زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۷۰ولی حس می کردم سوراخ کو نم تنگ تر شده . شاید این همون چیزی بود که دوست داشتم حسش کنم . همون چیزی که می خواستم . من نمی خواستم اون حس کنه که خیلی راحت می تونه با من سکس کنه . شاید این بار به جای محلول منبسط کننده ای که واسه کیر جبار می زدم باید از یک منقبض کننده استفاده می کردم که یه وقتی سیاوش خیال بد نکنه . عیبی هم نداشت اگه درد می کشیدم . بذار اون حال کنه . لذت ببره . شاید انتظار اینو داشتم که اون یک مردی باشه که کلی دوست دختر داشته و من واسش اون جذبه رو نداشته باشم . وقتی که اومد سمت من که یک زن متاهل بودم همچین احساسی بهم دست داده بود . در حالی که اون فقط این قرار داد های دست و پا گیر اجتماعی رو نمی پسندید و معتقد به اون دموکراسی بود که می گفت آدمایی که از هم خوششون میاد می تونن در کنار هم باشند و این بسته به تمایل طرفین داره .. آههههههه کیرش چه نرم و با حال می رفت توی کونم و بر گشت می کرد .. هنگام حرکت از عقب به سمت جلو یه کلفتی خاصی رو حس می کردم که تا حدودی منو به یاد کیر جبار مینداخت . ولی حالا نمی خواستم جز کیر اون به چیز دیگه ای فکر کنم . وقتی هم که داشت اونو به سمت عقب می کشید از اون جایی که مثل حرکت رو به جلو نمی تونست درد آفرین باشه همین جور آتیش می داد و بر گشت می کرد .. آخ که این پسره چه خوب می تونست با کیرش به من و کونم حال بده . یعنی به خاطر اینه که سایز کیرش با کونم هماهنگی داره .. نههههه عشقم خوب وارده کارشو چه طوری انجام بده . خودم کونمو از عقب حرکتش می دادم تا اونم حرکات رو به جلوی خودشو تند ترش کنه ... . دوست داشتم همه این کارا رو اون انجام بده .کف دستمو مرتب به کسم می زدم . دو طرفشو باز می کردم حس می کردم که ورم خاصی پیدا کرده .. سیاوش انگار ششدانگ حواسش متوجه کونم بود که چه جوری منو بکنه که دردم نیاد و منم لذت ببرم ..-آتنا جون .. خیلی دردت میاد ؟-یه ذره .. ولی به خاطر تو تحمل می کنم . ..هیچوقت تا به این اندازه دوست نداشتم که وقتی کیر توی کونمه ..با کسم هم ور رفته شه . یکی دو بار در سکس با جبار و سایرین این احساس بهم دست داده بود و همچین حالتی ایجاد شده بود ولی شدت اون تا به این اندازه نبود .. دیگه کار از کس مالی خودم گذشته بود و رسیده بود به سینه ها ...-سیا ..کسسسسم کسسسسسم .. با کسم بازی کن بدون این که کیرت روازکونم بیرون بکشی . .. سوختم .. سوختم .. .. واااااییییی .. لبه های کسم ورم کرده .. روی کسم طوری از هوس بالا اومده بود که گویی زنبور منو گزیده باشه . کف دست سیاوش که رفت روی کسم و اونم به حرکت کیر توی کون ادامه داد من فقط با سینه هام بازی می کردم ... -اوووووووفففففف نهههههههه باورم نمیشه که من این کارو کرده توی بغل تو باشم . سنت شکنی کرده باشم .سیاوش : این جوری حرف می زنی و من مغرور میشم عزیزم . فکر می کنم که من کی باشم که با حرفای من رام شدی . یا به من دل بستی .-فقط با حرفای تو نبوده . با حرکاتت هم بوده که من رام تو شدم ... -کدوم حرکات . همینی که الان توی کونته و داره می جنبه ؟ -این که آره .. ولی خودت رو میگم . منو ببوس .. ببوس .. لباتو می خوام ... همین جور که داشت صورتشو به صورتم نزدیک تر می کرد حس می کردم که کیرش هم به سمت جلو کشیده میشه . -آتیش گرفتم سیاوش . تو منو کشتی .. لبامو بستی . چقدر از صورت نرمش خوشم میومد . صورتمو به صورتش چسبونده بودم تا بیشتر لذت ببرم . دوست داشت جفت لباشو گاز بگیرم . هر جای بدنمو که دست می زد یه شور خاصی رو حس می کردم . حس کردم اونم از اون کون پرستای درجه یکه ... یه کاری کرد که نمی دونستم چه عکس العملی نشون بدم یه بند از انگشت وسطی یکی از دستاشو از کنار کیرش کرد توی کونم . کونم بیدی نبود که از این بادها بلرزه ولی باید سیاستو حفظ می کردم ..-آخخخخخخخخ سیا جون چه درد شیرینی داره . -درش بیارم ؟-نه هر جور که خوشت میاد .. منم خوشم میاد ..-دوستم داری آتنا ؟ من این جوری بیشتر لذت می برم . با حرفای شیرینت حال می کنم .. فقط همینشو کم داشتیم که راز و نیاز عاشقونه بکنیم . اصلا این چیزاقبلا با حس و درون من ساز گاری نداشت من نمی دونم چرا این جوری شده بودم . شاید یه تنوعی در زندگیم می خواستم . نمی دونم . شاید ... و حدس می زدم شاید عمر عاشقی من خیلی کوتاه باشه . ولی یه عاشق نمی تونه هیچی رو پیش بینی کنه . اون نمی تونه بگه کی بنزین عشقش تموم میشه و وای می ایسته . سیاوش از چپ و راست شروع کرد به اسپنک ملایم من ... -پسر خوشت میاد ؟ لذت می بری ؟ -چقدر از لرزش کونت خوشم میاد . از همین حالا دارم به شوهرت حسادت می کنم . .. این حرفا چقدر واسم آشنا بود ! انگاری داشت همون حرفای جبار رو می زد . اون دیوونه که اصلا می گفت از شوهرت جدا شو تا من بگیرمت . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۷۱از حرکات دستش هم لذت می بردم .. با کف دستش مرتب می زد روی کسم و می خواست که منو حشری تر کنه . می دونستم که داره چیکار می گکنه . واسه همین ازش می خواستم که ادامه بده . دوست داشتم حشری تر بشم . داغ تر بشم . بسوزم و ندونم که چیکار کنم . اونم همین جور به کارش ادامه بده . من جیغ بکشم و اونم بهم فشار بیاره . لذت کمی بردم . . چقدر از این فعل و انفعالات خوشم میومد . -عزیزم خیلی حال می کنم .-می دونم می دونم .. -تو ارکجا می دونی .-اون لب و زیونتو بیار تا بهت بگم ..زبونموم میون لباش گرفت . انگشتش توی کو نم بود .. -چیکار داری می کنی . این جا که میدون کشتی نیست .-من ازش هر میدونی درست می کنم . هر چی که تو بخوای . -ولم نکن . می خوام تمام تنم زیر تن تو باشه . زیر دستای تو . هر لحظه بسوزه و آتیش بگیره . ولم نکن .. هر چی توان داری باید بذاری ..می دونستم که آدما وخصوصا این مردا قبل از سکس خیلی هیجان زده میشن و یه شور و حال خاصی دارن اما همین که بهش می رسن و. چند دقیقه که می گذره یه احساس خستگی خاصی به اونا دست میده . من نباید می ذاشتم این حالت در سیاوش به وجود بیاد . اون حداقل باید به زودی انرال نمی شد .-آخخخخخخ آتنا عجب کسسسسسسی داری . چه ورمی داره . .سرشو خم کرد . من کسمو گذاشتم رو دهنش . راست می گفت چوچوله ها و لبه های کسم یه ورم خاصی پیدا کرده بود که در این جور حالتها یا باید به شدت میک زده می شد یا با کف دست و قرار گرفتن بین انگشتا با فشار مالیده می شد . سیاوش زیر قرار داشت و من رفته بودم روش . اون روش به شدت میک زدنو انتخاب کرده بود و چه کیفی هم می داد این حالت چون با دو تا بازو و کف دستش تونسته بود کون منو در چنگ خودش بگیره . نتونستم هوس خودمو پنهون کنم . مخصوصا وقتی که قالب کون منو گرفته بود توی دستای خودش . و انگشتاشو توی کون من فرو کرده بود می دونستم این جوری گردنش هم درد می گیره .. ولی من به شدت کسمو می زدم به چونه و لب و دهنش .-عقب نرو . عقب نرو سیا جون فدای اون چشای خوشگلت بشم من . می خواتم آبمو خالی کنم . کسم آب داره .. کونم کیر می خواد . سینه هام داره میفته . دارم می لرزم ..یه خورده خودمو عقب کشیدم تا وقتی آبم خالی میشه بریزه توی سر و صورت سیاوش و من حال کنم که چه جوری تونستم اونو غرق عشق و حالم کنم . همین جورم شد.. آبم شر شر ریخت رو صورت و دهن سیاوش و اونم هر چند کم ولی دهنشو باز کرد و اون یه مقداری روکه ریخت توی دهنش همه رو خورد .. کسم همچنان غرق لذت بود . ورم داشت . اونو در همون حالت مالوندم به سر و صورت سیاوش .. منو رو زمین خوابوند .. کیرشو اول کرد توی کسم .. تند و تند .. کلفتی اونو به کناره ها می مالوند و بعدش می کشید بیرون و اونو توی کون فرو می کرد . آخخخخخخخ چقدر کیف داشت ! اصلا سابقه نداشت پی در پی به این حالت کیف کنم . شاید لذت بردنهایی بوده که اوجش از این بیشتر بوده ولی به این صورت تداوم نداشته بود ..-ولم نکن .. فهمیدی چی میگم . اگه می خوای مال تو باشم و بازم بیام پیشت ولم نکن .-آره .. عشق من .عزیزم آتنا می خوام با تو باشم . می خوام با تو حال کنم . دوستت دارم . دوستت دارم . جووووووووون .. لذت می برم . کیف داره .. پاهامو دور گردنش آویخته خودمو رو به جلو کشیده بودم . رسیده بودم به جایی که دیگه از اون جلو تر نمی تونستم برم . کیرش تماما رفته بود توی کسم . بعد یه دور منو بر گردند . این بار انگشتشو فرو کرد به همون جایی که من دوست داشتم و از تقدیم کردن اون به دیگران خسته نمی شدم . و این همون کونم بود . این بار از پشت فرو کرد توی کونم .. این جوری بیشتر به من حال می داد . وقتی کیرشو محکم می زد به طرف جلو از اون جایی که تمام کیر وارد کونم نمی شد و به یه مانعی می خورد دردم می گرفت ولی در عوض قسمتی از وسط بدنش می خورد به کونم و همونم باعث لرزشش می شد که سیا از اون لذت زیادی می برد . -چه با حال می لرزه ... اگه بدونی چه حرصم می گرفت امشب وقتی می دیدم که مردای دیگه محو این شدن .منم نزدیک بود بگم که نسبت به زنا حسادت می کردم که جلو دهن خودمو گرفتم و بالاخره زن جماعت باید یه خورده سیاست داشته باشه ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۷۲بدنم یکسره به لرزه افتاده بود . دوست داشتم بیشتر و تند تر به کردن کونم ادامه بده . کف دستامو تا جایی که می تونستم گذاشتم روی کونم .سیاوش : هر وقت خسته شدی بگو ..-نه عزیزم . هر وقت خودت خسته شدی می تونی دست بکشی . من هیچوقت خسته نمیشم . من هیچوقت از این کار خسته نمیشم .سیاوش : می دونم شوهرت نمی تونه خوب سر حالت کنه . خودم از این به بعد ردیفت می کنم . دلم برات می سوزه . حیف از تو که چقدر سختی کشیدی .همش انتظار داشتم که اونم مثل جبار بگه که از شوهرت جدا شو تا من بگیرمت . هم دلم می خواست این حرفو بر زبون بیاره و هم نگه . به این خاطر بگه که عشقشو نشون بده و به این خاطر نگه که این کار شدنی نبود . چون من واقعا نمی دونستم اون سوی قضیه چی میشه و از طرفی من پژمان شوهرمو هم دوست داشتم و نمی خواستم جواب خوبی های اونو با نمک نشناسی بدم . درسته که من بهش خیانت می کردم ولی همین که از جریان چیزی نمی دونست و همچنان براش یک بت بودم این برای روحیه اش از همه چیز بهتر بود . -مثل این که خیلی با کون دادن سر خوشی ...-من با هر چی که سبب شه تو رو و کیر تو رو بیشتر توی بدنم حس کنم سر خوشم . خیلی از زنا میگن چون کیر توی کون آدم هیچ احساس لرزشی خاصی رو بابت هوس به وجود نمیاره پس ما نمی تونیم لذت ببریم . اما من وقتی کیر تو رو با تمام عشق و هوس و نیازم احساس می کنم اونو یک عاملی می دونم برای ایجاد صمیمیت بیشتری که رابطه و پیوند ما رو محکم تر می کنه برای همین لذت رو در سراسر بدنم حس می کنم . و این لذت به تمام نفاط بدنمم سرایت می کنه . -آحخخخخخخخخ آتنا چه قشنگ حرف می زنی . چه قشنگ مسائلو به هم ربط میدی . منظقی و همراه با احساس . -آخه حس با تو بودن رو دارم . می خوام لذت ببرم . خوشم میاد . جوووووووون .. این چه کیفی میده ... آخخخخخخخخ ...حرکات سیاوش نشون می داد که کیرش توی کون من یه حالی پیدا کرده که به شدت در حال جلو گیریه . از اون جایی که من گفته بودم خیلی حال می کنم که کونمو می کنه اونم دوست داشت لحظات بیشتری رو به من حال بده و منم واقعا داشتم حال می کردم .. هر لحظه بیشتر حس می کردم که مقاومت کونم بیشتر شده . طوری که با هر فشار رو به جلوی اون بیشتر از دفعه قبل حال می کردم . دوست داشتم پیشروی اون بیشتر و بیشتر شه ...-بغلم بزن سیا .. دستاتو بدار دور کمرم . من مال تو ام .. بگو حالا با چشات داری کجا رو نگاه می کنی ... -جز بدن تو چه چیز دیگه ای رو می تونم دید بزنم ...-حالا از جای خاصش بگو ... لذت می بردم اگه یه مردی هنگام کردن من طوری از سوراخ کونم حرف می زد که انگاری داره از گرانبها ترین الماس دنیا حرف می زنه و سیاوش هم همین کارو با من انجام می داد . - یه احساسی دارم که نمی دونم چه جوری بگم آتنا . فقط همینو می دونم که دلم می خواد کیرم یه پیوند همیشگی داشته باشه با کون تو .. اگه من و تو نمی تونیم به عقد هم در بیاییم حداقل این دو تا عقد هم شن .. اون وقت این بهونه ای میشه که ما بیشتر همدیگه رو ببینیم ...اونم معلوم نبود چی داره می گه . و لی همون که داشت برام حرف می زد و همون آهنگ صداش هوس منو ریاد تر می کرد . من و اون دستا رو بین کون و سینه هام جا به جا می کردیم . یعنی وقتی با دستام سینه هامو حرکت می دادم دستای اون روی کونم بود و اگه با کونم ور می رفتم اون دستاشو می ذاشت رو سینه هام .. .. -روی کسمو بزن ... بزن ..دهنمو باز کرده بودم ... تمام بدنم کیر می خواست ... حفره های بدنم کیری می خواست که بره داخلش و با اون یازی کنه ... و بقیه بدنم دوست داشت که کیر با فشار روشون حرکت کرده مثل یک ماساژور عمل کنه . -جووووووون ... آخخخخخخ کسسسسسسم ..کونم .... عالی ! عالی ! بسیار موثر .. بزن روی کسم .. تند تند .... سینه هامو فشارش بگیر .... آییییییییی ...لبامو باز می کردم ... گاه گازشون می گرفاتم و گاه دهنموتا جایی که جا داشت باز می کردم ... -چرا تو نباید ده تا دست و ده تا کیر داشته باشی ... با یه دستت بزن روی کونم .... اون غلام حلقه به گوش من شده بود ... گرم و داغ ..مثل همیشه آبم از کسم خالی شد .. و اون همچنان به کسم ضربه می زد و کونمو می کرد .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۷۳با این که ار گاسم شده بودم ولی دوست داشتم همچنان به کردنم ادامه بده .خوشم میومد . انگار سیستم مقعد من یه سیستم دیگه ای بود .. یه لذت دیگه ای به من می داد . شاید هنوزم به خاطر همون سالهای دور احساس قدرت می کردم . از این که بقیه زنها احساس ضعف می کنند و من می تونم . ولی الان دیگه این حس به یک لذت تبدیل شده بود . چشامو می بستم یا حتی وقتی که باز بود و با لذت و عشق به جرکت کیری فکر می کردم که راه کونمو طی می کرد و هیجان منو زیاد -عالیه .. جووووووووووون .. خیلی عالیه . خوشم میاد . سیا جونم .. اگه نمی تونی خودت رو داشته باش آب بریز . آب بده . جلو شو نگیر ....-منم دارم حال می کنم عزیزم . -باشه خودت می دونی ... هر وقت عشقته .. بگو ... برام تعریف کن ... خوشم میاد بگی چی می بینی ... مرتب کف دو تا دستاشو به کونم می زد و می گفت که دارم خیلی چیزا می بینم . خیلی چیزا که نمی تونم ازش دل بکنم ...-منم نمی خوام که تو دل بکنی . خودم پیشت هستم . ولت نمی کنم . سرمو بر می گردوندم تا اون چشای خوشگل و صورت قشنگشو ببینم .. ووووووویییییی چه حالی می داد کیرش .. از بس کیر کلفت و بادمجونی جبار رفته بود توی کون من کیر سیاوش بدون تقریبا کمترین دردی به من حال می داد ... حرکتشو توی کونم تصور می کردم و اون صحنه بیرونی و تماس کیر اون به کونمو که پوست و حلقه سوراخ کون رو به خوبی نشون میده هر چند من خودم به خوبی نمی تونستم شاهد این صحنه باشم و هر قدر هم سرمو خم می کردم نمی تونستم عمق کار رو ببینم ولی به نظرم میومد یکی دوبار فیلم خودمو دیده باشم . می دونستم در هر لحظه ای چه حسی باید بگیرم . وقتی که با انگشتاش به بدنم دست می کشید .. وقتی با پنجه هاش کونمو به قبضه خودش در می آورد .. وقتی کیرشو توی کونم فرو می کرد ... و درست در لحظاتی که حس کون دادن داشتم و تصور حرکت کیر جوندارشو توی کونم .. حس کردم که کونم داغ شده و اون داره مایع گرم و زندگی بخششو توی کونم می ریزه .. فوری حس و تمرکز خودمو رسوندم به حالتی که توی کونم خالی می کنه ... بازم سرمو بر گردوندم تا اون صورت خوشگلشو ببینم که به وقت انزال چه حالتی پیدا می کنه . با این که گردنم کمی درد گرفته بود صبر کردم تا چشای خوشگلشو باز کنه و من ببینمش . وای که چقدر ناز و خوشگل می شد وقتی که چشاشو خمار می کرد و منم لذت می بردم از این که اون داره ازم لذت می بره ! کیرشو که کشید بیرون منم دهنمو واسش باز کردم و با لذت اون کیر به کون رفته ام رو ساک زدم ... انگار ساک زدن بهش می ساخت . چون لحظه به لحظه حس می کردم که کیرش توی دهنم داره سفت و سفت تر میشه . وقتی که کیرشو بیرون کشید فکر کردم که دیگه وقت خواب و استراحت و بغل زدن همدیگه رسیده . ولی با کمال تعجب دیدم که موتورش تازه گرم افتاده .. اومد رو من که طاقباز شده بودم قرار گرفت و تلمبه زدن داخل کسمو شروع کرد ... خوشم میومد . از حریص بودنش و هم از خودم که سیر بشو نبودم . -فدات شم ... چقدر تو امروز داغی .. -اگه تو بخوای همیشه واست داغ می مونم آتنا جون .... و من با لذت و با هوس و عشق و با تمام وجودم تسلیم اون بودم ... یک ساعت دیگه هم مشغول بودیم . بدنمون کاملا خیس شده بود . ملافه ای رومون کشیدیم و در آغوش هم به خواب رفتیم . من عین خیالم نبود . انگار که توی خونه خودم خوابیدم . شاید به خاطر اطمینانی بود که شوهرم پژمان به من داشت و این که می دونستم تا چند ساعت دیگه هم نمیاد خونه . و اگرم مثلا الان می رفتم خونه و اونو می دیدم می تونستم یه دروغ تحویلش بدم و بگم چون دیشب تنها بودم رفتم خونه دوستم . اون که دیگه زنگ نمی زد خونه دوستم تا بپرسه من اون جا بودم یا نه . اخلاقشو می دونستم . عاشق همین مرامش بودم . آدم یه شوهر خوب داشته باشه می ارزه به صد تا دنیا .. انگاری که صد تا شوهر داره . خنده ام می گرفت با این افکارم .وفتی بیدار شدم برای ثانیه هایی اون فضا و حتی خود سیاوش واسم گنگ می نمود . چند ثانیه ای گذشت تا به یاد آوردم این جا چیکار می کنم . شاید به خاطر لذت زیادی بود که برده بودم و خواب سیری که داشتم . یه خورده با هم ور رفتیم و حدود ظهر بود که رفتم خونه .... مار از پونه بدش میاد دم اونه اش سبز میشه . همین یکی رو کم داشتم . پر هام برادر شوهرم بود خونه . تازه ارث پدر هم طلبکار بود . -کجا بودی آتنا ...پژمان گفته بود که تو تنهایی ..منم دلواپس شدم و گفتم بیام پیشت ... .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۷۴-من راستش دم صبح از مهمونی بر گشتم و دیدم خونه تنهام . ترسیدم و دیگه با دوستام و دختر عمه ام رفتم . -چرا اونا این جا نموندن ..-ببینم پر هام نموندن که نموندن . می خوای واسشون زنگ بزنم خودت از اونا بپرس که چرا این جا نموندن . -ببین حال خاله بزرگ خوب نیست و من و تو می تونیم تا هفت هشت ساعت دیگه هم تنها باشیم . تازه می تونم هر یک ساعت در میون با اونا در تماس باشم و بهونه حال خاله جونو داشته باشم و ببینم اونا کجان ...-این چه فرقی می کنه که اونا کجا باشن و کجا نباشن . چه دردی از من و تو رو دوا می کنه .-یعنی آتنا تو نمی خوای از این موقعیت استفاده کنی ؟-پر هام .. از تو پررو تر من آدم تا حالا ندیدم . مگه اون دفعه قرار نذاشتیم که این آخرین باریه که من و تو با همیم . زشته ... یه جای کار گندش در میاد . تازه زن داداش به جای خواهر آدمه ... یا این که برادر شوهر به جای برادر آدمه . تو چرا این اخلاقا رو داری . تا واست زن نگیرن درست بشو نیستی . نمی دونم تو از کجا سر و کله ات پیدا شد .-تو دلت میاد که من در آتش هوس تو بسوزم ؟ تو که این قدر بی رحم نبودی .-خیانت کردن به شوهر که دلسوزی نیست . -تو که می دونی من صداشو در نمیارم .-نه جون من بیا در بیار .. پر هام من خیلی خسته ام . حوصله تو یکی رو ندارم . من و دوستان نشستیم و حرف زدیم . من می خواستم بخوابم اونا نذاشتن .. دیگه الان حال و حوصله درست و حسابی ندارم .- پس بیا منم کنارت می خوابم بهت دست نمی زنم .راستش زیاد خواب نداشتم ولی اگه می خواستم و اراده می کردم در اثر آرامشی که به خاطر سکس و هماغوشی و رد و بدل شدن حرفای عاشقونه با سیاوش نصیبم شده بود , می تونستم بخوابم ...-پر هام کاری نکن که من دوباره برم به همون جایی که چند دقیقه پیش بودم ... به بچه آدم یک بار میگن ..-آتنا من بزرگ شدم حالیمه . ولی جواب پر هام کوچولو رو چی بدم ..به کیرش می گفت پر هام کوچولو . -مرده شور تو و اون پر هام کوچولو رو بردن . راستش دوست داشتم دراز بکشم و بخوابم و فقط به سیاوش فکر کنم . حال و حوصله این بچه پررو یعنی برادر شوهرمو نداشتم . مخصوصا حالا که به سیاوش دل بسته بودم . حتی اگه پژمان هم می خواست با من باشه خودمو به زور و واسه این که شک نکنه در اختیارش می ذاشتم . پرهامو به هر کلکی بود ردش کردم که بره . دیگه پاک خسته بودم . .. اعصابمو به هم ریخته بود . می خواستم بخوابم می ترسیدم . راستش می خواستم درو هم از داخل قفل کنم نمی دونم چرا دوست نداشتم این کارو انجام بدم . شاید نمی خواستم پر هامو جری ترش کنم . معلوم نبود این پسره یه دوست دختر نداشت که با هاش حال کنه همش موی دماغ ما می شد ؟ خوابم برد ..راستش با فکر سیاوش و این که دفعه دیگه کی اونو می بینم چشامو رو هم گذاشتم .. با رویا های خوش با او بودن . داشتم به این فکر می کردم که اگه قرار بود این نسناس رو این جا ببینم همون بهتر می بود که من پیش دوست پسرم سیاوش می موندم . چقدر دوست داشتم که دوستام بدونن که من معشوقه اونم . از یک نظر خوب بود و از یک نظر بد . خوبش به این دلیل که می تونستم دم اونایی رو که می خوان برن طرفش مستقیما قیچی کنم و بدی اون به این خاطر که می ترسیدم مجرداش و یا حتی بقیه به نوعی واسم مایه بیان و موضوع رو به گوش پژمان برسونن . از آدمای حسود هر کاری بر میاد . نمی دونم در چه حال و حالتی بودم که حس کردم سیاوش داره با من ور میره .. دستشو از زیر دامنم رسونده به باسنم .. یا کف دستش طوری به شکاف کونم چنگ انداخته که سوراخ کس و کونمو با هم فشارش می گرفت ... یه لحظه به خودم اومدم و دیدم که بیدارم و این جا خونه خودمه و سیاوش هم نیست . دلم هری ریخت پایین . این کف دست پر هام برادر شوهر مجرد و حریص من بود که بازم فرصتو غنیمت شمرده و اومده بود سراغ من ... دوست داشتم جیغ بکشم ... فوری ملافه رو از رو تنم انداخته سرش داد کشیدم .-چند بار باید بهت بگم که من شوهر دارم . اگه یکی دو بار بهت بله گفتم دلیل نمیشه که یک زن بد باشم ...-ببینم به همه میگی نه ؟من نمی دونم اون از چی حرف می زد . تازگی ها همش می خواست این جوری منو بترسونه و بازی بده و سوء استفاده کنه ... ولی این بار خونسردی خودمو حفظ کردم .-من به همه میگم نه ..جز به شوهرم که یک تار موشو به همه دنیا هم نمیدم . سعی داشتم بر خودم مسلط باشم . مردانی که با هاشون بودم دهنشون قرص بود . اگه پر هام کوچکترین نقطه ضعفی از من می داشت خیلی راحت تا حالا سوء استفاده شو کرده بود . بابت سیاوش هم که دیگه تمام نکات ایمنی رعایت شده بود .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۷۵اون می خواست هر طوری شده با من رابطه بر قرار کنه . دیگه خیلی پر رو شده بود و اومد کنارم دراز کشید ..-برو کنار جیغ می کشم ... دستشو گذاشته بود روی شورتم .. به زور می خواست اونو از پام در بیاره . من می تونستم یکی دو چشمه لگد بیام و حالشو جا بیارم ولی خب گفتم صبر کنم بینم چیکار می کنه . آخه میگن مردایی که حشری میشن باید مراقبشون بود . خیلی پیش اومده که این جنگ و دعوا ها منجر به قتل شده . می بینی در حال عصبانیت طرف نمی دونه چیکار می کنه . خط وسط شورتم با فشاری که واسه در آوردن اون از پام می آورد داشت کسمو پاره می کرد . دو طرف کونمو محکم چسبیده بود و می خواست به زور اونو بلندش کنه ... یه انگشتشو هم فرو کرده بود توی کونم و بعد اونو می ذاشت توی دهنش ....-اوخ جااااااان چه حالی میده ! زن داداش با ما به از این باش که با خلق جهانی ... نگو که این هیکل و این کون فقط مال داداش منه . می دونم تو اینو اسراف نمی کنی .. می دونم .-خفه شو پرهام . وادارم نکن که بی ادب شم . -بشو .. خیالم نیست . کاملا لخت شده یود و در حالی که کیرشو به کپلم می مالوند گفت این چیزا برام هیچ مهم نیست . مهم کیرمه که الان خوراک می خواد گشنه شه .زن داداش مرا دریاب ... مرا دریاب-چیه پر هام منو با جنده اشتباه گرفتی ؟ تازه به من جسارت می کنی و میگی که از این کونم استفاده زیادی می کنم ؟-این جوری حرف نزن و خودت رو بد کاره معرفی نکن که خجالت می کشم .چون دوستت دارم . -خیلی پر رویی پر هام . همین جوری که داری حرف می زنی این انگشتت توی کون من چیکار می کنه . آدم باش دیگه .-من می خوام آدم باشم . ولی پرهام کوچولو و این کون گنده تو نمی ذاره . -به کون من چه مربوطه ! کاری نکن که من به پژمان بگم چه داداش پر رویی داره .. -از اینم میگی که تا حالا چند بار کردمت ؟ -حالا کارت به جایی رسیده که تهدیدم می کنی ؟در همین لحظه صدای زنگ موبایل منو به خودم آورد .. این دیگه کی می تونست باشه . متوجه شماره اش نشدم ..-پر هام ولم کن ..ولی اون از فرصت استفاده کرد و خودشو بهم چسبوند .-آتنا بگیرش ممکنه از راه دور باشه . خاله حالش طوری شده باشه .گوشی رو گرفتم .. وای صداش چقدر بلند بود . اون سیاوش بود ..-الو آتنا بیداری ... اون جوری که پر هام پیش من بود و خودشو بهم چسبونده بود اگه سیاوش یه حرفی می زد شاید برادر شوهرم متوجه می شد . برای همین سعی داشتم با حرفای الکی فضا رو طوری شلوغش کنم که متوجه حرفای سیاوش نشه -آتنا می تونی حرف بزنی ؟-نگران نباشید پر هام برادر شوهرم پیش منه . تنها نیستم .. خونواده بر می گردن ... سیاوش که متوجه شده بود من نمی تونم حرف بزنم گفت عزیزم من بازم هوس تو رو کردم . دلم می خواست بازم بیای توی بغلم .... سه چهار ساعت وقت داشتیم ... دیگه منم که نمی تونستم حرفی بزنم و چیزی بگم هر جوری بود با هاش خداحافظی کردم . پر هام : زن داداش این کی بود ؟-شوهر دوستم که نگران من بود و زنگ زد . یعنی دوستم بهش گفت . -ولی طوری حرف می زد که انگاری آشنایی زیادی با هم دارین .به زور می خواست موبایل رو از دستم بگیره ... اون خیلی فضول بود . دیگه برام یقین شد که اون از من مدرکی نداره که اگه می داشت تا حالا پدر منو در می آورد . .. -بگو از جون من چی می خوای-کونتو .. کونتو ..کونتو ... -به یک شرطی کونمو در اختیارت می ذارم که وقتی کارت رو کردی بری گمشی و ریختت رو نبینم . دیگه هم تو کارای من فضولی نکنی-باشه من میرم ... بهت قول میدم ...-آبتم امروز بیرون بدنم خالی می کنی ...-واسه چی ؟ از چیزی می ترسی ؟ باشه آتنا هر چی تو بگی ... چرا با من این جوری می کنی . تو که قبلا با من حال می کردی از این که با تو باشم ... . اون حریصانه افتاد روی من .. و منم مثل آدمای بی حس و بی تفاوتی که می ذارن طرف کارشو. انجام بده به روبرو خیره شده بود . معلوم نبود چی به سوراخ کونم مالید که بوی بدی فضای اون جا رو گرفت ...-این چیه به من مالیدی . -روغن زیتون اصل تصفیه نشده ...کیرشو به کونم فشار داد .... هر بار که کیرشو فرو می کرد توی کونم فکر می کردم که از دفعه پیش خیلی کلفت تر به نظر می رسه . کیرشو فرو کرد توی کونم ... دوست داشتم به این فکر کنم که حالا این پسر همسایه هست که داره منو می کنه . نمی دونم شاید برای اولین باری بود که دلم نمی خواست از کون دادن لذت ببرم تا حس کنم لذتمو نگه داشتم واسه اون پسر چش خوشگل همسایه .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۷۶هم بدم میومد و هم خوشم میومد . انگار سوراخ کون من با تمام کیر های دنیا پیمان عقد و از دواج بسته بود . نه .. من نباید حال کنم . باید به این بچه پررو نشون بدم که هیچ غلطی نمی تونه بکنه . نمی تونه مانع لذت بردن و آزادی من شه ... ولی همچنان کیرشو می کرد توی کونم و با سرعت می کشید بیرون ... در یکی از این حالتا دو طرف کونمو با دو تا دستش گرفت و اونو به طرف وسط جمع کرد طوری که قسمت عقب کیر و بیضه هاش به کونم چسبیده بود و آلتشو هم به صورت ثابت توی کون من نگه داشته بود .. با این که کیرش در کون من به صورت ثابت قرار داشت ولی همچین داغ شده بود که پرشهای در جای اونو توی کونم حس می کردم . پسره عوضی آبشو توی کون من خالی کرده بود .. حرصم گرفته بود ولی خوشم میومد . نمی تونستم بهش بگم چرا این کارو کردی . فایده ای نداشت . کاری بود که انجام شده و اگه هم بهش اعتراض می کردم پر رو تر می شد و عادت می کرد که بقیه کاراشم با زور انجام بده . از اول نباید بهش رو می دادم .... می خواست ازم لب بگیره ولی نذاشتم . لباشو گذاشت رو شونه هام و میکشون می زد -حواست باشه کبودشون نکنی که جواب داداشتو نمی تونم بدم ..راستش در مورد پژمان زیاد خیالم نبود . شاید بد ترین کبودی های تنمو که در اثر میک زدن مردای دیگه پیش میومد می تونستم به یه چیز دیگه نسبت بدم و پژمان رو هم یه جورایی گول بزنم و اون حرفمو باور کنه ولی در حال حاضر اونی که برام اهمیت داشت سیاوش بود که نمی دونستم چه عکس العملی می تونه در مورد من داشته باشه . پر هام انگار نمی خواست دست از سرم ور داره . کیرشو کشید بیرون در جا اونو فرو کرد توی کسم .. آخخخخخخخخ نههههههههه من نمی تونستم اینو دیگه تحمل کنم ... ولی چاره ای نبود . به زحمت خودمو کنترل می کردم تا حرفی بهش نزنم . من نمی خواستم بدنم رو در اختیار یکی دیگه بذارم .. ولی این حس مدتها بود که به من لذت می داد .. اگرم لذت نمی بردم از این که یه مردی ازم خوشش بیاد و بتونه ازم لذت ببره راضیم می کرد . حالا هم نسبت به برادر شوهرم یه حس بر تری داشتم . من بعد از این سکس باید می رفتم حموم . خودمو ردیف می کردم ... اون نباید به من گیر می داد . اعصابم به هم ریخته بود .. واسه این که اونو زود تر سر حالش کنم باید تا حدودی باهاش راه میومدم و همراهیش می کردم که اونم به خودش بنازه که تونسته سر حالم کنه وگرنه ول کنم نبود و می گفت تا وقتی که من راضی شم به من حال میده .. دیگه منم مجبور شدم فیلم بازی کنم . -آهههههههه پر هام .. ولم نکن .. کسسسسم ... کسسسس زن داداشت داغ شده .. برشته شده ... محکم تر بکنش ..... حالا خوبه ... تند تر .. اوووووخخخخخخ جوووووون ..اومد ... پر هام فدات اومد ... اومد .. ار ضا شدم ... چه قدر تو با حالی !چند دور پر هام رو از این سمت به اون سمت گردوندم و از اون جایی که اخلاقشو می دونستم حسابی در مدت چند دقیقه خسته اش کردم طوری که نفس نفس می زد .... به شکلی که وقتی از پیشش پا شدم و رفتم به سمت حموم اون همچنان دراز کش بود و به سقف نگاه می کرد . انگار بهش شوک وارد اومده بود .. منم کار سختی داشتم . قبل از این که بدنمو بشورم اول انگشتمو کردم توی کونم تا هر چی رو که پر هام توی اون خالی کرده بکشمش بیرون ... چقدر هم این پسره هوس داشت . این از اون که قبلا از سوراخ کونم زده بود بیرون و اینم از این که هر چی انگشت فرو می کردم توی کونم آبش میومد بیرون .. خلاصه خودمو ردیف کردم .. و خیلی دوست داشتم که پر هام از خونه بره بیرون و من بعدا برم پیش سیاوش ....پر هام : چقدر ناز شدی . پر هام کوچولو داره بیدار میشه ... -از این پر رو بازی ها اگه در آوردی این دفعه پر هام کوچولوی تو رو که خیلی هم بزرگ شده قبض روح می کنم . خجالت نمی کشی با زن داداشت رابطه داری ؟ پر هام : خودت هم که داشتی حال می کردی . واسه چی داری واسه ما ناز می کنی . -خجالت بکش . یک زن سیستم بدنیش طوریه که بالاخره اگه یه وسیله نرم و جوندار و شقی بره توی کسش حال می کنه .. اگه ازش نفرت هم داشته باشه بالاخره از تماس این چیز گوشتی لذت می بره .دیدم یه جوری نگام می کنه .... یه زنگی واسه سیاوش زدم که در خونه رو باز بذاره .. چون نمی خواستم معطل کنم .. می ترسیدم پرهام تعقیبم کنه ... صورت پرهامو ماچش کردم تا اونو خر کرده باشم . نمی دونم چرا از خونه بیرون نمی رفت . ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۷۷به هر کلکی بود خودمو رسوندم به خونه سیاوش که همون رو برو بود . از لای در نگاه می کردم که اگه پر هام فضول زاغ سیاه منو چوب می زده از سمت دیگه در برم . ولی خبری نشد ... خیلی خسته بودم ... یه تماسی هم با پژمان گرفته بودم که می گفتن حال خاله بهتره و زمان بر گشتشو هم سه چهار ساعت دیگه اعلام کرده بود . راستش دیگه از سکس خسته شده بودم . دلم می خواست عشقمو بغل می زدم ...سیاوش : به همین زودی دلت برای من تنگ شد ؟-این تو بودی که برای من زنگ زدی ... اگه دوست داری بر گردم بگو ...ولی دستشو دور کمرم حلقه زد و گفت دلم واست تنگ شده بود . یه ذره .. یه ذره ..-به همین زودی ؟سیاوش : چه جوری بهت ثابت کنم که دلم واست تنگ شده و تو رو می خواد .. خوشم میومد که به همین مدل حرف زدناش ادامه واهمیت بده . ولی وقتی بغلم زد و لباشو رو لبام گذاشت حس کر دم که به این بوسه بیشتر نیاز داشتم . راستش می ترسیدم اگه بخوام با هاش سکس کنم . با این که داخل کس و کون خودمو لایروبی کرده بودم ولی می ترسیدم که بازم به وقت عمل یه گندی بالا بیاد .... -میای بریم بگردیم ؟-با تو همه جا میام سیا .. چه عجب دلت اومد از این فرصت به دست اومده بگذری .. سیاوش : زندگی آدما که همش در سکس خلاصه نمیشه ولی فر هنگ ما این جوری شده که همه چی رو در اون می بینیم . اما از سکس مهم تر هم هست ...-مثلا چی پسره چش چرون .. تو که همش داری به سینه هام نگاه می کنی و به با سنم ... چقدر دلم می خواست به بدنم دست می زد و من و اون قبل از این که بریم بیرون یه بار دیگه لخت همو بغل می زدیم . ولی دوست نداشتم یه سوتی بدم . رفتم دستشویی و یه بار دیگه خودمو چک کردم .... انگشتمو فرو کردم توی کونم و کسم .... نه .. خبری نبود .. ولی این کیر دراز تا عمق بیشتری رو می رفت و اگه بازم چیزی رو بیرون می کشید .. نه .. من چرا این قدر وسواس شده بودم . نسبت به هر چیزی حساس بودم ... رفتم روی تخت دراز کشیدم . حس می کردم که قبل از بیرون رفتن باید انرژی داشته باشم وو شارژشم ... با کمال پر رویی خودمو برهنه کرده و رفتم زیر ملافه . بالاخره اونو به سوی خودم کشوندم . شروع کردم به ناز کردن و عشوه اومدن .. -خسته ام یه خورده بخوابم .. تو برو به کارات برس .....نگاهم به شلوار سیاوش بود . دوست داشتم ببینم که کیرش شلوارو هل داده فرستاده به سمت جلو ... همین طور هم شده بود ... -ایرادی داره که منم بیام پیش تو؟ -به شرطی که بچه خوبی باشی و فکرای بد بد نکنی ..-نه آتنا جون . فکرای بد بد نمی کنیم . کارای بد بد می کنیم ..-من چشامو می بندم تو بیا ... منظور همو خوب می فهمیدیم . من مثلا می خواستم اونو راحت بذارم که لخت بیاد زیر ملافه من و غافلگیرم .کنه ... تن گرمش زیر ملافه وقتی به بدنم می چسبید یه حسی رو در من به وجود می آورد که دلم نمیومد ازش دل بکنم . طوری بغلم زده بود که سینه هاش به سینه هام چسبیده و لا پامو باز کردم تا کیرش به آرومی وارد کسم شه . کیر وارد کسم شده بود و داغم کرده بود .-آخخخخخخخخ پسر پسر .... سوختم سوختم بکش بیرون دوباره بکن توش . من داغ شدم .... کف دست سیاوش رفته بود به قسمت بالای کسم و همراه با حرکت کیر قسمت بالای کسو هم می مالوند و هم با چنگ گرفتن های پی در پی اجازه نمی داد که در احساس لذت من وقفه بیفته . -منو ببوس .. ببوس ...به این فکر نمی کردم که ار گاسم شم . یه حالتی داشتم که همون لذت طبیعی و نر مال هم باعث آرامش من می شد . -جوووووون جووووووووون کسسسسسسم کسسسسسم آخخخخخخخخخخخخ به دادم برس ...جووووووون . چه کیری داری ! همین جور پاره کرده رفته توش . در همین لحظه موبایل زنگ خورد .. لعنتی این دیگه کیه . اگرم نخوام جواب بدم می ترسم شر به پا شه . -الوبی معرفت خبر ما رو نمی گیری ... بی اختیار یه آخی گفتم که شیرین مربی ورزش به من گفت ببینم زیر باری ؟ -نه با شوهرم هستم . راستش می ترسیدم بلند تر حرف بزنه و صداش به گوش دوست پسرم برسه ...-ببین پایی چند تا از اون بچه خوشگلای زن دوستو تورشون کردیم پسرای آک آکن . می خواستم بهش بگم از من بیا پایین دیدم فعلا نمیشه چیزی گفت .. -باشه بعدا با هات تماس می گیرم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۷۸قبل از این که گند کار در بیاد با شیرین خداحافظی کردم . باید بعدا با هاش تماس می گرفتم که یه وقتی یه جای کار بازم از این مزاحمتها پیش نمی آورد .سیاوش : آتنا ! اتفاقی افتاده ؟ انگار حواست جای دیگه هست .. -نه من حواسم فقط به توست . کارت رو بکن .حرکت آروم کیرش که لحظه به لحظه تند تر می شد آرامش و لذتو با هم تر کیبش کرده بود . موبایلمو خاموش کردم . بذار هر کی زنگ می زنه بزنه . چیزی که این روزا وجود داره دروغه . هر چی بیشتر دروغ بگی بیشتر باور می کنن . منتها باید در دروغ گفتن ها جدی بود که اون دروغ ها و دروغگو باور شه . چه دنیایی شده ! چیزی به نام وجدان مفهومی نداره . نمونه اش خود من ... خودمو به کیر سیاوش می مالوندم تا این افکار مزاحم و باز دارنده ازم دور شه . -آههههههه پسر چه کیری داری !-راست میگی ؟ امید وارم می کنی .. سر حالت می کنه ؟-خیلی بیشتر از اونی که فکرشو کنی ..ووووووووییییییی ...نههههههه ... چرا این قدر تند و با حال ؟! سیاوش : مگه این جوری دوست نداری ؟ مگه همینو نمی خوای ؟ -چرا عشقم .. دارم می سوزم . نمی دونم این همه خوشی و لذت رو چه جوری تحمل کنم .-ولی راحت تر از تحمل درده ..-و خیلی شیرین تر از اون . در همون حالتی که کیرش توی کسم قرار داشت و منم دوست داشتم که بمونه انگشت شست راستشو هم فرو کرد توی کونم . این دیگه شده بود آخر بال و سرعت پرواز من .. اون می دونست و قلق منو گرفته بود که چه جوری با کون من بازی کنه تا به نهایت حال کردن برسم .-وووووویییییی سیا .. سیااااااا فدات شم .دلم می خواد جیغ بکشم . دیگه تمام دنیا بدونن که من چقدر می خوامت . چقدر زیر کیر تو و تن و بدنت حال می کنم . حس کردم که بازم دارم ار گاسم میشم . خیلی خیلی کم پیش میاد که یک زن در یک روز چند بار به این صورت ار گاسم شه . مگر این که دو پینگ کرده باشه یا اون قدر عشق و آرامش و خوشبختی رو نزدیک احساس کنه که چاره ای جز هما غوشی با این عناصر نداشته باشه و در نتیجه همه اینا رو باید که در آغوش عشقش احساس کنه . -سیا جونم .. حالا ار گاسم شدم ...اون انگشتشو همچنان توی کونم نگه داشته بود و با سوراخ کونم بازی می کرد . خیلی بهم حال می داد این کارش . واسه این که توپو بندازم توی زمین اون گفتم عزیزم اگه می خوای و دوست داری می تونی کیرت رو بندازی توی کونم ...-تو خودت چی .. تو دوست داری ؟-اول تو بگو خوشت میاد یا نه تا جوابتو بدم ... -وقتی که آدم عاشق کسی باشه هر کاری رو دوست داره که با اون انجام بده . ..آهههههه اون از این گفته بود که عاشق منه . این عشقش به چه صورت و تا چه اندازه می تونست باشه . مگه عشق چند مدل داشتیم . اون عاشق یک زن شوهر دار شده بود . نشون می داد عظمت عشق اونو .. چون منو با همه این شرایطم پذیرفته بود . یعنی اون این حرفو واسه دلخوشی من می زد به این دلیل که از بدن من لذت ببره ؟ اون که خیلی راحت می تونه با هر کی باشه . حتی همین حالاشم خیلی راحت منو در اختیار داره .... در همین افکار بودم که حس کردم یه چیز کلفت و آشنایی داره از یه مرز آشنا رد میشه . بازم کیر از مرز کونم رد شده بود . چقدر این لحظات پر شکوه رو دوست داشتم . دوست داشتم که کناره های کون و کپل و اون بر جستگی های کونم کیرشو حس کنه . دوست داشتم کیرس مثل یک چماق کونمو بکوبونه و تنبیهش کنه . دستامو گذاشتم روی کونم و اونا رو می گردوندم تا کیر سیاوش رو بیشتر و با قسمتهای گوشتی دو طرف کونم بهتر و بیشتر حسش کنم . این جوری خیلی بهم حال می داد . بازم مثل اون دفعه که کرده بود توی کونم ازم پرسید که چه حسی دارم ... منم با یه حالت خماری و بی آن که توان حرف زدن داشته باشم گفتم ..-این حسو دارم که تا آخر دنیا می خوام در همین حالت و با تو باشم ..وقتی اینو بهش گفتم اون با همون حالت آروم و نرم کیرشو می کرد توی کونم و می کشید بیرون ... بازم کف دستشو می کوبوند به قسمت بالای کسم .. حس می کردم که هم لبای کسم کلفت شده و هم لبای دهنم .. سرمو بر گردوندم تا لبامو به لبای عشقم بدم .. دیگه کاملا اوج گرفته بودم ... حرکت منی سیاوش رو توی کونم حس می کردم . یه حس داغ .. سرشار از عشق و هوس ... اون خودشو کاملا بهم چسبونده بود ... و من حالا در این اندیشه بودم که قبل از این که با هم بریم بیرون و دوری بزنیم یه دوشی هم بگیریم . خیلی می چسبید .. حس می کردم که اون آتیشش اون قدر تند شده که توی حموم هم منو می کنه . اینو از چشاش فهمیده بودم . بودن با مردان زیاد دیگه سبب شده بود که یه شناخت نسبی از اونا داشته باشم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۷۹من و عشقم رفتیم حموم ... هنوز زیر دوش نرفته اون دست به کار شده بود . پاهامو از وسط باز کرد و کنار من زانو زد و سرشو گذاشت لاپام .-چقدر تو حریصی . هر کی ندونه فکر می کنه ما تازه داریم با هم سکس می کنیم . -مگه غیر از اینه آتنا . ما وقتی که داریم از هم لذت می بریم باید به این فکر کنیم که تا ابد و تا آخر دنیا باید با هم حال کنیم . کمه .. این دقایق برای ما کمه . کم .. می دونی.. -آخخخخخخ نه نمی دونم . برام توضیح بده بگو چه جوری . بگو ....پاهامو به دو طرف باز ترش کرده تا اون راحت بتونه به لیس زدنش ادامه بده . یه قسمت از اطراف کس و روی سوراخ کونم یه حالتی داشت که اگه بیست و چهار ساعته با هاش ور می رفتند بهم لذت می داد . شاید هم این طور به نظرم رسیده بود به خاطر حالی که سیاوش به من داده بود و از بودن با اون لذت می بردم . -اووووووهههههه آتنا .. خوب گفتی .. هر چی بیشتر با تو ام دوست دارم که واسه همیشه تو رو داشته باشم . با خودم می گفتم که اتفاقا این حرفو جبار خان هم به من زده .اونم دوست داره که برای همیشه منو داشته باشه . ولی من شوهر دارم ... وووووییییییی سیاوش بغلم زد و از پایین کیرشو کرد توی کسم . حالا دو تایی مون زیر دوش و فشار شدید آب توی بغل هم بودیم . اصلا دوست نداشتم از اون حالت خارج شم . ولی دیگه باید می رفتیم بیرون .. وقتی اومدیم بیرون دیدم شوهرم واسم زنگ زده بود ... با هاش تماس گرفتم .. -کجایی آتنا گوشی رو بر نمی داری ..-ببخش عزیزم ... تو کجایی . کی می آیی ؟ دلم برات تنگ شده ... صدامو آورده بودم پایین تر تا سیاوش نشنوه که با لحن محبت آمیزی با شوهرم صحبت می کنم .-عزیزم گوشی بوده رو سایلنت . منم پیش سحرم .. -یه کاری پیش اومده ما تا بر گردیم میشه نیمه شب ... -چی شده .. خاله جان طوریش شده ؟ -نه بهتره ... از خوشحالی نمی دونستم چیکار کنم . اون چند ساعت دیر تر میومد -عزیزم من پیش سحر می مونم . -اگه دوست داشته باشی موقع برگشتن میام سراغت .. -نه پژمان جونم راضی به زحمتت نیستم . حالا شاید من و سحر به اتفاق هم رفتیم پیش یکی دیگه از دوستای قدیم به یاد روزای گذشته تا صبح بیدار باشیم و حرف بزنیم . نگران من نباش .خلاصه اونو پیچوندم تا دقایق بیشتری که چی بگم ساعات بیشتری رو با سیاوش باشم . وقتی اینو بهش گفتم کلی خوشحال شد . رفتیم بیرون و بگردیم .. رفتیم به یک رستوران تا با هم شام بخوریم . اون وقتی رفت دستشویی یه زنگی واسه شیرین زدم .. -عزیزم کاری داشتی ؟شیرین : -بی معرفت رفتی که رفتی . حالا که شیرین رو به خودت وابسته کردی ؟ ما رو عادتمون دادی ؟-عزیز دلم . آتی فدات شه . اصلا این حرفا نیست .. -ببین شیرین عادت به تک خوری نداره . اگه لقمه چرب و نرمی به گیرش افتاد میگه دوستان رفقا از این خوان نعمت استفاده کنن . با دوست پسرت بودی ؟ وقتتو نمی گیرم . شب جمعه دیگه یه مهمونی مفصل داریم تو یکی ازباغ های اطراف شهر .. یه بزن بکوب و یه عشق و حال درست و حسابی می کنیم .. پسرای مجلس همه زیر سی .. من می دونم و می شناسم اونا رو .-به مناسبت چیه شیرین جون ..-همین جوری .. یکی از خانومای پولدار اهل عشق و حال هوس کرده که دعوتی بده . - مطلقه هست ؟-نه بابا شوهر هم داره . شوهرشم بد تر از اون . میای بریم ؟-نمی دونم باید ببینم . من فکر کنم به عروسی یکی از بستگان درجه یک شوهرم دعوت باشم که اگه نرم ناراحت میشه پژمان . بازم با این حال باید خودمو ببینم . حالا میشه من بیام و اون شب کاری نکنم ؟ یه سفارشی به بقیه بکن که منو گیر ندن . یعنی کسی به این فکر نباشه که حتما با من طرف بشه . شیرین : تو حالا اومدنو بیا اونشو درست می کنیم ..-قول نمیدم . چون دوست ندارم شوهرمو ناراحت کنم . -تو از کی تا حالا این قدر شوهر دوست شدی ؟-مگه تو شوهرت رو دوست نداری ؟ شیرین جون شوهر داشتن یک نعمتیه . ما اگه شوهر نمی داشتیم چه جوری تا این حد آزادی عمل داشته و حال می کردیم . الان هر مصیبت و بیچارگیه پشت دخترای مجرد و زنای مطلقه هست . زن شوهر دار راحت کارشو انجام میده ...خلاصه من و شیرین کلی گپ زدیم و با اومدن سیاوش به صحبتامون خاتمه دادیم . من وسیاوش اون شب یک گردش رو یایی داشتیم . چه حس زیبایی بود ! حس این که به دوران مجردی بر گشته دارم با دوست پسرم قدم می زنم و با هاش حال می کنم . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی