انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 17 از 49:  « پیشین  1  ...  16  17  18  ...  48  49  پسین »

بحث و گفتگو پیرامون داستانهای سکسی (نظر سنجی در پست اول)


زن

 
fuckinganal: استاد عزیز واقعا نمیدونم چطوری از توجه و لطفی که شما به این حقیر دارید تشکر و قدردانی کنم بنده شاگرد شما هستم و خواهم بود و باعث افتخارمه که بگم استادی مثل شما نواقص و ایراداتم رو بهم گوشزد میکنه امشب حتما داستان جدیدتون رو مطالعه میکنم به امید موفقیت روزافزون شما
فکینگ

با سلام و سپاسی مجدد .. در هر حال این یک واقعیت بود . درست است که عیان است و چه حاجت به بیان است اما گاه باید گفتنی ها را گفت تا اگر باشند دوستانی که از کنار زیبایی ها و شبوایی ها می گذرند توقفی داشته باشند وبدانند که برای نگارش داستان چه زحمتی کشیده شده .. شما در خود داستان و مسائل سکس و تشریح آن و روابط بین کاراکتر های داستان عنصر انرژی را به نحو احسن مورد استفاده قرار دادید ولی باز هم مهم تراز اینها هست و آن انرژی کار بردی خود شماست . من می دانم که با چه زحمت و تلاشی آن را نوشته اید و. فرار از کلام و جمله و حاشیه اضافه نداشته اید . برای همین برای نگارش تک تک جملات زحمتی یکسان و بسیار کشیده اید و می دانم که خیلی هم خسته شده اید . .. دستتان درد نکند .. بر قرار باشید ..دوست و برادرتان : ایرانی
     
  

 
اکثر داستانها فانتزیه نه واقعی
كشور من جايی است كه مردانش نسبت به خواهر و مادر خود غيرتی هستند و نسبت به خواهر و مادر ديگران روشنفكر!!!
     
  
زن

 
dariush8787: اکثر داستانها فانتزیه نه واقعی
کاملا درست می فرمایید . اما خود همان فانتزی و واقعی بودن را انسانها تعیین می کنند . سلیقه ها .. جوامع مختلف .. دید گاهها .. و واقعی بودن با طبیعی بودن هم تفاوت دارد .. فانتزی می تواند طبیعی هم باشد .. گاه بعضی از واقعیتها ممکن است با عقل جور در نیایند .. اگر گاه بخواهی واقعی نویسی کنی حوصله خواننده سر آمده داستان را ول می کند .. مثلا من دوران دبیرستان دوستی داشام که یکسال تمام به اشکال گوناگون مخ دختره رو زد و دهها بار تا یک قدمی سکس رفت و بالاخره پس از یک سال باهاش آنال سکس کرد . حالا بیا و این واقعیت بنویس . حوصله آدم سر میاد ..ولی واقعیه .... یک داستان وافعی من دارم از رابطه یک پیرزن ۸۰ ساله با یک جوان ۲۵.. اگه اونو بنویسم خیلی کوتاهه و حاشیه دار هم نیست ..تازه یه چند مطلب اضافه کنم یه چیزی در میاد ..هرچقدر هم طرف واسه ما تعریف کنه ما که سر صحنه نبودیم .. خلاصه برم که امشب عقب افتادم .. خوشحالمون کردی داریوش جان ...
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
داستان هرجایی هم به پایان رسید . با همه خوبی ها وبدیهاش .. با همه زشتی ها و زیبایی هاش .. داستان که نمی تونه زشت باشه .. آدماش گاهی کارای زشت می کنند . داستان هرجایی تصویری از زندگی انسانهاییست که می خواهند پاک و سالم و ساده زندگی کنند اما دست روز گار و سختی های آن .. آنان را به بیراهه می کشاند . آیا نمی توان خود را از فحشا دور نگه داشت ؟ تحمل انسانها تا به چه اندازه می باشد ؟ فقز و فحشا چه رابطه ای دارند ؟ داستان هرجایی داستان دختر و پسریست که عاشق یکدیگرند و به خاطر مخالفتهای بستگان بر سرراه از دواج از دیار خود می گریزند و به تهران می روند . در حوالی میدان گمرک خانه ای اجاره می کنند خانه ای که صاحب خانه هم در ان زندگی می کند . میوه زندگی این دو عاشق دختری پاک و بسیار تیز هوش به نام شقایق است . شقایق در عرض یک هفته زمانی که دراواخر دبیرستان بوده پدر و مادرش را از دست می دهد . بی کس و کار می گردد . پسر صاحب خانه که بعدا معلوم می شود پسر اونبوده از او خواستگاری می کند .. قول و قرار ازدواج را گذاشته و زمان عروسی را تعیین می کنند . دختر با اکراه به این از دواج تن می دهد ولی چاره ای نداشت . قبل از ازدواج نامزدش او را با چرب زبانی وادار به سکس می کند .. در همان روز ها مشخص شد که قول و قرار ازدواج فریبی بیش نبوده آن پسر پسر صاحب خانه هم نبود و او با زن صاحب خانه در کشاندن دختران به دام فحشا همکاری داشته .و در همان ایام مردانی را به سراغ شقایق ناتوان فرستاده و... اینجای داستان مربوط به سال 58 تهران می گردد . دورانی که هنوز شهر نو یا خانه فساد تهران جمع آوری نشده و آن گونه که از بستگان پیر خود شنیده ام سپاه پاسداران هم در آنجا مقر داشت . زن صاحب خانه می خواهد که شقایق برای او کار یعنی تن فروشی کند .. اما شقایق متفر و منزجر و کم حوصله است . زن او را به شهر نو یا مجموعه فساد برده و برای یک روز در یکی از غرفه ها وادار به هرزگی می کند .. می خواست به شقایق بفهماند که که خانه او بهتر از شهر نوی عمومیست .. فردی به نام رحیم که از امریکا آمده و همسرش بیمار و در امریکاست گذارش به این طرفها افتاده و با واسطه ای از بتول زن فاسد صاحب خانه شقایق دختری را برای صیغه شدن طلب می کند . بتول در ازای دریافت پول هنگفتی شقایق را به رحیم می دهد . نیلوفر میوه از دواج موقت رحیم و شقایق است . رحیم پنجاه سال داشت و شقایق هنوز بیست سالش نشده بود . رحیم به امریکا می رود و با همسر بیمارش ادامه زندگی می دهد هر چند بعدا در به در به دنبال شقایق و نیلوفر می گردد و آنان را نمی یابد . شقایق با پول مختصری که از رحیم گرفته خانه ای کهنه و کلنگی می خرد ولی برای کسب و کار مجبور است بار دیگر به فحشا رو آورد . او در تر بیت نیلوفر از هیچ کوششی دریغ نمی ورزد . تمام اندوخته های علمی و درسی خود را در اختیار دخترش قرار می دهد .. عشق و ایثار مادری و توجه بیش از حد به نیلوفر او را دختری خود ساخته و بسیار مهربان بار می آورد . شقایق دنیا و آرزو های خود را در دخترش نیلوفر می بیند . دختری که سالها در حسرت داشتن پدر تنها آغوش گرم و پر محبت مادر را احساس می کند(می کرد ) . نیلوفر برای ادامه تحصیل در دانشگاه و در زشته پزشکی پذیرفته می شود . آن روز یکی از بهترین روز های زندگی شقایق بود . برای مدتها تمام زجر و درد دوران زندگی خود را فراموش کرده بوذ. نیلوفر در تمام دوران تحصیل و حتی دانشگاه رتبه اول را داشته و بعد از گذراندن پزشکی عمومی در مرحله تخصصی هم پذیرفته شده تحصیل در این مرحله را هم به پایان می رساند . پزشک و جراح داخلی و گوارشی ماهریست که عملهای پیچیده و ریسکی بسیاری را انجام می داده است .. در یکی از این عملها جان پدرش را که در جستجوی او به ایران آمده نجات می دهد .. پدر و دختر قصه مهربانی سر می دهند بی آن که یکدیگر را بشناسند اما سر انجام دست سرنوشت آنان را پس از قهر دختر ..در آغوش یکدیگر جای می دهد .. رحیم از نیلوفر می خواهد که با او به امریکا بر گردد اما دختربه مادرش پشت نمی کند از پدر می خواهد که با توجه به این که همسر رحیم مرده آن سه با هم زندگی کنند . پدر می پذیرد و داستان به پایان می رسد .. صرف نظر از نقش شقایق و داستانهای سکس او با مردان دیگر که قسمت فانتزی داستان را در بر دارد و به مشکلات و درد های نا خواسته این دسته از افراد جامعه می پردازد باید به نقش مهم و اخلاقی نیلوفر دختر شقایق اشاره کرد که بسیار پخته و منطقی و عاطفی گونه رفتار می نماید . دختری که قدر لحظه ها و داشته ها را می داند . دختری قانع .. دختری که به خاطر این که مادرش را به زحمت نیندازد در زمستانی سرد در اثر ابتلاء به آنفلونزا تا یک قدمی مرگ پیش می رود .. دختری که هر گز به روی مادرش نمی آورد که او یک هرجاییست .. این داستان هم به پایان رسید . در مورد این داستان می توان یک کتاب جدا گانه بنویسم . جا داشت بسیار بیشتر از این ها به ریزه کاریهای آن می پرداختم ولی از حوصله خوانندگان این مجموعه که بیشتر به دنبال داستانهای فانتزی و سکسی هستند خارج است . ندا در ندای عشق ..بهشته در نقاب انتقام و نیلوفر در داستان هرجایی از شخصیتهایی بوده اند و هستند که خود .. شیفته آنان گردیده ام هرچند شقایق زا هم باید ستود با این که او یک هرجایی بوده .. اما اگر آن بلا بر سر خانواده اش نمی آمد او نیز می توانست چون دخترش پزشکی سرشناس و ماهر گردد . زیرا استعداد و گیرایی فوق العاده ای داشت و خود را برای کنکور و وروذ به دانشگاه آماده کرده بود .. بعضی داستانها هستند که با پایان گرفتن آنان احساس می کنم چیزی را گم کرده ام .. داستانهایی مانند ندای عشق .. و همین هرجایی .. امروز فقر و فحشا در جامعه بیداد می کند . شاید تمام عوامل و دلایل فحشا ناشی از فقز نباشد اما با بهبود وضع اقتصادی حداقل دوسوم مشکلات بر طرف می گردد . زنان خیابانی زیاد شده اند . وقتی که نزخ گاز و برق مصرفی و..به چند برابر نزخ دو سال قبل رسیده ولی وجه یارانه همان میزان است .. وقتی قیمت هزاران قلم جنس در این کشور سر به فلک می کشد .. وقتی ملت دچار فقز غذایی گشته و مبتلا به انواع و اقسام بیماریها می گردد ..وقتی جوانان با واژه ازدواج بیگانه می گردند ..وقتی میلیارد ها دلار سرمایه این ملت و بیت المال را به جیب ریخته یا به بهانه انسان دوستی روانه سوریه و کشور های دیگز می کنند تا مردم آنجا انقلاب نکرده و با سرنگونی رژیم بشار اسد و بقیه سرمایه گذاریهای رژیم فاشیستی ایران به خطر نیفتد از زنان گرسته چه انتظاری می توان داشت ؟ به خدا آنان هم انسانند .. آهای زن چادر به سر با حجابی که دور بین به دست گرفته ای و از یک بد حجاب عکس می گیری که مثلا در داد گاه محکومش کنی !.... بد بخت ! بیچاره ! تو باید در فردای قیامت در پیشگاه خدا جواب پس بدهی .تو چه کاره ای !. تن فروشی تن فروشان شرف دارد بر چادری که تو بر سر نهاده ای و ستم دینی را در زیر چادر و حجاب خود پوشانده ای . من تو را ..من حجاب تو را محکوم می کنم . من تو را هرزه تر از هرزه های پاک می دانم . چون تو حامی هرزه پرورانی . ننگ بر تو باد که ستم های زمانه را ..اعماق فاجعه را می بینی ودر زیر چادرت در زیر مقنعه ات پنهان کرده ای به دنبال ظواهر امری . هرزگان آنانی هستند که ستم را هرزگی را می بینند و از ستمگران هرزه و هرزه پرور حمایت می کنند .در حالی که نمی توان آنان را که از ناچاری به بیراهه کشبده شده اند یا قضاوتی سرسری محکوم نمود . به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان زمین .. به امید آن روز ..دوست و برادر شما : ایرانی
     
  
زن

 
VMZ1024: واقعا بسیار زیبا وروان
ممنونم . لطف داری . از توجهی که به این داستان داشته ای سپاسگزارم . در حال حاضر سرگرم نوشتن داستانی به نام فرار از رویا هستم که تقریبا در راستای تامین خواسته دوست گلمون عشقی یا عاشقیه که حدود یک ماه پیش و دو سه صفحه قبل تقاضاشو در همین تاپیک داده بود که اگه بتونم تمومش کنم برای امشب من یا آره داداش عزیز اونو درتاپیک داستانهای پیوسته و قسمت دار سکسی منتشرش می کنیم ... شایداین داستان فانتزی محارمی داستان زیاد قوی و پرسکس نباشه و حتی تخیلات سکسی اون خیلی قوی در نیاد ولی با توجه به فرصت و امکانات دور و برم و همچنین کوتاهی داستان که احتمالا در پنج قسمت میشه سعی خودمو کرد ه با می کنم . .. یه تضاد جالبی در اسمش وجود داره .. من اسم زن اصلی داستانو گذاشتم رویا ...اما فرار از رویا به چه معنا می تونه باشه .. فرار از رویا یا در کنار رویا .. فرار از کدوم رویا و پیوستن به کدوم رویا ؟ در این جا نمیشه دو رویا رو با هم داشت . پس همیشه فرار از رویا وجود داره ....با اجازه برم بقیه داستان رو بنویسم .. با احترام ..دوست و برادر شما : ایرانی
     
  
زن

 
asheghi: سلام و درود به همه دوستان مخصوصا ایرانی عزیز و همه نویسندگان با ذوق ......داستان هاتون خیلی خوبه عالیه دوستانی که درخواست داستان های بیشتر خانوادگی دارند شما خودتون هم ایده های فانتزی یا خاطره ی سکسی خانوادگی دارید اینجا بنویسید فانتزی سکس یا مالیدن یکی از فامیل که دوست دارید لختشو ببینید بمالینش باهاش حال کنید یا خاطره ی دیدن صحنه لخت فامیل یا همسایه و مالیدن و..از کودکی تا حالا فقط الان اینجا بنویسید هر چند ساده متشکرم
با درود ..من یک داستانی نوشتم به نام فرار از رویا که یک پسری به دیدن بدن نیمه سکسی و گاه سکسی خاله اش دچار هیجان میشه .. برای خودش تصوراتی داره .. اسم خاله اش رویاست این تصورات و فانتزی گاه از حد تصور خارج میشه مثلا خاله بهش اعتماد داره و اون در حمام بدن خاله شو لیف می زنه و مالشهای خاصی داره ... سرانجام شوهر خاله اش می میره و خاله متوجه میشه که شوهرش در شهر دیگه ای زن دیگه ای داشته و......البته این داستان ترکیبی از خیال پردازی و در نهایت واقعیت شده که خلاصه هر دو مسئله رو در نظر داشته .. در ۸ قسمت و همین امروز تمومش کردم که بازم حس می کنم حجمش کم بوده و جا داشت که آب و تاب بیشتری می دادم ....آره داداش عزیز در قسمت داستانهای پیوسته منتشرش کرد .. حالا اگه اون جوری می خواستی نشد به بزرگواری خودت ببخش داستانها زیاده و دیگه فرصت هم واقعا کمه ..با سپاس و نهایت احترام . دوست و بــــــــرادرت : ایرانی
     
  
مرد

 
با عرض سلام و خسته نباشید
استاد واقعا خوب و لذت بحش بود هرچی سکس کمتر لذت و زیبایی داستان بیشتره
طرفدار و فدایی همیشگی شما حامی آیس
از آن زمان که آرزو چو نقشی از سراب شد/
تمام جستجوی دل، سوال بی جواب شد/
نرفته کام تشنه ای به جستجوی چشمه ها/
خطوط نقش زندگی، چو نقشه ای بر آب شد/
چه سینه سوز آه ها که خفته بر لبان ما/
هزار گفتنی به لب اسیر پیچ و تاب شد/
نه فرصت شکایتی، نه قصه و روایتی/
قرار عاشقانه ه
     
  

 
ب نظرم اسمش روشه دیه داستان سکسی ک بر گرفته از تخیلات ک ب ذوق نویسنده مربوطه ...اما من حقیقتا دیدم تو داستانها ک شم واقعی داشته و اسمشو خاطره میزارم
من شخصا خاطرات سکسمو میزارم اما چون بخش مخصوصی نداره اجبارا داخل داستانهای سکسی میزارم...
     
  
زن

 
hamiice: با عرض سلام و خسته نباشید
استاد واقعا خوب و لذت بحش بود هرچی سکس کمتر لذت و زیبایی داستان بیشتره
طرفدار و فدایی همیشگی شما حامی آیس
سپاسگزارم حامی آیس عزیز و نازنین .. روز و روز گار تو نازنین خوش باد . ارادتمند همیشگی . دوست و برادرت : ایرانی
     
  
زن

 
afshinooo: ب نظرم اسمش روشه دیه داستان سکسی ک بر گرفته از تخیلات ک ب ذوق نویسنده مربوطه ...اما من حقیقتا دیدم تو داستانها ک شم واقعی داشته و اسمشو خاطره میزارم
من شخصا خاطرات سکسمو میزارم اما چون بخش مخصوصی نداره اجبارا داخل داستانهای سکسی میزارم
سلام افشین جون ..دستت درد نکنه .. در هر حال عده ای مثل شما شهامت به خرج میدن و خاطرات واقعی خودشو نو با احساس خودشون می نویسن .. اما یه عده مثل من که اصلا تجربه سکس قبل از ازدواجو ندارم و بعدش که دیگه زندگی خانوادگی رو که نمیشه با خاطرات سکسی ترکیبش کرد و درست هم نیست... دیگه مجبورن یا از روی ذوق بنویسن یا این که به خاطرات دیگران گوش کنن و اونا رو بنویسن .. حالا من و شما صادقیم ولی یه بنده خدایی بیاد مثلا یه چیزایی رو بگه خاطرات سکسی منه و چیزای عجیب و غریب هم بگه .. ما که نمی تونیم بهش بگیم با عقل جور در نمیاد .... چند سال پیش یک پیر زن مومن ۸۰ ساله اومد از من سراغ دوستمو می گرفت که ۲۵ سالش بود حدود پونزده سال پیش .. به دوستم گفتم جریان چیه ..البته قبلا مستاجرش بود .. خندید و برام خاطرات سکسی خودشو با اون پیرزن تعریف کرد .. یک موردشو گفت ... یک جوان خوش تیپ ۲۵ ساله تازه ازدواج کرده دارای یک زن زیبا ..بیاد با یک پیر زن ۸۰ ساله ...البته من حرفشو قبول کردم چون اون پیر زن به طرز خاصی سراغ اون پسر رو می گرفت .. من مراقب حرفاش بودم .. به دوستم می گفت فدات شم بیا منزل ما اون دعا رو بدم بهت گشایش کارا بشه و از این حرفایی که مثلا رد گم کنه پیش من یا هرکی اگه بخواد بشنوه ....اون وقتا که اصلا سایت و کامپیوتری نبود یک دوست دیگه ام از خاطرات سکسش با زن عمو و زن دایی اش گفت البته کلی گفت ..... حالا من می تونم خودمم خیلی چیزا بنویسم و بگم اینا یک خاطره ان ولی من و تو آدمایی هستیم که حتی در دنیای مجازی هم سعی می کنیم صادق باشیم ..موفق یاشی افشین جان .. من که به وجود و قلمت افتخار می کنم . دوست و داداشت : ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 17 از 49:  « پیشین  1  ...  16  17  18  ...  48  49  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

بحث و گفتگو پیرامون داستانهای سکسی (نظر سنجی در پست اول)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA