mahsabax: چسبید دوقسمت باهم خوندم خسته نباشی شما هم خسته نباشید مهسا جان و دست گلت درد نکنه ....ایرانی
شیــــــــــــــــــــدای شــــــــــــــــــــی میــــــــــــــــــــل ۱۲۷مرد به اون گندگی کیر کیر می کرد .. مرتب ازم می خواست که کیرمو زود تر فرو کنم توی کونش . -باشه . مهران جون . من که همین جام و فرار نکردم . تو که می دونی من همین جام . جااااااااااان .چه کون توپی داری . جون میده آدم اونو همین جور بکوبونه . بکوبونه و با هاش حال کنه . ولی می دونی میشه صحنه های خیلی با حالی رو درست کرد ؟ می تونی به سمیه جون هم بگی که بیاد این جا و سه تایی با هم حال کنم . یه صحنه خیلی با حال درست میشه که من کیرمو بکنم توی کون تو و تو هم از پشت بکنی توی یکی از سوراخای زنت . این جوری خیلی با حال میشه . یه عشق و لذتی داره که تا انجامش نداده باشی نمی دونی من چی دارم میگم . -مگه تو از این کارا کردی شیدا ..-حالا تو به اونش کاری نداشته باش مهران جون . برم سمیه رو صداش کنم بیاد ؟ دیگه از اون جایی که نقطه ضعف مهرانو دیده بودم خیلی راحت با هاش حرف می زدم و می تونستم حرفای دلمو بهش بگم . -ببین مهران جون حرف الکی نزن . من یک زن کیر دار هستم . واسه چی داری کیر منو به این راحتی قبول می کنی ؟ واسه چی سمیه جون پذیرفته که من و تو با هم باشیم .؟ خی معلومه دیگه .. یک مرد وقتی که به یک شی میل کون میده از کیر اون .. اون حس ناراحتی روانی رو نداره که از فرو رفتن یک کیر مردانه در کون خودش داره . هر دو تا شون کیرن . از نظر شکل و قیافه و ساخت .. ولی وقتی که من دارم می کنمت لذت رو با تمام وجودت حس می کنی و می تونی سرت رو پیش مردای دیگه و جامعه بالا بگیری . دیگه همه جا هم با تحقیر بهت نمیگن کونی . چون اصلا نمی دونن داری چیکار می کنی . خلاصه با این مدل حرف زدنام کاری کردم که رضایت اونو واسه کشوندن به محفل خودمون جلب کنم . دلم واسه لاله می سوخت . اگه سمیه رو می کشوندم به این سمت لاله رو چیکارش می کردم . برای اونم طرح و بر نامه ای داشتم . اما گاماس گاماس و نمی شد تمام افکار خودمو یک جا به اونا دیکته کنم . اول باید طعم و لذت این مدل سکس گروهی رو به اونا می چشوندم و بعد که اونا در یه حالت خماری قرار می گرفتن هر کاری که دوست داشتم انجام می دادم . اگه این شیدا همه فن حریف زبل خانه که می دونه پای لاله رو چه جوری به وسط بکشونه ... تا از اتاق خارج شدم دیدم که لاله و سمیه دارن به سمتی می دون . اصلا معلوم نبود که اونا کی با هم متحد شدن . تعجب کرده بودم . هیچ هما هنگی رو بین اونا تصور نمی کردم . یعنی این دختر عموها به این زودی این قدر با هم دختر خاله شده بودن ؟! پس این در مرحله بعدی کار به نفع لاله تموم می شد . با همون تن و بدن لخت رفتم سمت اون دو نفر ... -آهای ببینم شما حالا پشت در وای می ایستین ببینین ما داریم چیکار می کنیم ؟ نترس سمیه جون من طوری شوهرت رو سر حال می کنم و می کنم توی کونش که دیگه هوس کیر مردای دیگه به سرش نزنه . دیگه هم بهش نمیگن مهران کونی . یا یک مرد گی . اون وقت می تونه بره توبه کنه .سمیه : باور کن همه حرفای شما رو نمی شنیدیم . هر وقت صداتون می رفت بالا بعضی حرفا رو می شد شنید اما اونا هم نصف و نیمه بود . سمیه از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه . لاله سگر مه هاش رفت تو هم . اونو کشوندمش یه کناری .-عزیزم . فدات شم نبینم تو این قدر ناراحتی و حالت گرفته هست . تو که منو می شناسی من چقدر دوستت دارم و برات هر کاری انجام میدم .. تلاشمو می کنم که تو رو هم بیارم سمت خودمون . اگرم نتونستم بعدا یه کاری می کنم .من و سمیه که از لاله فاصله گرفتیم همون جا لختش کردم . -این چه کاریه که داری می کنی .-عزیزم راحت باش . من می خوام از همون لحظه اولی که داریم میریم اون جا راحت باشیم . اون تو رو همین جوری ببینه . دیگه واسه هر کاری چک و چونه نزنیم .. سمیه : تو آدمو وادار به چه کارا که نمی کنی . می دونم این کار گناهه .-ببینم کون دادن یک مرد گناه نبست ؟ زندگی کردن با یک مرد کونی که تمام فکر و ذکرش شده کون دادن گناه نیست ؟ من با این که مرد نیستم ولی می دونم اکثریت جامعه چه نظر بدی راجه به کون دادن مردا دارن . این شاید بیشتر جنبه روحی و روانی داشته باشه . وقتی مهران ما رو با اون شرایط دید از تعجب داشت شاخ در می آورد . -حالا نمی خواد این قدر شگفت زده شی آقا مهران .دوست داشتم سمیه رو بکنم . دو پینگ هم کرده بودم و اگه این کیر مردانگی به خرج می داد و به این زودیها خیس نمی کرد می تونستم مطمئن باشم که از پس همه شون بر میام چون قدرت بدنی فوق العاده ای داشتم ...... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
شیــــــــــــــــــــدای شــــــــــــــــــــی میــــــــــــــــــــل ۱۲۸یکی از عواملی که می تونه یک مرد رو نسبت به زنش در امور سکسی و در رابطه با دیگران بی خیال کنه اینه که مرد در حضور سایرین با زنش حال کنه . این حال کردن به هر میزان می تونه باشه . کم یا زیادش به همون نسبت در تسریع بخشیدن به این حس تاثیر داره . و من مطمئن بودم وقتی که مهران بکنه توی کس یا کون سمیه و من هم در همون مسیر و راستا بکنم توی کون مهران اون خیلی راحت تر می تونه نسبت به زنش در قبال من بی غیرت شه و این همون چیزی بود که من می خواستم . تازه می تونستم کاری کنم که اون کیرشو هم فرو کنه توی کون من . من با وسط قرار گرفتن یا بهتره بگم قرار گرفتن در میون اونا می تونستم یک تنوع به زندگی اونا ببخشم . فکر این کار به من هیجان زیادی می داد و یک لحظه ازش غافل نبودم . مهران : سمیه جون نمی دونم چیکار کنم . کار این شیدا جونه دیگه . می خواد همه ما رو یه جورایی به هم ار تباط بده . لذت می بره . میگه ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم . سمیه : من و تو هم برای همین از دواج کردیم . مهران : آره و حالا باید اینو به خوبی نشون بدیم .سمیه : درسته عزیزم و باعث و بانی این کار شیدا جونه دیگه ..مهران : عزیزم می بخشی که من این قدر راحت حرف می زنم . شیدا جون میگه این قدر نباید در حرف زدنهای سکسی به خودم سخت بگیریم . غیر از این نیست که ما داریم عملشو انجام میدیم . پس حرفشو هم می تونیم بزنیم . سمیه : مگه تو حالا می خوای چیزی بگی که سختته ؟ مهران : می خوام بگم که تو الان روبروی من قرار می گیری من می کنم توی کونت و شیدا هم از پشت می منه توی کون من . آخ که این کار چه کیفی می ده . خیلی حال می کنم . جوووووووون . تو هم لذت می بری . سمیه : تو که خودت می دونی من چقدر دوستت دارم . با این که هنوزم که هنوزه خیلی ها به من میگن مهران کونیه . شوهرت کونیه و زندگی با یک مرد کونی آخر و عاقبت خوشی نداره ..من بهشون میگم اولا که اینا شایعه ای بیش نیست و تازه مهران هر چی باشه برای من مهربون ترین و دلسوز ترین مرد دنیاست و من اونو د وست دارم و اصلا به این چیزا اهمیتی نمیدم . مگه اونا که کونی نیستن چه تاج گلی بر سر ما زدند . بیشتر مردا همه خیانتکار و دورو و ریاکار و حقه بازن . به حرفی که می زنن پای بند نیستند . فقط وعده و وعید میدن ...مهران یواش یواش داشت حوصله اش سر میومد . نمی دونست سمیه چی داره میگه . تمام فکر و ذهنش متوجه این بود که این عملیات با موفقیت انجام شه . خودشم به این موضوع اشاره کرد که یک نبرد با دشمن این قدر نقشه و تهیه و تدارک نمی خواد که گاه کون دادن باید این قدر بر نامه ریزی شده باشه به خصوص حالا که از دو سمت باید به کار توجه داشت . مهران کاملا وسط قرار داشت . در حالی که دستاشو گذاشته بود رو قاچای کونش و سوراخشو نشونم می داد گفت شیدا جون حالا این کون چوره . می تونی سوراخشو خوب ببینی ؟ مشکلی که نداری .-نه مهران جون عالی تر از هر وقت دیگه ایه . تو چی تو با کون سمیه جون راحتی ؟ -سالهاست که دارم با این کون حال می کنم به تمام چم و خم اون آشنایی کافی دارم . به نقطه آخ کشیدنهاش . به نقطه جیغ زدنها و اوج هوس رسیدنهاش ... سمیه : آخخخخخخخ عزیزم چه رمانتیک ! هنوزم همون آدم با احساس گذشته هایی . زن و شوهر چه جوری واسه هم نوشابه باز کرده قربون صدقه هم می رفتند ! کیرم تیز شده بود . فکر کردن سمیه پیش چشای شوهرش یک لحظه آرومم نمی ذاشت . من که کیرمو کرده بودم توی کون مهران . دستامو رو کون سفت و گوشتی و مردونه و هوس انگیز و سفیدش قرار داده بودم . سمیه در حالی که قمبل کرده بود تا اون جایی که می تونست سرشو به طرف محل عملیات من و شوهرش بر گردوند و گفت اوووووووهههههههه حرف نداره کارت شیدا جون . به یه حالتی فرو می کنی توی کون شوهرم و می کشی بیرون که می دونم یک آدم تقریبا در این شرایط دردش نمی گیره و اگه هر زنی رو این جوری بکنی اون عاشق کون دادن میشه و دیگه از اون فرار نمی کنه . من که دارم این صحنه رو می بینم خیلی راحت می تونم کار شناسی بکنم .مهران : بپا یه وقتی به جای کار شناسی کیر شناسی نکنی . راستش متوجه نشدم منظور مهران از این حرف شوخی بود یا می خواست به زنش هشدار بده که این قدر در فکر کیری به غیر از کیر شوهرش نباشه . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
mahsabax: سلام استاد داستانی که مثل این داستان شی میل باشه نداریداگه هست لطفااسم شوبگیدباتشکر داستانی که درش شی میل نقش داشته باشه شاید یکی دو تا تک قسمتی داشته باشم .. اما یک داستانی هست به نام تولدی دوباره که در اون داستان یک دو جنسه دختر هست که گرایش به جنس پسر داره و پس از جراحی مرد میشه و داستان بعد از مرد شدنشو شرح میده اما خاطراتی داره مربوط به اون روزا .. با همکلاسای دخترش .. که می رفته طرف اونا و اونا ناراحت می شدن درکش نمی کردند .. وقتی که مرد میشه با یکی رابطه بر قرار می کنه ..عاشق یکی شون میشه که دکتر روانشناسه و میره پیشش اما دکتره اونو نمی شناسه ..اون تنها دختر خونواده بوده وقتی که پسر میشه پدرش نسبت به اون سرد میشه ..با بعضی از اعضای فامیل هم سکس می کنه و آخرای داستان هم خیلی احساسی میشه . داستان تولدی دوباره که داستانی بسیار قوی و چند بعدیه .. البته در اون داستان هم یه قسمتش از شی میل استفاده کردم ..ولی همجنس بازی مردان نداره .. و به نظرم در اون جا در چند صحنه شی میل رو که دوست هانی ( هدیه سابقه ) با یک مرد روبرو کردم که ترتیب اون مرد رو میده .. به این خاطر که فکر کنم وقتی هدیه همون دو جنسه و مرد فعلی هانی ..بچه که بود اون مرد گردن کلفت به اون یعنی به هدیه تجاوز کرده بود و هانی یا همون هدیه حالشو گرفت .. هم شی میل رو فرستاد سراغش ... و جلوی اون مرد ترتیب زن و مادرش رو هم داد . البته زن و مادر اون مرد راضی بودند ... این داستان رو حتما بخون ..تولدی دوباره از این شیدای شی میل خیلی خیلی قشنگ تر و پر محتوای تر و جذاب تر و بهتره .البته این نظر منه . من داستان تولدی دوباره رو از همه نظر بیشتر می پسندم . یعنی نکات اخلاقی زیادی هم داره ...حالا شاید یکی سلیقه اش فرق کنه سیستم شیدای شی میل رو بیشتر قبول داشته باشه .. البته در داستان تولدی دوباره چند قسمتشو اون شی میله با هانی همراهی می کنه .... با درود مجدد به مهسای نازنین ... ایرانی
چشم استادحتماداستان تولدی دیگر رومیخونم من روزی هفت هشت ساعت فقط مطالعه دارم چی داستان سکسی چی داستان ادبی ورمانای عاشقانه به خوندن خیلی علاقه دارم
mahsabax: چشم استادحتماداستان تولدی دیگر رومیخونم من روزی هفت هشت ساعت فقط مطالعه دارم چی داستان سکسی چی داستان ادبی ورمانای عاشقانه به خوندن خیلی علاقه دارم خواهش می کنم مهسا جان .. درود بر شما با این علاقه ای که داری .. راستش من خودم رمانهای عاشقانه و احساسی خودمو بیشتر قبول دارم همونایی که در تالار ادبی منتشر شده مثل ندای عشق ... در ضمن عاشقانه آبی عشق هم در قسمت سکسی هست ولی سکس نداره ..اون داستان هم که گفتم فکر کنم اسمش باشه تولدی دوباره که در همین تالار سکسیه . ...در قسمت تالار ادبی فکر کنم ده دوازده تا تاپیک به نویسندگی من باشه ...دیگه یواش یواش باید شروع کنی به نویسندگی ...وقتی گوشت با خوندن آشنا شه و با جملات و اگه تمرین نوشتن کنی ..دیگه نویسندگی هموناست دیگه .. مترجمین قبل از انقلاب ما چون دستشون برای ترجمه متون احساسی عاشقانه باز بود و می تونستن راحت تر بنویسن تاثیر بیشتری برای خوانند گانی مثل من داشتند . درسته من در شش سالگی و اوایل انقلاب به خون رمان و کتابهای داستان گرایش پیدا کردم ولی اون موقع تا چند سالی ترجمه های زمان شاه در دسترس بود و خیلی راحت می شد غرق در اون نوشته ها شد ... به غیر از مسائل سیاسی سانسور خاصی نبود . و من هرچه دارم از مطالعه در دوران دبستانم دارم و هشتاد درصد آن چه هستم به خاطر تلاش در دوران دبستانم می باشد . برای تو هم آرزوی موفقیت می کنم و امید وارم یه روزی داستانهای قشنگتو بخونیم و خیلی خوشحال میشم ببینم که هنوز هم هستند عده ای که به نویسندگی علاقه مندند ... با احترام : ایرانی