ارسالها: 3650
#22
Posted: 25 Aug 2013 00:19
اتـ ـــــ ــــــــ ــوبــ ـــــ ـــــ ــــوس هـ ـــــــ ــــــــ ـــــــــ ـــوس 21
خیلی عصبی شده بودم . من حرف بدی نزده بودم . منتها اون تعبیر و بر داشت بد کرده بود . با خودم گفتم تا تنور گرمه باید نونو بچسبونم . باید که حالشو بگیرم . باید که بهش نشون بدم که چند مرده حلاجم . من و اون در این لحظه هر دو ایستاده بودیم . هنوز مات مونده بودم . اون با خشم نگام می کرد . هنوز حرکتی نشون نداده بود که نشون بده از این کارش متاثر و ناراحته .. همین کارش منو مصمم تر کرده بود تا در یکی دو ثانیه تصمیم بگیرم . دستمو آوردم بالا و با آن چنان نیرویی و با دست راستم بر گونه و صورت چپش سیلی زدم که انگاری دارم بزرگترین دشمن خودمو می زنم . یه لحظه سرش گیج رفت و افتاد رو صندلی . سمتی قرار داشتیم که تقریبا کنار دیوار بود . این بار تصمیم گرفتم شجاعانه تر عمل کنم . شیشه های دودی ماشین طوری بود که اگه کسی از بیرون می خواست ما رو ببینه باید میومد خیلی نزدیک یا خودشو به شیشه می چسبوند ولی دفعات قبل بازم استرس داشتم و پرده رو می کشیدم . اما این بار با عجله و این که رویا از دستم در نره سریع خودمو انداختم روش . اون روی صندلی دست و پا می زد ولی من دیگه قاطعا نه می خواستم قدرت خودمو بهش نشون بدم و بهش بفهمونم که به این سادگیها نمی تونه با من در بیفته و از دستم در بره . من خیلی جوون تر از اونو گاییده بودم و این جور برام افاده نکرده بودند و منو به دام خودشون نینداخته بودند . هر چند هنوز همون وجاهت خودشو برام داشت ولی این سیلی ظالمانه ای رو که بر گونه ام نواخته بود هنوز اثرش باقی بود . البته با قدرتی چند برابر اونو نواخته بودم . صورتمو به صورتش نزدیک کردم . اون با کف دستش قصد داشت منو از خودش دور کنه . حتی با حربه گاز گرفتن اومد جلو ولی من دیگه تصمیم خودمو گرفته بودم . تا اونو نمی گاییدم ولش نمی کردم . حتی حاضر بودم آب کیرمو توی کسش خالی کنم و خطر حاملگی رو به جون بخرم . می دونستم که اون به خاطر رستم حاضر نمیشه حتی صیغه من شه و ازم بچه دار شه و این روزا که سقط جنین کردن از آب خنک خوردن هم راحت تره . خیلی دلم می خواست پرده ها رو می کشیدم . به جای پایین کشیدن پرده شلوارمو پایین کشیدم -کثافت چیکار می کنی ولم کن -منم دلم نمی خواد این جوری شه بهت تجاوز کنم . می دونم که تو هم دوست داری خوشت میاد . کیر می خوای . بهتر نیست یه جای خیار و موز و هویج فرو کردن توی کست یه چیز داغ و گوشتی و جون دار رو توی کست قبول کنی که خودش حرکت کنه و آتیشت بده و آتیش بگیره ؟/؟ -ولم کن نامرد . اگه رستم بفهمه پدرت رو در میاره -همون رستم بی یال و کوپالو میگی ؟/؟ می خواستم بگم که اون شاهد بوده که خیار رفته توی کس مادرش ولی چیزی نگفتم . این پسره محرم اسرار منه شاید بعدا به دردم بخوره . بهتره حرفایی رو که به من اعتماد کرده و زده در صندوقچه اسرار خودم نگه داشته باشم و میونه پسر و مادر رو بر هم نزنم . خلاصه یک زن اگر هم دوست داشته باشه خودشو در اختیار کسی بذاره اگه این جوری حرکات زورکی ببینه بدش میاد . هر چند در مواردی هم پیدا میشن زنایی که عاشق هارد سکس و سکس خشن باشن ولی در این موارد باید دید که آیا خود این زنان اصلا سکس میخوان یا نه ؟/؟-رویا جون خودت خواستی . خودت این جوری دوست داری . -می دونستم . از اولش هم می دونستم تو به من نظر خاصی داری و دوستی با رستم رو بهونه کردی -باور کن اون از دوستای خوبمه . رویا نگو که تو نمی خوای نگو که هوس نداری . نگو که تشنه کیر من نیستی . حالا رو نمی دونم ولی بار ها و بار ها پیش اومده که چشات داره داد می زنه که من کیرمو بکشم بیرون و باهات حال کنم . -ایمان من می تونستم جای مامانت باشم -حالا که نیستی و نامحرمی . پس میشه خیلی راحت تو رو گایید .-نه .. -آررررررره عزیزم . کیرمو گرفتم جلوی صورتش . چشا و لباشو بسته بود -عزیزم فقط یه لحظه نگاه کن . میگن یک دم نگاه کردن برای خریداری جنسی گناه نداره . کیرمو به لبای بسته اش چسبوندم . تا کلفتی اونو حس کنه . وقتی کیرمو از رو صورتش بر داشته و یه فاصله ای ایجاد کردم لبشو باز کرد و شروع کرد به حرف زدن . فکر نمی کردم که این قدر کینه ای و عقده ای باشی که حتما باید تلافی کنی . اصلا از این جور مردا خوشم نمیاد -پس بگو من چیکار کنم که خوشت بیاد . اگه جلوت زانو می زدم . گریه می کردم از این که چرا منو زدی اون وقت خوشت میومد ؟/؟ اگه وای می ایستادم تو هم سرت رو میذاشتی پایین و می رفتی . تا کی باید صبر می کردم و متانت به خرج می دادم . متانت و تحمل که برام کوس نشد - بی ادب .. پررو .. این بار خودمو بهش چسبوندم . صندلی اتوبوس هر دو تا رو خوابوندم . دیگه به هیچی توجه نداشتم . فقط در یک صورت می شد ما رو دید و این که یکی بیاد چند تا سنگ صاف بذاره زیر پاش از زمین بیاد بالا و از طرف شیشه های روبرو این طرفو ببینه . سرشم باید بچسبونه به شیشه که دیگه منم بی خیالش شدم . -خواهش می کنم ولم کن .. ولی خودمو بهش چسبوندم . لباشو بستم . به زور دستمو از زیر مانتو و بلوزش رسوندم به سینه هاش . هر چند سینه هاش کاملا برهنه در اختیارم نبود .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#23
Posted: 31 Aug 2013 21:56
اتـ ـــــ ــــــــ ــوبــ ـــــ ـــــ ــــوس هـ ـــــــ ــــــــ ـــــــــ ـــوس 22
ولم کن آشغال .. -وقتی که این جوری دست و پا می زنی و حرص می خوری نمی دونی که چقدر خوشگل و دوست داشتنی تر میشی . این جوری بیشتر حال می کنم و صفا داره . می خواستم هر کار بی نتیجه ای که دوست داره انجام بده زورشو رو من خالی کنه . دیگه نایی نداشت -خیلی پستی خیلی بیشرمی . -هنوز کجاشو دیدی . من باهات خیلی کار دارم . ببینم رویا جون اجازه میدی که من این پرده ها رو بکشم ؟/؟ کار از محکم کاری عیبی نمی کنه . یا این که دوست داری من همین جوربه کارم ادامه بدم تا که شاید یکی از این پشت بیاد و یه نگاهی به ما بندازه . شاید یه بچه فضول عشقش کشید خودشو بالا بکشه و از طرف این شیشه یه دیدی به ما بندازه . چقدر بد میشه . گناه داره . بد آموزی داره . اگه این بچه دلش بخواد چی میشه . ما باید چیکار کنیم . -نکن .. نکن .. -چیکار کنم . من که دلم می خواد بکنم باید چیکار کنم . زیپ شلوارشو کشیدم پایین .. -اینا چیه می پوشی . خیلی سفته این شلوار . فکر دست منو بکن دیگه . این دفعه با هم میریم بازار یه شلوار پارچه ای نرم یا یه جین کشی برات می گیرم که هر وقت خواستم اونو پایین بکشم هم خودت راحت باشی هم من . پاهای قشنگت زخمی نشه .. کف دستمو از طرف شورت رسونده بودم به کسش و چهار انگشته مالشش می دادم . -فکر نمی کردم این قدر بد باشی .. لبامو به لبای این زن میانسال نزدیک کرده و گفتم رویا جون گاهی وقتا می بینی زنا از بدی و کارای بد بیشتر خوششون میاد تا جنتلمن بودن و سر به زیر و نجیب بودن . من اگه می خواستم آروم باشم حالا دیگه تو رو نداشتم -فکر می کنی داری ؟/؟ -آره .. دارمت .. لبامو به لبای رویا چسبوندم . اونا رو بسته بود . منم لبامو بستم و یه چند ثانیه ای رو لبای اون ثابت نگه داشتم . می دونستم که دلش می خواد . می دونستم که رام شده . وقتی به کس و سینه های زن دست بزنی و تحریکشون کنی در هر شرایطی تحت تاثیر قرار می گیرن . اونا هم انسانن از آهن که نیستن . نیاز دارن خواسته دارن . حالا نیاز ما درازه و مال اونا سوراخ داره . دیدم لباشو رو لبام حرکت میده . چراغ سبزشو که دیدم خودمم شروع کردم به حرکت و فعالیت . انگشتامو رو کسش حرکت می دادم . اونم به خوبی متوجه شده بود که من احساسشو حس کردم . -رویاااااااااااااا . -کوففففففففففففففت -چقدر با حال صحبت می کنی -پاشو اون پرده های لعنتی رو بکش -ببینم می خوای فرار کنی ؟/؟ - با این وضع ؟/؟ اون وقت یکی وحشی تر از تو بیاد سراغ من ؟/؟ -دلت میاد راجع به من این جوری حرف بزنی ؟/؟ -تو هم دلت میاد این جوری اذیتم کنی ؟/؟ هر کاری که من انجام میدم به خاطر تو هم هست . واسه هردومونه . نمی دونم چرا حس می کنم یه علاقه خاصی بهت دارم . انگاری یه نیروی جاذبه ای داری که منو به طرف خودت می کشونه -خیلی زبون بازی . مث همه مردا . وقتی کارتون پیش رفت پشت سرتونو هم نگاه نمی کنین . -من قول میدم همیشه جلو رومو نگاه کنم همیشه نگام به تو باشه .. پاشدم پرده ها رو کشیدم . واسه این که اونو بیشتر سر حالش کنم و به این شرایط عادت بدم بیشتر باهاش ور رفتم زیر گوشش حرفای محبت آمیز خوندم . -عزیزم حالا داری میشی یه دختر خوب . اونو از پا کاملا لخت کردم و شورتشو هم در آوردم . خانوم خوشگل دختر ناز . ووووووییییییی چه کسی داری . اصلا بهت نمیاد بالای چهل داشته باشی . مثل این که از این حرف من و این که از کسش تعریف کرده بودم خیلی خوشش اومده بود . -خب ناز بودن کس ربطی به سن آدم نداره . در حالی که دهنمو میذاشتم روش گفتم ولی خیلی تازه هست و این جور پنهونی در اتوبوس اداره اونو خوردن خیلی حال میده . -نههههه نههههههه .. -آررررررره آرررررره عزیرم .. -خجالت می کشم از خودم از تو از رستم .. -نه دیگه بذار کس لیسی هم به تو حال بده هم به من . چه خجالتی عزیزم . من که خودم مثل تو دارم حال می کنم پس از هم خجالت کشیدن فایده ای نداره . رستم هم که باید مادرشو درک کنه تازه قرار نیست که بری بهش بگی با من حال کردی از طرفی اون از این که یه مردایی به طمع ثروتت بخوان بیان طرف تو نگران بود و حس می کرد که نکنه بخوان فریبت بدن -راست میگی ؟/؟ -به جون تو رویا که برام از یه دنیا هم عزیز تری حقیقتو میگم . اونم فقط به خاطر تو وجود تو و این که مادرشو خیلی دوست داشت نگران بود . وقتی دهنمو گذاشتم رو کسش و شروع کردم به میک زدن اون کس کوچولو و تپلو که خب تازه و نازبود و یه خورده هم بیشتر از حد و اندازه هاش ازش تعریف کرده بودم لگد زدنشو از هوس زیادی شروع کرده بود . رویا جذاب و سرکش بود . زیبا و خواستنی و سرانجام دست نیافتنی . زن اگه پس ار مقاومت زیاد تسلیم شه حال بیشتری داره . همون کاری که رویا با من انجام داده بود و خواستنی ترش کرده بود . ولی همین زن وقتی که تسلیم میشه انگار نه انگار که همو بوده که دقایقی رو مقاومت می کرده . زمین و زمانو یکسره می کرده تا از زیر بار سکس در بره . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#24
Posted: 7 Sep 2013 21:39
اتـ ـــــ ــــــــ ــوبــ ـــــ ـــــ ــــوس هـ ـــــــ ــــــــ ـــــــــ ـــوس 23
اینجاست که زن بیش از هر وقت دیگه ای نیاز به محبت داره به این که نشون بدیم بهش که برای ما ارزش داده و ما قدر این کاری رو که برای ما انجام داده به خوبی می دونیم . درکش می کنیم . دوستش داریم . برای ما مهمه . حالا که خودشو در اختیار ما قرار داده این جوری نیست که خودمونو گم کنیم . متاسفانه بیشتر مردا این جوری نیستند . نمک نشناس و قدر نا دون هستند . یادشون میره که واسه همین زن و دست رسی بهش چه جوری خودشونو به آب و آتیش می زدند و چه قدر انرژی مصرف می کردند . ولی من با این حال دست از محبت کردن به رویا ور نمی داشتم . هر چند تازه در آغاز راه بودم ولی می خواستم خودمو عادت بدم به این که همیشه به یک روال می مونم . تازه اون که نمی خواست تمام لحظات رو با من باشه . می تونستم در فرصت های دیگه برم دنبال بقیه دوست دخترام . با چرخش زن و حرکات زبون , لبه های کسشو به دو طرف باز کرده و زبونمو فرو می کردم تا ته کس . خیلی با مزه بود . نمی دونم این کوس چی داره که مردا همش به دنبال یکی تازه اون هستند .. خنده ام می گیره از این مثالی که بعضی از زنا مخصوصا زنای قدیمی می زنند . حتی گاهی که مامان حواسش نبود طوری بلند حرف می زد که من حرفای زنونه اشو می شنیدم . یه بار در مورد این که مردا چرا باید این همه تفاوت با هم داشته باشند خطاب به خاله ام می گفت من نمی دونم توی کس فلانی چی هست که شوهرش داره خودشو واسش می کشه ولی انگاری توی کس ما زهر ریخته باشن که داریم با بد ترین سختیها می سازیم ولی شوهرمون اون جوری که باید به ما توجهی نداره .. یه لحظه هر دو مون ترسیدیم چون یه چیزی به بدنه اتوبوس خورد . ظاهرا دو سه تا از این بچه پر رو های کوچولو داشتن به طرف هم سنگریزه پرت می کردند . دو تایی مون خنده مون گرفته بود ..-یعنی ما همین قدر شجاعت داشتیم ؟/؟ -نمی دونم ایمان .. آیا به آبرو ریزیش می ارزه ؟/؟ -برای من که از یه دنیا هم بیشتر می ارزه -پس زود باش نشون بده دیگه . همش میگی و دل ما رو می بری. بده اون کیرت رو دیگه .. فرار نکن این قدر آقا پسر . اونو همش برای دخترای جوون نذار . یه نشگون از لپم ورداشت و گفت می دونم از اون پدر سوخته هایی . خوب خرم کردی .. ولی خودمم می خواستم خر شم -رویا جون تو خانومی . سر ور منی . این حرفا چیه . من جز تو با هیشکی نیستم . این حرفا چیه می زنی .. -کارت رو بکن و این قدر هم حرف نزن . رویا از اون هفت خطهاست . -من که همش با توام و به دنبال تو و تازه رستم که همش با منه .. -باشه خیلی دوست دارم همینی که میگی باشه و تو فقط مال من باشی ولی الکی دلمو خوش نمی کنم که می تونی فقط مال من باشی -فقط مال توام . با این شرایطی که داریم پیش میریم و با این اقتصاد نازنینی که داریم فکر کنم خانه های عفاف هم دوباره باز شه و نشه زن گرفت .. -نه تو رو خدا از این حرفا نزن من می ترسم برای رستم می ترسم . -ترس نداره رویا جون .. یک رویای دیگه ای یک رویای نوعی از جامعه برای رستم خان پیدا می کنیم .. در حالی که کیرمو کرده بودم تا ته کسش و داشت حال می کرد یکه خورد و گفت نه از این حرفا نزن . رستم من نباید این جوری باشه -یعنی میگی الان که من دارم تو رو میگام کار بدیه ؟/؟ اگه اگه رستم بخواد با یک زن دیگه این کار رو انجام بده اسمش بد در میره ؟/؟ -نمی دونم . آخه همه زنا که مثل من نمیشن . -بر منکرش لعنت . بیا از خودمون حرف بزنیم . یه اتوبوس و یک ایمان و یک رویا -بهتره بگی یک رویای با ایمان -و یک ایمان با رویا رویا جان .. دو تایی مون با حرفای عاشقونه و سکسی حال می کردیم . برای چند دقیقه ای رفتیم به سکوت . سکوتی همراه با هوس. این که فکرمونو به این جمع کنیم که از لحظه ها مون لذت ببریم . لذت ببریم و غمهای روز گار رو فراموش کنیم . صندلی رو که به این صورت خوابوندم خیلی با حال بود . چه لذتی می داد . سر رویا با یه شیب رو به پایین یه حالت قشنگی پیدا کرده بود که هوس اونو بیشتر نشون می داد و من در همون وضعیت لبامو گذاشتم رو لباش . کیرمو خیلی آروم توی کسش حرکت می دادم . کون تپل و نازی هم داشت و هوس گاییدن کونشو هم داشتم . ولی فکر نمی کردم بشه توی اتوبوس ترتیب کونشو داد . بسته به این داشت که از قسمت جلو تا کی می کشه که بتونم ار گاسمش کنم . خلاصه با یه حرکت چرخشی بدن رو بدن هم کیرم توی کس ناز و تپل و کوچولوش حرکت می کرد و هم سینه هاش رو سینه ام می گشت و لبام هم که داشت لباشو می مکید . -آههههههه ایمان .. -جااااااان -خیلی شیطون بلایی -رویا من اگه الان گولت زدم تو خیلی وقته که گولم زدی .. -باور کنم که فقط با منی ؟/؟ توی دلم گفتم زنا که کس خل و زود باور و خوش باور هم هستند تو یکی هم روش -آره رویا جون من فقط با توام و تا حالا هیشکی دیگه رو نگاییدم . بازم یه نشگون از لپم ورداشت ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#25
Posted: 15 Sep 2013 17:07
اتـ ـــــ ــــــــ ــوبــ ـــــ ـــــ ــــوس هـ ـــــــ ــــــــ ـــــــــ ـــوس 24
بگو بگو بازم برام بگو . حرف بزن بگو که با منی . -با توام با توام رویا و تو رویای منی . از وقتی که دیدمت رویای من بودی . حالا هم حس می کنم که رویای خودمو به دست آوردم یک واقعیت شده . ولی کاری نمی کنم که از دستش بدم .. با این حرفام لحظه به لحظه حس می کردم که کیرم با نرمی بیشتری وارد کس رویا میشه و بر می گرده . اونو حسابی شیفته خودم کرده بودم . زن تا نخواد نمی خواد . سایه آدمو با تیر می زنه . ولی وقتی که بهت اعتماد کنه و بخواد حتی جونشو هم واست میده . من لذت می بردم از این که طوری تونسته بودم مخ زنی کنم که لیلا رو داشتم به همچین حالتی می رسوندم . دست خودم نبود . آخه من که نمی تونستم خودمو فقط وقف یک نفر بکنم . من تنوع می خواستم . کیر اگه همش وارد یه باغ شه و گشت و گذار کنه دلشو می زنه . شاید واسه همینه که گفتن یه مرد می تونه تا چهار تا زن بگیره .. اوووووفففففف من که اصلا زن نمی خوام . واسه چی خودمو علاف کنم . -ایمان !عشق من چرا دیگه چیزی نمیگی . چرا ساکتی .. -چی بگم . حالا تمام فکر و ذهنم اینه که تو رو برسونم به اونجایی که مجبور شم لباتو گاز بگیرم که دیگه جیغ نکشی . -تو همین حالاشم جیغمو در آوردی پس منو ببوش ببوس و کارت رو بکن .. مثل یک جوون عشوه می ریخت .. دیگه اصلا به این فکر نمی کردیم که کجا هستیم و این اتوبوس رو باید تحویل بدم . انگاری که در خونه باشیم و این خانوم هم کار و زندگی نداره و من بی خیال تا هر وقت که بخوام می تونم بکنمش . دیگه باید در زندگی راحت راحت بود . آدم اگه به خودش سخت بگیره از قافله عقب می مونه . این جوری که پیش می رفتم هیچ بعید نبود که برم وسط خیابون و یه زیلویی پهن کرده زنا رو روی اون بگام . گویی که در عصر حجر زندگی می کنیم . ولی خودمونیم این روزا زندگی ما آدما مخصوصا در ایران خودمون بی شباهت به زندگی عصر حجری نیست . یا یه زندگی شبیه به زندگی در غرب وحشی . فقط صدای گلوله هاش به گوش نمی رسه .. معلوم نبود روی کس این رویا جون چقدر از این فکرا به سراغم میومد . ولی لبای رویا و بدنش شل شده بود . می دونستم که داره ارضا میشه . وقتی هم که دیگه حرکتی نشون نداد دیگه جایی بیشتر و بهتر از کس سراغ نداشتم که آبمو ول بدم به اونجا . خالی کردن توی کس بیشتر از هر جای دیگه ای به من آرامش می بخشید . همین کارو هم انجام دادم . ولی رویا رو هم دوستش داشتم . سعی کردم این دوست داشتنو در نهایت عشق و احساس به بهترین وجهی نشونش بدم . سرمو گذاشتم وسط دو تا سینه هاش و طوری نشون دادم که نیاز به محبت و نوازشش دارم . این که هنوزم با این که کیر و کمرم سبک شده ولی تشنه هماغوشی با اونم . لذت می برد . برق خاصی رو در چهره اش ی دیدم . نوعی شادی . راستی راستی باز هم جوون تر نشون می داد . هنوز آب کیر من جذب تنش نشده اثرشو کرده بود . -رویا دوستت دارم عشق من .. نگو که این اولی و آخریش بود -ایمان من که این حرفو نمی زنم . من از تو می ترسم که دلتو زده باشم . ولی همش که نمیشه توی اتوبوس این کارو انجام داد . .. -بالاخره یه جایی پیدا میشه . گاهی که رستم خونه نباشه و بدونیم تا چند ساعت نمیاد به بهانه منتظرش بودن می تونم بیام اونجا و هر وقت هم که داره بر می گرده برم یه گوشه ای و بگم منتظر تو بودم .. -اووووخخخخخ ایمان با این که دلم نمیاد این جوری سر پسرم شیره بمالم ولی خیلی بلایی .. واسه تو حاضرم هر کاری انجام بدم . منو ببوس . دوباره منو ببوس . باید یواش یواش تعطیلش می کردیم . خیلی هم خسته شده بودم . گاییدن یک زن حشری که میره به میانسالی برسه کار ساده ای نیست .. اولش ناز می کنه بعدش باز می کنه . وقتی هم که باز کرد دیگه نمی بنده . یکی از دوستان اسیر یک زن بیوه شده بود زنه تا صبح دست از سرش ور نداشته بود . از شب تا صبح یک ریز داشت می داد .. هر چند دوستم می گفت این وسط عملیات هر یک ساعت در میون ده دوازده دقیقه ای استراحت می کردند . وقتی ازش پرسیدم این کیرت چه جوری می کشید. گفت چاره ای نبود ولی کیرم از بس کلفته همون خوابیده اش حتی اگه داخل کس هم شق نکنه که همچین چیزی امکان نداره بازم می تونه خانوما رو ار گاسم کنه .. منم می تونستم کیرمو بدون شق شدن خیلی راحت داخل کس حرکت بدم . خلاصه لباس پوشیدیم و بدون این که به دردسری بخوریم اونو رسوندم خونه خیلی سر و صورت و پس گردن و بازوهاشو چک کردم که یه وقتی پیش رستم لو نره . مثلا جایی شو میک نزده باشم که اثر کبودی به جا گذاشته باشه . اتفاقا رستم خونه بود . می خواستم زود در برم که دیدم در باز شد و اومد بیرون .. سختم بود از این که بازم بخواد چیزایی در مورد مامانش بپرسه و مشورتی کنه که مجبور باشم بپیچونمش .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#26
Posted: 21 Sep 2013 17:06
اتـ ـــــ ــــــــ ــوبــ ـــــ ـــــ ــــوس هـ ـــــــ ــــــــ ـــــــــ ـــوس 25
مامان چرا این قدر دیر کردی .-رستم جان به اتفاق ایمان جان رفتیم چند جایی کار داشتم وقتشو هم گرفتم . خیلی هم بد شد . رستم در حالی که به هر دوی ما نگاههای عجیب و غریبی مینداخت گفت این ماشین اداره هست مامان . همین جوری که نمیشه اونو به هر جایی برد . تو که خودت جزو پرسنل دانشگاهی و اینومی دونی . نمی دونم رستم چرا توپش پر بود و خیلی عجیبانه به من و مادرش زل زده بود . سعی می کردم بهش نگاه نکنم و یه وقتی متوجه شرمندگی من نشه که ننه شو گاییدم . نمی دونستم باید چیکار کنم . چی بهش بگم . اگه اون بفهمه که من و مادرش با هم رابطه داریم دیگه من چه جوری تو روش نگاه کنم . هیچوقت خودمو نمی بخشم . من و اون خیلی صمیمی شده بودیم . هر چند من بیشتر به خاطر مادرش بود که باهاش می پلکیدم . ولی حالا که خرم از پل گذشته بود حالا یه مختصر دلسوزی هم در من به وجود اومده بود . یعنی اون نمی ترسید که مادرش با یکی باشه که پولشو بالا بکشه ؟/؟ یعنی اون تا این حد راضی می شد که مادرش بره زیر کیر من تا آینده اش به خطر نیفته ؟/؟ این که بچه های این دوره زمونه خود خواه شدن و بیشتراشون این جورین شکی درش نیست . آیا این می تونه در غیرت رستم تاثیر بذاره ؟/؟ خدا کنه که بی غیرت شده باشه نسبت به ننه اش . -رستم جان با درسات چه طوری . -بد نیست .. ولی سعی کن دیگه به خاطر مادرم خودت رو به دردسر نندازی . - مادرت جای مادر ما هم هست هر چند این چند سال اختلاف سنی که بین من و تو هست اون بیشتر به این می خوره که جای خواهر بزرگم باشه . یه خورده از این کس شرات تحویلش دادم . رویا که بی خیال تر نشون می داد از من دعوت کردکه برم خونه شون . یه شربتی برام درست کنه . با این که دیرم شده بود ولی نتوستم دعوتشو رد کنم . اون بد جوری شیفته من شده بود . حتی جلو پسرش خیلی راحت تر با من حرف می زد . این کار بیشتر رستم رو مشکوک می کرد .. من دوست داشتم بیشتر بشینم ولی زود خداحافظی کردم . رستم باهام تا دم در اومد -خب ایمان به نظرت اون مشکلی رو که در موردش حرف می زدی راه حلی هم داره که مامانمو مردایی از راه به در نکنن که طمع مال و اموالشو داشته باشن .. -رستم جان یک زن یه نیاز هایی داره . راحت بگم ناراحت نمیشی ؟/؟ می خوام پوست کنده بگم . همین جوری که تو دوست داری کیرت بره توی کس یک زن یک زن هم دوست داره کیر یک مرد بیاد توی کسش . پس ناراحت نباش .این رسم روز گاره . ولی مادرت باید یه جایی خودشو تخلیه کنه که به تو ضرری نرسه . رستم من خیلی خاطرتو می خوام . خیلی بده یه مرد غریبه بیاد مال یتیمو بخوره -آره داداش راست میگی . ناموس یه نفرو ببره چاره داره ولی مال نه .......حس کردم داره به من متلک میگه . صحبتای ما شده بود صحبتای کارگاه و قاتل در داستان جنایت و مکافات از داستایوسکی . -نه رستم جان این جوری ها هم که فکر می کنی نیست . یک مادر برای پسرش یک مادره . عشق مادری و فرزندی چیز دیگه ایه و هوش و شهوت و عشقی که نسبت به مرد دیگه ای داره چیز دیگه . ناموس به جایی نمیره .... داشتم غیر مستقیم بهش می گفتم که اگه من ننه ات رو گاییدم به نفع تو کار کردم . نه ناموست رو بردم نه ارث پدرت رو . خلاصه مغزم داشت می پاشید . ماشینو تحویل دادم و رفتم خونه اون شب تا صبح این ور و اون ور می کردم . یعنی چه رستم چرا این جوری با من حرف می زد . نه ..نه... اون فقط می تونسته اتوبوسو که ده کیلومتر اون طرف خونه اش بود و من داشتم ننه شو داخلش می گاییدم دیده باشه . وگرنه هیچ دلیل دیگه ای نمی تونست وجود داشته باشه که از گاییده شدن مادرش مطلع باشه . روز بعد یه صحنه عجیبی رو در دانشگاه دیدم . بعد از ظهر بود و من هم ماشینو تحویل داده بودم و می خواستم برم سمت آبدار خونه یه چایی بخورم . همه جا ساکت بود . فقط صدای خنده چند تا دختر رو در اتاق بغلی شنیدم . فکر کنم یکی از کلاسا بود . کلاسا که تعطیل بود . دستگیره درو به طرف پایین فشردم . سفت بود .در باز نمی شد . یه فشار دیگه آوردم . یه لحظه انتهای در در قسمت قفل یه شکافی بر داشت در باز شد و کلید افتاد روی زمین . ظاهرا در قفل بود و من به زور اونو باز کرده بودم . نمی دونستم این جوریه . از اونجایی که گاهی که صدای دختر رو می شنیدم و هوس عشق و حال می کردم و از خود بی خود می شدم دیگه سرو میذاشتم و می رفتم به میون دخترا عادت کرده بودم . آخه اونا هم خوششون میومد ... اوخ اوخ چی می دیدم . دخترا رو همون صندلی های چوبی رو پای طرفشون نشسته بودند و تا منو دیدند از جاشون پاشدن . دامن یکی به لبه صندلی کیر کرد و اونو با مخ انداخت زمین . واما از طرفشون . معاون آموزشی و چند تا کار مند دیگه ... منو دیدند یخ شدند .. آقای معین معاون آموزشی دستپاچه شد و گفت ایمان جان درو ببند .. کسی غیر تو که اینجا نیست .. ما اینجا جلسه داشتم برای رفع مشکلات دانشگاه .. یکی دو تا از دخترا که خیالشون نبود و از اون کرمای روز گار بودند گفتند البته هنوز مشکلاتمون حل نشده بود که شما تشریف آوردین ....ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 5428
#30
Posted: 19 Oct 2013 23:09
اتــ ــــــــــــــ ـــــــــــــوبــــــــــ ــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــ ـــــــــوس ۲۹
چه حالت قشنگی داشت شیلا .. دلم می خواست دو طرف کونشو با کف دستام سرخ سرخش می کردم . مات مونده بودم و به کون گنده خوش ترکیبش نگاه می کردم . خودمو بهش چسبوندم . سینه هاشو گرفتم توی دستم و کیرمو به ته کسش فشار داده و در حالت ثابت نگهش داشتم . تماس تن من و اون داغم کرده بود . واسه انزال دیگه نیازی به این نبود که با چند ضربه پی در پی به کیرم انرژی بدم . خیلی نرم و با لذتی که از همون ثانیه اول بهم آرامش می داد آب کیرمو روونه کس شیلا جون کردم . -پسر معلومه که خیلی حال کردی -خیلی بیشتر از اون چه فکرشو بکنی . -ببینم تو که نمی خوای واسه معین مایه بیای . -نمی دونم من اهل نامردی نیستم . همه مون دوست داریم از زندگی خودمون لذت ببریم . سکس هم یه نیاز از نیاز های زندگی ماست که باید تامینش کنیم و اونم ما رو تامین کنه . ولی فرض می کنیم سر نمی رسیدم و متوجه نمی شدم . اگه یکی دیگه میومدومتوجه جریان می شد آیا مثل من دلسوز و محافظه کار می بود ؟/؟ شیلا روشو بر گردوند .-ممنونم ایمان جوابمو گرفتم . در جا کیرمو گرفت توی دهنش تا برام ساک بزنه . اون قدر برام ساک زد که نه تنها اون آب باقیمونده آلت منو بیرون کشید و خورد یک بار دیگه هم پس از چند دقیقه ساک زدن آبمو آورد و اونو دیگه یکسره با لذت خورد . تا برم لباسمو بپوشم اونم یه زنگی واسه معین زد و با خوشحالی مطمئنش کرد به این که از جانب من خطری اونا رو تهدید نمی کنه . -واقعا که شما که خربزه می خورین باید پای لرزش هم بشینین . خلاصه نصیحت کردن منم همچینا هم منطقی نبود چون منم کس خل تر از اونا بودم . آخه آدم توی روز روشن وسط خیابون شلوغ شهر داخل اتوبوس دانشگاه میاد و سکس می کنه ؟/؟ اگه منو می گرفتن دو تا جرم که سهله ده تا جرم و خلاف به من می چسبوندند . از اونجا دوباره رفتیم به دانشگاه .. انگاری این جمعیت منتظر بودند که کار من و شیلا تموم شه و بر گردیم . دیگه بلبل زبون شده بودم . -ببینم آقایون خانوما شما کار و زندگی ندارین . الان ساعت چنده ؟/؟ .. نمی دونم اینجا دانشگاه بود یا جنده خونه ؟/؟ زمانی که من دانشجو بودم تا این حد اسلامی نبود . معاون آموزشی رو کرد به من و گفت . ایمان جان من یک طرحی دارم که موافقت اصولی تو شرطه . اگرم می خوای افرادی رو هم که مورد اعتماد تو هستند در این طرح شرکت بدی ما حرفی نداریم . یعنی من یکی به تو اطمینان دارم . سر در نمی آوردم که چی داره میگه و طرح چیه -ببخشید معین جان مگه قراره یک پروژه ای رو ردیف کنین که منم درش نقشی داشته باشم ؟/؟ خوشحال شده بودم از این که در یک طرح اساسی مشارکت داشته باشم . این طرح چی می تونه باشه .. ؟/؟ معین خیلی این پا و اون پا کرد که با من در میون بذاره یا نه ؟/؟ یواش یواش ترس برم داشت . با این قیافه های شیش در هشتی که اینجا دیده بودم مشکوک شدم به این که نکنه ازم انتظار دارن که واسشون مواد حمل کنم . واقعا نمی دونستم که آیا اینا شیشه ای هستند یا روان گردانی .. -ایمان خان رک و پوست کنده بریم سر اصل مطلب ما هواتو داریم . پول خوبی هم گیرت میاد . ما هفته آینده به یه مناسبتی چند روزی روتعطیلیم . می خواهیم یه بر نامه سفر و پیک نیک دسته جمعی با این اتوبوس بذاریم . یه گردش تفریحی علمی .. خلاصه با یه بهانه ای راه بیفتیم بریم گردش .. نفسی به راحتی کشیدم -خب این که دیگه گفتنش این قدر زحمت نداره -اتفاقا علاوه بر این که گفتنش زحمت داره پیاده کردنش هم خیلی پر زحمته . کافیه یکی از مسافرایی که با خودمون می بریم بز بازی در بیاره . خطش با ما نخونه . ما باید از اول اونایی رو که با خودمون می بریم حسابی چک کنیم . روحیه شونو ارزیابی کنیم . شناخت کافی راجع به اونا داشته باشیم -ببخشید مگه ما قراره به فضا بریم . این جوری که داری میگی فقط فضانوردی امریکا ناسا روی فضا نوردای خودش همچین بر نامه هایی پیاده می کنه .. -کار ما هم به نوعی فضا نوردیه .. -ببخشید من اهل شیشه و مواد روان گردان نیستم .. -ما هم نیستیم ..ولی تو اهل همون چیزی که ماییم هستی .. داداش همین الان یه چشمه شو که با شیلا رفتی . ما می خواهیم یه بر نامه سکس سکس سکس و داغ داغ داغ در اتوبوس پیاده کنیم . خوش بگذرونیم . به کمک تو هم نیاز داریم . فعلا چهار ده پونزده نفری هستیم . به یک نحوی مجوزشو از کسی که مجوز میده و خودش اهلشه می گیرم . به هیچ وجه نمی خوام افرادغیر از این موضوع با خبر شن و ثبت نام کنن . خلاصه میریم می گردیم و خوش می گذرونیم . اگه تا ده نفر مورد اعتماد رو تونستی جورشون کنی بد نیست . حداقل سی نفر رو بشیم که اتوبوس پر تر شه بهتره . اون جوری اگه نیمه پر ونیمه خالی بریم ممکنه مشکوک شن .. پول خیلی خوبی هم بهت میدیم . اگرم مخالفی فراموش کن چی بهت گفتیم . یه نگاهی به بقیه انداختم . دختراش بد نبودند . -به یک شرط موافقم . -چه شرطی . -از این قرص های نشاط آور و مواد مخدر همراهتون نیارین . -ایمان ما اهل این بر نامه ها نیستیم .. ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
ویرایش شده توسط: shahrzadc