انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 9 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

مامان تقسیم بر سه


مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 80‎

دلم می خواست هم چشام باز باشه و هم بسته . هم آسمون پرستاره و آرامش شب و شب آرومو ببینم و هم این که چشامو در این حالت لذت و خماری ببندم . پاهامو باز ترش کرده تا معین هم راحت تر منو بکنه . -مامان خوبه -عالیه .. مبین و میلاد هم که کف دو تا دستاشونو دور سینه هام گذاشته و نوکشو به این صورت گذاشته بودن تو دهنشون . . چشامو دیگه بستم . سه تایی شون خیلی نرم هوس انگیزانه به کارشون ادامه می دادند . حس می کردم که حق دارم از این سکوت و آرامش و حرکات پسرام لذت ببرم . درسته که فعالیتی نداشتم و اونا فعلا بیشتر خسته می شدند ولی پسرام بودند و باید هوای مامانشو می داشتند از طرفی خودشونم داشتن باهام حال می کردن .. -مبین جان خسته شدی سینه ها رو بده دست میلاد تو با بقیه قسمتهای بدنم ور برو شاید زود تر به ار گاسم رسیدم .. مبین شروع کرد به لمس قسمتهایی از بدنم طوری که مزاحم کار معین نشه و چقدر هم خوشم میومد . دستامو به صورت عمود و خوابیده روی زمین قرار دادم . طوری که زیر بغل برق انداخته من توی دید پسرم قرار گرفت .. -مامان چه جوری تمیزش کردی که توی تاریکی داره برق می زنه . زبونشو می ذاشت زیر بغلم و با جفت لباش اونو می بوسید و اون قسمتهایی رو که می شد آروم میکشون می زد . -اوووووووففففف کیر معین زبون مبین و هوس زیر بغلی و خوردن نوک سینه هام توسط میلاد همه دست به دست هم داده و دیگه نتونستم جلو ناله هامو بگیرم .. -میلاد : مامان این جوری که از هوس ناله می کنی اگه پنجره اتاق دوستم باز باشه ممکنه صدات که ا میره بالا و تیز میشه به گوش اونا برسه -چیکار کنم عزیزم دست خودم نیست .. -پسرا تند تر سریع تر . مامانتون به عشق شما اومده رو این تپه ها . من حداقل تا سه بار رسیدن به آخرشو واسه خودم کنار گذاشتم هنوز توی اولیش موندم . بچه ها تنبل نباشین هنر خودتونو نشون بدین . پاهامو به شدت می زدم به زمین به شدت خودمو از این طرف به اون طرف حرکت می دادم . دیگه قضیه از جنبه شاعرانه هم خیلی فراتر رفته بود . -نذارین من تکون بخورم نذارین من حرکت بکنم . یه زن می دونه .. حس می کنه من چی دارم میگم . آدم از هوس زیاد به جایی می رسه که دلش می خواد زود تر ار گاسم شه و به اوج برسه ولی قبل از اون یه حالتی بهش دست میده که دلش می خواد هم ازش فرار کنه و هم به دنبالش باشه .. مثل من که حالا پاها مو بی اراده به زمین می زدم ولی دلم می خواست پاهامو میخ زمین می کردند و نمی تونستم تکون بخورم . -مبین برو پاهامو داشته باش نذار تکون بخورم .. میلاد جون کیرتو فرو کن توی دهنم به من امون نده نذار حرکت کنم . بازم مادرتونو رسوندین به بالا بالاها حالا دیگه مشتامو می زدم زمین و دستامو تکون می دادم میلاد که کیرش بود توی دهنم دو تا دستامو هم نگه داشته بود . به غیر از معین که داشت منو می گایید اون دو تا پسر در یک حالت تعادلی خوبی قرار نداشتند .. دیگه تکون بخور نبودم . بیچاره معین داشت آخرین زورشو می زد ولی نمی دونم چرا ار گاسم بشو نبودم . حرفم نمی تونستم بزنم . چند بار رفتم کیر میلادو گاز بگیرم ولی سعی کردم با فشار میکش بزنم . میلاد دیگه نتونست جلو آب کیرشو بگیره . دهنمو پر کرده بود . همین جوری همراه با میک زدن کیرش بقیه آبشو هم نوش کردم . پنجه های مبین رو پاهام قرار داشت . معین هم وقتی قسمت بالای پامو یا دستاش آروم چنگشون می گرفت حس کردم که باید به آخرای کار رسیده باشم . نگاهی به ماه گرد و زیبای آسمون انداخته و همراه با تماشای اون حس کردم که آب کسم داره از دور و بر حفره هاش می ریزه . شل شده بودم خودمو ول کردم تا هر جوری که بدنم عشقشه آروم بگیره . میلاد رو متوجهش کردم که کیرشو از دهنم بکشه بیرون . آروم ناله می کردم . معین رو من دراز کشید . اون خیلی خوب می دونست که حال مامانش جا اومده . -معین مبین میلاد هر سه تاتون خسته نباشین . معین جون ! اونو که صداش کردم دوزاریش افتاد -آها مامان متوجه شدم . دسته جمعی مون مشغول بودیم دیگه از دستم در رفت یعنی از کیرم در رفت -.اتفاقا همینو می خواستم بگم که از کیرت در نرفته . اومد و دوباره با چند ضربه ای که به ته کسم کوبید آب گرمشو ریخت توی کسم .. -حالا شد جاااااااااان چه عشق و حالی . این دیگه تکمیل همه این لحظه های خوش بود . ولی یه لحظه حس کردم اگه من و معین رسیدیم به نقطه اوج دو تا پسر دیگه ام هنوز منو نکردن . -مبین و میلاد جان هر جوری دوست دارن با مامانشون حال کنن . مبین : مامان اگه میشه رو شکم بخواب . -چشم عزیزم الان برات دمر می کنم . میلاد جون تو رو هم فراموش نکردم . بچه ها سردتون که نیست ؟/؟ .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 81‎

میلاد : نه مامان واسه چی سردمون باشه . ما داغ داغ هستیم . مبین : مامان منم خیلی داغم . اگه یه کار دیگه ای هم بکنم گرم تر ا زین ها هم میشم .. -مبین جان اگه تو و داداش میلاد دو تایی منو بکنین ناراحت که نمیشی . -نه چه ایرادی داره . اتفاقا این جوری خیلی هم حال میده . تازه اینجا وقت زیاد داریم . دو تایی منو روی تپه از این طرف به اون طرف می کردند تا این که تصمیم گرفتند که منو بین خودشون قسمت کنند . مبین زیر دراز کشید من وسط و میلاد هم اومد پشتم اولش دراز کشیدم رو مبین اونم کیرشو از همون طرف فرو کرد توی کسم ولی میلاد که می خواست فرو کنه توی کونم کمی سختش بود و کیر اون ایستادگی لازمو پیدا نمی کرد که در این حالت بره توی کونم . خودمو بالاتر کشیده و این جوری مشکلو رفع کردم -عزیزم معین جون چرا خودتو کنار کشیدی بدنت سرد میشه . بیا تو هم حال کن پسرم . دلیل نمیشه که حالتو کردی خودتو کنار بکشی . این قدر ملاحظه کار نباش -مامان بذار داداشا راحت باشن و کیفشونو بکنن . وقت زیاده -عزیزم مامانت دوست دخترت .. عشقت هوست نفست داره بهت میگه .. بیا عزیزم کیرت رو بذار توی دهنم تا واست ساک بزنم .. حس می کردم که هر چقدر هم که مبین و میلاد بهم حال بدن بازم نگام به دنبال کیر معینه . نمی دونم چرا شاید واسه این که اون در بد ترین و سخت ترین شرایط به کمک من اومده بود و تابو شکنی ها توسط اون انجام شده بود . در هر حال مبین هم کیرشو کرد توی دهنم تا خوشی ها و لذت های من تکمیل شه . لذت های جسمی و روحی . بعد از چند دقیقه کیرشو در آورد تا من براش بمالم . صدای پرندگان شب .. صدای آرامش جنگل و گاه از دور دستها صدای شغالها هم به گوش می رسید . طبیعت زیبا در دل سیاهی شب به ما آرامش می بخشید . راستی این ماشینایی که از جاده رد میشن می دونن که یه مادر با سه پسرش این جاده رو زیر پای خودش داره این زمینو زیر پاش داره و این آسمونو بالا سرش ؟/؟ دنیا از آن من و سه تا پسرام بود .. مبین : اووووففففففف مامان گلم . مامان نازم مامان قشنگم .. -جااااااااااان چیه عزیزم چه احساسی داری .. -چقدر همه جا آرومه مامان . چقدر این جنگل سیاه رو روشن می بینم . دلم می خواد این شب تموم نشه . این ستاره به همین صورت خوشگل و ناز بالا سرمون باشن و ما به دیدن اونا حال کنیم .چی می شد مامان ؟/؟ در همین حال که کیر معین رو با کف دستم می گردوندم و باهاش بازی می کردم گفتم عزیزم فرض کن که ستاره ها همیشه روشنن . این ستاره های قلب و زندگی تو هستند که باید همیشه روشن باشند تا در هر شرایطی بتونی از زندگیت لذت ببری . فراموش نکنی در کجای کاری . خودت و آدما رو فراموش نکنی . فراموش نکنی که دنیا مال همه هست . واسه اینه که همه ازش لذت ببرن . -مامان چه حرفای قشنگی می زنی .. -میلاد کیرشو طوری فرو کرده بود توی کونم که نه تنها درد نداشت بلکه خیلی هم لذت می بردم . حس می کردم که عضلات کونم و داخل سوراخش خیلی به مالش و ماساژکیر نیاز داشته .. دو تا کیر با هم می رفتند توی سوراخ و با هم بیرون کشیده می شدن و همین سبب می شد که چشام در اون فضای آرامبخش طبیعت باز و بسته شه و یه احساس سستی عجیبی بکنم . اصلا احساس سر ما که نمی کردم هیچ یه داغی خاصی رو در وجودم حس می کردم . معین حالتشو نسبت به من طوری قرار داد که بتونم لباشو ببوسم . با یه بوسه گرم و داغ احساس می کردم که تمام بدنم داره می سوزه و هیچی نمی تونه سر حالم کنه جز این که یه بار دیگه ار گاسم شم . با این که کیف می کردم ولی می دونستم به این زودی نمی تونم به اوج برسم . چون یه بار توسط معین تکمیل شده بودم . لحظاتی رو در سکوت سپری کردیم . شاید واسه این بود که من و معین لبامونو از رو لبای هم ور نمی داشتیم . سکس و بوسه بهمون آرامش می داد . حس کردم کیر معین در میان دستای من دچار حرکت و لرزش خاصی شده . مادر فداش چه جوری باهام حال می کرد که با این جور مالشهای من یک بار دیگه آب کیرشو تو دستای من خالی کرد . لذت می بردم از این که در این شرایط هم با این که یه دفعه آبشو خالی کرده ولی از بس هوس داره یه بار دیگه هم تونسته خودشو خالی کنه . وقتی که داشت آبشو توی دستم خالی می کرد چند بار پشت سر هم خیلی آروم لب پایینی منو میون لبهاش قرار داده به طرز خاصی میکشون می زد . . چقدر از این کارش خوشم میومد و این لذت به اون قسمتهایی منتقل می شد که میلاد و مبین داشتند با کیرشون منو می کردند .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 82‎

مبین و میلاد دو تایی شون ول کنم نبودند . معلوم نبود اینا دیگه با کیرشون چیکار کردن که با مقاومتی زیاد داشتن منو می کردن . مبین رو زمین دراز کشیده بود پشتش به زمین و چشاش به طرف آسمون بود . داشت با طبیعت زیبا حال می کرد . می دونستم که این حال و هوا بهش آرامش میده و داره به این فکر می کنه که بازم از این شبهای بهشتی در کنار نسیم بهشتی روداره یا نه . چراغها ی روشن ماشینا که از اون پایین در رفت وآمد بودند آخ که چه حالی داشت ! دلم می خواست همه اون آدما می دونستن که من زیر کیر پسرام دارم حال می کنم و آب از آب تکون نخوره . . -مبین جون عزیزم حس می کنم که دیگه باید یواش یواش تندش کنی . مامانت باز داره می پره بال بال می زنه از اون پروازی هاست .. میلاد جون تو اگه می خوای خالی کنی توی کونم بکن . بکن شاید حالم بیشتر جا بیاد .. چقدر بهم می چسبه .. کی میگه نسیم پاییزی بده و خطرناکه .. کی میگه سم داره . هر نسیمی که به بدنم می خورد انگاری هوسو در تمام تنم پخش می کرد . و منو بیش از پیش وادارم می کرد که از پسرام تقاضای کیر بکنم .. -مامان تو که الان دو تا کیر توی سوراخاته .. همینه دیگه داداش هم که الان رو ز مین ولو شده . .. -بسه دیگه ..تند تر تند تر .. -مامان آب من داره میاد . -بریز میلاد جون .. فدات مبین .. همین طور ولم نکن ولم نکن .. معین هم از جاش پا شد و اومد شروع کرد به بوسیدنم تا به نوعی مکمل داداشاش بشه .. -آخخخخخخخخ .. مامان کیرم کیرم .. مبین داشت ناله می کرد .. خیلی به خودم فشار آوردم تا از لذت ارگاسم لبای معین رو گاز نگیرم .. مبین تونسته بود منو ار ضام کنه . کیر معینو فقط تو دستام داشتم که هر لحظه چنگش گرفته ولش می کردم . اونم از این کار من لذت می برد و چیزی نمی گفت . بوسه معین هنوز هوسمو زیاد می کرد . مبین آبشو سر بالایی روونه کسم کرد . دقایقی بود چهار تایی مون رو چمنها و رو هم افتادیم . یه پتو نخی بزرگی رو که همرام آورده بودم انداختم رو تنمون تا سر ما نخوریم . درسته هوا سرد نبود ولی بدنی که داغ باشه و یک دفعه در فضای خنکی قرار بگیره با این شریط ما احتمال سر ما خوردگی پهلو و کلیه درد زیاده .. اون زیر چهار تایی مون همو بغل زدیم و دست از شیطنت بر نمی داشتیم . من بیشتر اونا رو اذیت می کردم . به کیرشون دست می مالیدم و اونا رو تو چنگم می گرفتم . گاهی هم فشارشون می دادم . میلاد : مامان چه کیفی داشت اگه تا صبح همین جا می خوابیدیم -آره پسرم یه عشق و حال خوبی می شد . اون وقت صبح با بیدار باش برادران بسیجی و اماکن از خواب بیدار می شدیم . . دسته جمعی میفتیم هولفدونی .. میلاد : مامان اون وقت توی زندان هم می تونیم کاری بکنیم -آره میشه کاری کرد . فقط اونجا حموم و استخر و جکوزی و سونا و جنگل و دریا نداره .. نمی دونم چی شد که دسته جمعی مون خندیدیم . حس کردیم که باید کمی هم درددل کنیم . دیگه همه مون به نحوی از سکس و با هم بودن ار ضا شده بودیم و دیگه می چسبید که یک مرحله در استخر بالا و یه مرحله هم در استخر پایین بر نامه بذاریم . هر یک از بچه ها به نوبت منو می بوسید . انگاری این ما نبودیم که تازه داشتیم با هم سکس می کردیم . از همون زیر دستمونو می ذاشتیم لاپای یکی دیگه .. . بازم به سقف پر ستاره بالای سرم نگاه می کرد م و هوسم زیر سینه ها و دور و بر کسم جمع می شد .. -پسرا هم کسمو بمالین و هم سینه هامو . معین کف دستشو رو کسم کشید و مبین و میلاد هم بهشون نفری یه دونه سینه رسید . دیگه پتو نخی رو از رو خودمون کنار ندادیم و زیر همون مشغول بودیم .. میلاد : مامان چقدر با حاله -آره عزیزم منم دارم حال می کنم . --پسرا اگه من خوابیدم کاری به کارم نداشته باشین . نگین که خسته شدین و می خواین از دور و بر مادرتون برین کنار . آفرین پسرای گل من . چشام آروم آروم باز و بسته می شدند . هم دلم می خواست بخوابم و هم بیدار باشم و به زیباییها نگاه کنم . ولی نمی شد که همه جوانب رو داشته باشم . چند دقیقه ای رو خوابیدم . می دونم بیشتر از ده دقیقه نشد . چون در این فاصله بار ها و بار ها صدای پسرا رو شنیدم و در یه حالت بین خواب و بیداری بودم . با لاپام و دو تا پام به دست معین فشار می آوردم . دوست داشتم کس منو بیشتر توی چنگ خودش داشته باشه هوس منو زیاد می کرد . -انگشتاتو بکن توش . بفرست اون انگشتا رو بره توی کسم . آخخخخخخ عزیزم . دارم آتیش می گیرم . زود باش .. -چیه مامان حالت خوش نیست ؟/؟ تو که دو بار ار گاسم شدی . کمی از توانتو بذار واسه فردا و فر دا های دیگه . اگه بازم جا داری وقتی که رفتی پایین بازم تر تیب تو رو میدیم ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .



شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 83‎


باشه مامان گلم هر چی تو بگی .. انگشتاشو کرد توی کسم . نگاهم به آسمون و ستاره هایی بود که داشتند مهسای بی پروا رو نگاه می کردند و گویی که در لذت من شریک بوند . از اون طرف دو تا پسر دیگه دستاشونو روی قسمتهای دیگه ای از بدنم گذاشته بودند و داشت خوابم می برد . چقدر دلم می خواست رو همین تپه ها و در هوای باز می خوابیدم . لذتی که این فضا بهم می داد آن چنان آرامشی در من ایجاد می کرد که حس می کردم روحم به نزد ستارگان رفته .. بالاخره رضایت دادیم که بریم پایین . از اونجایی که می دونستم امکان داره یه زمانی چهار تایی مون رو یه تخت بخوابیم یه تخت بزرگتر هم سفارش داده و دیگه حسابی خودمونو روش ولو کردیم . پسرا نگاه کنین ما الان رو اون تپه ها بودیم هرچند تاریکه ولی نور ماه کمی روشنش کرده . چقدر قشنگه . نگاه کن ما اومدیم پایین . ولی ستاره ها همون بالان . هر بار که به آسمون و ستاره ها نگاه می کنم با خودم میگم راستی چرا این قدر ستاره آفریده شده ؟/؟نمی دونم شاید به دنیا اومدن تا به دنیا اومدن و سکس ما آدما رو ببینن . میلاد : دیدن سکس آدمای در حالت عادی موردی نداره . سکس مادر با پسراشو دیدن خیلی حال میده مبین : چی میگی مگه ستاره ها هم با این چیزا حال می کنن . در همون وضعیت ما و پسرا رفتیم توی هم . .اگه پسرا سیر نمی شدند باید به اونا حق می دادم ولی من دیگه چرا من که توسط سه نفر سیر می شدم . در هر حال اشتهامو حسابی باز کرده بودند . بچه ها یه چند ساعتی رو بخوابیم بد نیست . با این که من خیلی هوس دارم و مشتاقم به این که شما همین جور با هام مشغول باشین . پسرا هم با این که بزرگ شده بودند ولی حرف شنوی خوبی داشتند . چون می دونستن که اگه دست از پا خطا کنن مامان اونا رو تحریم می کنه . اون وقت باید برن با کیرشون بازی کنن . ولی اونا رو از ساعت 7 صبح به بعد آزاد گذاشتم . می دونستم دل تو دلشون نیست . چون طوری دراز کشیده بودم که کون بر جسته . گنده من رو به بالا قرار بگیره و در یه حالت دمری قرار بگیرم . اونا هر سه تاشون خیلی به کونم علاقه داشتند . نمی دونم باید بیدار می شدم و متوجه می شدم که با کیر کدوم یک از اونا از خواب بیدار میشم . همین طور هم شد . وقتی کیری رو توی کسم حس کردم فهمیدم که باید ساعت 7 صبح شده باشه . کیر معین نباید باشه . من چشامو بسته بودم و می خواستم حدس بزنم . احتمالا باید کیر مبین باشه . زیر چشمی به ساعت نگاه کردم . پنج دقیقه از هفت صبح گذشته بود .دستاشو رو کون من قرار داده بود و آروم آروم عقب و جلو می کرد . حس کمی درد و سوزشو می کردم ولی نمی دونم چرا اول فشار بیدار نشدم . شاید از بس خسته بودم و خوابم سنگین حالیم نشد که کی کیر رفت توی کونم . حالا که حس داشتم کسم شده بود مثل یک غلتک که کیر مبین رو خیلی راحت توی کسم به حرکت در می آورد . بعد از بیدار شدن از خواب این حرکت اون خیلی می چسبید . بچه ها یکی یکی بیدار شدند . رفتم تا یه دور برگردم و میلاد رو که تازه بیدار شده بود بغل بزنم مبین جونم دیگه تاب نیاورد و از همون طرف آبشو توی کسم خالی کرد . . -مبین بکش بیرون با میلاد کار دارم . میلاد هم اومد روم و بغلش زده اونم منو به صورت طاقباز گایید و یه ناشتایی هم اون به خوردم داد ولی نمی دونم چرا این معین قصد بیدار شدن نداشت . دلم پیش اون بود . خیلی خسته اش کرده بودم و بیشتر از اون دو تا داداش واسم انرژی صرف کرده بود . فکر کنم اون دوست داشت توی استخر بیشتر با هام کار کنه . اولین خاطره شیرین ما در استخر که شاهپور خان اومده بود و ما از هم فاصله گرفتیم .. در این آب سرد چه آتیشی گرفته بودم . ولی حالا هوا مثل اون روزا گرم نبود با این حال می شد تنی به آب زد . یه قسمت از استخر بعد از ظهر ها آفتاب می گرفت و یک قسمت وسیعی از اون صبح می رفت زیر پوشش آفتاب .دو تا پسرا که دیگه کیر و کمرشونو سبک کرده و از تخت رفتن پایین خودمو به معین نزدیک کرده گفتم پسر باورم بشه که تو هنوز خوابی ؟/؟ -مامان دو ساعت دیگه که هوا گرم تر شد و آفتاب تیز تر آب تنی توی استخر خیلی حال میده اون وقت خیلی راحت تر می تونم باهات حال کنم -بد جنس می دونستم که همچین خیالاتی در سر داری . حالا اگه من هوس داشته باشم باید این هوس خودمو چیکار کنم ؟/؟ -اون دو تا داداش منو خسته کن و تو هم با هاشون حال کن . بغلش کردم و اول کیرشو گرفتم توی دستم و گفتم پسر این که هنوز هیچی نشده حرکت کرد اومد جلو . واسه چی واسه یه تیکه سوراخ ما ناز می کنی . اینو که گفتم پاهامو انداخت رو شونه هاش و آتیش بازی رو شروع کرد ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 84‎


من و معین مدتی رو با هم در رختخواب حال کردیم ولی اون توانشو گذاشته بود برای استخر . مامان اگه بدونی دلم چقدر برای اون با هم بودن در استخر تنگ شده و هوس اونو دارم . اگه بدونی چقدر لذتشو می برم که حتی به اون ساعت فکر می کنم . دلم می خواست شاهپور بیاد و من و تو رو ببینه که دارم تو رو می کنم . این جوری می تونستم حال کنم لذت ببرم که مامان گلم مال منه و دیگه دست هیشکی بهش نمی رسه می تونستم خاطرم آسوده باشه . ولی ترس هم داشت و باید فکر آبرو ریزی رو هم می کردیم . -منم دلم می خواد تمام دنیا بدونه که من دارم با پسرام حال می کنم و به اونا لذت میدم ولی گاهی وقتا یه فر هنگ و تابوهایی در جامعه وجود داره که نه تنها نمیشه اونا رو شکست بلکه اگه بخوای از خط مرزها هم رد شی دستگیرت می کنند . شکنجه ات می کنند و همون جا در حبس نگهت می دارن . شاید هم سنگسارت کنن . یه صبحانه مختصری خوردیم و خواستیم که راه بیفتیم به طرف استخر . هوا گرم تر شده بود . اون دو تا پسر نیومدند . احتمالا خسته بودند . راستش من دلم می خواست بیان که سه تایی با هم حال کنیم ولی معین دلش می خواست تنها منو بکنه و تنها اون باشه که به من حال میده . -دوست داری کدوم بیکنی رو برات بپوشم . -هر رنگ و هر مدلی بهت میاد مامان . ولی دوست دارم اونی رو که به رنگ آبی وبراقه پات کنی که با کفه این استخر همرنگه . قرمز بهت میاد و هر رنگ دیگه ای . کون سفید و گنده تو رو یه جور خاصی خوشگل می کنه دلم می خواد اونو بغل زده نگهش داشته باشم و تا چند ساعت فقط سرمو بذارم روش . -عزیزم زیاد به این چیزا فکر نکن . -پس عمل می کنم . بازم دو تایی مون خندیدیم . خیلی با مزه شده بود . بیکنی دو تیکه رو هم پوشیده بودم . نمی دونم چرا اسم اینا رو می ذارن بیکنی . در واقع یه نوع شورت پیشرفته بودن . بیا بریم زود باش . -مامان خسته نیستی ؟/؟ -مامان مهسای تو و خستگی ؟/؟ ! اصلا حرفشو نزن . وقتی کیر ورم کرده داخل شلوارت رو می بینم تمام خستگی از تنم در میره . وقتی که حس می کنم که این کیر می خواد منوماساژبده و به من حال بده زندگی بده جون بده نمی دونم چرا امروز آفتابو به یه رنگ دیگه می بینم .. زندگی و طبیعت و جنگل و درختای روکوههای جنگلی رو به یه رنگ دیگه می بینم . -آخه مامان پاییزه دیگه آفتابش تیز تره .. -شاید پاییز قشنگ باشه ولی من اصلا از پاییز زندگی خوشم نمیاد . -مامان تو که جوونی -پسرم درسته که من جوان هستم و هنوز اون شور و حال دوشیزه ها و زن های تازه ازدواج کرده رو دارم ولی این پیر هایی رو که می بینی اونا هم یه روزی مثل من بودند . ماهم یه روزی اگه به زودی زود نمیریم به جایگاه اونا می رسیم . اوخ معین چقدر دلم می خواست برای همیشه زیر کیر تو بودم و این لحظات تموم نمی شد . ولی می دونم یه روزی می رسه که فقط فکر این روزا لذت بخشه -مامان من تا زنده هستم در کنارت می مونم و هر جوری که تو بخوای بهت حال میبدم -می دونم تو خیلی با حالی و بهم حال میدی . می دونم که دوستم داری و عاشق منی . می دونم که خیلی خوبی ..-مهسا جونم من همیشه کنارت می مونم بهت حال میدم . دوستت دارم . زن نمی گیرم . -اون دفعه هم بهت گفتم نوه بخوام چی -می تونی خودت به دنیا بیاری -یعنی چه یعنی از تو بار دار شم یا از داداشات ؟/؟ حرفشم نزن . اون وقت آبروم پیش بقیه میره. میگن ببین زنه شوهر نداشته بچه دار شده . تازه گیرم که یه شوهر فرضی هم برای خودم درست کنم خونواده محسن رو چیکارش کنم یعنی بابا بزرگت اینا رو . یه جور دیگه ای نگام می کنن اون وقت . ولی حالا یه احترام خاصی برام قائلن . دوستم دارن و منم اونا رو دوست دارم .. -مامان شوخی کردم . یه کاریش می کنم . ولی مامان گل من همیشه در قلب ما یه جای خاصی داره . -در قلب تو و زیر کیر تو -اوخ مامان حرفای شاعرانه ما رو گرفتی کیری کردی رفتی -بیا تا داداشات نیومدن یه حال دو نفره هم این زیر بکنیم . -چی حس می منی معین -هیچی حس می کنم آب از اون اولین باری که این داخل باهات حال کردم سرد تره ولی گرمای تن مامانم منو گرمم می کنه . چقدر اون روز استرس داشتم . می ترسیدم که تکلیف من و تو چی میشه و تو چه عکس العملی نشون میدی . مامان تو چه حسی داشتی . اون از پشت منو گرفته بود بر جستگی گیرشو رو کونم حس می کردم . دستش رو نافم قرار داشت . -عزیزم دستتو بذار پایین تر لای شورتم . تا جوابتو بگیری . با این که کسم داخل آب قرار داشت ولی کف دست معین که روش قرار گرفت و به طرف داخل پیشروی کرد گفت مامان با این که ما توی آب استخر هستیم ولی خیسی کس تو مشخصه -آره عزیزم اینم حس اون روز منه . حس تو رو خواستن . تو رو داشتن و زیر کیر تو قرار گرفتن . باهات عشق کردن ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 85 ‎


چقدر این خاطره واسم شیرین و لذت بخش بود . خاطرات زندگی آدم خود همون لحظه ها رو هم شیرین و لذت بخش می کنند و تاثیر زیادی درش دارند . به یاد اون لحظه ها .. و به امید آینده . اما من حالا در زمان حال زندگی می کنم . هرچند بعضی از خاطرات من در گذشته شیرین هستند ولی بی اختیار به یاد این دو بیتی از خیام افتادم که موافقان و مخالفان خودشو داره . از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن .. فردا که نیامده است فریاد مکن ..بر آمده و نامده بنیاد مکن ..حالی خوش باش و عمر بر باد مکن .. و من دیگه مدتها بود که با این مسئله کنار اومده بودم که وقتی که به محسن فکر می کنم یه جوری با این وضعیت کنار بیام و به این یاد گار های شیرین و موثری که برام باقی گذاشته فکر کنم . در واقع چه فرقی می کنه . این سه تا کیر هم منشعب از کیر باباشون هستند و من نباید از این نظر سر سوزنی هم ناراحت باشم . . همون تماس و همون حالت .. -معین زود باش منو یه کاریم بکن . دلم می خواد تا اون پسرا بیان با هم یه حالی بکنیم . -مامان نگران نباش تا یه ساعت دیگه نمیان . -شیطون چیکارشون کردی . مگه چیزی بهشون گفتی -تو که معین رو می شناسی . من بچه همون مهسا خوشگله ام . -قربون پسر خوشگلم و کیرش بشم من . -مامان هر بار که لخت می بینمت حس می کنم که قشنگ تر از دفعه قبل شدی . با این که کارامون همش تکراریه و هر چیزی بوی تکرار رو میده ولی واسه من تازگی داره . اون بر جستگی های تن و بدن و اندامت اون تراش سینه هات و نوک تیز ش همه و همه منو وادار می کنه که از قشنگی هات بگم و یه جوری داغ میشم که چیزی جلو دارم نیست . --جلو دار چی نیست عزیزم -همینی که بهت چسبیده -اوووووهههههه هیچی هم این عقب دار من نیست .. خودمو به کیرش مالیدم . -درش بیار . کیرتو در بیار . درسته یه ساعت دیگه هم نمیان . ولی تو که نباید این قدر وقت تلف کنی وقت طلاست -مامان هراس اومدن داداشامو نداشته باش . تازه بیان نه تو از اونا خجالت می کشی نه من و نه خود اونا .. چقدر خوشم میاد از این حال و هوا و رفاقت .. -معین اگه نکشی پایین خودم می کشم .. بازم داشت آتیشم می داد . منم لذت می بردم . حال می کردم . هوس من در یه حالت تدریجی به همه جای بدنم پخش می شد . شورتمو آروم آروم می کشید پایین بعد دوباره می کشید بالا .. -پسر داری چیکار می کنی -مامان دارم حال می کنم . کاش مرد بودی برات توضیح می دادم -عزیزم کون چی داره که تو و بقیه مردا اسیر اونین -نگو مامان یه چیزی درش هست که انگاری یک مرد رو به مقصد و مرادش می رسونه . شورتتو می کشم پایین قالب کون سفیدت رو که می بینم با اون خط وسطشو و اون استیلش زیر این آب شفاف دلم می خواد .. -دلت می خواد چی پسرم . -دلم می خواد گازش بزنم ..-راستشو بگو چی می خواستی بگی -دلم می خواست بگم که کاش می تونستم تو رو زنم می کردم اون وقت تو فقط مال من می شدی .. -اوووووففففففف عزیزم منم دوست داشتم زنت باشم . حالا که نشد و نمی شه . در عوض زن سه تا پسر گل و ناز و با ادب و دانشجو هستم .. .-مزه گرفتن های مبین خیلی بهم حال می داد . دیگه دلم می خواست کارو یکسره کنه . تمومش کنه . اگه این کیر ها و ار گاسم های پی در پی نبود بدون شک افسردگی می گرفتم . شورتمو این بار تا نزدیکای زانو پایین کشیده بوددستم دیگه رفته بود روی کسم . می دونستم در در اون خنکی و آفتاب تیز پاییزی و هوایی بسیار دلپذیر و آرامش جنگل و آبی آسمان سکس چه لذتی میده . کیر معین رو چسبیده به کسم حس می کردم . بازم همون حالت نشاط و عشق .. همون هوس . دستمو همچنان بالای کسم نگه داشته باهاش بازی می کردم . تا این که اون کیرشو خیلی آروم بفرسته اون داخل . کیرش می سوزوند و به طرف جلو و کسم وارد می شد . -مامان آتیش میده .. به من که خیلی می چسبه .. بغلم زد . دستاشو گذاشت رو سینه هام --وووووویییییی عزیز دل .. -جون مامان .. سرمو به طرفش بر گردوندم و زبونمو در آوردم تا اون با جفت لباش و با زبونش یه سهمی هم به اونا بده . ضربات کیرش که تا ته کسم می رسید شدت بیشتری پیدا کرده آبو می شکافت و سر و صدا درست می کرد . -پسر یواش تر . چقدر تو اشتها داری . -مامان دوست نداری تند بگامت؟/؟ -چرا من عاشق اینم که کیرت تیز حال بده .. به موقعش هم نرم و با احساس کار کنه ولی می ترسم صدای شلپ شلیپ آب رسوامون کنه -مهسا جون مگه قراره هر کی صدای گاییدن تو رو شنید بپره بیاد این جا ؟/؟ -چه می دونم .. -.. بکن بکن .. بازم تند تر بزن .. هر قدر دوست داری صدا بده .. چقدر خوشم میومد . چقدر همه جا قشنگ بود .. طبیعت هنوز رنگ تابستونو داشت ..... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 86 ‎


تند تر معین جون . من چه حالی دارم می کنم . اگه بدونی این داخل چقدر داغه .. -مامان کیرمو که داری می سوزونی . دیگه داره آب میشه اون داخل . -اگه آبش کنی باباتو در میارم -اگه درش بیاری دیگه ما کاره ای نیستیم -یادش به خیر . خدا رحمتش کنه . اون الان از این که ما چهار تا خوشبخت و راحتیم خیلی خوشحاله . -فکر نمی کنی از این که ما به این صورت کنار هم هستیم ناراحت شه . -می خواست تنهامون نذاره . ولی من این طور فکر نمی کنم . چون مردی که زنشو دوست داشته باشه راحتی و خوشبختی اونو می خواد و با این چیزا ناراحت نمیشه -جدی میگی ؟/؟ -آره عزیزم . هر وقت خودت زن گرفتی متوجه این چیزا میشی -ولی مامان تا وقتی که تو هستی من زن نمی خوام . هر چی که زن به آدم میده مامان آدم میده مگه من مرض دارم خودمو اسیر و گرفتار کنم ؟/؟ مدام دستور بده و بگه این کار رو بکن و اون کار رو نکن . این که نشد زندگی . -حالا کارتو بکن پسرم .کستو بکن .. اگه بدونی -مامان پس از این همه مدت که کردمت چرا که ندونم . چرا ندونم که چه حالی داره این جوری حال کردن با مامان ناز و دوست داشتنی خودم .. . -ببین میگم شاید برادرات هم بخوان بیان و اونا هم هوس کنن . به هر حال همه تون به سن قانونی رسیدین و جامعه بین المللی و اروپا و امریکا هم دیگه قبول داره که سکس ما اشکالی نداره . پس ما چرا از این مزایا استفاده نکنیم . یه خورده خودمو می کشونم جاهای کم عمق تر که نصف کون و تقریبا تمام کسم بیفته بیرون آب و تو راحت تر بتونی اونو بکوبونیش . -آها حالا شد یه چیزی . کیر معین مثل یک کیر ماشینی بود از اونایی که توی فیلمها دیدم و عین برق و فر فره کار می کرد و حال می داد . دستمو گذاشته بودم دور یه میله ای .. معین همین جور کیرشو می کوبوند به کونم تا ته کسم بره .. -آخخخخخخ بززززززن می خاره .. کیر می خواد آب می خواد آب داره -مامان کیر که توی کسته .. بازم کیر می خوای ؟/؟ این یکی بست نیست .. داشته باش داشته باش -اوووووفففففف چرا معین کیر تو وقتی بهم حال میده واسم کافیه .. حالا محکم تر . دارم از حال میرم .. ببین چقدر آسمون قشنگه .. بازم گنجیشکها دارن واسه من و تو می خونن . نگاه کن دو تا پرنده روی اون درختو ببین دارن همو می بوسن .. اووووفففففف اونجا رو یه گنجشک رفته رو یه گنجشک دیگه .. مثل همین حالتی که تو الان پشت من قرار گرفتی و داری منو می کنی .. اونا دیگه معلوم نیست چه جور لذت می برن . هر موجودی به اندازه ساختمون بدنش .. هر موجودی فکر می کنه به اوج لذت می رسه و از دنیا همون بهره ای رو می بره که براش تعیین شده . -اووووفففففف مامان مامان .. -نگو بازم می خواد آبت بیاد . ببینم کون سفید من دلتو زده ؟/؟ با پنجه هات روش چنگ بنداز . چنگ بنداز . فشارش بگیر . کونمو دوستش نداری ؟/؟ نمی خوای ؟/؟ -چرا مامان می خوام می خوام . وقتی که آب از روش چکه می کنه نمی دونی که چه حالی میده . -بگو تعریف کن . من خوشم میاد تو این جوری ازم لذت می بری .. با حرفای معین و ضربات شدیدی که بهم وارد می کرد حس می کردم که هر لحظه دارم به ارضا شدن نزدیک میشم . حالا دیگه انتهای میله های پرش رو در دستام گرفته و به اون فشار می آوردم ..-اوووووخخخخخخخ چه کیفی داره .. معین ولم نکن -مامان زود تر . نزدیکه آبم بریزه توی کست -اوووووفففففف نگوووووو نگوووووووواین همه دیشب آبت اومد بازم داری پسر ؟/؟ چقدر تو حریصی . -مامان دست خودم نیست . کون ژله ای و بر جسته تو هر چی آب کیر و کمر رو توی بدن من می لرزونه . طوری می کنه که انگاری تمام آبم می خواد توی کست خالی شه . -یه کمی دیگه .. داره میاد . داره میاد .. امون بده . اوووووخخخخخخخخ جووووووووون جووووووووون کسسسسسسسم کسسسسسسسسسم آتیششش .. داره آتیش می گیره برو بگو آتیش نشونی بیاد خاموشش کنم .. اوووووفففففف همین جور داره ازم می ریزه .. ولم نکن بزن . بزن به کسسسسم . حال بده زود باش . ..لحظاتی بعد ساکت شدم . -حالا اگه دوست داری تمومش کنم . من که دیگه تموم شدم .. حالا آب کیرت رو می خوام که خنک شم . دوستت دارم . دوستت دارم . هر طوری دوست داری کیرت رو بکوبون به کونم .. -مامان می خوام کونتو بلرزونم کستو بترکونم . -بترکون بلرزون . هر کاری که دوست داری انجام بده . آتیش بزن . معین کیرشو محکم می زد به کونم و کیر تا ته کس می رفت .. -اووووففففففف مهسا جونم کونت عجب لرزشی داره . . خیلی باحال می لرزه . اون حلقه و سوراخ کست چقدر قشنگه . سوراخ کونت که همش داره بهم چشمک می زنه ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 87‎


معین دیگه وقتشه وقتشه حالا دیگه باید خالیش کنی . باید بریزیش توی کسم وبهش حال بدی . -مامان این دیگه آخر خط که نیست ..-پس آخر خط کجاست ...انگشت وسطی خودشو کرد توی کونم و تا ته گذاشت که بره .. -معین چیکار می کنی . کونم دردش گرفته .. -مهسا جونم کیرم که میره توی کونت دردت نمی گیره . چطور این انگشت دردت آورده .. -نمی دونم شاید اون موقع آمادگیشو دارم . حالا بکن ادامه بده . ولم نکن دیگه . با هام حال کن . تر تیب منو بده .. اوووووههههههه خوشم میاد . بذار حالشو ببرم . حال کنم . خوشم میاد .. -پسرم کیرت چقدر سفت شده . -شاید واسه سر مای آب باشه . ولی تو و کوس تو منو داغم کردین . -آبتو می خوام . آبتو می خوام زود باش . . پاهام از هوس سست شده بود با این که ارضام کرده بود ولی هوسم می رفت که بر گرده ... از اون دور دو تا پسر دیگه رو هم دیدم که دارن دست تکون می دن . معین هم براشون دست تکون داد و ازشون خواست که فعلا صحنه رو ترک کنن . -مامان داره می ریزه .. آبم دیگه داره میاد . بریزاون داخل گرمم کن .. جوووووووون حس می کنم تمام تنم گرم افتاده .همون چیزیه که من بهش احتیاج دارم . و می خوام . من می خوام .. داره میاد داره می سوزونه . هر جهش آب کیر معین به داخل کسم تمام تنمو داغ می کرد . گرم می افتادم و دلم می خواست بازم منو بکنه . معین تا اونجایی که می تونست آبشو خالی کرد توی کوسم . -جووووووووون همینو عشق و حاله . من همینو می خوام . همینو .. چقدر زود کیرتو کشیدی بیرون . -داداشا منتظرن . -بهونه داداشا رو نکن . من می دونم تو الان چی می خوای -مامان . یه کمی هم هوای ما رو داشته باش .. کون دادن هم کمی درد داشت ولی همین که سوراخ کون تا حدودی بهش عادت می کرد تا حدودی هم لذت بخش می شد . -مهسا جون آب شفافه .. یه خورده از کست داره می ریزه بیرون چه منظره قشنگیه . --کارتو بکن . خودشو به من چسبوند و کیرشو هم به سوراخ کونم فشار داد . -کاش منم می تونستم صحنه رو ببینم . . معین کیرشو کرد توی کونم . از اونجایی که آب سر د بود به سختی کمی از کیرش رو کرد توی سوراخ کنم . عضلات سوراخم کمی سفت شده بودند . دستمو هم گذاشتم روی کسم و اونو به سمت عقب و بالا فشارش می دادم تا آب کیر دیگه بیشتر از این بر گشت نکنه . -خوشم میاد خوشم میاد .. چقدر دلم می خواست کنار استخر دراز می کشیدم و می افتادند رو تنم و سه تایی منو می کردن . - کردن کون مامان کیف داره ؟/؟ -همیشه کیف داشت . همیشه . -پس زود باش تا می تونی کیف کن . . با کف دستش حسابی می زد به کونم -مامان اگه بدونی کونت چقدر سرخ شده . یه قسمت از کونت سرخ و یه قسمتش هم سفید شده .. دستاشو دور سینه و کمرم حلقه زده بود آخخخخخخخ بیشنتر بهم بچسب دستمو بردم عقب تر و بالاتر . حالا کف دستم هم روی کسم بود و هم قسمتی از کیر معین رو لمس می کرد و اونو به کونم می فشرد . -معین جان بزن همین طور محکم تر . خوب می تونی حال بدی . داری یه کاری می کنی که از کون دادن هم خیلی خوشم بیاد . نمی دونم فقط تو می تونی بهم بگی که چرا من از سکس با تو خسته نمیشم .. حس کردم که داخل سوراخ کونمم داغ شده یه داغی همراه با یه نرمی خاص و با چند تا پرشی که انجام شد دیگه دونستم که عزیز دلم آبشو توی کسم خالی کرده -مامان خوشت اومد -فرا.وون . خیلی زیاد . حالا دیگه وقتشه که به داداشات هم بگیم که ببان و اونا هم به یه فیضی برسن از استخر اومدم بیرون تا یه حال و هوایی عوض کنم . خودمو با حوله خشک کردم تا بدنم سرد نشه . -مامان اگه خسته ای بریم استراحت -نه عزیزم داداشات هم دل دارن و اونا هم یه انتظاری ازم دارند . دیشب که روی تپه با هم بودیم و حالا هم دوست دارن که داخل این استخر هم با هم باشیم و لحظه های خوبی رو در کنار هم داشته باشیم . لحظه هایی به یاد ماندنی . .-معین نرو تو هم باش حالا اگه خسته شدی می تونی فعالیت کمتری داشته باشی . هیچ اشکالی نداره . مبین و میلاد هم اومدند . مبین : داداش حالا تنهایی می خوری ..؟/؟ میلاد : معین جان قرار نبود این قدر بی معرفت باشی .. معین : دیگه پیش مامان مهسا نمی خواین فیلم بیا ین . من که مجوز انفرادی خوردن مامانو از شما گرفته بودم ولی حالا سه تایی با هم می خوریمش .. -ببینم پسرا اگه منو بخورین دیگه کی واسه شما غذا آماده کنه .. سه تایی شون یه بار دیگه یه قسمتی از بدنمو در چنگ خودشون گرفتن . . خیلی باید باهام ور می رفتند تا اون جوری که دوست داشتم خوشم میومد . واسه این که به اندازه کافی معین گلم حالمو جا آورده بود . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 88 ‎


مبین و میلاد خیلی هیجان زده بودند از این که می خوان با هام توی استخر حال کنند . معین کمی خسته نشون می داد ولی ازش خواستم که اونم باشه . دلم می خواست سه تایی شونو با هم و در کنار هم می دیدم که چه جوری هوای منو داشته می خوان با هام حال کنن . خطاب به اون دو تا تازه وارد گفتم پسرا اگه خسته این و حالشو ندارین بذارین واسه بعد .. میلاد : ببینم حالا داداش سیرت کرده دیگه نمی خوای هوای ما دو تا رو داشته باشی ؟/؟ رفتم جلو و صورتشو بوسیدم و بغلش زدم و در حالی که دستمو به سمت کیرش دراز کرده اونو در چنگم گرفتم و از یه طرف دیگه هم کیر معینو با اون یکی دست خودم گرفتم . -مهسا به همه تون و به همه اینا نیاز داره .. مبین صداش در اومد و گفت پس من چی مامان .. -عزیزم معلومه تو هم هستی دیگه . حالا با دو دست که نمیشه به خوبی سه تا کیر بلند کرد . من نخواستم اونا رو به هم بچسبونم . می خواستم بگم که به همه شما توجه دارم و امید وارم که اینو به خوبی بدونین . حالاچرا دارین وقت تلف می کنین . ما اومدیم که از این آب و هوا و طبیعت زیبا لذت ببریم . چند روز دیگه که هوا سرد تر شد باید صبر کنیم که کی تابستون و فصل گر ما میاد .اون وقت دست دوست دختراتونو می گیرین و میایین به همین فضا . دیگه کجاست که از مامانتون یادی بکنین . باید یواش یواش یاد بگیرین که با دخترای دیگه هم چه بر خوردی داشته باشین . سه تایی شون همچین بهشون بر خورده بود که فکر می کردند بد ترین فحشها رو به اونا دادم . درحالی که من داشتم خیلی واقع گرایانه با اونا حرف می زدم . ..معین : مادر !حالا نمی خوای در مورد این مسائل با هامون حرف بزنی . به جاش بهتره با حال خودمون حال کنیم . نکنه داری از این حرفا می زنی که ما رو تنها بذاری . با خشم یه نگاهی بهش انداخته و گفتم اگه من هر کاری می کنم به خاطر شماست . همان طوری که تا به حال بوده از این به بعد هم خواهد بود . -مامان حالا چرا ناراحت شدی . سه تایی شون واسه این که از دلم در بیارن سنگ تموم گذاشتند . خودمو روی آب سبک کرده تا ببینم یکی یکی این پسرا چیکار می کنه . میلاد که دستاشو گذاشته بود لای پام و با کسم ور می رفت . مبین هم در حال مالوندن کمرم بود ومعین هم داشت نگام می کرد .. دلم می خواست واسش ناز کنم و مثلا بهش بگم که حالا که فکر می کنی مادرت چشم و دلش دنبال مردای دیگه ایه پس بهتره تو هم دیگه به من دست نزنی و فکر نکنی که راحت می تونی منو در اختیارت داشته باشی . از اون حالت صاف در اومدم . میلاد از پشت و مبین هم از جلو منو در میونشون گرفته خودشونو بهم چسبوندند . .. با این حال یه نگام متوجه معین بود که چیکار می کنه .یه لحظه حس کردم که از آب می خواد بره بیرون .که اگه این کارو می کرد دلم می شکست و ازش خیلی ناراحت می شدم . به طرز خاصی نگاش کردم تا حرف دلمو خواسته مو بهش گفته باشم .. . دیوونه واسه ما گوشه چش نازک می کرد . رومو بر گردوندم و چشامو بستم تا حداقل با این دو تا پسری که منو بین خودشون چسبونده بودند حال کنم .. یه لحظه حس کردم که لبایی رو لبام قرار گرفته . سر میلاد که رو گردنم قرار داشت و از طرفی دیدم سر مبین هم داره سینه هامو می مالونه و یک بار دیگه هوسمو زیاد می کنه . از طرفی طعم اون لبایی که رو لبای من قرار داشت واسه من آشنا بود . اون طعم و حس لبای معین بود که به سوی من بر گشته بود . با لذت منو می بوسید و منم لذت می بردم . گرمای دلپذیر آفتاب پاییزی یک بار دیگه حضورشو به ما اعلام کرده بود و این که باید به این لحظه های پر شور شور دیگه ای ببخشیم . هر بار که حس می کردم معین شاید بخواد لباشو از رو لبام ور داره بیشتر اون لبای داغ و شیرینشو می مکیدم . . دیگه داغ شده بودم سرمای آبو احساس نمی کردم . حتی نسیم ملایم پاییزی که به صورت خیسم می خورد خنکم نمی کرد . فقط عشق و هوس پسرام بود که می تونست با داغ کردن و سوزوندن من منو خنکم کنه . منو بسوزونه و آب رو آتیشم بریزه و.. آبشونو می خواستم . . منو به هر طرف که دلشو ن می خواست می گردوندند . کونمواز وسط بازش کرده کیرشونو می کردتد توش . توی آب منو دو به یک می کردند . پی در پی جا عوض می کردند . . یکی دوبار حس کردم که آب داغشونو ریختند توی کس و کون تشنه و منتظر من . . . از اون گوش گیر های ضد آب هم توی گوشم گذاشته بودم که به هر طرف که دلم می خواد در آب حرکت کنم . چشامو بسته بودم و با لذت به لذت فکر می کردم . حس کردم که یه کیر کلفتی داره لبامو باز می کنه . منم بهش نه نگفتم اون معین گلم بود . قبل از این که کیرشو فرو کنه توی دهنم گفتم عزیزم دیگه باهام قهر نیستی ؟/؟ -مامان من غلط کنم که بخوام باهات قهر کنم . اصلا من چیکاره ام . اون وقت اینی که می خواد بره توی دهنت پدرمو در میاره . ..... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 89‎


دلم می خواست داخل آب می خوابیدم . چه لذتی می بردم . مطمئن بودم هیشکدوم از این پسرا از حال و روز خوش من با خبر نیستن . ولی در هر حال باید به فکر زندگی و آینده اونا هم می بودم . دست خودم بود می گفتم تا زمانی که من زنده ام فقط کنار من باشن . همون چیزی که خودشون هم می خواستن . نمی دونم داخل کس و تن و جسم و جون مامانشون چی دیده بودند که دخترای دیگه هیجان زده شون نمی کرد . نمی دونم شاید به اندازه کافی اونا رو تست کرده بودند و چیزی به مامانشون نمی گفتند . با این که بهشون می گفتم برین دوست دختر بگیرین .الان بهترین زمانیه که می تونین حال کنین و از زندگی لذت ببرین ولی اونا گوششون به این حرفا بدهکار نبود . اما اگه می خواستن این کاررو انجام بدن من ته دلم هم خیلی ناراحت می شدم . مادرا خودشون یه حس حسادت خاصی نسبت به عروساشون دارن که به مرور زمان کم میشه ولی من به عنوان یک همسر یا دوست دختر و معشوقه می تونستم یک زن حسود حسود باشم و می دونستم که به موقعش حسادت هم خواهم کرد . ولی چه کنم که باید خود خواهی رو هم میذاشتم کنار . یعنی اونا وقتی که پزشک و مهندس و قاضی هم که شدند بازم می خوان با هام سکس کنند ؟/؟ نمی دونم احترام مادر که واجبه و باید در هر حالی رعایت حالشو کرد . این چه مرضیه که دامن گیر بیشتر آدماست . وقتی که دارن در حال حال می کنن یا باید به گذشته فکر کنن یا آینده .. مهسا ..مهسا افکار مزاحم رو از خودت دور کن . اون لحظه هایی رو که منتظر بودی که درش با تمام وجودت کیف و عشق و حال کنی اومده . همین زمانیه که الان درش قرار داری . حال کن حال کن . جااااااا ن سه تا کیر یکی از یکی تازه تر .نمی دونم مال معین چرا کلفت تر و قبراق تر نشون میده و لذت بخش تر از همه هست . ولی من هر سه تا شو دوست دارم . می خوام که هر سه تا شو بخورم . رفتیم لبه استخر من تنم در آب قرار داشت . مبین رفت زیرم دراز کشید و کرد توی کسم البته به بدنش شیب و زاویه داد و کمرشو به کناره استخر تکیه داده سرشو گذاشت بیرون و میلاد هم فرو کرد توی کونم . معین هم از کناره ها اومد و کیرشو فرستاد که بره توی دهنم . دیگه نمی تونستم حرف بزنم . فقط بهشون گفته بودم تا چیزی نگفتم به کارشون ادامه بدن . تا هر وقت که حال کردن من طول بکشه نباید دست از سر کس و کون من ور دارن . و این که آبم داره می ریزه و داره میاد نداریم . اگرم ریخت یه جوری همون داخل با سوراخ هماهنگ کنن که بیرون نزنه و دوباره شقش کرده به گاییدن ادامه بدن . خوردن کیر معین با این حس که دو تا کیر دیکه از پایین و از پشت در حال فعالیت هستند چه مزه ای بهم می داد !عشق و حال و صفا و هوس و هوا و این همه خوشبختی رو حس می کردم که شاید حق من نباشه که لمسش کنم . ولی وقتی که چهره شوهر مهربون و قشنگم رو مجسم می کردم که یه لحظه بدون خداحافظی غیبش زد و رفت اون دنیا و همچین از چند طبقه ساختمون و از پشت افتاد پایین که تا چند دقیقه ندونستم که چی شده و به ناگهان اون بلا بر سرم اومده بود حس می کردم که این خوشبختی و راحتی و لذت حقمه .. با این که حرکت داخل آب واسه پسرای گلم خسته کننده بود ولی مبین و میلاد داشتن از جون مایه می ذاشتن تا مادرشونو به بهترین وجهی راضی نگه داشته باشن . سردی آب . گرمای سه تا کیر . فکر به هر کدوم از اونا آتیشم می داد . دستای معین رو سینه هام قرار داشت . لحظه به لحظه داغ تر می شدم پسرام منو بیشتر تحریک می کردند . حس می کردم که بیش از اندازه و اون حدی که انتظار داشتم سست و بی حال شدم . کونمو به نوبت رو کیر مبین و میلاد حرکت می دادم و به نوعی قصد داشتم بهشون بگم که کارشونو سریع تر انجام بدن . اصلا تمام کار و زندگی من شده بود سکس و خوردن و خوابیدن . نمی دونم چرا حس و حالی برای انجام کارای دیگه نداشتم . دوست داشتم خودمو با کارای دیگه مشغول کنم ولی انگار به چیز دیگه ای نمی تونستم فکر کنم . فقط به این فکر می کردم که کی می تونم خودمو در اختیار حداقل یکی از اونا بذارم . شاید به این دلیل بود که غم و غصه کار خاصی رو نداشتم از این که برم سر کار و یا این که برای نظافت و کارای متفرقه خونه استرسی داشته باشم . واقعا در رفاه بودن بازم رفاه میاره . فکر نمی کردم سکس دسته جمعی در آب به این صورت لذت بخش باشه . حرکت کیر ها در جاهایی که مستقر شده بودن طوری بهم لذت می داد که انگاری روی موج سوارم و دارم اوج می گیرم .میرم بالا و میام پایین . لحظه های داغ و شیرین . شیرین تر از عسل . دلم هوس عسل معینو کرده بود . دوست داشتم آب کیرشو بخورم . با این که چند بار کمرشو سبک کرده بود ولی می دونستم که اگه فشار میک زدن رو بیشترش کنم بازم میشه شیره کیرشو از پشت کمرش بیرون کشید ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 9 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

مامان تقسیم بر سه


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA