زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۴۰با این که از پشت داشت می کرد توی کسم ولی طوری حال می کردم که انگار از جلو داره منو می کنه . زبونمو در آورده میون لبام می گردوندم . با این فانتزی که این حس کلفت رو تا دقایقی دیگه توی کونم حس می کنم . -آخخخخخخخخخ جباااااااااارررررر جبااااااااااارررررررر با پنجه هات فشارش بگیر .. کف دستاتو بنداز روی کون من ... حال کن ... زود باش ..جبار رو گیجش کرده بودم . از این که زنی به جای تحمل درد , زیر کیرش حشری باشه و اونو سر حالش کنه خیلی خوشش میومد . باورش نمی شد که من تا این حد شور و حال داشته باشم . در حالی که اون نمی دونست که آتنا به این سادگی آتنا نشده. از همون روز اول تلاش کرده . همت داشته . از کون دادن نترسیده .. آره می خواستم به جبار بگم که کون دادن شجاعت می خواد همت می خواد . البته مردا که بیشتراشون از کون دادن بدشون میاد ... شمع خشک توی کون من منو راضی نمی کرد ولی برای مقدمه بد نیود . -آخخخخخخخخ جبار اون دفعه هم بهت گفتم بازم بهت میگم کاش دو تا کیر داشتی . همیشه دو تا کیر با هات بود که هر وقتی مثل حالا می کردی توی کسم یکی دیگه رو هم بکنی توی کونم . بعد که از کس کردنم خسته شدی دو تایی رو بکنی توی کونم . جبار عین پلنگ می غرید . حس کردم که دیگه حالیش نیست که من چی داره میگم ولی همون جوری که خواسته بودم پنجه هاشو انداخته بود به دو. طرف کونم و داشت بهم حال می داد . با یه دنیا لذت داشت بهم می گفت که منو می خواد . منو دوست داره . از یه سبک جدید هم استفاده کرده بود .. داشتم به این فکر می کردم که اگه دو تا کف دستشو بمالونه به دو تا قاچ کونم اون وقت شمع چه جوری بره توی کونم که دیدم با یه دست این کارو انجام داد . یه دستشو گذاشته بود روی کونم و مرتب می زد به اون .. به چپ .. به راست .. به سینه هام . -نههههههههه جبار جبار .. تو که همش داری لذت پخش می کنی .. اوووووووفففففف کسسسسسم کونننننننننم طاقت نداره ... آخخخخخخخخخ جبار جبار ..جبار .. کونم کیر می خواد .. کیر می خواد .. حس می کردم که جبار بی اندازه حشری شده ... نفس زدنهای اون و سکوتش ... هر حرکتشو با تمام احساس و هوسش انجام می داد . از پنجه ای که روی کونم انداخته بود گرفته تا شمعی که فرو کرده بود توی کونم و تا اون کیری که کرده بود توی کسم و از بیرون کشیدن و دوباره فروکردن اون بی نهایت لذت می بردم . جبار با لذت داشت منو می گایید و این مهم ترین چیزیه که یک زن در سکس خواستار اونه . این که بدونه برای مردش خیلی خواستنیه و با دونستن این می تونه به آرامش و لذت زیادی برسه . -وااااااااییییییییی جبار .. زود باش .. زود باش .. قلبم .. قلبم ... دستتو بذار رو سینه ام . بشنو صدای تپش قلبمو .. یه جوری می زنه . خیلی نا منظم شده .... فقط می خواد که زود تر آب کسمو بیاری .. زود باش جبار خیلی سنگینم . جبار شمع رو به حال خود رها کرد و دو دستی به سینه هام چسبید و با یه حرکت رو به جلو طوری به کسم ضربه زد که هر لحظه بیشتر حس می کردم که دارم ار گاسم می شم ولی نمی دونم چرا آب کسم در حال نار کردن بود . -اوووووووووویییییییی جبار .. جبار من دارم می میرم .. می میرم .. وووووووویییییی کونم داغ شده منتظره ... اون شمعی که توی کونمه هم داغ کرده ... داره آتیش می گیره اگه تو روشنش نکنی اون خودش روشن میشه ... با این جور حرف زدنای خودم .. بیشتر حالی به حالی می شدم ... لحظه به لحظه به ار گاسم نزدیک ونزدیک ترمی شدم . دیگه رسیده بودم به آخرای خط .. ولی آخر خطی که شروع یک خط دیگه و یک راه دیگه بود ..-وووووویییییییی ویییییییییی می بینی ؟ ! تمام تنم داره می لرزه .. می لرزه .. داره می ریزه .. داره میاد . آبم داره می ریزه .. داره میاد .. جوووووووووون کسسسسسسم کوننننننننننم .. می خاره .. می خاره . تو که می دونی کونم چقدر می خاره باید با همین کیر خودت خارششو بگیری .جبار : آههههههههه آهههههههههه ... و حالا صدای ضربات کیر جبار بود که بر کس من وارد می شد .. حالا این چند ضربه آخرشو بدون کنترل و بی رحمانه بر کسم وارد می کرد .. ولی لذت می بردم .. یک , دو , سه , ..تا ده تا هم رسید انفجار کیر جبار در کس من و پاشوندن گلوله های آب ...-آخخخخخخخخخخ جبار جبار تشنه ام .. بازم می خوام . تو از کجا می دونی که من همین جور تشنه ام و می خوام . کیرشو کشید بیرون ...-جبار ! زود باش .. زود باش .. نذار آبت بریزه زمین .. همه رو بفرست بره توی کون و سوراخ کونم .. زود باش این شمعو روشنش کنم . من هنوز هوس دارم الان بهترین موقع کون دادن من و کون کردن توست . می خوام اشک سوزان شمعو قطره قطره بریزی روی کون من .. بذار شمع شاهد فرو رفتن کیرت توی کون من باشه و حسرت کون منو بخوره .. تازه خوب سیرش نکردم . کون من مال کیرته .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۴۱خودمو طوری تنظیم کردم که کنار آینه قرار بگیرم و بتونم خودمو ببینم . هر چند می تونستم سرمو بر گردونم -جبار می خوام به من حال بدی . طوری داغم کنی که اگه چند روز نبینمت خودم راه بیفتم و بیام طرفای تو . بیام به شهر تو و بگم که حالمو جا بیاری . به من حس بدی .. نفس بدی ..کف دستشو روی کسم کشید و شستشو به آرومی فرو کرد توی کونم . این کارش به من لذت عجیبی داد ..-نترس .. چرا این جوری می کنی . شستتو تا آخر بکنش توی کون من . تو الان باید کیر به اون گندگی خودت رو فرو کنی توی کون من . نترس .. انگشتش هم خیلی کلفت به نظر می رسید . ..-می خوام یه حس داغ از یه شمع داغ داشته باشم . با هر قطره ای دریای وجود من بلرزه .. داد بزنه و کیرت رو بخواد .جبار دستشو روی کیرش کشید و اونو صافش کرد . . شمع روشنو در یه ارتفاع معینی بالای کونم نگه داشته و با یه دست دیگه اش با کمر و سینه ها و با سنم ور می رفت . لبه های کسم ورم کرده بود . با این که چند دقیقه پیش ار گاسم شده بودم ولی فکر نمی کردم تا به این حد به هیجان بیام . انگار جبار عمری رو این کاره بوده باشه . خیلی آروم و با ملایمت دستشو بالا نگه داشته و قطره قطره اشک شمع رو می ریخت روی کونم .. با این که در آینه هم می شد این صحنه رو دید ولی سرمو بر گردوندم تا صحنه رو کاملا طبیعی ببینم .. دوست داشتم این قطرات منو بسوزونه . قطرات شمع روی کون من سفت شده بودند . چقدر از تماشای کون بر جسته خودم لذت می بردم . کیر جبار سر به هوا شده بود .. پا هامو باز ترش کردم تا جبار سوراخ کون منو بهتر ببینه و هوسش بیشتر شه . جبار واسه چند لحظه ای شمع رو به صورت عمودتر روی کونم نگه داشت در این حالت حس کردم که قطرات کمی داغ تر شده .. با هر قطره ای که رو کونم چکه می کرد یه احساس لذت و یه نیاز موجی شکلی در کس و کونم راه میفتاد . لبامو گرد کرده با یه نگاه ملتمسانه کیر جبار رو زیر نظر داشتم . با این که کشته مرده کیر بودم ولی دوست داشتم که این لحظه و حاشیه جذاب اون بیشتر طول بکشه ..-جبار بگو چه حسی داری .. -دوست دارم کونتو با همه اثراتش بخورم . کون شمعی تو رو ..-بریز بریز جبار بازم بریز . می خوام بسوزم .. شاید زیاد داغ نباشه ولی من خودم از درون داغم کونم داره می سوزه . آتیشه . دلم می خواد کیرت رو بکشی به همه جاش .. حالا شمع رو ببر جلو تر .. بریزش رو کمرم .. آخخخخخخخ ... عزیزم .. کف دستت چه خوب کارشو وارده .با کف دست پهنش کس و کونمو در چنگش گرفت . و با یه دست دیگه به خوبی شمعو رو بدنم نگه داشته بود ..-اوووووهههههههه جبار سوختم سوختم ... -داغه ؟ تو رو می سوزونه ؟-اووووووفففففف اصلا حالیم نیست . من نمی دونم از چی دارم می سوزم . آتیش گرفتم .. من از درون دارم می سوزم از هوس دارم می سوزم . ووووویییییی کونم .. کونم .. ببین چقدر آتیشه ..جبار با همون حالت لب و دهنشو گذاشته بود روی کونم و کون منو لیس می زد . -آخخخخخخ خیلی خوشم میاد .. کوننننننننم کونننننننم .. آخ داره به کیرت فکر می کنه . که چه جوری مستش کرده .. جبار بیا این طرف سمت من . روبروی من . در جهت مخالف من . کیرت رو فرو کن توی دهنم و اشک شمع رو از این سمت بریز روی کونم . می خوام رنگ کونم تغییر کنه . نترس لاغر نمیشه . آب نمیشه .. ببین چه جوری این شمع داره واسه کون من گریه می کنه ؟ جبار : غلط می کنه ... دست چپشو گذاشت رو کیرش و گفت این شمع کلفته که مجوز فرو رفتن توی کونت رو داره و حقشه که تو رو داشته باشه . بذاراون هر چی گریه می کنه بکنه . بذار کون داغ تو رو ببینه و در داغ فراق اون بسوزه . -جبار جبار .. عزیزم چه حرفای هوس انگیزی می زنی !جوووووووون .. اون روبروی من ایستاده بود و کیرشو فرو کرده بود توی دهنم .. دیگه سرمو نمی تونستم بر گردونم و کونمو ببینم . ولی کف دست جبارو حس می کردم و از توی آینه شاهد اون بودم که چه جوری شمع رو روی کونم نگه داشته و با فاصله دو نه به دونه اون اشکهای هوسو می ریزه روی کونم . داغ شده بودم . اون کیری که بایستی می رفت توی کونم بود توی دهنم . حالت جبار .. و شور و شوق اون منو بر سر شوق آورده بود .. خودشو خیلی خم کرد تا کف دستشو راحت تر به چاک کونم برسونه .. این جوری کیرش طوری توی دهن من مچاله شد که حس کردم نفسم نمیاد ولی لذت می بردم وقتی که با سوراخ کونم بازی می کرد حس می کردم که کونم ورم کرده .. کونم یه حالت گر گرفته پیدا کرده بود .. حس کردم که وقتی موم آب شده شمع می ریزه روش دیگه حسی ندارم . ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۴۲کیر جبار بود توی دهنم و من از آینه که به چهره اش نگاه می کردم چشاشو بسته بود و شمعو به طرف من گرفته بالای کون نگه داشته بود . یه لحظه دهنمو از رو کیر بر داشتم -ببینم تو حواست هست؟ مراقبی که کار دست ندی . این جوری که خمار شدی و داری از حال میری . من نمی دونم داری چیکار می کنی . -اوووووووووفففففففف ... آتنا .. آتنا ..یه نگاه به کون گنده خودم کافی بود که بیش از اونی که انتظارشو داشتم به هیجان بیام . -آخخخخخخخخخ جبار دلم می خواد به این حرکاتت ادامه بدی و ولم نکنی . همین جور منو در اختیارت داشته باشی . دست از سرم بر نداری . آخخخخخخخخخخخ خواهش می کنم .. چقدر کونمو نازش کردی . انگار برف روی کو نم نشسته .. ولی برف واقعی وقتی می شینه که تو آب کیرت رو پخشش کنی روی کون من . و خیلی بهش حال بدی ..-آتنا .. عزیزم . من مست مستم . -فقط آتیش رو نندازی روی من . به اندازه کافی آتیشم دادی . فقط یه جوری منو نسوزون که قابل در مان نباشه .. همچنان از تماشای کون خودم لذت می بردم و هر لحظه منتظر حرکت تازه ای بودم که با یه تنوع خاص بتونم لحظه های خوشی رو در کنار جبار داشته باشم . جووووووون از این خوش تر نمی شد . می تونستم لحظه های شادی رو با اون داشته باشم . نمی تونستم اونو فراموش کنم . کسم ورم کرده بود . واااااایییییی چقدر درشت شده بود . لبه هاش ورم کرده بود . ولی کون من کیر می خواست این هیجان رو در کونم حس می کردم . یک بار دیگه کیرشو گذاشت توی دهنم . یه قسمت از کیر که بود توی دهنم و یه قسمت اون که مونده بود بیرون چه تنه کلفتی داشت ! چی می شد اگه این کیر سیاه و کلفت و بادمجونی تماما می رفت توی کون من ! به درک که کون گشاد می شدم . اون وقت دیگه همیشه می رفتم دنبال کیر کلفت ها . کم نیستند جوونایی که به دیدن من به هیجان بیان و طالب من باشن . بازم دهنمو جداکردم .-جبار حالا دیگه بیا از این طرف . من به اندازه کافی از حرارت شمع و دستای تو استفاده کردم . حالا کمی خوام که با کیر تو حال کنم . کونم دیگه طاقت نداره . نشون بده که هنوزم همون جبار پر هیجانی .راستش تا حالا هم نشون داده بود در فانتزی های خودم می دیدم که اون کیر تا ته رفته توی کونم و به آرومی میاد بیرون و دوباره میره توی کون . چی می شد که ساخت بدنی ما خانوما به گونه ای بود که این جور کیر ها رو تا ته می تونستیم توی کونمون جا بدیم . اون وقت می تونستیم احساس خوشبختی و آرامش کنیم .. کون تشنه من سبب شده بود که در حال ساک زدن چند بار کیر جبار رو از دهنم در بیارم . اونم از پشت دو تا دستاشو گذاشته بود رو دو تا قاچ من و کون گوشتی منو از دو طرف بازشون می کرد . خوشم میومد خیلی .. خیلی .. حالا دیگه کیرش توی دهنم نبود . و تمام قالبشو می دیدم که چگونه واسه من تیز شده . یه حالت سرخ شده هم پیدا کرده بود . دستمو گذاشتم دور کیرش و گفتم جبار این چقدر داغه . وقتی بره توی کون من آتیش میده ..-حساب اینو هم بکن که خودشم آتیش می گیره . دو تایی با هم می سوزن . اومد سمت من .. شمعو گذاشت به یه کناری .. بازم با کف دست پهنش چند بار به کون و کس من زد و کس رو حسابی مالشش داد و داغش کرد . یه قوطی کرم هم بغل دستش بود . اونو مالوند به کیرش . سرمو که بر گردوندم دیدم به چه غلظتی شدیدی کیرشو کرم مالی کرده .. در عوض تا می تونست روی سوراخ کون من خالی کرد . یعنی کرم ریخت و مالشش داد تا مقعد من نرم شه .-جبار جون من که تازه کار نیستم و ما با هم که غریبه نیستیم .. همین جوریش هم تحمل می کردم . -فدای اون تحملت بشم آتنا جون من . بالاخره کیر کلفت جبار به سوراخ کون من چسبید . لحظات انتظار به سر اومد . بازم دلم داشت از جاش در میومد .. به نظرم اومد این بار از آهن هم سخت تر نشون میده . این تازه سر کیرش بود که به کونم فشار می آورد . اگه تنه اش رو حس می کردم اون دیگه چی بود و چی می شد !-دوستت دارم . آتنا می خوامت . دلم می خواد تو رو بگیرم و با خودم ببرم . این جوری سیر نمیشم . سیر نمیشم .. -بذار .. بذار توی کونم و از این حرفا نزن . هر وقت اراده کنی می تونی منو داشته باشی . ولی این که بخوای منو با خودت ببری شرایط جور نیست . فعلا همینو داشته باش که از همه چی با حال تره ..-راست گفتی ..با این که محلول بی حس کننده زده بودم ولی در ابتدا کمی احساس درد می کردم . سر کیر فقط به مقعد که فشار نمی آورد . کونم از بس تپل و چاقالو بود که فشار کیر روی کناره های کون و کپل من هم نشسته بود . سر کیر جبار رو توی کونم حس می کردم . بی اختیار از خوشحالی فریادی کشیدم .. -اوخ جوووووووون اوخ جووووووووون .. رفت ررررررررفت .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۴۳جبار هیجان زده شده بود . -واااااااییییییییی دختر تو چرا این قدر هیجان زده ای ؟! همین کارا رو می کنی که دوستت دارم . عاشقتم . دلم می خواد تو رو همیشه با خودم داشته باشم . به من روحیه میدی . انرژی میدی . همین کارا رو می کنی که من دلم نمیاد ازت دل بکنم . می دونی تو اصلا فیلم هم بازی نمی کنی . وقتی کیر میره توی کونت یه نوری تو صورتت می بینم که انگاری دنیا رو بهت داده باشن . پوست تمام بدنت می لرزه . انگار یه نور و سفیدی خاصی پیدا می کنه . خون به همه جای بدنت می رسه . -آخخخخخخخخخ جبار چه تشبیه قشنگی می کنی ! اگه منو دوست داری یه فشار کوچولوی دیگه هم بیار دلم می خواد حرکت کیرت رو حس کنم . حس کنم که توی کونم جا گرفته . بیشتر باور کنم کیرت رو . جووووووون دارم می سوزم . داره آتیشم میده . دستات رو دوتا قاچای کونم کار کنه .. هر چند کونم و کپلم و روی پوستش همه مومی شده بود .. و وقتی که دستشو روش می کشید موم های خشک شده ای بود که به اطراف می ریخت ولی لذت می داد . دوست داشتم که اگه فرصت شه دوباره اون قطرات شمع رو بریزه روی تنم و بازم به من حال بده . لذت بده . من حال کنم . -آههههههههه جبار .نههههههه .. می تونستم کیرشو به خوبی حس کنم . با این که بی حسی زده بودم . ولی این بی حسی فقط می تونست تا حدود زیادی جلوی درد رو بگیره -وووووووویییییی جبار یه خورده بگرد . من می خوام کیرت رو ببینم که چه جوری رفته توی کونم . یه زاویه دیدی نسبت به اون داشته باشم . چه لحظات خوش و شیرینی . من این لحظه ها رو با هیچی عوض نمی کنم . اوووووووخخخخخخخخ کونم .. کونم -کست چقدر ورم کرده ! داره از کست هم آتیش می پاره ..-بپرس از کیرت که چرا این جووری شده . کیرت که فقط کونمو آتیش نمیکنه اون داره تمام بدنمو آتیش می کنه . وااااااایییییی چه لحظات خوشی ! شوهرم شوهرم .. شوهرم .. اصلا فکرشو نمی کردم که بتونم خیانت کنم و این قدر لذت ببرم . ولی من از اون زنایی نبودم که با خیانت به شوهرم دیگه اونو دوست نداشته باشم . عاشق اون بودم و بهش احترام می ذاشتم حالا دوست داشتم به نحوی تامین باشم و خودمو با دیگران تکمیل می کردم و این به هیچ وجه از احترامی که نسبت به شوهرم پژمان داشتم کم نمی کرد . برای لحظاتی حس کردم که جبار داره فشار بیشتری به کیرش میاره . من اینو با تمام وجودم حس می کردم . -جوووووووووون بکن .. بکن .. اوووووووففففففف . جبار .. -آتنا .. این جوری که من دارم می کنمت می ترسم که جر بخوری..-من جر بخور نیستم . کیرت منو ساخته . کسی که با یک بار کیر خوردن تو چیزیش نشه پس بدون که بازم چیزیش نمیشه . ولی امروز این کیر یه کلفتی خاصی پیدا کرده . جبار در حالی که پشت گردن و شونه های منو غرق بوسه کرده بود گفت -عزیز دلم تو هم امروز کونت یه بر جستگی خاصی پیدا کرده که نمی دونم اسمشو چی بذارم .خنده ام گرفت و گفتم این دیگه اسم خاصی نمی خواد . می تونی بهش بگی تپه زندگی . -و من دوست دارم همیشه بر روی این تپه زندگی کنم , لذت ببرم , حال کنم . تو مال من باشی .. -خیلی زرنگی جبار . با این حرفای قشنگت منو نرم می کنی. همه جای بدنمو نرم می کنی . حتی کونمم نرم میشه . دوستت دارم . با این که کمتر دردم می گرفت ولی فشار کیر روداخل کونم حس میکردم که جبارچه جوری داره به اون کیر کلفت فشار میاره تا اونو بازم بفرسته جلو تر . دو تایی مون یه پهلو کردیم تا بتونیم صحنه سکس رو بهتر ببینیم . و لذت ببریم . چه صحنه ای شده بود باورم نمی شد . خوب به آینه و هیکل خودمون که دقت کردم متوجه شدم که این از بزرگ نمایی آینه نیست . این اندازه طبیعی کون وکیرماست که اون جا رو به آتیش کشیده . نمی دونستم این کلفتی رو به چی تشبیه کنم . اگه من این صحنه رو در یه فیلمی می دیدم بدون تردید اون قدر به وجد میومدم که خود ارضایی می کردم . همین حالاشم به دیدن این کیر کلفتی که داشت مقعد مو می ترکوند هیجان زده شده و حشری تر شده بودم .-آخخخخخخخخخخ جبار جبار تو معجزه می کنی . -ولی به پای معجزه ای که تو می کنی نمی رسه آتنا .. دو تایی مون غرق لحظه های هوس و سوختن بودیم . ما هوسمونو در قالب حرکات و کلمات نشون می دادیم. یک بار دیگه به سینه هام چسبید . به هر جا که دست می زد جز لذت چیز دیگه ای رو حس نمی کردم . با دستای اون حس می کردم که سیلی در بدنم راه افتاده . ولی هنوز تا ار گاسم راه داشتم ..... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۴۴جبار همچنان داشت باهام حال می کرد و به طرز شگفت انگیزی حال می داد . نمی دونستم دیگه بهش چی بگم . ازش چی بخوام . اون به طور خود کار و اتوماتیک هر کاری رو که من دوست داشتم انجام می داد . جیغ و دادمو در آورده بود . ولی من فقط به اون کیر قلنبه شده ای فکر می کردم که رفته بود توی کونم . با این که یه پهلو کرده بودم تا از آینه شاهد کیری باشم که رفته توی کون من ولی بازم اون جوری که دوست داشتم نمی شد . من دوست داشتم اون شروع گایش خودمو می دیدم . -اوووووووفففففففف جبار جبار عزیزم .. عشق من بگو بگو چقدر از کیرت رو کردی نوی کون من .. بگو .. بازم بکن ..جبار هیجان زده و نفش نفش زنان گفت-آتنا عزیزم .. بالاخره یه قسمتی رفت دیگه . دوست داری که بیشتر بکنم ولی نمیشه .. نمیشه . اگه این کار رو بکنم خیلی خطر ناکه ممکنه زخمی و خونی شی و نشه دیگه کاریش کرد . نشه دیگه جلو شو گرفت . خواهش می کنم .. از من نخواه بیشتر فشار بدم . فکر کنم نصف کیرم توی کونت باشه .-اوووووووخخخخخخخخ مطمئنی که نصف اون رفته ؟ -حالا تو چه اصراری داری ؟ مگه می خوای رکورد بزنی ؟ -آخخخخخخخخخ دارم لذت می برم . چقدر کلفت شده .. خودم کونمو جرکت می دادم . با حرکت کونم اون قسمت از کیرش که بیرون مونده بود به دو طرف انتهای برش کونم می خورد و لذت عجیبی رو بهم می داد ..-وووووویییییییی داغه داغه .. دارم می سوزم .. چیه این .. آتیشه آتیشه . می خوام همین جور منو بسوزونه .. جبار سرشو خم کرده نوک سینه منو گذاشت توی دهنش و یه سینه دیگه منو هم اسیر پنجه هاش کرده بود . -واااااااایییییییییی پسر تو شدی اژدهای هوس .. بکن .. بکن ...گیجش کرده بودم . مثل همیشه . نمی دونست چیکار کنه . شاید به خاطر همین هیجان بخشی ها بود که دوستم داشت و نمی تونست که از من دل بکنه . حالا اون در یه حرکت تخصصی کف دستشو گذاشت روی کسم ..-آههههههههه نههههههههه نهههههههه جبار جبار .. کسم داره می ترکه . انگاری داره وا میره .. داره باز میشه و میفته بیرون .. وووووووویییییییی نگاش کن چه سرخ شده !-راست میگی آتنا .. کست رو هیچوقت این جور بریان ندیدم . تو مثل تسبیح شاه مقصود شدی .. هر چی بیشتر بهت دست می زنم براق تر میشی . هر چی بیشتر بهت حال میدم و می کنمت حشری تر میشی و بیشتر هوس کیر می کنی .. -می دونی چرا ؟ می دونی ؟ واسه اینه که من طعم لذت رو می چشم . کونم مزه کیر رو می گیره .. کس منم حال می کنه ..دستامو گذاشتم رو دو تا قاچای کونم و یه حرکت رو به بالا انجام دادم طوری که با این حرکت کمی دردم گرفت ولی کون و کپل خودمو به طرف بالا داده و گفتم اینه .. اینه که داره حال می کنه . لذت می بره .. با یه دنیا عشق و حال اومده سراغ تو و تو داری اونو گرمش می کنی تا هوس رو به همه جای بدنم برسونه . این داره حال می کنه .. همین کیری رو که فرو کردی توی این سوراخ داره مست مستم می کنه .. می خوام مست باشم .. فارغ از هر چه هست باشم .. فقط تو .. فقط تو و این کیر تو .. جبار چند بار رفت حرف بزنه ولی مگه آتنای کونی و هوسباز به اون اجازه می داد ؟ با این حال برای لحظاتی گذاشتم که اون حرفشو بزنه . خودشو خالی کنه .-آتنا . من برای این کون هر کاری می کنم .. -برای این کون ؟-نه برای صاحب این کون .. من نمی تونم بدون تو باشم .. می خوامش .. می خوامش .. می خوام ببوسمش .. بکشم بیرون اونو لیس بزنم . اگه بشه اونو میکش بزنم . بخورم . بهت نشون بدم که چقدر دوستش دارم . چقدر دوستت دارم . دارم از حال میرم . داره آب میشه تمام تنم .. ..جبار نفس نفس زنان همین جور پشت سر هم حرف می زد . طوری که حس کردم داره به این فکر می کنه که اگه این حرفا رو بر زبون نیاره ممکنه از یادش بره . -دوستت دارم آتنا .. عزیزم .. همه چیز من ..-بگو بگو .. جبار .. منم دارم حال می کنم از این جور حرفای تو و کردن تو .. چه حس گرم و نرم و لطیفیه که این جوری داری کون منو می کنی . واااااااااایییییییی ولم نکن .. نکن .. آخخخخخخخخخخ عزیزم .. اون کیر کلفت و تک و یه دونه ات رو بازم فشارش بده به طرف جلو . حس می کنم یه سانت دیگه هم جا داشته باشه . من خلاصی اونو کمی جلو تر حس می کنم ..-تو از کجا می دونی ؟ می خواستم بهش بگم که از بس کون دادم استاد شدم یعنی خیلی دوست داشتم این حرفو بزنم ولی دیگه گفتن این مطلب دیوونگی بود . جبار یه فشاری به کیرش آورد .. -آخخخخخخخ دیدی .. دیدی که جا داشت! حالا چند تکون به کونم دادم و کیرش رو دیگه مچاله کردم ....ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۴۵کونم دیگه به کیرش عادت کرده بود . شده بودم مثل یک ورزشکاری که رکورد بالازده .. مثل وزنه بر داری که وزنه های سنگینی بلند کرده و بلند کردن وزنه های سبک تر براش خیلی راحت تره . کف دستشو مرتب می زد به کسم و جیغمو در می آورد .-آخخخخخخخ پسر .. تو چقدر هاتی .. خیلی .. سرمو بر می گردوندم عقب , یه نگاه به کون گنده ام می کردم و یه نگاه به قسمتی از کیرش که بیرون مونده بود و به چشای حریص جبار که با اون چشاش داشت اون کونو می خورد . گردش و چرخش کونم ادامه داشت .. جباریه دستشو گذاشت دور کمرم و در همون حال منو کمی بالاتر آورد .-نکن کمرت درد می گیره .. کونم دردش گرفته بود ولی وقتی که خودشو تنظیم کرد دیگه داشتم حال می کردم . حس خوبی داشتم . یه حس داغ هوس آلوده ای که انگاری نمی خواست خنک شه . خیلی باید مراقب می بودم . داشتم به اون عادت می کردم . من اگه می خواستم غرق چیزی شم بالاخره خودمو رسوا می کردم . دوست داشتم سوراخ کونم به اندازه ای گشاد شه که بتونه کیر کلفت رو به راحتی تحمل کرده لذت ببره . اون حالا ماهرانه و رو هوا داشت قدرت کیرشو به رخ کونم می کشید . اون نصفه ای رو که کرده بود توی کونم به راحتی عقب می کشید و دوباره اونو فرو می کرد توی کونم . پس از چند بار حرکات رفت و بر گشتی منو به روی شکم و دمر انداخت روی تخت و بدون این که کیرشو در بیاره و بهم فشار بیاره کیرشو در همون حال می ذاشت توی کونم و می کشید بیرون . نه اون از کون کردن سیر می شد و نه من از کون دادن . -آخخخخخخخخ کونم کونم ...-آتنا تو دختری از سرزمین عجایب هستی . بزرگترین شانس زندگی منی . هیچوقت فکر نمی کردم که یه روزی یه خوراکی واسه کیرم پیداشه که نه من از خوردنش سیر شم و نه اون از خورده شدن .. حرف جالبی زده بود طوری که خیلی خنده ام گرفت ولی حال می کردم .. کف دستشو گذاشته بود زیر تنم و لاپام .. بازم به روی کسم چنگ انداخته با لبه های دو طرفش ور می رفت ...طوری شده بودم که برای لحظاتی نمی دونستم کجام . فقط می دونستم که خیلی خوشم میاد .. فقط می دونستم که سینه هام داره می ترکه . کسم طوری ورم کرده که لبه هاش کلفت تر نشون می داد و چوچوله های تاج خروسی من سرشون به طرف بیرون خم شده بود .. همه جا رو گردون می دیدم . دنیا داشت دور سرم می گشت . حتی اسم خودمو از یاد برده بودم .. نمی تونستم به هیچی فکر کنم . فقط به همون کیری فکر می کردم که داشت به کونم حال می داد و شایدم اگه بگم اسم خیلی از آلات جنسی رو هم از یاد برده بودم دروغ نگفتم .. نمی دونم چرا اسم جبارو فراموش نکرده بودم . شایدم این یه نوع غریزه شده بود برای این که حس شهوت آلودانه خودمو نشون بدم .. بگم که چقدر دارم از تماس با کیر اون حال می کنم .. -وااااااااییییییی جبار . جبار کوننننننننم کوننننننننننم کسسسسسسسسم .. داره می ترکه .. داره می ترکه .. ولش نکن .. ولش نکن .. داشته باش .. همه جامو داشته باش . اوووووووففففففف ..مردم .اون کف دستشو از زیر بدن و از روی کسم بر نداشت . در عوض پنجه و کف یه دست دیگه شو درست گذاشت وسط کونم . طوری که شکاف و درز وسط کون هم اون وسط قرار گرفت . یعنی قسمتی از هر دو برش کون منو در یه کف دستش قرار داد و همراه با گاییدن من و بازی با کس , طوری با همون کف دستش به کونم چنگ انداخته و اونو تحت نفوذش در آورده بود که دلم می خواست تا آخر دنیا به همون صورت می موندم .. چرخش چشام بیشتر شده بود . اینو به خوبی حس می کردم . مثل آدمای بیهوش و شایدم برزخی ها شده بودم . اون لوله کلفت همچنان می رفت توی کونم و بر می گشت و من از فرار لحظه ها می ترسیدم . می ترسیدم زمان یه جا وایسه و دیگه من به آخر خط برسم و اون وقت همش در انتظار این باشم که کی لحظه ای می رسه که من یک بار دیگه زیر کیر کلفت و سیاه جبار باشم .. هرچی با کف دستش بیشتر به کونم فشار می آورد بیشتر خوشم میومد . بهم لذت می داد .. خودم می دونستم که سرعت حرکتم زیاد شده . دیگه نمی تونستم یه جا بند شم .. کسم مثل ادرار آبشو پخش کرد .. اون آب رو دستای جبار ریخت و اونم با لذت انگشتاشو به دهنش رسوند و دونه به دونه میکشون می زد . -آخخخخخخخخ جبار .. جبار ..منو بکن .. بکن ..-آتنا اگه دوست داری تمومش کنم .. تمومش کنم .. -نمی دونم .. فکرم کار نمی کنه . نمی تونم فکر کنم .. نمی دونم کی هستم جبار .. اگه تو اسممو نمی بردی حتی نمی دونستم اسمم چیه ... اون حالا دو دستی به کونم چنگ انداخته بود .. چند بار با فشار کیرشو به سمت عقب برد و با یه حرکت رو به جلو هم خودش حال می کرد و هم به من حال می داد .. یه لحظه حس کردم که همین جور داره آب گرمشو توی کونم خالی می کنه چه خبر بود ! بازم منو به یاد کیر اسب توی فیلمهای سکسی سکس اسب و زن انداخته بود که اسبه به اندازه پنج شش تا آدم آب داشت .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۴۶خیلی می چسبید که بعد از ار گاسم این جور حال کنم و این جور آب کیر جبار اونم به این حجم بره توی کون من .. هم احساس سنگینی می کردم و هم سبکی . جبار حالا کیرشو خیلی نر متر توی کونم حرکت می داد . از گاییده شدن کونم به اوج لذت رسیده بودم .-ولم نکن . همین جوری بکن .حس می کردم ریزش و بر گشت قسمتی از منی های جبار رو به بیرون کسم . ولی دوست داشتم همین جور ادامه بده . من سیر بشو نبودم . نمی خواستم سیر شم . من تا صبح توی بغل اون بودم . یکی از خوبی ها و خصلت های من این بود که در اون لحظاتی که با مردی بودم میتونستم تمام وجودمو متعلق به اون مرد بدونم و به اون لذت بدم . طوری که اون مرد حس کنه که تنها مرد زندگی منه و من خودمم از اون لذت ببرم . و حالا جبار چنین حالتی داشت . زندگی شیرین و لذت بخش با خوش استیل ترین کیری که تا کنون دیده بودم . جبار هم دیگه می دونست که من ازچی خوشم میاد و چی سر حال ترم می کنه . در حال فرو کردن کیرش به کون خیس خورده من همچنان دستاش رو دو تا قاچای کون من کار می کرد و اونا رو از این سمت به اون سمت حرکتش می داد . -آخخخخخخخخخ عزیزم عزیزم ... فدات شم . حالا دیگه تو خیلی خوب می دونی که چه جوری به آتنای خودت لذت بدی . می دونی که چه جوری سر حالم کنی .-هر کاری کنم به اون اندازه ای نیست که تو سر حالم می کنی . تو منو وادارم کردی که دو هزار کیلومتر واسه تو پا شم بیام ... در حالی که تا اون جایی که یادمه من دو کیلومتر هم واسه کسی تکون نخوردم . تو بگو دویست متر ..-آخخخخخخخخ جبار جبار .. بکن .. بکن .. بازم بکن .. کون منو بکن خوشم میاد که این جوری منو دوست داری و عشق خودت رو نشون میدی . دوستت دارم .. دوستت دارم . کاش فقط یه امشب نبود .. کاش بازم می تونستیم بیشتر با هم باشیم .-اون دیگه بسته به خودته . راستش من برای فر داشب هم می تونم بمونم .. -واااااااییییییی وااااااااییییییی اوخ جون .. اوخ جون .. فدات شم .. چه خبر خوبی جبار ! پس با این حساب من برای فر داشب هم باید همراه بیمار باشم . بازم باید بیام به بیمارستان مراقب دوستم باشم .. اوخ جون .. -برای خونه که مسئله ای نداری ..-نه شوهرم به من اعتماد داره . اون می دونه که من بهش خیانت نمی کنم . اصلا به این چیزا فکر نمی کنه .جبار دستشو گذاشته بود رو شکمش که فشار خنده هاش حرکات اضافه ای رو در کونم به وجود نیاره .. خنده اش گرفته بود از این که گفته بودم شوهرم به من اعتماد داره . ولی واقعا من شوهرمو دوست داشتم . بهش احترام می ذاشتم . حالا این دلیل نمیشه که من جسممو در اختیار مرد دیگه ای گذاشتم که به من لذت میده سر حالم می کنه و به من روحیه میده تا بتونم با زندگی کنار بیام . اتفاقا به نفع خود پژمان هم هست که من این جور سر حال باشم .. جبار یه چند دقیقه دیگه هم مشغول بود و دیگه تصمیم گرفتیم برای ساعتی رو استراحت کنیم . من می تونستم یه شب دیگه رو هم با اون باشم . دیگه این حسرت رو نداشتم که این آخرین ساعات با اون بودنه و معلوم نیست که دفعه دیگه کی می تونیم با هم باشیم . کنار هم خوابیدیم .. فکر کنم یه سه چهار ساعتی می شد . با این که می دونستیم دوازده سیزده ساعت دیگه هم می تونیم کنار هم باشیم ولی با اشتها و انگاری که تازه کنار هم قرار گرفته هماغوشی و عشقبازی دیگه ای رو شروع کردیم . این بار من رفتم رو کیرش نشستم .. حالا چه راحت می تونستم چهار پنج سانت اول کیر جبار رو توی کونم جای بدم .. رو همون چهار پنج سانت هم خودمو بالا و پایین می کردم و چه لذتی هم داشت ..-جبار عزیزم . یه وقتی فکر نکنی که من گشاد شدم و این قدر راحت می تونی کیر جوندار و آبدارت رو بکنی توی کونم .. این کون من هر چی باشه کیر پرورده شماست . من حتی به شوهرم کون نمیدم . ..می خواستم چند تا خالی بندی دیگه هم بکنم دیدم ضایع میشه . آخه در سفر قبلی ام به ولایت جبار خان بود که زیر کیر شریکش خوابیده بودم .دیگه قاطی کرده بودم که آیا اون می دونه یا نه . ولی تا اون جایی که می تونستم تلاشمو کرده بودم که اون نفهمه . ولی به هر جال اونم در یه حس و حالی بود که باورش شده بود آتنایی که تا حالا شاید به سی چهل نفری کون داده ..کونشو فقط در اختیار اون گذاشته . . کونمو رو کیر جبار می گردوندم .. اونم انگشتاشو از روبرو فرو کرده بود توی کسم و با لباش سینه هامو می خورد . آخ که چقدر با این کاراش حال می کردم .. وووووووووویییییی یعنی من و اون یک شب دیگه رو هم با همیم ؟ از این بهتر نمیشه . ولی باید هوای پژمان جون خودمو هم داشته باشم باید بهش نشون بدم که چقدر دوستش دارم . تازگی ها شوهر گلم پژمان هم عاشق کون کردن شده . حالا نمی دونم به خاطر این که فهمیده من خوشم میاد داره با هام راه میاد یا واقعا خودش فهمیده لذت کون کردن رو؟ .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۴۷اصلا دوست نداشتم برای لحظاتی هم که شده از اون جدا شم . ولی یه چند ساعتی رو اگه می خوابیدم بد نبود . ولی اون جبار هر لحظه برام یه سور پرایز خاصی داشت . -عزیزم . تو این جوری داری با کسم بازی می کنی و کونمو هم می کنی فکر شو نمی کنی که من ولت نمی کنم و نمی ذارم که بری و به کارات برسی ؟ -تو خودت هم باید بری یه سری به خونه بزنی و بهونه امشب اومدنو هم دوباره جور کنی ..-آتنا می دونه چیکار کنه . شوهر آدم که به آدم اعتماد داشته باشه همین خوبی رو هم داره دیگه . دیگه چیکار میشه کرد . -وااااایییییی این چقدر عالیه . حرف نداره . ..-آخخخخخخخ جبار .. خیلی خوشم میاد که وقتی هم که دارم از پیشت میرم همین جور تشنه لحظه بعدی باشم که در کنارت قرار می گیرم . -من که از همین الان منتظرم . ..اصلا حواسم نبود همین جوری می خواستم لباسمو تنم کنم و برم .-آتنا فکر نمی کنی یه حسن ختامی هم داشته باشیم بد نیست ؟ -منظورت چیه-دوست دارم که ببرمت حموم و یه حال درست و حسابی هم توی حموم بکنیم . -خیلی حریصی تو جبار . من که خودم بیشتر دلم می خواد .ولی چیکار کنم . کف دو تا دستاشو گذاشت روی کونم و گفت ببینم تو با این کون می خوای بری خونه ؟ پر از آثار شمعه . البته من یکی که توقع ندارم پیش شوهرت بخوابی . چون حسودیم میشه .. حتی می تونم سه سوته سر شوهرت رو بکنم زیر آب و تو رو برای همیشه متعلق به خودم بدونم . جبار منو برد به حموم . کونمو کف مالی کرد .. و تمام بدنمو .. دستاشو رو سینه هام می کشید .. روی شکمم و روی جفت قاچای کونم . وقتی کف دستشو گذاشت لای پام و کس و کونمو با هم فشارش گرفت یه بار دیگه همون کف حموم دراز شدم و اون با نرم کردن سوراخ کونم یه بار دیگه کیرشو فرستاد به همون جایی که دوست داشتم .. و در همون حالا با دستاش شروع کرد به تمیز کردن کامل و عمقی کون من از اثرات موم شمعی که روش نشسته بود .. زیر کیر جبار داشت خوابم می برد .. ولی دیگه باید می رفتم .. احساس سبکی و آرامش می کردم . خسته بودم ولی در انتظار شب بودم که یه بار دیگه هم خودمو به آغوش جبار بسپرم .. وقتی رسیدم خونه پژمان خونه بود .. نمی دونستم چرا نرفته بیرون .. ولی برای من فرقی نمی کرد ..پژمان : آتنا عزیزم خیلی خسته ای ؟ -آره .. همراه بیمار بودن این درد سرا رو هم داره .. دیگه این دوست من با من راحت تره . قراره امشبو هم پیشش بمونم .. بهش گفتم من شوهر دارم .. می ترسم اون ناراحت شه .. ولی ازم خواهش کرد .. گفت که من خودم با هاش تماس می گیرم .. دیدم که این جوری می کنه گفتم باشه چیکار کنم از بس اون آقاست که اصلا حرفی نداره . راستی پژمان تو امروز رو خونه می مونی ؟ می خوام توی بغل تو بخوابم .. راستش من خیلی خوشم میومد که توی بغل کسی که دوستش دارم بخوابم .. و به چند علت دوست داشتم که این چند ساعتی رو که از جبار دورم در کنار شوهرم پژمان باشم و پیشش بخوابم . یکی این که بهش بگم بهش توجه دارم .. یکی این که بهش لذت بدم و نشون بدم که منم تشنه اونم و از طرفی دوست داشتم عشقبازی با شوهرم یه مقدمه و تمرینی باشه برای این که تا چند ساعت دیگه خودمو به معشوقم برسونم و وقتی هم که شوهرم به من حال میده منم فانتزی سکس با جبار رو داشته باشم .. یه هیجانی که لحظات انتظار رو واسم شیرین ترکنه . البته دوست داشتم که تا سه چهار ساعتی رو توی بغلش بخوابم و بعد سکس کنم .. با این که تمام تنم کوفته بود ولی این می تونست بهترین شیوه ای باشه که بدنم داغ شه و آماده تا یک شب گرم و هیجان انگیز دیگه ای رو هم با جبار داشته باشم ..پژمان : تو خیلی دوست داشتنی و دلسوزی آتنا . می خوای هوای همه رو داشته باشی . من به وجود همسری مثل تو افتخار می کنم . خیلی دوستت دارم . تو با این که بی خوابی کشیدی بازم می خوای هوای منو داشته باشی . باور کن اجباری نداری .. -نه نهههه عزیزم . من خودمم دلم می خواد هوس تو رو دارم . فعلا می خوام بخوابم .. اما از کنار من دور نشو . می خوام همین جور توی بغلم بمونی . بوی تو رو حس کنم .. شاید برای خیلی ها تعجب انگیز باشه ولی من شوهرمو دوست داشتم . واسش احترام قائل بودم . اما نمی تونستم لذت خودمو هم از یاد ببرم . شاید من اسم اینو که تنمو در اختیار یکی دیگه بذارم یک فاجعه نمی دونستم .. وقتی که بیدار شدم دیگه پژمانو ول نکردم . هم از سکس با اون لذت می بردم و هم این تصور رو داشتم که جبار با اون بدن برنزه و کیر سیاه و بادمجونی خودش روبروی من قرار گرفته و داره به من حال میده و مهم تر از همه می خواستم که سکس با پژمان و فرو رفتن کیرش توی کون من یه دست گرمی باشه برای سکس چند ساعت دیگه من با جبار . حواسمم به این بود که بعد از سکس با پژمان بازم از محلول بی حس کننده استفاده کنم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۴۸وقتی چشامو باز کردم و خودمو توی بغل پژمان دیدم برای لحظاتی تعجب کردم . راستش خستگی و بی خوابی من تا حدود زیادی رفع شده بود ولی چند ثانیه ای این انتظارو داشتم که جبار رو در کنار خودم ببینم نه پژمان رو . همون چند ساعت بودن با جبار برای من عادت شده بود . من و شوهرم کاملا لخت توی بغل هم بودیم . خیلی خوشم میومد از این که به وقت خواب و استراحت کاملا برهنه در آغوش عشقم و شوهرم باشم . و در رابطه با جبار هم همین جوری دوست داشتم و عمل می کردم . -عزیزم بغلم بزن . با من ور برو منو ببوس ..و انگاری که اون می دونست که زنش چی می خواد و چه روحیه ای داره و احساسش چیه . چون همه اون کارایی رو که دوست داشتم اون در حال پیاده کردن روی من بود .-دوستت دارم . دوستت دارم آتنا به وجود تو افتخار می کنم . آرزوی هر مردی اینه که یک زنی مثل تو داشته باشه - فدات شم تو الان برای چند مین باریه که این حرفو می زنی و منو شر منده می کنی . فکر نمی کنی که با گفتن این حرفا من دیگه خودمو بگیرم و اون آدم سابق نباشم ؟ -اتفاقا هر بار که بیشتر بهت میگم دوستت دارم تو بیشتر پای بند زندگی و اصول زنا شویی میشی .من نمی دونستم که دقیقا اون رو چه چیزایی از من انگشت گذاشته و من چه کارایی انجام دادم که اون به این نتیجه رسیده ؟ خیلی سریع دستاشو رسوند به کون من . با این که عاشق این گونه ور رفتن هاش بودم و دوست داشتم که بیشتر با کون من بازی کنه ولی نمی دونم چرا در اون دقایق دوست داشتم که اون منو ببوسه نازمو بکشه . به من بگه دوستم داره .. خاطرمو خیلی می خواد . لبامو باز و بسته کردم .. پژمان فهمید که باید چیکار کنه . حالا من و اون رو بروی هم قرار داشتیم البته از پهلو . اون لباشو رو لبای من قرار داد . حس کردم که جبار داره منو می بوسه با این که پژمانو دوست داشتم ولی گویی دوست داشتم فانتزی جبار رو از یاد نبرم تا به امید با اون بودن این دقایق رو سپری کنم . پژمان دستاشو به لای پام رسوند .. از همون مسیر انگشت شستشو کرد توی کس من و انگشت وسطی دست راستشو هم کرد توی کون من . انگشتو تا به آخر فرو کرد توی کونم و طوری هم با عضلات مقعد من بازی می کرد که حس می کردم که من همونو یک کیر حساب می کنم . ولی اون با این کارش منو برده بود به خاطرات چند ساعت قبلم که جبار هم همین کارو باهام انجام داده بود . یه حس دفع بهم دست داده بود ولی یواش یواش عادت کردم . خوشم میومد .. اوخ که چقدر با حال بود ..-اووووووووهههههه ..نههههههه ..نهههههههه .. عزبزم .. فدات شم . این روزا خیلی تنهات می ذارم . باید منو ببخشی . اصلا دوست ندارم ولت کنم و برم . -این چه حرفیه می زنی آتنا .. من به تو می بالم . خیلی ها آرزوشونه که یه زنی مثل تو رو داشته باشن ..این حرفا رو بر زبون آورد و یه بار دیگه لباشو به لبام چسبوند .. چقدر قشنگ حرکات انگشت توی کونو انجام می داد . دیگه جز کیر هیچی نمی تونست سر حالم کنه . مدام جبار رو می دیدم که با کیر کلفتش افتاده به جون من .. اونو تصور می کردم تا سکس با شوهرم و اصلا این لحظات برام کلیشه ای نشه .. و وقتی هم که با معشوقم بودم با یه حسی که دارم یه کار اصولی و منطقی رو بر مبنای عشق و احساسم انجام میدم با هاش عشقبازی می کردم و سعی داشتم به خودم بقبولونم که این کار درسته . با حرکاتی که نشون دادم شوهرمو وادار کردم که منو بر گردونه و کونمو زیر بال و پر کیرش بگیره . نمی خواستم مجبورش کنم که حتما کونمو بکنه ولی دلم طاقت نمی گرفت . کیرشو از پشت توی دستم گرفتم .. یه لحظه حس کردم که اون می خواد اونو فرو کنه به کسم . ولی بازم مثل بیشتر وقتا این کون بود که کیر می طلبید . کیرشو گرفته بودم و اونو رو ی سوراخ کونم حرکت می دادم .. -عزیزم . کونم در خد مت توست می تونی کیرت رو فرو کنی داخلش ..انگشتای جبار کونمو آماده کرده بود و حالا با کیرش بود که باید پرواز می کردم . چشامو بسته بودم و با حس گاییده شدن توسط جبار اون لحظاتو سپری می کردم . قسمتی از کیر شوهرمو توی کونم حس می کردم ..-جاااااااان چه کیفی داره .. تا می تونی بذار که بره . بره بچسبه به روده ام .. یه جوری منو بکن که کیرت رو اون داخل حرکت بدی .. اوخ عزیزم عزیزم .. چقدر کیف داره .. اون کیرشو در یه حالت خلاصی هم می تونست توی کون من حرکت بده .. کونمو یه پهلو تر کرده دستامو گذاشتم دو طرف کونم .. نزدیک بود بگم جبار کونم جا داره کیرت رو بیشتر بفرست بره . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۴۹چقدر راحت کیر پژمانو قبول کرده بودم . خیلی راحت تر از اون چه که فکرشو می کردم . جوووووووووون یه حس لذت بخشی که دوست داشتم تا ساعتها ادامه داشته باشه . و حس عجیب تر من این که دلم می خواست جبار هم این جا می بود و بعد از این که کیر پژمان گرمم کرد بتونم خودمو زیر کیر جبار حس کنم . حتی اگرم شده دو تایی شون با هم منو بکنن . اگه این طور می شد که خیلی عالی می شد . ولی مردا خود خواه ترین موجودات روی زمینن . اونا انتظار دارن که با هاشون مدارا شه . به انواع مختلف با هاشون کنار بیاییم . خودشون برن با زنای زیاد حال کنن ولی زناشون وفادار باشن . البته پژمان حسابش از بقیه جدا بود و می شد رو اون حساب کرد . هر چند همه مثل هم نبودند . کیر پژمان به آرومی توی کونم حرکت می کرد . احساس درد که نداشتم هیچ خیلی هم خوشم میومد ولی بازم مجبور بودم که از تنگی کونم بنالم تا اون حس نکنه که زنش بی خیاله . ولی راستی راستی هم حال می داد . سرمو برمی گردوندم از زیر پام نگاه می کردم . می خواستم به هر صورتی که شده کیرشو نگاه کنم که چه جوری داره توی کونم حرکت می کنه . استوار و محکم . از دستایی که دور کمرم حلقه کرده بود خوشم میومد . -دوستت دارم پژمان . دوستت دارم . ادامه بده-منم همین طور آتنا ... انگاری کیرم اون داخل چسبیده . چقدر خوشم میاد از این حرکت و از این داغی . جووووووووون . خیلی حال میده . خیلی می چسبه .. -پس بچسبونش .. اگه می ترسی که خیلی زود آبت بیاد آروم تر حرکتش بده ..-نه .. ولی چقدر کونت تپل و گنده و خوشگل شده .. -قبلا این طور نبود ؟ -چرا از اولش هم بود . ولی حالا یه جور خاصی شده . نمی دونم چرا حسودیم میشه .. از این که یه شلواری دامنی پات کنی که مردای دیگه تو رو به دید خاصی ورانداز کنن و خیالای عجیبی به سرشون بیفته ..-ببینم پژمان تو مردای دیگه و حس اونا رو از کجا می دونی ؟ شیطون نکنه خودت همچین فکرایی در مورد دیگران به سرت میفته ...شروع کرد به قسم خوردن و اون قدر نازمو کشید که از دلم در آورد در حالیکه من خیالم نبود و داشتم فیلم بازی می کردم .-خیلی خوشم میاد پژمان . ..حرکات دو کف دست اون روی کون و کپلم منو به یاد دستای جبار مینداخت که با همین حرص و هیجان کونمو می لرزوند و همراه با این لرزش کیرشو فرو می کرد توی کونم و می کشید بیرون . فکر کنم کیر اون تا به اون جایی می رسید که بتونه روده هامو نوازش کنه . دوست داشتم پژمان هم شجاعانه تر با کونم بر خورد کنه . به خودم می گفتم حواست باشه آتنا که اون محلول بی حسی رو هم به کونت بزنی که بتونی با کیر جبار بهتر حال کنی . اگه یادم می رفت و آسیب می دیدم موردی نداشت ولی مسئله این جا بود که اون وقت سکس من و جبار واسه هر دومون زهر مار می شد . -آییییییییی عزیزم . پژمان جون .. منو ببوس .. فشار بده کیرت رو . درد رو تحمل می کنم . اصلا چی دارم میگم . مگه میشه آدم کیر شوهرشو نوش جون کنه و کیف نکنه . ناز اون کیرت رو بخورم . وووووووییییییی کاش کیرت چند قسمت می شد و هر قسمتشو می فرستادی به یه قسمت از بدنم .. وووووووییسیییی بزن دیگه .. فشارش بده بفرست بره جلو تر .. بیچاره اصلا گیج شده بود . نمی دونست کدوم کارو انجام بده . هنوز یه دستور تموم نشده یه دستور دیگه بهش می دادم . ولی کیرشو توی کون من محکم کرده بود .-فدات شم آتنا .. کیرم نمی تونه تکون بخوره-یعنی میگی من تکون بخورم ؟ نترس .. نترس . مثل یک مرد شجاع به کارت ادامه بده .-به تو زن شجاعم افتخار می کنم . بوسه های شوهر دوست داشتنی من یکی پس از دیگری بر پشت گردن و کمر و شونه ها و سینه هام فرود اومده و نمی دونستم با این خوشی و لذت چیکار کنم . از خواب هم بیدار شده احساس سبکی هم می کردم و تصور سکس بعدی با جبار هم منو ذوق زده کرده بود که با لذت زیاد کونمو به سمت کیر عزیز دلم حرکت می دادم ... لذت می بردم ولی از بس جبار منو ارضام کرده بود باید زمان زیادی حال می کردم تا شاید ار گاسم شم واسه همین به پژمان گفتم که اگه بخواد می تونه توی کونم آب بریزه .. با این که حس می کردم که زوده این کارو انجام بده ولی دیگه گذاشتم که انجامش بده .. باید کونمو پاک هم می کردم که جبار نفهمه که من به شوهرم کون دادم . آخه اون حسودیش می شد و منم گفته بودم که فقط به اون کون میدم ..-آخخخخخخخ .. آتنا .. داره می ریزه .. سوختم سوختم .. -ووووووییییییی نسوز ..من با تو و این کیرت کار ها دارم پس بکش بیرون .. بکش بیرون ...کیرشو کشید بیرون و من واسش ساک زدم . بی انصافی می بود اگه این کارو براش انجام نمی دادم . چون واسه جبار و مردای دیگه ساک می زدم و اون که شوهرم بود ... بعد از سکس , پژمان برای ساعتی رفت بیرون ..منم یه دوشی گرفته و اون محلول بی حسی رو به کونم زدم .. تازه چند لباس فانتزی تنم کردم و رفتم جلو آینه که زنگ در خونه به صدا در اومد ... کسی حرفی نمی زد .. رفتم دم در ... در که باز شد یه جوون چهار شونه خوش تیپ بلند قد روبروم ظاهر شد ..-ببخشید خانوم! منزل آقای سعادتی این جاست ؟ چشاشو می دیدم که از پهلو به بر جستگی باسنم که داشت دامنو می ترکوند خیره شده ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی