انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 8 از 17:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  16  17  پسین »

هوس اینترنتی


زن

 
ایرانی گفت ....سلام بر نیما جان عزیزم .دم شما هم گرم که لطفت شامل حال من شد .. یکی از کارای جالبی که می تونستم انجام بدم و ندادم جمع آوری سوتی هایی بود که موقع باز خونی داستانهام می دادم . شاید تا حالا صد مورد پیش اومده کلمات وجملات خیلی جالب ردیف می شدند که دو معنایی می شدند و عجیب و گاهی متضاد .. نمی دونستم برای چی این جمله رو نوشتم . آخریش که معمولی تره یادمه .. مثلا یک جانورا به معنای حیوانات رو در باز خونی خونده بودم یک جا نورا .. یعنی در جایی نورا شخصیت داستان بابا تقسیم بر سه ..اینو البته زود فهمیدم .چون داستان یک داستان دیگه بود . داداش نیما خسته نباشی اگه من یه روزی صاحب سه تا پسر باشم سومی اسمش هست نیما .با درود فراوان بر تو . شاد کام باشی . دوست و برادرت : ایرانی
     
  
زن

 
نیما جان الان داشتم داستان پاییز را فراموش کن استاد مرحوم فهمیه رحیمی به انتشار طبیب عزیز رو می خوندم در یکی از قسمتهاش دکتر به رژان میگه درختم نیستی ؟یه ده بیست ثانیه ای داشتم فکر می کردم واسه چی بهش گفته درخت من نیستی ؟متوجه شدم منظورش اینه که در مجلس ختم نیستی . اینا رو اگه یاد داشت می کردم حداقل یک پست می شد .کامروا باشی ...ایرانی
     
  
زن

 
هـــــــــــــوس اینتـــــــــــــرنتـــــــــــــی ۵۲

اگه می خوای کاری کنی زود باش که من تا فردا نمی تونم همین جا عین شاخ و شمشاد منتظرت بمونم . چه حالی می کردم . هم حال می کردم و هم این که روش منت میذاشتم . -طناز من گیج شدم . این قدر دستپاچه ام که نمی دونم از کدوم نعمت استفاده کنم . -هر کدومو که بچسبی شرطو بردی . همش عشق و حاله . یه دور بر گشتم و به طرفش قمبل کردم . بیا اگه از این حالت بیشتر خوشت میاد می تونی داشته باشی . -این که شلوغ ترش کرد . همینو عشق است . اومد پشتم قرار گرفت . دستشو دور کمرم حلقه کرد . -اووووووخخخخخخ طناز طناز .. دیگه در شرایط عادی صورتشو نمی دیدم . دستشو گذاشته بود رو سینه هام و باهاشون بازی می کرد . کلفتی کیرشو رو چاک کونم حسش می کردم که رو قسمتی از کسم حرکت می کرد . حالا که منو نمی دید یه خوبی چشامو باز و بسته می کردم و رفته بودم به عالم عشق و حال . موهای سرمو داده بود بالا و هم زمان با اون لباشو گذاشت پس گردنم حالا کیرو عوض کرد و اونو گذاشت سر کسم . دیگه فقط لبامو گاز می گرفتم که صدام در نیاد . ولی نمی تونستم جلوی نفس زدنهای خودمو بگیرم . هوس منو از پا انداخته بود . چه نرم و چسبون کیرشو کرد توی کسم و چه خوب شد که از همین طرف فرو کرد . فقط داشتم لبامو می جویدم و چشامو باز و بسته می کردم ولی یواش یواش می رفت تا دیگه فرقی هم برام نکنه که اون منو ببینه یا نه . دیگه موقع سکس که دیگه نون و حلوا که تقسیم نمی کنن . زنم دیگه یه حسی داره . اون که نمی تونه به خاطر این احساس و هوس و عشق و حال خودشو بکشه . -طناز همین جوری بکنم . خوبه ؟/؟ چه جوری دوست داری . -هر جوری که خودت دوست داری منو بکن .. -تو خوشت نمیاد ؟/؟ -چیکار به کار من داری .. فقط کارت رو خوب انجام بده . دو تا دستاشو از وسط گذاشته بود نزدیک چاک کونم اونا رو خیلی آروم به پهلو بازشون کرده و کیرشو با شدت بیشتری می زد به ته کوسم .. -طناز اگه بدونی این پشت چه خبره . اگه کون خودت رو ببینی هوس می کنی که اونو بکنی .. -خوبه حالا .. همین که زیر کیر تو یکی هستم برای هفت پشتم بسه .. ولی از حرفاش لذت می بردم . از این که من زیرش بودم و اون اسیرم بود .. می زنم به کونت و کونت می لرزه . -پسر بپا که سکته نکنی . نمی دونم طوری عمل می کنی که آدم فکر می کنه تا حالا رنگ کس رو ندیده بودی .. -طناز اگه کس اینه که دارم می بینم آره قربون اون لب و دهنت من تا حالا رنگ کس رو ندیده بودم .. -حالا که دیدیش خوب زیارت کن که دیگه شاید هیچوقت نبینیش . واسه من داشت تشریح می کرد . -بجنب پسر مثل این که دوست داری شوهرم طلاقم بده . تازه اگه حکم سنگسار منو نگیره . دستاش همچنان رو کمر من کار می کرد . با بوسه هاش منو به مرز جنون رسونده بود . کیرش دو طرف کسمو آتیش می کرد . از حرکت ژله ای کونم لذت می برد .. با همه اینا من دیگه نتونستم ساکت بشینم و ازش خواستم که بره به مسیری که بتونه بیشتر به من حال بده . اینو که گفنم حس کردم که دنیا رو بهش دادم . از این که تونسته از زبونم بشنوه که داره به من لذت میده مثل خری که داره گلابی می خوره کیف نمی کرد . خودمو بر گردونده طاقباز شدم تا منو از روبرو بکنه -پسر یه وقتی فکر نکنی که من دیوونه کیرت شدم . دیگه با این همه حرکت اگه همین قدر هم خوشم نیاد که آدمیزاد نیستم . -طناز طناز .. -هر چی میگی بگو ولی نشون بده که می تونی طناز خودت رو تا آخر آخرش برسونی . از این طرف خیلی بیشتر حال میداد . اصلا بیشتر زنا از این طرف یعنی وقتی که طاقباز باشن و طرفشونو ببینند بیشتر لذت می برند و تماس کیر با کوس . این سیستم بیشتر به اونا حال میده ولی مردا اگه جون به جونشون کنی تا یه فرصت اضافه ای به گیرشون بیفته دوست دارن از کون زنوبکنن و زیاد اهمیتی به این نمیدن که اوناچه احساسی دارن . چند بار نزدیک بود با همون حسی که به فرزاد پیدا کرده بودم از کیوان بخوام که منو بکنه ولی نمی دونم چرا بازم نمی خواستم که اونو پر رو بارش بیارم . شایدم ته دلم می خواست که کیوان رو به نوعی تشنه فتانه داشته باشم چون از اون خواسته بودم که هوای دوستمو داشته باشه .-طناز بذار حالمو بکنم . بذار هرچی دلم می خواد بگم . بذار بگم دلم می خواد از شوهرت جدا شی بیای وردل خودم .-که معشوقه ات باشم -نه همسرم .. داشتم به این فکر می کردم که ببینم آیا فرزاد هم همچین حرفی به من زده یا نه . جوابشو ندادم . حال و حوصله حرف زدن نداشتم ولی دلم می خواست فقط اون زیر , دست و پا می زدم . . دو تا انگشتای وسطو فرو کرد توی کونم .. -کیوان یه دونه شو فرو کن مگه نمی بینی چقدر تنگه ؟/؟ .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
هـــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــرنتـــــــــــــــی ۵۳

کیوان انگشتشو می کرد توی کونم و اونو می کشید بیرون . انگشتو می گرفت جلوی چشام و بعد اونو فرو می برد توی دهنش. -خیلی حال میده طناز . -کارت رو بکن . تو که می دونی باید چه جوری حال بدی . -یه جوری بهت حال میدم که همیشه ازم بخوای بیام سراغت . -پسر یکی به روت خندیدم این جوری روت باز نشه دیگه . دیگه از این حرفا نداشتیم . -از جاش پا شد و استیل خودشو به صورتی در آورد که رومن قرار بگیره . داشتم نگران می شدم از این که مبادا تمام اینا نقشه ای از طرف مهرداد باشه که بخواد منوبه تله بندازه . حواسمو خوب جفت کردم . ولی ترس برم داشته بود هم این که می ترسیدم گیر بیفتم و اون وجهه خودمو از دست بدم . اون وقت علاوه بر این که پیش مهرداد افت شخصیتی پیدا می کردم ولی اون به خیال خودش می خواست به من ارزش بده باید به هر سازش هم می رقصیدم و معلوم نبود چه مردایی رو بخواد برام دست و پا کنه اونا رو واسم جور کنه و یا این که هدفش می تونست این باشه که ما در یک سکس ضربدری یا گروهی شرکت کنیم کاری که ازش خیلی بدم میومد و چندشم می شد و اصلا به فرهنگ من نمی خورد که خودمو آلوده این کار ها بکنم . برای همین واسه این که کیوان رو تشنه اش نگه داشته و مزه زبونشو بفهمم گفتم کیوان جان زود تر کارت رو بکن فقط اگه شوهرم بفهمه من و تو با هم سکس داریم شاید آدم با گذشتی باشه ولی اینو آگاه باش اگه خودشم راضی باشه و بشه که من و تو با هم سکس کنیم که هیچ شوهری همچین چیزی رو برای زنش نمی خواد و غیرتش قبول نمی کنه من یکی راضی نمیشم که یک بار دیگه با تو رابطه داشته باشم پس اینو توی گوشت فرو کن . یه نگاه تعجب انگیزی به من انداخت و از حالت نگاه و حرکاتش فهمیدم که در کارش غش نیست . این بار کیرشو به سر کسم رسوند و در یه شیب حرکتی از پایین به بالا که کس زن رو کمتر به درد میاره یا اصلا دردی نداره شروع کرد به گاییدنم .. -وووووویییییی کیوان کیوان .. عالیه عالیه . دستامو گذاشته بودم رو سینه هام تا هوسو به همه جای بدنم برسونم و کیوان هم دستای خودشو گذاشته بود روی دستای من تا با اونا هماهنگ شه . سینه هام دیگه داشتند می سوختند .. کیوان گیج شده بود . احساسات خودشو همراه با پرت و پلاهایی بیان می کرد -خودم عقدت می کنم طناز . اگه تا حالا زیر کیر هزار تا مرد هم رفته باشی و از همسرت جدا شی خودم میشم شوهرت . دیگه تو رو که دارم هیچ زن دیگه ای رو نمی خوام . فقط تو طناز . من به حرفاش کاری نداشتم از این که تونسته بودم دلشو ببرم و اونو به التماس وادار کنم لذت می بردم فقط تنها چیزی که بیش از همه سر حالم می کرد کیری بود که می رسید به ته کسم و با یه فشار و کشش خاصی میومد بیرون که هر چی در منطقه دور و بر کس بود آتیش می داد و همه بدنمو داغ می کرد . این مدل آتیش دادنها انگاری اون چشمه جوان تنمو که آب داغو در آب خودش ذخیره کرده بود حرکتش می داد و هر لحظه فکر می کردم دارم منفجر می شدم . دستامو گذاشته بودم دور کمر کیوان ولی اونو به طرف خودم نمی کشوندم و نمی چسبوندم چون اگه اون کاملا رو من می خوابید دیگه اون فشار کیرش رو من کم می شد و به راحتی نمی تونست اونو بذاره توی کسم و بکشه بیرون و اون جور که باید منو به ار گاسم نزدیکم نمی کرد . . از حال رفته بودم ولی به چهره پسر هوسباز که نگاه می کردی انگاری اون در حال آب شدن بود . دستاشو گذاشته بود زیر کونم و کمرمو آورده بود بالاتر . آخ که این جوری چقدر لذت می بردم -داره میاد کیوان . منو زمین نذار همین جوری منو بکن . پسر دیگه خیلی طولش دادی .. اومد اومد کیوان داره میاد .. آب کسم اون جوری که دوست داشتم با فشار از کسم نریخت . با یه حالت نرم از جاش حرکت کرد . دلم می خواست بدونم اون لحظه انفجاری حرکاتش از کجا بوده ولی انگاری هر وقت به لحظه انفجار می رسید می تونستم حدس بزنم که الان داره می ریزه .. -داره میاد کیوان ولم نکن . بذار تا آخرش حال کنم و بهم مزه بوده . چشامو نمی تونستم باز کنم ولی یه لحظه که چشام باز شد و نگام به چهره کیوان افتاد صورتشو دیدم که از خوشحالی داره برق می زنه . دلم می خواست آب کیرشو بریزه توی کسم . حس کردم که کیرش داره چند تا پرش توی کسم می زنه . تشنه اش بودم . بهش نیاز داشتم .از این که یک مرد اونم به شکل عجیبی داره واسه کسم و گاییدن من ناله می کنه لذت می بردم . -کیوان اجازه گرفتی داری توی کسم آب می ریزی ؟/؟ -اجازه نیاز نیست . آرزومه که پدر بچه تو باشم . -به همین خیال باش من دارم قرص می خورم . تازه اون بچه رو نگه نمی دارم . من اگه بخوام یه روزی بچه دار شم دوست دارم پدر اون بچه شوهرم مهرداد باشه . -وفاداری تو قابل تحسینه طناز ..می دونستم داره به من متلک میگه ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
مرد

 
هـــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــرنتـــــــــــــــی 54

وقتی حس می کردم آب کیر کیوان توی کس من روون شده و داره سیرابم می کنه واسه چند لحظه ای چشامو بستم تا بتونم به آخر لذت برسم . وقتی هم که حس کردم دیگه آخرین قطره شو ریخته دستامو دور کمرش قفل کرده و همونجا بدنشو رو بدن خودم نگه داشتم . وقتی منو می بوسید دیگه هیچ مقاومتی نکردم . سریع از جام پا شدم . یه تماس با فتانه گرفتم و بهش گفتم بیاد این جا . کیوان رو سریع روونه اش کردم . لباسامو پوشیدم . می دونستم در هم و بر هم هستم . هر چند فتانه منو سوال پیچ می کرد و حتما هم از ریخت و قیافه من می فهمید که من چه دسته گلی به آب دادم ولی با این حال سعی می کردم که به روی خودم نیارم . فتانه که اومد کلی لوازم آرایش همراهش بود . -دختر اگه این جوری بری میون جمعیت همه فکر می کنن از جنگ بر گشتی . ولی فکر کنم از جنگ بر گشته پیروزی . ترجیح دادم سکوت کنم . . هنوز لذت سکس و عشقبازی زیر پوستم و دور و بر کسم باقی بود . وقتی که فتانه با هوس و هیجان دستمالیم می کرد لذت سکس در بدنم پخش می شد . یه ده دقیقه ای رو با من ور رفت براندازم کرد تا آثار سوتی رو تنم نشسته نباشه . یکی دو پاف اسپری هم بهم زد . دیگه راه افتادیم طرف جمعیت . تازه داشت یادم میومد و می تونستم فکر کنم که چیکار کردم . از خودم تعجب می کردم . منی که از سکس فراری بودم چه طور خودمو تسلیم کردم . ولی اون هم در واقع خودشو تسلیم کرد کوچیک و تحقیر کرد و در مقابل من به زانو افتاد . دیگه از این شکست خورده تر چی می تونه باشه که حتی حاضره وقتی که شوهرم طلاقم داد با من از دواج می کنه که مهردا دهمچین قصدی نداره . وقتی که در میان جمع با کیوان روبرو شدم و هر دو پوشیده به نظر میومدیم لبخندی رو بر چهره اش می دیدم که نقش بسته . انگار انتظار داشت که به گرمی باهاش بر خورد کنم . و اگه هم شد وعده ای بذارم باهاش که بتونم بعدا سکس دیگه ای با هم داشته باشیم . در حالی که کور خونده بود . همین یک بار رو هم نمی دونم چی شد . شاید اوج نیاز من در این لحظات باعث شده بود . اگه اون من و فتانه رو به تله نمینداخت و اون جوری نمیومد وسط لز ما شاید تا این حد وسوسه نمی شدم و من قبل از حشری شدن خجالت زده شده بودم . وحالا خجالت می کشیدم که به مهر داد نگاه کنم . روم نمی شد . نمی دونم چرا . اصلا حس و حالشو نداشتم . حس می کردم در حقش نامردی کردم . با این که می دونستم این همون چیزیه که اون می خواد و آرزو داره که منو زیر کیر یکی دیگه ببینه . نمی دونم این چه بیماری بود که مهرداد دچارش بود . یعنی اون اسیر عقده حقارت شده ؟/؟ فکر می کنه از من پایین تره و این جوری به نوعی سرکوب شخصیت می پردازه ؟/؟ نمی دونستم چی باید فکر کنم . -طناز چیه این قدر تو فکری . -ناراحتی ؟/؟ -هیچی عزیزم کمی خسته ام . -غذا که بخوری روحیه ات شاد تر میشه -زیاد در بند شکم نیستم . نمی دونم چرا این جوری شده بودم . خودمو یک زن متعهد می دونستم . دوست داشتم این جوری باشم . ولی این مرد دیگه منو وادار به چه کار ها نمی کرد . هر چند تا حالا تحت تاثیر کار های اون قرار نگرفته بودم و هر کاری که کرده بودم به خواست و تحریک خودم بود . مردا با نگاه هیزشون داشتند منو می خوردند . دیگه اخلاق بیشترشون اومده بود دستم . فتانه هم که متوجه تغییر روحیه من شده بود اومد واسه دلداری من -عزیزم چت شده . توی حال خودت نیستی . من که نمی دونم چه اتفاقی بین تو و کیوان افتاده ولی باید ناراحتی تو به خاطر اون باشه . هر چی شده باشه گذشته . از این جا که رفتیم بیرون انگار نه انگار که اتفاقی افتاده . تو و شوهر خوبت به زندگی خودتون ادامه میدین . -فتانه مهرداد با کسی که رابطه جنسی نداره . -با یک نفر داره -خب کیه . چرا تا حالا به من نگفتی -واسه این که تو اطلاع داشتی . بیشتر به فکر فرو رفتم . راستش مخم نمی کشید . -طناز اون خودتی دیگه . این مرد جز با همسر فداکارش با چه کسی می تونه رابطه جنسی بر قرار کنه . .. مدام در خیال کیر کیوان رو تصور می کردم که به انتهای کسم میره و بر می گرده .کیوان اومد جلو تر . مهرداد به محض دیدن اون خودشو عقب کشید . خواست که من و اونو با هم تنها بذاره غافل از این که زنش یک ساعت پیش زیر کیر همین بوده حالا که سیر و سیراب شده و حال کوسش جا اومده اظهار ندامت و پشیمونی می کنه و میگه عجب کاری کردم -مهرداد ! نرو همین جا پیشم بمون -طناز ! چته . راستشو بگو . در چهره ات نگرانی می بینم . انگاری یه چیزی می خوای به من بگی می ترسی - نه عزیزم چیز خاصی نیست . راستش من هوس دارم . دوست دارم زود تر بریم خونه . توی بغل تو آروم بگیرم . بهت بگم دوستت دارم . بهت بگم بین من و تو یک پیوند شدید عاشقانه وجود داره . بعدش با هم سکس کنیم . شوهر دیوانه من طوری بهم نگاه می کرد که انگاری این من هستم که دیوونه شدم . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هـــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــرنتـــــــــــــــی 55

با این حال من و کیوان دقایقی رو با هم تنها بودیم . اصلا نمی تونستم به یاد بیارم چه بر سرم اومده . نمی خواستم باور کنم . دوست نداشتم باور کنم . من در عالم دیگه ای بودم و کیوان ازم خواست که شماره موبایلشو یاد داشت کنم . من این کارو انجام ندادم . ولی می گفت که بالاخره بازم می بینمت و می کنمت . حالا این قدر واسه ما ناز نکن . ما که هر دو حالمونو کردیم و آبتو هم که آوردم . واسه چی داری این قدر واسه ما ناز می کنی . به زحمت بر خودم مسلط بودم تا چیزی بهش نگم -کیوان اگه به این رفتارت ادامه بدی دیگه اسم تو رو هم نمی برم . این جور حرف زدن من سبب شد که اون دست از سر من بر داره ولی این امید واری هم درش ایجاد شد که بازم بتونه منو ببینه . مردای د یگه و اونایی هم که میانسال تر بودن به رسم ادب خارجی ها دست منو می گرفتند و می بوسیدند . خیلی با فرهنگ و با کلاس شده بودند . ولی همه اونا از نگاهشون هوس می بارید . این که در رویا هاشونه که منو داشته باشن . که با من سکس کنند . شوهر آشغال من . چرا منو آورده بود اینجا . راستی من از زندگی چی می خواستم . مگه تمام راهها به سکس ختم نمیشه ؟/؟ مگه نه این که یک مرد می خواد بهترین زنو در اختیار داشته باشه و یک زن هم می خواد بهترین مرد روداشته باشه ؟/؟ پس به خاطر چی من حالا این قدر ناراحتم . طناز طناز تو که نمی خوای خودت رو در ویترین بذاری تا همه تو رو فقط ببینن . تو نیاز داری تو یک انسانی . تو که نمی تونی خودت رو از بقیه و از نیاز هات دور داشته باشی . ولی من با یک غریبه بودم . همون جوری که با فرزاد بودم و معلوم نیست بازم میاد روزی که با مرد غریبه دیگه ای باشم یا نه ؟/؟ لذت می بردم از این که زیبا ترین عکسهای سکسی در سایت ها مربوط به منه .. شاید اوج این لذت ها و به ثمر نشستن اون در همین باشه که من زیر کیر دیگران قرار بگیرم . اون شب وقتی که رفتیم خونه سعی داشتم خودمو به بهترین وجهی آراسته کرده در اختیار شوهرم بذارم . بتونم اونو وسوسه اش کنم . از اولش کاملا بر هنه رفتم به اتاق خواب . سعی کردم که تنم بوی عطر خوش و ملایمی داشته باشه . طوری میکاپ کرده بودم که برای رفتن به مهمونی همچین کاری نکرده بودم . می خواستم به خودم نشون بدم که هنوز یک زن وفا دار به زندگی و شوهر بوده و تمام اینا یک اتفاقی بوده که دیگه تکرار نمیشه . هر چند برای مهرداد مهم نبود که هیچ خوشحالم می شد . اما فر هنگ و فلسفه خود من برام مهم بود . -طناز تو چته .. -بیا دیگه بغلم کن مهرداد . منو ببوس به من حال بده .. -مثل این که خیلی هوس داری . خیلی از این هوسا ممکنه به خیانت منتهی بشه -راست میگی مهر داد اگه دوستم داری بیا چقدر تو بی حال و سردی . نکنه وقتی بودیم مجلس یه زنی تو رو به طرف خودش کشونده . این قدر سر و بی حال شدی . مهرداد خودشو چسبوند به من . . -خیلی بی حالی . یادت رفت شب اول داشتی چیکار می کردی ؟/؟ داشتی خودت رو می کشتی . پر پر می زدی .شوهر گلم .. ببینم اگه یه وقتی من بهت خیانت کنم چیکار می کنی -حالا هم همونم . ولی اگه یه زمانی بهم خیانت کنی طناز . نمی دونم چی بگم . ولی من مثل مردای نامرد نیستم که فکر می کنند این جور زنا دندون کرمویی هستند که باید انداختشون دور .......می خواستم بهش بگم جون خودت با این حرفات می خوای خودت رو با فر هنگ نشون بدی . من که خودم می دونم اگه برم زیر کیر یه مرد دیگه تو کیف می کنی . . .. نمی دونم چرا حس می کردم مهرداد منو لقمه گشاد تر از دهنش می دونه و حس می کنه که باید مردای دیگه از این نعمت استفاده کنن و شاید هم حق من باشه که لذت بیشتری ببرم . واقعیتش این بود چه فرزاد و چه کیوان هر دو در سکس خیلی بیشتر به من حال دادند تا شوهرم . همین فکر در اون لحظات آرومم کرد . نشون داد که به عنوان یک زن چقدر نیاز دارم ولی وقتی که کار تموم شد بازم همون آش و همون کاسه و همون سرزنش های الکی و همون عذاب وجدان . -مهرداد بیا بیا کیرتو بذار توی دهنم . بهش بچسبون . هر چی آبت میاد خالی کن توی دهنم . خیالت نباشه . . دیدم اون تکون بخور نیست . خودم کسمو گذاشتم رو دهنش . به نظر میومد که عاشق کس لیسیه . چه خوب و با اشتها کسمو لیس می زد . طوری که لبه های کوسمو به پهلو باز کرده و حتی گاهی هم با زبونش این لبه ها رو بیشتر می گردوند . -عزیزم عشق من .. شوهر گلم بگو دوستم داری بگو ولم نمی کنی فراموشم نمی کنی . بگو که من مال توام و تو مال منی . بگو .. کسم در حال خیس کردن بود ولی می دونستم دیگه آبم نمیاد . می دونستم هیجان و ار گاسم ناشی از سکس با فرزاد و کیوان نصیبم نمیشه . اونا با اون کیر کلفت و دو آتیشه خودشون منو قبضه کرده بودند . مخصوصا این فرزاد که دیگه کیرش حرف نداشت . بیکار که شدم بایدیه سری به سایت می زدم ببینم چه خبره . این عکسایی رو که می خواست بذاره چه جوری گذاشته این فرزاد . می دونستم اون هیجان رو خیلی دوست داره . ولی من دیگه باید به زندگی خودم بچسبم . با این حال می دونستم که هنوزم حس جاه طلبی و خود بر تر بینی از نظر زیبایی در من وجود داره... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هـــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــرنتـــــــــــــــی 56

خسته بودم . از فکر کردن زیاد و به نتیجه نرسیدن . نمی دونم چرا دلم می خواست یه مدتی رو از این محیط دور باشم ولی مهرداد کار و کاسبی داشت و نمی شد مغازه و زندگی رو به امون خدا ول کنه . تازه کجا می رفتیم . دوست نداشتم بقیه فکر کنن که منو خیلی آسون به دست آوردن . هر چند جز کیوان و فرزاد کس دیگه ای هم نبود ولی من که نمی تونستم فقط اونا و خودموبازی بدم . اگرم نمی خواستم با اونا رابطه داشته باشم شاید حالا دچار یه مشکل دیگه ای می شدم . این که نمی دونستم چه جوری با هوس خودم کنار بیام و آتشهای درونمو فرو بنشونم . مهرداد از سر شونه هام شروع کرد به بوسیدن و اومد پایین تر . می خواست کاری کنه که من ازش راضی باشم یعنی در جهت ارضا شدن من کاری صورت بده . من که اون روزایی که روزم بود باید کلی مصیبت می کشیدم تا ار گاسم شم . چه برسه به حالا که فکرم در هم و پریشون بود . -عزیزم مهرداد من سر حال شدم . اگه می خوای یه کاری بکنی بکن . خودت رو ارضا کن . من راضیم که تو خودتو سبک کنی .. راستش تمایل زیادی هم نداشتم . شاید از روی عادت بود و یا این که می خواستم به خودم بقبولونم که هنوز تسلیم اونم . در هر حال اون کارشو کرد و خودشو ارضا کرد و به خیال این که منو هم ارضا کرده رفت به اتاق کارش .. احتمالا به بهانه عکس و فیلم و انجام کار های عقب مونده اش می خواست به سایتها سر کشی کنه و یا این که با فرزاد خیالی چت کنه . فرزاد واقعی که آیدی خودشو در اختیار من گذاشته بود پس این من بودم که می تونستم باهاش حرف بزنم و مخشو کار بگیرم . رفتم به ایمیل فرزاد .. هنوز مهرداد آنلاین نشده بود . دوست داشتم برم عکسای سکسی خودمو ببینم . ببینم که چطور ملت کس و کون منحصر به فرد منومی بینند و کیف می کنند . گاهی فکر می کردم از این که خودم رو در اختیار فرزاد و کیوان گذاشتم از این اصول خارج شدم . ولی بازم جای شکرش باقی بود که هر یک از اونا از وجود اون یکی با خبر نبودند . هم می تونستم چت کنم و هم این که از یک مرور گر دیگه برم سراغ عکسام . عکسایی که فرزاد کیر طلا اونا رو ردیفش کرده گذاشته توی سایت و این دیگه از هر چیزی می تونه برام روحیه بخش تر باشه . وقتی کوس و کونهای پوسیده و کدر و زخمی بقیه رو می دیدم و اونو با هیکل بیست و بدون لک خودم مقایسه می کردم می دونستم که همه باید لب به تحسین من باز کنن . خودمو دلداری می دادم که فرزاد و کیوان رو به زانو در آوردم تا بهشون کس بدم . و این خودش نشون از روحیه بالای من داره و اعتماد به نفسم . بازم با همه اینا داشتم عذاب می کشیدم و با خودم فکر می کردم .. یه کلوزآپ یا به زبان خودمونی بگم یه نمای نازی ا ز کسمو توی سایت دیدم که منو هم به هوس انداخت که ای کاش کیر داشتم و می کردم توش . چقدر ناز بود . هیکل درشت و هوس انگیز و سفید و براق من و اون کس کوچولوی ناز دختر بچه ای دل همه بیننده ها رو برده بود .. تازه داشتم از تماشای عکس خودم حال می کردم که گفتم یه سری هم به اون یکی مرور گرم بزنم که دیدم مهرداد خان به این خیال که می خواد با فرزاد کیر طلا چت کنه آنلاین شد و منم به درخواستش دیگه جواب دادم . خیلی هم مراقب بودم که یک دفعه ای نیاد بالا سرم . فوری از سایت سکسی خارج شدم رفتم رو یک بر نامه معمولی . بعد از احوالپرسی و سلام علیک .. -مهرداد جان از مهمونی راضی بودی . -نمی دونم چی بگم فرزاد . حدو د دو ساعت طناز بود به حال خودش . منم همان طور که خودت گفتی کاری به کارش نداشتم . اون غیبش زده بود دلم می خواست که یه مردی باهاش باشه ولی دستیارم فتانه بیشتر مدت رو باهاش بود و وقتی هم که از پیشش اومد گفت که با چند تا زن دیگه هست .. -خب حرکات دیگه ای ازش سر نزد ؟/؟ -اون از مردا فراریه . نمی دونم چرا . -انتظار داری چیکار کنه . جلوی تو خودشو بندازه بغل اونا ؟/؟-نمی دونم -یه سوال -بفر ما -شب که رسیدین اون تمابلی برای سکس داشت ؟/؟-اوخ نگو که خیلی تشنه و گرسنه بود . امونم نداد . -پس با این حساب نمیشه گفت که رفته زیر کیر یکی دیگه . -پس من باید چیکار کنم . -صبر داشته باش . فقط به پر و پاش نپیچ . ولی من جات بودم قدرشو می دونستم -منم می دونم . ولی وقتی که حس می کنم یکی دیگه بهش توجه داره می خواد کیرشو با عشق و شور و اشتیاق فرو کنه توی کسش خودم به هیجان می افتم . -حتما هوست هم زیاد میشه کیرت شق می کنه -اووووففففف چه جور .. چه جور .. یعنی میشه من یه روز اونو زیر کیر یکی دیگه ببینم -اون دفعه هم گفتم آرزو بر جوانان عیب نیست من که برات دعا می کنم -فرزاد خیلی دلم می خواد که تو یه کمکی بکنی .. کیرت حرف نداره . اون اگه نوشش کنه همیشه جیم می زنه تا بیاد پیش تو .. .. ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هـــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــرنتـــــــــــــــی 57

...-رفیق من به تو نارو نمی زنم . در مرام من نیست که ناموس دوستمو بگیرم مال خودم بکنم . من می خوام سالم زندگی کنم . روشو داشته باشم تو چشای تو نگاه کنم . هنوز لوتی گری نمرده . مردی و مردونگی وجود داره -داداش چی داری میگی من خودم دارم بهت میگم . راضیم . -مهرداد جان وجدانم اجازه نمیده باشه در این مورد با هم حرف می زنیم -وعده سر خر من میدی ؟/؟ -نه بابا این حرفا چیه -به نظرت حالا باید چیکار کرد . -نمی دونم . نمی دونم . باید اونو تحریکش کنی . قبلا هم بهت گفته بودم حالا به راست یا به دروغ از خیانت زنای دیگه بگو . از رابطه اونا با سایر مردان . از مردایی که چند تایی یه زنو کردند -فکر می کنی خوشش بیاد -اون زن با تقوا و مومن هم خوشش میاد . چه برسه به یه آدم عادی -زن منم با ایمانه -بر منکرش لعنت . -مثلا می تونی بگی خواب دیدی . خواب دیدی که طناز با یکی دیگه رابطه داره . -خیلی جالب میشه -آره وقتی که به لغات کیر و کوس رسیدی اونا رو با آب و تاب بیشتری بگو .. اینو هم بگو طناز خوشش اومده .. خلاصه مخ مهرداد رو کار گرفتم و این جوری خودمم حال کردم . اون رفت پی کار خودش و من با تماشای عکسای اینترنتی خودم لذت می بردم . نمی شد گفت کدومشون بهترن . یکی از یکی شفاف تر . اون قدر عکسها رو شفاف و واضح گرفته بود که در یه صحنه یه حالت مور مور شدن بهم دست داده بود که حالتهای پوست کونم به خوبی نشون داده می شد . این عکسا منو به هوس می آورد . بیشتر از صد تا پیام در زیر این عکسای من وجود داشت . با این که چند تا عکسو کنار هم میذاشتن ولی برای هر عکسی جدا گانه پیام داده می شد . چقدر دلم برای این جوونا می سوخت . یعنی اگرم زن داشتند بازم چشمشون دنبال زن بقیه بود . شاید بعضی از اون زنا هم خودشون دلشون می خواست و می خواد . وقتی که صبح از خواب پا شدم خودمو توی بغل مهرداد دیدم . وقتی مهرداد رفت بیرون فتانه برام زنگ زد . -دختر تو چیکار کردی این کیوان تا حالا چند بار برام زنگ زده .. نمی دونم چیکار کنم . به نظرتو باهاش باشم ؟/؟ می دونم تو بهش سفارش کردی . شاید نمی خواد روی تو رو زمین بندازه . ولی طناز من حال کردن زنونه و با تو حال کردن رو تر جیح می دم اصلا به اون اطمینان ندارم . -ولی با این حال می دونم دوستش داری . به حرف دلت گوش کن تابعدا حسرت نخوری . آدما اگه به حرف دلشون گوش نکنن ولی بعدا موفق هم شن بازم حسرت قدیما رو می خورن . آخه حسرت خوری جزو جدا نشدنی از بشره . آدم همیشه حس می کنه که اگه اون کارو می رد بهتر بود . حالا باهاش باش ولی خودت رو بهش وابسته نکن . -نمی دونم یه چیزی منو می ترسونه . -فتانه خیلی ماهی . خیلی دوستت دارم . -منم عاشقتم طناز . یه چیزی رو بهت بگم قبول می کنی ؟/؟ -بگو -مسخره ام نمی کنی ؟/؟ -من کی این کارو کردم که این دومیش باشه -فدات شم عشقم . دوستت دارم . اگه به من بگن بین دوستی با تو یا کیوان یکی رو انتخاب کنم من تو رو انتخاب می کنم . دوستت دارم طناز عشق من . -می میرم برای صفا و صمیمیت و صداقتت . -خیلی دلم می خواد بیشتر ببینمت و بیشتر با هم باشیم . .. ظاهرا کسش به خارش افتاده بود و با این که می دونست با کیوان می تونه حال کنه و بره زیر کیر اون ولی نمی دونم چرا رغبتی نشون نمی داد . با فتانه هم خدا حافظی کردم . تازه می خواستم صبحونه بخورم که تلفن زنگ خورد -الو طناز جان یه دوربین رو روی میز ناهار خوری جا گذاشتم .. الان یکی میاد بده بهش . اسمش هم فرید هست . یکی از همکارامه . پسر خوبیه . قدش متوسط و خوش قیافه هست . زن هم نداره -ببینم تو اینا رو برای این به من گفتی که من طرفو شناسایی کنم ؟/؟ مگه می خواهیم بریم خواستگاری ؟/؟ اونم خواستگاری یه پسر ؟/؟ -ببخش طناز یه خورده قاطی کردم . معلوم نبود این شوهر دیوونه چه نقشه ای برای ما چیده بود که می خواست هر جوری شده منو برای یک بار دیگه هم شوهر بده ولی می دونست که هیچ کاری ازش بر نمیاد و آخرش من اونو دق کش می کردم . وقتی درو باز کردم یه جوون خیلی محجوب و خجالتی و چشم و ابرو مشکی و سر به زیررو دیدم که اومده بود تا جنسو ببره ظاهرا نباید اون جوری به مهرداد می توپیدم . چون این اصلا سرشو بالا نمی گرفت که منو نگام کنه . خیلی هم خوشگل بود با این که می خواست نشون بده در فکر دید زدن نیست ولی حالت چهره اش طوری بود که می شد به خوبی دیدش وحس کرد که اگه آبی ببینه حداقل دست و صورتشو می شوره . بهش نمیومد این جوری بخجالتی اشه . نمی دونم مهرداد چه خوابی واسم دیده بود . یعنی اون قدر بی غیرته که حتی با یکی دیگه دست به یکی می کنه که بیاد منو بکنه .. خب شکی که نباید داشت چون با من که فکر می کرد فرزادم دم صبحی چت کرد و گفت اگه میشه برو طناز رو بکن . ...... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
spanker01: عالی ۲۰ حرف نداره
خوشحالم اسپنکر جان که دوستان شایسته و بیستی چون شما که حرف ندارن این داستانها رو پیگیری می کنن . شاد کام باشی . دوست و برادرت : ایرانی
     
  
مرد

 
هـــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــرنتـــــــــــــــی 58

-بفرمایید داخل .. منتظر بودم که بگه خیلی ممنون .خواهش می کنم همین جا خوبه . تعجب کردم که با من اومد توی خونه . ولی خیلی مودب و سر به زیر بود . دیدم که حالا تا اینجا اومده گفتم بشینه تا براش یه چای آماده بیارم . قبل از این که برم طرف آشپز خونه یه لحظه بی اراده سرمو که به طرفش برگردوندم دیدم که رو راحتی نشسته نگاهش به سمت منه و داره با با کبر داخل شلوارش ور می ره . بد نشد آقای سر به زیر ما هوس کس کردن . فکر نمی کردم این یکی با مهر داد دست به یکی کرده باشه ولی از اونجایی که می دونست این دوستش اهلشه به این بهونه اونو فرستاد . آخه منم خیلی خودمونی و بی شیله پیله با همه بر خورد دارم . انداممو می ریزم بیرون . میندازم بیرون تا همه از دیدنش لذت ببرند .خدا زیبایی هارو آفرید تا بقیه ببینن و تحسین کنن نه این که این جور بهش نظر بد داشته باشند . چایی و شیرینی رو گذاشتم رو میز و بهش گفتم ببخشید شما آقای ..-فرید یگانه .. حتما اسم منو می دونست که دیگه نپرسید منم خودمو معرفی نکردم . -یه لحظه ببخشید .. رفتم واسه فتانه زنگ زده ازش راجع به فرید یگانه پرسیدم -اووووووههههههههه فتانه حواست باشه .. اون وقتی شهوت جلو چشاشو بگیره دیگه نگاه نمی کنه عاقبت کارش چی میشه همونجا می خوابونه .. -نهههههههه نگو من می ترسم -تا حالا چند بار گرفتنش . -پس چرا بهش اجازه کار میدن .. -جواز به اسم یکی دیگه و اونم استفاده می کنه . خلاصه چند با ر باز داشتش کردند . -کسی روهم تا حالا کشته -نه بابا بنده خدا این جوری نیست . -ببینم انگاری دلت براش می سوزه . مگه تو رو هم .. -نه ..ما از این شانسا نداشتیم . ولی طناز جون اگه تونستی یه حالی باهاش بکنی بد نیست . خیلی خوشگله . هر کی بره زیر کیر اون یه ده سالی جوون میشه -می خوای آدرس تو رو بدم که بیاد جوونت کنه . -اگه می دونستم میاد می گفتم این کارو بکنی ولی تو اگه باهام لز کنی من همیشه جوون می مونم . اون جیگرتو بخورم طناز . اگه بدونی دلم واست چقدر تنگ شده . منو که این قدرآتیش می زنی دل مردا رو چقدر می بری . حواست باشه .میگن اون نگاه شیطانی داره . اگه چشاشو بدوزه به یکی اون جادو مبشه . یه چشای آبی خوشگلی داره که کسی نمی تونه ازش فرار کنه . -ولی طناز با این نگاهها گول نمی خوره اون اراده اش خیلی قوی تر از ایناست . اون اولش خیلی محجوب و سر به زیر نشون می داد ولی یهو دیدم دستش رو کیرشه .. -خلاصه حواست باشه .- راستش اولش فکر کردم با مهر داد دست به یکی کرده ولی نه این طور نبود . -از کجا می دونی -یه دلایل خاصی دارم شاید بعدا بهت گفتم . البته از اونجایی که من به عنوان فرزاد با مهردادچت کرده بودم او در مورد این مسئله چیزی به من نگفته بود از طرفی هم اون نمی تونسته در همین فاصله ای که از خونه رفته بیرون با اون دست به یکی کرده باشه در نتیجه این آقا فرید ما خودش مستقلا به ما نظر داره و گماشته کسی نیست . -فتانه من برم دیرم شده .. قند و شکلات رو هم به دستم گرفته رفتم طرفش .. -فقط آقا فرید یادتون نره برای چی اینجا تشریف آوردید . یعنی موقع رفتن دور بین رو با خودتون ببرین . -منطورتون اینه که دور بینو الان باید با خودم ببرم . -نه این حرفا چیه . شما چای خودتون رو میل بفرمایید . از خودتون پذیرایی کنید من به این خاطر گفتم که مهر داد عجله داشت یه لحظه سرمو که بالا گرفتم دیدم با چشای آبی روشنش داره بهم لبخند می زنه . لبخند رو لباسش که سر جاش بود . خیلی به دلم نشست . فتانه راست می گفت . حس کردم یه چیزایی داره توی قلب و دلم حرکت می کنه . بر شیطون لعنت . این فتانه بهم هشدار داده بود و من توجهی نکرده بودم . اینو میگن بی مبالاتی . . رفتم بهش یه شکلات تعارف کنم و اونم بر داشت ولی از دستش افتاد . دو تایی مون سرمونو خم کردیم تا اونو از رو فرش بر داریم . وقتی سرمونو بلند کردیم لبامون به هم نزدیک شده بود .نفهمیدم چی شد که حس کردم داریم همو می بوسیم . اون خیلی گستاخ شده بود ولی طعم شیرین و داغ بوسه اون برام خیلی دلپذیر بود . این داغی از لبام به همه جای بدنم سرایت کرده بود . موهای بور و صورت سرخ و سفید فرید و اون چشای جادوییش منو از راه به در برده بود . در همین لحظه تلفن زنگ خورد . مهرداد بود . -ببینم فرید اومده ؟/؟ یه لحظه ترسیدم از این که نکنه فرید مامور اون باشه و قصد داره ازم فیلم بگیره با یه موبایلی که یه جا کار گذاشته و تازگیها از این چیزا هم فراوون شده بود و در استخر زنونه هم از صحنه های لخت و سکسی زنان خیلی فیلم و عکس گرفته داده بودند بیرون . ..-همین الان راه افتاد . کاری داشتی .. -نه فقط خواستم ببینم اومد ؟/؟.. .. با خودم گفتم مرده شور ببردت .. -پس من برم طناز خانوم لحظات خوبی بود از پذیرایی شما ممنونم . نمی دونستم چی بگم . دو دل بودم . دلم می خواست بوسه ما طولانی تر می شد . نه می تونستم بگم برو نه می تونستم بگم بمون . نمی خواستم در مقابلش کم بیارم ولی اگه اون همین جوری می رفت خودم کم می آوردم . حس کردم اگه غرورمو زیر پا بذارم ممکنه بعدا نتونم ادامه بدم . اعتماد به نفسمو ازدست بدم -ببخشید باید برم . -خواهش می کنم .منم از آشنایی با شما خوشوقت شدم . ظاهرا شوهرم منتظره . امید وارم بازم بتونم شما رو ببینم . این بار چشاشو عمدا به سمتی و مسیری که چشای من بود می گردوند .. یه حالت خاصی داشت .بازم منو به طرف خودش می کشوند .. اون رفت و من هنوز در فکرش بودم . هوس و هوسشو داشتم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 8 از 17:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  16  17  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

هوس اینترنتی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA