انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 12 از 22:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  21  22  پسین »

زنی عاشق آنال سکس


مرد

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 110

دلشو نداشتم که کیرشو تا به آخر از کیرم بکشه بیرون و از نووارد کونم کنه . این جوری هم از دهن میفتاد وهم در شروع کار دوباره دردم می گرفت .
-چرا بوسه هاتو قطع کردی
مظفر: آخه توگفتی که ممکنه کبود شه
-آروم تر ..آروم تر .. نازم کن .. منو ببوس .. هر جا که لبات بهش می رسه منو ببوس . خیلی دوست دارم . خوشم میاد لذت می برم . وقتس منو می بوسی حس می کنم کونم نرم میشه .. اون داخل تا ته سوراخ کونم نرم میشه. یه گرمای خاصی به همه جای بدنم می شینه ..
-کاش اونایی که کون می دادن همه شون مث تو با احساس بودن ..
-اووووووفففففف .. این احساس در همه هست .. حالا خیلی ها دوست دارن از این احساس فرار کنن . نمی دونم چرا ازاین حس می ترسن فرار می کنن . لذت یه کیر در یه سوراخ .. دستی که روی کون قرار می گیره .. و لذت نگاهی که بهت لذت میده .. اکثرا وقتی که داری کون میدی پشت به طرفتی ولی حس می کنی که اون با چه لذتی داره به کونت نگاه می کنه داره با بدنت با اون قاچای کونت ور می ره و کیرشو به خاطر کونت شق کرده .. اون نگاهی که به حلقه سوراخ کونت و چین های دور اون داره کلی بهت حال میده .. تو رو داغت می کنه . سر حال و با نشاطت می کنه . من اون شور و هیجانو دوست دارم . مثل حالا . دستاتو به همه جای بدنم بمال . به من لذت بده . بذار حس کنم که دارم طعم شیرین هوسو با تن تو می چشم .. ..
چقدر این لحظات در من اثر گذاشته بود . مظفر خیلی خوش تیپ بود .. با اون هیکل خوش فرم و توانش مثل جبار خستگی ناپذیر نشون می داد .. در اون لحظات وقتی که حس می کردم حرکت کیرش توی کونم کند شده یه حرکت دیگه ای به خودم میدادم و کونمو به عقب هدف گرفته و نور چراغ سبزم به کیرشو زیاد تر می کردم .. یک بار دیگه بازی کردن با انگشتان روی کس رو شروع کرده بود ..
-نههههههه نههههههه ... دیوونه یوونه ..
حریص شده بودم . دلم می خواست که تا یه سال دیگه نرم خونه . اون یه هارد سکس رو رو من پیاده کنه . منو بزنه کبودم کنه . از دستش در برم .. ولی کونمو بگیره از دو طرف تا اون جایی که زورش می رسه بازش کنه و محکم طوری بکنه توش و دردم بیاره که تا مدتها نتونم رو کونم بشینم .. ازش خواستم که از رو برو بکنه توی کونم . طوری که هم سختش نباشه و هم من بتونم راحت تر اونو ببینم .. دلم می خواست اون حالتشو وقتی که با یه دنیا هوس کیرشو گرفته به سمت سوراخ مقدس هوس ببینمش .. ببینم که چه جوری کونم شده دین و دنیای اون .. با اشتها این کارو کرد .. پاهامو گذاشتم رو شونه هاش .. بدنمو جلو تر کشیده بود .. حتی از نگاهش آتیش می بارید . حریصانه کیرشو به سوراخ کونم فشار داد .. حالا چشای خوشگل مظفر رو می دیدم که چه جوری به کونم خیره شده . اون در این حالت کونمو از زاویه دیگه ای می دید .. .
-بکنش دیگه . این جوری دوست نداری ؟ .. با این که کمرم درد می گرفت ولی ازش خواستم که بدنمو بالاتر بکشه و فرو کنه توی کونم . ااز روبرو با این که کمتر ازاندازه حالت قبلی کرده بود توی کونم ولی می تونستم حالت صورت و چشای خوشگلشو ببینم . . ول کن کس من هم نبود .. چهار تا انگشتشو فرو کرده بود توی دهنم تا اونا رو بمکم و چهار تا انگشت دیگه شو هم کرده بود توی کسم .. فکر کردم که به من قرص خواب داده .. خوشم میومد . دوست نداشتم که از اون حالت خارج شم .. لحظه به لحظه ..میلی به میلی تصور حرکت کیرشوتوی کونم داشتم .. . نگاه می کردم به چشاش که چه جوری باز و بسته میشه . و آتنا چه طور تونسته یک بار دیگه یه مرد دیگه ای رو با کون جادویی خودش افسون کنه .
-دلم می خواد کونتودرسته قورتش بدم .
-اگه می تونی با کیرت قورتش بده . خیلی حال میده .
مست مستم کرده بود . چیزی که به خوردم نداده بودن ولی حس می کردم که یه داروی بی حسی خوردم . چشامو نمی تونستم باز کنم . اون مرد هر کاری که دوست داشت با من انجام می داد و گذاشتم که این کارو بکنه . واسه لحظاتی حس کردم که یه مایعی توی کونم خالی شده و اون کیرشو از توی کون بیرون کشیده تا دهن باز کردم که بهش بگم چرا کیرت رو کشیدی بیرون و یه بار دیگه اونو بکنش توی کونم , دیدم که دهنم قفل شده و نمی تونم حرفی بزنم . اون کیرشو کرده بود توی دهنم . و منم بی اراده میکش می زدم . در عالم مستی خودم از این نوع حال کردن هم لذت می بردم . سینه هامو میکش می زد .. بغلم زده بود . حتی انگشت پاهامو توی دهنش حس می کردم .. کیرشو یک بار دیگه فرو کرده بود توی کسم . تا می رفتم جیغ بکشم واسه چند لحظه ای بیهوش می شدم .. دوست داشتم بخوابم .. آخرین چیزایی رو که یادم میومد بوسه هایی بود که سر و صورت و لبامو نوازش می داد .... وقتی چش باز کردم دنیارو دیدم که کاملا برهنه و در آغوشم قرار داره .
-دختر چقدر می خوابی کسری خواب داری ؟ انگار تا قیام قیامت اگه زیر کیر باشی صدات در نمیاد .. هنوزم خوابت میاد ؟
-نه دنیا جون حس می کنم خیلی سبک شدم . دنیای منو ساختی ..
-حالا تو بیا دنیای منوبساز ..
-مظفر دیشب اونو نساخته ؟
-من دوست دارم آتنا جون منو بسازه .. ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی



شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 111

خیلی خسته بودم . نمی دونستم با این دنیا باید چیکار کنم .. فکر کنم ازم انتظار داشت که با اون ور برم . با این که اونم مث من با مردای دیگه حال می کرد و واسه خودش فانتزی هایی داشت ولی از لز بیشتر لذت می برد ..
-ببینم شوهرت نمیاد ؟
-زنگ زد که یه کاری واسش پیش اومده تا شب نمیاد
-نکنه یه جای دیگه ای سرش با یه زنی گرمه ..
-اگه این طور باشه که خیلی عالی میشه .
-هیچی خوابیدم ؟
-یه چند ساعتی میشه
-ولی چرا هنوز خوابم میاد
-دوست داری دوباره خوابت کنم ؟ به اون دو تا مردا حق میدم که خیلی سر حال و هیجان زده شده باشن . هیچوقت اونا رو تا این حد خوشحال و سبک ندیده بودم . راستش حالا که این جوری خوابیدی یه استیلی به این کونت دادی که من دلم می خواد دستمو حلقه کنم دور کونت . تو به من حال بدی و من به تو حال بدم . آخ که چی می شد این شوهر کس خل ما یه هفته می رفت به ماموریت .
-اون وقت من فکر کنم دیگه نمی تونستم برگردم به شهر و دیارم و شوهرم به عنوان فراری یا مفقود باید عکسمو همه جا پخش می کرد .
-حاضرم تمام این بلاها رو به جون بخرم . چه دستبند خوشگلی داری .. میگم من به مظفر نگفتم که جبار واست چه هدیه ای گرفته .. ولی این مردا خیلی دوستت دارن . مظفر چون خیلی خوش تیپه و یه جاذبه خاصی بین خانومای این جا داره که بیشترشون سبزه ان از بیشترشون دستی می گیره تا با هاشون حال کنه ولی ببین اینو داده به من که بدمش به تو ..
مشخص بود که توی پاکت پول گذاشته . دو میلیون تومن .. وقتی که رسیدم تهرون باید چه چیزا رو که قایم نمی کردم . معلوم نبود که دنیا از مظفر دیگه چه باجی گرفته که منوواسش جور کرده .. یه جورایی ترس برم داشت . نکنه این زن منو واسه عربای کیر کلفت این دور و برا جور کنه و بفرسته به اون ور آب .. این جوری داره رو مخ من کار می کنه ومنو با مزه پول آشنا می کنه . درسته که در یک خونواده سرمایه دار و خیلی پولداری بزرگ نشدم ولی این جوری هم نبودم که نیاز های مالی من بر آورده نشه ..
-دنیا ! مردا بهت حال ندادن ؟
-من با زنا بیشتر حال می کنم . اینو که چند بار بهت گفتم ..
-حالا اگه من حال نداشته باشم که بهت بدم چی ؟
-من بهت حال میدم .
-هر کاری دوست داری بکن ولی من مث مرده متحرکم که تازه حرکتی هم نمی تونم بکنم .
دراین چند ساعت دو تا غول بیابونی افتادن سرم ..
-ولی آتنا حسابی شاخ و شونه های اون دو تا غول بیابونی رو شکستی . واسشون کیر و کمر نذاشتی .
-ولی هنوز نرفته صحبت از این می کردن که دفعه بعد کی می تونیم بیاییم و باهات حال کنیم . مظفر اول طوری حرف می زد که انگاری من خونه و زندگی نداشته اومدم همین جا بمونم .
-بذار هر چی که می خواد بگه ... آتنا عزیزم . عشق من . من می خوام باهات حال کنم . کف دستشو مرتب می زد به کونم .. خوشم میومد ..
-چی می بینی خانومی ..
-وقتی می تکونمش یه جوری می لرزه که تمام تنمو می لرزونه .. خیلی دوست داشتم یه کونی مث کون تو می داشتم . یه آینه نیم متردر نیم متر آورد نزدیک کونم و ازم خواست که یه پهلو کرده کونمو درش ببینم ..
-نگاه کن آتنا .. قوس قشنگ کونتو ببین .. بعد این کون یه برجستگی خوشگلی داره که با قسمت بالای رون پات یه فاصله ای داره که انگاری کونت رو از رونت مجزا می کنه .. طول کونت هم فوق العاده بوده با عرص کون یه هارمونی خاصی داره .. انگارکه از این بهتر نمی شد و نمیشه .. وووووویییییی
-بگو حالا چیکار کنم من
دنیا : همین جوری بخواب . منم دوست دارم پیش تو بخوابم .
-خوابم میاد خانومی ... نکنه شوهرت بیاد ...
- نه ولش کن .. من خودم حالا زن دارم و زن من تو هستی ...
انگشتشو گذاشت روی سوراخ کونم ... همون جایی که یه حس درد خفیفی آزارم می داد .. ولی آروم آروم با دور حلقه اش بازی کرد .. لباشوبه نوبت گذاشت رو هر یک از قاچای کونم و درست و حسابی با هاشون ور رفت . بعد قاچای کونمو به دو طرف باز کرد ..
-آخ جون فداش بشم .. قربونش برم ..
-دنیا عزیزم من اگه چیزی نمیگم خسته ام و می خوام بخوابم ...
- باشه عزیز .
از کنار دستش یه ریموت کنترلو بر داشت و تلویزیونو روشن کرد . با چشایی خمار و خواب آلود داشتم به اون فیلم سکسی نگاه می کردم . دو تا زنو در حال لز نشون می داد . یکی از اونا تقریبا سن بالا بوده با یه کون گنده و یکی دیگه هم جوون تر بود . اون که سنش کمتر بودتا اون جایی که می تونست کون اون زن مسن رو به دو طرف بازش کرد اول دستشو فرو کرد توی کس اون زن ..مچ دست کاملا رفته بود توی کس و نا مشخص بود ..یه قسمتی از ساعدشو هم کرده بود توی کس .. و دستشو به سرعت حرکت داده و می فرستاد داخل و می کشید بیرون .. زن مسن به شدت جیغ می شد .. دست که از کس اومد بیرون .. اون دختر این بار پنج تا انگشتشو گلوله کرد و آروم آروم اونو فرو کرد توی سوراخ کون اون زن ... زن جیغ می کشید و نشون می داد که همراه با این فریاد به شدت لذت می بره . دختر که دستشو از کون در آورد دو طرف قاچ کون اون زنو محکم به کناره ها طوری کشید که سوراخ کونش به شکل یک گودی و چاله مشخص شد ..
دنیا : می بینی آتنا ؟ یه وقتی فکر نکنی این زن خیلی گون گشاده ها ؟ ! اون داره حال می کنه .. عادت کرده . درد رو با لذت قاطی می کنه .. اینو هم فکر نکن که اون زن یه قدرت عجیبی داره که تونداری . تو وقتی کیر جبار به اون عظمتو جواب دادی اگه این دختر تا آرنج هم دستشو توی کست فرو کنه می تونی تحمل کنی و حتی اگه مچ دستشو بکنه توی کونت خیلی راحت جواب میدی .. همینم باعث میشه یواش یواش مقاومتت زیاد تر شه ...
-دنیا تو اینا رو واسه خودت میگی که باهام حال کنی ؟ .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی



شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۱۲

-یعنی تو دوست نداری که حال کنی ؟ نمی خوای که از هم لذت ببریم ؟ مردا برن گم شن . هرچی به اونا برسی . عسل خودت رو بدی به اونا کوفتش کنن بازم میرن دنبال زنای دیگه ..
-چرا میگی دنیا ؟! مردای خوب و اقا خیلی زیادن . نمونه اش شوهر من که خیلی دوستم داره و کاری به کارم نداره . بهم اعتماد داره . هوای منو داره . حتی نگفته کجا میری ..چرا میری ؟
-شوهر منم همینه . اونم باهام خوبه . حتی اگه بگم که تا چند روز آفتابی نشه و می خوام با دوستم راحت باشم اون بیچاره حرفی نداره .
-پس مشکلت چیه ..
-مشکل من اینه که همین جبار و مظقر و دو سه تا مردی که باهاشون دوستم و یه سلام علیکی داریم به یکی قانع نیستن .. از پیش من که پا میشن میرن سراغ یه زن دیگه
-چه فاجعه ای ! بیچاره دنیای عزیز ما .. چه دنبایی شده !
-حالا ما رو دست میندازی آتنا ؟
-فدات شم عزیزم . نه فقط همینو می خواستم بگم که مگه خودت به یه نفر قانعی که از اون مردا هم انتظار داشته باشی که به تو قانع باشن . ولی یا این فیلمی که نشون دادی یه جوری شدم . به نظر تو دستای جبار هم می تونه همین حرکتو رو کون من روی کس من داشته باشه و من بتونم تحملش کنم ؟
-تازه بهت چی گفتم آتنا ؟ وقتی کونت تونست تحمل اون کیر کلفت , اون چوب خشک سفت باطومی رو بکنه معلومه که هر چیز دیگه رو تحمل می کنه . اگرم نتونستی و دیدی داری جر می خوری بهش میگی ادامه نده
-ولی اون جوری آبروم میره . کلاسم میاد پایین . اون رو من حساب باز کرده ..
-می تونه حسابشو ببنده . این قدر به مردا رو نده . بذار اونا کاری کنن که بخوان خودشونو جلوی تو قهرمان نشون بدن .. آدم نیستن که این قدر لی لی به لالاشون می ذاری
-تو که بیشتر هلاکشون بودی دنیا ! ولی من یه جوری شدم ..
دنیا : چیه عزیز دلت می خوای بکنی توی کونم ؟ هوس کردی ؟ من حرفی ندارم . می تونی دو تا قاچمو بازش کنی پنجه هاتو یه جور مخصوصی بندازی روی کون .. روی دو سمت کون .. البته پنجه ها و انگشتا رو باید در جایی قرار بدی که در یه فاصله مناسب و نزدیک به سوراخ کون قرار داشته باشه . چند بار کونو می گردونی به طوری که یه فشاری هم به دور مقعد و سوراخ کون بیاد و اون جا هم یه حرکتی داشته باشه .. یواش یواش که قلق اومد دستت یه چرخش هایی میدی که حلقه سر سوراخ کون و مقعد جا باز می کنه و اگه این کار پی در پی انجام شده اون فضای خالی سوراخ کون در حالت کشش بزرگ تر به نظر می رسه و می تونی مثل یک چاله ببینیش .. چاله ای که آدم دلش می خواد یه کسی یه چیزی بیفته به دامش .. یه کیری یه دستی ..
-دنیا چه قشنگ داری کون و هوس های اونو تفسیر می کنی . منو به هوس میاری . حس می کنم دلم می خواد یه چیزی باهام ور بره .. حالا من اون مردا رو از کجا پیدا کنم . نمی خوام خودمومحتاج اونا نشون بدم ..
دنیا : حتما یک زن باید به یک مرد کون بده ؟ یه زن نمی تونه به یه زن کون بده ؟ من حق ندارم با کونت حال کنم -سر شبی هم با هم بودیم .. دنیا جون نکنه دو جنسه باشی و من نمی دونم ..
دنیا : عزیزم عشق من .. چه اشکالی داره که یک زن همسر یک زن دیگه باشه ..
من پشت به دنیا قرار داشته و کون گنده من به سمت بدنش بود . دنیا کف دستشو گذاشت پشتم ..
-خوشم میاد باهاش بازی کن ..
دنیا : اگه هیجان بیشتری می خوای بگو ..
-تو که می دونی من عاشق هیجانم . با این حرفایی که زدی با این فیلمی که نشونم دادی طوری تحریک شدم که نمی تونم جلوی خودمو بگیرم .
حس می کردم که نیاز به یک نمرین و دست گرمی دارم که این دفعه که احتمالا جبار رو در تهرون دیدم می خوام همین کارو اون جا با هام انجام بده . یک خشونت نرم همراه با لذت .. . و این نیاز به این داره که به اندازه کافی حشری شده تمام وجود آدم در حشر و هوس بسوزه .. و دنیا این کاررو با تمام وجودش روی من پیاده می کرد . نشون می داد که بی اندازه از بودن با من لذت می بره هم خودش کیف می کنه و هم دوست داره به اندازه کافی منو سر حالم کنه تا از اون راضی باشم . دنیا یه روغنی آورد و اونو به لاپام مالوند . به سوراخ کونم .. حتی دور و بر کونم و روی کونمو هم روغن مالی کرد .. پنجه ها و کف دستشو هم کاملا چرب کرد . با دو تا دستاش کون و کپلمو می مالوند .. داغ شدم .. هوسو بهم بر گردونده بود . بعدش کف دستشو گذاشت لای پام . روسوراخ کونم . من قمبل کرده بودم و اونم انگشتاشو جمع کرد تا اونا رو فرو کنه توی کونم .. اینو از تماس انگشتا با سوراخ کون حس می کردم . قلبم به شدت می تپید . تا حالا این حالت کلفتو توی کونم حس نکرده بودم ولی چرا چند تا کیر که با هم رفته بود توی کونم می شد یه همچین حسی رو داشت اما اون می خواست با پنجه هاش با مشتش این کارو کنه .. ناخنای دستشم گرفته بود تا من اذیت نشم .. آروم آروم انگشتا و در واقع دستشو حس می کردم که داره وارد کونم میشه . خوشم میومد ولی یه درد خاصی هم داشتم . با لذت بود ولی هر قدر که انگشتاش در حالت مشت شده جلو تر می رفت درد بیشتری رو حس می کردم .. یه تکونی به خودم دادم که اون متوجه حالت من شد .. نرم و به آرومی دستشو می کشید عقب
-اووووووففففف دنیا چقدر کیف داره .. چند بار اگه به همین صورت رفت و بر گشت داشته باشی من به اوج حال کردن می رسم .. منو بزن .. با کف اون دستت به کونم سیلی بزن ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۱۳

و اون همین کارو باهام انجام می داد . یه دستشو گذاشته بود رو باسن من و دست دیگه شو هم که به صورت مشت کرده بود توی کونم ..
-دنیا ! آروم آروم ..آروم آروم ..
-فدات شم آتنا ... تحمل کن .. اگه بدونی چقدر از تماشای این صحنه خوشم میاد . چقدر لذت می برم . خیلی بهم کیف میده .از این بهتر نمیشه . سراسر عشق و حاله . چقدر کون مشتی داری . تنت توپ توپه .. پهلوهات چقدر پره .. همه چیزت میزونه .. -تو خوشت میاد دنیا ؟ بازم بگو بگو بگو .. پژمان میگه تو داری چاق میشی و از فرم میفتی ..
-تو به حرفای اون کاری نداشته باش . نگاه کن به اونایی که ازش لذت می برن . تو که اندامت فقط برای یک گروه خاص نیست . تو که تمام زندگیت نباید مال اون باشه . حداقل زمانی که از اون دوری باید به خودت برسی . باید فقط خودت رو ببینی
-خب منم دارم همین کارو انجام میدم . منم فقط دارم به خودم توجه می کنم ..
دنیا باهام حرف می زد وای همین جور داشت مشت و گره مچ دستشو می کرد توی کونم تا گره کونمو بازش کنه و به من لذت بده .
-اوووووووففففففف .. ادامه بده بکن . سریع تر تند تر .. زود باش ..
با کف دست چپش می زد به باسنم .. دوست داشتم ده تا دست روی کونم قرار می گرفت تمام تنمو لمس می کرد .
-آخخخخخخخ دنیا چقدر درد داره ..
-بقیه شم بگو آتنا .. بگو چقدر داری کیف می کنی .
کف دست دنیا رفته بود روی کسم و مرتب می زد توی سرش ...
-اوووووووفففففف نهههههههه ..
انگار نبض کسم به شدت می زد .. حس می کردم کسم مث یه باد کنک داره ورم می کنه . وقتی که دنیا اونو توی چنگش گرفته بود دوست داشتم خیلی از مردایی که با هاشون حال کرده بودم همه شون با هم میومدند و دسته جمعی با هم صفا می کردیم . یه رویایی امکان ناپذیر شده بود واسه من . مثلا مظفر و جبار و پژمان و پرهام چهار تایی شون با هم میومدن سر وقت من . می تونستم همه شونو سیر کنم . هر چی می خواستن به من بگن آماده شنیدن اون بودم . بذار به من بگن جنده .. ولی من که دارم حال می کنم . کیف می کنم . کدوم زنیه که وقتی با تنش ور رفته میشه لذت نبره . حالا من دارم صادقانه اون خصلت و هوس خودمو نشون میدم ..
-دنیا همین جور منو بکن .. فرو کن توی کونم .. با اون یکی دستت بزن به سر کسم ..احساس حرکت یه چیز کلفت توی کونم هوسمو چند برابر کرده بود .. دنیا خودشو جلو تر کشید .. اونم مث من دهنشو باز کرد و با همون دهن باز شروع کرد به بوسیدنم . فقط لباشو رو لبای من حرکت می داد . گرمای نفسشو از راه دهن احساس می کردم .. و با نفسهای گرمم توی دهن دنیا آه می کشیدم .. دنیا یه لحظه که دستشو از روکسم برداشت تا دوباره بهش بزنه حس کردم که یه آبی با فشار از کسم ریخت بیرون .. آبم اومده بود . .. اون متوجه این شده بود . کسمو با دستش می مالوند .. آب کس من دستشو خیس کرده بود .. لباشو از رو لبم برداشت تا اون انگشتاشو میک بزنه . دیگه همون جا افتادم .. فقط می دونستم که در یه حالت خواب و بیداری هستم و اون داره باهام ور میره . زندگی من شده بود کون, کون و فقط کون .. آدما از این که به بدنشون دستی کشیده شه لذت می برن . چه زن و چه مرد .. منم مث آدمای دیگه بودم ولی نمی تونستم این حس خودمو مثل بقیه و به اندازه بقیه مخفی نگه داشته باشم . شاید خیلی بیشتر از اونا لذت می خواستم ..
دنیا : تعجب می کنم تو با این شور و حالت چه جوری خودت رو تا حالا پیش شوهرت لو ندادی ..
-من زندگیمو شوهرمو دوست دارم . اون مرد خیلی با شخصیتیه . اگه همون اول ازدواج میومد و به کونم حال می داد شاید امروز این قدر تشنه حال کردان با مردای دیگه نمی شدم ..
-و حالا هم عادت کردی
-نمی دونم . یک هیجانی داره که نمی تونم خودمو ازش رها کنم .
حس کردم که دنیا هم دوست داره باهاش ور برم .. خستگیم در رفته بود . احساس سبکی می کردم . افتادم روش . و باز همون کارای تکراری و همیشگی و لذت بخش .. همون که وقتی به انتها می رسه .. بازم با یه شروع دیگه و در زمانی دیگه نقطه آغاز اوجی دیگه میشه .. وقتی دنیا زیر دست و پام, دست و پا می زد من ولش نمی کردم .. وقتی هم که ارگاسمش کردم دو تایی همو بغل زدیم .. و این یه حس قشنگی بود که هر دو مونو آروم می کرد . داشتم به این مشکوک می شدم که بهم دروغ گفته شوهر نداره ولی چند ساعت بعد که شوهرش اومد خونه و اونو مرد متشخصی دیدم متوجه شدم که اشتباه می کردم . با وجود خستگی و کم خوابی شدیدی که داشت من و دنیا رو برد بیرون و گردوند .. رفتار جنتلمنانه ای داشت . و نشون می داد که از کارای دنیا خبری نداره .. دوروز رو سه نفری با هم بودیم و اون قدر کارش درست بود که شبا رو جدا می خوابید تا من و دنیا از هم جدا نباشیم .. دیگه نمی دونست وقتی من و اونو به حال خودمون بذارن رختخواب و تختخوابمونو به آتیش می کشونیم . مظفر و جبار ول کنم نبودن ..مرتب تماس می گرفتن .. ولی تصمیم گرفتم که زود تر بر گردم تهرون .. البته از دنیا دعوت کردم که هر وقت که خودش دوست داشت بیاد تهرون .. خونه مون .. از اون طرف هم من و جبار شماره هامونو رد و بدل کردیم و اونم هنوز هیچی نشده آدرس آپارتمانشو که در یکی از بهترین نقاط تهرون بود بهم داد و گفت به زودی و شاید تا یک هفته دیگه خودشو برسونه اون جا .. وقتی می خواست باهام خدا حافظی کنه کیرشق شده اش تو شلوار یه جلوه خاصی داشت . شده بود عروس پشت پرده .. دستمو رو همون بر جستگی گذاشته و در حالیکه کونم داغ کرده بود یه فشاری به کیرش آورده و گفتم
-فعلا بهش بگو یه خورده پشت خط بمونه و شیطونی نکنه تا من برم و جا به جا شم ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زنـــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۱۴

با یه دنیا خاطره اون جا رو ترک کردم . لحظات شیرین و فراموش نشدنی با دنیا و دنیای اطرافش بودنو هر گز فراموش نمی کردم . و جباری رو که اطمینان داشتم تا هفته دیگه میاد سراغم .. بعد ازاین که همون یکی دوروز اول رو با جبار و مظفر بودم بقیه سفرمو یا به اتفاق دنیا و شوهرش در گردش بودیم یا من و دنیا دو تایی مون لحظات خوشی رو با هم گذروندیم .. هر چند با هم لز می کردیم ولی حال و هوای این که با یک مرد باشم بیشتر منو به هیجان می آورد و طالب اون بودم . حس اینو داشتم که فضای سوراخ کونم بازه و یه چیزی باید داخلش قرار بگیره .. با کلی سوغات برای فک و فامیل رسیدم تهرون .. همه رو راضی نگه داشتم . شوهرم خیلی دلش واسم تنگ شده بود .
-عزیزم امشب از خجالتت در میام . دوستت دارم ..
نگاه شوهرمو خیلی شهوانی می دیدم .. چشاش برق عجیبی می زد . خیلی آقا بود . اگه منو میون صد ها مرد می دید و پامو می ذاشتم به یه مجلسی که تنها زن اون جا می بودم به من اعتماد داشت . و همین کاراش بود که دیوونه ام کرده بود ..
شب .. قبل از این که پیشش بخوابم اول رفتم به حموم .. خوب خودمو برق انداختم . یه نگاهی هم به لاپا و باسن و کمر و گلو و پشت گردن و شونه ها و بازوهام کرده که ببینم اثر لک و کبودی نباشه . یه جا هایی رو هم با آینه ور انداز کردم . آخه این مردا به جای خود .. این دنیا رو بگو که اونم تا تقی به توقی می خورد شروع می کرد به میک زدن بدنم .. منم لذت می بردم ولی در جا خودمو جمع می کردم که یه وقتی اثر جرم رو من نمونه. سوراخ کون و داخل مقعدم احساس نیاز می کرد .. یه موز کلفت و درازبا خودم بردم حموم . اونو با روغن زیتون آغشته اش کردم . رفتم جلو آینه تا بتونم کونموبه خوبی ببینم . پژمان بی بخار که دیگه کاری ازش ساخته نبود اون حتما بازم در جا می کرد توی کسم . ولی خیلی علاقه مند بود به این که از پشت بکنه توی کسم . بازم جای شکرش باقی بود که قالب کونم اونو به هیجان می آورد و با دو تا برش های کونم خوب ور می رفت . با توجه به این که من کیر کلفت خورده جبار بودم دیگه فرو کردن این موز توی کون واسم خیلی عادی می نمود .
-اووووووووووهههههه وووووووییییییی نههههههه .نهههههه .. کونم ..آخخخخخ کیر می خواد .. جبار کجایی ..
کف دستمو گذاشته بودم روی کسم و با حرکات موز توی کون لحظه به لحظه خیسی کسم بیشتر می شد .. به درد سر افتاده بودم خودمو کشتم تا تونستم کون روغن زیتونی خودمو تمیزش کنم و از اون حالت چربی درش بیارم .. دیگه بی خیالش شدم . پژمان که نمی خواست بکنه توی سوراخ کون من که این قدر نگران روغن زیتونی بودم که رفته بود توی کونم . به اندازه کافی با خودم حال کرده بودم ولی سوراخ کونم همچنان تشنه کیر بود .. وقتی با دکلته قرمزی که اون زیر هیچی نبود جلوی پژمان دراز کشیدم چشاش گرد شده بود . اونم یه شورت پاش بود . می دونستم چی دوست داره . اول لبامو گذاشتم رو لباش .. بعد بهش گفتم
-عزیزم دلم واست یه ذره شده بود . کاش تو با هام میومدی ..
-نشددیگه .
اون قدر ازت تعریف کردم پیش دنیا که گفت بالاخره باید یه روزی شوهرت رو ببینم که این همه ازش تعریف می کنی چیه .. اگه بدونی چقدر هوس تو رو داشتم .
یه پهلو و پشت به اون قرار گرفتم تا کارشو بکنه . می دونستم که اون لذت می بره از این که کون منو بینه و با سایر اعضای بدنم ور بره .. حتی گاهی هم با سوراخ کونم بازی می کرد ولی از این که کیرشو بکنه توش فراری بود .. طبق معمول کف دستشو گذاشت روی کسم . دوست داشت حس کنه که زنش از این حرکتش خوشش میاد .. خیس می کنه به خاطر اون و لذت می بره . منم حواسمو جفت می کردم که خوب حال کنم . کسم خیس کنه و به اون اعتماد به نفس بدم . همیشه هم از این حرف می زد که اگه زن یا مرد نیاز های جنسی دارن و گاه شهوت در اونا اوج می گیره باید به همسرشون بگن و همسر اگه در اون لحظه تمایلی نداره باید با اونا مدارا کنه و واسه لذت بردن اونا سنگ تموم بذاره .. این جوری اساس زندگیشون شکل دیگه ای گرفته و رابطه شون بهتر و محکم تر میشه .. خیلی هم خیس کرده بودم . وقتی انگشتشو گذاشت روی سوراخ کونم و اونو توی کون فرو کرد متوجه یه لغزندگی خاصی بودم که در اثر حرکت انگشتش توی کونم به وجود اومده .. امید واربودم که متوجه نشده باشه .. خیلی خوشم میومد .
-چقدر ناز میشی وقتی این دکلته خوشگلو می پوشی ..
شورتشو در آورد و منو لختم کرد .. با کف دستش لاپامو حسابی ماساژ و مالش داد .. حالا دیگه باید منتظر کیرش می بودم . خیلی آروم کیرشو رو سوراخ کسم گذاشت ..توی عالم خودم بودم .. حس کردم کیرش یهو پریده و یه حرکت رو به هوایی داشته .. چهار پنج سانتی رو فرو کرده بود ولی به راحتی دفعات حرکت نمی کرد ... واااااااااوووووو نهههههههه امکان نداره .. اون کرده بود توی کونم ...... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۱۵

باورم نمی شد .. معجزه شده بود . عشق من شوهر گلم کرده بود توی کونم . باور کردنش برام سخت بود .. چه عالی !
-عزیزم این کیر توست که رفته توی کونم ؟ .. وااااایییییی عجب سوتی داده بودم .
پژمان : پس قرار بود کیر کی باشه .؟! می دونم از رو حواس پرتی این حرفو زدی ..
-آره عشق من پژمان عزیزم .. ذوق زده شدم .. از هیجان نمی دونم چیکار کنم . باورم نمیشه ..
پژمان : یعنی تو این قدر کون دادنو دوست داشتی و من نمی دونستم ؟
-آخخخخخخخخ عزیزم .. عشق من .. تو هر کاری رو که انجام بدی من دوست دارم .. اوووووفففففففف با این که کمی دردم گرفته ولی از بس شیرینی این حالتو .. حرکت کیرت رو دوست دارم حس می کنم که یه دنیا عشق و هیجانو فرو کردی توی کونم .. ووووووییییییی نهههههههه ... خواهش می کنم ...
پژمان : اگه زیاد دردت میاد بگو ..
راستش اصلا احساس درد نمی کردم . فقط لذت می بردم . یه حس خوب و قشنگی بود که منو به وجد آورده بود . به یکی از آرزو هام رسیده بودم . کیری که همیشه در کنارم باشه . ولی کاش اینو اون روزا بهم می رسوند . هر چند نمیشه بهش گفت نوشداروی پس از مرگ سهراب .. کیر برای یه کون نیازمند همیشه یک داروست . شفا بخشه .. گذاشتم که اون هر جوری که دوست داره کیرشو فرو کنه توی کونم .. فکر کنم تا سه چهارم کیرشو هم راحت فرو می کرد توی کونم . تعجب می کردم آخه سوراخ کون آدم قطرش گشاد میشه ولی اون داخل که طولش اضافه نمیشه . با این حال من فکر می کردم که کیر جبار و مظفر و سایر مردا به اندازه کافی منو برای لذت بردن در همچین روزی آماده کرده . به اصطلاح یه حکمتی درش تهفته بود ..
پژمان : آتنا چرا وقتی که می خواستی بهم نگفتی ..
-عشق من هرچی که تو می خوای برای من مهمه ..
یه لحظه پیش خودم گفتم نکنه یکی بهش راپرت داده که پالون زنت کج شده .. ولی نه اگه این طور بود اون یا شوق و ذوق و هیجان نمیومد سر وقت من . حالا می تونستم به خوبی طعم اون لذتی رو که مدتها ازش می خواستم بچشم . لذت شیرین عشق و هوسو ..
-عزیزم .. دوستت دارم پژمان ...
بازم نزدیک بود یه سوتی دیگه بدم .. جلوی این زبون صاحاب مرده مو گرفتم . داشتم می گفتم آدم اگه با صد تا مرد هم باشه باز شوهر آدم یه چیز دیگه هست .. با این که حس کیر پژمانمو داشتم ولی بی اختیار به یاد کیر بادمجونی جبار افتادم ... لذت عشق و این که شوهرم داره این جوری به من حال میده همون حال و هوای زیر کیر بودن جبارو برام زنده کرد .. شایدم اونو حس می کردم که با منه و همین هیجان زده ام می کرد . هرچه بود من در حال و هوای خاصی بودم .
پژمان : چرا تا حالا بهم نگفتی
-گفتم شاید خوشت نیاد لذت نبری ..
خیلی یه سوالو تکرار می کرد . نمی دونم چرا یه حسی بهم می گفت که اون اولین باریه که داره کون می کنه . یکی از پسرا بهم گفته بود که وقتی یه پسری می خواد با لذت کون بکنه باید کل قالب اونو بیاره توی وجودش .. اصلا به این فکر نکنه که طرف چقدر درد می کشه و چه احساسی داره .. فکر کنه که داره یه کس رو می کنه .. اگه به مانع و سدی هم خورد به خودش فشار نیاره .. اون فشار آوردن رو پیش از این که عامل درد در زنا بدونه عامل درد در کیر می دونست . می گفت این جوریه که یک مرد می تونه نهایت لذتو ببره .. و زن هم می تونه حال کنه اگه با تمام وجود , خودشو در اختیار کسی قرار بده که دوستش داره . یواش یواش دیگه متوجه شده بودم که سوالات تکراری شوهرم به خاطر اینه که اون می خواد حس کنه که برای من مرد خوبیه . مردی که من و نیاز های منو درک می کنه .. چقدر به این حرکت اون نیاز داشتم .. ولی حالا دیگه خیلی دیر شده بود .. نمی تونستم از جبار دست بکشم .. و شاید م از مردای دیگه ای که از تماس با کونم لذت می بردند .. اما فقط همینو می دونستم که با کیر معمولی شوهرم به هیجان اومده بودم . من اونو حالا کیر جبار حسش می کردم . وقتی قلب یک زن یه چیزی رو قبول کنه اون چیز براش معرکه میشه .. برترین و بهترین و بالاترین میشه .. با خودم می گفتم آخخخخخخخ عزیزم عزیزم کاش این کیرو همون اول تقدیم کونم می کردی شاید من امروز یه آتنای دیگه ای می بودم . آتنای وفادار تو .. اون انگشتاشو فرو کرد توی کسم . نمی دونم این حرکاتو از کجا یاد گرفته بود .. شایدم دنیا و جبار مربی اون بودن .. از این فکر خودم خنده ام گرفته بود . تا چند روز دیگه جبار می خواست بیاد به سراغم .. اوووووووفففففف می تونستم به جای موز کیر شوهرمو در کونم حس کنم واون واسم یه حالت نرمشی و کیرگرمی داشته باشه . شایدم کون گرمی و به یاد کیر جبار و این که در آپار تمانش با اون باشم لحظه شماری کنم . ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۱۶

پژمان انگشتشو توی کسم و کیرشو توی کونم نگه داشته ولم نمی کرد .. خیلی لذت می بردم . من حالا با تمام وجودم تسایم شوهرم بودم . شاید همون لذت و هیجانی رو داشتم که از سکس با مردای غریبه نصیبم می شد . شایدم واسه این بود که می دونستم بازم می تونم با دیگران باشم و وقتی هم که از آغوش دیگران به خونه و آغوش شوهرم پناه می برم می تونم به این فکر کنم که مردای دیگه ای هستند که طالب من باشند .. به دیدن من به هیجان بیان و برای منو داشتن و در اختیار گرفتن من به آب و آتیش بزنن . نمی دونم این چند روزی که من بودم بندر اون چه تغییری کرده بود . یه حسی بهم می گفت که شاید فیلمای سکسی دیده باشه ولی اون که اهل این بر نامه ها نبود و خوشش نمیومد که مثلا من پیش اون جاهای ممنوعه مردا رو ببینم ولی تا اون جایی که از خیلی ها شنیده بودم بیشتر مردا دوست دارن که این جور فیلما رو خودشون به تنهایی ببینن ووقتی که پای زنشون به میون میاد غیرتی میشن .. رفتم جیغ بکشم از هوسم بگم ولی شوهر نازم خودشو رو من خم کرد و از پهلو لباشو گذاشت رو لبام .. دوست داشتم اوت لبا رو گاز بگیرم و توی دهن عشقم فریاد بکشم . بگم دوستش دارم .. آخخخخخخخ که چه کیفی می کرد این کون من .. کیرش هم در لحظه ای که میرفت به عقب و هم در لحظه ای که میومد جلو به کونم حال می داد . کاملا استاندارد بدون درد ... آتنای کار کشته به خوبی حریف این کیر بود . می دونست چه جوری با اون کنار بیاد و از اون لذت ببره . کیر عزیز دلمو تصور می کردم که در حال عقب رفتن قطر مقعد منو بازوگشاد می کنه و منو در انتظار لحظاتی بعد نگه می داره که با حرکتی رو به جلو دوباره اون میلی متر ها رو پر کنه .. زندگی آدمم مثل این سوراخ کونه . به مویی بنده .. اووووووففففففف معلوم نبود به چی دارم فکر می کنم . چه خوب و اعتدالی در حال گاییدن کونم بود .. نهههههه نههههههه نمی خوام عذاب وجدان بگیرم . من به جبار قول دادم . من زن بدی نیستم ..من که این جوری نمی خوام . تقصیر من چیه سوراخ کونم می خواد .. آتنا ولش کن .. حالا فقط به این فکر کن . مگه تواز زندگی و لذت جنسی اون همینو نمی خوای . عیبی نداره .. تو که عاشق مردی نشدی .. به شوهرت که پشت نکردی .. اصلا این خیانت بازی ها رو کی در آورده . کی گفته که وقتی یک زن تنشو بذاره در اختیار یه مرد دیگه کار زشتیه .. من این جوری سر جال ترمیشم . بیشتر به زندگیم می رسم ..وووووووییییییی .. لبای چسبون پژمان رو لبام داغ تر شده بود . کونم رضایت بده نبود .. یه لحظه شوهرم لباشو از لبام جدا کرد تا این کارو کرد جیغ هوسم در اومد ..
پژمان : آتنا چته .. چقدر خوشت میاد .. ازت یه سوالی داشتم که جوابمو گرفتم ..
-بگو چی می خواستی بگی .. تو که دیگه جای سوال نذاشتی ..
-می خواستم بپرسم که ادامه بدم ..
-گفتی که جوابتو گرفتی .. همونیه که حدس می زنی .. پس ولم نکن .. اگه تا صبح کیرت رو توی کونم بگردونی ول کنت نیستم .. به من خیلی بدهی داری .. هر مدلی که دوست داری منو بکن .. کونمو بکن .. با کیرت داخل کونمو مسواک بکش .. فرض کن کیرت مسواکه . باید جرم کونمو بگیری .. سر کیر هم مثل سر مسواک می مونه .. اونو می تونی اون داخل فشارش بدی .. بزن بزن .. با مسواک کیرت تمیزم کن .. به چشام یه نور دیگه ای برسون . همه جا رو قشنگ می بینم . به من بگو تو چه احساسی داری ..
پژمان : احساس مسواک زدن ..
هر دو مون خندیدیم . آخه اون تیکه انداخته بود ...
-عزیزم آتنا .. خوشگل من! من هیجان زده شدم . نمی دونم چیکار کنم ..
-مسواک کیرت رو همه طرف توی کونم بگردون . بالا و پایین و چپ و راست .. از کناره ها .. فکر نکن که یک راه مستقیمو باید بگیری و بری ..
-آخه این جوری کونت درد میاد .
می خواستم بهش بگم فقط اونایی که تازه شروع به کون دادن می کنند یا کیر کلفت زیاد نخوردن این جورین .. می خواستم بگم ما بیدی نیستیم که از این باد ها بلرزیم یا کار هر بز نیست خرمن کوفتن ..گاو نر می خواهد و مرد کهن ... یه مثال دیگه هم می خواستم توی ذهنم و واسه خودم به کار ببرم که دیدم زشته .. می خواستم بگم جنده رو از کیر کلفت می ترسونی ؟ البته یه عده ای به جای جنده از کلمه پیرزن هم استفاده می کنن .. که حالا من نه جنده هستم و نه پیر زن ...ولی همه و همه اینا رو گفتن یعنی فاتحه خود را خوندن .
-بازم از حلقه کونم بگو .. بگو .. چرا چنگش نمی گیری ... دستتو از رو سینه هام ور دار هر دو تا رو بذار روی کونم .. اگه دوست داری می تونی سینه هامو بخوری .. ولی کیرت رو بیرون نکش .. کونم داغه .. هوس داره .. مسواک کیرت رو همه طرف بگردونش . جووووووووون جووووووون .. فدات شم عزیزم ..
-آتنا .. خیلی حال میده ..
-دیدی ؟ تا وقتی کیرت رو توی کون نکرده بودی نمی دونستی مزه اش چیه .. شما مردا باید بیشتر خوشتون بیاد .. کیر اون داخل حبس میشه . قفل میشه .. انگاری یه زنی مردشو محکم بغل زده باشه .. سوراخ کون هم طوری به کیر می چسبه که آدم فکر می کنه از ترس اینه که کیر فرار نکنه ..
کونمو به سمت کیرش حرکت می دادم ..
-می بینی پژمان .. سوراخ کون چقدر تنگه .. خیلی بیشتر از کسم بهت حال میده این طور نیست ؟ .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۱۷

گیجش کرده بودم . همون جوری که خودم هیجان زده بودم دوست داشتم اونم اسیر هیجان شه . دوست داشتم اونم لذت ببره . نشون بده که چه جوری داره کیف می کنه . چقدر هم خوشحال شده بودم که اون چیزی در مورد تنگی و گشادی کون نمیگه . اون یک کون کن حرفه ای نبود . وگرنه خیلی راحت می تونست بفهمه که کون زنش به اندازه کافی کار کرد داره . هر کیری یه مدل به کون آدم لذت میده .. یکی سفت حرکت می کنه .. یه کیری می خواهد دیواره های مقعدت رو بترکونه و تصور اون تو رو به هیجان میاره . یه کیری هم نرم و چسبون و راحت میره توی کونت و بر می گرده عقب .. آتیشو میاره عقب ودوباره می فرسته اون داخل . پژمان خودشو رو من سوار کرده بود . تمام تنمو می بوسید .
-داغم کن .. داغونم کن . من مال توام .. حالشو ببر .. اوووووووفففففف کونم .. کونم .. اونایی که کون داده باشن می دونن که من چی میگم .. وقتی کونو دور سر کیر می گردونی و در چند جهت حرکتش می کنی یه درد عجیبی در مقعدت به وجود میاد که فوری باید مسیر و زاویه کونت رو طوری تنظیم کنی که کیر در یه حالت پایین به بالا توی کونت قرار بگیره .. مثل یه کوهی که از دامنه اوج می گیره .. و نوک قله رو اون وقت می تونیم سر کیر و محل اتصال به سوراخ کون احساس کنیم .. اما چرخش کون در جهت های مختلف به من لذت می داد .
-ووووووویییییی عزیزم عزیزم .. من هوس دارم .. ولم نکن .. .. خوشم میاد
پژمان : آتنا نمی دونم تو چته ..
-من خودمم نمی دونم . زنی که شوهرشو دوست داشته عاشقش باشه همینه دیگه . خوشت نمیاد ؟ لذت نمی بری که من برات سکسی و ناز باشم .؟
پژمان : چرا عزیزم دوست دارم . من همین جوری می خوام . همین جوری می خوام . -بزن اون کف دستتو به کسم .. بمالون .. چقدر لبه هاش باد کرده . چوچوله هام داره می ترکه .. فکر نکن کس آتنای تو گشاد شده . اینا همه از هوسه ..
دیگه خودم حرفای خودمو نمی شنیدم . دستمو گذاشتم پشت دست پژمان و در حالی که کونمو همچنان می گردوندم تا کیرشو در اوجش توی کونم حس کنم دهنم وا مونده بود و مثل یه ماهی که از آب بیرون اومده باشه نفس می کشیدم . یه دست پژمانوکه دیدم بیکار مونده گرفته و اونوبه دهنم نزدیک کردم . دونه دونه انگشتاشو لیس می زدم . هر کدومشون مثل یه کیر بهم لذت می داد . داشتم به اندازه لحظاتی که با جبار بودم کیف می کردم . شایدم به اون فکر می کردم .
-گازم بگیر گازم بگیر .. جیغمو در بیار .. در بیار .. تو اگه گازم نگیری من انگشتاتو گاز می گیرم ..
پژمان : هر کاری دوست داری بکن آتنا ..من خوشم میاد . خوشم میاد که تو لذت می بری ...
توی دلم گفتم کاش ازاین که منو زیر کیر بقیه ببینی و این که چطور دارم با مردای دیگه حال می کنم خوشت بیاد .. انگشتاشو با همون فشاری که اون کسمو میک می زد میکش می زدم . هر چند که حالا اون لبای قشنگشو گذاشته بود رو شونه هام آروم آروم می رفت به سمت پس گردنم .. دستمو طوری گذاشتم روی کیرش که مزاحم دست پژمان که روی کسم قرار داشت نشم . کف دستم رو کیرش قرار داشت .. دستمو بردم جلو تر .. یه انگشتمو گذاشتم در قسمت انتهایی سوراخ کون در ناحیه بیرونی شکاف کونم . اون جا که فاصله بین کس و کونه . دوست داشتم بر جستگی کیر شوهرمو که رفته توی کون حس کنم و لذت ببرم .. آخخخخخخ جبار جبار دارم خودمو واست آماده می کنم . شاید تو هم همین حالا داری کون یکی دیگه رو هدف می گیری ولی می دونم هیچ کونی واسه تو کون آتنا نمیشه که این جوری زیر کیر شوهرش داره واسه تو تمرین می کنه . حس خودمو با تمام وجودم نشون پژمان داده طوری که اون یک بار دیگه کف دستشو گذاشته بود روی کونم و این بار مشتاق این بود که بتونه حلقه کونمو ببینه که چه جوری با حرکات کیرش باز و بسته میشه .. آخ که چقدر دلم می خواست اون صحنه ها رو ببینم . فیلم یه قسمت از طرز گاییده شدن کونم توسط کیر جبار رو داشتم . می تونستم هر وقت که دلتنگش شدم اونو ببینم . و حالا کیر پژمان داشت کونمو میکش می زد و همچنان رو به جلو حرکت می کرد .
-آههههههههه عزیزم .. عزیزم .. خوب یاد گرفتی .. حالا دیگه اوسا شدی ..
دیگه نمی شد حرفی زد .. باید سکوت می کردئم تا لذتم کامل شه .. تا اوج بگیرم .. بدنم قفل کرده بود فکرم کار نمی کرد .. فقط همینو یادم مونده که چشام جایی رو نمی دید و دهنم وا مونده بود و دوست داشتم که به فضا پرت شم ..و میشه گفت همون حسی رو داشتم که جبار بهم داده بود و مردان دیگه ای که منو به اوج می رسوندن ولی حالا یه تفاوتی رو حس می کردم و اون این که اون منو غافلگیرم کرده بود .. اون با کردن کونم , باعث ورم کسم شده بود .. فقط می خواستم توی آسمون بال بال بزنم بدون این که از افتادن به زمین هراسی داشته باشم .. انگار یه پرنده کوچولویی می خواست از قفس تنم آزاد شه که زیر نافم و روی کسم قرار داشت .. با کف دست محکم زدم روش .. آب کس من با فشار ریخت بیرون .. احساس آرامش و سبکی می کردم ولی بازم دلم می خواست و سنگین بودم .. بازم کونم خارش می کرد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۱۸

ولی این بار اون کیرشو فرو کرد توی کسم . یعنی به همون جایی که تخصص عملیاتی خودش بود .. عیبی نداشت . بذار کسمم بکنه . اون جا هم به خارش افتاده بود . بذار کونم به استراحتی داشته باشه . بیچاره چقدر فعالیت کنه .. اینا رو واسه دلخو شی خودم با خودم زمزمه می کردم . چون خودم بیشتر ازهر کس دیگه ای که تا حالا منو کرده بود می دونستم که چقدر از کون دادن لذت می برم و اصلا ازش سیر نمیشم .. کیر شوهرم تازه جون گرفته بود ..
-عزیزم خوبه همین جوری خوبه ؟
-آره عشق من .. پژی جونم .. همین خوبه .. فقط دوست دارم امشب هر چی می خوای خالی کنی هر قدر می خوای آبتو بریزی اونو خالیش کنی توی کون من .. داخلش خیلی سنگینه . کمبود ویتامین منی داره .. .
شوهرم انگشت شستشو فرو کرد توی کونم و به کردن کسم ادامه داد .
-اووووووفففففف پژمان جونم بکن بکن .. چقدر خوشم میاد ...
-از کدومش ..
-هر دو تا هر دو تا هم از انگشت توی کون و هم از کیر توی کس ..
-آتی آتی .. من که سوختم .. سوختم ..
-نسوز حالا نسوز .. اگه می خوای خالی کنی بکشش بیرون . جای انگشت و شست دستتو عوض می کنی و آبتو هم خالی می کنی توی کونم . امشب کونم آب می خواد و تشنه شه .
شوهرم دیگه شده بود غلام حلقه به گوش من . خوشم میومد از این که هر کاری دلم می خواد می کنم و اونم این جور حرفامو گوش می کنه .. ولی خب دستورات سنگینی بهش نمی دادم . حالا به وقت سکس بود و می دونستم که خودشم لذت می بره دیگه چاره ای نبود .. کیرشو از کسم کشید بیرون و دوباره فرو کرد توی کون ..
پژمان : حالا خوب شد . خیلی می چسبه ..
کیرش هنوز در حال حرکت و پیشروی در کونم بود که همون جا خالی کرد ..
-ای شیطون .. چقدر تو حشری هستی عزیز دلم .. هنوز کیرت جا خوش نکرده آب کیرت رو خالی کردی ..
شوهرم طوری سست شده بود و بدنش می لرزید که واسه چند لحظه ای شک کردم نکنه تا حالا کس دیگه ای جای اون منومی کرده و این اولین بارشه که داره با هام سکس می کنه . چند روز بعد خاله شوهرم ما رو دعوت کرد که واسه شب جمعه ای بریم خونه شون .. همش نگران بودم که نکنه این جبار سر خود راه بیفته بیاد تهرون . هر چند بهش گفته بودم که اگه می خوای بیای قبلش با من هماهنگی کن . حداقل چند روز قبل یا یک هفته قبلش به من بگو .. پسر خاله شوهرم که پست مهمی در سفارت ایران در آلمان داشت به اتفاق زن خارجیش اومد تا یه دو هفته ای رو در ایران بمونن و بر گردن . ازبس توی کله مون فرو رفته بود که هر کی این جور جا ها کار می کنه شپشو و بوگندوست منم فکر کرده بودم که فرشاد خان هم حتما از اون حزب الهی های نون به نرخ روز خوره .. ولی این مرد عجب تیپی بهم زده بود .. زنشم خیلی خوشگل بود .. اسمش بود سوفیا با چشایی به رنگ آبی آسمونی و خیلی هم روشن و جذاب و با یه پیشونی بلند که شاید سنشو بیشتر نشون می داد . هیکل لاغری داشت ولی می دونستم تناسب اندامش خوبه . در حد نرماله .. تا جمعیتو به این صورت دیدم رفتم به یه گوشه ای میکاپمو زیاد کردم و دیگه واسه بر داشتن روسری از سرم از پژمان اجازه هم نگرفتم . آخه جز من کسی نبود که روسری سرش باشه .. دختر خاله های شوهرم و چند تا از فک و فامیلای دیگه هم به همین صورت .. بالاخره خودمو رسوندم به گوشه ای و دور از چشم بقیه میکاپمو بیشتر کردم .. دستی به موهام کشیدم مانتوموهم در آوردم و با اون جینی که پام کرده بودم همون اول نه تنها دل فرشاد خانو بردم بلکه زنشم واسه لحظاتی با حسرت به قالب کون گنده من زل زده بود .. فارسی رو یه نصف و نیمه ای وارد بود .. وقتی واسه لحظاتی از جاش بلند شد و رفت به سمت دستشویی تازه متوجه شدم که چرا شوهرش این جور رفته توی نخ من .. از اون جایی که کون من رو صندلی قرار داشت چاره ای نداشت جز این که به صورتم نگاه کنه . می دونستم که اونم عاشق و شیفته کونم شده . نگاهش نشون می داد از اون مردای کون دزد و کون دوسته .. سوفیا با این که تنه خوبی داشت ولی کونش لاغر نشون می داد .. یه کونی داشت عین کون دختر بچه ها .. حداقل از داخل شلوار که این طور نشون می داد . فکر کنم لختشم زیاد با این چیزی که از رو شلوار دیدم فرقی نمی کرد . نگاه فرشاد طوری بود که حس کردم اگه جنیفر لوپز هم بیاد و کنارم بشینه اون منو قبول می کنه . تازه جنی که چیزی نداره خیلی ها خوش کون تر از اون هستن . الکی اسم در کرده .. حرف و صحبتای الکی و مجلس گرم کنی ادامه داشت .. فرشاد خیلی دلش می خواست به هر صورتی که شده سر صحبتو باهام باز کنه ولی من دیگه به این سادگی ها پا بده نبودم . البته ته دلم که دوست داشتم بهش نشون بدم فرق بین یک کون ایرونی دبش و خالصو با یک کون آلمانی شکننده رو .. ولی هم باید سیاستمو حفظ می کردم و هم این که شرایط مکانی و زمانی و فر هنگی رو می سنجیدم .. خلاصه درسته که سن زیادی ازمون نرفته بود ولی مار خورده افعی شده بودیم ..
پژمان : عزیزم چرا ساکتی حرفی نمی زنی .. من و پسر خاله با هم خاطرات زیادی داریم ...
-ببینم فرشاد خان پارتی داشتن که با این سن تونسته به مقامات بالا برسه ..
پژمان : کله اش پره ..
فرشاد : خواهش میکنم پسر خاله .. بهت تبریک میگم به خاطر داشتن همچین زن زیبا و فهمیده و نجیبی ....
سر در نیاوردم این چه مدل تعریف کردنی بود .. هنوز چهار تا کلام با هم حرف نزده و چهار دقیقه همدیگه رو ندیده این جور داشت ازم تعریف می کرد . ظاهرا می خواست هر طوری شده نشون بده که چقدر ازم خوشش میاد . ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۱۹

حواسم فقط رفته بود پیش پسر خاله خوش تیپ پژمان .. اون با نگاههاش داشت منو می خورد . منم هر وقت از جام پا می شدم می دونستم چیکار کنم . مخصوصا کونمو درست روبروی چشاش و یا جایی قرار می دادم که زاویه دید خوبی نسبت به اون داشته باشه . فکر کنم حال و هوای آلمان رو سرش نشسته بود .. ولی فکر نکنم اون جا هم این قدر هر کی به هر کی بوده باشه که اگه یه مردی از زنی خوشش بیاد همین جور لباشو گرد و غنچه کنه و برای اون بوس بفرسته . اون خیلی ماهرانه این کارو می کرد . یه نگاهی به دور و برش مینداخت و اگه می دید که حواس بقیه پرته واسم بوس می فرستاد . اون از کجا این قدر اعتماد به نفس پیدا کرده که این کارو انجام میده . شاید همون نیرویی که باعث شده من احساس اونو درک کنم همونم سبب شده که اون منو بشناسه .. همه سرشون به کاری گرم بود . پژمان رفته بود دستشویی .. برای لحظاتی گستاخانه بهم نگاه می کرد . طوری که چشم ازم نمی گرفت . سوفیا هم کنارش نشسته بود ..
-آتنا خانوم تا حالا کسی به شما گفته که خیلی زیبا و خوش بدن هستید ؟
وقتی که اینو می گفت نگاههای حریصانه شو به خوبی می دیدم که رو سینه هام زوم شده و تا کناره های باسنم ادامه پیدا می کنه و بر می گرده بالا ..
-نمی دونم فرشاد خان . بعضی ها با نگاهشون این کارو انجام میدن .
-حالا من می خوام هم با نگاه چشمان و هم نگاه دل و هم نگاه زبونم این کارو انجام بدم ..
-طور دیگه ای نمی خواین انجام بدین ؟
با این حرفی که زده بودم پاک از رو رفته بود . داشت فکر می کرد که چی جوابمو بده . نمی دونست که منظورم چیه . راستش من خودمم نمی دونستم و با هدف خاصی این حرفو نزده بودم . می شد هر تعبیری ازش کرد .
-کار دیگه بستگی به صاحب کارش داره و فضای مناسب ..
-فضا و موقعیت ..
فرشاد : شما خیلی زیبا هستید .. زیبا و خواستنی .. راحت افکار آدمو می خونین ..
-مگه مردا فکر هم می کنن؟ البته منظور خاصی نداشتما ..
-می دونم منظورتونو گرفتم . یعنی مردا وقتی یک زن زیبا و خوش اندامو می بینن انگاری دیگه همه چی رو فراموش می کنن ..
-ببینم فرشاد خان سوفیا جون فارسی نمی دونه ؟
-یه چند کلمه ای رو می دونه ولی اون جوری کلماتو در قالب جمله نمی تونه بگنجونه و متوجه مفهومش شه ..
-چه خوب ! که آدم کنار زنش از زیبایی های یک زن دیگه بگه ..
-خوش به حال پسر خاله ام ..
-ببینم اگه پژمان این جور به سوفیا زل بزنه و با نگاهش اونو بخوره تو چیکار می کنی ..
-هیچی تا اون موقع من زن پسر خاله مو خوردم ..
دیگه سعی کردم خیلی خودمونی تر با هاش بر خورد کنم و این قدر از لفظ قلم استفاده نکنم ..
-خیلی زود پسر خاله میشی فرشاد
- پسر خالگی خصلت منه ..مهم اینه که تو دختر خاله بشی ..
-می تونی فرض کنی هستم ..
-می دونی چی فکر می کنم ..
-به چی فکر می کنی
فرشاد : به این که چطوری به چیزی غیر تو فکر کنم ..
-هیچی نگام نکن تا اون هیجانت بخوابه .
-ولی انگاری داری یه انرژی از خودت پخش می کنی که یه توان عجیبی به من میده . فریده خواهر فرشاد و دختر خاله پژمان به حرف اومد و گفت شما دو تا چه تونه همش دارین پچ پچ می کنین ..
-چیه فریده جون خسودیت میشه آتنا خانوم خوش مشرب داره با من گپ می زنه ؟ هر کی داداشتو می بینه ازش خوشش میاد ..همش می خواستم بدونم که این زنی که پسر خاله پژمان انتخاب کرده چه شکلیه ..
فریده : چه شکلیه !
فرشاد : به خودش گفتم تو چرا می خوای بدونی ؟
فریده خندید و گفت پیش شوهرشم می تونی بگی ؟
فرشاد دیگه داشت از دست خواهرش عصبی می شد .
-خب پژمان هم مثل داداشمه . اصلا فریده تو کار دیگه ای نداری ؟ سوفیا بیچاره که حرفی نداره تو همش داری بهم گیر میدی ..
فریده : آخه اون بنده خدا چی می دونه که تو چه جوری داری مخ ..
در این جا حرفشو قطع کرد .. انگاری خواهره می دونست که داداشه اهل مخ زنیه .. ولی تا اون جایی که یادمه از همون اولین باری که کون دادم این من بودم که مخ زنی می کردم . از همون دوران نوجوانی می دونستم مردا به چی فکر می کنن روحیه شون نیازشون چیه و بودن با خیلی از اونا تجربیات منو زیاد کرده بود من و سوفیا و فرشاد رفتیم به حیاط تا گلهای قشنگ داخل باغچه رو ببینیم . وقتی سوفیا کنار اون گلها خم می شد و با لذت نگاهشون می کرد کف دست فرشاد می رفت روی باسنم .. لعنتش می کردم که چرا داره این جوری تحریکم می کنه ..وقتی که نمی تونم به نیازم به خواسته ام برسم چه فایده ای داره ! بازم صدای ضربان قلبمو در مقعد م می شنیدم .. انگاری بازم نبض من در سوراخ کونمم می زد .. هیجان زده شده بودم . کجا ببینمش؟ .. کجا حسش کنم ؟... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 12 از 22:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  21  22  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زنی عاشق آنال سکس


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA