ارسالها: 3650
#35
Posted: 30 Nov 2013 21:15
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 34
هیجان و هوس من و رویا رو از این رو به اون رو کرده بود . اراده مون دیگه دست خودمون نبود . فقط یه لحظه متوجه شدیم که دو تایی مون لخت در آغوش همیم و اون چه جوری به طرف کیر من یورش برده و اونو گرفته به دهنش . -جااااااااان ایمان ایمان! بدون تو ایمان من کامل نمیشه . من دارم لذت می برم . .. بده بده اونو به من .. -نههههههه نهههههه رویا اگه الان رستم بیاد .. -بذار بیاد بذار بیاد چند بار باید بگم که عیبی نداره دررو که قفل کردیم . مامانش داره کیف می کنه . هر چی من سر حال باشم به اون بیشتر می رسم .. -رویا رویا ! هر بار که می بینمت انگاری رویایی تر از دفعه قبل میشی .. -چشات قشنگه ایمان . همون چشایی که میشه چشای من تا با اون دنیا رو خیلی قشنگ تر ببینم . -چقدر به من افتخار میدی ؟!.. چون این حرفو قشنگ ترین زن دنیا داره بهم می زنه . می خواستم فشار زیادی به رویا وارد نکنم .. -چقدر ملاحظه منو می کنی . عیبی نداره بذار گونه هام گلگون شه پسرم بفهمه که مادرش حال کرده . این جوری حسابی آب بندی میشه . من خیلی خوشم میاد . .. داشتم به این فکر می کردم که بیچاره رستم تا میره این مسئله رو که من دارم مادرشو می کنم هضمش کنه می بینه که چند نفر دیگه هم دارن از وجودش مستفیض میشن .. اونجا باید دم این شیلا رو ببینم یا یکی دو تا از این دخترا رو که حسابی حال اونو جا بیارن تا همه چی به خیر و خوشی بگذره وگرنه بد جوری گند کار در میاد . ولی حالا باید کون این رویا رو در یابم . نمی دونم چرا این روزها کون کلفت کردن و خوش کون بودن میون زنا مد شده . باسن های بر جسته و هوس انگیز .. حتی یه سری ورزشهایی هم در این زمینه رونق پیدا کرده که خانوما باسن های خودشونو تنظیم می کنند تا به فرم دلخواه آقایون درش بیارن ولی این رویا جون من از اون وقتی که یادم میاد و دیگه کلاس ورزشی هم در کار نبود همین جور خوش کون بود ولی الان به فکرش افتاده که برای حفظ فرم اون بره ورزش . -رویا من فدای اون کونت . هرچی گنده تر و چاق تر بهتر . دست از گاییدنش کشیده و سرمو گذاشتم لاپاش .. -نکن ایمان ولت نمی کنم . داری یه کاری می کنی که اگه الان رستم هم بیاد بهت میگم جلو اون منو بکن . چون دیگه هیچی جلو دار من نیست . من فقط تو رو می خوام . فقط کیر تو رو می خوام . ولی خوشم میاد که با لذت داری همه جامو می خوری .. واسه این که به وقت رسیدن رستم کیر و کمرم سنگین نباشه سرعت عملیاتو زیاد کردم . دو طرف کون رویا رو بازش کرده اون سوراخ خوشگل کسشو انداختم توی دید . اصلا نفهمیدم این کیرم کی رفت تا ته کس این زن حشری .. دیوونه اش کرده بودم -رویا ساکت ساکت الان رستم کلید داره میاد صدات رو می شنوه می فهمه که زیر کیر منی . زشته بده . من چه جوری تو روش نگاه کنم . -خوبه .. خوبه .. من باید بیشتر خجالت بکشم خیالم نیست تو می خوای روزی دو ساعت فقط پیشش باشی . عشق من چی داری میگی . این قدر حساس نباش . بذار صدام در بیاد . این جوری بهم بیشتر مزه میده .. بیشتر حال می کنم . بذار رستم بدونه . من که دیگه گیرش نمیدم . اونم منو بذاره به حال خودم . . شل نشو ایمان . با همون سرعت منو بکن که رویا فدای ایمانت شه . .. بعد از چند دقیقه حس کردم که اونو ارضاش کردم . پس از لحظاتی سکوت و آرامش بعد از سکس که سینه هاشو در دستام نگه داشته و حرکتی نمی کردم آب کیرم خود به خود روونه کسش شد .. . ولی اونو از توی کس بیرون نکشیدم . نگاهمو به دو تا قاچای کونش دوخته بودم . -رویا کمرت درد گرفت ؟/؟ -نه عزیزم نه عشق من تا هر وقت که دوست داشته باشی همین جوری واست زانو می زنم .. اصلا به پات میفتم . -ملکه زیبای من .. -عزیزم کیرت که داره بازم شق می کنه -این بار واسه کونته . تو که می دونی زیارت من قبول نمیشه اگه یه طواف و زیارتی از کون مقدست نداشته باشه . کیرمو در آورده و با خیسی کس و منی های بر گشتی خودم روی سوراخ کون رویا جونو آب مالی کرده و کیرمو فرو کردم توی کونش .. -خیلی می چسبه و حال میده رویا .. -تو چطور دلت میاد که این بدنو این کس و کونو زیر کیر یکی دیگه ببینی .. -سعی می کنم وقتی که این حادثه شوم اتفاق افتاد نبینم .. -دیوونه همیشه یه حرفی واسه گفتن داری . ولی من اصلا دلم نمی خواد یکی دیگه به بدن من دست بزنه . فرق ما زنا با شما مردا در همینه دیگه . وقتی ما به یک مردی وابسته میشیم دیگه همه جوره وابسته میشیم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#37
Posted: 14 Dec 2013 21:12
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 36
-به چی فکر می کنی رستم ؟/؟ -نمی دونم به گردش علمی و سفر احتمالا چتد ساعته مون .. شاید هم یکی دو روزه . فکر کنم هفته آینده بشه دوروزی رو رفت . هواشناسی هم ازورود یک تو ده هوای گرم به این طرفا خبر داده -ایمان خان من نمی دونم جریان چیه .. -آقا رستم رویا جان که تشریف میارن . خوش می گذره . می خواستم در مورد یک راننده دیگه باهاش حرف بزنم ولی گفتم بهتره فعلا افکار و اندیشه های خودمو باهاش در میون نذارم . ممکنه اون از همین حالا حساس بشه فکر کنه چه بر نامه ها و نقشه هایی داریم . در حالی که راستی راستی هم نقشه و بر نامه داشتیم . این معین خان هم حتما یه سری رو که خودش باهاشون آشنایی داشت می آورد . تو ده هوای گرم به همراه عده ای آدم داغ . فقط از این بز بازی رستم می ترسیدم . من به پیروی از این عبارت که جنگ اول به از صلح آخر با رستم حرف زده بودم اگه می دونستم مشکلی پیش نمیاد اصلا چیزی بهش نمی گفتم . ولی حس می کردم که حسادت خاصی نسبت به من داره از این که من جای اونو در قلب مادرش گرفته باشم . در حالی که عشق یک مادر به پسر با عشق اون نسبت به یک مرد غریبه یا معشوق فرق می کنه . در مواردی ممکنه عشق مادر نسبت به مرد غریبه هم قوی تر باشه ولی این حالت موقتیه . خلاصه روز بعد مسئله رو با معین در میون گذاشتم . این که منم می خوام حالی کرده باشم و اگه یک کمک راننده با هام باشه بد نیست .. اونم به من رانند ه ساختمون بغلی رو پیشنهاد کرد .. -این اکبر آقای ما اهل حال هم هست .. -ولی خیلی هم لاغره .. -بهش می گن اکبر کاغذی ولی خیلی ها میگن از اون زن باز هاست . -ببینم دهنش قرصه -اتفاقا خوب شد به من گفتی که اونو هم بیاریمش . -اگه اون بیاد خیلی به نفع من میشه ولی امید وارم کفه تزازو به نفع مرد ها سنگینی نکنه . هر چه تغداد خانوما بیشتر باشه ما مردا می تونیم بیشتر حال کنیم و خانوما هم دیگه نمی تونن به ما فخر بفروشن -ایمان خیلی هم گل گفتی . منم دوست ندارم تعداد مردا زیاد باشه . ولی باید به اینم فکر کرد که زنا شیره ما رو می کشن . نه همون اکبر بخواد تنها هم بیاد عیبی نداره . به اندازه کافی ما زن داریم .. موضوع رو خیلی آروم با اکبر در میون گذاشتم . -اکبر آقا می تونی کمک راننده ام شی یعنی در واقع راننده فقط حواست باشه .. این ماشین یه خورده سیستمش با اون اتوبوسی که زیر پاته فرق می کنه .. -داداش به چاکرت میگن اکبر فول سیستم -اکبر جان فقط من زیاد پشت رل نمی شینم .. -چقدر باید پول مول بدیم .. -پول مول لازم نیست دعوت خودمون ... همون که زانندگی کنی و پول مول هم نگیری کافیه .. -ببینم خانوم مانوم هم با خودمون می تونیم بیاریم ؟/؟ -اکبر آقا خانوم به اندازه کافی هستند .. اکبر یه جور مخصوصی نگام کرد . می خواست یه چیزی بگه ولی روش نمی شد . اون ظاهرا چهار تا بچه داشت هنوز چهل سالش هم نمی شد ولی خیلی اهل حال بود با خیلی از زنای میانسال و بیوه در ارتباط بود .. بیشترشون رو افراد خارج از دانشگاه تشکیل می دادند . همیشه هم با زنش جنگ و دعوا داشت . معین می گغت که اون اصلا به زنش توجهی نداره . زنش هم قیافه ای نداره که به درد بخور باشه . از اونجایی که از خودش خونه داشت و خرج تراشی زیادی هم واسه از دواج نکرده بود راضی شده بود که با اون از دواج کنه .. -ببینم شاید به نظرت خنده دار بیاد ویه وقتی فکر کنی که اکبر کاغذی یا در واقع اکبر پهلوون بی غیرت و بی ناموس شده ولی ما اگه سرمون بره ناموسمون نمیره -اکبر جان موضوع چیه . چی شده -هیچی می خوام بگم من خیلی دوست دارم مادر بچه ها رو بیارم .. یعنی چه اکبر .. اون اگه بفهمه که پوست از سرت می کنه -نه اون دفعه کلی با هم جنگ و دعوا داشتیم و همش می گفت مرد آخه تو کاری می کنی که منم برم دنبال کار و تفریح خودم . همش زاغ سیاه منو چوب می زنه .. -اکبر شاید معین موافقت نکنه . از طرفی ممکنه زنت وقتی که جریان رو بفهمه موافقت نکنه همه چی رو لو بده . اون وقت خر بیار و باقلی بار کن . -من برای این کار نقشه دارم .. این که اولش بهش چیزی نمیگم .. اون عاشق فیلمهای سکسیه . وقتی که فیلمی می بینه طوری میشه که علنا طوری رفتار می کنه که یه چیزایی میگه که من حس می کنم دلش می خواد هنر پیشه های فیلم اونو بکنن . اگرم بر و بچه ها در یه حد معینی تحریکش کنند اون به هوس میفته .. اون وقت دیگه منم راحت میشم و می تونم راحت تر عشق و حال کنم .. یه نگاهی بهش کرده و گفتم پس در این مورد با معین حرف می زنیم .. مخلص هر چی آدم با غیرت و با نا موسه .. دو تایی یه لحظه به هم نگاه کرده و به شدت می خندیدیم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#38
Posted: 21 Dec 2013 17:14
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 37
-کون لق هرچی زن گیر بده .. نمی ذاره به عشق و حال خودمون برسیم . آخه زن تو به ما چیکار داری . واسه چی داری ما رو گیر میدی .. وقتی اون داشت این حرفا رو می زد منم داشتم به این فکر می کردم که مینا و ماریا و نلی و شیلا و رویا رو گاییده دارم . می تونستم با شیلا یه جورایی کنار بیام ولی اون چهار تا مخصوصا رویا خودشو می کشت اون اولش اگه من می خواستم برم با یکی دیگه سکس کنم . اون اصلا تحملشو نمی کرد . -ببین من دلم می خواد تو با کیرت همچین بکنی توی کس فریده که تا سالها و آخر عمرش در مقابل من سرش پایین باشه و جرات نکنه که به من چیزی بگه .. -چی داری میگی اکبر آقا . ما همچین جسارتی به شما نمی کنیم . -داداش کس خل شدی ها من دارم زنمو میارم به همچین جا هایی که از این جسارتا بکنی دیگه . اگه بدونی اون چه مادر فولاد زره ایه .. اینو گفت و دو تایی مون یک بار دیگه به شدت می خندیدیم .. خنده هامون که به دست انداز رسید من در جا گفتم مال بد بیخ ریش صاحبش .. دوباره خندیدنمون شروع شد .. خلاصه کنم یه بیست و خوردی نفری شدیم دیگه سر شماری نکردم . فکر کنم تعداد زنا دو نفری رو بیشتر بود . فعلا برای رفتن به راه خیلی دور نمی شد بر نامه چید . اولش قصد داشتیم بریم لواسان .. ولی بر و بچه ها گفتند یک راه نه زیاد دور ولی دور تری رو بریم که بیشتر توی ماشین بگیم و بخندیم . اتفاقا دو تا از بچه ها در یکی از شهر های شمال کنار هم ویلا داشتند . این دو نفر کار مند بودند و اون وقتی که هنوز قیمتا به طرز سرسام آوری بالا نرفته بود اونجا رو خریده بودند ..از تهران تا اونجا اگه می خواستیم یکسره بریم شاید پنج ساعت بیشتر نمی شد .. ما می تونستیم حداکثر دوروز وسه شبو اونجا بمونیم .. یه پنجشنبه صبح حرکتمونو شروع کردیم . جریان همون جوری شد که باید می شد . با این که شیشه ها همه دودی بود ولی پرده هایی رو هم کشیده بودیم .. قبل از حرکت رفتم پیش شیلا .. شیلا جان دستم به دامنت .. یه جورایی بعدا جبران می کنم . تو اگه می تونی این رستم خان ما رو یه جوری از راه به درش کن -ببینم زاغ سیاه ننه اشو چوب بزنی ؟/؟ -شیلا جون من خود ننه شو هم تا حالا خیلی چوب زدم . اون هنوز اون جوری که باید و شاید توی باغ نیست . مثل زن اون اکبر کاغذی که اونو باید مردا ردیفش کنن . ظاهرا خود معین خان می خواد قلق اون فریده خانومو بگیره .. -ببینم یه چند تا زن دیگه هم دارن یه جورایی نگات می کنن . انگاری که قبلا به اونا سرویس می دادی .. -اتوبوس دانشگاه به همه سرویس می داده -راننده اش چطور .. ببین ایمان خان من خودمم داره حسودیم میشه . اصلا دلم می خواد بیام جای رویا بشینم . -دختر تو که فر هنگت خیلی بالا بود صحبت بی وفایی رو با من نکن . -بی وفایی کجا بود . من خودمم می خوام حال کنم . اومدم اینجا که لذت ببرم . عشق و حال کنم . ولی باهات راه میام . داشتم اذیتت می کرد م . ولی اینو بهت گفته باشم اگه این دو سه روزی بخوای منو فراموش کنی من یکی حالتو می گیرم نمی ذارم آب خوش از گلوت بره پایین .فقط به یکی دو نفر پیله نکن . اکبر کاغذی که همون اول سکان ماشینو در دست گرفت . زنش فریده و معین خان معاون آموزشی کنار هم نشسته بودند . و من و رویا پشت سرشون .. رستم و شیلا چند ردیف پشت سرمون در همین مسیر قرار داشتند که اگه کار به جاهای باریک کشید حداقل فوری جریان لو نره و برای دقایقی همه به حال هم باشند تا شاید این رستم با شرایط موجود عادت کنه .. معین هم که توسط اکبر آب بندی شده مجوز اونو داشت که هر کاری رو با فریده انجام بده . اصلا وقتی که اکبر زنشو با خودش آورده بود یعنی این مجوز رو به همه اونایی که اونجا بودند داده بود که می تونن هر کاری رو با زنش بکنند حتی زنا هم می تونن باهاش لز کنن . یه ساک اسپری بی حسی و وکیوم و قرص و قطره های جنسی و کاندوم و مخلفات جنسی خاص از این قبیل با خودمون آوردیم که هر کی دوست داره ازش استفاده کنه . هنوز فریده و رستم اون جور که باید و شاید توی باغ نبودند . خیلی با حال می شد اگه اونا رو از همون اول کنار هم می نشوندیم . می تونستیم خیلی بخندیم . حرکت شروع شده بود . تقریبا همه می دونستیم چی به چیه . دل تو دل هیشکی نبود . داشتم به این فکر می کردم که کار رستم و شیلا به کجا می کشه .. ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#39
Posted: 28 Dec 2013 22:55
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 38
می خواستیم بریم به نوشهر . یک شهر زیبا و ساحلی و تمیز که تا به حال چند باری رو به اونجا رفته بودم و در میان شهر های ساحلی شمال بعد از بابلسر بیشتر از نوشهر خوشم میومد .. پرده ها رو کشیده بودیم . معین به من گفت که من بشم مجری و سخنران اون جمع و بر نامه ها رو اعلام کنم ولی من ازش خواستم که خودش این کارو انجام بده چون هر چی باشه اون معاون آموزشی بوده و می دونه چه جوری مسئله رو حل و فصلش کنه . معین رفت اون جلو و گفت .. ضمن عرض خیر مقدم به کلیه حضار . .به عرض می رساند هدف از این سفر نزدیکی و صمیمیت هر چه بیشتر ما دوستانه .. این که دلهای ما به هم نزدیک تر شه و بیش از گذشته متوجه شیم که خواستها و نیاز های مشترکی داریم . تو خواهر ..تو برادر هر آن چه که من می پسندم تو هم می پسندی پس در کنار هم زندگی شیرین تر می شود . می توان تابو ها را آرام آرام شکست و تحولی ایجاد نمود به معنای آزادی و دموکراسی واقعی در جامعه .... یه سری از این سخنرانی ها کرد و چرت و پرت ها گفت و بعدشم گفت الان برای شما یک فیلم پر تنش میذارم که شاید صحنه های خاصی هم درش باشه ولی ما می خواهیم با این قید و بند های اجتماعی مبارزه کنیم . باید از جایی از هم گسستن این رشته های دست و پا گیر را آغاز کرد . قید و بند هایی که فاصله ایجاد می کنه ..حاضرین همه کف می زدند و سوت می کشیدند . فریده و رستم کمی گیج و منگ به نظر می رسیدند ولی می دونستم اون فیلم نیمه اگه به نمایش گذاشته شه دیگه یواش یواش عادت می کنند . معین که می گفت از همون اول فیلم سوپر و سکسی کامل بذاریم که من با این کارش مخالف بودم و گفتم داداش برای ورزش اولش باید نرمش کرد . اینجا اتوبوسه جنده خونه که نیست .. با این عبارت دو تایی مون اشک چشامون در اومده بود از بس خندیدیم . یه نیمساعتی رو به راه افتادیم .. به معین گفته بودم فیلمه رو اولش نذاریم . بعد از یک ساعت بذاریم که رستم و فریده بیشتر آب بندی شده باشن .. آب بندی کردن فریده که با معین بود و رستم رو هم که باید شیلا ردیف می کرد . من بیشتر نگران رستم بودم که یه وقتی نکنه کاسه کوزه ها رو به هم بزنه . داشتم به این فکر می کردم که کاش اصلا اونو نمی آوردیم ولی اینم نمی شد . اگرم جریانو نمی فهمید می تونست این تردید درش وجود داشته باشه که چرا مادرش تنها به این سفر رفته . من و رویا دست در دست هم به جاده نگاه می کردیم . مسیرمونو جاده هراز انتخاب کرده بودیم . از جاده چالوس هم می تونستیم بریم ولی بچه ها و خود منم این طور هوس کرده بودیم که از این مسیر بیاییم . و برگشتنی رو می شد از اون طرف اومد . رویا دستشو داده بود به دستم و همین لمس دستش باعث شد که کیرم شق شه . به همین راحتی . دلم می خواست ببینم اون دو نفر جلوی ما چیکار می کنند . معین و فریده زن اکبر رو میگم که ظاهرا فریده داشت عادت می کرد به این که یک مرد غریبه کنارش نشسته باشه . هر چند طوری به نظر میومد که اونا قبلا یک سلام و علیکی رو با هم داشتند . ولی در همین اندازه ای که او به نوعی با کار شوهرش در ار تباط بوده .. بعضی از حرفاشونو نمی شنیدم . فریده خیلی آروم تر صحبت می کرد . شاید سختش بود از این که کنار یک غریبه نشسته . و شاید هم ملاحظه شوهرشو می کرد . اکبر که پشت رل نشسته بود مدام در حال چایی خوردن بود . تازه یادش اومد که باید حداقل به پشت سری هاش تعارف کنه .. -فریده جون .. معین خان اگه چایی میل دارین بفر مایید در خد مت شما هستیم . فقط آقا معاون حواستون باشه این عیال ما سرتونو نبره . از بس حرف می زنه .. فریده به پزش بر خورده بود ..-اکبر آقا چرا آبروی منو می بری . اگه من حرف می زنم چهار تا کلام درست و حسابی میگم . دیگه همش نمی شینم چایی نمی خورم و سیگار که نمی کشم .. معین کف دستشو خیلی آروم گذاشت پشت دست فریده و گفت آبجی شما خودتونو ناراحت نکنین . مردا جماعت بیشترا همین جوری هستن . فریده یه لحظه دستشو حرکت داد ولی حس کردم دیگه روش نمیشه که خودشو کنار بکشه .. رویا : ایمان چت شده ! تو که همش حواست به اینه که معین و فریده چیکار می کنن . ما اومدیم اینجا خوش بگذرونیم نه این که بخواهیم در کارای دیگران سرک بکشیم .. -من واسم تنوع داره .می خوام ببینم کارشون به کجا می کشه . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#40
Posted: 4 Jan 2014 17:45
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 39
-رویا جون دلخور نشو فدات شم . تو که می دونی ما اومدیم اینجا با یه حس هیجان و شادی . -ولی من تا یه حال درست و حسابی باهات نکنم دست از سرت ور نمی دارم -اگه من دست از سرت ور دارم چیکار می کنی . دستشو گذاشت رو شلوارم . میون اون همه جمعیتی که هنوز گرم نیفتاده بودند و صمیمیتها باید بیشتر می شد تا استارت و جرقه ای زده شه خیلی هیجان داشت این کار . کیرم در جا ورم کرده بود . اون مانتوشو در آورده بود و با یه دامن کوتاه کنارم نشسته بود . البته چکمه اش بلند بود . چه هیجانی داشت این جوری . میون اون همه جمع که فکر کنم بیست و خوردی نفری می شدند موش و گربه بازی کردن . فکر کنم خیلی ها مثل ما مشغول بودن . خیلی دلم می خواست بدونم شیلا در چه وضعیتیه . دستمو از زیر پاهای لخت رویا رسوندم به شورتش .. شورت و کسشو با هم فشار دادم .. -رویا خیلی خیس کردی . -تو هم خیلی شق کردی .. ایمان بکشش پایین -چی رو دامنتو ؟/؟-اذیت نکن . شورتو میگم . یعنی این که دستتو بذار داخلش .. هین کارو هم کردم خیلی دلم می خواست کیرمو بماله .. -رویا بیا جامونو موقتا عوض کنیم . من کنار پنجره می شینم . تو پاهاتو طوری جلو شلوارم بذار که مشخص نشه .. -اوووووفففففف ایمان دیوونه شدم . باشه هر چی تو بگی . حالا طوری بود که یه پای رویا طوری رو فضای بدنم قرار گرفته بود که لاپای من و یا حداقل اون قسمتی که جای کیر بود مشخص نبود . زیپ شلوارمو پایین کشیده و کیرمو آوردم بیرون -رویا مواظبی ؟/؟ حواست هست ؟/؟ لو نریم . دست من با کس رویا بازی می کرد و رویا هم آروم آروم کیر منومی مالوند .. -اووووووففففف خوشگله خوشگله من کستو می خوام چقدر خوب داری کیر منو می مالونی .. زیر چشمی یه نگاهی هم به معین و فریده زن اکبر داشتم . دست معین رفته بود رو پاهای فریده . رفته بود روی شلوارش . حالا خیلی آروم با پاهاش ور می رفت . فریده مضطرب بود . انگاری خوشش میاد ولی از یه چیزی می ترسه . مدام لباشو گاز می گرفت از توی آینه به شوهره نگاه می کرد که ببینه حواسش کجاست . به نظرم فریده رفته رفته داشت میومد توی باغ . -اووووووخخخخخ نهههههههه آقا معین .. آقا معین .. اکبر آقا می فهمه بد میشه ..معین از جاش پا شد .. نمی دونستم قصد چه کاری رو داره .. فریده با لحنی آروم که من یکی شنیدم گفت آقا معین کجا تشریف می بری . قهر نکن حالا .. ولی معین رفته بود و یکی از دخترا به نام نگین رو با خودش آورد اونجا .. ظاهرا نگین رو برای این آورد که کنار اکبر بشینه تا اون بتونه با حس و تمرکز بیشتری سکس کنه .. ولی نشد دیگه . ظاهرا اکبر هم دیگه درسشو به خوبی وارد بود . اکبر : خوشگله بمال بمال کیرمو تا حالم جا بیاد . نگین هم افسونگرانه هر جا که حس می کرد جاده ردیفه در یه حالتی با اکبر ور می رفت که انگاری در یه اتاق با هم نشستن و اونم اصلا راننده نیست . این کارش خطرناک بود ولی اکبر اون قدر کیف می کرد و لذت می برد که از حال و روز گارش چنین بر میومد که ماشین رو یه گوشه ای پارک کنه و بهونه جنگل و استفاده طبیعی بشه نگین اصلا خیالش نبود که دستشو بذاره رو پاهای اکبر و باهاش ور بره . فریده کاملا شاهد بود و از طرفی خود اکبر هم عمدا رضایت داده بود که نگین بیاد اونجا که زنشو تحریک کنه و فریده بیشتر به این تمایل پیدا کنه که به خاطر تلافی و یا علاقه ای که اونم به این کارا پیدا می کنه و کرده با معین حال کنه .. ظاهرا هر دو عامل اثر گذاشت .. عمل تلافی به خاطر حسادت و واقعا لذت بردن . -ایمان از قرار معلوم بازم حواست رفته پیش اون دو نفر جلویی اصلا من میگم جای ما رو عوض کنن بریم آخر بشینیم . یا چه طوره من و تو به یک حالت دربستی بریم بوفه ماشین .-حالا می خوای ایمان ما رو زیر نظر داشته باشه -کی ایمان ؟/؟ مگه اون الان با کیر بلندش پا میشه میاد این وسط عبور می کنه . -من می خوام می خوام . دلم می خواد باهات سکس کنم دیگه طاقت ندارم -تحمل داشته باش رویا .-نباید ولم کنی . این دوازده سیزده تا زن و دختر رو که دیدی نباید هوش از سرت بپره . .. کس رویا رو بی آن که ببینمش با انگشتام لمس می کردم . خیلی دلم می خواست که انگشتامو فرو کنم توی کسش . انگاری هیشکی دل نداشت از جاش بلند شه . مردا حتما واسه این می ترسیدند که شق بودن کیرشون مشخص شه و زنا هم از آشفته بودن سر و وضعشون هراسان بودند .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم