ارسالها: 3650
#151
Posted: 3 Jul 2014 22:21
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی 97
من باید یه جوری به این مهرداد یه جوری یه ضرب شستی رو نشون می دادم . فعلا بهتره تا یکی دو روزی رو بی خیال چت بازی ها می شدم تا یه فکری به حالش بکنم . تصمیم گرفته بودم یه ریسک عجیبی بکنم . یه ریسکی که نه سیخ بسوزه و نه کباب . هم حالمو بکنم و هم به خواسته ام برسم و هم این که یه تیغی هم به این همسرم زده باشم و بعد از اون دیگه برم سر خونه و زندگیم . خوشگلی و خوش اندامی هم درد سر شده . روز بعد آیدین رو آوردمش خونه فتانه . بدون این که از بر نامه نقاشی خبری باشه . حسابی اونو پیچوندم و حالشو گرفتم .
-ببینم تو حالا با شوهرم دست به یکی می کنی که زندگی منو تباه کنی .؟ اگه منو می خواستی خب به خود من می گفتی . مگه خودت از کشوری پا نشدی و نیومدی که مهد آزادی و دموکراسی در سراسر دنیاست ؟ داره به همه دنیا سرویس میده ؟ تو هم باید اصول کارو بدونی . من با تو چیکار کنم . حالا شوهرم در مورد من چی فکر می کنه ؟
-اون فکرای بد نمی کنه . باور کن .
- امتحانتو خوب پس دادی . حقته که باهات هر کاری رو که دوست دارم انجام بدم . تو رو زیر پاهام له کنم . مشت و لگدت بزنم .
-هر کاری دوست داری انجام بده . هر کاری که با ها م می کنی بکن .
راستش این چند روزه ور رفتن اون با من منو هم یه جورایی وسوسه کرده بود که خودمو در اختیارش قرار بدم . اونی که در مقابل زنا خیلی خونسرد و بی خیال نشون می داد و حداقل داخل کشور و همین دور و بری ها هیشکی هیچ خاطره سکسی رو ازاون تعریف نکرده بود وقتی که این جوری خودشو شیفته من نشون می داد... حس می کردم که با این همه حال کردنا و با مردای دیگه بودن من بازم بدنم همون فرم قشنگشو حفظ کرده و طالبه که دست تازه ای بهش بخوره
-می خوام گازت بگیرم آیدین . می خوام همه جاتو کبود کنم تا دیگه هستی به خودت این اجازه رو ندی که هر کاری که دلت خواست انجام بدی . گستاخی هم یه حدی داره.
-تو هر کاری که دوست داری با من انجام بده . این که آرزومه . من سگ تو میشم . اسب تو میشم . اصلا هرچی که تو بگی انجام میدم .
-در عوض ؟ در عوض چی ازم می خوای ؟
-نمی دونم چه جوری بگم .
-لخت شم خوبه ؟
-طناز خیلی دوست دارم باهات حال کنم .
-من آدم بد جنسی نیستم .
با دستم به طرف زمین هلش دادم . کفشمو گذاشتم رو صورتش .
-حالا اونو خوب لیس می زنی .. بعد هم باهات کار دارم .
یه دامن کوتاه پام کرده بودم با یه تاپ خیلی چسبون . زبونشو گذاشته بود رو کفش پاشنه ده سانتی من و اونو لیسش می زد . دلم می خواست همون کفشو می کوبوندم توی سرش ولی دلم نمیومد . زبونشو از کفش هم آورد بالاتر و پاهامو لیس می زد .. داشت خوشم میومد .. دلم می خواست الان سرش لای پام بود و کسمومی لیسید ولی این جوری نباید روشو زیاد می کردم . همونجا رو زمین لختش کرده با خشونت لباساشو یکی یکی از تنش در آوردم . کیرش در حالت خوابیده هم خبلی کلفت نشون می داد .
-بلیسش .. تنمو لیس بزن ..
سریع خودمو لخت کردم . چشاش داشت در میومد باورش نمی شد . از کف پامو شروع کرد به بوسیدن .
-تو برده منی آیدین . سگ منی .. پارس کن .. پارس کن .
اون صدای سگ در می آورد و زبونشو رو تنم می کشید .
-تو تسلیم منی .
-آره آره من تسلیمم هر کاری بگی می کنم .. -انگشتای پامو دونه به دونه لیس می زنی .
-باشه .. سوراخ کونتو هم لیسش می زنم . ..
رفتیم رو تخت تا راحت تر بتونم باهاش حال کنم .
-پس اول زبونتو می کشی رو سوراخ کنم . خوب ماچش کن . لیسش بزن
. عین یه سگ له له می زد ..
-هر کی طنازو بخواد همینه . چه کاری نباید بکنی ؟
-فضولی . فضولی نباید بکنم ..
-آفرین .. حالا زبونتو پهنش کن و اونو بکش روی کسم .
کس خوری آیدین سستم کرده بود . دستمو گذاشتم پشت سرش و سرشو به لاپام فشردم .
-عالیه عالیه . با دهنت چه آهنگ با حالی می زنی .
- به خاطر این منظره زیباست.اندام قشنگ تو .
-این که مث یه بیابون صافه .
-واسه من بهشت سبزه .
-پس در این بهشت گردش کن . حال کن .
-اووووووهههههه ..اوووووووه کجاتو بخورم طناز .
واسه این که نشون بدم هنوزم حرف اولو من می زنم موهای سرشو کشیدم و اونو رو سینه هام قرار دادم .
-بخور نوک سینه هامو بخور .
-هیشکی مث من نمی تونه توی این قسمت حال بده .
-این جور که معلومه خیلی با حالی .
-اگه بخوای واسه همیشه دوست پسرت میشم .
-اینو که می خوام ولی شوهرم نمی خواد .
-یادم می مونه .. یادم می مونه .. وقتی لباشو رو سینه ام گذاشت و نوک یکی از اونا رو میون دو تا لبش قرار داد سرشو محکم به سینه ام فشار داده تا بیشتر حال کنم .
-حالا میری زیرتر .
-اطاعت میشه.
-آفرین پسر خوب.
-اگه حرف گوش کن باشم جایزه میدی ؟
-از روی عشق و علاقه باید مطیع باشی .
وقتی سرش رفت لاپام جفت پامو به دو طرف صورتش فشار داده و با فشاری که به کسم میومد و تماس صورتش با کسم لذت زیادی می بردم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#152
Posted: 10 Jul 2014 20:35
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی 98
آیدین زبونشو تا اونجایی که می تونست از حلقش در آورده بود ..
-آفرین پسر خوب . همین جوری ادامه بده ..
دو تا پای تپلمو از دو طرف یه صورتش فشار می دادم .
-حالا می تونی تا دلت بخواد حال کنی . فقط باید حواست باشه که مهرداد از این موضوع چیزی نفهمه . اون مریضه . اون بعدا می خواست حالتو بگیره . واست پاپوش درست کنه . ولی من برای تو یه چیز دیگه ای درست می کنم . حالا پاهامو به نوبت می گیری توی دستت .. از سر کس تا نوک انگشتامو لیسش می زنی . اونو فرو می کنی توی دهنت . خوب که بهش حال دادی اون وقت میای سوراخ کونمو می لیسی و من از این کار خیلی خوشم میاد . اون قدر باید لیس بزنی تا گردنت به اندازه کافی درد بگیره . من تشخیص میدم که کی بتونی حالت خودت رو عوض کنی .
یک دهن سیر کونمو لیس زد . حسابی خسته و داغش کرده بودم . رفته بود در کف کسم . کیرش تیزشده نزدیک بود پوست پاره کنه ولی بهش اجازه شروع برای ورود به کسمو نمی دادم . در عوض کیرشو با یه دست گرفتم و یه فشاری بهش آوردم .
-چیه درد گرفت ؟ همین کیر بود که می خواست جلوی شوهرم آبرو ریزی کنه . تو و اون درست می خواستین منو تبدیل به یک زن هرزه کنین و فاتحه منو بخونین .
رو تخت دراز کشیده و با کیرش ور می رفتم .. اول با فشار دستمو از بیضه به سر کیرش می رسوندم بعد خیلی آروم به حرکت جق زدن برای اون ادامه دادم .. آبشو رو سینه هام خالی کردم . دوست داشتم بگم که زبونتو بذار رو سینه ها و شکمم و آبتو بخور ولی دیدم دیگه خیلی کثیف کاری میشه و ممکنه همون لبا رو بذاره رو لبام تازه زیادی تنبیهش کرده بودم .
-حالا آیدین خان دیگه بهانه مهانه نمیاری . مثل یه تازه داماد پر هیجان شروع می کنی به کردن من . اگه ازت راضی نباشم ولت نمی کنم .
-اوووووووووخخخخخخ طناز من دارم دیوونه میشم . چه استیل قشنگی داره کونت .
-ببینم میشه از خود قالبش یه نقاشی با حال در بیاری .
-اگه وسایلشو داشتم همین حالا این کارو می کردم .
-پسر تو مگه خواجه ای ؟ الان چه وقت این کارا بود .
-راست گفتی طناز .. . ولی دست خودم نیست .
-فقط تو نیستی که به هیجان اومدی . خیلی ها اینو می خوان .
-پس تو خیلی دوستم داری که خودت رو در اختیار من گذاشتی.
-آره آیدین جون . خیلی دوستت دارم .
-تا چه حد
-تا همین قدر که دلم می خواد سر به تنت نباشه . زود باش کارت رو انجام بده الان چه وقت این حرفاست . کون گنده و خوشگل من ورزش می خواد . دست مالی می خواد . خرج داره .
-ووووووییییی طناز اون دفعه بهت گفتم ؟
-نمی دونم چی رو؟
-این که جنیفر لوپز غلط کنه کونی مث کون تو داشته باشه.
-اون کونی که کون نداره . همه اینا واسه کلاس گذاشتن و جلب توجه کردنه . این همه کون درست و حسابی داریم حالا این نوبرشو آورده . اصلا می خوای توی اینترنت یه عکس کون از جنیفر لوپز رو در کنار کون من قرار بده .. به این بینندگان نگو این دو تا کون مال کیه . اون وقت با یه نظر سنجی معلوم میشه طرفداران کدوم کون بیشترن . حالا زود باش دیگه من تا فرداشب نمی تونم همین جا بمونم . شوهرجونم جون خودش دلواپس میشه .
وقتی آیدین اون جوری از کونم تعریف می کرد حس کردم که با تمام وجود و هیجانش داره تعریف می کنه . همین منو به این فکر فرو می برد که بی تقصیر هم نیستم که تنوع طلب شدم شاید از اونجایی هم که دوست ندارم بدنم اسراف شه و بتونم به خیلی ها لذت بدم خیلی شور و حال نشون میدم . با این که زیر کیرش خوابیده بودم ولی دست از سرش بر نمی داشتم . دو طرف پاهامو گرفت .. انگاری براش سنگین بودم ولی کسم بوی کیرو احساس می کرد . دیگه می دونست تا ثانیه هایی دیگه با رفیقی دیگه دمساز میشه . حدسم کاملا درست بود . کیر آیدین شکاف کونمو شکافت و مستقیما رفت داخل کسم .
-پسر کارت رو کردی ؟
-تازه شروع شده .
-می دونم . می دونم عزیزم خیلی هم باهات کار دارم .
-راضی کردنت خیلی سخته ..
-اگه راهشو بلد باشی اون قدر ها هم که فکر می کنی سخت نیست . فرض کن داری نقاشی می کنی.
-ولی خوب رنگمون کردی طناز جون .
-نقاش تویی . ما یه رنگ خالص می پاشونیم . دو تا دستامو نگه داشت و کیرشو به سمت جلو حرکت می داد .
-تو هم خیلی خوب واردی . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 54
#153
Posted: 12 Jul 2014 02:22
حذف
ashkbaran
ویرایش شده توسط: ashkanhot12
ارسالها: 3650
#156
Posted: 24 Jul 2014 21:42
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی 100
من و آیدین واسه یکی دو ساعت بعدش هم با هم بودیم . به اندازه کافی مهرداد رو بازی داده بودم . حقش بود که اونو این جوری دور بزنم و باهاش حال کنم . آدم صاف و ساده ای بود . با دنیایی از بیماری و مشکلات خاص خودش . به نظرم اون یک بیمار روحی بود . ولی من چرا این جوری شده بودم ؟ می تونم بگم تقصیر اون بود . به خاطر این که بار اول اون بود که با قرار دادن عکسای من در اینترنت غرور خاصی رو بهم داده بود که باعث شد با فرزاد آشنا شم و بعدشم چند تای دیگه . چند روزی می شد که از تصاویر خودم در سایت خبری نداشتم . هنوز عکسهای زیادی بود که فرزاد اونا رو منتشر نکرده بود . ولی تقریبا می دونستم که شاید تماشای این عکسها مهرداد رو مثل گذشته راضی نکنه . اون دلش خیلی بیشتر از اینا می خواست . می خواست که عملا منو با یکی دیگه ببینه و منم نمی خواستم در این خلاف با اون شریک شم . نمی خواستم اونو به آرزوش برسونم . تصاویری از خودم و فرزاد در سایت دیدم که برام تازگی داشت . اون شب از بس عکس و فیلم گرفته بود که دیگه در مورد همه شون حضور ذهن نداشتم . این تصاویر بازم یه حس و حالی رو در من ایجاد کرده بود ولی باید یواش یواش دور همه اینا رو قلم می کشیدم و به زندگی خودم می رسیدم . در واقع این اینترنت بود که منو تا به این جا رسونده بود و واقعی ترش این که مهرداد مسبب همه این حرکات من در دنیای مجازی شده که از اون به حقیقت هوسبازی هام رسیده بودم .. شاید بهتر این می بود که چشامو به روی مردای خوش تیپی که منو با نظر خریدارانه ای می نگریستند ببندم . .. یه روز که رفتم به محل کار مهرداد پشت پیشخوان یه مردی رو دیدم که تا حالا ندیده بودمش . یه لحظه نگاهشو متوجه خودم دیدم . مثل این که نگاه زن طلب مردا در مورد من همچنان می خواست آتیشم برنه . سعی کردم از اون فضا فاصله بگیرم . چشم و ابروهای مشکی و صورت کشیده و مردونه اون جوون و لبای کوچولوش که اونو خیلی نازش کرده بود واسه یه لحظه طوری به دلم نشسته بود که دلم می خواست باهاش حرف بزنم ولی به یادم اومد که با خودم عهد بستم که باید دور این هوس بازیهامو قلم بگیرم . منی که شوهرمو دوست دارم و زیر بار حرف و کارای زورش نمیرم نباید این قدر به آسونی دم به تله بدم . در همین لحظه بود که فتانه اومد جلو ..
-سلام طناز جون . چه عجب ! بالاخره خانوم خانوما فرصت کردند یه سری به دوستان قدیمشون بزنن . دیگه اصلا یادت رفت یه فتانه ای داری .. حالا من بهت چی بگم دختر ..
اون مرد به محض دیدن ما اومد جلو .
-اوه یادم رفت داداش فرنودمو معرفی کنم . داداشم که از اون فیلمبردارا و فروشنده های درجه یکه . حسابی کارشو وارده .. اصلا دوست نداره کار یکجا نشینی رو . خودش هم کار به اندازه کافی داشته .. ولی اومده و تر جیح داده پیش مهرداد جون کار کنه.
-یادم نمیاد قبلا در مورد دادشت با هام حرف زده باشی . من فکر می کردم تو تک فرزندی .
من و فرنود با هم دست دادیم . لبخندی گوشه لباش نقش بسته بود . ولی من سعی کردم بر خودم مسلط باشم و لبخندشو با لبخند جواب ندم ولی در عوض با رعایت ادب باهاش بر خورد کردم و خیلی معمولی باهاش سلام و احوالپرسی کردم . ولی دستامو برای ثانیه هایی در دستای خودش نگه داشت . بر شیطون لعنت . دستمو کشیدم و لبخندمو تحویل فتانه دادم . مهرداد دو سه تا فروشنده دختر هم استخدام کرده بود و کارش هم خیلی بالا گرفته بود . ولی هیشکی به اندازه فتانه نمی تونست کمک اون باشه . چون مدتهای زیادی بود که با اون کار می کرد و قلق فروشگاه و حتی خود مهر داد رو داشت و با مشتریان هم بر خوردش خوب بود .. .. گیج شده بودم . من و فتانه رفتیم به گوشه ای .
-داداش منو دیدی ؟ چطور بود ؟
-دیدمش .. پسر خوش قیافه و مودبیه . یه چیزی در چهره اش وجود داره که می تونه دخترای زیادی رو بکشونه طرف خودش . زن داره ؟
-نه خوشبختانه مجرده .
-چرا خوشبختانه؟! مگه می خوای واسه دوستی آشنایی بری خواستگاری که مجرد بودنش خوشحالت می کنه .
-شاید واسه یه دوست بخوام برم خواستگاری . آره . اگه بگم اون از تو خوشش اومده شاید تعجب کنی .. اون فقط واسه تو .. واسه این که به مهرداد نزدیک شه اومده این جا تا با نشون دادن خودش به اون و صمیمیت با مهرداد همش یه حس نزدیکی با تو رو داشته باشه و هم این که بتونه یه جورایی شما رو دعوت کنه به خونه خودمون و زمینه آشنایی بیشتری با تو رو واسه خودش جور کنه .
-فتانه ! تو هم داری باهاش همکاری می کنی ؟
-داداشم غکستو با من دید و دیگه نتونست خود نگه دار باشه . مثل آدمای عاشقی که لب به غذا نمی زنن تا به عشقشون برسن شده بود.
-آخه من شوهر دارم .
-ولی من دیدم این چند وقتی تنوع بهت روحیه میده . مهرداد هم که اهل سختگیری نیست و تازه خوششم میاد که بقیه بدونن چه زن خوشگلی داره .. این شب جمعه ای می خوام تو و مهرداد رو دعوت کنم به خونه مون . داداش الان پیش منه .
-ولی اون جوری که منظورته من یکی نیستم .
-ولی خب حالا دعوت ما رو رد نکن .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#159
Posted: 14 Aug 2014 23:01
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی 103
-ببین طناز در این که من عاشقتم و هوس تو رو دارم شکی نیست . در این که واسه داشتن تو هر کاری می کنم شکی نیست . راستش چند روز پیش بودم فروشگاه .. دیدم یه عکسی از تو افتاده رو زمین .. تعجب کردم ..
-واسه چی تعجب کردی ..
-نمی دونم باید بگم یا نه
-چی رو بگی ؟
-که این که اون عکس چه جوری بوده . ممکن بود فتوشاپ بوده باشه
-به نظر تو بوده ؟
-نه نبوده .. یه عکس برهنه از تو بوده ..
-خب حضرت آقا هم نشستی و اون عکس برهنه رو دید زدی و لذتشو بردی . ببینم من که به دمر افتاده بودم چه جوری متوجه شدی که من هستم .
-خب اونو از نیمرخت متوجه شدم که مشخص بود ..
-خوشت اومد ؟ لذت بردی ؟ شما مردای هیز رو من بگم خدا چیکارتون کنه .. راستی عکس لخت من اون جا چیکار می کرد . کی ازم عکس گرفته . می دونم کار کار مهرداده .. چرا اون باید این کارو کرده باشه . چرا باید عکسو از دستش انداخته باشه . من اونو نمی بخشم . چرا آبروی منو می بره ؟!
- راستش می خواستم اون عکسو پنهونش کنم و با خودم ببرم . حدس زده بودم که کار مهرداده . با خودم گفتم اونم از اون مرداییه که از تصویر لخت زنشون خوششون میاد . ولی واقعا هیچ تصویری رو به این زیبایی تا حالا ندیده بودم . تصویر زنی که منو به هیجان بیاره . تا رفتم اونو بذارم توی جیبم یه دستی رو شونه هام قرار گرفت . دستپاچه شدم . تمام تن و بدنم لرزید . احساس خجالت می کردم . نمی خواستم که اون متوجه شده که من از دیدن این عکس دارم لذت می برم .
-ببخشید مهرداد خان این عکس اینجا افتاده بود نمی دونم این چیه . مال کدوم هنر پیشه هست .
-نه این عکس طنازه .. همسرم یک مشکل خاصی داره که منو خیلی نگرانم می کنه . من اونو خیلی دوست دارم برای در مان اون هر کاری می کنم . دوستش دارم . نمی خوام از دستش بدم اون مشکل روحی خاصی داره . دلش می خواد که من ازش عکس بگیرم . حالا نه این که این عکس رو به هر کی که از راه رسید نشون بدم . دوست داره که این عکساش در اینترنت قرار بگیره . همه ازش تعریف کنن لذت ببرن .. این یک نوع مشکل روحی خاصیه . خیلی بد اخلاق و پرخاشگره . البته همیشه این جوری نشون نمیده ولی ما باید کمکش کنیم.
-ما ؟ منظور شما کیه؟
-خب دور و بری ها . اونایی که دوستشون دارن.
-ببخشید اونو به یک روان پزشک نشون دادین ؟ البته اگه در خارج از کشور باشه مسائلی رو میشه با پزشک سکسولوژی مطرح کرد .
-ولی خب هر چیزی رو نمیشه در این جا مطرح کرد . اما یکی دو تا از روانشناسان و پزشکان مغز و اعصاب مشترکا در مورد مسائلی حرف زدن که من خیلی تعجب کردم . اونا می گفتن که همسرت باید دوست پسر بگیره و به نوعی عقده های سر کش خودشو که از درون داره اونو آتیش می زنه مهار کنه . اینو هم به من گفت که اون پزشکا از اون جایی که اونو می شناختند و به اون اعتماد داشتند این راه در مان رو بهش گفتن . ازم خواستن که در این مورد به کسی چیزی نگم .. .....
در همین لحظات که من و فرنود سر گرم صحبت بودیم فتانه و مهرداد پیداشون شد ولی تا ما رو دیدن محو شدن تا ما به حرفامون ادامه بدیم .
-طناز جون فقط تو رو خدا این مطالبی رو که بهت گفتم با مهرداد در میون نذار . اون به من اعتماد کرده.
-خب ادامه بده .. شوهرم دیگه چی بهت گفت . نگفت که طناز پس از دوست پسر گرفتن باید سکس انجام بده ؟
-اتفاقا همینا رو هم گفت ..
-نگفت که توی فرنود می تونی کمک حالش باشی و اونو از این مخمصه درش بیاری ؟ چون عاشق منه و می خواد سلامتی منو حفظ کنه و من بیمار نشم ؟ اینو نگفت که خودش خیلی دوست داره که صحنه سکس در مانی منو ببینه ؟
-وااااایییییی فتانه تو همه اون حرفایی رو که من می خوام بزنم داری میگی . انگار فکر مو می خونی .
-فکر تو رو نه . فکر مهرداد رو می خونم ...... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم