ارسالها: 3650
#75
Posted: 23 Aug 2013 01:33
هـــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــرنتـــــــــــــــی 54
وقتی حس می کردم آب کیر کیوان توی کس من روون شده و داره سیرابم می کنه واسه چند لحظه ای چشامو بستم تا بتونم به آخر لذت برسم . وقتی هم که حس کردم دیگه آخرین قطره شو ریخته دستامو دور کمرش قفل کرده و همونجا بدنشو رو بدن خودم نگه داشتم . وقتی منو می بوسید دیگه هیچ مقاومتی نکردم . سریع از جام پا شدم . یه تماس با فتانه گرفتم و بهش گفتم بیاد این جا . کیوان رو سریع روونه اش کردم . لباسامو پوشیدم . می دونستم در هم و بر هم هستم . هر چند فتانه منو سوال پیچ می کرد و حتما هم از ریخت و قیافه من می فهمید که من چه دسته گلی به آب دادم ولی با این حال سعی می کردم که به روی خودم نیارم . فتانه که اومد کلی لوازم آرایش همراهش بود . -دختر اگه این جوری بری میون جمعیت همه فکر می کنن از جنگ بر گشتی . ولی فکر کنم از جنگ بر گشته پیروزی . ترجیح دادم سکوت کنم . . هنوز لذت سکس و عشقبازی زیر پوستم و دور و بر کسم باقی بود . وقتی که فتانه با هوس و هیجان دستمالیم می کرد لذت سکس در بدنم پخش می شد . یه ده دقیقه ای رو با من ور رفت براندازم کرد تا آثار سوتی رو تنم نشسته نباشه . یکی دو پاف اسپری هم بهم زد . دیگه راه افتادیم طرف جمعیت . تازه داشت یادم میومد و می تونستم فکر کنم که چیکار کردم . از خودم تعجب می کردم . منی که از سکس فراری بودم چه طور خودمو تسلیم کردم . ولی اون هم در واقع خودشو تسلیم کرد کوچیک و تحقیر کرد و در مقابل من به زانو افتاد . دیگه از این شکست خورده تر چی می تونه باشه که حتی حاضره وقتی که شوهرم طلاقم داد با من از دواج می کنه که مهردا دهمچین قصدی نداره . وقتی که در میان جمع با کیوان روبرو شدم و هر دو پوشیده به نظر میومدیم لبخندی رو بر چهره اش می دیدم که نقش بسته . انگار انتظار داشت که به گرمی باهاش بر خورد کنم . و اگه هم شد وعده ای بذارم باهاش که بتونم بعدا سکس دیگه ای با هم داشته باشیم . در حالی که کور خونده بود . همین یک بار رو هم نمی دونم چی شد . شاید اوج نیاز من در این لحظات باعث شده بود . اگه اون من و فتانه رو به تله نمینداخت و اون جوری نمیومد وسط لز ما شاید تا این حد وسوسه نمی شدم و من قبل از حشری شدن خجالت زده شده بودم . وحالا خجالت می کشیدم که به مهر داد نگاه کنم . روم نمی شد . نمی دونم چرا . اصلا حس و حالشو نداشتم . حس می کردم در حقش نامردی کردم . با این که می دونستم این همون چیزیه که اون می خواد و آرزو داره که منو زیر کیر یکی دیگه ببینه . نمی دونم این چه بیماری بود که مهرداد دچارش بود . یعنی اون اسیر عقده حقارت شده ؟/؟ فکر می کنه از من پایین تره و این جوری به نوعی سرکوب شخصیت می پردازه ؟/؟ نمی دونستم چی باید فکر کنم . -طناز چیه این قدر تو فکری . -ناراحتی ؟/؟ -هیچی عزیزم کمی خسته ام . -غذا که بخوری روحیه ات شاد تر میشه -زیاد در بند شکم نیستم . نمی دونم چرا این جوری شده بودم . خودمو یک زن متعهد می دونستم . دوست داشتم این جوری باشم . ولی این مرد دیگه منو وادار به چه کار ها نمی کرد . هر چند تا حالا تحت تاثیر کار های اون قرار نگرفته بودم و هر کاری که کرده بودم به خواست و تحریک خودم بود . مردا با نگاه هیزشون داشتند منو می خوردند . دیگه اخلاق بیشترشون اومده بود دستم . فتانه هم که متوجه تغییر روحیه من شده بود اومد واسه دلداری من -عزیزم چت شده . توی حال خودت نیستی . من که نمی دونم چه اتفاقی بین تو و کیوان افتاده ولی باید ناراحتی تو به خاطر اون باشه . هر چی شده باشه گذشته . از این جا که رفتیم بیرون انگار نه انگار که اتفاقی افتاده . تو و شوهر خوبت به زندگی خودتون ادامه میدین . -فتانه مهرداد با کسی که رابطه جنسی نداره . -با یک نفر داره -خب کیه . چرا تا حالا به من نگفتی -واسه این که تو اطلاع داشتی . بیشتر به فکر فرو رفتم . راستش مخم نمی کشید . -طناز اون خودتی دیگه . این مرد جز با همسر فداکارش با چه کسی می تونه رابطه جنسی بر قرار کنه . .. مدام در خیال کیر کیوان رو تصور می کردم که به انتهای کسم میره و بر می گرده .کیوان اومد جلو تر . مهرداد به محض دیدن اون خودشو عقب کشید . خواست که من و اونو با هم تنها بذاره غافل از این که زنش یک ساعت پیش زیر کیر همین بوده حالا که سیر و سیراب شده و حال کوسش جا اومده اظهار ندامت و پشیمونی می کنه و میگه عجب کاری کردم -مهرداد ! نرو همین جا پیشم بمون -طناز ! چته . راستشو بگو . در چهره ات نگرانی می بینم . انگاری یه چیزی می خوای به من بگی می ترسی - نه عزیزم چیز خاصی نیست . راستش من هوس دارم . دوست دارم زود تر بریم خونه . توی بغل تو آروم بگیرم . بهت بگم دوستت دارم . بهت بگم بین من و تو یک پیوند شدید عاشقانه وجود داره . بعدش با هم سکس کنیم . شوهر دیوانه من طوری بهم نگاه می کرد که انگاری این من هستم که دیوونه شدم . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#76
Posted: 30 Aug 2013 19:35
هـــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــرنتـــــــــــــــی 55
با این حال من و کیوان دقایقی رو با هم تنها بودیم . اصلا نمی تونستم به یاد بیارم چه بر سرم اومده . نمی خواستم باور کنم . دوست نداشتم باور کنم . من در عالم دیگه ای بودم و کیوان ازم خواست که شماره موبایلشو یاد داشت کنم . من این کارو انجام ندادم . ولی می گفت که بالاخره بازم می بینمت و می کنمت . حالا این قدر واسه ما ناز نکن . ما که هر دو حالمونو کردیم و آبتو هم که آوردم . واسه چی داری این قدر واسه ما ناز می کنی . به زحمت بر خودم مسلط بودم تا چیزی بهش نگم -کیوان اگه به این رفتارت ادامه بدی دیگه اسم تو رو هم نمی برم . این جور حرف زدن من سبب شد که اون دست از سر من بر داره ولی این امید واری هم درش ایجاد شد که بازم بتونه منو ببینه . مردای د یگه و اونایی هم که میانسال تر بودن به رسم ادب خارجی ها دست منو می گرفتند و می بوسیدند . خیلی با فرهنگ و با کلاس شده بودند . ولی همه اونا از نگاهشون هوس می بارید . این که در رویا هاشونه که منو داشته باشن . که با من سکس کنند . شوهر آشغال من . چرا منو آورده بود اینجا . راستی من از زندگی چی می خواستم . مگه تمام راهها به سکس ختم نمیشه ؟/؟ مگه نه این که یک مرد می خواد بهترین زنو در اختیار داشته باشه و یک زن هم می خواد بهترین مرد روداشته باشه ؟/؟ پس به خاطر چی من حالا این قدر ناراحتم . طناز طناز تو که نمی خوای خودت رو در ویترین بذاری تا همه تو رو فقط ببینن . تو نیاز داری تو یک انسانی . تو که نمی تونی خودت رو از بقیه و از نیاز هات دور داشته باشی . ولی من با یک غریبه بودم . همون جوری که با فرزاد بودم و معلوم نیست بازم میاد روزی که با مرد غریبه دیگه ای باشم یا نه ؟/؟ لذت می بردم از این که زیبا ترین عکسهای سکسی در سایت ها مربوط به منه .. شاید اوج این لذت ها و به ثمر نشستن اون در همین باشه که من زیر کیر دیگران قرار بگیرم . اون شب وقتی که رفتیم خونه سعی داشتم خودمو به بهترین وجهی آراسته کرده در اختیار شوهرم بذارم . بتونم اونو وسوسه اش کنم . از اولش کاملا بر هنه رفتم به اتاق خواب . سعی کردم که تنم بوی عطر خوش و ملایمی داشته باشه . طوری میکاپ کرده بودم که برای رفتن به مهمونی همچین کاری نکرده بودم . می خواستم به خودم نشون بدم که هنوز یک زن وفا دار به زندگی و شوهر بوده و تمام اینا یک اتفاقی بوده که دیگه تکرار نمیشه . هر چند برای مهرداد مهم نبود که هیچ خوشحالم می شد . اما فر هنگ و فلسفه خود من برام مهم بود . -طناز تو چته .. -بیا دیگه بغلم کن مهرداد . منو ببوس به من حال بده .. -مثل این که خیلی هوس داری . خیلی از این هوسا ممکنه به خیانت منتهی بشه -راست میگی مهر داد اگه دوستم داری بیا چقدر تو بی حال و سردی . نکنه وقتی بودیم مجلس یه زنی تو رو به طرف خودش کشونده . این قدر سر و بی حال شدی . مهرداد خودشو چسبوند به من . . -خیلی بی حالی . یادت رفت شب اول داشتی چیکار می کردی ؟/؟ داشتی خودت رو می کشتی . پر پر می زدی .شوهر گلم .. ببینم اگه یه وقتی من بهت خیانت کنم چیکار می کنی -حالا هم همونم . ولی اگه یه زمانی بهم خیانت کنی طناز . نمی دونم چی بگم . ولی من مثل مردای نامرد نیستم که فکر می کنند این جور زنا دندون کرمویی هستند که باید انداختشون دور .......می خواستم بهش بگم جون خودت با این حرفات می خوای خودت رو با فر هنگ نشون بدی . من که خودم می دونم اگه برم زیر کیر یه مرد دیگه تو کیف می کنی . . .. نمی دونم چرا حس می کردم مهرداد منو لقمه گشاد تر از دهنش می دونه و حس می کنه که باید مردای دیگه از این نعمت استفاده کنن و شاید هم حق من باشه که لذت بیشتری ببرم . واقعیتش این بود چه فرزاد و چه کیوان هر دو در سکس خیلی بیشتر به من حال دادند تا شوهرم . همین فکر در اون لحظات آرومم کرد . نشون داد که به عنوان یک زن چقدر نیاز دارم ولی وقتی که کار تموم شد بازم همون آش و همون کاسه و همون سرزنش های الکی و همون عذاب وجدان . -مهرداد بیا بیا کیرتو بذار توی دهنم . بهش بچسبون . هر چی آبت میاد خالی کن توی دهنم . خیالت نباشه . . دیدم اون تکون بخور نیست . خودم کسمو گذاشتم رو دهنش . به نظر میومد که عاشق کس لیسیه . چه خوب و با اشتها کسمو لیس می زد . طوری که لبه های کوسمو به پهلو باز کرده و حتی گاهی هم با زبونش این لبه ها رو بیشتر می گردوند . -عزیزم عشق من .. شوهر گلم بگو دوستم داری بگو ولم نمی کنی فراموشم نمی کنی . بگو که من مال توام و تو مال منی . بگو .. کسم در حال خیس کردن بود ولی می دونستم دیگه آبم نمیاد . می دونستم هیجان و ار گاسم ناشی از سکس با فرزاد و کیوان نصیبم نمیشه . اونا با اون کیر کلفت و دو آتیشه خودشون منو قبضه کرده بودند . مخصوصا این فرزاد که دیگه کیرش حرف نداشت . بیکار که شدم بایدیه سری به سایت می زدم ببینم چه خبره . این عکسایی رو که می خواست بذاره چه جوری گذاشته این فرزاد . می دونستم اون هیجان رو خیلی دوست داره . ولی من دیگه باید به زندگی خودم بچسبم . با این حال می دونستم که هنوزم حس جاه طلبی و خود بر تر بینی از نظر زیبایی در من وجود داره... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#77
Posted: 5 Sep 2013 20:29
هـــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــرنتـــــــــــــــی 56
خسته بودم . از فکر کردن زیاد و به نتیجه نرسیدن . نمی دونم چرا دلم می خواست یه مدتی رو از این محیط دور باشم ولی مهرداد کار و کاسبی داشت و نمی شد مغازه و زندگی رو به امون خدا ول کنه . تازه کجا می رفتیم . دوست نداشتم بقیه فکر کنن که منو خیلی آسون به دست آوردن . هر چند جز کیوان و فرزاد کس دیگه ای هم نبود ولی من که نمی تونستم فقط اونا و خودموبازی بدم . اگرم نمی خواستم با اونا رابطه داشته باشم شاید حالا دچار یه مشکل دیگه ای می شدم . این که نمی دونستم چه جوری با هوس خودم کنار بیام و آتشهای درونمو فرو بنشونم . مهرداد از سر شونه هام شروع کرد به بوسیدن و اومد پایین تر . می خواست کاری کنه که من ازش راضی باشم یعنی در جهت ارضا شدن من کاری صورت بده . من که اون روزایی که روزم بود باید کلی مصیبت می کشیدم تا ار گاسم شم . چه برسه به حالا که فکرم در هم و پریشون بود . -عزیزم مهرداد من سر حال شدم . اگه می خوای یه کاری بکنی بکن . خودت رو ارضا کن . من راضیم که تو خودتو سبک کنی .. راستش تمایل زیادی هم نداشتم . شاید از روی عادت بود و یا این که می خواستم به خودم بقبولونم که هنوز تسلیم اونم . در هر حال اون کارشو کرد و خودشو ارضا کرد و به خیال این که منو هم ارضا کرده رفت به اتاق کارش .. احتمالا به بهانه عکس و فیلم و انجام کار های عقب مونده اش می خواست به سایتها سر کشی کنه و یا این که با فرزاد خیالی چت کنه . فرزاد واقعی که آیدی خودشو در اختیار من گذاشته بود پس این من بودم که می تونستم باهاش حرف بزنم و مخشو کار بگیرم . رفتم به ایمیل فرزاد .. هنوز مهرداد آنلاین نشده بود . دوست داشتم برم عکسای سکسی خودمو ببینم . ببینم که چطور ملت کس و کون منحصر به فرد منومی بینند و کیف می کنند . گاهی فکر می کردم از این که خودم رو در اختیار فرزاد و کیوان گذاشتم از این اصول خارج شدم . ولی بازم جای شکرش باقی بود که هر یک از اونا از وجود اون یکی با خبر نبودند . هم می تونستم چت کنم و هم این که از یک مرور گر دیگه برم سراغ عکسام . عکسایی که فرزاد کیر طلا اونا رو ردیفش کرده گذاشته توی سایت و این دیگه از هر چیزی می تونه برام روحیه بخش تر باشه . وقتی کوس و کونهای پوسیده و کدر و زخمی بقیه رو می دیدم و اونو با هیکل بیست و بدون لک خودم مقایسه می کردم می دونستم که همه باید لب به تحسین من باز کنن . خودمو دلداری می دادم که فرزاد و کیوان رو به زانو در آوردم تا بهشون کس بدم . و این خودش نشون از روحیه بالای من داره و اعتماد به نفسم . بازم با همه اینا داشتم عذاب می کشیدم و با خودم فکر می کردم .. یه کلوزآپ یا به زبان خودمونی بگم یه نمای نازی ا ز کسمو توی سایت دیدم که منو هم به هوس انداخت که ای کاش کیر داشتم و می کردم توش . چقدر ناز بود . هیکل درشت و هوس انگیز و سفید و براق من و اون کس کوچولوی ناز دختر بچه ای دل همه بیننده ها رو برده بود .. تازه داشتم از تماشای عکس خودم حال می کردم که گفتم یه سری هم به اون یکی مرور گرم بزنم که دیدم مهرداد خان به این خیال که می خواد با فرزاد کیر طلا چت کنه آنلاین شد و منم به درخواستش دیگه جواب دادم . خیلی هم مراقب بودم که یک دفعه ای نیاد بالا سرم . فوری از سایت سکسی خارج شدم رفتم رو یک بر نامه معمولی . بعد از احوالپرسی و سلام علیک .. -مهرداد جان از مهمونی راضی بودی . -نمی دونم چی بگم فرزاد . حدو د دو ساعت طناز بود به حال خودش . منم همان طور که خودت گفتی کاری به کارش نداشتم . اون غیبش زده بود دلم می خواست که یه مردی باهاش باشه ولی دستیارم فتانه بیشتر مدت رو باهاش بود و وقتی هم که از پیشش اومد گفت که با چند تا زن دیگه هست .. -خب حرکات دیگه ای ازش سر نزد ؟/؟ -اون از مردا فراریه . نمی دونم چرا . -انتظار داری چیکار کنه . جلوی تو خودشو بندازه بغل اونا ؟/؟-نمی دونم -یه سوال -بفر ما -شب که رسیدین اون تمابلی برای سکس داشت ؟/؟-اوخ نگو که خیلی تشنه و گرسنه بود . امونم نداد . -پس با این حساب نمیشه گفت که رفته زیر کیر یکی دیگه . -پس من باید چیکار کنم . -صبر داشته باش . فقط به پر و پاش نپیچ . ولی من جات بودم قدرشو می دونستم -منم می دونم . ولی وقتی که حس می کنم یکی دیگه بهش توجه داره می خواد کیرشو با عشق و شور و اشتیاق فرو کنه توی کسش خودم به هیجان می افتم . -حتما هوست هم زیاد میشه کیرت شق می کنه -اووووففففف چه جور .. چه جور .. یعنی میشه من یه روز اونو زیر کیر یکی دیگه ببینم -اون دفعه هم گفتم آرزو بر جوانان عیب نیست من که برات دعا می کنم -فرزاد خیلی دلم می خواد که تو یه کمکی بکنی .. کیرت حرف نداره . اون اگه نوشش کنه همیشه جیم می زنه تا بیاد پیش تو .. .. ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#78
Posted: 13 Sep 2013 18:23
هـــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــرنتـــــــــــــــی 57
...-رفیق من به تو نارو نمی زنم . در مرام من نیست که ناموس دوستمو بگیرم مال خودم بکنم . من می خوام سالم زندگی کنم . روشو داشته باشم تو چشای تو نگاه کنم . هنوز لوتی گری نمرده . مردی و مردونگی وجود داره -داداش چی داری میگی من خودم دارم بهت میگم . راضیم . -مهرداد جان وجدانم اجازه نمیده باشه در این مورد با هم حرف می زنیم -وعده سر خر من میدی ؟/؟ -نه بابا این حرفا چیه -به نظرت حالا باید چیکار کرد . -نمی دونم . نمی دونم . باید اونو تحریکش کنی . قبلا هم بهت گفته بودم حالا به راست یا به دروغ از خیانت زنای دیگه بگو . از رابطه اونا با سایر مردان . از مردایی که چند تایی یه زنو کردند -فکر می کنی خوشش بیاد -اون زن با تقوا و مومن هم خوشش میاد . چه برسه به یه آدم عادی -زن منم با ایمانه -بر منکرش لعنت . -مثلا می تونی بگی خواب دیدی . خواب دیدی که طناز با یکی دیگه رابطه داره . -خیلی جالب میشه -آره وقتی که به لغات کیر و کوس رسیدی اونا رو با آب و تاب بیشتری بگو .. اینو هم بگو طناز خوشش اومده .. خلاصه مخ مهرداد رو کار گرفتم و این جوری خودمم حال کردم . اون رفت پی کار خودش و من با تماشای عکسای اینترنتی خودم لذت می بردم . نمی شد گفت کدومشون بهترن . یکی از یکی شفاف تر . اون قدر عکسها رو شفاف و واضح گرفته بود که در یه صحنه یه حالت مور مور شدن بهم دست داده بود که حالتهای پوست کونم به خوبی نشون داده می شد . این عکسا منو به هوس می آورد . بیشتر از صد تا پیام در زیر این عکسای من وجود داشت . با این که چند تا عکسو کنار هم میذاشتن ولی برای هر عکسی جدا گانه پیام داده می شد . چقدر دلم برای این جوونا می سوخت . یعنی اگرم زن داشتند بازم چشمشون دنبال زن بقیه بود . شاید بعضی از اون زنا هم خودشون دلشون می خواست و می خواد . وقتی که صبح از خواب پا شدم خودمو توی بغل مهرداد دیدم . وقتی مهرداد رفت بیرون فتانه برام زنگ زد . -دختر تو چیکار کردی این کیوان تا حالا چند بار برام زنگ زده .. نمی دونم چیکار کنم . به نظرتو باهاش باشم ؟/؟ می دونم تو بهش سفارش کردی . شاید نمی خواد روی تو رو زمین بندازه . ولی طناز من حال کردن زنونه و با تو حال کردن رو تر جیح می دم اصلا به اون اطمینان ندارم . -ولی با این حال می دونم دوستش داری . به حرف دلت گوش کن تابعدا حسرت نخوری . آدما اگه به حرف دلشون گوش نکنن ولی بعدا موفق هم شن بازم حسرت قدیما رو می خورن . آخه حسرت خوری جزو جدا نشدنی از بشره . آدم همیشه حس می کنه که اگه اون کارو می رد بهتر بود . حالا باهاش باش ولی خودت رو بهش وابسته نکن . -نمی دونم یه چیزی منو می ترسونه . -فتانه خیلی ماهی . خیلی دوستت دارم . -منم عاشقتم طناز . یه چیزی رو بهت بگم قبول می کنی ؟/؟ -بگو -مسخره ام نمی کنی ؟/؟ -من کی این کارو کردم که این دومیش باشه -فدات شم عشقم . دوستت دارم . اگه به من بگن بین دوستی با تو یا کیوان یکی رو انتخاب کنم من تو رو انتخاب می کنم . دوستت دارم طناز عشق من . -می میرم برای صفا و صمیمیت و صداقتت . -خیلی دلم می خواد بیشتر ببینمت و بیشتر با هم باشیم . .. ظاهرا کسش به خارش افتاده بود و با این که می دونست با کیوان می تونه حال کنه و بره زیر کیر اون ولی نمی دونم چرا رغبتی نشون نمی داد . با فتانه هم خدا حافظی کردم . تازه می خواستم صبحونه بخورم که تلفن زنگ خورد -الو طناز جان یه دوربین رو روی میز ناهار خوری جا گذاشتم .. الان یکی میاد بده بهش . اسمش هم فرید هست . یکی از همکارامه . پسر خوبیه . قدش متوسط و خوش قیافه هست . زن هم نداره -ببینم تو اینا رو برای این به من گفتی که من طرفو شناسایی کنم ؟/؟ مگه می خواهیم بریم خواستگاری ؟/؟ اونم خواستگاری یه پسر ؟/؟ -ببخش طناز یه خورده قاطی کردم . معلوم نبود این شوهر دیوونه چه نقشه ای برای ما چیده بود که می خواست هر جوری شده منو برای یک بار دیگه هم شوهر بده ولی می دونست که هیچ کاری ازش بر نمیاد و آخرش من اونو دق کش می کردم . وقتی درو باز کردم یه جوون خیلی محجوب و خجالتی و چشم و ابرو مشکی و سر به زیررو دیدم که اومده بود تا جنسو ببره ظاهرا نباید اون جوری به مهرداد می توپیدم . چون این اصلا سرشو بالا نمی گرفت که منو نگام کنه . خیلی هم خوشگل بود با این که می خواست نشون بده در فکر دید زدن نیست ولی حالت چهره اش طوری بود که می شد به خوبی دیدش وحس کرد که اگه آبی ببینه حداقل دست و صورتشو می شوره . بهش نمیومد این جوری بخجالتی اشه . نمی دونم مهرداد چه خوابی واسم دیده بود . یعنی اون قدر بی غیرته که حتی با یکی دیگه دست به یکی می کنه که بیاد منو بکنه .. خب شکی که نباید داشت چون با من که فکر می کرد فرزادم دم صبحی چت کرد و گفت اگه میشه برو طناز رو بکن . ...... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#80
Posted: 19 Sep 2013 20:26
هـــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــرنتـــــــــــــــی 58
-بفرمایید داخل .. منتظر بودم که بگه خیلی ممنون .خواهش می کنم همین جا خوبه . تعجب کردم که با من اومد توی خونه . ولی خیلی مودب و سر به زیر بود . دیدم که حالا تا اینجا اومده گفتم بشینه تا براش یه چای آماده بیارم . قبل از این که برم طرف آشپز خونه یه لحظه بی اراده سرمو که به طرفش برگردوندم دیدم که رو راحتی نشسته نگاهش به سمت منه و داره با با کبر داخل شلوارش ور می ره . بد نشد آقای سر به زیر ما هوس کس کردن . فکر نمی کردم این یکی با مهر داد دست به یکی کرده باشه ولی از اونجایی که می دونست این دوستش اهلشه به این بهونه اونو فرستاد . آخه منم خیلی خودمونی و بی شیله پیله با همه بر خورد دارم . انداممو می ریزم بیرون . میندازم بیرون تا همه از دیدنش لذت ببرند .خدا زیبایی هارو آفرید تا بقیه ببینن و تحسین کنن نه این که این جور بهش نظر بد داشته باشند . چایی و شیرینی رو گذاشتم رو میز و بهش گفتم ببخشید شما آقای ..-فرید یگانه .. حتما اسم منو می دونست که دیگه نپرسید منم خودمو معرفی نکردم . -یه لحظه ببخشید .. رفتم واسه فتانه زنگ زده ازش راجع به فرید یگانه پرسیدم -اووووووههههههههه فتانه حواست باشه .. اون وقتی شهوت جلو چشاشو بگیره دیگه نگاه نمی کنه عاقبت کارش چی میشه همونجا می خوابونه .. -نهههههههه نگو من می ترسم -تا حالا چند بار گرفتنش . -پس چرا بهش اجازه کار میدن .. -جواز به اسم یکی دیگه و اونم استفاده می کنه . خلاصه چند با ر باز داشتش کردند . -کسی روهم تا حالا کشته -نه بابا بنده خدا این جوری نیست . -ببینم انگاری دلت براش می سوزه . مگه تو رو هم .. -نه ..ما از این شانسا نداشتیم . ولی طناز جون اگه تونستی یه حالی باهاش بکنی بد نیست . خیلی خوشگله . هر کی بره زیر کیر اون یه ده سالی جوون میشه -می خوای آدرس تو رو بدم که بیاد جوونت کنه . -اگه می دونستم میاد می گفتم این کارو بکنی ولی تو اگه باهام لز کنی من همیشه جوون می مونم . اون جیگرتو بخورم طناز . اگه بدونی دلم واست چقدر تنگ شده . منو که این قدرآتیش می زنی دل مردا رو چقدر می بری . حواست باشه .میگن اون نگاه شیطانی داره . اگه چشاشو بدوزه به یکی اون جادو مبشه . یه چشای آبی خوشگلی داره که کسی نمی تونه ازش فرار کنه . -ولی طناز با این نگاهها گول نمی خوره اون اراده اش خیلی قوی تر از ایناست . اون اولش خیلی محجوب و سر به زیر نشون می داد ولی یهو دیدم دستش رو کیرشه .. -خلاصه حواست باشه .- راستش اولش فکر کردم با مهر داد دست به یکی کرده ولی نه این طور نبود . -از کجا می دونی -یه دلایل خاصی دارم شاید بعدا بهت گفتم . البته از اونجایی که من به عنوان فرزاد با مهردادچت کرده بودم او در مورد این مسئله چیزی به من نگفته بود از طرفی هم اون نمی تونسته در همین فاصله ای که از خونه رفته بیرون با اون دست به یکی کرده باشه در نتیجه این آقا فرید ما خودش مستقلا به ما نظر داره و گماشته کسی نیست . -فتانه من برم دیرم شده .. قند و شکلات رو هم به دستم گرفته رفتم طرفش .. -فقط آقا فرید یادتون نره برای چی اینجا تشریف آوردید . یعنی موقع رفتن دور بین رو با خودتون ببرین . -منطورتون اینه که دور بینو الان باید با خودم ببرم . -نه این حرفا چیه . شما چای خودتون رو میل بفرمایید . از خودتون پذیرایی کنید من به این خاطر گفتم که مهر داد عجله داشت یه لحظه سرمو که بالا گرفتم دیدم با چشای آبی روشنش داره بهم لبخند می زنه . لبخند رو لباسش که سر جاش بود . خیلی به دلم نشست . فتانه راست می گفت . حس کردم یه چیزایی داره توی قلب و دلم حرکت می کنه . بر شیطون لعنت . این فتانه بهم هشدار داده بود و من توجهی نکرده بودم . اینو میگن بی مبالاتی . . رفتم بهش یه شکلات تعارف کنم و اونم بر داشت ولی از دستش افتاد . دو تایی مون سرمونو خم کردیم تا اونو از رو فرش بر داریم . وقتی سرمونو بلند کردیم لبامون به هم نزدیک شده بود .نفهمیدم چی شد که حس کردم داریم همو می بوسیم . اون خیلی گستاخ شده بود ولی طعم شیرین و داغ بوسه اون برام خیلی دلپذیر بود . این داغی از لبام به همه جای بدنم سرایت کرده بود . موهای بور و صورت سرخ و سفید فرید و اون چشای جادوییش منو از راه به در برده بود . در همین لحظه تلفن زنگ خورد . مهرداد بود . -ببینم فرید اومده ؟/؟ یه لحظه ترسیدم از این که نکنه فرید مامور اون باشه و قصد داره ازم فیلم بگیره با یه موبایلی که یه جا کار گذاشته و تازگیها از این چیزا هم فراوون شده بود و در استخر زنونه هم از صحنه های لخت و سکسی زنان خیلی فیلم و عکس گرفته داده بودند بیرون . ..-همین الان راه افتاد . کاری داشتی .. -نه فقط خواستم ببینم اومد ؟/؟.. .. با خودم گفتم مرده شور ببردت .. -پس من برم طناز خانوم لحظات خوبی بود از پذیرایی شما ممنونم . نمی دونستم چی بگم . دو دل بودم . دلم می خواست بوسه ما طولانی تر می شد . نه می تونستم بگم برو نه می تونستم بگم بمون . نمی خواستم در مقابلش کم بیارم ولی اگه اون همین جوری می رفت خودم کم می آوردم . حس کردم اگه غرورمو زیر پا بذارم ممکنه بعدا نتونم ادامه بدم . اعتماد به نفسمو ازدست بدم -ببخشید باید برم . -خواهش می کنم .منم از آشنایی با شما خوشوقت شدم . ظاهرا شوهرم منتظره . امید وارم بازم بتونم شما رو ببینم . این بار چشاشو عمدا به سمتی و مسیری که چشای من بود می گردوند .. یه حالت خاصی داشت .بازم منو به طرف خودش می کشوند .. اون رفت و من هنوز در فکرش بودم . هوس و هوسشو داشتم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم