ارسالها: 3650
#11
Posted: 8 Apr 2013 13:53
یکـــــــــــــــــــــــدانه ای برای همـــــــــــــــــــــــــــــــه 10
حالا دختر عزیزم اگه گفتی نوبت چیه . اونی که بابا جون دوست داره .. -نه بابا نه .. کسمو به زحمت کردی کون دیگه نه . بخواب دختر گلم . رفت از جیب شلوارش یه کرم نرم کننده در آورد -بابا شیطون تو از کجا می دونستی ممکنه ما به اینجا برسیم .. -حساب حسابه کاکا برادر -بابا اشتباه گفتی باید می گفتی کار از محکم کاری عیبی نمی کنه . فقط حواست باشه که این خیلی محکمه . کار دنیا بر عکسه این دوره و زمونه دخترا اکثرا اولش کون میدن بعدا وقت از دواج راه کسشون باز میشه . حالا ما رو بگو که سر و ته شدیم . -عزیزم این نجابت و پاکی تو رو می رسونه . تو واسه اهل فامیل و همه یکی یدونه ای و واسه خود ما . یکی یدونه برای همه ای ولی از یه نظر دیگه واسه من یکی یه دونه ای .. -چیه بابا از سوراخ ریز کونم خوشت اومد .. بمال اون کرم رو .. این بار دمر کردم و گردنم درد می گرفت که می خواستم به آسمون نگاه کنم ولی هنوز از تماشای زیبایی های طبیعت لذت می بردم . -بابا یه چیزی بده من گازش بگیرم . فکر کنم این کاری که داری می کنی از درد زایمان هم واسم بد تر باشه . -بابا یه خورده تعریف کن ببینم چی می بینی . تا درد کون دادن یادم بره . کونم چطوره . چاقه لاغره ؟/؟ -میزانه عزیزم . ولی چقدر تازه و تمیزه .. اصلا بهم وقت ندادی یه زبونش بزنم . بابا حالا بزن قبل از این که کرم مالیش کنی . بابا کونمو لیس می زد هوس کوسم می رفت بالا . -جان جان جان .. کون از این بهتر نمیشه .. کیر تیزشو به سوراخ کون کرم مالی شده من چسبوند نفسو تو سینه ام حبس کردم . نمی دونستم به چی فکر کنم . پدر یه دستشو گذاشته بود روی کسم .. هوسم زیاد شده بود .. یه دستشو هم گذاشت جلوی دهنم و کیرشو فشار داد . دست و پا می زدم ولی اونقدر بهم فشار آورد تا یه خورده رفت . دو سه دقیقه بعد که حس کرد آروم شدم ولم کرد . اشک از چشام در اومده بود . -بابا این جوری دوستم داری ؟/؟ اگه می مردم چی . -تا حالا کسی از کون دادن نمرده که تو دومیش باشی . بابا تا همین جا خوبه -سحر این که 5 سانت نمیشه .. پدر فقط خودشو حرکت می داد و به کیر زیاد کاری نداشت . درد داشت منو دیوونه می کرد ولی از این که کیر داغ بابا رو در کون گرم خودم داشتم لذت می بردم . با قاچای کونم بازی می کرد و این بار خیلی زود آبشو آورد .. -بابا بازم که حال کردی . -اوووووووفففففف نگو نگو .. همین جور داره هوسم می ریزه . داره میاد .. -بابا یه خورده واسه اون خائن هم نگه داشته باش .. با این که گردنم درد می گرفت یه نگاهی به آسمون بالا سرم انداختم . بازم این کبوترا اومدن ببینن چه خبره . حتما دوست داشتن مث ما سکس کنند . یه دستی واسشون تکون داده گفتم خبری نیست حالا برین خونه هاتون .. در هر حال اون روز چند ساعتی رو من و بابا مشغول بودیم و جدا گانه رفتیم خونه .. . قرار شد که اون روز بابا به مامان چیزی نگه فردا که من رفتم دانشگاه حرفاشو بزنه . دو سه روز در هفته بر نامه من با بر نامه داداشام هماهنگی نداشت . مثلا شنبه ها من کلاس داشتم اونا نداشتند .. رفتم دانشگاه یکی از استادام نبود و باید تا دو بعد از ظهر صبر می کردم و به خاطر یک درس که می تونستم بعدا جبران کنم کلی علاف می شدم . اجازه گرفتم اومدم خونه .. چشمتون روز بد نبینه . منتظر نبودند که من بیام . مامان کنار استخر رو کیر سینا سوار بود . سانا کرده بود توی کونش و پدر هم کیرشو فرو کرده بود توی دهن مامان . -بابا مامان داداشای گلم چشمم روشن . چشمم روشن . خانواده صمیمی . خوب دارین حال می کنین . همه تو هم شدین . دیگه آدم توی این دوره زمونه به هیشکی نمی تونه اعتماد کنه . بابا زهی به غیرتت . من دست به دامان کی شده بودم . پدر کیرشو از دهن مادر بیرون کشید داداشام یه لحظه کیر هاشونو توی بدن مادر نگه داشته حرکتی نمی کردند ولی همین که دیدند بابا اومد طرف من گاییدن مامانو شروع کردند . پدر به زور منو بغلم زد -بابا برو دیگه دوستت ندارم . تو فریبم دادی . تو از همون اول جریانو می دونستی تو گولم زدی -دیگه دوستم نداری ؟/؟ من چی رو گولت زدم . مگه دلت نمی خواست که یه زن باشی .. -بابا من می خواستم تو فقط مال من باشی .. -من الان هم مال توام . مامانی زن منه . -داداشای نامرد چی .. -عزیز دلم من دوستت دارم همه دوستت دارن . کسی نخواسته تو رو فریب بده از بس تو راجع یه یه موضوع حساسیت نشون دادی ما همه هراس داشتیم خیلی وقته که ما با هم بر نامه گروهی داریم .الان که تو بیای ضربدری هم میشه . فقط خودمونیم . همین داخل خودمون . غریبه ها رو هم راه نمیدیم . عزیزم تو از گوشت و خون منی -بابای دروغ گو .. مامان شارلاتان هیشکدومتونو دوست ندارم . داداشای خود خواه .. از همه تون بدم میاد بابا در حیاطو سه قفله کرد . نمی تونستم در برم رفتم گوشه استخر و شروع کردم به گریه کردن و همه رو فحش دادن .. در همین لحظه دیدم دو نفر اومدن دورم . سینا و سانا بودند . -ولم کنین بهم دست نزنین . جیغ می کشم هرزه ها .. سینا : تو همیشه میگی که لوست بار نیاوردند ولی لوس و از خود راضی هستی . خود خواهی .. سانا : آره داداش راست میگه تو رفتی زیر کیر بابا اون وقت انتظار داری ما روی کون و کس مامان نریم ؟/؟ -اول شما رفتین من شما رو دیدم این جوری شدم . -کی با مامان لز داشت ؟/؟ -شما خودتون از مدتها قبل با مامان سکس داشتین -ولی تو که نمی دونستی -برین گمشین -سحر خیلی لوسی .. دوباره رو زمین دراز کشیدم و حس می کردم بد بخت ترین آدم روی زمینم که همه می خوان فریبش بدن . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#12
Posted: 13 Apr 2013 12:59
یکــــــــــــــــــــــــــدانه ای بــــــــــرای همــــــــــــــــــه 11 (قسمت آخر)
بابا اومده بود کنار من و نصیحتم می کرد . سرمو دست می کشید خواست لختم کنه نذاشتم . باهاش قهر بودم . دلمو شکسته بود . اون طرف داداشا مامانو بسته بودند به رگبار کیر و امونش نمی دادند . سه تایی شون رفته بودند توی آب . آب چقدر شفاف بود . -پسرا پسرا چقدر آسمون قشنگه .. آب استخر قشنگه . همه جا آبی آبیه .. چمن ها سبزند .. سینا : کون مامان سرخ و سفیده . -پسرا زود باشین مامانتون با کیر شما جون می گیره تا بتونه سرویس بهتری به باباتون بده .. پدر از کنارم پا شد و رفت طرف پسرا و زنش . چند بار دستاشو به حالت کف زدن به هم زد و گفت آفرین پسرا به کاراتون خوب واردین . زیر لب یه متلکی به بابام گفتم بی غیرت زنت داره کس میده تو داری واسه بکن هاش کف می زنی ؟/؟ ولی داداشا هم یه چیز خوبی گفتند و اون این که منم به بابا کس دادم اگه اونا مامانو گاییدند . حالا هر چی بود دیگه بی حساب شدیم . حشری هم شده بودم . ولی باید سیاست خودمو حفظ می کردم . این بار که سینا و سانا اومدن سر وقتم دوست داشتم که با اونا که داداشای دوست داشتنی من بودند واز ته دلم دوستشون داشتم حال کنم ولی باید سیاست خودمو حفظ می کردم . آخه اونا حالا می خواستند با یکی حال کنند که خیلی جوون تر از مامانش بود . می دونستم هر کاری بخوام می کنن . -پسرا اول معذرت بخواین .. سینا : منو ببخش هر چی بگی حق با توست . سانا : اشتباه کردیم . دیگه تکرار نمیشه .. نه اونا می دونستن چی رو اشتباه کردن نه من حالیم می شد که اونا چی دارن میگن . فقط می خواستم با هاشون حال کنم . پاهامو به طرفشون دراز کردم و گفتم کف پامو ببوسین . یه داداش کف این پا و داداش دیگه کف اون پا رو بوسید . -حالا یواش یواش مثل دو تا بچه آقا لختم کنین و کسمو بخورین . اینو که گفتم دهنشون آب افتاد . قبل از این که من پشیمون شم سه سوته لختم کردند . -سینا اول کسشو دست بزن ببین خبری هست ؟/؟ -داداش این که سیل راه انداخته . پر از هوسه داشت واسمون ناز می کرد -می ذارم میرم ها . من کی اهل ناز کردن بودم که الان باشم ؟/؟ این کس خودش کیر بابا رو همین الان توی کس مامان دید خیس کرده من خودم آدمم دیگه .. -اگه خوشت نمیاد ما بریم -نه داداشای گلم . نا امیدتون نمی کنم .. افتادن به جون کسم . -اووووووهههههه سینا . سانا .. خوب لیسش بزنین . سحر تشنه هر دو تا تونه . -پس چرا این قدر ناز می کنه .. -ناز آبجی یه دونه واسه داداشش خریدار نداره ؟/؟ -قربون آبجی گلم میشم . -سانا : منم فداش میشم . دهنشون وا موند وقتی که منو کاملا سکس دیدند . -سحر خودتی ؟/؟ -پس کی می خواست باشه سینا -سینا این خواهرمون مجسمه ونوسه -هندونه زیر بغلم نذارین . من مجسمه فانوس هم نیستم . -چرا فانوس دریایی وسط دریایی که کشتیها راهشونو پیدا کنن . -سینا دیوونه حسابتو می رسم . سانا منو نگه داشته بود و دست و پا می زدم و سینا داشت کسمو می خورد . -آههههههه چرا باهام این جوری می کنی . من هوس دارم .. حال بدین .. کیر می خوام -فدای خواهرم میشم که این قدر زود عشق و هوسشو به داداشاش نشون می ده . سانا ا ز اون فاصله برای بابا که در حال گاییدن مامان بود دست تکون داد و گفت بابا دستت درد نکنه که واسه ما مجوز ورود گرفتی راه رو برای ما باز کردی . سینا کرد توی کسم و داداش سانا هم کرد تو کونم .هر چند اونا به نوبت جا هم عوض می کردند . سینا : خواهر نازم تو یکی یدونه ای سانا : از این به بعد باید شبا بیای پیش ما بخوابی . ما سه تا اتاقمونو یکی می کنیم . -چه طوره هر شب اتاق یکی بخوابیم . -همه با هم .. همه با همیم . نمی دونی چه زندگی با حالی میشه .. بابا آشنا داره واسمون معاف از خدمت می گیره . زن می خوایم چیکار .. -خب دو سال دیگه که گاراژشدم منو میندازین دور -چی میگی .. ما عاشقتیم سحر . اول وجودتو می خوایم .. -داداشای گلم شما هم که مث بابا زبون بازین . من باهاش قهرم . اون بهم دروغ گفته می دونست شما مامانو می کنین ولی مثلا باهام همراهی کرده -اون بهت دروغ نگفته . حقیقتو نگفته . .. کونمو سر کیر سینا حرکت می دادم تا کسم بیشتر حال کنه . از اون طرف سانا شیفته کونم شده بود -سحر هر چی بگی گوش می کنم . از این به بعد هر چی عیدی گرفتم میدمش به تو .. -پولو ازت می گیرم ولی فکر نکن خواهرت هر جاییه -اووووخخخخخخ فدات میشم نوکرتم سحر این چه حرفیه که تو می زنی از تو نجیب تر خودتی -مسخره هیکلته سانا -من مسخره نکردم .. -بچه ها زود باشین زود باشین .. الان بابا تا حالا دوبار منو ار گاسمم کرده بود . اووووووخخخخخخ اوووووووفففففف کسسسسسسسم کسسسسسسم .. داره میاد داره میاد .. مامان و بابا که کارشون تموم شده بود اومدن نزدیک من .. بابا جرات نمی کرد بیاد جلو ولی مامان اومد لباشو گذاشت رو سینه ام .. یه اخمی بهش کردم و سیاست رفتم ولی گذاشتم که نوک تیز سینه هامو میک بزنه اونو بخشیدم .. -سینا سانا آبم اومد .. اووووخخخخخ .. معلوم نبود این ماه چه دسته گلی آب داده میشه و باغبونش گیه .. سینا بی هوا ریخت توی کسم و سانا هم ریخت توی کونم .. تا یه چیزی می شد می گفتند دختر عمو هست ولی قصد داشتم اگه این دفعه رو پریود شدم از دفعه دیگه قرص بخورم . داداشا که کیرشونو از تو کس و کونم بیرون کشیدند صحنه رو ترک کردند و مامانم باهاشون رفت ظاهرا اونا دوباره یه گوشه ای مشغول شدند -به من دست نزن بابا .. حالا آب کیر از جفت سوراخام در ریزش بود .. رو زمین و به روی شکم دراز کشیده بودم . -بابا دست زدی نزدی . -سحر من دوستت دارم . باور کن . ولی تو هم موضوع لزت با مامانو بهم نگفتی تو هم نسبت بهم ریا کار بودی . باشه اگه نمی خوای دیگه طرفت نمیام برو فقط با داداشات باش . ولی بدون همیشه در قلب منی همیشه دوستت دارم .. حس کردم که می خواد بزنه زیر گریه .. یهو دیدم یه چیزی قرار گرفت لای چاک کونم و تا بفهمم چیه کیرشو کرد توی کسم -آهههههه مگه من بهت نگفتم بهم دست نزنی .. دستاشو برد هوا و گفت ببین من بهت دست نزدم به تو کیر زدم -بابا تو دیگه کی هستی سرمو بر گردوندم تا در لحظانی که کیرش داره کسمو می بوسه یه بوسه داغ لب به لب هم داشته باشیم . آره ما با هم آشتی کرده بودیم و به روز های خوش پر عشق و هوسی که انتظارمونو می کشید فکر می کردیم .... پایان .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ویرایش شده توسط: aredadash