ارسالها: 3650
#11
Posted: 17 Oct 2012 00:41
میسترس اسلیو لزبین 10
لبخند رضایت رو رولبا و تو نگاه میسترس خودم می دیدم . همین برام کافی بود . یه خورده گستاخ تر شده و این بار به جای انگشت کوچیکه انگشت اشاره امو وارد سوراخ کون کاملیا کردم تا سطح بیشتری از انگشتم بوی کون بگیره و لذت بیشتری به من بده . از خوبی این حرکت هم این بود که انگشت شستمو هم می تونستم بذارم تو کوس کاملیا جونم . وقتی سر تا پاشو به حرکت در می آورد و می لرزوند من کیف می کردم و لذت می بردم . حس می کردم بازم دنیا مال من شده . این بار با آرامش و سبکی که در خودم حس می کردم بیشتر از دفعه قبل احساس لذت می کردم . پنجره ها رو باز کرده بودم تا کولر روشن نکنیم . کاملیا هم یه خورده مراعات کلیه هاشو می کرد و این به نفع من تموم می شد . چون من با این که خیلی گرمم شده بود ولی تر جیح می دادم خیس عرق شم و اونم همین حالت بهش دست بده . تن خیس خودمو به بدن اون می چسبوندم و دلم می خواست هر لحظه بیشتر از لحظه قبل این بو رو احساس کنم .. کاملیا راه افتاد که بره طرف دستشویی و منم به دنبالش به راه افتادم . خندید و گفت اسلیو این جوری ندیدم . بیشتر از این که دوست داشته باشی همراه من بیای حموم دوست داری که همرام بیای توالت .. روی توالت فرنگی نشست . دلم می خواست که ادرارشو رو صورت من خالی کنه و من با همون وضعیت کوسشو بلیسم . ولی اون این کارو نکرد و حسرتش به دلم نشست . با این حال خودم با دستمال کاغذی تمیزش کردم .. خونه شون دو تا توالت فرنگی داشت . یکی داخل حموم و یکی هم توی توالت و این بار بانوی من رفته بود رو توالت فرنگی داخل حموم نشسته بود . واسه همین دوست داشتم اونو همونجا بخوابونم و قبل از این که کوسش بوی آک خودشو از دست بده اونو بلیسم . -اوههههه اسلیو من تو چقدر حریصی . این رضایت منو جلب می کنه و خوشحالم می کنه . تو خیلی بهتر از بقیه اسلیوهایی هستی که من باهاشونم .. یه خورده پکر شدم . نمی دونم اون چرا از فعل زمان حال استفاده کرد .یعنی غیر منم با کس دیگه ای رابطه داره ؟/؟ غیر منم کسی کنیزی اونو می کنه ؟/؟ از حسادت داشتم می سوختم . ولی بوی شاش و اون ترشیدگی کوس کاملیا موقتاباعث شد که این غم و خود آزاری روحی رو فراموش کنم . یه زرنگی هم کرده بودم این که بانوی خودمو خوب تمیز نکرده بودم تا اثر ادرار بیشتر روی اون بمونه .. می خواست ازجاش پاشه که اونو وسط همون حموم خوابوندم .. اونم با کمال میل پاهاشو باز کرد و من زبونمو اول گذاشتم دور کوس کاملیا همونجاهایی که می دونستم هنوز خیسی ادرارش باقیمونده . سینه هاشو هم گرفتم تو دستم و میک زدن و زبون مالی اطراف و داخل کوسشو شروع کردم . چه بویی ! چه طعمی ! چه لذتی ! همه جور تصوری برای خودم می کردم و حال می کردم . یه بار یاد مرغی افتاده بودم که دارن شکمشو خالی می کنند . یه بار یاد گوشتی افتادم که چند روزی یه گوشه ای افتاده و بو اومده . سوراخ کونش همون بوی سوراخ کوسشو می داد . بازم تونسته بودم خوابش کنم و هر کاری که می تونم باهاش انجام بدم . بااین که دیگه دختر نبودم و راه کوسم باز بود ولی دوست نداشتم که با هیچ مردی طرف شم . همین بودن با بانوی خودم راضیم می کرد . یعنی میسترس من چند تا اسلیو دیگه هم داره ؟/؟ پس کجا باهاشون حال می کنه ؟/؟ نمی دونستم چیکار کنم . صدای نفسهای کاملیا نشون می داد که از خستگی و خوشی زیاد خوابش برده و منم از فرصت استفاده کرده و دستمو میذاشتم تو توالت فرنگی و دست خیسمو می ذاشتم رو کوس و زیر شکم میسترس و بعد لیسش می زدم . شانس آوردم متوجه نشد وگرنه شاید بازخواستم می کرد . یواش یواش چشاشو باز کرد .. هرچی بهش گفتم که عزیزم بانوی من خانوم من تو الان عرق داری حموم نکن واست خوب نیست . گفت نه من واسه یه کاری باید برم بیرون . نمی تونم که با این تن ترشیده برم و مردمو فراری بدم . کمکش کردم تا بدنشو بشوره .. ولی مطمئن بودم که دم صبح می تونه بازم بوی بدی بده و من باهاش حال کنم و لذت ببرم . نمی دونم چرا نمی خواست منو با خودش ببره . بازم حس حسادت من تحریک شده بود . فقط یه بسته اسکناس پنج هزار تومنی تحویلم داد و گفت یه چیز درست و حسابی و با کلاس سفارش بده . شام مهمون داریم البته ... دیگه به حرفش ادامه نداد و منو در دنیایی از شک و تردید باقی گذاشت . دیگه چیزی نپرسیدم . اون که سایه مردا رو با تیر می زد .. شایدم یکی از فامیلاش یا اعضای خونواده اش از شمال پاشدن اومدن اینجا . من واسه چی خودمو ناراحت کنم . با این که می تونستم شام یه چیز خوشمزه درست کنم ولی واسه این که از دستور میسترس سر پیچی نکرده باشم بعد از رفتن کاملیا شامو سفارش دادم .. وقتی دوساعت بعد بر گشت انگاری دنیا می خواست دور سر من خراب شه . با یه زن یا دختر دیگه بر گشت . یکی دیگه از همکلاسیهام بود . اسمش بود طناز . چند ماه پس از ازدواج از شوهرش جدا شده بود . هنوز خونه نرفته بود واسه همین کسی نمی دونست که دختره یا زنه . می گفتن مقصر اونه چون عاشق لز و لز بینی بود و شوهره از این حرکاتش خوشش نمیومد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#12
Posted: 17 Oct 2012 00:42
میسترس اسلیولزبین 11
شما همدیگه رو خوب می شناسین و نیاز به معرفی نیست . نگار جان از این به بعد طناز هم یه مدتی رو پیش ما می مونه که یه موقع تو از درسات عقب نمونی و کارت کمتر شه -ولی من می تونم به همه کارام برسم -با من یکی به دو نکن . هر چی گفتم بگو چشم . می شینی درساتو می خونی من و این اسلیو طناز یه خورده با هم مشغول میشیم . چون اگه این جوری پیش بری هیشکدوممون لیسانس بگیر نیستیم . دلم می خواست کله طناز رو بکنم و از دست کاملیا هم حرص می خوردم . این که فکر و ذکر من همش به حال کردن بود درش شکی نبود ولی نمی تونستم یکی دیگه رو جای خودم ببینم . یعنی میسترس , جواب اسلیو جان فدای خودشو این جوری داده ؟/؟ من که بهش اجازه داده بودم هر کاری که دوست داره باهام انجام بده . هرکاری کردم نتونستم دلخوری خودمو نشون بدم . هر دو تاشون متوجه این موضوع شده بودند . طناز خیلی هم خوشگل بود با موهایی مشکی و صاف که تا نزدیکای باسنش می رسید . سه تایی لخت لخت شدیم . دیگه این واسه ما عادی شده بود .-نگار جان اگه میخوای درس بخونی ما حرفی نداریم . محترمانه عذر منو خواسته بودند . شاید من بیخودی خودمو وابسته به یک نفر کرده بودم . شاید من نباید خودمو دلخوش به این می کردم که همان قدر که من دوست دارم کنیز کاملیا باشم اونم دوست داره فقط منو داشته باشه .. یه خورده که بیشتر فکر کردم دیدم شایدم حق با اون باشه . اون که شوهرم نبود که من ازش توقع داشته باشم فقط یه زن داشته باشه . در طول تاریخ حکام وپادشاهان برده های زیادی داشتند . کاش عاشق میسترسم نمی شدم . یه خورده سرگرم درس خوندن شدم که این جوری بتونم کاملیا رو راضی نگه داشته باشم . یه ساعتی گذشت . اونا توهمون پذیرایی مشغول بودند و من از لای در اتاق خودم یه خورده توجه خودمو به عملیات اونا جلب کرده بودم . می خواستم ببینم طناز چند مرده حلاجه . کاملیا رفته بود رو درازای یه مبل سه نفره طوری که سمت راست بدنش به طرف داخل و سمت چپ بدنش به طرف بیرون قرار داشت و کونشم رو همون , از وسط به دو قسمت تقسیم می شد -لیسش بزن . من که نباید به تودستور بدم . طناز یه خورده داشت خنگ بازی در می اورد . دستشو گذاشته بود رو شونه های کاملیا و اونو ماساژمی داد و با سینه هاش ور می رفت .. -من بهت چی گفتم زود باش زبونتو بکش رو سوراخ کونم و کوسم . لیس بزن میک بزن . تو که اینجوری نبودی -ارباب ببخش .یه بوی بدی میاد . اینو که گفت کاملیا که به شدت حشری بود و نیاز داشت که اسلیو بهش حال بده از جاش بلند شد و چپ و راست شروع کرد به سیلی زدن به طناز . طناز لال شده بود .موهای بلند تازه واردو تو دستاش جمع کرده و به شدت می کشید . در شرایط عادی هم اگه طناز می خواست از خودش دفاع کنه زورش به کاملیا نمی رسید چه برسه به این که در این شرایط عصبانیت می خواست باهاش روبرو شه .. -حالا گستاخیت به حدی رسیده که بهم میگی کونم بو میده لاپام گند می کنه ... -نگار ! بیا بینم کارت دارم .. من که نمی تونستم خوشحالی خودمو پنهون کنم اومدم و گفتم امر بفر مایید . برو انباری چند تا پایه چوب و دار حلقه و زنجیر و طناب بردار بیار ببینم .. زود باش . من عصبانیم . می خوام به درس خوب به این اسلیو زبون نفهم بدم. -گیوتین هم بیارم ؟/؟-نه گیوتین لازم نیست . طنازو زنجیر پیچ و طناب پیچ کرده طوری که تکون بخور نبود . چند تا شلاق هم دستش گرفته بود و آماده شده بود . اول از همه یه صندلی اپن براش آوردم و اون رفت بالاش ایستاد . من صندلی رو نگه داشته تا زمین نخوره اونم از اونجا کوسشو گرفت طرف صورت و بدن نگار -حیوون دهنتو باز کن ببینم . باز کن و خوب بو کن و میل کن و به من بگو این بو بهتره یا همون بویی که لای کونم احساس می کردی ؟/؟ -طناز که یه ساعت پیش واسم دهن کجی می کرد و از این که جای منو گرفته خوشحال بود لال شده بود . می ترسید هرحرفی بزنه براش گرون تموم شه . کوس کاملیا ریختن ادرار تو صورت و روی بدن طناز رو شروع کرد . دگرگونی و چندش روتو صورت اون بخت برگشته می دیدم ولی کیف می کردم .. تو دلم می گفتم بو بکش حال کن . آدم الکی اسلیو و مرید خالص نمیشه . تو می خواستی جای منو بگیری ؟/؟... کاملیا کوسشو به دهن طناز می مالید وگفت گستاخ تو باید داوطلبانه به دنبال این طعم و بو باشی . باید افتخار کنی . درحالی که صندلی بلند رو نگه داشته بودم بانوی من موهای سر طناز رو از بالا تو دستاش جمع کرده داشت و سر اونو محکم به کوسش فشار می داد . از صندلی اومد پایین . یکی از اون شلاقهای ملایم تر که نوک اون چند قسمتی می شد و اثر کمتری روی بدن میذاشت گرفت تو دستش و بر بدن طناز می نواخت .. چند تا از اون گیره های رخت رو آورد و به چند قسمت از بدن اسلیو جدید چسبوند . نوک سینه ها وروی گونه ها از جمله این قسمتها بود .. هرچی می خواست لباشو با این گیره ببنده جور در نمیومد . بانو با من از این کارا نکرده بود هر چند من حاضر بودم راضی بودم . چند ضربه شلاق هم بر کون اسیر فلک زده نواخت و اون وقت بهش گفت حالا بیا از نگار اسلیو یاد بگیر که باید نوکری و کنیزی اونو هم بکنی . کاملیا رفت رو کاناپه . پاهاشو از وسط باز کرد . -بانوی من اگه بازم چیزی باقیمونده و می تونید تخلیه کنید فضای اطراف کوس خوشبوتر و شاعرانه تر میشه .. کاملیا یه خورده زور زد و چند قطره دیگه ازش ریخت .. من با اشتیاق دهنمو به کوسش نزدیک کردم ... میسترس من خطاب به اسلیو خاطی گفت خوب تماشا کن ببین یک رعیت وفادار چطور عشق خالصانه خودشو به میسترسش نشون میده .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#13
Posted: 18 Oct 2012 01:20
میسترس اسلیو لزبین 12
سرمو گذاشته بودم لاپای میسترس و نفس عمیق می کشیدم . لذت می بردم . بوی ترشیدگی خاصی می داد . از این به بعد باید یه نوشیدنیهای خاصی هم بهش می دادم که ادرارشو زیاد کنه تا بیشتر بره دستشویی . زبونمو بیشتر می کردم تو کوسش و اون پایین کوس به منطقه سوراخ مثانه اش می چسبوندم . دهنمو گذاشته بودم زیر کوسش و با انگشت به میسترس اشاره می زدم که اگه می تونه خالی کنه تو دهنم ولی کاملیا هرچی به خودش فشار آورد دیگه خشک خشک بود و من هم دیگه چسبیده بودم به اون ناحیه و ولش نمی کردم . کوسشو درسته میذاشتم تو دهنم و با اشتها میکش می زدم -جووووووون هرچی بخورم سیر نمیشم . خوردن و میک زدن کوس میسترس با کلاس یه نعمتیه و یه لیاقتی میخواد که هرکسی نداره . -نگار اسلیو من بریم سری به اسلیو طناز بزنیم و کمی حالشو جا بیاریم . دوتایی رفتیم طرفش . حالا کاملیا بهم دستور می داد که مثلا با طناز چیکار کنم . -چسبو از رو دهنش بکش . دستورشو انجام دادم -حالا میخوام با ابتکار خودت یه درس خوبی به این برده گستاخ بدی که دیگه اطاعت از یادش نره طناز که دهنش باز شده بود به حرف اومد و گفت من که بنده و برده مطیعی هستم من که کار بدی نکردم . -نگار اسلیو ! نشون بده که مطیع بودن یعنی چه . می خوام ببینم تا چه حد ابتکار داری . زبون کاملیا رو به خوبی می فهمیدم . ازم می خواست کاری کنم که طناز از اون کار چندشش میشه . انگشت میانی دست راستمو کردم تو سوراخ کون کاملیا . طوری که دردش نگیره یه دور آروم تو همون سوراخش گردوندم و درش آوردم . اول خودم یه بویی کردم و دیدم اون رایحه اصل خودشو داره . حیف که می خواستم حال طنازو بگیرم وگرنه خودم انگشت خودمو میک می زدم . انگشتمو گذاشتم جلو بینی طناز . اون چه می خواست و چه نمی خواست در حال بوکردن انگشت من بود . انگشتو گذاشتم وسط لباش -بازش کن دهنتو باز کن . طناز دهنش بسته بود . فقط یه لحظه بازش کرد و گفت تو هم که مثل من اسلیوی . اینو که گفت کاملیا شلاقی رو از رو زمین بر داشت و با تمام توان بر پیکره طناز نواخت . این آخرین باریه که داری از این غلطا می کنی . نگار اسلیو دستورات منو پیاده می کرد . مجری دستورات من رویکی دیگه , یعنی خود من .. -غلط کردم .. ببخشید خانوم -نگار اسلیو جان ریشترشو زیاد کن . -بانوی من اگر اجازه می فر مایید در حال حاضر سوراخ کون من رایحه ای قوی داره و احتمالا خواب رو از سر اسلیو طناز ناز ما می پرونه .. انگشتمو چند بار تو کونم چرخوندم و پس از این که مطمئن شدم یه بوی غلیظ و تند داره گرفتمش طرف بینی و دهن طناز . حالا این من بودم که با یه بر خورد تند به رقیبم دستور می دادم . -بازش کن وگرنه این دفعه میرم از توالت جنس میارم . از ترس دهنشو باز کرد و شروع کرد به میک زدن انگشتم . -طبیعی بخور . طوری طبیعی بخور که من متوجه شم داری یه حال درست و حسابی می کنی . بانوی من نگران نباش کار من بهداشتی بوده . انگشت راستوکردم تو کون شما و انگشت چپو تو کون خودم که دیگه بهداشتی کار کرده باشم .. پس از این که یه سرویس حال طناز رو جا آوردیم و دونفری لت و پارش کردیم کاملیا اومد کنار من و با یه نگاه محبت آمیزی بهم نگریست که دوست داشتم خودمو تو بغلش پرت کنم و سر تا پاشو غرق بوسه کنم ولی حس کردم که زیاد نباید از جایگاه خودم حرکت کنم و شاید با این کارام اون حس کنه که من دارم پررو میشم .. باید حساب همه جا رو می کردم . -من خیلی خسته ام . اسلیو نگار ! تو و طناز در خدمت منید ولی در غیاب من تو نسبت به طناز سمت میسترسی داری . چونه طناز رو با خشونت کشید و سرشو آورد بالا و گفت حالیته چی گفتم . تو برده میسترس نگار هم هستی . اون می تونه هر کاری باهات انجام بده . من میرم بخوابم . فقط اسلیو نگار حواست باشه بهت چی گفتم . اگه ببینم این فردا دوباره روش زیاد شده من از دید تو نگاه می کنم و با تو بر خورد می کنم . پس مثل یک استاد بهش آموزش بده براش مثل یک جلاد باش و اونو بساز .. بهش رحم نکن ... شاید اگه این چیزارو میسترس من بهم نمی گفت من یه خورده دلم می سوخت ولی با این حرفاش به خاطر عشقی که به کاملیا داشتم حس می کردم که می تونم بیرحم تر باشم . سریع رفتم دستشویی و از هر دو طرف خالی کردم یه کفش پاشنه بلند و جوراب هم پام کردم و یه خورده خودمو خوشگل کردم ولی به جای پودر و ادکلن زدن به خودم عرق تنمو همه جا پخش کردم . دست و پای طناز اسلیو باز کرده و یه قلاده بستم گردنش و اونو مثل سگ به طرف خودم می کشیدم . خیلی رام شده بود و حرفی نمی زد . دیگه مثل غروبی پررو بازی در نمی آورد . یه خورده آب بندی شده بود .. اونو طاقباز انداختمش زمین . سر قلاده از دستم رها شده بود . نیازی هم نبود که قلاده رو دستم داشته باشم . گوشه پذیرایی قرار داشتیم . پاشنه تیز کفش رو گرفتم طرف دهنش و بقیه قسمتهای کفش رو رو صورتش قرار دادم . پاشنه های خاکی کفشمو می بوسید و لیس می زد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#14
Posted: 19 Oct 2012 15:21
میسترس اسلیولزبین 13
-بخورش بخور لیس بزن .. باهوس این کارو بکن .. مگه ندیدی من با خانوم خودم میسترس خودم چیکار کردم .. حالا گردنشو با زور زیاد تری به طرف خودم می کشیدم . چهار دست و پا مثل یک حیوون رو زمین راه می رفت . خودمو انداختم رو تخت یکی دیگه از اتاقها . پاهامو به دو طرف دراز کرده و در حالی که قلاده طناز رو به طرف خودم می کشیدم کاری کردم که سرش بیفته رو کوسم . راستش بیشتر تر جیح می دادم که برای کاملیای خودم یک اسلیو باشم تا برای این نسناس یک میسترس . ولی اون خشم و کینه و حسادتی که در من ایجاد شده بود سبب می شد که از این که بهم حال بده و رنج و عذاب و چندش اونو ببینم لذت ببرم . بچه پررو! کاملیای منو هم دوست نداره هیچ , اومده جای منو بگیره .. لذت می بردم از این که بدنم بوی گند میده و اونم داره این گندیدگی رو لیس می زنه .. -لیس بزن . تمام تنمو .. نوک سینه هامو داخل کوسمو مسواکش بزن .. انگشتتو بکن تو کونم .. بیشتر بیشتر .. با این که دردم می گرفت ولی از اون خواستم که انگشتشو تا اونجایی که می تونه بکنه تو سوراخ کونم .. -خوبه حالا خوبه .. می تونی درش بیاری .. بگیر جلو دماغت .. خیلی به خودش فشار آورد که احساس بدخودشو نشون نده ولی من زرنگ تر از این حرفا بودم . حالا انگشتو بکن تو دهنت ... حالش داشت بهم می خورد ولی من باید اونو تر بیتش می کردم . اینو میسترس کاملیا ازم خواسته بود و اگه می گفت که اسلیو طنازو بکشم حتما همچین کاری رو هم انجام می دادم .. چند دقیقه ای گذشت و دید پیچیدن با من فایده ای نداره . من یک گرگی هستم که به موقعش در نده تر از هر گرگ دیگه ای میشم . مجبور شد خودشو قانع کنه که با لذت بهم حال بده .. حالا من زیر دهن اون قرار داشتم و اونم تسلیم اراده من بود .. -لیس بزن سوراخ کونمو با انگشتات با همه جام ور برو . قلاده رو از گردنش باز کرده و روی تخت دمر افتادم و اون دو تا دستا و سرشو گذاشت لای کونم . پامو از وسط باز کردم تا بهتر بتونه طعم و بوی کوس و کونمو احساس کنه . حالا دیگه متوجه شده بود که باید چیکار کنه . حریصانه منو لیس می زد . خیلی حشری شده بودم . دلم می خواست به اوج کیف و خوشی و لذت و هوس برسم ولی اون کارش رو یه حرکت یکنواخت و شتاب ثابت بود . کجایی کیر ویبره که به داد ما بیایی -خانوم راضی هستین ؟/؟ اوخ که چقدر از این خانوم گفتنش حال کردم ولی برای حفظ سیاست و هم این که یه دلگرمی هم بهش داده باشم گفتم بدک نبود ولی بازم جا داره که بهتر از این ها بشی . این بار طاقباز کرده و سرشو وسط کوسم قرار داده با پاهام از دو طرف به سر و گردنش فشار می آوردم تا از تماس چونه و صورتش با کوسم حال کنم . از خوش شانسی چند تا کیر معمولی اون دور و بر افتاده بود . یکی از اونا رو که یه کمر بند هم دورش بود بر داشته و تحویل طناز دادم . یه دستی رو کیر کشید و کمر بند رو بست و آماده شد . خوب بود کیرش نه سفت بود نه شل . اونو فرو کرد تو کوسم . آخیش چه حالی می داد . این جوری کیر خوردن هم خودش یه عشق و حالی داره . این کیر دیگه نه جون داره و نه آب که هر لحظه صاحبش اوف و ایف کنه و بگه داره آبم میاد .. -اسلیو طناز! تا اونجایی که می تونی باید کوس منو بکنی و سر حالم بیاری .. تا ارضام نکردی مرخصت نمی کنم حتی اگه بیست سال هم طول بکشه . اگه نمیرم همچنان ایستاده ام . طناز خودشو به آب و آتیش زده بود . با سینه هام ور می رفت به کمرم دست می کشید . با شونه هام موهای سرم حال می کرد و حال می داد .. رفته رفته همون احساسی رو که از گاییده شدن با کیر ویبره به من دست داده بود داشتم در خودم احساس می کردم . منتها در ابعادی کوچکتر ولی بازهم لذت بود و شور و هیجان . مشتامو گره می کردم و بازشون می کردم تا این جوری یه خورده خودمو کنترل کنم .. -آهههههه کوسسسسسم اسلیو طناز .. ولم نکن .. خوبه .. تکنیکت عالیه .. یه خورده ادامه اش بدی می ریزه .. شاید اگه یه کیر واقعی تو کوسم بود حس می کرد که آبم داره می ریزه . چه احساس خوشی ! ازحال رفته بودم .. دوست داشتم در همون حالت دراز بکشم و بخوابم که میسترس کاملیا صدامون زد . خواب از سرم پرید باید زودتر می جنبیدم تا این طناز دستمال به دست پیشدستی نکرده . درسته که من واسه طناز میسترس شده بودم ولی هردومون واسه کاملیا , اسلیو بودیم و معلوم نبود که اون چیکارمون داره .. اوخ اوخ وقتی وارد اتاق شد عجب بوی گندی میومد . از ترس این که طناز به طرفش یورش نبره و اونو ازم نقاپه افتادم رو کاملیا .. -چه خبرته .. همش مال خودته نترس من نمی خواستم خودمو بدم دست اون کون گشاد .. می دونستم که از این بو خوشت میاد نگار! خودمو اون جوری که تو می خواستی در آوردم و تو هم باید اونجوری که من میخوام بهم حال بدی . رفتم توالت و هر دو تا کارو با هم انجام دادم . دیگه شدم مثل خارجی ها . به کوس و سوراخ کونم دیگه آب نزدم . مثل اون بو گند وها ی خارجی با کاغذ توالت خودمو تمیز کردم . البته اونا عطر به خودشون می زنن و هر روز حموم می کنن ولی این یه تیکه رو واقعا غیر بهداشتین .. از هیجان نمی دونستم چیکار کنم .. فوری زبونمو گذاشتم رو سوراخ کون کاملیا تا در خوشمزه ترین شرایط کونشو لیس بزنم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#15
Posted: 21 Oct 2012 11:06
میسترس اسلیو لزبین 14
سرمن لای کون کاملیا بود و سر طناز هم روی کون من . زبون طناز با طنازی کوس و سوراخ کون منو نوازش میداد و منم به میسترس خودم حال می دادم . کاملیا می دونست که من چه جوری حال می کنم . با تمام وجودم از اون لذت می بردم و اون کیف می کرد . هم به واسطه تماس فیزیکی با من و هم این که می دید که با تمام وجودم دارم باهاش عشق می کنم و این در یک رابطه صمیمانه و با عشق تبلور پیدا کرده . عشقی که یک زن می تونه نسبت به یک زن دیگه داشته باشه و متاسفانه خیلی ها اینو درک نمی کنند . شاید این جور تماس ها رو اگه یک مرد با مرد داشته باشه خیلی زننده به نظر برسه .. چون روح مرد به لطافت روح زن نیست که به این حرکات یه زیبایی ببخشه و یک زن با یه رابطه سکسی عشقی می تونه خودشو در معشوقه اش حل کنه و حتی یکیشون می تونه تا به حدی برسه که مثل من حاضر شه عشقش هر بلایی سرش بیاره . شاید میسترس من هم به دید خودش عاشق من بود و بر خوردش با من از نوع همون فلسفه خودش بود . اگه دوستم نمی داشت دیگه به من به اسلیو خودش طعم میسترس بودن را در رابطه با یکی دیگه نمی چشوند . وقتی که صبح از خواب پاشدیم دیدم که همه مون در هم و بر هم گرفته ایم خوابیدیم . من سرم تو شکم کاملیا بود . دوباره عرق کرده بود و من با تمام وجودم اونو تو بغلم گرفته بودم و اونم دوست نداشت که از جاش تکون بخوره . یه کاری رو تو همین مایه ها طناز با من انجام داده بود .. مسئله درس خوندن رو یه جوری حلش کردیم . قرار شد اون درسایی رو که میشه از رو جزوه و کتاب خوند و اونو جایگزین استاد کرد من تو کلاس شرکت نکنم .. یه خورده از کانال رئیس دانشگاه و یه خورده هم از طریق بعضی استادای مهربون تر و با یه بهانه هایی جور کردم که تو کلاس نباشم . اون درسای فنی ترو خودم میومدم . ظاهرا این کاملیا با بعضی از این استادا که بیشترشون زن بودند جیک بود . کسی چه می دونست شاید با اونا هم یه بر نامه های میسترسی اسلیوی داشت و من خبر نداشتم . در هر حال یکی از این استادا بود که خیلی تو کارش جدی بود و دو واحد عملی رو که هر کی راحت نمره میاره و بهشون نمره می داد با این کاملیا پیچید و اونو انداخت و ظاهرامیسترس من باید از خود همون استاد نمره می گرفت یعنی همون واحدو با اون پاس می کرد و این استاد هم بهش نمره بده نبود . -خانوم کمالی .. استاد کمالی بی کمال با جمال .. کاشکی دختر نبودی و خودم دختریتو می گرفتم . بچه ها من دیگه زده به سیم آخرم .. ما اومدیم اینجا یه مدرکی بگیریم فردا پس فردا پیش چند نفر سر بلند کنیم بگیم مثلا ما سواد داریم . من نمی تونم ببینم یه جوجه فوکلی که خودشو استاد جا زده بیاد اینجا واسه دو واحد شندری حالمو نو بگیره و منو بندازه . قید همه چی روزدم . می خوام اونو بیارمش اینجا و یه درس درست و حسابی بهش بدم که تا عمر داره از یادش نره . -بانوی من کار خطرناکیه . حالا اخراج هر سه تامون به درک . عواقب قانونی اونو بگو .. -بچه ها نگران مسائل مالی و اقتصادی و مدرک نباشین .. این مدارک دانشگاهی که بیشترش به درد دم کوزه گذاشتن و آبشو خوردن می خوره .. من که پدرم پولش نزدیکه از نوک دماوند هم ردشه می تونم هردوتونو تامین کنم غصه مدرکتونو هم نخورین مرکز تهرون تا دلتون بخواد مدرک فروشی داره کی به کیه .. کار دولتی هم که فعلا به خود دولتی ها نمی رسه چه برسه به ما .. حالا می مونه مسئله قانونی اون .. اونم کاری می کنم که خانوم کمالی هیچ غلطی نتونه بکنه . فکر می کنین یک استادی که فیلمش در حال لز بایکی از دانشجوهاش پیش چند نفر از همکلاسی ها پخش شده می تونه به تدریس خودش ادامه بده ؟/؟ ما یه سری از دوستان خودمونی می شینیم می بینیم . ظاهرا تازگیها دور گرفته و از ترم بعد قراره با هر کی درس داره همه رو بندازه . میگه این جوری سطح سواد میره بالا . میگه یه کسی که نمره اش بیسته به نظر من از ده بیشتر نیست . یه خورده سیماش قاطی داره من یه شلاقهای مخصوص دارم که اگه عقلشو سر جاش نیاورد مجبورم با شوکر یه شوکی بهش وارد کنم .. -میسترس من می دونی که اسلیو نگار درراه تو و اثبات عشقش هر کاری می کنه . حتی حاضرم اگه مشکلی پیش بیاد همه اینا رو خودم به گردن بگیرم تا یک تار مو از سر شما کم نشه ... طناز حتی یه تعارف خشک و خالی هم نکرد . شاید از این می ترسید که این تعارفات کار دستش بده در حالی که من از صمیم قلبم این حرفو به کاملیا زدم هر چند ته دلم به میسترس خودم اطمینان داشتم و می دونستم که اون بی گدار به آب نمی زنه .. وقتی سخنرانی میسترس من تموم شد واسه این که بهش انرژی بدم بازم تمام تنشو غرق بوسه و لیسیدن کردم . دلم می خواست این بوی عرق و ترشیدگی کوس و لای پاش تمومی نداشته باشه و تا اونجایی که میتونم لیسش بزنم . -نگار اسلیو تو کی ازم سیر میشی ؟/؟ -هیچوقت بانوی من .. شاید شما یه زمانی سیرشی ولی اشتهای من تمومی نداره .. اوخ چه بویی .. هنوز تی شرت نخی اونو از تنش در نیاورده بودم . وقتی دستشو داد بالا و دیدم که اون تیکه از آستین زیر بغلش خیسه طوری به هیجان اومدم که قبل از لخت کردنش اون قسمت از آستین کوتاه خیس عرقی رو پس از بو کردن گذاشتم تو دهنم و تا چند دقیقه تمام باهاش حال می کردم . بلوزشو که در آوردم زبونمو گذاشتم وسط زیر بغلش .. بوی عرق خالصو می شد از اونجاحس کرد و حالشو برد .. میسترس خودمو به هوس آورده بودم از کناره های زیر بغلش به سینه هاش رسیدم و با همون دهنی که بوی عرق و ترشی می داد اومدم پایین تر .. زرنگی کرده و یه خورده از خیسی عرق کاملیا جونمو دور و بر بینی و بالای لبم مالیدم که اگه هنگام لیس زدن جایی از بدن میسترسم با کمبود بوی زندگی یعنی عرق روبرو شدم از این طرف حسش کنم و تصور کنم که از بدن عشقمه . هر چند که واقعیتش هم همین بود .. قبل از این که کاملیا بره بیرون اونقدر کوسشو خوردم تا ار گاسمش کردم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 7673
#16
Posted: 31 Oct 2012 08:42
میسترس اسلیولزبین 15(قسمت آخر)
خانوم کمالی یک زنی بود که اصلا قیافه نداشت . خیلی هم خشن و سختگیر بود . البته اوایل این جوری نبود . بچه ها میگن از وقتی که شنیده شوهرش رفته زن گرفته خیلی عصبی شده و معلوم نیست چیکار می کنه . درهرحال من و طناز نشسته بودیم خونه و داشتیم خونه رو یه سر و سامونی می دادیم دیدیم که در باز شد و خانوم کمالی و میسترس کاملیا وارد شدند . معلوم نبود این دختره هفت خط با چه تر فندی تونسته این استاد رو با خودش همراه کنه .. حالا زیاد به اونش کاری ندارم . هنوز چند دقیقه نشده بود که کاملیا مثل یک دادستان و بازپرس شروع کرد به باز پرسی از خانوم کمالی .. -اگه بنده رو واسه این چیزا آوردی من دیگه رفع زحمت کنم .. پس کو اون تحقیقات جامع علمی کار بردی -بچه ها اون تحقیقات علمی عملی رو بیارین رو کار که استاد لذتشو ببرن . -البته خانوم کمالی ما در تهیه این بر نامه با هم همکاری داریم -دارید ؟/؟ -خب فرض میکنیم داشتیم . انواع و اقسام چوب و زنجیر و داربست و طناب رو آوردیم و این خانوم حالیش نشد که ما به چه قصدی اینا رو جمع کردیم . هاج و واج به این بر نامه ها نگاه می کرد .وقتی که یه جعبه پر از کیر مصنوعی رو جلوش قرار دادیم دیگه دوزاریش افتاد و فهمید که جریان از چه قراره . به طرف در خروجی دوید دید که در بسته . -همه تونو اخراج می کنم.. -طناز برو دوربینو آماده کن باید از این صحنه ها به خوبی فیلم بگیری .. استاد عقده ای! شوهرت میره رو کوس یکی دیگه تو چرا دق دلی خودتو سر ما خالی می کنی .. کاملیا به تنهایی حریف اون می شد . -حقا که ظاهر و باطنت یکیه . زشت .. بد طینت .. آشغال عوضی خیلی دلم میخواد تو و لباساتو جر بدم ولی اون وقت چه جوری باید گورتو گم کنی . تو کوتوله رو چه جوری با لباسای بلندم از اینجا ردت کنم . البته اگه تا اون موقع سرتو نبریده باشم و زنده در ری . کمالی مثل بید می لرزید و کاملیا با خشونت لختش کرد . اونو بستیم به دار حلقه . عین یک ژیمناست کار دو تا دستاش به دو طرف آویزون بود و به یه تخته بسته شده بود .-خب می بینم هیچی نداری کون خوبی داری . ببینم شوهرت از کونت خوشش نمیاد ؟/؟ بد بخت بیچاره .. حتما کونت سوخت که اون رفت زن برد . یه کون سوزی بهت نشون بدم که حالشو ببری . یه شمعی روشن کرد و اونو سر و ته کرد به طرف کون خانوم کمالی که آبش قطره قطره بریزه روکون زنه ... این روزا من و کاملیا چند بار این صحنه ها روتو فیلما دیدیم . شاید اینا رو تا روی کون خانوم کمالی نمی دیدم باورم نمی شد که ممکنه همچین جریانی هم باشه .. طناز سرگرم فیلمبر داری بود و منم رفتم رو صندلی اپن و کوسمو به دهنش نزدیک کرده گفتم بخورش . بو میده حالشو ببر .. مثل دیوونه ها می خندیدم -نگار تو دیگه چرا -برام مهم نیست مدرک بگیرم که مثل توی آشغال بیسواد خلق آزاری کنم ؟/؟ رفت یه چیز دیگه بگه که کاملیا از چپ و راست سیلی زدن به اونو شروع کرد . آن قدر اونو کوبید که دستش درد گرفت و ولش کرد . بخور کمالی . با لذت بخور .. با هوس , هوس خودتو نشون بده وگرنه با همین چاقو شکمتو سفره می کنم . زن بیچاره از ترس کوس منو با اشتها می لیسید . یه سری حرفای دیگه ای هم بهش دیکته کرد که باید اونا رو بر زبون می آورد . اونم مثل یه آدمی که مثلا از این حرکات لذت می بره عمل می کرد تا رضایت کاملیا رو به دست بیاره .. یه سری از اون صحبتای میستری اسلیوی هم بهش دیکته کرده بودند که خانوم کمالی همه رو پیاده می کرد . یه کیر برقی هم براش آوردیم و میسترس بهم گفت که از همون اول با دور تند فرو کنم تو کوسش و دورشو کند نکنم . -اطاعت بانوی من . کمالی رو واقعا برق گرفته بود تمام تنش می لرزید و انگار یه شوک عجیبی بهش دست داده بود . کاملیا پنج شش قطره موم آب شده از یک شمع روشن رو که ریخت روکون کمالی دیگه ادامه نداد . شاید با عفو ملوکانه خودش می خواست نشون بده که لذت بخشش خیلی زیادتره . دونفری با شلاق افتادیم به جونش.. هرچی رو که بهش یاد داده بودیم انجام می داد . سست و بیحال شده بود . میسترس دستور داد که بندشو باز کنند . اونو آزادش کردیم .. هنوز می ترسید . این از چهره اش مشخص بود . وقتی که آزاد شد نخستین کاری که کرد این بود که بیفته رو کوس من .. نمیدونم اینا رو از کی یاد گرفته بود یعنی حرفا رو . که وقتی داشت کوس تازه شاشیده منو میک می زد همش آه می کشید و از خوشبو و لذیذ بودن اون تعریف می کرد . افتاده بود رو کونم و پس از این که سوراخشو لیس زد می خواست یکی از اون کیر های مصنوعی رو تو کونم فرو کنه که کاملیا امونش نداد و با لگد اونو انداخت یه گوشه ای یه پاشو گذاشت رو گردنش و کوسشو گرفت طرف سر و صورت و شکم خانوم کمالی و سر تا پای نجسشو نجس تر کرد . وقتی این کارشو تموم کرد افتادم روکوس میسترس و با لذت میکشون می زدم . کمالی با تعجب به این جریانات می نگریست -جااااااان میسترس کاملیا هر چی حال کنم و خوش باشم هیچی به با حالی این نیست که میسترسم بهم اجازه بده این بدن خوش فرم و خوشمزه رو لیس بزنم . کمالی شگفت زده نگاه می کرد که من چطور دارم سر تا پای اونو می لیسم و عرق تنشو می خورم . یه لحظه هم سهوا یه بادی از میسترس من خارج شد که فوری بینی امو بهش نزدیککردم ولی متاسفانه از اون بی بوهاش بود و اثر نکرد , مثل تریاکی هایی که یه جنس تقلبی گیرشون افتاده باشه . این دفعه باید به دم میسترس خودم غذاهایی مثل لوبیا و تربچه بدم تا مثل یه گلی بشه که به سبزه آراسته شده .. کمالی فهمید که اگه بخواد با ما بپیچه کارش تمومه . .تازه بهمون قول داد که در اخلاق و رفتارش تجدید نظر کنه و صفر دانشجو رو به عنوان حداقل ده قلمداد کنه .. یکی از این بعد از ظهر ها که سه تایی مون در حال حال کردن بودیم یکی درزد . خانوم کمالی بود .. اومد داخل -بچه ها اگه اشکالی نداره اومدم که از امروز با شما زندگی کنم . قید شوهر و بچه هامو زدم . کاملیا که خیلی خوشحال شده بود و ما هم به نوعی از این که این استاد تنبیه شده رو در کنار خودمون می دیدیم خوشحال بودیم .. کاملیا ادامه داد به روی چشم استاد دانشگاه ولی فقط یادت باشه که اینجا من استادم و از دستورات من باید اطاعت شه و همه چی سلسله مراتب داره . در هر حال تو اسلیو کاملی من میسترس کامل .. در شرایط خاص طناز هم می تونه میسترس تو باشه همان طوری که نگار میسترس طنازه و در نتیجه نگار میسترس تو هم هست .. تو کمترین عضو این مجموعه ای . -باشه قبوله میسترس کاملیا . این بار اون خودش شروع کرد به در آوردن لباسهاش تا در کنار ما سه تا که کاملا لخت بودیم قرار بگیره ... پایان .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن