ارسالها: 3650
#71
Posted: 30 Jun 2013 23:32
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 70
این فقط کیر توست که داره به من حال میده . عزیزم خوشگل من . ناز من دوستت دارم . دوستت دارم . بمال بمال دلم چقدر واسه کیر باحالت تنگ شده بود عزیزم . چه خوب شد اومدی . بزن از بغل چه خوب داری کسمو می کنی . جوووووووون کس مادر فدای اون کیر مردونه ات شه . عزیزم . با این حرفام حسابی اونو به هیجان آورده و اونم خوب کیرشو می کوبو ند به ته کسم . دو تا دستاشم رو دو تا قاچای کونم نگه داشته بودوطوری خودشو رو کونم سوار می کرد و به عقب می کشوند که صدای فریاد هوسمو در آورده بود .. دیگه از این هراس نداشتم که داداشاش صدامو بشنون . چقدر خوش بودم . اگه یه کاری می کردم که سه تایی شون هم در کنار هم می تونستن با هم منو می کردن خیلی با حال می شد . دیگه هیچی نمی خواستم همه چیزم تامین بود . یک زندگی بهشتی و سراسر رویایی . فکر کردن بهش یک رویا بود چه برسه به این که این لحظه های سراسر عشق و هوسو بشه در واقعیت دید . -آههههههه کیرت درد نکنه دستت درد نکنه جووووووووون تازه پس از ده دوازده روز دارم حس می کنم که دارم کیر می خورم . کمی هم ملات عشوه و هوسمو زیاد می کردم که غرور و اعتماد به نفس از دست رفته معینو برش گردونم و اون حس کنه که مامانش هنوز به اون نیاز داره . در این که بهش نیاز داشتم شکی نبود . راستی راستی هم با این کیر صفای دیگه ای می کردم . چشاموبسته بودم و شکل خوشگل و تپل کیر معین رو تصور می کردم که داره از همون ابتدا سوراخ کسمو می شکافه و میره طرف داخل . فانتزی کیر و شکاف کس و بر جستگی کونم که داشت پسرمو آتیش می زد هوسمو بی اندازه زیاد می کرد . اون همچنان دو تا دستاشو رو قاچای کونم نگه داشته بود و حالا با هر ضربه رو به جلوش کیرش تا ته کسم می رفت . -آخخخخخخخ جاااااان عزیزم عزیزم بزن منو بزن . مامانتو بزن . ببین چقدر داره حال می کنه . عشق می کنه . چه لذتی می برم . می دونستم اون دوست داره خیلی حرفا بزنه . خیلی گله ها بکنه ولی وقتی که این جوری باهاش حرف می زدم کمی پشیمون می شد و از موضع خودش عقب نشینی می کرد . -هر کاری می تونی بکن هر کاری دوست داری انجام بده . تو که خودت خوب وارد بودی . یادت هست ؟/؟ توی استخر . توی حوضچه .. رو چمنها . بازم با هم میریم . هر جا که بخوای میریم . هر جا که دوست داشته باشی . حرف بزن برام تعریف کن بازم بگو .. بگو دوستم داری . این قدر ساکت نباش .. می بینی چقدر واست خیس کردم ؟/؟ می خوای مامانتو تنبیه کنی با کیرت بکن . با کیرت بهم شلاق بزن که کسسسسم این قدر بی حیا نباشه . بگو بگو مامانتو کس مامانتو کون مامانتو دوست داری .. -مامان تو که می دونی من چقدر دوست دارم .. کیرم چقدر واست شق شده و چه جوری فرو میره توی کست . -پس چرا حستو نمیگی .. جرا نمیگی از هوست . نکنه ازم خجالت می کشی .. من که دارم میگم . من که دارم میگم کیرتو می خوام و اگه الان از کسم بیرون بکشیش میذارمش توی دهنم و تا هر وقت که تو بخوای ساکش می زنم .. -هرچی تو بیشتر دوست داری مامان . می دونم از کس خیست معلومه که دوست داری بکنمت -فدای تو تو که خوب منو احساس من و خواسته های منو می شناسی و می دونی .. -مامان نمی دونم چرا حس می کنم داداشامو خیلی بیشتر از من دوست داری . منتظر بودی که من برم تا رفتم اونا رو آوردی و.. -اووووووهههههه نهههههه .. عزیزم چرا این بر داشتو می کنی . مگه من به اندازه کافی واست توضیح ندادم . چرا این جوری هم خودتو هم منو عذاب میدی . مگه من بهت نگفتم اونا هم مثل تو از یه پدر و مادر هستند . پس دیگه به دل نگیر . باشه ؟/؟ بگو باشه .. -باشه مامان هر چی تو بگی . -با لبخند و شادی بگو بغلم بزن . من که خیلی به هوس اومدم . این هوس منو به آخرش برسون .. -مامان مامان آبم داره میاد . نمی دونی اونجا که بودم چند دفعه خوابتو دیدم .. -از این خوابای سکسی بود که منو لخت در اختیارم داشتی ؟/؟ جوابی نداد . -عزیزم چرا ساکتی . واقعا کارات خنده داره . تو الان کیرت توی کس منه و داری باهام حال می کنی و خیالت نیست و چیزی به نام خجالت وجود نداره ولی این که بخوای از خاطره شبایی بگی که منو لخت به خوابت می دیدی سختته ؟/؟ حالا بگو چند بار منو گاییدی -مامان من دو بار خواب سکسی تو رو دیدم . بار دوم کردمت . زیاد نبود . تا رفت بهم مزه بده نمی دونم چی شد بیدار شدم . -عوضش الان در بیداری تا اونجایی که می تونی منو بکن منو بکن . نشون بده که دوستم داری . نشون بده که با تمام وجودت مال منی در اختیار منی -من مال توام مامان . با تمام وجودم -هنوزم مثل قبل از وقتی که بری دوستم داری ؟/؟ -آره مامان بازم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم ولی می دونم تو مثل اون وقتا دوستم نداری . -عزیزم من همون بودم عوض نشدم . زندگی ما فقط کیر و کس نیست که بگیم چون این هفته به دو تا داداشات کس دادم پس محبت من نسبت به تو کم شده . نه عزیزم محبت واقعی در دلهای ما قرار داره . در عشق من نسبت به تو . دوستت دارم با تمام احساسم و بهت نیاز دارم . ادامه بده . نمی دونم چرا هر وقت کیرت به کسم رسه تمام تنم به لرزه میفته . ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#72
Posted: 1 Jul 2013 20:39
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 71
هرچی بیشتر کیر می خوردم اشتهام بیشتر باز می شد . این چه اشتهایی بود که سیر نمی شدم . -اوووووووخخخخخخ عزیز دلم .. واقعا جای تو خالی بود . تو یه چیز دیگه ای هستی . خیلی با کلاس و سبک خاصی منو می کنی . -مامان مگه گاییدن کاراته و کنگ فوست . -بد تر از اونه . اگه از یه روش بد استفاده کنی باید بر گردی عقب و چند برابر بیشتر به خودت فشار بیاری . -حالا مامان سبک من چه طوره . یه سبک عالی و بیست . حرف نداره . فقط ولم نکن ولم نکن که اگه شل بگیری حموم رفتنمون دیر میشه . باید خوب سر حالم کنی بعدا بریم حموم .. . فکر کن داری از اون شوتهای از راه دور می کنی و کوسمو می کوبونی -مامان این ضربه های دم دروازه هست . ولی سوراخ تو از سوراخ دروازه فوتبال دستی کوچیک تره -بازم خوب شد که نگفتی اندازه اونه .. آخ پسرم . بکن منو ادامه بده . چه خاطره ها که با تو خوشگل خودم ندارم . هر بار که این حس قشنگو در من به وجود میاری حس می کنم که تازه اولین باره که این احساس در من به وجود اومده . معین سرعت گاییدن منو زیاد تر کرده بود تا زودتر به ار گاسمم برسونه . سرمو بر گردونده بودم زبونمو در آورده با هوس و فتنه گری ازش می خواستم که اونو اسیر لبهای خودش کنه و میکش بزنه . زبونمو با جفت لباش شکار کرد و دیگه نتونستم تکونش بدم . بازم جشامو بستم تا بتونم به حرکت کیر داغ پسر گلم توی کسم فکر کنم . دراز کش شدم . چون حس می کردم این جوری با حال بیشتری می تونم حال کنم . معین یک ریز داشت منو می گایید . کونمو به پهلوها بازشون کرد و با یه فشار و حرکت از بالا به پایین منو به اندازه ای بی حس کرده بود که حس می کردم دارم خالی می کنم . .کف دستاشو گذاشته بود رو شونه هاش و من با چشایی بسته به کیری که در حال گاییدنم بود فکر می کردم . مثل یه لوله داره میره توی سوراخ کس و بر می گرده . برق چشای معین خسته که تا نیومده شاهد گاییدن و بعدش مسئول گاییدن شده بود ذهنمو مشغول خودش کرده بود . وقتی که به نرمی دستشو پشت پاهام می کشید بازم هوسم از اینی که هست بیشتر می شد . در شرایط عادی که در حال پرواز در آسمانها بودم . اون جوری دلم می خواست از آسمون هفتم هم بگذرم و فضا رو بشکافم و برم اون ور دنیای و دنیاهایی که هنوز آفریده نشده . چه حس خوبی .. ..-رفتم رفتم رفتم . مبین جان رفتم رفتم اون طرف آخخخخخخخ اووووووففففففف ... چقدر سوخت موشکتو قوی کردی .. رفتم دنیا رو شکافتم .. . معین دستاشو از پهلو به سینه های چسبیده به تشکم رسوند . آین دیگه فر مان رسیدن به آخر خط و ورود به سر زمین جدید بود . -معین سیلاب رو سرازیرش کن -نوکرتم مامان . کیر معین در خدمت مامان جان . بیست و چهار ساعته در خد مت مامان . حتی نیمه شب ها با یک تماس در خدمت مامان خواهم بود .. کس خیس من با لذت کیر معینو در خودش جا داده بود و منم با چشایی خمار و کیف آلوده حس و تصور می کردم که چطور آب کیرش از اون سوراخ نوک کیر می زنه بیرون . تصور و واقعیت دو تایی کارمو ساخت . هم کسم داغ بود هم منی معین . -معین بدهکاری این دو هفته ای رو می دادی ؟/؟ -کو هنوز تا بدهکاری . تازه من طلب کار هم هستم . انگشتامو از پشت و از طرف کون فرو کردم توی کسم و چند قطره ای از آب کیر پسرمو بیرون کشیده دونه دونه انگشتامو می لیسیدم . . معین دوباره گفته بود که بریم حموم ولی همین که اشتیاق منو برای خوردن آب کیرش دید دو باره حشرش زد بالا و واسه این که از لحظات استفاده کنه این بار خودش انگشتاشو فرو کرد توی کسم و. چند قطره ای از اب کیر و خیسی کسمو به طرف سوراخ کون کشید و با انگشتش داخل سوراخمو. می مالید . به یه شیوه ای که واسم تازگی داشت و خیلی هم خوشم میومد . کیرشو وقتی یواش یواش فرو می کرد توی کونم این احساسو داشتم که داره به کس منم لذت میده و هم زمان دو تا رو با هم داره می کنه . اوخ که چقدر با این کاراش لذت می بردم . یه پنج دقیقه ای کونمو گایید . -عزیزم اگه دوست داری بریم حموم بریم . این آب کیر رو هم ذخیره کن برای دفعات بعد . . یعنی عطشی که تو داری و با این سرعت که داری میری فکر می کنم کیرت باید سه چهار ساعت دیگه هم منو بکنه .. -مامان این روزا از بس واسه فوتبال تمرین کردبم قدرت بدنی بالا و نفسی قوی دارم و مقاومتم زیاده . رفتیم حموم . معین جند دقیقه ای رو ازم فاصله گرفت -عزیزم واسه چی این کارو می کنی ؟/؟ می خوام وقتی از اون بالا آب با فشار می خوره به کونت و قطرات آب روی کون قشنگت پخش میشه اونو ببینم . اگه بدونی چه منظره قشنگ و هوس انگیزیه . ببین من خودمو می چسبونم به دیوار کونمو به طرف کیرت خم می کنم . تو می تونی از پشت بکنی توی کسم و اون چیزایی رو که دوست داری ببینی . و ببینی که آب چطور از بالا می ریزه پایین و روی کونم پخش میشه .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#73
Posted: 1 Jul 2013 20:43
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 72
-اوخخخخخخخ مامان چه چیز خوبی گفتی .. همین کارو انجام دادم . چقدر دلم می خواست خودمم این صحنه رو می دیدم . می دیدم که چه جوری آب رو ی کونم پخش میشه و معین با چه لذتی داره می بینه .. کیرشو هم کرده بود توی کسم .. -پسرم پسرم هر دفعه که این چوب حیاتو می کاری توی زمین من حس می کنم که یه عشق و حال و سازندگی دیگه ای رو بر قرار کردی .. دستمو به لوله دوش حموم چسبونده و محکم نگهش داشته بودم که به دیوار نخورم و این ضربه ها منو به عقب نندازه . با این که آب , کمرمو قلقلک می داد ولی من همچنان ایستاده بودم . -معین جون اگه این گاییدن بیست سال هم طول بکشد من همچنان ایستاده ام . -مادر جان من فکر می کنم خیلی بتونی سر پا وایسی هشت سال طول بکشه .. -عزیزم حساب من از اونایی که به حرفشون عمل نکردن خیلی بالاتره . من به جای زهر عسل می نوشم . خیلی راحت خودمو از پشت به پسرم می زدم و می مالیدم .. چقدر خیسی کس من زیاد شده بود . همونجا زیر آب شل شدم . رفته رفته نشستم . عزیزم عزیزم دیگه نمی تونم نمی تونم .. از حال رفتم .. هر دفعه انگار یه جوری سر حالم می کنی . . نهههههه نههههههه .. همین جوری که رو زمین افتاده ار گاسم شده بودم وآب به شدت رو ما می ریخت کمرمو گرفت و منو رو زمین نیم خیزم کرد و فرو کردتوی کسم . -مامان مامان تا اونجا که جا داری و می کشی باید تو رو کرد . باید تو رو گایید . حالا که فکرشو می کنم باید طوری توی همین خونه خودمون تامین بشی که هیچ مرد دیگه ای جرات نکنه بیاد طرف تو .-نهههههه عزیزم نهههههه منظورت اینه که من هوس یه مرد دیگه رو نکنم ؟/؟ اوخ عزیزم مادر فدای اون کیرت بشه . من که این جوری نیستم . -مامان هر چی دوست داری بخور من خودم سیرت می کنم . منو ببخش مادر خیلی اذیتت کردم . می دونم من پسر بد و حسود تو هستم . آره ما برادرا باید حسود باشیم ولی بیشتر نسبت به غریبه ها . باید گردن اونی رو که می خوا د نزدیک تو بشه قطع کنم . -فدای غیرتت پسر گلم . نمی دونی وقتی که این حرفا رو می زنی چقدر دوست داشتنی و هوس انگیز میشی ولی عزیزم هیچوقت توقع ندارم ازت که به خاطر من خودتو به خطر بندازی . دوست ندارم واسه من خودتو ناراحت کنی . این رسم روزگاره که مردایی باشن که به زنایی توجه دارند و زنایی هم که عاشق مردا میشن و هوس اینو می کنن که خودشونو بسپرن به آغوش اونا . ولی من که مادرتون هستم فقط به شما تکیه می کنم . اما نمی تونم مانع این باشم که مرد غریبه ای دوستم نداشته باشه . مگه ندیدی که من در رامسر چیکار کردم ؟/؟ تازه طرف می خواست باهام ازدواج کنه و مهم تر این که اون موقع تازه می خواستم با پسر گلم از نظر سکسی جیک شم . پس شلوغش نکن . شیر آبو بست و خودشو انداخت به آغوشم . از چپ و راست منو می بوسید . مامان دوستت دارم مامان فدات شم .. تعجب می کردم که چرا یهو این جوری شده .-عزیزم قدیمیا به جن زدگی یه اعتقادی داشتند . نکنه تو هم همین جوری شده باشی . نه به اون اخم و تخم کردنای چند ساعت قبلت نه به حالا .. -خب مامان حالا که فکرشو می کنم می بینم من و دو تا داداشام و تو همه مون از یه وجودیم .. -ای کلک یه ترس بزرگتری یهو توی دلت افتاده . مرد مگه میشه حسود نباشه از این که معشوقه اونو یکی دیگه می کنه ؟/؟ - -ولی در اینجا معشوقه ما مامان ماست . من یه د قیقه کار دارم بر می گردم . یه سور پرایز برات دارم -عزیزم من که چیزی ازت نمی خواستم . -مامان تو کاری به این کارا نداشته باش . من خودم به موقعش هر چی که بخوای واست ردیف می کنم . رفت و سه چهار دقیقه بعد با دو وزیر دست و راست و چپ بر گشت . -مامان ما سه تفنگدار اومدیم . حالشو داری ؟/؟ -اگرم نداشتم وقتی شما سه تا شاخ شمشادمو می بینم حال دار میشم . -مامان حالا رو تخت راحت تری یا دوست داری همینجا ردیفت کنیم . -هر جا که شما خوش ترین . هم اینجا هم اونجا .. مهسا این جا مهسا اونجا مهسا همه جا . دیگه حسابی سور پرایزم کرده بود . فکرشو نمی کردم تا این حد خوشحالم کنه . پسرا بیاین بغلتون بزنم . اشک از چشام سرازیر شده بود . -حالا باباتون اون دنیا از این که می بینه ما چهار تامون خوشبخت و راحت در کنار هم زندگی می کنیم روحش به آرامش می رسه . بریم توی اون حوضچه کوچولو .. یا همین رو زمین خوبه بچه ها . یه ماساژ درست و حسابی می خوام . تمام تنم نرم شه . وقتی بدنم نرم شه و خون درش به خوبی به جریان بیفته اون وقت هوسم دوباره بر می گرده . خیلی هوس دارم بچه ها . خیلی . تند تر تند تر . بهتر بیشتر . ماساژ نوازش .. .. شیش تا دستو روی کون و کمر و پاهام احساس می کردم که دارن مشت و مالم میدن ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#74
Posted: 3 Jul 2013 20:19
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 73
دستای شفا بخش بچه ها رو روی تن خودم به خوبی حس می کردم که چه جوری دارن خون داغو در تن من به جریان در میارن . لحظه هایی که دوست نداشتم به انتها برسه . دلم می خواست تا آخر دنیا زیر دست و پای اونا باشم و به همین صورت به من لذت بدن . در اون لحظات دیگه برام مهم نبود که کدوم دست رو کونمه و کدوم دست داره به سینه هام حال میده و کدوم لب داره لبامو می بوسه . از این که حس می کردم ما خانواده چهار نفره به اوج وحدت و تفاهم رسیدیم فوق العاده لذت می بردم . ولی یه جای کار دوست داشتم که سه تا کیر با هم بره توی کس من . یه نیاز بی پایانی در خودم حس می کردم سه تا کیر با هم در یه کس چه فانتزی زیبایی ! چه هیجانی ! در یه حالت بین خواب و بیداری بودم . حتی نمی دونستم کدوم یک از شوهرام یعنی همون پسرا داره به من میگه که مامان خوبه با بازم ادامه بدیم با زبون بیحالی و غرق هوس گفتم ادامه بدین . دلم می خواست پاشم واسشون برقصم . از اون رقصای هوس و چرخش کون که دل همه شونو ببرم . یه لباس خواب توری بدن نما تنم کنم وطوری که کونمو به خوبی نشون بده اون وقت اونا رو ثانیه به ثانیه تشنه ترشون کنم . بیفتن روم . آروم آروم کونمو گازش بگیرن . کیرشونو در بیارن و بیان طرف من . اول کسمو بخورن . وقتی هم که می خوان فرو کنن توی کس من دو تا از پسرا به یکی دیگه بگن شما بفر ما .. ولی من میگم به تر تیب ازاولین نفری که منو گایید تا نفر آخر. اون وقت اول خوش کیر ترین پسرم کیرشو می کنه توی کسم . اون دو تا هم بیکار نمی شینن . آخ چقدر با این افکار شاد بودم . دلم می خواست یه دور بگردم ولی حس می کردم که حس ندارم که این حرکت صد و هشتاد درجه ای رو انجام بدم . با این حال خودمو یه دور بر گردوندم و طاقباز قرار گرفتم . -پسرا پسرا عزیزانم حالا از این ور . دیگه باید بیشتر تلاش کنین . با همون چشای خمارم اونا رو زیر نظر داشتم که دارن چیکار می کنند . میلاد اومد رو لبهام . مبین سینه هامو گرفت و معین هم دهنشو گذاشت روی لاپای باز شده ام . سه تایی دوباره در یه حرکت انفلابی منو در حال رسوندن به اون بالا بالا ها بودند . یه دستمو گذاشته بودم رو سر مبین و یه دست دیگه رو هم قرار دادم رو سر معین . لبای میلاد هوس انگیزانه در حال بوسیدن لبام بود . دلم می خواست که حرکتی هم بکنم و در بوسیدن و مکیدن لبم کمکش کنم ولی حسی نداشتم . گاهی مث لبهای یه ماهی بیجان یه حرکتی بهش می دادم ولی اون قدر غرق در شهوت و هوس بودم که می خواستم در همون حالت خلسه و سیر و سلوک باقی بمونم . چه حالت بی حسی زیبایی . اعصاب از این آروم تر ؟/؟ کی میگه سکس پسر با مادر بده . اگه بده چرا ما چهار تا احساس خوشبختی می کنیم . لذت و هیجان و احساس آرامش و انگیزه به ادامه زندگی و پیشرفت را به خوبی در بچه ها حس می کردم . نزدیک بود جیغم در آد . همزمان با احساس کیر معین توی کسم میلاد با فشار بیشتری لبامو می مکید . دستمو محکم تر به سر مبین فشرده تا اون سینه هامو با فشار بیشتری میک بزنه . چه خوب همه به کارشون آشنا بودند . هیجان کیر رو در حال رفت و بر گشت به کسم حس می کردم . درسته که معین به داداشاش تعارف نکرد که اول شما بفرمایید ولی چند دقیقه ای که با سرعت کسمو کرد اون وقت خودش کیرشو کشید بیرون و به مبین گفت که بیاد جاش . با این که خیلی خوشم اومده بود و دوست داشتم تا آخر راه با هام باشه و ار گاسمم کنه و لی به خاطر این حرکتش و تفاهم برادرانه بازم لذت بردم . این بار مبین با تلاشی زیاد شروع کرد به گاییدنم . می دونم دوست داشت در عرصه رقابت ها کم نیاره . یه لحظه بین لبهای خودم و میلاد فاصله انداخته ازش خواستم که کیرشو توی دهنم فرو کنه تا با ساک زدن اونو سر حال و شق و آماده داشته باشم که بعد از مبین نوبت اونه که کسمو بکنه . . معین فقط به سینه هام پیله نکرده بود اون تمام بدنمو غرق بوسه کرده بود . با همه جام ور می رفت . با موهای سرم بازی می کرد . از پهلو ها کونمو به چنگ خودش در آورده بود . .. دلم می خواست دهن باز می کردم و بهش می گفتم دوستت دارم . تو خیلی با حالی ولی نه یه مادر نباید بین بچه هاش فرق بذاره . اگرم یه حس خاصی نسبت به یکی داره باید در قلب خودش داشته باشه و حداقل پیش همه بروز نده هر چند من همه بچه هامو دوست داشتم و عاشقشون بودم . .یه خورده خودمو رو به بالا حرکت می دادم که از تماس کیر مبین با بدن خودم لذت بیشتری ببرم . .معین دستشو گذاشت قسمت زیر شکم و بالای کسم و با کف دستش روشو می کشید و دستشو به سرعت و شدت می گردوند . این کارش هوس منو خیلی بیشتر می کرد . بمیرم برای میلاد جونم از بس بی اختیار و حشری شده بودم چند بار کیرشو گاز گرفتم ولی طفلک چیزی نگفت .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#75
Posted: 6 Jul 2013 12:45
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه74
میلاد کیرشو از دهنم در آورده بود . می خواست دوباره بکنه توی دهنم که بهش گفتم جاشو با مبین عوض کنه . عشق می کردم . بچه ها خیلی خوب با هم تفاهم داشتند و این برام از همه چی مهم تر بود . میلاد که اندازه کیرش از بقیه کوچیک تر بود اومد سراغ من . ولی طوری در عالم لذت و خلسه بودم و از رفاقت برادرا کیف می کردم که برام فرقی نمی کرد که کلفتی و درازی کیری که توی کسم قرار داره چقدره .. -اووووفففففف پسرا پسرا .. معین : جوووووووون مااااامااااااان بگو چی می خوای -تو رو تو رو می خوام . معین که یک دور تمام بدنمو لیس زده بود اومد رو دهنم و کیر کلفتشو کرد داخلش .. چقدر بهم حال می داد . همونو دوباره باید می کرد توی کسم تا منو ار گاسمم کنه . می خواستم بهش بگم که کیرشو در بیاره و یه بار دیگه اونو بکنه توی کسم . چون اون لحظه فقط تشنه کیر اون بودم . حس می کردم که در میان این سه تا داداش این سرور منه ولی دیگه نباید زیاد خودمو حساس نشون می دادم . این دیگه کار خودش بود . داداشا هم به عنوان احترام میدونو خالی کرده در اختیار معین گذاشتند . -مامان مامان هر موقع باشه اصالت کونت یه چیز خاصیه که همیشه باید محفوظ بمونه . -عزیزم حالا چه وقت صحبت از اصالت کونه . اصالت کیر خودت رو بگو . -مامان این دو تا در کنار هم مکمل همدیگه اند . پاهامو طوری به دو طرف باز کردم که خودمم حس می کردم هر لحظه پاهام می خواد جر بخوره ولی این کیر معین بود که یه ضرب رفت توی کسم و هر لحظه حس می کردم که می خواد جرم بده -آخخخخخخخ عزیز دلم . عزیز دلم . دو تا کف دستامو رو به هوا گرفته تند و تند حرکت می دادم که یعنی پسرم آروم تر و آروم تر که من از هوس هلاک شدم . دارم میام داره میاد عزیزم . واااااایییییی معین معین جون بازم تو .. تووووووووو.... داره میاد . حالا همه چی داره حال می کنه حتی این سکه ای که در دست منه . -بیا جلو جلو جلو تر خواهش می کنم . دستامو گذاشته بودم رو کونش و اونم خودشو به بالای کسم می زد و کیرشو خیلی راحت تا ته کوسم می فرستاد . آخ که چقدر از این سکس هفته های اخیر لذت می بردم به زور می تونستم خودمو تکون بدم . دلم می خواست دو تا کیر دیگه هم از بغل کیر معین راهی واسه ورود به کسم پیدا می کردند . ولی دیگه باید نوبتی منو می کردند .. فقط در سکوت چشامو بسته بودم و معین هم می دونست که چیزی نباید بگه و آخرای لذت و عشق و حال منه . به دو تا پسر دیگه ام گفتم که بیان رو لبام و سینه هام تمرکز کنن . اونا هم این کارو کردن . مبین اومد رو سینه هام تا اونا رو با هیجان بیشتری میک بزنه . میلاد هم رو لبام کار می کرد . من خودم از اونا خواسته بودم که به این صورت تقسیم کار کنن . چون تجربه مبین به نسبت میلاد کمی بیشتر بود و حس می کردم که راحت تر می تونه با سینه ور بره و حال بده و میلاد هم با عطش خاصی لبامو می مکید . انگار داشت بهم آب حیات می داد . چشا و لبامو بسته بودم . دیگه هیچی نمی خواستم بگم . فقط می خواستم به اون چه که داره سرم میاد و لذتی که تا لحظاتی دیگه به اوجش می رسه فکر کنم . عجب شبی بود . لذتی طولانی با سه پسر گل .. مهسا مهسا به هیچی فکر نکن . فقط تمر کز .. حس بگیر .. به لذت فکر کن . این که اصلا در این دنیای خاکی تو هستی و این لذتها برای تو اند . با چشای بسته فقط آرامش در تاریکی رو حس می کردم . سه تا پسرام به خصوص معین با کیر خودش یک بار دیگه منو به عالم پرواز و خلسه برده بودند . فقط به لذت و هوس فکر می کردم . حرکات و ضربات کیر معین رو به خوبی داخل کسم حس می کردم . اون یک ریز در حال گاییدنم بود . منو می شناخت می دونست من کی و چه جوری ار گاسم میشم و هر وقت هم که کارم تموم شه آبشو شیره جونشو وارد کسم می کنم . می دونستم با این حشر و حرکت من هنوز ار گاسم نشدم . -مامان خوبه همین جوری خوبه ؟/؟ می خواستم بگم پسر تو که خودت استادی ولی سرمو تکون دا ده و تاییدش کردم . .. اونم ادامه داد . وقتی مبین سینه هامو می خورد انگاری کس و لب و سینه رو در یه امتداد هماهنگ می کرد تا من بیشتر لذت ببرم . معین هم فشار رو از کناره ها هم زیاد کرد . انگشتاشو گذاشنه بود بغلای کسم و یه جوری اونا رو مالشش می داد که اگرم می خواستم دیگه نمی تونستم چشامو باز کنم . . لبای میلا دهمچنان در حال مکیدن لبام بوده و با بوسه شیرین و لبهای میلاد خوشگلم داشتم حال می کردم .. آب کسم دیگه راه افتاده بود . مثل پرش ماهی کوسمو به طرف سقف کیر معین کوبوندم .. ار ضا شدنم کمی طولانی شده بود . حس لذت رهام نمی کرد . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#76
Posted: 7 Jul 2013 15:25
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 75
-آخخخخخخخخ دیگه تموم کردم .. دیگه تموم کردم . معین .. حالا می دونی که باید چیکار کنی -آره مامان آره مامان گلم خوبم می دونم که باید چیکار کنم . پاهامو کاملا باز کرده بودم تا پسر گلم بتونه خیلی راحت تر ار از اونی که فکرشو می کردم و می کنم آبشو توی کسم خالی کنه .. -اووووفففففف ماااااماااااان بازم زیاد داره میاد .. -تو از کجا می دونی که زیاده .. -خیلی سنگین شدم . اون پشت خیلی جمع شده .. -زود باش .خودتو ول کن .. عقب نکش .. هر عقب نشینی یه چند قطره استهلاک داره . من همه آبتو می خوام . همه رو هر چی داری همه رو خالی کن .. بریز بده اووووووووففففففف مامان تشنه آبته عزیز .. بریز بریز .. جوووووووون چه -آییییییی مامان مااااماااااااان مهسا جونم . چقدر تشنه اش بود این کسم . جووووووووون چه حالی داد . !اگه بگم به اندازه یه استکان توی کسم آب ریخت اغراق نکردم .. -فدای کیر و کمرت شه عزیزم .. -مامان مامان گلم بازم تشنه اته .. -چه جورم چه جورم .. مهسا همیشه تشنه و عاشق کیره .. نمی دونستم چه کار می خواد بکنه ولی درجا میلاد رو که لباشو از رو لبام به زیر گلوم رسونده بود صدا زد که بیاد رو کسم سوار شه و آبشو توی کسم خالی کنه .. آخ که چقدر از تفاهم پسرا لذت می بردم . میلاد هم که می دونستم داغ کرده در جا اومد کیرشو گذاشت جای کیر معین توی کسم . چند قطره از آب کیر معین جون از کسم بر گشت کرد و میلاد هم با کیرش بهم حال داد . انگاری که کیر میلاد وارد دریایی شده باشه .آب کیر داداشه رو داشت اون داخل حل می کرد -داداش میلاد از ماست داری کره می گیری ها .. .. چقدر خوشم میومد پسرا این جوری سر من تفاهم دارن . خوشحال بودم . وقتی سه تا مرد سر کس این جوری تفاهم داشته باشن حتما سر ارث و میراث هم با هم کنار میان . دیگه می تونم با خیالی آسوده سرمو بذارم زمین . هر چند برای مردن زود بود . حالا دیگه زمان زمان لذت بردن و عشق و حال کردن بود . زمانی که دیگه به دلم غصه ای راه ندم . از اونجایی که ار گاسم شده بودم فقط با حس قشنگ مادرونه پسرونه کیر میلاد گلمو داخل کسم پذیرا شدم . می دونستم بعد از اون مبین هم هست که باید باهام حال کنه و آبشو خالی کنه . پسران برای مادر و مادر برای پسران . چه زندگی شیرینی !نمیذارم به این دنیای قشنگ ما ضربه ای وارد بیاد . حس کردم که میلاد هم داره یه حرکات تقلیدی از معین رو انجام میده هر چند معین حرکاتش استاندارد و منحصر به فرد بوده می دونم که زنش از این بابت خیلی ازش راضی میشه .. اسم زن برای پسرام که پیش کشیده میشه مو بر تنم سیخ میشه . نمی تونم حس کنم که یه روزی عروسام بشن رقیب من . خودم به تنهایی هر سه تا شونو سیر می کنم . چشامو بسته بودم تا از حرکت کیر میلاد داخل کسم لذت بیشتری ببرم . همینم شد .. چون وقتی آب گرم میلاد رو توی کسم حس کردم دیگه یه دنیایی از کیف و لذتو در وجودم حس می کردم که حاضر نبودم اون لحظات رو با چیز دیگه ای در اون دنیا عوضش کنم . بعد از میلاد مبین اومد . اون با یه کیر ی سفت تر از کیر میلاد مشغول گاییدنم شد. احساس قشنگ با پسرا بودن و اوج صمیمیت داشت هوسمو بر می گردوند . ولی مبین خیلی زود تر از میلاد آبشو توی کسم خالی کرده بود . سه تا پسرا اومدن رو تنم و باهام ور می رفتن . ریزش آب کیر این سه تا جواهر زندگیمو از کناره های کسم به خوبی احساس می کردم . آب همین جوری داشت می ریخت . چه خبر بود ! یعنی همه اینا داخل کس من ریخته شده بود ؟/؟ کاش همه رو جذبش می کردم . خاصیتش خیلی زیاده . ولی فکر کنم یه چند دقیقه ای خوابم برد . بعد از اون دیگه بازم سکس دو به یک و سه به یک این که دو تا از پسرا کیرشونو فرو می کردند داخل کسم و یکی دیگه کونمو می کرد . چه صحنه های درخشانی . دلم می خواست این صحنه ها رو می دیدم . ازشون خواستم که با دور بین یا موبایل از صحنه سه کیر در دو سوراخ عکس و فیلم بگیرن . اونا یا باید تنظیم اتومات می کردند یا این که دستشونو می بردند عقب تا با فاصله ازم عکس و فیلم بگیرند . هر دو کا ر رو با هم انجام دادند . بالاخره کار از محکم کاری عیبی نداره .. دیگه ارگاسم نشدم ولی خیلی حال کردم . پسرا صفای کیرتونو . معین : مامان مهسا رو عشق است . -شما پسرای گلمو عشق است که داداشای واقعی هستین . آب کیرتون داخل کس مامان با هم پیمان برادری بستند . امید وارم همیشه این جور با هم صمیمی و رفیق باشین . مبین : مامان دوستت داریم . میلاد : مامان اگه تو نباشی من می میرم -خدا نکنه که من باشم و یک تار مو از سرتون کم شه .. چهار تایی مون همدیگه رو در آغوش کشیدیم .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#77
Posted: 10 Jul 2013 18:45
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 76
چندی گذشت . پسرام با موفقیتهایی که در کنکور ورودی به دانشگاه به دست آوردند نشون دادن که سکس با مادرشون رو اونا اثر مثبت داشته و با آرامش تونستن که درساشونو بخونن . این موفقیتها و آرامش ناگهان هیکل پسرای گلمو مردونه تر کرده بود . معین رشته پزشکی قبول شده بود . مبین مهندسی مکانیک می خوند و میلاد هم حقوق . با این که مدتها از مرگ شوهرم می گذشت ولی پسرا هیچوقت نذاشتن احساس کنم که تنهام . . با این که هرروز نسبت به روز قبل یه روز پیر تر می شدم ولی احساس جوونی بیشتری می کردم . هیکل مردونه کنند ولی باهاشون بیرون نمی رفتن و اون تفریحی که بقیه با جنس مخالفشون انجام می دادن رو انجام نمی دادن . منم که سرمو با پسرا و رشد کیر اونا منو به آینده امید وار تر کرده بود . اونا اصلا به دخترا و دختر بازی اهمیتی نمی دادند . راستش من اونا را در این مورد آزاد گذاشته بودم . هر چند دل تو دلم نبود و اگه یه وقت اونا رو با دختری می دیدم حسادت می کردم . می خواستم عشق و هوس خودشونو فقط واسه مامانشون نگه داشته باشن . البته اونا دوستان دختری داشتند که باهاشون حرف بزنند و در مورد مسائل درسی مشورت کنترل و نظارت بر شرکت و دارایی محسن و فعالیت های اقتصادی در این زمینه گرم می کردم . ولی خودمو خسته نمی کردم و بیشتر کار ها رو می دادم که کار مندام انجام بدن . نمی دونم چرا از وقتی که پای پسرا به دانشگاه باز شد همه شون به ناگهان تیپ و قواره مردونه ای پیدا کرده طوری که با هریک از پسرا مخصوصا معین که سکس می کردم فکر می کردم با هر سه تایی شون دارم سکس می کنم . ازتماس دستاشون با بدن لختم لذت بیشتری می بردم . وقتی با تمام وجودشون منو ماساژمی دادن حس می کردم که یک تنه کار سه نفر ه هفته های قبل رو انجام میدن .منم کمی وزنم بیشتر شده بود ولی اون جوری نبود که توی ذوق معشوق های گلم بزنه . پسرایی که روز به روز به مادرشون علاقمند تر می شدن و می گفتند مامان ما زن نمی خوایم . حتی دوست دختر معین به زور می خواست کاری کنه که پسرم عاشقش شه . معین هر کاری کرد از دستش در بره نشد . دختر خوشگل و فهمیده و با خانواده ای بود در هر حال دوستش نداشت . پسرم دوست داشت با مامانش حال کنه .. یه روز که یه دامن چین دار فانتزی به رنگ سفید و جنس چرمی پام کرده بودم و یک تاپ بسیار تنگ وچسبون که خیلی بهم میومد ناگهان معین رو دیدم که وارد شد . -مامان مامان فدات شم چقدر خوشگل شدی .. -مامان من الان می خوام . هوس تو رو دارم . دلم می خواد ببرمت اتاق خواب و روی همون تخت همیشگی مثل همیشه تر تیبتو بدم . خودشو به من چسبونده بود . دستشو از زیر دامن گذاشته بود روی کونم . انگاری با میلیمتر های وجودم آشنایی داشت . طوری با انگشتاش و نوک انگشتاش رو پوست کونم می کشید که بی اختیار چشامو بسته بودم -عزیزم معین دنبال چیزی می گردی ؟/؟ اوووووووففففف ماااااامااااااان دنبال شورتتم ولی می بینم خبری نیست . -می دونستم که تو شیطون بلا که بیای خونه اولین چیزی که ازم می خوای همینه . داداشات که کلاس دارن و باز این تویی که حالا باید هوای منو داشته باشی .. -دارم دارم دارررررم مااااامااااااااان ... -مامان چقدر کس کوچولوت خیس کرده -دیگه بیشتر از این دستم ننداز -مهسا جونم من کی از این غلطا می کردم . با این که دو تا قاچای کونم بر جسته و بزرگ بود ولی کف دست پسرم طوری پهن و بزرگ نشون می داد که حس می کردم کل قلب کونم زیر دستاش قرار گرفته هر چند این طور نبود . انگشتای میانی معین روی کسم قرار گرفته بود . -مامان اینا مال کیه -مال تو .. مال کیر تو . لباشو به لبام چسبوند . دامنمو داد بالا و انگشتاشو روی کس من حرکت داده و خیسی اونو زیاد تر می کرد . یه لحظه حس کردم یه صدای پایی میاد . صدای پایی که شبیه به صدای حرکت دو تا پسر دیگه ام نبود .. آوووووووووهههههههه خدای من این دوست دختر معین بود . فکر کنم اسمش مهشید بود . اون لحظه که اون منو دید نمی دونم در چه وضعیتی بودم . لبای معین رو لبام قرار داشت . چین دامنم روی کونمو پوشونده بود یا معین داده بودش بالا رو دقیقا نمی دونستم . -عزیزم خیلی بد شد . شرایط ما خیلی که نا جور نبود -نه مامان بره گمشه . من داشتم مامان خودمو می بوسیدم خلاف دیگه ای که نمی کردم -نه عزیزم اصلا خلافی در کار نبود ولی این آدما که جنبه شو ندارن -مادر مهشید اعصابمو خراب کرده . -تو هم خواستی بهش بگی که با مادرت حال می کنی ؟/؟ -نه مامان این طور نیست .. مهشید رفته بود و من و آقا دکتر آینده مملکت با هم تنها شدیم -عزیزم همچین بدم نشد که مهشید رفت پی کارش .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#78
Posted: 12 Jul 2013 18:46
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 77
خیلی هم بد نشد مامان .. -راست میگی ؟/؟ -دروغم کجا بود -در آر بینم تا چه حد راست میگی -حالا دیگه حرفمو باور نداری مامان ؟/؟ -اوووووفففففف چرا چرا چرا .. باور دارم باور دارم . چقدر قوی و حرکاتش مردونه تر شده بود . -معین چیکار می کنی راستشو بگو قرصی چیزی می خوری که تا این حد کیرت فعال و تیز شده ؟/؟ -نه مامان اینا همه عشق و هوسه . وقتی کس به اون تنگی و خوشگلی و داغی میشه لباس کیر من .. معلومه که رگ و ریشه کیر من جا باز می کنه و کلفت میشه . -می تونی بگی مامانت چرا هر قدر هم کیر می خوره بازم دلش می خواد و تشنه توست .. دیگه این یه تیکه رو سختم بود که از داداشام اسم ببرم -نمی دونم مامان نمی دونم . بیا تا نشونت بدم چرا . باید حس کنی . برای بعضی از سوالا جواباش در خود اون وسیله هست .. یه کرشمه ای اومده گفتم چه وسیله ای . -خودت بهتر از همه می دونی . بهتر . منو انداخته بود روی تخت و دو طرف کونمو طوری بازشون کرد که نزدیک بود جر بخورم . ولی وقتی که کیر چماق شده شو فرو کرد توی کسم حس کردم بیشتر از اونچه که فکرشو می کردم آروم گرفته رفتم توی هوس . جاااااااااان عزیزم چه خوب مادرتو می کنی . هر روز بهتر از دیروز . هر روز گرم تر . پر حرارت تر . جاااااااان .. هنوز هوا گرمه تازه اول پاییزه . -خب باشه مامان .. دلم می خواد یه حال درست و حسابی به شما بدم که این شیرینی قبول شدن شما در دانشگاه باشه . چی میگی .. -مامان مامان یعنی میگی ما رو می بری رامسر ؟/؟ -آره واسه آخر این هفته سه روز تعطیلی داریم . نمی دونی چه کیفی داره . -یادش به خیر اون دفعه من و تو تنها بودیم ولی این دفعه داداشام هم هستن . -چیه دوست داری تنهایی با من باشی . -هر مدلش خوبه . من که دیگه با داداشام این حرفا رو ندارم . ولی دلم می خواد یه بار تنها هم که شده به یاد اون روزایی که تازه با هم حال کردن رو شروع کرده بودیم رو تپه ها با هم حال کنیم . -عزیزم هر جاش برای من یک خاطره هست . یک خاطره قشنگ . دوست دارم در هر جای اون باهات حال کنم . ولی هوای اون پسرا رو هم باید داشت -می دونم مامان .. -اوووووخخخخخخ قربون تو پسر چیز فهم خودم برم که مامانشو درک می کنه .. خوشحالم که سه تا بچه تر بیت کردم یکی از یکی مودب تر .. -اگه ما امروز مودب و با اخلاق هستیم به خاطر اینه که یک مامان خوب و گل و مهربون و پاک داریم . مامانی که به خاطر ما دوباره شوهر نکرده .. توی دلم گفتم کدوم زن کس خلیه که با وجود داشتن سه تا شوهر بره یکی شوهر کنه . مگه مغز خر خوردم ؟/؟ سه تا رو بدم یکی رو بگیرم . صدام در نیومد -عزیزم یه مادر تا هست واسه بچه هاش هست . حالا منو بکن .. کیرش طوری دراز و کلفت نشون می داد که انگار داره در درازای شکمم حرکت می کنه و در حال پاره کردن نافمه .. . اون روز معین اون قدر خوشحال بود و کیف می کرد که تا چند ساعت داشت منو می گایید . می گایید و می گفت به عشق رامسر . -مامان هم توی استخر بالا می کنیمت هم توی استخر پایین . اگه داداشام بدونن چه حالی داره اونجا مامانو گاییدن از حالا تا اون موقع خوابشون نمی بره . این پسره عجب ذوق زده شده بود . منم دیگه گذاشتم هر جوری که دلش می خواد ابراز احساسات کنه . این پسره دل نداشت دست از گاییدن من بر داره . اون قدر کرد و کرد و کرد تا این که داداشاش از راه رسیدند و یک سرویس هم اونا باهام ور رفتند . معین که خسته شده بود داشت فقط تماشا می کرد . منم که دیگه کیف می کردم . حتی قبلش زیر کیر معین برای یک ساعتی در حالت خواب و بیداری بودم و اون هر کاری که دلش می خواست انجام می داد . مبین و میلاد در یک حرکت دوبل افتاده بودن رومن . دو تا کیر خوردن هم چه صفایی داشت . کیر این دو نفر هم به نسبت رشد خوبی کرده بود . وقتی بهشونم گفتم که چهار نفری بد نیست که بریم رامسر خوش بگذرونیم دو تا پسرای دیگه هم از خوشحالی جیغی کشیدند که حد نداشت . میلاد : مامان اونجا از این کارا هم می کنیم ؟/؟ مبین : داداش کس خل شدی ها . معلومه . مگه ما می خوایم بریم اونجا گردو بازی کنیم ؟/؟ چقدر بشینیم جنگل و ستاره نگاه کنیم . -مبین یه خورده درست صحبت کن . من شما رو تر بیت نکردم که هر حرفی رو هر جایی بر زبون بیارین . کس خل شدی رو آدمای لات بر زبون میارن .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#79
Posted: 12 Jul 2013 18:48
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 78
این بار خیلی بی سر و صدا رفتیم به ویلای جنگلی خودمون در رامسر . بچه ها حواستون باشه اگه می خواین که از مامانتون بهره مند شین و بهتون خوش بگذره یه حال درست و حسابی کنین دیگه بازی با کامپیوتر و فوتبال دو هزار و چند و از این جور بچه بازی ها رو ول کنین . البته اگه خودتون دوست دارین مسئله ای نیست میل شمایت . صحبتم با مبین و میلاد جانه . می دونم که معین عزیزم خیلی زرنگ تر از این حرفاست . با این که پاییز بود ولی هوا هنوز گرمای تابستونو داشت . چند درخت پرتقال در گوشه و کنار باغ با پرتقال های سبز و درشت خود نمایی می کردند . بچه هام همه عاشق پرتقال بودند . شمال پرتقال های خیلی خوشمزه و تازه ای داره . یه درخت لیمو هم داشتیم . -بچه ها به اون لیمو کاری نداشته باشین . بذارین برسه . لیموی مامانتون رسیده هر چی که بخورینش بازم آب داره .. -مامان چه صفایی داره .. پسرا دیگه به روم نیاوردند که من و معین آیا در این منطقه با هم بر نامه ای داشتیم یا نه . ولی می دونستم الان دیگه از بس رابطه معین با داداشاش خوب شده که خودش موضوع رو پیش می کشه . واسه این که همسایه بعدا مزاحم و موی دماغ نشه رفتیم یه سلام علیکی کردیم و خوشبختانه بچه ها شون این چند روز تعطیلات رو رفته بودند خونه مادر بزرگشون توی شهر و یه سری کارایی داشت که می خواستند براش انجام بدن .. پس دیگه پسرا راحت می تونستن بیان با مامانشون حال کنن . -پسرا فقط حواستون باشه آدم در پاییز زود بیمار میشه . میگن بادش سمه . هر چند خودش در یه نقطه ای از زمان خیلی زیبا میشه . ولی پاییز وبهار هر چی زیبا و مهربون بشن به زیبایی و مهربونی پسرای گلم نیستن . بچه ها بریم یه چیزی درست کنیم بخوریم که خیلی کار داریم . .. دیگه شب شده بود . ستاره هایکی یکی در اومدند . هر چند همه شون همیشه یه جایی خونه دارند . جایی نمیرن که بر گردن . ولی به هر حال یکی یکی خودشونو نشون دادند . معین سرشو رو به آسمون گرفته متفکرانه و مثل فیلسوف ها به طبیعت بالا سرش نگاه می کرد . -عزیزم به چی فکر می کنی . به همون چیزی که من دارم فکر می کنم ؟/؟ -آره مامان به این که زمان چه زود می گذره . فقط خاطره ها با قی می مونند . -می دونی عزیزم این خاطره ها کی شیرینی اون به اوج می رسه ؟/؟ وقتی که یه واقعه دیگه ای شبیه به اون اتفاق بیفته . گرفتی عزیزم ؟/؟ یه نگاهی به من انداخت .از این که منو پیش داداشاش ببوسه ابایی نداشت . به راحتی خودشو به من چسبوند . نسیم پاییزی گونه هامو نوازش می داد . چه هیجان انگیز بود فکر کردن به این که تا یک ساعت دیگه دسته جمعی روی این تپه ها با هم عشق می کنیم . -پسرا ممکنه شب هوا زود خنک شه بریم که باید زود بریم و زود بر گردیم من دلشو ندارم که شما رو مریض ببینم . در عوض روز روشن یعنی فردا هم خیلی با صفاست . هوا شناسی هم اعلام کرده که یک توده هوای گرم داره میاد این طرفا و این سه روز تعطیلی هوا خیلی گرم و تا حدودی شرجیه . اگه بدونی شنا در استخر چه لذتی می ده . با یه مشت و مال حسابی از طرف شما پسرای گلم . هوا رنگ و بوی پاییزو به خودش گرفته بود . اینو هم نباید فراموش کرد که مواردی که گاه یه چیزی به آدم تلقین میشه در باور آدم هم تاثیر گذاره . من آدمایی رو می شناسم که تا آخر اسفند گرم ترین لباسای زمستونی رو تنشون می کنن اما به محض این که اول فروردین میاد حتی اگه هوا سرد تر هم بشه خاطرشون از فرا رسیدن بهار آسوده میشه و لباسشونو کم می کنن یه اعتماد به نفس خاصی از اومدن بهار بهشون دست میده و در مورد پاییز هم همین فاز و حس وجود داره منتها در جهت عکس . اصلا نفهمیدیم چه جوری شام خوردیم . همه هیجان رفتن به روی تپه ها و زیر نور ماه و ستاره قرار گرفتن رو داشتند . تکرار فضای شاعرانه عشق و هوس . مگه در این دنیا چی وجود داره . همین طبیعت و همین زیباییهاست و ما آدمایی که از این نعمتها و مواهب باید نهایت استفاده رو ببریم . اگه هم وقت تلف کنیم سر خودمون کلاه گذاشتیم و در واقع نتونستیم که استفاده درستی از روز های جوانی و خوش زندگیمون بکنیم . .آخ که چه هوای دلپذیری بود . هنوز فضای تابستان بر این شب پاییزی حاکم بود . این جوری راحت تر می شد سکس کرد و از لحظه ها لذت برد . -بچه ها لباسا همه رو از تنتون در آرین بذارین یه گوشه ای اگه باد شدیدی وزید یا احساس سر ما کردین در جا لباساتونو بپوشین . معین : مامان ما رو بچه گیر آوردی ها ناسلامتی با سه تا دانشجو طرفی . پزشک و مهندس و وکیل .. میلاد : قاضی .. من می خوام قاضی شم .. -ببینم پسرم وقتی که قاضی شدی در مورد عشقبازی با مامانت چه کمی صادر می کنی .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#80
Posted: 14 Jul 2013 13:39
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 79
خب مامان گلم دو نوع حکم میشه صادر کرد . یکی این که از اول قانونو زیر و رو کنیم ولی اگه بخوام خودمو پیش خودم جریمه کنم میگم جریمه اش اینه که من و مامان جونم باید بریم به یک سلول که تا آخر عمرمونو با هم باشیم .. من و مامان .. معین : داداش ما رو فراموش نکن ما دو تا هم هستیم ها . مارو بنداز توی یک سلول چهار نفره .. -بچه ها به جای این حرفا بیایین در این هوای آزاد یه نفسی چاق کنیم و یه حالی ببریم . . لباسامونو همین جوری آروم آروم از تنمون در میاریم و..... چند تا ملافه کوچیک و بزرگ و یه زیر انداز هم آوردم . دیگه از همون اول کاملا بر هنه شدیم . معین می گفت مامان هیجانش به اینه که شورت طرفمونو نرم نرم بکشیم پایین . -عزیزم شما هر کدوم رو این تپه ها و زیر نور ماه می خواین یه قسمت از شورتمو داشته پایین بکشین ؟/؟ حالا امشبه رو تخفیف بیاین من از نسیم پاییز هم می ترسم که مریضتون نکنه . درسته که شما دوست پسر و معشوق و شوهر من هم هستین ولی پسر منم هستین دیگه و یه نگرانی های خاص یه مادرو هم دارم دیگه .. کاملا بر هنه شده بودم . از هوای دلپذیر پاییز و اعتدال هوا خیلی خوشم میومد . کسم خیلی داغ کرده بود . نسیم ملایمی هر چند لحظه یک بار می خورد به کسم وهوس رو در تمام تنم پخش می کرد . پسرا بیایین که امشب زیر نور ماه و ستاره و آرامش جنگل همه چی برای به جا گذاشتن یک خاطره ای شیرین آماده آماده هست -پسرا عجب جایی رو انتخاب کردیم . معین که از این گونه شب ها یه خاطره ای داشت می دونست که لذتش یعنی چه . اومد از پشت بغلم زد . صورتمواز پشت به صورتش چسبونده بودم . گرمای کیرش حسابی داغم کرده بود . کیرش به کونم چسبیده بود . لاپامو باز کردم که از چاک کونم کیرش با کسم تماس داشته باشه . داغی کیر ش در نسیم اون شب پاییزی لذت در کنار پسرا بودنو برام خیلی زیاد تر کرده بود . معین می دونست نقطه حساس منو و این که چطور بیشتر حشریم کنه . واسه همین کیرشو با سرعت و نرمی خاصی رو کسم می کشید -آهههههههه عزیزم پسرم خوشگلم . کس مامانتو داغش کردی . چقدر آتیشی هستی تو -اووووووفففففف سوختم سوختم .. -نهههههههه تو که هنوز نذاشتیش توش .. خودمو توی بغلش می رقصوندم .. -عزیزم یه خورده هم جا رو واسه اون دو تا داداشات باز کن .. مجبور شدم رو زمین و یه پهلو دراز بکشم تا سه تایی بیان روم و هر کدوم مث گوشت قربونی یه قسمت از بدن منو در اختیار داشته باشن . یه پامو دادم هوا تا لای پام و دو تا قاچای کونم نسبت به بچه ها در یه حالتی قرار بگیرن تا اونا راحت تر بتونن کارشونو انجام بدن . مبین و میلاد سرگرم لیس زدن سوراخ کس و کون من شدند و معین هم اومد رو سینه هام و با میک زدن نوک اون بازم صدامو برد بالاتر .. کیر وکس و کون و سینه و هوای دلپذیر .. -معین منو ببوس ببوس گوششو به دهنم چسبونده بود چون این طور ازش خواستم می خواستم خیلی آروم براش حرف بزنم -پسر چفدر هوس و هیجان منو زیاد می کنی .. یاد اون شب میفتم . چقدر هوس اون شبو دارم ولی می دونم امشب هم میشه یه شبی مثل اون شب ..ولی هر چیزی شب اولش یه چیزی دیگه ایه اونم خیلی آروم گفت مامان بازم شب های زیبای دو نفره رو هم خواهیم داشت .. . نتونستم چیزی نگم .. -مبین میلاد یه چند دقیقه ای بیاین طرف بالای بدنم معین یه کارایی انجا م بده بعد شما ها اون وقت می تونین مشغول شین . میلاد و مبین اومدن بالای سرم . ازشون خواستم که در دو جهت مخالف در یه حالت قرینه دهنشونو بذارن رو سینه ام و نوکشو میک بزنن . معین هم رو بدن طاقبازم طوری قرار بگیره که راحت بتونه کیرشو فرو کنه توی کسم .. این جوری خیلی راحت رو من سوار بود . . معین دو تا دستاشو گذاشته بود رو زمین و خیلی راحت خودشو رو من حرکت می داد با حرکتش کیرکلفتشو خیلی نرم می زد به ته کسم و لحظه به لحظه بیشتر وسوسه ام می کرد .. -اووووووففففففف دلم می خواد جیغ بکشم . تو دل این جنگل آروم . بالا سرمون تا چش کار می کرد ستاره بود و ستاره . عروس آسمون کاملا گرد بود . ماه شب چهار ده . .. فقط می خواستم به آسمون نگاه کنم و در عالم خودم از لحظه های شیرینی که سه تا پسرا واسم ساخته بودند لذت ببرم . -مامان خوشت میاد لذت می بری ؟/؟ -آره پسر گلم عزیز دلم . کیف می کنم . مگه میشه سه تا مرد و سه تا کیر رو من سوار باشن و من از لحظه های شیرین زندگی خودم لذت نبرم . شما رو دارم چه کم دارم ! چه غم دارم !.... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم