ارسالها: 3650
#31
Posted: 21 Apr 2013 16:59
بیســـــــــــــــــــت ســـــــــــــــــــــــــــــــــــال بعــــــــــــــــــــــــــــــد 31
از بس خوشحال شده بودم که همونجا کمر گلی رو گرفته و چند بار پی در پی کیرمو فرو کردم توی کسش و کشیدم بیرون . -اوووووووفففففف شروین جون شروین جون اگه کمرت درد نمی گیره منو به خودت بچسبون و در همون حالی که کیرت توی کسمه با هم بریم به حموم . می ترسم تا اونجا برسیم بقیه زنا تو رو ازم بگیرن . -باشه باشه هر چی تو بگی عزیز دلم . هر چی تو بخوای .شهناز و غضنفر هم غیبشون زده بود . کاری به این کارا نداشتم . تا موقعی که شهناز رو در شرایط عملی نمی دیدم کمتر خیالم بود . پسر عجب فضای بازی . نشون نمی داد که این فضای عمومی این قدر در جه حرارت معتدلی داشته باشه . در حاشیه های اون عین رستورانها خوردنی و آشامیدنی روی میز های کم عرضی چیده شده بود .. آخ هوشنگ هوشنگ تو چیکار کردی . حالا دیگه همه دوستان راحت همذیگه رو می دیدیم . حدود چهل نفری می شدیم . گاهی این تصور واسم به وجود میومد که بیست نفر باشیم ولی از هر جنسی بیست تایی بودیم اسم بیشتر دوستان یادم رفته بود . ولی عجب تیکه هایی . مرغ همسایه واقعا غازه . یه سری مردا رفته بودند به سلامتی هم یه گیلاسی بزنن . من از مشروب خوشم نمیومد . این گلی هم چسبیده بود به من و ولم نمی کرد . .. اوخ اوخ این شهناز شده بود شبیه به گوشت قربونی . فکر کنم تنها آدمی که تا آخر مجلس می تونست این ادعا رو داشته باشه که با دونه دونه جنس مخالف خودش ار تباط داشته شهناز زن من باشه . شش تا مرد افتاده بودند روش و اونم چه جور از خودش مایه گذاشته بود . -شهناز خفه نشی . یه چیزی واسم بذار .. یه لحظه دستشو کشیدم و گفتم آقایون ببخشید شرمنده اگه اجازه میدین یه دو دقیقه ای رو با این زنمون کار داریم -بچه ها نرین همین جا باشین من الان بر می گردم . -خاطرتون جمع شهناز خانوم . اضافه میشیم که کم نمیشیم -ببینم شهناز تو آبروی ما رو بردی . چه خبرته مثل کیر نخورده ها عمل می کنی . -چیکار کنم . حسودیت میشه این همه طرفدار دارم ؟/؟ خب تو هم می تونی بری با خیلی از زنا باشی . شروین نذار از دل و دماغمون در آد بذار یکی دو روزی هم که آزاد هستیم خوش بگذرونیم . دنیا که مال شما مرداست . بذار یه دوروزشو ما زنا با شما مردا شریک باشیم -نمیگم کیف نکن . به فکر بقیه هم باش. اون وقت زنا مرد کم میارن . -به من چه مر بوطه . مگه من به مردا گفتم بیان سراغ من ؟/؟ -امان از دست تو واسه هر حرفی یه جوابی داری . ولی اصلا ازت این انتظارو نداشتم .. ازبس عجله داشت که بره یادم رفت که بازم چه چیزای دیگه ای می خواستم بهش بگم .. اوووووففففف این بار شهناز در یه استیل سگی و زانو زده روی زمین قرار گرفت تا اون شش نفر با تسلط بیشتری روبدن اون کار کنند . سینه هاش هر کدوم به یه نفر رسید . . دونفر به سمت جلو رفته و با هم کیرشونو فرو کردند توی دهن شهناز همسر گلم . اون با کسش رو کیر یکی نشسته بود و یکی هم از پشت کرده بود توی کونش . .. نفسش نمیومد و خوب نمی تونست ساک بزنه . واسه همین یکی از کیر ها رو از دهنش بیرون کشید تا اون یکی رو راحت تر ساک بزنه وواسه این که اون یارو ناراحت نشه و بیکار نمونه کیرشو گرفت توی دست خودش کیرشو در یه حالت جلقی براش مالش می داد .. نمی دونم شهناز این چند روزه چه جوری این همه استا کار شده بود . یعنی همه اینا رو از هایده یاد گرفته یا این که این استعداد های ذهنی و خود جوش در زنا وجود داره . این چه کسی بود که این شهناز داشت و داره . هر کیری رو که میرفت داخلش نا امید بر نمی گردوند . خیس بود و چرب و ترشحات هوس همچنان از کسش لبریز بود .. گلی : تو تا کی می خوای این قدر به زنت خیره شی ببین همه دارن باهاش حال می کنن . . شوهرش غضنفر جزو اون شش نفری بود که داشتند با شهناز حال می کردند . اتفاقا غضنفر قسمت بهتر کار نصیبش شده بود و داشت کس شهنازو می گایید . یعنی همونی که شهناز رفته بود روش دراز کشیده بود -ببین من هم باید حسودی کنم که شوهرم داره یکی دیگه رو میگاد ؟/؟ تازه تو هم داری زنشو می کنی .-ولی اون با 6 تاست -خب بذار باشه . می خواد با دونه دونه شون باشه . می خواد یک دفعه با همه باشه چه فرقی می کنه .. جوابی نداشتم بدم هر چند بعدا یه چیزی به ذهنم رسید که بگم ولی بی خیالش شدم . می خواستم بگم که این جوری نشون میده که چه عقده ای داشته انگار که هیچوقت سکس معمولی اونو سیرش نمی کرده . .. یه سری رفته بودند زیر دوش .. اینجا منو به یاد سالن های مرغداری بزرگ مینداخت . از نظر وسعت میگم . انواع و اقسام صابون و وان حموم و ...یه دریایی بود . معلوم نبود این هوشنگ چه هزینه ای کرده تا این گروه همین یکی دوروزو دور هم خوش باشند . البته اینا رو با دلار خریده و شاید زیاد براش گرون تموم نشده باشه . در هر حال می دونم این نمایش واقعی ما از هر فیلم سوپری هم بالاتره .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#32
Posted: 23 Apr 2013 13:26
بیســـــــــــــــــــت ســـــــــــــــــــــــــــــــــــال بعــــــــــــــــــــــــــــــد 32
هر گوشه ای یکی رو می دیدی که رو یکی سواره . هر کی هم از کنارش رد می شد یه ناخنکی بهش می زد . گویی همه خودشونو یه جورایی با ابن مجلس وفق داده بودند . خیلی دلم می خواست بدونم که با زنم شهناز دارن چیکار می کنند . از اون طرف دیدم سه تا زن دیگه با هم اومدن طرف من . -گلی اینا دیگه کین .. -اینا از دوستام هستند و با هم رفت و آمد خانوادگی داریم -ببینم شما قبلا با هم از این کارا هم می کردین ؟/؟ -از این حرفا نزن که ازت دلخور میشم . اصلا به ما میاد که اهل خیانت و بی وفایی باشیم ؟/؟ -نه اصلا واسه همیناست که خیلی دوستت دارم و می خوام که با تو باشم . چهار تا زن افتادن رو من . گلی با این که خیلی عصبی بود و از این که فتانه و رامش و مونا اومدن تا شریکش بشن خیلی ناراحت بود . اون طرف یه صحنه عجیبی به چشم می خورد . آخوند کرامت دو تا دستاشو روی دو تا قاچای کونش گذاشته بود و اونو به دو طرف باز کرده به همه نشون می داد . خیلی از مردا بهش گفتند حاجی این همه کس و کون خوشگل اینجا ریخته کی میاد این کون پشم و پیله ای زشت یه آخوند رو بگاد . -اگه بخواین خودم الان براتون برقش میندازم . مهم اون سوراخشه که می خواین بکنین توش . باور کنین تمیزه . من اسلامی رفتار می کنم . هر وقت میرم دستشویی همون جوری که توی رساله مجتهدین بزرگوار و مبارزو ستم ستیز نوشته من بعد از نظافت یکی دو بند از انگشت وسطی خودمو می کنم توی سوراخ که تطهیرش کنم . هرچی زار می زد که یکی توی کونش کیر فرو کنه کسی به حرفش توجهی نمی کرد . .. عطیه اومد نزدیک من و گفت بد که نمی گذره . این شوهر منو ببین آبروی هر چی آخوند رو برده . -اتفاقا عطیه جون اگه می خواست غیر این کاری انجام بده آبروی هر چی آخوند می رفت الان در واقع داره خصلت خودشو نشون میده . همین روش رو پیش بگیره خیلی زود می تونه به درجات بالا برسه . مشکلات جامعه رو حل کنه . فکر کنم خمس بخور هم باشه .. اومد در گوش من و خیلی آروم گفت شروین جان این قدر بخور بخور هست که دیگه کار به خمس نمی کشه .... عطیه هم خودشو به گروه ما چپوند . -ببینم خانوما شما همه اومدین سر وقت من مردا زن کم میارن . -نه این طورام نیست . شهناز جون کاری کرده که مرد کم نیاد .. راست می گفت اینو یادم رفته بود . گلی کیرمو گذاشته بود دهنش و عطیه با پررویی هر چه تمام تر اومد و کونشو گذاشت رو سرم تا من واسش لیس بزنم . فتانه و عطیه نزدیک بود دست به یقه شن و به هر کلکی بود زن آخوندو متوجهش کردند که فعلا از جاش پاشه بره یه جای دیگه رو لیس بزنه . عطیه انگشتای پامو گذاشته بود توی دهنش . .. اون طرف ناگهان چشام افتاد به شهناز . آمار مردایی که دور و برش بودند از دستم در رفته بود و اونم چه با انرژی و هیجان به اونا سرویس می داد . شده بود گل سر سبد و سوگلی مسجد . با این که عین لاشی ها به همه می رسید و در آن واحد به کلی سرویس می داد بازم همه طالب اون بودند و دست از سرش ور نمی داشتند . دو تا کیر توی دهنش بود و هر دستشو دور یه کیری حلقه زده باهاش ور می رفت و دو تا کیر هم در حال گاییدن اون بودند . غضنفر که همچنان کیرش توی کس شهناز یود روکرد به طرف من و گفت داداش عجب زنی داری خوش به حالت . این بیشتر به درد ارتش می خوره که روزانه به پنجاه تا سر باز و رزمنده حال بده -غضنفر جان دیگه از این حرفا نزن مگه زن من جنده هست . شهناز طوری ساک می زد و با کیر ها ور می رفت و چشاشوخمار می کرد که آدمو به یاد بازیگران فیلمهای سوپر مینداخت که برای دوزار کاسبی بیشتر فتنه گری می کردند و می رفتند توی حس . اما حس شهناز یه حس واقعی بود با تمام وجودش داشت حال می کرد و لذت می برد .. زنم چرا خسته نمیشه .. غضنفر : شما ها چرا بیکار نشستین . گلی جون همسر عزیزم برو روی کیر شروین جون بشین که ما دیگه بیش از این شرمنده نباشیم . این که نمیشه من همش کیرمو فرو کنم توی کس زنش و اون کاری انجام نده . ما باید مرام داشته باشیم در دیزی بازه . حیای گربه کجا رفته . مجبور بودم در قبال تعارفات غضنفر یه حرفی واسه گفتن داشته بر زبون بیارم . -داداش ما و شما نداریم . خواهش می کنم . شهناز جان متعلق به همه شماست . امید وارم ما رو روسفید کنه . گلی اومد خودشو انداخت رو کیرم طوری هم خودشو انداخت رو من که اون سه تا زن دیگه یه تکونی خوردند . عطیه از کنارم رفته بود و داشت به یکی دیگه کون می داد . خیلی جالب بود یه گوشه ای چند نفری داشتند به صحنه های سکسی نگاه کرده به سلامتی هم گیلاساشونو بالا برده بودند .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 2517
#33
Posted: 26 Apr 2013 00:06
بیست سال بعد 33
کمی داشت دلم خنک می شد . چقدر شهناز جونو بکنن و من همین جور فقط در حال لاس زدن خشک و خالی باشم . آخه منم باید یه تکونی بخورم ولی بدبختی ما مردا موقع سکس اینه که بیشتر فعالیت می کنیم و بار سنگین تری از مسئولیت رو به دوش می کشیم . ولی دیگه دلم می خواست به همه یه ناخنکی بزنم که فردا پس فردا که اینا رو خارج از این محفل دیدم به یادم بیاد که در همچین جایی اونا رو لخت دیدم و تا اونجا که تونستم با هاشون حال کردم . هایده اومد کنار من و گفت شروین جون می بینم که خیلی خوش می گذره ببینم هیچ به یاد من هستی ؟/؟ یادت باشه که بعدا با هم خیلی کارا داریم . در حالی که رامش هم کونشو گذاشته بود رو سر من یه بوسه از رو لباش ور داشتم و اونم بهم قول داد که هوای منو داشته باشه .. -شروین جون من سر فرصت باهات یه حال درست حسابی می کنم . -ببینم چیزی که کم و کسر ندارین . از خودتون پذیرایی کنین . ضمنا تو مقل اینا که مشروب هم نمی خوری . شروین جون این مثل عرق سگی های ما نیست -اصرار نکن هایده تو که در جامعه دموکراتی زندگی می کنی و نباید عقیده ات رو تحمیل کنی -ولی این یک توصیه بود . چون خودم متوجه مزه اش هستم و می دونم که چه حالی میده . اون گوشه دو نفر رو دیدم که داشتند یه زنه رو می کردند . اتفاقا دو تا از اون سه تا زن و شوهر بودند . اسمشون یادم رفته بود . منم می تونم برم در جمعی که دارن زنمو می کنند ولی شش هفت تا به یک نفر.. اون وقت اونی که ندونه این زنه مال منه همین جوری هرچی بخواد میگه حالا که همه می دونن آبروم میره . -گلی جون گلی جون بکن . تازه داشتم با حرف زدن حال می کردم که رامش کسشو محکم تر به دهنم چسبوند . منم دهنمو کاملا باز کرده تا اون بتونه بیشتر از این گونه میک زدن من لذت ببره . -بچه ها ... خانوما آقایون یادتون باشه که ما در پایان این محفل دوستانه و پر شکوه رای گیری می کنیم تا ببینیم کدوم کیر و کدوم کس به عنوان بهترین کیر و کس انتخاب میشن . من و هوشنگ جون به رسم یاد بود هدیه ای برای برندگان در نظر داریم که یک دستگاه کیر ماشین مکانیکی برای برنده زن و یک مانکن سکسی هم برای برنده مرد در نظر گرفته شده و چگونگی انتخاب برنده اینه که بیست نفر زن برای انتخاب مرد رای میدن و بیست زن برای انتخاب برنده مرد . هایده چند دقیقه بعد اومد پیش من و در حالی که جز گلی دور و بر من همه رو خلوت کرده بود خیلی آروم زیر گوش من گفت عزیزم تو که می دونی رای من چیه . از همین حالا رونظر من حساب کن . یعنی من به تو رای میدم . ولی در انتخاب بهترین و کسو ترین زن باید با زنت رقابت کنم . هر چند صاحب مجلس هم هستم و باید یه نگام باشه به این که به مهمونا خوش بگذره کم و کسری نداشته باشن . هایده رفت وسط دراز کشید و خودشو از این سمت به اون سمت می گردوند مثل یک گربه یا بچه گربه ای که بازیش گرفته باشه . چند تا اون گوشه که با مزه مزه کردن داشتند مشروب می خوردن گیلاسهاشونو یه گوشه ای گذاشتند و اومد به سمت ما .. گل بود و به سبزه نیز آراسته شد . جای شکرش باقی بود که اینایی که اومدن سمت ما صلح طلب بودند . -شروین تو و یکی کس . این قدر خودتو اسیر کس نکن . ما مردا الان خودمون یه پا کسیم -این قدر کس شر نگو داود . کس خودش کسه و کیر خودش کیر . تو به من یه مردی رو نشون بده که از کس خوشش نیاد . -نمونه اش خود من . -پس تو هنوز کس ندیدی داود . از اونجایی که با این اندیشه پاتو گذاشتی اینجا که آزادانه هر کسی و هر کسی رو که می خوای در اختیارت داشته باشی من یه آدرس بهت میدم واسه دیدن کسش هم بایستی بری توی صف . اون بهترین زن دنیاست . زن من . ببین اگه از این کس یعنی بهترین کس دنیا خوشت نیومد دیگه باید گفت یه چیزیت میشه . . با این که دوست نداشتم افراد بیشتری شهناز گلمو به قبضه در بیارن ولی این که بخوام حرف خودمو در برابر کارای داود اثبات کنم دلم می خواست که یه جورایی خودمو به اون و پسرای مودب گروه نزدیک کنم تا اگه مشکلی پیش اومد دست از حمایت من بر ندارند . یکی از مردا رفت یه سطل آب کف آورد تا با اون شهناز جونو کف مالی کرده و بعد هر کدوم از اون هفت نفری که بالا سر شهناز بودند رضایت نمی دادند که از اون ناحیه دور شن .... هفتمین نفرشون خود هوشنگ بود که به این جمع پیوسته بود . شهناز دمر کرده بود به اونایی که در کنارش بودند دو نه به دونه حال می داد . دستا روی پشتش به کار افتاد . همه تنش داغ شده بود و این داغی به زیر سینه ها و کسش سرایت کرده بود. حال و حالتشو می دونستم و می شناختم . دیدن هیکل زنم در اون وضعیت واسم خیلی نا خوشایند بود ...... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 3650
#34
Posted: 30 Apr 2013 17:56
بیســــــــــــــــــــــــــــــــــت ســـــــــــــــــــــــال بعـــــــــــــــــــــــــد 34
داود ماتش برده بود .. -شروین اونی که اونجا دراز کشیده هفت هشت نفری دورش هستند زنته ؟/؟ با لبخند و افتخار بادی به غبغب انداخته گفتم آره خودشه . خود خودشه . نمی دونی چه چیز توپیه . -معلومه . این الان کسش به زمین چسبیده ولی فرقی هم نمی کنه . کسش هر چی باشه من همین الان که اونو دیدم فکر می کنم کیرم یه دو سانتی بیشتر رشد کرده . نمی دونم چم شده . اون کونش . حالت دراز کشیدنش .. آخخخخخخخ فدا فداش بشم من . ببینم من دیگه نمی تونم برم سراغ زن دیگه ای . میگم شروین هر چی بخوای بهت میدم وضعم توپه یه کاری بکنیم فقط این بر نامه که تموم شد دوره سکس ضربدری با هم بذاریم . شلوغش نمی کنم . گروهی نمی کنم . تو رو به ارواح رفتگانت قسم .. -حالا داود جون بذار امروزه رو پیش ببریم . .. رفتم نزدیک شهناز و دیدم بقیه دارن اعتراض می کنن . -اوهوی چه خبره ما اینجا کلی در انتظاریم -بابا این زنمه یه لحظه کارش دارم ..شهناز : خوش کیرای عزیز اجازه بدین حرفشو بزنه -ممنون شهناز جون . تو رو اگه نداشتم چیکار می کردم . شهناز جون یه خورده خودت رو یه پهلو کن . این کارو کرد و داود وقتی کسشو دید دهنش از تعجب وا موند و نتونست ببنده . اونم رفت پیش اون گروه . بقیه سرو صدا می کردند و می گفتند آهای داود الان می تونی بری سه تا سه تا بگیری . اینجا به این زودی ها بهت نمی رسه ها . -گر صبر کنی زغوره حلوا سازی . ایرادی نداره . بهتر از اینه که من اون طرف شل و وارفته شم وهرچند معلومم نیست این طرف به نوایی برسم یا نه . اگه برم اونور یکی دیگه میاد و نوبت منو می گیره . در اینجا صداشو آورد پایین تر و آروم در گوشم وخطاب به خودم با کنایه گفت تازه این شروین نامرد هم معلوم نیست موافقت کنه که سکس ضربدری داشته باشیم یا نه . دور و بر شهناز معرکه گرفته بودن . یه سطل آب کف آورده بودن و چند تا لیف . چهار پنج تا از مردا لیف رو گرفته و یه قسمت از پشت بدن شهناز جون منو لیف می زدند اونم چه جور خوشش میومد . آخرش واسه این که بقیه بیکار نشینن و قسمت جلو شم لیف بزنن شهناز یه پهلو کرد برای این که خسته نشه سرشو گذاشت رو پای نزدیک ترین مرد که داود بود . داود از خوشحالی در پوست نمی گنجید . -بلند شو حق ماست که شهناز جون سرشو بذاره روپای ما -آقایون ساکت . این قدر خود خواه نباشین . این که نیست فقط شما حال کنین . منم می خوام حال کنم دیگه . هر کی شلوغش کرد اونو اخراج می کنم و حق دست زدن به کوس و کون و سینه و اصلا حق دست زدن به هر جای بدنمو نداره . مردا همچین جا رفتند که انگاری فرمانده کل قوا بهشون دستور داده باشه . پاهای شهناز رو هم یکی دیگه نگه داشته بود ولی عجب خوش به حالی شد این داود . چون وقتی هوشنگ داشت کوس زنمو لیف می زد شهنازهمچین حشری شده بود که چشاشو نمی تونست باز کنه ولی دهنشو باز کرده بود و انگار دنبال چیزی می گشت . داود کیر شق شده اش رو به دهن شهناز نزدیک کرد و اونم کیر رو گذاشت تو دهنش و مثل بچه ای که پستونک می خوره و می مکه کیر داود رو توی دهنش می گردوند و طوری میکش می زد که منم بی اختیار هوس افتاده و کیرمو کردم توی دهن گلی تا واسم ساک بزنه .. رامش در حالیکه اومده بود طرف من تا یه ناخنکی بزنه گفت هیچی ما در مقابل شهناز دیگه کم آوردیم . اون حتما اوله .. من راستش حسادتم می شد . باید تلاش می کردم تا جایزه بهترین مرد رو بگیرم . اگه شهناز برنده زنان می شد تا مدتها باید به من فخر می فروخت . من باید این حس حسادت رو از خودم دور می کردم و سرم به کار خودم مشغول می بود . باید تلاش می کردم تا دل این زنا رو بیشتر به دست بیارم . ولی می دونستم کار سختیه . با این حال باید همیشه کیرمو سر حال نگه می داشتم و خودمم یه جونی می گرفتم و یه تکون و نرمش و ورزشی به خودم می دادم و سر حال دو نه دونه این زنا رو با آخرین توانم می گاییدم . اصلا به تک تکشون می گفتم که باید به من رای بدن . میزان رای ملت است . میزان رای کس کنها و روی کیر نشینهاست . میزان را کس و کونها تعیین می کنند . اگه اون ماشین سکس مکانیکی رو می بردخونه و من بدون مانکن سکسی می رفتم دیگه باید حالم گرفته می شد .اون وقت هر وقت که خونه نبودم این کیر مصنوعی رو فرو می کرد توی کسش و با یه کلید خودکار کیر تند تند میرفت ته کسش و بر می گشت و می تونست سرعت گاییده شدن خودشو تنظیم کنه و خیلی راحت به ار گاسم برسه . اون وقت با کیر من چه جوری می خواست حال کنه . ولی من باید مانکن سکسی رو نگه می داشتم و اونو می گاییدم تا شاید این جوری اونو تحریکش کنم . من باید یه جای این ماشینو دست کاری می کردم تا نتونه به خوبی از اون استفاده کنه .. شروین شروین هنوز هیچی نشده چرا این قدر داری حرص می خوری . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#35
Posted: 3 May 2013 22:35
بیســــــــــــــــــــــــــــــــــت ســـــــــــــــــــــــال بعـــــــــــــــــــــــــد 35
هر چی هم به خودم می گفتم شروین ولش کن سرت به کار خودت باشه انگاری به تکنیک و هنر و تلاش زنم حسادت می کردم . نمی دونم چرا نمی تونستم ببینم اون قدرتمندانه داره رو به جلو حرکت می کنه . آیا واقعا این یک حسادت بود . ؟/؟ یا این که منم دوست داشتم خودی نشون بدم . سیما زن یکی از دوستای قدیممو که خواهر یکی دیگه از دوستان و شرکت کننده در همین مجلس رو می شد دیدم که در آن واحد داره هم به برادرش میده و هم به شوهرش . دو تایی اونو گرفته بودند و چه جوری هم داشتند می گاییدنش . من گلی رو به اندازه کافی گاییده و اونو که ار گاسم شده بود یه گوشه ای ول کردم و به بقیه هم یه حالی دادم . قبل از این که زن دیگه ای فرصت کنه بیاد طرف من رفتم طرف سیما و جمشید و منوچهر خان .. سلام بچه ها -احوال آقا شروین .. -سلام شروین جون .. سیما : چه عجب سرتو بالا گرفتی و یه نگاه هم به دور و برت انداختی -سیما خانوم چیکار می کردم باور می کنی من همین الان چهره زیبای شما رو دیدم ؟/؟ -ببینم چهره من زیباست یا جاهای دیگه منم قشنگه -این جوری که دارم می بینم همه جاتون قشنگ و باحال و خواستنیه . حرف نداره . خودتون حرف ندارین . بیست بیستین -ببینم یه آدم بیستی مثل تو نباید از یه بیستی مثل من استفاده کنه ؟/؟ اوخخخخخخخ عجب تیکه ای بود ماه . پوست تنش لک نداشت . کیر داداشه که میرفت توی کسش و بر می گشت یه کش خاصی به حلقه کسش می داد که دلم می خواست این کیر من باشه که فرو میره توی کس و بر می گرده . ولی می دونستم که در اون لحظه این امکان نیست من که نمی تونستم کیر داداش سیما رو از کس خواهره بیرون بکشم و در جا بذارم تو کسش . جمشید شوهر سیما : شروین جان این زنم ما رو کشته میگه کیرای بی بخاری دارین . منوچهر : شروین جان اگه بتونی این آبجی ما رو ردیف کنی که خیلی عالی میشه خودم تا آخر عمر فدایی اتم . -ببینم زنت کجاست منوچ جون .. -اونا هاش .. واااااییییی آبروی منو برده رو کیر آخوند کرامت کونی نشسته بود و مدام داشت سرش داد می زد که این کیری که تو داری شبیه کیر های شی میل هاست .. منوچ : عارفه جان . این آخوند ما هم دو سره کار می کنه . از نظر فکری و سیستمی فرقی هم با شی میل نداره . کون هم میده . جمشید و منو چهر ازم خواستند که سیما رو ردیفش کنم .. -تا نظر خود سیما جون چی باشه .. سیما یه نگاهی به صورتم انداخت و یه نگاهی به کیرم -ببینم خانومی دوست دارن من در خدمت ایشون باشم ؟/؟ -خانومی کنیز شماست . شروین جون تو بهترین و سر حال ترین کیر این مجلسو داری کدوم زنیه که افتخار نکنه زیر کیر شما قرار بگیره . جمشید یه دستی به پشت منوچهر زد و اونم در جا متوجه شد که باید چیکار کنه . وظیفه اشو به خوبی می دونست . منوچهر کیرشو از توی کس خواهرش بیرون کشید و من در جا کیرمو فرو کردم توی کس سیما جون . اولش از این که حس می کردم دارم با کسی تماس می گیرم که لحظاتی پیش یه کیر دیگه در تماس با اون بوده یه حالتی بهم دست داده بود ولی با این فکر که با چند ضربه اثر اون کیر محو میشه و هر چه باشه نفر قبلی داداشش بوده و جای دور نمیره خودمو با کس ناز و ناب سیما جون وفق دادم دیگه حال کردن من در حد نهایت شروع شده بود و می دونستم که می تونم سیما رو هم به عرش برسونم .. از اون طرف چشام افتاد به شهناز . مدال طلای زنان از همین حالا رو گردنش بود . مردا همه دورش جمع شده بودند . زنا بیچاره مرد کم داشتند بیشترا رفته بودند دور آخوند کرامت . ظاهرا بر نامه ریزی هایده و هوشنگ جون اینجا کمی ضعف داشت . برای این مواقع و موارد اضطراری باید یه فکری می کرد . من وجمشید هم که دو تایی داشتیم سیما رو می کردیم . کیر هوشنگ هنوز توی کس شهناز بود . شهناز در حالت سگی قمبل کرده بود و معلوم نبود کی نوبت داود شده و به چه تر فندی تونسته خودشو از بقیه پیش بندازه که کیرشو فرو کرده بود توی کون شهناز و بقیه هم از گوشه و کنار به نوعی در حال حال کردن با زنم بودند . اون دو تا کیرو گرفته بود توی دهنش و واسه فرو کردن کیر سوم توی دهن داشت زور می زد . .. سینه های درشت و ناز و یکدست شهناز اسیر دستای این و اون شده بود . سیما : شروین جون اتفاقی افتاده .. فوری از اون حالت خماری و بی حسی بیرون اومده گفتم نه چیزی نیست . سیما از ترس این که چند تا زن دیگه این طرفا پیداشون نشه یه دستی به صورت شوهرش زد و گفت جمشید کیرتو از توی کونم در آر برو طرف خانوما می ترسم راه بیفتن بیان این طرف . نمی خوام شروین جونو با کس دیگه ای قسمت کنم . -سیما من دارم حال می کنم . خونه که بهم کون نمی دی حالا اینجا رو بذار حال کنیم دیگه -کاری نکن که این دفعه توی خونه بهت کس هم ندما . .. آبتو بریز توی کونم و خودتو بکش کنار . مرض داشتی ؟/؟ می خواستی این قدر اسپری بی حسی به خودت نزنی که نتونی آبتو بیاری کون ما رو هم گرفتی بی حس کردی . .. در هر حال جمشید زورشو زد و آبشو رو به هوا توی کون زنش خالی کرد و کیرشو کشید بیرون .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#36
Posted: 7 May 2013 00:21
بیســــــــــــــــــــــــــــــــــت ســـــــــــــــــــــــال بعـــــــــــــــــــــــــد 36
کیرمو با فشار و سرعت زیادی می زدم به ته کس سیما جون تا اونو به اون چه که حقشه برسونم . راستی راستی که چه حالی می داد کردن و گاییدن این خانومای خوشگل و مدل به مدل . پهلوهای سیما رو گرفته و اونو از زمین کمی بالا تر آورده و کیرمو می دادم عقب و با یه تماس بیشتر ی اونو می دادم جلو.. یکی دو تا از زنا که زیر کیرای مردای دیگه در حال دست و پا زدن بودن وقتی چشمشون به این صحنه افتاد مات موندند . از این طرف هم که شهناز گلمو آب بارون کرده بودند . هوشنگ کیرشو پس از چند ضربه شدیدی که به ته کس شهناز زد گذاشت که آبشو خالی کنه داخل . داود هم که توی کون زنم خالی کرده بود . چند نفر دیگه همه یکی یکی میومدن سراغ زنم دو تا شون رو صورت شهناز خالی کرده و یکی از اونا اونو خوابوند و کیرشو گذاشت وسط سینه شهناز جون . شهناز یا این که چند قطره منی جلو چشاشو گرفته بود و نمی ذاشت که جایی رو ببینه با این حال دست از تلاش و فعالیت بر نمی داشت و کیر طرف رو با جفت سینه هاش داغ می کرد . شاهد بودم که با چه لذتی اون مرد آبشو رو سینه شهناز خالی کرد . اصلا از کیری که تو ی دهن زنم بود خبر نداشتم ..چون چشام همش به سینه اش دو خته شده بود . ظاهرا شهناز آب کیری رو که توی دهنش ریخته شده بود همه رو خورد و یه خورده رو پس داد تا بینندگان اونو ببینند .عجب صحنه های پر هیجانی رو شاهد بودیم . مدال طلا رو گرفته بود . شستشو رو به هوا گرفته بود و این جوری می خواست به زنا نشون بده که از همه اونا بر تر و سر تره . همین طور هم بود . چیکار می شد کرد . دو سه تا زن دیگه دور منو گرفتند . منم واسه این که کم نیارم و زنا هوامو داشته باشن دستامو از دور کمر و پهلوی سیما بر داشته وبا همون سرعت کسشو می کردم در عوض هر یک از دستامو گذاشته بودم رو کس یکی و با هاش ور می رفتم . صحنه ها خیلی هیجانی شده بود . جمشید معلوم نبود از کجا پیداش شدکه از بغلای کس زنش انگشتشو کرد داخل -جمشید نکن کسم دردش می گیره . مگه نمی بینی کیرشروین جون داره خیلی منظم توی کس من حرکت می کنه . چرا می زنی کارو خرابش می کنی . -من این کارو واسه این دارم می کنم که زود تر ار گاسم شی و حالت جا بیاد . نمی خوام تو رو اخمو ببینم . اون دو تا زنو طوری بی حس کرده بودم که دو تایی دراز شده بودند . -میای بریم زیر دوش ؟/؟ هر چند اگه اونجا می رفتم زنای دیگه رو نمی تونستم ببینم و تحریکشون کنم که بیان سراغ من . چون حالا دوست داشتم خودمو تو دلشون جا کنم که بیشتر و بهتر هوامو داشته باشن . به رای اونا نیاز داشتم . با این حال به حرف سیما گوش کرده با اون رفتم . آب با فشار می ریخت رو کون و کمرش و اون از این حالت خیلی لذت می برد . به دیوار تکیه داد و یه پاشو گذاشت رو دیوار دیگه . -شروین جون عزیزم حالا می تونی هر کاری که دوست داری باهام انجام بدی . من حرفی ندارم . وقتی که من تسلیم شم حس می کنم به اندازه یه دنیا لذت می برم . حال می کنم . ولی من تر جیح دادم اونو همچنان از کس بکنم . شیر آبو بستم . یه خورده رو حرکات و تمرکز من اثر میذاشت . لبامو گذاشته بودم رو شونه های سیما خودمو بهش چسبونده بودم . کسش خیلی نرم و روون بود و شایدم از بس خیس کرده بود کیرم مث یه غلتک به نرمی روی کسش حرکت می کرد -شروین شروین جون منوبچسبون با دو تا دستات منو به دیوار بچسبون لهم کن . خردم کن .. تند تر .. بیچاره شوهرش حق داشت که از دست این سیما جون داغون باشه چون هر چی اونو می گاییدی انگاری ار ضا بشو نبود من که پدر کمرم در اومده بود و دیگه نمی دونستم چیکار کنم . حسابی منو درب و داغونم کرده بود ولی چاره ای نداشتم .. -نهههههه نههههههه دارم اون جوری میشم دارم میشم .. دیگه کاری نداشتم که سیما چی می خواد و چی میگه بی هواو با دندون رو جیگر گذاشتن .. تک ضرب به گاییدن این جنده خانوم ادامه می دادم . دستاش رو دیوار بی حرکت شده بود طوری که انگار می خواست سر بخوره بیفته .دیگه نایی نداشت . می دونستم که اونو به اوج لذت و هوس رسوندم . . منم دیگه نپرسیدم شرایطش چطوره . چون دیگه این جا هر کی بار دار شد پای خودشه و پدر بچه هم شوهرشه . منم که این هیکل و تن و بدن پاک داغ داغم کرده بود با چند تا ضربه چکشی و موشکی و یه آخ کاراته ای آب کیرمو توی کس سیما جونم خالی کردم .. سرانجام خلاص شده بودم . .در همین لحظه دیدم که دو تا زن دیگه وارد شدند ... ادامه دارد .. نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#37
Posted: 9 May 2013 22:14
بیســــــــــــــــــــــــــــــــــت ســـــــــــــــــــــــال بعـــــــــــــــــــــــــد 37
از اونجایی که چشام داشت آلبالو گیلاس می چید کمی تمر کز کرده تا متوجه شدم اونا کی هستن . رامش بود و هایده . رامش و هایده طوری برای قاپیدن کیر من رقابت کرده بودند که نزدیک بود داخل اون فضای چهار دیواری زیر دوش سر بخورن . هایده خم شد و کیرمو گذاشت توی دهنش .رامش هم دستاشو گذاشت رو سینه ام و با موهای خیسش ور می رفت . لب و دهنشو گذاشته بود رو سینه من و با این لوندیهاش حس می کردم که کیر من توی دهن هایده داره تیز تر میشه . صدای جیغ و داد شهناز همچنان به گوش می رسید -هایده جون راستشو بگو از مردای کوچه و خیابون که برای شهناز فوق العاده نیاوردین .. هایده خندید و گفت این یک چیز عادی و طبیعیه که زن تا این حد هوس داشته باشه . و این هوس خودشو به موقع نشون بده . اگه نده چیکار می تونه بکنه .پس اگه اجازه میدی من به کیر خوری خودم ادامه بدم در غیر این صورت اگه قانع نشدی به حرف زدن خودم ادامه بدم . -هرچه صلاح میدونی -صلاح مملکت خویش خسروان دانند -هایده جون با این که از ایران دور بودی ولی هنوز فرهنگ ایرونی خودمونو خوب به یاد داری -به خاطر این که گاییده و از ریشه این آب و خاکم . . کیرمو این بار خودم به دهنش مالیدم که یعنی باید به خوردن ادامه بده و دیگه حرف و سخن کمتر باشه . رامش هم پشت سر هایده ایستاده بود و منتظر بود که هایده دهن از سر کیر ور داره و بتونه به یه نوایی برسه . جالب اینجا بود که سیما جون هم که تازه خماری از سرش پریده بود اومده بود به کمک اون دو تا زن و منو رو زمین خوابوندن هایده که کیرمو ول کرد رامش اومد رو کیرم نشست . کیرم دیگه مثل سر شبی سفت سفت نمی شد ولی با این حال قدرت کاری خودشو از دست نداده بود و هنوز با نیروی تن خودم کس و کونی رو که روبروم قرار داشت به شدت می گاییدم .در هر حال اون لحظه این رامش بود که رو کیرم نشسته بود ولی خیلی گیج ومست نشون می داد -هایده جون این مثل این که زیاد خورده . اصلا حال و روزش خوش نیست . -خب اینو منم از اول گفتم . که شماها که اینجایید باید مثل امریکایی ها سکس کنین و مثا اونا مشروب بخورین ولی اینا انگاری در هر دو مورد دست اونا رو از پشت بستن . فقط اون انتها رو نگاه کن .این آخوند کرامت شراب خارجی رو با عرق آبکی اشتباه گرفته . این فقط سنکوب نکنه خوبه .. این هایده هم این چند روزه عجب بلبل زبون شده بود . حس می کردم فارسی رو خیلی بهتر از روزای اول حرف می زنه و اون لهجه روز های اولو نداره شاید این از اثرات کیر شروین بوده باشه . وقتی لباشو رو لبام قرار داد خیلی آروم بهش گفتم عزیزم من دوست دارم اول شم . -تا هایده رو داری غم نداشته باش . باید خوب بهم برسی تا من هم خوب هواتو داشته باشم . -من که هر چی تو بگی میگم چشم -ببین این زنا کیر می خوان این که بهشون یه وعده ای بدی . این که بدونن بعدا هم می تونن با شروین حال کنن . -یعنی میگی وقتی شوهرشون خونه نیست من برم سر وقتشون ؟/؟ -حالا یه چیزی بهشون بگو یه وعده ای بهشون بده . ولی باید به اونایی هم که نرسیدی برسی . خوب داغشون کنی . من همین الان قلق خیلی ها رو گرفتم . -آخه این کار چه نفعی برات داشت -همین که بتونم به شروین جونم کمک کنم از همه چی بالاتره.. سیما هم که اونجا بود مطلب رو زود گرفت .. -شروین جون اگه قول بدی که به منم برسی وهر وقت که باهات تماس گرفتم بیای منم می تونم رو خیلی از زنا نفوذ داشته باشم .. -سیما جون آخه تو شوهر داری .. -ول کن این حرفا رو ما اینجا دیگه پرده ای واسه خودمون نذاشتیم . راز های پنهان همه دیگه آشکار شده .. هایده در حالی که سرشو تکون می داد گفت می بینی شروین جون ما داریم از ملت امریکا و فر هنگ غرب دفاع می کنیم در حالی که ملت ما از درک و شعور بالاتری بر خورداره . زشت و زیبا را به خوبی می تونه از هم تشخیص بده . رامش دیگه وا رفته بود . در حالیکه داشت رو بدن من دراز می شد و چرت می زد گفت شروین جون منم به تو رای می دهم من رای می دهم تو رای می دهی .. اگه رای ندیم این جور کس دادنهای ما درست نیست اون وقت همه چی حرام در میاد . . هایده از اون محوطه خارج شد و در حالی که رو به جمعیت کرده بود گفت خانومای عزیز هر کس از شما که به درجه اعلای ارگاسم نائل نگردیده و تمایل داشته باشه شروین جان در خدمتشه تا با رضایت کامل پاشو از این مجلس بذاره بیرون .. فدای این هایده و اون لباش بشم که این کلمات گهر بارو بر زبون جاری کرد چون معلوم نبود از کجا یه هفت هشت تا زن پیداشون شد که در انتظار من صف کشیدن .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#38
Posted: 16 May 2013 13:37
بیســــــــــــــــــــــــــــــــــت ســـــــــــــــــــــــال بعـــــــــــــــــــــــــد 38
شهناز که هنوز زیر دست و پای این و اون در حال حال کردن و حال دادن بود گفت بپا نترکی شروین چه خبره .. در حالی که خنده ام گرفته بود بهش گفتم تو دیگه چی میگی عزیز .دیگ به دیگ میگه روت سیاهه . حواست باشه که ما داریم اینجا حال می کنیم . زنا عاشق کیر منن . -مردا هم از کس من سیر نمیشن . چیه شروین هوس منو کردی ؟/؟ -نه شهناز جون تو دیگه به اندازه کافی خود کشی کردی . فکر نکنم وقتی که رسیدی خونه قابل گاییدن باشی . این کیر رو می بینی هر قدر بکنه کلفت تر و قبراق تر میشه . تازه مزه و قلق کار میفته دستش . اگه گشاد هم بشه به نفع خانوماست . شل هم که بشه و کوچیک اگه حداکثرش نیم ساعت توی کس زن فرو نره و آبشو خالی نکنه می تونه بازم شق شه .. بد جوری داشتیم واسه هم کری می خوندیم . انگاری هر دو تامون از این که هفت هشت تا جنس مخالف طرفو دور و بر طرفمونم می دیدیم پاک عصبی و پکر شده بودیم . ولی من مدتی بود که خودمو هماهنگ کرده بودم . این اون بود که باید یه جوری با این قضیه کنار میومد . آخرش هایده و هوشنگ اومدن و ما رو دعوت به آرامش کردند . با حوصله یکی یکی زنا رو فرا خوان می کرد م . هر کدومشون یه چند دقیقه ای رو روی کیرم می نشست و می رفت . -خانوما خواهش می کنم اونایی که تا حالا از این کیر بهره مند نشدن تشریف بیارن که شروین کیر طلا در خدمت همه خانومای بلاست . -طلا طلا تو قربون .. -روز به روز این طلا داره گرون تر میشه .. -من می خرمش ... . هریک از این خانوما یه مزه ای مینداخت و من هم با لذت داشتم به کون هایی که رو کیرم نشسته و با کس جفت شده بود فکر می کردم . یکی از اونا که اسمش بود رویا واقعا خیلی رویایی کار می کرد . اصلا رایشو نمی خواستم . فقط خودشو می خواستم . -خوشگله مثل این که اسمت رویاست .-آره شروین جون رویای تو, رویای توی زیبای خودم -تا حالا کجا بودی -چشم بزرگون تنگه دیگه . همین دور و بر تو .. -خیلی خوشگلی -ولی هر چی باشم کنیز شروین جونم . -تن و بدنت حرف نداره -تا زیر کیر تو نره ارزشش معلوم نمیشه ..-چه قشنگ حرف می زنی . زبونتو در آر بدش به من .. رویا با چشایی آبی و بدنی سفید و موهایی بلوند خیلی خیلی خوشگل بود و خود نمایی می کرد . خیسی شدید کسش و ناله هایی که روی کیر من می کرد نشونم می داد که در این چند ساعتی هنوز کسی اونو به ار گاسم نرسونده . -ببینم شوهرت کیه ؟/؟ یه مرد کوتوله قد کوتاهی رو در یه گوشه ای نشون داد و گفت همونی که داره با عطیه زن آخوند کرامت کار می کنه .. -اصلا بهت نمیومد باهاش از دواج کرده باشی .. منم یادم نمیاد که باهاش هم کلاس بوده باشم . نمی دونم شاید از اونایی بود که هوشنگ اونو به خوبی می شناخت . آدم که همه سی چهل تا هم کلاسشو نمی تونه به یادش بیاره -خب حالا تو به یادش بیار . شهروز جونو .. -باشه باشه هر کی هست و هر چی هست من که دارم با زنش حال می کنم .. -شروین عزیزم .. من چه جوری می تونم از این کیر دل بکنم . نگاه کن به کیر شهروز نگاه کن . اون وقت دلت به حال من بسوزه که من چه جوری با این کیر سر کنم . . با خودم گفتم به کیرم که نمی تونی با کیرش سر کنی . چه ربطی به من داره --شروین جون ازم خوشت میاد ؟/؟ ببین من یه خونه از خودم دارم . مستاجرش پا شده و خالی مونده . دیگه اجاره اش نمیدم ولی به شهروز میگم که اجاره اش دادم . اصلا اون کاری به کارم نداره . من و تو می تونیم هر وقت که دلمون خواست بریم اونجا و با هم حال کنیم . جوووووووون چه با حال میشه ! .. وقتی به چهره ناز و ملوس رویا که واقعا رویایی بود نگاه می کردم به این فکر می کردم که چه حالی میده آدم اگه وسط کار رومرخصی ساعتی بگیره و بره یه سری به رویا بزنه . ولی این شهنازو چیکارش کنم . هر چند تازگیها یه بخشنامه ای اومده بو.د که زن و شوهر ها نباید یه جا با هم کار کنن ولی من و شهناز زیر سبیلی این بخشنامه رو دور زده بودیم . اما .. نههههه نهههههه خوب نیست . من نباید به همسر گلم خیانت کنم . من و اون با عشق با هم از دواج کردیم و باید این عشق پیوند ما رو همچنان محکم نگه داشته باشه ولی وااااااییییییی عجب چیزی بود این رویا و.. نمی دونم چرا این چند ساعتی ندیده بودمش . هر کسی که میفتاد روی کیر ما انگاری چشامو به روی بقیه می بست . آخه هرکی رو توی بغلت می گرفتی باید تمام حس و حالتو میذاشتی روی اون . سینه های سفید خانوم خوشگله رو گرفته بودم تودستای خودم و سرمو آوردم بالاتر تا اون سینه ها و نوک تیزشونو میک بزنم . -نوک سینه هامو محکم میک بزن . گازشون بگیر . کبودش کن . می خوام بهم حال بدی .. کبودم کن . دوستت دارم شروین ..... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#39
Posted: 17 May 2013 16:27
بیســــــــــــــــــــــــــــــــــت ســـــــــــــــــــــــال بعـــــــــــــــــــــــــد 39
اون لحظه فقط می خواستم که رویا دور و بر من باشه و جز اون به هیشکی فکر نکنم . چه بدن توپی داشت . دهنمو تا جا داشت باز کردم تا قسمتهای بیشتری از سینه شو در اختیارم داشته باشم . خوشبو و خوشمزه و خیلی هم گرم بود . چه طعمی داشت . نمی دونم چی بود . یه طعم شکلاتی وانیلی یا مزه توت فرنگی رو می داد . -شروین چت شده می بینم که از حال رفتی . -عزیزم رو اون حرفی که زدی هستی ؟/؟ -که این که باهم بریم به اون خونه ای که من نمی خوام اجاره اش بدم ؟/؟ سرمو تکون دادم وتایید کردم . ولی بازم دلم بود پیش شهناز .. -رویا من شاید گاهی وسطای کار بهانه یه ماموریت و ارزیابی از املاک مشتریان برای دریافت وام و تسهیلات رو بکنم و یه یک ساعتی بتونم پیشت بمونم . دستشو دراز کرد و به کیرم رسوند و گفت اینی که من این جا می بینم نیمساعتش هم برام کافیه هر چند اگه بیست و چهار ساعته هم کنارش دراز بکشم بازم سیر نمیشم . -رویا جون بیا روم که می خوام از هر طرف تو رو داشته باشم . راستش کون سفت و سفید و بر جسته اون هم دلمو برده بود . رویا ی رویایی من همسر شهروز خان اومد طرف من . کس برفی وبرقی و ناز و تپلشو که دلم می خواست درسته میذاشتمش توی دهنم رو گذاشت روی کیر من . طوری روی من دراز کشید که راحت بتونم سینه هاشو بذارم تو دهنم و دستامو قرار بدم روی کونش . بهترین حالتی بود که می تونستم از همه جای تنش استفاده کنم . -جووووووون جوووووون شروین عزیزم .. بزن بززززززن کسسسسسمو آتیششششش کن . نههههههه نهههههههه ..خیلی زوده .. داره خوشم میاد . -بذار بیاد رویا جونم . بذار یه شب و روز رویایی در کنار رویای خودم داشته باشم . -شروین بهم بگو بازم از این روزای رویایی رو در کنار هم داریم-آره عزیزم داریم داریم . بازم داریم . خواهیم داشت . مگه میشه ازتو گذشت . مگه دلم میاد که تو از زندگیت لذت نبری ؟/؟ آخه اون کرامت با اون کیرش چه جوری می تونه تو رو سر حالت کنه . من که نمی تونم و دلشو ندارم که ناراحتی و اعصاب خردتو ببینم -چقدر تو ماهی شروین . کاش شهروز هم مثل تو بود -شایدم اونم بخواد که برات بهترین باشه و تو رو به اوج برسونه ولی کیرشو نداره .. تو که داری -آره عزیزدلم رویای من . من کیرشو دارم . کس رویا در حال سوختن و سوزوندن کیر من بود . -شروین شروین .. اومد .. اومد .. تو هم مال خودتو بیار بیار .. کمرشو سفت و سخت توی دستم گرفته و به شدت کیرمو به ته کسش می کوبیدم . در همین لحظات بود که یکی از زنا که نمی شناختمش اومد و پشت رویایی که رو من سوار بود قرار گرفت . نمی دونستم چیکار می خواد بکنه ولی ثانیه هایی بعد فهمیدم . چون زبونشو نگه داشته بود رو قسمت چاک و درز کون رویا و اونو روی کیرم می کشید . چه لذتی می بردم وقتی که کیرم برای لحظاتی در فضای باز قرار می گرفت و زبون اون زن با اصطکاکی که رو کیرم به وجود می آورد هر لحظه می خواست آبمو بیاره . می خواستم بهش بگم با سرعت بیشتر و محکم تر این کارو انجام بده که حس کردم خودش کاملا وارده . چون دیگه آب کیرم سر بالایی به داخل کس رویا جون سرازیر شده بود . ظاهرا رویا اون زنو می شناخت . -اوووووففففففف نوشین جون نوشین خوشگله ول نکن بازم لیس بزن .. آخه زبون نوشین هم با کیر من در تماس بود و هم با کس رویا .. -نوشین جان تو دیگه بقیه آبمو کشیدی .. همین جور داشت توی کس رویا جون ریخته می شد و ظاهرا اون مقداری هم که بر گشت می کرد توسط نوشین لیسیده می شد . . نوشین دیگه نذاشت از اون بر گشتی ها قطره ای حروم شه . پس از تموم شدن کاراومد رو من دراز کشید و نوشین هم در حال ور رفتن با اون بود . دیگه نفهمیدم چند نفر اومدن رو من و چیکار کردن . بی اندازه خسته شده بودم . سرم درد می کرد ولی شهناز همچنان در حال حال کردن با مردای دیگه بود . این اگه بخواد عادت کنه من چیکار کنم . حتما همه مردای محل رو دعوت می کنه که بیان خونه مون و تازه شام و ناها ر هم برا شون درست می کنه و دسرش رو هم خودش تقدیمشون می کنه . حالا من با این حشر و هوس همسر خوشگلم چیکار کنم . واقعا این سکس ضربدری و گروهی در واقع میشه گفت همون جنده بازیه . مال آدمای کس خله . خب معلومه دیگه اگه مال کس خلا نبود که راحت کسشونو به این و اون نمی دادند . ولی خودمونیم کس خل بازی با حالی بود . چون منم دوست داشتم همینی باشه که هست . درسته که خیلی خسته شدم و سرم درد می کنه ولی می دونم همین که از این در بیرون رفتیم به این فکر می کنیم که کی به همچبن مکانی بر می گردیم .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#40
Posted: 21 May 2013 23:00
بیســــــــــــــــــــــــــــــــــت ســـــــــــــــــــــــال بعـــــــــــــــــــــــــد 40 (قسمت آخر)
ساعتها به همین حالت سرگرم سکس بودیم . دیگه چند تا سکس و آمیزش آخرو چیزی از سهمیه روزانه ام نمونده بود که خالی کنم توی کس و کون اونی که می گاییدمش . نمی دونم چند ساعت بود چند دقیقه بود که خوابم برده بود . اصلا مشخص نبود ساعت چنده . صبحه یا بعد از ظهر . باید یه چیزایی قبل از ظهر باشه . خیلی ها خوابشون برده بود . بعضی ها رو هم افتاده بودند .. یه عده ای یه گوشه ای تنها افتاده بودند و چند نفری هم همچتان سرگرم سکس بودند . اثری از شهناز نبود . نمی دونستم کجا رفته . خدا کنه بلایی سرش نیومده باشه . نگران شده بودم .. آخه این فضایی که در اون قرار داشتیم یک فضای عمومی حمام مانند بود . مثل حمام عمومی های قدیم که الان در بعضی جا ها هنوز هم به همون سبک و سیاق گذشته وجود داره . هر چند خیلی از اونا رو تبدیلش کردند به پارکینگ هابی عمومی و مغازه و گاراژ و از این جور چیزا .. صدای شر شر آب رو زیر یکی از این دوش ها می شنیدم . حدس زدم که شهناز باید همین جا باشه .. شیر مادر حلالت زن . چه نفسی . چه جون و تن و بدنی . دو تا مرد دو طرف شهناز بی حال به زمین افتاده بودند و اون داشت بدن خودشو می شست . انگار نه انگار که باید استراحت کنه . -عزیزم شیر آبو زود تر ببند که این بنده خدا ها توی گوششون آب میره .. -تو غصه اونا رو نخور بیا یه خورده با هم حال کنیم -چیه دیگه مرد گیر نیاوردی به فکر شوهرت افتادی ؟/؟ -عزیزم چی داری میگی . هر وقت باشه باید تو رو داشته باشم . اینا همه رفتنی هستند . از چند ساعت دیگه باید کنار تو و توی رختخواب خودم بخوابم -چیه شهناز اگه غلط نکنم کست به خارش افتاده . ولی خوب مردای اینجا همه رو لت و پار کردی . جز چند نفری بقیه همه از حال رفتن . -خودتم که سر پایی . راستش من فکر کنم یه دو ساعتی رو خوابیده باشم . نمی دونم . -خوب خوابیدی . شیر آبو بست و من و اون رفتیم یه گوشه ای . -شهناز همسر قشنگم من می خوام وقتی کنارتم دیگه هیشکی دیگه نیاد .-ولی اگه کسی اومد من نمی تونم دلشو بشکنم و ردش کنم . -تو دیگه کی هستی انگشتمو کردم توی کس زنم .. ووووووییییییی شهناز چندشم میشه . هنوز که اون داخل آب کیر غریبه هاست .. -چیبکار کنم بیشتر از بیست بار فقط توی کسم آب ریختن و هشت ده بارتوی کونم خالی کردند . حالا تودهنی و رو سینه ها جای خود داره .. بیا این قدر ناز نکن کسمو بکن . بکن .. چند بار بذاری تو بکشیش بیرون آب کیر مردای دیگه رو می کشی بیرون .. یه نگاهی تو چشاش انداخته که منو به یاد شهناز قبل از این جریانات انداخت . .کیرمو کردم توی کسش . هر چند چسبندگی آب کیر همکلاسای قدیممو توی کس شهناز جون حسش می کردم ولی به فکر لحظاتی بودم که من و اون در اتاق خوابمون خودمون هستیم و خودمون . نه من آبم میومد و نه اون ارضا می شد چون به اندازه کافی ریلکس و سبک بودیم . وقت رای گیری فرارسید .. شهناز اعتماد به نفس خاصی داشت از این که می دونست سکس ماشین رو برنده میشه و مهم تر از همه میون این همه چی بگم اگه بخوام بگم جنده زشته چون شهناز جونم جزوشونه .. میگم میون این همه زن فعال .. فعال ترین شناخته میشه .. هایده اول برنده آقایون رو اعلام کرد .. با هشتاد درصد آرا در میان مردان اول شدم و جایزه مانکن سکسی بهم تعلق گرفت .. جووووووون وقتی اونو دادن بغلم و منم سخت در آغوشش گرفتم شهناز از حسادت داشت می ترکید . من تعجب می کردم این همه زنو داشتم می گاییدم اون تا این حد حساسیت نشون نمی داد . شاید از اونجایی که حس می کرد باید اینو ببرم خونه حساس شده بود .هوشنگ جون برنده خانوما رو اعلام کرد . -شهناز نازنین . کس طلای معروف با صد در صد آرا از سوی آقایون .. شهناز طوری به وجد اومده بود که کسشو به همه حواله می کرد .. همه به افتخار ما دست می زدند و تشویقمون می کردن . دیگه از بخل و حسادت خبری نبود . ظاهرا بهترین مرد و بهترین زن باید پیش همه سکس می کردند .. این مثلا یک جایزه برای اونا یا یک چیزی در مایه های حسن ختام بود . من و شهناز دو تایی مون سنگ تموم گذاشتیم می خواستیم نشون بدیم که انتخاب ما شایسته و به جا بوده . کمر شهناز رو گرفته اونو بلندش کردم و رو هوا از پشت کردم توی کسش . با این که احساس خستگی می کردم ولی اون غیرت و تعصب و قدرت طلبی مردونه ام سبب شده بود که با تعصب خاصی زنمو بکنم و به همه نشون بدم که زورم زیاده . شهناز رو هوا دست و پا می زد .. -شروین جون دوستت دارم عاشقتم .. این همه کیر خوردم هیچ کیری کیر شروین من نمیشه .. هیچ کیری بکن منو بکن .. بکن فقط کیر توست که در این زمان سیری داره آبمو میاره .. راست می گفت حال و روزش طوری نشون می داد که دیگه تونستم اونو ار گاسمش کنم . ولی من دیگه چیزی توی کسش نریختم . من و شهناز سخنرانی کوتاهی کردیم که هوشنگ و هایده از این جریان یک فیلم اختصاصی برای خودشون بر داشتند . در پایان مردا با همون بدن لختشون از کنار شهناز رد شده و شهناز جون به عنوان تشکر و حسن ختام سر کیر همه شونو ماچ کرد . همین کارو هم من با وسط کس خانوما انجام دادم . هر چند سه چهار تایی شون بهم رای نداده بودند ولی با این حال همه کس ها رو بوسیدم . قرار یک سکس ضربدری با هوشنگ و هایده رو برای هفته بعد گذاشتیم .. غروبی که رفتیم خونه دو تایی مون تخت خوابیدیم . بیدارکه شدم دیدم شهناز داره ماشین سکسی رو راه اندازی می کنه که کیر مصنوعی به سرعت بره توی کس و اونو سر حالش کنه . منم رفتم مانکن سکسی رو بغلش زده و کیرمو فرو کردم توی کسش و جالب اینجا بود که حرف هم می زد . از این فک می فک می انگلیسی .-شروین تو زن داری این کا را چیه .. -دست از اون کیر مصنوعی بر دار .. تازه اینم مصنوعیه .. شهناز دید که زورش به من نمی رسه . اومد و کنار من قرار گرفت . خودشو به من چسبوند و گفت عزیزم درسته که این یکی دو روزه خیلی تنوع طلب بودم ولی حس می کنم که آغوش گرم تو و در کنار همسر بودن یه لطف دیگه ای داره .-خیلی شیطونی شهناز حالا که سیر شدی می گی ؟/؟ -نه عزیزم من هنوز تشنه و گرسنه ام . تشنه و گرسنه تو . تشنه عشق تو به این که به من بگی دوستم داری و می خوای که با عشق به استقبال هوس بری -آره عزیزم منم اینو با تمام وجودم حس کردم . آغوش گرمشو برام باز کرد منم دستامو دور کمرش حلقه کرده و تن برهنه شو به بدن لختم چسبوندم . حس کردم باید بیشتر بهش برسم تا یه وقتی شیطون گولش نزنه . لعنت بر شیطان که اگه نبود معلوم نبود با یک نواختی زندگی چیکار می کردیم .... پایان ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم