ارسالها: 889
#12
Posted: 2 May 2012 06:58
دوستان عزیز اگه ناراحتن میتونن وارد این تایپک نشن و داستان رو نخونن. یکی که داره زحمت میکشه و داستان میذاره رو انرژی منفیش ندین. مهران جون با قدرت ادامه بده...
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 51
#13
Posted: 2 May 2012 15:00
مهران جان دستت درد نکنه داستانهای ضربدریهات خیلی بی نمک شده کمی چاشنی شو بیشتر کن
سپاسگزارم از اینکه زحمت میکشی
باتو بودن نتوانم بي تو بودن هم نتوانم
ارسالها: 889
#14
Posted: 3 May 2012 10:50
منم با نظر قبلی موافقم. هدف اینه که با خوندن این داستان و خاطرات مهران جون لذت ببریم. بهترین داستان سکسیه انجمن از نظر من همین داستانه. از اولش تا الآن دارم میخونم، کسانیکه انتقاد میکنن هم مطمئنم با اشتیاق داستانو دنبال میکنن...
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 889
#15
Posted: 5 May 2012 07:46
چرا خون خودت رو کثیف میکنی داداش؟ هر جور راحتی، انتقاد کن، نکن، منم نه سر پیازم نه ته پیاز، خیالت راحت باشه...
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 57
#17
Posted: 24 May 2012 22:04
با عرض سلام خدمت آرش جان ،اول از همهچیز بگم که دارم محترمانه انتقاد میکنم
۱.داستان قشنگ بود
۲.کتاب خوندن آدمو عاقل نمیکنه که اعتقادشو عوض کنه به هر اعتقادی حالا
۳.خدا به موجودات نعمتهایی داده از قبیل غیرت و حس مسئولیت که برای انسانها خیلی بیشتره ،حیوانات بد از مدتی از این نعمتها دست میکشن ، که یعنی وقتی انسانها هم اینطوری میشن مثل حیوانات عمل کردن
۴.ما معمولان خانومهایی روی میشناسیم که بخاطر علاقه به هدفشون کس میدن به همه که بهشون میگیم جنده ،پس زنی که بخاطر علاقش به شوهرش این کارو میکنه باید بهش گفت جنده
۵.این کارهایی که کردید از روی عشق نبوده که اول داستانو با عشق به همدیگر شروع کردی ،بلکه از روی هوس بود حالا چرا چون که به غیر از ۲،۳ مورد خانم شما با این که علاقهٔ شمارو برای دیدن کس دادنش به دیگران میدونست اکثراً به دور از دیده شما شما این حرکتو شروع میکرد پس عاشق هم هیچ وقت نبودید بلکه هوس باز بودید
۶.زوج شما و خانومتون انگیزهای برای جدا شدن پدرام و مریم بود
۷.شما آدمی خود خواه هستید که برای رسیدن به هوس خودتون که با کنه شدن به این موضوع اول با خانومتون و بعدش به پرویز اونارو سوق به این مسیر دادید ،خدا هم میتونست خود خواه بازی در بیاره و با کنه شدن به آدمها و تکرار روز مرهٔ ۱ موضوع اونارو به سمت هدفه خودش سوق بده
با توجه به اینها وقتی دیدم توcommentها جواب یک آدم واقعا بیشورو چگونه دادید باید بگم شما هم نمیتونید با این شخصیتی که هستید در مورد آزادیو ،اعتقادات خیلی از آدمها اظهار نظر بدید .
- در آخر بگم داستان جالبی بود کاریم به واقعیی یا تخیلی بودنش ندارم ،من خودم از این حرکت خوشم میاد چون اکثرا توی یاهو ، فیسبوک ،توییتر ،اسکایپ ،نیمباز با دختری دوست میشم سعی میکنم با ای دیهای دیگه مخشو بزنمو باهاش سکس چت کنم خیلی حال میده با اینکه با من دوستهه اما با کسان دیگه که خود من هستم سکس چت میکنه )
و جملهٔ اخر با اینکه من عاشق این حرکتم ،اما وقتی زن بگیرم اینکارو نمیکنم ،چون
۱.نه حیوونام
۲.نه خود خواهم
۳.زنمم جنده نیست
۴.عاشق هستم نه هوس باز
خسته نباشید
(به زودی اگه کسیو پیدا کنم که واسم تایپ کنه داستان خودمو میدم بیرون ، منتظر باشید)
اون پسرى كه گوشه ى اتاقش كف دستى ميره اما احساسات دختر مردم رو واسه يه سكس به بازى نميگيره ، ناموسأ يه دونه باشه .
ارسالها: 593
#18
Posted: 17 Jul 2012 17:54
خسته نباشی کینگ.
من این داستانو چند بار خوندم. خیلی قشنگه
یادش بخیر اون قدیما از آویزون سیوش کرده بودم
You know what don't be killed? an Original VAMPIRE
" به وسعتت جهانمو ، «شکنجه زار» میکنم "
ارسالها: 7673
#19
Posted: 17 Jul 2012 17:58
من بار اوله دارم میخونمش خیلی قشنه.
.
سلامت باشی.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 593
#20
Posted: 17 Jul 2012 18:04
King05: من بار اوله دارم میخونمش خیلی قشنه.
یه جورایی تقریبا تو سبک ارا هستش. البته ارا یه چیز دیگه ست اما سبک نویسندگی و داستان این فرهاد قصه ما یه کمی شبیه اراست
You know what don't be killed? an Original VAMPIRE
" به وسعتت جهانمو ، «شکنجه زار» میکنم "