ارسالها: 3650
#11
Posted: 28 Apr 2013 13:03
مــــــــــامــــــــــــــان تقسیــــــــــــــــــــــــــم بر ســــــــــــــــــــــه 10
عزیزم ببین داشتم می گفتم یه مسائلیه زنونه . اونو که نمیشه مطرح کرد . یه چیزاییه که تو هنوز زوده اونا رو بدونی من چه جوری بگم . تازه یا قبلا هم یه جورایی گفتم نیاز هایی که زن اونو با مردای ... اصلا ولش . -پس مامان می خوای ازدواج کنی . دیگه ما رو دوس نداری ؟/؟ از ما خسته شدی . باشه عیبی نداره ما هم یه خدایی داریم . -عزیزم هنوز نه به باره و نه به داره .. -ولی این جوری که بوش میاد خیلی راحت به بار می شینه -معین اصلا کی گفته با من بحث کنی ؟/؟ من اگه بخوام کاری انجام بدم که دیگه اختیار دار نمی خوام اینو که گفتم ساکت شد و راهشو گرفت و در حال رفتن بود که دستشو کشیدم و گفتم این جوری می خوای از مادرت حمایت کنی ؟/؟ مگه نگفتی واسه این اومدی پیشم که من تنها نباشم . حالا هم که چیزی نشده . فردا که نیامدست فریاد نکن . من که هنوز تصمیمی نگرفتم . به جای این که نشون بدی من می تونم به تو و کلا به بچه هام تکیه کنم این جوری داری ازم فرار می کنی ؟/؟ -بیا پیشم دراز بکش یه خورده کمرمو بمال ماساژم بده خوابم بگیره خیلی خسته ام . -عادت نداشتی زیاد رقصیدی .. می دونستم این حرفش یه نوع متلکه . می خواستم بذارم زیر گوشش ولی دلم سوخت . یه لحظه خودمو گذاشتم جاش . اگه من جای این بچه ها بودم و یه همچین وضعی پیش میومد چه انتظاری داشتم ؟/؟ از بزرگتری که واسم باقی مونده بود چی می خواستم . کمی با این افکار خودمو آروم کردم و تمرکز کردم تا از تماس دستای پسرم با بدنم لذت برده خستگیم در بره . از گردنم شروع کرده بود و بعد شونه هامو هم با یه اسلوبی ماساژمی داد که خوابم گرفته بود . نمی دونم خواب بودم یا بیدار حس کردم که دو تا دستاشو گذاشته رو سینه هام و داره با یه فشار خاصی باهاشون ور میره . چشام باز و بسته می شدند . حس می کردم که باید در بیداری باشه . هر بار که چشام باز می شدند لذت زیادی رو در تمام تنم و دور سینه هام پخش شده احساس می کردم . دوست داشتم به این کارش ادامه بده . همونجا زوم کرده بود و ول نمی کرد و دوست داشتم که در همون حالت بمونه . واسه یه لحظه حس کردم که می خواد دستشو از رو سینه هام ور داره و جا عوض کنه .. نهههههه هنوز زود بود . بازم می خواستم که همونجا نگه داشته باشه . واسه همین کف دو تا دستامو گذاشتم پشت دو تا دستاش و اونو به سینه هام فشردم . چه لذت شدیدی ! چه هوس و اشتیاق داغی و چه هیجانی ! اون حالا باید ضربان تند قلبمو از زیر سینه ام احساس می کرد . دستام شل شده بود چشام سنگین شده و پلکام رو هم افتاده بود . چند لحظه بعد یا چند دقیقه بعد دوباره چشام باز و هوشیار شدم . دستاش یه خورده پایین تر رفته و داشت پهلوهامو می مالید و از اونجا یواش یواش رسید به باسنم . باسنی که با یه شورت خیلی نازک پوشش داده شده بود و می شد گفت نیازی هم نبود که اون شورت تقریبا دکوری هم پام باشه . این یه تیکه به عنوان یه پرده حیا خود نمایی و انجام وظیفه می کرد . دستاشو آورد پایین و پایین تر . حالا رو کپل و قاچای کونم بود . جایی که حس می کردم حتی بیشتر از سینه هام نیاز به دست کاری داره . اونم خیلی بهتر از اونی که فکرشو می کردم داشت باهاش حال می کرد و حال می داد . آتیشهای نیمه خفته من دوباره زبونه کشیده بودند . شعله آتیش هوس رفته بود بالا داغ داغ شده بودم . کسم عرق کرده بود . از این آتیش داخل و دور و برش خیس خیس شده بود . متوجه بودم که این قسمت از بدنمو خیلی بیشتر داره باهاش ور میره . دلم نمی خواست اینجا رو زود ول کنه -معین عزیزم اینجا رو زیاد ماساژبده . حس می کنم این قسمت خیلی کوفته و خسته هست .. خودم خنده ام گرفته بود . آخه مهسا تو که زمین بیل نزدی این قدر خسته باشی . رقصای تند هم که انجام ندادی . حس کردم که معین و دستاش دوست دارن که یه پیشرفتهایی داشته باشن . بی خیال شده بودم و راستش دلمم این جوری می خواست . می خواست که انگشتشو فرو کنه تو کسم . گیج شده بودم . وقتی تو بغل شاهپور بودم دلم می خواست اون تا مینم کنه تا از این طرف در برم و وقتی هم که پسرم این جور داشت باهام حال می کرد و حال می داد دوست داشتم که قال قضیه همین جا کنده شه و دیگه مجبور نباشم روز از نو و روزی از نو بکنم و یه زندگی دیگه تشکیل بدم که آخر و عاقبتش نامعلومه .. بیچاره کس زبون بسته ام که همش داشت اشک می ریخت و تکلیف خودشو نمی دونست . الان دیگه با تمام حس و وجودم می خواستم که بکنه تو کسم . با خودم می گفتم معین بکن منو. بذار تو اون سوراخی که می دونم می خوای . اگه خواستی می تونی تو کونمم بذاری . هر جا فرو کنی راهگشایی . نترس کمکت می کنم . مادرت غرور داره . انتظار نداشته باش که به دست و پات بیفتم تا این کارو انجام بدی . این کارو بکن تا من بتونم تصمیممو بگیرم . بدونم که سایه یه کیری بالا کسمه . اینجوری حس کنم که یه مردی هست که می تونه وظیفه مهم شوهر داری رو انجام بده . بازم یه بهونه ای تراشیده و شورتمو از پام در آوردم -عزیزم اگه حس می کنی خفه ای تو هم می تونی آزاد باشی خجالت نکش . ما که با هم این حرفا رو نداریم و بین ما فاصله ای نیست . می خواستم این جوری شجاع ترش کرده و خجالتش بریزه . اونم معطل نکرد . شورت خودشو در آورد . سعی داشت کیرش به من نچسبه . بهش گفتم معین جون حالا می تونی دوباره یه ماساژی به سینه هام بدی . واسش یه نقشه داشتم . اون این کارو انجام داد و من کون قمبل کرده امو به وسط تنش چسبونده طوری که با کیرش تماس گرفت . کیرش درست رفت رو درز و چاک کونم . لرزش بدن و تپش شدید قلبمو حس می کردم . یه خورده خودمو حرکت می دادم که ببینم چیکار می کنه . ضربان قلب اون خیلی شدید تر از ضربان دل من شده بود . می دونستم در یه حالت دو دلی عجیبی قرار داره . پاهامو و چاک کونمو باز تر کرده کیر یه تکیه گاه بهتر و بیشتری پیدا کرد -مامان هنوز فکراتو نکردی ؟/؟ بازم میخوای شوهر کنی -معین بستگی به تو داره .. می خواستم بگم بستگی به این داره که تو کیرتو فرو کنی تو کوسم یا نه . حتی پارو از این فراتر گذاشته دستمو از زیر رسوندم به کیرش و اونو محکم به جفت سوراخام چسبوندم تا یه حرکتی بهش بدم . از این ارفاق بیشتر چی می خواست . چند بار بازی کردن و ور رفتن با کیرش باعث شد که آبش رو درز کونم خالی شه . کوس لب تشنه ام فقط رنگ و بوی آبو رو خودش حس کرد و نتونست که اونو بچشه . معین خودشو خالی کرده بود . قسمت نشد یا خجالتش میومد یا هر چیز دیگه ای که کیر ش بازم نرفت تو کوسم و من با یه کمر سنگین و تنی پر هوس با خشم چشامو رو هم گذاشتم و با این ور اون ور کردنهای زیاد نفهمیدم کی خوابم برد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#12
Posted: 30 Apr 2013 18:15
مـــــــــــامـــــــــــــــان تقسیـــــــــــــــــــــــــــم بــر ســــــــــــــــــــــــــه 11
صبح شد و بچه ها هنوز نیومده بودند . معین لخت کنارم دراز کشیده بود و کیرشل شده اش مشخص بود . یواش لبامو رسوندم به سر کیرش و یه زبون بهش زدم . حس می کردم خیلی تشنه شم . خیلی هوسشو دارم یکی باید به داد من می رسید . من نمی خواستم شوهر کنم ولی شاید مجبور می شدم . من باید آبروی خودمو حفظ می کردم . دیگه چه جوری یکی رو حالی می کردم که با من طرف شه و منو بگاد . من کیر می خواستم و می خوام . چرا هیشکی نمی خواد چیزی بفهمه . من گناهم چیه که یک زن شدم . تا آخر عمرم که نباید تو آتیش هوس بسوزم . من شوهرمرحوممو هنوز دوست دارم . به یادش احترام میذارم ولی قرار نشد که وقتی یکی مرد ما هم باهاش بمیریم . اگه این طور بود که دیگه پس از مرگ کسی عقدشو که باطل نمی کردند . دیگه دیوونه شده بودم .دوتا بچه ها بر گشتند .من خیلی عصبی بودم . حال و حوصله هیشکاری رو نداشتم . قرار بود شاهپور وسطای بعد از ظهر بیاد جوابمو بگیره . به درک هر چی میشه بشه . شاید قبول می کردم که با هاش ازدواج کنم . نمی تونستم که شخصیت خودمو پایین بیارم و بگم بیا کوسمو بکن . اون وقت حتما فکر می کرد که من یک زن هرزه ام در حالی که اصلا دوست نداشتم همچین فکری در مورد من بکنه . یک ساعت در میون فکرم عوض می شد . بعد با خودم می گفتم نه اگه بخوام این کارو بکنم .... نگام به سه تا پسرای گلم می افتاد که چه جوری دلشون به من خوشه . چطور می تونستم یه مرد غریبه رو بیارم کنارشون . هرچی خوب باشه بازم براشون ناپدری حساب میشه و تحمل این برام خیلی سخته . نفهمیدم ناهار چی درست کردم و چی خوردیم . فقط به بچه ها سفارش کردم که زیاد نخورین که دو ساعت بعد از ناهار میخواهیم بریم استخر . . با این که خیلی خوابم میومد ولی نتونستم بخوابم زجر می کشیدم . معین هم نخوابید . اونم توفکر شوهر کردن من بود ولی مبین و میلاد راحت خوابیدند و حدود ساعت دو و نیم بعد از ظهر بود که از خواب بیدار شدند . هوا گرم و شرجی بود و چهارتایی مون مایو پوش رفتیم طرف استخر . اون استخربزرگی که تو جای مسطح قرار داشت ومنم یه بیکنی خوشرنگ و یکسره البته یکسره میگم از رو سینه ها تا ته یا زیر کونمو پوشش می داد پوشیده بودم و انداممو خیلی چسبون و خواستنی نشون می داد طوری که معین چشم ازم نمی گرفت . -معین به نظرت چطوره بهم میاد ؟/؟ -آره مامان خیلی خوشگل شدی ولی از اون مایوهای خیلی کوچیک و نازک می پوشیدی آب بیشتر به پوست بدنت می رسید . از این سادگی اون خنده ام گرفته بود . یعنی در نهایت سادگی , زرنگی خودشو نشون می داد و می خواست که منو سکسی تر ببینه . به خاطر دل اون و هم این که بیشتر تحریکش کنم رفتم یه شورت و سو تین که در واقع شورته همون نوعی مایو بود پوشیده و بر گشتم . حالا اون قسمتای تپل کونم بیشتر تو دید معین فرار داشت . هنوز یک ربع شنا نکرده بودیم که در زدند و دو تا پسرای همسایه سر و کله شون پیدا شد . من از آب در نیومدم .هر چند یه خورده از بدنم تو شفافیت آب استخر مشخص بود . ظاهرا از بچه هام می خواستند که برن خونه شون و باهاشون بازیهای کامپیوتری بکنن و مبین و میلاد هم که خوراک این کارا . -مامان بریم ؟/؟-اگه دیگه نمی خواین شنا بکنین برین . من زیاد اصرا رنمی کنم که حتما اینجا پیش من باشین . معین تو هم می تونی باهاشون بری . -نه مامان من همین جا پیش تو می مونم . این خونه و وقتی که تو تنهایی نیاز به این هست که یه مرد اینجا باشه . -هر طور راحتی پسرم . بچه ها تا برن شد ساعت سه بعد از ظهر و من و معین تنها تو استخر واسه خودمون شنا می کردیم . البته کمتر به هم می چسیبدیم اون واسه خودش دست و پا می زد و منم واسه خودم شنا می کردم . اونو خیلی نگران و متفکر دیدم .خیلی افسرده به نظر می رسید . آخه بهش گفته بودم که قراره امروز بعد از ظهر به شاهپور بگم که باهاش ازدواج می کنم یا نه . واون از این بابت خیلی در پیچ و تاب بود . اومد کنار من و خودشو به پشت من چسبوند . با این که تا به حال در رابطه جنسی با هم تا یه حدودی پیشروی داشتیم ولی هر بار بازم یه تابویی بین ما وجود داشت شاید به این خاطر بود که هنوز آخرین تابو و سلطانشونو از بین نبرده نشکسته بودیم . بااین حال از پشت بغلم زد و بهم چسبید .-مامان تو می خوای شوهر کنی بهش چی جواب می دی ؟/؟هردومون دیگه توی آب تکون نمی خوردیم و به حرفای هم گوش کرده جواب همو می دادیم . -عزیزم دیشب هم بهت گفتم در مورد نیازهای یک زن و... این بستگی به خیلی چیزا داره . سرما از آب بیرون بود و تنمون اون داخل قرار داشت . اون دستاشو دور کمرم حلقه زده . روی سینه های بیرون زده از سوتین من قرار داده بود . هیجان و هوس بازم داشت آتیشم می داد . اگه وضع می خواست به همین صورت بمونه من دیگه تحملش برام سخت بود و اگه شاهپور همین الان وارد می شد می گفتم که میخوام باهاش ازدواج کنم و شایدم یه جوری خودمو تسلیمش می کردم . -دوباره ازم پرسید مامان می خوای ازدواج کنی . سفتی کیرشو روی کونم حس می کردم . -عزیرم راستش این مسئله به تو هم بستگی داره که چطور با این مسئله کنار بیای . یه خورده مایو یک تیکه ای من شل نشون می داد و می دونم کونم از بالا یه کمی نمایون شده بود . دستشو گذاشت رو چاک همون قسمت .. -مامان اگه الان بیاد چی بهش می گی -عزیزم چند بار می پرسی . زن یه نیاز هایی داره که اگه تامین نشه باید ازدواج کنه . شاید بهش بگم آره . یه خورده از شورتمو داد پایین و دستشو رسوند پایین تر . داشتم از حال می رفتم . تنم تو آب سرد استخر داغ کرده بود . شورت خودشم پایین تر کشید . -مامان شوهر نکن . ما رو دیگه دوست نداری ؟/؟ -عزیزم تو هم باید به فکر من باشی دیگه .. تو دلم می گفتم عزیزم زود باش بجنب یه کاری بکن . خودم نرم نرم یه خورده شورتمو پایین تر دادم . حس کردم کیرش رو کونمه اون شلوارشو کاملا پایین کشیده بود ولی مال من باید بیشتر پایین کشیده می شد که کیرش بتونه با یه حرکت رو به پایین رو کوسم فرود بیاد .. ادامه دارد .. نویسنده .. یـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ویرایش شده توسط: aredadash
ارسالها: 3650
#13
Posted: 30 Apr 2013 22:00
مامان تقسیم بر سه 12
چه لذتی داشت تماس کیر معین با کون من .هرجور خودمو تو آب حرکت می دادم بازم این کیرش به سوراخ کسم نمی رسید . بیشتر متوجه شدم که چقدر این بازی گلف سخته . سرکیر معین شده بود مثل توپ گلف که باید سوراخ کوسو پیدا می کرد . یه خورده شورتمو دادم پایین تر . حالا اگه پسرم اراده می کرد می تونست کیرشو به طرف کسم بفرسته تا من تصمیم قاطعمو در مورد چگونگی جوابم به شاهپور بگیرم . -مامان نمی خوای جوابمو بدی ؟/؟ -دارم فکر می کنم . بعضی چیزا نیاز به فکر شدید داره . به این راحتی نمیشه جواب داد . آقا شاهپور مرد خوبیه درسته که پدر آدم چیز دیگه ایه ولی اونم می تونه باهاتون خوب تا کنه . همونقدر که راضی شده با وجود سه تا پسر منو بگیره و با من باشه این خودش کلی ارزش داره . معین جان تو اگه خودت باشی حاضری بری با یه زنی که سه تا پسر داره ازدواج کنی و واسه خودت دردسر بتراشی ؟/؟ -نه مامان من همچین کاری نمی کنم . من نمیگم آقا شاهپور بد . اصلا اون یه آدمی که از بهشت اومده .. ما پسرا نمی خواهیم که یکی جای بابامونو بگیره و کنار مامانمون باشه .. -فراموش نکن که منم تصمیم گیرنده ام .. -مامان اگه راهی داره .. جوووووون یه خورده کیرش حرکت کرد اومد رو سوراخ کونم قرار گرفت . کسم نیاز داشت اون داشت از بی کیری می مرد . توآب سد استخر داغ کرده بود و کیر می خواست . می خواست که یه کیری بهش بچسبه و بعد اون کیر راه تونل مانند کسو بگیره و تا آخرش بره . یه حرکتی به خودم دادم تا یه خورده کیر معین جا بجا شه ولی رفته بود رو اون دایره کوچیکه سوراخ کونم قرار گرفته بود و با این تکونای آروم کیر معین به طرف پایین نمی رفت یا باید با دستم کیرشو به طرف پایین و قسمت کوس هدایت می کرده یا این که خودش این کارو انجام می داد . فعلا هیشکدوم روشو نداشتیم . بالاخره باید یکی مون پا پیش میذاشتیم . من می خواستم کیر بره تو کسم و حالا هر وقت سیر شدم و یه حوصله ای داشتم کون هم می دادم ولی اون یه جوری به اون جا چسبیده بود .-معین یه جوری باهام تماس گرفتی -اوه بتقسیم مامان جون گرم صحبت بودیم اصلا حواسم نبود -اشکال نداره عزیزم تو که غریبه نیستی . یه خورده تحرک نداریم و گرم صحبت شدیم سردمونم شده . کمی هم گرم شیم بد نیست . این قسمت یه خورده سرده دستمو گذاشتم رو کیرش و یه خورده اونو پایین دادم . -اینجا یه خورده گرمتره .. حتما فکر می کنه مادرش یا کوس خله یا اونو کوس خل گیر آورده .. البته از این دو حالت هم خارج نبود . تا اینجاشو که رسونده بودم . کاش یه هل دیگه می دادم قال قضیه رو می کندم .. ولی دوست داشتم پسرم یه چیزی رو با اراده و پشتکار و تلاش خودش به دست بیاره و اگه منم کمکی بهش کرده باشم حداقل آخر کار این خودش باشه که کلنگ پیروزی رو می زنه . این جوری اعتماد به نفسش زیاد می شه و می تونه احساس مردانگی هم بکنه . حالا نوک کیرش رو سر کوسم قرار داشت . دیگه دوست داشتم بقیه راهو خودش بره خودش حس کنه که چی میخواد و منم چی میخوام . نیاز من چیه . چه چیزی خوشی های یک زنو تکمیل می کنه . درسته که یک زن عشق و احساساتی قوی داره ولی در همه حال که نمی تونه خودشو فدا کنه . اگرم خودشو فدا کنه اون جوری که باید و شاید نمی تونه به دورو بری هاش برسه . منم می خواستم یک مادر خوب باشم . باید حال و روزم درست و رگلاژمی بود تا بتونم بقیه رو تنظیم کنم . -مامان الان چند درصد امکان داره طرف من باشی یعنی طرف بچه هات -من همیشه طرف شما هستم . به عشق شما و به خاطر شماست که زندگی می کنم .-نه منظورم این بود که چه جوابی به خواستگارت میدی . فعلا هشتاد درصد میگم آره -به خاطر همون مسئله ای که گفتی -آره پسرم علت دیگه ای نداره . یه فشاری به سر کیرش داد -حالا چقدر .. حالا سی در صد احتمال داره که بهش جواب منفی بدم ..جووووون داشت یاد می گرفت که باید چیکار کنه . این مثلا پسر زرنگه من بود . اون یکی داداشش و بعدیش که اون دو تا خیلی خجالتی تر از این بودند اونا رو باید چیکار می کردم . فعلا بذار با این یکی کارامو پیش ببرم تا به موقعش ببینم تکلیف اونا چی میشه . دلم می خواست یه تکونی به خودم بدم و بهش بگم عزیزم پسرم جیگر گوشه ام حالا شده پنجاه درصد ولی بعضی وقتاست که تر بیت بچه و بهش اعتماد به نفس دادن از همه چی مهم تره . شاید اگه داداش دومیش بود یه بر خورد دیگه ای باهاش انجام می دادم . جااااااان داشت یاد می گرفت . حرکات خفیف داخل آب در اثر جریان خفیف آب بود یا چیز دیگه ای که فکر می کردم کیر معین داره تو کسم یه حرکتایی رو انجام میده .. نه اشتباه فکر نمی کردم یه خورده دیگه پیشرفت کرده بود بازم رفت جلوتر -مامان حالا به نظرت چند درصد احتمال داره که بهش جواب منفی بدی -عزیزم تو که خودت می دونی یه تصمیمو نمیشه به این سادگیها گرفت . فعلا پنجاه پنجاه هستم . یدستشو گذاشت دور کمرم و یه دستشو دور پام قسمت بالای دوتا رونم یه فشار رو به عقبی بهم داد و نصفه دیگه کیرشو هم فرستاد تو کسم -آخخخخخخ نههههههه معین اوووووفففففف کسسسسسم عزیزم آتیششششش آتیششششش گرفتم .جووووون دلم دلم داره در میاد از جاش . چیکار کردی .اووووخخخخخخ نههههههه عزیزم .. -مامان حالا چی حالا چی بگو حالا چی -نه نه من شوهر نمی کنم شوهر نمی خوام من تو رو میخوام . شما پسرای گلمو می خوام . حالا دیگه صد در صد بهش میگم نه .. دیگه کافی بود که یک کار برای اولین بار انجام شه . وقتی کیر معین رفت تو کس من که مادرش بودم یعنی دیگه کیر گشایی شده .. یعنی از این لحظه ها و دقیقه و ثانیه هایی که کیرش بره تو کس من فراوون داریم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#14
Posted: 30 Apr 2013 22:02
مامان تقسیم بر سه 13
من داشتم حال می کردم و معین هیجان زده شده بود . شکوه و هیجان اون لحظه رو نمیشد با هیچ قلم و کلامی تو صیف کرد . چقدر هوس داشتم چقدر خوشم میومد . پس از مدتها داغی کیر رو تو کسم حس می کردم . بدون دردسر بدون این که منت مرد غریبه ای رو بکشم و واسه خودم و بچه هام شر درست کنم . -اووووففففف عزیزم عزیزم . بالاخره نشون دادی که مرد شدی و می تونی روی پای خودت وایسی . بالاخره تونستی بهم ثابت کنی . -معین عزیزم خودتو حرکت بده . حرکت بده . منو بکن -مامان خیلی وقته که می خواستم این کارو انجام بدم گفتم شاید دعوام کنی . شاید نخوای بهم بدی . شاید تا یه حدی رو بهم اجازه بدی . -دوستت دارم دوستت دارم پسرم . جونم فدای شما پسرام . زبونت که کار می کنه جای دیگه اتم کار کنه .. اوخ نمی دونی که چه آتیشی اون تو بر قراره -مامان همینو می خواستی ؟/؟ به همین نیاز داشتی ؟/؟ من که نیازم بیشتر از توهه . من که بیشتر می خواستم تو وجود تو آروم بگیرم . من که هم عشق تو رو می خواستم هم هوس تو رو . -پسرم تو هنوز نوجوونی نمی دونم این حرفای قشنگ و رمانتیکو از کجا یاد گرفتی و چه خوب هم حرفای هوس انگیز می زنی . -مهسا جونم وقتی که من تو رو دارم که خیلی با احساس و هوس انگیزی چرا از این حرفا نزنم و از این کارا نکنم . -بگو معین بازم بگو . کیرت چقدر داغ کرده . یه خورده اونو عقب کشید . حس کردم که می خواد جلوی آبشو بگیره گذاشتم هر کاری دوست داره باهام انجام بده . هرچند دوست نداشتم خالی کنه . چون حس می کردم کیرش اولای رشد بلوغشو طی می کنه و اگه آبش بریزه ممکنه تا دقابق زیادی شل بمونه ولی خودم سفتش می کنم . خودم بهش حال میدم و حال می کنم ولی بهتره یه خورده شل نگیرم واین تو ذهنش نباشه که مامانشو خیلی ساده می تونه به چنگ بیاره . حالا یه خورده نرمتر منو می گایید . باورش نمی شد . داشت پرپر می زد .-مامان مامان من خوشحال ترین و خوشبخت ترین و هیجان زده ترین پسر دنیام . عزیزم تو حالا دیگه یه مرد شدی . وقتی کیرت رفت تو کوس یه زن دیگه همه سد های بچگی رو شکستی . آقا شدی . منم خوشبخت ترین مادر روی زمینم . یه پسری دارم که درکم می کنه . پس از فرو رفتن کیر تو کوس هنوز رومو طرف معین نگرفتم تا ببینم چه حالتی داره و چطور هیجان و احساسات خودشو بروز میده .. چند دقیقه گذشته بود ولی هنوز هیجان همون دقیقه اولی رو داشت که کیرشوتا ته کسم فرو کرده بود و منم بهش گفتم جوابمو آماده کرده به شاهپور میگم نه . -حالا دیگه می تونی با همه جام ور بری . پشتمو بمالی . عزیزم همون جوری که بارها و بارها منو مالوندی . می تونی با سینه هام ور بری . -مامان ماااامااااان کیرم داره می ترکه . حس می کنم مث یه شمع داره تو کست آب میشه . -عزیز دلم کس منم همچین حسی داره .-مهسا جونم بگو چیکار کنم تا تو بیشتر حال کنی و راضی باشی . -از وقتی بابات رفته هنوز حالم خوش نبوده ولی تو داری این خوشی رو به من بر می گردونی . نمی دونم چه جوری یواش یواش باید خودت قلق منو بگیری حالا شاید تو این آب و این وضعیت ناگهانی که داریم اون جوری که باید و شاید نتونی ارضام کنی . -مامان من هرکاری می کنم . هرکاری می کنم تا خوشحالت کنم . تا نیازی به غریبه ها نداشته باشی . هرچی تو بگی . اشک از چشاش سرازیر شده بود و زار زار می گریست . یادم میاد واسه باباش و روز اولی که خاکش کرده بودند این قدر گریه نگرده بود . وابستگی عجیبی به من داشت . منم با گریه هاش اشک می ریختم . مجبور شدم یه دور بزنم و روبروش قرار بگیرم وسرشو گذاشتم رو سینه های درشتم که از هوس داشت می ترکید . با این حال دست نوازش رو موهای خیسش کشیدم و اشکاشو پاک کردم . -معین تو فقط به خاطر این که من ازدواج نکنم این کارو با من کردی یا به من و بودن همه جوره با من نیاز داری ؟/؟ -مهسا جون من که نمی تونم دروغ بگم هردوعلتش . به خاطر هر دو که به هم وابسته ان . ولی بیشتر به خاطر تو و خودم . این که منم دلم می خواد با تو باشم . با تو حال کنم و تو هم حال کنی . من نمی خوام یه مرد دیگه ای جای بابام بیاد و تازه کنار تو هم بخوابه و شاید تو به خاطر اون گاهی وقتا مجبور شی که تحویلمون نگیری . ازش خواستم که دیگه گریه نکنه . سرشو بالا آوردم . -معین جون این که میگن مرد نباید گریه کنه درست نیست . گریه عقده های آدمو می شوره و آرومش می کنه . ولی زیادی گریه کردن هم نشون دهنده شل بودنه آدمه . حالا دلت نمیخواد از این لحظه های خوشت استفاده کنی ؟/؟ -مامان گریه های من بیشتر از روی شادی و ناباوری بوده .. و این که دل شکسته من به مرادش رسید -وهمین طور مادر دل شکسته تو . نمی خوای مامانتو ببوسی ؟/؟ یه ماچی به صورتم داد و رفت عقب -اوهوی پسرم . حالا که خاطرت آسوده شد همین ؟/؟ مهسا از اون آبداراشو می خواد که بترکونه و خودمون ندونیم کجا منفجر شده . دوست نداری مادرتو با عشق و هوس و هیجان ببوسی ؟/؟ -چرا خیلی دلم می خواد ولی گفتم شاید خوشت نیاد . -دیوونه دوست داشتنی من .. لبای داغ و پر هوس خودمو به لبای تشنه و آماده اش نزدیک کرده و همدیگه رو ابتدای استخر و داخل آب بغل زدیم . همین جوری که بغل زده داشتمش لحظه به لحظه کسم بیشتر خیس می کرد و بیشتر طالب کیرش شده بود که در همین لحظه صدای زنگ اومد . -مامان کی می تونه باشه .-فکر کنم آقا شاهپور باشه . اومده جواب بگیره . دوباره صورت معین مثل گچ سفید شده بود و قلبش به شدت می زد . من از آب رفتم بیرون و خودمو با حوله یه سره پوشوندم و کاملا حجابی شدم . -معین تو برو یه گوشه ای من چهار تا کلام حرف باهاش بزنم و بر گردم .-ازکجا می دونی اونه . -خواهرش که خیلی از وقت شناسی داداشش و این که سر قول و وعده اش هست می گفت . بچه ها هم که کلید دارن . -مامان تو رو خدا پشیمون نشو .. یه وقت بهش بله نگی ها . --چی میگی معین من تازه نیمساعت پیش شوهر کردم . مگه مرض دارم برم زن شاهپور شم . . ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#15
Posted: 2 May 2013 12:24
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 14
وقتی روبروی شاهپور قرار گرفته سلام احوالپرسیهای اولیه رو انجام دادیم من همش از صحبت اصلی طفره می رفتم و سعی می کردم موضوع رو به چیزی که اون می خواد نکشونم . اون ظاهرا همه چی رو فهمیده بود . چون بر خورد گرم شب گذشته رو نداشتم . البته سرد هم نبودم ولی شاهپور زرنگ تر از این حرفا بود با این حال واسه این که به دلش نمونه ازم پرسید بالاخره تصمیمت چی شد -با این که پیشنهادت خیلی وسوسه انگیزه و برای من منطقی و می دونم تو بهترین مردی هستی که می تونه منو به یه خوشبختی و رفاه برسونه ولی به خاطر بچه ها و این که شاید اونا یه حسی پیدا کنند فعلا برخلاف احساس خودم .. شرمنده ام -ولی من که گفته بودم کاری می کنم که اونا احساس ناراحتی نکنن .. دیگه از این حالت کنه بودنش خوشم نمیومد . دلم می خواست زودتر خودمو لخت کنم بچسبم به کیر معین و اون ول کن نبود . فکر می کرد اومد ه خواستگاری اگه چونه برعکس بزنه و نرخو بالا ببره به یه جایی می رسه .. دیگه دیوونه ام کرده بود واسه یه لحظه صدام رفت بالا -بابا من شوهر نمیخوام . نمیخوام . معین که شورتشو پاش کرده بود از آب پرید بیرون و با صورتی بر افروخته اومد دم در . یه فیلمی هم اون اومد و گفت مامان منو صدا زدی ؟/؟ -نه پسرم آقا شاهپور یه کاری داشتند , داشتند تشریف می بردند سر یه مسئله داشتیم تبادل نظر می کردیم صدام رفت بالا .. -بفرمایید سر پا بده . لوتی مگس صفت یخ زده بود . سرشو تکون داد و با یه خداحافظی آروم رفت . درو قفل کرده و یه نگاهی به دور و اطرافی که خونه ما از اونجا دید نداشت انداخته درجا همون دم در حوله رو انداخته و خودمو کاملا برهنه کردم . معینم تا منو اون جوری دید شورتشو انداخت تو آب و منم پریدم توی آب . و اونم پشت سرم .. یه خورده شنا کردیم ولی دلم می خواست زودتر بچسبم بهش .. اون خودش اومد سمت من . از پشت منو گرفت . خیلی از این حالت خوشش میومد . مدام دوست داشت کیرشو به کون من بچسبونه و از این طریق مسیرشو تعیین کنه . من تا موقعی که حداقل یه بار منو به ارگاسم نمی رسوند راضی نبودم که بهش کون بدم . رفتیم یه گوشه استخر که سایه بود و می تونستیم روشنی زیبایی و طبیعتو خوب ببینیم و غرق لذت شیم . -مهسا جون کون درشتت تو این آب چقدر قشنگ و خواستنیه . -شروع کن معین معطل چی هستی . الان یهو دیدی داداشات اومدن و منم مجبور شدم حرص بخورم . من نیاز شدیدی دارم که تو بتونی منوبه اون حسی که دوست دارم برسونی . من به تو امید وارم . باید نشون بدی که من در تصمیم گیری خودم اشتباه نکردم . .-کاری می کنم که تو به وجودم افتخار کنی . اینو که می گفت کیرشو از ته می گرفت تو دستش ومحکم می کوبید به کونم . کیر آبو می شکافت و با یه حرکت شلاقی می خورد به کونم . بازم مثل دفعه پیش دستاشو به سینه هام چسبوند . این بار با هیجان بیشتری و منم این دفعه خیلی امیدوارانه تر و با آرامش بیشتری منتظر لحظات بعدی سکسمون بودم . می خواستم اون کیرشو مثل یه موشک تو کسم بترکونه . بازم دیدم داره کیرشو به سوراخ کونم می ماله -معین جون عزیزم . تمام تن و بدنم مال تو . هرکاری دوست داری باهاش انجام بده . فعلا کس مامانته که کیر می خواد تو باید اول اون ناحیه رو سر حالش کنی بعد .-من که حرفی ندارم . همین جوری داشتم یه قلق گیری می کردم . -نگران نباش به اون جاهاش که رسیدیم خودم بهت یاد میدم خودم باهات همکاری می کنم که چطور تیرو بزنی به هدف . -می میرم برای اون هدفات . یه تیر دارم کلی هدف . -معین جون نگو یه تیر داری . بگو یه هفت تیر داری و کلی تیر . حالا سر هفت تیرتو بذار بره تو کسم . مامانی منتظره .. -جوووووون کوسسسسسم کوسسسسس داغم . بفرستش بره نترس همونجوری که یه ساعت پیش غلش دادی فرستادیش تو .. -مامان نرم نرم یا تند . -من ازت هم نرمشو میخوام هم تندشو . حالا یه خورده نرم نرم بذارش بره داخل بعدش سفت سفت شروع کن به گاییدنم .. اوووووه معین چقدر حال میده این نرم و سفت کاری تو . کیرشو وقتی آروم رو پوست بیرونی و گوشت درونی کوسم می مالید و می رفت واسم یه احساس تازگی خاصی داشت و محسن هم هیچوقت همچین حسی رو در من به وجود نیاورده بود . یعنی یه مدل گاییدنی که اصطکاک و هیجانش به این صورت باشه . این بار دستشو از رو سینه هام به طرف شونه هام رسوند . دو تا بازومو داد هوا و بعد دو تا کف دستشو گذاشت رو زیر بغلم و با یه مالش خاصی هرچند که قلقلکم میومد ولی هوسمو زیاد تر می کرد . کیرش تا ته کسم رفته بود . تا وسطای کمرمون تنمون تو آب بود . اون لبشو گذاشته بود پس گردنم و با سرعت بیشتری کسمو می کرد . -مامان هر طوری که بیشتر خوشت میاد بگو همون جوری ادامه بدم -خوبه عزیزم پسرم . خوبه . دارم حال می کنم . می دونستم از این لحظه های شیرین بازم داریم . بازم می تونه بهم حال بده . من ول کنش نیستم . اگه بریم تو اتاق و اون جفت لبای داغش به چنگ کوسم بیفته نمی ذارم ولم کنه تا ارگاسم نکرده دست از ش ورنمی دارم . با لبای کوسم لبای صورتشو می بوسم و اونم باید تا اون حدی کسمو ببوسه تا راضیم کنه .. دیگه این افکار فقط یه رویا نبود .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#16
Posted: 2 May 2013 12:25
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 15
یه لحظه معین کیرشو از تو کوسم در آورد و به سوراخ کونم مالید . -چیکار می کنی پسر . یه خورده داخل آب فشار آورد . عزیزم آب سرده و سوراخم تنگ و سفته واسه گوییدن کونم بیرون آب زیاد وقت داری . حالا بیا کسو بچسب . -معین عزیزم . بیا از روبرو با هم حال کنیم . می خوام اون چهره قشنگتو وقتی که داری کیرتو فرو می کنی ببینم . اون حس قشنگتو حس کنم . اون چشای خوشگلتو ببینم که داره اون کیری رو که تو کوس من مانور میده تصور می کنه . هردومون داخل آب وایساده بودیم و به هم نگاه می کردیم . کیرشو با کس من مماس کرد . یه دنیا لذتو دوباره فرستاد سراغ من . کیرش تو اون آب سر استخر دوباره کسمو داغش کرد . داغ داغ .. دیگه ازش خجالت نمی کشیدم . چون نگاه اون همون نگاه من بود و احساس و نیاز اون همون احساس و نیاز من . دلم می خواست هم نگاهشو داشته باشم و هم کیرشو که رفته تو کسم . واسه همین وقتی که دستامونو دور کمر هم حلقه زدیم نباید زیاد به هم می چسبیدیم . یعنی به صورتی که نتونیم چشمای هم و نگاه همو ببینیم . من اون نگاه رو که وقتی کیر توی کس باشه خیلی دوست دارم . لذت می برم از این که دارم یکی رو می بینم که با تمام وجودم دارم بهش لذت میدم و اونم از وجود من کیف می کنه .. -مامان دوستت دارم عاشقتم .. -منم همین طور دوست دارم راضی باشی . ما با هم تنظیم شده بودیم . قدما تقریبا یه اندازه بود . کیرشو یه خورده مورب کرد و مثل یک اهرم قرار داد زیر کس من و اونو از پایین به بالا فرستاد تو کس من . -آخخخخخ چقدر داغه .. چقدر تو این آب سرد این حرکت تو می چسبه . -عزیز دلم مامان فدای اون چشایی بشه که از هوس به زور باز میشه . -مهسا جونم منم تو چشای تو فقط هوسو می بینم . تو هم می خوای دیگه . آره مامان .. -توکه خودت می دونی جوابم چیه ناقلا . می خوای دوباره از زبون مامانت بشنوی که تو کف کیرتم ؟/؟ آره می خوام که همیشه و همه جا باهام باشه . هر وقت هوسشو کردم بیاد سراغم به من حال بده . مثل حالا که داخل آب سرد داغم کرده و بهم لذت میده . مجبور بود یه خورده خودشو خم کنه و بعد به طرف بالا نشونه بره .. باید یه خورده سرعتشو زیاد می کرد تا منو به ارگاسم نزدیک تر کنه . بااین حال اگرم تو آب نمی تونستم ارگاسم شم مطمئن بودم خارج از آب هم پسر کیر طلای من می تونه منو به اون چیز و جایی که میخوام برسونه . لحظه به لحظه سرمونو به هم نزدیک تر می کردیم تا لبامون جفت هم قرار بگیرن . چه لحظات پر شکوهی بود . دیگه فاصله چشامون خیلی نزدیک به هم شده بود ولی در عوض با یه بوسه چسبون و شیرین ادامه دادیم . اون کیر داغشو داخل کسم به حرکت در آورده بود . یه لذت زیادی که می دونستم به این نون و ماستها نمی تونه منو به ارگاسم برسونه دیوونه ام کرده بود . شاید سرمای داخل آب رو این جور ارگاسم ها اثر بذاره . دستامو رو کون پسرم قرار داده اونو محکم به خودم فشردم تا حداکثر حال و لذتو برده باشم -مامان منو محکم گرفتی و ولم نمی کنی کیرم داره اون داخل آب میشه .. جووووووون .. اوخ اگه بدونی مهسا جونم که من الان دارم چه حالی پیدا می کنم . مامان داره میاد نمی تونم جلوشو بگیرم . این آخر هوس و لذتمه . -یه خورده تحمل و تامل کن . مرد باش . اگه خالی کنی و شل و وارفته شه من باید چیکار کنم . باشه هر چی تو بگی . دوباره ادامه داد ولی من می خواستم یه کمکی کرده باشم و سبب نشم که کمر پسرم سنگین شده و دچار سستی اعصاب شه که بعدا خودمون چوبشو می خوریم . واسه همین اونو دوباره پرس کردم . کمرشو به شکم خودم چسبوندم و با فشاری که بهش می آوردم و نمی تونست خودشو عقب بکشه در همون پوزیشن آب کیر پسرگلم رفت توی کسم . -جوووووون .. جوووون چقدر تشنه این آب گوارا بودم . -فقط باید ادامه بدی تا هر وقت خواستم منو بگایی بگایی و بگایی . بیا لب لبتو بخورم معین قشنگم . تو هم لب لب کسمو بخور . فقط کیرتو از کسم در نیار همون داخل اگه یه خورده دیگه بمونه خب میدونه باید چیکار کنه . درهمین لحظه زنگ در خونه به صدا در اومد . من و مامان دستپاچه شدیم . هر چند صدای داداشا میومد ولی ترس برمون داشت که نکنه از دیوار بپرن . البته مبین این کارو می کرد . سریع مایو یه تیکه ای رو پامون کردیم ومنم از یه گوشه ای سوتینمو بستم و رفتم درو باز کردم . معینو نفرستاده بودم چون با این که تازه خودشو خالی کرده بود ولی کیرش همچنان شق باقی مونده بود شاید هم به خاطر سردی آب استخر بوده باشه . مبین و میلاد اومده بودند به معین بگن که واسه شب خوابیدن بیاد خونه همسایه و دسته جمعی خوش باشن من یادم نمیومد که بابت شب موندن مجوز داده باشم قرار بر بعد از ظهر بود ولی هیجان شدیدی که از تنها بودن اونم تا صبح و در کنار معین و زیر کیر اون خوش گذروندن داشتم سبب شد که زیاد سخت نگیرم . -معین اگه تو دوست داری شبو با داداشات خونه همسایه باش . -مامان خودت بهتر از هر کسی می دونی که من غیرتم قبول نمی کنه تو رو تنها بذارم . ترجیح میدم تا صبح کنار تو بیدار بمونم و خواب قشنگ تو رو ببینم -دیوونه دوست داشتنی تو که خودت بهتر از هر کسی می دونی که مامان هم کنارت بیدار می مونه و تا صبح می ترکونه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#17
Posted: 3 May 2013 23:33
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 16
قربون ترکیدنت برم مامان جون --منم قربون اون ترکشت برم که منو می ترکونه . بچه ها رفتند و من و اون تنها شدیم . وقت برای هر کاری زیاد بود .من یکی که دوست داشتم با آرامش و حوصله کارمو انجام بدم . دوست داشتم یه عروس خانوم خوشگل واسه پسرم باشم و دلشو ببرم . می دونستم بچه ها که بشینن پای کامپیوتر دیگه خدا رو بنده نیستند از بابت اونا خیالم جمع بود . چند تا شلوارکیپ و چسبون توی پام آزمایش کرده و از معین سوال کردم کدومشو دوست داری پام کنم -مامان همه شون قشنگن و هوس انگیز . فقط این که من باید از پات در آرم -جون من راست میگی ؟/؟ -به جون تو مامان . -پس خیلی دوستم داری . مامان کی میشه شب بیاد و همه چی در سکوت و آرامش باشه و من و تو هم در دنیای عشق و هوس خودمون حال کنیم -عزیزم پسرم چقدر شاعرانه و رمانتیک حرف می زنی . -چون یه مامان خوشگل و رمانتیک دارم . از کمر به بالا رو با یه سوتین بودم و پایینشم یه جین چسبون پام کردم که وقت حرکت هم با یه چرخش کون چشمای پسرمو گرد می کردم . -عزیزم پسرم یه خورده صبر و تحمل هم داشته باش . راستش من خودم از اون بی قرار تر بودم . وقتی کیر آماده شده اش از داخل شلوار به من علامت می داد منم دلم می خواست بپرم روش و همونجا خودمو بهش بچسبونم ولی از اونجایی که باید به کار و زندگی و خورد و خوراک هم می رسیدیم و یه جورایی هم پسرمو کنترل می کردم که فکر نکنه زندگی 24 ساعته یعنی فقط همین مجبور بودم خودمو کنترل کنم وگرنه من دست کمی از اون نداشتم . بااین حال وقتی کف دستشو می ذاشت رو کونم یا همون شلوارم و با دستش یه حرکت دورانی رو باسنم انجام می داد دلم می خواست همونجا دراز بکشم و بهش بگم بذاره تو کوسم . از لحظه ای که مبین و میلاد دوباره رفتند خونه همسایه همه جا مثل یه سایه این معین بود دنبالم . شامو با هم خوردیم وبعدشم یه خورده آب میوه . تو محوطه زیبای خونه قدم زدیم و یواش یواش وقت عملیات از راه رسیده بود . -مهسا جونم گفتم که خودم درش میارم -یه شرط داره -چه شرطی مامان خوبم . -شرطش اینه که بذاری کیرتو همون که میخواد به کسم صفا بده رو بلیسم . شورتشو از پاش کشیدم پایین و اولش می گفت مامان بدت نیاد ولی وقتی کیرشو گذاشتم تو دهنم و ساک زدنو واسش شروع کردم لذتی که در تمام وجودش رخنه کرده بود اجازه نمی داد که دیگه از این حرفا بزنه . کار به جایی رسیده بود که خودش کیرشو تو دهنم حرکت می داد .. واسه این که زود آب کیرشو خالی نکنه دهنمو از رو کیرش بر داشته و بهش گفتم عزیزم حالا می تونی هر کاری دوست داری باهام انجام بدی فقط یه چیزی رو یادت باشه زنا در کل خیلی پر هوس تر و پر عطش تر از مردان . شاید ابتدای کار عطش و انگیزه مردا زیاد تر باشه ولی هر چقدر از زمان سکس می گذره نمودار زنا اوج می گیره . وقتی که کیرت داغ کرد و آبت خالی شد دیگه حس می کنی حداقل واسه چند دقیقه ای سیر شدی . زن هم وقتی آبش میاد شاید همین حسو داشته باشه ولی خیلی طول می کشه تا آبش بیاد یا به ار گاسم برسه . خواستم بهت بگم پسرم در یک رابطه سکسی علاوه بر خودت باید به طرف مقابل هم توجه داشته باشی . وقتی که ازش لذت می بری لذت هم بدی تا اون با یه آرامش و هیجان بیشتری واسه دفعات بعد خودشو در اختیارت بذاره . نمی دونم متوجه حرفام بود یا نه . ولی در شب سکوت محیط جنگلی و نسیم خنک و زیر نور ماه و ستارگان من پشت به اون بودم و اونم یواش یواش با دو تا دستاش شلوارمو از پام کشید پایین . هوس داشتم . هوس ودلم می خواست یه کاری کنه که آبم بیاد و بتونم سر حال شم . تا حالا خیلی صبر و تحمل کرده بودم . کف دستشو گذاشته بود رو کسم و بعدش کف دستشو صاف کرد و چهار تا انگشتشو فرو کرد تو کسم قسمت بالای کسمو از پشت آورد بالاتر و اونو گذاشت تو دهنش و همراه با بازی انگشتای داخل کس , کسمو از بالا می مکید . -معین خوشم میاد .. داری استاد میشی پسرم -زیر دست مامان استاد خیلی کارا ازم بر میاد . -حسش می کنم . حسش می کنم عزیزم . بی حس و سست شده بودم . کونمو به صورت معین می مالیدم تا تماس بیشتری با با لب و دهنش داشته باشه . اون به میک زدن و ور رفتن با من ادامه می داد و من هر لحظه حشری تر از لحظه پیش می شدم . -نههههههه .. اووووووخخخخخخ معین خیلی سخته .. خیلی سخته بتونی منو به آخر عشق و حال برسونی .. ولی می دونم می تونی . -مامان اگه نتونم ممکنه به شاهپور بگی بله .. -نترس تو می تونی . واسه همین مسئله من دلم نمیاد که دل پسرمو بشکنم . تازه از کجا که اون بتونه . هر کاری یه قلق خاصی داره و می دونم که تو خوب می تونی قلقمو به دست بیاری و به من هیجان بدی . همون طوری که این چند روزه این کارو کردی . فقط باید بتونی قدرت جلو گیری خودتو بالا ببری و یه خورده سرعتی تر کار کنی . هر چند واسه مردا خیلی سخته که سرعتی باشن . سرعتی بودن هم بیشتر وقتا باعث زود ارضایی مردا میشه . یه جوری باید به مامانت حال بدی ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#18
Posted: 3 May 2013 23:34
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 17
پسرم معین نازم تو می تونی . خیلی راحت می تونی من و کسمو سر حال بیاری . امروز اگه یه وقفه ای تو کارمون افتاد علتش این بود که شاهپور در زد و بعدشم بچه ها اومدن . در هر حال ما حالا با آرامش تو بغل همیم . لحظاتی بعد دو تایی مون کاملا لخت رو ی تختی قرار داشتیم که دور و برش پنجره های باز بود . نسیم خنک و هوای دلپذیر .. صدای پرنده هایی که شاید اونا هم مثل ما داشتند عشقبازی می کردند . چه حالی می داد در این شب پر ستاره زیر کیر پسر گل و نازم بودن و عشق و صفا کردن . فقط من بودم و اون . نه مزاحمی نه استرسی و نه هیچ عامل دیگه ای که تو کار ما اما و اگری بیاره . دوباره دهنشو به کس من سپرد و این من بودم که از هیجان زیاد کیرمو رو دهنش حرکت می دادم تا اون جوری که دوست دارم و خوشم میاد به کسم انرژی بدم . -مامان چیکار کنم -خودت یواش یواش قلق منو می گیری . یه زن وقتی که تو سن من باشه و اصولا در هر شرایطی نقطه حساس و اوج حساسیتشو می تونی روی کسش پیدا کنی . باهاش ور برو . دست بزن . بخورش . باهاش باش . همونجوری که باهاش زندگی می کنی وکردی و این چند روزه نشون دادی که هر کاری براش می کنی . معین دارم از هوس می سوزم . زود باش تا فریاد هوس من حیوونای اطرافو این طرف نکشونده ارضام کن . -مامان مگه این طرفا حیوونای وحشی هم داره -نترس پسر شجاع من . از روباه و خرگوش که نباید ترسید . لذت ببر .. -همه جا که تاریکه ..-ولی معین جون اگه بدونی در سکوت جنگل و زیر نور ماه و ستاره سکس چه حالی میده . با شکم به روی تخت افتاده و سرمو گذاشته بودم بیرون و به طبیعت سیاه ولی سبز و روح افزا نگاه می کردم . به من آرامش می داد و لذت سکسمو بیشتر می کرد . این لذت وقتی بیشتر شد که حس کردم کیر معین از همون پشت و از طرف کون داره میره تو کسم . کیرشو فرو می کرد تا ته کوسم و اونو به آرامی بیرون می کشید . این کارو چند بار پی در پی انجام داد . چقدر این حرکتش عالی بود . هر چند دوست داشتم دقایق زیادی رو در این حالت بمونم ولی به خوبی می دونستم که این نهایت کار و اوج لذت نمی تونه باشه و اون باید سعی خودشو بکنه که بتونه منو ارضام کنه . انگشتشو می کرد تو سوراخ کونم تا در آن واحد دو چیز تو سوراخام باشه . با این کارش بازم هوس منو زیاد تر کرد . مخصوصا وقتی که اون انگشتی رو که می کرد تو کونم میذاشت تو دهنش و چه جوری هم با لب و دهنش صدا می داد که یعنی حال کردم . شایدم راستش حال می کرد . یه کمی سرعت گاییدنشو برد بالاتر . می دونم تا اونجایی که در توانش بود سعی خودشو می کرد تا پیش من رو سفید باشه و نشون بده که چقدر مادرشو دوست داره و واسه این که مادر محتاج مردای بیگانه نشه از هیچ کوششی دریغ نداره . کف دستاشو گذاشت رو شونه هام و من با چشایی بسته خودمو سپرده بودم به دست اون . -بمال بمال عزیزم . بمال پشتمو کمرمو کونمو .. دو طرف کونمو بازش کن . کیرتو محکم تر بزن به ته کسم . بمال همه جامو پشت پامو .. -مامان ناز و تپل من دوستت دارم . تو دیگه حالا مال منی .-من همیشه مال تو و بچه هام بودم . حالا تو هم پسرمی و هم شوهرمی . همه چیز منی . بزن .. سریع تر . خواهش می کنم سریعتر . چقدر داغه . کیرت چقدر داغه . حواست هست ؟/؟ نمیخوام به این زودی تو کسم خالی کنی . می ترسم شل شی . کیر که این جوری داغ می کنه زود خالی می کنه -مهسا جونم تن تو هم خیلی داغه . توی کوست داره کیرمو آتیش می زنه . -حالا یه کمی صبر کن بعدا آتیش بگیر . خنک کن . حال بده . شونه هامو نگه داشته بود و بازم با سرعتی باور نکردنی کیرشو به ته کسم می کوفت . یه دستمو به طرف عقب بلند کردم و انگشتاشو می لیسید . دونه دونه و چند تا چند تا و لباشو میذاست رو بازوهام و با این کارش بازم داغ و داغ ترم می کرد . -جووووووون کوسسسسسم کوسسسسسم معین تند تر کیییییرررررررتو محکم تر بکوبون امونم نده . بجنب . داره میاد . یه خورده دندون رو جیگر بذاری میاد . آبم داره میاد . نسیم خنک رو تن داغ من هوسمو دو چندان می کرد . هوسی که نمی تونستم بگم حد و اندازه هاش چقدره . فقط دوست داشتم تا آخر دنیا در همین حالت بمونم و از زیر بار این لذت خارج نشم ولی می دونستم که این نشدنیه . -جااااااان چه کیفی داره . چه حالی میده . چه هوایی . بهشت اینجاست . من الان تو یه شب بهشتی هستم . کی میگه کیر پسر تو کس مادرش حرامه . من که دارم کیف دنیا رو می کنم -مامان کیف کن . کی میگه کیر پسر تو کس مامان گناهه . هر چی هست که خیلی شیرینه .. -معین این شیرینی دیگه خیلی زیاد شده .. آبم داره میاد . تند تر خواهش می کنم ولم نکن .. جوووووون داره میاد داره می ریزه ممنونم معین . داره میاد .. میخوام از این پنجره بپرم تو چمن ها ولم نکن بذار کیرت همون داخل بمونه .. دوستت دارم . عاشقتم . شیرینی رفت بالا معین !همین جوری بمون حال بده دارم دیوونه میشم . آبم داره همین جور میاد . نمی دونم چی بگم میخوام آروم بگیرم . یه دقیقه نه دو دقیقه دیگه آبتو بریز تو کسم . حالا بذار آروم بگیرم جان . چشامو بستم و می دونستم دو دقیقه دیگه پسر گل و حرف شنوی من دست به کار می شه و به کس تشنه و داغ من آب می رسونه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#19
Posted: 7 May 2013 00:40
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 18
اثرات لحظه شیرین ارگاسم هنوز رو من باقی بود که معین این شرینی رو دو چندان کرد . -آخخخخخخ مااااماااااان آبم دارم می ریزه تو کسسسسست -ولش کن به حال خودش .. کیرتو رها کن بذار تا جایی که می تونه خالی کنه . کس بی حیای مامانت جا داره . -مامان کوست که تنگه -واسه آب پسر گلش جا داره . اوخ چقدر داغه .. داره آتیشم میده .. یه لحظه معین به خودش لرزید خیلی خالی کرده بود . کمرشو گرفته به خودم چسبوندم . حس کردم آبش همه رو خالی کرده چون کیرش دیگه پرش نداشت ولی وقتی بغلش زده و اونو به خودم چسبوندم بازم چند پرش دیگه رو بعد از اون احساس کردم . البته اینا پس لرزه هایی بودند که در کل سه چهار قطره دیگه از منی معین رو فرستادن تو کسم . خیلی دلم می خواست که بازم باهاش سکس داشته باشم . هرچه بیشتر زیر کیر اون بودم بیشتر لذت می بردم و نیاز بیشتری رو احساس می کردم . نمی دونم چرا سیر نمی شدم . بغلش زدم و بوسیدمش سخت درآغوشش گرفتم . لبمو گذاشتم رو جوجوهای مردونه اش .. خیلی از این کارم خوشش اومده بود . دستمو گذاشتم روکیرش که یه خورده شل شده بود هنوز جا واسه رشد داشت . پونزده شونزده سانتی می شد ولی با این تحریکات و ورزش و کار کشیدن زیاد اگه راهی بود باید اونو تا بیست سانت هم می رسوندم . درهر حال همین کیر بود که منو به ارگاسم رسونده بود . تضمینی و دربست .. شبانه روزی در خدمت مادرش . سرشو گذاشته بود رو سینه ام و حالا اون از سر سیری یواش یواش داشت سینه هامو میک می زد . -معین جون -جون مامان . -میای همین جوری لخت بریم پشت این ساختمون یه هوایی بخوریم . زیر نور ماه و ستاره ؟/؟ -بریم مامان ولی اگه باد و نسیم نوزه پشه پدر آدمو در میاره . یه خورده اسپری به تنمون زدیم . حتما این پسره میگه مامانش دیوونه شده . چند متر اون طرف تر استخر کوچولوی روی بلندی خود نمایی می کرد . گرمم بود دلم می خواست داخل این استخر همین الان با معین سکس کنم ولی می دونستم طبع اون با این شرایط سازگار نیست و بیچاره پسرم مریض میشه . اگه بشه فردا یا یه روزی که مبین و میلاد خونه نباشن این کارو انجام بدم خیلی عالی میشه . وقتی اینو با معین درمیون گذاشتم خیلی خوشحال شد و گفت اتفاقا فکر خوبیه و روز که هوا گرمه خیلی می چسبه . ازحرفاش معلوم بود که شب نمی تونه خودشو تو آب سرد بندازه . حق داشت پسرم . دوست نداشتم مریض شه . چهار پنج متر بیشتر از فضای ساختمونی روی تپه دور نشدیم . یه جای مسطح چهار متری با دور نمایی خیلی خوشگل رو انتخاب کرده و یه ملافه پهن کردیم و دوباره دراز کشیدیم . نسیم ملایمی که رو تن من می خورد آتش زیر خاکسترو روشن می کرد . -معین اگه سردت میشه بغلم بزن . -مامان من بزرگ شدم . این حرفا چیه . خودت که نیم ساعت پیش دیدی که چه جوری بزرگ شدم . می تونم مرد خونه باشم و از هر نظر هوای تو رو داشته باشم -آره پسرم من به وجود تو افتخارمی کنم . ماه کامل نبود ولی خیلی خوشگل بود . یه نقطه از زمین نورانی به نظر می رسید . ستاره ها چشمک زنون به من و معین نگاه می کردند . من و اون تو آغوش هم بودیم . قبل از این که من برم طرف اون اون بود که اومد طرف من و لباشو رولبام قرار داد . داشتم به این فکر می کردم که آیا از روی هوسه که داره منو می بوسه یا به خاطر جلب رضایت من این کارو می کنه که یهو متوجه حرکت کیرش که بین ناف و کوسم قرار داشت شدم . کیرش درحال شق شدن بود .. بی اختیار از زبونم پرید جووووون -مامان چی شده .. تو تاریکی و زیر نور کم خوب نمی تونستیم همدیگه رو ببینیم . -هیچی پسرم راستش از این که می بینم بازم این حس و هیجانو داری که یه بار دیگه با مامانت سکس کنی خوشحالم . دستامونو دور کمر طرف حلقه کرده و کاملا یکی شدیم . لباشو ول نمی کردم . اول با بوسه های آروم و بعد با میک زدن و سرعتی زیاد تر . -معین معین .. من بازم کیر میخوام . چقدر اینجا به آدم آرامش می ده دنیای بزرگ زیر پای من و تو زیر کیر تو و کوس من . ستاره های بالا سر ما و ماهی که تسلیم عشق و هوس من و توست . منو بکن عزیزم بذار تو کسم . من می خوام نیاز دارم . کیرتو میخوام . منو بکن .. هرجوری که خوشته منو بکن . دوست داری چه جوری فرو کنی تو کوس مهسا جونت زود باش من کیر میخوام .. -مامان می خوام قمبل کنی و زانوهات رو زمین باشه و از پشت بکنم تو کست . خیلی حال میده تو تاریکی چشامو عادت بدم به دیدنت و بتونم یه نمایی از اون کون خوشگلتو توی دیدخودداشته باشم . . هرکاری رو که می خواست واسش انجام دادم . قمبل کردم و یه گاردسگی گرفتم تا لذتشو ببره . دستاشو گذاشته بود رو کونم اونا رو به پهلوها بازشون کرد . چقدر هوس داشتم . فکر می کردم تازه میخواد منو بگاد . وقتی کیرش رفت تو کس می دونم که دریایی از خیسی هوس رو توی کسم احساس کرد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#20
Posted: 7 May 2013 00:42
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 19
چقدر اون فضا آرومم می کرد و کیر معین در تمام طول راهش بهم لذت می داد و داغم می کرد . وقتی که حس می کردم نسیم سرد شبانگاهی یه خورده داره منو می لرزونه . گرمای کیر و بقیه قسمتهای تن پسرم بهم یه حرارتی می داد که همراه با عشق و هوس اون سرما رو از بین برده و اونو تبدیل به یه خنکی لذت تقسیم می کرد . دلم نمی خواست به اتاقم بر گردم . دلم می خواست همه چی در اون لحظه وای می ایستاد . شب تموم نمی شد . ماه و ستاره ها خودشونو همچنان نشون می دادند فقط حرکت کیر معین تو کس من ادامه می داشت و تا آخر زندگی منو می گایید . گاه چشامو می بستم و دیگه در عالم پرواز فکر مو به این مشغول می کردم که به هیچی فکر نکنم . بعضی وقتا آدم سعی می کنه به هیچی فکر نکنه همین سعی برای فکر نکردن خودش یه نوع فکر کردنه ولی گاهی وقتا هم می بینی که موفق میشه .عشقبازی با اون خیلی از چیزای از دست رفته زندگی منو بهم باز گردوند . دیگه احساس یه زن بیوه رو نداشتم . من دو تا پسر دیگه هم داشتم و یه جورایی باید با اونا هم کنار میومدم . هرچند زمان زمان اندیشیدن به اونا در زمینه های سکس نبود ولی اگه با دیدی منطقی می خواستم به این قضیه نگاه نکنم نباید بین بچه هام تبعیضی قائل می شدم هر چند باید فرهنگ و تمایلات اونا رو هم ارزیابی می کردم . ولی با این شیوه ای که در پیش گرفته بودم می دونستم اونا هم به زودی یه حال و هوایی مثل معینو پیدا می کنند . حالا ممکنه درجه گستاخی و شجاعت اونا با هم تفاوتی داشته باشه . ولی اینو هم می دونستم که بین برادرا بر سر من یه حسادتهایی هم به وجود میاد . درست مثل ارثی که میخوان تقسیم کنند .. لعنت به تو مهسا تو که می خواستی به چیزی فکر نکنی . این افکار منفی چیه که انداختی توی کله ات . این بار دیگه فکرمو معطوف به کیری کردم که در حال وول خوردن و مانور دادن توی کوسم بود و این دوروزه حسابی آرومم کرده بود . زندگی من شده بود عشق و کیف و حال . خودمو از معین جدا کرده و طاقباز قرار گرفتم تا اون خودشو بندازه رو من . این جوری حس می کردم که هوسم بیشتر میشه و احتمال این که زودتر ارگاسمم کنه بیشتره . خوب حدس زده بودم . هم اون با تیزی و اثر بیشتری کسمو می گایید و هم من با در آغوش کشیدن اون و جمع کردن پاهام دور کمر معین روی تپه عشق و هوس ودر آرامش شبی رویایی در زیر نور ماه و ستارگان به اونچه که می خواستم رسیدم . -عزیزم ولم نکن . ولم نکن . مادرت داره بازم به اوج لذت می رسه . چقدر طبیعت زیباست . چقدر کارتو قشنگه .. چقدر کیرت داغه و خودت و کارات هوس انگیزین -مامان دوستت دارم . می خوامت عاشقتم . می خوام که تو لذت ببری و خوشت بیاد اون رهام نکرد و چقدر نرم و روون آب داغ هوس من در حال جاری شدن از بدنم بود . نمی دونستم از کدوم مسیر اومده . فقط حس می کردم که از تمام وجودم و ذره ذره اون در حال ریختنه .. -معین حالا منو آروم تر بکن . دلم می خواست تو کوسم آب بریزه . به آبش نیاز داشتم و می خواستم که آرامش منو تکمیل کنه . -عزیزم می تونی . می تونی بازم بهم آب برسونی . می ترسم خیلی ضعیف شی -مامان من خیلی وقته که دارم جلومو می گیرم تا تو خوشت بیاد و لذت ببری . خیلی دلم می خواد تو کست بازم خالی کنم . خیلی کیف میده مامان . یه جوریه نمی دونم چه جوری بگم . درکم می کنی مهسا جون -آره مهسا به فدات وقتی من خودم لذت می برم یه حالی میشم که خودم نمی تونم اونو بیان کنم می دونم که شاید تو هم همون حس و حالو داشته باشی . رو من دراز کشید و لبای داغشو رو لبای منتظر من قرار داد . کیرشم که در حال رفت و بر گشت به کسم بود . دوست داشتم چشامو ببندم و برم تو عالم خماری و با لذتی بیشتر از اونچه که تصورشو می کردم لحظه های جذب آب کیر معینو توی کوسم داشته باشم ولی آسمون زیبا و شب رویایی بالای سرمو چیکارش می کردم . دوست داشتم هر دو تا رو با هم داشته باشم . چشامو نیمه باز نگه داشته و با دستام با موهای سر معین بازی می کردم . -جااااااان مااااامااااان کیییییررررم دیگه آبشو داره توکسسسسست خالی می کنه .. -بذار بیاد بذار بیاد دیگه منو بیشتر از این منتظر نذار . دیگه نمی تونم صبر کنم . با هر پرش کیرمعین توی کس که داشت آبشو خالی می کرد فکر می کردم که تمام وجودشه که توی کسم قرار گرفته . با عشق بغلم زده بود و با هوس تو کسم آب می ریخت و این بالاترین لذت برای من بود . کاش شیب این قسمتی که در حال عشقبازی کردن بودیم رو به پایین نبود . یه چند قطره از منی معین از رو کسم ریخت بیرون که فوری خودمو رو به عقب کج کرده تا آب کیر پسرم بیشتر جذب کسم شه . . دیگه یواش یواش باید به اتاق بر می گشتیم . نمی شد از دست جبر زمانه فرار کرد . به دنبال شب روز میشه و بعد از روز هم شب . البته کاری به قطب نداریم . اونجا خودش حال و هوای خودشو داره و این جا هم یه حال و هوای دیگه ای . راستی فردا که بچه ها بر می گردند اوضاع چطور میشه ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ویرایش شده توسط: aredadash