انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین »

لز با دختر خجالتی


زن

 
لــــــــــــــز بـــــــــــــــا دختـــــــــــــــر خجـــــــــــــــالتـــــــــــــــی ۳۰

نغمه جون وقتی لباشو گذاشت رو لبام طوری از خود بی خودم کرد که دوست داشتم توی بغلش بیهوش شم و هر کاری که اون دوست داره بتونه باهام انجام بده ولی حس می کردم که این منم که باید دست به کار شم . خودمم گیج شده بودم . نمی دونستم باید به کدوم قسمت کار بچسبم ولی باید هم توی کلاس و هم در میدون عمل تن به تن نشون می دادم که می تونم و از دستم بر میاد . می تونم یک دانشجوی خوب و یک دختر ناز واسه نغمه نازنینم باشم . با سینه هاش بازی می کردم . وارد کار شده بودیم . -درو ببندم ؟/؟ -کسی جرات نمی کنه بی ا جازه بیاد داخل . توی کلاسش همین جوری نمیان .. وووووییییی چه سیاست و اعتماد به نفسی داشت این نغمه جون من . هوس همین جور از سر و روش می بارید و منم بد تر از اون بودم . بلوزو از سرش در آوردم .اونم همین کارو برام انجام داد و سوتین دخترونه منو هم خودش واسم باز کرد . حالا دو تایی مون تا وسط بدنمون برهته بودیم و شورت و دامن پامون مونده بود . سینه های کوچیکمو به سینه های درشت و خوش فرم نغمه چسبوندم . بی پروا در آغوشش کشیده یه دستمو گذاشته بودم رو سینه اش و با دست دیگه ام با قسمت بالای دامنش بازی می کردم . . بعد کف دستمو از رو دامن روی قسمت کسش می گردوندم . و باز میومدم به قسمت بالای دامنش و طوری وانمود می کردم که راه ورود به اون داخل و قسمت شورتشو نمی دونم . -چیکار داری می کنی زیبا .من این جا آتیش گرفتم پاهای نغمه رو به لرزه در آورده بودم . -زود باش من که هلاک شدم . زیپپشو بکش پایین که راحت باشی . هر کاری که دوست داری می تونی با من انجام بدی . می تونی با هر جای تنم ور بری . اصلا فکر هیچی رو نکن . فراموش کن که خارج از این محیط و در اجتماع چه رابطه و نسبتی با هم داریم . تو فقط همین جا رو در نظر داشته باش . این بار اون بود که بدن لخت منو در آغوش گرفت و وقتی سینه های ناز و نوک تیزشو رو سینه های گرد و کوچولوم می گردوند حس می کردم از همون زیر کسم در حال خیس شدنه و می خواد که بترکه و انفجار آب داشته باشه . دستمو از زیر دامن می خواستم برسونم به شورت استاد خوشگل خودم . ولی اون یه دور خودشو بر گردوند و دمرو دراز کشید . -حالا دختر شیطون بلا می تونی درش بیاری و به کارت ادامه بدی -استاد اینم جزو امتحانه ؟/؟ -جزو امتحان که نیست ولی میشه به کار کردش نگاه کرد اگه خوب نتیجه داد یه چند نمره ای با رعایت عدالت برای دیگران میشه بهت ارفاق کرد -یعنی اونا هم باید بیان همین کارو انجام بدن تا در موردشون عدالت رعایت بشه ؟/؟ -معلومه داری چی میگی ؟/؟ کارت رو انجام بده . خیلی آروم زیپ دامن نغمه رو کشیدم پایین . . وقتی اون کون سفید و بر جسته و اون شکاف و چاکشو دیدم دستام به لرزه افتادند . از این که دارم به این تن و بدن حال میدم و باهاش حال می کنم غرق لذت شده بودم . یه حس خاصی بهم دست داده بود که نمی دونستم اونو به چی تشبیه کنم . یعنی واقعا من یه احساس مردونه پیدا کرده بودم و خودمم نمی دونستم ؟/؟ شایدم این یک حسی بود که از اول هم داشتم و به نحوی سر کوب شده بود که حالا در این شرایط بروز کرده . ولی هر چه بود فکر کنم یه تمایلی برای این وجود داره که زن در لذت بخشیدن لز به طرفش نهایت تلاش خودشو می کنه و به صورت آشکار یا نهفته همین انتظار رو از طرفش داره که به اونم حال بده . شاید بدن زیبا و لطیف و خوش پوست نغمه به همین خاطر بود که منو بیشتر به هیجان می آورد . لبامو گذاشتم روی کون نازش . دامنشو از پاش درآ وردم . اون شورت فانتزی صورتی رنگ براق خوردن داشت . دلم می خواست اون شورتو کنارش می دادم و زود تر چشمم به جمال کس استاد روشن تر می شد .ولی از اونجایی که اگه تا صبح هم باهاش حال می کردم و کسی جرات نداشت بیاد این طرف .زبونمو می کشیدم رو اون کون سفید و بر جسته اش . حالا دیگه راستکی این هوس در من زیاد شده بود که با کونش حال کنم و کسشو لیس بزنم . کسش طوری خیس کرده بود که حتی این خیسی به اون قسمتی از شورت هم که سوراخ کونش زیرش بود رسیده بود . کف دستمو گذاتم لاپاش و کس و شورتشو با هم چنگشون گرفتم . به چهره ناز استادم نگاه می کردم که چه جوری اسیر دستای منه . لذت می بردم از این که حالا این منم که فر مانده اونم . سرعت حرکات رفت و بر گشتی دستمو روی کسش زیاد کرده .بودم . چه لذتی می برد استاد نغمه نوایی و من شاید بیشتر از اون کیف می کردم . از این که به نحوی تونسته بودم قدرت خودمو نشون بدم . شورتشو هم کشیدم پایین . اول از همه زبونمو گذاشتم روی سوراخ کونش و یه نیم نگاهی به کس کوچولوش داشتم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
لـــــــــــــــز بـــــا دختـــــــــــــــر خجـــــــــــــــالتـــــی ۳۱

خوشم میومد وقتی صدای هوس استاد و ناله های اونو می شنیدم . موهای بلند و بلندی که تا باسنش می رسید و اون کون تپل و گنده .. منو هم بی اندازه حشری کرده بود . چقدر دلم می خواست چشای آبی و خوشگلشو می دیدم و باهاش عشق می کردم . همون چشایی که افسونم می کرد . چقدر سوراخ کونش تمیز و خوشبو بود . خیلی به خودش می رسید . عجب حالی کرده بود با زهیدا . حتما یه حال دو طرفه داشتند . انگشت شستمو رو کسش بازی می دادم . خیس و چرب و پر هوس . زبونمو یواش یواش از درز کون قمبل کرده نغمه جون آوردم پایین تر --زیبا زیبا جون .. خیلی واردی . اگه پیشت بمونه و به کسی نگی از زهیدا هم با حال تر حال میدی . اینو خودشم بهم می گفت . نمی دونی چقدر ازت تعریف می کرد . از تو و دوستی خودش با تو . از این که تو خیلی معرکه و دوست داشتنی و اهل حال و تکنیکی هستی .. یه لحظه دست و پام سست شد . زبونم از حرکت ایستاد . -ببخشید اون این حرفا رو زده ؟/؟ اون ازم تعریف کرده ؟/؟ -خب مگه دروغ گفته .. -نمی دونم بسته به نظر شما داره . هنوز زوده که قضاوت شه -عزیزم سالی که نکوست از بهارش پیداست .من هیچوقت اول لز تا این حد سر حال و هیجانی نشده بودم . لذت می بردم ولی هر لحظه حس می کنم که از هوس زیاد می خوام بپرم و بپرونم . -استاد ..-اسممو بگو -نغمه جون نمی دونی چقدر لذت می برم که این جوری باهام حرف می زنی . ولی خیلی خوشگل و خوش پوستی . -تو هم خیلی قشنگ و خوش بدنی زیبا .. درسته خود کس و اون چاکش به تنهایی قشنگی نداره ولی این چهره های مهربون و عشق و هوس ما زنا کوس ما رو هم قشنگ جلوه میده . حتی زیبایی ظاهری هم مهم نیست . ببینم پشیمون شدی ؟/؟ چرا ولم کردی ؟/؟ تعریف می کنن همین میشه دیگه .. من مات شخصیت نغمه جون و از طرفی حرکت زهیدا مونده بودم . اون چه جوری تونست ازم حمایت کنه دفاع کنه تعریف کنه وقتی که اونو کوبیده بودم باهاش درگیر شده بودم . درکش نکرده بودم . یعنی اون این قدر خوب و با محبت بود که من نمی دونستم . من فکر می کردم اون به خاطر خودشه که می خواد با استاد نوایی دوست شه و ما رو هم مجبوری داره وارد گود می کنه . تصور اینو نمی کردم . حالا بهتر این می بود که به حال دادنم ادامه می دادم تا نغمه جونو بیش از این در خماری و انتظار نذارم . -دختر هر مدل که راحت تری باهام ور برو . منم باهات کار دارم .. -می دونم نغمه جون . ولی حال کردن در لز بیشتر یه حالت اتومات داره . آدم بیشتر تصمیماتو همون لحظه می گیره . خوب که کونشو لیس زدم یه دور اونو بر گردوندم . دهنمو گذاشتم رو کس خیسش . وقتی چشای خوشگلش باز بود با لذت بیشتری به کارم ادامه می دادم . حشرمو زیاد کرده بود . چشای آبی نغمه جون زیبا تر و پر هوس تر از هر لحظه ای به نظر می رسید . با این که میگن کوس ریخت و قیافه خوشگلی نداره ولی کوس نغمه عین همه جای بدنش زیبا بود . سفید بدون لک . براق و خواستنی . با لذت اونو می مکیدم . حیف که هنگام کس لیسی نمی تونستم به چشای خوشگلش نگاه کنم . نغمه پاهاشو به شورتم رسوند به یه حالتی که می خواد شورتمو بکشه پایین . سست شده بودم . این کارش باعث شد که دهنم نتونه بر کسش تسلط داشته باشه ولی انگشتای پاش رو کس خیسم چسبیده بود و با کسم بازی می کرد . شورتمو کشیدم پایین . حالا می تونستم چشای آبی و خمارشو ببینم . پاهاشو صاف کردم . خودمو انداختم رو بدنش . می تونستم اونو راحت ببوسم . بدنش داغ بود . پاهاشو به دو طرف باز کردم . استادم حالا زیر کس من قرار داشت . کوس من و اون تقریبا به یک اندازه بود . دو تا کس نقلی و تپل ولی مال نغمه خوشگل تر و سفید تر و براق تر نشون می داد . قبلا از این که خودمو روش دراز کنم کسشو به پهلو ها باز کرده تا از روی لذت و هوس هم یه دیدی بهش زده باشم . کس صورتی و تازه اون انگاری که اصلا کیر خورده نیست . چقدر دور و بر و همون داخلش خیس بود . هر چه با زبون و میک زدن اون خیسی هاشو با لذت می خوردم بازم جاش می نشست . خودمو انداختم روش تا کس غلتونی رو شروع کنم . این کارو خیلی خوب انجام می دادم . در همین چند لزی که با دخترا داشتم به خوبی اینو نشون داده بودم . یعنی بقیه این طور می گفتند . خب دیگه زیباست دیگه . می بینی گاهی خجالتیه گاهی که وارد بطن کاری میشه دست هر چی پررو رو از پشت می بنده . ولی راستش هنوز همون حال و هوای خجالتی بودن در سرم بود . نمی تونستم همون اول خودمو با یکی دختر خاله احساس کنم . کس من روی کس نغمه خوشگله ام در حال غلتیدن و دور زدن بود . اینجوری هر دومون لذت می بردیم . چقدر دوست داشتم اون لبای سرخ و نقلی رو ببوسم . نگاه من و اون مثل نگاه دو عاشق به هم تلاقی کرده اون دستاشو دور کمرم قرار دادهبا حرکتی که به کمرم داد صورتمو به صورتش نزدیک کرد . از خوشحالی و کیف و لذت نمی دونستم چیکار کنم . لبای منو به لباش چسبوند . حالا این من بودم که لباشو میک می زدم . ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
مرد

 
لـــــــــــــــــــــز با دختــــــــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــــــالتی 32

چقدر لبای نغمه جونم شیرین و داغ و خوش طعم بود . بوی خوشی هم می داد لذت می بردم . این بو هوسمو زیاد می کرد . برخورد و غلتیدن دو تا کس روی هم هر دو مونو آتیش می داد . -اگه الان زهیدا صدام کنه و یا بیاد داخل و حواسمو پرتش کنه می دونی چیکارسش می کنم ؟/؟ -نه نغمه جون فدات چیکار می کنی -بهش میدم صفر .. یه چرخش دیگه ای رو کسش انجام داده گفتم می میرم برای صفرت . متوجه شد که من دارم به سوراخ کسش میگم . -ببینم برای تو صفرو بی ارزشه ؟/؟ -نه استاد .. ببخشید نغمه جون برام ارزش یه دنیا رو داره . خواستم بگم اون سوراخ خوشگلش مثل یه صفردهن باز می کنه . . وقتی لبه های کس نرممون به هم می خورد عطش و هوس ما به اوج می رسید . لحظه به لحظه خیسی کس هر دو تا مون بیشتر می شد و هر چند لحطه یک بار نغمه دستشو میذاشت روی کسش و خیسی رو پاک می کرد و همین کاروهم برای من انجام می داد . دیگه دیدیم هر کاری که می کنیم بازم همچنان خیسی ها با قی مونده و دیگه بی خیالش شدیم . چقدر لاله گوش نغمه , کوچولو و نرم و سفید و هوس انگیز بود . چند تار مورو از دو ر و بر گوشش به کناری داده با لبام نرمه گوششو گرفتم دهنم . آروم آروم میکشون می زدم -آخخخخخخخ زیبا زیبا تو از کجا اومدی . راستشو بگو مال زمینی یا مال آسمون . -مال زمینم -پس چرا داری منو به آسمونا می بری . حس می کنم که رفتم به یه جایی که هیشکی جز تو به من دسترسی نداره حالت من طوری شده بود که کسم با کسش فاصله گرفته بود . حس کردم که با دستاش داره کسشو می ماله . -من بمیرم نغمه جون . مگه زیبا مرده . مگه دستاش فلج شده ؟/؟ -خدا نکنه زیبا جون این جوری هم خودش یه نوع حال کردنه دیگه . کف دستمو گذاشتم رو کس نغمه جون . چقدر چنگ گرفتن این کس لذت بخش بود . با هوس و نرم نرم نرمه گوششو می مکیدم . نغمه چشاشو بسته بود .یه لحظه فکرم رفت پیش دخترا . می دونستم حوصله اونا سر اومده و می خوان یه تنوعی به کارشون ببخشن . اگه از ترس استاد نبود صد دفعه وارد می شدن . ولی نغمه جون که عین خیالش نبود می گفت تا اونجایی که هوس داره من باید باهاش حال کنم و اصلا به فکر این نباشم که پشت پرده چه کسانی ایستاده و منتظر چی هستند . دوباره انگشتامو کردم توی کس نغمه جون . نوک سینه هاشوگرفتم توی دهنم . دلم می خواست زود تر اونو ارضاش می کردم هم این که دخترا خسته شده بودند و باید غذا می خوردیم و هم این که من خودمم دلم می خواست نغمه جون با منم ور بره . -نغمه جون بگو چیکار کنم تا زود تر به آخر عشق و حال برسی -زیبا تو هر کاری کنی واسم عشق و حاله . کیف داره . دلم می خواد عشق و حالم طول بکشه ولی این بچه ها شاید به خاطر ما غذا نخورن و گشنگی بکشن . گناه داره .. من خیلی جیزا دلم می خواد . انگشت که رو بدنم میذاری به هر جای بدنم دلم می خواد همونجا رو آتیش کنی .نمی دونم چرا این قدر حشری شدم و هوس دارم شاید تا حالا به این حد و اندازه ای نرسیده بودم که یه حالت التماس پیدا کنم -نغمه جون این حرفا چیه من همیشه شاگرد و کنیز شما هستم -فدای تو و ادبت دختر و فدای اون کست که کسمو آتیشش داده . اگه می تونی بخورش . میکش بزن . اونو مث یک آدامس بدون این که گازش بزنی بجو . همون کسمو میگم . همون آتیشپاره ای که درو دروازه دنیا به روی اون می گرده . خیلی زشته ولی خیلی از جنگ ها به خاطر اونه . شاید از این با ارزش تر چیزی در این جهان واسه مردا وجود نداشته باشه .. ولی حالا ما زنا داریم از وجود هم لذت می بریم . با مردا کاری نداریم جوووووون چقدر خوب کسمو می خوری زیبا . بخور همین جوری به من حال بده . کاری نداشته باش که چی دارم میگم . فقط حال بده . نزدیک بود از زبونم بپره بگم مگه آقات این خیسی ها رو با کیرش بیرون نمی کشه و کم نمی کنه که فوری جلو دهنم قفل گذاشتم . خیلی هوسش بالا بود . خوشحال بودم از این که تونستم قدمی مثبت در جهت خوشحالی استاد بر دارم . -خیلی دلم می خواد با هم بریم حموم . تنمو مالشش بدی . تو این کارو برام انجام بدی . می دونم زهیدا هم دوست داره که باهام حال کنه ولی من دلم می خواد توی حموم با تو باشم . می دونم حالااون جوری که من دوست دارم می تونی ردیفم کنی . -هر چی که شما امر بفر مایید . دوستت دارم نغمه جون .. -بخور بخور کسمو ..دوست دارم بریم حموم . شام بخوریم سنگین میشیم . زیاد نمی خوریم . تو هم زیاد نخور .نمی دونی داخل حموم لز کردن چه حالی میده . .وقتی بدن آدم نرم میشه و لیف می خوره . دستای طرفت رو کمر و باسنت قرار می گیره ..آخ چه کیفی داره با مالش و این که کف دست طرفت میاد روی کست . از دو طرف کون وکسو به طرف وسط بازش می کنه .. اووووففففف بخور بخور .. اون یه تیکه رو بین دو تا لبات همین جوری بگردون ...... نغمه جون دیگه باید به یک قدمی ار گاسم شدن رسیده باشه ... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
لـــــــــــــــــــــز با دختــــــــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــــــالتی 33

نغمه یک حال عجیبی پیدا کرده بود . خیلی دلم می خواست در اون لحظات به صورتش نگاه می کردم. به چشاش . خیلی خوشم میومد وقتی به یکی حال می دادم و می دیدم که مردمک چشاش می گرده . به من لذت می داد . اعتماد به نفس می داد . دلم می خواست یه دستمو می ذاشتم روی کسم و باهاش ور می رفتم نغمه سرمو میون دو تا رون پاش به شدت فشار می داد . داشت با هوسش می جنگید . یه جنگی که دوست داشت درش شکست بخوره . شکستی که براش معنای پیروزی رو داشت . من هم همراه با اون بودم . کس صورتی و بدون لک اونو خوردن داشت و با اشتها می خوردمش . با روی کسش بازی می کردم . انگشتمو تا آخر می کردم توی کس و تند و تند با لبه هاش و اون داخل ور می رفتم . نمی ذاشتم که این براش یه حالت یکنواختی پیدا کنه . یک لحظه دستان زیبا و پر حرارت نغمه جون رو پشت سرم احساس کردم که داره اونو به کسم فشارش میده . اون داشت از حال می رفت . ولی با همه اینها فشارشو وارد می کرد . -آخخخخخخخخخ عزیزم .. ولم نکن ولم نکن بخور بخور بخورشششششش .. داره می ریزه .. داره میاد .. میاد .. میاد . وقتی ار گاسم شد پاهاشو به دو طرف کاملا باز کرد . من همچنان کسشو میک می زدم و اون قلقلکش می اومد. -دختر دختر .. تو دیوونه ای و منم دیوونه تو . بازم خوبه که این جور مواقع با خودم یه حوله تمیز میارم . -ما اینجا بهداشتو رعایت می کنیم -ولی خب آدم اگه از وسایل شخصی دیگران استفاده نکنه بهتره .. داشتم به این فکر می کردم که ما ها مثلا بهداشت رو رعایت می کنیم . غدای نیمه کاره دیگرانو نمی خوریم . شاید هم از لیوان دیگران استفاده نکنیم ولی در فیلم سکسی خیلی چیزای غیر بهداشتی دیده بودم اصلا خود منو بگو . من همین الان که با نغمه ور می رفتم حتی زبونمو رو سوراخ کونش کشیدم و با هاش حال کردم و حال دادم . یعنی این میکرب نداره و اگه شورت شسته شده شو پام کنم کار بدیه ؟/؟ داشتم به همین چیزا فکر می کردم که نغمه جون که خودشو حوله پیچ کرده بود گفت میریم حموم تا تنت رو داغ داغ داغ کنم . لیف و کیسه و این جور چیزا نمی خواد . فقط با کف دست وکف و صابون ردیفت می کنم .. من که از این که تونسته بودم استاد خودمو به اوج برسونم در اوج لذت سیر می کردم ازش تشکر کرده گفتم باور کن نغمه جون من اصلا راضی به زحمت شما نیستم .. -تو راضی نیستی ولی من راضی هستم . اولا دوست دارم دختری رو که منو این قدر با عشق و با تمام وجودش و اونم به این سرعت ارضام کرده بهش حال بدم از طرفی شاگرد من قدرتشو نشون داده این برای من استاد افت داره که نتونم کاری باهاش بکنم . فکر می کنی اون وقت روحیه ای برای آدم می مونه که تدریس کنه ؟/؟ -نغمه جون تو چقدر ماهی . خیلی .. وقتی که داشتیم می رفتیم حموم بچه ها از داخل آشپز خونه ما رو دیدند . ولی مگه جرات داشتند بگن چرا این قدر حال می کنی و بسه دیگه ؟/؟ اگه نغمه می خواست تا صبح با من باشه و فقط با من لز کنه هیشکدوم قدرت نداشتند چیزی بگن . . اول کفه حمومو خوب شستیم و من دراز کشیدم . اونم صابونو گذاشت کف دستش از پس گردن تا نوک پام همه رو صابون مالی کرد و به جفت سینه هام هم صابون زد . -آخخخخخخخخ چقدر خوشم میاد نغمه جون -من که هنوز کاری نکردم که خوشت بیاد . صبر کن لذت تازه از لحظاتی دیگه شروع میشه . صابونو گذاشت کنار . به صورت قطره ای روی پشت بدنم آب ریخت طوری که غلظت کف صابونو برای مالش من تنظیم کرد . دستاشو گذاشت پشتم و ماساژو شروع کرد . دلم می خواست زیر دست اون می خوابیدم . ولی وقتی که به کونم رسید و دو طرفشو به کناره ها باز کرد و کف دستشو گذاشت رو کس صابون مالی شده ام تازه حس کردم که چقدر دلم می خواد یه چیز کلفتی بره تا ته کسم . یه چیزی که منو به هیجان بیاره . و بعد مایه تسکینم شه .جااااااااان از این با حال تر و لذت بخش تر هیچی در این دنیا وجود نداره . تمام دعوا ها و تلاشها بر سر اینه . حتی باهاش میشه بزرگ ترین رهبران دنیا رو فریب داد . -آههههههه آههههههه .. نغمه که می دونست اون قسمت حساس ترین نقطه هوس یک زنه بیشتر باهاش ور می رفت .. -دوستات خودشونو راحت کردند ولی من نه بهت توصیه می کنم که این کارو بکن و نه بهت توصیه می کنم که نکن . اما اگه بدونی خود من اون وقتایی که دختر بودم و بعدش که از دواج کردم چه تفاوتهایی رو با قبل از از دواج حس کردم . یه احساسیه که بازم از زمین تا آسمون فرق می کنه . درسته که این جوری اگه کست میک زده شه و به صورتهای دیگه می تونی ارضا شی ولی وقتی اون عضلات درونی کس در تماس با یه وسیله قرار می گیرند که حالا لزومی نداره آلت یک مرد باشه اون لذت و آرامش از اون ناحیه بهتر و بیشتر به همه جای بدن میرسه و خود مغز کست بیشتر حال می کنه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
لـــــــــــــــــــــز با دختــــــــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــــــالتی 34

نغمه تنمو به آتیش کشیده بود . با دستاش هر کاری رو رو بدنم انجام می داد . نمی دونستم چیکار کنم . خجالتم میومد ولی اون همین جور داشت بهم حال می داد . وقتی انگشتاشو می ذاشت روی کسم انگاری لذت و حشر و هوس یک سوت ممتدی شده بود که فشارش از کس شروع می شد . خیلی خوشم میومد . اون استاد من بود ولی حالا نباید به این چیزا فکر می کردم . شونه هامو با کف دو تا دستاش طوری نرم کرده بود که فکر می کردم آماده پرواز و پرش به اون بالا بالا ها هستم . دستشو که رو کسم می کشید می خواستم جیغ بزنم طوری که اون سه تا دختر متوجه شن که دارم چه حالی می کنم نغمه پنجه هاشو گذاشته بود رو کونم طوری که هر دو تیکه رو زیر دستش داشته باشه انگشت میانی خودشو گذاشته بود روی سوراخ کسم و شستش هم روی سوراخ کونم بود . اولش فکر کردم که شستشو می خواد فرو کنه توی کونم که این کارو نکرد و فقط نوکشو به سوراخ کونم چسبوند . در عوض انگشت وسطی خودشو آروم آروم فرو کرد توی سوراخ کسم . ترسیدم .. یه تکونی خوردم با این که بی اندازه لذت می بردم و از کیف و هوس زیاد به خودم می پیچیدم و تمام بدنمو به هم می فشردم . با این حال نغمه که متوجه عکس العمل من شده بود به من گفت نترس . من می دونم تا کجا فرو کنم توی کست که کار دستت ندم ولی ای کاش که کار دستت می دادی . حالا دیگه راحت می شدی و اون داغی کس , تورو راحت تر می رسوند به جایی که آبتو جوش بیاره یهو خالیش کنه بیرون .- نمی دونی چه حس خوب و قشنگیه . آدمو آروم می کنه . انگاری که یه آب خنکی به جیگر یه آدم تشنه می رسه -می دونم نغمه جون من این حسو داشتم . چند بار این آبم ریخته -ولی اون جوری اگه راه کستو باز کنی با لذت بیشتر زود تر و بیشتر آبت خالی میشه . اعصابت راحت تر میشه . هر چند من اصراری ندارم . همین جوریش هم یه کاری می کنم که سر حال شی . نگی نغمه خودش حال کرد و بی مرام بود و به شاگردش توجهی نداشت -فدای مرامت استاد . چقدر دلم می خواست در اون لحظات چهره زیبای نغمه قشنگمو ببینم تا بیشتر حال کنم . ولی انگار اینجوری داشت آبمو می آورد . -خوشم میاد نغمه جون همین جوری خوبه .. خوبه . اصلا دردم نمیاد .. بکن بکن .. فدات استاد . قربونت نغمه جون .. ببین نمی تونم یه جا بند شم . مشتامو گره کرده می زدم به زمین . مثل همون وقتی شده بودم که با زهیدا در حال حال کردن بودم و لحظاتی بعد یه چیز داغی از کسم ریخت بیرون .. -نغمه جون منو داشته باش نذار در برم . نذار فرار کنم . بذار همین جور حال کنم . اوخ جون جون جوووووون .. حس می کردم که انگشتای نغمه لحظه به لحظه داره خیس تر میشه . چون ازم یه چیزی ریخته بود و اونم با انگشتاش همین جور باهام بازی می کرد . من ار گاسم شده بود . احساس می کردم همه تنم با هم یه لحظه به مرحله انفجار پوست رسیده و بعد آروم گرفته . بدنمو به زمین می فشردم تا آروم تر شم . تا هوس و لذتم بازم به تمام نقاط بدنم پخش شه . نغمه منو یک دور بر گردوند تا طاقباز شم . حالا می تونستم صورت قشنگ و موهای بلوند بیشتر شبیه به طلایی اونو ببینم . چشای آبی خوشگلشو . اون دندونای مروارید نشانشو که وقتی از ته دل می خندید اونو مثل فرشته ها زیبا می کرد . روی کسم ورم خاصی کرده بود . اینو به خوبی متوجه می شدم . کف دستشو گذاشت روی کسم . خیلی آروم دستشو روی کس می مالید . -اوووووووووههههه اووووووههههه .. نغمه جون انگاری داره سفر می کنه به همه جای تنم . نه نه نههههه .. این کارو نکن .. ولی اون اومده بود روی کسم . دهنشو گذاشته بود روش تا با میک زدن لذتمو تکمیل کنه . با این که خیلی کار داشت تا بخوام بازم به ار گاسم برسم ولی اون خیلی سریع کاری کرد که بازم اون حالت بهم دست بده . حس می کردم یه چیزی یه هوسی یه لذت داغی دور کوسم همونجایی که نغمه داشت اونو با هوس و حرارت خاصی میک می زد و می لیسید در حال گشتن و مانور دادنه . عین یک فشفشه داره از خود کسم یه چیزایی رو به طرف بالا شلیک می کنه . من نمی تونم دوام بیارم .. . زبونم بند اومده بود . این بار متوجه شدم واسه یه لحظه یه چیزی ازم ریخت . دیگه اون حس خجالتو نسبت به نغمه نداشتم . دو تامون یه حس مشترک داشتیم . یک هوس مشترک که ما رو به هم پیوند می داد و فاصله ها رو از بین برده بود . وقتی که رو من خم شد و لباشو گذاشت رو لبام و کف دستشو روی کسم حس کردم که دنیا رو به من داده من خوشبخت ترین دختر روی زمینم . دختر خوشبختی که به جای نمره ارفاقی گرفتن از استادم باید سعی کنم که با درس خوندن بهتر لیاقتمو به عشقم ثابت کنم . میگن یه دختر می تونه عاشق یه پسر باشه و یا یک پسر در واقع می تونه بگه که عاشق یک دختره ولی آیا دختری که عاشق لزه می تونه عاشق دو تا دختر یا دو تا زن باشه ؟/؟ حس می کردم که هم عاشق زهیدا هستم و هم عاشق نغمه .. دوست داشتم هر دو تاشون مال من باشن و من مال هر دو شون .. حالا می فهمیدم که زهیدا چه کرده و تا چه حد دوستم داشته و با این که دلشو به درد آوردم بازم دوستم داشت بازم عاشقم بود ازم بد نگفت و خود خواه نبود . دلم می خواست اون لحظه پیشم بود لباشو می بوسیدم . سر تا پاشو غرق بوسه می کردم . کسشو لیس می زدم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
لـــــــــــــــــــــز با دختــــــــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــــــالتی 35

بعد از چند دقیقه پنج تایی مون دور هم بودیم . اصلا بهمون نمیومد که در کلاس درس با یک سیستم دیگه ای کنار هم باشیم . یه حالت لب دریایی رو داشتیم . با یه شورت و بدون سوتین کنار هم بودیم . من و نغمه قبلش یه دوش گرفتیم . فقط با نگام زهیدا رو تعقیب می کردم . دوست داشتم زود تر باهاش خلوت کنم . باهاش حرف بزنم . از دلش در بیارم باهاش ور برم . دلم برای ور رفتن با اون اندام ناز دخترونه اش تنگ شده بود . چقدر این چند روزی خودمو عذاب داده بودم . به خاطر هیچ و پوچ . حس کردم که هم میشه نغمه رو دوست داشت و هم زهیدای مهربونو . اون اینو خیلی زود تر از من فهمیده بود و من دوست خوبمو رنجونده بودم . با این حال هنوز هم زهیدا نمی دونست که من از بابت جریان پیش اومده متاسفم . موقعیتی پیش نیومده بود که باهاش خلوت کنم . دخترا هیشکدوم جرات نداشتن به ما بگن که چقدر طولش دادیم و هیشکدوم هم شوخی های بیجا نکردند . نمی خواستند کاری کنند که استاد فکر کنه اونا دارن سوءاستفاده می کنن . آخه نغمه جون با همه خاکی بودنش هنوز خانم نوایی بود و باید که این طور می بود . ماباید جایگاه خودمونو می شناختیم . البته بر خورد نغمه با ما هم خیلی محبت آمیز بود . با متانت و طوری که نسبت بهش احساس نزدیکی کنیم . دخترا چند مدل غذا درست کرده بودند و من نتونسته بودم باهاشون همکاری کنم . در عوض در چیدن سفره و درست کردن سالاد کمکشون کردم . هیشکدوم از ما خودشو کاملا سیر نکرد . خودمونو برای یک جنگ آماده کرده بودیم . جنگی که با پیروزی همه همراه بود ..-خب دختر خانوما دست همگی درد نکنه . با زیبا جون که لحظات خوبی رو داشتم . زهیدای گلمو که از قبل باهاش شناخت دارم . می دونم بهاره جان و زلیخای مهربون هم خیلی دوست داشتنی هستند . در هر حال ما بهتره بریم به خودمون برسیم و لحظه های خوش زندگیمونو با هم قسمت کنیم که بهتره یه خورده از هیاهوی مشغله های زندگی در بیاییم و به نوعی آرامش نسبی برسیم . من از فکر گرونی و خستگی تدریس و شما هم از این افکار که دارین درس می خونین فلان استاد چه رفتاری با شما در پیش داره و در فلان درس چه نمره ای می گیرین و فردا چی بخورین و بپوشین .. برای رسیدن به نتیجه ای که باید براش سالها دوندگی کرد چه اشکالی داره قسمتی از اون نتیجه رو همین حالا بهش برسین .... این نغمه گلم چه قشنگ صحبت می کرد . طوری حرف می زد که انگاری اینجا کلاس درسه . یک مسئله ساده رو به زیبایی می پیچوند ولی راستش دوست داشتم زود تر حرفاش تموم می شد و به اصل مطلب می پرداختیم . تمام حرفاش فقط رو این مسئله دور می زد و می خواست بگه که ما دخترا که داریم این همه تلاش می کنیم که یه روزی با از دواج به خواسته هامون برسیم حالا هم می تونیم کیف بکنیم . از لحظه ها و جوونی خودمون استفاده کنیم . نغمه جون صلاح دونستند که همه مون در یه اتاق باشیم . یه تخت دو نفره بزرگ و دو تا تخت یک نفره رو کنار هم قرار دادیم . یه مقداری باید خودمونو جمع و جور می کردیم ولی نغمه جون این جوری خواسته بود . تازه این تخت دو نفره یه گوشه ای افتاده بود و چند تا ایراد داشت که این چند روزه درستش کردیم . قلبم به شدت می تپید . دلم می خواست با زهیدا جونم خلوت می کردم . . حالا پنج تامون کنار هم قرار داشتیم . هم اتاقی هام خودشونو به نغمه جون چسبوندن . من در انتظار زهیدا بودم . واسه همین تک موندم . از اونجایی که با نغمه حال کرده و واسه آشتی با زهیدا در حال پر پر زدن بودم به این که بخوام یک لز پنج تایی داشته باشم فکر نمی کردم . چون که زهیدا هم به طرف من نیومده بود ناراحت و دلخور بودم . اون بهمن توجهی نکرد . حق داشت . در همین لحظه نغمه که متوجه شده بود من تنها موندم و یه خورده توی فکرم به زهیدا گفت دختر شب دراز است و قلند ربیدار . ما که هیشکدوممون قصد فرار نداریم . برو کنار دوستت اون تنهاست . -استاد اون می تونه بیاد پیش ما -دختر می بینی که اینجا چقدر در هم شده .. زهیدا دیگه حرفی نزد و با بی میلی اومد پیش من . گریه ام گرفته بود . یعنی این قدر از من بدش میاد که حتی وقتی که استاد ازش خواسته بود که بیاد پیش من اولش محترمانه مخالفت کرده بود و دیگه وقتی فهمید نمی تونه بهش نه بگه اومد طرف من ... زهیدا یه پهلو کرد و اومد طرف من . اون حالا پشت به اون سه تا قرار داشت و من و اون رو در روی هم بودیم . سعی داشت به من نگاه نکنه . صدامو آوردم پایین تر تا بقیه متوجه نشن که چی داریم میگیم -ازم فاصله می گیری ؟/؟ مگه من باهات چیکار کردم . ..ساکت بود و چیزی نمی گفت . با موهای سرش بازی کردم . دستمو گذاشتم رو صورتش و اونو به سمت صورت خودم کشوندم . -عزیزم می دونی که چقدر دوستت دارم .. -به کلاست نمیاد که هرزه ها رو دوست داشته باشی .. دلش ازم پر بود . حس کردم که بغضش می خواد بترکه و اشکش می خواد در آد . فوری لبامو رو لباش قرار دادم و دستمو از لای شورتش به کسش رسوندم . هر چی چنگش می گرفتم خشک بود . اصلا لذت نمی برد . می دونستم به خودش فشار زیادی میاره تا فکرشو ببره جای دیگه که حال نکنه و کسش خیس نکنه یا خیلی کم خیس کنه . منم به سرعت و با هر فنی که می دونستم با کسش بازی می کردم .. -زهیدا .. عشق من می دونم خیلی اذیت شدی . منو ببخش . آخه من که تا حالا توی این بر نامه ها نبودم . خیلی با معرفتی منو ببخش . ازت معذرت می خوام . با همه بدیهام تو پیش نغمه ازم تعریف کردی . بعد از ظهری گذاشتی که من و اون با هم باشیم . حسود و خود خواه نبودی . دوستت دارم . دوستت دارم .. منو ببخش . خیلی آروم حرف می زدیم که اونا نشنون و نگن چه خبر شده . چشای هر دومون پر اشک و صورتمون تر شده بود . اگه با هم تنها بودیم و اون سه تا نبودند با لحن دیگه ای بهش التماس می کردم . -باشه زهیدا می تونی دوستم نباشی . می تونی دوستم نداشته باشی ولی من هنوز دوستت دارم . لذت بردن ازتو و در کنار تو لذت بردن به من آرامش میده . باشه باهات ور نمیرم ولی پیش نغمه جون کاری نکن که متوجه شه . خیلی آروم کف دستمو از رو کسش بلند کرده و می خواستم بی خیالش شم که اون کف دستشو گذاشت پشت دستم و اونو به سمت کسش فشار داد . -آخ زهیدا منو بخشیدی ؟/؟ این بار بدون این که دستم حرکتی روی کسش داشته باشه با همون تماس و اصطکاک لحظه به لحظه کس زهیدا خیس تر و لغزنده تر می شد و انگشتام با یه تلنگرمی تونست وارد کسش شه .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
لـــــــــــــــــــــز با دختــــــــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــــــالتی 36

انگشتای من با کس زهیدا حال می کرد . سرمون به هم چسبیده بود . دلم می خواست به چشاش نگاه می کردم . خوشحال بودم از این که با هم آشتی کردیم . -عزیزم دیگه ازم دلخور نیستی -واسه چی .. یه نگاهی به سمت چپم انداختم ببینم اونا در چه وضعیتی هستند . وووووووییییییی عجب شور و حالی داشتند اونا عین زنجیر به هم وصل شده بودند و معلوم نبود کی داره کجار و می لیسه .. . نغمه : من میگم اگه بریم رو زمین بهتره . بهاره: زشته استاد .. -باز بهم میگه استاد چند بار بهتون بگم اینجا منو به اسم صدام کنین . .. نغمه یه نگاهی به ما انداخت و گفت شما دو تا عاشق و معشوق که بهتون بد نمی گذره . این هفته رو که با هر دو تا تون حال کردم ولی صبر کنین با هاتون کار دارم . فکر نکنین به این آسونی ها از دستم در رفتین . -نغمه جون هر وقت اراده بفر مایید در خدمتیم . -خدمت از ما ای شاگردای زرنگ و با هوش ! صبر کن براتون بر نامه ها دارم . دخترای خوبی باشین و درساتونو خوب بخونین . می برمتون به گردش . زهیدا : نغمه جون این گردشها علمیه ؟/؟ نغمه : اوووووففففف نگو و نپرس . یک تشر یح و آنا تومی به تمام معناست .. . زلیخا : من می میرم واسه این که کوس و کون ما زنا حسابی تشریح شه .. . بهاره : من که فکر می کنم اگه به دست مردا بیفته به مرده ما هم رحم نمی کنند . نغمه : راست میگی این جوری به این آقایون نگاه نکن و هی میگن ما شیر می کشیم پلنگ می کشیم ما قدرت بر تریم همش پوفه .. باد هواست . به محض این که یک زنو می بینن دست و پاشونو گم می کنن می خوان هر جوری شده هواشو داشته باشن . پاچه خواری می کنند . اینجاست که زن باید سنگین باشه . اگه یه خورده شل بیاد دیگه اون وقت باید کولی بده . نغمه جون هر چی می گفت درست بود .-زیبا حواست رفت پیش اونا -نمی دونم زهیدا جون . زلیخا با دو تا انگشتاش دو طرف کس نغمه رو به پهلو ها بار کرده و و اونو به همون صورت می گردوند . بعدش موهای بلند و بلوند نغمه رو زلیخا به صورت گیس در آورده و باهاشون باری می کرد .و پس از نوازش موهاش دستشو آروم رو کمرش گذاشت و از اون طرف بهاره طوری رفته بود زیر نغمه که راحت کسشو زبون می زد و سر نغمه هم رو کس بهاره قرار داشت . خلاصه سه تایی دنیایی داشتند و وقت تلف نمی کردند . .. نغمه به من و زهیدا گفت که شما دو تا دلداده اگه دوست دارین و پایین آزاد ترین می تونین هر جور که دوست دارین عمل کنین ولی یادتون باشه در هم پنج تایی هم خیلی حال میده . زهیدا : فدای حالت نغمه جون .. من و زهیدا اصلا رفتیم به یه اتاق دیگه . نباید این قدر به خودمون سخت می گرفتیم . . -دلم واست تنگ شده بود زیبا . واسه اون ناز کردنات . -بگو ناز و نوازش .. حالا کدومو می خوای -هر دو تا رو . -قمبل کن زهیدا . دلم برای خوردن نرم نرم کونت تنگ شده . با دستاش کونشو به پهلو ها بازکرد و من پهنای زبونمو از رو سوراخ کون به طرف کس می کشیدم . پی در پی این کارو انجام می دادم . دستمو هم به طرف سینه تو پر عشقم دراز کرده و آروم آروم چنگش می گرفتم -نکن زیبا .. یعنی بکن زیبا .. -خیلی حال داری و حال میدی زهی جون من . چقدر دلم واست تنگ شده بود .. -دوست دارم همش تو بغل تو باشم زیبا. سرمو گذاشتم رو کون قمبل کرده زهیدا و در حالی که با زبون کون و کپل اونو لیس می زدم دو تا از انگشتامو فرو کردم توی کسش وانگشت شستمو هم رو کون زهی جون بازیش داده و با همون حرکت انگشت توکس دیگه جیغ هوسشو برده بودم به آسمون .. -بکن بکن زیبا .. همین خیلی حال میده . بچرخون انگشتاتو توی کسم .. آهههههه آههههههه چقدرصبر کردم واسه این لحظه ها . چقدر بهم حال میده .. آخ دیگه حال ندارم . ولم نکن . یه کاری کن همین جا دیگه به آخرش برسم . ...می دونستم چی میگه چی داره می کشه . یه زن وقتی به اینجا ی هوس می رسه تمام بدنش سست میشه مغزش انگار بهش فرمان نمیده دلش می خواد پوست تنش بترکه فرار کنه . از خوشی زیاد خودشو بزنه به در و دیوار . یه حالی می کنه که هم اون حالو دوست داره وهم می خواد به آخرش برسه . وقتی هم که لذتش کامل شد و رفت به کما .. حالا اون لحظه و یا ساعتی بعد دوباره می خواد بره به همون حالتی که بوده . همون شور و هوس و شهوت . . کارشو میشه به کار یه دختر بچه ای تشبیه کرد که خیلی شوخ و شنگ و شیطونه . یه بزرگتری رو اذیتش می کنه سر به سرش میذاره . بزرگه اونو به چنگش در میاره . دختره دست و پا می زنه میگه ولم کن .. وقتی که رها میشه دوباره مرض می ریزه میگه حالا بیا منو بگیر . چهار تا انگشتمو فرو کرده بودم توی کس .. اون طرف صدای ناله های هر سه تایی شونو به خوبی می شنیدم . می دونستم نغمه اهل وقت تلف کردن نیست .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
لــــــــــــــــــــز با دختـــــــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــالتی ۳۷

زهیدا روی زمین ولو شده بود . دمر افتاده کون خوش مدلش رو به هوا به من چشمک می زد . انگاری دیگه هیچ حسی نداشت . گذاشتم یه چند دقیقه ای رو به حال خودش باشه . بعد خودمو بهش چسبوندم . خیلی آروم لبمو گذاشتم پشت گردن زهیدا . ماچ و بوسه رو از اونجا شروع کرده با یه حرکت رو به پایین رسیدم به چاک کونش . باز اونو به دو طرف بازش کرده و یه لیسی بهش زدم . اون وقت خودمو خیلی سبک کرده و روش قرار گرفتم -زیبا داری چکار می کنی . من که خیلی خوشم میاد . حالا دیگه نوبت منه که بهت حال بدم . دلم برات تنگ شده بود . نمی دونی چقدر عذاب می کشیدم فکر می کردم که دیگه از دستت دادم و تو به من توجهی نداری . در حالی که تو این جوری نبودی . -چه کس نازی داری زهیدا . هرچی می خورمش باز سیر نمیشم . هوسم زیاد شده بود . کسمو به کون و کپل اون مالیده و با فشار خودم از پایین به بالا می کشیدم . . کسم حسابی خیس کرده بود . هوس داشت منو از پا مینداخت .. -آییییییی زهی زهی زهی ... من دارم داغون میشم . -خودت رو داری هلاک می کنی دختر . باید راهشو باز کنی . نمی دونی چقدر لذت داره .. می خوای سرت رو بکوبونی به دیوار .. ازش فرار می کنی بعد که فراریش دادی خودت دنبالش می دوی . اگه بدونی چه حس و حالیه .-می دونم می دونم چی داری میگی گاهی یا هر وقتی که کسمو میک می زنی یه همچین حالتی میشم . می دونم اونم در یه همچین مایه هاییه و همش که نمیشه کس لیسی کرد . خود کس و اون داخلش هم نیاز به دستکاری و مالش داره . اونجا هم باید حال کنه نرمش کنه .. همین جور کس خیسمو به کون زهیدا مالونده و اونم حرفی نمی زد و خوشش میوند . هر لحظه فکر می کردم می خوام به اوج برسم ولی هر بار یه چیزی مانع از این کار می شد . خودشو از زیر من بیرون کشید . -فدات شم زیبا می دونم تو الان داری چی می کشی . ما دخترا دیگه وقتی به این جا می رسیم انگاری دیگه هیچی از این دنیا نمی خوایم . اگه به من یکی بگن یه صندوق طلا ریخته پاشو بردار این گنجو , میگم نه تا این کس من بهم اجازه نده از جام پا نمیشم .. حالا تو رو نمی دونم .. نا نداشتم چیزی بگم . زهیدا که خودشو خالی کرده حسابی سر حال نشون می داد یک ریز حرف می زد . اومد رو من . دو تایی مون روبروی هم و چش تو چش قرار گرفتیم . -عزیزم این کس تو چه کسیه که همش خوراک می خواد زیبا جون -نه این که مال تو نمی خوا د ؟/؟ حالا رو من منت میذاری ؟/؟-اوووووخخخخخخ عزیز دلم فدات شم من کی همچین حرفی زدم ؟/؟ یعنی اجازه شوخی کردن با خواهر خوبم با بهترین دوستمو ندارم ؟/؟ -چرا زهی جونم حالا منم یه حرفی زدم . صورتمو میون دو تا دستاش قرار داد و با محبت نگام کرد . این جوری که بوش میومد خودش داشت حشری تر می شد ولی من یکی که دیگه نا داشتم برای دوباره ارضایی اون بکوشم ولی این اوبود که باید به دادمن می رسید . اصلا خبر نداشتیم که اون وری ها دارن چیکار می کنن . زهیدا با کله اومده بود توی کس من -دختر داری چیکار می کنی .. اول وسط سرشو گذاشت روی کسم و اونو می گردوند . موهای سرش یه قلقلکی به کسم می داد که بی هوا همین جوری جیغ می کشیدم .. از اون طرف صدای بهاره در اومده بود که آهای زیبا داری چیکار می کنی مثلا ما هم داریم حال می کنیما -چی داری میگی دختره بی حال .. حال داریم تا حال . -به حرفشون گوش نده عشقم . زبونشو فرو می کرد توی کسم چقدر خوشم میومد . هر لحظه کسم خیسی خودشو می فرستاد طرف دهن زهیدا و اونم با جفت کردن لباش و میک زدن اون خوب و جانانه کسمو با اون خیسی ها شو می خورد . -جوووووووووون همین جوری بخورش .. با دستش کونمو به طرفی کشید و با کف دست چند تا ضربه به کونم زد -چته دختر -دارم حال می کنم . -تنبیهم می کنی که چرا چند روزه بی خود و بی جهت باهات قهر کردم ؟/؟ -واسه خود قهر که تنبیه نمیشه کرد ولی باید واسه این که وقت و زمانهایی رو که می تونستیم با هم حال کنیم کشتی تنبیهت کرد . -پس بکن بکن . هر کاری که می دونی درسته انجام بده . من حاضرم آماده ام تنبیهم کنی . منو بزنی گازم بگیری .. نههههههه ...نهههههه فشارش بگیر با فشار میکش بزن . اونو توی دهنت بگردون .. تند تر خواهش می کنم . به التماس افتاده بودم . دستمو گذاسته بودم رو سر زهیدا .. نههههه نههههههه .. خودشه .. خودشه .. می تونی تند تر .. عشق می کنم .. مزه داره .. اوووووففففففف نمی خوام دیگه به هیچی فکر کنم نمی خوام حرف بزنم .. چند بار به شدت کسمو کوبوندم به دهن زهیدا و اونم فشارشو زیاد تر کرد .. همینجور ازم داشت کیف و لذت میومد بیرون . حس می کردم رفتم دستشویی و همین جور داره ازم می ریزه و تمومی نداره ... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
لــــــــــــــــــــز با دختـــــــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــالتی 38

-خوبه خوبه . من دیگه تموم کردم دختر . دیگه نمی تونم یه جا بند شم . ولم کن .. ولم کن بذار برم .. مثل دیوونه ها جیغ و داد می زدم . ولی زهیدا محکم منو نگه داشته سعی می کرد که منو در اوج داشته باشه تا خودم بیام پایین . چقدر ما دخترا برای رسیدن به این لحظات به خودمون فشار میاریم . حس می گیریم تمرکز می کنیم ولی وقتی که رسیدیم بهش انگاری می خواهیم ازش فرار کنیم شاید تحمل این همه لذت و خوشی و هیجان و گردش هوس برای ما سخته . حس کردم که دارم آروم میشم . زهیدا اومد و رو من قرار گرفت . با بوسه های خودش آرومم کرد . چشامو بستم و لحظاتی رو در حالت خلسه گذروندم . . احساس آرامش می کردم . و با نوازشهای اون این آرامش من به اوجش رسیده بود . وقتی خودمن و کسم احساس سبکی و آرامش می کردیم دیگه چه نیازی داشتم که برم دنبال پسرا . خیلی آروم و بی خیال در آغوش هم بودیم که دیدیم اون سه تا وارد شدند . . نغمه : دخترا مثل این که بهتون بد نمی گذره ها . مثلا مهمون دعوت کردین . زهیدا : خواهش می کنم شما صاحبخونه این . بفرمایید ما باید چیکار کنیم در خد مت شماییم . -اول بریم یه تنی به آب بزنیم و بعد بیاییم کنار هم .. ولی دسته جمعی رفتیم به حموم . می شد جا شد . ولی دیگه باید با فاصله های نزدیک کنار هم قرار می گرفتیم . نغمه خیلی دوست داشت من در کنارش باشم . با این حال انگاری بهاره و زلیخا هنوز از ور رفتن با استاد نوایی سیر نشده بودند . نغمه رو زمین دراز کشیده بود و با کسش ور می رفت . چهار انگشتشو روی کسش می گردوند . زلیخا رفت طرفش و انگشتاشو کرد توی کس نغمه .. این بار زهیدا رفت به سمت لبهای نغمه جون تا با بوسه ای گرم بهش حال بده . من و بهاره هم که دیگه به هم رسیده بودیم . از اونجایی که خیلی ریلکس شده بودم تصمیم گرفتم یه حالی هم به این بهاره جون بدم . -عزیزم دوست داری برات چیکار کنم . چه جوری بهت حال بدم . -هر جوری که حس می کنی درسته . همون جوری که به استادمون حال دادی و خیلی هم ازت تعریف می کرد . می خوام همون جور شیطون بشی و شیطون باشی .. -من همون دختر خجالتی که بودم هستم . -آره زیبا جونم ولی دیگه برای ما نمی تونی خجالتی باشی . اون دمت بوده اون داخل و ما خبر نداشتیم .. در حالی که دستامو دور کمر بهاره حلقه می زده و لبامو میذاشتم رو لباش بهش گفتم دلت میاد درمورد من این جوری حرف بزنی ؟/؟ -مگه چی گفتم . دوست نداری شیطون و طناز و تو دل برو باشی ؟/؟ خجالتی بودن مال آدمای ضعیفه .. -الان بهت نشون میدم که میشه خجالتی هم بود و قوی هم بود . -پس زیبا جون نشون بده تا ببینم . در حالی که داشتم می بوسیدمش و زبونمو فرو کرده بودم تو دهنش کف دستمو طوری روی کسش قرار داده چنگش گرفتم و به آرومی و گاهی هم با فشار باهاش بازی کردم که فریاد هوسشو در آورده و دیگه یک ریز التماس می کرد که یه چیزی فرو کنم توی کسش .. -عزیز دلم خوشت اومد .. ؟/؟ -فدای عشوه هات زیبا . منو به حال خودم نذار . به دادم برس . کمکم کن .. انگشتامو فرو کردم توی کس بهاره جون .. نغمه توجهش به سمت من بود . انگاری دوست داشت که اون جای بهاره قرار می گرفت . اون دو تا خواهر هر کدوم یه لیف گرفتن به دستشون . زهیدا رفته بود از کمر به بالا رو لیف بزنه و زلیخا هم از کون به پایین رو . من که داشتم این صحنه رو می دیدم حسابی لذت می بردم . کون نغمه رو که از وسط باز می کرد اون کفی که روی سوراخ کوس و کونش می نشست یه حالت زیبایی به کونش و استیل بدنش داده بود که بی اختیار یک دستم رفته بود رو کسم .. بهاره : چیکار می کنی زیبا . حواست کجاست . منو داشته باش . بازم وقت داری می تونی بری سراغ اونا . می تونی بری تو هم یه لیفی به بدن نغمه جون بزنی . اصلا چطوره منو لیف مالی کنی . من که حس کردم فعلا بهاره به همین سبک در اوج قرار داره برای همین انگشتامو به همون صورت توی کسش نگه داشته به سرعت حرکتش می دادم . -خوبه ؟/؟ همین جور بکنم ؟/؟ -خوبه خوبه زیبا .. ادامه بده .. اون طرف که زهیدا لباشو گذاشته بود رو سینه های کفی نغمه و زلیخا هم با کف کونش بازی می کرد . حسابی صحنه تماشایی شده بود . بهاره دیگه حالیش نبود که باید صداشو بیاره پایین و سر و صدای کمتری بکنه همین جور مرتب در حال جیغ زدن بود تا این که تونستم ساکتش کنم . انگاری نغمه منتظر بود تا کاربهاره تموم شه تا صدای بهاره قطع شد دستور داد که پنج تایی بچسبیم به هم . می دونم اون فقط هدفش این بود که بیاد سمت من و با من باشه . به من بگه که باهاش ور برم . منم دلم واسه کونش تنگ شده بود ..خودمو به نغمه چسبوندم . دستامو دور کمرش حلقه زدم . چشای آبیش خیلی خوشگل تر از همیشه به نظر می رسید . موهای بلوند و بلند و خیسش رو کمرش جمع شده بود و من طوری بغلش زده بودم که کس دیگه ای نمی تونست بین ما قرار بگیره . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
لــــــــــــــــــــز با دختـــــــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــالتی 39

دسته جمعی داشتیم با هم حال می کردیم . چشای خوشگل نغمه به دنبال من بود . من شیفته اون شده بودم و. اونم انگاری با نگاش داشت منو می خورد . دلم نمی خواست به صبح برسیم .نمی دونم چی شد که نغمه پذیرفت ناهار جمعه رو هم در کنار ما بمونه . شاید با شوهرش هماهنگی کرده بود و یه بهونه ای آورده بود .دیگه ما به اونش کاری نداشتیم . ما با هم باید یه جوری کنار میومدیم . هر کی به هر کی می چسبید و در یکی از این صحنه ها استاد بغلم کرد و منو انداخت رو خودش طوری که دوست داشت کسشو رو کس من بغلتونه و دنیایی از هوس رو در بدن هر دومون پخش کنه . اون برای تنوع بخشیدن به لز هر لحظه از آستینش یه چیز تازه ای بیرون می آورد. مثل یک مربی فوتبال می دونست که در اون لحظه باید از چه فنی استفاده کنه با این حال از این که به من بها داده و خودشو نیاز مند به من نشون می داد لذت می بردم . شاید بقیه هم متوجه این حس علاقه و گرایش اونسبت به من شده بودند . -آتنا -جووووون نغمه جون -سینه هامو می خوری -من که از خوردنش سیر نمیشم .. من از خوردن این سینه های تازه سیر نمی شدم و اون از خورده شدنش . طوری کیف می کرد که انگاری مثل میک زده شدن کسش بهش لذت میده . من یکی که کسمو میک می زدن بیشتر حال می کردم . نغمه چشاشو بسته با حرکات من به خواب رفته بود . بقیه هم هر کدوم دستشون به جایی بند بود . صبح که یکی یکی چشامونو باز می کردیم نمی تونستیم جلو خنده مونوبگیریم . اولین نفری که بیدار شد من بودم . با همون کس و کون و اندام لخت کنار هم بودیم و هوا هم گرم بود .. یکی دو ساعت بعد یه تلفنی نغمه رو ناراحتش کرد . نمی دونم چرا یه نگاهش به ما بود و یه نگاهش به روبرو . نمی دونستیم واسه چی ناراحته . . زهیدا : استاد نغمه جون اگه جسارت نمیشه می تونیم بپرسیم مشکلی پیش اومده ؟/؟ از دست ما کاری ساخته هست . -چی بگم از دست شما که کاری ساخته هست . -چه کاری -این که صبر کنین از هم دلخور نشین و از من . و به هرحال .. راستشو بخواین . ما پنج نفر از دوستان با هم یه بر نامه لز داریم که همه مون عضو هیئت علمی و پزشک هم هستیم . خلاصه هر کس می تونه یک نفر رو به دعوت خودش ببره به مجلس لزبینی . یعنی کلا ده نفر . این هفته قرار بود یه مجلسی باشه که سی چهل نفری درش حضور داشته باشن حدود چهل کیلومتری اینجا . جمعیت هم می خواستند که چند برابر این باشه وبه من گفتند تا چهار نفر رو هم می تونی با خودت بیاری که من قصد دعوت از همه شما رو داشتم . حالا تماس گرفتند و گفتند که اون بر نامه به هم خورده و به روال گذشته هر کسی یک نفر رو بیاره و دوره نوبتی در یکی از خونه ها باشه . از اونجایی که یار من رفته خارج از کشور من می تونم یکی از شما ها رو با خودم ببرم . انتخابش برام سخته . یکی خوشحال میشه چهار نفر ناراحت . اون طرف من دیگه بر نمی گرده و می تونم به نوبت در هر دوره یکی از شما رو با خودم ببرم و لی این هفته اولو چیکارش کنم .. همه مون به نغمه جون گفتیم که ما دوستت داریم و هر تصمیمی که بگیره تابعیم .. ولی دل تو دلمون نبود . من حس می کردم برای هفته اول یا منو انتخاب می کنه یا زهیدا رو . شاید از اونجایی که سابقه زهیدا بیشتره به اون بگه بیاد ولی ماهی یک بار می تونستیم همراه نغمه جون باشیم . چون هفته ای یک بار این بر نامه رو داشتند و ضرورتی نداشت که حتما جمعه باشه . شایدم یک دوره چند ساعته بود و گاهی هم شب جمعه .. البته این بار فکر کنم برای شب جمعه بود واسه همین هیجانش زیاد تر به نظر می رسید . همه نگاهها به دهن نغمه جون دوخته شده بود . وقتی اون اعلام کرد که برای بار اول منو انتخاب کرده من که به زور جلو خوشحالی خودمو گرفته بودم و نمی خواستم کاری کنم که زهیدا متوجه این تغییر حالت من بشه وگرنه اصلا برام مهم نبود که بهاره و زلیخا چه احساسی دارن . می دونم زهیدا هم ناراحتی خودشو پنهون کرده بود . -البته بچه ها من همه شما رو دوست دارم و از الان هم دارم میگم نوبت بعدی مال زهیدا جونه و بعد بهاره و زلیخا . همه تون برام دوست داشتنی هستید . بالاخره یکی از شما باید برای هفته بعد انتخاب می شد فقط یه وقتی نبینم به خاطر این مسئله باهاش کل کل کنین . من در انتخاب و تصمیم گیری تحت تاثیر حرفای کسی قرار نمی گیرم که یه وقتی بگین اون ازم خواهش کرده . دیدین که همین جا پیش روی شما تلفنم زنگ خورد و ماجرای پشت پرده ای هم نداشتیم . نغمه جون بعد از ناها ررفت خونه شون . زلیخا و بهاره هم رفتند پارک یه هوایی بخورن . منم دوست داشتم برم بیرون ولی از اونجایی که زهیدا دلش گرفته بود دلم نیومد تنهاش بذارم . اون میلی برای گشتن نداشت . -ببینم عشق من از من دلخوری ؟/؟ اگه دوست داری من نرم . من به استاد نغمه چی می گفتم . به جون تو به جون خودم به دوستی پاکمون قسم که من حاضرم تو جای من بری . راستش اولش که اسم منو برد خوشحال شدم ولی حس می کنم حق تو بود که قبل از من بری . حالا اون از این که من بهش خیلی حال دادم خواسته یه جوری جبران کنه . اگه من باهاش مخالفت می کردم ناراحت می شد .. بغلش کرده و لبامو رو لباش گذاشته و سینه هامو به سینه هاش چسبوندم . خودش طوری شل شده بود که رو زمین دراز کشید پاهاشو به دو طرف باز کرد تا کسش هم واسه کسم دهن باز کنه ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 4 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

لز با دختر خجالتی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA