هر حال رسم مهمون نوازی این بود از راه دور اومده بودن باید میرفتیم.....باهاشون دست دادمو راهی خونه شدیم...فقط خدا کنه سمیرا تو ذوقش نخوره...........همونطور که فکرشو میکردم سمیرا با دیدن اونها مثله من جا خورد اما زود خودشو عادی نشون داد.....برامون یه گلدان ویترینی کریستال کادو اورده بودن جالب این بود اونها هم از سر و وضع ما و مخصوصا فرشاد از تنو بدن و ارایش سمیرا شوکه شده بود ....۱ساعتی گذشت تا جو بین ما اروم شد مهسا و فرشاد هر دو دوش گرفتن و لباس عوض کردن حالا که دقت میکردم مهسا بدن بدی نداشت مخصوصا سینه هاش و کون نسبتا توپولیش....همراه شام با هم مشروب خوردیم و دیگه جو بهتر شد خوبیش این بود فرشاد از اون زبون باز ها بود و مخ سمیرا رو زود زد و رضایتشو گرفت.....از نگاه های هوسناک فرشاد رو تن و بدن زنم فوق العاده تحریک میشدم ....ساعت از ۱۲ گذشته بود که همه داغ شده بودیم و قرار شد نیم ساعت اول جدا جدا باشیم تا یه کم جو اماده شه بعد ۴تایی با هم باشیم.....من و مهسا تو اتاق خواب و اونام تو اون یکی اتاق....سمیرا رو صدا کردم و گفتم اگه میبینی نمیپسندیش بگو نمیخوام اینکار اجباری نیستا؟؟؟؟سمیرا گفت با اینکه اونی که تصور داشتم نیست اما میخوام امتحان کنم...لبخندی بهش زدم و یه دست به کونش کشیدم و گفتم یادت باشه بدون کاندم هیچ کاری نمیکنی اوکی؟؟/سمیرا گفت اوکی ..بهرام؟؟؟جانم چیه عزیزم؟سمیرا با مکث گفت دوسم داری؟نمیخوام این رابطه باعث سردی بینمون بشه؟؟؟بغلش کردمو گفتم معلومه که دارم و الان بیشتر از قبل....از اتاق اومدم بیرون دست مهسا رو گرفتمو به فرشاد گفتم سمیرا منتظرته .....به محض اینکه اومدیم تو اتاق مهسا منو چسبوند به در و گفت بده ببینم اون لباتو....و لب تو لب شدیم چقدر با حال لب میداد کلی ایستاده لب دادیم دیگه منم میل خواستنم زیاد شده بود لباساشو از تنش در اوردم پوست خیلی نرمو وسفیدی داشت ....سوتینشو باز کردم سینه های درشت که تو این سن اصلا اویزون نبود....شروع کردم به خوردن سینهاش از سر تا زیر سینه شو میخوردم و لیس میزدم مهسا دیگه تو فضا بود ....شورتشو در اوردم کسش صاف و خیس بود یه کم کسشو خوردمو لباسامو در اوردم و مهسا با دیدن کیرم یه وااای بلند گفت و گرفتش تو دستش و برام میمالیدش بعد یه ساک توپ زد واسم؛؛؛خوب که اماده شدیم یه کاندوم کشید رو کیرمو و خوابید رو تخت منم رفتم وسط پاهاش کیرمو رو کسش تنظیم کردمو اروم کردم تو ....خیلی خیس بود کسش ..نمیدونم ارضا شده بود یا نه ولی کاملا خیس شده بود.....تا ته کیرمو کردم تو و مهسا یه ناله کرد و شروع کرد چوچولشو مالیدن منم تند تند تلمبه میزدم مهسا همش قربون صدقه کیرم میرفت و اصرار داشت ادامه بدم....۱۰ دقیقه ای میکردمش تا در باز شد و فرشاد و سمیرا لخت مادرزاد اومدن تو ......دیدن بدن لخت سمیرا اونم با یه مرد دیگه بینهایت برام جذاب و لذت بخش بود ...سمیرا هم انگار مشروب روش اثر کرده بود اومد رو تخت و پاهاشو داد بالا و فرشاد کیرشو چپوند تو کسش.............جوووووووووووووون سمیرا جونم داری کس میدی؟خوبه؟حال میده؟؟سمیرا همونجور که ناله میزد گفت اره بهرام خیلی دوست دارم جلوت کس بدم ببین کیر فرشاد تو کسمه......منم دوباره کردم تو کس مهسا و مثله وحشیا میگاییدمش.......بعد قنبلش کردمو کون سفیدشو لیس زدم مهسا همونجو ر که ناله میکرد گفت فقط عزیزم یواش بکن تو کونم من زیاد کون ندادم.....فرشادم سمیرا رو قنبل کرد و کیر متوسطشو کرد تو کونش اااادیدن این صحنه ها از هر سکسی برام جذاب تر بود....چند دقیقه ای گذشت تا فرشاد با صدایی شبیه نعره همه ابشو ریخت رو کمرش ...منم دو سه تا مدل عوض کردم و تا احساس کردم ابم داره میاد از کون مهسا کشیدم بیرون و خودش برگشت و دهنشو باز کرد منم همه ابمو ریختم تو دهنش اونم با کمال میل همه شو قورت داد..............۴تایی مدتی و رو تخت دراز کشیده بودیمو و گپ زدیم بعدم مهسا و فرشاد رفتن تو اون اتاق بخوابن ؛؛ خسته راه بودن ولی ما هر دو از صحنه هایی که دیدیم تازه حشری شده بودیم ...اونشب یه فوق سکس عالی با سمیرا داشتیم که بخاطر سکس ضربدری بود که برا اولین بار تجربش کرده بودیم........نویسنده سامان
قسمت چهاردهم.....فردا بعد از صبخانه فرشاد اینا رفتن و خیلی مشتاق بودن رابطه ما باهاشون ادامه پیدا کنه...وقتی رفتن من و سمیرا یه ساعتی در مورد ضربدری و سکس با اینا صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم حالا که هردومون این نوع تنوع رو دوست داریم بگردیم یه زوج همسن و سال خودمون تو ثهران پیدا کنیم که همه جوره شرایطمون بهم بخوره...اینبار باید همه زوایا رو میسنجیدیم درسته فرشاد و مهسا ادمهای خوبی بودن اما واقعا ما میخواستیم حالا که میخواهیم لذت ببریم با زوج ایده ال خودمون باشه.....از اونروز روند زندگی ما عوض شد از اول بهم قول دادیم احساسی وارد این قضیه نشیم ما میخواستیم حال کنیم و قول دادیم هیچوقت تو هیچ شرایطی بهم دروغ نگیم و از این ازادی سوءاستفاده نکنیم.....شبها اول میرفتیم نت و تو روم زوجها دنبال زوج ایده ال خودمون بودیم اما یه زوج نبودن یا سنشون به ما نمیخورد یا با هم اختلاف داشتن خلاصه کسی مثله خودمون پیدا نمیکردیم....۱ ماهی گذشت و ما هر شب میومدیم نت تا اینکه یه شب با یه زوج اشنا شدیم که از تهران بودن ومرد ۳۵ ساله و خانومه ۳۰ ساله یه بچه ۳ساله هم داشتن و ۲بار تجربه ضربدری داشتن که اونام مثله ما از زوجایی که باهاشون بودن راضی نبودن و میخواستن یه کیس ایده ال تری پیدا کنند .......... بهم وب دادیم و بعد از اطمینان صورتامونو بهم نشون دادیم اسمشون امیر و ارزو بود خداییش هر دو خوشگل و خوشتیپ بودن و تحصیلکرده از اون زاویه که ما میدیدیم بنظر امیر بدنسازی کار میکرد هیکل عضلانی داشت که سمیرا عاشق این هیکل ها بود و ارزو هم یه لحظه پاشد رفت من کونشو دیدم و بدنش تناسب خاصی داشت خلاصه اونشب به این نتیجه رسیدیم یه قرار بیرون بزاریم تا با هم بیشتر اشنا شیم........جمعه عصر قرار شد بریم جمشیدیه و اونجا با هم گپ بزنیم.....سمیرا از وقتی تمایلات منو فهمیده بود چون میدونست من دوست دارم وقتی دوتایی جایی میریم راحتر و شیک تر لباس بپوشه سعی میکرد مانتو های کوتاه و جذب تنش کنه و لرایش بیشتری بکنه... !!!!!اونروزم یه مانتو تنگ که سینه ها و کونشو خوب توش نمایش میداد پوشید و ارایش نازی هم کرده بود خیلی جذاب شده بود منم سر و صورتمو صفا دادم و لباس اسپرت شیکی پوشیدمو رفتیم سر قرار...........یه ۱۰ دقیقه ای زودتر اومده بودیم تا اونا اومدن .....امیر واقعا خوش هیکل بود قدش حدود ۱۸۵ وزنش ۹۰ تا میشد ولی کاملا عضلانی بود و همه هیکلش متناسب بود از اونطرف ارزو هم خوشگل بود و خوش هیکل معلوم بود به خودش میرسه خیلی هم خوب لباساشو ست کرده بود منم میپسندیدم سمیرا هم مطمئن بودم پسندیده!!!!!!یه ساعتی راه رفتیم و گپ زدیم حتی مدتی از هم جدا شدیم و تنهایی صحبت میکردیم تنها ایرادی که میشد از ارزو گرفت خجالتی بودنش بود شایدم الان اینجور بود خیلی لفظ قلم حرف میزد یکی دوبار شوخی کردم باهاش دیدم انگار یه جوریه و خجالت میکشه بیخیال شدم ....خودش میگفت برخورد اوله تو سکس اینجور نیستم.....خلاصه سمیرا و امیر که خیلی با هم مچ شده بودن ومن شاید اگه خودمم با ارزو اوکی نمیشدم بخاطر سمیرا اوکی میدادم.......نویسنده سامان
ادامه قسمت چهاردهم.....اونروز با هم قرار گذاشتیم شب جمعه دیگه خونه ما....امیر پیشنهاد داد شماره تلفن رد و بدل کنیم تا زوجها با هم بیشتر به خواسته هاشون از هم اشنا بشن یه کم مردد بودم ولی سمیرا گفت اوکی و منم با لبخند تایید کردم من و ارزو شماره بهم دادیم امیر و سمیرا هم همینکارو کردن وقتی از هم جدا شدیم شب شده بود و دو تایی رفتیم دربند و هم شام خوردیم هم در مورد زوج جدیدمون صحبت کردیم....بیشترین خوشحالی من از این بود که سمیرا از امیر خوشش اومده بود تو طول هفته سمیرا و امیر دائم به هم اس میدادن و سمیرام از همه چیزهایی که دوست داشت با طرفش انجام بده به امیر گفته بود و این خیلی خوب بود منم چند باری اس دادم دیدم ارزو مثله اونروز خیلی با سانسور صحبت میکنه منم دیگه اس ندادم تا اینکه روز ۵شنبه صبح ارزو اس داد قهری باهام؟؟؟؟منم گفتم نه عزیز برا چی؟؟/اونم گفت حس میکنم از اینکه نتونستم هنوز باهات مچ بشم دلخور شدی و یه جورایی بیخیال شدی لطفا راستشو بگو...؟؟؟ منم براش توضیح دادم که خوشم نمیاد اجباری کسی باهام باشه هیچوقت کسی اینجوری تو زندگیم نبوده و این حس و دارم تو به اجبار اومدی ضربدری میکنی اگه اینجوره بهم بگو ....؟؟ ارزو گفت نه اینجور نیست اما من از روابط عمومی بالایی تو ارتباطات اونم تو این وضع رو ندارم اما امشب میخوام بهت ثابت کنم من خیلی هم سرد نیستم !!!!! از حرفاش امید گرفتم تو دلم کلا سکس با ارزو رو جالب نمیدیدم اما الان داشت نظرم عوض میشد....وقتی عصر اومدم خونه دیدم سمیرا حمام هست در حمامو باز کردم و گفتم داری از الان خوذتو واسه کیر امیر اماده میکنی جیگرررر؟؟؟؟ سمیرا کونشو واسم تکون داد و گفت بفرما امادست کی بهتر از تو؟؟؟؟؟؟؟واسش بوس فرستادم و در و بستم....ساعت ۹بود که امیر و ارزو اومدند بچه شون رو گذاشته بودن خونه مامان ارزو تا راحت باشن ..امیر یه لباس خیلی شیک پوشیده بود و که با اون یقه باز پیرهنش خیلی جذابش کرده بود ارزو هم وقتی رفت مانتوشو در اورد معلوم بود ارایشگاه بوده و یه تاپ قرمز یقه باز با یه دامن کوتاه مشکی که تا بالای رونهاشو میپوشوند ....سمیرا هم ترکونده بود یه شلوارک خیلی تنگ پارچه ای کرم با یه تاپ مشکی بالای ناف و یقه باز ...کونش وقتی رفت و امد میکرد خیلی ادمو هوسی میکرد احساس میکردم از قصد جلو امیر کونشو قر میده به جلوی شلوار امیر که نگاه کردم مطمئن شدم اینا با هم این قرار و داشتن و دارن خودشونو گرم میکنند!!!!!شام و ساعت ۱۰ خوردیم خیلی با هم شوخی میکردیم البته ۳نفری!!! ارزو فقط میخندید ...خواستم مشروب بیارم بلکه یخش باز شه اما گفت من ناراحتی معده دارم نمیخورم امیرم گفت دوست دارم امشب هوشیار باشم..!!!!یه کم از نت و تجربه ضربدری همدیگه گپ زدیم تا ساعت ۱۱ امیر با پرویی گفت اقا من دیگه نمیتونم برنامتون چه جوریه؟تکی یا ۴تایی؟؟/به وضوح دیدم ارزو یه کم ناراحت شد منم گفتم نظر خانومها مهمه و رو کردم به ارزو گفتم عزیزم چه جوری راحت تری؟؟؟؟؟؟/اونم گفت من تنهایی بیشتر مایلم اما اگه بقیه نظر دیگه دارن من تابع جمعم....من گفتم میخواهید دور اول رو تنها باشیم دور بعد و ۴تایی؟؟انگار حرف دل همه رو زدم فورا قبول کردن ...سمیرا و امیر رفتن تو اتاق خواب و ما رفتیم تو اون اتاق.....من یه کم به بهانه اب یخ اوردن اومدم بیرون تا اگه ارزو میخواد کاری بکنه فرصت داشته باشه....وقتی برگشتم دیدم حدسم درست بوده.. یه لباس خواب فیروزه ای تنش کرده بود که جلوش کاملا تور بود و سوتینم نبسته بود نشسته بود لب تخت. یکنفره اتاق....از فرم سینه هاش کیرم راست شد به نظر خیلی گرد و استاندارد میومد با اینکه زایمان کرده بود اما خوب بدنشو نگه داشته بود .....دستمو کشیدم روی رون پاهاش و گفتم خوب خوشگل خانوم اینجا دیگه منم و تو.....اونم خندید و گفت نظرم عوض شد ازت میترسم بریم ۴تایی......منم گفتم بایدم بترسی اونم با یه مرد حشری که میخواد همه تنتو بخوره.....ارزو هم یه کم ناز کرد و گفت بازم نظرم عوض شد ۲تایی بهتره!!!!!!و خندید و ادامه داد حالا تا باز نظرم تغییر نکرده بدو بیا بغلم....کلی ذوق کردم انگار راست راستی فرق میکرد اما چرا؟؟؟؟؟ خوابوندمش رو تخت و خودم افتادم روش اولین لبی که بهم دادیم چنان ناله سکسی کرد که من تعجب کردم کاراش داشت واسم جالب میشد.....به هر جای تنش دست میزدم اون به طرز شهوت انگیزی ناله خاصی میکرد تا حالا هیچ زنی اینجور نبوده تو سکس واسم کاراش خاص بود....لباس خوابشو در اوردم جوووووون حدسم درست بود سینه هاش گرد و سفت بود مثله دختر ۲۰ ساله ..یه لیس به نوک تیز سینه هاش زدمو گفتم جوووون ارزو این چه سینه ای هست تو درست کردی مگه تو زایمان نکردی؟بچه شیر ندادی؟اونم با عشوه گفت زایمان اره اما بچه شیر ندادم و تو طول حاملگی تا ۷ماهگی و بعد زایمان تا ۶ ماه یه ژل مخصوص سینه از خارج دختر عموم میفرستاد که معجزه میکنه ..خودمم ژنتیکی سینه هام گرد بود و سفت و تا الان تونستم نگهش دارم حالا اگه دوست نداری بدم پیشی بخوره؟؟!!!! به سینه هاش حمله کردمو گفتم منم فامیلای همون پیشیم اما پلنگشون .....همه تنشو میلیسیدم و تو هر جا مکث میکردم چون ناله های سکسیش خیلی بهم حال میداد ....کسشم متوسط و ناز بود معلوم بود طبیعی زایمان نکرده...یه خط مو باریک بالای کسش گذاشته بود که منو دیوونه میکرد شیرجه رفتم رو کسش و با ولع میخوردمش صدای ارزو یه لحظه هم قطع نمیشد با دستش کیرمو گرفته بود و ول نمیکرد ..... اینقدر خوردم تا به زور سرمو از کسش جدا کرد کاملا خیس و لیز شده بود .....بلندم کرد چسبوندم به دیوار چشمهاش پر شهوت بود دستامو داد بالا و با دندون سعی میکرد دکمه های پیرهنمو باز کنه.....اینقدر کرد تا باز کرد خوشم اومده بود از کاراش .....پیرهنمو در اورد و انداخت زمین... دستامو از تو رکاب زیرپوشم در اورد و با دهن زیرپوشمو کشید پایین و تو همین حین سینه هامو لیس میزد ولع و انرژِی که از خودش به من انتقال میداد منو داشت خل میکرد .......تو بهترین تصورم هم از ارزو فکر نمیکردم اینقدر تفاوت داشته باشه.......همونجور که ایستاده بودم کل تنمو لیس زد دیگه صدای منم در اومده بود فقط خودش دوست داشت همه کاری بکنه....شلوار و شورتمو با هم در اورد از دیدن سایز کیرم چشمهاش برق زد و مثله وحشیا افتاد به خوردن.....نشسته بودم لبه تخت و اون کیرمو جوری تو دهنش جا میداد که فکر میکردم الان بالا میاره.....باورم نمیشد بتونه همه کیرمو تا ته بکنه تو دهنش دقیقا ورود کیرمو توی حلقش حس میکردم ...وقتی در میاورد صورتش سرخ شده بود و از چشمهاش اشک میومد اما بازم تکرار میکرد .....خیلی از ساک زدنش خوشم اومده بود شاید ۱۵ دقیقه همه مدلی ساک زد و منم تلاشمو میکردم ابم نیاد.....بعد که سیر شد گفت کاندوم کجاست بلند شدم بهش دادم اونم با مهارت خاصی کاندومو کشید رو کیرم و برگشت میخواست بشینه رو کیرم منظره کون سفیدش خیلی هوسیم کرده بود بهم گفت یه دفعه تا ته بکن تو کسم تا ته بهرام جون باشه؟؟؟؟؟؟؟؟منم گفتم دردت نگیره؟اونم گفت دردشو دوست دارم.....میخوام کسمو جر بدی!!!!!داشت سکسی حرف میزد وقتی تنظیم کرد کسشو رو کیرم پهلوهاشو گرفتم با یه فشار کیرم تا ته رفت تو کسش ....یه جیغ بلند کشید که ترسیدم گفتم چی شد ؟در بیارم؟؟؟؟/اونم گفت نههههههههه تلمبه بزن بکوب تو کسم و خودش رو کیرم بالا پایین میشد ....خوابوندمش رو تخت کیرمو یه دفعه کردم تو و امانش ندادم تند تند تلمبه میزدم اونم با کسش بازی میکرد و جوری ناله میکرد که مطمئن بودم صدامون میره بیرون.......اما منم وحشی شده بودم توقع یه سکس ملایمو داشتم اما سوپرایز شدم.....داشت ارضا میشد لبامو گذاشتم رو لباش تا صداش بیرون نره و تند تند میکردمش تا چنگ انداخت به کمرمو ارضا شد.....چند لحظه روش خوابیدم تا چشمهای خمارشو باز کرد و گفت مرسی مرسی عالی بود .....بوسش کردمو بدون اینکه کیرمو در بیارم قنبل کرد و من دوباره شروع کردم به تلمبه زدن اول اروم و یه کم که حشری شد کمرشو محکم گرفتمو با سرعت کیرمو میفرستادمش تو کس داغ و خیسش ..اونم سرشو گذاشته بود رو متکا و جیغ میزد ....عرق از همه جام در اومده بود ....یه ۱۰ دقیقه ای تو اون حالت کردمش ارزو از زیر کسشو میمالید بهش گفتم ابمو کجا بریزم؟؟؟؟؟؟/ داد زد تو کسم تو کسم میخوام داغیشو حس کنم.....لای کون سفیدشو باز کردم تا کیرم تا ته تهش بره تو کسش و نگه داشتم همه ابمو ریختم تو کاندوم تو کسش...اونم لرزید و دوباره ارضا شد......کیرمو در اوردم و کاندومو کشیدم بیرون و افتادم بغلش خیلی ماهرانه همه انرژِیمو ازم گرفته بود .....سکسش فوق العاده بود...جدید جدید....نویسنده سامان
قسمت پانزدهم.......................۱۰ دقیقه ای دراز کشیدیم تا سر حال شدیم بهش گفتم پاشو بریم پیش اونا....با اکراه قبول کرد لباس خوابشو پوشید ولی من لخت دستشو گرفتم پشت در اتاق یه کم گوظ وایسادم صدایی نمیومد ..در زدم و باز کردم..جووووووون اولین چیزی که جلو چشمم اومد کونه قنبل شده سمیرا به سمتم بود که داشت کیر امیر و ساک میزد وارد که شدیم گفتم یاالله کسی لخت نباشه...!!!!سمیرا برگشتو برام بوس فرستاد و کشغول ساک زدنش شد برام جالب بود اون سمیرا که میگفت امکان نداره ضربدری کجا این سمیرا کجا ...تازه متوجه بدن ورزیده امیر شدم واقعا خوش هیکل بود ...امیر ارزو رو به سمت خودش دعوت کرد و اونا رفتن تو بغل هم ..منم یه نگاه به کسو کون زن خوشگلم کردم کاملا معلوم بود هر دوتا سوراخش جر خورده.....شروع کردم لیسیدن کس و کون سمیرا ؛؛کیرم دوباره داشت راست میشد..سمیرا دست از ساک زدن برداشت بلند شدیم ایستاده از هم لب میگرفتیم منم کونشو میمالیدم....به سمیرا گفتم هنوز ابش نیومده؟؟سمیرا گفت چراااا دوبار اب داده بهم!! از تو زود ارضا تره..گفتم چطوره؟میپسندی؟همونی که میخواستی هست؟//////////سمیرا کیرمو گرفت و گفت اررررره بهراممم خوب میکنتم مرسیییی تو چطور ارزو ؟؟//دستمو رسوندم به سوراخ کسش و مالیدم گفتم ارررره خیلی خوش سکسه......امیر همونطور که داشت لباس خواب ارزو رو در میاورد گفت چی پچ پچ میکنین شماها؟؟؟؟؟؟؟؟//بیایین پیش ما....سمیرا پرید تو بغل امیر و تو بازوهای عضلانیش خودشو فرو کرد ....منم رفتم ارزو رو بغل کردمو همونجور که لب میدادیم کسشو میمالیدم....کاملا واضح بود ارزو نمیتونه تمرکز کنه حتی وقتی کیرمو کرد تو دهنش هیچ اثری از اون ساک زدن دیوونه کنندش نبود سعی میکردم درکش کنم هر کی یه جوره دیگهه...من و امیر دوتایی زنهای همدیگرو به یه شکل خوابوندیم رو تخت و پاهاشونو دادیم بالا و کاندوم کشیدیم و با هم فرو کردیم تو....خیلی از این صحنه تحریک میشدم..اینبار بیشتر چون میدونستم سمیرا داره فقط لذت میبره..کیر امیر به کلفتی کیر من نبود اما سر حال بود وسریع تلمبه میزد و سینه های سمیرا از فشارش پرتاب میشد و ناله میکرد...دولا شدمو به ارزو اروم گفتم چرا نمیری تو حس؟؟؟؟؟؟؟؟ ارزو الکی گفت چرا خوبه تو حسم اما حتی ناله کردناش هم تابلو بود موقعیت این نبود که ازش چیزی بپرسم سعی کردم با دیدن سکس سمیرا خودمو ببرم تو فاز سکس....امیر سمیرا رو بلند کرد همونجور که کیرش تو کسش بود اورد تو بغلش و دو زانو نشسته بود رو تخت و سمیرا رو کیرش بالا پایین میشد منم دستمو از پشت کشیدم رو کون خوشگلشو با سوراخ کونش بازی میکردم سمیرا دیگه از خود بیخود شده بود جیغ میزد امیر بکن بکن امیر ..جرم بده..واااای چقدر خوب میگایی منو.....بهرام ببین چجوری داره کسمو میکنه....حرفای سمیرا منو برده بود تو فضا و داشتم با هاش حال میکردم از ارزو غافل شده بودم که ارزو گفت بسه بهرام خسته شدم.....با تعجب کیرمو از کسش در اوردم و اون به بهانه دستشویی رفت بیرون....امیر سمیرا رو از رو کیرش بلند کرد و قنبلش کرد طرفم و گفت بیا بکنش.... منم کاندومو در اورمو پریدم کیرمو فرو کردم تو کسش....جووووووون انگار بار اولم بود میکردمش به سرعت تلمبه میزدم سمیرا داشت غش میکرد لای پاهاش کاملا خیس بود...زدم تا جیغ کشید و ارضا شد و افتاد رو تخت.....یه چند لحظه ای استراحت کرد امیر گفت خب حالا میخواهیم دوتایی بکنیمت......از حرفش یه جوری شدم خیلی این صحنه واسم لذت بخش بود همیشه تو سکسامون ازش میگفتیم...سمیرا گفت نننهههه تو رو خدا امیر جون واسم نمونده......امیر یدونه زد در کونش و گفت تو قول دادی !!!!!!پاشو خیلی حال میده و کاندوم رو از کیرش در اورد و بهم گفت بهرام تو بخواب زیر بکن تو کسش منم میکنم تو کونش!!!!! وااااای چه حالی میداد سریع خوابیدمو سمیرا اومد روم بلند گفت فقط تو رو خدا یواش پارم نکنید اگه نتونستم بیخیال شید باشه؟؟؟؟بهرام تو حواست باشه این وحشی که حالیش نیست!!!!همونجور که کیرکو با کسش تنظیم میکردم گفتم باشه عزیزم حواسم هیت و کیرمو کردم تو کسش...امیرم اومد پشت کونشو داشت اروم کیرشو میکرد تو...من ثابت نگه داشتم تا کیرشو بکنه تو از حالت صورت سمیرا میفهمیدم رفت تو کونش....سمیرا یه اااااخ بلند گفت چند لحظه نگه داشتیم و اروووم شروع به تلمبه زدن ؛؛؛احساس میکردم کیرم به کیر امیر داره ساییده میشه دیگه ریتم گرفته بودم وقتی من میکردم تو امیر داشت در میاورد و بر عکس !!!دیگه انگار جا باز کرده بود و ناله های سمیرا حشری شده بود و میگفت جووووون چه حالی میده..اااااخ دارم جر میخورمممم...وای ۲تا کیر داره میکنه منو...بهراممم یادته چقدر دوست داشتی اینجوری ببینی؟؟؟حالا ببین زنت داره کس و کون میده جوووووووووووون قربون کیر هر دوتاتون ؛؛بکنید منو؛؛سینه های سمیرا رو میمالیدم دیگه جوری حشری شده بودم که منم مثل وحشیا داشتم تلمبه میزدم؛؛ امیرم مدام به کونش سیلی میزد ا۱۰دقیقه ای دوتایی سمیرا رو کردیم تا حس کردم دیگه نمیتونم ابمو نگه دارم گفتم داره ابم میاد سمیرا بلند شد و خوابید رو تخت من و امیرم اومدیم رو سینه هاش و کیرامونو میمالیدیم تا هر دوتامون خالی کردیم رو سینه هاش......دیگه واقعا توانی تومون نمونده بود یه دفعه یاد ارزو افتادم به امیر گفتم ارزو کجاست؟؟؟؟؟؟امیرم همونجور که بیحال افتاده بود بلند داد زد ارزووو؟کجایی؟؟؟چند لحظه بعد ارزو اومد ولی لباسای سر شبشو پوشیده بود........با لبخند گفت خسته نباشید...........سمیرا انگار غش کرده بود بلند شدم رفتم دستشویی و لباس پوشیدم ...سمیرا خوابش برده بود امیر تذاشت بیدارش کتم گفت خسته هست ...یه تیم ساعتی داشتیم میوه و تنقلات میخوردیم نا ارزو گفت پاشو خیلی دیر شد....هرچی اصرار کردم گفتن نه بچه شاید بیدار بشه مامان ارزو رو اذیت کنه....اونها بدوت بیدار شدن سمیرا رفتن...وقتی رفتم تو اتاق خواب ؛؛؛سمیرا بیهوش بود تا ۱ساعت داشتم به سکس امشب و صحنه های دیوونه کنندش فکر میکردم......نویستده سامان
قسمت شانزدهم......از تونشب به بعد کلا رابطه منو سمیرا بیش از پیش صمیمی نر شد هر دو از بیان سکسمون با یکی دیگه طوری حشری میشدیم که هر شب سکسهای داغی بیتمون اتفاق میافتاد...تصمیم گرفنیم حالا که زوج سکسیمونو پیدا کردیم دیگه دنبال زوج جدید نباشیم ....۱۵روزی گذشت و طبق قراری که سمیرا با امیر گذاشت قرار شد هفته بعد که ارزو پریود نبود دیگه شب جمعه بریم خونشون.....رابطه من و ارزو وقتی دیدم تو اس دادن سختشه منم اصرار نکردم و هر چند روز یه بار اگه اس میداد منم جواب میدادم اما امیر و سمیرا خیلی با هم نزدیک شده بودن......دوشنبه هفته ای که قرار بود بریم خونه امیر اینا وقتی شب اومدم خوته حس کردم یه کنم سمیرا تاراحته مدتم با گوشیش اس میداد و گوشیشو چک میکرد ازش سوال کردم چیزی شده؟؟؟؟؟؟/اونم گفت نه ..منم گیر ندادم اونشب برا اولین بار بود سمیرت سر درد و بهاته کرد و گفت فکر کنم ضعیف شدم اگه میشه امشبو سکس نکنیم منم قبول کردم وسمیرا زود رفت خوابید یه حسی بهم میگفت با امیر حرفش شده لابد ...خوابم نمیبرد رفنم تو نت خبری نبود و اومدم نشستم پای فوتبال.....فردا از شرکت به سمیرا زنگ زدم اما هنوز روبراه نبود بهش گفنم سمیرا چیزی هست که من باید بدونم؟؟اونم گفت امیر از پریروز ظهر دیگه خبری ازش نیست تلفنشم خاموشه نگرانشم..!!!بهش گفتم خب عزیزم زودتر بگو الان از ارزو سراغشو میگیرم!!!!به ارزو اس دادم و حال و احوال کردم اما نیم ساعت گذشت جوابی نیومد...بهش زنگ زدم گوشی اونم خاموش بود ....سمیرا زنگ زد تا گفتم ارزو هم خاموشه انگار بغض کرد و زود قطع کرد!!!!خیلی برام عجیب بود این رفنارش....هر چی دوختمو شکافتم جز دوست داشتن شدید از طرف سمیرا به نتیجه نرسیدم...زودتر رفتم خونه چند باری زنگ زدم اما خاموش بود ....وقتی اومدم خونه سمیرا گوشه تخت کز کرده بود و از چشمهتش معلوم بود گریه کرده...با دیدنم جا خورد غافلگیر شده بود !!!!با تعجب نشستم کتارشو بهش گفتم سمیرا بگو گوش میکنم؟؟؟؟انگار بغضش نرکید و زد زیر گریه یه کن که اروم شد گفت بهرام من باز اشتباه کردم تمیدونم چی بگم من به امیر بر خلاف قولی که بهم دادیم وابسته شدم یعنی اوت خیلی منو وابسته کرد که دارم به این نتیجه میرسم از قصد بوده....!!!! سرشو گرفتم تو بغلم و گفتم خب حالا مگه چی شده؟گریه داره؟ترسیدم بابا....سمیرا گفت اخه....گفتم اخه چی؟؟؟؟؟؟؟؟بگو ببینم چی شده؟؟؟؟/و اون ادامه داد شتبه شبی امیر اس میداد اما سر حال نبود به اصرار ازش سوال کردم اونم با کلی مقدمه چیدن گفت من یه چک دارم چند روز دیگه وصول میشه اما خودم فردا چک دارم نتونستم جور کنم دارم دتبال پول میگردم منم گفتم مگه چقدر؟گفت ۱۵میلیونه اما من ۵ کم دارم چهارشتبه وصولیمپاس میشه دارم زنگ میزنم اینور اونور چند روز قرض کنم...!!!!منم گفتم خب من بهت میدم اما اوت قبول نمیکرد و میگفت الان بهراک چی میگه ابروم میره منم گفتم از حساب خودم میدم اگه دوست نداری تمیگن بهش تو هم مگه چند روز میخواهی بهش میگفتم هیچی تمیگفت اما اون اصرار کرد نه من خجالت میکشم و قرار شد فردا بیاد با هم بریم بانک پولو بهش بدم اونم ۵شنبه که میریم بهم پس بده.....با اینکه حدس میزدم گفتم خب؟؟؟؟/سمیرا ادامه داد وقتی اومد یه کم شیطونی کردیم و واسش ساک زدم اما نذاشتم کاری بکنه گفتم وقتی با هم هستیم اینجوری حس بدی دارم بالاخره پول رو بهش دادمو منو رسوند و رفت اما از عصر یکشتبه تا الات گوشیش خاموشه ....!!!امیر منو گول زده مگه نه؟؟؟؟؟؟////سرمو تکون دادم و گفتم احتمالاوبعد گفتم سمیرا منکه گفته بودم این یه رابطه سکسیه نه عاطفی......چند روزی گذشت اما خبری نشد ازشون دو تا خط اعتباری بود که هر دو خاموش بود ...حوصله شکایتم نداشتم یعنی چی میگفتم بگم ما ضربدری کردیم اون زنمو تیغ زده؟؟؟؟؟؟/تو نت از چند نفری پرسیدم به هر کی یه اسمی گفته بودن اما مثله ما پول نگرفته بودن ...تا اینکه با یکی از زوجهای قدیمی همصحبت شدم و نازه فهمیدم اینا کارشونه میرن با زوجهایی که وضعشون خوبه میریزن رو هم و تیغ میزنتشوت جالبیش اینکه اوتا اصلا زنو شوهر تیستن دوست پسر دخترن !!!!!! مخصوصا میرن تو نخ خانومه که از حساب شخصیش بده و مرد خبر نداشته باشه.......خلاصه سمیرا اوضاع روحی خوبی نداشت......نویسنده سامان
قسمت هفدهم......چند روزی گذشت اما سمیرا بیشتر از ایتکه امیر با احساسش بازی کرده بود از دست خودش ناراحت بود و منم نمیدونستم تو اینجور مواقع چیکار باید بکنم......تصمیم گرفتم بریم مسافرت خارج یه اب و هوا عوض کنیم اما سمیرا مخالفت کرد و گفت نگران من نباش دارم فراموش میکنم....۱ماهی به تولد سمیرا مونده بود دلم میخواست یه کاری بکنم که این موضوع فراموش شه هر چند بهتر شده بود و حتی سکسامون هم داغ شده بود اما نه من نه اون تو سکسامون از هیچکس صحبت نمیکردیم.......تو نت هم جرات نمیکردم بگم بریم...شبا خودم میرفتم و میچرخیدم تا یه شب تو نت توی روم بودم یه ایدی بهم پی ام داد و عنوان کرد یه پسر مجرد هست و قبلا هم با یه زوج ام اف ام کرده نمیدونم چرا اما اونشب باهاش چت کردم و از خاطرات سکسش گفت به ذهنم رسید برای در اومدن کامل سمیرا از نامردی امیر بیام به بهانه تولدش یه پسر قابل اطمینان که اینبار همه جوانب و بستجم پیدا کنم و سوپرایزش کنم و اما خیلی میترسیدم یه وقت سمیرا ناراحت نشه !!!بالاخره تصمیممو گرفتم و بدونه اینکه بهش بگم شبا تو نت دنبال یه پسر جوون مجرد که هم سکسی هم جوانب دیگه ایده ال باشه میگشتم با هر کی صحبت میکردم فکر میکرد من ناتوانی جنسی دارم یا زنم جتدست شروع میکردن مزخرف گفتن....همزمان با حامد همون پسری که شب اول باهاش چت کردم هم صحبت میکردم دیدم بهترین مورد همین حامد هست باهاش جریان امیر و روحیه شکتتده سمیرا رو در میون گذاشنم به نظر ادم فهمیده ای میومد تو وب هم دیدمش خوشتیپ بود اما بهش گفتم یه روز با هم میریم بیرون صحبت میکنیم؛؛؛ وسواسی شده بودم ...خلاصه یه روز عصر قرار گذاشتیم رفتیم تو یه پارک صحبت کردیم و از چیزایی که سمیرا دوست داره براش توضیح دادم ...پسر خوبی بود و مطمئن بودم سمیرا در نگاه اول میپسندتش!!!!!! جمعه شب با حامد تقشمونو گفتم و هماهنگ شدیم قرار شد من به سمیرا بگم امشب میخواهیم یه سکس تو پ بکنیم چون تولدته که اماده باشه ؛بعد تو راه بهش زنگ بزنم بگم یکی از دوستام سر زده از شهرستان اومده میاد شب اونجا ......نا بریم تو خونه مشروب بخوریم ببینیم چی میشه......وقتی به سمیرا گفتم دوسنم باهامه کلی غر زد که من لباس سکسی پوشیدم ارایش غلیظ کردم حالا چه وقت مهمون اومدنه....!!!بهش گفتم خب فقط لباستو عوض کن ارایشت باشه این دوستم خودیه و پسر خوبیه بعدم بهش گفتم من امشب میخووووام حالیمم نیست مهمون داریم سمیرا خندید و گفت باشه بابا.....وارد خونه که شدیم استرس داشتم با ایتکه حتمد خیلی به خودش رسیده بود اما میترسیدم سمیرا از همون اول حس بد بگیره بهش....بالاخره زنگ زدیمو رفتیم داخل سمیرا با یه شلوار جین تنگ و یه نیشرت جذب ولی بلند و یه دستمال سر که با اون ارایش خوشگلش خیلی میومد به بدرقمون اومد ...حامد معلوم بود جذب زیبایی و استیل خوش فرم بدن سمیرا شده اما سعی میکرد خونسرد باشه...با هم دست دادن و حامد عذر خواست از اینکه سر زده و یه دفعه مزاحم شده!!!!از تعارفاتشون معلوم بود تو بر خورد اول مثبت بوده که کلی امیدوار شدم.....یه کم نشستیم و برا کمک رفتم پیش سمیرا اروم کونشو مالیدم و بوسش کردم سمیرا گفت دیوونه نکن زشته یه وقت میبینه ....گفتم خب ببینه مگه چیه؟اخه خیلی ناز شدی بعد دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم از اینکه راست بودم متعجب نگام کرد و گفت خوبی؟؟؟؟؟/گفتم نههههه اونم خندید و گفت کاملا معلومه......بعد ادامه داد بهرام نگفته بودی از این دوست خوش تیپها هم داری.....ایول ظاهرشو پستدیده گفتم قابل نداره و بلند تر گفتم میخواهی؟؟؟سمیرا لبش و گاز گرفت و گفت دیوونه میشنوه...و با سبد میوه رفت بیرووون.......حامد خیلی زیرکتنه از چیزایی که سمیرا دوست داره و بهش گفته بودم صحبت میکرد و سعی میکرد به سمت خودش بکشوندش......موقع شام مشروب اوردمو سمیرا رو به بهانه شب تولدشه مجبور کردم بخوره.... خوب که هر سه داغ شدیم نشستیم به گپ زدن و من مدام پاهای سمیرارو جلو حامد میمالیدم میدونستم حشری میشه....حدود ۱۲ بود که اخرین پیک خوردیم سمیرا اتاق رو نشون حامد داد و براش شلوارک راحتی اورد ....باهاش شب بخیر گفتیم و اومدیم رو تخت از ایتجا به بعد دیگه من باید راضیش میکردم از همون اول دستمو بردم لای سینه هاش خیلی حشری بودم تکیه داد به دیوار و من تیشرت و شلوارشو در اوردم جوووووون چه لباس زیر نازی پوشیده بود یه ست سکسی با حال ...... خودم از شدت هیجان داشتم میمردم همه تنشو لیس زدم اما لباسشو در نیاوردم خوب که حشری شد رفتم ست سرویس طلایی که برا تولدش خریده بودمو بیارم حامد دم در اتاق خودش وایساده بود بهش گفتم بیا پشت در اتاق خواب وایسا نا به موقعش بیارمت تو...کاملا معلوم بود راست کرده.....!!!!وقتی کادو رو بهش دادم خیلی خوشحال شد و یه لب حسابی از هم گرفتیم ودوباره شروع کردم به مالوندن بدته خوشگلش...در گوشش گفتم دوست داشتی حتمد هم میومد س تایی حال میکردیم؟سمیرا فکر کرد مثله همیشه دارم فانتزی سکسی واسش میگم...مشروب هم بهش تاثیر گذاشته بود با یه ناله شهوتی گفت ارررره دوست دارم منم شروع کردم به مالیدت کسش جووووون کاملا معلوم بود خیس شده کسش.... دیگه از خود بیخود شده بودیم و اون کلافه شده بود چرا شروع نمیکنم...بهش گفتم دوست دارم حامد لباستو در بیاره سمیرا گفت بگو بیاد در بیاره من طاقت ندارم دیگه بهرامممم.....منم تو یه لحظه پاشدم و به سرعت رفتم بیرون حامد پشت در وایساده بود دستشو گرفتم و اوردم تو ..سمیرا همونجور که چشمهاش بسته بود گفت بهرامممم بیا دیگه لعنتی میخوووووام ...بهش گفتم رفتم حامد و که گفتی اوردم.....سمیرا تا چشمهاشو باز کرد یه دفعه پرید هوا و نشست لب تخت منم فوری رفتم پیشش و گفتم عزیزم من حامد رو اوردم امشب ۳تایی با هم باشیم ایت کادو تولدته خواهش میکنم قبول کن.......سمیرا همینجور گیج داشت نگاهمون میکرد حامد تشست رو تخت و دست سمیرا رو بوسید و گفت قول میدم امشب براتون فراموش نشدنی باشه....سمیرا بهم نگاهی کرد و گفت بهرااام ...و لبشو گذاشت رو لبم من همونجور که لباشو میخوردم به حامد اشاره کردم سوتینشو باز کنه اونم رفت پشت کنر سمیرا و شروع کرد به لیسیدن گردن و شونه هاش و همونجوری سوتینشو در اورد و از همون پشت شروع کرد به مالیدن سینه های خوش فرم سمیراااا....صداش دیگه در اومده بود هر ۳تایی مون داغ بودیم یه کم تزشون فاصله گرفتمو نشستم لب تخت اونام شروع کردن لب گرفتن..فکرشم نمیکردم حال کردن سمیرا با یه پسر مجرد بتونه سکس کنه!!!به بهانه مشروب رو اوردمو برا اوردنش از در خارج شدم وقتی برگشتم از لای در دیدم سمیرا خوابیده و حامد داره کسشو میخوره بدجور این صحنه تحریکم کرده بود .......کیرمو از رو شورت شروع کردم به مالیدن ...نمیدونم چرا اما این سکس بدجوری منو حشری کرده بود ...حامد یه جوری کس سمیرا رو میخورد که صداش در اومده بود مدام خودشو تکون میداد اینقدر با حوصله اینکارو کرد تا سمیرا تو دهنش ارضا شد و ولو شد رو تخت!!!!!رفتم تو و پیکهامونو به سلامتی هم بهم زدیم...سمیرا بلند شد خودش هر دو تامونو لخت و مت دو زانو تشستیم اونم کیرامونو به دست گرفت و شروع کرد توبتی خوردن....وااااای شاید زیباترین لحظه دیدن ساک زدن سمیرا اونم با دو تا کیر بود...خیلی خودمو کنترل کردم تا ابم نیاد ..خوب که ساک زد من یه کتندوم دادم به حامد و اون سریع کشید رو کیرشو رفت بین پاهای سمیرا و کیرشو یه دفعه تا ته کرد تو کسش...صدای ناله سمیرا منو بیشتر حشری میکرد رفتم بالا سرش و کیرمو کردم تو دهنش و بهش گفتم جوووون بخور عزیزم از کادو خوشت اومد؟؟؟؟/سمیرا کیرمو در اورد و گفت اررررره مرسیییی دوست دارم بهراممممم....حامدم همونجور تلمبه میزد یه کم گذشت مت جاهامونو عوض کردیم و من شروع کردم به گاییدنش و حامد هم کیرشو کرد تو دهنش....گفتم بخوررر عزیزم کیرشو ساک بزن و اونم با لذت خاصی حرفمو گوش میکرد....بلندش کردمو نشوندمش رو کیرم و شروع کردم سریع به تلمبه زدن و حامد هم کیرشو میمالید بهش گفتم حامد بیا بکن تو کونش......سمیرا یه نههه گفت که از ۱۰تا بله مثبت تر بود...حامد کیرشو خیس کرد و گذاشت رو سوراخ کونشو هل داد تو......یه چند لحظه ای ثابت موندیم تا خوب جا واکنه بعد با ریتم هماهنگ ۲تایی شروع کردیم به تلمبه زدن ...سمیرا بلتد جیغ میزد و میگفت بکنید منو خیلی کیر میخواااااام ...واااای خدا چه حالی میده .....۲نت کیر داره میکنه منو....دوست دارم جرم بدید و هر ۲تاتون....یه ۱۰ دقیقه ای میکردیمش و بعد جاهامونو عوض کردیم....اونشب تو مدلهای مختلف سمیرا رو کردیم و ابمونو ریختیم رو سینه هاش..... خیلی این سکس بهم چسبید ...بعد ۱۵ دقیقه به سمیرا گفتم عزیزم من میخوام برم بخوابم اما تو حامد اگه دوست دارین راتد دومو شروع کنید......سمیرا بلند شد و بوسیدم وگفت بازم ازت ممنونم....و لب دادیم ....اونشب نا حدود صبح من هر وقت بیدار شدم صدای ناله های سمیرا میومد و من از نه دلم خوشحال بودم باعث شد سمیرا بشه همون سمیرا قبل...........!!!! نویسنده سامان
قسمت هجدهم..........فردا صبح بیدار شدم میخواستم برم سر کار اما با وجود حامد میترسیدم اخه دقیق نمیشناختمش....اروم رفتم سمت اتاق خواب یه سرک کشیدم دیدم هر دوشون لخت تو خواب عمیقی هستن کلی دستمال و کاندوم اون وسط ریخته بود !!!!دلم نیومد بیدارشون کنم زتگ زدم شرکت به منشیم گفتم امروز کار دارم هرکی کاربود برا فردا قرار بزار و اگه مشکلی هم بود به گوشیم زنگ بزن....رفتم تو اشپزخونه و بساط صبحونه رو اماده کردم ...ساعت حدود ۱۰ بود که دیدم حامد با شورت و رکابی رفت تو دستشویی....منم سریع رفتم تو اتاق خواب سمیرا به پهلو خوابیده بود و کون خوش فرمش به سمت من بود و دو تا سوراخ هاش زده بود بیرون یه کم نگاهشون کردم چقدر این کون ادمو حشری میکرد از یاد اوری صحنه های دیشب کیرم راست شده بود یه دست به کس صافش کشیدم سمیرا یه تکون خورد منم انگشتمو گذاشتم لای کوسش و باهاش بازی میکردم بیدار شده بود ...برگشت منو نگاه کرد و بغلشو واسم باز کرد منم رفتم تو بغلش و بهش گفتم جیگر خوب خوابیدی؟؟؟سمیرا بوسم کرد و گفت اره گلم مرسی نرفتی کار؟؟؟؟گفتم نه امروز میخوام پیشت باشم اخه بچه ۱ روزه رو نمیشه ول کرد به امان خدا!!!!سمیرا گفت اخ جوووون و گفت حامد کو؟رفت؟اومدم جواب بدم که حامد از پشت سر گفت سلام صبح بخیر نه نرفتم الان دیگه رفع زحمت میکنم....و مشغول پوشیدن لباساش شد.. ما هم سلام وعلیکی کردیم و سمیرا گفت امروز که بهرام نمیره سر کار بمون بعد ناهار برو....!!!و شروع کردن تعارف تیکه پاره کردن ؛؛من که میدونستم اخرش میمونه بلند شدم و گفتم پاشید بیایید صبحونه حاضره...!!۱بعد صبحونه کلی سر به سر حامد گذاشتیم پسر خوبی بود لیسانس ارتباطات داشت و تو یه شرکت تبلیغانی کار میکرد....اخرین بچه بود و پدرش فوت شده بود اونم بخاطر مادرش هنوز ازدواج نکرده بود...بلند شدم رفتم یه دوش بگیرم سمیرا هم با حامد داشتن اتاقو مرتب میکردن ...تا ظهر با حامد گپ میزدم و سمیرا غذا درست میکرد بعدم رفت حمام....حامد اروم بهم گفت بهرام خان نمیدونم چه جور ازت تشکر کنم واقعا گوهر بی همتایی داری قدرشو بدون ایشالله همیشه در کنار هم خوش باشین..راستش من با یه زوج بیشتر سکس نداشتم اما خیلی زوجها رو چه تو نت چه بیرون دیدم به جرات میگم هیچ کدوم مثله شما عاشق هم ندیدم هر کدوم یه گیری با هم داشتن....ازش تشکر کردمو حرفشو تصدیق کردم....حامد ادامه داد در مورد اون امیر نامرد من از شما بیشتر تو نت میرم و با زوجهای زیادی برخورد داشتمو دارم بالاخره پیداش میکنم و یه حالی بهش میدم اگه پیداش کردم حتما خبرت میکنم......با اومدن سمیرا اماده شدم برم سر کوچه یه خورده خرت و پرت بگیرم حامدم مشغول خشک کردن موهای سمیرا شد.....بعد ناهار من خیلی حشری بودم شروع کردم به ور رفتن با سمیرا و از حامدم خواستم بیاد کمک!!!!سمیرا رو همونجور که ایستاده بود رفتم از پشت شورت لامباداشو زدم کنار و دو زاتو مشغول خوردن سوراخ کونش شدم و حامدم از جلو نشست کسشو کرد تو دهنش خیلی حال میداد وقتی داشتم سوراخشو لیس میزدم میدیدم زبون حامد داره رو چوچوله های زنم بازی میکنه......سمیرا صداش در اومده بود و سر هر دوتاموتو هل میداد به طرف کس و کونش و پاهاشو باز کرده بود تا بهتر بخوریم.....حامد بلند شد دستشو گرفت و دمرو خوابوندش رو میز ناهار خوری گوشه پذیرایی و خودشم انگار میخواست تاهار بخوره نشست رو صتدلی و شروع کرد هر دوتا سوراخشو خوردن وااااااااااای چه حالی بهم میداد دیدن این صحنه ها.....منم لخت شدم و کیرمو جلو صورت سمیرا گرفتم اونم مثله وحشیا افتاد به جونش.....دیگه تحمل نداشتم رفتم جامو با حامد عوض کردم و یه کم سمیرا رو اوردم لبه میز و کیرمو با فشار کردم تو کسش و پهلوهاشو گرفتم و محکم تلمبه میزدم..با هر فشار من میز هم نکون میخورد و با عث میشد کیر حامد که سمیرا داشت واسش ساک میزد بیشتر بره تو دهنش!!!!چند دقیقه ای اینجوری سکس کردیم بعدم هر دو رفتیم رو کاناپه ۳تفره نشستیم سمیرا هم جلومون شروع کرد کونشو قر دادن جوووووون چیکار میکرد داشت هر دو تامونو دیوونه میکرد ...کونشو دولا میکرد به فاصله ۱متری کپلهای کونشو باز میکرد نا ما هر دو نا سوراخشو ببینیم !!!ما هم با کیرامون ور میرفتیم سمیرا همونجور که قر میداد و تن وبدنشو به رخمون میکشید رفت از تو اتاق کاندوم اورد و خودش رو کیر حامد کشیدش و بعد نشست رو کیرش و شروع کرد بالا پایین کردن منم سینه های نازشو میخوردم نا ناله اش بلتد شد و حشریتر خودشو میکوبوند رو کیر حامد....به من گفت بهرام برو پشت میخوام کونمو جر بدی....منم یه لب ازش گرفتمو رفتم بین پاهای حامد و کیرمو خیس کردم اروم فرو کردم تو..با اینکه نا صبح چند سری کون داده بود اما سوراخش باز تنگ شده بود و به سختی کیرم تا ته رفت تو.....یه کم ثابت کیرامونو نگه داشتیم نا اماده بشه و بعد همزمان شروع کردیم تلمبه زدن.....هیچ صحنه ای باحالتر از این مدل تبود حامد کیرشو تو کس سمیرا میچرخوند و منم نا نخمهامو کرده بودم تو کووووونش....خوب که دوتایی گاییدیمش قنبلش کردیم رو کاناپه و به نوبت نتد نتد نو کسش تلمبه میزدیم و سمیرام از زیر با کسش بازی میکرد و دیگه جیغ میزد....تا با لرزش شدید رو کیرم ارضا شد و افتاد رو مبل.....یه خورده که سر حال شد به همون حالت دوباره قنبلش کردیم و اینبار نوبتی میکردیم تو کونش و با شدت جلو عقب میکردیم.....با حامد هماهنگ کردیم هر دو تو کونش خالی کنیم....حامد سرعتشو زیاد تر کرد و با چند تا تکون کیرشو تا ته فرو کرد تو کون سمیرا و نگه داشت و با یه ناله بلند همه ابشو ریخت تو کونش.....داشتم از شدت هیجان میلرزیدم خیلی حال میداد دیدن گاییده شدن سمیرا....بعد چند دقیقه کیرشو کشید بیرون ..سوراخش کاملا باز مونده بود منم به سرعت کیرمو جایگزین کردمو دوباره شروع کردم به تلمبه زدن...سمیرا دیگه داد میزد بکن بکن بهراممممممم میخوام دوباره اب بدممممم....حامد نشست کتارشو دستشو گذاشت رو کسش و شروع کرد مالیدن...منم تا ته میکردم تو کونش اینباربا وجود اب منی حامد تو کون سمیرا یه حال دیگه ای بهم میداد لیز و خیس بود ....حس کردم داره ابم میاد سرعتمو بیشتر کردم و تو اخرین لحظه تا ته فرو کردم و نگه داشتم و همه ابمو خالی کردم تو کون خوشگلش از داغی ابم سمیرام با چتد نا نکون دوباره ارضا شد ....کیرمو در اوردم و یه دستمال گذاشتم رو سوراخ کونش و خوابید رو مبل......من و حامدم بیحال چتد دقیقه ای نشستیم رو بروش و نگاهش میکردیم.....اونروز حامد ساعت ۴ بعد از ظهر تشکر حسابی ازمون کرد و رفت منو سمیرام رفتیم رو تخت و تا نزدیک غروب خوابیدیم......دو ماهی گذشت و یه بار دیگم حامد اومد و با هم سکس خوبی کردیم....بعد از اون که هم من هم سمیرا خوب حامد و شناختیم سمیرا ازم اجازه گرفت و شمارشو به حامد داد و رسما حامد شد دوست پسر زنم........نویسنده سامان