انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 16 از 17:  « پیشین  1  ...  14  15  16  17  پسین »

هوس اینترنتی


مرد

 
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی 97

من باید یه جوری به این مهرداد یه جوری یه ضرب شستی رو نشون می دادم . فعلا بهتره تا یکی دو روزی رو بی خیال چت بازی ها می شدم تا یه فکری به حالش بکنم . تصمیم گرفته بودم یه ریسک عجیبی بکنم . یه ریسکی که نه سیخ بسوزه و نه کباب . هم حالمو بکنم و هم به خواسته ام برسم و هم این که یه تیغی هم به این همسرم زده باشم و بعد از اون دیگه برم سر خونه و زندگیم . خوشگلی و خوش اندامی هم درد سر شده . روز بعد آیدین رو آوردمش خونه فتانه . بدون این که از بر نامه نقاشی خبری باشه . حسابی اونو پیچوندم و حالشو گرفتم .
-ببینم تو حالا با شوهرم دست به یکی می کنی که زندگی منو تباه کنی .؟ اگه منو می خواستی خب به خود من می گفتی . مگه خودت از کشوری پا نشدی و نیومدی که مهد آزادی و دموکراسی در سراسر دنیاست ؟ داره به همه دنیا سرویس میده ؟ تو هم باید اصول کارو بدونی . من با تو چیکار کنم . حالا شوهرم در مورد من چی فکر می کنه ؟
-اون فکرای بد نمی کنه . باور کن .
- امتحانتو خوب پس دادی . حقته که باهات هر کاری رو که دوست دارم انجام بدم . تو رو زیر پاهام له کنم . مشت و لگدت بزنم .
-هر کاری دوست داری انجام بده . هر کاری که با ها م می کنی بکن .
راستش این چند روزه ور رفتن اون با من منو هم یه جورایی وسوسه کرده بود که خودمو در اختیارش قرار بدم . اونی که در مقابل زنا خیلی خونسرد و بی خیال نشون می داد و حداقل داخل کشور و همین دور و بری ها هیشکی هیچ خاطره سکسی رو ازاون تعریف نکرده بود وقتی که این جوری خودشو شیفته من نشون می داد... حس می کردم که با این همه حال کردنا و با مردای دیگه بودن من بازم بدنم همون فرم قشنگشو حفظ کرده و طالبه که دست تازه ای بهش بخوره
-می خوام گازت بگیرم آیدین . می خوام همه جاتو کبود کنم تا دیگه هستی به خودت این اجازه رو ندی که هر کاری که دلت خواست انجام بدی . گستاخی هم یه حدی داره.
-تو هر کاری که دوست داری با من انجام بده . این که آرزومه . من سگ تو میشم . اسب تو میشم . اصلا هرچی که تو بگی انجام میدم .
-در عوض ؟ در عوض چی ازم می خوای ؟
-نمی دونم چه جوری بگم .
-لخت شم خوبه ؟
-طناز خیلی دوست دارم باهات حال کنم .
-من آدم بد جنسی نیستم .
با دستم به طرف زمین هلش دادم . کفشمو گذاشتم رو صورتش .
-حالا اونو خوب لیس می زنی .. بعد هم باهات کار دارم .
یه دامن کوتاه پام کرده بودم با یه تاپ خیلی چسبون . زبونشو گذاشته بود رو کفش پاشنه ده سانتی من و اونو لیسش می زد . دلم می خواست همون کفشو می کوبوندم توی سرش ولی دلم نمیومد . زبونشو از کفش هم آورد بالاتر و پاهامو لیس می زد .. داشت خوشم میومد .. دلم می خواست الان سرش لای پام بود و کسمومی لیسید ولی این جوری نباید روشو زیاد می کردم . همونجا رو زمین لختش کرده با خشونت لباساشو یکی یکی از تنش در آوردم . کیرش در حالت خوابیده هم خبلی کلفت نشون می داد .
-بلیسش .. تنمو لیس بزن ..
سریع خودمو لخت کردم . چشاش داشت در میومد باورش نمی شد . از کف پامو شروع کرد به بوسیدن .
-تو برده منی آیدین . سگ منی .. پارس کن .. پارس کن .
اون صدای سگ در می آورد و زبونشو رو تنم می کشید .
-تو تسلیم منی .
-آره آره من تسلیمم هر کاری بگی می کنم .. -انگشتای پامو دونه به دونه لیس می زنی .
-باشه .. سوراخ کونتو هم لیسش می زنم . ..
رفتیم رو تخت تا راحت تر بتونم باهاش حال کنم .
-پس اول زبونتو می کشی رو سوراخ کنم . خوب ماچش کن . لیسش بزن
. عین یه سگ له له می زد ..
-هر کی طنازو بخواد همینه . چه کاری نباید بکنی ؟
-فضولی . فضولی نباید بکنم ..
-آفرین .. حالا زبونتو پهنش کن و اونو بکش روی کسم .
کس خوری آیدین سستم کرده بود . دستمو گذاشتم پشت سرش و سرشو به لاپام فشردم .
-عالیه عالیه . با دهنت چه آهنگ با حالی می زنی .
- به خاطر این منظره زیباست.اندام قشنگ تو .
-این که مث یه بیابون صافه .
-واسه من بهشت سبزه .
-پس در این بهشت گردش کن . حال کن .
-اووووووهههههه ..اوووووووه کجاتو بخورم طناز .
واسه این که نشون بدم هنوزم حرف اولو من می زنم موهای سرشو کشیدم و اونو رو سینه هام قرار دادم .
-بخور نوک سینه هامو بخور .
-هیشکی مث من نمی تونه توی این قسمت حال بده .
-این جور که معلومه خیلی با حالی .
-اگه بخوای واسه همیشه دوست پسرت میشم .
-اینو که می خوام ولی شوهرم نمی خواد .
-یادم می مونه .. یادم می مونه .. وقتی لباشو رو سینه ام گذاشت و نوک یکی از اونا رو میون دو تا لبش قرار داد سرشو محکم به سینه ام فشار داده تا بیشتر حال کنم .
-حالا میری زیرتر .
-اطاعت میشه.
-آفرین پسر خوب.
-اگه حرف گوش کن باشم جایزه میدی ؟
-از روی عشق و علاقه باید مطیع باشی .
وقتی سرش رفت لاپام جفت پامو به دو طرف صورتش فشار داده و با فشاری که به کسم میومد و تماس صورتش با کسم لذت زیادی می بردم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی 98

آیدین زبونشو تا اونجایی که می تونست از حلقش در آورده بود ..
-آفرین پسر خوب . همین جوری ادامه بده ..
دو تا پای تپلمو از دو طرف یه صورتش فشار می دادم .
-حالا می تونی تا دلت بخواد حال کنی . فقط باید حواست باشه که مهرداد از این موضوع چیزی نفهمه . اون مریضه . اون بعدا می خواست حالتو بگیره . واست پاپوش درست کنه . ولی من برای تو یه چیز دیگه ای درست می کنم . حالا پاهامو به نوبت می گیری توی دستت .. از سر کس تا نوک انگشتامو لیسش می زنی . اونو فرو می کنی توی دهنت . خوب که بهش حال دادی اون وقت میای سوراخ کونمو می لیسی و من از این کار خیلی خوشم میاد . اون قدر باید لیس بزنی تا گردنت به اندازه کافی درد بگیره . من تشخیص میدم که کی بتونی حالت خودت رو عوض کنی .
یک دهن سیر کونمو لیس زد . حسابی خسته و داغش کرده بودم . رفته بود در کف کسم . کیرش تیزشده نزدیک بود پوست پاره کنه ولی بهش اجازه شروع برای ورود به کسمو نمی دادم . در عوض کیرشو با یه دست گرفتم و یه فشاری بهش آوردم .
-چیه درد گرفت ؟ همین کیر بود که می خواست جلوی شوهرم آبرو ریزی کنه . تو و اون درست می خواستین منو تبدیل به یک زن هرزه کنین و فاتحه منو بخونین .
رو تخت دراز کشیده و با کیرش ور می رفتم .. اول با فشار دستمو از بیضه به سر کیرش می رسوندم بعد خیلی آروم به حرکت جق زدن برای اون ادامه دادم .. آبشو رو سینه هام خالی کردم . دوست داشتم بگم که زبونتو بذار رو سینه ها و شکمم و آبتو بخور ولی دیدم دیگه خیلی کثیف کاری میشه و ممکنه همون لبا رو بذاره رو لبام تازه زیادی تنبیهش کرده بودم .
-حالا آیدین خان دیگه بهانه مهانه نمیاری . مثل یه تازه داماد پر هیجان شروع می کنی به کردن من . اگه ازت راضی نباشم ولت نمی کنم .
-اوووووووووخخخخخخ طناز من دارم دیوونه میشم . چه استیل قشنگی داره کونت .
-ببینم میشه از خود قالبش یه نقاشی با حال در بیاری .
-اگه وسایلشو داشتم همین حالا این کارو می کردم .
-پسر تو مگه خواجه ای ؟ الان چه وقت این کارا بود .
-راست گفتی طناز .. . ولی دست خودم نیست .
-فقط تو نیستی که به هیجان اومدی . خیلی ها اینو می خوان .
-پس تو خیلی دوستم داری که خودت رو در اختیار من گذاشتی.
-آره آیدین جون . خیلی دوستت دارم .
-تا چه حد
-تا همین قدر که دلم می خواد سر به تنت نباشه . زود باش کارت رو انجام بده الان چه وقت این حرفاست . کون گنده و خوشگل من ورزش می خواد . دست مالی می خواد . خرج داره .
-ووووووییییی طناز اون دفعه بهت گفتم ؟
-نمی دونم چی رو؟
-این که جنیفر لوپز غلط کنه کونی مث کون تو داشته باشه.
-اون کونی که کون نداره . همه اینا واسه کلاس گذاشتن و جلب توجه کردنه . این همه کون درست و حسابی داریم حالا این نوبرشو آورده . اصلا می خوای توی اینترنت یه عکس کون از جنیفر لوپز رو در کنار کون من قرار بده .. به این بینندگان نگو این دو تا کون مال کیه . اون وقت با یه نظر سنجی معلوم میشه طرفداران کدوم کون بیشترن . حالا زود باش دیگه من تا فرداشب نمی تونم همین جا بمونم . شوهرجونم جون خودش دلواپس میشه .
وقتی آیدین اون جوری از کونم تعریف می کرد حس کردم که با تمام وجود و هیجانش داره تعریف می کنه . همین منو به این فکر فرو می برد که بی تقصیر هم نیستم که تنوع طلب شدم شاید از اونجایی هم که دوست ندارم بدنم اسراف شه و بتونم به خیلی ها لذت بدم خیلی شور و حال نشون میدم . با این که زیر کیرش خوابیده بودم ولی دست از سرش بر نمی داشتم . دو طرف پاهامو گرفت .. انگاری براش سنگین بودم ولی کسم بوی کیرو احساس می کرد . دیگه می دونست تا ثانیه هایی دیگه با رفیقی دیگه دمساز میشه . حدسم کاملا درست بود . کیر آیدین شکاف کونمو شکافت و مستقیما رفت داخل کسم .
-پسر کارت رو کردی ؟
-تازه شروع شده .
-می دونم . می دونم عزیزم خیلی هم باهات کار دارم .
-راضی کردنت خیلی سخته ..
-اگه راهشو بلد باشی اون قدر ها هم که فکر می کنی سخت نیست . فرض کن داری نقاشی می کنی.
-ولی خوب رنگمون کردی طناز جون .
-نقاش تویی . ما یه رنگ خالص می پاشونیم . دو تا دستامو نگه داشت و کیرشو به سمت جلو حرکت می داد .
-تو هم خیلی خوب واردی . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
حذف
ashkbaran
     
  ویرایش شده توسط: ashkanhot12   
↓ Advertisement ↓
زن

 
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی ۹۹

-اوووووووخخخخخخ آیدین آیدین .. خیلی عالیه عالی تر از عالی همینو ادامه بده .. اون کیرشو وقتی به ته کوسم می کوبوند قسمت پایین بدنش کونمو می لرزوند .
-چی می بینی پسر ..
-همون چیزی رو که هفته هاست می بینم . مثل این که تمام لحظه ها رو با هم می بینم . چقد داغش کردی .. کیرت داخل شکممو داره می سوزونه .
شونه هامو نرم نرم می بوسید . یواش یواش خودشو رسوند به بازوم .. کل بدنم نیاز داشت ..
-ببینم این جوری بهتر بود یا این که خودت رو نشون شوهرم می دادی ؟ خوب آبروی خودت رو پیش اون بردی و اون بعدا می تونست سو استفاده بکنه و حال تو رو هم می گرفت ولی این جوری تو داری حال می کنی . دارم بهت حال میدم .
کیرش تا ته رفته بود توی بدنم و اونم وسط بدنشو طوری به دو تا قاچای کونم می چسبوند که کون و کپل من داغ کرده و فکر می کردم که اون با وسط بدنش داره ماساژم میده .
-آیدین همین جوری باهام باش .. انگشتتو هم از کنار کیرت بذار توی کسم . با لبه هاش بازی کن . من دارم ارضا میشم . بازم دارم میشم . خیلی زود می تونی ... بگو از کی یاد گرفتی شیطون ..
-طناز تو با این ناز و ادات آتیشم زدی .. خیلی راحت می تونی منو از این رو به آن رو کنی ..
-حالا کجاشو دیدی .. می تونم با هر آهنگی برات برقصم ..
-نمی دونم چی بگم طناز . تو اندامی داری که خیلی تپل و گوشتیه ولی با همه توپر بودنت اصلا نشون نمیدی که وزنت زیاد باشه ..
-ببینم این حالتا رو هم می تونی نقاشی کنی ؟
-آره بازم هوس دارم که هر قسمت از بدنتو واسه خودم بکشم و اگه یه وقتی دارم از اینجا میرم اونو با خودم ببرم .
-اگه می تونی ذهنی بکش . تو که میگی من همیشه در ذهن تو هستم .
-طناز دلم می خواد از شوهرت جدا شی و با من از دواج کنی .
نزدیک بود از زبونم بپره که الان برای چند مین باره که این پیشنهاد به من میشه که زود دهنمو جمع کردم .
-اووووووههههههه طناز طناز ..
-خوشم میاد این جوری دلت میره . تو که از ازدواج فراری بودی این جوری افتادی به دام من . ولی من مهرداد شوهرمو با همه دیوونگی هاش دوست دارم و اونو می خوام . بهش احترام میذارم ..
-از این کارت سردر نمیارم .
-خب دیگه بعضی آدما یه دیوونگی هایی دارند . اون یه جور دیوونگی داره من یه جور دارم و او هم یه جور مخصوص و بی نظیر .
-خیلی رک و پوست کنده حرفاتو می زنی .
-چیکار کنم من با کسی رو در بایستی ندارم . ادامه بده .
-نمی دونم باید چیکار کنم .
-ادامه بده همین جور .. من می خوام .. ..
چقدر تنوع طلب شده بودم و هرچه از این کیر های گوناگون به دل کس و کونم می نشست بازم تشنه کیر دیگه و هوسی دیگه بودم . داشتم یواش یواش مردا رو درک می کردم که راحت میرن دنبال زنای دیگه .. این که چقدر تنوع طلبن .. ولی خود خواه هم هستن . دلشون نمی خواد که ما زنا بریم به دنبال لذتهای گوناگون و تنوع . جون عمه شون غیرتی هستن.
-راستشو بگو از کی تا حالا دوست داری با من باشی آیدین .
-فکر کنم یه بار بهت گفته باشم .. از همون لحظه ای که تو رو دیدم . خیلی خودمو کنترل کردم . نمی خواستم فکر کنی که خیلی چشم چرونم .
-واسه همین بی طاقت شدی وقتی که مهرداد بهت پیشنهاد داد ؟
-فکر کردم اون دیوونه هست .. بعدا گفتم نه اون دیوونه نیست روانیه ..
-کس خله .. اون کس خله .. لذت بده . لذت ببر .
دقایقی رو در سکوت گذروندیم . اون با بوسه هاش منو لحظه به لحظه نرم ترم می کرد . خلاف اون چه که فکر می کردم خیلی شل و وارفته و بی دست و پاست اتفاقا خیلی هم پر تحرک بود .
-ببینم من طبیعی ترم یا تصویر من .
-تو ..تو اصل اصلی ..
-ادامه بده پسر .. خیلی عالی داری حال میدی .
کیرش همچنان به ته کسم می خورد و با انگشتش هم داشت با روی کس و لبه هاش بازی می کرد . فقط داشتم نگاش می کردم که چیکار می کنه . به چیز دیگه ای فکر نمی کردم .
-آییییییییی .. اووووووووهههه دارم می ریزم .. دارم می ریزم .. خیلی با حالی پسر .. سرشو که خم کرد و نوک سینه منو گذاشت توی دهنش حس کردم که با مکش های اون یه چیزی داره از کسم می ریزه . منو به اوج رسونده بود .. کسمو می زدم به سمت بالا .. اون متوجه شده بود که من دیگه به آخرای راه رسیدم ..
-آخخخخخخخخ سوختم سوختم .. من آب کیرت رو می خوام ..
دستامو گذاشتم رو کون آیدین و اونو به سمت خودم فشارش دادم و محکم طوری که تکون بخور نبود .. راهی نداشت جز این که آبشو خالی کنه توی کسم .. وقتی که منی گرم و جون بخششو می ریخت توی کس نمی تونستم جلوی لبخند رضایت خودمو بگیرم ... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
professor577: اخخخخخخخ که چه کیفی داره
خوب مرسی
با سلام و درودی دیگر ..خسته نباشی . دست گلت درد نکنه . دوست و داداشت : ایرانی
     
  
مرد

 
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی 100

من و آیدین واسه یکی دو ساعت بعدش هم با هم بودیم . به اندازه کافی مهرداد رو بازی داده بودم . حقش بود که اونو این جوری دور بزنم و باهاش حال کنم . آدم صاف و ساده ای بود . با دنیایی از بیماری و مشکلات خاص خودش . به نظرم اون یک بیمار روحی بود . ولی من چرا این جوری شده بودم ؟ می تونم بگم تقصیر اون بود . به خاطر این که بار اول اون بود که با قرار دادن عکسای من در اینترنت غرور خاصی رو بهم داده بود که باعث شد با فرزاد آشنا شم و بعدشم چند تای دیگه . چند روزی می شد که از تصاویر خودم در سایت خبری نداشتم . هنوز عکسهای زیادی بود که فرزاد اونا رو منتشر نکرده بود . ولی تقریبا می دونستم که شاید تماشای این عکسها مهرداد رو مثل گذشته راضی نکنه . اون دلش خیلی بیشتر از اینا می خواست . می خواست که عملا منو با یکی دیگه ببینه و منم نمی خواستم در این خلاف با اون شریک شم . نمی خواستم اونو به آرزوش برسونم . تصاویری از خودم و فرزاد در سایت دیدم که برام تازگی داشت . اون شب از بس عکس و فیلم گرفته بود که دیگه در مورد همه شون حضور ذهن نداشتم . این تصاویر بازم یه حس و حالی رو در من ایجاد کرده بود ولی باید یواش یواش دور همه اینا رو قلم می کشیدم و به زندگی خودم می رسیدم . در واقع این اینترنت بود که منو تا به این جا رسونده بود و واقعی ترش این که مهرداد مسبب همه این حرکات من در دنیای مجازی شده که از اون به حقیقت هوسبازی هام رسیده بودم .. شاید بهتر این می بود که چشامو به روی مردای خوش تیپی که منو با نظر خریدارانه ای می نگریستند ببندم . .. یه روز که رفتم به محل کار مهرداد پشت پیشخوان یه مردی رو دیدم که تا حالا ندیده بودمش . یه لحظه نگاهشو متوجه خودم دیدم . مثل این که نگاه زن طلب مردا در مورد من همچنان می خواست آتیشم برنه . سعی کردم از اون فضا فاصله بگیرم . چشم و ابروهای مشکی و صورت کشیده و مردونه اون جوون و لبای کوچولوش که اونو خیلی نازش کرده بود واسه یه لحظه طوری به دلم نشسته بود که دلم می خواست باهاش حرف بزنم ولی به یادم اومد که با خودم عهد بستم که باید دور این هوس بازیهامو قلم بگیرم . منی که شوهرمو دوست دارم و زیر بار حرف و کارای زورش نمیرم نباید این قدر به آسونی دم به تله بدم . در همین لحظه بود که فتانه اومد جلو ..
-سلام طناز جون . چه عجب ! بالاخره خانوم خانوما فرصت کردند یه سری به دوستان قدیمشون بزنن . دیگه اصلا یادت رفت یه فتانه ای داری .. حالا من بهت چی بگم دختر ..
اون مرد به محض دیدن ما اومد جلو .
-اوه یادم رفت داداش فرنودمو معرفی کنم . داداشم که از اون فیلمبردارا و فروشنده های درجه یکه . حسابی کارشو وارده .. اصلا دوست نداره کار یکجا نشینی رو . خودش هم کار به اندازه کافی داشته .. ولی اومده و تر جیح داده پیش مهرداد جون کار کنه.
-یادم نمیاد قبلا در مورد دادشت با هام حرف زده باشی . من فکر می کردم تو تک فرزندی .
من و فرنود با هم دست دادیم . لبخندی گوشه لباش نقش بسته بود . ولی من سعی کردم بر خودم مسلط باشم و لبخندشو با لبخند جواب ندم ولی در عوض با رعایت ادب باهاش بر خورد کردم و خیلی معمولی باهاش سلام و احوالپرسی کردم . ولی دستامو برای ثانیه هایی در دستای خودش نگه داشت . بر شیطون لعنت . دستمو کشیدم و لبخندمو تحویل فتانه دادم . مهرداد دو سه تا فروشنده دختر هم استخدام کرده بود و کارش هم خیلی بالا گرفته بود . ولی هیشکی به اندازه فتانه نمی تونست کمک اون باشه . چون مدتهای زیادی بود که با اون کار می کرد و قلق فروشگاه و حتی خود مهر داد رو داشت و با مشتریان هم بر خوردش خوب بود .. .. گیج شده بودم . من و فتانه رفتیم به گوشه ای .
-داداش منو دیدی ؟ چطور بود ؟
-دیدمش .. پسر خوش قیافه و مودبیه . یه چیزی در چهره اش وجود داره که می تونه دخترای زیادی رو بکشونه طرف خودش . زن داره ؟
-نه خوشبختانه مجرده .
-چرا خوشبختانه؟! مگه می خوای واسه دوستی آشنایی بری خواستگاری که مجرد بودنش خوشحالت می کنه .
-شاید واسه یه دوست بخوام برم خواستگاری . آره . اگه بگم اون از تو خوشش اومده شاید تعجب کنی .. اون فقط واسه تو .. واسه این که به مهرداد نزدیک شه اومده این جا تا با نشون دادن خودش به اون و صمیمیت با مهرداد همش یه حس نزدیکی با تو رو داشته باشه و هم این که بتونه یه جورایی شما رو دعوت کنه به خونه خودمون و زمینه آشنایی بیشتری با تو رو واسه خودش جور کنه .
-فتانه ! تو هم داری باهاش همکاری می کنی ؟
-داداشم غکستو با من دید و دیگه نتونست خود نگه دار باشه . مثل آدمای عاشقی که لب به غذا نمی زنن تا به عشقشون برسن شده بود.
-آخه من شوهر دارم .
-ولی من دیدم این چند وقتی تنوع بهت روحیه میده . مهرداد هم که اهل سختگیری نیست و تازه خوششم میاد که بقیه بدونن چه زن خوشگلی داره .. این شب جمعه ای می خوام تو و مهرداد رو دعوت کنم به خونه مون . داداش الان پیش منه .
-ولی اون جوری که منظورته من یکی نیستم .
-ولی خب حالا دعوت ما رو رد نکن .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی ۱۰۱

-امان از دست تو فتانه . آخه من به تو چی بگم . تو که می دونی من چقدر خاطرت رو می خوام . خیلی دوستت دارم . حیف که داداشت این جاست و می ترسم که دنبال ما راه بیفته و بیاد وگرنه یه ماچ آبدار از اون لبات می گرفتم .
-اولا من و داداشم با هم این حرفا رو نداریم ...
-اون وقت اون حتما فکر می کنه که من و تو با هم سر و سری داریم .
-فرنود اصلا کج خیال نیست . تازه فر هنگش خیلی بالاست و به خوبی می دونه و می فهمه که زنا هم می تونن با هم حال کنن و از وجود هم لذت ببرن.
-جون من ؟
-راستی طناز اینو هم یادت باشه که هر کی منو دوست داشته باشه و بخواد داداش منو هم باید دوست داشته باشه و بخوا د .
-عزیز دلم دوست داشتن اجیار نیست . تو که خودت می دونی که می تونه یک علاقه و اشتیاق باشه ..
-ولی فرنود من از اون یکی دو نفری که باهاشون بودی خیلی بهتره .
-فتانه بس کن عزیز دلم . حالا من یکی دو اشتباه کردم . شاید نخوام تکرارش کنم . ببینم نکنه گلوت پیش شوهرم گیر کرده این جوری دوست داری یه بزم چهار نفره راه بندازی .
-دختر کج خیال شدی ها . من که خودم می دونم تو شوهرت مهرداد رو چقدر دوست داری و اون قدر بهش احترام میذاری که حاضر نیستی جلوی اون با کسی سکس کنی -فتانه من با تو در این مورد حرفی زدم ؟ اصلا حافظه ام قاطی کرده . نمی دونم باید به چی فکر کنم و به چی فکر نکنم .
راستش تصمیم گرفتم برای مهمونی چهار نفره شب جمعه ای در خونه فتانه یه لباس خیلی ساده و معمولی بپوشم . با این حال تا آخر هفته هر وقت که حوصله ام سر می رفت بیشتر می رفتم فروشگاه مهرداد .. ته دلم انگیزه ام این بود که اون منو ببینه نه این که من اونو ببینم . خوشم میومد واسه اونم دلبری کنم .. اون عهدی رو که با خودم بسته بودم و این که یه لباس ساده ای بپوشمو داشت از یادم می رفت . خیلی دوست داشتم شاد ترین لباسی رو که بهم میاد تنم کنم و شاد ترین میکاپو انجام بدم . یه مینی پیراهن کوتاه به رنگ قرمز شاد تنم کرده بودم که به درخواست مهرداد قسمت سینه شو هم چاکدار انتخاب کرده که سینه رو بندازه توی دید .. از همون لحظه اولی که پامونو گذاشتیم توی مهمونی چهار نفره حس کردم که فتانه و مهرداد دارن یه نگاههای خاصی به هم میندازن . ولی می دونستم که هیشکدومشون نسبت به من اهل خیانت نیستن . فقط به این شک کرده بودم که نکنه مهردادی که عادت داره به همه متوسل شه که زنشو بکنن این بار از اون دو نفر و فتانه کمک خواسته باشه . اگه فتانه بخواد در این زمینه همدست مهرداد شده باشه من ازش خیلی ناراحت میشم و می شدم . چون اصلا انتظار این دورویی رو از اون نداشتم . اونا من و فرنود رو با هم تنها گذاشته بودند . اون شاید از همه این پسرا و مردایی که من با هاشون بودم خوش قیافه تر و سر حال تر نشون می داد . یه جاذبه خاصی داشت که نمی شد به این آسونی ازش دل کند . ولی اصلا دوست نداشتم که مهرداد سر سوزنی بدونه که من تمایل به این کار دارم و سر و گوش من می جنبه . حتی مردایی که نوعی بیماری دارن و در این زمبنه همراه زنشون بوده بهش کمک هم می کنند بی جنبه میشن . و من باید فکر روزای بعد رو هم می کردم .
فرنود : طناز جان خیلی رفتی توی فکر.
-نمی دونم چرا . ولی داشتم به این فکر می کردم که امشب شما چهار نفرو انداختم توی زحمت ..
فرنو د در حالی که می خندید گفت .
-منظور شما ما دو نفره ؟ البته شما هم زحمت کشیدین تشریف آوردی ..
وقتی که می خندید دندونای سفید و یه دستش چقدر چهره شو جذاب تر نشون می داد . دلم نمیومد که از کنارش دور شم ولی این فضولی که فتانه و مهرداد دارن در مورد چی با هم حرف می زنن منو کشته بود .
-فرنود جان خواهرت کجاست ؟
-اون و مهرداد جون احتمالا دارن در مورد مسائل کاری و فروشگاه با هم حرف می زنن .
-ببینم صبح تا غروبو کم آوردن و حالا دارن در مورد این مسائل حرف می زنن ؟
-چیه حساسیت داری ؟
-به چی ؟ نمی فهمم چی میگی ؟
-منظورم اینه که حالا که اومدیم مهمونی دور هم خوش باشیم و بگیم و بخندیم ..
-از این که کنار من هستین خوشحال نیستین ؟
-چرا خوشحال هستم ولی از این که بخوام بازیچه یک مشت آدمی باشم که حس می کنن هیچی حالیم نیست بشم من یکی توی کتم نمیره . حتی اگه پسر شاه پریان عاشقم شه و کشته مرده من باشه .
دو تا مچ های دستمو کنار هم قرار داد و اونو بین دو تا کف دستش گذاشت و خیلی آروم باهاشون بازی می کرد خیلی خوشم میومد ولی از این که حس کنم اون نسبت به من ریا کاره و با این که ممکنه پای مهرداد در میون باشه لجم می گرفت . دلم می خواست با لگد بکوبونم تو ی خایه اش تا حقیقتو بهم بگه ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی ۱۰۲

من و فرنود رفتیم به اتاق بغلی . از نگاهش آتیش می بارید . همون نگاهی که داشت آتیشم می زد . منم حس کردم که شاید این آخرین گزینه ای باشه که بتونم در کنارش باشم . چون اگه می خواستم با اون باشم دلم می خواست همیشه باشم . نمی دونستم چرا خیلی زود دارم به اون گرایش پیدا می کنم . نه .. نه .. از من بعید بود . ولی با همه این انگیزه ای که منو به سوی اون می کشوند انتظار صداقت و بی ریایی رو از اون داشتم . هنوز هیچی بین ما اتفاق نیفتاده بود . ولی دیگه من مردا رو کاملا می شناختم . می تونستم جزئیات نگاه و تمایلات اونا رو به وقتی که به یه زن خیره میشن تشریح کنم . در نگاه او یه مختصر علاقه هم می دیدم . اگه اون بخواد به دستور مهرداد به سمت من بیاد . می دونستم حتما شوهرم یه نقشه ای چیده و به این سادگی ها مسئله رو عنوان نکرده . چی بهش گفته . یه حسی بهم می گفت که اگه فر نود در این اتاق لختم کنه و با هام ور بره و به مر حله فینال سکس برسونه بازم سر و کله اون دو نفر پیداشون نمیشه . شاید این چیزی بود که مهردا و فتانه می خواستند . نمی دونم چرا حالا دلم می خواست که حرفای فتانه در مورد این که داداشش منو دوست داره و به من علاقه منده راست باشه . دیگه اون وقت این فکر که اون با مهرداد دست به یکی کرده منو آزارم نمیده . به شدت ناراحت بودم و مضطرب . دستامو در همون حالت دقایقی پیش گرفته و خیلی آروم و در یه حالت نرمشی باهام ور می رفت . دلم می خواست خودمو بندازم توی بغلش . حس کنم اونم اینو به خوبی فهمیده بود . لباشو به لبام نزدیک کرد . اما من انگشتمو گذاشتم بین لبای خودم و اون .
-نه ..نه ... پسر خوب . داری به اوسا کارت خیانت می کنی ؟ مگه نمی دونی بوسیدن یک زن نامحرم گناهه .
-تو هم مگه نمی دونی این جور بی حجاب گشتن تا بالای زانو بر هنه بودن حرامه و تحریک کردن مردای دیگه گناه بزرگیه . حالا که عمل تحریک صورت گرفت مسئولیت بزرگی به گردنت میفته ..؟ طناز من دوستت دارم . عاشقتم . از همون لحظه ای که دیدمت .
-منو دیدی یا عکسمو در کنار عکس خواهرت دیدی .
-چه فرقی می کنه ! همین حالاشم که تو رو می بینم حس می کنم که در انتخاب خودم اشتباه نکردم .
-ببینم در این مورد باید با مهرداد هماهنگی کنی که چه جوری می خوای منو داشته باشین . مثلا من می تونم روزای زوج در اختیار یه نفر باشم و روزای فرد در اختیار یه نفر دیگه . یعنی سه روز زن تو باشم و سه روز زن مهرداد . جمعه ها هم تعطیل بوده استراحت کنم . یا این که یه دوست پسر برای خودم بگیرم . این چه طوره . ! من شوهر دارم . الان مهرداد اگه بفهمه من و تو رابطه مون خیلی نزدیکه منو می کشه . اون غیرتیه . نه من نمی تونم قبول کنم . شما مردا خیلی هیزین . وقتی گلوتون پیش زنی گیر می کنه هیچی جلو دارتون نیست . هر جوری شده می خواین به خواسته تون برسین .
-طناز من دوستت دارم . باور کن این طور نیست .
-منو دوست داری .. اون قسمت از وجود منو که نمی بینی دوست داری یا تن منو که مردا عاشق هوس خودشونن . مهرداد منو قیمه قیمه ام می کنه .
-اگه این کارو نکنه چی ؟ اگه اون برای خوشبختی و رفاه و آرامش تو هر کاری انجام بده چی ؟
-میشه بیشتر توضیح بدی
-چیزی نیست که توضیح بدم .
بازم اومد طرف من . خواست منو ببوسه . اونو پس زدم .
- تا به من نگی موضوع چیه و چه اتفاقی افتاده من میذارم همین جور در آتیش طناز بسوزی . خودت این آتیشو روشن کردی .. باید برای من موضوع رو بازش کنی . چیه اون تو رو اجیرت کرده که با من دوست شی و پاپوش درست کنی که از شر من خلاص شی ؟
-من که از خدامه این کارانجام بشه و اون وقت می تونم برای همیشه تو رو داشته باشم.
-من از مردای دو رو و حقه باز خوشم نمیاد . مردی که بخواد به زنی دروغ بگه بهتره بره بمیره . به من دست نزن که من جیغ می کشم آبروتو می برم .
-سلاح شما زنا همش جیغ کشیدنه .
- جیغ من بد تر از هزار فریاده . طوری داد می کشم که ستونهای این مجتمع بلرزه و همه از خونه هاشون برین بیرون . راستشو بهم بگو قول میدم لوت ندم ..
-باشه میگم فتانه به شرطی که ازم متنفر نشی . همه اینا به خاطر عشقیه که نسبت به تو دارم . دوستت دارم .
-نگو عشق .. شایدم یه نموره ای عشق وجود داشته باشه . ولی بگو عشق و هوس .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی 103

-ببین طناز در این که من عاشقتم و هوس تو رو دارم شکی نیست . در این که واسه داشتن تو هر کاری می کنم شکی نیست . راستش چند روز پیش بودم فروشگاه .. دیدم یه عکسی از تو افتاده رو زمین .. تعجب کردم ..
-واسه چی تعجب کردی ..
-نمی دونم باید بگم یا نه
-چی رو بگی ؟
-که این که اون عکس چه جوری بوده . ممکن بود فتوشاپ بوده باشه
-به نظر تو بوده ؟
-نه نبوده .. یه عکس برهنه از تو بوده ..
-خب حضرت آقا هم نشستی و اون عکس برهنه رو دید زدی و لذتشو بردی . ببینم من که به دمر افتاده بودم چه جوری متوجه شدی که من هستم .
-خب اونو از نیمرخت متوجه شدم که مشخص بود ..
-خوشت اومد ؟ لذت بردی ؟ شما مردای هیز رو من بگم خدا چیکارتون کنه .. راستی عکس لخت من اون جا چیکار می کرد . کی ازم عکس گرفته . می دونم کار کار مهرداده .. چرا اون باید این کارو کرده باشه . چرا باید عکسو از دستش انداخته باشه . من اونو نمی بخشم . چرا آبروی منو می بره ؟!
- راستش می خواستم اون عکسو پنهونش کنم و با خودم ببرم . حدس زده بودم که کار مهرداده . با خودم گفتم اونم از اون مرداییه که از تصویر لخت زنشون خوششون میاد . ولی واقعا هیچ تصویری رو به این زیبایی تا حالا ندیده بودم . تصویر زنی که منو به هیجان بیاره . تا رفتم اونو بذارم توی جیبم یه دستی رو شونه هام قرار گرفت . دستپاچه شدم . تمام تن و بدنم لرزید . احساس خجالت می کردم . نمی خواستم که اون متوجه شده که من از دیدن این عکس دارم لذت می برم .
-ببخشید مهرداد خان این عکس اینجا افتاده بود نمی دونم این چیه . مال کدوم هنر پیشه هست .
-نه این عکس طنازه .. همسرم یک مشکل خاصی داره که منو خیلی نگرانم می کنه . من اونو خیلی دوست دارم برای در مان اون هر کاری می کنم . دوستش دارم . نمی خوام از دستش بدم اون مشکل روحی خاصی داره . دلش می خواد که من ازش عکس بگیرم . حالا نه این که این عکس رو به هر کی که از راه رسید نشون بدم . دوست داره که این عکساش در اینترنت قرار بگیره . همه ازش تعریف کنن لذت ببرن .. این یک نوع مشکل روحی خاصیه . خیلی بد اخلاق و پرخاشگره . البته همیشه این جوری نشون نمیده ولی ما باید کمکش کنیم.
-ما ؟ منظور شما کیه؟
-خب دور و بری ها . اونایی که دوستشون دارن.
-ببخشید اونو به یک روان پزشک نشون دادین ؟ البته اگه در خارج از کشور باشه مسائلی رو میشه با پزشک سکسولوژی مطرح کرد .
-ولی خب هر چیزی رو نمیشه در این جا مطرح کرد . اما یکی دو تا از روانشناسان و پزشکان مغز و اعصاب مشترکا در مورد مسائلی حرف زدن که من خیلی تعجب کردم . اونا می گفتن که همسرت باید دوست پسر بگیره و به نوعی عقده های سر کش خودشو که از درون داره اونو آتیش می زنه مهار کنه . اینو هم به من گفت که اون پزشکا از اون جایی که اونو می شناختند و به اون اعتماد داشتند این راه در مان رو بهش گفتن . ازم خواستن که در این مورد به کسی چیزی نگم .. .....
در همین لحظات که من و فرنود سر گرم صحبت بودیم فتانه و مهرداد پیداشون شد ولی تا ما رو دیدن محو شدن تا ما به حرفامون ادامه بدیم .
-طناز جون فقط تو رو خدا این مطالبی رو که بهت گفتم با مهرداد در میون نذار . اون به من اعتماد کرده.
-خب ادامه بده .. شوهرم دیگه چی بهت گفت . نگفت که طناز پس از دوست پسر گرفتن باید سکس انجام بده ؟
-اتفاقا همینا رو هم گفت ..
-نگفت که توی فرنود می تونی کمک حالش باشی و اونو از این مخمصه درش بیاری ؟ چون عاشق منه و می خواد سلامتی منو حفظ کنه و من بیمار نشم ؟ اینو نگفت که خودش خیلی دوست داره که صحنه سکس در مانی منو ببینه ؟
-وااااایییییی فتانه تو همه اون حرفایی رو که من می خوام بزنم داری میگی . انگار فکر مو می خونی .
-فکر تو رو نه . فکر مهرداد رو می خونم ...... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی ۱۰۴

-پس این طور جناب فرنود خان .. حالا می تونید به من بفر مایید که فتانه خانوم هم از این جریان با خبرن ؟
-طناز چرا داری با هام این جوری حرف می زنی .؟
-واسه این که من فتانه رو مثل خواهری که ندارم می دونستم .ا زش انتظار نداشته و ندارم که اون با مهرداد دست به یکی کنه .
-اگه از این نظر میگی که باید بهت بگم اون به هیچ وجه از این موضوع که مهرداد به من چیزی گفته خبری نداره . واسه این که مهرداد ازم قول گرفته ..
-تو که می گفتی با فتانه نداری.
-ولی حفظ اسرار مردم برام خیلی مهمه . از طرفی ...
-از طرفی چی ؟ اون بهت وعده و وعید داده که می تونی منو داشته باشی و تو به امید اون نشستی ؟ پس فتانه واسه چی داره با مهرداد قدم می زنه و با هم حرف می زنن ؟
-راستش این مسئله ایه که برای چند لحظه ای ذهن منو به خودش مشغول کرده بود ولی خیلی زود جوابشو پیدا کردم . فتانه می دونه که من دوستت دارم .
-دوستم داری یا ازم انتظار دیگه ای داری ؟
-چرا این قدر بد بینی طناز!
-دیگه خسته شدم از دست هیز بازیهای شما مردا . فقط به چشم یک کالا به زن نگاه می کنین . ولی نباید این طور باشه .
-طناز من این جوری نیستم .
-ببین فرنود نقش فتانه در این جا چیه ؟ باید به من بگی . اون در مورد من چی به تو گفته ؟ گفته که می تونم باهات راه بیام ؟ ظاهرا تو بهش گفتی که دوستم داری و به من علاقه مندی .. اونم بهم گفت که تو چه حسی راجع به من داری .. ببینم در مورد من چی بهت گفته ..
-طناز ! انتظار داری من تمام حرفای خواهرمو بهت بگم ؟ ولی در این مورد خاص بهت میگم . می دونی چرا ؟ چون حرفی زده که می تونه اعتماد تو رو جلب کنه . غیر این چیز دیگه ای نگفته و اگه بر زبون می آورد من بهت نمی گفتم و به این که نمی تونم حقیقتو بهت بگم اعتراف می کردم . ولی تمام حرفش این بود که تو شوهرت رو خیلی دوست داری و به اون وفا دار هستی و اگه خود من فرنود می تونم کاری انجام بدم بدم .. شانسمو آزمایش کنم ولی طناز از اون زنا نیست ..
طرز صحبت فرنود و حالتش نشون می داد که صادقه .. این مهرداد چه مهردادی بود .. من باید حالشو می گرفتم . یه فکری به ذهنم رسید . کمی خنده دار به نظر میومد و غیر قابل باور , ولی می شد به نوعی هم اینو در ذهن یکی القا کرد . باید کمی فکر می کردم ..
-فرنود از صحبتای من و تو, نه فتانه چیزی می فهمه و نه مهرداد . بعدا اگه تصمیم گرفتم یه نقشه ای رو پیاده کنم خودم بهت میگم چی رو بگی و چی رو نگی . فرنود رو مثل موم در دستای خودم گرفته بودم . یه فکر هیجان انگیزی به سراغم اومده بود . فکری که نه سیخ بسوزه و نه کباب .. یعنی من خودمو در اختیار فرنود بذارم .اونم جلو چشای مهرداد .. ولی کاری کنم که مثلا مقصر نباشم .. هنوز تصمیم قاطع نگرفته بودم . ولی برای این کار باید از فرنود کمک می گرفتم و در اصل من و اون باید جلوی مهرداد سکس می کردیم بدون این که مهرداد نظرش راجع به من عوض شه و احساس کنه که این اقدام من یک اقدام عمدی بوده . برای این کار باید سیاه بازیهایی رو انجام می دادم . دقایقی بعد من و فتانه در کنار هم قرار گرفتیم و مهرداد و فرنود هم با هم خلوت کردند . خیلی دلم می خواست بدونم اون دو نفر چی بهم میگن . خلاصه خواستم فتانه رو اذیتش کنم و کمی سر به سرش بذارم . قبل از این که من شروع به حرف زدن بکنم اون گفت:
-چه طور بود؟
-چی چه طور بود ؟
-داداشمو میگم ..
-خوب بود . دیگه وقتشه که براش آستین بالا بزنی و زن بگیری .
-طناز خودت رو به اون راه نزن . ازش خوشت اومد یا نه ؟
-ببینم مگه قراره برم به خواستگاری برادرت ؟
-دلم واسش می سوزه . اون ازت خیلی خوشش اومده.
-ببینم تو میگی هر کی که از من خوشش میاد من باید دلم براش بسوزه . کجای دنیا همچه چیزی رسمه .
-من که اجبارت نکردم طناز . فدات شم چرا از من دلخور میشی ؟
-تو به داداشت گفتی که من با مردای دیگه رابطه داشتم ؟
-من غلط کرده باشم همچه حرفی زده باشم . به دو علت این حرفو بر زبون نمیارم . اولا تو دوستمی . مثل خواهری برام . آبروی تو برام خیلی مهمه . و از طرفی من بگم تو با یکی دو نفر رابطه داشتی اون وقت حال برادرم گرفته شه که تو براش مقدسی .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 16 از 17:  « پیشین  1  ...  14  15  16  17  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

هوس اینترنتی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA