ارسالها: 1131
#232
Posted: 31 Dec 2014 13:37
ROBOCOP: سلام به دوستان و کارشناسان و دوستان اهل فن نویسندگی، خصوصا سبک سکسی.
در حال حاضر، داستانی را می نویسم به نام قربانی سکس. فصل اول آن با ۱۲ قسمت را به اتمام رساندم و در حال نوشتن فصل دوم با ۱۲ قسمت برای دوستان هستم.لطف کنید و به داستان من نگاهی بیندازید و انتقادات وپیشنهادات خود را در مورد داستان بگویید تا در صورت لزوم در قسمت ها و فصل های بعد اعمال و گنجانده شود.
با سپاس فراوانپلیس آهنین
اول سلام
من قبلا" قسمت اول داستانت رو خونده بودم و تصمیم داشتم دربارش بنویسم، ولی نمی دونم چی شد که نشد!
قربانی سکس
روایت به قلم راوی آغاز میشه و بعد برای بازگویی بهتر احساسات و فعالیت ها به شخص اول داستان محول میشه. این اولین نمایش زیرکی و مهارت نویسندست. موضوع داستان رک و روشن، درگیری های جوانان ما با مسائل جنسی مثل سکس و رابطه ی عاطفی با جنس مخالف هست اما حقیقت رو بگم، درونمایه ی داستانتون توی این فصل رو نتونستم بفهمم. عشق یک طرفه، دروغ و خیلی از مضامین توی همین دوازده قسمت مطرح شدند که داستان رو غوطه ور بین این ها نگه می داشت. هیچکدوم به دیگری مقدم و ارجح نبود و همه به یک اندازه نکوهش شدند.
نکته ی بعدی درباره ی شخصیت هاست. اینکه مثل خیلی از نویسنده های داستان های سکسی به ذکر ویژگی ها از زبان راوی اکتفا نکردید خیلی عالیه اما دقت کنید که عجالتا" ضد قهرمان در فصل اول برادر یا همون شخصیت علی هستش که شما به ذکر ویژگی هاش نپرداختید یا بهتره بگم در حد کافی نپرداختید. شخصیت علی جای کار بیشتری در قسمت های آغازین داشت.
درباره ی تعبیرات هم باید بگم که از تعابیر لطیف کم بهره بردید. انگشت شمار؛
ROBOCOP: دیگه بعد از اون روز گم شده بودم، خیلی گم. اطرافیانم رو نمی دیدم و همیشه سعی بر این داشتم تا خودمو به اونا نزدیک تر کنم.
ROBOCOP: مثل همیشه گرم و صمیمی برخورد کرد و با حرفاش گوشم رو نوازش داد.
اما از این دست عبارات توی این فصل که کم بود. اگر فصل آتی این نقصان لطایف رو جبران کنید داستان دلنواز تر هم خواهد بود.
نکته ی بعد رو درباره ی گفتگوهاتون مطرح می کنم. اتفاقی که فقط در داستان شما دیدم استفاده از اصوات در گفتگوهاست!
ROBOCOP: علی: آره عزیزم می دونم، اومممممااااا!
پریسا: اومممممم
به نظرم خیلی خوبه که اینطور در استفاده از کلمات صرفه جویی کردید و مثلا" بوسه ها رو انقدر خوب نمایش میدید.
ROBOCOP: یه لحظه جا خوردم و آب دهنم رو قورت دادم انگار که قتلی رو مرتکب شدم
از این تشبیه ها هم کم استفاده می کنید. باید دقت داشت که این عبارات تشبیهی و استعاری میتونن خواننده رو میخکوب کلمات بکنند.
در آخر یه جمله ی جالب از داستان انتخاب کردم و نقل قول می کنم و بهتون برای داستان زیباتون تبریک میگم. نقاط قوت داستان مثل لحن جالب، قدرت بیان وقایع، تصویر سازی های کامل و ... از نقاط ضعفی که گفتم و چندی دیگه مثل سرعت گذر از وقایع و نتیجه گیری های عجولانه، بیشتر هستند و هنین داستان رو تحمل پذیر کرده و از خوندنش خسته نمیشیم!
ROBOCOP: مثل همون روز که دیده بودم، سینه های تقریبا کوچیک ولی گرد و سفید با نوک صورتی، با دستاش سینه هاشو میمالید و پریسا هم چشاش بسته بود و آه
به نظرم تکرار زیباترین فن جذابیته!
باز هم میگم موفق باشید و منتظر فصل بعدی هستم.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ویرایش شده توسط: ellipseses