ارسالها: 3650
#103
Posted: 19 Dec 2014 18:50
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 102
آب کسم همین جور به نرمی در حال ریزش بود و اونم کیر کلفتشو تا اون جایی که جا داشت و می تونست به داخل کسم می کشید و با یه فشار لذت بخش اونو به سمت عقب کشیده به سمت جلو می فرستاد . -آخخخخخخخ .. واااااایییییی جبار ادامه بده ولم نکن تا حالا این جوری آبم خالی نشده بود . یه لحظه متوجه شذم که حالا اینی که توی کسم حس می کنم آب خودم نیست . اون در بهترین موقع آب کیرشو روونه کسم کرده بود .. چقدر این مرد و کیرش تشنه این بود که توی کسم آب بریزه و سیرابم کنه . هم خودش خنک شه و هم به من تشنه آب برسونه دیگه منتظر نشده بود که من ازش بخوام که توی کس من خالی کنه . چقدر زیاد .. چقدر غلبظ .. یه لحظه فکرم رفت پیش کیر اسب .. هر چند تا حالا کیر اسب توی کسم نرفته بود ولی هوس اونو داشتم دقایقی پیش این احساسو داشتم که کیر جبار از نظر کلفتی و درازی دست کمی از کیر اسب نداره و حتی اونو کلفت تر هم می دونستم و وقتی که منی داغ اونو توی کسم حس کردم متوجه شدم اشتباه فکر نمی کردم چون به اندازه کیر یک اسب آبشو توی کس من خالی کرده بود .. دیده بودم که اون حیوون چقدر آب داره .. چند تا انگشتشو که از کونم در آورده بود یک بار دیگه فرو کرد اون داخل . تمام وجودم آتیش بود . تمنا و نیاز بود . حالا دیگه داخل مقعد من بیش از اندازه به هیجان اومده منتظر لحظه ای بود که اون با کیرش بتونه کون منو بکوبونه وبه من لذت بده . عشق بده . چقدر زندگی رو قشنگ می دیدم وهمه چی لذت بخش بود . آب کیرش زیاد تر و زیاد تر می شد فضای کسم سنگین شده بود . من همچنان داشتم لذت می بردم دیگه طاقت نداشتم هم می خواستم که اون کیرشو بیرون بکشه و هم به کارش ادامه بده . حالتی که در خیلی از سکسهای دیگه هم به من دست داده بود ..
-عالیه عالیه .. خیلی عالیه . تو نمونه ای آتنا . تو فوق العاده ای ... تو ملکه دارندگان کون جهانی ..
نفهمیدم که این اصطلاح عجیب و غریب جهان رو از کجاگیر آورده ولی می دونستم که منظورش اینه که من بهترین کون دنیا رو دارم . ادامه داد
-آتنا تا این جاش هر کی رو می گاییدم دادش در اومده بود . با این که کست تنگه ولی ضربه خور و ضربه گیر خوبی داری .
دست از سر کون من بر نمی داشت . انگشتاشو از سوراخ کون من بیرون کشید . تا رفتم اعتراض بکنم و بگم که اون حالت خیلی خوب بود و به من لذت می داد دیدم یه حرکت دیگه ای کرد که خیلی خوشم اومد . با سه تا از انگشتاش و به نرمی روی سوراخ کون و مقعد منو نازش می کرد و آروم می مالوند .
-چقدر خوشگله . چه چین های بر جسته ای داره . یه کبودی مختصر که مال همه کونهاست . چین هاش ریزه تیزه . یه خورده به طرف بالاست ولی مثل یک غنچه تازه هست . من استرس دارم . نمی دونم . راستش دیوونه این کون شدم .د لم می خواد کیرمو توی اون کون حس کنم . نمی دونم تو چه حسی داری ...
اون کیرشو از توی کسم بیرون کشید ..
واییییییی عجب آبی از کسم شروع کرد به پس ریزی . تموم شدنی نبود . با این که به سوراخ کونم محلول بی حس کننده زده بودم ولی کف دستمو گذاشته بودم زیر کسم و تا اونجایی که می تونستم آب کیر جبار رو به سمت کونم هدایت کردم . داشتم کاری می کردم که اون ناحیه خیلی خوب خیس بخوره و حسابی راهش باز شه . یک کرم طبیعی .. پر ویتامین .. می خواستم بهش بگم می تونی همین حالا کیرت رو فرو کنی توی کون من . چون بهترین وقت ممکن بود . به اوج هیجان و لذت رسیده بودم .هنوز مزه کیراون زبر کس و ناحیه کونم نشسته بود . کیرشو در وجودم لمس کرده گرمی آشنایی اون برای اون ناحیه تازه بود .. راحت بگم سرد نشده بودم و اثر بی حسی هم می تونست تا حدودی تاثیر داشته باشه
-چی میگی آتنا . هر چی تو بگی . تو به اندازه کافی به من لذت دادی . با من راه اومدی . تو مهمون منی و این کیر وصاحبش باید تا اونجایی که می تونه ازت پذیرایی کنه و کاری کنه که بهت خوش بگذره ..
-نمی دونم جبار . نمی دونم . تو خودت می دونی . تو خودت می دونی . فقط اگه می خوای کاری بکنی همین حالا بکن . طوری همه جای کونمو تحریک کن که بتونه تحملشو زیاد تر کنه . من به شوهرم راه ندادم . ولی تو چون خیلی آقایی و واقعا مهمون نوازی من دلم نیومد و نمیاد که به تو نه بگم . یه جوری رفتار کن که فقط کارم به بیمارستان نکشه . بالاخره باید کونم فتح شه . جبار خان فاتح ..
اون عین خر کیف می کرد و یک ریز ابراز احساسات می کرد بدون این که از حرفاش چیزی بفهمم . هر چه بیشتر طولش می داد بیشتر نگران می شدم . نه نههههه آتنا کون تو بزرگ ترین کیر گیر دنیاست . این باید در کتاب آمار گینس ثبت شه . تو می تونی . تو همونی هستی که سه تا کیر روتوی کونت جا دادی . درسته که فعالیتشون کند شده بود و این سه تا کیر زیاد نتونسته بودن پیشروی کنن ولی کلفتی سه تا کیر که بیشتر از کیر این جبار بود .. نترس .. خودت رو غرق این مسئله کن . تو باید نشون بدی که در کون دادن هیچ زنی به پات نمی رسه . جبار بازم دستای پهنشو روی کونم قرار داده بود . ماچ و بوسه دادنهاشو روی کونم یک بار دیگه از سر گرفت ..
-جبار خوبه حالا می تونی توی کونم فرو کنی . کیرت رو زود تر بکن توی کونم ..
با این که کونم خوب خیس خورده بود سر کیر خودش و کون منو یه کرم مخصوص هم مالید .. حس کردم یه فشاری به کونم اومده و دیگه خبری نشده ولی یهو سنگینی عجیبی رو در ابتدای راه کونم حس می کردم . همون جوری که تعریف این کیر بادمجونی رو شنیده بودم اون اول همچین می کنه توی کون آ دم که اگه شخص منتظر اون کیر نبوده باشه نمی دونه از کجا خورده .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#104
Posted: 24 Dec 2014 00:37
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 103
بااین که احساس دردی نداشتم ولی یه سنگینی عجیبی رو در همون ابتدای کونم حس می کردم . خیلی کلفت به نظر می رسید . ظاهرا سر کیرش تا یه سانت بعدشو کرده بود توی کونم که خوب جا بیفته . می دونستم بعدش باید دیگه خیلی سخت بکشه . ولی من می تونستم تحمل کنم . دستای پت و پهن جبار رو دو طرف کون من قرار داشت . روبروی من یه آینه ای بود که فقط صورت و قسمتی از جلوی بدن من و جبار دیده می شد . یه لحظه سرمو بالا بردم .. دیدم چه جور دهنشو باز کرده و دندونای سفید و تیزشو به سمت کونم گرفته . اون که نمی تونست در آن واحد هم کیرشو توی کون من داشته باشه و هم اونو گازش بگیره .. قیافه اش خیلی عجیب شده بود . انگار معجزه ای دیده بود . انگشتشو گذاشت روی سوراخ کونم . سر مرز جایی که کیر اون و حلقه سوراخ کونم قرار داشت یعنی در همین چهارمین سانت کیرش .. مدام دستشو دور همون قسمت می ذاشت و با کیرش بازی می کرد ..
-جبار داری چیکار می کنی . مگه داری معماری می کنی ؟
-نهههههه بذار حال بکنم .. می خوام از تمام لحظه هایی که کیرم توی کونته لذت ببرم .. غلط نکنم اونم باید به کیرش یه چیزی مالیده باشه یا یه چیزی خورده باشه که الان اثر کرده که مثلا آبش دیر تر بیاد .. ولی اون مثل یک اسب خالی کرده بود .. می تونست مقاومت داشته باشه .. اون قسمت از سوراخ کونم که خالی بود احساس نیاز می کرد .. این جور حرص زدنهای اونو دوست داشتم . دلم می خواست بازم کیرشو بفرسته جلو تر .. بهش نشون بدم که اشتباه نکرده . سرمو به طرف لاپام خم کردم . قسمتی از تنه کیر جبارو می دیدم که مثل یک بادمجون کلفت و دراز منتظره تا به بقیه راهش ادامه بده . جبار انگاری داشت یه چیزی به کیرش می مالید . از قرار معلوم اون دلش طاقت نمی گرفت و می خواست با ریسک کمتری کیرشو بفرسته سراغ کونم .
-اووووووفففففف .. آتنا آتنا
-چیه چی می خوای ..
-می ترسم . می ترسم فشارش بدم و اذیت شی ..
-نترس تا این جاشو که اومدی . چی شد به من که رسیدی مهربون شدی ..
-آخه می خوام این کونو برای همیشه داشته باشم اونو نرم نرم بازش کنم . خیلی تنگه .. یه لحظه لبخندی روی لبام نشست که دوست نداشتم جبار متوجه اون شه . کس خل معلوم نبود چه کون هایی رو تا حالا گاییده که به نظر ش کون من خیلی تنگ میومد . وای به حال اون کون های تنگ . حوصله مودیگه داشت سر می برد . کف دو تا دستامو گذاشتم پشت دستای جبار که روی کونم قرار داشت و اونا رو به دو سمت کشیدم تا راه کونم باز تر نشون بده و فضای چاک کون من بیشتر سوراخای کس و کونمو مشخص کنه .. یه چند تکون لرزونکی و ژله ای هم به خودم دادم تا دل اونو بیشتر ببرم ..
-اووووووهههههه جبار چقدر داری کیرت رو ماس مالی می کنی . می ترسم غذا از دهن بیفته . چیز برگر تو , کباب کوبیده تو داره سرد میشه ها بفرستش بره ..
دیگه همه جای تنم داغ کرده بود . صورتم .. دستام. کسم کونم .. هوس داشتم .. سینه هام داشت از جاش کنده می شد .. حس کردم اون چیز کلفت و قطور یه حرکت دیگه ای رو توی کونم انجام داد . بد جوری داشت دله ام می کرد . کونم چند سانت دیگه هم جا داشت . دلم می خواست تا اونجایی که جا داره کیرشو بفرسته بره . حس می کردم که داره چه فشاری به خودش میاره . درد رو هم تا حدود زیادی احساس می کردم . ولی نه به اندازه بار اول کون دادنم . می دونستم بازم می تونه کیرشو بفرسته جلو تر .. ولی حالا همونو آروم می کشید عقب و بعد می فرستاد جلو همین بهم لذت می داد . دور و بر پوست و حلقه کونم یه لذتی می برد که آتیش اون به کسمم سرایت می کرد . دستامو رو سینه هام گذاشته و اونو به اطراف می گردوندم . جبار به دستشو گذاشت رو سرم و شروع کرد به ماساژگردن و شونه ها و کمرم .. دست دیگه شو هم رو سینه و شکمم و روی کسم قرار داد . به هر جا که می تونست دست می کشید . منم از عقب کونمو می مالوندم به سمت کیرش .. یه نگاه به توی آینه انداختم . کاش این آینه طوری زاویه می داشت با بدن ما که می تونستم حالت کیر جبار در کون خودمو ببینم و کیف کنم . ولی حالا فقط حرکات عجیب و غریب صورتشو می دیدم . عین پلنگ زخمی می غرید . کیرشو می فرستاد عقب و دوباره به سمت جلو می کشید . کونم کاملا حس می کرد که کیر جبار در هر رفت و برگشت چند میل حرکت روبه جلو داره .. اون انگشتشو می ذاشت یه خورده بالاتر از سوراخ کونم و بعد اونو می ذاشت توی دهنش ..
-اووووووههههههه جبار یعنی این جوری بهت مزه میده ؟!
-برای اولین باره که دارم این کارو می کنم . بهم مزه میده ..
هنوز سه سانت جای خالی رودر مقعدم حس می کردم . با این که فقط کمی احساس درد می کردم ولی یه حسی شبیه به ترکیدن داشتم .. چقدر کون دادن به این کیر کلفت بهم می چسبید ... خودمو بازم به عقب می زدم . دوست داشتم دستمو به کون جبار برسونم و اونو فشارش بدم به سمت جلو تا این جوری حالیش کنم که باید منو بیشتر بکنه کیرشو بیشتر توی کونم فرو کنه و امونم نده . همین که دستامو به سمت عقب بردم شونه هام درد گرفته ولی بالاخره دستام به کون جبار رسید .. اونو به سمت خودم فشارش دادم . حالیش شد که باید چیکار کنم . به کیرش و به سوراخ کونم فشار آورد . کیرش دیگه تا اون جایی که جا داشت به دیواره مقعد و نهایت پیشروی خودش رسیده بود . حالا من از قلمبه بودن اون نهایت لذت رو می بردم ولی اون بازم بهم فشار می آورد ..
-آخخخخخخخ کونم .. جاااااااان ... خوبه خوبه .. دیگه خوبه ..
صورت برنزه جبار کبود شده بود .. دستمو از زیر به کیرش رسونده و لمسش می کردم . این تماس لذت و هوس منو زیاد تر می کرد .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#106
Posted: 30 Dec 2014 23:18
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 105
می دونستم تا حدودی تونستم خسته اش کنم . ولی اون همچنان داشت با من حال می کرد . ما برای هم ساخته شده بودیم .. ولی من سیر نشده بودم . من بازم می خواستم . عجب معجونی به کونم زده بودم . هر چند درد رو حس می کردم ولی لذت کون دادن به حدی بود که درد در مقابلش ناچیز بود ..
-جبار خسته شدی ؟
-نه .. من تازه گرم شدم . جون گرفتم . بازم می خوام .
می دونستم که اون می خواد و بازم دوست داره که با من حال کنه ولی این که گفته بود خسته نشده رو می دونستم تا حدودی راستشو نمی گفت . نمی خواست بگه که داره کم میاره . ولی من تازه گرم افتاده بودم . دوست داشتم از زوایای مختلف کون منو بکنه . از کناره ها و با یه حالت اریب کونم درد می گرفت . بهترین حالتش درست مثل کردن کس , همونیه که کیر مستقیم بره داخل یا در یه حالت زمین به هوا قرار داشته باشه -اوووووهههههههه جبار جون
-جوووووووون
-من بازم می خوام . سیر نشدم .
-جبار خسته نشده .. فکر می کنی من خسته شدم ؟
-کی همچین حرفی رو زده ؟ بگو دوست داری چه جوری حال کنی تا من خودم ردیفت کنم ؟
-دوست دارم از روبرو بذاری توی کونم . کمرم رو زمین باشه پاهامو بدم هوا و به طرف سرم خمشون کنم و دو تا پاهامو با دو تا دستام داشته باشم . گردنم کمی درد می گیره شاید دستامم خسته شه ولی اگه بدونی این جوری چه حالی می کنم . چه لذتی می برم .
-اوووووووفففففف تو دیگه کی هستی ..
من به همون حالتی که دوست داشتم دراز کشیدم و کون گنده من در این زاویه هم اونو به هیجان آورده بود . طوری هم خودمو به عقب کشیده به پاهام شیب دادم و با دو تا دستام نگهش داشتم که سوراخ کونم حسابی بیفته توی دید جبار . اونم کیرشو توی دستش داشته مرتب می زد به دو تا سوراخام . با این که کلفتی و بلندی اون هنوز فوق العاده نشون می داد و مثل رخت خشک شده نبود ولی یه مقداری مث اول شق نبود . با این حال می دونستم همون ضرب و تیزی اولیه شو داره .. حالا خوب می تونستم به قیافه اش نگاه کنم و به اون کیر سیاه و هیجان انگیز ..
-چه کیفی داشت این جوری !
-جبار جون .. دلت رو که نزدم . خسته که نشدی ؟ هنوز اشتها داری ؟ ..
حس کردم که اشتها داره . دوباره گرسنه اش شده . کیرش شق شده بود ..
-تو آدمو به اشتها میاری آتنا . لذت میدی به آدم . اصلا کاری می کنی کارستون . نمی دونم چی بگم .. اوووووووفففففففف .. تو چی .. توچی خوشگله .. تو از این کیر خوشت میاد ؟ ازش فرار نمی کنی ؟
-دوستش دارم . می خوام که فقط مال من باشه .. ولی می دونم که زن داری ..
-فراموش کن عزیزم . منم فراموش کردم که تو شوهر داری . وقتی که با همیم یعنی مال همیم . یعنی من و تو زن و شوهر همیم ..
جبار همین جور که داشت حرف می زد سر کیرشو به سوراخ کونم فشار می داد . می دونستم در این حالت سوراخ کونم کمی گود تر و گشاد تر نشون میده ..
-جبار جون یه وقتی فکر نکنی گشاد هستما ..
-نههههههه در این حالت میشه یه فشاری به سوراخ کون آورد و اول تونل رو بازش کرد طوری که آدم هوس می کنه تا ته اونو بره .. اوووووووههههههه آتنا دوست داشتم یه چراغ قوه ای دستم می بود و می تونستم تا ته کونتو ببینم ..
-ببین ببین .. اگه خواستی می تونی بیاری و ببینی .. می تونی با چراغ موبایل روشنش کنی .. مال توست ..
سرمو آوردم بالا تا ببینم اون قسمتی از کیرشو که بیرون مونده , بیشتر حس کنم قسمتی رو که توی کونم فرو رفته .. کف دستشو هم گذاشته بود روی کسم و با فشار لبه های کس و چوچوله هامو رو ی کف دستش می گردوند .
-آههههههههههه .. نهههههههههه کسسسسسسسم بازم که می خاره ..
همراه با فرو کردن کیرش توی کون همچنان با کسم ور می رفت .. حس کردم داره خوابم می گیره .. کیرشو می کشید به عقب و دوباره فرو می کرد توی کون . من بازم سرمو به سمتش گرفته تا حرکت کیر رو ببینم . اون قسمتی رو که میاد بیرون و دوباره میره توی کون ... هر دفعه آب کمتری رو می ریخت توی سوراخم و این بار هم همین شرایط بود .. کیرشو کشید بیرون .. با این که دو سه قطره ای از آبشو خالی کرده بود توی کونم ولی طوری هیجان زده بود که در همون حالت سر و ته یکی من , دهنشو گذاشت لای پام و شروع کرد به لیسیدن کس و کونم
-آخیشششش چه حالی میده جبار ! پس از یه سکس خوب این کارت خستگی رو از تمام تن آدم می چینه . خیلی سبکم می کنه ..
با لذت کس و کونمو می خورد . وقتی سوراخ کونمو لیس می زد و لباشو غنچه کرده روش قرار می داد بیشتر بهم لذت می داد ... تلفنش زنگ خورد .. دنیا بود ..
-مزاحم.. این کجا بود ..
شب از نیمه گذشته بود .. لباسامونو پوشیدیم .. دنیا و مردی که اونو نمی شناختم وارد شدن .....
-مظفر تو این جا چیکار می کنی ؟
دنیا : آتنا جون معرفی می کنم مظفر خان هم یه سهمی از این جا رو داره ..
جبار : ولی خیلی کمه .. مظفر تو مگه نباید پیش زنت باشی ..
-داداش پس خودت چی ؟ من و دنیا تا حالا با هم بودیم ..
مظفر خیلی سفید رو و خوش تیپ بود .. از نظر تیپ و جذابیت از زمین تا آسمون با جبار فرق می کرد . خیلی خوش اندام هم بود . در همین لحظه گوشی مظفر زنگ خورد و اون سرگرم صحبت شد ..
جبار : دنیا تو این جا چیکار می کنی
دنیا : خب اومدم با تو حال کنم و آتنا رو هم با مظفر آشنا کنم ..
-ببین من سرم بره تا وقتی که این جام و آتنا دور و بر منه اجازه نمیدم که دست کسی جز من بهش برسه .. دست از سر مظفر هم بردار بذار به زن و بچه اش برسه خیلی کارا با هاش دارم .... ادامه دارد ... نویسنده ..... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#107
Posted: 2 Jan 2015 18:36
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 106
ناراحتی رو در چهره دنیا می خوندم . انگار اون به مظفر یه قول هایی داده بود که منو می بره براش . من نمی دونم این دنیا داشت چیکار می کرد یا منو چی فرض کرده بود . اگه منم این جا نبودم اون می خواست چیکار کنه و کاراشو چه جوری پیش ببره . با جبار حالا یه بده بستونهایی داشت ولی مظفرو دیگه نمی دونم . هر دو روی قضیه رو به نفع خودم می دونستم . هم از نگاههای هیز وزن پسند مظفر خوشم میومد و هم از تعصب جبار .. ظاهرا مظفر دید که جبار روی خوشی بهش نشون نمیده رفت به سمت خونه اش و من و دنیا هم رفتیم به طرف خونه دنیا . قرار شدم که فرداشب همین بر نامه تکرار شه . ظاهرا شوهر دنیا میومد خونه .. من که هنوز ندیده بودمش .
-تو تا حالا از شوهرت با چند اسم یاد کردی .. کریم و رحیم و عباس .. نکنه اصلا چند تا شوهر داشته باشی ..
-نه من این جوری خیلی خوشم میاد .. چند تا داشتن شوهرم که نیازی نیست .. تمام مردای دنیا شوهر منن .. هیچ اینو می دونی امشب خیلی گل کاشتی جبار حسابی ازت راضی بوده .. تا به حال سابقه نداشته که من اونو این جور بشاش و سبک و سر حال ببینم . از قرار معلوم کیرش خیلی سبک شده خوب بهش رسیدی ..
-منم خیلی حال کردم . حسابی تا مغز کونم یه لایروبی حسابی شد .
-راستی راستی تو دردت نگرفت ؟
-هیچ کاری بدون درد نمیشه .. همین راه رفتن .. رانندگی ..دنده زدن همه اش درد داره ..حالا کم یا زیاد اونش دیگه بستگی به علاقه ای داره که تو داری . یکی می بینی تا ساعتها ماشین می رونه خسته نمیشه .. یکی هم مث من درد کون رو با لذت کیر و اون ورزشی که به داخل سوراخ و مقعدش میده تحمل می کنه ..
-معرکه ای . فوق العاده ای آتنا . چند دقیقه ای رو سکوت کردیم ..
-آتنا ظاهرا در کون دادن و تحمل کیر هم باید استقامت خوبی داشته باشی . مثلا هیچوقت شده چند ساعت سکس داشته باشی و بخوای بخوابی ولی شوهرت بازم ازت بخواد که یک بار دیگه هم با هم حال کنین ؟ ..
سوال بی موردی کرده بود ولی خیلی بو دار بود . یعنی اون می خواد استقامت منو بسنجه و بفهمه که من نظرم در مورد مظفر چیه ؟ اون که دیگه از ترس بود یا به احترام جبار رفته بود به خونه شون . پس دنیا سنگ کی رو به سینه می زد ؟ شایدم بی خود و بی جهت بد بین شده بودم .... ولی اگه مظفر میومد چه حالی می داد .. اون دیگه باید کیرش از کیر جبار نازک تر و کوتاه تر بوده باشه . چون اگه یه چیزی بود دنیا حتمادر موردش حرف می زد . ولی بهتر بود یه جواب مثبتی بهش می دادم که اگه قصدی داره ادامه بده .
-عزیزم من به شوهرم نه نمی گفتم . درسته خسته بودم ولی می دونستم که اگه اون دوباره باهام وربره و به تن و بدن و کون و کپلم دست بکشه بازم همون هیجان در من به وجود میاد تازه درسکس این مردا هستند که بیشتر خسته میشن . معمولا خانوما خیلی کم فعالیت می کنن . حالا واسم تعریف کن ببینم کلک .. من فکر می کردم تو رفتی خونه . تو هم خوب حال می کنی . با خوش تیپ ها می پلکی ..
-ببین آتنا من بی مرام نیستم من و مظفر با هم بودیم و دوست داشتم اون با تو هم حال کنه . با جبار هم بودم بازم اونو به تو تقدیمش کردم . پس من این قدر بی ملاحظه نیستم ولی دیگه در مورد مظفر, جبار نذاشت که شما با هم باشید . من گناهی نداشتم .. مثل این که خیلی خوشت میاد با مظفر باشی ..
-خب تو که خودت منو می شناسی . من عادت ندارم با مردا باشم .. یعنی به غیر از شوهرم این جبار یک مورد استثنایی بود مثل تو که عادت به لز داری و به مرد دیگه اهمیت نمیدی .
-حالا به من متلک میگی آتنا ؟
-نه عزیزم .. متلک چیه ..
خلاصه رسیدیم به خونه .. و دو تایی مون رو تخت ولو شدیم .
دنیا : حالا هر دو تامون کیر خورده ایم . می دونی چی می چسبه ؟
-چی عزیزم
-این که بریم لای دست و پای هم و یه حال درست و حسابی به هم بدیم . میشه یک دسر دبش ..
-نههههههه
-آررررررررره ..
-تو خواب نداری دنیا ؟
-برای خواب همیشه وقت هست .. ولی آدم یه آتنای سر حال رو که همیشه کنار خودش نداره .
-دنیا .. طوری کونمو بازش می کنی که هر لحظه فکر می کنم جبار با دستای خودش داره این کارو انجام میده .
-یعنی دستای من این قدر پت و پهن و کلفته ؟
-می دونم داری باهام شوخی می کنی . از بس به من حال میدی ..
چند تا انگشتشو فرو کرد توی کونم و چند تاشو هم فرو کرد توی کسم .
-آخخخخخخخخخ دنیا .. فکر می کنم کیر جبار چند قسمت شده رفته توی کس و کونم ..
-مثل این که خیلی هوس مرد داری ..
-خیلی خسته ام .. ولی بیا ببرمت رو تخت ماساژ با یه روغن مخصوص خستگی رو از رو تنت بچینم . ..
دقایقی بعد مالش اندام منو شروع کرد و خیلی هم با مهارت این کارو انجام می داد . مخصوصا در اون قسمتی که کونمو با کف دو تا دستاش و پنجه هاش به چند طرف می گردوند ..
-دلم واسه مظفر سوخت آتنا تو چی
-نمی دونم من که تازه می دیدمش
-اگه میومد سمت تو و جبار موافق بود که شما با هم باشین تو چیکار می کردی ..
-بعضی وقتا انجام دادن یک کار بهتر از انجام ندادن اونه . رسم ادب حکم می کرد که به مظفر خان بله رو بگم .
-حالا چی ؟
-متوجه منظورت نمیشم .
-سرت رو بالا بگیر متوجه میشی ..
وای چی می دیدم .. مظفر درست روبروم وایساده بود . تقریبا لخت با یه شورتی که کیر داخلش مثل تیرک چادر اونو رو به جلو نشونش می داد .. ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#108
Posted: 6 Jan 2015 23:44
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 107
راستش در اون لحظه احساسات مختلفی اومده بود به سراغم .. احساسات خوب و بد .. خشم و لذت .. حرص و آرامش .. بیشتر ناراجتی هام بازم به خاطر این بود که چرا دنیا سر خود و بدون مشورت با من داره یه کاری رو انجام میده . طوری که من یک جنده ای باشم که اون مدیر بر نامه های منه . این دیوونه ام می کرد . از طرفی وقتی دنیا انگشتشو کرده بود توی کونم یه درد خاصی رو حس می کردم که ناشی از فشار کیر به کونم بوده .. شاید کیر یه اثراتی گذاشته باشه که بعد از رفع بی حسی خودشو نشون بده .. ولی قاعدتا نباید این طور باشه .. و احساس آرامش می کردم به خاطر این که وقتی جبار اون جوری مظفر رو خیط کرده بود من حسرت اینو می خوردم که چرا نتونستم با این پسر خوش اندام سفید روی خوش تیپ باشم . حالا اون دوباره اومده بود تا من دیگه حسرت فرصت های از دست رفته رو نخورم .. دنیا اتاقو ترک کرده بود . احساس کرده بود که من این جوری راحت ترم .. خیلی راحت اومد سراغ من .. اون حالا بالا سرم قرار داشت .. مردی که این جوری پاشو می ذاره به حریم زنی باید در حرف زدن و حرکاتش هم خیلی شجاع باشه .. شاید این اعتماد به نفس رو حضور دنیا در ش ایجاد می کرد و با رفتن اون کمی تردید داشت .. نیاز بود یه چیزی گفته شه تا قفل سکوت شکسته شه ..
-مظفر خان ..مگه شما منزل نرفته بودی .
-وقتی دیدمت دیگه خواب به چشام راه پیدا نکرد . گفتم باید خوش اندام ترین زن دنیا رو اگه یه حالی ازش نپرسم هیچوقت نمی تونم راحت بخوابم ..
-ما که احوالپرسی کردیم
-آره ولی کامل نبود .. عمقی نبود ..
-از کجا می دونستی من با عمقی اون راضیم ؟
اومد رو تخت کنار تن بر هنه و به دمر افتاده من که به دیدن اون به همون صورت دراز کش بود نشست و گفت
-تو خیلی مهربون نشون میدی آتنا ..
دوست داشتنی و با محبتت ... با این که حرفای مظفر رو نمی شد به حساب چاپلوسی گذاشت ولی می دونستم داره زیاده از حد تعریف می کنه تا منو راحت تر از اون چه که در تصورشه تصاحب کنه و بهتر و بیشتر با هام حال کنه .
-ولی من خیلی خسته ام .
-منم می تونم این خستگی رو از تنت در کنم ..
- خوابم میاد
-خوابت می کنم .
-بیدارم نکنی ها .
-هر چی تو بگی .
-آفرین پسر خوب .
راستش من حرفایی رو که به مظفر می زدم از ته دلم بود . دوست داشتم ببینم چه حالی پیدا می کنم . شاید این بار می خواستم فقط به لذت خودم فکر کنم . در درجه اول به این که فقط خودم حال کنم . به اندازه کافی اونایی که با هاشون بودم به قدرت من پی برده بودند . ولی باید اینو هم در نظر می گرفتم که من در جامعه ایران زندگی می کنم . من که نمی تونم رفتاری داشته باشم که تمام ایران و جامعه ما بدونه که عاشق کون دادنم .. دلم می خواد حداقل روزی یه وهله جنبش کیر رو توی کون و تا عمق مقعدم احساس کنم .. شاید در خیلی از کشور های دنیا زنی که فیلمهای پورنو و سکسی اون در همه جا نشون داده میشه وهمه هم اونو می شناسن خیلی راحت زندگیشو بکنه و تازه خیلی مشهور هم باشه و به هر جا هم که پا می ذاره ازش امضای یاد گاری بگیرن .. ولی در این جا همه داغت می کنن .. چقدر از حالت کیر مردا خوشم میومد و میاد وقتی که می بینم کیر به دیدن من داخل شلوار به اوج شق بودن خودش می رسه .. از فرم طبیعی خودش در حالت خوابیده خارج میشه و نشون میده که مثل یه پلنگ آماده پرش و یورش به شکار خودشه .
-مظفر اگه دوست داری می تونی شورتتو در آری .
از این که یک مرد با ادب باشه خیلی خوشم میاد ولی از گستاخی و شجاعت بجای یک مرد هم لذت می بردم . لحظه ورود اون با نوعی گستاخی همراه بود .. و حرکت بعدی اون یه گستاخی بود که می خواستم تمکین نکنم .. به حرفش گوش ندم ولی صلاح دونستم که انجام دادنش بهتره .
مظفر : دوست دارم که تو با دستای پر محبت خودت شورت منو بکشی پایین . خیلی حال میده .
کمی فکر کردم و خیلی آروم شورتشو کشیدم پایین .. تا زانو .. کیرش درشت و سفید بود و خیلی هم کلفت ولی در مقابل کیر جبار نمی تونست عرض اندام کنه . با این حال برای بازم هیجان انگیز بود و یه شور و حالی رو در من به وجود آورد ولی دیگه خودمو زدم به بی خیالی تا پررو تر نشه . چشامو بستم و خواستم که بدن سستمو بسپرم به دست چشام و آروم بگیرم . تا خستگیمو در کنم .. می دونستم که اون آروم نمی شینه . همین واسم کافی بود و بهم لذت می داد ..
- امان از دست شما مردا .
کف دستاشو روی کونم حس می کردم . مثل دستای جبار پت و پهن نبود .. ولی داغم کرد به من انرژی داد و حرارت .. هم دلم می خواست خواب باشم و هم بیدار .. نوک زبونشو گذاشته بود روی سوراخ کونم .. درست زده بود به جای حساس .. ولی درد رو چیکار می کردم .. کاش می تونستم تا دلم می خواد این جا بمونم . اون قدر که تا مدتها احساس سیری کنم . شاید دنیا بهش گفته بود که نقطه حساس من کجاست .. روز به روز قالب کون من هوس انگیز تر می شد و خواستنی تر .. .. ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#110
Posted: 14 Jan 2015 00:57
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 109
مظفر کاری کرد که من فوق العاده هیجان زده شدم اون کیرشو مالوند به آبی که در حال خارج شدن از کسم بود و اونو به سمت بالا کشوند و با همون سر کیر آبو فرستاد توی کون . چقدر خوشم میومد از این لغزندگی و حالتی که درست کرده بود .
-واخخخخخخ آتنا جیگرتو بخورم . عجب کون مشتی داری . یک بار دیگه کیرشو مثل یک جک گذاشت زیر کسم و آبی رو که در حال بر گشت لز کسم بود به سمت سوراخ کونم فرستاد . با این کارش هم کس منو آتیش می داد و هم کون منو .
-مظی جون .. کونم به اندازه کافی خیس خورده . حالا منتظره که تو اونو با کیر خودت لیفش بزنی . اونو که آب بندیش کردی حالا واسه کیر تو کاملا آماده هست .
-می میرم واسه این کون . جبار کوفتت بشه . تو می خواستی من این کون ناب و آبدار و تپلی رو نکنم ؟ حتی اگه شده از این به بعد روی تو وایسم نمی ذارم دیگه منو از این خوشگل خوش کون محروم کنی ..
داشتم فکر می کردم که منظور این مظفر خان چی می تونه باشه . دیگه دیگه ای وجود نداشت . من چند روز دیگه باید بر می گشتم به تهران به نزد شوهرم . اون معلوم نبود از چی داره میگه و چه آشی برای من پخته . بازم صد رحمت به جبار خان که قول و قرار ها رو کرده بود که بیاد تهرون و هر وقت که اومد اون جا منو ببره به آپار تمانی که داره .. خیلی رویایی میشه . کسی هم نمی دونه چی به چیه . هر چند وقت در میون از این کارا واسه تنوع لازمه . حالا باید می فهمیدم که منظور مظفر چی می تونه باشه
-آقا مظفر من شوهر دارم و تا چند روز دیگه باید بر گردم به شهرم .
-خب منم اینو. می دونم . تا چند روز دیگه که نمی خوای بازم بیکار بشینی ..
-عزیزم حالا امروزو عشق است این قدر خودت رو ناراحت نکن . ببین کونم چقدر ورم داره ؟ کونم مثل کس می مونه . کس وقتی که به هوس میاد روش باد می کنه .. حالا کون منم قمبل می شه .
داشتم خالی بندی می کردم و فکر می کردم که اون متوجه میشه ولی در عالم خودش بود فقط به این فکر می کرد که منم دارم کیف می کنم . کیرشو فشار داد به کونم ..
-آخخخخخخخخخخ .. ووووووووییییییی ..
دردم گرفته بود . شاید واسه این بود که این بار دیگه از بی حسی استفاده نکرده بودم و هم این که فشار کیر کلفت جبار یواش یواش داشت اثرشو نشون می داد . فکر نمی کردم تا این حد در من اثر کنه .. با این حال لذت هم می بردم ولی بیشتر از اون که از درد ناراحت باشم این ترس در من به وجود اومده بود که نکنه کونم مجبور باشه یه چند روزی رو استراحت کنه . من باید مثل یک ورزشکار آمادگی خودمو حفظ می کردم و همیشه واسه فعالیت حاضر می بودم . حس کردم یه چیز روغنی ریخته رو کیرش .. فکر کنم اینو ریخت تا خودش لذت بیشتری ببره از این که کیرش روون تر توی کون من حرکت کنه وگرنه دلش که واسه من نمی سوخت . همین به نفع من تموم شد و حالا دیگه درد کمتری رو حس می کردم . سرمو گذاشتم رو دو تا دستام و به این فکر می کردم که هیشکی نمی تونه به خاطر این شور و هیجانی که واسه کون دادن نشون میدم به من بگه یک زن بد . چون این یک لذته که آدم یه شی خارجی رو توی کونش حس کنه و مخصوصا اگه اون شیء یک جنس طبیعی داغ و گوشتی باشه که حرارت رو به تمام نقاط بدن آدم برسونه .. .
-آخخخخخخخخ آتنا جون .. داری این کیرو ؟ خوب باهاش حال کن .. با این که کیرش در حد کیر جبار نبود ولی از این نظر که تا چه اندازه وارد کونم شده باشه برابری می کرد .. و اختلاف این دو تا کیر در اون میزانی قرار داشت که بیرون از فضای کونم بود . پس اونم می تونست همون حالو به من بده .. چه چسبندگی و تماس با حالی بین کیر اون و داخل مقعد من بر قرار شده بود ! طوری که وقتی کیرشو می کشید بیرون دلم می خواست درجا رو به جلو حرکت کنه و یک بار دیگه کیرشو بکنه توی کونم .
-بکن بکن آقا مظفر .. هرچی بیشتر می کنی بیشتر خوشم میاد .. بازش کن . کونمو بازش کن ..
داشتم با خودم زمزمه می کردم و زندگی تکرار تکرار هاست .. چقدر از این تکرار خوشم میاد که همیشه کیری رو توی کونم احساس کنم . یه سنگینی خاصی که با منه و به من انرژی میده . انگار اون کیر شور و حال و توانشو به من منتقل می کنه . تمام وجودمو داغ می کنه ..مظفر به من حال می داد ..منم این حال دادنشو با شور و نشاط و عشوه گری جواب داده سر حال ترش می کردم . همه چی دست به دست هم می داد تا از این لحظه هامون نهایت لذت رو ببریم . دستامو به پشت سرم رسونده با کف دو تا دستام با روی کونم بازی می کردم ..
-می بینی مظفر جون ؟ خوب ببین که چند روز دیگه پرواز می کنه ..
-کونت چقدر ناز می کنه ..
سرشو رو شونه هام دراز کرد و شروع کرد به بوسیدن و میک زدنش ..
-ووووووییییییی مظی جون .. خیلی خوشم میاد ولی کبودش نکن که شوهرم دعوام می کنه اون وقت دیگه اجازه نمیده بهم که بیام سفر ..
-دلم می خواد تو رو جلوی چشای اون بکنم .
-منم دلم می خواد جلو چشاش به یکی دیگه کون بدم ولی تو که می دونی نمیشه .. ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم