انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین »

یک عروس و هزار داماد


مرد

 
یک عروس وهزار داماد 31

ناصر اومد نزدیک من .. شاهد شیر خوردن کامی کوچولو شد . این جوری خیلی سخته وقتی بچه یه طرف سینه رو میک می زنه و سیر میشه و اون طرف سینه سنگین می مونه . تی شرتمو از سرشونه پایین دادم و اون سینه بیکارمو انداختم تو دیدش . -شکوه جون اگه دوست داشته باشی خودم سبکش می کنم .. -آخخخخخخ بیا جلوتر .. همه جام سنگینه .. فقط اینجا نیست .. کامی که سیر شده بود و خوابش گرفته بود تو دستام آروم گرفته ناصر سرشو گذاشته بود رو سینه ام . دهنشو باز کرد و نوک سینه امو گذاشت تو دهنش و میک زدنو شروع کرد . چقدر با حال می خورد . هیچ وقت تا به این حد از مکیده شدن سینه هام کیف نکرده بودم . چون شیر منو هم می خورد . -آهههههه ناصر ناصر ... چه بامزه می خوری -چون خیلی خوشمزه هست .. با یه دستم سرشو به سینه ام فشار می دادم . -اووووووفففففف چیکارم داری می کنی .. -هنوز خیلی کارا مونده .. کارای اصلی .. من رو کاناپه نشسته بودم .. ناصر دستشو از زیر دامنم به شورتم رسوند و و از لای شورتم به کوسم رسید -ببینم اجازه گرفتی ؟/؟ -بعضی وقتا برای بعضی کارا که نباید اجازه گرفت . از صدای نفسهات از حالت چشات از آهنگ صدات اجازه شو گرفتم . حالا هم گریه های کوست که خنده های هوسته این کار منو تایید می کنه .. -اوووووهههههه نههههههه -آرررررره ... آرررررره خیلی هم آرررررره .. خیلی سست شده بودم . از یه طرف دستش رو کوسم بود و از طرفی با خوردن سینه هام داغم کرده بود . کامی نزدیک بود از دستم بیفته .. اونو گذاشتمش رو کاناپه .. ناصر ولم نمی کرد . دامنمو داده بود بالا و با کونم ور می رفت . -چقدر حریصی ! چقدر تشنه ای ! صبر کن .. چقدر عجولی .. راستش من عجول تر از اون بودم . هوس داشت منو می کشت .. کامی به خواب سنگینی فرو رفته بود . شیر پر قوت من حداکثر اونو تا دو ساعت خواب می کرد برای همین بود که اکثرا غذاهای مقوی می خوردم که شیرم پر محتوا تر و غنی تر باشه . وقتی کامی رو ولش کردم دستشو گذاشت دور کمرم و منو به طرف تخت برد و انداخت روش .. -بگو باهات چیکار کنم . حالا دیگه کجاتو بخورم .. با ناز و عشوه بهش گفتم هنوز یه طرف سینه امو خوب سبکش نکردی .. با حرص و عجله لختم کرد . یکی یکی لباسامو در آورد و به طرفی پرت کرد .. لبای اون همه جا کار می کرد . اصلا متوجه نشدم که کی خودشو لخت کرد . وقتی بهش گفتم هنوز نوک سینه هام می خاره و سنگینه دوباره لباشو گذاشت رو سینه ام و این بار با حرص شدید تری شیرمو با میک زدن می خورد .. -ناصر این جوری شیر سینه امو می خوری نکنه خوابت بگیره و نتونی کارتو بکنی ؟/؟ -خوابم نمی گیره شکوه .. من مست میشم . از اولشم مست شده بودم .. -ببینم اگه مست بشی و باشی می تونی کارتو بکنی ..؟/؟ -اگه نکنم باید بگم که خیلی گیجم . این مستی با اون مستی هایی که با شرابه فرق می کنه .. من از شراب هوس توست که مست شدم . دوستت دارم .دوستت دارم .. یه خورده که سینه هامو خورد بهش گفتم که دیگه سینه هام تنظیم شده و اونم دیگه لب از سینه هام ور داشت . پاهامو به دو طرف باز کرده و وظیفه شو به خوبی دونست . دونست که باید به کوسم حال بده . یه دستی رو کوس خیسم کشید و گفت اینو که هر چی خشکش می کنی بازم آبداره . مثل این که خیلی بیشتر از سینه هات سنگینه . چشام خیلی خمار شده بود . اون دردمو فهمیده بود . می دونست که حالا نوبت کوس لیسیه .. همون چیزی که ازش خیلی خوشم میومد و تا کسی کوسمو میک نمی زد فرو رفتن کیر تو کوسم اون جوری که باید بهم لذت نمی داد . ناصر میک زدن کوسمو شروع کرده بود . چه حالی میداد . خیلی بهم می چسبید . به یاد روزهای خوش آینده ای که از بودن در کنار کامی کوچولو داشتم کوسمو در اختیار ناصر قرار داده بودم تا هر کاری که دلش می خواد واسم انجام بده . با همون دکتره قول و قرار کرده بودم که وقتی کامی یه خورده بزرگتر که شد هر وقت که صلاح دونست یه آمپولای مخصوصی بهش بزنه که برای رشد کیرش مفید باشه . البته بهم قول داد که این آمپولهای هورمونی ضرری نداشته باشه . امید وارم همونجوری که بهم قول داده این آمپولا اثر گذار باشه و این حرفا رو به این دلیل نزده باشه که چند بار دیگه منو بگاد . در هر حال اون دکتر تا هر وقت که دوست داشت البته با فاصله زمانی مناسب , من که خودمو در اختیارش میذاشتم . می دونستم بازم جاهایی هست که به دردم بخوره . نباید به این آسونیها حمایت اونو از دست می دادم . -جوووووون ناصر کوسسسسمو بخور . پاهامو از هوس زیاد باز و بسته می کردم و به دو طرف صورت ناصر می زدم . به یاد این افتاده بودم که تازگیها کامی کوچولو به این که من کیرشو میک بزنم خیلی عادت کرده بود . بعضی وقتا بی خودی گریه می کرد همین که کیرشو میک می زدم آروم می گرفت و می خوابید . دو سه دقیقه ساک زدن کیرش تا یه مدتی آرومش می کرد . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس وهزارداماد 32

ناصر جون .. ناصر جون .. کوسسسسم .. کوسسسسم .. فقط تو می تونی اون جوری که من دوست دارم سر حالش کنی . . کوسمو باز کرده و اطرافشو طوری لیس می زد که نشون می داد خیلی بهش نیاز داره و من تونستم واقعا ثواب زیادی ببرم از این که دست یک جوان محرومو گرفته اونو به نوایی برسونم . چهار تا از انگشتاشو گذاشته بود روی کوسم و طوری اون قسمت بالا رو می خاروند و خارشش می زد که همراه با میک زدن کوسم سبب شد که دیگه نتونم جلو فریاد خودمو بگیرم . -آهههههههه ... ناصررررر .. نههههههه .... بچه .. بچه بیدار میشه -اووووووففففف .. شکوه جون .. پس من چیکار کنم که افتادم توی یه دنیا نعمت و عشق و حال و فراوونی -کدوم فراوونی اینجا که فقط مال منه -همون همه چی داره .. من چیکار کنم شکوه این تویی که فعلا داری بچه رو بیدار می کنی . راست می گفت من نمی تونستم جلو خودمو بگیرم . به وقت سکس و گاییده شدن باید جیغ می کشیدم تا سبک می شدم . لبامو به هم فشار می دادم تا دهنم باز نشه . مشتامو گره می کردم . ناصر اومد رو من . کیرش به بالای شکمم چسبیده بود و حالا دستامو دور کمرش حلقه زده و پشتشو با کف دستام خیلی آروم و با هوس نوازش کرده یواش یواش می رفتم بالاتر و از گردن دوباره به طرف پایین حرکت می کردم .. -منو ببوس ببوس ناصر لباتو بیار بچسبون بهم . داغم و داغ ترم کن . منو بسوزون . تشنه ام . بیارش . می خوام هوسو رو لبام و از لبات بچشم . تمام تنم همراه با کوسم یه پارچه هوس شده منو به آتیش کشیده بود . کیر ناصر همچنان بالای کوسم گیر کرده بود . -شکوه عزیزم سرتو بالاتر بگیر تا لبای خوشگلتو داشته باشم . دستشو هم رو کیرش گذاشت و اونو به طرف کوس تنظیمش کرد . جاااااااان هیجان فرو رفتن یه کیر دیگه تو کوس .. لذت زندگی به همین میگن . یه لحظه فکرم رفت پیش اون عشق از دست رفته ام کامران . اگه اون زنده می بود کارم به اینجاها نمی کشید . من با عشق خودمو تقدیم و تسلیم کسی می کردم که با تمام وجودم دوستش داشته جز اون به مرد دیگه ای فکر نمی کردم حالا غرق در سراب هوس همین جوری پیش می رفتم . داشتم با دنیا می جنگیدم می خواستم بهش ثابت کنم که تونسته پیروز شه .. کامران دلم واست تنگ شده . باور کن من زن هرزه ای نیستم . من باید انتقام تو رو بگیرم . یا تو یا هیچکس دیگه . ضربه کیر ناصر و حرکت اون به طرف کوسم رشته افکارمو پاره کرد و منو از دنیای رویا ها به واقعیات کشوند . -ناصر جوووووون بزززززن کیرتو بزززززن بززززززن . کوسسسسسسم آتیش آتیشششششه فقط با کیر تو آروم میشششششه .. پسر هوسباز حشری تو بغل من از حال رفته بود فقط خودشو حرکت می داد . کیرش توی کوس من و لباش رو لبام بود اون دستایی که دور کمر من حلقه شده شل شده بود و نشون می داد که داره اون بالا بالاها دور می زنه . دستمو از یه تیکه فاصله ای که بین تن من و اون قرار داشت به روی کوسم رسونده وهمراه با کردن ناصر با روی کوس بازی می کردم . . هوس زیادی خواب به چشام آورده بود چقدر این لحظه ها رو دوست داشتم . می دونم همه زنا از لحظه های سکس و این که به اوج هیجان و شهوت برسن خوششون میاد . چون اونا رو طوری سر حال و تنظیمشون می کنه که حس می کنن می تونن با اون دل آسمونو بشکافن . ناصر کف دستشو گذاشته بود پشت دستم و همراه با حرکت من دستشو پشت دست من حرکت می داد و این جوری هم خودش حال می کرد هم به من حال بیشتری می داد . وقتی یه دستشو گذاشت رو سینه ام دیگه طوری بی اختیار شده بودم که که لباشو گاز می گرفتم و با دندونانم پدرشو در آورده بودم ولی دلم سوخت یه خورده تخفیف اومده بالبام میکشون می زدم . یه دستمو هم گذاشته بودم پشت سرش وسرشو بیشتر به صورتم می چسبوندم . هرلحظه حشری تر می شد و یه لحظه سیستم رو زیر و رو کرد کیرشو از کوسم کشید بیرون و لباشو از رو لبام برداشت و منو یه دور بر گردوندتاکون تپل منو تو دیدش داشته باشه . دستاشو گذاشت رو کون سفت و پر هوس و هوس بخش من و به سرعت اونا رو می گردوند . می دونستم اونم مثل بقیه مردا از این که اونو با یه لرزش ژله ای تو دید خودش بندازه خیلی کیف می کنه .. -ناصر حالشو ببر کیف کن . به منم حال بده . ببینم چیکار می کنی با خودم گفتم بذار مردا هوس باز باشن . بذار کیرشون به دیدن ما شق شه . مگه ما زنا همینو نمی خوایم . ما خودمونم داریم حال می کنیم . تامردای هوسباز نباشن که ما نمی تونیم طعم شیرین هوس و زندگی رو بچشیم . اون وقت ما زنا باید بیفتیم به جون همدیگه -ببوس ببوس ماچش بده ناصر ..هرجوری عشقته و باهاش حال می کنی حال کن .. چقدر با هوس و عشق و با تمام وجودش کون و کپل منو لیس می زد . خیلی آروم و به نرمی برشهای کونمو به دو طرف باز کرد و نوک زبونشو رو سوراخ کونم حرکت می داد . . -وووووویییییی ناصر ناصر .از نوک پا تا به کوسسس و از مغز کوسسسسس تا به سر همه جامو به آتیش کشیدی . اون چند تا انگشتشم کرده بود تو کوسمو مثل کیر کوسمو می گایید .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس و هزار داماد 33

خوبه خوبه . همین جوری خوبه .. همین جوری با حوصله .. انگشت شستشو هم گذاشته بود روی کونم و یواش یواش یه بندشو کرد توش .. -اوخ ناصر جوووون دردم گرفت ولی انگشتتو نگه داشته باش که خیلی خوشم میاد یه خورده هم با توی کونم بازی کن . بازی بازی کن و بهم حال بده . می دونستم بازم از اون حالتای قبل از ارگاسمو دارم . کوس بی حیام بازم داغ کرده بود . مث یه رادیاتوری که جوش آورده داغ کرده باید خالی کنه تا خنک شه منم همون جوری شده بودم . یه لحظه جوش آوردم . داغ شده بودم . بی اراده به این طرف و اون طرف می پریدم . آروم و قرار نداشتم . این چه سکسی بود که من اسیرش بودم . شاید اگه می خواستم خودمو پای بند یه نفر کنم تا این حد از سکس و زندگیم لذت نمی بردم . جوووووووون .. چه با مزه بهم حال می داد . حالت قلقکی و لذت دوباره سر مستم کرده بود -ناصر تند تر تند تر .. کوسسسسم به خارش افتاده هیجان می خواد سکس می خواد .. کیرررررررر ... کییررررررر کییییییر.. کیر کلفت تو رو می خواد .. بکن ... همه جامو بکن
ناصر دیگه نزدیکه به صددرجه برسم .. جوش جوش .. .. دستمو می چسبوندم به هر جایی که گیر می آوردم . نمی خواستم گوشت تن ناصرو بکنم چون می ترسیدم که یه استپ بزنه که ار گاسمم عقب بیفته .. -خوبه .. خوبه .. آتیشم کن .. .. داره میاد .. جوووون داره میاد .. ممنونم .. کیرت درد نکنه .. دستت درد نکنه .. منو ببوس .. بغلم کن .. لبامو .. صورتمو زیر گلومو رو سینه ها مو .. همه جامو .. من مال توام .. ببوس منو .. دوستت دارم .. .. هنوز در خوشی بعد از ار گاسم بودم . حس می کردم یه چیزی کم دارم . یه نیازی بود .. مثل یه بدنی که نیاز به ویتامینی داره .. یه زن بار داری که ویار داره و یه کوسی که آب می خواد و تشنه اشه .. آها ... آهاااااا درسته کوسم آب می خواست . هنوز ناصر جوش نیاورده بود تا داخل رادیات خالی شده من آب بریزه .. -پسر .. پسر .. آب کیرت کو .. خالیش کن تو کوسم . معطل چی هستی .. شکوه که این جوری خودشو میندازه تو بغلت و بهت حال میده و حال می خواد , تا آبتو تو کوسش نریزی که حالش تکمیل نمیشه . اگه می تونی چند بار کیرتو بزن تا ته کوسم و بکشش بیرون که خیلی خوشم میاد . ولم نکن که این آخر عشق و حال و کیفمه .. فدات شم کامی کوچولوی خودم که خوب خوابیدی و حال مامانی رو نگرفتی .ناصر با آخرین توانش بازم منو می گایید -آههههههه شکوه .. دیگه داره میاد .. کوسسسسس کوسسسسس .. جوووووون کیرم توی کوسسسسس .. کوسسسسستو بخورم بازم بهم میدی ؟/؟ -چرا که نه آقا خوشگله .. اگه به تو ندم به کی بدم . دستامو گذاشتم رو کونش و با حرکتای اون خودمو به طرفش حرکت می دادم تا گرمای کیرشو بیشتر کنم -آههههه عزیزم دیگه داره میاد .. داره می ریزه تو کوست .. جون .. جون .. کوس .. کوس .. اومد .. کیرش مث یه ماهی درشت توکوسم بالا و پایین می پرید . هر چی هم تو کوسم خالی می کرد بازم حس می کردم که تشنه امه و آب می خوام . ناصر جون بیا تو بغلم . سفت و سخت همدیگه رو بغل زدیم و اونم شروع کرد به لیس زدن سر و پام و حال دادن دیگه ای رو شروع کرد . لذت و خوشی زیادی طوری منو آروم و سر حال کرده بود که خودم ازش خواستم که کیرشو بکنه تو کونم . دلم می خواست کیرشو تو سوراخ کونمم حس کنم . به شکم و دمر دراز کشیده و سرمو گذاشتم رو دو تا دستام . این جوری بیشتر احساس آرامش می کردم تا سرمو بذارم رو بالش . آماده شده بودم برای کون دادن . پس از این که یه کرم مالی درست و حسابی روی سوراخ کونم انجام داد کیر شو مالید به چاک کونم و با یه فشار سوراخ کونمو مث دهن ماهی بازش کرد و کیرشو آروم آروم کرد توش . خودمم کونمو طرفش حرکت می دادم تا اونم متوجه شه که منم از این که کیرش توی کونمه لذت می برم . حرکت کیرش توی کونم و تماسش باهام طوری بود که این لذتو به کوسمم منتقل کرده بود . کف یه دستش روی کوسم بود و یکی دیگه رو سینه ام . وای شکوه شکوه تو دیگه کی هستی . واقعا شیطونو درس میدی به هرکی که می رسی میگی من متعلق به تو هستم . ولی در واقع تو حتی مال خودتم نیستی .. از این سوراخ ها چه کیر ها که نگذشته و چه کیر ها که نخواهد گذشت .. کون لق هرچی شوهر نامرده .. فرشاد برات دارم . هنوز روز خوشته .. تو عشقمو کشتی و منم نابودت می کنم . کاری می کنم که دق بیایی . -ناصر جاااااان کونننننننم کونننننننم وااااییییی اوخیششششش .. هر وقت حالشو داشتی و آبشو داشتی کونم یه آبیاری تمیز می خواد تا بازم از اینی هم که هست گنده تر و تپل تر شه . خوب کونمو بمال و بعد هر وقت حس کردی کمرت سنگین شده کیرت جوش آورده با کون من خنکش کن . -شکوه .. شکوه جون کونت خودش کیر منو سوزونده .. -خالی کنی خنک میشی .. ناصر ناصر جون آبتو می خوام . آب کیرتو , دوستت دارم . ناصر با این که دلش می خواست خیلی با کونم حال کنه نتونست و خیلی زود آبشو ریخت تو کونم . کیرشو که بیرون کشیدآبش از سوراخ کون یه خورده اش برگشت کرد که کف دست خودمو گذاشتم رو چاک کونم و آب کیر ناصرو به همه جا مالیدم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
یک عروس وهزار داماد 34

ناصر تا می تونست شیره منو کشید و منم تا می تونستم تلافی کردم . کامی روز به روز بزرگتر و خوشگل تر می شد . اون شبیه دو تا کامران بود هم باباش و هم عشق من کامران . البته چشاش آبی بود و به چشای باباش رفته بود . هرروز با کیرش بازی می کردم و اونو می ذاشتم دهنم . طوری که به این کار بیشتر عادت کرده بود تا خوردن سینه هام . ولی من با لذت سرشو به سینه ام می چسبوندم تا با نوک سینه ام ور بره . کی میشه این بچه بزرگ شه ؟/؟ دلم داشت آب می شد . بیشتر از اونی که علاقه و مهر مادری داشته باشم یه هیجانی رو در خودم به وجود آورده بودم که زودتر بزرگ شه و بتونم بیشتر ازش استفاده کنم . طوری اونو به خودم عادت داده بودم که ازم جدا نمی شد . به وقت خواب حتما باید کنار من و فرشاد می خوابید . پیش شوهرم فیلم میومدم و مثلا می خواستم با حرکاتی بهش نشون بدم که برای منم مهمه که اون جدا ازمون باشه ولی نمیشه . چون کامی آروم من به محض جدایی و فاصله گرفتن از من طوری جیغ می کشید که چند تا همسایه اون طرف تر با خبر می شدند . این کار و عادت کردن اون یه بدی هم داشت و اون این که اگه من می خواستم با یه مرد دیگه حال کنم و اون خواب باشه ممکن بود اگه موقع خواب یه لحظه هوشیار شه و چشاشو باز کنه و منو احساس نکنه به گریه بیفته . البته روز یه خورده لجبازیش کمتر بود . با بزرگتر شدن کامی یه خورده کار منم مشکل تر می شد . وقتی می خواستم یه مردی رو بیارم خونه یا یکی رو تور می کردم اون همیشه همرام بود . مجبور بودم یه جوری سرشو گرم کنم خودمو کشتم تا اونو عادت دادم به مهد کودک تا حداقل صبحها راحت باشم . دیگه کار سخت شده بود . کامی گاهی وقتا سوتی های عجیبی می داد و جلو بقیه شومبولشو در می آورد و به طرف من نشونه می رفت . اون دو سه سالش بود که این کا را رو می کرد . با این که بچه بود خیلی زرنگ بود . یه جورایی حالیش کردم که اگه از این کارا کنه دیگه شومبولشو نمی خورم و دعواش کردم . تا حدودی ردیف شد ولی بازم یه اشکالاتی توی کارش بود که دیگه بی خیالش شدم . دیگه واسم مهم نبود . بذار فامیل شوهرام و بقیه هر چی می خوان بگن بگن . شب عروسی خواهر شوهرم سنگ تموم گذاشته بودم . فرشیده جونو میگم . داماد جوون خیلی خوش تیپی بود منم طبق معمول از لباسای نیمه سکسی و فانتزی استفاده کرده و مدام دور و برش می پلکیدم . خیلی با هم می رقصیدیم و چش از چشش نمی گرفتم . اونم به جای این که به عروس توجه داشته باشه توجهش به من بود . یه چشمکی بهش زدم که حساب کار دستش بیفته -آقا اسی -بفر ما -ایشاالله بهش برسی .. -تا لطف شما چی باشه . بد جوری صورتش گل انداخته بود . می دونستم اون لحظه فقط داره به من فکر می کنه . چشای هوسباز مردا رو می شناختم . دلم خنک می شد . هم حال خودمو می کردم و هم این که اینم یک ضرب شستی می شد واسه فرشاد که با این که نمی بایست از این جریان چیزی می فهمید ولی پیش خودم احساس آرامش می کردم . لذت همراه با آرامش . در یکی از این دو با هم بودنها بهم گفت شکوه خانوم -بگو شکوه جون . ناسلامتی من دو سالی رو ازت بزرگترم .. خندید و گفت ما وظیفه داریم که به اتفاق عیال خدمت برسیم . فرشاد جون کی منزل تشریف دارند ؟/؟ .. حالا جالب اینجا بود که هنوز وسطای مجلس عروسی بود و جای این حرفا نبود . -اسی جون کامی صبح میره مهد و فرشاد هم میره دانشگاه .. من صبح خونه تنهام .. اگه اون موقع بخوای تشریف بیاری دیگه برادر زنتو نمی بینی . معمولا شب دسته جمعی خونه هستیم . -شکوه جون اگه خودم بخوام بیام یه تشکری ازت بکنم که فقط از خودت باشه مجبورم صبح یه سری بهت بزنم . حالا چون می دونم فردا صبح دیر میشه و منم یه خورده کار دارم پس فردا میام . -اسی جون کار داری یا بار داری ؟/؟ خندید و حرفی نزد . پس اون قرار بود یه روز و نصف دیگه بیاد و بهم سر کشی کنه -اسی جون تشکر به خاطر چی ؟/؟ -واسه این که امروز سنگ تموم گذاشتی و مجلسو شاد کردی یه کرشمه ای اومده و گفتم این چه تشکریه که نمی تونی همین جا بکنی .. اونم با کمال پررویی گفت که اینجا شلوغه نمیشه پیش بقیه تشکر کرد . از این گستاخی او خوشم اومده بود ولی موضوع رو پیچوند و گفت شاید بخوام یه هدیه ای واست بگیرم بیارم -اوه اسی جون تازه داماد عزیزم درسته که وضعت خوبه ولی من همه چیز دارم . من وجودتو می خوام . این بار اون بود که با تعجب بهم نگاه می کرد . اصلا پاک مخ همو کار گرفته بودیم . -اسی جون حالا یه خورده برو به زنت برس . مردم میگن چه خبر شده .. خودم تشنه تر از اون بودم . مگه تا دو روز دیگه خوابم می برد . یه کیر جدید همش یه هیجان جدید در من به وجود می آورد . واقعا این مردا چقدر هیز و پدر سوخته اند . هنوز یه لقمه دهنش نذاشته هوس اینو داره که یه لقمه دیگه ببلعه . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس و هزار داماد 35

اون شب تا صبح زدیم و رقصیدیم . من یه حس و حال دیگه ای داشتم . حالا اسی می رفت که با فرشیده صبح زفافشو به ظهر برسونه . بذار زنشو بگاد . حسود کیه . بذار اون قدر اونو بکنه که وقتی می رسه سراغ من هیجان داشته باشه که تا اونجا که می تونه بهم حال بده . هی نگه آبم داره میاد داره میاد .. ولی این مردا .. دیگه این چند سالی خوب اونا رو شناختم . هر چقدر هم که با بقیه زنا باشن بازم اون قدر آتیششون تنده و تنوع طلبن که یه زن دیگه رو ببینن به هیجان میان . اون شب از هیجان نمی دونستم چیکار کنم . شبی که فرداش این تازه داماد خوش تیپ ما یعنی داماد فرشاد خان و شوهر خواهر شوهرم قرار بود که بیاد سراغ من . واسه این که داغ و تشنه تر باشم حتی اون شب نذاشتم که فرشاد بهم دست هم بزنه . هر چند دست زدن و نزدن اون واسم تفاوتی نمی کرد . وقتی هم که خوابید و از خوابیدن کامی هم مطمئن شدم رفتم جلوی آینه و انواع و اقسام میکاپ و نوع آرایش و لباسها رو روخودم آزمایش کردم . هر حالتی رو به نظرم یه جذبه خاصی داشت که می تونست دلشو ببره . ولی حساسیت بیشتر مردا رو باسن بر جسته و سینه های سفت بوده و این که یه زن شکم قناس و زننده ای نداشته باشه . این که شد تمام اعضا بدن . سعی کردم گونه هامو سرخ تر کنم . کوسم که برق انداخته بود . چقدر هیجان داشتم . حس یک تازه عروسو که می خواد بره حجله . هر چند هنوز من و اسی در این خصوص مستقیما با هم حرف نزده بودیم ولی نگاههایی که بین ما رد و بدل شده بود از همه چی حکایت می کرد . از این که تمام راهها به رم ختم میشه و تمام نگاههای این چنینی به سکس . با یه تماس دو نفر به لذت می رسن و این چه ایرادی می تونه باشه . اصلا چیزی به نام گناه مفهومی نداره . ولی خب ته دلم به این حرف معتقد نبودم . اگه کامی من زنده بود اگه عشق اولمو در کنار خودم داشتم با تمام این هوسها مبارزه می کردم . خودمو فقط متعلق به اون می دونستم و شایدم سر نوشت من طور دیگه ای رقم می خورد . . صبح زود فرشاد رفت دانشگاه و منم کامی رو رسوندم مهد و بر گشتم . قرار بود حول و حوش ساعت 9 صبح اسی جون بیاد بهم سر بزنه . یه زنگ واسش زدم و قرار شد که واسه یه ساعت دیگه بیاد . ابروهامو که تاتو شده بود کشیده ترش کردم تا به صورت درشتم بیاد . از مژه های مصنوعی استفاده کرده که با ابروهام ست شه و جذابیت بیشتری بهم بده . پشت چشممو هم به رنگ بلوزو دامنم که قرمز بود در آورده و گونه هامو سرخ کرده تا با پوست سفیدم دل اسی رو بیشتر ببرم . دامن تنگ و کوتاه من داشت می ترکید . به زحمت راه می رفتم ولی چاره ای نبود تا این شا دوماد هوس باز بیاد و لختم کنه . آخ که چقدر واسه اومدنش ثانیه شماری می کردم . اسی شادوماد با همون کت و شلوار و کراوات دامادی خودش اومد . یه دسته گل بزرگ و یه جعبه شیرینی هم دستش گرفته بود . به رسم متجدد ها دست همو فشردیم . یه نگاهی بهم انداخت و گفت البته شکوه جون این پیش هدیه هست به اتفاق فرشیده جون خدمت می رسیم . . بهم خیره شده بود و چشم ازم بر نمی گرفت -ببینم آقا دوماد مگه می خوای تشریف ببری همین جوری سیخ وایسادی داری به زن داداش خانومت نگاه می کنی ؟/؟ -خب شکوه جون به نظرت آدم نباید مات زیباییها بشه و تحسینشون کنه ؟/؟ -خب چرا ولی واسه جوون خوش تیپ و جنتلمنی چون شما که این زیباییها نباید تازگی داشته باشه -ولی هر گلی یه بویی داره . بازم ولی اگه یه گلی زیبا تر و خوش بو تر از بقیه باشه دیگه مقاومت آدمو می شکنه .. -امان از دست چش چرونی و زبون بازی شما مردا اصلا نمیشه حریف شما و زیون شما شد . خب حالا بگو ببینم این گل خوشبو و زیبا چه جوری می تونه مقاومت مردا رو در هم بشکنه ؟/؟ مثلا اون آقا می خواد چیکار کنه ؟/؟ -ببینم می خوای همین جا دم در جوابتو بدم ؟/؟ نمی خوای تعارفم کنی که بیام داخل خونه ؟/؟ نکنه می خوای من زحمتو کم کنم . -خواهش می کنم اسی جون . منزل خودته . -جدی میگی ؟/؟ -شوخیم کجا بود -پس اگه منزل خودمه متعلقات اونم باید مال خودم باشه -قابل شما رو نداره .. البته باید ببینیم منظور از متعلقات چیه . شما اینجا از چه چیزی خوشتون اومد که می خواین داشته باشینش و ازش استفاده کنین . -یه چیزی که دوروز پیش در مجلس عروسی خودم دیدمش . .. من خودم گرفته بودم چی داره میگه ولی دو تایی مون داشتیم با کلمات بازی می کردیم و من از این جور حرف زدناش حال می کردم و دوست داشتم ادامه بده چون این جوری هیجانم بیشتر می شد . نگاهش به پاهای لخت من بود که تقریبا تا یه وجب بالای زانو لخت بود و دامن منو خیلی زیباتر نشون می داد . اومدیم و رومبل یا همون کاناپه و روبروی هم نشستیم . -خیلی زحمت کشیدین . دستتون درد نکنه . -میشه حالا این قدر رسمی نباشی -خب این از تعارفات اول مهمونیه -من که صاحب خونه بودم . حتما اینم جزو تعارفاته دیگه شکوه جون -راستی بهم نگفتی دوروز پیش از چه چیزی خوشت اومد که تو خونه ما هم هست . بگو شاید بدمش مال تو باشه .. از جاش بلند شد و اومد نزدیک من . نفس تو سینه ام حبس شده بود . خیلی خوشگل بود . یه تیپی مث دخترای نازو داشت . نتونستم و نخواستم خودمو عقب بکشم -شکوه تو خیلی خوشگلی . اگه بگم تو رو می خوام چی میگی ؟/؟ -تو چشام نگاه کن و جوابتو بگیر ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس وهزارداماد 36

ببینم اگه دوست داشته باشم بزنمت چی ؟/؟ جسورانه دستشو گذاشت پشت سر من و سریع منو بوسید نتونستم مقاومت کنم و نخواستم این کارو بکنم . این اولین باری نبود که تسلیم می شدم . شکوه تجربه با شکوهی داشت . هوس این که زود تر بریم تو رختخواب و اون کارای اصلی خودشو تجربه کنه داشت منو می کشت . از این که دارم رو دست خواهر شوهرم هم بلند می شدم لذت بیشتری می بردم . و از این که اون یکی دوروز رو در کنار فرشیده بوده یه حسادت خاصی داشت بهم دست می داد خیلی خودمو سست و بی اراده نشون دادم . نمی تونستم و نتونستم سیاستمو پیش اسی حفظ کنم . طوری که لبای پایین و بالا شو جدا جدا وسط دو تا لبام می گردوندم . من تشنه بودم تشنه این که زود تر بیفته رو من و هر کاری که دلش می خواد باهام انجام بده . هر بلایی که می خواد سرم بیاره . دستشو گرفتم و گذاشتم رو سینه ام . از رو بلوزم . -شکوه عزیزم خیلی آتیشت تنده -نگو که نسوختی . ببین من سوختنمو نشون میدم . -راستشو بگم -بگو -خودتو نمی گیری زن داداش خانومم ؟/؟ -نه .. نهههههه هرچی بگی بازم دوستت دارم . بازم می خوام خودمو در اختیارت بذارم . فریاد بکشم مال تو ام . -من از همون دو روز پیش که تو رو با اون شکل و زیبایی دیدم راستش حسادتم می شد که بقیه یه جور خاصی بهت نگاه کنن . حس می کردم که عروس مجلس تویی . دلم می خواست جای این که زفافمو با فرشیده داشته باشم کنار تو داشته باشم . با تو بخوابم و .. -وچی عزیزم حرف دلتو بزن . هرچی از اون حرفای داخل رختخوابی می تونی برزبون بیاری بهم بگو . خجالت نکش . نباید هیچ فاصله ای بین من و تو باشه . چی می خواستی -دستشو از زیر بلوزم به سینه ام رسوند و دوباره لباشو گذاشت رو لبام . کاش زورم می رسید و خودم اونو بلندش کرده و می بردم رو تخت اتاق خواب می ذاشتم . تا زود تر لختم کنه و زود تر به فینال برسه و زود تر حرفای سکسی بزنه حرفایی که در نهایت تحریک کردن بیشتر داغم کنه و منو بسوزونه . -بازش کن . اسی سوتین منو باز کن . با یه دست این کارو برام انجام داد کف دستشو گذاشت رو کمرم و چه نرم و با هوس و هیجان نوازشم می کرد . طوری که این حسو در من به وجود آورد که این منم که عروس اسی هستم نه فرشیده . .. -منو می بری حجله گاه ؟/؟ مثل یه پر کاه منو رو دستاش بلند کرد . . چه خوب آدرس اتاق خوابو می دونست . منو برد و خیلی راحت گذاشت رو تخت . گره کراواتشو شل کردم ولی دیگه چشام بسته شد و نتونستم ببینم داره چیکار می کنه . آخرین چیزایی رو که قبل از باز شدن دوباره چشام حس می کردم این بود که با دو تا دستاش داشت با سینه هام ور می رفت .. انگاری بهم داروی خواب خورونده بود . وای شکوه شکوه تو چه عادتی به مردا کردی . اونم به مردای خوش تیپ و خوش اندام . هر چی که می گذره و با گذشت زمان انگار هوست بیشتر میشه . دلم می خواست خودمو با تمام وجودم در اختیار اسی بذارم . هر چند حالاشم این کارو کرده بودم ولی هر چه بیشتر خودمو تسلیمش می کردم بازم حس می کردم که کمه .. چشام که باز شد اسی رو کاملا بر هنه دیدم و از من فقط یه شورت نازک پام مونده بود . می خواستم لبامو باز کنم و بگم اسی زود تر زود تر کوسمو بخورش من تشنه ام . تشنه اون لبای داغت که بهم هیجان بده التهاب بده . گذشت روزا و لحظه های زندگی منو آسون تر کنه . حس کنم هنوزم می تونم هنوزم روپام . هنوزم شکوه از همه با شکوه تره . هنوزم می تونه از لحظه های زندگی خودش به بهترین نحوی استفاده کنه نمی دونستم تا کی می تونم به این بازیهام ادامه بدم . چطور می تونم فرشاد رو زجر کش ترش کنم . خود خواهی که نتونست منو درک کنه . لذت عشق رو در یک طرفه عاشق بودن می دید . فکر می کرد به مرور زمان می تونه منو عاشق خودش کنه ولی من که کامی رو دوست داشتم .. خواستم خودمو از ازین افکار دور کنم که دیدم نیازی نیست که به خودم فشار بیارم . اسی شورتمو هم از پام در آورده بود . با زبونش داشت کوسمو می لیسید . ار نوک انگشتای پام تا پوست سرم داشت از هوس می لرزید . و اون با بوسه هاش به بیشتر قسمتهای تنم این لذت و هوسو بازم بیشتر پخشش می کرد . مثل یه موج اونو به همه جا می فرستاد . تا می رفت این موج محو شه دوباره یه موج دیگه یه لذت دیگه . مثل این که یه سنگی رو بندازی توی آب و دوباره یه سنگ دیگه و بوسه های اون واسم پرتاب هوس بود .. -اسی ادامه بده . سوختم . سوختم . منو برسون به آخرش .. -شکوه فکر می کنی این اشتیاق و هوس تو هم آخری داشته باشه ؟/؟-در کنار تو هر گز هر گز -اسی با همه هوست با همه عشقت و خواسته ات بغلم کن منو ببوس بگو که منو می خوای -اونو به آتیش کشیده بودم ولی خودم در حال خاکستر شدن بودم . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس و هزار داماد 37

بوسه های اسی بر تن و بدن من ادامه داشت . هر دو تامون دیگه حسابی سوخته بودیم .. -ببینم پسر! فرشیده سیرت نکرده ؟/؟ -وقتی که آدم یه غذای خوشمزه تری رو جلو چشاش می بینه دیگه از خود بی خود میشه -اوووووففففف نه امان از شما مردا همه تون همین طورین . مثل زنا حس وفا ندارین . شیطون بلا ! هوسباز ببینم اگه زن تو بخواد دست از پا خطا کنه تو ناراحت نمیشی ؟/؟ -شکوه خوشگله من تو به کی داری این حرفا رو می زنی . تو که خودت شوهر و یه بچه داری . ناز کردنا و کل کل کردنای هوس ما واسه هم تمومی نداشت . لذت می بردیم از این که با کلمات هوس انگیز داریم با هم حال می کنیم و سر به سر هم میذاریم . انگشت شستشو مث یه کیر کرد تو کوسم و منم با حرکت رو به هوای کوسم و مثل ماهی پریدنای خودم به اون حال می دادم طوری که اون سرعت انگشتشو زیاد تر می کرد . حسابی که خیسی های کوسمو داد بیرون لباشو گذاشت روش و با یه میک زدن هر چی رو که اونجا بود کشید .. -شکوه من که خشکش کردم . -اسی عزیزم حالا لب و زبونتو دوباره بذار رو کوسم ببین خیسه یا خشکه . -اوخ در جا این همه هوس ؟/؟ -از خودت بپرس .. من که دارم دیوونه میشم از دست تو دختر . از همون روز عروسی خواب و خوراک منو گرفتی و هوش از سرم ربودی . -حالا می خوام سر کیرتو هم بر بایم آقا خوشگله . بیا بیا بیاااااا من منتظرم . دیگه بیشتر از این دیگه منتظرم نذار . بیا شکوه داره در شکوه عشق و هوس تو می سازه . زود باش بهش حال بده .. دو تا پاهامو به م می فشردم . نمی دونستم با این همه هوس خودم چیکار کنم . از جام پا شدم و کیرشو گذاشتم تو دهنش . -جااااان عزیزم شکوه جان . ساک بزن بازم ساک بزن که کیر م بازم این طرفا پیداش میشه . -اوخ اسی جون این که آرزومه همیشه بهم سر بزنی .. یه خورده که براش ساک زدم و اونو آماده کردم ولش کردم و گفتم حالا هر کاری دوست داری باهام انجام بده . فقط کسم داره آتیش می گیره . -می دونم دوست داری یه ورزش و نرمش حسابی به کوس آتیشپاره ات بدم . ببینم این جوری که معلومه خیلی حشری هستی . راستشو بگو قبل از بودن با من بازم به فرشاد خیانت کردی ؟/؟ -چیه حسودیت میشه ؟/؟ فکر کردی شکوه از اون زناییه که هر کی رو ببینه گردنش بیفته . یه بار دیگه از این حرفا زدی دیگه بغلت نمی خوابم . طوری حرف می زنی که انگار من یک زن هرزه باشم .. -حالا چرا بهت بر خورد . عذر خواهی منو قبول نمی کنی ؟/؟-شما مردا هر کاری که دوست داشتین می کنین و بعد می خواین با یه عذر خواهی فیصله اش بدین -حالا اگه گردنمو بزنی قبول می کنی ؟/؟ یا دوست داری که بذارم برم . بگو من چیکار کنم -قبل از این که کیرتو بکنی توی کوسم سیر سیرکوسمو بخورش -ببینم خودمو باید سیر کنم یا تو رو -خب من که باید سیرشم ولی ببینم خوردن کوس من بهت حال نمیده ؟/؟ -عزیز دلم همه جات بهم حال میده . با خوردن همه جات من عشق می کنم . کوس پر شکوه تو به من زندگی میده عشق میده حیات میده .. یه جوری دور و بر کوسمو اون چوچوله هامو میک می زد که برای چند دقیقه به همه جای پوست تنم لذتو پخش می کرد . به خودم فشار می آوردم دوست داشتم با تمام تنم آب شم و همه وجودم آب کوس شه و بریزه . یه جوری با هوس می خورد که اگه گازشم می گرفت بازم هوس داشتم و ازش می خواستم که ادامه بده . نوازشش می کردم . دوست داشتم منو ببوسه . بلیسه .. کبودم کنه . -اسی حالا می تونی منو بکنی . کیرتو فرو کن توی کوسم . شکوه می خواد شکوه می خواد پرواز کنه . آماده حرکته . بده بده کیرتو می خوام . ول کنش نبودم . کیرشو جلوی صورتم گرفت و گفت قبولش داری ؟/؟ خوبه ؟/؟ از کیر برادر زنم باحال تره -کوس من چی کوس من از کوس فرشیده خواستنی تر و ناز تره ؟/؟ خوشم اومد که این حرفشو با اون حرفش بدل زدم . ولی اون جواب منو داد -کوس تو داغ تر و شیرین تره . هیجانش بیشتره . بیشتر بهم هیجان میده و منو به تحرک وادار می کنه .-خوشم اومد از این جواب صادقانه و امید وار کننده تو . می دونم حقیقتو گفتی و این برای دلخوشی من نبوده . -خوبه که احساسا ت منو درک می کنی . منم با کیر تو حال می کنم . می دونم همونیه که من می خوام و می تونه بهم لذت بده زود باش . حالا که وقت مکالمه زبونی نیست . الان وقت اینه که کیر تو با کوس من روبوسی کنن . وقت مکالمه کیرتو با کوس منه. اسی کیرشو گذاشت روی کوسم . قسمت آخر یعنی ته کیرشو گذاشت قسمت بالای کوسم . بیضه هاش به اون بالا فشار می آورد یه لذتی بهم می داد که از بقیه این حسو نگرفته بودم . چون این روشو رو من پیاده نکرده بودند . بعد نوک کیرو به همون صورت به قسمت پایین کوس مالید --ووووییییی دلمو بردی اسی . عجله کن تند باش . این بار اسی نوک کیرشو از همون قسمت انتهایی کوسم صاف کرد و یواش یواش رو به بالا حرکت کرد و اوخ که این کارش چقدر به من حال داد . تمام کیر کلفتشو کرده بود توی کوسم . چند تا ضربه آروم و پشت سرش ضرباتی بود که پی در پی بر کوسم وارد میومد . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس وهزار داماد 38

اوهههههه اسسسسی همیششششه بهششش برسسسسسی -وای شکوه عجب کوسسسسی .. فعلا که بهش رسیدم .. فعلا که جز این هیچ کس و کوسی رو نمی خوام . -نههههه نگو نگو .. دیوونه ترم نکن . تو زن داری منم شوهر دارم .. -شکوه تو زن من وومنم شوهر تو ..-فدای کیر شوهرم . ولم نکن . همین طور بچسبون و بکن توش و درش بیار . کیر تازه و تازه نفس اسی بهم حال می داد . دلم نمی خواست حالا حالا ها کیرشو از تو کوسم بکشه بیرون -اسی همون داخل داشته باشش . ولش نکن . فقط بکن فقط بکن . از زن برادر زنت لذت ببر . منم با شوهر خواهر شوهرم کیف می کنم . اسی رو من دراز کشید و لبامو با لبای خودش بست . دیگه نمی تونستم حرف بزنم چقدر لباش هم خوشمزه بود . بوسه داغ و شیرینش کوسمو بیشتر می سوزوند . آتیش رو آتیش می ذاشت . دلم می خواست دهنم باز بود و ساختمونو می لرزوندم . پس از این همه سال بازم وقتی یه مردو می دیدم می لرزیدم . نمی دونستم چیکار کنم . با این که بر خودم تسلط داشتم و دست شیطونو از پشت بسته بودم ولی هیجان و لرزش درون داشت منو از پا در می آورد . شاید تنها چیزی که لرزش خاصی در من ایجاد نمی کرد این بود که یه روزی فرشاد از همه این جریانات با خبر شه . با جفت لبام هر یک از لبای اسی خوشگله رو می مکیدم و اونم همین کارو با هام انجام می داد و با خوشی بوسه کیرشم اون زیر حرکت می داد . دستشو هم به کار انداخته اونو بالای کوسم می کشید -نهههههه اسی اسی . با این کارت بیشتر داری آتیشی ام می کنی . اصلا خنک نمیشم . مثل این که دوست داشت در سکوت باهام حال کنه چون دوباره فاصله لبهامونو بست . دستاشو دور کمرم حلقه زد و با مالش دور کمرم و سینه هام منو به رقص آورده بود . وقتی شروع کرد به بوسیدن زیر گلو و صورت و گونه هام و لبامو آزاد کرد این بار دیگه بی خیال همه چی با فریاد هام اونو سرحال ترش کردم . -شکوه چقدر تو حشری هستی .. می ترسم ولت کنم .. -نههههه نهههههه این حرفو نزن فقط کیر تو می تونه آتیش هوس منو کنترل کنه .. فکر می کنی من به اسی جون خودم خیانت می کنم ؟/؟ دلم می خواد جلو فرشاد همچین بکنی تو کوسم تا اون بفهمه معنی زن داری , گاییدن و ارضا کردن زن چیه . دلم می خواد جلو اون کونمو جرش بدی . یه جوری باهام حال کنی که اون چشاش در آد . حال کنه .. هم بسوزه از این که یکی دیگه داره به زنش حال میده هم اون قدر کیف کنه که کیرشو در آره و باهاش جق بزنه . دلم می خواد آب کیرتو اون قدر رو تنم رو سینه هام و شکمم خالی کنی که اون ببینه که تن زنش با آب یکی دیگه سفید شده مث یه دشتی که روش برف نشسته باشه . شکم خودمو از نظر صافی به یه دشت تشبیه کرده بودم .. -شکوه مثل این که خیلی دوست داری بازارمون خراب شه --نمی دونم نمی دونم اگه بدونی چقدر خوشم میاد بالاخره یه آدم که می تونه از رویا ها و آرزوهاش بگه -آره عشق من عزیزم تو آزادی هرچی دوست داری می تونی بگی می تونی . می تونی ..-فدای تو اسی . بگو چی می خوای تا بهت بدم -هر چی که خواستم بهم دادی شکوه . فعلا که دارمت -داشته باش نذار در بره . -اون که خودش بهم چسبیده و نمیذاره که من در برم . راست می گفت . وقتی که ازم فاصله می گرفت خودمو بهش می چسبوندم . چطور می تونستم اونو کنار زنش یعنی خواهر شوهرم ببینم . حالا یه انگیزه بیشتری داشتم از این که از فرشیده بدم بیاد . -ببینم اسی اندام من قشنگ تره یا فرشیده -تو تو با این که چند سال ازش بزرگتری و یه شکم زایمان کردی ولی خیلی توپ تری . اون کون گرد و تپلت یه بر جستگی خاصی داره که من تو هیچ زنی ندیدم . زیر دامن و زیر شلوار و مانتو همه شون اون حالت هوس انگیز رو نشون میده -کدومش بیشتر حشریت می کنه .. -لختش لختش مثل حالا که همه شو بریزی بیرون -اگه بخوای همیشه برات می ریزمش بیرون . من مال تو میشم و تو مال من میشی ..-مگه حالا این طور نیست شکوه -آهههههه چرا چرا اسی جونم من چی دارم میگم .. بازم بگو بازم از اندامم بگو بگو بازاز کجام خوشت میاد . -از این شکمت که تخت و صافه . مثل دختر بچگی هات . چقدر خوشم میاد که زنا این مدل شکمو داشته باشن . -اسی خجالت نمی کشی ؟/؟ مگه چند تا زن می خوای داشته باشی که این جور حرف می زنی . مگه با چند تا بودی .-واسه چی می زنی . قبلا هر چی بوده گذشته . تو که می دونی من حالا فقط مال توام . وقتی با این حرفاش کیرشو هم توکوسم حرکت می داد دلم می خواست همونجا می موندم تا فرشاد برسه و من بی خیال عالم نشون بدم که زندگی من بدون اون دنیای دیگه ایه . چون هنوزم گاهی که با خودم خلوت می کردم و به خود و زندگی خودم می اندیشیدم دلم هوای کامی از دست رفته امو می کرد . تا حالا سه تا کامی تو زندگیم داشتم . عشقی که از دست داده بودم .. اولین مردی که باهاش سکس داشتم یعنی دوست شوهرم که بابای کامی من می شد و پسرم کامی که منتظر بودم زودتر بزرگ شه و به مامانش حال بده ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس و هزار داماد 39

آه اسی اسسسسسسی اسسسسسی همیشه بهشششش برسسسسی .. دیگه نفهمیدم که چه جوری داره منو می کنه و با کجاهام داره ور میره . فقط می دونستم دستشو کیرشو لباشو و تنشو به هر قسمت از بدنم که می زد ازش آتیش می بارید . خودمو در بست در اختیارش گذاشته بودم . گذاشته بودم تا هر کاری که دوست داره انجام بده . حتی دیگه صدای ناله های خودمو نمی شنیدم . فقط این حسو داشتم که لبام در حال تکون خوردنه . می دونستم که بازم دست به دامن کیر اسی میشم . چون اونایی رو که تک خال باشن به این سادگی دست از سرشون ور نمی دارم . بازم همون هوس همون داغی همون هیجان .. نمی دونم این چه حسی بود . یعنی یک زن باید این قدر حشری باشه ؟/؟ تا این حد استعداد بالقوه داره که خودشو زیر کیر دهها مرد حس کنه و بازم همون لذت همیشگی رو ببره ؟/؟ .. کیر کلفت اسی رو توی کوسم حس می کردم که عین ماشین عمل می کرد و رو به جلو و عقب در حرکت بود . چشامو کاملا بسته بودم و هیچ حرکتی نداشتم . بذار هر کاری که خودش دوست داره بکنه و من در این حالت خلسه و حال خودم بمونم . حس می کردم که دیگه رسیدم به لحظه های اوج هوس .. اوجی که مدت زیادی رو رو قله های داغ و سوزنده اش بودم می خواستم یه جوری به اسی بفهمونم که توی کوسم آب بریزه ولی زبونم بسته بود . بالاخره مثل یه آدمی که رو به مرگ باشه و به زور حرف می زنه اسی رو متوجه اش کردم که دیگه حس و هوسشو توی کوسم خالی کنه . چقدر هیجان انگیز و لذت بخش بود . بازم یه بار دیگه و یه کیر زدن دیگه به فرشاد .. دلم می خواست بازم زیر کیرش می موندم و بیشتر باهاش حال می کردم ولی دیگه باید حساب کامی رو هم می کردم و اونم باید به کار و زندگیش می رسید . در هر حال اونم مثل خیلی های دیگه رفت تو آلبوم سکس های موندگار من . یعنی از اونایی که ماهی دو سه بارو باید بهشون حال می دادم . اون پزشکی رو که کامی منو ختنه نکرده باهام همکاری کرده بود حداقل ماهی یه بار از وجودم بهره مند می شد . در هر حال شکوه اگه سرش می رفت قولش نمی رفت و باید به عهدش وفا می کرد . با بزرگتر شدن کامی باید از میزان سکسهام با بیگانگان کم می کردم . در هر حال همه کار های این پسره رو من انجام می دادم . از اونجایی که فرشاد اونو تنها فرزندش می دونست و خیلی هم خوشگل بود و در بیشتر زمینه ها زمینه ها مودب بارش آورده بودم و هر چی من می گفتم گوش می کرد گاهی اوقات که باباقلابی حال و حوصله ای نداشت و خسته بود بهم اجازه می داد یا به اون اجازه می داد که کنار من بخوابه .. گاهی می رفتم اتاقش تا با هم راحت تر باشیم . بازی کردن با کیرشو از همون سالها ی نوزادی ول نکرده بودم .. یه بار پدرش نزدیک بود متوجه شه که اون ختنه نیست که یه جوری مسئله رو خوابوندمش و گفتم خب عزیزم بعضی از فرمهای ختنه به این صورته . زیاد گیر نداد . کامی رو من همیشه حموم می کردم حتی بهش گفتم پسر نکنه یه موقع شومبولتو به این و اون نشون بدی .. البته این طور نبود که بره خیابون و شلوارشو پایین بکشه ولی خیلی به این عادت کرده بود که باهاش ور برم . حتی حالیش کرده بودم که این شور و هیجان خودشو فقط به منم اونم در جایی که خودمون دو نفر هستیم نشون بده و به هیچ وجه سوتی نده . می دونستم چه جوری و به مرور زمان اونو آب بندیش کنم که ردیف ردیف شه . اون داشت بزرگ و بزرگ تر می شد و من هم منتظر اون روز هایی بودم که دیگه بتونم پس از سالها یه آرزوم برسم . تحقق یک آرزو که بی شباهت به یک رویا نبود . می دونستم که اون با وجود داشتن پوستی اضافه در کیرش لذت زیادی می بره . لذتی که سبب میشه همیشه بهم بچسبه . همین حالاشم از این که من باهاش ور برم خوشش میومد ولی اون رنگ و بوی هوسو به خودش نگرفته بود . هیجان داشت منو از پا در می آورد . صبر و قرار نداشتم . عجول شده بودم . همیشه با کیرش بازی می کردم تا ببینم کی می تونم آبشو خالی کنم . اون می رفت تا به مرز دوازده سالگی برسه و من چند ماهی مونده بود که به سی و پنج برسم ولی هنوز همون شور و حال و زیبایی ده سال قبلو داشتم . فقط شکمم یه خورده گوشت گرفته بود که سعی داشتم با کم خوری و ورزش اونو در یه اندازه ثابت نگه داشته باشم . . چشم انتظاری منو کشته بود . همیشه غذاهای گرم بهش می دادم موز و عسل و خرما و از این چیزا .. دلم می خواست زودتر ردیف شه .. یه بار هم اونو بردم دکتر تا یه آمپول هورمونی به کیرش تزریق کنه .. معمولا باعث رشد کیر میشه و شاید هم بلوغو جلو بندازه .. بازم از همون دکتر کوس خله کمک گرفته بودم . البته اولش یه حالی بهش دادم . توجه بیش از اندازه من به کامی سبب شده بود که دیگه به مردای دیگه اون جوری که باید و شاید توجهی نداشته باشم . سه چهار سالی می شد که در هر سال شاید با چهار پنج تا آدم جدید سکس می کردم و مثل سابق حرص نمی زدم . اسی و اون دکتره هم که یه پای ثابت عملیات بودند . اسی هم مثل گذشته نمی تونست باهام باشه . چون زنش خیلی هواشو داشت و یکی دوبار هم داشت مشکوک می شد . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس و هزار داماد 40

وقتی من و پسر خوشگله ام کامی کنار هم می خوابیدیم اون دیگه خود به خود میومد سراغ من . تا حالا من بیشتر باهاش ور می رفتم . ولی یه قسمتهایی از تن و بدن خودمو هم در اختیارش می ذاشتم . از همون بچگی که شیرمو ازش گرفتم چند وقت بعد دوباره عادتش دادم که هر چند وقت در میون سینه هامو میک بزنه ولی نه زیاد .. حس می کردم که اگه کوسمو زود در اختیارش بذارم اون هیجان و جذبه رو براش نداشته باشه ولی کون بر جسته امو خیلی توی دیدش میذاشتم و اونم علاقه زیادی به تماشاش نشون می داد . برای همین بیشتر وقتا خودمو بهش می چسبوندم و لباسای تحریک آمیز می پوشیدم . می دونستم که اون اثر حشری شدنو درش ایجاد نمی کنه ولی همه اینها رو می خواستم که واسش یه عادت شه عادتی که نتونه ازش دل بکنه و یه علاقه و دلبستگی خاصی درش ایحاد کنه . چند روز مونده بود به عید . یه ماموریتی واسه فرشاد پیش اومده بود که باید می رفت یکی از کشور های همجوار .. ظاهرا یه سمینار و همایش و از این جور بر نامه ها داشتند و اونم یکی از سخنرانان اصلی شده بود . من و کامی خونه تنها موندیم . دیگه نونمون تو روغن بود . چی می شد اگه این روز ها کامی به سن تکلیف می رسید و می دونستم که اونو چه جوری بسازم . همون شب اولی که فرشاد رفته بود من و اون دیگه خیلی لخت پیش هم می گشتیم . زمستون بود و اتاقها رو تا می تونستم داغ کرده بودم . مثل تن و بدن خودم . خیلی حشری بودم . دلم می خواست کامی می خوابید و یه زنگی به اسی می زدم که بیاد منو بکنه . خیلی خطر ناک بود و با ترس و لرز . ولی وقتی که یه زن به درجه ای از نیاز برسه که واقعا ندونه چیکار کنه اون وقت هر کاری از دستش بر میاد حتی به مغزش هم فشار میاد . نمی دونستم چیکار کنم . یه شورت نازک و خیلی فانتزی پام کرده بودم . سوتین هم نبستم تا سینه های درشتمو کامی جون ببینه و خودشو بهم بچسبونه . نبودن فرشاد و گرمای فضا و این که چند روزی بود که سکس نداشتم بد جوری حشریم کرده بود . دنبال به وسیله ای می گشتم که روی کوس و داخلشو بمالم و خودمو نیمچه ارضایی بکنم ولی این کامی همیشه به دم ما بسته شده بود . دیدم اومد کنارم و نوک سینه هامو گذاشت توی دهنش . با یه دست دیگه اش هم مالیدن اون یکی سینه امو شروع کرد . در این جور کار ها استاد بود . اون تموم آموزش های لازمو دیده بود ولی لیسیدن کوس رو زیاد باهاش کار نکرده بودم . می دونستم یک مرد تا وقتی که به سن بلوغ نرسه از تماشای چاک کوس اون لذتی رو که باید ببره نمی بره . با این حال یکی دوبار ازش خواستم که کوسمو زبون بزنه . حس کردم که زیاد خوشش نمیاد . ولی وقتی به کونم چنگ مینداخت این کارو با لذت هر چه تمام تر انجام می داد که به خوبی از چهره اش مشخص بود . ایستاده و وسط هال همدیگه رو بغل زده بودیم . شورتشو پایین کشیده اونو کاملا لخت کردم . یه نگاهی به کیر ختنه نکرده اش انداختم . یه خورده زشت تر از کیر های معمولی نشون می داد ولی کیر و کوس از نظر قیافه که هر دو تا شون زشتن . زیبایی اونا در کار کردشونه . این رسیدگی های من در مورد حشری کردن پسرم و کیر اون باعث شده بود که اندازه کیرش از حد طبیعی در این سنین کلفت تر و بلند تر شه . هر چند کیر بابای اصلی اون هم خیلی پر مایه و قطور بود .. تا اونجایی که می دونستم باباش از دبی رفته بود به امریکا و دیگه ازش خبری نشد . وقتی شورتشو کشیدم پایین دستمو گذاشتم رو کیرش و باهاش بازی کردم . دست کامی رو هم گرفته و به طرف شورتم هدایت کردم . خیس خیس بود . دلم می خواست باهام ور بره .. یه جوری نگام می کرد . از اون نگاههایی که یه مرد به یه زن میندازه و می خواد که کیرشو فرو کنه توی کوس اون . ولی اون که چیزی بهم نمی گفت . یعنی باید نزدیک شده باشه ؟/؟ اونو بردمش به اتاق خواب خودم . کم پیش میومد که رو تخت اتاق خواب کنار هم باشیم . چون جای من و فرشاد بود و اگرم می خواستم شبو کنار اون باشم این من بودم که می رفتم اتاقش . در هر حال با هم رفتیم اتاق خواب .. . دلم واسه خوابیدن زیر یه کیر جانانه لک می زد . تا به حال فیلمهای نیمه سکسی و ماچ و بوسه ای زیادی رو با هم دیده بودیم . ولی این بار تصمیم داشتم که فیلم سکسی رو نشونش بدم . رسیور رو روشن کردم . رفتم رو یه کانال فیلم سکسی .. فیلمهایی که یه مرد رو در حال گاییدن یه زن نشون می داد . تپش قلب کامی و گرمای صورتش نشون می داد که علائمی از بلوغ باید درش وجود داشته باشه . یه پزشک در مورد بلوغ می گفت که ممکنه یه جوونی مدتها از بلوغش بگذره ولی بار اول به طور ناگهانی متوجه این موضوع شه . غیر مستقیم بهم گفته بود که با تماشای صحنه های تحریک کننده می تونه عیار شو سنجید . منم شورتمو از پام در آورده بودم . دو تایی مون کاملا سکس کنار هم دراز کشیده بودیم . دستمو گذاشته بودم رو کیر کامی و خیلی آروم باهاش ور می رفتم .. تلویزیونو طوری طرفش بر گردوندم که هم بتونم کیرشو ساک بزنم و هم اون خیلی راحت بتونه تماشا کنه .. وووووییییییی جوووووون انگاری داشت معجزه می شد . حس کردم کیرش داره سفت و سفت تر و شق و شق تر میشه .. از خوشحالی و هیجان نمی دونستم چیکار کنم . قلبم به شد ت می تپید . دیگه نزدیک شده بود .. باید آبشو بیارم .. باید حشری تر از اینش کنم -آخخخخخخ مااااامااااان دارم یه جوری میشم .. خوشم میاد .. هیچوقت این جوری خوشم نیومده بود . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 4 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

یک عروس و هزار داماد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA