انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 8 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8

اتوبوس هوس


زن

 
اتــ ــــــــــــــــــــــ ــــــوبــــ ـــــــــــــــــــــــ ـــوس هــــ ــــــــــــــــــــــ ــــوس ۷۰

-حالا من از شما دو تا می خوام که خیلی آروم راه بیفتین و بریم به سمت خونه .. پیش بچه های دیگه ..
-نه ایمان جون تو دل ما رو نمی شکنی . ما تازه داریم به تو عادت می کنیم . ما کیر می خواهیم .
-پس اینی که تا حالا داشتین باهاش حال می کردین چی بود . الان رنگ و وارنگ انتظار شما رو می کشه . مردا هم تنوع می خوان اونا هم دلشون می خواد اگه بدونی چقدر هوس شما دو تا رو داشتن . خیلی ناز داشتین .
-حالا هم داریم . یهو دیدم که دو تا سر از پشت درختا در اومده .
خوب که دقت کردم دیدم اکبر و معین هستند . جناب راننده اتوبوس و این معاون آموزشی ما .. دخترا متوجهشون نشده بودن . .. با اشاره انگشت متوجهشون کردم که بیان و منو از شر این دو نفر خلاص کنن .
سمانه : ایمان جون داری کجا میری ؟
-هیچی میرم پشت درختا یه کار کوچیکی دارم . با اجازه بر می گردم .
-عجب روز گاری ! دست به آب هم که می خواستم برم باید از این دونفر اجازه می گرفتم .
یواش یواش خودمو رسوندم به اون طرف درختا و دیدم که اون دو تا خودشونو کاملا لخت کرده رفتن طرف دخترا . یک آن سرشونو گرفتن به سمت مردا ولی مردا فوری رفتن سمتشون و افتادن رو اونا . اکبر افتاد رو عاطفه و سمانه هم نصیب معین شد . مردا کف دستشونو گذاشتن رو دهن اونا و بعد از لحظاتی بر داشتن . حالت و حرکات اونا نشون می داد که کیر غلاف خودشو پیدا کرده و اونا دیگه واقعا در مان شدن . اومدم سمت اونا ..
-دخترا حالا تا دو دقیقه از شما فاصله گرفتم کار خودتون رو کردین ؟ دیدین بهتون گفتم که بد نمی گذره ؟ شما حرف منو قبول نداشتین .
دو تایی شون طوری داشتن حال می کردن که حتی حال و حوصله جواب دادن به منو هم نداشتن. جوووووووون چقدر مزه می داد به من که تونسته بودم اونا رو در مان کنم و این جوری هم از شرشون خلاص شم . حالا باید می رفتم یه گوشه ای و استراحت می کردم . عجب آب و هوایی . خیلی خسته شده بودم . اگه می شد به وقت بر گشتن رانندگی رو خودم بر عهده می گرفتم می تونستم یه استراحت درست و حسابی بکنم و از این قافله خودمو خلاص داشته باشم . دو تا دختر رو انداخته بودم توی دام حالا خودم افتادم تو دام دو نفر دیگه . نفهمیدم چه جوری ولی دونفر منو از پشت غافلگیرم کرده افتادن روم .
-دست از سرم بر دارین دیوونه ها .
فریده : حالا به ما میگی دیوونه .. شوهر منو می فرستی سراغ اون دو نفر که حال کنن . فکر ما رو کردی ؟
-شما دیگه کجا بودین .
فریده و رویا اومده بودن پیش من و منو انداخته بودن توی دام خودشون .
-خانوما ما که به اندازه کافی با هم حال کرده بودیم . من خیلی خسته ام .
-رویا : معلومه دیگه . آقا حالا واسه ما دکتر شدن . اگه معین و اکبر نبودن معلوم نبود این دو تا تا کی می خواستن جل و پلاستو آبش کنن .
-من خودم تا حالا با هاشون بودم . می تونستم خودمو خیلی راحت خلاص کنم .
-دست از سرم بر دارین . ببین فریده اصلا شق نمیشه ..
-ما همونشم قبول داریم . خوابیده کیر تو شرف داره بر کیر بیدار بقیه مردا .
-من تسلیمم . شما هر کاری دوست دارین با شکارتون بکنین .
رویا : من که دوست دارم تو شکارچی باشی .
-تیر ندارم
-ولی کیر که داری .. .
فریده دیگه از خنده داشت خودشو می کشت ..
-خانوما به یه شرط بهتون حال میدم که تا ظهر نریم طرف خونه .
-یعنی تا سه ساعت دیگه ؟
-وای کی ساعت نه شد ؟
-همون وقتی که آقا در حال حال کردن با خانوما ی تازه به دوران رسیده بوده اصلا هوش و حواس نداشتن . حالا من حرفی نمی زنم چیزی نمیگم تو پیش خود حساب باش دیگه . من دوست دخترت بودم و به احترام تو اومدم این جا . دلم می خواست اختصاصی تو باشم و تو هم مال من باشی .
-خب حالا نمی خواد زیاد تفسیر کنی ..
فریده در حال خوردن کیر من بود و رویا هم در حال میک زدن سینه هام .. چقدر از حرکت لبای زن روی نوک سینه هام خوشم میومد . از اونجا هم رفت بالاتر و لباشو گذاشت رو لبام .. اوووووهههههه نهههههههه شلوغ شده بود . انگاری جمعیت نشونمون کرده بودند . این جا که دور بین کار نذاشته بودن .
-از دست شما من دارم دیوونه میشم . دیگه نمیشه در رفت . رویا فریده ولم کنین . من نمی تونم حریف این همه آدم شم .
رویا : جنبه داشته باش . کی گفت که قراره یک ساعته تر تیب همه اینا رو بدی . مگه ما آدم نیستیم ؟ از طرفی بقیه مردا هم یه جوری باید حال کنن . زنا که همش نمی تونن بیفتن سر تو .
اصلا نفهمیدم چطور شد که یهو یی دیدم رفتیم کنار اکبر و معین و سمانه و عاطفه قرار گرفتیم . زیر گوش اکبر گفتم اکبر آقا دستم به دامنت این دفعه موقع بر گشتنم من و تو جامونو عوض می کنیم . من میشم راننده . دیگه آبی واسم نمونده . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
اتــ ــــــــــــــــــــــ ــــــوبــــ ـــــــــــــــــــــــ ـــوس هــــ ــــــــــــــــــــــ ــــوس 71

-من حریف این همه زن نمیشم .. تازه اونا که منو نمی خوان . مثل این که خیلی دوست داری همه مونو به کشتن بدی . اون وقت این خانوما میان و به پر و پای تو می پیچن و ول کن تو نیستن .
-مگه شما ها چیکاره این . مثل این که می خواین همین جوری شاهد باشین که ما رو چه جوری به کشتن میدن ؟
فریده : اکبر آقا .. شوهر عزیزم .. تو و ایمان جون چی دارین بهم میگین ..
-هیچی عزیزم . من دارم به ایمان میگم هوای زنمو داشته باش . حسابی کیر کلفت خودت رو بذار توی کس و کون زنم و شارژش کن که وقتی رسیدیم خونه تا چند وقتی رو از شر غر غر زدنهای اون خلاص باشم ..
-اکبر چرا آبروی منو پیش ایمان جون می بری . اون حتما پیش خودش میگه چه زن بد اخلاقی باشم .
-همین حالا که داری با من تند خویی می کنی صدات همچین بالاست که بقیه جز این نتیجه دیگه ای نمی گیرن .
رویا : فریده جون مثل این که منو فراموش کردی ها .. منم اینجام ..
-باشه حالا .. تو و ایمان می تونین بعدا با هم باشین .. اون هر روز تو رو توی دانشگاه می بینه و از طرفی با رستم جون دوسته و می تونه توی خونه تو حالشو ببره . من که از این جا پام به خونه رسید دیگه معلوم نیست کی از این موقعیت ها نصیبم شه .
-تو تازه مزه شو گرفتی ..
-نه .. دیگه این جوری نیست . اکبر آقا فداش شم از اون شوهرای با غیرته.
-ببینم دوست داشتی بی غیرت می بود و میومد بهت می گفت عزیزم من که امشب دارم میرم بیرون حال کنم ایمان جون میاد این جا هواتو داره ؟
.. کمر فریده رو گرفته و گفتم با اجازه اکبر آقا ..
-داداش اون دفعه هم بهت گفتم صاحب اختیاری . دلت شاد شه که دل ما رو شاد کردی . و می کنی . فکر نکنم جز تو هیشکی می تونست زبون زنمو ببنده .. به موقعش یه جوری هم کیرت رو با فشار بکن توی دهنش که حالش جا بیاد .
فریده : منو نترسون . همون یکی دوبار که کیر ایمان جون نصیبم شد اشتهام باز شده و اصلا سیر نمیشم . تو برو کونتو بکن که فکر کنم با اون کیرت داری سمانه رو قلقلکش میدی .
رویا که دید فریده اومده رو من سوار شده و کیرم از همون زیر تا ته کسش رفته رفت پشت یکی از درختا و یه کیر کمربند نشونی رو که رو زمین افتاده بود بر داشت و اونو به کمرش بست . فکر کنم این کیر ظاهرا مال عاطفه و سمانه بوده باشه که اونا داشتن تمرین ضد ترس با خودشون انجام می دادن . ولی ایمان اومد و با ایمان خودش اونا رو در مان کرد .
-رویا آروم تر .. آروم تر بکن توی کون من .. دردم میاد .. بعدا فهمیدم که اونا با اون کیر خیلی حال کرده بودن .
-عزیزم تو که می دونی این کیر چقدر نرمه ..
-ولی به با حالی کیر ایمان که نیست .
-ولی تو خیلی نامردی . یکی نمیگی این کیرو بده به دست من که حالا مال ایمانو قاپیدم حداقل این جوری یه حالی به رو یا جونم داده باشم ..
وااااااایییییی روبرو چه خبر بود . سمانه کیر ترسو(ترس رو) دو نفری شکارش کرده بودن . اکبر و معین افتاده بودن به جونش . به روی کس و کونش . اکبر داشت کونشو می گاید و معین هم افتاده بود روی کس ..
-عاطفه تو که بازم تنها موندی.
-فدات شم ایمان جون . نوبت منم می رسه . بذار ترس سمانه جون کاملا بریزه .. سمانه و ترس ؟ ! اون تا چند وقت دیگه اگه دست خودش باشه مردا رو حامله می کنه ... دسته جمعی خندیدیم ..
سمانه : داشتیم ؟ تو که بی وفا نبودی . می خوام یه چیزی رو بگم و اون این که من کیر ایمان جونمو با کیر هیشکدوم از مردای این جا عوض نمی کنم . حالا می خواد به بقیه آقایون بر بخوره یا بر نخوره .
اکبر : هر چی میگی راست میگی خانوم جوون .. خانوم خوشگله ! ما زمین خورده پهلوون ایمانیم . اون ایمان ما همه رو زیاد کرده و اگه نبود که پا مون به همچین مجلسی باز نمی شد ..
معین : منم هر چی اکبر آقا بگه رو چش و سر مون جا داره . خلاصه اونا خودشونو به ما نزدیک کردند و لبای من و سمانه روی هم قرار گرفت .. کیر منم که از زیر به طرف بالا داخل کس فریده زن اکبر خان قرار داشت و فریده هم کیرمصنوعی رو از رویا گرفت . در همین وقت رستم پسر رویا هم رسید . از این که مادرش داره کیر مصنوعی می خوره چهره اش تغییر حالت داده بود چون فریده کیر مصنوعی رو توی کس رویا فرو می کرد .. صحنه شلم شور با شده بود. حس کردم که فکر می کنه مادرش چه بی شخصیت شده که به خاطر کیر مصنوعی داره کون چرخونی و کمر رقصونی می کنه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
اتـــ ـــــــــــــــــــــــ ــــوبـــــ ــــــــــــــــــــ ـــــوس هـــ ـــــــــــــــــــــــ ــــوس ۷۲

نگاهم به رستم بود و این که می دید مادره چه جوری داره کیر مصنوعی می خوره .. -رستم جون ناراحت نباش . فکر نکن ما به مادرت توهین کردیم و براش ارزش و اعتباری قائل نیستیم . ما مامان جونت رو دوست داریم . مخصوصا من . حالا رویا جون داره این جوری حال می کنه ..
رویا : رستم جون ایمان راست میگه .. نگران نباش ..
رستم اومد زیر گوش من و گفت نمی خوام بقیه فکر کنن که ارزش مادر من اومده پایین . من رو تو خیلی حساب می کردم .. منم زیر گوشش خیلی آروم گفتم داداش من که نمی تونم یک سره رویا جونو بکنم . فکر کمر و توان مادرت هم باید باشم دیگه .. رویا که کیر مصنوعی همچنان توی کسش حرکت می کرد و خیسی کسش روی دیلدو برق انداخته بود زیر گوشم گفت ایمان گوشت رو بکشم ؟ حالت رو بگیرم .؟ آبروتو پیش رستم ببرم ؟
-مگه من چیکار کردم .
-آخخخخخخخخ دیوونه . کسم کیر تو رو می خواد ..
فریده : ایمان حواست کجاست ..
منو باش که می خواستم از دست این جمعیت در برم . ولی جمعیت همه اومدن به این سمت از باغ . واویلایی شده بود . شیلا و ماریا و مینا و چند تا مرد و زن دیگه که اسم دو سه تا شونو نمی دونستم همه اومدن . نلی هم اومده بود .
نلی : بچه ها شما کی مشغول شدین که ما خبر نداشتیم ؟میگن رطوبت ما زندران آدمو کسل می کنه ..
فریده : اتفاقا این نسیم و این آفتاب و فضای زیبا هیجان آدمو زیاد می کنه ..
دیگه اون فضا تبدیل شده بود به میدان جنگ .. خیلی جالب شده بود . فریده کیر مصنوعی رو انداخت به سمتی . رو کردم به جمعیت و گفتم بچه ها بیایید یه صفای عمومی بکنیم .. اصلا همه برای همه باشیم . حال عمومی .. لذت عمومی .. خود خواهی رو از خودمون دور کنیم همه متعلق به همه باشیم . بیایید به این فکر کنیم که چیزی به نام کس خوب و کون خوب و کیر خوب رو نباید سوا کنیم . همه کس ها کونها و کیر ها خوبند .. بچه ها دسته جمعی سوت می کشیدند و خوشحالی خودشونو نشون می دادند با این که نمی دونستن من می خوام چیکار کنم .
-خانومای محترم قمبل بفر مایند . زانو ها به روی زمین . کون ها رو به هوا .. کوس ها باز ..
رویا : ایمان جون من دستورمیدم که کیرتو در ضرب اول وارد کسم کنی ..
-من چه می دونم رویا جون در حمله سراسری اگه یکی از من جلو بزنه چی . من چیکار کنم ..
-من این چیزا حالیم نیست . تو باید به پسرم نشون بدی که برای مادرش ارزش قائلی -رویا لجبازی نکن .
-فکر کردی من زنی بودم که به این آسونی ها تسلیم هوس خودم بشم و تازه اونم بیام با این همه مرد رابطه داشته باشم ؟ همه اینا به خاطر تو بوده دیگه ..
-هیچی نمی شه از دست تو خلاص شد .
مردا ایستاده و کیر به دست و زنا پشت به ما و در یه حالت نشسته و قمبل کرده .. دستور حمله صادر شد و من دستامو به دو طرف باز کردم که تقریبا می شد گفت خطاست . ولی از رستم هم کمک گرفته بودم . گفته بودم که بیاد سمت چپ من وایسه که از جانب سمت چپی مطمئن باشم و سمت راست من هم یه خپله بود که خوب نمی تونست بدوه . حیف که فضای خالی بیشتر از ده متر نبود و بقیه جاهاش به درخت می رسید . خلاصه کیرمو که از همون اول شق نشون می داد آنچنان به کس رویا کوبوندم که یه لحظه خورد به تیر دروازه رویا و جیغش رفت آسمون ولی بلافاصله کمر کیرمو گرفتم و در مسیر داخل کس هدایتش کردم ..
-چه حالی می ده . رویا جون خیلی دردت اومد ؟ آخه فاصله زیاد بود و منم حواسم بود که یکی دیگه بهت حمله نکنه .
زنا همه رو زمین دراز شده بودند و مردا هم تلمبه زدنو شروع کرده بودند . حرکات هیجانی و بکن بکن شروع شده بود ..
-رویا چه حسی داری؟
-احساس غرور می کنم از این که می بینم افتادی رو من و به زنای دیگه فخر می فروشم .
-حالا این قدر بد جنس نشو دیگه بقیه هم از این کیر سهمی دارن دیگه .
-باشه باشه .. همون که اولین سهمیه خودت رو دادی به من کافیه ..
بیشتر مردا در یه حالت چکشی در حال گاییدن زنا بودن . چه منظره قشنگی ! همه داشتن حال می کردن .. دو تا مرد کم داشتیم و دو تا زن هم داشتن با هم لز می کردن ولی اون دو تا دیگه عاطفه و سمانه تازه در مان شده نبودن .. مینا و ماریا که با هم رقیب بودن رو هم قرار گرفته بودند . جالب این جا بود که در یورش سراسری ماریا هم در انتهای صف مردان ایستاده بود .. و ماریا هم در انتهای صف زنان قرار داشت و ظاهرا دو تا شون قسمت هم شده بودند .. ماریا خودشو از بالا می کوبوند به کون مینا .. خوب که نگاه کردم دیدم داره با همون کیر مصنوعی اونو میگاد . ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
اتــــ ـــــــــــــــــــــ ـــــوبـــــ ــــــــــــــــــــ ـــــوس هـــــ ــــــــــــــــــ ــــــوس ۷۳

اووووووفففففف ایمان .. تو خیلی با ایمانی .. بکن .. تند تر ... تند تر از اینا منو بکن.
-فدات شم رویا ..
رستم از سمت چپ ما شستشو برد بالا ..
-آهای رستم رویا جونت زیر کیر کمنه .
رستم : مامان خوش بگذره .
-پسر تو هم با کون مشتی فریده جون خوب حال کن ..
باغ منظره زیبایی پیدا کرده بود و همه با هم حال می کردند . کون رویا رو داغ تر و بر جسته تر از همیشه می دیدم . پرندگان پاییزی به وجد اومده بودند . باغ جلوه بهاری پیدا کرده بود . همه جا زیبایی بود و شور و نشا ط .. هوس حکومت می کرد .. من همچنان فریاد می زدم زنده باد آزادی ! زنده باد عشق و هوس و انتخاب .. زنده باد دنیای بدون آخوند .. یکی که زن بود و متوجه نشدم کیه فریاد زد .
-ایمان جون ولشون کن این خار مادر جنده ها رو . این جا هم باید اسم این کثافتا رو ببری و دهنتو نجس کنی ؟ اونا خودشون در محفل و مجلس خونوادگی و شیخی خودشون دور هم جمعند و بکن بکن اختصاصی راه انداختن -یعنی میگی ما هم آخوند صفت شدیم ؟ پس ولشون می کنیم و خودمونو عشق است . . دستای رویا رو گرفته و خودمو می کوبوندم به پشتش و با این کارم کیرم به ته کسش می رفت و بر می گشت .. -بچه ها یواش تر .. این ناله های عمومی کار دست ما میده .. چه منظره قشنگی ! بعضی کیر ها طاقتشون طاق شده بود و خودشونو خالی کرده بودند . منظره کون های قمبل کره و کیرهای فرو رفته در کس های اونا .. یه هیجانی رو در من به وجود می آورد که دلم می خواست همه اون زنا رو در اختیارم داشته باشم و از وجودشون لذت ببرم . -ایمان جون دارم ارگاسم میشم.
-تند تر بکنمت ؟
-نه همین جوری خوبه .
-بگو با کیر کی داری حال می کنی
-با تو .. با مال تو ..
ولی لحظاتی بعد اون دیگه ساکت شده بود . اکبر آقا عین آدمای مست داشت نعره می زد که یکی از پشت رفت دستشو کشید و بهش گفت که ساکت بمونه .
-ووووووییییییی کسسسسسم کسسسسسسم ..
دستامو از زیر رسوندم به سینه های رویا و اونا رو به چند سمت حرکتشون می دادم . این قدر غرق خودم بودم که اصلا متوجه نشدم سمت چپ و راست چه کسانی هستند . معین داشت سمانه رو می کرد .. اون چند بار با اشاره دست می خواست منو متوجه خودش کنه .. من نمی دونستم که داره برای من دست تکون میده . بالاخره متوجه شدم که تمام این حرکات واسه منه
- چیه چی می خوای ؟
لباشو گرد کرد و یه ماچ فرستاد .
-چی می خوای ؟
-تو رو .. تو رو ..
با انگشت به کیر من که در کس رویا در حال مانور بود اشاره کرد و گفت اونو اونو می خوام . منم یه اشاره ای به کیر معین که داشت اونو می کرد کرده گفتم فعلا که اینو داری به همین خوش باش تا ببینیم قسمت چیه .. حس کردم رویا می خواد یه چیزی بگه . که جلو دهنشو نگه داشتم و ضربات کیرمو شدید تر به سمت کسش فرستادم . کف دستمو می لیسید و گازش می گرفت .
-اوووووووههههههه رویا زود باش . دیگه کی می خوای به من فر مان آبریزی رو بدی . سیل داره توی کست راه میفته . ببین بقیه چه سیلی به راه انداختن .
داشتم همینا رو می گفتم که دیدم چشای رویا گرد شد و در یه حالت خماری فرو رفت و یک آن در میان دستام شل شد منم چند تا ضربه دیگه به ته کسش زدم و و رگبار آبمو توی کس ناز و داغش خالی کردم ..
-ایمان تکون نخور . بذار توی کونم . نگاه کن رستم داره چه جوری نگات می کنه ؟
-خب بکنه . رستم باید بدونه که مادرش تنها زن این جا نیست . مگه ما داریم به خاطر رستم با هم دیگه سکس می کنیم . حالا خودت می خوای و دوست داری بگو و بهونه نکن .
-ایمان حالا چقدر داری خودت رو می گیری .تو که به اندازه کافی همه رو گاییدی . زود باش کیرت رو بیکار نذار اونو بفرستش توی کون من . نلی داره میاد به این سمت.
-آره راست میگی اون یه پست خالی گیر آورده و سوراخ خودشو واسه اون در نظر گرفته .
کیرم با وجود شل شدن طوری بود که با سه چهار تا فشار راه کون کون رویا رو باز کرد و خیلی آروم درش جا گرفت ..
-رویا !
-جوووووون ..
-فدای این کوووووون ..
خودمو روش خم کرده کمر و شونه هاشو می بوسیدم ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
اتــــ ــــــــــــــــــــــ ــــوبـــــ ـــــــــــــــــــــ ــــوس هـــ ــــــــــــــــــــــ ـــــوس ۷۴

نلی خودشو به ما رسوند .
-رویا ! تو ایمانو قبضه اش کردی . پیاده شو بینم . تا کی می خوای اونو به انحصار خودت در آورده باشی . الان انگشت نمای همه زنا شدی .
-ترجیح میدم انگشت نمای خانوما شم ولی ایمان منو کیر نمای همه خانوما و آقایون بکنه . حتما این پسر مجرد تن و بدن خوب دیده که اومده طرف ما .
رستم هم ظاهرا تا به حدی فریده رو گاییده بود که اونو ار گاسمش کرده و فریده هم بی حال خودشو به گوشه ای ول کرد و یکی دیگه افتاده بود به جونش .. یه چشمکی به رستم زده وبدون این که نلی متوجه شه اونو نشون رستم پسر رویا دادم و با ایما و اشاره حالیش کردم از اون جایی که دارم مامانشو می کنم و سر حال بودن مامانش به کیر من بستگی داره بیاد و یه جوری به نلی حال بده که دست از سر من بر داره . حال و حوصله گاییدن نلی رو نداشتم . تازه از طرفی حس می کردم که تا حالا بیشتر مردا نلی رو گاییدن و دیگه شاید اون حس و حالی رو که من ازش انتظاردارم نتونه داشته باشه . با این حال اندام خیلی شیک و کار درستی داشت و می دونستم اگه بیفته روم در این حالت و شرایط تا حدود زیادی نیروی منو می کشه . کیر من تازه توی کون رویا جا افتاده و به اصطلاح جا خوش کرده بود و به این زودیها نمی تونست از اون دل بکنه . ولی رویا با یه التماس خاصی بهم نگاه می کرد . اومد و در گوش من گفت به همین زودی همه چی رو فراموش کردی ؟
-نلی من که خیلی بهت رسیدم . این جا که ما دیگه عاشق و معشوق بازی نداریم . داریم ؟
-باشه بهم می رسیم
-نلی .. تو زیر کیر هفت هشت تا مرد دیگه خوابیدی من اومدم مزاحت شدم ؟ بذار حالمونو بکنیم . چرا این قدر اذیتمون می کنی ..
-تو این طور فکر کن ..
-غیر از این نیست .
-بس کن ایمان.
-من که کاری ندارم تو باید بس کنی .
رویا : شما چه تونه .. بذارین حالمونو بکنیم ..
رستم دیگه دست به کار شد . از جاش پا شد و کمر نلی رو گرفت و از پشت کیرشو به صورت تمام قد مایل گذاشت رو چاک کون نلی و یه خورده با کسش بازی کرد و بعدش هم نوک اونو به سوراخ کون نلی چسبوند . نلی فریادی کشید که فکر کنم مرغان آسمون به حالش گریه کردند ولی من و رویا داشتیم کیف می کردیم .
-چطوره رویا ؟
-اووووووفففففف عالیه . چه هوای دلپذیری !
-دردت میاد ؟
-وقتی که می بینم میون این همه کیر .. کیر توست که داره سوراخمو می شکافه و کارشو انجام میده لذت می برم . احساس غرور می کنم .
نلی همچنان داشت دست و پا می زد و غرولند می کرد . ولی رستم ول کنش نبود
-جوووووووووون چه کونی داری نلی . دلم می خواد ببرمت بالای درخت انجیر بکنمت ... ولی خب حالتش طوریه که نمیشه رفت اون بالا . یعنی برای تو سخته که بری اون بالا . ولی می تونم تو رو بچسبونم به درخت .
-نه رستم همین جوری خوبه ..
کیر رستم خیلی کلفت تر از اون اولین باری که در میون این جمعیت فعالیت می کرد شده بود . حلقه کون نلی هم توجه منو به خودش جلب کرده بود . حالا داشتم به این فکر می کردم که مرغ همسایه غازه و از وقفه ای که در گاییدن رویا پیش اومده بود اونو متوجه این کردم که حواسم پرت شده .
-ببینم حواست نیستا ..
-نه رویا جون . تو که می دونی من وقتی کونو می بینم از خود بی خود می شم
- کون منو یا کون نلی رو ؟
-من به کون نلی چیکار دارم ؟
-آره جون خودت تو گفتی و منم باور کردم .
-آخخخخخخخ رویا جون بذار حالمونو بکنیم .
-ببین رستم دیگه نلی رو جرش داده .
-من میگم تو حواست به اون جا هست میگی نه . ولی حلقه کونم کیرت رو می خواد . من احساس نیاز عجیبی می کنم . مثل یه زن بار داری که ویار داشته باشه .
-چه ویاری ! بگو هر کاری از دستم بر بیاد انجامش میدم .
-کونم آب می خواد .. بزنش .. آب بده به من ..
-دلم می خواد بیشتر بکنمت . بیشتر از کونت لذت ببرم .
-بهم آب بده . آب بده .. بعد برو طرف نلی .
یه خورده باهش تند بر خورد کردم .
- درسته من خلیلی ناراحت میشم از این که بقیه تو رو بکنن ولی این جا که خونه و یا محفل دیگه ای نیست . از اول خودمون قول و قرار کردیم که این جا قانون مخصوص خودشو داشته باشه و در واقع نوعی قانون جنگله .
چند بار کیرمو آروم به سمت جلو و عقب کشیده و در یکی از این دفعات که خیلی داغ شده بودم توی کون رویا خالی کردم ..
-حالا می خوای بری بروایمان ! .. منم میام رو نلی کار می کنم تا از دلش در بیارم . هر چی باشه همکاریم و چش تو چش میفته .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
اتــــ ـــــــــــــــــــــــ ـــوبــــ ــــــــــــــــــــــ ــــوس هــــ ـــــــــــــــــــــــ ـــوس ۷۵

من و رویا رفتیم سراغ رستم و نلی ..
-حالا نلی جون این قدر اخم نکن تو که می دونی من چقدر دوستت دارم .
-جراتشو داری که اینو پیش رویا بگی ؟
رویا : حالا نلی جون من اومدم این جا که حسن نیت خودمو نشون بدم . الان یکی دو روز دیگه باید برگردیم تهرون . همین گروه باز هم سفرای دیگه ای در پیش داریم . نلی می خواست بازم سر سنگینی کنه که کیر دراز شده امو نشونش دادم و حسابی اونو رو فرمش آوردم . رویا یه اشاره ای به پسرش زد که کیرشو از قسمت کس نلی در بیاره و اونو فرو کنه توی کونش .. پس از این که این کارو انجام داد منم رفتم زیر نلی دراز کشیدم . رویا هم مثلا داشت بساط ما رو گرم می کرد و به تن و بدن نلی دست می زد .
-هووووووففففففف ایمان بد جنس .. فراموشم کردی ...
-من هیچوقت فراموشت نمی کنم . این جا ما همه به یاد هم هستیم .
نزدیک بود از روابط قبلی ما صحبتای مفصلی بکنه که من دوست نداشتم جلو رویا از این کارا بکنه . هر چند این جور مسائل دیگه نمی تونست چوب لای چرخ باشه ولی دوست نداشتم که رویا فکر کنه که اون لحظاتی که ما خیلی شاعرانه و برای اولین بار خودمو نو به آغوش بر هنه هم سپردیم من قبلش خیلی اهل حال و سکس با دیگران بودم . خوشبختانه حواس رویا به این مسئله نبود و دوزاری نلی هم نیفتاد ..
رویا : نلی کست چقدر خیس کرده ؟ببینم اینا همه از معجزات و کرامات کیر ایمانه ؟ واسه این که توی ذوق رستم نزنم و ارزش کاری و کیری اونو پایین نیارم گفتم قبل از من آقا رستم روی کوس ایشون کار می کرده و آماده سازی فایل رو اون انجام داده . رستم : خواهش می کنم ایمان جان .. من فدای اون مرامت بشم . ما زمین خورده شماییم . خلاصه این تعارفات ادامه داشت .
نلی : رویا جون خیسی دور و بر کسمو تمیزش کن که من بتونم کیری رو که توی کسم میره بیشتر حس کنم . ..
واسه این که به رستم بر نخوره به نلی گفتم .
-کون دادن هم یه حالی واسه خودش داره .
نلی : رستم که دیگه حسابی سنگ تموم گذاشته .
خیلی خوشم میومد از کار رستم و مادرش رویا .. هم هوای همو داشتن و هم احترام همو . اصلا با هم سکس نکردند . ولی شاهد سکس هم بودند که جای تحسین داشت . نلی دوست داشت باهام درددل کنه . خودشو به من چسبوند و لباشو گذاشت رو لبای من . انگشتای رویا رو حس می کردم که داره دور و بر کس نلی و روی کیر منو تمیز می کنه . طوری انگشتشو روی کیر من می کشید که به طرز عجیبی لذت می بردم . لبای نلی جفت لبامو به هم چسبونده بود . سکان بوسه رو در دست گرفته بود . یه لحظه فکر کردم داره گازم می گیره .. ولی این گاز در اثر فشار هوسی بود در لحظه ارگاسم . رویا هم طوری انگشتشو رو کیرم می کشید که آبم توی کس نلی خالی شد .. همزمان با اون رستم هم توی کون نلی خالی کرد . نلی محکم بهم چنگ انداخته رهام نمی کرد .. قسمتی از منی های بر گشتی رستم از طرف کون نلی ریخته شد روی بدن من . ولی رویا صبر کرد تا من کیرمو از توی کس نلی بیرون بکشم و اون منی بر گشتی منو بخوره . اون نمی خواست آب کیر پسرشو نوش کنه . واقعا این پسر و مادر می تونن نمونه ای از اخلاق بر تر باشن از این نظر که نیازی به سکس با محارم رو احساس نکرده در عوض احترام همو نگه می دارن .. .. رویا رفت کیر منو بذاره تو دهنش و یه نوک زبونی هم به سر کیر من زد و یکی دو قطره چسبیده به اونو خورد . ولی ظاهرا یادش اومد که نلی هم حقی داره . کیرمو گرفت توی دستش و اونو به دهن نلی نزدیک کرد .. اونم منتظر و تشنه در جا دهنشو باز کرد و کیرمو تا سر حلقش فرو برد و بعد تا می تونست اونو ساک زد و باقیمانده آبمو خورد .
-جووووووووون .. چقدر بهم چسبید . این چند روزه که از تهران به این طرف حرکت کردیم تا حالا به این اندازه لذت نبرده بودم . دست مریزاد ایمان .. فدای تو رویا جون .. کیر تو هم درد نکنه رستم خان که روز منو ساختین .
رستم : قابلی نداشت نلی جون .
من و رستم کمی از اون فضا فاصله گرفتیم و گذاشتیم که نلی و رویا به حال خودشون باشن . زنا هم که در سکس گروهی ار ضا میشن و به وجد میان اگه با همون تن و بدن لخت و شرایط خاص کنار هم قرار بگیرن حسابی میرن تو نخ هم و لزی و بر نامه ای رو روی هم پیاده می کنن . نلی و رویا هم از این قاعده مستثنی نبودند .. دو تایی شون همدیگه رو بغل زده و سر و تن همو لیس می زدن . رستم با لذت به اونا نگاه می کرد . منم کیف می کردم .
-رستم تو هم به همون دلیلی که من خوشحالم خوشحالی ؟
-آره وقتی می بینم مامان و نلی جون چه جور با هم صمیمی شدن که دارن لز می کنن خوشحالم .
-واقعا جای خوشحالی داره ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
اتــ ــــــــــــــــــــــــ ــــوبــــ ــــــــــــــــــــــ ــــوس هــــ ــــــــــــــــــــ ــــــوس ۷۶

دوروزی رو در کنار هم سرکردیم . روزایی که به همه مون بی اندازه خوش گذشت . مردا که از همون اول با هم صمیمی بودند و حتی دو تاشون که زناشونو با خودشون آورده بودند ازاین که اونو تقدیم دیگران بکنند و زنشونو جلوی دیگران سرگرم فعالیت ببینن عین خیالشون نبود . وقتی هم که از اول اونا رو به همین نیت آورده بودن باید همین طورم می بود . ولی گذشت زمان زنا رو هم نسبت به هم مهربون و ایثار گرکرده بود . طوری قربون صدقه هم می رفتند که اصلا باورم نمی شد اینا اونایی بودند که سایه همو با تیر می زدند و حسادت می کردند . رویا و نلی با هم جیک شده بودند . مینا و ماریا هم همین طور . مثلا اگه من می خواستم برم سراغ مینا .. اون رو به ماریا کرده و می گفت با اجازه ماریا جان .. ماریا می گفت اجازه ما دست شماست . همین وضع رو در مورد نلی و رویا می دیدم . اونا هم همین تعارف رو با هم داشتند انگار حس کرده بودند که با دوستی و در کنار هم بودن و درک همدیگه همه چی درست میشه . دیگه وقت بر گشت به تهران بود . قصد داشتیم از همون راهی که اومدیم بر گردیم . از این بهتر نمی شد .چون از مناظر بین راهی خوشم میومد . خیلی دلم می خواست رانندگی کنم که از دست ور رفتن با این و اون خلاص باشم .احساس می کردم نیاز به استراحت دارم . ظاهرا بقیه هم اون جنب و جوش وقت رفتن رو نداشتن . دیگه این چند روز تعطیلات تموم شده بود و باید با انرژی کافی به سر کار بر می گشتند . نمی دونم کدوم شیر پاک خورده ای گفت که بهتره بیکار نشینیم و یکی ازمردا بیاد وسط و این راهرو رو اشغال کنه و دراز کش شه و زنا هم یکی یکی بیان عشق و حال کنن . زنا یک صدا و یک دم می گفتد ما ایمانو می خواهیم واون باید بیاد .
-خانوما من یکی حریف شما نمیشم ..
چه شعرایی می خوندن در تایید این که من حریف همه اونا میشم و باید به اونا و تک تکشون حال بدم . هیچی دیگه پرده ها روی شیشه ها کشیده شد و پرده های حجاب کنار رفت .منم کفه اتوبوس اون وسط جایی که همه بتونن خوب شاهد و ناظر باشن دراز کشیدم . دیگه خودکار شده بودم . کاملا بر هنه اون وسط دراز کش شدم . حالا این زنا بودن که به هم تعارف می کردند . .. منم کاری به کارشون نداشتم . گفتم بذار هر کاری می کنن بکنن این جوری زود تر به مقصد نزدیک می شیم . رفتم در گوش اکبر آقا گفتم اون جا هایی که می تونه سرعتو زیاد ترش کنه همین کارو بکنه که زود تر به مقصد برسیم .
-ایمان جون صحبت بی وفایی نکن این جوری خیلی حال میده . تازه من حریف زنا نمیشم تو باید به همه زنا برسی .
-اکبر .. تو که داش مشتی و با مرام بودی .. کاری نکن که جامو با تو عوض کنم . آخه رانندگی زیاد هم خسته ات می کنه .
-من حاضرم الان یکسره تا کربلا هم رانندگی کنم ولی وسط این راهرو درازنکشم .
-چیه اکبر شاه .. اکبر شیر .. به همین زودی جا زدی ؟
-دیگه نمی کشم . حریف هر کدوم از اینا شدن خودش یه دنیا کار می بره .
رویا اولین نفری بود که اومد رو کیرم نشست . رستم و شیلا رو یک جفت از صندلی های کنار ما نشسته بودند . مینا و ماریا و نلی هم دورمون کرده بودند . عاطفه و سمانه ای که ترسشون ریخته بود هم در نزدیکی ما بودند . محفل خیلی خودمونی و صمیمانه بود . رویا کاملا رو من سوار شده بود . چپ و راست من و اون شده بود صندلی های ماشین . دیگه نمی شد دررفت . رستمو می دیدم که به هیکل و صورت مادرش خیره شده .. با این که بقیه فقط می خواستن تماشاچی باشن و زنا هم یکی یکی بیان رو من قرار بگیرن ولی شیلا و رستمو می دیدم که هیجان زده شدند و رستم با این که دستی به بدن مادرش نمی کشید واحترام اونو نگه می داشت ولی از تماشای کیر من که در حال شکافتن کس مامانش بود به وجد اومده هیجان زده شده بود . شیلا هم دست کمی از اون نداشت . رستم شلوارو پایین کشیده کیرشو در آورده بود و شیلا هم کس لختشو به رخ رستم کشید .. دست یکی رو وسط بدن اون یکی قرار گرفته همراه با تماشای سکس ما خودشون هم با هم حال می کردند .
شیلا : رستم جون ! هیکل مامانت عجب خوش فرمی شده .. آب ایمان بهش ساخته .. رستم : شیلا جون اون که فقط کیر ایمانو نخورده .. شیلا : ولی من خودم شاهدم می بینم هر وقت داره با ایمان حال می کنه تمام پوست بدنش داره از هوس می ترکه . خوب جا باز می کنه . ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
زن

 
اتـــ ــــــــــــ ــــوبـــ ــــــــــــ ـــــوس هـــ ــــــــــــــ ـــوس ۷۷ (قســـــمت آخـــــر )

-فکر کنم حق با تو باشه شیلا . از وقتی که آب کیر ایمان رفته زیر پوست مامان فکر کنم که اون خیلی شاداب تر از گذشته شده و این منو خیلی خوشحالم می کنه و خوشحالی مامان رویا واسم از همه چی مهم تره .
- خیلی خوشم میاد رستم که حالت اون دو تا رو می بینم .
-باید حواسمون باشه که گی جاسوس و این حرفا نیفتیم . حواسمون هم باید به پلیس راه باشه.
-آرم دانشگاه رو هم داریم د یگه .
-امید وارم زایشگاه نشه ...
من و رویا سر گرم کار خودمون بودیم ..
-رویا می شنوی پسرت و شیلا چی با هم درددل می کنن ؟ -آره فدای رستم جونم بشم . خیلی هوای مامانشو داره . خوشحالم که اون از خوشحالی من احساس نشاط می کنه . چند تا زن از اون آخر اومدن سمت رویا . یکیشون دستشو گذاشت زیر شکم اون به نظرم اومد که سمانه باشه .
-نکن سمانه نکن .. بذار من کارمو بکنم .
در همین لحظه چند تا زن دیگه هم اومدن و ریختن سرش ..
-آهای خانوما ولم کنین ولم کنین من دارم زیر دست و پای شما له و لورده میشم دیگه نمی تونم کاری انجام بدم . رویا که دید داره زیر دست و پای بقیه داغون میشه خودشو کشید کنار .
-بچه ها حواستون باشه پرده رو کنار نزنین یه وقتی مشخص شیم .
عاطفه گفت شیشه ها دودیه ..
یکی فریاد زد باشه به اینا اطمینانی نیست ..
من از دست زنا در رفتم و به هزار مکافات ازاین صندلی به اون صندلی خودمو رسوندم به آخر اتوبوس . همه در حال خندیدن بودند .. اکبر از اون دور فریاد زد:
کجا در میری ایمان ؟! از دست شیطان می تونی در بری ولی از دست زن نه .. نگاه کن . به این خانوما نگاه کن .. بهت قول میدم که فریده من از همه شون زود تر به مرادش می رسه ..
-اکبر دستم به دامنت . بذار من رانندگی کنم . اونا منو قیمه قیمه ام می کنن . آهای خانوما مگه این جا میدون بازی و مسابقه بیسباله ؟ ..
ولی فریده اومد و همه رو قلع و قمع کرد . آخه خانوما قرار گذاشته بودند که هر کدومشون زورشون چربید من شکار اونا باشم . ولی زور فریده حسابی به همه اونا می چربید .
-اکبر تند تر برو . اینا منو کشتن .
-مطمئن باش همچین کاری نمی کنن .
ولی این بار زنا هر کدوم به اندازه دو دقیقه میومدن رو کیرم و از جاشون پا می شدند . طوری هیجان زده شده بودم که این اکبر بالاخره یه جایی نگه داشت و در حالی که دو سه تا از مردا داشتن نگهبانی می دادند در یکی از جنگلای اطراف آمل من و خانومای همسفر پیاده شده و پس از سر به سر هم گذاشتن اونا سرشونو به طرف من گرفتند و منم کیر به دست و در یه حالت جق زنی کاری کردم که آبم روی سر و صورت بیشتر اونا بشینه . هر چند در چند نقطه یه حالت جلو گیری و فشار بهم دست داده بود ولی بالاخره کارمو کردم . زنا اون قدر به وجد اومده هیجان زده شده بودند که همدیگه رو دو تا دو تا در آغوش گرفته و اگه آب کیری رو می دیدند که رو صورت طرفشون نشسته باشه با زبون زدن اونو می آوردن رو لب طرف و دو تایی شون لباشونو می ذاشتن رو لب هم و یه بوسه داغ ازلبای هم بر می داشتند و این وسط من متوجه نمی شدم که منی من نوش جون کدومشون شده . ولی فکر می کنم با حل کردن اون دو تایی شون به طور مشاعی از اون استفاده کرده باشن . همه شون به خوب یبا این حرکات آشنا بودن .. حرکاتی که در فیلمهای لز و پورنو زیاد میشه دید .رسیدیم به دقایق آخر سفر . هر کسی سر جای خودش نشسته بود . همه با هم صمیمی شده بودند . انگار نه انگار اتفاقی افتاده بود .. آب از آب تکون نخورده بود . طوری که همه مون فکر می کردیم تازه در آغاز راهیم .روکردم به جمعیت و گفتم :
آقایون خانوما سفر چه طور بود ؟!
دسته جمعی فریاد زدند عالی ! عالی !
-بازم دوست دارین ؟
-آری ..آری ..قرار گذاشتیم که اگه فرصتی برای دور هم بودن و مرخصی گرفتن نداشتیم می تونیم یا بتونیم چند ساعتی رو داخل اتوبوس با هم حال کنیم .
سمانه و عاطفه که بیش از اندازه خوشحال بودن زیر گوش من گفتند ایمان جون حتما باید داخل اتوبوس باشه ؟ خارج از اون جا نمیشه ؟ دو تایی شون با هم یه عبارت رو بیان می کردن .
-میشه خانوم خانوما به شرطی که ایمانتون رو تقویت کنین . قوی کنین ..
جالب این جا بود که اولین روز کاری ما در دانشگاه همه با هم طوری حرف زده سیاستمونو حفظ می کردیم که هیشکی فکرشو نمی کرد که ما تا آخرشو با هم رفته باشیم . یه روز که بر و بچه ها رو به مقصد رسونده بودم معین معاون آموزشی صدام زد و گفت بیا مرکز دانشگاه که باهات کار دارم و یه ماموریت نون و آبدار برام در نظر گرفته . ظاهرا دانشگاه تعطیل شده بود و همه رفته بودند . بعد از ظهر پنجشنبه هم بود و پرسنل یه خورده زود تر رفته بودند خونه . معین ازم خواست که باهاش بیام به لواسان اون جا یه بر نامه هایی هست .کلید ویلای یکی از دوستاشو گرفته و می خوان یه بزمی راه بندازن .. وقتی که وارد اتوبوس شدم و نصف بیشتر صندلی ها رو پر شده دیدم و جمعیت جز دو نفر معتمد همونایی بود که در سفر شمال با هامون بودند شستم بو بر دار شد که یه بر نامه ای هست . اون شب دسته جمعی در لواسان سرد خوش گذروندیم .. اما گرمی وجودمون داغ داغمون کرد و این بار در کمتر ازیک روز به سوی تهرون بر گشتیم . روکردم به جمعیت و گفتم شما ها نمی دونین که من چقدر خوشحالم که خاطره نوشهر روتجدیدش کردیم .. بقیه با هم دم گرفتند ما هم همین طور. -و ما می تونیم از این روز های خوب بازم داشته باشیم . بیشتر و بیشتر .. معین رو کرد به من و گفت ایمان جان شما فرمانده واقعی ما هستید هم مردا و هم زنا دوستت دارن . به عنوان یک فرمانده به خصوص فرمانده قدرت جنسی به نظرت بهترین کار در حال حاضر چی می تونه باشه .. -زنا و مردا باید لخت شن می خواهیم دسته جمعی یه شعری بخونیم .. همین کارو هم انجام دادند .. -همه با هم دم می گیریم .. زنا در یک طرف صندلی و مردا در طرف مقابلشون وای می ایستن . رفتم زیر گوش تک تکشون نه با صدایی که کسی نشنوه مطالبی رو در مورد کر خونی واسشون گفتم ... -همه با هم دم می گیریم .. دسته جمعی مون به سوی شهر تهرون می رویم آخ برم راننده رو آن کلاج و دنده رو وقتی صحبت کلاج می شد ما مردا کف پا مونو به عنوان کلاج روی کس طرفمون می کشیدیم .وقتی هم که از دنده حرفی به میون میومد دستا می رفت رو کیر و اونو در چند جهت می گردوند .. بالاخره اتوبوس کارشو کرده بود . ا.. اتوبوس هوس به سوی شهر آرزو ها و هوس می رفت در حالی که کف پامونو مثل پدال روی کس زنا قرار داده بودیم .. دیگه رفتم پشت رل نشستم .. این بار قدرت کوبندگی شعر دسته جمعی زیاد تر شده بود .. من راننده بودم بقیه در یک لحظه دستاشونو متوجه من می کردند و با هم این شعار رو سر می دادند . آخ برم راننده رو اون کلاج و دنده رو .. اون کلاج و دنده رو ....پایان ...نویسنده ....ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 8 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8 
داستان سکسی ایرانی

اتوبوس هوس


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA