ارسالها: 3650
#41
Posted: 11 Jan 2014 20:56
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 40
دست رویا رفته بود روی شلوارم . کیرمو مثل لحظه اول بیرون نکشیده بودم نمی دونم چرا فرستادمش داخل .. چشامو آروم باز و بسته می کردم . صحنه های هیجانی یکی پس از دیگری اون فضا رو گرفته بود و منم خیلی دیگه حالی به حالی شده بودم و نمی تونستم جلو خودمو بگیرم .. -رویا بمال -ایمان سست شدم نمی تونم . دستت رو کسمه داری چنگش می گیری . من از پشت شلوارت که دارم کیرت رو می مالم این قدر بی حس شدی حالا حسابشو بکن من دیگه باید چه جوری با این وضع کنار بیام . -رویا بذار همین جوری حال کنم . دوست دارم آبم خالی شه توی شلوارم . بذار همه ببینن و بدونن که ایمان هوسش خالی شده .. رویا سرشو رو سینه ام گذاشت و گفت این آب نباید توی شلوارت خالی شه باید بریزه توی کس من و به من جون بده . زندگی بده عشق بده .. یه نگاهی به پشت سرم انداختم . یک غوغایی بود . خیلی ها واسه خودشون آواز می خوندند ..فریده دیگه کاملا بی حس شده بود . آخه دگمه های مانتوشو باز کرده زیپ شلوارشو کشیده بود پایین و معین هم دستشو گذاشته بود توی شورتش .. فقط همینو می دیدم . رویا هم همش به من اخم می کرد که حواسم به کار خودم باشه . و بی خود سرک به کار بقیه نکشم . اما برام خیلی هیجان داشت که بدونم چی میشه و داستان این دو تا به کجا می کشه . با توجه به این که نگین خانوم و شوهر فریده درست روبروی فریده و معین قرار داشتند . هیجان داشت دیوونه ام می کرد . راستش اونا رو که می دیدم کیرم بیش از پیش شق می کرد و می خواست که از داخل شلوار یزنه بیرون ولی با این همه گفتم صبر کنم و ببینم جریان از چه قراره . -ایمان دوستت دارم دوستت دارم . من فقط با کیر تو آشنام . نمی تونم حس کنم که دست بقیه مردا می رسه به من . ولم نکن . منو به حال خودم نذار .. -نمی دونم چی بگم . سیستم اینجا همین جوری هست . نمیشه از قانون و تنظیمات فرار کرد . ولی اگه تو بخوای من می تونم . من می تونم فرار کنم . رویا خودشو به من چسبونده بود . لباشو از کناره ها گذاشته بود رولبای من . حس می کردم که اگه دوباره دستمو بذارم روی کسش این بار کف اتوبوس ولو میشه و جلوی بقیه میگه بیا کیرت رو فرو کن توی کس من و منو بکن . اون بی اندازه حشری شده بود و در جستجوی کیر من بود . از گوشه کنار صداهای هوس بکش پایین و درش بیار به گوش می رسید . طوری که حس می کردم بازم من و رویا از بقیه بیشتر رعایت می کنیم . حواسم رفته بود پیش رستم و شیلا که این دو نفر چیکار کرده و در چه شرایطی هستند . اصلا یادم رفته بود که قرار بود یه فیلم نیمه ای هم بذاریم . در همین افکار بودم که معلوم نشد کدوم شیر پاک خورده ای فیلمه رو گذاشت .. یا باید کار معین بوده باشه یا خود اکبر .. وای چشمتون روز بد نبینه از همین صحنه اول عملیات نیمه شروع شده بود . اصلا داستان فیلم مشخص نشده بود سکس نیمه شده بود اول فیلم .. ظاهرا داستان یک قسمتش مربوط می شد به خیانت های زن و شوهر نسبت به هم و این که اونا از کار هم با خبر میشن و بعد از اون جلو هم با یکی دیگه سکس می کنن . فکر کنم با این که خیلی ها سرگرم دیدن این فیلم شده بودند با این حال کاملا به سوژه اون توجه نداشتند . منم کمی دقت کرده بودم ولی داستانشو معین واسم تعریف کرده بود وگرنه فعلا تمام فکر و ذهنم به این بود که کی رویا رو می خوابونم . صدای هوسبازان بالاتر رفته بود . فریده خیلی آروم به معین می گفت کاش می رفتیم یه جای خلوت . از اکبر آقا خجالت می کشم . معین هم در حالی که صداشو آروم تر کرده بود گفت واسه چی خجالت می کشی اون که جلو چشات هر کاری که دوست داره داره انجام میده و عین خیالش نیست . واسه چی داری حرص می خوری . اونایی که دیگه زیاد نگران چیزی نبودند و فکرشونو با حاشیه ها مشغول نکرده بودند فکر کنم بیشتر حال می کردند تا ما . من همش نگران این بودم که رستم و شیلا دارن چیکار می کنن . من و رویا یه حالت پیشرفته ای داشتیم . وسط اتوبوس یه یخچال آب بود .. بهونه آب کرده و به طرف وسط اتوبوس رفتم .. وووووووییییییی من و رویااز همه شون عقب افتاده تر بودیم . دربعضی قسمتها زنا لاپاشونو باز کرده بودند کسشونو انداخته بودند توی دید . در چند قسمت هم مردا کیر شونو انداخته بودند بیرون . رستم که دیگه عین افیونی ها از حال رفته بود . داشت زیپ شلوارشو می کشید پایین تا منو دید از خجالت سرشو اون طرف کرد ... ادامه دارد ... نویسنده ..... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#42
Posted: 18 Jan 2014 22:04
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 41
اومدم پیش رویا نشستم .. جای خودم .. -خب چه خبر ! -خبرای داغ . اگه بدونی چه خبره ! باورت نمیشه . همه مثل افیونی های بی حال که رفته باشن توی خماری از حال رفتن . دیگه اگه حالا یه فیلم سکسی کیر در کونی هم نشون بدن کسی به اینا توجهی نداره . -رستم چی .. رستم در چه حالتی بود . -چیه دلت نمی خواد اون بیاد توی خط ؟/؟ دوست نداری اون سکس داشته باشه و لذت ببره ؟/؟ .. اونم داشت زیپ شلوارشو پایین می کشید . تا منو دید خجالت کشید . انگاری اصلا دوست نداشت که من متوجه حالت اون بشم . شیلا خیلی سر حالش کرده بود . -ببینم این شیلا اطمینانی هست ؟/؟ مطمئنی که خیلی سالم و سر حاله .؟/؟ میشه روش حساب کرد ؟/؟ -چرا که نه .. اون سالمه و بیماری خاصی نداره و نظافت رو رعایت می کنه . رویا یه اخمی بهم کرد و گفت ببینم تو از کجا اینا رو می دونی . طوری حرف می زنی که انگاری قبلا با این دختره بودی . -عزیزم خواهش می کنم اینجا دیگه این قدر وسواس بازی در نیار که اصلا بهت نمیاد . من دوست ندارم تو رو این جوری ببینم . بذار از این دقایق و ثانیه ها لذت ببریم . با لحظه ها مون خوش باشیم . بذار کیف کنیم . الان واقعیت قضیه اینه که در این مجلس ما که نیومدیم فقط با یکی باشیم -ولی اگه توبخوای من نمیذارم که دست کسی جز تو به من بر سه . چون خودمو با عشق و احساسم تقدیم تو می کنم .. دیدن بقیه و حالتهای سکس اونا منو هم بی پر وا تر کرده بود . زیپ شلوارمو پایین کشیدم و کیرمو انداختم بیرون . -عزیزم حالا می تونی هر کاری که دوست داری با کیرم انجام بدی . .. رویا ته کیرمو با دستش گرفت . کف دستشو دور اون لول کرد و اونو محکم فشارش داد . طوری هم فشار داد که انگاری گردن یکی رو گرفته می خواد خفه اش کنه . -عزیزم با کیر من لج داری ؟/؟ -این نسبت به من خیلی بی وفاست -اشتباه فکر می کنی . .. -ولی ایمان! من به تو نشون میدم که هیشکی مثل رویا نمی تونه بهت حال بده و سرحالت کنه . فکر کنم با این هوسبازی و نشون دادن هوس رویا جفت صندلی ما از بقیه صندلی ها داغ تر شده بود . معین هم طوری فریده رو سر حال آورده بود که فریده مانتو شو در آورده و شلوارشو هم کشیده بود پایین تا کسشو راحت تر لخت و یک دست در اختیار معاون آموزشی قرار بده .. اونم از این که داره یک زن شوهر دار رو می کنه و اونم جلوی شوهرش حسابی داشت حال می کرد . زبونشو گذاشته بود روی کس و .. -اووووفففف میکش بزن میکش بزن . چه سبیلای نرم و با حالی داری . خوشم میاد که اونا رو به کسم می مالی .. در قسمت راننده هم شرایطی مثل شرایط من و رویا بر قرار بود . نگین سرشو گذاشته بود لای پای اکبر و کیرشو که از توی شلوار بیرون زده بود به دهن گرفته و ساک می زد . فریده زن اکبر راننده سرش بین دو تا صندلی قرار داشت و معین داشت کسشو میک می زد . حالت سرشو طوری کرد که بتونه من و رویا رو به خوبی ببینه کیر کلفت و بلند منو دید که انگاری در تابه سرخ شده باشه و داره دهن رویا جونو می سوزونه و آتیشش می کنه .. با این که کسش در حال لیسیده شدن بود ولی با حسزت خاصی به کیرم و حالت ساک زدن رویا نگاه می کرد . گردنش درد گرفته بود . بهش فشار میومد تا بتونه به خوبی کیر منو ببینه . هر چند نصف کیر من توی دهن رویا بود ولی همون نصفه هم نشون می داد چقدر جونداره . از طرفی رویا هر چند لحظه در میون دهنشو از رو کیر من بر می داشت . یه نگاهی به کیر مینداخت تا بیشتر به اون بچسبه . چه حالی می داد . دلم می خواست فریده هم دهنشو می ذاشت روی کیر من یا این که تنه کیر و بیضه هامو اون لیس می زد . دو تا زن با هم در آن واحد یک کیرو ساک بزنن خیلی به اون مرد حال میده . حتما در این سفر ازشون می خوام که این کار رو با من انجام بدن . هر چند رویا خیلی حسوده ولی اگه بره زیر کیر یک نفر دیگه ای غیر من حتما آب بندی میشه و متوجه میشه که در این جور سفر ها هر کی نده یا نگیره در واقع سرش بی کلاه مونده یا کلاه رفته . فریده چشاشو بد جوری خمار کرده بود . منم یه چشمکی بهش زدم که یعنی خودت رو آماده کن که از زیر کیر من نمی تونی در ری .. ولی داشتم به این فکر می کردم که من از زیر کون رویا چه جوری در برم . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#43
Posted: 25 Jan 2014 21:54
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 42
از اونجایی که رویا در حال ساک زدن بود و سرش پایین و می خواست به بهترین نحوی به من لذت بده من و فریده با یه خماری خاصی به هم نگاه می کردیم . اکبر و نگین هم که اون جلو مشغول بودن . چون اکبر داشت رانندگی می کرد و نمی تونست خودش به جایی از بدن نگین دست بزنه یا حواسشو مستقیما پرت کنه نگین داشت کیرشو ساک می زد . از توی آینه و گاه که نیم رخ می کرد متوجه بودم که چه طور داره چشاشو خمار می کنه با همه اینا یه نیم نگاهی هم به عقب داشت و این که ببینه که زنش فریده در چه شرایطیه . .. اکبر با همون صدای هوس آلودش گفت فریده جات خوبه حالت چطوره ؟/؟ .. زن که اصلا انتظار نداشت در این وضعیت شوهره صداش کنه خودشو به طرف بالا کشوند و در حالی که سعی می کرد بر خودش مسلط باشه گفت مرسی اکبر آقا .. شرم وسرخی صورت فریده نشون می داد که خیلی سختشه که شوهرش اونو در این وضعیت ببینه . هر چند می دونست که می دونه جریان چیه . هیشکدوم از مسافرا بیکار نبودند . کم یا زیاد هر کسی داشت یکی رو انگولک می کرد . -اووووووخخخخخخ رویا .. رویا جون داری خالی می کنی آب کیرمو .. واسه چند لحظه ای دهنمو از رو کیر برداشت و گفت ببینم دوست داری آبتو بذارم برای بقیه .. خودم واجب تر از اونام . -رویا هنوز هیچی نشده حسادت رو شروع کردی ؟/؟ امان از دست تو .. خیلی دلم می خواست از این فضا یعنی از کنار رویا خلاص می شدم و با چسبیدن به یکی دیگه می تونستم یه تنوعی واسه خودم درست کنم و از طرفی به این رویا هم نشون بدم که بابا.. ایمان نمی خواد خودشو به کسی وابسته کنه . باید کردنی ها رو کرد و گاییدنی ها رو گایید . مگه یک مرد مرض داره خودشو وابسته به یک زن کنه اسیرش شه . کیر تنوع می خواد . از یه سوراخی که یکی دو بار وارد شد و خارج شد دیگه اون سوراخ بهش حال نمیده . دوست داره مزه یه راه دیگه رو بگیره . نمی دونم چرا زنا متوجه این احساس ما مردا نمیشن . همش فکر می کنن ما می خوایم بهشون خیانت کنیم . مردا این جوری هستن . یه نگاه اجمالی به چند تن از زنان اتوبوس منو به هوس آورده بود که همه اونا رو داشته باشم . هر چند که همه شون یکی واسه خودشون داشتن . به نظرم باید یکی دو تا از این زنا بی مرد بوده باشن و این بار سنگین بر دوش مردان بود که باید زمان و حال و هوای خودشونو قسمت می کردند که به این یکی دو زن خارج از گود به نوبت رسیدگی شه . البته این زنا هم می تونستند گاه خودشونو قاطی بقیه کنن .انگاری وقتی با رویا به این صورت حرف زدم اون آتیشش تند تر شد و می خواست هر طوری که شده خودشو به من بیشتر بچسبونه . ولی الحق و الانصاف خیلی هم لذت می بردم . دیگه نخواستم خودمو بیشتر از این عذاب بدم . باید به اینم فکر می کردم که اونم انسانه و می خواد ازم لذت ببره . حالا عشقش به این بوده که من مال اون باشم . چقدر لحظه های انزال و آرامش کم به نظر رسیده زود تموم میشن .. با هر پرش آب کیرم توی دهن رویا یه آرامش عجیبی بهم دست می داد . اون لحظه به چیز دیگه ای جز هوس و لذت و آرامش خودم فکر نمی کردم . رویا معطل نمی کرد هر آبی رو که توی دهنش ریخته می شد در جا قورتش می داد و لذت منو زمانی به اوجش رسوند که دهنشو به سمت جلو تر کشوند و اونو گذاشت تا ته آلتم .. حس کردم که هوس و کیف رو به تمام نقاط کیر حتی به بیضه هام هم کشونده و از اونجا همه بدنمو داغ کرده .. یکی دو دقیقه بعد که دهنشو از رو کیر بر داشت اومد و بغلم زد . لباشو گذاشت رو لبام .. -ایمان من کیرت رو می خوام . می خوام روش بشینم . -رویا بده . خوب نیست . بذاراول چند نفر دیگه از این کارا بکنن من و تو مشغول شیم . -نمی دونم . تو چی میگی ایمان هوس داره منو می سوزونه . من سختمه پاشم نگاه کنم . پس تو یه نگاهی بنداز . ببین هیچ کیری وارد کس یا کونی شده که ما پیشرو نباشیم ؟/؟ -رویا جون ما اومدیم اینجا تا راحت باشیم . نباید این قدر به خودمون سخت بگیریم . چند تا ردیف عقب تر فقط سر های دو نفر یه زن و یه مرد رو می دیدیم که در یه حالت خاصی قرار داشتند که نشون می داد مرد داره زنه رو میگاد .. -رویا انگاری یکی شروع کرده . از اونجایی که حال و حوصله تعویض جا رو نداشتم از رویا خواستم که اون بیاد روم و با حرکت دادن کونش روی کیر یه حالی بده . همین کارو هم انجام داد . دیگه نمی تونستم فریده رو ببینم که داره چیکار می کنه . رویا دو دقیقه ای کسشو رو کیر من غلتوند تا اونو شق کرد که بتونه راهشو برای ورود به کس نازش پیدا کنه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#44
Posted: 1 Feb 2014 21:27
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 43
دستاشو گذاشت بالای صندلی رو برویی ونشست رو کیرم و خودشو خیلی راحت رو اون سوار کرد . احساس تنگی جا می کردم .با این که کیرم خیلی راحت رفت توی کسش ولی حرکت به سختی صورت می گرفت . با این حال اون لحظه رفته بودم به یک حال و هوایی که فکر می کردم جز من و رویا هیشکی دیگه در اون فضا قرار نداره .آدمای دیگه برام اهمیت نداشتن از این که ما رو می بینن یا نه چون همه اونا در یه گوشه ای مشغول بودند و من باید حواسم به کار خودم می بود که تمر کزم به هم نخوره . -جااااااااان بزن بزن .. حال بده رویا .. -ببینم شیطون بازم دوست داری که با خانومای دیگه حال کنی ؟/؟ .. تو دلم گفتم این همه کس اینجا ریخته این دیگه نهایت کس خلی یک مرده که فقط بخواد یکی رو بکنه .. ولی خب توی ذوقش نزده گفتم رویا تو خودت خوب می دونی که از همه بهتری و اگه به یک مردی برسی اون مرد دلش نمی خواد تا مدتها با یکی دیگه باشه . -ببینیم و باور کنیم . از دست این رویا دیوونه شده بودم . -اووووووووهههههههه ایمان اگه بدونی چی می بینم -چی می بینی رویا . نکنه یک کیری رو داری می بینی که رفته توی یک کس دیگه و داره به تو هیجان میده -ایمان تو چرا همش سعی داری نشون بدی که خیلی بی غیرتی و می خوای منو از خودت دور کنی -اصلا این طور نیست رویا . کارت رو بکن . به من حال بده . بذار لذتمو ببرم . بذار عشقمو بکنم . -ببین عزیز اون دور خیلی چیزا رو می بینم ولی رستم و من سرمون روبروی هم قرار داره . چهار تا ردیف عقب تر از ماست . .. -ببینم رویا خجالت می کشی ؟/؟ -از چی خجالت بکشم . ؟/؟ راستش اولش یه کمی سختم بود . ولی اون الان شرایطش طوریه که رو شیلا سواره می دونم کیرشو فرو کرده توی کسش .. -و از اون طرف هم مامانش نشسته روی کیر دوستش .. .. چقدر شاعرانه و زیباست که شما دو تایی در دو قطب دارین همدیگه رو می بینین .البته رویا سرشو کمی بر گردونده بود . مادری که تا حالا رعایت می کرد و سعی می کرد که پسرش ندونه اونم یک تمایلاتی داره و پسری هم که از مامانش حساب می برد . حالا این دو تمایلات انسانی یا جنسی خودشونو خیلی صادقانه دارن به هم نشون میدن . البته نمیشه اسم این حالتو گذاشت صادقانه . چون در اصل نوعی جبر بوده که شما رو در اینجا رو در روی هم قرار داده آخخخخخخخخ رویا نمی دونم چرا حالا داریم از این حرفا می زنیم . الان لحظه های کیف و لذته .. حرکت کن .. بیا لباتو بذار رو لبام تا دیگه چشات تو چشای پسرت نیفته . .. رویا دیگه خیالش نبود از این که معین و فریده از صندلی جلو ممکنه اونو راحت ببینن . هر کسی به فکر لذت بردن خودش بود به این که چه جوری با جفتش حال کنه . کف دستامو رو کمر رویا حرکت می دادم . من و اون آشفته و نیمه لخت بودیم . بقیه هم همین آشفتگی رو داشتند . نمی شد در اون شرایط کاملا بر هنه شد . اون وقت جمع کردن خودمون سخت می شد .. ممکن بود برسیم به وضعیتی که یکی بخواد یه سرکی به اتوبوس بکشه . چقدر فضای اونجا عطر آگین شده بود . آدم فکر می کرد که رفته به یک باغی با گلهای متفرقه و خوشبو . بیشترش هم عطرای ملایم و هوس انگیز . -رویا جون تو هم خیلی خوشبو و هوس انگیز شدی . یواش یواش صدای ناله ها ی بکن بکن و ضربات کیر بر کس شدید تر می شد . از اون طرف فیلم هم در حال پخش شدن بود . .. کسی به اون فیلم کاری نداشت ... پیش خودم این تصور رو کردم که اون یکی دو تا دختر یا زن فعلاممکنه بیکار نشسته باشن و دارن فیلم تماشا می کنن . .. که در همین لحظه رویا گفت عزیزم همه دارن خوش می گذرونن . کسی خودشو علاف نکرده .. وااااااییییییی دو تا زن که همکارمونم هستند چه جور لخت شدن و دارن با هم لز می کنن . کاملا لختن . مرد گیر نیاوردن دارن با هم حال می کنن . .. چقدر دلم می خواست پا می شدم و اونا رو می دیدم . خیلی دلواپس اونا بودم و دلم واسشون می سوخت ولی از قرار معلوم اونا بیشتر از بقیه حال می کردند که این جور خودشونو کاملا لخت کرده بودند تا از سکسشون حداکثر لذت رو ببرن . کف دستامو گذاشته بودم رو کون گنده رویا . یه انگشتمو هم گذاشته بودم سر سوراخ کونش .. رویا هم صداش در اومده بود . حس کردم دست یکی داره با پشت انگشتام بازی می کنه . دست لطیفی بود و ناخنای بلندش متوجهم کرد که اون باید یک زن باشه و جز فریده هم کسی نمی تونست باشه . اون تمام کارای ما رو زیر نظر داشت . حدس می زدم که اون در یه حالت قمبلی قرار داره و معین هم داره اونو از پشت می کنه .. هر چند ثانیه یه حرکت رو به جلوی خفیفی داشت که نشون می داد یک کیری میره توی کسش اونم با شتاب و فشار کم .... ادامه دارد ... نویسنده ..... ایـــــــــــــــــــــــــــرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#45
Posted: 8 Feb 2014 21:02
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 44
این که اتوبوس نبود . شده بود جنده خونه . خیلی با حال بود . حالا این جوری همه می تونستن با هم احساس صمیمیت بکنن . وقتی چیزی به نام سکس بینشون حل شده باشه دیگه بقیه مسائل مفهومی نداره . هنوز تا رسیدن به اونجاش خیلی راه بود . فعلا تا همین حد , بی پر وایی هم خیلی شجاعت و اراده می خواست که همه این افراد نشونش داده بودند . -اکبر آقا اون فلش قرمزه رو که تو داشبورده بذار بخونه .. آهنگهای با حال سکسی ایرونی و خارجی درش ضبط شده بود . دیگه فضا رو کاملا طبیعی کرده بودیم . به قول برادرا و خواهرای معروفه سوپر آلودگی صوتی ایجاد کرده بودیم .. فریده هم از این که کنار شوهرش اکبر داره با نگین حال می کنه عین خیالش نبود . -عزیزم .. رویا فدات شم کمرت درد گرفت خسته شدی .. اون این جوری راضی تر بود . انگاری داشت بیشتر حال می کرد و لذت می برد . اکبر دوست داشت یه گوشه دنجی تر مز بزنیم و بتونیم دسته جمعی راحت تر حال کنیم . چون این جوری این که هم رانندگی کنه و هم حواسش به نگین باشه سختش بود . خلاصه رسیده بودیم نزدیک آمل .. کنار یکی از این جنگلها و رود خونه ها که حاشیه امنی هم داشت ایستادیم .. به اکبر گفتم فقط حواسمون به این باشه که یه ماشین دیگه هوس نکنه که بیاد و کنار ما وایسه .. حالا دیگه دسته جمعی توی اتوبوس مشغول بودیم . سرمو که بالا گرفته دیدم این شورتا و سوتین های خانوماست که یکی یکی داره به گوشه و کنار و اطراف پرت میشه .. یه ندایی به معین داده گفتم یه ندای عمومی بده که اینا رعایت کنن که پیدا کردن و جمع کردن اینا سخته . از طرفی این کار بهداشتی نیست و ممکنه سبب آلودگی و بیماری شه و تازه ممکنه جا به جایی شورت انجام بگیره و یکی اشتباهی مال یکی دیگه رو پاش کنه .. -ببینم ایمان جان همه اینایی رو که واسه من تعریف کردی بلند شو به اینا بگو .. الان موقع بکن بکنه .. میدان جنگه .. داریم شمشیر بازی می کنیم . کی الان حواسش به این هست که چی کجا میفته ؟/؟ خرشون از پل که گذشت می گردن یکی یکی وسایل خودشونو پیدا می کنن . برو شکر کن که اینا خودشونو گم نمی کنن . الان هم که هر کی هر چی داشته رو در آورده .. جوووووووووون این تن و بدن فریده رو هیشکی نداره . خوش به حال اکبر آقا .....اکبر : داداش معین خیرشو ببینی . خیلی با مرامی داداش . خوشحالم که از کس و کون زنمون خوشت اومده . راضیم اصلا با خودت ببریش .. -اوخ اگه عیال بقهمه کیرمو قطع می کنه .. - ای که هی . بازم مرام فریده رو .. یه نگاهی به فریده انداختم . اون غرق هوس و لذت فرو رفتن کیر معین توی کسش بود و هنوزم نشون می داد که تا حدودی این شرمو که در کنار شوهرش داره با یه مرد دیگه حال می کنه حس می کنه . -اکبر جون فدات شم عجب جای با حال و با صفایی نگه داشتی . کنار رود خونه ای که از این با حال تر نمیشه .. اکبر : از خانوما و آقایون تقاضا میشه که پرده ها رو بالا ندن و اینجا رسوایی به بار نیارن یهو دیدی گندش در اومد .. یکی از اون ته که حتی متوجه نشدم زنه یا مرد چون صداش کلفت بود گفت مگه داریم چیکار می کنیم ؟/؟ بقیه زدند زیر خنده . عجب روز گاری بود . کمر مون درد گرفته بود ولی به حال کردن خودمون ادامه می دادیم . یکی از علتهایی که خسته می شدیم و این حالت در بیشتر ما وجود داشت این بود که خودمونو نمی خواستیم کاملا نشون بدیم . اگه کمی حرکت می کردیم از جا مون بلند می شدیم فکر می کردیم که زشته یکی دیگه نباید ما رو این جور لخت ببینه . بازم جای شکرش باقی بود که ماریا و مینا و نلی زیاد بهم گیر نداده بودند . شیلا که دیگه جای خود داشت اون زیاد اهل حسادت نبود هر چند همون یک بار هم که اونو گاییده بودم به اندازه کافی ازم خوشش اومده بود . خیلی راحت و ریلکس بود . من و رویا جامونو عوض کردیم . این جوری هر دو مون راحت تر شده بودیم . یه تنوعی واسمون شده بود . صدای ناله ها و بکن بکن و اخ و واخ و اوف و ایف همچین شده بود که دیگه معین ترس برش داشته بود . این موضوع رو با من در میون گذاشت ولی فریده کون قمبل کرده شو همچین به طرف معین حرکت می داد که خود اونو هم به آخ و واخ کردن وا داشته بود . -رویا رویا جون نزدیکه ار ضا شی ؟/؟ -یه خورده مونده .. چقدر اینجا قشنگه .. پرده های سمت راستو که مشرف به جنگل و رود خونه بود داده بودن کنار . این طرف امنیت داشت . هر چند از اون طرف هم اگه لامپا رو روشن نمی کردیم به خاطر دودی بودن شیشه ها و فاصله زیاد چیزی معلوم نبود ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#46
Posted: 15 Feb 2014 21:41
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 45
-خیلی دارم لذت می برم . چقدر خوشم میاد . خوشم میاد ..نهههههههه ... می خوام فقط زیر کیر تو باشم .. در همون جای فشرده خودمو روش حرکت می دادم . خیسی تنشو احساس می کردم . عطر تن رویای رویایی من با خیسی بدنش قاطی شده و من خودمو با هر ضربه کیر بیشتر به رویا می چسبوندم . زن به خودش فشار زیادی می آورد تا خودشو از دست من خلاص کنه ولی من دستامو گذاشته بودم دور یکی از صندلیهایی که جلویی ها یعنی فریده و معین روش نشسته بودن و راحت تر خودمو به طرف رویا می کشیدم .. -اوخخخخخخخخ مااااااماااااااان من از هم پا شیدم .. رویا از هوس طوری فریاد می زد و حس خودشو می ریخت بیرون که خیلی از نگاهها رو متوجه خودش کرده بود وراستش حالا این من بودم که تا حدودی احساس خجالت می کردم . اگه می خواستن بیان بالا سر من و شاهد عملیات باشن کمی سختم بود ولی باید تحمل می کردم . از اون طرف رستم که نگران شده بود گفت مادر مادر .. رستم فدات شه من اینجا هستم . نترس مادر ای اولین و آخرین عشق ای پاک ترین عشق .. رویا وقتی که از راه دور یعنی پنج شش ردیف صندلی فاصله صدای پسرشو شنید کمی از اون لحن هوس آلودانه اش کاست و رستمو صداش زد . -پسرم دوستت دارم .. به خودت برس . -مادر .. من فدات شم . اگه آزاری اذیتی چیزی دیدی به من بگو .. این اتوبوس رو گرفته بودند تئاترش کرده بودند و کسی هم گوشش به این بدهکار نبود که باید کمی ساکت تر می بود تا توجه کسی رو به خود جلب نکرد . اگه به خونه اطراف نوشهر می رسیدیم و می خواستیم اونجا به حال کردنمون ادامه بدیم بدون شک همه شون از این تعجب می کردند که چه جوری من مسئول راهنمایی گروه خاصی بوده ام که هر چند وقت در میون از حال و روزشون با خبر میشم . -ایمان .. عزیزم نمی دونم به کجا فشار بیارم -به من به من رویا به کیرم .. به تنم .. خودمو به طرف بالا می کشیدم تا با این حرکت کیرم کارشو به آخر برسونم و اونم چه جورم با عشق و لذت و هوس این کارو در جهت عکس انجام انجام داد .ولی به جایی رسید که دیگه نمی تونست حرکتی داشته باشه . -ایمان ازم ریخت .. ریخت بیرون . آتیشم داد و خنکم کرد .. و من دیگه نتونستم و نخواستم که صبر کنم به چشای رویا نگاه کردم و لباشو یک بار دیگه بستم . همراه با خالی شدن آبم توی کوس اون دیگه چشاشو بسته بود و منم برای ثانیه هایی بعد چشامو بستم . فقط حس کردم که دستایی داره سرمو نوازش میده . دستای رویا رو می دیدم که دو طرف پاهاش قرار داره . اون دستای فریده بود که موهای سرمو نوازش می کرد و کف دستشو خیلی آروم به سرم فشار می داد می خواست بهم بگه که منتظرمه اونم در یه حالتی قرار گرفته بود که سرش روبروم قرار داشت . حس می کردم که باید کیر معین در یکی از سوراخاش قرار داشته باشه . با این حال نگاهش از هوس و تمنای کیر می گفت . لبامو از لبای رویا جدا کردم . کف دستمو به عنوان نوازش گذاشتم رو چشای رویا و با یه دست دیگه ام شروع کردم به مالوندن سینه هاش تا حس بسته بودن چشاش همچنان درش باشه . در عوض فریده که متوجه خواسته ام شده بود لباشو باز کرد و من اون لبای تشنه هوسو بوسیدم و به لبام چسبوندم . خیلی سخت بود رو دو تا زن تمرکز داشتن طوری که یکی از اونا نفهمه که من با دیگری دارم حال می کنم . برای فریده موردی نداشت چون در اون شرایط برای من دومی محسوب می شد ولی اگه رویا متوجه می شد که من در حال بوسیدن فریده ام از دستم عصبانی و دلخور می شد .. تا رویا بخواد بفهمه چی به چیه لبامو از رو لبای فریده گرفته و یک بار دیگه رو لبای رویا گذاشتم .. حس کردم یه چند نفری دور ما رو گرفتن .. دیگه تمومش کردیم .. همه خوشحال بودند . یه سری داشتن می رقصیدند . فریده و معین هم کارشون تموم شده بود . نرگس و اکبر هم به شرایط عادی بر گشته بودند . ماریا : خیلی با هم حال می کردین . انگار که چند ساله عاشق و معشوق همین .. مینا : ایمان جون طوری رویا جونو می گاییدی که من یکی حسودیم شد آخه از این سی چهل باری که منو گاییدی یک دفعه اش هم این جوری نبود .. -مینا شوخیت گرفته . من کی تو رو گاییدم .. ولی وقتی که اونا رفتند رویا گفت تو که می گفتی قبلا با کسی نبودی -حالا هم میگم نبودم . چرا این قدر گیر میدی . تو که اون موقع در زندگی من نبودی .. چیکار می کردم .. این مینا هم شوخیش گرفته . شاید چند مورد دیگه با غریبه ها بر نامه هایی داشتم ولی هیچ آدم عاقلی میاد این جوری خودشو رسوا می کنه ؟/؟ .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#47
Posted: 22 Feb 2014 23:15
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 46
خلاصه اون قدر با این زنه ور رفتم تا تونستم یه جورایی از دلش در آرم . هر چند می دونستم این شرایط زود گذره و قتی بین کیر ها و کس ها یک جا به جایی اساسی صورت بگیره دیگه کسی به دنبال شجره نامه دیگران نیست . حالا یک فیلم کاملا سکسی و بکن بکن داغ در حال پخش شدن بود و همه هم در حال تماشای این فیلم بوده کسی هم دیگه احساس خجالت نمی کرد . -رویا هنوزم ازم دلخوری ؟/؟ -نه به شرطی که وقتی که رسیدیم به مقصد تو بتونی پیش بقیه نشون بدی که چقدر منو دوست داری . -چه جوری .. حالا من خودم می دونستم منظورش چیه ولی اون دستشو گذاشتم لای شلوارم که زیپش باز بود و سریع اونو از لای شورت رد کرد همچین کیرمو فشرد که جیغم رفت آسمون .. یکی از آخر ماشین داد زد چه خبره ! ما داریم فیلم می بینیم اشتهامون بازشه . شما که تازه سیرشدین .. یکی دیگه جوابشو داد داداش خانوم دکتر داره ختنه می کنه تا زیادی کار دست کیر نده .. همه مون دسته جمعی خندیدیم . تا رفتم یه اخمی به رویا بکنم خودشو انداخت توی بغلم و گفت حقت بود . فقط می خواستم بدونی که چقدر دوستت دارم . رفتم تا یه دادی سرش بکشم لباشو گذاشت رو لبم و مثل آبی که رو آتیش بریزن خنکم کرد . در حال بوسیدن رویا داشتم به این فکر می کردم که با چند تا زن دیگه می تونم باشم . فریده خیلی محو من شده بود و با حرکات خودش می خواست نشون بده که منتظرش باشم . دسته جمعی به لحظاتی فکر می کردیم که بتونیم کنار هم باشیم . یعنی در یک جمعی که همه همو ببینیم . یه خورده ترس و خجالتمون ریخته بود . یه خورده که چه عرض کنم . یه خیلی . حالا خیلی راحت کنار هم این فیلمهای خیلی اکشن رو می دیدیم . دو تا سیاهپوست کیر کلفت افتاده بودند به جون یک زن سفید پوست خیلی خوشگل .. زنا همش آه و ناله می کردند عجب چیزیه .. مردا بیچاره ساکت مونده بودند .. من دیدم این جوریه گفتم این که چیزی نیست همچین پری زیبایی اگه اینجا باشه کیر ما دو برابر کیر اون دو تا مرد میشه . یعنی با این حرفم می خواستم بگم شما که دارین متلک میگین ارزششو نداره که کیر ما برای شما شق شه .. همه اینا شوخی بود ولی رویا که دوزاریش افتاده بود همچین گوشمو کشید که این بار منم همین کارو باهاش کردم -ایمان ولم کن . منو کشتی . بد جنس !خانوما اگه یه کاری می کنن که آقایون نباید این جوری جواب اونا رو بدن . سرمو که یه لحظه بر گردوندم عقب پنج تا ردیف عقب تر رستم رو دیدم که حواسش به طرف ماست . شستشو گرفت هوا که یعنی هر بلایی که سر مادرم میاری اشکالی نداره . منم به علامت پیروزی و بعدش هم تشکر, انگشتا و دستمو بردم بالا . چقدر به همه مون خوش گذشته بود . تو راه غذامونو خوردیم .. شهر های شمالی و مازندران رو یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم . پاییز خیلی قشنگی بود . همه مدل هوایی رو میشد اینجا دید . کوهستانی و سرد .. مرطوب .. ولی آب و هوای مرطوب و اعتدال هوا در بیشتر قسمتهای این استان به چشم می خورد . درختان سبز در کنار درختانی که برگهای پاییزی اونا در حال وداع با طبیعت بودند منظره زیبایی رو درست کرده بود . چند تا از این بین راهی ها رو نشسته و کلی صفا کردیم . پارک جنگلی نور و سی سنگان که این دومی نزدیک مقصد ما بود حسابی سر حالمون آورده بود . مثل تابستون شلوغ نبود ولی پاییز تا حدودی شبیه به بهار شده بود . خیلی دلم می خواست برم با بقیه هم حال کنم . نزدیک غروب که هوا داشت کمی سرد تر می شد رفته بودیم به پارک جنگلی سی سنگان .. یه گوشه ای یه سفره بزرگ پهن کردیم و دسته جمعی دورش نشستیم . چه هوابی .. چه طبیعت زیبایی ! اگه الان خونه بودیم همه مون دیگه دسته جمعی باید حداقل نیمه بر هنه می بودیم . این جوری صفاش بیشتر بود و چند قدمی آدمو جلو مینداخت . برای لحظاتی خودمو از رویا جدا کردم و رفتم کنار یه زن خیلی تپل نشستم . اسمش بود مهوش .. چه تن و بدن و هیکل توپی .. مهوش هم ازکارکنای دانشگاه بود که اتفاقا همرا ه شوهرش اومده بود . معلوم نبود شوهره کجا غیبش زده . هیچ بعید نبود که پشت یکی از این درختان جنگلی درحال حال کردنه . دستمو گذاشتم رو پای مهوش .. اونم خودشو به من نزدیک تر کرد و بیشتر بهم چسبید . با این که در دانشگاه فقط در حد یه سلام و علیک و احوالپرسی با هم بر خورد داشتیم ولی در اینجا بهش گفتم مهوش جون .. -مهوش جون امروز کنار کی نشسته بودی -کنار شوهر جونم .. -می دونی که بر نامه اینجا چه طوریه . به من افتخار میدی دیگه .. آقات که ناراحت نمیشه . اون خندید و گفت وقتی که اون میره به بقیه افتخار میده منم باید برم به یکی دیگه افتخار بدم آخه من تابع آقامم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#48
Posted: 1 Mar 2014 23:14
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 47
-مهوش مهوش جون .. یواشکی برو پشت اون درختای انبوه .. اون درختای بوته ای که شبیه تپه های کوچیکن .. من بعدا میام . -می خوای چیکار کنی شیطون .. -هیچی می خوام تو رو با تیغای جنگی خونینت کنم . - تو که خودت خار تراش داری . -فدات شم مهوش خوشگله -ببینم از دست اون نگهبانت می تونی رد شی ؟/؟ همون رویا رو میگم . عین بختک چسبیده بهت . ول کنت نیست . -یه چند تا کیر بخوره حسابی میاد رو فرم . الان سرش به خوردن گرمه .. مهوش رفت و من یه نگاهی به دور و برم انداختم . واسه یه لحظه رویا روشو بر گردوند طرف من . خاطرش جمع شده بود . مهوش که از کنارم بلند شده بود من میون دو تا مرد گیر کردم و اون دیگه به من مشکوک نشد . خیلی آروم خودمو رسوندم به پشت بوته ها .. -مهوش تند تر تند تر .. بیا خودمونو قایم کنیم . الان ممکنه رویا بیاد سراغمون مارو ببینه -تو چقدر ترسویی زن ذلیل . مرد باید جر بزه داشته باشه -من دارم ولی اون سالها بوده زیر کیر نرفته و من بعد از شوهرش اولین کیری رو که نوش جون کرد تقدیمش کردم . -یعنی میگی ما جنده هستیم دیگه -من غلط کی از این حرفا زدم . می دونم تو هم از اون خانومایی هستی که با اومدن به این اتوبوس تونستی خودت رو قانع کنی که یه سری تابو شکنی هایی رو انجام بدی . پس خواهش می کنم الکی به دل نگیر چون من خیلی دوستت دارم . -به همین زودی . اینجا فقط کیر و کس و کون و سینه حق دارن که زبون باز کنن و به هم بگن که دوستت داریم و دوستت دارم . ... عجب زبونی داشت این مهوش . کیرمو در آوردم و وقتی نگاهش به اون افتاد گفت واااااایییییییی پسر این دیگه چیه . اینو از اول نشونش می دادی دیگه . حالا من با این تا اون سر دنیا هم باهات میام . -فدای تو . عشق می کنم وقتی تو رو این جوری می بینم . سعی می کنم رویا رو هم امشب آب بندی کنم . چه شود چه حالی می کنیم ! -ولی من تا از خواب سیر نشم نمی تونم فعالیت مثبتی داشته باشم -به نظر تو فعالیت مثبت ما در این سفر تاریخی چی می تونه باشه -هیچی سکس با هم . فکر نمی کنی خیلی دور شده باشیم -چرا همین جا بهترین جاست . کاملا به اطراف مسلط هستیم . اگرم کسی بخواد بیاد صدای خش خش برگها از فاصله پنجاه متری به گوش می رسه و ما می تونیم خودمونو جمع و جور کنیم . -اینجا حالا فقط خودمونیم . فکر نمی کنی دور بین مخفی اینجا ازمون فیلم بگیره ؟/؟ -ببینم این دور بینا رو کجا کار گذاشتن ؟/؟ نکنه توی کس و کون ما باشه و ما خبر نداریم مهوش جون ! دو تایی مون کلی خندیدیم .. -نگران نباش مهوش جون تازه میگیم من و تو زن و شوهریم . چند هکتار زمینو اینجا بیکار نبودن وجب به وجبشو زیر نظر داشته باشن . اینا نون ندارن به سر باز بدن اونم می فرستن به مرخصی . -خیلی هیکلت درشته مهوش . همه لباساتو در نیار . درسته بی خیالی طی می کنیم ولی تا اونجایی که میشه نمی خوام کسی بدونه که من تو رو گاییدم -ترسو . چقدر از رویا می ترسی . اون اگه بفهمه مثلا می خواد چیکار کنه . بره با یکی دیگه باشه ؟/؟ تلافی شو سرت در بیاره . اون که باید همین امشب چه بخواد چه نخواد این کار رو بکنه . اگه اون نخواد یکی دیگه کیرشو تا دسته توی کسش فرو می کنه . پسر! این مردایی رو که من می شناسم رحم نمی کنن . همین جوری خوبه عشق و حال کردن . آخخخخخخخ چقدر حرف می زنم . بذار تو دهنم .. ووووووییییییی چقدر کلفته . انزالی که روی رویا داشتم مقاومت منو زیاد کرده بود و می تونستم بر خودم مسلط باشم که به این زودیها آب کیرمو خالی نکنم . -جااااااان مهوش چه دهن داغی داری . حتما کست هم خیلی داغه .. کیرمو از دهنش بیرون کشیدم . چقدر اون درختا و مناظر طبیعی زیبا بود . خیلی انبوه و فشرده بود . با این که پاییز بود ولی همه رنگو می شد در این جنگل دید . سبز و قهوه ای و زرد و خشکیده . چقدر هوس آدمو زیاد می کرد . قبل از این که کیرمو فرو کنم توی کسش دستمو روش قرار دادم .. مهوش خیلی خیس کرده بود . حالا نوبت کیر من بود که در کس مهوش تپل قرار بگیره . بغلش کردم . اگه می خواستم سینه هاشو بخورم باید گردنمو خم می کردم و اون وقت نمی تونستم تند تند کسشو بکنم . با این حال سینه هاشو بی نصیب نذاشتم . بوسیدمش .. زیر گلوشو زبون می زدم .. سرشو به سرعت از این طرف به اون طرف می گردوند . کسش با کیر من هم خونی داشت . خیلی با هم هماهنگ بودند . نسیم خنکی میومد که به هر دومون لذت می داد و می دونستم که با زیاد شدن هوس من هوس اونم زیاد میشه ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#49
Posted: 8 Mar 2014 20:21
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 48
-خیلی تپلی مهوش . خیلی آبداری و من هر چی این هیکلت رو می خورم سیر نمیشم .. -نشو .. نششششششو عسیسسسسم من دوس دالم هرچی منو می خوری سیل نشی .. -فدای ناز کردنا و عشوه کردنات بشم . لحظه به لحظه کسش داغ و داغ تر می کرد و من هر چی اونو می کردم همچنان آبدار بود . بیشتر هم خیس می شد . -دختر دختر تو محشری .. -آره من محشرم از همه سرم . زیر کیر من و رو برگها رقصش گرفته بود .. یواش یواش ساکت شده بود . حس کردم دیگه داره ار گاسم میشه . -خیلی مزه داد . اگه بدونی که چقدر بیشتر از کیر شوهرم بهم چسبید . .. در همین لحظه صدای خش خش بر گهار رو از پشت درختا شنیدیم . -من می ترسم نکنه مار باشه . -عزیزم من شنیدم بیشتر مار های شمال آبی هستند و زهر ندارن . ولی به نظرم دو تا افعی یا مار بوآ اونجا باشن . دو تا ماری که پوست انداختن. یه نگاهی به همون مسیر صدا کرد و گفت واااااایییییییی من بمیرم .. -چیه زن آبروت که نرفت . اگه رفته باشه آبروی اونم رفت . فرقی نداره . شوهر این خانوم میثم خان با مینا دو ست دختر سابق من و کارمند دانشگاه رفته بودن تو هم و در این بعد از ظهر پاییزی کاملا بر هنه شده بودن . -مهوش خیلی بهت خوش گذشت ؟/؟ مهوش که خودشو سریع جمع کرده بود تا بدن لختش مشخص نشه گفت ما اومدیم این طرفا قدم بزنیم تا از فضای پاییزی و جنگل زیبا لذت ببریم .. چه عشقی می کنیم اینجا .. هوای سالم پاییز قشنگ . چقذر زیباست .. -ببینم مهوش جان طبع شاعری و نویسندگی تو هم که خیلی قویه . حتما قلم و کاغذ هم آورده بودی که اینجا مطلب بنویسی . اگه بدونی چقدر جالب میشه . خیلی حال میده . میثم و مینا از خنده روده بر شده بودند . به جای این که اونا خجالت بکشن مهوش کمی سختش به نظر می رسید . مینا اومد طرف من و کیرمو گرفت توی دستش . -ببینم مهوش جون با همین می خواستی از فضای شاعرانه این جا بنویسی ؟/؟ چه حالی می داد ! خیلی می شد عشق کرد . این است زندگی شاعرانه در محیط جنگلی سی سنگان . زندگی زیباست و ما هم از این زندگی زیبا سهمی داریم . من یادم رفته بود کیرمو بپوشونم . .. میثم : اگه بدونین من و مینا چه حالی می کردیم وقتی که سکس شما رو می دیدیم . وقتی می دیدم زن عزیزم زیر کیر یه مرد دیگه هست هیجان زده شده و یه شور و حال دیگه ای رو در خودم احساس کردم . مینا جون هم بیشتر گرم افتاد . مینا در حالی که تو چشام خیره شده بود زیر گوشم و خیلی آروم گفت ایمان جان کیر تو یه چیز دیگه ایه و من اونو با هیچ کیر دیگه ای در این دنیا عوض نمی کنم . تازه وجوندار و پر هیجان .. خم شد و کیرمو گذاشت توی دهنش .. این چه وضعش بود . ما هنوز به مقصد نرسیده همین جور حال پشت سر حال دیگه فکر نمی کردم وقتی رسیدیم به مقصد دیگه حالی واسه حال کردنم بمونه . چه لذت بخشه این لحظه های با هم و در کنار هم بودن . من نمی دونستم دیگه باید خوشی ها مو چه جوری کنترل می کردم . -این قدر دست پاچه نباش عزیزم . منو نیگا . اصلا چه حالی دارم می کنم . شما هم لخت می شدید بیشتر حال می داد . نترسید از باد پاییز . چیزیتون نمیشه . اون قدر حرارت عشق و حال و هوس اینجا زیاده که هر نسیم خنکی هم که بوزه ما حس می کنیم که بازم تب داریم . من یکی که این جوری هستم .یه نگاهی به مهوش انداخته اونو یه گوشه ای کشیده گفتم ببینم تو این قدر دم از شجاعت می زدی چه طور کم آوردی -من چه کمی آوردم . اصلا می خوای جلو شوهرم یه بار دیگه باهات حال کنم . -اون که حسابی تو رو دیده دیگه حاشا کردن فایده ای نداره . خلاصه اون جا حسابی معرکه گرفته می خندیدیم . میثم یه اشاره ای به من زد که یعنی زنشو بخوابونم .. -داداش دیگه فرصت نیست . باید چیکار کنیم .. دید من کاری نمی کنم کمر زنشو گرفت و دامنشو زد بالا . ظاهرا مهوش شورتشو بالانکشیده بود . -مهوش چه هیجان انگیزه . خیلی با حالی . دور و بر همه خیسه . این آب کیر داداشمونه که همین جور داره از کس زنم می چکه شوهره خودش زیر خوابید و زنش مهوش روش قرار گرفت . حالا میثم از زیر داشت زنشو می کرد . تماشای کون مهوش از این زاویه خیلی خیلی هیجان زده ام کرده بود . میثم شوهر مهوش با اشاره دست متوجهم کرد که برم پشت زنش و بکنم توی کونش . چه حالی می داد . رفته بودیم پیشواز دیگه . مینا اومد کمک .. انگشتشو به طرف سوراخ کون مهوش گرفت . -مینا جون ناخنات که بلند نیست . یه وقتی کون مهوش رو خراشش میدی اون فکر می کنه کار منه . کیرمودو سه دقیقه پس از این که میثم کیرشو کرد توی کس زنش منم فرو کردم توی سوراخ کون مهوش .. مهوش تا جیغش در اومد مینا دستشو گذاشت جلوی دهنش و ساکتش کرد . کون تنگ و چسبون مهوش خیلی بهم چسبید .. -حالشو ببر ایمان جون .. -فدای داداش میثم . خیلی با مرام و معرفتی . وقتی زن بردم جبران می کنم . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم