ارسالها: 3650
#11
Posted: 21 Jun 2013 16:00
جهیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــزیه 10 (قسمت آخر)
منظور -منظور اینه که اگه یه موقع آقا مهرداد دیرکرد خونه نیومد جاش تو رختخواب منه . همین جا پیش خود منه . دلواپسش نباش . خوب گرمش می کنم . جور تو رو هم می کشم . اگه قبول نداری بیا گوشی رو میدم دستش . نامرد اونجا بود .-عزیزم دلواپس نباش تو که خودت میدونی عاشق گاییدن زنای شوهر دارم . خیلی باهاشون حال می کنم . مهرداد مخصوصا این حرفا رو به من می زد تا لجمو در بیاره . چون ازم ارث پدر طلبکار بود . نمی دونستم چیکار کنم . تصمیم گرفتم تلافی کنم . همون وقتایی که واسه جمع آوری پول جهیزیه ام تلاش می کردم یکی از اونایی که کونمو گایید بهم پیشنهاد داد که برم خونه شون و با اون کار کنم . کلی مشتری واسم میاره و جاش هم امن تره و راستش می گفت به این خجسته اعتماد نکن که واست شر میشه من اون روز چون قصد ادامه کار در آینده رو نداشتم به خواسته اش توجه نکردم ولی با یه اسم مستعار شماره اشو تو گوشی خودم ذخیره کرده بودم . نمی خواستم کاسب کاری قوی باشم . دوست داشتم موردی هر وقت کوسم به خارش افتاد برم اونجا یا مثلا هفته ای دوروز . باهاش تماس گرفتم . خوشبختانه خطش عوض نشده بود . واسه فرداش قول و قرار گذاشتیم . روز اول چند نفری منو گاییدند و صد هزار تومنی کاسب شدم . پولش واسم مهم نبود خسته شده بودم . هر چی فکر می کردم کار گشای خودمو یعنی همون کوس کشه رو به غیر از خونه خجسته کجا دیدم چیزی یادم نمیومد . ترسیدم از این که به گوش مهرداد برسه . ول کردم و دوباره مجبور شدم با خجسته طرح دوستی بریزم تا ازش کمک بگیرم .با هم خوب شدیم . هر چند وقت در میون منو با یکی طرف می کرد . هیچکدوممون جندگی نمی کردیم چون شلوغش نمی کردیم . هفته ای سه چهار مورد برنامه می رفتیم . یکی از این روزها که مهرداد رفته بود مسافرت من و خجسته هم رفتیم خونه یکی از دوستاش که اون دیگه راستی راستی جنده حرفه ای بود . می گفت قراره نیمساعت دیگه یه مشتری پولدار بیاد اونجا و اونم پریوده و نمی تونه بهش سرویس بده . من و خجسته نگاهی بهم انداختیم و قرار شد که من واسه عملیات آماده شم . خودمو جور کردم و رو تخت دراز کشیدم و چشامو به سقف دوختم و منتظر کیری موندم که باید می رفت تو کوسم .. اونا رفته بودند تو یه اتاق دیگه .. اونی که می خواست منو بکنه وارد شد . یه لحظه چشامون تو چشای هم افتاد -اشکان -آشغال -فعلا تو هم که با آشغالا می پلکی . چیه این آشغال چنگی به دل نمی زنه ؟/؟-چرا یاد گرفتم که با سوپر آشغالا مثل خودشون رفتار کنم . دوتا پامو از وسط طوری به دو طرف کشید که نزدیک بود جر بخورم . دردم گرفته و حس کردم قسمتی از کشاله رون و گوشه های پام شکاف برداشته . هنوز بهم امون نداده کوسم خوب خیس بخوره کیرشو تا ته فرو کرد تو کوسم .-بیست و پنج هزار تومن دادم به صاحبخونه ظاهرا ده تومن مال خودشه نمی خوام پولم حروم شه وگرنه خودت ارزش گاییده شدن نداری . -میخوای برم پولتو پس بگیرم .؟/؟ با غیظ گونه هامو می فشرد و کیرشو با سرعت و شدتی باور نکردنی وارد کوسم می کرد و در می آورد من لذت می بردم . حرفی نمی زدم که عصبانی تر نشه . بذار عقده اشو خالی کنه .-چیزبدی هم نیستی ها . شنیدم با اون کوس کش عوضی ازدواج کردی .ببینم می دونه تو هنوز جنده ای . در عالم صبر و سکوت چیزی بهش نمی گفتم . بذار هر چی دلش میخواد بگه حق داره . من خیلی در حقش ظلم کرده بودم .. هر چی دارم از اونه . نباید این قدر نمک نشناس باشم . منو بر گردوند .-این جوری کمتر نگام تو نگات میفته .. فکر و هوس خودمو متمرکز کردم تا زودتر ارگاسم شم . خیلی ماهرانه تر از شب اول منو می گایید . تونست ارضام کنه . هر کاری کردم که نفهمه ارضا شدم نشد . نیمساعت داشت منومی گایید تا بالاخره موفق شد . کیرشو کشید بیرون .-اشکان توی همون کوسم خالی کن باورکن قرص می خورم باردار نمی شم نمیخوام بچه دارشم . من از اون نامرد بچه نمیخوام -حالا نامرد شد ؟/؟-سرنوشت و بدبختی من این بود دیگه . نمیدونم این اشک کجا بود که از چشام جاری شد . خودم به خوبی می دونستم که حق ناراحت شدن و گریه کردن ندارم . کیرشو به وسط کونم مالید و می خواست همونجا خالی کنه که گفتم اشکان خواهش می کنم حداقل فرو کن تو کونم اونجا خالی کن -راست میگی چرا عقلم نرسید . من فقط یه روز با تو بودم و تو همون یه روز هم قسمت نشد کونتو بگام . فرو کرد تو کونم . خیلی بهم حال داد یه خورده یاد خاطرات و روزهای خوب عشق و آشنایی افتاده بودم . یکی کیر اشکان نرفته بود تو کونم که اونم رفت .-الهام جنده بگیر آب کیرو می دونم این اولین آبی نیست که وارد کونت میشه و آخریش هم نیست ولی اولین آبیه که من دارم می ریزم تو سوراخ کونت .جااااااان اوووووووففففف بیخود نبود تنتو کونتو وقفش کردی . خیلی ثواب داره .-هرچی دوست داری متلک بگو .-جنده متلک خورش قویه در همین لحظه در باز شد و شوهرم مهرداد وارد شد . یه چاقو هم تو دستش بود -زنیکه جنده خدمتت می رسم تو و فاسقت هردو رو می کشم . بعدا فهمیدم که یکی از گماشته هاش منو خجسته رو تعقیب کرده و گزارش ما رو داده و از طریق یه آشنا به تیر این که می خواد جنده بکنه مثلا می خواست بره اتاق بغلی نوبت بشینه واسه گاییدن جنده که اومد غیرت بازی در آورد . اشکان اونو شناخت ولی مهرداد هیچوقت تو چهره اشکان زوم نکرده بود که من اونو به شوهرم معرفی کردم . می دونستم اشکان می تونه اونو راحت بزنه . اون قبلا بوکس کار می کرد . با این حال از چاقویی که مهرداد تو دستش گرفته بود می ترسیدم . می دونستم مهرداد از اوناش نیست که آدم بکشه اشکان رفت جلو یه هوک راست به سمت چپ صورت و یه هوک چپ به صورت سمت راست و یه آپرکات هم به چونه و دماغ و دهن مهرداد طوری زد که تا ده دقیقه بیهوش به زمین افتاده بود . خلاصه کلام داریم یواش یواش می رسیم به ختم کلام . مهرداد خان هم از زندگی ما رفت بیرون . من و اون از هم جدا شدیم . احساس می کردم از مادر متولد شدم . جدایی از اشکان منو خیلی متاثر کرده بود هر چند لذت و منفعت زیادی برام به همراه داشت . ولی جدایی از مهرداد واسم یه نعمت بود . شادی و خوشحالی و راحتی . انگار که حکم آزادی منو داشته باشن . دیگه اختیار خودم دست خودم بود . من دیگه آقابالا سر،بالاسرم نمی خواستم . من و خجسته می تونستیم خیلی کارا صورت بدیم . اون خیلی خیلی زبل بود که با این همه جنده بازی هنوز زندگی مشترکشو با شوهرش حفظ کرده بود و تازه شوهره هرروز بیشتر از روز قبل می رفت تو کونش ... ولی خب خجسته مر حله دوم جنده بازیشو از همون روزایی که من واسه جمع آوری جهیزیه ام کون می دادم شروع کرده بود و اول خیلی کم کار بود حالا خدا میدونه شایدم جندگی می کرد و من نمی دونستم . یه روز تو خونه تنها بودم و داشتم به این فکر می کردم که دفعه دیگه کوس و کونم قسمت کی میشه که در همین حال صدای زنگ تلفن منزلو شنیدم . مهرداد بود کینه ها از یادش رفته یاد هندوستان کرده بود . ازم می خواست که با هم یه قرار بذاریم . می خواست منو بگاد . می خواست باهام حال کنه . چون دیگه شوهرم نبود . می چسبید که یه صفایی باهاش بکنم . تازه ریش و قیچی دست خودم بود بود نمی خواستم بهش رو بدم و مفت در بره -مهرداد تو که خوب می دونی این روزا چقدر خرج زیاده -می دونم من که نمی خوام مجانی بکنمت هواتو دارم . هنوز ساعت وعده رو اعلام نکرده که موبایلم زنگ خورد . اشکان بود .اونم التماس دعا داشت . خوب شد ساعتو به مهرداد نگفته بودم -از موبایل فاصله گرفته به مهرداد گفتم گوشی دستت . از اون طرف با اشکان صحبت کردم . دوست نداشتم ازش پول بگیرم . اما آن قدر با شخصیت و جنتلمن و پیش خود حساب بود که نمی خواست زیر دین من باشه -به شرطی میام که ازم پول بگیری الهام . من این جوری نمیام -باشه تو بیا اونو درستش می کنیم . به اشکان گفتم ساعت 6 غروب فردا بیاد و به مهرداد هم گفتم ده شب بیاد . اشکان از نظر عاطفی و احساسی قوی تره تا جنسی . اگه اول مهرداد میومد دیگه از سکس با اشکان نمی تونستم لذت ببرم .مهرداد هم جنبه جنسی و جسمیش بر جنبه عاطفی می چربه . اشکان ساعت شش به بعد گرمم می کنه و مهرداد هم ساعت ده به بعد داغم می کنه .. این جوری که عنان و اختیارشون دست خودم باشه خیلی بهتره . استرس چیزی رو ندارم . هرکدومشون منو با اون ببینه دیگه تن و بدنم نمی لرزه . و زرد و سفید نمی شم . می دونم این شیطونه رفته تو جلدم فقط اگه می تونستم پیداش کنم و بازم ازش درس بگیرم و یه کاری کنم که اشکان و مهرداد با هم رفیق شن و دوتایی با هم بیفتن سر من و یه دو کیره حسابی بهم بزنن خیلی باحال می شد . آخه این روزا هر چی فیلم سکسی می بینم می بینم که دوتا مرد دارن یه زنو می کنن یکی گذاشته تو کونش و یکی هم تو کوسش . گاهی هم دو تا کیر با هم میرن تو یه سوراخ . می دونم حتم دارم که به همین زودیها موفق میشم که کیر اشکان و مهردادو همزمان با هم تو بدنم احساس کنم .. پایان .. نویسنده .. ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم