انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

اتوبوس هوس


زن

 
اتــــــ ـــــــــــــ ـــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــ ــــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــ ـــــــــوس ۳۰

راستی راستی تو فکر می کنی که ما اهل دود و دم باشیم ؟/؟ اینا رو که نگاه می کنی بد جوری توی خماری موندن همش به خاطر هوس و شهوت و هیجانه . -نمی دونم چی بگم ولی جسارت نشه . شما با این شجاعتی که دارین و با این بر نامه هایی که با هم ردیف کرده و می کنین من بعید می دونم که به خاطر هوس در خماری باشین . در هر حال معین جان من نمی خوام به این آسونی ها کارمو از دست بدم . علاوه بر اضافه کاری که از طریق دانشگاه جور می کنی به خاطر حق السکس و حق الریسک باید یه پول زیادی هم به من بدین تا بتونم مطمئن باشم وقتی که اخراج شدم حداقل یه چند ماهی رو می تونم پیش ببرم -پسر اصلا صحبت گیر افتادن و این حرفا نیست . اگه بخوان ما رو گیر بندازن که کلاهمون پس معرکه هست . فقط ما داریم به خاطر هیجانش این کارو می کنیم . نمی دونی چه صفایی داره . میریم هوا خوری . همه با هم . یه بر نامه دسته جمعی . -فقط کافیه یه خلافکار داخلمون باشه . یه نفوذی . یا این که یکی بیاد و مثلا قبول نکنه این بر نامه ها رو یا اصلا خطش با ما نخونه . عیبی نداره کمتر هم رفتیم رفتیم . -ولی معین خان این بر نامه و مجوز رو برای چند روز تعطیلی آخر ماه در نظر داری ؟/؟ هوا هم نباید زیاد سرد باشه .. -عیبی نداره هر وقت گرم باشه تنمونو میدیم آفتاب . سر دباشه میریم توی اتوبوس یا اتاق . طرفمونو بغل می زنیم گرم میشیم . مثلا اگه ده تا مرد و ده تا زن باشیم یعنی هر کی می تونه با ده نفر طرف باشه . ولی اگه بشه تعداد زنا رو زیاد تر کرد خیلی عالی میشه . اون وقت ما همه راحت می تونیم بر زنا تسلط داشته باشیم . یعنی اونا بیشتر تسلیم ما میشن . وقتی که مرد کمتر باشه ما راحت تر سلطنت می کنیم حرف ما بیشتر خریدار داره . البته اون این حرفا رو در شرایطی می زد که دو تایی مون خلوت کرده بودیم و زنی نبود که صدای اعتراضش در بیاد . -خب ایمان جان اون جوری که چهره ات نشون میده یه فکرایی توی کله اته . ببینم کسی رو سراغ داری . ؟/؟ -فعلا نمی تونم چیزی بگم باید در این مورد باهاشون حرف بزنم . جلب رضایتشون سخته . -ببینم بابت هر زنی که بتونی بیاری توی خط علاوه بر پول خوبی که بهت میدیم صد هزار تومن هم پاداش مخصوص می گیری .. -ببینم معین خان این جور که معلومه برای این بر نامه یک اسپانسر هم داری . -آره حوزه علمیه قم . نمی دونی چه در آمدی دارن . دو تایی مون کلی خندیدیم . -میگم داش معین چه طوره که یه آخوند هم با خودمون بیاریم درجا صیغه بخونه و زود هم باطلش کنیم که این کارایی که می کنیم حلال در بیاد -به نظر من دو تا آخوند لازم داریم که دوازده ساعت در میون پستشون عوض شه . یکی که آماده باشه اون یکی می تونه بخوایه . -ولی اگه خودش بخواد شیطونی کنه چی . -من که اگه یک ماده همرام باشه نمیدم به این آخوند بکنه . از اینا نامرد تر خودشونن . حداقل این عبا و عمامه رو بندازین پایین تا این قدر بهتون فحش ندیم . واسه چی اینا رو سر و تنتون می کنین و کلی هم ادعاتون میشه . -داش معین برای حفظ مصلحته .. بریم به سر این جریان . فقط تبلیغاتش طوری باشه که آدمای کس خلی که فکر می کنن راستی راستی داریم برای گردش علمی و تفریح میریم متوجه نشن . مثلا می تونیم بریم برای خاک شناسی .. یا فرسایش زمین و زمین شناسی در حوالی جاجرود .. یا در لواسان .. -این که بد نشد ایمان جان اون وقت یه بنده خدایی وقت رفتن ما رو ببینه بگه شما دارین برای تحقیقات علمی میرین پس چرا بیشترش کارمندن چی بگیم . -حالا نصف به نصف هم باشه ایرادی نداره .. خلاصه یه هیجان عجیبی داشتم ولی دلمم شور می زد که اگه گند کار در بیاد و بفهمن اخراج که هیچی ..پشت میله های زندان باید بپوسم . یه جورایی سر بسته و سر باز با مینا و ماریا در این مورد صحبت کردم و موافقت اونا رو جلب کردم . اونا که داشتند با دمشون گردو می شکستند . یه جورایی هم فهمیده بودند که دیگه ازم بخاری بلند نمیشه . اگرم اونا رو بکنم واسه تفریحه ونمی تونم اون جوری که اونا دوست دارن عاشقشون باشم . حالا باید با این نلی و رویا کنار میومدم . به نظرم نلی رو راحت تر از رویا می شد جور کرد . اونا هم هر دو شون کار مندای دانشگاه بودند . علاوه بر این که باید با کار مندای خودشون حال می کردند با چند تا دانشجو هم روبر ومی شدند . خیلی مزه می داد ولی شاید پس از اون سختشون می بود که پیش اونا سر بلند کنند . وقتی با نلی در این مورد حرف زدم طوری بهش نگفتم که حالا همه باید با هم باشیم . هر چند اون خودش زرنگ تر این حرفا بود . خلاصه اونو راضی کردم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
اتـــ ــــــــــــــــ ـــــــــــوبــــ ـــــــــــــــــــ ـــــــوس هـــــ ــــــــــــــــ ـــــــــوس ۳۱

نمی دونستم با این رویا چه جوری کنار بیام . رستم کلاس داشت و رویا عطش . واسه همین من و اون هر کدوم دو ساعتی رو مرخصی گرفتیم که در خونه رویا با هم بر نامه داشته باشیم . همون یکی دوبار کیر خوردنش حسابی اونو سر حالش کرده بود . با این که دلم نمی خواست جز من کس دیگه ای اونو بکنه و اون محتاج من باشه ولی با خودم گفتم کون لق همه شون کرده . بذار خیلی های دیگه هم اونو بکنن . این جوری وقت من آزاد تر میشه می تونم برم دنبال آدمای دیگه ولی اگه بخوام خودمو وابسته کنم از کار و زندگی میفتم و خانوم بالا سر پیدا می کنم . . هنگام سکس با اون از مردای دیگه می گفتم . از تنوع می گفتم . از این که یک زن و یک مرد خیلی تنوع طلبن . اون از شنیدن این حرفام لذت می برد و عطش و هوسش زیاد تر می شد و همش دلش می خواست که با فشار و هیجان بیشتری اونو بکنم و بهش لذت داده ازش لذت ببرم . واسم خیلی سخت بود موضوع رو مطرح کنم . وقتی اینو گفتم شوک عجیبی برش وارد اومد . حتی براش تعریف کردم که با نلی و ماریاو مینا در این مورد حرف زدم . -تو چطور با این کارمندا در این مورد حرف زدی . چطور . یک مرد باید خیلی صمیمی و ندار باشه با زنا که این قدر راحت و گستاخانه در مورد مسائل سکسی اونم تا این حد با هاشون مشورت می کنه و رضایت اونا رو در مورد مسائلی جلب می کنه که آدم شاخ در میاره .. پس حتما تو خودت با اونا بر نامه داشتی .. خیلی بدی ایمان .. منو باش که فکر می کردم فقط تو مال منی .. عجب گندی زده بودم . اصلا چیکار داشتم که موضوع اون سه تا زن رو براش تعریف کنم . -حتما در اتوبوس با اونا هم بر نامه داشتی . بی خود نبود که این چند روزه کلی هم از اونا متلک شنیدم . نمی دونستم برای چیه من خودم شک کرده بودم ؟/؟ -بس کن رویا این قدر مثل زنای حسود نیاش . من با اونا کاری نکردم . اونا خیلی گستاخن و دلشون می خواست باهام از این کارا بکنن ولی من دم به تله ندادم . -فرض می کنیم درست گفته باشی . ولی نلی چی ؟/؟ اون خیلی خود نگه داره .من همش فکر می کردم اگه من زمانی به بیراهه برم اون راضی به این کار نشه . تو چه جوری مخ اونو هم زدی . -رویا آدما نیاز دارن . یه آدم وقتی که عاقل و بالغ میشه نیازی نیست که مخ اونو بزنی . شهوت در همه انسانها یک نیازه .این نیاز در خیلی ها به اوجش می رسه . یه لذتیه که سیستم بدنی اونو تنظیم می کنه . حالا عرف یا شرعه و فر هنگ های خاص که خیلی ها رو مجبور می کنه که برای حفظ تابو های خاصی که در جامعه اش و.جود داره از خیلی از خواسته هاش دست بکشه . ولی این شعله در وجودش زبونه می کشه . اگه دلت نمی خواد باشه من حرفی ندارم . ولی خواهشی که ازت دارم اینه که از این بابت به کسی چیزی نگی . بذار بچه ها و کار مندا همه با هم خوش باشن . من دیگه رفتم رویا . به خاطر تمام لحظه های خوشی که به من دادی ازت ممنونم . -بی غیرت .. سرمو انداختم پایین .. -نه ایمان نرو .. باشه باشه قبول می کنم . نمی تونم حس کنم که تو دور از من رفتی و با خیلی های دیگه هستی . باید اینو از اول باور می داشتم که یه جوونی که خیلی کم سن تر از منه نمی تونه موندگار شه . نمی تونه عاشق من شه . ولی من با تمام وجودم دوستت دارم . حس می کنم عاشقت شدم ولی با همه اینا باشه . اما رستم رو چیکارش کنیم . اون همین که به من و تو شک کرده کلی عصبیه .من اونو می شناسم . این روزا سوالات عجیب و غریب ازم می کنه . و من موندم که جوابشو چی بدم اکثرا طفره میرم از جواب . چیکار میشه کرد . -خب بهش بگو یه گردش اختصاصی علمی برای کار کنانه . -اون خیلی زرنگه و می دونه و می فهمه که از این چیزا نیست . اون حتی سختش بود که مادرش یه دوست پسر داشته باشه . چه برسه به این که یه همچین شرایطی براش ردیف شه . -خب اگه اونو هم بیاریم توی خط چطوره . کاری کنیم که اونم شریک ما شه ..-نهههههه نهههههههه رستم بره با خیلی از زنا باشه ؟/؟ پسر من ؟/؟ من طاقتشو ندارم نمی تونم قبول کنم . -رویا اولا بذار من رستم رو قانع کنم که وارد محفلی شه که ممکنه شاهد سکس مادرش با خیلی ها باشه .. خودش که دلش می خواد با زنا باشه . کدوم پسره که از کس مفت کردن و رنگارنگ بدش بیاد .. بعد تازه اون وقت وارد مرحله دیگه شم . تا کی می خوای اونو ترشی بخوابونی .این قدر حساس نباش . -ولی فکر نمی کنم موفق شی ایمان .اون رو من تعصب خاصی داره .. اصلا تو چطور دلت میاد خیلی از مردا با من باشن ...ووووویییییی من بمیرم یعنی احتمال داره من و معین هم در این مجلس با هم باشیم ؟/؟ اگه به گوش مسئولین بر سه چی ؟/؟ -بابا ما سوگند فراماسونری می خوریم . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
اتــــــ ـــــــــــــ ـــــــــــوبـــــ ــــــــــــــــ ــــــــوس هـــ ـــــــــــــــ ــــــــــــوس ۳۲
-ببین رویا جون من سعی می کنم یه جورایی با رستم صحبت کنم و اونو قانع کنم ولی تو هم باید تا اونجایی که می تونی با من همکاری کنی -چه کاری از دستم بر میاد .. -من می خوام یه جوری مخشو کار بگیرم . شایدم غیر مستقیم بهش بگم که در این سفر تفریحی من و تو با همیم . البته در جا که نمیگم من معشوقه مادرتم .. -ببینم اگه می شد اونو نیاورد چی ؟/؟ -به نظرم جنگ اول به از صلح آخر .. اگه تو و اون به یک تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز برسین بد نیست . بعدا برای هر دو تاتون خیلی بهتر میشه و من هم می تونم راحت تر باهات باشم . یه سری از مسائلو شما مادر و پسر باید بین خودتون حل کنین . حتی تو می تونی در انتخاب دوست دختر بهش کمک کنی -من نمی دونم ایمان تو خودت بهتر می دونی . فقط یه کاری کن که به جای این که بهتر شه بد تر نشه . چون حالا خیلی دلم می خواد باهات بیام . چون طاقتشوندارم که تو رو بدم به دست خیلی ها ولی خودم استفاده ای نکنم . -تو که هنوز هیچی نشده داری حسادت خودت رو نشون میدی -بنازم به غیرتت ایمان یعنی تو سختت نیست هیچ احساسی نداری از این که کس دیگه ای بخواد به من نظر داشته باشه ؟/؟ من که تا اونجایی که بتونم از این که برم زیر دست و پای بقیه خود داری می کنم . -امید وارم این طور باشه ولی احتمال داره جمعیت طوری قاطی شن که دیگه آدم نتونه به اون افکاری که داره جامه عمل بپوشونه . خلاصه از اون فضا دور شدم ولی واقعا کار سختی داشتم . یعنی راضی کردن رستم خیلی شاق بود . در چند مورد باید باهاش حرف می زدم . هم این که باید متوجهش می کردم من و مادرش رابطه داریم .. بعد این که باید با این مسئله کنار میومد که علاوه بر من ممکنه افراد دیگه ای هم باشند که در این حرکت اتوبوسی و پیک نیکی با مادرش حال کنند .. و نکته بعدی این که خودش هم می تونه با زنان زیادی حال کنه . احتمالا در این جمع همه از خط خارج شده بوده نمی شد گفت که دختری هم در میون جمع داریم . ..وقتی برای رستم زنگ زدم و بهش گفتم که باهاش کار دارم در جا اومد . تر جیح دادیم که بریم پارک .. قیافه اش خیلی متفکرانه شده بود . سرشو انداخته بود پایین . انگاری یه حسی بهش می گفت که من مادرشو گاییدم . ولی دعا می کردم متوجه نشده باشه که تا حالا پیشش چرب زبونی می کردم که در یک همچه روزی عمل کردن مادرشو توجیه کنم . ولی حالا باید موضوع پیک نیک و تفریح رو پیش می کشیدم . -رستم جان من می خوام در مورد یه مسئله ای باهات حرف بزنم -حتما همون چیزیه که حدس می زنم -فکر کنم درست حدس زده باشی و منم فرض می کنم که به طریقی با این مسئله کنار اومده باشی ولی نمی دونم چه جوری بگم ازم ناراحت نشی تو اون جوری هام که فکر می کنی نیست ....خودم از این حرفم خنده ام گرفته بود . ..با خودم گفتم که اون حالا حق داره بزنه توی سرم و بگه که پس چه جوریه . -ببین رستم تو هم جوونی و باید به خودت برسی . باید با سرد و گرم روز گار و مسائلی که بین دخترا و پسرا ممکنه به وجود بیاد آشنا شی . تمایلاتی داری که باید به طرف اونا هم بری .. -ولی ایمان من راستش فکر نمی کردم که کار به اینجا بکشه . یه حس دیگه ای در مورد تو داشتم . -دلخور نشو . با ور کن من اون جوری ها که فکر می کنی نیستم . از طرفی هم به مادرت حق بده . اونم حق زندگی کردن و لذت بر دن از زندگی رو داره . .. -اگه حرف دیگه ای نیست من برم .. با خودم می گفتم بازم جای شکرش باقیه که طرف منطقی بوده نذاشته زیر گوشم . هر چند من زورم بهش می رسید ولی اگه اون میذاشت زیر گوم من در صدد جبران بر نمیومدم . -رستم خلاصه کنم ما یک پیک نیک و گردش دسته جمعی دخترا پسرای دانشگاه و چند تا کار مند داریم که با اتوبوس دانشگاه می ریم برای گردش . من و مادرت هم در این پیک نیک شرکت می کنیم . ممکنه روابط خودمونی خاصی در اتوبوس وجود داشته باشه . همچنین در فضای دنجی که برای گردش و تفریح و استفاده از هوای سالم طبیعت میریم . .. رستم نگاههای عجیب و غریبی به من انداخت و دقایقی رو به فکر فرو رفت .. -باشه من با شما میام . فقط به خاطر این که هوای مامانموداشته باشم -رستم جون فراموش نکن که خود تو هم به نوایی می رسی . اونجا خیلی ها با هم روابط صمیمانه ای دارند .. نمی دونم آیا رستم متوجه شده بود که ممکنه اپن سکس داشته بامن یا نه و این که این احتمال وجود داره که چند نفر مادرشو بکنن . هر چند این روشنگریها در این وقت و ساعت ضرورتی نداشت .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس ۳۳

واقعا نمی دونستم با این رستم دیگه چه جوری حرف بزنم . نمی شد که همین جوری سرمونو بندازیم پایین و بریم . بالاخره شاید به گوش اون می رسید . یعنی اون متوجه میشه که مادرش باید بره زیر کیر خیلی از مردا ؟/؟ و یک سکس بی پروا و به اصطلاح اپن سکس در همچین فضایی خواهیم داشت ؟/؟ دقایقی بعد رستم رو دور و بر خودم ندیدم . اون من و مادرشو با هم تنها گذاشت . شاید حس می کرد که ما به این نیاز داریم که با هم باشیم . من و رویا توافق کردیم که در اون شرایط زود با هم خدا حافظی کنیم . چون اونم کمی خجالت می کشید . با این حال موافقت رستم رو بهش اعلام کردم و اینو هم بهش گفتم که حدس می زنم که اون این تصور براش پیش اومده که شاید تفریح و گردش در یک حد معمول باشه و انگاری از اون جایی که حواسش به این بوده که من و تو رابطه خاصی داریم به این فکر نکرده باشه که در بر نامه دسته جمعی چه خبره ! -حق داره ایمان . خود منم متعجبم که تو دارای چه تز و اندیشه ای هستی . هنوز منم باورم نمیشه که تو ممکنه خودت رو اسیر این افکار کرده باشی . خیلی دلم می خواد پیشم باشی . پیشم بمونی و به من لذت بدی . خودمو به رویا چسبوندم .. مثل یه دختر به من لذت می داد . به چهره اش که خیره شده بودم حسابی به خودش رسیده بود . خیلی جوون تر از قبل به نظر می رسید . زنا برای جلب توجه خودشون خیلی کارا می کنن . به خصوص این که دوست پسری بگیرن که خیلی از خودشون جوون تر باشه . ظاهرا داشت پشیمون می شد از این که زود با هم خدا حافظی کنیم -عزیزم رویا جون بهتره سعی کنیم که رستم رو این قدر حساس نکنیم -ایمان من دوستت دارم هوس تو رو دارم . حالا که اون خودشو قانع کرده که من و تو با همیم چرا از این فرصت استفاده نکنیم . چرا ذهن اونو آماده نکنیم . از طرفی اون که می خواد با ما بیاد و اگه بیشتر بدونه که من و تو با هم هستیم اصلا ممکنه واسه این که من و تو رو آزاد بذاره و راحت باشیم نخواد که با ما بیاد . منم فکر می کنم که اون هنوز متوجه نشده که اون جا قراره یک اپن سکس اتفاق بیفته و ما در اتوبوس و شاید هم در فضای سبز و آزاد هم یک بر نامه سکس دسته جمعی داشته باشیم . -نههههههه .. رویا .. رویا تو چقدر رویایی حرف می زنی .. این زن خودشو با تمام وجود تسلیم من کرده بود . باور نمی کردم که این قدر جدی بخواد خودشو در اختیار من گذاشته باشه . بی پر وا شده بودم .. -رویا هر چی تو بگی هر چی تو بخوای .. داشتم به این فکر می کردم که وارد جمعی میشم که در اون تا به حال رویا و نلی و شیلا و ماریا و مینا رو گاییده دارم . در حال لخت کردن رویا بودم که دیدم داره واسه من ناز می کنه . -اگه دوست داری به من دست بزنی و بهت حال بدم از الان یه چیزی رو بهت گفته باشم .. من میام کنار تو میشینم . با تو .. -رستم چی ؟/؟ -اونو کنار یه دختری می نشونم . یه کاری می کنم . تو کاریت نباشه .اون وقت تو می خوای بیای کنارمن شاگرد شوفر شی ؟/؟ -اووووخخخخخخ ایمان ..دیگه بی خیال همه چی میشم . میام رو پاهات می شینم . -رستم چی ؟/؟ -یکی دیگه روشو اون قدر باز می کنه که اگه منو توی بغل تو لخت ببینه خیالش نباشه .. -رویا چند بار بهت بگم اینجا من ممکنه با چند تا زن باشم و تو هم مجبورشی با چند تا مرد باشی .. -اگه تو بخوای حرفی ندارم . به شرطی که وقتی بر گشتیم تو فقط مال من باشی . چون من فقط مال تو هستم . -باشه باشه عزیزم من که حرفی ندارم تو کنار من بشین .. دیگه بی حس شده بودم . کیرم خیلی تیز کرده بود . به یه حالتی رسیده بودم که اگه رستم هم پشت در قفل شده اتاق خواب می ایستاد و می خواست که صدای عملیات من و مادرش رو بشنوه با عطش و هوس و ابراز احساسات بیشتری هوس خودمو نشون می داد م تا این پسره رو عادت بدم . تازه باید خیلی هم خوشحال می بود که یک مرد طماع گیر مامانش نیفتاده ..-خیلی خوشگل شدی رویا .. با لوندی خاصی گفت فقط برای توست عزیزم . اگه دوست داشته باشی همه مدل رقص هم برات می کنم . عربی .. ایرانی ..افغانی ..غربی .. -من همون ایرونی خودمو بر همه اینا تر جیح می دم فقط به نظر من باید کمی بجنبیم اگه رستم بیاد خونه اون تمر کز لازم رو از ما می گیره . -کونت هم امروز گنده تر و تپل تر و تو پر تر نشون میده --نههههههه ایمان چنگش بگیر هم کوسمو هم کونمو سینه هامو بخورش .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
مرد

 
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 34

هیجان و هوس من و رویا رو از این رو به اون رو کرده بود . اراده مون دیگه دست خودمون نبود . فقط یه لحظه متوجه شدیم که دو تایی مون لخت در آغوش همیم و اون چه جوری به طرف کیر من یورش برده و اونو گرفته به دهنش . -جااااااااان ایمان ایمان! بدون تو ایمان من کامل نمیشه . من دارم لذت می برم . .. بده بده اونو به من .. -نههههههه نهههههه رویا اگه الان رستم بیاد .. -بذار بیاد بذار بیاد چند بار باید بگم که عیبی نداره دررو که قفل کردیم . مامانش داره کیف می کنه . هر چی من سر حال باشم به اون بیشتر می رسم .. -رویا رویا ! هر بار که می بینمت انگاری رویایی تر از دفعه قبل میشی .. -چشات قشنگه ایمان . همون چشایی که میشه چشای من تا با اون دنیا رو خیلی قشنگ تر ببینم . -چقدر به من افتخار میدی ؟!.. چون این حرفو قشنگ ترین زن دنیا داره بهم می زنه . می خواستم فشار زیادی به رویا وارد نکنم .. -چقدر ملاحظه منو می کنی . عیبی نداره بذار گونه هام گلگون شه پسرم بفهمه که مادرش حال کرده . این جوری حسابی آب بندی میشه . من خیلی خوشم میاد . .. داشتم به این فکر می کردم که بیچاره رستم تا میره این مسئله رو که من دارم مادرشو می کنم هضمش کنه می بینه که چند نفر دیگه هم دارن از وجودش مستفیض میشن .. اونجا باید دم این شیلا رو ببینم یا یکی دو تا از این دخترا رو که حسابی حال اونو جا بیارن تا همه چی به خیر و خوشی بگذره وگرنه بد جوری گند کار در میاد . ولی حالا باید کون این رویا رو در یابم . نمی دونم چرا این روزها کون کلفت کردن و خوش کون بودن میون زنا مد شده . باسن های بر جسته و هوس انگیز .. حتی یه سری ورزشهایی هم در این زمینه رونق پیدا کرده که خانوما باسن های خودشونو تنظیم می کنند تا به فرم دلخواه آقایون درش بیارن ولی این رویا جون من از اون وقتی که یادم میاد و دیگه کلاس ورزشی هم در کار نبود همین جور خوش کون بود ولی الان به فکرش افتاده که برای حفظ فرم اون بره ورزش . -رویا من فدای اون کونت . هرچی گنده تر و چاق تر بهتر . دست از گاییدنش کشیده و سرمو گذاشتم لاپاش .. -نکن ایمان ولت نمی کنم . داری یه کاری می کنی که اگه الان رستم هم بیاد بهت میگم جلو اون منو بکن . چون دیگه هیچی جلو دار من نیست . من فقط تو رو می خوام . فقط کیر تو رو می خوام . ولی خوشم میاد که با لذت داری همه جامو می خوری .. واسه این که به وقت رسیدن رستم کیر و کمرم سنگین نباشه سرعت عملیاتو زیاد کردم . دو طرف کون رویا رو بازش کرده اون سوراخ خوشگل کسشو انداختم توی دید . اصلا نفهمیدم این کیرم کی رفت تا ته کس این زن حشری .. دیوونه اش کرده بودم -رویا ساکت ساکت الان رستم کلید داره میاد صدات رو می شنوه می فهمه که زیر کیر منی . زشته بده . من چه جوری تو روش نگاه کنم . -خوبه .. خوبه .. من باید بیشتر خجالت بکشم خیالم نیست تو می خوای روزی دو ساعت فقط پیشش باشی . عشق من چی داری میگی . این قدر حساس نباش . بذار صدام در بیاد . این جوری بهم بیشتر مزه میده .. بیشتر حال می کنم . بذار رستم بدونه . من که دیگه گیرش نمیدم . اونم منو بذاره به حال خودم . . شل نشو ایمان . با همون سرعت منو بکن که رویا فدای ایمانت شه . .. بعد از چند دقیقه حس کردم که اونو ارضاش کردم . پس از لحظاتی سکوت و آرامش بعد از سکس که سینه هاشو در دستام نگه داشته و حرکتی نمی کردم آب کیرم خود به خود روونه کسش شد .. . ولی اونو از توی کس بیرون نکشیدم . نگاهمو به دو تا قاچای کونش دوخته بودم . -رویا کمرت درد گرفت ؟/؟ -نه عزیزم نه عشق من تا هر وقت که دوست داشته باشی همین جوری واست زانو می زنم .. اصلا به پات میفتم . -ملکه زیبای من .. -عزیزم کیرت که داره بازم شق می کنه -این بار واسه کونته . تو که می دونی زیارت من قبول نمیشه اگه یه طواف و زیارتی از کون مقدست نداشته باشه . کیرمو در آورده و با خیسی کس و منی های بر گشتی خودم روی سوراخ کون رویا جونو آب مالی کرده و کیرمو فرو کردم توی کونش .. -خیلی می چسبه و حال میده رویا .. -تو چطور دلت میاد که این بدنو این کس و کونو زیر کیر یکی دیگه ببینی .. -سعی می کنم وقتی که این حادثه شوم اتفاق افتاد نبینم .. -دیوونه همیشه یه حرفی واسه گفتن داری . ولی من اصلا دلم نمی خواد یکی دیگه به بدن من دست بزنه . فرق ما زنا با شما مردا در همینه دیگه . وقتی ما به یک مردی وابسته میشیم دیگه همه جوره وابسته میشیم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
اتـــــ ــــــــــــــــــ ـــــــوبــــــ ــــــــــــــــ ــــــــوس هــــــ ـــــــــــــــــــ ــــوس ۳۵

اووووووووههههههه رویا رویاااااااااا -خوشت میاد .. من نمی دونم کی ها می خوان بیان به این مهمونی ولی تا اونجایی که می دونم از این کار مندا هیشکدوم کون منو ندارن . من خودم اینو به خوبی می دونم . -ببینم مگه تو لز بین هستی که اونا رو دیدی . -من خودم می دونم اینو حس می کنم . اگه بدونی چه حالی میده که کیرت رو الان توی کونم حس می کنم . تند تر تند تر ایمان . اگه ایمان داری کونمو جرش بده . نمی خوام کیر های غریبه رو توی این کون ببینم .. -رویا نهههههه این حرفو نزن تو حالا داری میگی وقتی این لذت تازه رو توی کون حس کردی که داره به کونت صفا میده یادت میره که در این لحظات چی داشتی می گفتی . رویا سرشو به طرف من بر گردوند و در حالی که می خواست تا خودشو بیشتر به من بچسبونه گفت راستشو بگو تا حالا کی بیشتر بهت حال داده .. -من که اهل این چیزا نیستم . طوری حرف می زنی که انگاری ایمان تو مرد خیلی زن بازی باشه که هر دقیقه و ثانیه داره با یکی عشق و حال می کنه . ولی رویا تا حدودی حق داشت . بدن اون حرف نداشت .. -بکن بکن .. ایمان .. چقدر داری بهم حال میدی . فقط به فکر خودمون باش .. تو که همه چی رو به پسرم گفتی -ولی من هیچوقت مستقیما بهش نگفتم که مادرشو گاییدم .. -معلومه دیگه . وقتی که مادرش در این سن دوست پسر می گیره حتما کسش هم به خارش افناده. اون عادت می کنه . عشق من به رستم یه عشق دیگه هست و عشق و ایمان من به ایمان گلم هم یک عشق دیگه . در حالی که نگاهم به کون رویا و کیر خودم بود احساس کردم که یکی دو پرش داغ هم در این قسمت در حال شکل گیریه . آخه اون طوری کونشو به بدنم می چسبوند که سر تا پامو می سوزوند و آبمو به جوش می آورد .. -رویا جونم حالا دیگه باید جمع و جور شیم چون نباید داداش رستم رو نا راحتش کنیم -رویا در حالی که خودشو طاقباز کرده بود و لاپاشو نشونم می داد گفت فدای تو ایمان که این قدر هوای پسرمو هم داری و براش احترام و ارزش قائلی .. توی دلم گفتم کون لق هر چی رستم کرده . من فدای کس و کون مادرش نمیشم . رستم کیلویی چند ؟/؟ رویا تازه رفته بود به حس عشق و عاشقی و بوسه های داغ -عزیزم خوشگل من اگه میشه لباساتو بپوش بعدا می تونیم همدیگه رو ببوسیم .. چقدر آتیشت تنده .. می خواستم بهش بگم صبر کن چند تا کیر دیگه ببینی تمام این عشق و عاشقی ها از یادت میره اصلا خیلی کس خل بازیه که آدم بخواد خودشو علاف این بکنه که دوستت دارم فدات شم و جز تو کس دیگه ای رو نمی خوام . رفتیم روی صندلی های راحتی کنار هم نشستیم و چند وسیله و خوردنی مثلا اسباب پذیرایی رو هم روی میز چید که مثلا من اومدم مهمونی و با رستم کار دارم . هر چه این پسره رو کمتر حساس کنم بهتره . یک پسر که کیر یک مرد غریبه رو در کس مادرش تصور کنه ممکنه احساس بدی بهش دست بده . رویا حرف مفت هم نمی زد . وقتی یک بار دیگه با یه بوسه دیگه در کنار هم قرار گرفتیم و اون بدن آتشین و نفسهای گرمشو حس می کردم دیگه متوجه شدم که هر چی که میگه حق داره . اون یک زن فعال و اکشن و دوست داشتنی و با حاله که هر مردی آرزوشو داره . ولی اینو هم به من گفته بود از اونجایی که منو دوست داره و یه عشق و علاقه خاصی به من پیدا کرده می تونه این عشق و شور و حال خودشو نشون بده وگرنه برای کس دیگه ای این کار رو انجام نمیده ....رستم هم اومد و یه مشت حرفای الکی دیگه تحویلش دادم . مثلا می خواستم باهاش اتمام حجت کنم . -رستم جان من یه چند دقیقه ای میشه که منتظر تو هستم . -ولی فکر کنم بیشتر از چند دقیقه باشه . چون حدود یک ساعتی هست که دم در خونه با یکی گرم صحبت بودم ولی ندیدم که کسی از این در وارد شه .. -خب رستم جان چند دقیقه با یک ساعت چه تفاوتی می تونه باشه .. می خواستم سرشو میون دو تا دستام بگیرم و بکوبونم به دیوار . لعنتی تو که می دونی من دارم ننه ات رو می کنم دیگه این ادا بازی در آوردن ها چیه ؟/؟ یه جوری جلو چشات اونو در سفر بکنم که حالشو ببری . نفهمی چی به چیه . ایما ن , استواری ایمان خودشو در اتوبوس نشون میده .. اوخ من حالا راننده یدکی از کجا گیر بیارم که بخواد جای من بشینه و بخوام حال کنم .. نمی دونم راننده اتوبوس ساختمون بغلی رو اگه می شد یه جورایی آورد توی خط که با من همکاری کنه می شد دو شوفره کار کرد .. تیپ و قیافه اش به اون با حال ها می خورد . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 36

-به چی فکر می کنی رستم ؟/؟ -نمی دونم به گردش علمی و سفر احتمالا چتد ساعته مون .. شاید هم یکی دو روزه . فکر کنم هفته آینده بشه دوروزی رو رفت . هواشناسی هم ازورود یک تو ده هوای گرم به این طرفا خبر داده -ایمان خان من نمی دونم جریان چیه .. -آقا رستم رویا جان که تشریف میارن . خوش می گذره . می خواستم در مورد یک راننده دیگه باهاش حرف بزنم ولی گفتم بهتره فعلا افکار و اندیشه های خودمو باهاش در میون نذارم . ممکنه اون از همین حالا حساس بشه فکر کنه چه بر نامه ها و نقشه هایی داریم . در حالی که راستی راستی هم نقشه و بر نامه داشتیم . این معین خان هم حتما یه سری رو که خودش باهاشون آشنایی داشت می آورد . تو ده هوای گرم به همراه عده ای آدم داغ . فقط از این بز بازی رستم می ترسیدم . من به پیروی از این عبارت که جنگ اول به از صلح آخر با رستم حرف زده بودم اگه می دونستم مشکلی پیش نمیاد اصلا چیزی بهش نمی گفتم . ولی حس می کردم که حسادت خاصی نسبت به من داره از این که من جای اونو در قلب مادرش گرفته باشم . در حالی که عشق یک مادر به پسر با عشق اون نسبت به یک مرد غریبه یا معشوق فرق می کنه . در مواردی ممکنه عشق مادر نسبت به مرد غریبه هم قوی تر باشه ولی این حالت موقتیه . خلاصه روز بعد مسئله رو با معین در میون گذاشتم . این که منم می خوام حالی کرده باشم و اگه یک کمک راننده با هام باشه بد نیست .. اونم به من رانند ه ساختمون بغلی رو پیشنهاد کرد .. -این اکبر آقای ما اهل حال هم هست .. -ولی خیلی هم لاغره .. -بهش می گن اکبر کاغذی ولی خیلی ها میگن از اون زن باز هاست . -ببینم دهنش قرصه -اتفاقا خوب شد به من گفتی که اونو هم بیاریمش . -اگه اون بیاد خیلی به نفع من میشه ولی امید وارم کفه تزازو به نفع مرد ها سنگینی نکنه . هر چه تغداد خانوما بیشتر باشه ما مردا می تونیم بیشتر حال کنیم و خانوما هم دیگه نمی تونن به ما فخر بفروشن -ایمان خیلی هم گل گفتی . منم دوست ندارم تعداد مردا زیاد باشه . ولی باید به اینم فکر کرد که زنا شیره ما رو می کشن . نه همون اکبر بخواد تنها هم بیاد عیبی نداره . به اندازه کافی ما زن داریم .. موضوع رو خیلی آروم با اکبر در میون گذاشتم . -اکبر آقا می تونی کمک راننده ام شی یعنی در واقع راننده فقط حواست باشه .. این ماشین یه خورده سیستمش با اون اتوبوسی که زیر پاته فرق می کنه .. -داداش به چاکرت میگن اکبر فول سیستم -اکبر جان فقط من زیاد پشت رل نمی شینم .. -چقدر باید پول مول بدیم .. -پول مول لازم نیست دعوت خودمون ... همون که زانندگی کنی و پول مول هم نگیری کافیه .. -ببینم خانوم مانوم هم با خودمون می تونیم بیاریم ؟/؟ -اکبر آقا خانوم به اندازه کافی هستند .. اکبر یه جور مخصوصی نگام کرد . می خواست یه چیزی بگه ولی روش نمی شد . اون ظاهرا چهار تا بچه داشت هنوز چهل سالش هم نمی شد ولی خیلی اهل حال بود با خیلی از زنای میانسال و بیوه در ارتباط بود .. بیشترشون رو افراد خارج از دانشگاه تشکیل می دادند . همیشه هم با زنش جنگ و دعوا داشت . معین می گغت که اون اصلا به زنش توجهی نداره . زنش هم قیافه ای نداره که به درد بخور باشه . از اونجایی که از خودش خونه داشت و خرج تراشی زیادی هم واسه از دواج نکرده بود راضی شده بود که با اون از دواج کنه .. -ببینم شاید به نظرت خنده دار بیاد ویه وقتی فکر کنی که اکبر کاغذی یا در واقع اکبر پهلوون بی غیرت و بی ناموس شده ولی ما اگه سرمون بره ناموسمون نمیره -اکبر جان موضوع چیه . چی شده -هیچی می خوام بگم من خیلی دوست دارم مادر بچه ها رو بیارم .. یعنی چه اکبر .. اون اگه بفهمه که پوست از سرت می کنه -نه اون دفعه کلی با هم جنگ و دعوا داشتیم و همش می گفت مرد آخه تو کاری می کنی که منم برم دنبال کار و تفریح خودم . همش زاغ سیاه منو چوب می زنه .. -اکبر شاید معین موافقت نکنه . از طرفی ممکنه زنت وقتی که جریان رو بفهمه موافقت نکنه همه چی رو لو بده . اون وقت خر بیار و باقلی بار کن . -من برای این کار نقشه دارم .. این که اولش بهش چیزی نمیگم .. اون عاشق فیلمهای سکسیه . وقتی که فیلمی می بینه طوری میشه که علنا طوری رفتار می کنه که یه چیزایی میگه که من حس می کنم دلش می خواد هنر پیشه های فیلم اونو بکنن . اگرم بر و بچه ها در یه حد معینی تحریکش کنند اون به هوس میفته .. اون وقت دیگه منم راحت میشم و می تونم راحت تر عشق و حال کنم .. یه نگاهی بهش کرده و گفتم پس در این مورد با معین حرف می زنیم .. مخلص هر چی آدم با غیرت و با نا موسه .. دو تایی یه لحظه به هم نگاه کرده و به شدت می خندیدیم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 37

-کون لق هرچی زن گیر بده .. نمی ذاره به عشق و حال خودمون برسیم . آخه زن تو به ما چیکار داری . واسه چی داری ما رو گیر میدی .. وقتی اون داشت این حرفا رو می زد منم داشتم به این فکر می کردم که مینا و ماریا و نلی و شیلا و رویا رو گاییده دارم . می تونستم با شیلا یه جورایی کنار بیام ولی اون چهار تا مخصوصا رویا خودشو می کشت اون اولش اگه من می خواستم برم با یکی دیگه سکس کنم . اون اصلا تحملشو نمی کرد . -ببین من دلم می خواد تو با کیرت همچین بکنی توی کس فریده که تا سالها و آخر عمرش در مقابل من سرش پایین باشه و جرات نکنه که به من چیزی بگه .. -چی داری میگی اکبر آقا . ما همچین جسارتی به شما نمی کنیم . -داداش کس خل شدی ها من دارم زنمو میارم به همچین جا هایی که از این جسارتا بکنی دیگه . اگه بدونی اون چه مادر فولاد زره ایه .. اینو گفت و دو تایی مون یک بار دیگه به شدت می خندیدیم .. خنده هامون که به دست انداز رسید من در جا گفتم مال بد بیخ ریش صاحبش .. دوباره خندیدنمون شروع شد .. خلاصه کنم یه بیست و خوردی نفری شدیم دیگه سر شماری نکردم . فکر کنم تعداد زنا دو نفری رو بیشتر بود . فعلا برای رفتن به راه خیلی دور نمی شد بر نامه چید . اولش قصد داشتیم بریم لواسان .. ولی بر و بچه ها گفتند یک راه نه زیاد دور ولی دور تری رو بریم که بیشتر توی ماشین بگیم و بخندیم . اتفاقا دو تا از بچه ها در یکی از شهر های شمال کنار هم ویلا داشتند . این دو نفر کار مند بودند و اون وقتی که هنوز قیمتا به طرز سرسام آوری بالا نرفته بود اونجا رو خریده بودند ..از تهران تا اونجا اگه می خواستیم یکسره بریم شاید پنج ساعت بیشتر نمی شد .. ما می تونستیم حداکثر دوروز وسه شبو اونجا بمونیم .. یه پنجشنبه صبح حرکتمونو شروع کردیم . جریان همون جوری شد که باید می شد . با این که شیشه ها همه دودی بود ولی پرده هایی رو هم کشیده بودیم .. قبل از حرکت رفتم پیش شیلا .. شیلا جان دستم به دامنت .. یه جورایی بعدا جبران می کنم . تو اگه می تونی این رستم خان ما رو یه جوری از راه به درش کن -ببینم زاغ سیاه ننه اشو چوب بزنی ؟/؟ -شیلا جون من خود ننه شو هم تا حالا خیلی چوب زدم . اون هنوز اون جوری که باید و شاید توی باغ نیست . مثل زن اون اکبر کاغذی که اونو باید مردا ردیفش کنن . ظاهرا خود معین خان می خواد قلق اون فریده خانومو بگیره .. -ببینم یه چند تا زن دیگه هم دارن یه جورایی نگات می کنن . انگاری که قبلا به اونا سرویس می دادی .. -اتوبوس دانشگاه به همه سرویس می داده -راننده اش چطور .. ببین ایمان خان من خودمم داره حسودیم میشه . اصلا دلم می خواد بیام جای رویا بشینم . -دختر تو که فر هنگت خیلی بالا بود صحبت بی وفایی رو با من نکن . -بی وفایی کجا بود . من خودمم می خوام حال کنم . اومدم اینجا که لذت ببرم . عشق و حال کنم . ولی باهات راه میام . داشتم اذیتت می کرد م . ولی اینو بهت گفته باشم اگه این دو سه روزی بخوای منو فراموش کنی من یکی حالتو می گیرم نمی ذارم آب خوش از گلوت بره پایین .فقط به یکی دو نفر پیله نکن . اکبر کاغذی که همون اول سکان ماشینو در دست گرفت . زنش فریده و معین خان معاون آموزشی کنار هم نشسته بودند . و من و رویا پشت سرشون .. رستم و شیلا چند ردیف پشت سرمون در همین مسیر قرار داشتند که اگه کار به جاهای باریک کشید حداقل فوری جریان لو نره و برای دقایقی همه به حال هم باشند تا شاید این رستم با شرایط موجود عادت کنه .. معین هم که توسط اکبر آب بندی شده مجوز اونو داشت که هر کاری رو با فریده انجام بده . اصلا وقتی که اکبر زنشو با خودش آورده بود یعنی این مجوز رو به همه اونایی که اونجا بودند داده بود که می تونن هر کاری رو با زنش بکنند حتی زنا هم می تونن باهاش لز کنن . یه ساک اسپری بی حسی و وکیوم و قرص و قطره های جنسی و کاندوم و مخلفات جنسی خاص از این قبیل با خودمون آوردیم که هر کی دوست داره ازش استفاده کنه . هنوز فریده و رستم اون جور که باید و شاید توی باغ نبودند . خیلی با حال می شد اگه اونا رو از همون اول کنار هم می نشوندیم . می تونستیم خیلی بخندیم . حرکت شروع شده بود . تقریبا همه می دونستیم چی به چیه . دل تو دل هیشکی نبود . داشتم به این فکر می کردم که کار رستم و شیلا به کجا می کشه .. ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 38

می خواستیم بریم به نوشهر . یک شهر زیبا و ساحلی و تمیز که تا به حال چند باری رو به اونجا رفته بودم و در میان شهر های ساحلی شمال بعد از بابلسر بیشتر از نوشهر خوشم میومد .. پرده ها رو کشیده بودیم . معین به من گفت که من بشم مجری و سخنران اون جمع و بر نامه ها رو اعلام کنم ولی من ازش خواستم که خودش این کارو انجام بده چون هر چی باشه اون معاون آموزشی بوده و می دونه چه جوری مسئله رو حل و فصلش کنه . معین رفت اون جلو و گفت .. ضمن عرض خیر مقدم به کلیه حضار . .به عرض می رساند هدف از این سفر نزدیکی و صمیمیت هر چه بیشتر ما دوستانه .. این که دلهای ما به هم نزدیک تر شه و بیش از گذشته متوجه شیم که خواستها و نیاز های مشترکی داریم . تو خواهر ..تو برادر هر آن چه که من می پسندم تو هم می پسندی پس در کنار هم زندگی شیرین تر می شود . می توان تابو ها را آرام آرام شکست و تحولی ایجاد نمود به معنای آزادی و دموکراسی واقعی در جامعه .... یه سری از این سخنرانی ها کرد و چرت و پرت ها گفت و بعدشم گفت الان برای شما یک فیلم پر تنش میذارم که شاید صحنه های خاصی هم درش باشه ولی ما می خواهیم با این قید و بند های اجتماعی مبارزه کنیم . باید از جایی از هم گسستن این رشته های دست و پا گیر را آغاز کرد . قید و بند هایی که فاصله ایجاد می کنه ..حاضرین همه کف می زدند و سوت می کشیدند . فریده و رستم کمی گیج و منگ به نظر می رسیدند ولی می دونستم اون فیلم نیمه اگه به نمایش گذاشته شه دیگه یواش یواش عادت می کنند . معین که می گفت از همون اول فیلم سوپر و سکسی کامل بذاریم که من با این کارش مخالف بودم و گفتم داداش برای ورزش اولش باید نرمش کرد . اینجا اتوبوسه جنده خونه که نیست .. با این عبارت دو تایی مون اشک چشامون در اومده بود از بس خندیدیم . یه نیمساعتی رو به راه افتادیم .. به معین گفته بودم فیلمه رو اولش نذاریم . بعد از یک ساعت بذاریم که رستم و فریده بیشتر آب بندی شده باشن .. آب بندی کردن فریده که با معین بود و رستم رو هم که باید شیلا ردیف می کرد . من بیشتر نگران رستم بودم که یه وقتی نکنه کاسه کوزه ها رو به هم بزنه . داشتم به این فکر می کردم که کاش اصلا اونو نمی آوردیم ولی اینم نمی شد . اگرم جریانو نمی فهمید می تونست این تردید درش وجود داشته باشه که چرا مادرش تنها به این سفر رفته . من و رویا دست در دست هم به جاده نگاه می کردیم . مسیرمونو جاده هراز انتخاب کرده بودیم . از جاده چالوس هم می تونستیم بریم ولی بچه ها و خود منم این طور هوس کرده بودیم که از این مسیر بیاییم . و برگشتنی رو می شد از اون طرف اومد . رویا دستشو داده بود به دستم و همین لمس دستش باعث شد که کیرم شق شه . به همین راحتی . دلم می خواست ببینم اون دو نفر جلوی ما چیکار می کنند . معین و فریده زن اکبر رو میگم که ظاهرا فریده داشت عادت می کرد به این که یک مرد غریبه کنارش نشسته باشه . هر چند طوری به نظر میومد که اونا قبلا یک سلام و علیکی رو با هم داشتند . ولی در همین اندازه ای که او به نوعی با کار شوهرش در ار تباط بوده .. بعضی از حرفاشونو نمی شنیدم . فریده خیلی آروم تر صحبت می کرد . شاید سختش بود از این که کنار یک غریبه نشسته . و شاید هم ملاحظه شوهرشو می کرد . اکبر که پشت رل نشسته بود مدام در حال چایی خوردن بود . تازه یادش اومد که باید حداقل به پشت سری هاش تعارف کنه .. -فریده جون .. معین خان اگه چایی میل دارین بفر مایید در خد مت شما هستیم . فقط آقا معاون حواستون باشه این عیال ما سرتونو نبره . از بس حرف می زنه .. فریده به پزش بر خورده بود ..-اکبر آقا چرا آبروی منو می بری . اگه من حرف می زنم چهار تا کلام درست و حسابی میگم . دیگه همش نمی شینم چایی نمی خورم و سیگار که نمی کشم .. معین کف دستشو خیلی آروم گذاشت پشت دست فریده و گفت آبجی شما خودتونو ناراحت نکنین . مردا جماعت بیشترا همین جوری هستن . فریده یه لحظه دستشو حرکت داد ولی حس کردم دیگه روش نمیشه که خودشو کنار بکشه .. رویا : ایمان چت شده ! تو که همش حواست به اینه که معین و فریده چیکار می کنن . ما اومدیم اینجا خوش بگذرونیم نه این که بخواهیم در کارای دیگران سرک بکشیم .. -من واسم تنوع داره .می خوام ببینم کارشون به کجا می کشه . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 39

-رویا جون دلخور نشو فدات شم . تو که می دونی ما اومدیم اینجا با یه حس هیجان و شادی . -ولی من تا یه حال درست و حسابی باهات نکنم دست از سرت ور نمی دارم -اگه من دست از سرت ور دارم چیکار می کنی . دستشو گذاشت رو شلوارم . میون اون همه جمعیتی که هنوز گرم نیفتاده بودند و صمیمیتها باید بیشتر می شد تا استارت و جرقه ای زده شه خیلی هیجان داشت این کار . کیرم در جا ورم کرده بود . اون مانتوشو در آورده بود و با یه دامن کوتاه کنارم نشسته بود . البته چکمه اش بلند بود . چه هیجانی داشت این جوری . میون اون همه جمع که فکر کنم بیست و خوردی نفری می شدند موش و گربه بازی کردن . فکر کنم خیلی ها مثل ما مشغول بودن . خیلی دلم می خواست بدونم شیلا در چه وضعیتیه . دستمو از زیر پاهای لخت رویا رسوندم به شورتش .. شورت و کسشو با هم فشار دادم .. -رویا خیلی خیس کردی . -تو هم خیلی شق کردی .. ایمان بکشش پایین -چی رو دامنتو ؟/؟-اذیت نکن . شورتو میگم . یعنی این که دستتو بذار داخلش .. هین کارو هم کردم خیلی دلم می خواست کیرمو بماله .. -رویا بیا جامونو موقتا عوض کنیم . من کنار پنجره می شینم . تو پاهاتو طوری جلو شلوارم بذار که مشخص نشه .. -اوووووفففففف ایمان دیوونه شدم . باشه هر چی تو بگی . حالا طوری بود که یه پای رویا طوری رو فضای بدنم قرار گرفته بود که لاپای من و یا حداقل اون قسمتی که جای کیر بود مشخص نبود . زیپ شلوارمو پایین کشیده و کیرمو آوردم بیرون -رویا مواظبی ؟/؟ حواست هست ؟/؟ لو نریم . دست من با کس رویا بازی می کرد و رویا هم آروم آروم کیر منومی مالوند .. -اووووووففففف خوشگله خوشگله من کستو می خوام چقدر خوب داری کیر منو می مالونی .. زیر چشمی یه نگاهی هم به معین و فریده زن اکبر داشتم . دست معین رفته بود رو پاهای فریده . رفته بود روی شلوارش . حالا خیلی آروم با پاهاش ور می رفت . فریده مضطرب بود . انگاری خوشش میاد ولی از یه چیزی می ترسه . مدام لباشو گاز می گرفت از توی آینه به شوهره نگاه می کرد که ببینه حواسش کجاست . به نظرم فریده رفته رفته داشت میومد توی باغ . -اووووووخخخخخ نهههههههه آقا معین .. آقا معین .. اکبر آقا می فهمه بد میشه ..معین از جاش پا شد .. نمی دونستم قصد چه کاری رو داره .. فریده با لحنی آروم که من یکی شنیدم گفت آقا معین کجا تشریف می بری . قهر نکن حالا .. ولی معین رفته بود و یکی از دخترا به نام نگین رو با خودش آورد اونجا .. ظاهرا نگین رو برای این آورد که کنار اکبر بشینه تا اون بتونه با حس و تمرکز بیشتری سکس کنه .. ولی نشد دیگه . ظاهرا اکبر هم دیگه درسشو به خوبی وارد بود . اکبر : خوشگله بمال بمال کیرمو تا حالم جا بیاد . نگین هم افسونگرانه هر جا که حس می کرد جاده ردیفه در یه حالتی با اکبر ور می رفت که انگاری در یه اتاق با هم نشستن و اونم اصلا راننده نیست . این کارش خطرناک بود ولی اکبر اون قدر کیف می کرد و لذت می برد که از حال و روز گارش چنین بر میومد که ماشین رو یه گوشه ای پارک کنه و بهونه جنگل و استفاده طبیعی بشه نگین اصلا خیالش نبود که دستشو بذاره رو پاهای اکبر و باهاش ور بره . فریده کاملا شاهد بود و از طرفی خود اکبر هم عمدا رضایت داده بود که نگین بیاد اونجا که زنشو تحریک کنه و فریده بیشتر به این تمایل پیدا کنه که به خاطر تلافی و یا علاقه ای که اونم به این کارا پیدا می کنه و کرده با معین حال کنه .. ظاهرا هر دو عامل اثر گذاشت .. عمل تلافی به خاطر حسادت و واقعا لذت بردن . -ایمان از قرار معلوم بازم حواست رفته پیش اون دو نفر جلویی اصلا من میگم جای ما رو عوض کنن بریم آخر بشینیم . یا چه طوره من و تو به یک حالت دربستی بریم بوفه ماشین .-حالا می خوای ایمان ما رو زیر نظر داشته باشه -کی ایمان ؟/؟ مگه اون الان با کیر بلندش پا میشه میاد این وسط عبور می کنه . -من می خوام می خوام . دلم می خواد باهات سکس کنم دیگه طاقت ندارم -تحمل داشته باش رویا .-نباید ولم کنی . این دوازده سیزده تا زن و دختر رو که دیدی نباید هوش از سرت بپره . .. کس رویا رو بی آن که ببینمش با انگشتام لمس می کردم . خیلی دلم می خواست که انگشتامو فرو کنم توی کسش . انگاری هیشکی دل نداشت از جاش بلند شه . مردا حتما واسه این می ترسیدند که شق بودن کیرشون مشخص شه و زنا هم از آشفته بودن سر و وضعشون هراسان بودند .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 4 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

اتوبوس هوس


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA