ارسالها: 3650
#51
Posted: 28 Jun 2013 15:37
هــــــــــــــــــــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــــــــــــــــــــرنتی 46
پسر رفت طرف دختر یا زن حشری . از پشت تن فتانه خودشو به اون چسبوند . زن لاپاشو بیشتر باز کرد تا کیر کیوان با جاهای حساس تری تماس داشته باشه و به اون لذت بده . ازشون فاصله گرفتم . حالا این من بودم که رفتم در جای قبلی این پسر سنگر گرفتم تا بتونم شاهد قضیه باشم و لذت ببرم . فتانه به محض این که دید من نیستم انگاری کمی شجاع تر شده بود . بهتره بگم تسلیم تر و بی خیال تر . نمی دونم ما زنا و دخترا اکثرا می ترسیم از این که در هنگام سکس اگه مقابل مردای گستاخی که حس می کنیم یک سر و گردن از ما بالا ترن شل بیاییم اونا سر میذارن میرن و نسبت به ما بی توجهی می کنند ولی ما زنا باید بدونیم وقتی اونا کیرشون به هوس افتاد تا خوراکشو تامین نکنن ول کن قضیه نیستند . ساده تر بگم کیری که در کنار ما زنا شق شد باید بره به یه سوراخی . ناز کردن و قهر و سیاست مردا به درد عمه شون می خوره . اونا بنده و تابع کیرشون هستند . من اگه جای فتانه بودم اول یه تو دهنی بهش می زدم و بعد بهش یه کس می دادم . فتاته سرشو به طرف کیوان بر گردونده بود و مثلا داشت بهش علامت می داد که اونو ببوسه . کیوان هم لباشو به طرف زن نزدیک کرد . فتانه زبونشو در آورد و دو تایی زبون به زبون شروع کردن یه عشقبازی . ولی یه لحظه کیوان عصبی شد و موهای سر فتانه رو از پشت جمع کرد و با عصبانیت اونو کشید . انگاری از یه چیزی خشمگین شده بود . فتانه جیغی کشید . من خواستم برم جلو ادبش کنم ولی گفتم بهتره این دختر بتونه یاد بگیره که با این هیکل گنده اش یه ذره عقل هم توی این کله اش داشته باشه و به موقعش از خودش دفاع کنه و این قدر تو سری خور نباشه . -حالا میری چغولی ما رو پیش طناز می کنی که ما تو رو قال گذاشتیم تو رو همین یه بار هم به زور میشه گایید . چی فکر کردی . زنیکه جنده . یه بار دیگه رفت موهاشو بکشه فتانه با آرنج کوبوند توی صورت کیوان . خوشم اومد . روشو کم کرده بود فتانه خیلی خوش بدن بود . حالتی که به موهاش داده و قسمتی به روی شونه هاو تا وسطای کمرش رسید بود اونو خیلی هوس انگیز تر نشون می داد و . و اون دورنگه کردن موهای سرشو که در کنار رنگ مشکی حاشیه های بلوند هم داشت و با اون حالت چشاش , من که داشتم وسوسه می شدم برم طرفش .. دلم طاقت نگرفت و صدام در اومد -کیوان خان خیلی پررویی . ولی خوشم اومد خوب حالت جا اومد . فتان جون برو سراغ لباسات این پسره آدم بشو نیست . کاش طوری محکم تر می زدی که از جاش تکون نمی خورد . این عوضی ها رو باید به زانو در آورد . اونو از همون اول باید می دادی به دم من تا بتونم حسابی آدمش کنم . پاشو بریم . فتانه دلش نمی خواست ولی از اون جایی که خیلی دوستم داشت و ازم حساب می برد حرفمو گوش کرد . کیر کیوان هنوز احساس نیاز می کرد . دیده بود که قضیه جدیه . برای همین یک بار دیگه خودشو به فتانه چسبوند و زیر گوشش یه چیزایی گفت . بعدا متوجه شدم که اون عذر خواهی کرده پشیمون شده که اون رفتار را باهاش داشته . . فتانه رو رو زمین خوابوند و پاهاشو به دو طرف باز کرد . دهنشو گذاشت رو کس اون . حس کردم که دیگه داره آدم میشه . هوس اونو شل کرده بود و این نقطه ضعف اونو نشون می داد . -آهههههههه نهههههههه نههههههه .. بخورشششش همشششش و همش مال توست عزیزم .. .. این دختر الان با لذت داشت تسلیم می شد . واسش خوشحال بودم . هر چند اون از لز با من بیشتر لذت می برد ولی این جوری می تونست روحیه بگیره و دیگه این خاطره سیاه رو که سال گذشته این پسره قالش گذاشته فراموش کنه . . یه جوری کس فتانه رو میک می زد که دیدن اون صحنه ها رو من هم اثر گذاشته منو به هوس انداخته بود . دستم رفته بود روی کسم . سر مو که از پشت ستون آوردم بیرون دوستم منو دید و متوجهم شد با همون چشای خمارش بهم اشاره زد که برم نزدیکش . اونجا هم به فکر من بود . ولی من از همون دور بهش گفتم نه . چند بار سرمو تکون دادم . نمی دونم آیا متوجه شده بود که من دستمو گذاشتم روی کسم یا نه . ولی از حالت نگاه و چهره ام فهمیده بود که منم دچار هیجان خاصی شدم و هوس زیادی دارم . . کیوان رفت رو لبای فتانه . با هوس اونو می بوسید . یه سینه هاش رحم نکرد -اوووووخخخخخخ نکن نکن . چقدر گازم می گیری . . نرم تر بخورش .. بخورش .. . فتانه سرشو آورد بالا یه نگاهی به کیر کیوان انداخت و اونو با دستای خودش لمس کرد . خودشو بالا تر کشید و کیررو به کس خیسش مالوند .. . با زبون بی زبونی به کیوان می گفت که اونو زود تر بکنه . نیاز داشت . هوس داشت .. کیوان یه فشاری به کس فتانه آورد و کیرشو تا ته کرد توی کس ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#52
Posted: 5 Jul 2013 13:22
هــــــــــــــــــــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــــــــــــــــــــرنتی 47
چه اندام هوس انگیزی داشت این پسره . خود فتانه رو بگو . دو تایی شون حشرمو زیاد کرده بودند . نمی دونستم با هوس خودم باید چه جوری کنار بیام . چیکار کنم . بازم حودمو کنار کشیدم . حالا باید شاهد سکس و لذت بردن دو نفر دیگه می بودم . نمی دونستم غرور و خود داری تا این حد هم برام خوبه یا نه. چرا باید لحظه ها رو می کشتم . چرا نباید به صدای قلب و هوس خودم گوش می دادم . منم می خواستم لذت ببرم . عشق کنم . ولی غرورم به من این اجازه رو نمی داد . من عاشق شوهرم بودم ولی در مورد فرزاد تابو رو شکسته بودم . حتی لز هم یک نوع تا بو شکنی در روابط زنا شویی و تعهد من بود .من حالا باید چیکار می کردم . شاهد اون بودم که کیر کلفت کیوان داره میره توی کس فتانه و بیرون کشیده میشه . دستای پسر رو می دیدم که روی سینه های فتانه سوار شده و چه جور داره کیرشو می کنه توی کس اون وقتی این کیر آغشته به هوس کیوان از کس بیرون کشیده می شد بیشتر منو به آتیش کشیده و منو از درون می سوزوند . حس کردم که منم می خوام طناز زیبا هم می خواد لذت ببره ولی نباید به این سادگی خودمو تسلیم می کردم . من زیبا ترین و خوش بدن ترین این زنان بودم . من یک ملکه واقعی بودم . نباید خودمو راحت در اختیار می ذاشتم . فتانه روی زمین و طاقباز افتاده بود . زانوهاشو خم کرده و مدام پاهاشو صاف و خم می کرد . هوس اونو داغش کرده به تحرک وا داشته بود . جیغ می کشید . شایدم می خواست یه حرفایی بزنه سرشو که می گرفت طرف من منصرف می شد . خجالتش میومد از این که پیش من که عشقش بودم بخواد احساسات خودشو نشون بده . هر چند اگه این کارو انجام می داد من یکی که حرفی نداشتم . . کیوان خودشو خوابوند روی فتانه . لباشو به لبای اون طوری چسبوند که تمام بدنش منطبق بر تن فتانه شد .. حالا فقط حرکات باسن کیوان روی تن فتانه مشخص بود . دستم همچنان روی کسم قرار داشت و با هاش ور می رفتم ولی دیگه نمی تونستم شاهد کیر کیوان در هنگام ورود و خروج باشم . اگه یکی باهام ور می رفت می تونست خیلی زود منو به ار گاسم برسونه . دیگه اصلا به این فکر نمی کردم که مهرداد اون پایین چه می کنه و آیا نگرانم شده یا نه . شایدم دوست داشت که من دیر کنم . حتما هم تا حالا سر شماری کرده و می دونه کدوم یک از مهمونا نا پیدا شدن . من اگه ارضا نمی شدم باید با همه می جنگیدم . نمی تونستم همین جوری بر گردم به میون جمع . کسم نیاز داشت . همین نقطه تحریک پذیر . و سینه هام که التهاب شدیدی رو زیر اونا احساس می کردم . اگه فتانه کارش تموم شه من چیکار باید بکنم . نمی تونم برم طرف اون پسره و بهش بگم که منم می خوام . می دونم اونم دوست داره که منو داشته باشه و با هام حال کنه . شاید فتانه رو به این امید میگاد که بتونه با من باشه .. حس کردم که فتانه داره سست میشه . صورت و چشای بسته شو به خوبی می دیدم . با این که لباش رو لبای کیوان قفل شده بود ولی ناله ها شو به خوبی می شنیدم . . کیوان سرعت گاییدنشو زیاد تر کرده بود یه لحظه دستای شل و جمع شده فتانه به دو طرف باز شد . دیگه حرکت پاهاشو ندیدم . اون ار گاسم شده بود . دوباره خودشو عقب تر کشید . حالا به خوبی می تونستم شاهد کیر اون باشم که چه جوری میره توی کس دوستم و بر می گرده .. فتانه چشاشو باز کرده از کیوان خواسته بود که آبشوخالی کنه توی کس . اون تشنه این آب بود . به هر قیمتی .. ضربات شدید کیوان بر کس فتانه و صداهای هوس انگیز اون بیش از پیش منو حالی به حالی کرده بود . گوشه و کنار چند تا پارچه گیر آورده مرتب کسمو خشک می کردم تا این جوری اگه یه وقتی هم بعد از تموم شدن کار فتانه از طرف کیوان دستی به روی کسم کشیده شه این طور افتضاح به نظر نرسه . هرچند اگه اون می خواست این کاررو انجام بده معلوم نبود من باید چه عکس العملی نشون می دادم . تازه من اگه یه چراغ سبزی نشونش نمی دادم فکر نمی کردم اون آدمی باشه که دست به کار شه .. آب کیر کیوان از بغلا و زیر کس فتانه در حال خالی شدن به بیرون بود . یک دفعه رنگ سفید آب کیر هیجان منو بازم بالاتر برد . کیوان کیرشو کشید بیرون و میزان بیشتری از این آب به روی پاهای فتانه و زیر کسش ریخت . کیوان همچنان فتانه رو نوازش می کرد و پس از لحظاتی از جاش بلند شد و فتانه رو که سست و بیحال و سر مست از ار گاسم و در حال و عالم خودش روی زمین قرار داشت رها کرد . . من با همون هیکل لختم رفتم بالا سر فتانه .و کاملا خم شدم . -عزیزم خوبی . خیلی حال کردی . خوشحالم از این که می بینم تا این حد لذت بردی . در همین لحظه حس کردم که کیوان خودشو بهم چسبونده . من چون رو فتانه قرار داشتم اونم حالتش طوری بود که کیرش به گردنم چسبیده بود ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#54
Posted: 11 Jul 2013 17:49
هــــــــــــــــــــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــــــــــــــــــــرنتی 48
یه حس عجیبی بهم دست داده بود . نمی خواستم پیش فتانه کم بیارم و هوس و ضعف و سستی خودمو نشون بدم . . -فتان حالت خوبه ؟/؟ اگه اذیت شدی بهم بگو پدر کیوانو در بیارم . حساب کرده بودم که ممکنه فتانه شاهد این باشه که کیر کیوان به گردنم چسبیده . چون با این حالتی که پسره پررو قرار گرفته بود صورت فتانه و کیوان روبروی هم قرار داشته و کیرش هم به خوبی مشخص بود که روی گردن من قرار گرفته . خودمو انداختم روی فتانه . دراز کشیدم و لبامو گذاشتم رو لباش اونو بوسیدم . -حس کردم که دوست قشنگ من با تمام وجودش داره از بوسه من لذت می بره . لز بهش بیشتر مزه می داد تا این که بخواد کیر یک پسر رو نوش جون کنه . بیچاره فکر می کرد که من برای عشق بازی با اون روش سوار شده بهش چسبیده بودم . حالا دیگه این خاطر جمعی رو داشتم که فتانه کیوانو نمی بینه که داره با هام چیکار می کنه نمی دونستم که با این پسره باید چیکار می کردم . اگرم می خواستم خودمو تسلیمش کنم نمی تونستم جلوی فتانه این کارو بکنم . با این که اون با من ندار بود و خودشو جلوی من تسلیم کیوان کرده و خیالش هم نبود ولی نمی دونم من چرا مث اون نمی تونستم احساس صمیمیت بکنم . سختم بود . دوست داشتم راز های خودمو برای خودم محفوظ داشته باشم . نمی خواستم کسی بعدا با استفاده از خصوصیات و اسرار من ازم سوءاستفاده کنه . هر چند می دونستم فتانه از اوناش نیست ولی این چه کاریه . دردورانی قرار داریم که اگه آدم بتونه اسرار خودشو حفظ کنه تونسته شرطو ببره . آدم اگه راز خودشو به یکی بگه شاید در اون لحظه واسش مهم نباشه ولی بعدا حسرت و تاسف می خوره که چرا رازشو افشا کرده . اونی هم که می خواد رازشو حفظ کنه به خودش میگه واقعا چه چیزی رو می دونم اگه اینو به یکی دیگه بگم چند تا آفرین هم بهم میگه و من براش مهم و با شخصیت میشم . البته ازش می خوام که باز به کسی نگه . خلاصه این جوری میشه که راز وقتی که سرش رو از خونه اول و دوم بیرون آورد همه جا پخش می شه . من روی فتانه بودم و کیوان هم داشت از این وضعیت به نفع خودش استفاده می کرد . بازم خوب بود که لبام رو لبای فتانه بود. لبای کیوان روی کونم قرار داشت . حتما فتانه هم می دونست که کیوان داره رو من کار می کنه و باهام حال می کنه . دستای اون داشت به بدنم حال می داد . وقتی با کف دستاش به کونم چنگ انداخت حس کردم نیاز به این دارم که اون نفوذ عمقی تری هم بکنه و با دمبل کیرش کسمو یه ورزش درست و حسابی بده . چقدر دلم می خواست فتانه اونجا رو ترک می کرد و من به روش خودم با این پسره کنار میومدم . دستشو گذاشته بود پشت پام . مچ پامو گرفت و اونو از زانو خم کرد . و بعد از وسط دو طرف بدنمو به پهلو ها بازشون کرد . این کاری که اون باهام انجام می داد هوسمو زیاد می کرد ولی از طرفی روی وضعیت عشقبازی من و فتانه اثر میذاشت . اینجا باید یه کاری می کردم دهنمو از رو لبای فتانه بر داشته گفتم پسره پررو نمی بینی من با فتانه عزیزم دارم حال می کنم . وقتی دو تا خانوم خوشگل و با کلاس دارن با هم لز می کنن دیگه یه پسر پررو جفنگی که حالشم کرده نمیاد که خودشو نخود توی آش بکنه . فتانه جون لباساتو بپوش از اینجا برو بیرون من می خوام یه درسی به این آقا پسر بدم که تا عمر داره از یادش نره . فکر نکنه که طناز از اون زناییه که فکر شو می کنه . -طناز جون اگه دوست داری منم باشم تا کمکت کنم -نه فتان از اونجایی که تو الان با هاش حال کردی ممکنه تحت تاثیر سکس خودت با اون قرار بگیری و اون جوری که باید و شاید نتونی از عهده تدریس بر بیای . این دیگه کار خودمه . فتانه رو فرستادم رفت . مثلا می خواستم بگم که می خوام حال کیوان رو بگیرم . ولی اون زرنگ تر از این حرفا بود و به روم نیاورد . اون عاشقم بود دوستم داشت و با این حال دوست نداشتم هیچوقت مستقیما پیشش خودمو لو بدم. درو از داخل قفل کردم . حالا من و کیوان تنها شده بودیم -طناز خیلی کلکی . می دونستم که خانوما شیطونن و برای رسیدن به هدفشون هر کاری انجام میدن . حتی از راهبه هم مسیحی تر میشن . -ببینم به نظر تو هدف من چی می تونست و می تونه باشه ؟/؟ کیرشو گرفت توی دستش و گفت این سرور شما !هدف طناز نازنین منه . نا امیدت نمی کنم و میذارم به خواسته ات برسی . کیرشو آورد طرف من و گفت می تونی یک تست بگیری اگه جواب داد تو هم یه جواب مخصوص بدی . بد جوری جوش آورده بودم . با این حال سعی می کردم بر خودم مسلط باشم . خودمو کنترل کنم ولی حشر و هوس هم سرا پای وجودمو فرا گرفته بود .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#56
Posted: 18 Jul 2013 23:23
هــــــــــــــــــــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــــــــــــــــــــرنتی 49
از دستش خیلی عصبی بودم . نمی دونستم چه جوری باهاش مقابله کنم . کیرشو که به طرف دهنم نزدیک کرد گاز گرفتمش . زیاد محکم نبود . .. واسه چند لحظه سست شد . با خشم نگام کرد . جلو چشاشوخون گرفته بود . حالا بیشتر از اون که هوس داشته با شه نسبت به من خشم داشت نمی دونست باید چه جوری ادامه بده . اومد طرف من . ترسیده بودم . -کیوان منو با طناز دیدی فکرنکن با یه مرد هم خیلی راحت و این جوری کنار میام . حساب منو از بقیه زنا جدا کن . . خوشم میومد . لذت می بردم از این که یک مرد و غرور یک مرد را با تمام وجودم زیر پاهام له می کردم تا اون فکر نکنه که هر کاری که دوست داره می تونه انجام بده . چشاش از عناصر متضاد و در هم و بر هم وجودش می گفت . هر یک از این عناصر به تنهایی می تونست خطر ناک و خطر ساز باشه ولی وقتی چند تایی با هم ادغام می شدند اون از خود بی خود می شد ونمی تونست چیکار کنه . لاپامو باز می کردم . دستمو می ذاشتم روی کسم . لبه هاشو به دو طرف باز می کردم . اون با حسرت به کسم نگاه می کرد و نمی دونست چیکار کنه . من دوست نداشتم یک مرد در مقابل یک زن این جور احساس ضعف کنه ولی مردی که می خواست این جور غرور داشته باشه و فکر کنه که هر زنی رو که اراده کنه خیلی راحت می تونه به دست بیاره باید باهاش به همین صورت هم رفتار می شد . دستشو گذاشته بود رو کیری که می سوخت و درد می کرد . اونو مالوند . نگاش کرد . منم با کسم ور می رفتم . به زحمت بر خودم مسلط می شدم تا هوسمو خیلی کمتر از چیزی که بود نشون بدم تا رو نیفته . موفق هم شده بودم . .. اومد جلو تر . خواست لبامو ببوسه ولی صورتمو کنار کشیدم .. -بریم کیوان . لباساتو بپوش بریم . دیگه خیلی دیر شده . شوهرم شک می کنه . زشته . اگه بیاد من و تو رو این جوری ببینه حتما فکر می کنه ما با هم رابطه داشتیم . منم اگه جای اون بودم و میومدم دو نفر رو این جوری برهنه در کنار هم می دیدم همچین تصوری می کردم .. -طناز من باید چیکار کنم که یه خورده حال بدی .. -ببین پسر اول مثل آدما صحبت کن . من از لاتی صحبت کردن خوشم نمیاد . -ازت معذرت بخوام ؟/؟ با چه زبونی ؟/؟ -تو باید اصلاح شی .قول بدی که اصلاح شی . ممکنه الان واسه این همین یه تیکه شکاف که بهش می گن کوس چهار تا عذر خواهی هم بکنی ولی بعدا که از این در رد شی دوباره همون آدم بشی .همون آش بشه و همون کاسه . اونو سکه یه پولش کرده بودم . نمی دونست باید چیکار کنه . خرابش کرده بودم . - منو ببخش طناز . یه دستش رو کیرش بود و یه دست دیگه اش رو هم به سینه اش می مالید . سر در نمی آوردم که دست مالی به سینه اش دیگه برای چیه . کیرش رو هم طوری می مالوند که نمی شد فهمید که داره جلق می زنه یا اثر اون سوزش ناشی از یک گاز گیری ملایمو داره محو می کنه .. تا می تونست از من عذر خواهی کرد . هر چی بود رو به خودش نسبت داد . واسه من چند تا آسمون دیگه باز کرد و منو خیلی برد به اون بالا بالاها که می دونستم دیگه دست اون نیست که منو تا اونجا ها برسونه که هیچ بلد نیست تصورش رو هم چه جوری بکنه . یه وقتی به خودم اومدم که دیدم جلوم زانو زده و دهنش روی شکاف کسم قرار داره . گردنش کجه و دو طرف کوسمو خودم بازش کرده اونم با زبون پهنش داره اونو لیس می زنه . -طناز طناز ناز بذار نازتو بخورم . طوری برات لیسش می زنم که تا حالا هیشکی این کارو واست نکرده باشه . -طوری حرف می زنی که ببخشیدا انگاری منو با یه جنده عوضی گرفتی . من جز با شوهرم تا حالا با هیچ مردی نبودم . -به خاطر همین خصلتهاته که خیلی دوستت دارم . .خیلی با ناز و هوس کسمو لیس می زد . دستام دیگه سست شده بود و اون به خودش اجازه داد که دستامو کنار بزنه و خودش با دستای خودش لبه های کسمو بده به دو طرف و اونا رو بازشون کنه . خیلی سست و بی حس شده بودم . قبل از این که رو زمین ولو بشم خودش منو رو دستاش گرفت و آروم روی زمین خوابوند . با احترام و احتیاط میومد سمت من ولی درک می کردم که چرا وقتی زنا به این حالت می رسند هر چقدر هم بر مرد ها تسلط داشته باشند این حس در خود مردا و حتی عده ای که خواسته یا نا خواسته به نحوی شاهد این سکس باشند به وجود میاد که مرد در این جا قدرت بیشتری داره . چون تسلیم بودن و تسلیم شدن از سراسر وجود زن می باره و. . انگشتاشو فرو می کرد توی کسم و قسمت بالای کسمو بالاترش آورده اونو میذاشت توی دهنش و آروم آروم میکشون می زد . جفت لبامو گازش می گرفتم تا کمتر بنالم وکمتر هوسمو نشون این پسره پررو بدم . ولی خیلی دلم می خواست کیرش زود تر بره توی کسم و اثر اون گازی رو که گرفته بودم محوش کنم .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 204
#60
Posted: 25 Jul 2013 05:41
با اینکه گی هستم ولی از داستانت خیلی خوشم اومد واقعا قشنگ نوشتی ولی چرا اینقدر دیر به دیر ادامه این داستانو میزاری؟؟؟؟
وقتی ارزش واقعی خودتُ بفهمی، دیگه به کسی تخفیف نمیدی
بهترین خودت باش 😊🧚♀️🤴👈👰
I'm a trance 🏳️🌈