انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 3 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

اتوبوس هوس


زن

 
اتـ ـــــ ــــــــ ــوبــ ـــــ ـــــ ــــوس هـ ـــــــ ــــــــ ـــــــــ ـــوس ۲۰

تمام هوش و حواسم فقط رفته بود پیش رویا . با این که مینا و ماریا و نلی رو تا اون لحظه گاییده بودم و خیلی هم برام موس موس می کردند و شایدم از رویا قشنگ تر بودند و خیلی هم که جوون تر بودند ولی من فعلا فقط رویا رو می خواستم . شاید می خواستم باور کنم که می تونم بر سر سختی یک زن غلبه کنم . شاید اون راه ورود به قلب مردا رو می دونست . شاید هم منو از اونجایی که کم سن می دونست و پونزده شونزده سال اختلاف سنی داشتیم براش لطفی نداشتم ولی اون که نمی خواست عاشقم بشه . هوس که سن و سال نمی شناسه . تازه یک زن از این که یک مرد کم سن تر هوسبازانه بهش توجه داره باید خوشحال هم باشه . تعجب می کردم چرا رویا هنوز نسبت به من هیچ احساس خاصی رو نشون نداده . . یه روز که اون هم جزو مسافرایی بود که به مقصد رسونده بودم تعجب می کردم که چرا پیاده نمیشه . یه لحظه که ترمزی زده بودم که یکی از پرسنل رو پیاده کنم اومدکنار من و خیلی آروم طوری که بقیه نشنون گفت من آخر از همه پیاده میشم . یه صحبتی باهات داشتم .. دل تو دلم نبود . چی می خواست بگه ؟/؟ نکنه از این می خواست بگه که من این روزا به طرز عجیبی نگاش می کنم . اگه بخواد از این حرفا بهم بزنه منم باهاش خیلی رک و پوست کنده برخورد می کنم . نمی دونستم چی می خواد بهم بگه . تازه آخرین نفری رو که پیاده می کردم و اون که می خواست باهام بمونه مسیرش خیلی پرت می شد اگه می خواستم اونو دوباره برسونم . برام مهم نبود . من باید هر جوری شده به وصال رویا می رسیدم . اونو در آغوش می گرفتم لختش کرده باهاش حال می کردم . قدرت خودمو بهش نشون می دادم . سعی کردم بر خودم مسلط شم . واقعا اگه یک زن و دختری , پسری رو تحویل نگیره اون باید همین حالت منو پیدا کنه و اعتماد به نفس خودشو از دست بده ؟/؟ بالاخره من و رویای ناز و تپلم تنها شدیم . اومد پشت سرم نشست و شروع کرد به حرف زدن . حرفاش بازم در مورد رستم بود . از این که اون این روزا حرکات خاصی داره و می ترسه که این حرکات خاص کار دستش بده و از من به عنوان دوست و برادرش خواست که کمکش کنم . این برای چند مین باری بود که ازم می خواست یاور بچه اش باشم . دیگه وقت و زمان و جا تعیین کردن نمی خواست . این حرفو می تونست خیلی آروم تر طوری که بقیه هم نشنون به من بگه . چه لزومی داشت این قدر لفتش بده . -رویا خانوم من چیکار کنم . مقتضای سن جوانان اینه . یه خواسته هایی دارن که باید به نحوی به اون خواسته ها برسن . مگر این که شما براش زن بگیرین -ما در این شرایط به زور داریم از خودمون نگه داری می کنیم . اون وقت یکی دیگه رو هم بیاریم و مشکلی بر مشکلات خودمون اضافه کنیم ؟/؟ -آخر تا کی ؟/؟ انسانها چه زن چه مرد نیاز های خاصی دارن که اگه نتونن مهارشون کنن همون نیاز ها اونا رو از درون منفجر می کنه و ممکنه طوری کار دستشون بده که بقیه رو منفجر کنه . . دیگه یواش یواش وقت مخ زنی رسیده بود . باید متوجه می شدم مزه زبونش و حرفاش چیه . واژه های رویا خانومو هر وقت که عشقم می کشید به رویا جون تبدیل می کردم . -رویا جون من تعجب می کنم شمایی که به فکر خودت نیستی و با تمایلات خودت مبارزه می کنی چه جوری به فکر این تمایلات بچه ات هستی و حس می کنی که می تونی اونو حس کنی . این حرف من مثل این بود که یک طرف تنش آب داغ ریخته باشند و یک طرفش آب یخ . فکر نمی کرد تا این حد گستاخانه از هوس یک زن بگم . -رویا جون من این مسئله رو کلی گفتم قصد جسارت نداشتم . من احساس می کنم که نگرانی شما از اینه که یکی بیفته گردن رستم و به زور خودشو بهش بچپونه . هستند زنا و دخترایی که نفسا تمایل دارند به همون کارای خاص ولی از بس ناز می کنند و فخر می فروشن مردا و پسرا رو فراری میدن . اگه از این می ترسید که یه دختر بخواد زرنگ بازی در بیاره خودشو بندازه بهش من یه دختری رو می شناسم که اهل بر نامه های خاصه و بهش سفارش می کنم که هوای رستم رو داشته باشه ... البته من صد سال دیگه همچین کاری نمی کردم و دوست دخترای منم همون اول یکی میذاشتن زیر گوش من . فقط می خواستم ببینم اون چه عکس العملی نشون میده . چون یه جورایی حس می کردم که خودش هم دوست داره با من بیشتر صحبت کنه و برای رسیدن به جاهای حساس نمی دونه چیکار کنه . -ایمان خان . شما هم جزو اون پسرای بد هستین ؟/؟ با این دخترا سر و کار دارین ؟/؟ ا ز تو یکی انتظار نداشتم . متاسفم . شما مردا فقط به همین چیزا فکر می کنین . احساسات زنا براتون فایده ای نداره . یه لحظه به خودم اومدم که دیدم وارد یه کوچه پهن و خلوت شدم . یه گوشه ای نگه داشتم تا بیشتر با این زن حرف بزنم . یعنی تاریخ اخیر باز هم تکرار میشه . ؟/؟ -اشتباه بر داشت نکنین . شناختن یک نفر دلیل بر استفاده از وجود اون شخص نیست . من الان شما رو می شناسم این دلیلی نمیشه که ازتون استفاده کنم .. یه نگاه خاصی بهم انداخت که همه چی درش وجود داشت . علاقه و خشم و نفرت و محبت و عصبا نیت . یه لحظه آن چنان سیلی به من زد که حس کردم از درون یه چیزی توی چشام و پیشونیم حرکت کرده ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
اتـ ـــــ ــــــــ ــوبــ ـــــ ـــــ ــــوس هـ ـــــــ ــــــــ ـــــــــ ـــوس 21

خیلی عصبی شده بودم . من حرف بدی نزده بودم . منتها اون تعبیر و بر داشت بد کرده بود . با خودم گفتم تا تنور گرمه باید نونو بچسبونم . باید که حالشو بگیرم . باید که بهش نشون بدم که چند مرده حلاجم . من و اون در این لحظه هر دو ایستاده بودیم . هنوز مات مونده بودم . اون با خشم نگام می کرد . هنوز حرکتی نشون نداده بود که نشون بده از این کارش متاثر و ناراحته .. همین کارش منو مصمم تر کرده بود تا در یکی دو ثانیه تصمیم بگیرم . دستمو آوردم بالا و با آن چنان نیرویی و با دست راستم بر گونه و صورت چپش سیلی زدم که انگاری دارم بزرگترین دشمن خودمو می زنم . یه لحظه سرش گیج رفت و افتاد رو صندلی . سمتی قرار داشتیم که تقریبا کنار دیوار بود . این بار تصمیم گرفتم شجاعانه تر عمل کنم . شیشه های دودی ماشین طوری بود که اگه کسی از بیرون می خواست ما رو ببینه باید میومد خیلی نزدیک یا خودشو به شیشه می چسبوند ولی دفعات قبل بازم استرس داشتم و پرده رو می کشیدم . اما این بار با عجله و این که رویا از دستم در نره سریع خودمو انداختم روش . اون روی صندلی دست و پا می زد ولی من دیگه قاطعا نه می خواستم قدرت خودمو بهش نشون بدم و بهش بفهمونم که به این سادگیها نمی تونه با من در بیفته و از دستم در بره . من خیلی جوون تر از اونو گاییده بودم و این جور برام افاده نکرده بودند و منو به دام خودشون نینداخته بودند . هر چند هنوز همون وجاهت خودشو برام داشت ولی این سیلی ظالمانه ای رو که بر گونه ام نواخته بود هنوز اثرش باقی بود . البته با قدرتی چند برابر اونو نواخته بودم . صورتمو به صورتش نزدیک کردم . اون با کف دستش قصد داشت منو از خودش دور کنه . حتی با حربه گاز گرفتن اومد جلو ولی من دیگه تصمیم خودمو گرفته بودم . تا اونو نمی گاییدم ولش نمی کردم . حتی حاضر بودم آب کیرمو توی کسش خالی کنم و خطر حاملگی رو به جون بخرم . می دونستم که اون به خاطر رستم حاضر نمیشه حتی صیغه من شه و ازم بچه دار شه و این روزا که سقط جنین کردن از آب خنک خوردن هم راحت تره . خیلی دلم می خواست پرده ها رو می کشیدم . به جای پایین کشیدن پرده شلوارمو پایین کشیدم -کثافت چیکار می کنی ولم کن -منم دلم نمی خواد این جوری شه بهت تجاوز کنم . می دونم که تو هم دوست داری خوشت میاد . کیر می خوای . بهتر نیست یه جای خیار و موز و هویج فرو کردن توی کست یه چیز داغ و گوشتی و جون دار رو توی کست قبول کنی که خودش حرکت کنه و آتیشت بده و آتیش بگیره ؟/؟ -ولم کن نامرد . اگه رستم بفهمه پدرت رو در میاره -همون رستم بی یال و کوپالو میگی ؟/؟ می خواستم بگم که اون شاهد بوده که خیار رفته توی کس مادرش ولی چیزی نگفتم . این پسره محرم اسرار منه شاید بعدا به دردم بخوره . بهتره حرفایی رو که به من اعتماد کرده و زده در صندوقچه اسرار خودم نگه داشته باشم و میونه پسر و مادر رو بر هم نزنم . خلاصه یک زن اگر هم دوست داشته باشه خودشو در اختیار کسی بذاره اگه این جوری حرکات زورکی ببینه بدش میاد . هر چند در مواردی هم پیدا میشن زنایی که عاشق هارد سکس و سکس خشن باشن ولی در این موارد باید دید که آیا خود این زنان اصلا سکس میخوان یا نه ؟/؟-رویا جون خودت خواستی . خودت این جوری دوست داری . -می دونستم . از اولش هم می دونستم تو به من نظر خاصی داری و دوستی با رستم رو بهونه کردی -باور کن اون از دوستای خوبمه . رویا نگو که تو نمی خوای نگو که هوس نداری . نگو که تشنه کیر من نیستی . حالا رو نمی دونم ولی بار ها و بار ها پیش اومده که چشات داره داد می زنه که من کیرمو بکشم بیرون و باهات حال کنم . -ایمان من می تونستم جای مامانت باشم -حالا که نیستی و نامحرمی . پس میشه خیلی راحت تو رو گایید .-نه .. -آررررررره عزیزم . کیرمو گرفتم جلوی صورتش . چشا و لباشو بسته بود -عزیزم فقط یه لحظه نگاه کن . میگن یک دم نگاه کردن برای خریداری جنسی گناه نداره . کیرمو به لبای بسته اش چسبوندم . تا کلفتی اونو حس کنه . وقتی کیرمو از رو صورتش بر داشته و یه فاصله ای ایجاد کردم لبشو باز کرد و شروع کرد به حرف زدن . فکر نمی کردم که این قدر کینه ای و عقده ای باشی که حتما باید تلافی کنی . اصلا از این جور مردا خوشم نمیاد -پس بگو من چیکار کنم که خوشت بیاد . اگه جلوت زانو می زدم . گریه می کردم از این که چرا منو زدی اون وقت خوشت میومد ؟/؟ اگه وای می ایستادم تو هم سرت رو میذاشتی پایین و می رفتی . تا کی باید صبر می کردم و متانت به خرج می دادم . متانت و تحمل که برام کوس نشد - بی ادب .. پررو .. این بار خودمو بهش چسبوندم . صندلی اتوبوس هر دو تا رو خوابوندم . دیگه به هیچی توجه نداشتم . فقط در یک صورت می شد ما رو دید و این که یکی بیاد چند تا سنگ صاف بذاره زیر پاش از زمین بیاد بالا و از طرف شیشه های روبرو این طرفو ببینه . سرشم باید بچسبونه به شیشه که دیگه منم بی خیالش شدم . -خواهش می کنم ولم کن .. ولی خودمو بهش چسبوندم . لباشو بستم . به زور دستمو از زیر مانتو و بلوزش رسوندم به سینه هاش . هر چند سینه هاش کاملا برهنه در اختیارم نبود .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
اتـ ـــــ ــــــــ ــوبــ ـــــ ـــــ ــــوس هـ ـــــــ ــــــــ ـــــــــ ـــوس 22

ولم کن آشغال .. -وقتی که این جوری دست و پا می زنی و حرص می خوری نمی دونی که چقدر خوشگل و دوست داشتنی تر میشی . این جوری بیشتر حال می کنم و صفا داره . می خواستم هر کار بی نتیجه ای که دوست داره انجام بده زورشو رو من خالی کنه . دیگه نایی نداشت -خیلی پستی خیلی بیشرمی . -هنوز کجاشو دیدی . من باهات خیلی کار دارم . ببینم رویا جون اجازه میدی که من این پرده ها رو بکشم ؟/؟ کار از محکم کاری عیبی نمی کنه . یا این که دوست داری من همین جوربه کارم ادامه بدم تا که شاید یکی از این پشت بیاد و یه نگاهی به ما بندازه . شاید یه بچه فضول عشقش کشید خودشو بالا بکشه و از طرف این شیشه یه دیدی به ما بندازه . چقدر بد میشه . گناه داره . بد آموزی داره . اگه این بچه دلش بخواد چی میشه . ما باید چیکار کنیم . -نکن .. نکن .. -چیکار کنم . من که دلم می خواد بکنم باید چیکار کنم . زیپ شلوارشو کشیدم پایین .. -اینا چیه می پوشی . خیلی سفته این شلوار . فکر دست منو بکن دیگه . این دفعه با هم میریم بازار یه شلوار پارچه ای نرم یا یه جین کشی برات می گیرم که هر وقت خواستم اونو پایین بکشم هم خودت راحت باشی هم من . پاهای قشنگت زخمی نشه .. کف دستمو از طرف شورت رسونده بودم به کسش و چهار انگشته مالشش می دادم . -فکر نمی کردم این قدر بد باشی .. لبامو به لبای این زن میانسال نزدیک کرده و گفتم رویا جون گاهی وقتا می بینی زنا از بدی و کارای بد بیشتر خوششون میاد تا جنتلمن بودن و سر به زیر و نجیب بودن . من اگه می خواستم آروم باشم حالا دیگه تو رو نداشتم -فکر می کنی داری ؟/؟ -آره .. دارمت .. لبامو به لبای رویا چسبوندم . اونا رو بسته بود . منم لبامو بستم و یه چند ثانیه ای رو لبای اون ثابت نگه داشتم . می دونستم که دلش می خواد . می دونستم که رام شده . وقتی به کس و سینه های زن دست بزنی و تحریکشون کنی در هر شرایطی تحت تاثیر قرار می گیرن . اونا هم انسانن از آهن که نیستن . نیاز دارن خواسته دارن . حالا نیاز ما درازه و مال اونا سوراخ داره . دیدم لباشو رو لبام حرکت میده . چراغ سبزشو که دیدم خودمم شروع کردم به حرکت و فعالیت . انگشتامو رو کسش حرکت می دادم . اونم به خوبی متوجه شده بود که من احساسشو حس کردم . -رویاااااااااااااا . -کوففففففففففففففت -چقدر با حال صحبت می کنی -پاشو اون پرده های لعنتی رو بکش -ببینم می خوای فرار کنی ؟/؟ - با این وضع ؟/؟ اون وقت یکی وحشی تر از تو بیاد سراغ من ؟/؟ -دلت میاد راجع به من این جوری حرف بزنی ؟/؟ -تو هم دلت میاد این جوری اذیتم کنی ؟/؟ هر کاری که من انجام میدم به خاطر تو هم هست . واسه هردومونه . نمی دونم چرا حس می کنم یه علاقه خاصی بهت دارم . انگاری یه نیروی جاذبه ای داری که منو به طرف خودت می کشونه -خیلی زبون بازی . مث همه مردا . وقتی کارتون پیش رفت پشت سرتونو هم نگاه نمی کنین . -من قول میدم همیشه جلو رومو نگاه کنم همیشه نگام به تو باشه .. پاشدم پرده ها رو کشیدم . واسه این که اونو بیشتر سر حالش کنم و به این شرایط عادت بدم بیشتر باهاش ور رفتم زیر گوشش حرفای محبت آمیز خوندم . -عزیزم حالا داری میشی یه دختر خوب . اونو از پا کاملا لخت کردم و شورتشو هم در آوردم . خانوم خوشگل دختر ناز . ووووووییییییی چه کسی داری . اصلا بهت نمیاد بالای چهل داشته باشی . مثل این که از این حرف من و این که از کسش تعریف کرده بودم خیلی خوشش اومده بود . -خب ناز بودن کس ربطی به سن آدم نداره . در حالی که دهنمو میذاشتم روش گفتم ولی خیلی تازه هست و این جور پنهونی در اتوبوس اداره اونو خوردن خیلی حال میده . -نههههه نههههههه .. -آررررررره آرررررره عزیرم .. -خجالت می کشم از خودم از تو از رستم .. -نه دیگه بذار کس لیسی هم به تو حال بده هم به من . چه خجالتی عزیزم . من که خودم مثل تو دارم حال می کنم پس از هم خجالت کشیدن فایده ای نداره . رستم هم که باید مادرشو درک کنه تازه قرار نیست که بری بهش بگی با من حال کردی از طرفی اون از این که یه مردایی به طمع ثروتت بخوان بیان طرف تو نگران بود و حس می کرد که نکنه بخوان فریبت بدن -راست میگی ؟/؟ -به جون تو رویا که برام از یه دنیا هم عزیز تری حقیقتو میگم . اونم فقط به خاطر تو وجود تو و این که مادرشو خیلی دوست داشت نگران بود . وقتی دهنمو گذاشتم رو کسش و شروع کردم به میک زدن اون کس کوچولو و تپلو که خب تازه و نازبود و یه خورده هم بیشتر از حد و اندازه هاش ازش تعریف کرده بودم لگد زدنشو از هوس زیادی شروع کرده بود . رویا جذاب و سرکش بود . زیبا و خواستنی و سرانجام دست نیافتنی . زن اگه پس ار مقاومت زیاد تسلیم شه حال بیشتری داره . همون کاری که رویا با من انجام داده بود و خواستنی ترش کرده بود . ولی همین زن وقتی که تسلیم میشه انگار نه انگار که همو بوده که دقایقی رو مقاومت می کرده . زمین و زمانو یکسره می کرده تا از زیر بار سکس در بره . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
اتـ ـــــ ــــــــ ــوبــ ـــــ ـــــ ــــوس هـ ـــــــ ــــــــ ـــــــــ ـــوس 23

اینجاست که زن بیش از هر وقت دیگه ای نیاز به محبت داره به این که نشون بدیم بهش که برای ما ارزش داده و ما قدر این کاری رو که برای ما انجام داده به خوبی می دونیم . درکش می کنیم . دوستش داریم . برای ما مهمه . حالا که خودشو در اختیار ما قرار داده این جوری نیست که خودمونو گم کنیم . متاسفانه بیشتر مردا این جوری نیستند . نمک نشناس و قدر نا دون هستند . یادشون میره که واسه همین زن و دست رسی بهش چه جوری خودشونو به آب و آتیش می زدند و چه قدر انرژی مصرف می کردند . ولی من با این حال دست از محبت کردن به رویا ور نمی داشتم . هر چند تازه در آغاز راه بودم ولی می خواستم خودمو عادت بدم به این که همیشه به یک روال می مونم . تازه اون که نمی خواست تمام لحظات رو با من باشه . می تونستم در فرصت های دیگه برم دنبال بقیه دوست دخترام . با چرخش زن و حرکات زبون , لبه های کسشو به دو طرف باز کرده و زبونمو فرو می کردم تا ته کس . خیلی با مزه بود . نمی دونم این کوس چی داره که مردا همش به دنبال یکی تازه اون هستند .. خنده ام می گیره از این مثالی که بعضی از زنا مخصوصا زنای قدیمی می زنند . حتی گاهی که مامان حواسش نبود طوری بلند حرف می زد که من حرفای زنونه اشو می شنیدم . یه بار در مورد این که مردا چرا باید این همه تفاوت با هم داشته باشند خطاب به خاله ام می گفت من نمی دونم توی کس فلانی چی هست که شوهرش داره خودشو واسش می کشه ولی انگاری توی کس ما زهر ریخته باشن که داریم با بد ترین سختیها می سازیم ولی شوهرمون اون جوری که باید به ما توجهی نداره .. یه لحظه هر دو مون ترسیدیم چون یه چیزی به بدنه اتوبوس خورد . ظاهرا دو سه تا از این بچه پر رو های کوچولو داشتن به طرف هم سنگریزه پرت می کردند . دو تایی مون خنده مون گرفته بود ..-یعنی ما همین قدر شجاعت داشتیم ؟/؟ -نمی دونم ایمان .. آیا به آبرو ریزیش می ارزه ؟/؟ -برای من که از یه دنیا هم بیشتر می ارزه -پس زود باش نشون بده دیگه . همش میگی و دل ما رو می بری. بده اون کیرت رو دیگه .. فرار نکن این قدر آقا پسر . اونو همش برای دخترای جوون نذار . یه نشگون از لپم ورداشت و گفت می دونم از اون پدر سوخته هایی . خوب خرم کردی .. ولی خودمم می خواستم خر شم -رویا جون تو خانومی . سر ور منی . این حرفا چیه . من جز تو با هیشکی نیستم . این حرفا چیه می زنی .. -کارت رو بکن و این قدر هم حرف نزن . رویا از اون هفت خطهاست . -من که همش با توام و به دنبال تو و تازه رستم که همش با منه .. -باشه خیلی دوست دارم همینی که میگی باشه و تو فقط مال من باشی ولی الکی دلمو خوش نمی کنم که می تونی فقط مال من باشی -فقط مال توام . با این شرایطی که داریم پیش میریم و با این اقتصاد نازنینی که داریم فکر کنم خانه های عفاف هم دوباره باز شه و نشه زن گرفت .. -نه تو رو خدا از این حرفا نزن من می ترسم برای رستم می ترسم . -ترس نداره رویا جون .. یک رویای دیگه ای یک رویای نوعی از جامعه برای رستم خان پیدا می کنیم .. در حالی که کیرمو کرده بودم تا ته کسش و داشت حال می کرد یکه خورد و گفت نه از این حرفا نزن . رستم من نباید این جوری باشه -یعنی میگی الان که من دارم تو رو میگام کار بدیه ؟/؟ اگه اگه رستم بخواد با یک زن دیگه این کار رو انجام بده اسمش بد در میره ؟/؟ -نمی دونم . آخه همه زنا که مثل من نمیشن . -بر منکرش لعنت . بیا از خودمون حرف بزنیم . یه اتوبوس و یک ایمان و یک رویا -بهتره بگی یک رویای با ایمان -و یک ایمان با رویا رویا جان .. دو تایی مون با حرفای عاشقونه و سکسی حال می کردیم . برای چند دقیقه ای رفتیم به سکوت . سکوتی همراه با هوس. این که فکرمونو به این جمع کنیم که از لحظه ها مون لذت ببریم . لذت ببریم و غمهای روز گار رو فراموش کنیم . صندلی رو که به این صورت خوابوندم خیلی با حال بود . چه لذتی می داد . سر رویا با یه شیب رو به پایین یه حالت قشنگی پیدا کرده بود که هوس اونو بیشتر نشون می داد و من در همون وضعیت لبامو گذاشتم رو لباش . کیرمو خیلی آروم توی کسش حرکت می دادم . کون تپل و نازی هم داشت و هوس گاییدن کونشو هم داشتم . ولی فکر نمی کردم بشه توی اتوبوس ترتیب کونشو داد . بسته به این داشت که از قسمت جلو تا کی می کشه که بتونم ار گاسمش کنم . خلاصه با یه حرکت چرخشی بدن رو بدن هم کیرم توی کس ناز و تپل و کوچولوش حرکت می کرد و هم سینه هاش رو سینه ام می گشت و لبام هم که داشت لباشو می مکید . -آههههههه ایمان .. -جااااااان -خیلی شیطون بلایی -رویا من اگه الان گولت زدم تو خیلی وقته که گولم زدی .. -باور کنم که فقط با منی ؟/؟ توی دلم گفتم زنا که کس خل و زود باور و خوش باور هم هستند تو یکی هم روش -آره رویا جون من فقط با توام و تا حالا هیشکی دیگه رو نگاییدم . بازم یه نشگون از لپم ورداشت ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
اتـ ـــــ ــــــــ ــوبــ ـــــ ـــــ ــــوس هـ ـــــــ ــــــــ ـــــــــ ـــوس 24

بگو بگو بازم برام بگو . حرف بزن بگو که با منی . -با توام با توام رویا و تو رویای منی . از وقتی که دیدمت رویای من بودی . حالا هم حس می کنم که رویای خودمو به دست آوردم یک واقعیت شده . ولی کاری نمی کنم که از دستش بدم .. با این حرفام لحظه به لحظه حس می کردم که کیرم با نرمی بیشتری وارد کس رویا میشه و بر می گرده . اونو حسابی شیفته خودم کرده بودم . زن تا نخواد نمی خواد . سایه آدمو با تیر می زنه . ولی وقتی که بهت اعتماد کنه و بخواد حتی جونشو هم واست میده . من لذت می بردم از این که طوری تونسته بودم مخ زنی کنم که لیلا رو داشتم به همچین حالتی می رسوندم . دست خودم نبود . آخه من که نمی تونستم خودمو فقط وقف یک نفر بکنم . من تنوع می خواستم . کیر اگه همش وارد یه باغ شه و گشت و گذار کنه دلشو می زنه . شاید واسه همینه که گفتن یه مرد می تونه تا چهار تا زن بگیره .. اوووووفففففف من که اصلا زن نمی خوام . واسه چی خودمو علاف کنم . -ایمان !عشق من چرا دیگه چیزی نمیگی . چرا ساکتی .. -چی بگم . حالا تمام فکر و ذهنم اینه که تو رو برسونم به اونجایی که مجبور شم لباتو گاز بگیرم که دیگه جیغ نکشی . -تو همین حالاشم جیغمو در آوردی پس منو ببوش ببوس و کارت رو بکن .. مثل یک جوون عشوه می ریخت .. دیگه اصلا به این فکر نمی کردیم که کجا هستیم و این اتوبوس رو باید تحویل بدم . انگاری که در خونه باشیم و این خانوم هم کار و زندگی نداره و من بی خیال تا هر وقت که بخوام می تونم بکنمش . دیگه باید در زندگی راحت راحت بود . آدم اگه به خودش سخت بگیره از قافله عقب می مونه . این جوری که پیش می رفتم هیچ بعید نبود که برم وسط خیابون و یه زیلویی پهن کرده زنا رو روی اون بگام . گویی که در عصر حجر زندگی می کنیم . ولی خودمونیم این روزا زندگی ما آدما مخصوصا در ایران خودمون بی شباهت به زندگی عصر حجری نیست . یا یه زندگی شبیه به زندگی در غرب وحشی . فقط صدای گلوله هاش به گوش نمی رسه .. معلوم نبود روی کس این رویا جون چقدر از این فکرا به سراغم میومد . ولی لبای رویا و بدنش شل شده بود . می دونستم که داره ارضا میشه . وقتی هم که دیگه حرکتی نشون نداد دیگه جایی بیشتر و بهتر از کس سراغ نداشتم که آبمو ول بدم به اونجا . خالی کردن توی کس بیشتر از هر جای دیگه ای به من آرامش می بخشید . همین کارو هم انجام دادم . ولی رویا رو هم دوستش داشتم . سعی کردم این دوست داشتنو در نهایت عشق و احساس به بهترین وجهی نشونش بدم . سرمو گذاشتم وسط دو تا سینه هاش و طوری نشون دادم که نیاز به محبت و نوازشش دارم . این که هنوزم با این که کیر و کمرم سبک شده ولی تشنه هماغوشی با اونم . لذت می برد . برق خاصی رو در چهره اش ی دیدم . نوعی شادی . راستی راستی باز هم جوون تر نشون می داد . هنوز آب کیر من جذب تنش نشده اثرشو کرده بود . -رویا دوستت دارم عشق من .. نگو که این اولی و آخریش بود -ایمان من که این حرفو نمی زنم . من از تو می ترسم که دلتو زده باشم . ولی همش که نمیشه توی اتوبوس این کارو انجام داد . .. -بالاخره یه جایی پیدا میشه . گاهی که رستم خونه نباشه و بدونیم تا چند ساعت نمیاد به بهانه منتظرش بودن می تونم بیام اونجا و هر وقت هم که داره بر می گرده برم یه گوشه ای و بگم منتظر تو بودم .. -اووووخخخخخ ایمان با این که دلم نمیاد این جوری سر پسرم شیره بمالم ولی خیلی بلایی .. واسه تو حاضرم هر کاری انجام بدم . منو ببوس . دوباره منو ببوس . باید یواش یواش تعطیلش می کردیم . خیلی هم خسته شده بودم . گاییدن یک زن حشری که میره به میانسالی برسه کار ساده ای نیست .. اولش ناز می کنه بعدش باز می کنه . وقتی هم که باز کرد دیگه نمی بنده . یکی از دوستان اسیر یک زن بیوه شده بود زنه تا صبح دست از سرش ور نداشته بود . از شب تا صبح یک ریز داشت می داد .. هر چند دوستم می گفت این وسط عملیات هر یک ساعت در میون ده دوازده دقیقه ای استراحت می کردند . وقتی ازش پرسیدم این کیرت چه جوری می کشید. گفت چاره ای نبود ولی کیرم از بس کلفته همون خوابیده اش حتی اگه داخل کس هم شق نکنه که همچین چیزی امکان نداره بازم می تونه خانوما رو ار گاسم کنه .. منم می تونستم کیرمو بدون شق شدن خیلی راحت داخل کس حرکت بدم . خلاصه لباس پوشیدیم و بدون این که به دردسری بخوریم اونو رسوندم خونه خیلی سر و صورت و پس گردن و بازوهاشو چک کردم که یه وقتی پیش رستم لو نره . مثلا جایی شو میک نزده باشم که اثر کبودی به جا گذاشته باشه . اتفاقا رستم خونه بود . می خواستم زود در برم که دیدم در باز شد و اومد بیرون .. سختم بود از این که بازم بخواد چیزایی در مورد مامانش بپرسه و مشورتی کنه که مجبور باشم بپیچونمش .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــرانی .



شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
اتـ ـــــ ــــــــ ــوبــ ـــــ ـــــ ــــوس هـ ـــــــ ــــــــ ـــــــــ ـــوس 25

مامان چرا این قدر دیر کردی .-رستم جان به اتفاق ایمان جان رفتیم چند جایی کار داشتم وقتشو هم گرفتم . خیلی هم بد شد . رستم در حالی که به هر دوی ما نگاههای عجیب و غریبی مینداخت گفت این ماشین اداره هست مامان . همین جوری که نمیشه اونو به هر جایی برد . تو که خودت جزو پرسنل دانشگاهی و اینومی دونی . نمی دونم رستم چرا توپش پر بود و خیلی عجیبانه به من و مادرش زل زده بود . سعی می کردم بهش نگاه نکنم و یه وقتی متوجه شرمندگی من نشه که ننه شو گاییدم . نمی دونستم باید چیکار کنم . چی بهش بگم . اگه اون بفهمه که من و مادرش با هم رابطه داریم دیگه من چه جوری تو روش نگاه کنم . هیچوقت خودمو نمی بخشم . من و اون خیلی صمیمی شده بودیم . هر چند من بیشتر به خاطر مادرش بود که باهاش می پلکیدم . ولی حالا که خرم از پل گذشته بود حالا یه مختصر دلسوزی هم در من به وجود اومده بود . یعنی اون نمی ترسید که مادرش با یکی باشه که پولشو بالا بکشه ؟/؟ یعنی اون تا این حد راضی می شد که مادرش بره زیر کیر من تا آینده اش به خطر نیفته ؟/؟ این که بچه های این دوره زمونه خود خواه شدن و بیشتراشون این جورین شکی درش نیست . آیا این می تونه در غیرت رستم تاثیر بذاره ؟/؟ خدا کنه که بی غیرت شده باشه نسبت به ننه اش . -رستم جان با درسات چه طوری . -بد نیست .. ولی سعی کن دیگه به خاطر مادرم خودت رو به دردسر نندازی . - مادرت جای مادر ما هم هست هر چند این چند سال اختلاف سنی که بین من و تو هست اون بیشتر به این می خوره که جای خواهر بزرگم باشه . یه خورده از این کس شرات تحویلش دادم . رویا که بی خیال تر نشون می داد از من دعوت کردکه برم خونه شون . یه شربتی برام درست کنه . با این که دیرم شده بود ولی نتوستم دعوتشو رد کنم . اون بد جوری شیفته من شده بود . حتی جلو پسرش خیلی راحت تر با من حرف می زد . این کار بیشتر رستم رو مشکوک می کرد .. من دوست داشتم بیشتر بشینم ولی زود خداحافظی کردم . رستم باهام تا دم در اومد -خب ایمان به نظرت اون مشکلی رو که در موردش حرف می زدی راه حلی هم داره که مامانمو مردایی از راه به در نکنن که طمع مال و اموالشو داشته باشن .. -رستم جان یک زن یه نیاز هایی داره . راحت بگم ناراحت نمیشی ؟/؟ می خوام پوست کنده بگم . همین جوری که تو دوست داری کیرت بره توی کس یک زن یک زن هم دوست داره کیر یک مرد بیاد توی کسش . پس ناراحت نباش .این رسم روز گاره . ولی مادرت باید یه جایی خودشو تخلیه کنه که به تو ضرری نرسه . رستم من خیلی خاطرتو می خوام . خیلی بده یه مرد غریبه بیاد مال یتیمو بخوره -آره داداش راست میگی . ناموس یه نفرو ببره چاره داره ولی مال نه .......حس کردم داره به من متلک میگه . صحبتای ما شده بود صحبتای کارگاه و قاتل در داستان جنایت و مکافات از داستایوسکی . -نه رستم جان این جوری ها هم که فکر می کنی نیست . یک مادر برای پسرش یک مادره . عشق مادری و فرزندی چیز دیگه ایه و هوش و شهوت و عشقی که نسبت به مرد دیگه ای داره چیز دیگه . ناموس به جایی نمیره .... داشتم غیر مستقیم بهش می گفتم که اگه من ننه ات رو گاییدم به نفع تو کار کردم . نه ناموست رو بردم نه ارث پدرت رو . خلاصه مغزم داشت می پاشید . ماشینو تحویل دادم و رفتم خونه اون شب تا صبح این ور و اون ور می کردم . یعنی چه رستم چرا این جوری با من حرف می زد . نه ..نه... اون فقط می تونسته اتوبوسو که ده کیلومتر اون طرف خونه اش بود و من داشتم ننه شو داخلش می گاییدم دیده باشه . وگرنه هیچ دلیل دیگه ای نمی تونست وجود داشته باشه که از گاییده شدن مادرش مطلع باشه . روز بعد یه صحنه عجیبی رو در دانشگاه دیدم . بعد از ظهر بود و من هم ماشینو تحویل داده بودم و می خواستم برم سمت آبدار خونه یه چایی بخورم . همه جا ساکت بود . فقط صدای خنده چند تا دختر رو در اتاق بغلی شنیدم . فکر کنم یکی از کلاسا بود . کلاسا که تعطیل بود . دستگیره درو به طرف پایین فشردم . سفت بود .در باز نمی شد . یه فشار دیگه آوردم . یه لحظه انتهای در در قسمت قفل یه شکافی بر داشت در باز شد و کلید افتاد روی زمین . ظاهرا در قفل بود و من به زور اونو باز کرده بودم . نمی دونستم این جوریه . از اونجایی که گاهی که صدای دختر رو می شنیدم و هوس عشق و حال می کردم و از خود بی خود می شدم دیگه سرو میذاشتم و می رفتم به میون دخترا عادت کرده بودم . آخه اونا هم خوششون میومد ... اوخ اوخ چی می دیدم . دخترا رو همون صندلی های چوبی رو پای طرفشون نشسته بودند و تا منو دیدند از جاشون پاشدن . دامن یکی به لبه صندلی کیر کرد و اونو با مخ انداخت زمین . واما از طرفشون . معاون آموزشی و چند تا کار مند دیگه ... منو دیدند یخ شدند .. آقای معین معاون آموزشی دستپاچه شد و گفت ایمان جان درو ببند .. کسی غیر تو که اینجا نیست .. ما اینجا جلسه داشتم برای رفع مشکلات دانشگاه .. یکی دو تا از دخترا که خیالشون نبود و از اون کرمای روز گار بودند گفتند البته هنوز مشکلاتمون حل نشده بود که شما تشریف آوردین ....ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
اتـ ــــــ ــــــــــ ـــــــــوبـــ ــــــــــ ـــــــوس هــــ ـــــــ ــــــــ ـــــــــوس 26

-درو ببند ایمان .. یکی از دخترا که بد جوری آدامس می جوید و چشاشو خمار کرده بود و خیلی هم لاتی حرف می زد گفت -معین جون این آقا رانندهه باید جور همه این آقایونو که برای رفع اشکال اومدن باید بکشه تا دیگه هست خودشو نخود توی آش نکنه .. یه لبخندی زده گفتم که آسیاب به نوبت برای همه شما حلال مشکلات هستم . اما سر فرصت . این جوری که نمیشه یک دفعه همه این سختیها رو بر طرف کرد . انگاری دو سه تا از این پسر دخترا یه چیزی بالا انداخته بودند و رفته بودند توی حال . خیلی از این کار زشتشون بدم اومده بود . دانشگاه محل تحصیله . حالا اگه به آدم درمونده ای چون ایمان خان که ایمانش خیلی قویه و بنا به دلایل اقتصادی و روحی و عدم وابستگی نمی خواد از دواج کنه اگه کس و کونتونو دادین هیچ ایرادی نداره . هر چند می دونستم بیشتر به دلیل اقتصادیه که نمی تونم از دواج کنم . معاون آموزشی به تته پته افتاده بود . نمی دونست چیکار کنه . چند تا صندلی گذاشت پشت در و گفت می دونم ایمان جان تو از خودمونی . اون وقتا که تو دانشجوی اینجا بودی و منم کار مند خیلی هوای تو رو داشتم . چون بچه درس خونی بودی و می دونستم که یه روزی به جایی می رسی -آره شدم راننده اینجا .. -ولی خب یه مدت که بگذره می تونی استخدام شی و یواش یواش راه ترقی بازه . هرچی که فکر می کردم اون کجا به درد من خورده چیزی به یادم نمیومد . شاید این جوری خواسته به دیگران القا کنه که نترسه . -ببین عزیز تو برو با اینا حال کن من خودم کنار در وای می ایستم . -ببینم فکر نمی کنید اگه جای دیگه ای این کلاس رفع مشکلات رو دایر می کردید بهتر می بود . یکی از دخترا که کمی مسلط تر به خودش بود و بهش نمیومد که روان گردان مصرف کرده باشه خودشو به من نزدیک کرد و گفت آقای راننده ..-ایمان -آقا ایمان من هر وقت که سوار ماشینت میشم حس می کنم که رفتم زیر کیر تو .. این از آرزوهامه که باهات حال کنم . حالا دیگه یه توفیقی حاصل شده دیگه هدیه رو که رد نمی کنن . همه شون بد جوری جفت کرده بودند . دختر پسرا از اخراج شدن و معاون هم هم از اخراج شدن و هم شاید به زندان افتادن .. هر چند از نظر کیفری فعلا نمی شد اونا رو گیر داد ولی در هر حال می شد یه جورایی براشون مایه اومد . اونا یا باید منو سر به نیست می کردند یا رضایت منو جلب می کردند . شیلا دستشو رسوند به کمر بند من . جلوی تقریبا ده نفر چطور می تونستم سکس کنم . سختم بود ولی شیلا خیلی خوشگل بود . موهای صاف و اتو کشیده مشکی و بلندش کمی پایین تر از کمرش افشون شده بود . با چشای درشت و خمار و شهلای خودش طوری بهم نگاه کرد که من دست و پامو گم کردم . شاید جادو به همین چیزا میگن که آدم قفل می کنه و به طرف خاصی کشیده میشه . دلم می خواست اول اون لبارو می بوسیدم و بعد از یک عشقبازی ناب در مراحل مقدماتی اونو به فینال می رسوندم و با خشونت فرو می کردم توی کونش و حالا اگرم اپن بود که چه بهتر می تونستم فرو کنم توی کسش . -آقا معین این گوشه کنار جای خلوت تری هم هست ؟/؟ -ببین اصلا دوست داری شیلا رو بگیر ببرش .. اون از خودش خونه داره .. -به نظر شما مشکلات توی خونه ایشون بهتر حل نمی شد . -فضای آپارتمانش و محیط زندگی اون که خیلی فضول داره گنجایش این همه آدمو نداشت . حالا یه نفررو میشه حلش کرد . یه نگاهی به شیلا انداخت و اونم گفت درست می فر مایید ..-شیلا جون هوای آقا ایمانو داشته باش . منم قول میدم با مسئول امتحانات و اونی که سوالات آخر ترمو از استاد می گیره و تدوینش می کنه هوای تو و بقیه رو داشته باشم . فقط این مسئله باید سکرت بمونه -مثل همیشه من خودم می دونم . راستش می تونستم همونجا بمونم و بقیه رو هم بگام ولی حال و روز خمارشونو که دیدم چنگی به دل نمی زدند . تازه این جوری خیلی هم بهتر بود . معین فقط گریه نکرده بود . بد جوری داشت به دست و پای من می افتاد . واسه این که هنوز قدرت خودمو بهش نشون بدم گفتم بعدا در این مورد حرف می زنیم . صورت و پیشونی منو بوسید و گفت نوکرتم می دونستم خیلی ماهی . خیلی ها امروز غیبت کردند . -ببینم بر نامه شبانگاهی داشتین . روی این نیمکتها که پر و پاچه آدم درد می گرفت . تازه دانشگاه چند تا نگهبان داره .. -میشه با بعضی از نگهبانا دوست شد . دور بین ها رو در بعضی از قسمتها از کار انداخت . مسئول سایت و کامپیوتر و چند تا از دست اندر کاران الکترونیک که با چم و خم اینجا آشنان با مان ... عجب چیزی شده بود . واقعا با یک باند طرف بودم . با شیلا راه افتادیم که بریم . یکی دو سالی رو از من کوچیکتر بود . وقتی که فهمیدم اونم یک زن مطلقه بوده وراه کسش بازه خیلی خوشحال شدم . ولی اگه بخواد واسم پاپوش درست کنه . منو بکنه شوهرش چی ؟/؟ یه پرشیا سفید داشت که عین عروس تمیز و سفید و براق بود . سوار ماشینش شدم و رفتیم طرف خونه شون ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
اتـ ـــــــــــ ـــــــــــــ ـــــوبــــ ــــــــــــ ـــــوس هــــ ــــــــــــ ـــــــــــ ـــوس ۲۷

آپار تمانش طبقه سوم بود .. با هم رفتیم داخل . یه جوری آدامس می خورد که منو یاد جنده ها مینداخت . دوست نداشتم که حرکاتش این جوری باشه ولی طرز صحبت و کارای دیگه اش خیلی با متانت بود . با خودم گفتم به درک می خوام چیکار کنم . مگه می خواد زنم شه . کیرمو همچین می کنم توی دهنش که آدامس خوردن یادش بره . وقتی وارد خونه شدیم آدامسشو انداخت توی سطل آشغال . با این کارش انگاری اعصاب من کمی آروم گرفت . جووووووون عجب بدنی داشت . تازه داشتم زوایای تن و بدنشو خوب بر رسی می کردم . راستش در میون جمع که نمی تونستم دست خودمو رو کنم . بذار معاون آموزشی همش در ترس باشه و ندونه که باید با من چیکار کنه . البته من که به هیچ وجه نامردی در ذاتم نبوده نخواهد بود و اصلا چیکار به کار اونا دارم . بشر آزاده . اختیار داره . می تونه از تن و بدنش استفاده کنه . تازه اونا که نرفته بودن وسط خیابون .. یه عده ای بودن که رضایت داشتن . می خواستن حال کنن . اصلا خود من مگه در اتوبوس دانشگاه از این کارا نکرده بودم ؟/؟ چطور می تونستم و می تونم وجدان خودمو زیر پا بذارم . با این حال باید از این مسئله به نفع خودم استفاده می کردم وکاری می کردم که با احترام و ترس خاصی با هام روبرو شن . شیلا از پنجره به بیرون نگاه می کرد . مانتوشو در آورده بود . یه تاپ یا نیمتنه بی آستین و کیپ که نصف سینه هاشو انداخته بود بیرون به تن کرده بود . -خب با یه دوش چطوری ؟/؟ موافقی ؟/؟ ترس برم داشته بود .نکنه بخواد ازم فیلم بگیره .. بگیره چه تاثیری داره . یه نگاهی به در و دیوار انداختم . ولی باید بد بینی رو به کنار می ذاشتم و دل به دریا می زدم . دلمو صاف کردم و گفتم تو برو حموم بر گرد من حسشو ندارم .. -باشه هر طور میل توست . خودم شرمنده شدم از این که اون بی خیال رفت حموم و منو تنها گذاشت . با این حال نگاهی به سوراخ سنبه ها انداختم و دیدم همه چی امن و امانه . در حموم باز گذاشته بود و پشت به من قرار گرفته بود . وقتی اون هیکل رخش و کون تپل و گرد و بر جسته رو دیدم که واسه خودش سبکی داشت زانو هام سست شده بود . فوری خودمو بر هنه کردم . متوجه شده بود که من بیرون در چند قدمی اون قرار دارم . به طرف من قمبل کرد . سرشو خم کرد و از لاپاش به من می نگریست . دستاشو گذاشته بود رو قاچای کونش و طوری برش های کونشو به دو طرف باز کرده بود که سوراخ کونش به اندازه یه سکه نیکل درشت مشخص شده بود . اون به کسش دست می مالید و من به کیرم . اما ابتدای مقعد و اون سوراخ کونش منو به هیجان آورده بود . طوری که حس کردم نمی تونم فعلا اون جور که باید به کسش توجهی داشته باشم . نزدیکش شدم . سرشو از لاپاش بیرون کشید . حالا دیگه به سینه هاش دست می زد و با هاشون ور می رفت . -شیلا سوراخ کون معرکه ای داری . -فکر نکن سوراخ کون من گشاده ها . استیل اون به همین صورته . همه ازش تعریف می کنن . هر کی این سوراخ رو می بینه اول دلش می خواد کیرشو فرو کنه توش و بعد از کسم کام دل بگیره . ولی هر کی کسمو نکنه سرش کلاه رفته -من که هر دو تا شو می خوام .دو تا انگشت شستمو در دو طرف سوراخ کونش قرار دادم می خواستم که با باز کردن و کشیدن اونا به دو طرف دوباره همون حالات چال یا چالک رو به وجود بیارم . چقدر از این دایره کوچولو خوشم میومد .دایره کوچکی در میان دایره بزرگ . البته کس رو میشه گفت مرکز این دایره هست . خواستم همون اول کیرمو توی کس فرو کنم ولی حس کردم که باید خوب با این کون حال کنم . لیسش بزنم . حتی با قسمتای گوشتی کون و کپلش حال کنم که واسم حسرت و پشیمونی باقی نمونه . اونم خوب می دونست که چیکار کنه که بیشتر دلمو ببره . واسه همین همش ناله می کرد و از کیر می گفت . -دلت نمی خواد نوک زبونموبکشم روی سوراخ کونت ؟/؟ خیسی کستو بخورم ؟/؟ -تو که همش حرف می زنی . زود باش این کارایی رو که گفتی انجام بده . واسه چی این قدر معطل می کنی . ببینم داری استخاره می کنی ؟/؟ می دونستم کمی شوخی هم چاشنی حرفاشه .. کیرمو به صورتش نزدیک کردم ولی بهش گفتم دست بزن ببین چطوره ؟/؟ یه نگاهی به کیرم انداخت و گفت از پشت دیدمش ولی چون نگاه مستقیم من به کله کیرت بود و از پهلو ندیده بودمش متوجه کلفتی و بلندی اون نشده بودم. ایمان تو واقعا حرف نداری . -من حرف ندارم یا کیرم -هر دو تا تون .. یه چند تا لیس به کیرم زد و اگرم می خواستم برام ساک می زد ولی تر جیح دادم که بیفتم به جون کسش .. نوک زبونمو گذاشتم روی سوراخ کونش . -جاااااان بخور بخور سوراخ کونمو لیس می زنی طوری کیف می کنم که دلم می خوا دهمین جالا کیرتو فرو کنی توی کونم .. با این که این حرفو زد از همون پشت چوچوله ها شو خوب لیس زده و بین دو تا انگشتام تیکه های تاج خروسی کس و چوچوله رو با هاشون بازی می کردم -نهههههه ایمان .. کسمو هم به خارش آورد -بهش بگو تو نوبت وایسه کون منتظره . دو طرف سر مقعدشوبه پهلو ها بازشون کردم و سر کیرمو به سوراخ کون فشار دادم . کله کیر من به راحتی رفت توی کونش و تا چهار پنج سانت هم مشکلی نداشتم . -شیلا کیف می کنی ؟/؟ -تو چطور ایمان -من که به کونت نگاه می کنم انگاری هر لحظه می خواد آبم بیاد چه برسه به این که حالا کیرم توی کونته ... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
اتــ ــــــــــ ـــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــ ــــــــوس هــــــ ــــــــــــ ــــــــ ـــوس ۲۸

ببینم پسر تو که نمی خوای برو بچه های دانشگاه رو لو بدی . معین پسر خوبیه . اصلا کل برو بچه هایی که دیدی همه شون خوب و مهربون و دوست داشتنی هستند . -مخصوصا دختراش -اوه پسر از اونش دیگه نگو . ولی ایمان جون الان بهترینشون در اختیارته که تونستی کیرت رو فرو کنی توی کسش . دیگه چی می خوای . وقتی این هیکل و تن و بدن در اختیارته دیگه که نباید از بقیه حرفی بزنی . آدم اگه یه چیز خیلی شیرین و دلچسب میل کنه ضعیف تر از اون دیگه بهش مزه نمیده . -خب شیلا جون یعنی میگی من نباید به فکر بقیه باشم ؟/؟ -همین طوره . کونشو دور کیر من می گردوند -آههههههه کونم کونم .. چقدر دلم می خواست سوراخ کونمو ببینم اون کیرت رو که چه جوری اونو می فرستی رو به جلو وقتی هم که می کشیش عقب سوراخ کون خودمو ببینم به من حال میده که می تونم بهت حال بدم . یه فشار دیگه ای به کیرم آوردم تا به قسمت بیشتری از کیرم لذت بدم . انگاری حرکت رو به جلوش کمی سخت شده بود . کیرم توی کسش قفل شده بود وقتی خواستم اونو به عقب بکشم شیلا هم کونشو با یه حرکت رو به عقب با کیرم هماهنگ کرد . همین کارش منو بی حس کرده بود . یه دستمو گذاشته بودم رو سینه اش و با دست دیگه روی کسشو فشار می دادم . برای لحظاتی حرکتی نمی کردم . کیرم و قسمت زیر نافم به شدت داغ شده بود . منی من حرکتشو شروع کرده بود . گذاشتم تا اونجایی که جا داره توی کون شیلا خالی شه . -پسر چند تا پرش توی کون من ؟/؟ انگاری چند ساله آبتو ندادی بیرون ...... به نطرم به جای چند سالی باید می گفت چند ساعت . -پسر خوب تونستی حال کنی ؟/؟ بهت مزه داد . تو کیف کن انگاری که من هم دارم لذت می برم . حالا دیگه یک مرد خوب باید به فکر زنی هم که داره باهاش حال می کنه باشه . کاری کنه که بهش خوش بگذره و این لحظه های با هم بودن براش یه خاطره بشه . شیلا به شدت حشری شده بود . اینو از چهره اش می شد به خوبی فهمید . -ایمان بخواب رو زمین . رو زمین و زیر شیر های آب متصل به دوش خوابیدم زیر دو تا شیر و لوله های متصل به هم . کسشو گذاشت رو سر کیر من . دستاشو گذاشت روی شیر آب و اونا رو محکم نگه داشته با یه فشار کیرمو از پایین فرستاد به داخل کسش و با نگهداری شیر آب خودشو رو به جلو کشیده و عقب می رفت . یواش یواش این کار رو با سرعت بیشتری انجام می داد ه کسش سراسر خیسی و هوس بود . کیرم هر چند کمی افت کرده بود ولی اون با فشاری که به شیر آب می آورد و خودشو رو به جلو می کشید لذت کسشو به نهایت رسونده و یکسره ناله می کرد . -آخخخخخخخخ ایمان .. ایماااااااااان .. استخونای کیرمو همچین کرده بود که هر لحظه حس می کردم می خواد بشکنه . گذاشتم هر کاری که دوست داره و خوشش میاد انجام بده . گفتم بهتره کاری به کارش نداشته باشم . من از طرف کونش ازش لذت برده بودم . با کسش هم داشتم حال می کردم . می خواست خم شه و منو ببوسه ولی او نوقت باید شیر آبو ول می کرد و دیگه نمی تونست اون جوری که دلش می خواد رو کیر من سوارشه و حرکت کنه . جیغ زدنهاش به اوج رسیده بود . حس کردم اون کس غلیظش یه حالت رقیقی پیدا کرده و شیلای نازم رفته به کما . دیگه حرکتی نمی کرد . باید ار ضا شده باشه . همین طور هم شد . خودش اینو بهم گفت . رو من دراز کشید . حالا می تونستیم خیلی راحت لبای همو ببوسیم . حس کردیم دیگه هیچ فاصله ای بین ما نیست . بوسه از لبهای داغ و شیرینش به زیبایی شیرین ترین لحظه های زندگیم بود . معلوم نبود که من چند تا دختر باید ببینم تا یکی از اونا به همسری من در بیاد . فعلا که زن نمی خواستم ولی برای از دواج باید احتیاط کرد . -من می خوام ایمان ! هنوز سیر نشدم . اون افتاده بود رو من و من احساس خستگی می کردم . دو تایی مون رفتیم روی تخت . کیرمو گرفت توی دهنش . حرفای وسوسه انگیز زیادی می زد . چقدر از ساک زدنش لذت می بردم . از ته بیضه من تا نوک آلتمو لیس می زد و بعدش با مکندگی خاصی همون مسیر رو شروع می کرد تا به انتها . -شیلا تو که دوباره داری منو می کشی -زنا هم شیطونن هم فرشته . شاید این جوری که داری منو می کشی نوعی زندگی دادن به من باشه .. با این کس شعر گویی ها زمان رو سپری شده می دیدم . با همه اینها سرمو چند بار به علامت فشار و بی حسی گردوندم .این بار قمبل کرد و من از همون طرف اقدام کردم . در حالت سگی شیلا , کیرمو از پشت کردم توی کسش .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
     
  
زن

 
اتــ ــــــــــــــ ـــــــــــــوبــــــــــ ــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــ ـــــــــوس ۲۹

چه حالت قشنگی داشت شیلا .. دلم می خواست دو طرف کونشو با کف دستام سرخ سرخش می کردم . مات مونده بودم و به کون گنده خوش ترکیبش نگاه می کردم . خودمو بهش چسبوندم . سینه هاشو گرفتم توی دستم و کیرمو به ته کسش فشار داده و در حالت ثابت نگهش داشتم . تماس تن من و اون داغم کرده بود . واسه انزال دیگه نیازی به این نبود که با چند ضربه پی در پی به کیرم انرژی بدم . خیلی نرم و با لذتی که از همون ثانیه اول بهم آرامش می داد آب کیرمو روونه کس شیلا جون کردم . -پسر معلومه که خیلی حال کردی -خیلی بیشتر از اون چه فکرشو بکنی . -ببینم تو که نمی خوای واسه معین مایه بیای . -نمی دونم من اهل نامردی نیستم . همه مون دوست داریم از زندگی خودمون لذت ببریم . سکس هم یه نیاز از نیاز های زندگی ماست که باید تامینش کنیم و اونم ما رو تامین کنه . ولی فرض می کنیم سر نمی رسیدم و متوجه نمی شدم . اگه یکی دیگه میومدومتوجه جریان می شد آیا مثل من دلسوز و محافظه کار می بود ؟/؟ شیلا روشو بر گردوند .-ممنونم ایمان جوابمو گرفتم . در جا کیرمو گرفت توی دهنش تا برام ساک بزنه . اون قدر برام ساک زد که نه تنها اون آب باقیمونده آلت منو بیرون کشید و خورد یک بار دیگه هم پس از چند دقیقه ساک زدن آبمو آورد و اونو دیگه یکسره با لذت خورد . تا برم لباسمو بپوشم اونم یه زنگی واسه معین زد و با خوشحالی مطمئنش کرد به این که از جانب من خطری اونا رو تهدید نمی کنه . -واقعا که شما که خربزه می خورین باید پای لرزش هم بشینین . خلاصه نصیحت کردن منم همچینا هم منطقی نبود چون منم کس خل تر از اونا بودم . آخه آدم توی روز روشن وسط خیابون شلوغ شهر داخل اتوبوس دانشگاه میاد و سکس می کنه ؟/؟ اگه منو می گرفتن دو تا جرم که سهله ده تا جرم و خلاف به من می چسبوندند . از اونجا دوباره رفتیم به دانشگاه .. انگاری این جمعیت منتظر بودند که کار من و شیلا تموم شه و بر گردیم . دیگه بلبل زبون شده بودم . -ببینم آقایون خانوما شما کار و زندگی ندارین . الان ساعت چنده ؟/؟ .. نمی دونم اینجا دانشگاه بود یا جنده خونه ؟/؟ زمانی که من دانشجو بودم تا این حد اسلامی نبود . معاون آموزشی رو کرد به من و گفت . ایمان جان من یک طرحی دارم که موافقت اصولی تو شرطه . اگرم می خوای افرادی رو هم که مورد اعتماد تو هستند در این طرح شرکت بدی ما حرفی نداریم . یعنی من یکی به تو اطمینان دارم . سر در نمی آوردم که چی داره میگه و طرح چیه -ببخشید معین جان مگه قراره یک پروژه ای رو ردیف کنین که منم درش نقشی داشته باشم ؟/؟ خوشحال شده بودم از این که در یک طرح اساسی مشارکت داشته باشم . این طرح چی می تونه باشه .. ؟/؟ معین خیلی این پا و اون پا کرد که با من در میون بذاره یا نه ؟/؟ یواش یواش ترس برم داشت . با این قیافه های شیش در هشتی که اینجا دیده بودم مشکوک شدم به این که نکنه ازم انتظار دارن که واسشون مواد حمل کنم . واقعا نمی دونستم که آیا اینا شیشه ای هستند یا روان گردانی .. -ایمان خان رک و پوست کنده بریم سر اصل مطلب ما هواتو داریم . پول خوبی هم گیرت میاد . ما هفته آینده به یه مناسبتی چند روزی روتعطیلیم . می خواهیم یه بر نامه سفر و پیک نیک دسته جمعی با این اتوبوس بذاریم . یه گردش تفریحی علمی .. خلاصه با یه بهانه ای راه بیفتیم بریم گردش .. نفسی به راحتی کشیدم -خب این که دیگه گفتنش این قدر زحمت نداره -اتفاقا علاوه بر این که گفتنش زحمت داره پیاده کردنش هم خیلی پر زحمته . کافیه یکی از مسافرایی که با خودمون می بریم بز بازی در بیاره . خطش با ما نخونه . ما باید از اول اونایی رو که با خودمون می بریم حسابی چک کنیم . روحیه شونو ارزیابی کنیم . شناخت کافی راجع به اونا داشته باشیم -ببخشید مگه ما قراره به فضا بریم . این جوری که داری میگی فقط فضانوردی امریکا ناسا روی فضا نوردای خودش همچین بر نامه هایی پیاده می کنه .. -کار ما هم به نوعی فضا نوردیه .. -ببخشید من اهل شیشه و مواد روان گردان نیستم .. -ما هم نیستیم ..ولی تو اهل همون چیزی که ماییم هستی .. داداش همین الان یه چشمه شو که با شیلا رفتی . ما می خواهیم یه بر نامه سکس سکس سکس و داغ داغ داغ در اتوبوس پیاده کنیم . خوش بگذرونیم . به کمک تو هم نیاز داریم . فعلا چهار ده پونزده نفری هستیم . به یک نحوی مجوزشو از کسی که مجوز میده و خودش اهلشه می گیرم . به هیچ وجه نمی خوام افرادغیر از این موضوع با خبر شن و ثبت نام کنن . خلاصه میریم می گردیم و خوش می گذرونیم . اگه تا ده نفر مورد اعتماد رو تونستی جورشون کنی بد نیست . حداقل سی نفر رو بشیم که اتوبوس پر تر شه بهتره . اون جوری اگه نیمه پر ونیمه خالی بریم ممکنه مشکوک شن .. پول خیلی خوبی هم بهت میدیم . اگرم مخالفی فراموش کن چی بهت گفتیم . یه نگاهی به بقیه انداختم . دختراش بد نبودند . -به یک شرط موافقم . -چه شرطی . -از این قرص های نشاط آور و مواد مخدر همراهتون نیارین . -ایمان ما اهل این بر نامه ها نیستیم .. ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
صفحه  صفحه 3 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

اتوبوس هوس


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA