انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 9 از 17:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  16  17  پسین »

هوس اینترنتی


زن

 
هـــــــــــــــوس اینتــــــــــــــرنتـــــــــــــــی 59

داشتم به این فکر می کردم که آیا این اول من بودم که اونو بوسیدم یا اون بود که شروع کرد . چند بار صحنه رو مجسم کردم . لبامون به هم نزدیک شد . من یادم نمیومد که اراده ای در شروع کار داشته بودم . ولی اگرم اون شروع کرده بود مخالفتی نداشتم . حالا که رفته . یعنی اون متوجه شده که من چقدر خوشگل و خوش اندام هستم ؟/؟ اگه اون می خواست ادامه بده باید چیکار می کردم . باهاش همکاری می کردم ؟/؟ خیلی خوش تیپ و خوش اندام بود و بهم میومد ولی من که این جوری نبودم . من اصلا به این مسائل اهمیتی نمی دادم . اون باید درکم می کرد .. اگه مهرداد چهار گوشه خونه رو دور بین گذاشته باشه .. ما که دور بین داریم ولی اون جوری نیست که اون بخواد ضبط کنه چیزی رو .. سینه هام یه داغی و سفتی خاصی پیدا کرده بود . دستمو از زیر بلوزم به سینه ام رسونده با نوکش بازی کردم تا کمی آروم گرفتم . رفتم جلو آینه مثل فیلمهای سکسی که یه زن با خودش ور میره منم رفتم روبرو آینه . خودمو از کمر به بالا لخت کردم . یه دستمو از راه جین و شورت رسوندم به کسم و یه دست دیگه امو هم گذاشتم رو سینه هام و باهاشون بازی می کردم و با یه چهره حشر آلودی روبروی آینه قرار گرفته به خودم نگاه می کردم . لذت می بردم از این هیکل خودم . شلوارمو کمی پایین کشیدم تا کون لخت خودمو ببینم . .. بدن من منو به هوس انداخته بود . رفتم رو کامپیوتر .. تا ببینم بقیه به دیدن عکسای من چی گفتن و چی نوشتن . بیشتر از صد تا شماره تلفن و ایمیل آدرس برام گذاشته بودند . من که به هیشکدوم از اونا جوابی نمی دادم . فقط به چند تا کیر دراز و کلفتی که تصویرشو به عنوان نمونه برام فرستاده بودند نگاه می کردم . دستمو که می ذاشتم رو کسم خیسی غلیظ اونو احساس می کردم . خیلی تشنه کیر بود . اگه مهرداد دم دستم بود امونش نمی دادم . حس می کردم که بیش از هر زمان دیگه ای به فرزاد نیاز دارم . ولی نه برای همون یه بار بسه . بذار توی خماری بمونه . همیشه تشنه ام باشه . التماس کنه . شاید بازم یه بار دیگه واسش دل سوزوندم . همه این کشمکشها به خاطر این بود که من فرید رو فراموشش کنم ونمی تونستم . یعنی باید به جادو معتقد باشم ؟/؟ چرا اونو فرستادم ؟/؟ چرا اصرار نکردم که بمونه . اگه می موند چی بهش می گفتم ؟/؟ باهاش چیکار می کردم . ؟/؟ از دست خودم عصبی بودم . غرور خاصی بهم دست داده بود . داشتم با خودم فکر می کردم که این غرور رو هم فرید می تونه داشته باشه . اونم حتما در برابر هر زنی که باهاش روبرو میشه اعتماد به نفس داره . ولی منم که نباید کاری می کردم که اون فکر کنه من یک هرزه ام .. صدای زنگ در خونه رو شنیدم .. مجبور شدم جواب بدم . ووووووویییییی فرید بر گشته بود . اون چیکار داره اینجا . اگه از طرف مهر داد اومده باشه . -یه دقیقه وایسا .. به جای یه دقیقه دو دقیقه ای معطلش کردم تا مرتب شم . اون پایه دور بینو جا گذاشته بود . وقتی دیدمش به زور تونستم خوشحالی خودمو نشون ندم . نمی دونستم آیا عمدا کاری کرده که برگرده یا سهوی بوده . عجب سوتی داده بودم. یادم رفته بود دگمه های بلوزمو بذارم . حواسم پرت شده بود . از این که می دیدم اون داره میاد هیجان زده شدم . اینو از اونجا فهمیدم که دیدم به زیر گلوم زل زده و چه جور با حرص داره اون ناحیه رو با چشاش می خوره . تا متوجه قضیه شدم دستمو گذاشتم جلو سینه هام .. که البته این از فیلم و کلاس گذاشتنم بود .. -اصلا متوجه نبودم . ببخشید -اتفاقا این جوری قشنگ تره . من میگم زیباییها رو نباید پوشوند . یه نگاهی بهش انداخته و گفتم یعنی فرمایش می کنید میشه به همین صورت رفت خیابون تا همه از این زیباییها استفاده کنند ؟/؟ .. ساکت شد و جوابی نداشت بده .. ادامه دادم -یا این که منظورتون اینه که یه قشر خاصی می تونن از این زیباییها استفاده کنند . -اونایی که لیاقتشو دارن . قدرشو می دونن . براش ارزش قائلن . -بفر مایید حالا ما باید این افراد رو چه جوری بشناسیم ؟/؟ خودشو به من نزدیک کرد . یک قدم عقب رفتم . این بار دیگه متوجه بودم که این اونه که داره منو می بوسه و بوسه رو شروع می کنه . دستمو از جلو سینه ام گرفته بودم تا مانعش نشم . با این که التهاب بوسه به تمام بدنم سرایت کرده بود و حس می کردم نباید کاری کنم که این بار از دستش بدم ولی استرس امونم نمی داد . هر لحظه می ترسیدم که مهرداد از راه برسه . بیاد و منو خجالت زده کنه و اون تابویی که بین من و اون وجود داره بشکنه . هر چند اون جوری براش عزیز تر می شدم ولی خود من غرور و وجهه خودمو نزد خودم از دست می دادم و نمی خواستم این طور شه . دستشو از قسمت باز بلوزم رسونده بود به سینه هام .. -نههههه نهههههه فرید نهههههه . تو که می دونی من آزاد نیستم .. -هیچ انسانی زندانی و در زنجیر نیست -اوووووففففففف نهههههههه نهههههه نکن .. خواهش می کنم .. شما مردا شاید آزاد باشین ..نهههههه ولی ..ولی ما زنا زندانی هستیم . دست و پامون بسته .. شاید به ظاهر یه آزادیهایی داشته باشیم ولی اون جایی که باید ازمون دفاع بشه نمیشه . انگاری ما از یه دنیای دیگه ای اومدیم .. دیگه نذاشت حرف بزنم . منم خودمو اسیر اون کرده بودم . لبامو می مکید . تشنه تر از ساعتی قبل بودم .-نههههه نهههههه اینجا نههههه خواهش می کنم -بیا بریم یه جای خلوت .. جایی که کلیدش دست منه .. ترس برم داشته بود .. حس کردم اونجا هم باید اسیر اون باشم .. -فرید بی خیالش شیم .. اصلا چه معنی داره .. این یه اشتباهه .. مگه میشه این قدر زود ؟/؟ -کار امروز رو به فردا مینداز .. اصولا من از این مقدمه بازیها و لفتش دادنها خیلی بدم میاد . معنی نداره .. یه حس مشترکی بین زن و مرد وجود داره . یه نیاز مشترک .. آره آره و یا نه نه ..دیگه بیا و صغری کبری بباف معنا نداره .. با دستم زدم به سینه اش و اونو از خودم روندم مثلا می خواستم واسش کلاس بذارم و ناز و قهر کنم .-ببینم مگه با چند تا بودی که از این تجربیات زیاد داری .. -گذشته ها گذشته .. اینو می تونی پس فردا ازم بپرسی که دیروزشو چیکار کردم . بابت دیروز امروز نمی تونی ازم گله مند باشی . حرفای منطقی می زد . در هر حال من قصد نداشتم در خونه خودم کاری باهاش بکنم .. .ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
هـــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــرنتـــــــــــــــی 60

من می خواستم به ناز کردن خودم ادامه بدم ولی نمی دونستم بعدش چی میشه و عکس العمل فرید چی می تونه باشه . نباید این قدر راحت تسلیمش می شدم . نباید به حرفاش گوش می دادم . اول باید از این مطمئن می شدم که دست مهرداد توی کار نیست و اون اصلا در جریان نیست . -ببینم تو با شوهرم کاری داری . وسیله ای رو باید بهش برسونی ؟/؟ -نه من وسیله های خودمو گرفتم ولی یه کار پنج دقیقه ای باهاش داشتم . نزدیک بود بهش بگم که آیا تو برای عشقبازی با من با شوهرم دست داری که پشیمون شدم . چون اون وقت اون پیش خودش فکر می کرد با چه آدمای دیوونه و بی غیرتی سر و کار داره و اگه واقعا با مهرداد دست داشت می رفت بهش می گفت . -باهام نمیای بیرون ؟/؟ پیشنهاد منو قبول نمی کنی ؟/؟ -نمی دونم . ببینم چی میشه .. راستی اگه من از خودم یه جایی داشته باشم که امن باشه موافقی . -من با تو تا اون سر دنیا هم باشه میام . تا به جهنم . چون یه زن خوشگل بهشتی گل ، جهنمو تبدیل به بهشت می کنه . با تو به هر جا که بخوای میام . یه عشوه ای براش اومده و گفتم خب اگه نخوام چی .. -یه جوری می شه متوجه شد که می خوای یا نه -چه جوری ؟/؟ با چشای خوشگل رنگی و جادوییش اومد کنارم و منم این بار دوست داشتم که منو جادو کنه نگاه کردن به چشاش کافی بود که یه آشوبی رو دور و بر کسم و زیر سینه هام احساس کنم . بدون این که چیزی بهش بگم رفتم به یه اتاق دیگه . برای فتانه زنگ زدم . -الو سلام خوشگله . چطوری -اوووووفففففف دختر . دختر . چی شد خوشگل ترین زن دنیا یه یادی از ما کرده . ؟/؟ ببینم آفتاب از کدوم طرف در اومده که یه یاد ما افتادی ؟/؟ - فتان جون . ناز گل خانوم . یه خواهشی ازت داشتم . -تو جون بخواه -می تونم ازت بخوام کلید آپارتمانتو برای چند ساعتی بدی به من .. -تو برای چند روز بخواه برای همیشه بخواه . خوشحالم که یه خورده هم به فکر خودتی .. -فتان جون با یکی می خواستم سر یه مسئله ای حرف بزنم صلاح نبود این کار رو در خونه انجام بدم . ببین من الان میام فروشگاه .. وقتی رسیدم برات تلفن می زنم . تو یه پنجاه متری بیا سمت راست . فقط مهرداد متوجه نشه . -هر چی تو بگی . -عزیز باید ببخشی . فقط برای همین امروزه -چقدر سخت می گیری طناز. دلم واست یه ذره شده .. باهاش خداحافظی کردم . فقط باید یه بر نامه ای با هم می ذاشتیم که از خجالتش در بیام . هرچی فکر می کردم که چطور راضی شدم غرورمو بذارم زیر پام عقلم به جایی قد نمی داد . خودمو در مدتی کوتاه به بهترین نحوی ردیف کردم . عطری به خودم زدم که فرید نزدیک بود همونجا منوبخوابونه .. هم می خواستم اذیتش کنم و هم این که نشون بدم حرف حرف منه . -ببین فرید من می خوام کلید خونه یکی از دوستامو بگیرم و بریم اونجا راحت حرفامو بزنیم . خونه وضعش معلوم نیست . یهو دیدی که مهرداد میون صحبتای ما اومد خونه .خلاصه من و فتانه با هم ملاقات کردیم . احساس کردم صدای خنده فتانه رو به خوبی می شنوم . ولی چیز دیگه ای به رومن نیاورد .خلاصه کلید خونه رو ازش گرفتم . از دست خودم عصبی هم بودم . حس می کردم که تفاوتی با زنای اون جوری ندارم . کیوان و فرزاد حسابی منو آب بندی کرده بودند. نه طناز .. طناز فکر نکن که غرورت داره لگد مال میشه . فرید واقعا فریده . این همونیه که شاید از تو هم سر تر باشه پس سعی کن از زندگیت از خودت و از اون لذت ببری . دیگه این روز های جوونی بر نمی گردن . قرار بود اولش فقط یه فرزاد باشه . کیوان هم که با اون شرایط خودشو تحمیل کرد ولی این یکی رو ... چرا مردا باید این جوری باشن که در یک نگاه هوس کنن در یک نگاه عاشق بشن . دریه نگاه بخوان به هر چی که می خوان برسن . چرا من باید این قدر را حت خودمو در اختیارش بذارم . چرا اون برای به دست آوردن من نباید تلاش کنه. وقتی که به خونه فتانه رسیدیم روحیه ام کمی تغییر کرده بود .. -طناز چته . چرا یهو رنگت پریده . چرا عصبی نشون میدی . -نمی دونم فرید .نمی دونم کاری که داریم می کنیم درسته یا نه . -ببینم به همین زودی پشیمون شدی ؟/؟ تو که با هیجان رفتی کلیدو از خونه دوستت گرفتی . برای این که یه چیزی رو یخوای باید با تمام وجودت اون چبزو طلب کنی و برای طلب یه چیز باید عشق داشته باشی .. -ببینم حتما تا حالا خیلی ها بهت گفتن که تو خوشگل ترین زن دنیایی . حتما خیلی ها هم گفتند که آرزوی داشتن تو رو دارن . با همین حرفاش بود که داشت رام و خامم می کرد و خیلی سریع هم رامش شدم . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
با آرزوی موفقیت بیش از پیش برای شما سرور گرامی...امیر خان عزیز نمی دانم با چه زبانی از شما تشکر کنم که تا این حد به من لطف داشته اید .وقت زیادی را برای مطالعه آثار من صرف کرده اید . مرا نویسنده بزرگی دانسته اید حتی انتقادتان را طوری مودبانه بیان کرده اید که به معنای نوعی تشویق بوده است .من یکی که فکر می کنم که شما خود نویسنده ای زبر دست هستید چون احساسی قوی دارید . من حدود چهل سالمه ولی اسممو نمی تونم بگم . البته من که واقعا خودمو در خور این نمی دونم که پا جای بزرگان بذارم و کیفیت کار هامو مطلوب نمی دونم ولی از نظر کمیت و تعداد آثر و متن فکر کنم در سالهای اخیر رکورد دار باشم که البته این به معنای تعریف نیست چون زیاده نویسی دلیل بر خوب نویسی نمی باشد . با این همه متن سکسی و عشقی و گاه قلقلکهای انتقادی اگه منو بگیرن دیگه باید برم در برزخ نویسندگی کنم . . اما در خصوص این که من شخص اول داستانهای خودم هستم در مورد داستانهای سکسی میشه گفت نمی پذیرم . البته شاید بعضی وقتا آن هم در مواردی اندک (در مورد داستانهای سکسی )ممکن است نظر خاصی هم از من وارد شود . ولی در هر حال آن نظر یا عقیده به بازیگر یا کاراکتر و شخصیت داستان نسبت داده می شود و در این خصوص کسی نمی تواند بگوید یا با اطمینان قضاوت کند که نویسنده نظر خود را می گوید در حالی که هنوز شناختی با نویسنده ندارد . یک مثال ساده می زنم . من در 14 الگی عاشق شدم . دوست دختر من 13 ساله بود . عشقی پاک که بعد از 10 سال با اولین عشق و آخرین عشق خودم از دواج کردم . حتی یک مورد سکس خلاف نداشتم . هزاران پست سکسی در زمینه های گوناگون نوشته ام و از هرکی به هرکی بی قید و بندی گرفته تا داستان سکسی عشقی بر بالهای عشق و هوس ...در حالی که حتی یک مورد از آن با من و با زندگی من مطابقت ندارد ممکن است گاه یکی دو جمله ای را بیاورم که فکر کنید عقیده من است اما شما باید آن را عقیده بازیگر بدانید . آریا در داستان هر کی به هرکی بی قید و بند است بی خیال است که دیگران با مادرش رابطه دارند . اما در داستانهای دیگر چنین نمی باشد . وقتی که روحیه قهر مانان داستان من با هم تفاوت دارد چگونه می توان آن را به من نسبت داد مگر من می توانم چند شخصیت داشته باشم . اما از آنجایی که به اولین عشق آخرین عشق معتقدم می توان شخصیت و احساس مرا در بسیاری از نوشته های غیر سکسی دید . در نوشته های عاشقانه و اجتماعی . در این گونه نوشته ها چه اشکالی دارد که گاه ایده ای ایده آل بر زبان آورده شود . در داستان غیر سکسی عشق و ثروت و قلب از عشق و نیکو کاری گفته ام . به زبان قهرمان داستان .. داستانی فوق العاده به نظرخودم و آرمانی . شاید در واقعیت این انسانها تا این حد نیکو کار نباشند ولی حقیقت که باید چنین باشد و حقیقت زیبا تر از واقعیت است. و معراج عشق خود من هستم . شخصیت من است به زبان من . از آلاشت به آسمان خدا پرواز کرده ام با خدا سخن گفته ام . معراج من از قدس شریف نبوده است . خواستم بگویم ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید .. گذشته از این که من خودم پس از ده سال مبارزه به عشقم رسیده ام اصلا از داستانهای نا امید کننده خوشم نمیاید . می توانم بنویسم حتی در داستان گناه عشق می خواهم کمی تم داستانهای عشقی ام را عوض کنم ولی باز هم فرمانروایی را به عشق خواهم داد هر چند عاشقان شکست بخورند البته عاشقان راستین هر گز شکست نمی خورند . تو ضیح من طولانی شد میگن چرا اینا رو در قسمت گفتگو ننوشتم . . منظورتان را کاملا درک می کنم . می خواهید قضاوت را بر عهده خواننده بگذارید ولی گاه گفتگو های طولانی داستان زا بیشتر خسته کننده می سازد و اگر بازیگری عقیده خود را بگوید چیزی عوض نمی شود . در داستان ندای عشق نوید از بد بختی هایش گفت .. از عشق گفت ..و در داستان آبی عشق شخصیت های مختلفی با روحیات مختلف داشتیم . کلا من با داستانهای سکسی مخالفم . من در 6 سالگی خواندن کتاب و مجله را شروع کرده ام . پدرم بزرگترین و شاید تنها یاور من در آغاز راه بوده است و نخستین کتابی که خواندم قصه های خوب برای بچه های خوب از مرحوم استاد مهدی آذر یزدی بوده ..از 8 سالگی نویسندگی را با نوشتن نامه ای به خاله ام در شهری دیگر شروع کرده ام که نامه را با پاکتی که تمبرش باطل شده بود پست کردم . ده سال شاگرد اول بودم . دو سال آخر را عشق باعث در جا زدنم شد . صد ها رمان خوانده ام . روحیه ای حساس دارم . در کار های فنی تنبلم . دررشته ریاضی فیزیک درس می خواندم که پس از تغییر در رشته علوم تجربی دیپلم گرفته و پس از بر گشتن از خدمت در یک رشته دیگه لیسانس گرفتم و در واقع مرد سه رشته ای هستم . خاطراتم را در خدمت سربازی و یکی دو سال دیگر نوشته ام . آدم بخیلی نیستم . در دانشگاه و مدرسه تا می تونستم به بقیه تقلب می دادم و خدا دوستم داشت و در دانشگاه و ده سال از دوازده سال مدرسه شاگرد اول بودم . حسود نیستم . به رقیب درسی ام تقلب می دادم ولی یه جایی گیر می کردم اون به روی خودش نمی آورد ....ادامه دارد
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
ادامه از بالا ...................من کارمندم یه پستی دارم ولی از مدیر شدن و رئیس بودن فرار می کنم . اگه بدونی به چه سختی می نویسم . همسرم اگه بدونه من این جوری می نویسم پدر منو در میاره و بعد از ظهر از سر کار میام بغد از ناهار و خواب ووانگار نه انگار که کار و زندگی دارم . اون چون توی خط کامپیوتر نیست فکر می کنه من دارم شو دانلود می کنم ..هر وقت میاد نزدیکم فوری از صفحه خارج میشم . مهمونی کمتر میرم . شام دیر تر می خورم که چشام سنگین نشه . سر کار چرت می زنم . به عشق دوستان و هفته ای سی تا پست داشتن و کنترل بیست تا سوژه واقعا تمرکز می خواد و سخته . داری می نویسی ده بار صدات می کنن .اصلا خیلی از داستانهامو وقتی که وقت نوشتنشو پیدا می کنم تازه به سرعت برق و باد شروع می کنم به فکر کردن که باید چی بنویسم . -مرد پاشو آشغالو بذار دم در سوسک زیاد میشه ..مرد چرا نمی خوابی سه ساعت می خوابی میری سر کار ؟ این لپ تاب چی داره ؟اگه به یه عروسی یا عزایی دعوت شیم من غصه ام میشه . چون همه اینا در نوشته هام اثر میذاره . مجبورم عجولانه بنویسم . سرعت تایپ من خیلی زیاده . تایپ فارسی ..گاهی اوقات برای مبارزه با استرس و این که عقب نمونم مثل آخوندا که سرنخ رو گم می کنند مجبورم کمی به حاشیه برم و بر گردم اینجاست که احساس میشه مسائلی رو نوشتم که ربطی به داستان نداره . البته در بیشتر موارد هم ربط داره ولی چون خواننده دوست داره در اون زمینه بخونه ودر مورد شخصیتهای مورد علاقه اش در انتظار می مونه . مثلا من فیلم همسایه ها رو از فارسی وان می دیدم بیشتر قسمتهایی رو دوست داشتم که اسکار و تاتیانا باشنم . بقیه قسمتهای فیلم رو دوست داشتم زود تر رد شه این دو تا رو ببینم . دیگه نمیشه به اون قسمتها گفت حاشبه . . ولی در مواردی حق با شماست .اما من در داستانهای سکسی و حتی عشقی عقاید مختلفی را وارد می کنم پس نمی توان گفت که همه عقیده من است . بهترین راه برای رفع این مشکل اینه که یا عیال بی خیال من شه .. یا این که تعداد داستانهای طول هفته رو نصف کنم که این دومی رو نمیشه به خاطر خودم نه به خاطر دوستان میگم . اولی رو هم که خب خیلی با من مدارا میشه روزی 5 یا 6 ساعت و گاهی بیشتر با کامپیوتر بودن ..ولی خیلی هنر کردم تا حالا کسی نمی دونه من این داستانارو می نویسم . . دیگه چی بگم .. من به خدا و مذهب شیعه اعتقاد زبانی و قلبی دارم الان اگه بمیرم میرم حهنم چون ایمان عملی من خیلی ضعیفه . به این رژیم و اسلام قلابی آن اعتقادی ندارم . به حکومت دموکراسی مردم بر مردم معتقدم .ولی به شخصه شاهزاده رضا پهلوی رو خیلی دوست دارم .اگه اسبابی فراهم بیاد که دیگه سکسی ننویسم این از بزرگترین آرزوهامه .. دوست دارم فقط غیر سکسی و ادبی بنویسم . مثل مطالبی که در دل نوشته های ایرانی وجود داره . چون خداوند در اصل یک قطره از اقیانوس بیکران جوهر قلم خودش رو که بازی با کلمات و موسیقی کلام و روح نوشته ها بوده در اون زمینه به من داده من گناهکار دارم سوء استفاده می کنم . خدایا منو ببخش .من با این همه داستان سکسی حتی یک بار هم کلمه سکسی که اسم آلت سکس و فحش رکیک باشه رو بر زبون نیاوردم . احساس شرم می کنم . مقوله داستان جداست . فحش های من در بد ترین شرایط ..گفتن پدر سوخته و عوضی بوده اونم خیلی کم . خیلی طولانی شد شما هم ببخشید . خانوم مدیر مهسا جان شما هم ما رو ببخشید که خیلی پر چونگی کردم . امیر جان بازم ازت ممنونم لطف کردی شرمنده ام کردی اگه پرسشی داری مطرح کن یا اگه بازم نکته ای گنگ بود بگو تا در پیام بعدی بهتر شرح بدم . الان برم بخوابم .روز و روز گار همگی خوش و خرم باد . دوست و برادر همه شما : ایرانی
     
  
زن

 
با سلامی دوباره به دوست و برادر خوب و نازنینم امیر خان عزیز و دوست داشتنی .با این قلم و تو صیف و تمجیدی که از من کردی و من نمی دونم چه جوری پاسخگوی محبتهات باشم احساس در ماندگی می کنم . جز این که بگم با این گونه پیامهای گرم به من انگیزه بیشتری میدی تا در همین فرصت اندک هم به دقت بیشتری بنویسم چیزی ندارم که بگم . وجود دوستان خوب و مهربانی چون شماست که سبب میشه در برابر بسیاری از نامهربانیها ی دوست نماها همچنان به نوشتن ادامه دهم . من به یک نوزاد و بچه کوچیک همون قدر احترام میذارم که به یک انسان پیر .. آن چه که در اینجا اهمیت داره نفس احترام گذاری و شخصیت قائل شدن برای دیگری به خاطر ویژگی انسانی اوست . این که من می گویم هیچ نیستم دلیل بر این نمی باشد که بخواهم بزرگی کنم . بار ها گفته ام وقتی که دل نوشته های خودم را می خوانم و به موسیقی کلام و بازی با واژگان خود را احساس می نمایم باورم نمی شود که اینها را من نوشته باشم . حتی گاه چند ثانیه ای مکث می کنم تا ببینم منظور من از نگارش آن چه بوده است . این را خالق من به من هدیه داده .. البته این اراده و انگیزه را پس از مطالعه کتابها و مجلات در آغاز کودکی به من داده که بنویسم . در هر حال من انتقادات بسیاری از دوستان را اگر منطقی باشد می پذیرم . سخن از عشق هر چقدر تکرار باشد می توان آن را با احساس زیبا در هم آمیخت از ماه و خورشید و ستاره به هزاران نوع گفت با معشوقه به آرامش رسید با واژگان بازی کرد . غروب خورشید و طلوعش زیباست . می توانی هزاران بار از آن بگویی چون آدمی از عشق سیراب نمی گردد . این هوس است که به ناگهان اوج می گیرد و به ناگهان سقوط می کند بزرگترین ایرادی که بر نوشته های خود می گیرم و آن اجتناب ناپذیر است تکرار در نمایش های سکسی و استفاده از کلمات و جملات و عبارات تکراریست . من باید این تکرار ها را در لابه لای داستان پنهان و بی اثر کنم . نویسنده ای با هفتصد داستان و سه هزار و دویست پست یعنی همه به قلم خودش در مدت دو سال و نه ماه چگونه می تواند از دام تکرار ها بگذرد وبگریزد . خواننده ای که فقط چند اثر سکسی مرا بخواند آن هم به دقت متوجه این تکرار ها خواهد شد . مثلا استفاده از واژه های اووووففففف و اوووووخخخخ و آههههههه ...یا استفاده مدام از عبارتهایی مثل لب بر روی لب قرار گرفتن .. بوسیدن ..فشار لبها .. و یا در فینال سکس هم عبارتهای دیگری وجود دارد که به نوبت و چرخشی از انها استفاده می کنم . اما با بیش از 12000 تشریح سکس در هزاران پست اگر تا اینجای قضیه توانسته باشم با همین انتقاد یکنواخت بودن در بعضی فضا سازیها و صحنه پرداریها پیش آمده باشم باز هم جای شکرش باقیست . خیلی سخته 12000 بار عملیات سکس را تشریح کنی و صاف در بری . آخه خود سکس مگه چی داره . همش تکراره . از یه راهی شروع میشه و به یه جایی ختم میشه . فوقش بین راه بخوای صد راه دیگه رو بپیچی و بپیچونی تا به مقصد برسی .به عنوان مثال برای فرار از تکرار می تونم سکسی رو که بین فرید و طناز در این داستان میذارم با دو تا جمله تمومش کنم ولی این به نظرم نوعی بی انصافی در حق داستانه که دو صفحه مقدمه چینی کنی و بخوای برای فرار از تکرار با دو جمله سکس رو شروع و تمومش کنی . در نتیجه خیلی مهارت می خواد که در این قسمت کار از دست منتقد در بری . یا در داستان های مامان و بابا تقسیم بر سه با دهها سکس ..و خیلی از داستانهای دیگه در رابطه با هم . برای همین خواننده ای که تمام داستانهای مرا خوانده باشد می داند که من از کدامین تکرار ها می گویم . اما این تکرار ها می توانست صد برابر بد تر از این باشد . یکی از دلایلی که شاید من می توانم صحنه ها و حالات مختلف سکس را تشریح کنم حتی از زبان زنان و دختران با توجه به این که مرد هستم داشتن احساسی قوی و کمبودی بوده که در دوران مجردی احساس می کرده ام . من در این دوران سکسی نداشته ام . گذشته از خجالتی بودن مهم ترین عاملش این بود که نمی خواستم به دوست دخترم خیانتی کرده باشم . یک بار یکی از دوستام دو تا دختر رو سوار کرد و گفت داریم میرم جنگل از اون کارا بکنیم یکی هم اضافه دارم تو بیا .. من با این که نیاز داشتم ولی باهاش نرفتم .ولی خب فیلم سکسی زیاد دیدم . سن بلوغ من 11 بود .سیزده سال بعدش ازدواج کردم .امیر جان سرت رو خیلی درد آوردم . من آدم انتقاد پذیری هستم چون همیشه برای اون جواب دارم . تقریبا اولین کسی که متوجه ایرادات کارم میشه خود من هستم .. ولی بعضی از انتقادات یه حالت دیکته شده و بسیج شده داره که اونا کاملا مشخصه . بعضی انتقادات در مورد نوشتن داستانهای سکس با محارمه . که از نظر من اگه در این زمینه بدی وجود داشته باشه شامل همه مدل سکس میشه . طرف میاد ازم انتقاد می کنه چرا سکس با مادر می نویسم اون وقت از نوشتن داستانی که زن به شوهره خیانت می کنه لذت می بره . که البته این گونه افراد رو از دید گاه روانشناسی بر رسی نکنم بهتره . ما انسانها همه مون خواص مشترکی داریم . اصلا عین همیم . فقط گاهی افکار و اراده خودمونو انگولک می کنیم که سبب یه تفاوتهایی میشه ولی نیاز همون نیازه . به جایی می رسیم که اگه با هم دشمنی هم بکنیم یهو می بینی که تمام کدورتها رفع میشه عشق و محبت جای همه ناراحتی ها رو می گیره . چون عشق و دوستی و دلبستگی خیلی قشنگه مخصوصا اگه بین دو جنس مخالف باشه . مثل دو تا قطب مثبت منفی آهن ربا زن و مرد همدیگه روبه طرف خودشون می کشونن . زیبایی زندگی در همینه . حالا یکی بخواد به یکی حسادت کنه .. کینه داشته باشه .. دوست داشته باشه براش کف بزنن ..همه اینا موقتیه . انسان باید بیش از هر کس دیگه ای خودشو بشناسه . بدونه در چه جایگاهی قرار داره . با موفقیتها مغرور نشه . از انتقاد نترسه . به همه احترام بذاره . سعی کنه اگه کسی ازش عیب می گیره عیبهای طرف رو به روش نیاره . اول ببینه آیا طرف درست میگه ؟ خودشو اصلاح کنه . آدم اگه از کسی یا در مواجهه با مسئله ای شکست بخوره اعتراف به شکست از ارزشهای اون کم نمی کنه . این نوعی پیروزیه . باید غرور بیجا رو زیر پا بذاریم . انسان باید زمانی احساس قدرت کنه که کینه و حسادت رو از خودش دور کنه . خودشو شریک غم و شادی برادر و خواهرش بدونه .. آخه ما تمام انسانها برادر و خواهریم . این یک تعارف نیست . این یک آرمان گرایی نیست . این یک واقعیت و حقیقت است امیر جان که تو برادر منی . بابا آدم و ننه حوا را فراموش نکن . با احساسی قوی رو ح خود را به پرواز در آور . پرواز بر قراز آسمانها . پرواز بر فراز ستارگان . باید که جنگ ستارگان را فراموش کرد . ستارگان ..باید که یکدیگر را در آغوش کشند . به خدا انفجاری روی نخواهد داد . جهان نورانی خواهد شد اگر آتش حسد را در چشم و دل و چشم دل خویش خاموش سازیم . . درپایان از تو امیر خان نازنین و همه نازنینان با تمام وجودم پوزش می طلبم اگر گاه نوشته هایم حالت یکنواختی می گیرند . گستردگی داستانها در زمینه های مختلف و این که مانند بنایی باید دهها ساختمان را با دکور های مختلف و نقشه های گوناگون بسازم گاه اشکالاتی ایجاد می نماید اما به نظر من این اشکالات با دیده اغماض شما می تواند به حداقل برسد و به گونه ای باشد که نیمه پر لیوان آن را بپوشاند .عشق به شما و نویسندگیه که سبب میشه بنویسم . بار خدایا این بنده ناسپاس ..سپاست می گوید به خاطر همه نعمتهایی که به او داده ای . به خاطر گناهانی که مرتکب شده اما آبرویش را محفوظ داشته ای . بار خدایا تو به هر که خواهی هر چه خواهی ..خواهی بخشید کس نمی تواند و نباید که بگوید چرا ..می دانم خداوندی که خالق عشق و عاشق است هر گز به دل خود نفرت راه نخواهد داد . ای مهربان ترین مهربانان آن چنانم کن که با دیدگانی پر از اشک شوق به دیدار تو بیایم آن چنانم کن که حسرت عمر از دست رفته را نخورم .. امیر خان بزرگوار شما سرور بنده هستید بزرگ و دوست داشتنی هستید برایت آرزوی موفقیت نموده و این که در کنار عزیزان وآنانی که دوستشان می داری روز گار را به خوبی و خوشی سپری نمایی . شاد کام باشی . و با تشکروپوزش از همه مسئولین این سایت مخصوصا خانوم مدیر مهسای عزیز ! خداوند بلند مرتبه یار و یاور همگان باد . دوست و برادرتان : ایرانی
     
  
زن

 
Amir__K7: ایرانی عزیز و بزرگوار...
این که برای مخاطبت ارزش قائلی یک دنیا میارزه و قابل تقدیره،
تحت هر شرایطی یک سری اعتراض و ایرادات بیخود و بی جهت به داستان های شما گرفته میشه که یا از روی حسادته یا از روی نا آگاهی، تحت هیچ شرایطی دلسرد نشو و مثل همیشه با قدرت ادامه بده...
ممنون بابت بودنت

امیر جان بازم که با کلام پر مهرت شرمنده ام کردی و می کنی . حتما توصیه شما را آویزه گوش جان خود خواهم ساخت . به انتقادات سازنده توجه خواهم کرد و انتقادات فرمایشی ..هدفمند و سازماندهی شده را هم خواهم شنید اما تا زمانی که فحشهای رکیکی نباشد که خوشبختانه منتشرش نمی کنند احترام همه را حفظ خواهم کرد .البته هشتاد نود درصد کامنت ها دوستانه و محبت آمیز بوده و انتقادات سازنده را با جان و دل پذیرا هستم .جون من و ما که نباید فقط شعار بدهیم شعور خوانندگان عزیز باید که برای ما ارزشمند باشد و به آن توجه نمود . بدون وجود آنان آثار ما هیچ نمایی نخواهد داشت . اعتماد به نفس بالایی دارم . به ویژه در نوشتن داستانهای عاشقانه و مطالب ادبی . در مسائل مطرح شده در پیام قبلی این نکته را هم اضافه کنم که یک انسان از ستین بلوغ به بعد روح و روانی دارد که گویی در هر سن جسمانی به یک سن و شکل می باشد . یعنی من یک انسان بیست ساله با من یک انسان سی ساله .. منظورم خود همان شخص است ...یکیست .. یعنی شما اگر از زندگی راضی باشی حسرت دیروز و امروز و فردا را نخوری احساس تو در همه زمانها یکیست . به خصوص اگر از همه این زمانها گذرز کرده باشی . پس می توانی راحت از آن چه در سنین مختلف بر آدمی می گذرد بنویسی . یک انسان چهل ساله خود را با بیست و سی سالگی بیگانه نمی داند . به آن بیست و سی ساله حسرت نمی خورد که چرا مثل آنان جوان نیست چون می داند این سهمیه ایست که فقط یک بار خدا به همه می دهد تازه اگر مصلحت بداند و عمر سیر طبیعی خود ذا طی نماید که امید وارم خداوند به همه شما عمری طولاتی و با عزت بدهد که برای حضور در پیشگاهش آماده باشید .در هر حال درون تو در همه زمانهای پس از بلوغ یکیست . اگر زندگی را به خوبی بشناسی بر این درون گرد پیری نمی نشیند . خیلی از قهرمانان داستان من زن هستند و من با توجه به این که احساس جنسی یک زن همانند احساس یک مرد با چند برابر لذت بیشتر است به راحتی می توانم از زبان او بنویسم . این تفاوت آلات جنسی در زن و مرد چیزی را برای در قالب این احساس قرار گرفتن تغییر نمی دهد . چون جریان التهابی و الکتریسیته شهوت در زن و مرد از یک جنس می باشد تنها ولتاژآن تفاوت دارد . با وجود دوستان خوبی چون شما امیر جان همیشه دلگرم خواهم بود و با قدرتی مضاعف به نوشتن ادامه خواهم داد . با درودی مجدد به تو و همه نازنینانی که درکم می کنند . پاینده و پایدار باشی . با احترام . دوست و برادرت : ایرانی
     
  
زن

 
هــــــــــــــــــــوس اینتـــــــــــــــــــرنتــــــــــــــــــــی ۶۱

دوست داشتم بازم از من تعریف کنه و این حس قشنگو در من به وجود بیاره که من از همه زنای دنیا خوشگل تر و بر ترم . چشای خوشگل و رنگی خودشو به من دوخته بود . انگاری دوست داشتم که نازمو بکشه با همه زیبایی خودش خودشو شیفته من نشون بد ه. دستشو آروم گذاشته بود زیر گلوم و با نوک انگشتاش با پوست بدنم ور می رفت . منو خیلی تحریکم می کرد . پوست سراسر بدنم ارتعاش خاصی پیدا کرده بود . لرزش عجیبی پیدا کرده بودم . سعی می کردم بر خودم مسلط باشم . خیلی آروم باهاش بر خورد داشته باشم -خیلی نازی طناز . بلوزمو از سر شونه هام به طرف پایین کشید و سینه های تقریبا لختم با سوتین فانتزی روش مشخص شد . نگاه حریصانه اون به سینه هام داشت آتیشم می داد . هر لحظه منتظر بودم که یه کاری انجام بده که سرعتشو بیشتر کنه . اون آروم آروم اومد پایین تر . دستشو گذاشت رو سینه هام . نوک سینه هام در حال النماس بوده چشام با هوس نگاهش می کرد . خودشو به من چسبوند . کیر تیزشو از پشت شلوارش احساس می کردم که با بدنم تماس گرفته و با این که من و اون از طرف شلوار به هم چسبده بودیم ولی گرمای کیر اونو روی کسم به خوبی احساس می کردم . شاید کس منم خیلی داغ کرده بود . دلم می خواست هر چه زود تر شلوارمو بکشه پایین و کسمو نوش کنه . حس می کردم که کسم داخل شورت مدام از این طرف به اون طرف در حال لغزشه . خودشو از نیمتنه لخت کرده بود . وقنی سوتین منو در آورد و اونو به سمتی انداخت دیگه دو تایی مون از کمر به بالا بر هنه بودیم . اون منو به آغوشش سپرد . سینه های سفت درشت و نوک تیز من روی سینه هاش قرار گرفت و اون با حرکات وسوسه کننده و فریبنده خود سینه هاشو رو سینه من می گردوند . لبامو باز کردم تا اون به طرفم بیاد . منو ببوسه . از چشاش آتیش می بارید . چقدر این نگاه سرخ اونو دوست داشتم . دستاشو باز کرده دور کمرم حلقه زده بود . منم همین کارو نسبت به اون انجام دادم . دو تایی از هوس و لذت زیاد طوری شده بودیم که انگاری در آغوش هم خوابمون گرفته.بود . ولی کف دستای اون روی کمرم داشت منو کاملا می سوزوند . به نقطه ضعفها یا نقاط حساس یک زن و ریزه کاریهای آن آشنایی داشت . می دونست که باید چیکار کنه که منو همیشه تشنه داشته باشه . ولی با همه اینا سعی کردم که ضعف خودمو نشون ندم و بر خودم تسلط داشته باشم . با این حال وقتی دستشو گذاشت رو شلوارم و کسمو چنگش گرفت حرکت هوسو مثل یه موج روی کسم حس می کردم . مثل یه موج در همون نقطه و در تمام بدنم گلوله ای از هوس در حال حرکت بود . این گلوله در کل بدنم یه حالت آتشفشانی داشت . آروم آروم خودمو به تخت رسوندم . یاد لحظات خوشی افتاده بودم که روی همین تخت با فتانه جونم داشتم . دوست داشتم زود تر لخت شم و خودمو در اختیار ش بذارم . -طناز واقعا حیفم میاد که بخوام بخورمت . دلم می خواد این میوه خوشمزه و رسیده و شیرین رو همین جوری نگاش کنم و بعد یواش یواش مزه بگیرم و بخورمش -تو که همین الان با نگات خوردی منو فقط بپا طوری نگام کنی که آبش نکنی . -کجا رو -هیکلمو سینه هامو .. -طناز سینه هاتو دارم می بینم . شونه ها و شکمتو و هیکلت رو هم همین طور . فقط یه جا مونده که من هنوز بررسیش نکردم . به من بگو .. -از چی می خوای بدونی .. با چشای خوشگلش نگام کرد لبای غنچه ای خودشو گرد کرد و خیلی شرمگینانه گفت کس . -اوووووههههه من چی بهت بگم ؟/؟ بگم تنگه ؟/؟ بگم گشاده ؟/؟ کوچیکه ؟/؟ بزرگه ؟/؟ .. علف باید به دهن بزی شیرین بیاد . اگه می خوای ببینیش چرا اقدام نمی کنی ؟/؟ -اجازه دارم طناز ؟/؟ -یه پسر مودب و با کلاس و جنتلمنی مثل تو مجازه که هر کاری رو با من انجام بده . پس این قدر خجالتی نباش و آگاه باش که منم در مقابل هوس تو نیاز هایی دارم . نیاز های پر شور و هیجان . ولی حس می کنم تو اتیشت خیلی تنده . شلوارمو کشید پایین . ولی شورتمو دیگه پایین نکشید . احساس می کردم که چقدر خیسی در داخل شورت و اون طرفش وجود داره . شورت و کس خیس منو با هم در چنگش داشت . -نهههههه نهههههه فرید داری چیکارش می کنی ؟/؟ این که مال خودته .- می خوام یه جوری باهاش حال کنم که از نوک انگشت پام تا نوک سرم غرق لذت شه طناز . اونم شلوارشو در آورده بود . ورم کیرشو احساس می کردم . شورتشو کمی پایین کشید تا من کیرشو زیارت کنم .هر چند این حرکت اون جنتلمنانه نبود ولی من از تماشای کیرش که در حد و اندازه های کیر کیوان بود و از کیر فرزاد کیر طلا کوچیک تر لذت می بردم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
Amir__K7: سلام و خسته نباشید و خدا قوت به ایرانی عزیز، شهرزاد بانو و آره داداش بزرگوار بابت تمام زحماتتون،
مرسی
ممنونم امیر جان . من هم از طرف شهرزاد گل و آره داداش نازنین و خودم از توی گل و دوست داشتنی و نازنین سپاسگرارم که وقت گرانبهایت رو صرف خوندن این داستانها کرده و با پیامهای گرمت دلگرممان می کنی . شاد کام باشی . با احترام . دوست و برادرت : ایرانی
     
  
زن

 
666sara666: خیلی فاصله میندازی سر هر قسمت واسه همین مزش میپره
با سلام خدمت سارای نازنین و دوست داشتنی ! داستانها چون زیاد بوده من همیشه قسمت بعدی اونو آماده انتشار دارم . تلاشمو می کنم تا بیشتر بنویسم ولی خب دیگه رسیدگی به همه سخته . امروز با این که بودم مهمونی به یه بهونه ای موقع ناهار رفتم حالا هم مثلاا اومدم خونه بخوابم .. الان می خوام قسمت ۶۳ این داستان رو بنویسم و به آرشیوم اضافه کنم و قسمت ۶۲ اونو هم فرداشب منتشر کنم . سپاسگزارم از ت به خاطر توجهی که داری . امید وارم به لطف و بزرگواری خودت منو ببخشی . شاد کام باشی . دوست و برادرت : ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
زن

 
هــــــــــــــــــــوس اینتــــــــــــــــــــرنتـــــــــــــــــــی ۶۲

سرشو گذاشته بود لای پای من . یواش یواش بینی خودشو گذاشت روشورت خیس من اونو بوش می کرد . من دیگه سختم نبود . بذار هر جوری که دوست داره با طناز خوشگل حال بکنه . اون که خودش حرف نداشت با همه اینها من براش فخر می فروختم . داشتم با خودم فکر می کردم که نکنه غرور خودمو زیر پا گذاشته باشم نکنه کوچیک شده باشم . ولی خیلی زود به این نتیجه رسیدم که مغرور ترین و زیبا ترین و سنگین ترین زنای دنیا هم به مرد نیاز دارن . یک زن هر چقدر متانت و غرور داشته باشه نمی تونه خودشو در ویترین نگه داشته باشه . دور خودش یه حصاری بکشه که هیچ مردی بهش دسترسی نداشته باشه که چی ؟/؟ که بقیه واسه این غرورش کف بزنن ؟/؟ به خودش چی می رسه ؟/؟ چه جوری نیاز هاش تامین میشه ؟/؟ مهم اونه که یک بهترین یا زیبا ترین در کنار کسی باشه که اونم بهتر و زیبا تر باشه . فرید شاید از طناز زیبا هم زیبا تر بود . خیلی هم محجوب و مودب . با همه اینها سرش دربرابر من و کس من خم بود . زبونشو روی شورت خیس من می کشید . چشامو بسته بودم . دلم می خواست خودم شورت خودمو می کشیدم پایین و بهش می گفتم که بخورش بکنش . منم مثل هر انسان دیگه ای نیاز دارم . می خواستم بهش بگم شوهر بی غیرت من لذت می بره از این که من با مردای دیگه باشم . ولی من تا زمانی که جسم و روحم از وجود مرد دیگه ای که حس کنم شایستگی منو داره لذت نبره نمی تونم خودمو قانع کنم که در اختیارش بذارم . فرید لخت شده بود . کیرش کاملا شق شده و من ثانیه شماری می کردم برای این که چهار مین کیر زندگیمو درون بدنم ببینم . دستاشو گذاشت دو طرف شورتم . اونو آروم آروم پایین کشید . -طناز تو زیبا تر از ونوسی .-چی شد تا کس منو دیدی این حرفو زدی . مگه مال ونوسو دیدی ؟/؟ ساکت شده فقط داشت به کس کوچولو تپل و ناز و تازه ام نگاه می کرد . لبای خوشگلشو خیلی آروم گذاشت روش . دلم می خواست سرعتشو زیاد کنه . فشارشو بیشتر کنه ولی اون دوست داشت خیلی نرم و آروم کارشو پیش ببره . این جوری هم به من کیف می داد ولی یه جای کار هم باید سریع تر به من حال می داد . بدنم نیاز داشت . حس می کردم نیاز دارم که با دستاش ماساژم بده . خون هوسو در تمام بدنم یکسان و یکنواخت به جریان بندازه .کاری کنه که ندونم از هوس چیکار کنم ولی اون باشه که مثل حالا به دست و پام بیفته نشون بده که طناز قدرت بر تره . لباشو غنچه کرد اونو گذاشت روی کسم . هرچی خیسی کسمو می خورد و میکش می زد حس می کردم که آب و تری بیشتری از کسم پخش می شه . کناره های کسمو می ذاشت توی دهنش و از انتهای قسمتی که به دهن گرفته بود تا ابتداشو با هوس میکش می زد و حرکتش می داد . با هر چند تا میک زدن از زبونش هم کمک می گرفت و اونو فرو می کرد توی کسم . کمرم سست شده بود . دلم می خواست بدنمو به جایی تکیه بدم و برم به عالم لذت و سر مستی . به عالم خوشی و خلسه . آروم آرم خودمو به روی تخت دراز کردم . پشتمو گذاشتم رو تشک و پاهامو به طرف بیرون تخت قرار داده کف پامو گذاشتم رو زمین تا هر دو مون راحت تر باشیم . کسم درست روی لبه تخت قرار گرفته بود . فرید دهنشو حالا باز تر کرده بود و اونو کاملا رو قالب کسم قرار داد . دو طرف کسمو با دو تا انگشتاش گرفته بود اونو جمع کرده به طرف بالا می کشید . خیلی خوشم میومد . فقط چشامو بسته بودم و خیلی آروم لبامو گاز می گرفتم . دلم می خواست اون کمتر این حرکات منو ببینه ولی حواسش بود . حتی بهم گفت چه دندونای خوشگل و سفیدی داری . بازی کردن با کسم ادامه داشت . چون فهمیده بود که از این کارش خیلی لذت می برم . اومد بالاتر . کسمو ول کرده بود . شاید می خواست تشنه ترم کنه . شایدم می خواست با قسمتهای بیشتری از بدنم حال کنه و این جوری هم خودش و هم من لذت ببریم . حتی ناف خوشگل منو هم می بوسید و زبون می زد . وقتی به نوک سینه هام رسید طوری اونا رو توی دهنش می گردوند و با هوس خودش منو به هوس می آورد که احساس می کردم داره کسمو لیس می زنه . چندبار این دستم بی اراده رفت طرف کسم تا باهاش بازی کنه تا آ تیششو کمی بخوابونه یا این که زیاد تر و پخشش کنه اما هر بار دستمو می کشیدم . اون لعنتی بازم متوجه شد که من چی می خوام کف دست خودشو گذاشت روی کسم و دستشو از پایین به طرف بالا می کشید . هر کاری می کردم سوختن خودمو نشون ندم نمی شد . صورتم گر گرفته بود . حالا اومده بود تا لبامو ببوسه . با این که لبای خودشو گذاشته بود روی کسم و اونا رو میک زده بود ولی دیگه این جا نباید این قدر بهداشتی بازی در می آوردم . هوس داشت منو می خورد . ....ادامه دارد ....نویسنده ....ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 9 از 17:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  16  17  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

هوس اینترنتی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA