ارسالها: 3650
#91
Posted: 7 Nov 2014 16:31
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 90
ما دیگه شماره تلفن و موبایل همو گرفتیم که اگه کار ضروری پیش اومد برای هم زنگ بزنیم .. خیلی هم بهش سفارش کرده بودم که کاری نکنه که اون کیر کلفت از دستش در بره .. اونم به من اطمینان داد که در رفتنی نیست . چون طرف یکی از صاحبان یکی از هتلهای شیک اون جاست و در واردات و صادرات کالا هم دست داره و خیلی هم با شوهرش دوسته . من چه جوری تحمل می کردم تا پژمان بیاد و حتما چند روزی رو هم باید از مهمونا پذیرایی می کردیم . اونم قبول نمی کرد با هام بیاد .. شایدم میومد . فرقی هم نمی کرد اون بیاد یا نه . وقتی کون و کس یک زن به خارش بیفته و مرد دیگه ای به غیر از شوهرش باید اون خارشوبگیره هیچ چیز و هیچ کس نمی تونه جلو دارش بشه و اگه اونو زیر سنگ وتوی زندان هم بندازن کارشو می کنه . ولی حالا رو چیکار می کردم . نگاهم به کیر کلفت اون مرد بود که رضایت داده که دنیا عکس کیرشو بذاره توی اینترنت . به اون کیر نگاه می کردم و با سوراخ کونم بازی . دلم می خواست خودمو به مانیتور می مالوندم . اون باید بدونه که آتنا کونی با بقیه فرق می کنه . تحملشو داره . ولی خیلی سخت نشون می داد . که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها . دنیا حق داشت که این جور همون اول از کون دادن کم بیاره . فکر کرد کون دادن هم به همین راحتی هاست . عشق می خواد علاقه می خواد .تکنیک می خواد . قربون کون خودم برم . یه نگاهی بهش انداختم و تصور اون لحظه ای رو می کردم که این کیر بره داخلش . آخخخخخخخ چه هیجانی .. حالا دیگه کسمم به حرف در اومده بود و اونم دلش واسه کونم می سوخت . ولی خودشم یه همچین حسادتهایی به کونم می کرد که چرا من زیادی هواشو دارم و همش از اون حرف می رنم . بازم رفتم جلو آینه کونمو به دو طرف باز کردم .. آتنا ..تو چرا واقعا این جوری شدی .. مجرد که بودی این قدر با خودت حال نمی کردی . هر قدر بیشتر میری زیر کیر این و اون بیشتر طعم و مزه کیر میاد زیر زبونت و کونت .. کف دستمو می مالوندم روی کسم و خیسی اونو با سوراخ کون قاطی می کردم . کونی که تا حالا پذیرای دهها کیر شده بود . البته نه هر کیری .. بیشترش همه کلاس بالا .. من باید کلفت ترین و دراز ترین بادمجونی رو که توی بازار پیدا میشه تهیه کنم و با خودم تمرین کنم . نمی دونم چرا همش واسه هر چیزی شعر یادم میومد .. نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد . رفتم سمت میوه فروشی ها و چند مدل بادمجون تهیه کردم . از همین حالا باید می رفتم توی فاز تمرین که وقتی با اون روبرو میشم کم نیارم .. می رفتم جلو آینه . باید در چند حالت اونو آزمایش می کردم . یه حالت بدون بی حسی و یک حالت استفاده از بی حسی که به فرشید و رامین کون دادم و خیلی هم بهم چسبید و اونا هر مدلی که می تونستن با کون من حال کردند . این بازیهای من ادامه داشت . فقط همینو فهمیدم که دیگه نمی تونم در اون لحظات بدون کیر اصلی باشم . خفه شی دنیا که آتیش به جونم زدی . حال و حوصله شیرینو نداشتم که زنگ بزنم و ازش بخوام که یکی رو واسم جور کنه تازه اونم جز همین فرشید و رامین کس دیگه ای به ذهنش نمی رسید ولی این پیمان هم بد نبود . به شرطی که منو پیش پر هام رسوا نمی کرد . خیلی می ترسیدم از این که برادر شوهرم زندگی منو خراب کنه . دیگه بی پروا شده بودم . هر چند می دونستم که تا اون کیر جنوبی رو توی کونم حس نکردم نمی تونم آروم و قرار بگیرم ولی من حکم یک معتادی رو پیدا کرده بودم که اگه احساس نیاز می کردم یه نموره ای هم که شده باید مواد بهم می رسید . .. نمی دونستم به چه بهانه ای واسه پیمان زنگ بزنم و بهش چی بگم . بالاخره دلمو زدم به دریا و گفتم آتنا این که بار اولت نیست و تو هم که دختر بچه نیستی . بهش میگی که به پرهام چیزی نگه . چند تا تلفن روی کارتش ثبت شده بود . زنگ زدم به یکی ازشماره های ثابت.. البته از تلفن منزلم ..
-ببخشید شرکت پیمان ؟ ..
یه زنی گوشی رو بر داشت بفرمایید امرتونو ..
با اون زن که حرف زدم و خبر جنس و پیمان و شرکتو گرفتم خودشو همسرش معرفی می کرد .. و منم گفتم باشه بعدا تماس می گیرم . از این بهتر نمی شد . می تونستم این جوری اونو بتر سونم که اگه به برادر شوهرم چیزی بگه منم منم به همسرش میگم .. بالاخره به موبایلش زنگ زدم ..
-آقای پیمان من زن داداش پرهام خان هستم .. می تونم از نزدیک ببینمتون ...
-اگه لیست بدین جنسای درجه یکو واستون بیارم ..
-شما با جنساتون بیاین از هموناش انتخاب می کنم . فقط درجه یک یک باشه ..
آخرشم یه آهی کشیده و گفتم زود تر بیا که اگه دیر کنی من به جای دیگه ای سفارش میدم ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#92
Posted: 11 Nov 2014 23:30
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 91
نمی دونم اون چه جوری خودشو رسوند این جا . از کجا اومد و با چه شرایطی . ولی من خودمو کاملا مرتب کردم . بعدشم تا می تونستم بادمجونا رو مدل به مدل توی کونم فرو کرده درش می آوردم . آخ که چه حالی می داد .می خواستم اونا رو با روغن زیتون قاطی کنم و فرو کنم توی کونم دیدم که تمیز کردن اون وقت سخت میشه و ممکنه وقت کم بیارم که در همین موقع زنگ در خونه هم به صدا در اومد . وای چقدر زود خودشورسونده بود . یه شلوار جین از اونایی که خیلی نرم میاد پایین به پام کرده بودم . ترجیح دادم که شورت هم پام نکنم . با یه بلوز چسبون بدون سوتین . سینه هام ازبس سفت و یک دست و ایستاده بودن دیگه نیازی به سوتین نبود . با این که خیلی هم دست خورده بوده ولی هنوز اون حالت سفتی خودشونو حفظ کرده بودن . باید خیلی مراقبشون می بودم که وقتی میرم جنوب و پیش اون هتلداره که اسمشم نمی دونستم شل و ول نباشه . خیلی هم باید بهش می رسیدم . وقتی جناب پیمان خان سر حال و شیک و پیک اومد پیش من دوزاریم افتاد که دوزاریش افتاده و منتظر مزه دهن منه . ولی طوری نشون میده که انگاری نمی دونه چی به چیه .
-ببینم آقا پیمان شما زن دارین ؟ ..
مرده دهنش وا مونده بود نه این که من کشف رمز کرده باشم که چرا زن داره بلکه واسه این که داشت با خودش فکر می کرد که چه ربطی به اومدنش به این جا داره و چه وقت مطرح کردن این مسئله هست .
-مثل این که شما هم شوهر دارین . جنس خواستین و منم گفتم در خد مت شما باشم . همین طوره ؟
-فقط یک مسئله و اون این که پرهام نباید بدونه که من از شما جنس گرفتم اگه متوجه شه منم خانوم شما رو در جریان می ذارم .
-اون خودش می دونه که شغل من اینه .
-خب حالا بعدا میشه فهمید که می دونسته یا نه ..
فکر کنم بد جوری خایه هاش جفت کرده بود ولی باید یه تکونی به خودش می داد که بتونه خوب فعالیت کنه .
-ببخشید چه جنسی می خواستید ؟
-یه جنس اعلا .. ناب و درجه یک .. از اون کلیدایی که قفل آدمو خوب باز کنه . اگه داری بیا جلو . من قفلم به هر کلیدی نمی خوره .
یارو سرش داشت سوت می کشید ولی دهن به دهن داشت با من میومد وکم نمی آورد -من یه شاه کلید دارم که به تمام قفل ها می خوره ..
-اون شاه کلیدایی که میگی به درد قفل های قدیمی می خورن . جدیدا کلیدا همه کامپیوتری شده . آپ تو دیت .. باید اونو به روز رسونی کنی .
این یه تیکه رو دیگه نتونست با من بیاد . باید خودمو رو فرم نگه می داشتم و با یه حالت تمرینی خوب می رفتم سراغش . دوست نداشتم اول من برم سمتش . نمی خواستم روشو زیاد کنم . اتفاقا لپ تاب منم روشن بود و اون کیر کلفت بادمجونی رو که دنیا واسم فرستاده بود بهم چشمک می زد . از این که چرا خاموشش نکرده بودم متاثر و متاسف نبودم . اتفاقا این جوری بیشتر احساس راحتی می کردم از این که اون متوجه میشه که من به دنبال چی هستم ..
-آتنا خانوم از اون جنسایی که تبلیغش اون جاست رو می خواین ؟ من دارم کلفتی اون تقریبا به همین اندازه هست ولی کوتاه تره . رنگش مشکی نیست . سپید برفیه ..
اومد سمت من . کیرش داخل شلوار به یه سمتی منحرف شده بود . نگاه می کردی انحراف به راست داشت ولی در اصل انحراف به چپ بود چون باید اونوبه حالت خودش در نظر می گرفتم .. لعنت بر تو پرهام که این جا رو باید تحسینت کرد و آفرین به خودم و سیاست خودم . تازه هنوز یک سوم مدت زمانی سپری شده بود که شوهرم می خواست در سفر بمونه . هر وقت یکی میومد سراغم به این فکر می کردم که فرصت باقیمونده رو چه جوری سپری کنم . چند روز آخرو باید می رفتم به دنبال مقدمه چینی برای استقبال از حجاج عزیز . آخ که فدای تک تکشون بشم . نگاه عجیبی بهم انداخت .. منم بهش پشت کردم تا عکس العملشو ببینم . به ناگهان اومد و از پشت بهم چسبید ..
-نکن چیکارمی کنی ..
وحشی شده بود خودشو بهم می مالوند . انگار تا حالا زن ندیده بود .. حرکات پرشی داخل شلوارشو حس می کردم که هنوز هیچی نشده خالی کرده .. خاک تو سرش .. این جور که معلوم بود این دیگه از اون زن ندیده هاش بود . دنیا! خدا چیکارت کنه که ما رو به این جا رسوندی .
-پیمان یواش تر ..
-نمی تونم نمی تونم ..
یه نگاهی به پشت سرم انداختم ببینم چه خبره . وای شلوارشو از منی خیس کرده بود .. دستشو گذاشت رو جین من و اونو آروم آروم به طرف پایین می کشید ..
-وااااااوووووو واووووووو .
-کوفت .. زود باش جنسو تحویل بده ما هزار جور کار داریم . ببینم مگه داری جق می زنی ..
پاک سیستمشو به هم ریختم. اونم مثل آدمای دیگه ای که با هاشون طرف شده بودم خیلی راحت تسلیم نشون می داد .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#94
Posted: 18 Nov 2014 20:55
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 93
خیلی از این کار شوهرم خوشحال شدم و لذت بردم که به من اعتماد کرد و منو تنها فرستاد سفر .
-عزیزم دلواپس نباش .. من و دنیا دنیایی خاطره با هم داریم . کاش می شد تو هم میومدی . اگه بدونی دلم چقدر واست تنگ میشه .
راستش طوری ناگهانی این مسئله رو با پژمان در میون گذاشته بودم و مراقب بودم که پرهام چیزی نفهمه که اصلا خودمم نفهمیدم چطور شد که اون موی دماغم نشد . به محض این که رفتم سمت فرودگاه دیگه موبایلمو خاموش کرم و سعی کردم دیگه به تلفن جواب ندم . شیرین هم واسم زنگ زده بود که بهش گفتم که دارم میرم سفر .. دیگه خدا نکنه آدم چند تا دوست و رفیق پیدا کنه . گاهی وقتا آدم نیاز داره به این که خودش باشه و خودش مگه دیگران می ذارن ؟! به این فکر می کردم که تا سه ساعت دیگه من و دنیا شروع می کنیم به زیر و رو کردن دنیا .. شب قبلو خوب خوابیدم و حتی دو ساعتی رو هم قبل از ظهر دوباره خوابیدم . سعی کردم خودمو خسته نکنم و استرس نداشته باشم . آخه دنیا می گفت که شبو تنهاست . خیلی برای شیطونی کردن عجله داشتم ولی می دونستم اون مث من نیست و با خونسردی کاراشو پیش می بره . هر چند واسه اولین بار بود که می خواستم اونو از نزدیک ببینم ولی واسه رفتن عجله داشتم ... هواپیما ساعت سه حرکت کرد و می دونستم تا بخوام از فرود گاه خارج شم میشه پنج بعد از ظهر ... راستش واسم تازگی های راه و این که جاهایی رو می بینم که تا حالا ندیدم مهم نبود . چقدرآدم احساس آرامش می کنه که می تونه بدون درد سر و استرس کارای هیجان انگیزی رو انجام بده .. خنده ام گرفت و به خودم گفتم آتنا مثلا تو در شهر خودت چه استرسی داشتی که حالا این جا رو از شرش خلاصی ؟..دنیا اومده بود به استقبالم .. خیلی با نمک تر و خوش اندام تر از عکساش بود . منتها صورتش کمی لاغر تر نشون می داد . وقتی دیدمش هر دومون برای لحظاتی رو به فکر رفته بودیم . این که دنیای مجازی رو تبدیل به واقعیش کرده و تازه می خواستیم یه بر نامه هایی رو هم پیاده کنیم .
-عجب ماشینی زیر پاته دختر . من فکر نکنم شبیه اونو دیده باشم .
-شوهر گمرگی داشتن همین نعمتا رو هم داره دیگه ..آره عزیز .. مخصوصا حالا که همون جوری که خیلی ها میگن در طول تاریخ سابقه نداشته که این همه جنس وارد کشور شه . بیچاره ملت که به بهانه تحریم , همه این اجناسو گرون می خرن ..
-اوه دنیا جون تو از کی تا حالا دلسوز ملت شدی . اگه همه جا فراوونی باشه و امریکا و سپاه و دولت ایران با هم دست نداشته باشن اون وقت این ماشین خارجی کجاست که زیر پای تو باشه ؟!
دنیا فقط می خندید ..
-دختر اهل حرفای رک هستی یا نه ؟
-بگو ما گرگ بارون دیده ایم دنیا
-خوشم میادآتنا .. زن باید همین جور لات باشه ..
-واسه دهن مردا شکلات باشه ..
-آفرین . می خواستم بگم این جوری که دل منو بردی دل جبار رو صد برابر بیشتر می بری . اگه بدونی من چقدر مشکل پسندم .
-ببینم دنیا مگه تو هم کون پرستی ؟
-من آفت کونم . یعنی عاشق کون خانومام .. شاید خودم سختم باشه کون بدم ولی دوست دارم با کونشون حال کنم .
-همون جوری که من با کون دادن حال می کنم ؟ اگه بدونی چه کیفی داره !
-فکر نکن من خوشم نمیاد . من اگه هفته ای یه بار تو بغل یه مردی غیر شوهرم نخوابم افسردگی می گیرم . اون طرف باید واسم پول خرج کنه . از نوک انگشتای پا تا فرق سرمو لیس بزنه ..
-تو که به پول نیازی نداری . وضعت که توپه ..
-درسته که وضعم توپه ولی ما که نباید خودمونومفت ببازیم . اون وقت مردایی که دستشون به دهنشون می رسه فکر می کنن ما ارزشمون از یه دسته سبزی هم کمتره . ولی اگه خوشگلای بی پول ببینم رحم می کنم .
-آقات مشکوک نشه ..
-ما می دونیم چه جوری واسش فیلم بیاییم . وقتی میاد خونه من خودمو حریص تر از اون نشون میدم . اون خیلی خسته هست . داغون داغونه . ولی من همچین شیره شو می کشم که اون تا ده ساعت یه سره می خوابه .. شاید باور نکنی .. یه بار خوابش کردم و رفتم اتاق بغلی و با دوست پسرم مشغول شدم .
-دنیا تو نترسیدی ؟ چه ریسکی !
- ترس واسه چی .. می دونم اخلاقشو .
-راستی اینی که عکس کیرش دلمو برده اسمشو چی گفتی ؟ به نظرم قبلا یه چیز دیگه ای بود ..
-حالا هرچی بهت گفتم فعلا جبار صداش بزن .
-کیرش باید سی سانتی باشه ...
-تخمینت خوبه ها .فقط دو سانت زیاد گفتی .. اما می ترکونه .. حتی کس آدمو هم آتیش میده . کون که جای خود داره . کلفتیشو دیدی ؟ به عین بادمجون بمه .خیلی خسته ای ؟
-نه واسه چی ؟ انگار از این سر تهرونو تا اون سر تهرون رفتم . راهی نبود . تا بخوام متوجه شم که چی به چیه رسیدم .
امون نداد که برسیم خونه . ماشینو یه گوشه ای نگه داشت و همون جا سرشو به طرف من خم کرد و لباشو سفت و سخت به لبام چسبوند . طوری منو می بوسید که یه مرد معشوقه شو این جوری نمی بوسه ... بعد که کارش تموم شد گفتم چته دنیا . می ذاشتی می رفتیم خونه . اگه یکی ما رو ببینه چی میشه ..
-فکر کردی کسی می تونه داخل ماشینو ببینه ؟
ولی عجب خونه شیک و دوبلکسی داشت .. می شد بهش گفت ویلایی .. آپارتمانی .. اصلا یه حالت تو در تو عجیبی داشت . شاید شبیه یک کاخ بود . دیگه راستش فکرم فقط بود پیش جبار .. من نمی دونم این دنیا چه طور شد که با این دم و دستگاهش بازم اومد سراغ من . شاید دوست داشت منم بهش حال بدم .. بعد از پذیرایی قبل از شام بهم گفت من می خوام برم دوش بگیرم . دوست دارم تو هم با هام بیای . یه آماده سازی کونها همراه با نر مش ملایم قبل از کون دادن حیلی با حاله ..
-دنیا راستشو بگو اصلا جباری تو کار هست ؟
-فدای تو و اون کونت شم . دنیا بهت دروغ نمیگه . حالا که این قدر شوق و ذوق کیرو داری وقتی ببینیش فرار می کنی . من فدای تو و اون هیجانت شم . بریم یه دوشی بگیریم ببینم این کونت از چه مدلیه که این قدر بهش اعتماد داری که می تونه دنیا رو رو سر خودش بگردونه ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#95
Posted: 21 Nov 2014 15:05
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 94
من و این دختر هم شهری وتهرونی رفتیم حموم .. اون همون اول شورتشو در آورد ولی من با شورت فانتزی خودم رفتم زیر دوش ..
-خانومی این حمام فقط مخصوص شما زن و شوهره یا این که یه سونا و جکوزی و کلا یه چیزی در سبک و اندازه های حموم های عمومی قدیمه که مامانامون صحبتشو می کردن ؟
خندید و گفت چیه خوشت میاد ؟ روحیه ات شاد میشه ؟ اگه بدونی الان جبار چی می کشه از دست تو . تو داری به کیرش فکر می کنی و اونم دستش رو کیرشه و داره با هاش جق می زنه که کی می تونه شکارت کنه ولی من به این سادگی ها تو رو نمیدم به دست اون . من دارم با هاش حال می کنم .
- با اون حال می کنی یا از این کار خودت حال می کنی . فکر نمی کنی من توی خماری می مونم ؟
-ناراحت نباش عزیز دلم . گر صبر کنی زغوره حلوا سازی .
یه کرشمه ای ریخت و اومد نزدیک تر ..
-من تا خودمو سیر نکردم و تو هم سیراب نشدی ول کنت نیستم . هر مدل کیر که دوست داشته باشی من خودم در خد مت توام .
-نکنه کیر های مصنوعی رو میگی . آدم تا طبیعی اونو می تونه بخوره بهتره دنبال مصنوعی اون نباشه .
-این که حرف درستیه ولی گاهی می بینی که مدل به مدلش جلوت ریخته . مهم اینه که هر مدلی رو که دوست داشته باشی وهوسشو کنی فرو می کنی داخل هر سوراخی که دوستش داری و اگه دلتو زد درجا می کشیش بیرون و یکی دیگه .. حالا یکی دو تا از اون دیلدو های کلفتو میارم واست یه امتحانی می کنم ببینم کدومشو دوست داری .. منم شروع کردم به عشوه گری و در حالی که دو تایی مون به سمت دوش می رفتیم یه دستمو دور کمرش حلقه زده و گفتم تو رو .. یه نگاهی به کونم انداخت و گفت میشه منم یه روزی یه کونی مثل کون تو رو داشته باشم که نفس همه مردا بند بیاد ؟
-خواستن توانستنه .. آرزو بر جوانان عیب نیست .
-تو چطور شد که صاحب این کون شدی و یه حالتایی بهش دادی که مردا به دیدنش انگشت به دهن می مونن و زنای لز بین از خود بی خود میشن ؟
-هیش کاری نکردم . دست به دعا هم ننشستم . هر چی توی فکرش باشی بد تره .. همین جوری یه نعمتی بوده .
.- حتما مامانت هم کونش گنده بوده یا بابات ....
می خواستم بگم من خودم کون با حالی داشتم ولی این کون دادن های من بعد از دیپلم گرفتن حسابی منو راه انداخت و منی مرد ها مثل یک کود طبیعی بود که بستر کون منو خوب حاصل خیزش کرد ولی صلاح نبود . موهای خیس دنیا با اون چشای خوشگل و خمارش کس و کونمو داغ کرده بود .. دوتایی مون ایستاده بودیم و با به حرکت بغل تو بعل چش توچش هم دوخته بودیم . تگاه دنیا منو به یاد نگاه شوهرم پژمان مینداخت که چه عاشقونه بغلم می زد و یه دنیا عشق و محبت و صمیمیت رو می شد از نگاهش خوند. دستاش اومد پایین تر . شورتمو به اندازه ای پایین کشید که بتونه با انگشتاش با جفت سوراخام ور بره . آینه کاریهای حمومش حرف نداشت .. و ما حتی می تونستیم تن بر هنه همو از زوایای مختلف ببینیم . با این که سرم رو شونه اش قرار داشت ولی می دیدم که انگشت دنیا چه نرم و هوس انگیز داره با سوراخ کونم بازی می کنه ..
-عزیزم آتنا خوشگله من حال می کنی ؟ دوست داری ؟ می دونم حالا داری به این فکر می کنی که کاش به جای انگشت من کیر جبار روی این سوراخت وول می خورد . عجله نکن .. حالا حالا ها وقت داری . این جوری که تعریف کردی و این شوهری رو که از ش تعریف کردی دست شوهر کس خل منو از پشت بسته و تو هم می تونی تا یه ماه دیگه هم بمونی و حال کنی ..
-دنیا شوخیت گرفته ؟ نکنه می خوای یه بچه زیر بغل منو از این جا بفرستی ..
-چه ایرادی داره ..
پس از این که تنمون خوب خیس خورد دنیا ازم خواست که رو کف حموم دراز بکشیم تا خستگی کمتری رو حس کنیم .
-می دونی من به جبار گفتم که من و تو قبل از از دواجمون یه خورده با هم لز می کردیم ولی آتی جون من اصلا اهل سکس با غریبه ها نیست ؟اگه بدونی که من و تو رو یه چند دقیقه ای از دور زیر نظر داشته و همین حالا تمام کار و زندگیشو به خااطرت ول کرده خوش به حالت میشه ؟ من نمی دونم مردا چرا این جورن ؟! دور آتیش عین آدمای سوخته و جزغاله شده خودشونو واسه تن و بدن ما تیکه پاره می کنن ولی وقتی که خنک شدن انگار نه انگار -من حریف این مردا میشم دنیا جونم . صبر کن کونم به کیر جبار برسه ؟
-حالا می تونم خواهش کنم که حریف من یکی رو بشی ؟ اون پیش کش .
رو زمین یه پهلو دراز کش شده بودم و دنیا اول انگشت وسطی خودشو به نرمی ولی به سرعت با کس من بازی می داد و بعد رفت سراغ سوراخ کونم . اینجا رو اول با انگشت سبابه اش یه حرکت دور تندی رو روی چین های سوراخ کونم انجام داد طوری که از لذت و هوس جیغ می کشیدم .
- آتنا این جور که صداتو می شنوم منم دارم حال می کنم . چه عالی ! راست می گقت دنیا . همیشه این کیر کلفت نیست که به آدم و به کون آدم حال میده ..مهم اون اثریه که از تماس با طرفت پیدا می کنی ..
-دنیا .. دنیا خیلی خوشم اومده .. دیگه طاقت ندارم ..
-چی می خوای .. می خوای بذارم توی کونت ؟
سرمو تکون دادم .. صورتش به صورتم نزدیک کرد . لبامو باز کردم و اون در حالی که لباشو می ذاشت رو لبام انگشت وسطی شو خیلی آروم و نرم فرو کرد توی سوراخ کونم . چقدر حرکت انگشتش توی مقعدم بهم لذت می داد ! .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#96
Posted: 25 Nov 2014 22:46
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 95
انگشت دنیا رو که توی کونم حس می کردم انگاری بهترین و اثر بخش ترین کیر های دنیا رفته توی کونم . شایدم این دلخوش بودن به کیر جبار بود که سبب می شد من از تماس انگشت میانی راست اون با سوراخ کون خودم لذت زیادی ببرم . انگشتو که فرو کرده بود توی کونم کف دست راستشو هم روی برش سمت راست کونم می گردوند و کف اون دستشو هم گذاشته بود رو قاچ سمت چپ کونم ..
-واااااااووووو دختر .. آتیشم دادی .. منو کشتی تو ..
-پس بذار من باهات ور برم ..
داشتم تعارف می کردم . چون در این حالت من تکون بخور نبودم . کاملا سست شده بودم و دوست داشتم با سرعت بیشتری انگشتشو فرو کنه توی کونم و اونو بکشه بیرون . و این کارو اون قدر ادامه بده تا من بهش بگم بسه . اصلا در این حالت سیر بشونبودم .
-نه عزیز دلم . من این جوری خیلی حال می کنم .
یه لحظه پیش خودم گفتم نکنه اون دو جنسه باشه .. ولی خوب که فکر کردم حس کردم که باید این فکر من اشتباه باشه . شاید همون جوری که من چند وقته به کون دادن عادت کردم و عاشقش شدم اونم از لز بینی خوشش میاد و آدما رو که نمیشه به خاطر عشق و علاقه شون به چیزی سرزنش کرد .
-آتنا ...
-چیه دنیای من ..
-چقدر ناز حرف می زنی .
-بگو چی می خوای ..
-می تونم یه عکس از قالب کونت داشته باشم ؟
یه لحظه ترس برم داشت که نکنه می خواد سوء استفاده کنه .. سکوت کردم .
-به من اعتماد نداری ؟ نترس از صورتت که نمی خوام بردارم بهت نشونش میدم ..
-باشه عزیز دلم . ..
اون با موبایل یه عکس از کونم گرفت و نشونم داد .
-اووووووهههههه آتنا . چه خوشگل افتاده .. ببینش ..
خودم از تماشای عکس کون خودم به هیجان اومده بودم . وقتی که می رفتم توی اینترنت و می دیدم که پسرا چقدر عاشق کونن و اصلا چرا راه دور بریم وقتی که پسرایی که باهاشون بودم سانت به سانت کون منو لیس می زدند و آه می کشیدند .. معلوم بود ومعلومه که این عکسا باید غوغا کنه ولی این دنیا هم بد جوری داشت منو تو خماری می ذاشت . انگشتشو بازم توی کونم فرو کرده بود .. و همش داشت از کمر و قالب پا و شکم لاغر من تعریف می کرد . پاهامو طوری بازش کرده منو طوری یه پهلو کرده بود که بتونه سرشو فرو ببره لاپام . یه پامو داد هوا و به سرشو گذاشت بین کون و رون من و چه راحت داشت کوس و کون منو لیس می زد . در یه حالتی قرار گرفته بودم که یه خورده هم سوراخ کون منو میکش می زد هر چند یه لحظه حس کردم یکی از مویرگای روی مقعدم و قسمت بیرونی اون داره پاره میشه ولی خودمو جمع تر کرده تا بتونم با مراقبت بیشتری لذت ببرم . سینه ها و شونه هامو که میک زد حسابی سست شدم .. منم دیگه گفتم بهتره کارشوجواب بدم نگه دست و پا چلفتی ام یا دارم زرنگ بازی در میارم . ..
-دنیا کست یه دنیا خیس کرده ..
-آره .. حالا من کسم خیلی می خاره . زود خودشو وا میده .
-بازش کن تا دهن آتنا خارششو بگیره
-اووووووههههههه نههههههه .. من که هنوز سر حالت نکردم ..
اول دنیا رو یه دور بر گردوندم تا خوب کونشو دید بزنم .. یه کون متوسطی داشت می شد با ار فاق بهش گفت درشت .
-هر جاشو که عشقته باهاش ور برو و حال کن .
-همه جاشو دوست دارم . با همه جاش حال می کنم . همه جاش به من لذت میده .
واسه این که اون جوری که اون بیشتر می خواد بهش بچسبم طاقبازش کرده و کسشو حسابی لیس زدم و پشت بندش شروع کردم به یک میک زدن استاندارد و فنی ..
-آخخخخخخخخخخ آتنا .. نههههههه .. من مردم .. کسسسسسم کسسسسسسم ..
شروع کرد م به ور رفتن با سینه هاش و بعدش کشیدن موهای سرم . پاهاشو می زد به زمین ولی من ول کنش نبودم .. ازش سنگین تر و قدرتمند تر بودم .. حسابی روش سوار شده و وقتی که پاهش صاف رو زمین قرار گرفت و دستاش شل شده ساکت شد و چشاشو بست ولش کردم و بعد از دو دقیقه لبامو گذاشتم رو لباش و ور رفتن با کونشو شروع کردم .. .. دو تایی مون از حموم اومدیم بیرون .. و رفنیم روی تخت ..
-آتنا ..
-جووووووون بگو چی می خوای
-می تونم از لپ تابم این عکسو بفرستم واسه جبار ؟
-چی می خوای بهش بگی .. یه وقتی نکنه بگی که من خودم خواستما ..
-نه بهش گفتم آتنا اصلا اهل این نیست که با یه مرد دیگه باشه . و چون ما به هم علاقه مندیم عکس کون همو هم داریم .
-حالا که این طوره بیا و چند تا عکس دیگه ازکونم بگیر ..
-گل گفتی آتنا بدجوری آتیشش می زنم . اینو هم بهت بگم .. جبار از اونایی نیست که ول معطل زنا و دخترا باشه .. یه تیکه هایی دور و برش هستن عین ماه .. از کم سن بگیر تا میان سال . ولی اون دیوونه کون نابه .. اون کونی که در رویاهای خودش تصور می کنه اگه بیاد جلوی چشاش هر کاری واسش می کنه .. مخصوصا این که بفهمه زنی که باهاشه یک زن شوهر داریه که به غیر از شوهرش با کس دیگه ای نبوده و جبار اولین مردیه غیر شوهرش که داره اونو می کنه . چشاش انگاری رادار داره اشعه مادون قرمز داره .. بنفش داره .. هرچی دلت بخواد داره اون چشاش .. انگار جادوت می کنه ..
-همون کیرش منو جادو کرده بسه ...
از چند حالت دیگه از کونم عکس گرفت و اونا رو فرستاد واسه جبار ... خودم از این حالتا خیلی خوشم اومده بود ... چند دقیقه بعد جناب کیر کلفت چند تا از عکسای کیرشو واسه دنیا فرستاد ... تا اونو دیدم چشام خمار شد ..
-دنیا پس کی میریم اون جا ؟
- تحمل کن .. این قدر زود وا نده .
جبارپی در پی عکس کیرشو می فرستاد .. چند تا رو هم در یه حالت فتوشاپ و مصنوعی به شکلی در آورده بود که کیرشو کرده بود توی کون و کس من .. و در یک مورد چند عکس لحظه به لحظه ای از جق زدنش گذاشته بود که داره آبش میاد و یه عکس آخرش منی های شیری رنگش بود که روی کیر سیاهش ریخته شده بود و من طوری هیجان زده شده بودم که اگه می دونستم دنیا مسخره ام نمی کنه زبونمو می ذاشتم رو مانیتور و تصویر کیر و آبو لیسش می زدم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#97
Posted: 28 Nov 2014 20:20
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 96
پشت به دنیا و کنارش روی تخت دراز کشیدم . به دستای دنیا نیاز داشتم که بازم باهام ور بره . صفحه لپ تاب پیشم باز بود و به اون عکسا نگاه می کردم . قوی هیکل و سیاه چرده که مرتب عکسای مختلف کیرشواز زوایای مختلف واسه مون ارسال می کرد و منتظر بود که کی میریم پیشش . دست و دهن دنیا رو با تصور این که اون مرد داره باهام ور میره رو بدن و کون خودم حس کردم . یواش یواش دنیا خودشو کشوند بالاتر و از پشت من جلوی تنشو به من چسبوند. کسش روی کونم قرار گرقت . کس رو به جفت قاچای کونم می مالوند .. کسش حسابی داغ و ترشده بود . وقتی کسشو روی کون من می مالید حس یه چیز نرم و آبکی و لیز رو داشتم .. من که خیلی خوشم میومد ولی لذت اون هم دست کمی از کیف کردن من نداشت . یه لحظه چشم از کیرای رو صفحه بر نمی داشتم . دنیا دستشو گذاشته بود رو سینه ام و جلوی بدنشو کاملا به پشت تنم چسبونده بود . با بی حالی به تصویر کیر جبار نگاه می کردم . گوشی دنیا به صدا در اومد .
-هیس جباره ..
-الو سلام ..
-پس شما کی می خواین بیاین ..
-ما که به قهوه خونه مش قنبر نمی خواهیم بیاییم .
-مگه تو بهش نگفتی که من و شوهرت یه نوع همکاری و شراکت در واردات داریم و یه سری از کارای ما به هم گره خورده .
-ببینم اینو دوست داری که بهش بگم که تو و زنش هم به هم گره خوردین . شایدم یه چیزایی رو گفته باشم ولی نه تا حدی که اون ازت فراری شه . هر چند ردیف کردن اون به این آسونی ها نیست .
-اون الان کجاست که داری این قدر راحت حرف می زنی دنیا!
-حالا توی حمومه. داره به خودش می رسه . نه به خاطر تو . بلکه واسه خودم . اگه بدونی چه کون درشتی داره . سوراخ کونش از اون سوراخاییه که کیرتو همیشه شق و تشنه نگه می داره .. اگه تمام آبتو توش خالی کنی بازم کیر میگه کون می خوام وکون می خوام ..
- این قدر با من بازی نکن دنیا خسته شدم . چقدر لفتش میدی ؟
-حواست باشه چی داری میگی ها .. بگو من باید چیکار می کردم که دیگه نکردم ..
-جبار اون با بقیه قرق می کنه . من از بچگی اونو می شناسم . اصلا دوست پسر نداشته .. تنها مرد زندگیش که باهاش بخوابه شوهرش بوده .. با من هم لز داشته که تواز این بابت مشکلی نداری . چی می خوای از این بهتر ..
-باشه قبوله .حرفات قبوله ولی من دارم دیوونه میشم .. این همه دختر دم دستمه من همش باید به یاد کون اون جق بزنم
...راستش این یک تیکه رانفهمیدم که منظور جبار از این قبوله چیه ..شاید می خواست یه هدیه ای واسم در نظر بگیره که گفت قبوله .
-یادت باشه دوستم عادت داره خیلی راحت باشه . یعنی اگه یه وقتی دیدی که اون مثلا یه شلواری پاش کرد لباسی پوشید که اندامشو خیلی بر جسته نشون بده ندید بدید بازی در نیاری . ...
صحبتای جبار و دنیا تمومی نداشت ... بالاخره دنیا مجبور شد که یه کلکی بزنه و اونوبفرسته پی کارش . طوری به من حال می داد که نشون می داد دوست داره زود تر راضیم کنه تا بریم . و کارشم حرف نداشت . دو طرف کونمو می گردوند طوری که دو تا قاچای کونم گاه به هم می چسبید و گاه باز می شد . اون سرشو گذاشته بود اون وسط و لب و دهنشو از روش ور نمی داشت . ..
-اوووووووخخخخخخ ادامه بده ادامه بده .. بگو خوشت میاد دنیا
-اگه خوشم نمیومد که این جوری باهات ور نمی رفتم .
نوک زبونشو که رو سوراخ کونم گذاشت اونو خیلی تیز حسش می کردم .. اانگشتاش توی کس من داشتن انفجاری کار می کردن . سینه هام اسیر یه دست دیگه اش شده بود .. دیگه حتی چشام باز نمی شد که بتونه عکسای کیر جبار رو ببینه ولی اونو تصور می کردم که به جای نوک زبون دنیا داره به اندازه یه دنیا به سوراخ کونم حال میده ..
-دارم به آخرش می رسم .. اوووووووفففففف دنیااااااا .. آههههههههه ..
محکم کونمو از عقب می زدم به سر و صورت دنیا .. اونم واسه این که حالتم به هم نخوره و زود تر ارضا شم دستاشو دور باسن و قسمت جلوی بدنم قفل کرد طوری که همراه با تکون خوردنای من لب و دهنش رو کونم به همون صورت بمونه .. در عوض از قسمت جلو یه انگشتشو کرد توی کوسم ..
-نههههههه نههههههه ... نههههههههه ...
بعد از چند حرکت پی در پی و با کون کوبیدن به سر و صورت دنیا دیگه رسیدم به اوج لذت و خوشی ... دنیا همچنان با کونم ور می رفت ولی یه لحظه خودمو بر گردونده و این دفعه من افتادم روش ..
-نه .. آتنا چیکار داری می کنی .. دیرمون میشه ..
ولی هم می خواستم اونو ارضاش کنم و هم این که یه وقتی هوس نکنه که وقتی با هم رفتیم پیش جباراونم بخواد با اون مرد حال کنه و حال منو بگیره . یعنی در اون لحظات این حسو نداشتم که جبار رو با یکی دیگه قسمت کنم . دنیا خیلی زود تر از اون چه که فکرشو می کردم ارضا شد .. بعد بدون این که متوجه شه رفتم دستشویی و اون بی حس کننده خارجی رو که از رامتین گرفته بودم دور سوراخ کونم و قسمتی از داخلش مالیدم ..هرچند می دونستم فشار کیر طوریه که بازم از درد نمیشه فرار کرد ولی تا حدود زیادی اثر بخشه و دفعه قبل که خیلی عالی عمل کرد . بعدش واسه رفتن آماده شدیم . اون یه جین استرچی که حسابی کونمو در حال ترکوندن نشون می داد واسم آماده کرده بود . یه مانتوی شیک هم واسم در نظر گرفته بود .و یه بلوز قرمز شیک فانتزی که راحت بشه با باز کردن دو تا از دگمه ها ی رو سینه اش بیشترشو نشون اون مرد هوسباز داد
- عزیزم تو اندازه هیکلمو از کجا داشتی ..
-یادت رفت که عکس خوشگلتو واسم فرستادی ؟ ..
مثل یک آرایشگر قوی منو میکاپم کرد و رفتیم سمت هتل .. قبل از رفتن هم یه تماس با جبار گرفت . وارد هتل شدیم .. عجب هتلی بود .. چقدر هم آروم و ساکت نشون می داد .. من ودنیا از یه دری رد شدیم که به یه ساختمونی می رسید که گویا یه حالت اختصاصی قصر نمایی داشت ..بالاخره انتظارات به سر رسید.. قبلش من و دنیا با هم قول و قرار کرده بودیم که یه حرفایی رو رد و بدل کنیم که جبار از اتاق بغلی و از مانیتورش بشنوه .. چون از اون طرف دنیا و جبار قرار گذاشته بودند که مثلا جبار ما رو چند دقیقه معطل کنه و در این فاصله شاهد باشه که دنیا چقدر واسه راضی کردن من زحمت می کشه ..
-دنیا جون جبار نمی فهمه که من و تو با هم هم دستیم ؟
-وقتی که هوس جلو چشای یه مرد رو بگیره خیلی چیزا رو نمی فهمه .
قبل از ورود به هتل من و اون کلی با هم تمرین کردیم که چی بگیم که جبار بشنوه و طبق همون باهام رفتار کنه .. خیلی بازی با حالی بود .. یه موش و گربه بازی که آخرش هم گربه و هم موش هر دو میشن راضی .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#98
Posted: 2 Dec 2014 22:05
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 97
من و دنیا باید صحبتامونو شروع می کردیم . حرفایی که جبار رو باید بیشتر به خماری می بردیم تا اون واسه رسیدن به من عطش بیشتری نشون بده . من نمی دونستم این بازیها واسه چیه و چرا باید تا این حد بخواهیم که به خودمون فشار بیاریم . فکر کنم دنیا یه چیزی می خواست . و می خواست که در مقابلش منو به اون بده . ولی هرچی بود واسه من مهم نبود . من فقط یه حال جدید می خواستم . یه حس و هوس جدیدی که بره توی کونم . و به خودم ثابت کنم که هنوزم از کون دادن لذت می برم . و شاید لذت دادن هم نوعی لذت بردن باشه که حس خوبی رو در آدم بیدار می کنه . حسی که خیلی ها اونو نمی دونن و فقط در مورد کون دادن به جنبه درد اون فکر می کنن . اما من از روزی که با یه حس قشنگ شروع کردم دیگه نتونستم ازش دست بکشم . رفته بودم به دنیای خودم که دنیا با یه اشاره متوجه ام کرد که باید شروع کنم . من و دنیا نمایش و فیلم بازی کردنو شروع کردیم .کمی بلند حرف می زدیم .
-اصلا واسه چی اومدیم این جا دنیا! بودیم خونه عشق و حا ل خودمونو می کردیم . به من چه مربوطه که جبار پولدار و دست و دل بازه . من نیومدم که این خوشگلی ها و این ساختمونای قشنگ و ثروت بقیه رو ببینم .
-عزیزم جبار خان مرد خیلی خوبیه
-خب باشه .
-اون از زنای مودب و خوشگل و خوش اندام خوشش میاد .
-ببینم نکنه می خواد منو بگیره . من که خودم شوهر دارم و تا حالا با مرد دیگه ای نبودم .
-عزیزم نمیگم حتما با یه مرد دیگه باش . اون بسته به نظر خودت داره . الان من و تو از لز کردن با هم چقدر حال می کنیم ؟!
-خیلی زیاد
-توهمون اول ناز داشتی و می گفتی که نه در شان ما دخترا نیست و این که دست یک دختری به بدن دختر دیگه برسه زشته و خدا دخترا رو آفریده که در مسائل جنسی و ارضا شدن اونا دست مردا بهشون بخوره . یواش یواش دیدی که این کار چقدر لذت بخشه و تونستی خودت روقانع کنی .. حالا هم همینه .
-من نمی تونم به شوهرم خیانت کنم . تو بهتر از هر کسی می دونی که من تا حالا فقط یه مرد در زندگی سکسی من بوده . و شوهرم اون قدر به من می رسه که من دیگه نیازی ندارم .
-آتنا تو حالا یک بار با این جبار باش .
-نه اصلا این حرفو نزن ..
-تو رو به جون دوستی مون .
-من نمی تونم دیگه تو روی شوهرم نگاه کنم . یه حس بدی به من دست میده .عذاب وجدان و دو رو بودن .. زندگی منو نابود می کنه .نمی تونم سر بلند باشم . اون وقت از خودم خجالت می کشم . بذار خیلی راحت بهت بگم .. الان شوهرم وقتی که لختم می کنه تمام بدنمو لیس می زنه .. حتی تا جا داشته باشه سوراخ کونمو میکش می زنه .مثل بستنی اونومی خوره . بوش می کنه .. کاری می کنه که من با همون کون دادن راضی شم ولی کس منو هم طوری می کنه که فکر نکنم هیچ مردی بتونه زنشو این جوری راضی کنه شاید یه دختر دوشیزه رو ببری پیش جبار ا ون دختر خیلی راحت بهش حال بده .. اصلا منو برای چی آوردی بیا بریم .
-عزیز دلم تو ببینش .. خیلی جتلمنه .. پس اجازه بده برم ببینم چه خبره اتنا !
یه چشمکی بهم زد .. خیلی لفتش می داد . من ندیده بودم یک زنی که بخواد کون بده و با رضایت هم واسه رسیدن به اون نقطه لحظه شماری کنه این قدر لفت دادن توکار باشه .
-آتنا ! اگه من با جبار بر گشتم اخم و تخم نکنی ها .. یه خورده در موردش فکر کن .. -ببین من می تونم باهاش هم صحبت شم ولی اون جوری که تو دوست داری نمی تونم باشم .
-حالا هر کاری یک بار امتحانش موردی نداره .
از در رفت بیرون . قبلا با هم قرار گذاشته بودیم که اگه همه چی ردیف بود به من علامت بده .. دیگه از کارش سر در نمی اوردم . رفتم جلو آینه تمام قد . شاید در این لحظه جبار هم داشت منو می دید .ولی دیگه خیالم نبود . مانتومودر آورده بودم یه نگاهی به باسن بر جسته خودم انداختم .هرچند جین استرچ پام بود . راست میگه دنیا نباید این قدر ساده و راحت خودمو در اختیار هر کسی قرار بدم . بذار مردا توکف کون من باشن . درسته این روزا کون ریخته شده ولی هر کونی که کون نیست . معلوم نبود دنیا چرا این قدر داره لفتش میده ...جبار و دنیا اومدن . یه کت و شلوار طوسی براق با یه کراوات چند رنگ خوشگل به چهره برنزه شده اون جذابیت خاصی داده بود . انتظار یه مردی رو داشتم با یه ردای بلند بلوچی یا عرب . ولی ظاهرا دنیا مخشو زده بود که حتی سنت خودشو هم زیر پا بذاره و متجدد بیاد پیش من . می دونستم خیلی به خودش رسیده تا امروزی تر نشون بده . به موهای سرش ژل زده بود . اگه رنگ پوستش سفید می بود می تونست خیلی خوش تیپ تر از اینا باشه .. دستشو به طرف من دراز کرد . دست محکم و قدرتمندی داشت . داشتم به این فکر می کردم که این دست کپل های منو توچنگش بگیره .. فشارش بده و بعد کونمو بازش کنه و اوووووففففف چه حالی میده .. دنیا .. دنیا .. آخه این قدر هم وقت تلف کنی ؟!
دنیا : آتنا عزیزم اگه با من کاری نداری من برم . دیگه شما دو تا روبا هم تنها می ذارم . جبار خان خیلی آقاست و مهمون نواز . اون حالا تمام کار هاشو گذاشته زمین به خاطر این که تو از سفرت لذت ببری تمام تلاششو می کنه . اون هر کی رو که من دوست داشته باشم دوستش داره .
-دنیا کی بر می گردی ..
-تماس بگیر . هر وقت خواستی میام ..
اصلا از این که خودمو در اختیار جبار بذارم اضطرابی نداشتم . فقط با توجه به این که اون خیلی حریصانه نگام می کرد ومن براش شده بودم یک بت می خواستم طوری خودمو تسلیمش کنم که این بت نشکنه .. چه لذت بخشه بت کسی بودن . کنار من رو کاناپه نشست . کتشو در آورد .
-مشروب می خوری ؟
-اهل این بر نامه ها نیستم .... ادامه دارد ... نویسنده ..... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#99
Posted: 5 Dec 2014 22:29
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 98
داشت نگام می کرد . سرمو انداخته بودم پایین . اصلا نمی تونستم مدت زیادی فیلم بازی کنم . دوست داشتم زود تر منو بخوره . دست به کار شه . حالا می دونستم که آخر کار من و اون چی میشه . کیرش خیلی سیاه تر از چهره اش بود برام تفاوتی نمی کرد که اون چه رنگ پوستی داشته باشه . سوراخ کون من این چیزا رو نمی شناخت . گیرنده اون فقط به کلفتی و شقی کیر حساس بود و این که چه جوری داخلش حرکت می کنه .
-برات آب میوه بیارم ..
-نه ..ممنونم .
-تو چته آتنا ..
-هیچی اصلا نمی دونم برای چی این جام . چرا من و تو تنهاییم . چرا من تنها کنارتم .
-این سوالاییه که همه شون یک جواب داره . من و تو تنهاییم تا که تنها نباشیم . آخه وقتی می رسه که آدما تنهایی خودشونو با هم قسمت کنن . عشقشونوخواسته هاشونو با هم قسمت کنن .
-گفتی عشق ؟ من و تو؟
-آره خانومی .. ..
نمی دونستم چی بگم. حس کردم صدام داره می لرزه . انگاری به نفعم تموم شد . چون هوس منو نوعی ترس فرض کرده بود .
-یعتی من به عشق خاصی اینجام ؟ آدما چه عشقی به هم دارن ؟ این جا در رابطه آدما جز هوس چیزی نمی بینم .
-حتی در رابطه با شوهرت ؟
-نمیشه خیلی چیزا رو گفت .
-عیب ما آدما اینه که از هم خجالت می کشیم آتنا جون . می تونیم حرف دلمونو به هم بزنیم . اگه نتونستیم یاور خوبی واسه هم باشیم اون وقت از هم فاصله می گیریم .
-با چه قیمتی ؟!
-هر کاری به یک بار امتحانش می ارزه .
-و اگه آدم بخواد بار ها و بار ها امتحانش کنه چی ؟
- هر چیزی یک راهی داره .
-و اگه اون آدم هر گز اون راه رو نرفته باشه ؟.... ا
ون مثل آدمایی که دیگه طاقتشون طاق شده و می خوان به دست و پای آدم بیفتن در حالی که صداش و تمام تنش می لرزید بهم گفت آتنا چرا می لرزی . حس می کنم یه حس ترس درت وجود داره ..
وقتی ضعف اونو دیدم گفتم ترس ؟ ترس از چی .. مگه تو می خوای منو بخوری . یا کار خاصی باهام داری . بذار واقع بین باشیم . چه عاملی می تونه بیگانه هارو به هم پیوند بده ..
-اول از همه گفته هاشون . بعد این که بین خواسته های دلشون یه وجه اشترکی پیدا کنن .
-جبار خان شما فکر می کنی اون وجه اشتراک بین من و شما وجود داره ؟
از جاش بلد شد و رفت یه جعبه جواهری رو آورد که حدس زدم باید یه دستبندی داخلش باشه . چون دنیا همش از این می گفت که به جبار گفته من از این چیزا خیلی خوشم میاد . باید از یه جایی مقاومتمو می شکستم . آروم آروم بهش می گفتم که می تونه بیاد به سمت من . وقت تعارف و این حرفا نبود . شاید دنیا هم به اون چه که می خواست رسید بود . واسم اصلا مهم نبود که اون و جبار سر چی با هم قرار داد کردند واردات یا صادرات .. پورسانت ها چی می تونه باشه . من اصلا خوشم نمیومد خودموبا این مسائل درگیر کنم و اصلا در این خط ها نبودم . چه دستبند قشنگی بود . ولی کاری به این نداشتم که قیمتش چقدره .. فقط همین واسم مهم بود که تونستم آتیشش بزنم و اون با چه حرصی داره با نگاش منو می خوره . واسم همین مهم بود که تا لحظاتی دیگه چیزی رو که دیده بودم لمسش می کنم .. -نههههههه این برای منه ؟ چه خوشگله چه نگینای ریز قشنگی داره .
-اگه خوشت نمیاد می تونی عوضش کنی ..
-نه خیلی خوشم میاد .. دوستش دارم . دستت درد نکنه ...
راستش مگه می تونست خوشم نیاد . با این که اولش واسم مهم نبود ولی می ترسیدم از این که بگم عوضش کنه یا وقتی کیرش سبک شد پشیمون شه و به من اهمیتی نده .
-جبار جون .. نمی دونم این چه جوریه ..
راستش دوست داشتم برای اولین بار اون هدیه رو توی دستم کنه . بهونه ای باشه که دستمو لمس کنه . یه بلوز آستین کوتاه تنم بود . اون خیلی رمانتیک دستبندرو کرد توی دستم . با نگاهش بهم نشون می داد که چی می خواد . شاید پنج دقیقه کشید تا این کارو واسم انجام بده کاری که می شد در پنج ثانیه هم انجامش داد . برجستگی کیرشو می دیدم که چه طور یه پهلو شده و رو یه طرف پاش با یه ورم خاصی نشون داده میشه . . صورتشو به صورتم نزدیک کرد . لبای کلفتش به لبای غنچه ای من نزدیک شده بود . خواستم از این بگم که شوهر دارم . هم این که بازم واسش ناز کرده باشم و هم این که اونو تشنه ترش کنم . دنیا می گفت اون خیلی لذت می بره از این که حس کنه داره شوهر زنی رو دور می زنه و اونو زیر کیر خودش می گیره ..
-نههههههه جبار .. چیکار داری می کنی .. خواهش می کنم . من مجرد نیستم .
-منم نیستم . منم یه شریک دارم . ولی آدما می تونن چند تا شریک داشته باشن .
-واسه هر کاری ؟
-آره واسه هر کاری . بذار ببوسمت و خواهش می کنم ..
-دیگه از این جلو تر نمیری ؟ قول میدی آخر خط باشه ؟ آخه من زن نجیبی هستم .
-می دونم . اگه نجیب نبودی که سراغت نمیومدم . من از زنای منحصر به فرد خیلی خوشم میاد . دنیا خیلی ازت تعریف کرده .
چشامو خمار کرده تو چشاش نگاه کردم و گفتم باشه فقط یک بوسه ..
-قبوله همون به اندازه یه دنیا واسم می ارزه .
-همین دنیای خودمونو میگی . دوستمو ؟
-نه .. به اندازه دنیایی که میلیارد ها دنیا رو در خودش جا داده ..
-چه حرفای قشنگی می زنی جبار ! چه رمانتیک !
وقتی لبای داغشو رو لبام قرار داد شل شدم . دلم می خواست همون جا بیفتم رو پاهاش . بدون این که بخوام تصادفی دستم رفت رو اون قسمت از شلوارش و کناره های رون پاش که کیرش روش درازشده بود . چقدر کلفت بود . کلفت تر از تمام کیرایی که لمسش کرده بودم . با این که هنوز رو نشده بود . دستمو کنار کشیدم ولی اون دستمو گرفت و دوباره گذاشت رو همون قسمت و دستشوهم گذاشت رو دست من . دستمو حرکت می داد . می دونستم که هم از تماس دستش با دست من لذت می بره و هم از تماس دستم با کیر زیر شلوارش . دگمه های بلوزمو بازش کرد . از طرف آستین و سر شونه هام درش آورد .
-نهههه .. مگه نگفتی فقط بوسه .. یک بوسه .. سعی می کردم خیلی آروم نفس بکشم لبامو بازش نکنم . که اون متوجه هوسم نشه .. ولی دیگه باید متوجه شده باشه .. لباشو گذاشته بود رو سینه ام . دلم می خواست تمام سینه ام می رفت توی دهنش .
-خواهش می کنم . هیشکی جز شوهرم سینه های منونخورده . فقط دست اون به بدنم رسیده ..
-از امروز دست منم بهش می رسه .
سوتین منو که پایین کشیده بود با حرص در آورد و به سمتی پرت کرد . حالا من اسیر دستای اون بودم . اسیر قدرتش ولی می دونستم که با همه ناتوانی خودم ملکه اون هستم . هیکل سنگین منو مثل یه پر کاه رو دستای خودش گذاشت و منو که از نیم تنه لخت یودم به سمت یکی از اتاقها برد ..... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ویرایش شده توسط: aredadash
ارسالها: 3650
#100
Posted: 9 Dec 2014 22:42
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 99
جبار منو برد به همون سمتی که رسیدن به اوج خواسته هام در هفته های اخیر بود .
-منو بذار پایین جبار می خوای چیکارم کنی ..
-نههههههه نههههههه تو رو پایینت نمی ذارم . جبار اون هیکلی رو که این جوری بلند کرده هیچوقت زمین نمی ذاره . تو دیگه مال خودم شدی . تو برای همیشه مال خودمی .. نگاش خیلی حریصانه نشون می داد . طوری که واسه لحظاتی ترس برم داشته بود . ولی خوشمم میومد . شده بود عین قاتلا . ولی از این شر و ور هایی که میگفت چیزی سر در نمی آوردم . من شوهرم پژمانو دوست داشتم و اونم می گفت تو برای همیشه مال من شدی .. نکنه منو همین جا حبسم کنه و نذاره بر گردم تهرون؟. فکر این موضوع رو من اثر گذاشته بود و دیگه ناز کردنها و این جور کارا رو از یاد برده بودم .
-جبار جون .. من شوهر دارم یادت باشه .. واسه الان میگی یا بعد ..
منظورم این بود که من حالا مال تو ام یا بعدا هم هستم
-هر دو تاش ..هر دو وقتش ..
خوب منظورمو گرفته بود . دستاشو گذاشت روی کمرم که به دمر رو تخت افتاده بودم و در حالی که شلوارمو می کشید پایین گفت الان که سرمون به این گرمه و فکرمون کار نمی کنه . بعدش هم خب من توی تهرون خونه دارم و از این به بعد مجبورم هفته ای یک بار هم که شده خودمو برسونم اون جا و تو رو ببینم . ..
-پس که این طور ...
این جوری میشد قبواش کرد .
-آره عشق من .. جبار وقتی دیوونه کسی بشه دیگه محاله که عقلش بر گرده سر جاش . خون به پا می کنم اگه کسی مزاحم حال کردنم من شه . حیف که میگی شوهرت رو دوست داری . جبار بهش حسادت می کنه ولی چه کنم که دوستت دارم و نمی خوام ناراحتت کنم ..
-فدای تو جبار .. ..
این دیگه چه جورش بود . من می خواستم چند دست کون بدم و قال قضیه رو بکنم ولی اون تازه واسه خودش بر نامه ها داشت و به این نون و ماستها دست از سر کچل من بر نمی داشت . شلوارمو چند بار به طرف پایین می کشید و بعد می داد به سمت بالا . اون لذت می برد از این که قاچای کونمو ببینه و یه لحظه محوش کنه و در حسرت دوباره دیدنش بازم شلوارمو بکشه پایین این جوری هیجان خاصی بهش دست می داد . منم لذت می بردم . از همون اول از کاراش خوشم اومده بود . یه نگاهی به دستبندم انداختم خوشم میومد .. هم از تماشاش و هم ازتماس دستای جبار با کونم . زیادی داشت مزه می گرفت .. ولی کسم لحظه به لحظه داغ تر و خیس تر می شد . حس کردم کونمم یه جورایی داره بی حسی و عطش خودشو نشون میده . من به سوراخ کونم بی حس کننده ای رو که جلوی لذت و احساس کیر رو نمی گرفت زده بودم .. بی حس کننده رو با خودم آورده بودم .. دیگه واسه احتیاط باید همرام می بود . ولی دوست نداشتم جبار بدونه . می خواستم بهش نشون بدم که آتنا یعنی قدرت .. آتنا یعنی اسطوره کون و کونده های تاریخ .. برای لحظاتی جبار دست از کار کشیده بود . دوست داشتم سرمو بر گردونم ببینم چیکار می کنه . این مردی که رو هوا کوس و کون می زد طوری شیفته من شده بود که یکی یکی لباساشو از تنش در می آورد وبه سمتی پرت می کرد . شلوار , پیر هن , کراوات , لباس زیر .. فقط شورتشو ندیدم که به سمتی پرت شده باشه .. پس من تا کی باید منتظر بمونم و اون کیری رو که تصویرشو دیده بودم خودشو از نزدیک ببینم .؟ دنیا یه چیز خوبی بهم گفته بود و این که وقتی کیر جبار رو دیدی عجله نکن که اونو فرو کنه توی کونت . اول باید حس بگیری و اونو در یه جایی از تنت که راحت تر جا می گیره جاش بدی .. می تونه کوست باشه .. می تونه دهنت باشه .. وقتی که تونستی تا حدودی خودت رو بهش عادت بدی اون وقت می تونی اون کیر رو راحت تر توی کونت قبول کنی . ولی من که میگم همچین جر می خوری که دیگه تورو با آمبولانس ببرنت تهرون .. ولی من باید به دنیا ثابت می کردم که کون من کونی نیست که با این کیر ها بلرزه .. سرمو بر گردوندم عقب . زیر چشمی یه نگاهی به شورتش انداختم . کیرش به صورت مورب داخل شورت ورم و کلفتی خاصی رو نشون می داد . این بار که شلوارمو پایین کشید کاملا از پام درش آورد ..
-جبار حواست باشه .. یه وقتی دستت به جا های ممنوعه نرسه ها ..
-من این جا ممنوعه ای نمی بینم ..
-می خوای نشونت بدم ؟
سرمو بر گردوندم .. یه نگاهی به کونم انداختم تا به دیدنش لذت بیشتری ببرم .. می شد گفت چیزی که اسمش شورت باشه روی کونم مشخص نبود . جبار دو تا دستاشو گذاشته بود روی شورتش .. داشت اونو پایین می کشید .. یه لحظه هم نمی تونستم چشم ازش بر دارم . اوووووووههههههه .. یه خورده از شورتشو که کشید پایین سر کیرش ویه قسمتی از تنه اش مثل سر و گردن مار کبری از لونه اش اومد بیرون .. دوست داشتم بقیه شورتشم بکشه پایین .. مشخص بود که چقدر کلفته .. فوری سرمو بر گردوندم . بذار فکر کنه که من بی خیالم . ولی قلبم به شدت می تپید . دلم مث سیر و سر که می جوشید . دیگه نمی تونستم صبر و تحمل کنم . دستای جبار رورو شونه هام حس میکردم که داره منو مالشم میده . کف دستشو خیلی آروم از رو شونه هام می کشید به طرف گودی کمر و بعدش به کونم . گره نازک شورت منو از کناره کونم بازش کرد و اونو به سمتی پرتش کرد .
-جبار مگه می خوای کاری بکنی ؟
-من کارمو کردم .
-یعنی چه ..
به ناگهان دیدم یه چیزی رو هوا پرت شد . این آخرین چیزی بود که می تونست قبل از شروع عملیات پرتش کنه .. اون شورتش بود .. حالا دیگه می تونستم کل قالب کیرشو ببینم . همونی که تا چند دقیقه دیگه وارد یکی از سوراخام می شد .
آخخخخخخخ ..
-نههههههه جبار .. این رسمش نیست ..
-ناز نکن آتنا .. وقتی ناز می کنی خواستنی تر میشی .
چند بار کف دستشو محکم به کونم زد و همراه با لرزوندن کونم قلبمم لرزوند .
-آتنا می تونی یه لحظه سرت رو بر گردونی و یه نگاهی بهش بندازی ..
-نیازی نبود که بگی ..
سرمو بر گردوندم .. واااااااااوووووو دهنم از تعجب وامونده بود . خیلی درشت تر و هوس انگیز تر از اونی نشون می داد که در تصویر دیده بودم . به نظرم خیلی دراز تر از سی سانت میومد .. اون که می گفت بیست و هشت سانته . کلفتی اون منوبه یاد تنه مار کبرای قوی مینداخت . اوووووووفففففف یه جریان داغی توی کسم حس می کردم و حس کردم یه نبضی هم داره توی سوراخ کونم می زنه ..
-جبار این چیه ؟!!!!!!
-خوشت میاد ؟ خیلی راحت می تونه سر حالت کنه .
در همون حالت که به دمر دراز کش بودم کیرشو آورد جلو صورتم .
-نمی خوای یه چکی بکنی .؟
-چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است .. چک کردن نمی خواد ..
ولی واسه این که توی ذوقش نزده باشم دستمو لول کرده از بیضه تا نوک آلتشو مالوندم .. چه رگهای کلفتی داشت . تمام این رگها وقتی که بره توی کس وکون آدم یه لذتی میده که نمیشه وصفش کرد .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم