انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 13 از 28:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  27  28  پسین »

شیدای شی میل


زن

 
maaaarmolak2014: عالی بود مرسی خوب نوشتی از کردن زیاد بنویس قربونت

درود بر مارمولک بی ریا و مهربون و عزیز .. چشم ! البته فضاها و صحنه های دیگه ای رو هم در نظر دارم که در اون شرایط هم سعی خواهم کرد به سکس نوجه بیشتری کنم .. با تشکر بسیار از راهنمایی و همراهی تو نازنین ..دوست و داداشت : ایرانی
     
  
زن

 
شیــــــــــــــــــــدای شــــــــــــــــــــی میــــــــــــــــــــل ۵۸

ایستاده در حال گاییدن فروغ بودم . جووووووون چه کونی داشت این کون اصلا سیرم نمی کرد . آخیشششششش خیلی راحت این کیرم رفت توی کون فروغ جون . کون فروغو که می کردم انگاری داشتم کس لاله رو می گاییدم . دو تایی از نظر اندازه خیلی در مایه های هم بودند . -چطوری لاله جون خوش می گذره . ؟ اون و هوتن انگاری دلشو نداشتند که لباشونو آزاد کنن . همچنان در حال بوسیدن هم بودند .ظاهرا سیستنم عشقی اونا تبدیل شده بود به سیستم هوسی . -لاله جون دیدی دلشو نداری از رو هوتن پاشی ؟ -شیدا خوب بلدی منو اذیت کنی ها . اگه دلت می خواد جامو با تو عوض کنم . -واااااااییییییی چی داری میگی من که دو تا سوراخ ندارم . -این هوتنی که من دیدم یه سوراخ دیگه هم برات درست می کنه . خوشم میومد از این که می دیدم لاله من زبون باز کرده و دیگه مثل سابق حالت افسرده ها رو نداره . فری داشت کون لاله رو می کرد من یاد لقبی افتاده بودم که به فری داده بودن و اون فری دو آتیشه بود . مدتها بود که اونو با این اسم خطاب نکرده بودم . هر چند اون اوایل فقط چند بار از این لفظ استفاده کردم . خلاصه دلم می خواست بازم یه جورایی سر به سر ش می ذاشتم و اذیتش می کردم . -دستا بالا فروغ جون .. شلوار پایین -ای بابا من که شلوار ندارم . رو کردم به اون سه نفر -ببینم شما هنوز سیر نشدین ؟ .. لاله می خندید . -اینم خودش یه مدلیه کلی حال میده .. اوووووهههههه هوتن یه جوری بکن که زود تر آبم بیاد .. اینو که دیگه می تونی انجام بدی .. فری : لاله جون اگه دوست داشته باشی من می تونم کیرمو بذارم کنار کیر هوتن و دو کیره کس تو رو بکنیم .در حالی که از پهلو فروغ رو می بوسیدم بازیم گل کرده بود یه اشاره ای بهش کرده زیر گوشش گفتم که می خوام الان برم فرو کنم توی کون فری . نظر تو چطوره . -ببینم تو به کون من حال دادی و ردیفم کردی ؟ ولی خب چون پسر منه و می خواهیم یه خورده بخندیم فقط طوری غافلگیرش کن که متوجه نشه . به شرطی که این کیر در جا جواب بده . رفتم سراغ فری . کمرشو از پشت گرفته امونش ندادم .. -جووووووووون اول قلقلکش اومد . لاله : یه کاری نکنی که کیر فری از توی کون من بیاد بیرون . من تازه به اون عادت کردم . -نه عزیزم من الان کاری می کنم که فری جون با انرژی بیشتری مشغول شه . همین طورم شد طوری فری رو می گاییدم که اون انگار یه نیروی دیگه ای گرفته بود و تا می تونست به سرعت لاله رو می کرد . لذت می بردم وقتی خیسی هوس لاله رو رو کیرهوتن می دیدم . از این که اونا با هم آشتی کردن خوشحال بودم . هر چند سیستم آشتی اونا به نحو دیگه ای بود . -نهههههه هوتن .. خیلی خوشم میاد . فری تو هم از پشت همین جور کونمو بکن . انگشتتم بذار دورش و با اون بازی کن . بذار خوب حال کنم . اوووووووخخخخخخ کسسسسسسسم کونننننننم داره میاد داره می ریزه . جوووووووون وووووییییییی من می خوام می خوام .. هر دو تا تون خالی کنین . من تشنه ام . جفت سوراخم آب کیر می خواد .. آخخخخخخخ .. بریز بریز .. -لاله جون منم کیرم آب داره .. -اونم داشته باش واسه من . فری جون .. اجاره میدی شیدا آبشو توی کسم خالی کنه . واااااایییییی داره میاد داره می ریزه جووووووون اومد اومد .. کسم حال کرد . آخخخخخخخخ دیگه مست مستم . تموم کردم . تموم شدم واااااایییییی حالا هوتن بریز فری خالی کن .. این جور حرف زدنای لاله بیشتر منو به هوس می آورد و دوست داشتم هر طوری شده کیرمو توی یکی از این کس و کونها خالی کنم . ولی سایقه نداشت تا به این حد انزال شم . جو و محیط منو گرفته هوس منو زیاد کرده بود . هوتن آبشو سر بالایی توی کس لاله که ار گاسم شده بود ریخت . فری هم که از پشت پس از چند ضربه پی در ریخت توی کون لاله .. منم که کیرمو از کون فری بیرون کشیده بودم منتظر بودم که لاله و هوتن کی از هم جدا میشن . این هوتن عین کنه به لاله چسبیده بود و ولکن معامله نبود . -هوتن بکش بیرون دیگه .. فری رفته بود عقب و منی های خوش رنگ اون از سوراخ کون لاله در حال عقب نشینی بود . خیلی آروم همه اون آبا رو پاکش کرده تمیزش کردم . می تونستم بذارم توی کون لاله ولی ظاهرا اون دلش می خواست بکنم توی کسش . هوتن هم خودشو از لاله جدا کرد .. اما دوست خوبم هنوز تشنه اش بود . این بار لاله قشنگم برام طاقباز کرد . دوست داشت و دوست داشتم اونو با تمام حس و وجودم بغلش کنم وبکنمش . .... ادامه دارد ... نوبسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
شیــــــــــــــــــــدای شــــــــــــــــــــی میــــــــــــــــــــل ۵۹

-لاله عزیزم یعنی تو هنوز کیر منو هم می خوای اون برات جاذبه و هیجان داره ؟/؟ -فراوون فراوون . دوستش دارم . می خوامش . از همه اینا بهتره . تو هم خواهرمی .. هم برادرمی هم دوستمی هم عشقمی .. بکن منو .. زود باش .. زود باش .. دوستت دارم . دوستت دارم . عاشقتم . به من هیجان بده . عشق بده .. اووووووفففففف زود باش .. خواهش می کنم ولم نکن .. با این حرفای لاله کیرم شق تر شد و هیجانم زیاد تر . -بگو من چیکار کنم . فدات شم عزیزم . عشق من . دوست داری بازم ار گاسم شی یا آبو همون اول خالیش کنم . منم خیلی وقته که می خوام خودمو سبک کنم . -یه خورده صبر کن . می تونی ؟ -به خاطر توآره عزیز دلم . لاله خوشگلم . می تونم به خاطر ت می توم هر کاری رو انجام بدم . لاله با حرفای قشنگ و حشر آمبزش نشون دادکه منو بیشتر از خیلی ها دوست داره . بیشتر از اونایی که اونجا هستند . چقدر از این کارش خوشم اومد . -دوستت دارم عزیزم . مال خودمی .. -منو ببوس .. ببوس منو .. عشق من خواهرخوبم .. -جوووووون جووووووون خیلی به هیجان اومده بودم . دوستت دارم . دوستت دارم . فراموشت نمی کنم . مال خودمی .. با این که می دونستم کیرم به تیزی و کلفتی کیر این دو تا مردی که این جا هستن نیست ولی اون اثرش روی لاله نازنینم خیلی بیشتر بود . کس لاله هنوز تنگ بود . مثل کون مردایی که می کردم و حتی کون خود لاله .. بازی کردن با بغلای کس لاله سبب شد که اون زود تر به ارگاسم برسه .. -عزیزم حالا می تونی .. حالا اگه بخوای می تونی آبتو بریزی من می خوام .. می خوام .. -منم همین طور .. بازم آبم انگار عقب نشینی کرده بود و لاله هم به خوبی متوجه شد . -عزیزم عجله نکن . این قدر حرص نخور . من درکت می کنم . عجله نکن . حرفاش به من آرامش داد تا این که تونستم آبمو توی کسش خالی کنم .. با همون حالت که کیرم توی کس لاله بود افتادم روش .. .. اون روز و لحظه های خوش و شادی ما در اون روز هم گذشت .. دیگه یواش یواش باید به فکر درسامون می بودیم .. یکی دو روزی رو لاله مریض شده بود و نیومد دانشگاه .. وقتی که اون بود خیلی هوامو داشت از این که من دور و بر این و اون نپلکم . نه این که فقط دوستی خودشو با من بخواد که اونم جای خود داشت و یکی از علتاش بود . ولی علت مهم دیگه ابن بود که اون نمی خواست دیگران متوجه حس و حالت من شن و این که من شرایطی دارم که می تونم هم به مردا گرایش داشته باشم و هم به زنا .. هر چند هوتن بود ولی لاله هم بهش سفارش کرده بود ولی اون زیاد در بند من نبود و اکثرا کلاس که تموم می شد فری از بیرون میومد سراغش و با هم می رفتن عشق و حال .. چند روزی بود که یه پسری رفته بود تو نخ من . اسمشم بود شایان و فکر کنم یه دو سه سالی رو بزرگ تر از من نشون می داد . پسر خوش تیپ و مودبی بود . خیلی دلش می خواست با من دوست شه .. . ولی من نمی دونستم با اون چه بر خوردی داشته باشم . لاله بهم گفته بود که نمی تونه حس کنه که عشق من نسبت به مردا چه جوری می تونه باشه . اون از عشق و علاقه یک زن به یک مرد گفته بود .. از این که وقتی یکی عاشق یکی دیگه میشه لحظه ها رو به یاد اون سپری می کنه . به یاد اون می خوابه .. وقتی بیدار میشه اولین چیزی رو که به یادش میاره اونه .. من وقتی به شایان نگاه می کردم به این فکر می کردم که آیا منم می تونم این حسو نسبت به اون داشته باشم ؟ آیا اون می تونه عشق من باشه ؟ اصلا می تونم عاشق باشم یا نه . می تونم ادای عاشقا رو در بیارم ؟ پس این حسی رو که نسبت به لاله دارم چیه ؟ مگه اسم این عشق نیست ؟ دوست داشتن همون عشق نیست ؟ داشتم دیوونه می شدم . یعنی این پسر نباید عاشق من شه ؟ درسته من به جای کس ,کیر دارم .. ولی احساس من چی ؟ آیا احساس من برای عاشق شدن و عاشقش شدن کافی نیست ؟ بالاخره همون غروب اول تونست منو قانعم کنه که با هم بریم بیرون .. منو دعوت به شام کرد .. اعتماد به نفس خوبی داشت همون اول آشنایی و گرم گرفتن .. نمی دونستم باهاش چه بر خوردی داشته باشم . خیلی خوش قیافه بود . ابروهاش با این که کمی کلفت به نظر می رسید ولی به صورت درشت و تپلش میومد و وقتی که می خندید اونو جذاب تر نشون می داد . وقتی برای چند لحظه از جاش پا شد تا بره دستاشو بشوره من فقط به وسط بدنش نگاه می کردم . چه باسن سفت و درشتی داشت .. البته این طور حس کردم که سفته .. هیجان زده ام کرده بود . حس کردم که دارم لذت می برم . یعنی این می تونه عشق باشه ؟ اصلا اون واسه چی منو آورده بیرون .. چرا لاله خوشش نمیاد من با مردا باشم و هر وقت خودش صلاح دونست منو با مردی روبرو می کنه .. مثل هوتنو ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
شیــــــــــــــــــــدای شــــــــــــــــــــی میــــــــــــــــــــل ۶۰

ولی لاله می گفت که عشق فرق می کنه با این که تو بخوای از یه مردی خوشت بیاد و حس شهوت در تو بیدار شه و از هر دو قسمت بدنش لذت ببری و هم کونش در تو یه حس شهوانی ایجاد کنه و هم کیرش .. راست می گفت خوب منو شناخته بود و در مورد منم خوب حدس زده بود . هر چی می گفت درست بود . ولی با این حال علاوه بر این حسی که نسبت به اون داشتم یه حس خوب دیگه ای هم پیدا کرده بودم . هر وقت حس می کردم به من توجهی نداره ناراحت می شدم .من و شایان بیشتر واحدا رو با هم داشتیم و اگه یکی دو تا کلاس بود که اونو نمی دیدم حس می کردم که یه چیزی رو گم کرده داشته دلم می گرفت .خلاصه اون روز وقت خوردن شام از این گفت که یه پسر خجالتیه .. وقتی با یه دختر هم صحبت میشه نمی دونه چیکار کنه . -اتفاقا منم با پسرا زیاد هم صحبت نشدم . فقط با همین همکلاسام در حد همین مسائل درسی .. -چه اشکالی داره یک دختر و پسر با هم دوست باشن و برخورد و رفتارشون هم دوستانه باشه . این که نباید دوستی های ساده فقط مربوط به آدمای همجنس باشه . طور خاصی نگام می کرد . داشتم فکر می کردم عشق معناش چبه ؟ یعنی همونیه که من لاله رو دوست دارم وبیشتر وقتا دلمم واسش تنگ میشه ؟. الان هم اگه یه دختر می خواست به شایان توجه داشته باشه حسادت می کردم . ولی این شلوارلی که به پاش کرده بود خیلی چسبون یود و کونشو خیلی درشت نشون می داد . عجب کونی ! کیرم خیلی شق کرده بود . ولی نمی شد اونو کرد . لاله به من سفارش کرد که با پسرای دانشگاه که به این صورت ممکنه عاشقت شن یا دوستی های خاص دیگه ای داشته باشن و از فاز های سکس دور باشن هرگز درپی عشقبازی نباش ولی چقدر دلم می خواست شلوار این پسره رو پایین می کشیدم و می کردم توی کونش .. با این که وقت و بی وقت با لاله حال می کردم ولی تعداد دفعات دیدار من و شایان در هفته بیشتر شده بود .. یواش یواش رسیدیم به پایان ترم و یه چند روزی رفتیم دنبال درس و مشقمون دیگه کمتر به فکر شیطنت بودیم . تا امتحانات تموم شد سر و کله این شایان خان هم پیداش شد ..یه پونزده روزی رو فکر کنم تعطیلی میان ترم داشتیم . فرصت خیلی خوبی بود برای این که یک ریکاوری درست و حسابی بشیم . این آقا جناب هوس عاشق شدن به سرشون زده بود . به سبک لیلی و مجنون که من اصلا از داستانهاش سر در نمی آوردم یه نامه عاشقونه هم برام نوشته بود . پسر خوبی نشون می داد ولی مسئله این جا بود که من نمی دونستم چی می خواد . یه حس خوبی نسبت بهش داشتم . حسی که خیلی بهتر از احساسی بود که نسبت به هوتن یا فری داشتم . اونا رو یا می خواستم با کیرم بکنم یا بهشون کون بدم .ولی علاوه بر این که هر دوی این حسا رو نسبت به شایان داشتم دلم می خواست که منو ببوسه و بگه که فقط به تو توجه دارم . نامه رو گرفتم و همون جا پیشش خوندم . از عشق نوشته بود .. از این که هر جا که میره منو می بینه . می تونه با من تشکیل زندگی بده . منو خوشبختم کنه و من هم اونو به اون چه که می خواد برسونم . لبامو گاز می گرفتم و خودمو لعنت می کردم . -شایان تو خیلی خوبی .. ولی من نمی تونم .. نمی تونم .. نمی تونم .. اشک از چشام جاری شده بود .. نه این که بترسم از این که اونو از دست بدم بلکه به خاطر خودم و سر نوشت خودم ناراحت بودم که نه پسری می تونه عاشقم باشه نه دختری و هیشکدوم هم نمی تونن به معنای واقعی کلمه با من ازدواج کنن . به خاطر شایان و سادگی اون ناراحت بودم . این که تا بد تر از این نشده باید از زندگیش برم بیرون .. برم بیرون تا اونو از این بیشتر عذابش ندم . ولی اون که نمی دونه جریان چیه . اون فقط به این فکر می کنه که به یه دختری اظهار عشق کرده و منتظر جوابشه . کاش به حرف لاله گوش کرده بودم . اون می دونست می دونست که من چه احساسی دارم . احساس خودشوهم می دونست و فهمیده بود که من نباید این جور عاطفی با یه پسر بر خورد می کردم . خواستم به هوس فکر نکنم . همون جوری که پدرومادرمو دوست دارم و خونواده مو, اونو دوست داشته باشم ولی بازم یه التهابی رو در قسمتهای جلو و پشت بدنم حس می کردم این که دوست دارم توسط یکی لمس شه . حالا فرقی نمی کنه مرد باشه یا زن . به بدنش نگاه می کردم و به نظرم اومد که فکر می کنه که منم حسی مث حس اونو دارم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
مرد

 
شیــــــــــــــــــــدای شــــــــــــــــــــی میــــــــــــــــــــل 61

اون روز خودمو از شایان دور کردم . دیگه نمی خواستم بهش توجهی داشته باشم ولی اون اومد دنبالم . -شیدا چت شده ؟ اگه کس دیگه ای رو می خوای بگو من دست از سرت بر دارم . اگه در گذشته مشکلی داشتی به من بگو . برای من گذشته تو مهم نیست . مهم اینه که احساس کنم تو از همین حالا متولد شدی . دوستم داری و می تونی دوستم داشته باشی و می خوای که دوستم داشته باشی .. اون فقط داشت واسه خودش حرف می زد .. نمی دونستم عشق چیه ..عشقی که یک زن و مرد غریبه به هم دارند و با اون از بیگانگی به آشنایی می رسند .. شاید نیمه ای از وجودم عاشق بود و من خبر نداشتم .. ولی اون چیزی رو که حس می کردم نوعی هوس بود که از همونم می خواستم گریزان شم و دیگه به این صورت با مردی نپلکم . لاله متوجه تغییر حالت و روحیه من شده بود . -من به تو چی بگم دختر .. اون ول کنم نیست . دست بر نمی داره .. -می خوای حقیقتو بهش بگو . بگو تا شاید دست از سرت بر داره ..-نمی تونم لاله . شاید یه احساس سر خوردگی بکنه . -کدوم سر خوردگی ؟-این که اون فکر می کرده عاشق زنی شده ولی اشتباه می کرده . این که حس کنه که من گولش زدم -تو چی رو گولش زدی شیدا . تو داری خودت رو گول می زنی . تو که به اون نگفتی عاشقشی . تو به عنوان یک همکلاس باهاش بودی . تقصیر تو چیه که توقع اون زیاده . یا این که چیز دیگه ایه .. -لاله شاید بهتر بود که از همون اول راستشو بهش می گفتم حالا خیلی دیر شده . ببینم عشق چیز خیلی سنگینیه ؟ -عزیزم اتفاقا خیلی راحت و سبکه . شاید خیلی پیچیده به نظر بیاد . ولی می تونی اونو با خیلی چیزا مقایسه کنی .. می تونی اونو با عشقی که به من داری ..به خونواده ات داری مقایسه کنی . اتوبان عشق یکیه فقط حاشیه هاش فرق می کنه .. تو اون احساسی رو که به من داری شاید نتونی به یه پسر داشته باشی .. شایدم داشته باشی. ولی اصلا ممکنه عشقتو پیدا نکرده باشی . ممکنه یه نفری غیر از شایان پیدا شه که به اون دل ببندی .. زندگی همش شهوت نیست . درسته که تفاوتهایی با دیگران داری ولی احساس تو اون عاطفه ای که دروجودت وجود داره تو رو با سایر آدما پیوند میده . پس, از حقیقت , از خودت فرار نکن . -میگی من چیکار کنم لاله .. -به شایان نزدیک شو .. هر وقت حس کردی که اون خیلی می خواد بهت نزدیک شه حقیقتو بهش بگو .. عیبی نداره . بذار ناراحت شه .. ولی فعلا مجبوری به همین صورت پیش بری تا ببینی سطح توقع اون تا چه اندازه هست . هر چند حس می کردم لاله راه حل کاملا درمان بخشی رو توصیه نکرده ولی آرومم کرده بود و خیلی هم آرومم کرده بود .شایان این بار منو دعوت کرد به خونه شون .. خواست که با من حرف بزنه . درددل کنه .. می دونستم چی می خواد بگه همون حرفای تکراری .. با این حال از اونجایی که احساس شرمندگی می کردم پا شدم رفتم . اون شب اون خونه تنها بود و منم به خونه ام گفتم که دارم میرم پیش لاله .. و اگرم یه وقتی کسی خبر منو گرفت که تا حالا پیش نیومده بود از شب تا صبح کسی سراغ منو بگیره به من زنگ بزنه .. من و این پسره که تنها شدیم بارم به قد و قواره و هیکلش که نگاه می کردم تحریک می شدم . دوست داشتم بغلش کنم و بغلش بزنم . همون کاری رو که با هوتن و فری انجام دادم با اونم انجام بدم ولی می دونستم اون از اون پسراییه که از احساس کیر توی کونش بدش میاد . هوتن و فری گی بودن . همجنس باز بودن . از این که کیر رو توی کونشون حس کنن و یه چیزی فرو بره توی مقعدشون لذت می بردند و احساس آرامش می کردن .. ولی حال و روز شایان طوری بود که نشون می داد اهل کون دادن نیست . در این موارد پسرا عاشق اینن که با طرف مقابلشون از جنس مخالف سکس کنن و بیش از حد تحریک شده بودم که اگه نمی تونم کون شایانو بکنم حداقل اون کونمو بکنه ولی اینم امکان نداشت چون در اون صورت اون کیر منو می دید . دیگه نمی دونستم باید چیکار کنم . به من نزدیک شد بغلم زد و لباشو رو لبام گذاشت . با این که از این کارش بدم نیومد و خوشمم اومد ولی از عواقب اون می ترسیدم .من بهش علاقه مند شده بودم ولی این علاقه بیشتر رنگ و بوی هوسو داشت . عشق واقعا چیه ؟. این چه حسیه که دو قطبو به هم می رسونه ؟ من کی هستم ؟ من چی هستم ؟ اون داشت منو می بوسید . من از نظر جنسی خیلی زود تحریک می شدم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
جالب شد ممنون....
     
  
زن

 
lezzatesex37: جالب شد ممنون....
ممنونم ازت لذت سکس نازنین .. به خاطر توجهی که داری .. دست گلت درد نکنه . با احترام : ایرانی
     
  
زن

 
saresh: عالیه فقط ادامه بدید
اطاعت میشه ساره یا سارش عزیز و دوست داشتنی .. با احترام . دوست و برادرت : ایرانی
     
  
زن

 
شیــــــــــــــــــــدای شــــــــــــــــــــی میــــــــــــــــــــل ۶۲

کار خوبی انجام داده بودم که شلوار جین یا به اصطلاح عام شلوار لی پام کرده بودم که جلوی شق نشون دادن کیر رو بگیره . شایان خوش قیافه هم بازم صورتشو به صورت من نزدیک کرده بود .
-چقدر عاشق بوسه ای !
-واسه اینه که صمیمیت من و تو رو زیاد می کنه .
-فدات شم عزیزم .
کیرم لحظه به لحظه ورم بیشتری رو از خودش نشون می داد . همین منو می تر سوند از این که ممکنه رسوا و خجالت زده بشم .اون در مورد من حساب باز کرده بود . به من اهمیت می داد و دوستم داشت . لبای شایان رو لبای من قرار گرفت . یعنی امکان داره که اون هم فقط از روی هوس بوده که ادعای دوست داشتن منو کرده یا واقعا این ادعا نبوده دوستم داره ؟
یه حس عجیبی نسبت به اون داشتم . دلم می خواست کونشو بکنم . و اونم چیزی نگه اعتراضی نکنه . ولی اون خیلی دوست داشتنی و مهربون بود . به من گفنته بود که دوستم داره عاشق منه . خیلی بده آدم رویا های یک نفرو که خیلی هم امید واره خرابش کنه . امید وار به این که یه روزی عشقش بهش پاسخ مثبت بده . ولی من که نمی تونستم عشقش باشم . دستشو دور کمرم حلقه زده بود . چقدر از بوسه های این مرد لذت می بردم . برای من لذت بردن از بوسه زمانی به اوجش می رسید که بخوام اونو به مرحله سکس برسونم . هیجانی در من به وجود میومد که یا باید کون می دادم یا کون می کردم . یا باید دستامو به کونی می رسوندم و با هاش ور می رفتم یا این که یکی با کون من ور می رفت .
-شیدا ! دوستت دارم . تو هم به من بگو .. بگو دوستم داری.. بگو می تونی بهم عشق بدی .
-منم دوستت دارم شایان .
منو به هیجان آورده بود . شایان خیلی خوش تیپ و خوش اندام بود . اون لحظه طوری بی حس و بی خیال شده بودم که گویی یه پرده ای از فراموشی رو ذهنم کشیده باشن . فکرم دیگه کار نمی کرد . شده بودم مث یه حیوان شهوت پرستی که عقلش کار نمی کنه . از روی منطق کاری انجام نمیده .. فقط شهوت و احساسش بر همه چی غلبه داره . من شده بودم همچین آدمی . ولی اون دیگه چرا . مگه عشقش همون لحظه نمایی از شهوت داشت ؟ هرچه بود منم همونو می خواستم . منم بهش نیاز داشتم . شورتمو هنوز در نیاورده بودم . مثل اون که تا اون نقطه بر هنه شده بود . وقتی سینه های سفت و درشت منو دید دیگه همه چی رو فراموش کرد . سینه هاشو به سینه هام چسبوند .. سراسر عشق و شور و حال و هیجان بود وقتی موهای سینه اش سینه هامو قلقلک می داد . این بار خودم لبامو رو لباش قرار داده شروع کردم به بوسیدنش .. -شیدا ما تا این جاش هم زیاد رفتیم .. نمی خوام فکر کنی که عشق من نسبت به تو یه عشق ناپاکه .
-شایان در آغوش هم بودن کجاش اسمش ناپاکیه ؟ تن من و تو اینو می خواد . ما که نمی تونیم به خودمون سختی بدیم . با یه در آغوش هم بودن دو نیاز رفع میشه .
دستمو گذاشته بودم رو شورتش و با کیرش بازی می کردم . خیلی شگفت زده شده بود که در اولین دیدار این چنینی هوسمو نشون دادم و تا اونجایی که بتونم باهاش حال می کنم . یه لحظه حس کردم که پاش خورد به کیر داخل شورتم . این یه شوکی بود بر من که بدونم کجای کار هستم ولی دیگه کارو رسونده بودم به این جا . باید تا آخرش می رفتم حتی اگه اون متوجه همه چی می شد .. دستمو گذاشتم رو شورتش وخودمو یه پهلو کردم که اون تا اونجایی که جا داره و می تونم متوجه نشه که من یک شی میل هستم . شاید اگه از اول تسلط بیشتری بر خودم داشتم نمی ذاشتم کار به این جا بکشه ولی حالا که تا اینجا پیشرفت کرده بودم نمی تونستم زیاد ناراحت باشم . از عشق شایان که خیری به من نمی رسید شاید از سکسش می تونستم به جایی برسم و اون وقت به تمام اما و اگر ها خاتمه بدم . جنگ اول به از صلح آخر .
-دوستت دارم شیدا .
-منم همین طور.
-می خوام که عشق حاکم بر سر نوشت ما باشه .
-منم دوست دارم که لذت ببرم .
نمی دونستم وقتی که اون حرف می زنه چی بگم .
-شیدا من بدون تو نمی تونم زندگی کنم .
-ولی شایان عشق من و تو نمی تونه سر انجامی داشته باشه .
-چرا . چرا شیدا . من حس می کنم دنیا در آغوشمه .
-حتما حس می کنی که همه چی بر وفق مرادته .
-می خوام فقط بهت ثابت کنم که هوس و عشق ما نسبت به هم به یه نتیجه می رسه و این که ما می تونیم عاشق هم باشیم .
دستش یه لحظه خورد به بر جستگی کیر من چشاش گرد شده بود .
-شیدا این چیه . غده در آوردی ؟
-نه شایان منم کیر دارم مثل تو .شی میل هستم .
-نه شیدا ! باورم نمیشه .
-ولی من باورم میشه . چون عمریه که دارم با این باور زندگی می کنم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
مرد

 
شیــــــــــــــــــــدای شــــــــــــــــــــی میــــــــــــــــــــل 63

شایان ماتش برده بود . یخ زده بود .. حس کردم دستاش داره می لرزه . با این که منم از این وضع پیش اومده ناراحت بودم ولی خیلی راحت تر می تونستم با این شرایط کنار بیام . لرزش انگشتاشو روی شورتم حس می کردم .
-چیه شایان . تعجب می کنی ؟ این سرنوشت منه . این واقعیت وجودی منه .
-تو ... تو.... چرا اینو زود تر بهم نگفتی ..
-تو اصلا بهم اجازه شو ندادی . راستش اون قدر غرق عشق و درون خودت شده بودی که اصلا نمی دونستی داری چیکار می کنی . از همون اول داشتی با نگات منو می خوردی .
-شیدا من اصلا این کاره نبودم .
-چه کاره ؟ عاشق شدنو میگی ؟ یا این جور لخت شدن و برهنگی رو ؟ فکر کردی من اهل این بر نامه ها هستم ؟ من یاد گرفتم که دوستامو دوست داشته باشم .. خونواده امو .. دوستم لاله رو .. آدمای خوب و حتی آدمای بدو به خاطر این که شاید یه روزی خوب شن .. ولی من نمی دونم . نمی دونم عشق , اون عشقی که یک پسر و دخترو به هم پیوند میده چیه .. من یک آدم حقیر و فراموش شده ام . شاید کسی اصلا به ذهنش نرسه که این آدما هم روی کره خاکی پیدا میشن . آدمایی که خودشون نمی دونن هویتشون چیه .. احساسشون چیه . چه دیدی باید نسبت به زندگی داشته باشن . آره شایان منم مثل تو می خورم ..می خوابم می پوشم .. ولی اصلا نمی دونم چرا باید اون پیوند عاشقانه ای رو که تو دلت می خواد باهات داشته باشم . اصلا نمی دونم اون پیوند چیه .. شاید دوستت داشته باشم . بهت احترام بذارم . پسر خوبی هستی .. ولی لاله بهم گفته تو اون جوری که من لاله می تونم یه پسری رو دوست داشته عاشقش باشم نمی تونی ..
-پس حالا این جا راجع به من چه حسی داشتی شیدا؟
-یه حس دوست داشتن معمولی و ...
-ادامه بده می شنوم . لااقل اینجا رو با من صادق باش .
-من بهت دروغ نگفتم و خیلی هم صادق بودم . تو خودت رو به این خوش کرده بودی که منم می تونم عاشق تو باشم .
-بگو می شنوم ..
شورتمو پایین کشیدم .
-بیا ببینش ازم بدت بیاد .
کیرم شل شده بود . چون اون هوسو دیگه نداشت و به جاش داشت غم و غصه می نشست .
-چیه حالا دیگه یقین کردی ؟ حتی یک کیر درست و حسابی ندارم . ولی منم مث توام . مث تو .. یه آدمم . مهم نیست که بخوام یکی رو در اختیار بگیرم یا خودمو در اختیار یکی دیگه بذارم . مهم اینه که می خوام انسان باشم . انسانیت داشته باشم و زندگی کنم . کدوم دو آدمو دیدی که زندگیشون شبیه به هم باشه .
-شیدا من عادت ندارم به این حرکات ..
-چیه این کارا رو یک زن جلف انجام میده ؟ من که زن نیستم . یا یک پسر هوسباز .. خودت هم هوسبازی . نگو نیستی . شما مردا همه تون همینین . مگه کیرت شق نشده بود ؟
-چقدر اسمشو می بری .
رفتم طرفش . شورتشو پایین کشیدم . کیر اونم شل شده بود . دستمو دور کیرش لول کردم .
-ببین مرد ! پس به این چی میگن ؟ این هست وجود داره . اسمش کیره . من اینو چی صدا کنم . این جزیی از وجود توست . و همینو منم دارم . حالا اون ایستادگی رو نداره . سینه هامو دوست داری ؟
یه دور خودمو برگردوندم .
-از کون گنده ام خوشت میاد ؟ از من انتظار چی رو داشتی .. من حتی نمی تونم به خاطر شکست احساس تو اشکی بریزم . چون اصلا نمی تونم اون جوری که تو عاشقی عاشق باشم . خیلی چیزا رو اجازه بده که نگم .. حتی عشق من به دوستام به زنا هم ممکنه یه رنگ و بوی خاصی داشته باشه .. تو اینو نمی دونی ..
-چرا می دونم . من خیلی چیزا رو می تونم بفهمم . تو میگی که می تونی زنا رو دوست داشته باشی . با یه دوستی به نام لاله صمیمی هستی . گفتی که اونو مثل خواهرت دوست داری . یه عشق خاصی نسبت به اون در خودت احساس می کنی .. پس همون احساس رو هم می تونستی راجع به من داشته باشی .
-خودت اومدی رو حرف من . پیوند من با یک زن یا یک مرد همونه .. سکوت برای لحظاتی حاکم بین ما شده بود .
-اگه اجازه میدی من برم .
-واگه اجازه ندم ؟
-خودت سختی می کشی .
-نه من عذابی رو از بابت این جا بودت تو احساس نمی کنم . با سرنوشت و تقدیر نمیشه جنگید . شیدا تو گناهی نداری . این منم که گناهکارم و هنوز هیچی نشده دیگه توقع خودمو بیش از اندازه بالا برده بودم .
خنده دار بود . دو تایی مون شورتمون تا زانو پایین کشیده شده بود و اون اومد سمت من . وقتی لباشو به لبام نزدیک کرد با لذت لبامو رو لباش قرار دادم . دستامون دور بدن هم حلقه شده بود . حالا دیگه احساس آرامش می کردم . کیر من و کیر شایان در تماس با هم قرار گرفته بود . کیر من که داشت شق می شد و همین حالتو در کیر شایان هم احساس می کردم .. دستای اون یواش یواش اومد و رو کونم قرار گرفت . حس می کردم که هوس اینو داره که کیرشو فرو کنه توی کونم . از این کارش لذت می بردم ولی بیشتر دوست داشتم که اون قمبل کنه و من فرو کنم توی کونش .. توی کون مردی که به نظرم تا حالا نه کون کرده و نه کون داده .. می دونستم کون دادن واسش سخته .. واسه خیلی از مردا سخته که کون بدن . تصمیم گرفتم این نیازمو به روش نیارم ولی در عوض هر کاری که اون خواست در حد توانم انجام بدم .... ادامه دارد ... نویسنده ..... ایـــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 13 از 28:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  27  28  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

شیدای شی میل


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA