ارسالها: 3650
#51
Posted: 22 Mar 2014 23:24
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 50
مینا داشت آتیش می گرفت . دهنشو گرفته بود زیر کون مهوش . اصلا به من امون نمی داد که چند تا ضربه دیگه به کون مهوش بزنم و با مقعد و سوراخ کون خیس خورده زن میثم حال کنم . میثم هم یه گوشه ای وایساده بود و به صحنه ای که آب کیر من از کون زنش در حال بیرون ریختن بود نگاه می کرد و دستشو گذاشته بود رو کیرش و از هیجان نمی دونست چیکار کنه . -ایمان تو معرکه ای .. مهوش : مینا یه خورده از منی ایمانو بذار واسه من همشو که خودت داری می خوری . بسته دیگه . تو که به اندازه کافی آب کیر شوهرمو خوردی . اینو بذار برای من دیگه تا حالشو ببرم . مینا با انگشت چند قطره ای از آب کیر منو که روی کون مهوش ریخته بود جمع کرد و اونو به دهن مهوش رسوند . مهوش هم طوری با هوس اون انگشتارو لیس می زد که من خودم به هوس افتاده بودم که آبو با دستای خودم جمع می کردم تا زن میثم انگشتامو بلیسه ولی تماشای حالت مینا هم جالب بود . خلاصه کون مهوش پاک سازی شد ولی مینا با التماس ازم خواست که یک بار دیگه کیرمو فرو کنم توی کون مهوش و اونو بیرون بکشم تا اگه تتمه ای هست اونودرش بیارم . همین کارو هم کردم . یه چند قطره ای اومد بیرون و کمی هم روی کیر من حالت خیسی پیدا کرده بود . مینا اونی رو که بیرون ریخته بود جمع کرد و به دهن مهوش سپرد و کیر منو که به کون مهوش رفته بود فرو کرد توی دهن خودش و اون جوری که دوست داشت حال کرد .. ولی کیر من حسابی شق کرده بود . از جاش پا شد . کیرمو از دهنش بیرون آورده بود . -مینا چته چرا این جوری نگام می کنی . اشک در چشاش حلقه زده بود -یاد اون وقتا می افتم که فکر می کردم من تنها دوست دختر تو هستم . ...توی دلم گفتم جنده خانوم حالا هم که بهت بد نمی گذره . هر روز و هر ساعت داری یک مدل کیر می خوری و الان هم حداقل ده تا مرد کیر کلفت چشم انتظارتند . الکی برای من آب غوره نگیر .. ولی دیگه ساکت موندم و چیزی نگفتم . نباید توی ذوقش می زدم . اونو به خودم چسبوندم . -عزیزم گریه نکن . فقط کمرم درد گرفته . از طرفی توی کست آب خالی نمی کنم . دیگه چیزی برای من نمونده . -ببینم نگهش داشتی برای بقیه .. -مینا تو که می دونی سیستم ما مردا با شما زنا فرق می کنه -زود باش ایمان کارت رو بکن . الان میان سراغ ما و سرم بی کلاه می مونه -مگه محفل شبونه رو ازمون گرفتن ؟ -اون رویایی که من دیدم امکان نداره تو رو بسپره به کس دیگه ای -مگه دست خودشه ؟/؟ مجبوره از قوانین تبعیت کنه .جرات مخالفت نداره . -خواهیم دید . کیرمو که توی کس مینا فرو کرده بودم برای چند لحظه بیرون کشیدم و گفتم صدای شما زنا هر چقدر بلند باشه اینجا اینه که فر ماندهی می کنه و باید از اون اطاعت کرد . حتما این مثال رو شنیدی که میگن آن چیست که عمامه به سر دارد و ملای زنان است . به همین کیر میگن دیگه .-تو که خودت می دونی من چقدر از آخوند جماعت بدم میاد و دلم می خواد که سر به تنش نباشه . ولی با این حال جلوی این آخوند وای می ایستم در واقع بهش پشت می کنم تا این آخوند خودشووارد پار کینگ من بکنه . مینا قمبل کرد و من تا اونجایی که می تونستم گاییدمش .. مهوش جلو دهنشو داشت تا جیغ نکشه .. درست در همون لحظاتی که ارگاسمش کردم صدای بوق ماشین یه لحظه ما رو ول نمی کرد و اعصابمونو ریخته بود به هم . خیلی سریع خودمونو مرتب کردیم و مینا هم یه آرایش مختصری رو سر و صورتش انجام داد که دیگه زیاد متوجه سرخی و التهاب ناشی از سکسش نشن . البته نگرانی وجود نداشت و خلافی هم نبود ولی فعلا نمی خواستم که رویا رو آشفته کنم . اون یواش یواش باید خودشو با این شرایط هماهنگ می کرد . ظاهرا منتظر ما چهار تا بودند . اکبر : کجایین شما ها . ما الان چند دقیقه ای منتظریم -داداش داشتیم از هوای سالم طبیعت لذت می بردیم . چه آب و هوای خوبی داره . ظاهرا وقت بر گشت قراره از جاده چالوس و کندوان بر گردیم ولی اگه از این طرف برگردیم دلم می خواد بازم بیام اینجا و از هوای سالم این منطقه استفاده کنم .. رفتم کنار رویایی که اخم کرده بود و نگام نمی کرد نشستم . -رویا جون چرا این قدر ساکتی .. یه چیزی بگو . اگه می خوای این جوری تحویلمون نگیری بگو جامو عوض کنم . -کجا رفته بودی -رفته بودم بگردم .. در عالم خودم بودم که دیدم دور شدم و دیگه هم نمی تونستم بیام سراغت -بببنم با دوست دختر جون جونیت مینا بودی ؟/؟ اون از اون هفت خط هاست . -من باهاش نبودم . تازه این مجلس عمومیه . کسی رو نمیشه محکوم کرد با چه کسیه . منم که بهت دروغ نمیگم . دستشو گذاشت زیر چونه ام . سرمو بالا آورد . تو چشام نگاه کرد . -چشات یه چیز دیگه ای میگه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#53
Posted: 5 Apr 2014 19:53
اتــــ ــــــــــــــــ ــــــــــوبـــــ ـــــــــــــــــ ــــــــوس هـــــــ ــــــــــــــــ ـــــــوس 52
-من تا نبینم کار رویا به کجا کشیده اعصابم آروم نمی گیره که بیام با تو حال کنم . -ایمان جون پس حالا این تن و بدن گوشتی و با حالو ردش می کنی ؟/؟ عیبی نداره اینجا مرد کم نیست -صبر کن فریده انگار صداهایی آشنا میاد . بریم اون گوشه .. دو تایی مون در پشت یه درختی که بوته هایی هم دورشو گرفته بود پنهون شدیم . نور کمی وجود داشت و اگه یکی دقت می کرد می تونست راحت ما رو ببینه . ما فقط سایه هایی از یک زن و دو تا مرد رو می دیدیم که کنار هم قرار داشتن . زنه رویا بود و اون دو تا مرد هم یکی معین بود و یکی دیگه هم اکبر که می خواستن دو تایی شون با رویا حال کنن . -رویا جون باور کن ایمان ناراحت نمیشه . اون الان داره یکی دیگه رو می کنه . ما اومدیم این جا با هم خوش باشیم . اون که بهت قول از دواج نداده . به این اتوبوسی که ما سوار شدیم میگن اتوبوس هوس .. اتوبوس عشق که نمیگن . -نههههههه نهههههههه .. ایمان ناراحت میشه .. -تو خودت چی .. اکبر : رویا جون من یک تار موی فریده رو به یه دنیا نمیدم ولی وقتی اومدیم به یه محفلی که همه با هم دوستیم و باید با مرام باشیم معلومه که منم مرام خودمو نشون میدم . اگه الان فریده رو زیر کیر ایمان ببینم حال می کنم . کیف می کنم که اونم داره همون راهی رو میره که من میرم . زنان و مردان باید از حقوقی مساوی بر خوردار باشن . معین : آفرین اکبر آقا یواش یواش داری یک سیاستمدار پیشرفته میشی .. -من از سیاست خوشم نمیاد واسه ما یکی شر درست نکن . دوست ندارم منو بندازن جایی که دیگه از همه چی بیفتم . .. فریده : ایمان جون الان بهترین وقتیه که بتونی کاری کنی که رویا دیگه دست از سرت ورداره -چه جوری . -من یک زنم . می دونم چه جوری یک زنو تحریک کنم . می دونم .. به شرطی که جواب ناله ها مو بدی .. صداشو برد بالاتر .. بیشتر از این که از رویا حساب ببرم ازش خجالت می کشیدم -ایمان اون الان با دو تا مرد طرفه . اون باید خجالت بکشه . نگاه کن چه شب قشنگ و آرومیه ؟/؟ حیفه که به صبح برسه . تا دو سه ساعت دیگه خیلی سرد میشه .. اون وقت باید بریم به اتاقای سر بسته و در بسته خودمون .. حیف شد که شاهرخ خونه شو فروخت به تیمور .. -چه فرقی برای ما می کنه . می خواد این دو تا خونه مال دو نفر باشه یا مال یه نفر . ما یه چند روزی این جا هستیم و میریم به شهر و دیار خودمون .. -اوووووففففف ایمان ایمان محکم تر بزن .. کسمو جرش بده .. بهت میگم تا آخر اونو فرو کن بره .. چرا معطلی . .-من که .. یهو فریده دستشو گذاشت جلو دهنم و محکم فشارش گرفت و آزوم گفت دارم تحریکش می کنم . تازه باید همونی رو هم که اسمشو بردم کیرت رو میگم فروش کنی به اون جایی که باید بره .. ظاهرا اکبر اولین نفری بود که صدای ما رو شنید .. اکبر : رویا جون اینم از ایمان خان که این قدر خبرشو می گرفتی . چه سعادتی از این بالاتر که در اولین مرحله ورود به خونه زیر کیر ایمان جان داره دست و پا می زنه .. داش ایمان چه طوری ؟/؟ -خوبم خیلی ممنون داداش .. فدای مرامت . فریده خانوم .. زن داش ما فعلا در جوار ما هستن .. پهلوون اگه رخصت می فرمایی ما یه دستی به سر و گوشش بکشیم . -فدای داش ایمان خودم . اجازه ما هم دست شماست .. در ضمن این طرف رویا جون هم هست شما اگه اجازه می فر مایید ما هم یه احوالپرسی با ایشون داشته باشیم .. در همین لحظه صدای معین هم در اومد .. -ایمان خان .. منم یار کمکی اکبر آقا هستم . امروز رانندگی کرده و از بس دنده کلاج زده دیگه فکر کنم دنده هاش خسته شده باشه .. .. ظاهرا رویا لجش گرفته بود .. - عزیزم ایمان جون بد که نمی گذره .. -فدات رویا خوشگله خودم . به تو هم نباید بد بگذره . من الان بدون لاستیک زاپاس دارم میرم . تو اون طرف وضعت بهتره .. دیگه سه تایی شون به کار افتاده بودند . صدای دست و پا زدنها و ناله های رویا رو به خوبی می شنیدم . اول کار بیش ازاین که بخواد حال کنه می خواست ادای حال کردن و حال دادن رو در بیاره و به من نشون بده که بهش بد نمی گذره ولی یواش یواش تغییر صداش نشون می داد که راستی راستی داره حال می کنه . چقدر دلم می خواست که صحنه گاییده شدن رویا رو می دیدم .. فریده : پس بیا یه خورده بریم اون ور تر . تا چشامون به تاریکی عادت کنه . میشه قد و قامت کیر رو ببینی ولی شکاف کس به خوبی مشخص نیست .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم