ارسالها: 3650
#1
Posted: 10 Jun 2013 17:27
با درود
در خواست ایجاد تاپیک با عنوان
جهیــــــــــــــــــــــــــــــزیه ( نوشته : ایـــــــرانی)
نویسنده : استاد ایـــــــــــــرانی
در تالار داستان ها و خاطرات سکسی دارم
تعداد ارسال : این داستان در ۱۰ قسمت منتشر خواهد شد
کلمات کلیدی : داستان تخیلی ، داستان های سکسی ، نوشته ایرانی ، جهیزیه ، سکس ، عروس
با سپاس
آره داداش
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#2
Posted: 14 Jun 2013 12:05
جهیــــــــــــــــــــــــزیه 1
اولین باری بود که می خواستم کون بدم . هنوز یک هفته نمی شد که عقد کرده بودم . اسمم الهامه 19 سالمه و شوهرم اشکان 23 سالشه . ما عاشق هم شدیم اون از یک خانواده ثروتمند بود . پدرش واسش یه کافی شاپ بزرگ تو یه منطقه خوب شهر باز کرده و یه آپارتمان بزرگ هم به اسمش گرفته بود . من در یک خونواده معمولی و یکی از خونه های وسط شهر تهرون بزرگ شدم . وپس از دیپلم دیگه درسمو ادامه ندادم . هزینه عروسی و کارای دیگه رو داماد انجام داد . خیلی دوستم داشت . نمی خواست من سختی بکشم ولی تو مجلس عروسی ما مادر شوهر و خواهر شوهر هام و خیلی از فامیلای شوهرم با متلک از این که نمی تونم جهیز درست و حسابی با خودم بیارم صحبت می کردند . این واسم یه عقده شده بود . در این مورد به اشکان هم چیزی نگفتم . به اندازه کافی شرمنده ام کرده بود . نمی دونستم چیکار کنم . حداقل ده میلیون تومن لازم داشتم تا چند تا جنس درست و حسابی بگیرم . حدود نصف این پولو شاید خونواده می تونستن تامین کنن ولی بقیه اش چی . یکی از دوستام خجسته رو دیدم که اونم وضعیتی مثل وضع منو داشت . شوهرش نوازنده بزرگی بود که علاوه بر اون با صدای قشنگی هم که داشت خوب خوانندگی می کرد وکلی در آمد داشت . تعجب کردم یه ساله پول جهیزیه رو از کجا آورده . تا قبل از ازدواجم هر چی ازش می پرسیدم جوابی درست و حسابی به من نمی داد . تا این که بعد از عقدم کلی قسمش دادم و اونم کلی قسمم داد و سر انجام اعتراف کرد که کون داده تا پول جهیزیه رو جور کرده و اون وقت با سر افرازی اومده خونه شوهرش -حالا دیگه کون نمیدی ؟/؟-خندید و گفت نه من با کون دادن آبرومو حفظ کردم حالا شرایط طوریه که با کون دادن آبرو خودمو می برم . مگه مرض دارم از جونم سیر شدم ؟/؟به فکر فرو رفتم من عاشق اشکان بودم . اگه تابوی بین من و اون شکسته می شد و از بین می رفت چطور می تونستم عاشقش باشم و زندگی مشترکی باهاش شروع کنم و ادامه اش بدم . یک هفته تمام دچار استرس و بی خوابی بودم . خیاطی ام خوب بود ولی یک سالی چطور می تونستم کلی سفارش بگیرم و پول در آرم . آخه از کجا ؟/؟سرانجام تسلیم شدم . تصمیم گرفتم از خجسته کمک بگیرم -عزیزم الهام جون اول ببین جنبه اشو داری . این یه سالی باید چند صد بار کون بدی تا به اون پولی که می خوای برسی . مشتری پیدا کردن و از خونه در اومدنو بگو . اگه مشتری گیر بیاری که خیلی خوبه . اون موقع که من واسه پیدا کردن جهیزم کونفشانی می کردم کون خوب و آک مثل کون من حداکثر پونزده هزار تومن بود ولوازم خانگی هم قیمتش خیلی بالا بود . الان قیمت وسایل خونگی خیلی اومده پایین در عوض ارزش کون ترقی کرده و کم کمش بابت هر دست کون دادن بیست تومن گیرت میاد . فقط باید حواست به کوست باشه که بر بادش ندی . خیلی باید مراقب باشی .-نه . من مواظب و مراقبم . می دونم باید چیکار کنم . کوس من فقط مال اشکانه -اینم در نظر داشته باش اگه دوماد شب عروسی بخواد کونتو بگاد از گشاد بودنش تعجب نکنه .-اونو یه کاریش می کنم . قرارشد که خجسته کمک کنه .اون خیاطی می کرد و منم مثلا کمکش می کردم . در حالی که تو خونه اش باید یه کارای دیگه صورت می دادم . کار شوهرشم طوری بود که از صبح زود تا شب خونه نمیومد . منم بعد از ظهر ها می تونستم برم پیشش .-دختر منو وادار به چه کارها که نمی کنی . مجبورم می کنی که به خاطر تو با معشوقه های قدیم و اونایی که کونمو گاییدن تماس بگیرم و مشکلتو حل کنم . رسیدم به اولین روزی که می خواستم کون بدم . نمی خواستم خودمو زیاد وسوسه انگیز کنم که بکن من هوس چیزای دیگه ای به سرش بیفته . یه شلوار لی تنگ وچسبون پوشیده موقع راه رفتن به کون خودم قر می دادم تا وسوسه انگیز ترش کنم . یه جوری شده بودم . خیلی دلم می خواست کونمو مثل کوسم دست نخورده واسه اشکان نگه داشته باشم قسمت نبود . اولین نفری که می خواست کونمو بگاد یه جوون قوی هیکل و خوش تیپ بود . دعا می کردم که کیر کلفتی نداشته باشه . بیست هزار تومن با هم راه اومدیم .هر چی می خواست منو ببوسه و کیرشو بفرسته تو دهنم قبول نکردم . گفتم بهش من تازه عروسم . عقد کرده منتظر خونه بختم نیاز دارم . مجبورم .فقط می تونی با کونم حال کنی -باشه همون غنیمته .شلوار و شورتمو کشید پایین . اینو دیگه بهش اجازه دادم که تا آخرش از پام در آره .داشت دیوونه می شد -جووووووووون . اووووووفففففف من می میرم واسه این مدل کونا . ماچ و بوسه به کونو شروع کرده بود من با این که کیف می کردم و دوست داشتم که اشکان جای اون بود دلم می خواست زودتر کارشو تموم کنه و بره . خجسته خیلی بهم سفارش می کرد که خودمو اسیر هوس نکنم . حواسم باشه . معطل هم نکنم و لفتش ندم امروز قرار بود دو تا مشتری دیگه هم داشته باشم . جووون شصت هزار تومن در قدم اول یعنی سه دست کون دادن .. کیر خیلی کلفتی داشت . از اون مواد مخصوص منبسط کننده و تا حدودی بی حس کننده به سوراخ کونم مالیدم تا کیری که بار اول می خواد بره تو کونم زیاد اذیتم نکنه . خجسته می گفت که طبیعی کون دادن لذت و سلامتش بیشتره و بهتره . با این که دوا و دارو مالیده بودم ولی با این حال کیر به سختی می رفت تو کونم -جاااااااااان وایییییی چه کون باحالی !یه چیز سنگینی رو تو کونم احساس می کردم . حس می کردم وزنم زیاد شده . دستشو مالید به کوسم با این که از این کارش خوشم میومد و چشامو می بستم ولی بهش گفتم قرارمون این نبود . عذر خواهی کرد و دستشو کنار کشید . نذاشتم خلافی صورت بگیره . با این که کونم در اثر دوپینگ باز شده بود ولی یارو از تنگی کونم می نالید و لذت می برد . هیجان زیاد وادارش کرده بود که تمام قسمتهای کونمو با دستاش چنگ بگیره منم واسه این که بیشتر حشریش کنم و آبشو بیارم هی هوف و اوف می کردم -جووووووون آخ که چقدر با حال کون می کنی زود باش آبتو بریز من طاقت ندارم داغم کن خالی کن . کونمو به طرفش حرکت می دادم و در یک آن خودمو به بدنش چسبوندم و چند تا چرخش به خودم دادم . این حرکات من منفجرش کرد و دیگه نتونست صبر و طاقت داشته باشه -جاااااان دارم سبک میشم اووووخ من نمی خواستم الان آبم بیاد تازه می خواستم با کونت حال کنم . جووووووون .ببینم فردا هم میای ؟/؟-اگه مث امروز پسر خوبی باشی و از خط خارج نشی بازم بهت کون میدم . باور کن این اولین کیریه که رفته تو کونم و اولین کیر زندگیمه . قسم می خورم هنوز کیر شوهرمو ندیدم . اینو که گفقتم ده هزار تومن دیگه رو بیست تومنش گذاشت و داد به من . آن قدر از گرفتن این ده هزار تومن اضافی خوشحال شده بودم که فکر می کردم ده میلیون تومن به من داده باشن . از این که دارم این قدر راحت کاسبی می کنم خیلی خوشحال بودم فوری رفتم دستشویی تا می تونستم سوراخ کونمو شستم و پاک کردم تا منی های ریخته شده داخل سوراخ و اطراف اونو پاک کنم . ....ادامه دارد ....نویسنده .....ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#3
Posted: 14 Jun 2013 12:07
جهیــــــــــــــــــــــــزیه2
حدود نیمساعت بعد نفر بعدی اومد این یکی یه خورده لاغر تر بود این بار با لذت بیشتری کون می دادم . در هر حال مجبور بودم به عشق اشکان و به امید رسیدن به اون با یه جهیزیه خوب هوسمو کنترل کنم تا کوسم براش حفظ شه . این حق اشکان بود که باید دختری منو می گرفت . حتی اجازه نمی دادم که به سینه هام دست بزنن که خراب نشه . اون روز هفتاد تومن کاسبی کردم . واسه این که پولها رو خرج نکنم میذاشتمش حساب پس انداز . تصمیم داشتم وقتی تا یه حدی جمع شد بعضی از اجناسو به صورت قسطی بخرم که هم خیالم جمع شه و هم این که گرون تر نشه . ولی زیاد شلوغش نمی کردم . مدتی گذشت . از بس مشتریان زیاد شده بودند دیگه صبحها هم کار می کردم . کونم یه مقداری آزاد تر از قبل شده بود . بعد از دوماه و نیم حدود سه میلیون تومن جمع کرده بودم چند وقت بود که ساک زدن رو هم به فعالیت و کسب کار خودم اضافه کرده بودم . اگه فقط ساک تنها بود و لیسیدن و میک زدن کیر پنج هزار تومن می گرفتم . اگه آخر کار آب کیرشو می خوردم پنج تومن دیگه می گرفتم و کل کاسبی من از یه سرویس کون دادن و ساک زدن به سی هزار تومن می رسید . انتظار نداشتم در عرض دو سه ماه سه میلیون تومن کاسبی کنم . برای همین حرص پول منو بر آن داشته بود که همچنان فعالیت کنم ولی یه عاملی باعث شد که خیلی زود از این تصمیم منصرف بشم . اواخر چهارمین ماهی بود که من کونمو در طبق اخلاص گذاشته و به خود و دیگران خدمت می کردم . واسه خودم پونزده تا بیست میلیونو واسه یه سال در نظر داشتم ولی یه مسئله ای پیش اومد که من تصمیم گرفتم به هر نحوی که شده اشکانو راضی کنم که منو خونه ببره . یعنی زندگی مشترکمونو شروع کنیم . چون تقریبا به اون پولی که می خواستم رسیده بودم . یکی از این روزها یه جوون خیلی خوش تیپ با صورتی سرخ و سفید و موهایی بور و اندامی درشت و قدی بلند اومد سراغ من . وقتی دیدمش تمام وجودم لرزید خجسته هم همین حالت منو پیدا کرده بود . او در این چهار ماهه دست از پا خطا نکرده بود و نمی خواست به همین دورانی که من الان توش بودم برگرده ولی حس کردم که دوست داره با تمام وجودخودشو تسلیم اون جوونه که اسمش مهرداد بود بکنه . وقتی که داشت کونمو می گایید خیسی کوسم تا یه وجب پایین تر رسیده بود -بززززززن بکوب مهرداد کیرتو محکم بزن . داغم داغم -الهام خانوم نمی تونی کوستو بدی ؟/؟باورکن یه حالی بهت میدم که تمام غمهای دنیا از یادت بره . دیگه نه به شوهر فکر می کنی نه به حرف مردم . نزدیک بود وسوسه شم . البته وسوسه رو که شده بودم ولی گول نخوردم . اون روز یه بار تو کونم خالی کرد و یه بار تو دهنم . بابت ساک زدن و آب کیرشو خوردن دیگه ازش اضافه پول نگرفتم . حتی می خواستم کلاسمو حفظ کنم واون بیست تومن بابت کون دادنو ازش نگیرم ولی از بس آقا و با شخصیت بود پولو گذاشت تو یه پاکت و گذاشت یه گوشه ای و منم زیاد باهاش بحث نکردم . شایدم چون اولین بار بود می خواست خودشو طوری نشون بده که من در مورد کوس دادن به اون شل بگیرم . بد جوری کف کوس من شده بود . منم بد جوری کف خوش تیپی و کیر درشت و درازش شده بودم . همه جاش بیست بود . بیست بیست . خجسته کاری کرد که خشمم زیاد شه ولی به زور بر خودم مسلط شدم -عزیزم الهام جون این جور مشتریا رو باید داشت تو که می دونی من چقدر هوای دوست خوب خودمو دارم . این آدما خیلی با شخصیتن . باید کاری کرد که دوباره پیداشون شه مگه نمی بینی هر کی که تا حالا تو رو گاییده پولو یا پرت می کنه یا یه جوری به دست آدم میده که انگار جنده گیر آورده باشه . در هر حال من امروز کاری می کنم که دوباره برگرده . در همین مدتی که داشتم به مهرداد کون می دادم خجسته خودشو خیلی خجسته کرده بود . قشنگ ترین لباساشو پوشیده بود واول تا آخر دامن و بلوزش یک متر پارچه هم نبرده بود . با هر حرکت خجسته نصف بیشتر کونش مشخص می شد .-آقا مهرداد متوجه شدم شما عاشق کوس کردنین اگه حال داشته باشین من داوطلبانه در خدمت شمام . این هم اشانتیون شما چون پسر خوبی هستی و دوست داریم بیشتر از اینا ببینیمت . قبل از این که منتظر جواب مهردادی شه که هنوز لخت لخت بود لباشو به لبای اون چسبوند و دونفری رو همون تختی که چند دقیقه پیش گاییده شده بودم ولو شدند . دلم نمیومد صحنه رو ببینم . دوست من برای اولین بار بود که جلوم لخت ظاهر می شد .تازه اونم می خواست خودشو تسلیم کسی کنه که منم از رویاهام بود که کوسمو تقدیمش کنم ولی شرایط من طوری بود که نمی تونستم و مصلحت نبود این کارو بکنم .-اقا مهرداد نترس من شوهر دارم راه کوسسسسم بازه -کیر منم درازه . نمی دونی چقدر عاشق گاییدن زنای شوهر دارم . دوست دارم باهاشون حال کنم بهشون نشون بدم که خیانت چقدر مزه میده . هر چه می خواستم از صحنه دورشم ولی میخ شده بودم و نمی تونستم تکون بخورم . با این که خجسته دوست جون جونی من بود و من خودمو مدیونش می دونستم ولی در اون لحظه خاص اونو بزرگترین دشمن زندگی خودم حساب می کردم . بزرگترین رقیب . نمی تونستم ببینم که مهرداد داره از وجود اون لت می بره .-کوسسسسس می خوای من خودم بهت میدم . نمی ذارم سختی بکشی . هر وقت هرروز هر صبح و بعد از ظهر غیر جمعه ها که بیای کوسسسسم دهنشو واسسسسه کیییییییرررررت یاز می کنه . مهرداد با خشونت دامن و شورت خجسته رو در آورد و بلوزشو طوری کشید که جرش داد .-پاره کن . چاکش بده . منو هم پاره کن . منو هم جربده . با جر داده شدن بلوز خجسته اونو مهرداد دیگه لخت لخت بودند . مرد کمر زنو گرفت و کونشو بالا آورد. کیر بر افراشته اشو با یه حرکت گذاشت تا ته کوس خجسته .-آخخخخخخخ جان خیلی باحالی خیلی باحالی مهرداد . دوبار شیره اونو کشیده بودم و حالا با توان بیشتری از این که انزال نشه خجسته رو می گایید . من نمی دونستم چیکار کنم . درمانده شده بودم . کیر مهردادو می دیدم که با همه کلفتی و ضخامتش چطور میره تو کوس خجسته و بر می گرده و حسرت می خوردم که چرا من جای دوستم نیستم . من که خیلی از اون جذاب تر و توپ تر و با کوسی تنگم . حرکات کیر و باز شدن کوس نشون می داد که کوس رفیقم خیلی گشاده . خشم و حسادت خودمو با این جمله نشون دادم -آقا مهرداد من شرمنده اتم . امید وارم بتونی با این کوس گشاد حال کنی -الهام جون غصه مهرداد جونو نخور اگه نمی خواست حال کنه و خوشش نمیومد که این قدر شق نمی کرد . تازه بعد از این که کونتو گاییده و تو دهنت خالی کرده . اون مثل یک گرگ گرسنه داره پاررررم می کنه بذار بخوره . بذار کوسسسسسم گشاد باشه . هر چی دوست داره بخوره و سیر نشه . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#4
Posted: 14 Jun 2013 12:09
جهیــــــــــــــــــــــــزیه 3
نوش جون کیرش . من که مردم . جووووووون مهرداد -آخخخخخخ خجسته چقدر داغه -بزززززن مهرداد جون ارضام کن . مهرداد آخرین مشتری روز من بود و من هم دیگه جز این که شاهد سکس اونا باشم کار دیگه ای از دستم بر نمیومد . واسه این که یه خودی نشون داده باشم و اعلام موجودیت کنم رفتم سر وقتشون . یه سری کارهایی که خوشم نمیومد انجام دادم . به اصطلاح نوعی پاچه خواری . به سینه های خجسته دست می کشیدم و در همین حال که مهرداد از پشت در حال گاییدن خجسته بود لبامو رو لباش قرار دادم و با یه بوسه داغ و چسبون و طولانی حشری ترش کردم . اون دستشو گذاشت رو کوسم و من مقاومتی نکردم . کوسمو به شدت مالش می داد . کف دستش با حرکتای جانبی خودش کوسمو به آتیش کشیده بود . یه لحظه لباشو جداکرد و آروم زیر گوش من طوری که خجسته نشنوه زمزمه کرد که کوس تو یه چیز دیگه ایه . منم زیر گوشش گفتم خیلی زود عروس میشم و مال تو میشم . صبر کن به تو و کیر تو قسم یه روز بعد از زفافم کوسم میره زیر کیرت بهت قول میدم . سرم بره قولم نمیره فراموشم نکن . دوستم داشته باش . هوس کوسسسسمو داشته باش . خیلی آرومتر هم گفتم فقط به این رو نده -چی پچ پچ می کنین . الهام چته بلند بگو منم بشنوم . آقا مهرداد حواست پرت نشه . بزن منو محکم تر نزدیکه . الهامو ولش حواست پرت میشه . سیلی نقدو بچسب . حلوای نسیه دردی رو دوا نمی کنه . ولش کن . بزک نمیربهار میاد . کوس منو داشته باش . آخخخخخ آخخخخخخ . الهام جون بیا بیا منو داشته باش . کنترلم کن . دارم میفتم رفتم از جلو محکم به تن لخت خجسته چسبیده نذاشتم تکون بخوره .-آخ جاااااااااان جااااااااااان کوسم داره می پاشونه . آبش پاشید . اوخخخخخ .اوخخخخخخ زور عجیبی پیدا کرده بود . مثل آدمی که می خواد از مرگ و یا تیر رس دشمن فرار کنه می خواست خودشو بکنه و درره ولی مگه من میذاشتم . در همین لحظات مهرداد هم ناله شو زیاد کرد .-اوخخخخخخ می میرم واسسسسسه کوسسسسسس تنگت که کیرمو آبش کرده . این جور حرف زدناش حرص منو در می آورد و عصبانیم می کرد . چند قطره از آب کیرشو ریخت تو کوس خجسته . این بار سومش بود تو این یکی دو ساعته . واسه همین این آب خیلی کمتر از اون دودفعه قبلی بود . ولی چه کیر و کمری داشت که از گاییدن خسته نمی شد این حق من بود این آبی که ریخته بود تو کوس خجسته حق من بود . شماره تلفن ها رو رد و بدل کردیم . از مهرداد دعوت کردیم که بازم به ما سر بزنه وهمیشه هم مهمون ما باشه . اونم قبول کرد که هر چند وقت در میون بیاد . برگشتم خونه پدری و اون شب از ناراحتی و حسرت و حسادت تا صبح نخوابیدم . دیگه اون وسواسو واسه خرید جهیزیه نداشتم با پولی که بابا واسم کنار گذاشته بود وپولی که از جنده بازی در آورده بودم یه چیزی حدود ده میلیون داشتم چند تا وسیله ارزون و گرون خریدم و دیگه به این موضوع که دیگران چی میگن و چه ایرادی می گیرن نداشتم . دیگه حرف مفت کشی های مادر شوهر و خواهر شوهرا واسم اهمیتی نداشت . چند روز پی در پی تا اونجایی که می تونستم اشکانو تحریک کرده و اونو به لب چشمه می بردم تشنه بر می گردوندم و رضایت خودمو واسه زندگی مشترک و آغاز اون به عشق عزیزم شوهر نازنینم اشکان اعلام کردم . بالاخره شش هفت ماهی زودتر از اونچه که در تصورم بود به خونه بخت رفتم کار اشکان که ردیف بود و خونه و اثاثیه هم که مرتب . دیگه معطلی جایز نبود .من خودمو تا می تونستم واسه شب زفاف آماده کردم . همون شب زفاف قبل از این که وارد رختخواب شم یه زنگ واسه مهرداد زدم و گفتم فردا جایی نره و برنامه ای واسه خودش نذاره که کوسم آماده پذیرایی از کیرشه . خوشحالی رو می شد از صدای لرزون مهرداد فهمید -عزیزم خوش خبر بودی . کاش این من بودم که پرده اتو پاره می کردم -حالا به بزرگواری خودت ببخش . چاره دیگه ای نیست . آگاه باش که کوسم واسه رسیدن به کیرت بیتابی می کنه . هر لحظه و هر ثانیه به فکر توام تا خودمو بندازم تو بغلت -میدونی من الان میخوام چیکار کنم الهام ؟/؟-چه کاری . صداش واسه چند ثانیه اومد پایین و هرچی صداش می کردم جواب نمی داد -چی شد -هیچی من کیرمو مالیدم به گوشی تلفن -عزیزم زودتر می گفتی تا منم هم زمان با کیرت به کوسم می مالیدم . بیا از نو . اون کیرشو به گوشی طرف خودش می مالید ومنم کوسمو به گوشی طرف خودم .. گوشی خیس خیس شده بود . صدای مهردادو می شنیدم که می گفت من آبمو خالی کردم -عزیزم من چیکار کنم منتظرت می مونم تا فردا بیایی . حالا با این کوس تشنه کیرت چیکار کنم . صدای در دستشویی رو شنیدم -خداحافظ اشکان اومد . من و اشکان رفتیم توی رختخواب .-عزیزم عشق من بالاخره انتظار به سر اومد و من به خوشگل خانوم خودم رسیدم ... دیگه زیاد تو خط مقدمه و این حرفا نرفتم . حتی یه لباس خواب هم واسش نپوشیده بودم . ولی در عوض یه شورت و سوتین خوشگل و آخرین مدل به تن کرده بودم و خودمو به اشکانی که با یه شورت کنارم بود چسبوندم . کوسم لحظه به لحظه داغتر و خیس تر می شد . هیجان سکس و باز شدن راه کوس یه نشاط خاصی در من به وجود آورده بود . وقتی آدم حس کنه که پس از پایان یک لذت و خوشی لذتی بالاتر و خوشی بیشتری انتظارشو می کشه از کیف و نشاط اولی می تونه نهایت استفاده رو ببره و تا اونجایی که بخواد می تونه حال کنه . اشکان بغلم کرد وقبل از این که منو ببوسه نگاهشو به نگاه من دوخت . چشامون تو چشای هم افتاده بود -عزیزم نمیدونی چقدر واسه این لحظه ثانیه شماری می کردم . چشاش برق عشق و هوس و پاکی و وفا رو داشت . پیش من و پیش سایرین و در خلوت خودش به هیچ دختر و زن دیگه ای نگاه نمی کرد . احترام منو نگه می داشت . واسه چند لحظه حس کردم تو بغل مهردادم و این کیر اونه که از پشت شورتش کوسمو از پشت شورتم به هوس آورده -دوستت دارم دوستت دارم فدای چشای آبیت بشم -چی میگی الهام شوهرت که چشم میشیه . به خود اومده و متوجه شدم که سوتی دادم . عزیزم هوس و عشق تو چشامو کور کرده . همه چی رو به رنگ دیگه می بینم . زود باش لختم کن . کوسمو بخور . پرده امو بترکون . کیرتو بذارش تو کوسم . بشکن این طلسمو . بالاخره که باید زن شم . سوتینمو در آورده بود . منم شورتشو پایین کشیدم . دستمو به کیرش رسوندم . میشد اونو جزو کیرهای سطح بالا به حساب آورد . گذاشتمش تو دهنم و با آب دهنم برقش انداختم . حال و روز اشکان نشون می داد که اگه این اولین سکسش هم نباشه ماههاست که با کسی طرف نشده .-اووووووفففففففف نه نه نه . خودشو به من چسبونده بود و با فشار شدید جلوگیری می کرد . دوست داشتم زودتر زن شم و خیالم راحت شه که می تونم فردا به مهرداد خوشگله ام کوس بدم . اصلا واسه این که خون و خونریزی راه بیفته استرس نداشتم . ترسم از این بود که یه شرایطی پیش بیاد که مثلا اثری از خون و پرده نباشه و از این حرفا . نمیدونم یه سری نگرانیهای الکی داشتم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#5
Posted: 15 Jun 2013 16:01
جهیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزیه 4
بعد از ظهر تا حالا هم بارها و بار ها با اشکان صحبت کرده بودم در مورد این مسئله که مطمئن بشم فردا صبح میره سر کار باید تا اونجایی که می تونستم شیره اشو می کشیدم که دیگه صبح فردا هوس سکس نکنه . و رفتن به کافی شاپ و کار کردنو واسه خودش استراحت بدونه شورتمو کشیدم پایینو دهنمو از دور کیرش خارج کردم . با یه هل اونو انداختمش رو تخت . یه دستی به کیر اشکان کشیدم و دیدم سفت سفت شده و حداکثر رشدشو کرده . موقعیت خوبی برای روی کیر نشینی بود . یه خورده فکرمو متمرکز کردم که این قدر به مهرداد فکر نکنم و از سکسم لذت ببرم . چیکار کنم خیلی خوش تیپ تر از اشکان بود وکیرشم کیر تر . لحظه موعود فرا می رسید . نگرانی اشکان بیشتر بود . سکوت کرده بود . کوس تنگ و ناز و ملوسمو گذاشتم روی سر کیر اشکان .. چقدر لذت داشت و چقدر کیف کردم دیگه نمی تونم بگم فقط می دونستم که اگه این کیر کیر مهرداد بود خیلی بیشتر از اینا می تونستم حال کنم و هیجان داشته باشم . اشکان دستاشو از پشت سرم گذاشت روی کونم ومن هم که کوسم روی سر کیر اون قرار داشت به نرمی روش فشار می آوردم . دیگه از مدارا خبری نبود گذاشتم بره و خیلی راحت داشت می رفت تو کوسم . با این که حس می کردم کوسم خیلی تنگه و کیر اشکان داخلش کیپ شده ولی هیچ دردی رو حس نمی کردم . هر لحظه منتظر شنیدن صدای برخوردی و تر کیدن یه چیزی بودم . کیر بیشتر از نصف مسیر رو رفت . وسطای راه احساس کردم کیر اشکان به یه دست اندازی خورده -جوووووون اشکان میششه کیر تو پارررررررم کرده منو خانوم کرده باشه ؟/؟-چه عجله ای داری ؟/؟-میخوام از این استرس خلاص شم . عاشقتم میخوام زن رسمی تو شم . وبه خودم افتخار کنم . خون از حاشیه های کوسم راه افتاده وقسمتی از کیر اشکانو سرخ کرده بود .-اشکان تموم کردی . مردونگی رو تموم کردی و منو به زنونگی رسوندی . جووووون لباشو با دو تا انگشتام به هم چسبوندم و بعد یه بوسه لب به لب چسبون و آرتیستی ازش گرفتم . حالا می تونستم از سکس با اشکان لذت بیشتری ببرم . از شوهرم خواستم که از یخچال واسم یه آب میوه خنک بیاره تا حالم جا بیاد . در این فاصله تا رفت بر گرده من پیامی رو که آماده کرده بودم در جا واسه مهرداد فرستادم که مضمونش به این صورت بود .. کارم تموم شد . حالا راحت می تونی هرجوری که دوست داری باهام سکس داشته باشی . فردا صبح منتظر تماسم باش . دقایقی بعد دربست در اختیار اشکان بودم . گذاشتم هر کاری دوست داره باهام انجام بده . هر جوری میخواد ازم لذت ببره . از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم . اشکان کوس خل که دیوونه وار عاشقم بود و دوستم داشت افتاد به جون کوسم .گفتم به کوس خونی من رحم نکنه . همون کوسو گذاشته بود تو دهنش همه جاشو می لیسید . خیالم نبود . بذار حالشو ببره بذار بوی خونو احساس کنه . مگه چیزی ازش کم میشه ؟//؟فردا تو بغل مهرداد این کم کاری خودمو تلافی می کنم . دیگه نمیذارم مهرداد تو بغل خجسته بخوابه . اون باید مال من باشه . شوهرم پاهامو داد هوا و کمرمو کشید جلو . زبونشو کشید رو سوراخ کونم و از اونجا به طرف کوس پیشروی کرد . کوس و کونو با هم می لیسید . کونم یه خورده می سوخت . شوخی نبود . در کمتر از 5 ماه به بیش از دویست نفر کون داده بودم . عجب صبری داشتم که تونستم کوسمو حفظ کنم . باید بهم مدال می دادن . یک زن شجاع که تونسته بود با هواهای نفسانی خودش مبارزه کنه . درسته فردا این کوسه رو می خواستم بفرستم زیر کیر مهرداد ولی هنر می خواد و می خواست که آدم دویست تا کیر با مدهای مختلفوو ببینه که میره توی کونش و با وجود هوس شدید هرگز نذاره که کیر از خط قر مز حرکت کنه . شاید اگه اشکان این چیزارو می دونست به وجود من افتخار می کرد . روی تحت دراز کشیده و پاهامو انداختم بیرون واشکان افتاد روم و پس از این که ماچ و بوسه اش با سوراخای کوس و کونم تموم شد کیرشو با یه حرکت آپرکاتی فرو کرد تو کوسم .-آخخخخخخخ منو تر کوندی . امشب تو کوسمو خوشبختش کردی . می خوام که همیشه همای خوشبختی اون باشی . ازت می خوام که تا ابد وقتی که مرگ ما رو از هم جدا نکرده بهم وفادار باشیم -الهام الهام چه عاشقانه و با احساس حرف می زنی . پرنده هوسو توی دلم به پرواز در میاری . عاشقتم . هیچوقت بهت خیانت نمی کنم . وقتی که با تو خوشم چرا دنبال نا خوشی برم . چشای پاک شوهرم از صداقتش می گفت . هر وقت می رفت تا از ضعف خودم در برابر هوس شرمنده و خجالت زده بشم فوری حواسمو می بردم جای دیگه . نه اشکان قرار نیست چیزی بفهمه . طوری منو می بوسید که دیگه حس کردم سست سست شدم . چند بار نزدیک بود مهرداد مهرداد بگم . زیر کیر اشکان بودم و رویای کیر مهردادو داشتم . حالتو می گیرم خجسته . اگه پشت گوشتو دیدی کیر مهردادو هم می بینی . می دونستم اون تقصیری نداره ولی من دوست داشتم مهرداد فقط معشوقه من باشه و کوس من واسش ارزش داشته باشه نه کوس خجسته . کیر اشکان توی کوسم بود و من فوق العاده لذت می بردم . می دونستم اگه بخوام به ار گاسم برسم اشکان باید یه مدت طولانی منو می گایید . شاید اگه ارضا نمی شدم و می خوابیدم عصبی می شدم ولی عصبی تر می شدم اگه می خواستم دو سه ساعتی لفتش بدم و کم خوابی به سرم بیفته و اون جوری که دوست دارم نتونم به مهرداد جونم حال بدم . بمیرم براش چه طاقتی داره باز اون !چند ماه تمام کوس کوس میگه و هنوز نتونستم اونو به مرادش برسونم . می دونم کوس گشاد خجسته هنوز اونو سر حال نیاورده . مهرداد باید ارضام می کرد . چشای قشنگ و آبی و تیپ خوشگل و جذابش طرز صحبتش کلاس بر خوردش همه حکایت از جنتلمن بودن او داشت . شوهر عزیزم دیوونه وار دوستم داشت . عاشقم بود . خیلی پولدارتر از اونچه بود که فکرشو می کردم . این خونه ای رو که همین الان توش بودیم به اسم من کرده بود . یه ماشین مگان به نامم خریده بود که یه خورده باید رانندگیمو قویتر می کردم تا برونمش . و یه چیز خیلی مهم این که پنجاه میلیون تومن سپرده پس اندار بلند مدت به اسمم باز کرده بود که هر ماه بتونم با سودش چیزایی رو که دوست دارم واسه خودم بخرم . از این بهتر چی میشد . البته ازم خواسته بود که راجع به خونه به کسی چیزی نگم تا گذشت زمان این مسئله رو حل کنه . چون خونواده اش به اندازه کافی واسه انتخاب من به او سر کوفت زده بودند . در حال و هوای خودم بودم که متوجه شدم اشکان داره تمام فنون کشتی و وزنه بر داری رو روی من پیاده می کنه و من در یه عالم دیگه ام .-عزیزم حواست کجاست انگار توی باغ نیستی -چرا من تو باغ تو هستم . از خوشی زیاد نمی دونم چیکار کنم . بالاخره تمام سختیهایی که کشیدیم نتیجه داد . همه اینا از خوشحالی زیاده . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#6
Posted: 16 Jun 2013 15:16
جهیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزیه 5
سرمو گذاشته بودم وسط دو تا دستام رو به دیوار وپشت به شوهرم میذاشتم که هر جوری که دوست داره منو بگاد . لذت و خیال ، زیر پوست و توی فکر من قاطی شده بودند . اشکان سینه های درشت منو از پهلو گرفت تو دستاش به طرف دهنش برد با جفت لباش شروع کرد به میک زدن و قلقلک دادن سینه هام . هر شوت کیرش که روونه دروازه کوسم می شد کونم به شکم و زیر شکمش می چسبید و هوسمو زیاد می کرد . نصف بیشتر حواسم به این بود که نکنه الان خجسته توبغل مهرداد و زیر کیر اون خوابیده باشه . مهرداد حال می کرد از این که زنای شوهر دارو بکنه و خجسته هم خوب بلد بود فتنه گری کنه . آپارتمان خیلی بزرگی داشتیم . سه اتاق خواب بزرگ داشت و دویست متر زیر بنا . اشکان دو تا تخت دو نفره واسه اتاقا در نظر گرفته بود . فکر همه جا رو کرده بود . دو تا تخت با دو مدل و دو تا تشک . یکی تشک طبی و یکی هم تخت و تشکی که حالت فنری داشت . و موقع سکس یه حالت و هیجان خاصی به عملیات می بخشید رفتیم رو تخت فنری -عزیزم کمرت درد می گیره -فکر کمر من نیاش این جوری بیشتر حال می کنیم -اووووووفففففف مهرداد بکن کوسسسسسمو بکن بکن می دونم کوسسسسمو می خواستی . بده کیرتو . اشکان سگرمه هاش رفت تو هم -الهام گیج می زنی ها مهرداد دیگه کیه -اوخ منو ببخش از بس غرق سریالهای تلویزیونی شدم این اسمها همه رفته تو مخم . ولش کن بیا حالمونو بکنیم . تو که میدونی من چقدر دوستت دارم . وواسه به دهن گرفتن کیرت چقدر لحظه شماری می کردم . کیر اشکانو گذاشتم توی دهنم تا مغزشو از افکار منفی خالی کنم و سر حالش بیارم -نه نه نه نکن الهام . آبم داره میاد -بذار بیاد دوست نداری الهام تو عسل شیرین اشکان جونشو بخوره ؟/؟-الهام جون من خودش عسل منه . شیرین منه .-عزیزم من عسل توام درست ولی من خودمم عسل میخوام دیگه . تو شیرین تر از عسلی واسه من همه چیز منی . عشق من دوستت دارم . شوهرخوبم ... کیرشو تا اونجایی که تونستم به سرعت ساک زدم . فرصت فکر کردن و مهلت حرف زدن بهش ندادم .-راحت باش خودتو ول کن تو دهنم . حس کن داری آبتو می ریزی تو کوسم و این کوسسسسسمه که داره آب کیرتو قورت میده . آبتو میخوام . دهنم کوسسسسسمه بده بده عشق من -آه آه جاااااااااان الهام الهام الهاممممممم . وقتی اولین پرش قبل از تخلیه کیر اشکانو تو دهنم حس کردم و تر کیب اولین قطره منی رو با آب دهنم چشیدم با فشار بیشتری کیر اشکانو میک زدم تا هر چی که در این مرحله میتونه تمام و کمالشو بفرسته تو دهنم و حسابی حال کنه و افکار مزاحم ازش دور شه . شل شده بود . شل و وارفته به روی کمر و طاقباز افتاد رو تخت . خسته نشده بود ولی خیلی سرمست و بیحال بود و یه حالت نشئگی بهش دست داده بود . با این حال غرورش بهش اجازه نداد که بیشتر از این تو حالت خماری باشه . از جاش بلند شد و کمرمو گرفت و با حرکات سریع چارلی چاپلینی خودش کیرشو میذاشت تو کوسم در می آورد . خیلی خوشم میومد . این اولین تجربه کوس دادنم بود و قاعدتا باید خیلی راحت و با هیجان و نشاط خاصی به ار گاسم می رسیدم ولی نمی دونم چرا افکار مزاحم قاطی لذت و هوسم می شدن . من میخواستم تو خونه خودم به شوهرم خیانت کنم . تو خونه دیگران خطرش خیلی کمتر بود . رو تخت و تشکی که حالت فنری داشت در حال گاییدنم بود واسه چند دقیقه ای افکارمو متمرکز کردم تا بتونم به اوج لذت و کیف برسم . اوووووووهههههههههه اشکان اشکان دوستت دارم عاشقتم بگو . بگوهمیشه این جوری می مونی . بگو بگو بگو همیشه کیرتو واسه کوسسسسسسم داغ نگه می داری -الهام تو هم بهم بگو که تا آخر عمر کنارم می مونی . همیشه پر شور و پر نشاط باقی می مونی . همیشه واسم از عشق میگی . از دوست داشتن و لذت زندگی می گی .-آره عزیزم . تنها عشق زندگی من . تنها مرد من . تنها کسی که عاشقشم و تا آخر عمر بهش وفادار می مونم . با لباس سفید اومدم خونه اشو با کفن سفید هم از خونه اش میرم . خودمو رو تخت دمر کردم تا اشکان بیفته روم . و تمام تنش رو من قرار بگیره و با لذت منو بکنه . تمام فکرمو متمرکز لذت سکس با اشکان کرده بودم مطمئن بودم که اگه مهرداد جای اون قرار داشت حداقل تا حالا دو بار ارگاسم شده بودم من کاملا رو تخت صاف و دمر شده بودم واشکان تا نیمه بدنشو انداخته بود رو من و از کمر به بالاشو با کمر من یه زاویه 45 درست کرده در عوض شونه هامو داشت و کیرشو به کوسم می کوبید و با هم بالا و پایین می رفتیم .-عزیزم عزیزم سینه هام سینه هامو یادت نره . از شونه هام رفت رو سینه هام . هردو خیس عرق شده بودیم بوی تند عرق و ادکلن قاطی شده بود . می دونستم هر چقدر صدای آهنگ و ضبطو زیاد کنیم بازم صدای جیغ و فریاد و ناله های هوس هر دو تامون شاید به گوش همسایه ها برسه این حالتای فنری لذتو تنظیم و یکنواخت می کنه ولی وقتی میخواد به اوج برسونه یهو میاد پایین .-اشکان عزیزم هوسم زیاد شده بریم پایین . اونجا محکم تر و شدید تر منو بکن . زود باش زود یاش من اسیر کیرتم . دیگه نمی تونم . تاب و تحملشو ندارم . من میخوام کیرتو میخوام . خسته اش کرده بودم . اومدیم پایین . یه بالش بزرگ گذاشتم زیر کونم و وسط بدنمو بالا آوردم . اشکان گذاشت تو کوسسسسم .-فدای تو کیییییییررررررررتو تند تر بزن تو کوسسسسم دارم خاکستر میشم . ببین تبم رفته بالا بالا بالاتر آههههههه آهههههههه چه خوب شد اومدیم پایین . کیر اختصاصی منو بکوب به کوسم -الهام الهام جون عشق من یک کیر اختصاصی واسه یک کوس اختصاصی . الهام هر چی که دارم مال توست . جسم و جان و مال و مهم اینه که همدیگه رو دوست داشته باشیم -آره عزیزم احترام متقابل همراه با عشق . حس می کنم که خوشبخت ترین زن دنیام -منم حس می کنم که هیچ مردی توی این دنیا به اندازه من خوشبخت نیست -خدا کنه که این خوشبختی همیشه پایدار بمونه -می مونه عزیزم اگه هر دوتامونم بخواهیم می تونیم همیشه کنار هم احساس خوشبختی بکنیم . این حرفای رد و بدل شده بین من و اشکان هوس منو فوق العاده زیاد کرده بود . شوهرم در حال فرو کردن کیر به کوسم دو سه تا از انگشتاشو هم فرو می کرد تو کوسم و درش می آورد . چند موتوره در حال گاییدنم بود . دیگه نتونستم در مقابل این حرکتش تاب بیارم .-نههههههه نهههههه نههههههه آخ آخ آرررررررررره کوسسسسسمو همین جور وسوسه اش کن وسوسه . بسسسسسو زونش . اووووووووخ . به اوج لذت رسیده بودم یه جریان داغی از فرق سر تا نوک پام ایحاد شده بود و یه جریان آب گرم و روانی رو زیر سینه ها و اطراف کوسم حس می کردم که میخواد یه راهی به بیرون پیدا کنه که دنبال یه روزنه و حفره ای می گشت تا بریزه بیرون . ازکوسم ریخت بیرون ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#7
Posted: 17 Jun 2013 21:11
جهیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزیه 6
همین طور که در حال ریختن بود حس می کردم که یه آبی داره رو آتیش می ریزه -آه اشکان اشکان اشکان ارضا شدم ارضام کردی . آهههههه حالا بریز آبتو بریز تو کوسسسسم بریز تشنه امه تشنه کیر و آبتم . عزیزم -دستاشو گذاشت رو سینه هام و فشار کیرشو زیاد کرد . خیلی زود با چند تا ضربه آبی رو که از دست داده بود جبران کرد -الهام کوسسسست چقدر تنگ و کیپه -اشکان !اگه یه خیلی بکنیش و اون وقت گشاد شه بازم دوستش داری و هوسشو داری ؟/؟-من وقتی که خودتو به خاطر خودت دوست دارم دیگه این چیزا واسم مسئله ای نیست . من عاشقتم دوستت دارم . کوست بهم خیلی حال داد . آخ که از ریختن آبم چقدر حال کردم . شانس آوردم که صحبت کون و سوراخ کونو پیش نکشید . چون می دونم خیلی خسته شده بود . معلوم نبود این کونم بود یا دکونم . چون دویست تا مشتری مدل به مدل و دویست تا کیر رنگارنگ رو در مدت پنج ماه سرویس دادن یه هنر مخصوص می خواست که از هر کونی بر نمیومد .-الهام نمی دونم چرا حس می کنم این روزا روحیه ات کمی عوض شده . خواسته هات فرق کرده . الان بهترین روزهای زندگی من و توست . روز هایی که در خاطره های شیرین من و تو باقی می مونه . ما باید تا اونجایی که می تونیم خوش بگذرونیم من که امکانات مالیشو دارم پولشو دارم . پدرمم ازم حمایت می کنه تازه اگرم نکنه به اندازه کافی می تونم کاسبی کنم . چرا نمیای ماه عسلو بریم دبی . تو که خیلی دوست داشتی حداقل واسه یه هفته هم که شده ماه عسلو بریم اونجا . مگه نمی گفتی خیلی از دوستات پز اونجا رو میدن ؟/؟چت شده ؟/؟اگه از دبی خوشت نمیاد بریم تایلند سنگاپور هند مالزی ترکیه یا هر جای دیگه ای که دوست داری و تو بگی -اشکان در کنار تو بودن از همه چی برام مهمتره . مهم اینه که من در کنار تو خوش باشم . تو برام عسلی . شیرین تر از هر عسل دیگه ای تو دنیا . تو برام ماه عسلی سال عسلی . حالا این روزا دلم نمی کشه که برم مسافرت . خسته میشم . دوست دارم خونه بشینم و منتظرت شم . سر فرصت میریم ماه عسل -باشه هر چی تو بگی . تو که این طوری خوشی من حرفی ندارم . خواسته تو برام از همه چی مهمتره . اومد و بغلم کرد و لباشو به لبام چسبوند . هر چند لحظه یه بار چشاشو خمار می کرد و تو چشام زل می زد . احساس شرم و خجالت می کردم یه لحظه به خودم گفتم چطوره مهردادو فراموش کنم و به زندگیم بچسبم . من که با بیشتر از دویست کیری که تو کوسم رفته بود وداع کرده بودم یکی هم روش . نمی دونم چرا نمی تونستم این کیر و صاحب کیرشو از یاد ببرم . باشه فردا وقتی رفتم زیر کیر مهرداد و بهش حال دادم واسه همیشه ازش خداحافظی می کنم . آخه بهش قول داده بودم . حداقل واسه یه بار هم که شده باید به وعده ام عمل کنم . باید روی خجسته رو کم کنم . آخه هیشکی هم تا به حال به اندازه او کنه نشده بود . خیلی خوش تیپ و خوش کیر هم بود . هر چه می خواستم فکرشو از سرم بیرون کنم نمی تونستم . دیگه دوست نداشتم حداقل این فردا صبحو اشکان زیر گوشم نغمه های عاشقونه زمزمه کنه . و وجدانمو تحت تاثیر قرار بده . اشکان خیلی پاک و ساده بود . پاک و عاشق و با وفا . منم تا چند وقت پیش مث اون بودم . اشکان خیلی خوب بود . هیچوقت نمی خواست من به خاطر امکانات کم مالی ام عذاب بکشم . همیشه پیش دیگران ازم دفاع می کرد . یعنی پیش اونایی که از اختلاف طبقاتی صحبت می کردند . می گفت که نمیشه همه چی رو با پول خرید . عشق و وفا و محبت ارزشش خیلی بالاتر از ایناست . چند ساعتی به صبح مونده بود . سعی کردم به شوهرم و زندگی مشترکی که با اون داشتم فکر نکنم . سعی کردم به مهرداد و لحظه های خوبی که فردا صبح در کنارش خواهم گذروند بیندیشم . به تن لخت و مردونه اش که بارها و بار ها دیدمش و نتونستم با اون به اوج لذت و آرامش برسم . فردا آرامش و ارگاسمو با اون تجربه می کردم . با خودم فکر می کردم که باید چیکار کنم . خب فردا طلسمو می شکنم . کوسمو که دو دستی تقدیم مهرداد کردم و اونوفرستادم که بره میرم بانک یه مقدار کم از سپرده امو می کشم و با پول سود ماهیانه و به هر حال به هر صورتی که میشه جایی رو اجاره می کنم تا من و مهرداد راحت باشیم . یعنی می ارزه ؟/؟همه اینا در صورتیه که مهرداد جای دنجی رو واسه گاییدنم نداشته باشه . آخه تا اونجایی که اطلاع داشتم اون مجرد بود و پیش بابا مامانش زندگی می کرد . باباش یه کفش فروشی بزرگ تو خیابون جمهوری و نزدیکای بهارستان داشت که نصف روزو اون اداره اش می کرد . تاالان پیش نیومده بود که ازش بپرسم که آیا جای مجردی داره یا نه . اگه داشت که خیلی عالی می شد . با همین فکرا بود که خوابیدم . صبح که از خواب پا شدم دیدم اشکان کنارم نشسته و یه صبحونه مفصل واسم آماده کرده . اشکان مهربون و دوست داشتنی من حتی به فکر شکم منم بود . در حالی که این وظیفه من بود که واسش پاشم . راستش تو خونه بابام زیاد به صبحونه اهمیتی نمی دادیم . هر کی از خواب پا می شد و یه حاضری می خورد . با این که شوهر جونم منو مورد لطف و عنایتش قرار داده بود دوست داشتم زودتر بره و از شرش خلاص شم خدایا نکنه دیر شه و مهرداد بره مغازه باباش یا بره جایی که نتونه بیاد . اشکان چرا نمیره بیرون -عزیزم حالت خوب نیست . صبحونه اتو بخور -ممنونم عزیزم خیلی زحمت کشیدی . یه موقع دیرت نشه -به درک که دیرم شد . آدم مگه در طول عمرش چند دفعه عروسی می کنه . مگه چند با راز این روزای بزرگ و فراموش نشدنی داره . اومد بغلم زد و منو بوسید -حس می کنم نگرانی . اگه حالت خوب نیست خونه پیشت بمونم . امروز کافی شاپو باز نمی کنم . اصلا میدم دست شاگردام -نه برو عزیزم . مزاحم کارت نمیشم . آدم تو این دوره و زمونه نمی تونه به کسی اعتماد کنه . وقتی که رفت انگار دنیا رو بهم داده باشن . نمی دونستم چیکار کنم فقط می دونستم اولین کاری که می کنم باید این باشه که به مهرداد زنگ بزنم . خوشبختانه اونم مثل من در هیجان و اضطراب بود -عزیزم من تا سه ربع دیگه اونجام نمیدونی گاییدن یه تازه عروس و کردن کوسش ،کوس یه زن شوهر دار که هنوز یه نصفه روز از زندگی مشترکش نگذشته چه حالی میده -عزیزم حالا مثل لاتا صحبت نکن تو خودت خوب میدونی که اگه دست خودم بود و قوانین اجتماعی و عرف ما اجازه می داد پرده بکارتمو می دادم تا تو پاره اش کنی و به اصطلاح خودت بترکونیش . بیا که منتظرتم . بیا و ببین که وقتی که بهت می گفتم تو آتیش هوس تو دارم می سوزم بهت ثابت شه که حقیقتو می گفتم . اول یه دوش پنج دقیقه ای گرفتم . خودمو ردیف کردم . ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#8
Posted: 18 Jun 2013 20:17
جهیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزیه 7
هیچ قسمتی از تن و بدنم نبود که از دستم در امون مونده باشه . چند مدل عطر و ادکلن ملایم و هوس انگیز و آرایشی نرم و پوشیدن لباس خوابی وسوسه انگیز و توری و کون نما با یه شورت لامبادا و کمر لخت با یه سوتین که اون زیر مشخص باشه از من یه عروس خاانوم واقعی ساخته بود . حتی توی سوراخ کونمو هم عطر زده بودم . دل تو دلم نبود . تا اومدن مهرداد آینه رو بیچاره اش کرده بودم . دچار استرس شده بودم . می رفتم دستشویی میومدم جلو آینه . آروم و قرار نداشتم حریص بودم . تنم داغ شده بود . وقتی دیدمش قبل از سلام خودمو انداختم تو بغلش .-الهام امروز نگات یه طور دیگه ایه . یه خوشحالی و هیجان خاصی درش موج می زنه -مهرداد جونم منم تو نگاه تو یه چیز خاصی رو می خونم -درست می خونی . حس یه آدم پیروزو دارم . آدمی که پس از تحمل سختی و ریاضتهای فراوون داره به اونچه که می خواسته می رسه . خسته شده بودم از بس کونتو گاییده بودم من کوس می خواستم -خجسته خانوم که تشریف داشتند -اون کوس گشادومیگی -تو که در موردش یه چیز دیگه به اون می گفتی -ول کن بابا این قدر گیر نده . این قدر حسود نباش دیگه .موقع سکس که دیگه نون و حلوا قسمت نمی کنن . دگمه های بلوزشو یکی یکی در آورده و خودم کمر بند شلوارشو باز کردم . وقتی فقط یه شورت پاش مونده بود اونو کشوندمش طرف رختخواب . افتادم روش . دهنمو گذاشتم رو شورتش . کیرش خیلی سفت و شق شده بود . میخواستم باهاش حال کنم و حال بدم . مزه بگیرم . مایع سرنگ کیف و حال و خیانتو نرم نرم و یواش یواش تو وجود خودم تزریق کنم . کیرشو با پارچه شورتش یا بهتر بگم شورتشو با کیر گذاشته بودمش تو دهنم و باهاش حال می کردم و حال و روز مهرداد و دگرگون کرده بودم . یه خورده شورتشو از پایین کنار زدم تا قسمتی از بیضه هاش مشخص شه . دستمو گذاشتم روش و باهاش ور رفتم . دوست داشتم به ذره ذره وجودش لذت بدم و از ذره ذره وجودش لذت ببرم . قفل کرده بود مست مستش کرده بودم -مهرداد چته ساکت شدی ؟/؟-الهام مست مستم کردی -صبر کن تا مست ترت کنم . شورتشو از پاش در آوردم و دهنمو گذاشتم رو کیرش . مث یه بچه تسلیم من شده بود . انگاری که اون اومده بود تا من اونو بگام . وقتی تصور می کردم تا دقایقی دیگه این کیر کلفت قراره بره تو کوسم هیجانم زیاد تر شده و اشتهام واسه مکیدن و ساک زدنش بیشتر می شد . بار ها و بار ها این کیرو ساک زده و لیسیده بودم . بار ها و بار ها آب ریخته شو نوشیده بودم ولی این بار فرق می کرد . می دونستم که با چشیدن هر لذتی یه لذت بالاتری تو راهه . یه کیف و خماری بیشتری انتظارمو می کشه . دیگه دوران حسرت به سر رسیده بود . دیگه این عذاب سنگینو تحمل نمی کردم . که به خاطر حفظ دختریم از نعمت کیر مهرداد محروم باشم . مهرداد یه تکونی به خودش داد و گفت آب کیر من چند روزه که واسه خالی شدن تو کوست جمع شده . کلی تقویتش کردم . می خوام کوستو آب پاشیش کنم . که نه تنها سیر شه بلکه زیادیش هم بریزه بیرون و پاهاتم شستشو بده . خیلی خوشگل کردی عزیزم . دوست دارم تو رو تو همین حالت تماشات کنم و جلق بزنم . نمیدونی چه صفایی داره . حس می کنم برای اولین باره که می خوام فتحت کنم . رفته بودیم روی اون تخت سفت . مهرداد دوتا دستشو از زیر لباس خواب توری یکسره ام گذاشت رو کونم و از اونجا رفت طرف کمرم -عزیزم طلسمو بشکن . شیشه عمر حسرت و عذابو بشکن . لباس خوابمو از طرف سر از تنم در آورد و پس از این که از زیر سوتین با سینه هام وررفت اونو باز کرد و اومد سراغم . پر هوس ترین دقایق زندگیمو سپری می کردم . بعد از اون هیچوقت تحت هیچ شرایطی همچه حالتی بهم دست نداده . هرکاری که مهرداد می کرد واسم لذت بود و شهوت . حرف زدنش حتی صدای نفسهاش منو بیشتر حشری می کرد . شاید انتظار کیری که وارد کوسم بشه و از رویای من یک واقعیت بسازه این لحظه ها رو واسم شیرین و تکرار نشدنی ساخته بود . لحظه هایی که خوشبختی منو تکمیل می کرد . خونه ماشین پول نقد شوهری که عاشقونه و دیوانه وار دوستم داشت و واسم می مرد و معشوقه ای خوش قیافه و خوش هیکل که عطش کوس و اندام منو داشت و از گاییدن من سیر نمی شد . وقتی شورتمو پایین کشید و تا یه وجب پایین تر از کوسم خیسی ها و اثراتشو دید خودش تعجب کرده بود .-الهام خوبه که من می دونم دیشب شب زفافت بوده . چه خبره ؟/؟!-مهرداد تو که خودت خوب میدونی داماد اصلی من تویی . زفاف من الانه . اگه به خاطر وصال کیر تو نبود دست از همه چی نمی کشیدم . خودم می رفتم کاسبی خودمو می کردم . دستشو فرو کرد تو کوس غرق شده ام .-نجاتم بده مهرداد . من و اون کاملا برهنه بودیم . پشت به اون بودم و نمی دیدمش . کونمو از وسط باز کرد . خوش ترین لحظه زندگیم فرا رسیده بود . رفتم تا از فرو رفتن کیر تو کوسم لذت ببرم . متوجه شدم که کیر تا ته رفت تو کوسم .-آهههههههه مهرداد بالاخره هردو تامونو به آرزومون رسوندی . بکن منو . من الان خوشبخت ترین زن دنیام . مایه و مایع و اکسیر خوشبختی رو بریز تو کوسم .-تو که هنوز ارضا نشدی الهام .-کاریت نباشه مهرداد . من نمیخوام که از پتانسیل تو کم شه تا حالا زیاد در حقت اجحاف شده که ناخواسته بوده . حالا باید جبران شه . می دونم به نفع هردومونه .-ممنونم الهام . کیرم در حال سوختنه و باید آبشوخالی کنم تا وقتی که داره می ریزه خودش خودشو خنک کنه .-دیگه تعارف نکن بیارش بیارش . بیارش تا ببینم این همه که میگی کیرت واسه کوسم کف کرده چه جوری کف کرده و چه طور می خواد حریفش شه و از پسش بر بیاد .-پس اینو داشته باش . با دستاش شروع کرد به ماساژدادن کمرم . می دونست از این کار زیاد خوشم میاد . طوری کیرشو میذاشت تو کوسم ودرش می آورد که فکر می کردم یه چیز یه متری رو داره میذاره تو کوسم .-الهام عزیزم عشق من داره می ریزه .-هیس برو تو حال . جلوشو نگیر . دیگه هیچی نمی تونست جلو کیرشو بگیره . آبش تمومی نداشت . پرشهای کیرش به این زودی استپ بکن نبود . با هر جهشی هم کلی از آبشو می ریخت تو کوسم .-آهههههه الهام فدای کیرت . خالی کن . بریز عروست تشنه اشه . عروست آب میخواد هنوز سیراب نشده . مهرداد وقتی آخرین قطره ها رو خالی کرد حس کردم آب کیرش تو فضای شکم و دور و بر کوسم سیل راه انداخته و آبها به سرعت در حال برگشتن از کوسم هستند . خودمو بر گردوندم . چشای مهرداد قرمز شده بود . با این که حداقل به اندازه دو وعده سرویس معمولی خالی کرده بود کیرش در اندازه ای بود که خیلی راحت بتونه کوسمو سرحال بیاره . ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ویرایش شده توسط: aredadash
ارسالها: 3650
#9
Posted: 21 Jun 2013 15:45
جهیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزیه 8
بایدم این کارو می کرد چون ول کنش نبودم و هوس ،منو به جنون رسونده بود . مهرداد روحیه گرفته بود . بالاخره کوس اون زن شوهر داری رو که دوست داشت گاییده بود یه کوس تنگ و ناب و تقریبا آکبند . فکر می کردم که کوسم تازه تسلیم شده . یادم رفته بود و اصلا به این فکر نمی کردم که اشکان هم دیشب منو گاییده . کف دستشو دور کیرش که یه خورده شل شده بود حلقه زد و اونو پس از این که چند بار به کوسم مالید گذاشت توش . شادی و آرامش و لذتو می شد تو نگاه و حرکاتش دید . کاش تمام سکسهای زندگیم مثل سکس در همین لحظات می بود . که حتی گرمی نفسهای معشوق هم منو به اوج برسونه . ولی افسوس . هر چیزی ترینی داره و بهترین کوس دادن من هم در همون اولین ها بود . بالش نرمی رو که بالا سرم بود بر داشته و با دو تا دستام تا اونجایی که زورم می رسید بهش چنگ مینداختم به این هم رضایت نمی دادم و با دندونام این بالش نرمو گازش می گرفتم . مهرداد که هیجان منو می دید سرعت کارو بالا می برد و کیرش هم لحظه به لحظه سفت تر می شد -کوسسسستو تنبیه می کنم تا این قدر راحت از زیر کیر من در نره . دیگه از این به بعد هیچ عذر و بهونه ای قبول نیست . صاحب اصلی کوست منم . حق نداری پیش من از اشکان صحبت کنی . همچین سر حالت کنم و ارضات کنم که محتاج شوهرت نباشی . فقط به دنبال این کیر باشی . فقط کیر من خواسته هاتو بر آورده کنه . شبا به یاد کیر من بخوابی . مثل یه معتادی بشی که فقط یه چیز قوی و قوی تر اونو نشئه می کنه و سر حالش میاره .-اوووووووووففففففف مهرداد چی داری میگی . من همین حالاش هم معتاد تو شدم . وابسته به تو شدم -خوشحالم اینو می شنوم . خوشحالم که با کیر من حال می کنی . دوباره دندونامو گذاشتم لای بالش و با فشار دستام می خواستم خودمو از این عالم و آدم رها کنم . کیر مهرداد خیلی قوی تر و انرژی بخش تر از اونچه بود که تصورشو داشتم .خیلی راحت تر و سریعتر از اونچه که فکرشو می کردم و اونم فکرشو می کرد منو به ارگاسم رسوند وقتی که حس کردم آبم داره می ریزه بالشو به یه گوشه ای پرت کردم و خودمو به بدنش چسبوندم و محکم قفلش کردم . کیرش جنب نمی خورد . فقط لذت من بود که داشت می ریخت . دوست داشتم چشامو باز کنم وبه چشای آبی و خوشگلش که به رنگ دریا و آسمون آبی بود و یه دنیا خوشی و آرامش برام به ار مغان آورده بود نگاه کنم ولی چشام از خماری هوس باز نمیشد -مهرداد منو ببوس منو ببوس منو ببوس . میخوام تو منو ببوسی و او این کارو کرد . تو بغلش احساس امنیت می کردم . از بوسه هاش لذت می بردم . یه نوک سینه امو با دستش می گردوند و یه نوک دیگه اشو گذاشته بود دور لباش و با هوس میکش می زد . دوباره کیرشو فرو کرد تو کوسسسسم .-مهرداد تو و کیییییرررررررررت چقدر تشنه کوسسسسسسمین . خوب میدونی که کوسسسسسسم میخخخخخخاره و دواش کجاست و چیه . بعد از چند دقیقه که کوسمو کرد با چشایی بسته کیرشو گذاشتم تو دهنم .-نهههههه نهههههههه عزیزم اووووفففففف عشق من . می دونی به یاد چی افتادم -نه بگو -اون وقتا که می خواستم کوستو بخورم و تو می گفتی که می ترسی مقاومتت در هم بشکنه . نمی دونی چقدر عذاب می کشیدم -من که دوسه بار گذاشتم کوسمو میک بزنی و بلیسی .-خب آره ولی هر دفعه زودتمومش می کردی . من سیر نمی شدم . تازه عطشمم واسه گاییدن تو زیاد تر می شد .-فکر می کنی من سیر می شدم ؟/؟فکر می کنی من دلم نمی خواست ؟/؟تو که زن نبودی و نیستی تا شرایط یه زنو درک کنی . همین که یه تازه عروس خودشو این جور در اختیارت گذاشته . نمیگم ارزش کار منو بدونی . فقط می خوام حداقل ارزش خودتو بدونی . آگاه باشی که چقدر دوستت دارم و هوس تو رو دارم و به تو نیاز دارم . بیا عزیزم هر چقدر دوست داری کوسمو بخور . هم خودتو سیر کن و هم منو . منم گرسنه ام . کوسسسسسم میخواد لباتو بخوره . لباتم میخواد کوسسسسسسمو بخوره . حرکت کوس لیسیشو شروع کرد . آخ نمی تونستم واقعا نمی تونستم بگم که کدوم لذت بهتر و قوی تر از لذت دیگه هست . دیگه همه چی رو فراموش کرده بودم .شوهر و فامیل و خیانت و زندگی مشترکووابستگیها و عرف و شرعو. همه چی رو فراموش کرده بودم ومهمترین چیزی که از یادم رفته بود تا چند لحظه دیگه بیانش می کنم . کوسم دو طرف چوچوله هام تو دهنش می گشت . یه دفعه می رفت تو دهنش و یه دفعه میومد بیرون -اووووووووففففففف اوووووووففففففف نههههه نههههههه دارم دیوونه میشم . ادامه بده . عزیزم عشق من مهرداد من . هر چی می خواستم به سرش فشار نیارم و موهاشو نکنم نمی شد . دردو تحمل می کرد ولی من دیگه به هیچی جز کوس بی حیای خودم فکر نمی کردم .-آههههههه آهههههههه آههههههه . یه دفعه دیگه تمام تنم لرزید و دستامم لرزید و از پشت سر مهرداد یواش یواش رسید به گردنش و رو کمرش متوقف شد . از حال رفته بودم چشامو بسته بودم و چند دقیقه ای خوابیدم .. مهرداد هم تمام تنمو غرق بوسه کرده بود . هوس دوباره در تمام تنم ریشه دووند و همه وجودم یک صدا فریاد می زد کیر کیرررررر فقط کیییییییررررر . اما اون چیزی رو که در این میانه فراموش کرده بودم گذشت زمان بود . خوشیهای زندگی آدم خیلی زود می گذرند اما تلخیها با دوامند خیلی ... بیشتر از سه ساعت می شد که سر گرم عشقبازی بودیم . هنوز متوجه وقت و ساعت نبودم . چشامو آروم آروم باز کرده و به مهرداد گفتم ما باید سعی کنیم که دیگه توی خونه عشقبازی نکنیم خطرش خیلی زیاده . گندش در میاد . مگر این که اشکان بره خارج از شهر یا تنهایی بره سفر و جایی که من تو رو بیارم اینجا . یه سری فکرایی تو سرم دارم که باید باهات صحبت کنم . کیر تو خیلی بهم حال داد . نمی تونم ازش دل بکنم . دیگه زندگی و عشقبازی با اشکان بهم حال نمیده اونو نگهش می دارم که نخودی باشه و زندگی منو تامین کنه . بااون یا از اون چاپیدن و باتو لاسیدن . آدمی که کیف هروئین و شیشه تو سرشه چطور می تونه خودشو با تریاک و سیگار راضی کنه . یعنی منی که طعم کیر تو رو چشیدم چطور می تونم با کیر اشکان حال کنم ؟/؟!بازم کیر میخوام بازم کیر می خوام . من هنوز سیر نشدم -آب کیر منم جمع شده باید یه بار دیگه تو کوست خالی کنم . البته این دفعه مثل دفعه قبل پر آب نیستم . بازم نمی دونستم ساعت چنده و متوجه گذشت لحظه ها نبودم . شاید اگه اون اتفاق نمی افتاد تا اذان غروب و طلوع و تاریکی شب از این خواب گران بیدار نمی شدم . بله اتفاقی که نباس میفتاد افتاد . کم نمونده بود که سکته کنم . تمام خوشی های من زهر ماری شد . اشکان با کمر و زانوهایی خمیده و چشمانی پر اشک گوشه در ایستاده و به پیکر لخت من و مهرداد نگاه می کرد . مهرداد پشت به اشکان بود و اول متوجه اش نشد . من زبونم بند اومده بود ............ ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#10
Posted: 21 Jun 2013 15:59
جهیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزیه 9
هر چی به مهرداد اشاره می زدم و طرف درو نشون می دادم دوزاریش کج بود و فقط با دستش رو کوسم فشار می داد و می خواست دوباره برشته ام کنه . آخر به زحمت بر خودم مسلط شده و فریاد زدم پاشو دیگه نابود شدم زندگیم رفت . مهرداد بدون این که یک کلمه حرفی بزنه تند و تند لباساشو پوشید و نصفه و نیمه پوشیده کفششو گرفت تو دستشو بدون این که دور و برشو نگاه کنه زد به چاک . طوری که فکر کنم اگه دفعه دیگه اشکانو می دید اونو نمی شناخت . نمی دونم چند دقیقه به همون حالت مونده بودیم و سکوتو نمی شکستیم . شورتم یه طرف افتاده بود و سوتینم به طرف دیگه . فکرم از کار افتاده بود . اصلا نمی دونستم بلوزم کدوم طرف افتاده . دنیارو رو سرم خراب شده می دیدم . داشتم می سوختم . تمام خوشیها به تلخی زهر مار تبدیل شده بود . هیچ تو جیهی واسه این کارم نداشتم . سکوت بهترین کاری بود که می تونستم انجام بدم و تنها کار . این همه خیانت کرده بودم و توخونه یکی دیگه کون داده بودم گیر نیفتادم . یعنی این قدر باید کوسم مست کیر یکی دیگه می شد که گذشت زمانو حس نمی کرد ؟/؟پس از چند دقیقه به عقلم رسید که با یک ملافه روی خودمو یعنی کوس و کون و سینه هامو بپوشونم تا زشتی عملم کمتر توی دید بیاد . منتظر شنیدن سر کوفتهای اشکان بودم . بر خلاف اونچه که انتظار داشتم زیاد حرف نزد مختصر و مفید گفت -من نمی دونم چطور احساس خودمو بهت بگم تو از یه انگل هم کثیف تری و پست تری تو اصلا انسان نیستی که بخوام قضاوتی در مورد تو داشته باشم . خیلی پستی فقط به من نشون دادی که چیزی به نام عشق وجود نداره . همه چی هوسه . حتی خود عشق هم هوسه . من حالا باید با تو چیکار کنم . بکشمت داشته باشمت وباهات مدارا کنم . ببخشمت که این یکی از دیوونگی محضه . چون زنی که جنده شد دیگه جنده شد هیچی و هیشکی جلو دارش نیست . فقط بد تیری تو قلبم کاشتی . دندونی که کرم خورده باید کندش و انداختش دور . فردا می ریم محضر تا طلاقت بدم . مهریه ات هم خیلی سنگینه اگه این جوونمردی رو داری من تیکه تیکه بهت میدم . این خونه و ماشینی که خریدم و سپرده هم حلالت . به کسی هم چیزی نمیگیم که چرا پس از یکی دوروز زندگی مشترک از هم جدا شدیم . بذار یه راز باقی بمونه هم واسه من بهتره هم واسه تو . یه وقتی فکر نکنی دلم واسه تو سگ کثیف خیابونی می سوزه . من فکر غرور و آبروی خودم هستم . تو چی کم داشتی ؟/؟پول ؟/؟خونه ؟/؟عشق و محبت ؟/؟یعنی یه سکس قویتر ارزششو داشت که فریبم بدی ؟/؟یعنی می ارزید که این کانون گرمو از بینش ببری ؟/؟فقط حواسم باشه که دیگه خودمو بد بخت نکنم . دیگه گول حرف زنی رو نخورم . امروز بیشتر زنا کارشون کلاهبرداریه . میان دوروز تو زندگی آدم و می چاپن و میرن . قربونش برم این قانون مزخرف ما هم که همش از اونا حمایت می کنه . تو لیاقت اونو نداری که حتی سنگسارت کنن . حیف از سنگ که حروم تو بشه .. بد جوری دلشو به درد آورده بودم . اون دنبال بدترین و مناسب ترین کلمات می گشت تا عقده اشو خالی کنه و به من نشون بده که چه افعی خطرناکی هستم . نیازی به حرفاش نبود .مثل یک کوه پودر شده ،بودم . قبل از این که از خونه ای که به اسم من کرده بود بره بیرون تنها جمله ای که بهش گفتم این بود که من مهرمو نمی خوام . هیچ حرف دیگه ای نداشتم که بهش بزنم . داشتم زجر می کشیدم . روز بعد از هم طلاق گرفتیم . هر کس یه چیزی می گفت . بیشترین احتمالی که بقیه می دادند سبب جدایی ما شده باشه این بود که من ناتوانی جنسی داشته یا یه چیزی توی این دستگاه تناسلی من گیر کرده که نمیذاره حامله شم . یه سری هم عیب رو از طرف داماد می دونستن . چون واسه همه تعجب داشت که به خیر و خوشی از هم جدا شیم . حتی قاضی داشت شاخ در می آورد . رفته بود تو بحر روضه خونی و نصیحت و این جورحرف و ارشادها که گفتیم داداش قال قضیه رو بکن اینا همش مال فیلماس ما با هم هیچ اختلافی نداریم و یه مشکلی هست که می خواهیم از هم جدا شیم . قاضی که حس کرد گیر دو تا دیوونه افتاده کلکو کند و خلاصمون کرد . حداقل این وجدانو داشتم که بابت مهریه چیزی از اشکان نخوام . فقط تو صورت و چشاش نمی تونستم و نمی خواستم که نگاه کنم . دوروز گذشت تا بتونم خودمو بگیرم از مهرداد می خواستم که عقدم کنه ولی قبول نمی کرد . از نظر اون من یه دختر دست دوم بودم . خواست صیغه ام کنه که قبول نکردم . مدعی شدم از این که بدبختم کردی و من که یه روز بیشتر شوهر داری نکردم . دیگه چند ماه جندگی خودمو به رخش نکشیدم . اونو به طمع انداختم و علاوه بر این چیزایی که از اشکان به من رسیده بود چند قلم جنس دیگه رو هم با خالی بندی بهش اضافه کرده یه نیمچه وعده وعید هایی به او دادم که یه روزی این چیزارو باهاش شریک میشم و از طرفی بهش گفتم که مهرمو سنگین نمی گیرم فقط عقدم کنه و با چهارده سکه طلا و یک جلد کلام الله مجید به عقدش در اومدم . هر چند خونواده اش با این کار مخالف بودند . چند روز اول زندگی خوبی داشتیم البته بیشتر خوبیهاش مربوط می شد به زیر لحاف . اون که می دید چیزی رو به اسمش نمی کنم و بهش نمی بخشم روز به روز نسبت به من سرد تر می شد دیگه شبا دیر تر میومد خونه . شده بودم مثل آدمای تارک دنیا . یه خواهر شوهر داشتم که تو آلمان بود و پدر شوهر و مادر شوهرم که فقط یه بار بهم سر زده بودن . از نگاههای مادره خوشم نیومد چون فهمیدم که از من خوشش نیومده . اونا آرزو داشتند که پسرشون یه دختر آک رو بگیره . مهرداد در این اندیشه بود که منو بچاپه و درره و فعلا که نومیدش کرده بودم . من این مال و ثروتو به این آسونیها به دست نیاورده بودم . اشکان خونه رو با کل وسایل و جهیزیه و حتی چیزایی که خودش خریده بود گذاشته بود واسه من . شاید یه چیزی به اندازه قیمت خونه داخلش جنس و اثاثیه بود . کار به جایی رسیده بود که من بعضی وقتا مجبور بودم خود ار ضایی کنم . یه نصفه شب که مهرداد هنوز به خونه بر نگشته بود و من خوابم نمی گرفت و نگام به فیلم سکسی و دستم رو کوسم بود صدای زنگ تلفن منو از جام پروند . خدایا این وقت شب کی می تونه باشه ؟/؟نکنه خبر مرگ مهردادو آورده باشن من راحت شده باشم . خجسته بود . دوست قدیمی من . حالا که فکرشو می کردم می دیدم که زیادی باهاش پیچیده بودم .-خبر ما رو نمی گیری ؟/؟بی معرفت شدی . آقا مهرداد خوبه؟/؟خوب تورش زدی . پس از این که سلام و علیک ها و تعارفات تموم شد گفت این مهردادی که من می شناسم عاشق هیجان و سکسهای پر هیجانه . اگه حوری بدی به دمش تا اونو بکنه دوست داره این حوری مال همسایه بغلی باشه . اصلا از مال خودش خوشش نمیاد . بهش حال نمیده . وای به اون روزی که اون حوری بغلیه هم بخواد باهاش همراهی کنه . چه شود ..... ادامه دارد .............. نویسنده ........... یــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم