ارسالها: 3650
#51
Posted: 28 Mar 2013 11:23
elnaz_jan: واو وری گود امشب فقط به خاطر داستان قشنگ شما اومدم میدونستم ۴ شنبه ها منتشر میشه
بی نظیر بود از اینکه اینقد داستانت لطیفه لذت میبرم
.
.
ایرانی گفت...
الناز جان از لطف بسیاری که به من و داستانهایی که به این سبک نوشته میشه داری بی نهایت ممنونم . من الان دومین سالیه که هر چهار شنبه در مورد لز می نویسم . چند قسمت دیگه که این داستانو تموم کردم سعی می کنم داستان لزبعدی بازم لطیف تر همراه با حس دوستی واحساسات بیشتری باشه . به غیر از چند داستانی که اون دفعه معرفی کرده بودم داستان زن نامرئی در 5 یا 6 قسمت قبل سه چهار قسمت پشت سر هم یه لز ملایم و لطیف داشت . الناز جان روز و روزگارت خوش ! شادکام باشی ....ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3747
#52
Posted: 29 Mar 2013 11:41
داداش این داستان کامله دیگه ?
اخه اینو یکی نصفه گذاشته بود خیلی ضدحال زد
زمانی که خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شد .پیرشدنت شروع میشود
ارسالها: 3650
#53
Posted: 29 Mar 2013 12:42
boy_seven: داداش این داستان کامله دیگه ?
boy_seven: اخه اینو یکی نصفه گذاشته بود خیلی ضدحال زد
ایرانی گفت...
بوی سون نازنین این تنها داستانی بود که شروعشو من ننوشتم ازقسمت سیزدهم چهار دهم به بعدشو من نوشتم آن هم به خواهش دوستان و اطمینان دارم اگرنویسنده اصلی ادامه اش می داد خیلی بهتر وجالب تر می شد چون روند و سبک داستان را به همان صورت حفظ می کرد ولی به خاطر گل روی دوستان این ریسکو انجام دادم و شاید هفت هشت قسمت دیگر به پایانش برسانم . این داستان در حال حاضر فقط تا قسمت بعدی یعنی 69 آن نوشته شده و هر هفته هم فقط وقت می کنم یک قسمت از اونو بنویسم .درضمن وقتی که ده دوازده قسمت بعد این داستانو نوشته بودم..حدود قسمتهای سی بود که متوجه شدم درجایی دیگه دو قسمت دیگه هم وجود داشته که نمی تونستم به عقب برگردم و خیلی ضایع ووقت گیر می شد به همین صورت ادامه دادم . از پیام دلگرم کننده ات هم ممنونم . لطف کردی . سال خوشی در نهایت تندرستی برای تو و عزیزانت آرزومندم . کامروا باشی ....ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ویرایش شده توسط: aredadash
ارسالها: 3650
#54
Posted: 31 Mar 2013 10:23
arashbig: داداش ایرانی گل.داستانات قشنگه.ولی بعضیاشون خیلی طولانیه.مثلا هرکی به هرکی خیلی قشنگه.ولی هم طولانیه هم دیر اپ میشه
.
.
ایرانی گفت...
آرش جان خسته نباشی . سال نو مبارک ! داستان هرکی به هرکی هفته ای دوبار منتشر میشه . این داستانها همه در حال انتشار و نوشته شدن هستند . فقط عشق و ثروت و قلب 6 قسمتش مونده که فردا شب میذارم و تولدی دوباره که دو سه قسمت مونده و دو هفته دیگه تمومش می کنم . داستانها رو اونایی که بشه تموم می کنم بعضی ها در یه جایگاهی هستند که نمیشه اگرم تموم کنم یه جوری میشه ناقص میشه ولی چند داستان دیگه رو اگه بشه تموم کرده و سعی می کنم داستانها تا این حد طولانی نشه .. این سایت لوتی هم شبیه یه قصره از بس اتاق داره بعضی اتاقها یه گوشه کنار هایی هستند که آدم متوجه نمیشه . فرصت نمی کنه . خوشحالم از توجه و لطف و عنایتی که به داستانها داری . بی نهایت ازت ممنونم . شاد کام باشی ....ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#55
Posted: 4 Apr 2013 15:32
arashbig: داداش ایرانی بازم دستت درد نکنه.بخاطر داستانات.هم قشنگه هم فانتزی سکسی های قشنگی داره.بیزحمت داستانهایی از سکس خواهر برادر و یا همجنسبازی خواهر با خواهر بنویس
.
.
ایرانی گفت...
آرش جان ممنونم از توجهی که نشون میدی . حتما سر فرصت انجام وظیفه می کنم . چون یک نفرم و به نسبت تنها بودن درخواست ها زیاده و مربوط به دو سایته..حالا ممکنه چند روز دیر و زود بشه . به بزرگواری خودت ببخش ..در اواخر داستان یکدانه ای برای همه دو تا برادر و خواهره یه سکس مختصری دارند .آنی و آریا هم که در هرکی به هرکی مشغولن . درفقط یک مرد هم که این اواخر سکس کوروش و خواهرشو داشتیم که حالا کوروش خان یه سفر داره چین . درمورد لز هم حتما یادم می مونه . سیزده به در خوبی داشته باشی . دوستان همگی شاد باشید ....ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ویرایش شده توسط: aredadash
ارسالها: 3650
#56
Posted: 4 Apr 2013 16:03
sater: با عرض خسته نباشید به حناب ایرانی واره داداش از این داستان تلخ عشقی،
.
.
ایرانی گفت...
ساتر گل و دوست داشتنی ممنونم ازت واسه پیامهای گرمت . این داستان فراز و نشیبهای زیادی داره و جزو دو سه تا داستانیه که می دونم در سی قسمت دیگه اش منظورم اواخر داستان چی باید بنویسم و چه شوکی وارد کنم . خرم و خندان باشی ....ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#57
Posted: 4 Apr 2013 16:05
amirhosein1726: درود به آقای ایرانی دوست گلم
عیدت مبارک
دادا قول یه داستان میسترس و اسلیو توپ رو دادی عیدی بده بهمون
.
.
ایرانی گفت...
امیر حسین گل و نازنین من یادم نرفته و سر فرصت حتما می نویسم . اتفاقا عید سرم شلوغ تر بوده فرصت هم کمتر .. یادم مونده میسترس اسلیوی خشن بوده یکی از این داستانها باید تموم شه تا من اینو جاش بذارم . اتفاقا درمورد اسپنک هم یه چیزی فرموده بودی .. قصد داشتم اوایل میسترس اسلیوی اسپنک رو بذارم و یه جوری اونو با بقیه داستان ارتباط بدم وارد فاز میسترس اسلیوی خشن کنم ولی از اونجایی که دلرحمم هرچی هم که خشن بنویسم و سر و کله همه رو بزنم بشکنم یه جای کار این دست نوازشه میاد توی کار ولی ردیفش می کنم .. خیلی چیزا میشه نوشت ولی بدیش اینه که اگه بخوام همین الان بنویسم باید یکی دو تا از این داستانها رو به امان خدا ول کنم .واین که همین داستانهای هفته رو که زیر سازی هاش انجام شده رو که می خوام بنویسم بیشتراشو وقتی فکر می کنم چی بنویسم که شروع به تایپش کردم . راحت تر بگم اکثر داستانها مو نمی دونم قسمت بعدیشو چی بنویسم . وقت فکر کردن ندارم . ولی حتما انجام وظیفه خواهم کرد . فرا رسیدن سال نو و بهار زیبا رو به تو نازنین تبریک گفته روزگار خوشی داشته باشی .....ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#58
Posted: 4 Apr 2013 16:15
az4ever: سلام داداش عزیز و همچنین خسته نباشید به آقای ایرانی.
واقعا داستان زیباییست.اما احساس میکنم کمی بیش از حد در حال کش پیدا کردنه و هیجان داستان رو کم کرده.
باز هم خسته نباشی بابت تلاشت دوست عزیز.
.
.
ایرانی گفت...
az4ever جان ! سال نو بر تو مبارک باد . هرچند الان داریم به سال بعد هم می رسیم . از راهنمایی و پیام گرمت ممنونم . به خاطر شخصیت پردازی در این داستان پرداختن به حاشیه ها بسیار ضروری و لازمه . چون حجم داستان در هر قسمت کمه به نظر کمی کش پیدا کرده ولی من هر بار با وارد کردن یک شوک و نیمه شوک این قدر این داستان لطیف رو این طرف و اون طرف می کنم تا اون شوک اصلی رو وارد بکنم . نسیم رودوباره وارد کردم . بعد یواش یواش باید تکلیف این چهار تا شخصیت اصلی داستان مشخص شه ..دیگه همچین رمانی طولانی هم نیست . فقط مقدارش در هر پست کمه . و من سعی می کنم حول و حوش قسمت 100 حالا دو سه قسمت کمتر یا بیشتر تمومش کنم . هرچند در توانم بود و ارزششو داشت که تا قسمت 200 هم ادامه اش بدم . الان من تا چند قسمت جلو تر رو می دونم چی باید بنویسم . قسمت هشتاد به بعد رو دور نماشو هنوز در ذهنم نریختم . ولی قسمت نود به بعد رو توی ذهنم دارم که چی بنویسم . در هر حال یه داستانی کمه با اون لطافت و عشق شروع شده چه بخواد تلخ تموم شه و چه شیرین باید لطافت های خاص خودشو داشته باشه . درضمن دو قسمت دیگه داستان تولدی دوباره تموم میشه آخرشو حتما بخون من که به نظر خودم خیلی منطقی احساسی وقنی تمومش کردم . در قسمت خاطرات و داستانهای ادبی هم داستان عشق و ثروت و قلب رو هم مطالعه کنی بد نیست . با سپاس مجدد و تشکر بسیار از تو دوست خوبم ...ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#60
Posted: 5 Apr 2013 10:12
amirhosein1726: دروووووووووووووووووود
مخلصم ایرانی عزیز ازاینکه یادت مونده و تو فکرش هستی واقعا ممنونم فدات
.
.
ایرانی گفت...
امیر حسین گلم بازم ازت ممنون و سپاسگزارم که درکم می کنی من طرح این داستانو ریخته و دروغ چرا تا قبر آ آ آ آ دو قسمت اول اونو که مقدمه چینی وزیر سازی بود ونوشتنش راحت تر و قسمت سومش هم باید در همین مایه ها باشه رو نوشتم . ولی چون دیگه نمی دونم کی وقت کنم ادامه اش بدم و اگه هم یه تاپیک براش باز شه ممکنه فاصله بیفته فعلا گفتم یه مدت سوار بر کار ها شم بعد . اسمشم که خب معلومه انتخاب کردم . با تشکر از تو امیر حسین نازنین و سایر نازنینان این مجموعه ...ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم