انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 22:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  19  20  21  22  پسین »

زنی عاشق آنال سکس


مرد

 
زنــــــــــی عاشـــــــــق آنــــــــــال سکــــــــــس 10

سیروس ,سحر و مونا رو با خودش برده بود و من نمی دونستم اونا در چه وضعی هستند . راستش کونم کمی درد گرفته بود ولی با همه اینا دلم می خواست بدونم که کیر سیروس در چه وضعیتیه . از کیر سهیل و سامان درشت تره یا نه .. در همین لحظه صدای جیغ سحر رو شنیدم که می گقت وووووووییییییی وااااااااییییییییی مامان جان من مردم .. بکش بیرون بد گذاشتی .. .. راستش سه تایی مون دستپاچه رفتیم به محلی که سیروش و سحر و مونا بودند . سحر از حال رفته بود اومد و خودشو انداخت بغل من .. . حق داشت . صد رحمت به کیرای سهیل و سامان . این یکی با این که قدش کوتاه تر بود ولی کلفتی عجیبی داشت به این حال کمی سحر رو نصیحت کرده و دستی به سر و روش کشیدم و گفتم دختر عمه همینه دیگه . هر کی خربزه می خوره پای لرزش هم می شینه . در هر حال ما ضامن دار کلفتی و لاغری کیر مردا نیستیم تازه کیر هر چقدر درشت تر باشه بیشتر حال میده . من تعجب می کنم این جوری که خودتون گفتین و پسرا هم از شما تعریف کردن شما استاددکون دادن بودین . امشب چرا این قدر آبرو ریزی کردین . حداقل یه امشبو تحمل می کردی واسه دفعه بعد به این زودی قول نمی دادی . همه این حرفا رو جایی به سحر زدم که بقیه نشنون . -شما دو تا امشب یه چیزیتون میشه . ظاهرا از اولش هم با بی حوصلگی اومدین . این که نمیشه این همه کیری که تا حالا نوش جون کردین به اندازه خیار قلمی بوده باشه .. آبروی ما پیش این پسرا رفت -بس کن آتنا تو یکی دیگه این قدر به من سر کوفت نزن . -ببین سحر منم درد دارم منم دارم تحمل می کنم . مهمون دعوت کردیم باید کاری کنیم بهشون خوش بگذره باور کن من حتی حاضر بودم همون اول به سیروس بگم بیاد با من باشه ولی به احترام شما دو نفر و این که نمی خواستم فکر کنین که رو دستتون بلند شدم گذاشتن اون بیاد نزد شما . یه نگاهی به سیروس و مونا انداختم انگاری سیروس دیگه از کردن کون مونا هم نا امید شده بود و کیرشو فرو کرده بود توی دهنش . خودمو بهشون نزدیک کردم . دلم می خواست منو با خودش ببره .. ظاهرا مونا و سحر سیراب شده به نظر می رسیدند . اصلا نمی دونم چشون بود . نباید تا این حد سوسول بازی در می آوردند . ..سیروس بدون این که توی دهن مونا خالی کنه کیرشو بیرون کشید و رفت طرف سهیل و سامان . -حق با شما بود . یه اشاره ای به من کرد و گفت مثل این که این خانوم خوشگله باید درد ما رو در مون کنه . منم خودمو به نزدیکش رسونده بودم . سیروس که شورتشو بالا کشیده بود دستمو کشید و با خودش برد به یه اتاق دیگه .. -آتنا جون می دونم بعد از ظهری تا حالا زیر دو تا بار سنگین بودی . از جیبش یه ژلی در آورد و گفت حجمش زیاد نبود وگرنه به کون سحر و مونا می مالیدم که ردیف تر شه . فقط برای یه نفر مناسبه .. من الان اینو می مالم به کونت . اگه کیر رو یه بیست دقیقه بعد توی کونت فرو کنم بهتره . این ژل کمی بی حس و مقاوم می کنه . فدات شم . نازتو بخورم تو مثل اون دو تا بچه ننه نیستی . بغلم کرد و ژلو مالید به انگشتش و بعد همون انگشتو فرو کرد دور کونم و علاوه بر اون قسمتی از روی سوراخ کونمو هم مالید ولی درد داشت دیوونه ام می کرد . همون فرو رفتن انگشت توی کون یه فشار عجیبی رو به من وارد کرده بود . ولی وقتی که رو کردم و بغلم زد احساس آرامش کردم . شروع کرد به میک زدن سینه هام و دستشو گذاشت روی کسم . نمی دونم چرا اصلا دوست نداشتم برم برای شام با این حال دو تایی مون پا شدیم رفتیم و سیروس هم می گفت که ژل اثرشو بذاره .. مونا و سحر خیلی ناراحت بودند . سهیل و سامان اونا رو خیطشون می کردند . یه خورده دلمم برای دخترا می سوخت ولی گاهی وقتا یه جوری می شدند . نباید این قدر هم سخت می گرفتند . راستش سعی کردم دیگه زیاد نخورم . یه بیست دقیقه ای از ژل مالی شدن کونم می گذشت . سیروس گفته بود این از اون اصل های معجزه گره که اصلا زن درد حالیش نیست وقتی کیر میره توی کونش .. سریع بدون این که به موهای سرم آب بزنم یه دوشی گرفته فقط شورت پام کردم و بر گشتم . سیروس قبل از من منتظرم بود . رفته بودیم به اتاق خواب . -درو ببندم سیروس جون -آره عشق من .. اون هیکلش درشت تر از سهیل و سامان بود . سرمو گذاشتم رو سینه اش و با موهای سینه اش بازی کردم . خیلی خوشش میومد چشاشو بسته بود . -آتنا کونت چطوره . -عالی منتظر تشریف فرمایی سرور خودشه . اصلا درد ندارم . حس می کنم که رویه آتیشی آب ریخته باشن . -خب الان بهترین موقعیه که حال کنیم . . یه نگاهی به کلفتی و شقی کیرش انداختم . درازی اون از پونزده شونزده بیشتر نمی شد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زنــــــــــی عاشـــــــــق آنــــــــــال سکــــــــــس 11

ولی مهم همون کلفت بودن کیرش بود که حال بیشتری به یک زن می داد . -سیروس جون چه جوری دوست داری فرو کنی توی کونم -همون جوری که بیشتر پسرا و مردا دوست دارن . دوزاریم افتاد . فوری قمبل کرده تا کیرشو فرو کنه توی کونم . با این که می دونستم با این ژلی که زده بود اون درد رو ندارم ولی دوست هم نداشتم همیشه ازش استفاده کنم چون می ترسیدم عادت کنم . کون من باید یک کون خود ساخته می شد . یواش یواش با کیر مردآشنا می شد . این سحر و مونا دست و بالشون خیلی باز بود . شاید به خاطر همین بود که امشب زیاد حس و حالی نداشتند ولی اون شوق و ذوق اولیه با این بی حالی اونا اصلا به هم نمی خوند . کیرشو که گذاشت روی سوراخ کونم بهم مزه می داد کیف می کردم . کمی استرس داشتم . می تونستم حس کنم که سر کیر داره به سوراخ و حلقه کونم فشار میاره ولی اون درد و سوزش رو حس نمی کردم . فقط همون اندازه می تونستم وجود کیر رو احساس کنم که ازش لذت ببرم . یه فشاری یه کیرش داد . دستمو از زیر و لاپام به کیر سیروس رسوندم . یه دستی به کیرش زدم تا بهتر بفهمم که کیرش چه اندازه توی کونم پیشرفت داشته .هر چند حدس می زدم تا حالا نصفش رفته باشه ولی با دست مالیدن به کیرش بهتر متوجه شدم . یه فشار دیگه به کیرش آورد . کمی احساس درد کردم ولی نه به اون اندازه که بخوام که بیشتر فرو نکنه . یه چیز کلفتی رو توی کونم حس می کردم که داره به من کیف میده . دارم باهاش حال می کنم عشق می کنم و می تونم به یک پسر لذت بدم . حداقل سیروس دوستم داشته این اطمینان رو بهم داشته که تتمه ژل رو برای من کنار گذاشته بود وگرنه اونو توی کون سحر خالی می کرد که باهاش دعوا نیفته . پس اگه من دردم گرفت بازم نباید چیزی بگم چون سیروس به من اطمینان داشته و کون منو می خواسته و براش ارزش قائل بوده . آخ که چقدر با این افکار لذت می بردم باهاش حال می کردم . احساس قدرت و اعتماد به نفس می کردم . ولی از این بابت نباید با دخترایی که اهل کون دادن یا به لفظ بی کلاس کونی هستند حرفی به میون می آوردم . مثل من کونی می تونستن و می تونن درکم کنن ولی بقیه دخترا یا حسادت می کنند یا متلک بارم می کنند و یک دختر بد کاره ام می دونن در حالی که همه شون حتی اونایی که مثلا مذهبی هستند بازم تا یه پسر رو می بینن دست و بالشون می لرزه . ما داشتیم توی کلاسمون یه دخترخیلی مومن و مذهبی و با ایمان رو که داداش یکی از دوستامو که خیلی هم خوش تیپ بود می بینه و خیلی هم از خواهره راجع به برادره صحبت می کنه . وقتی برادره میاد سر در مدرسه تا با خواهرش به خونه بر گرده اونم با هاشون میره و کلی هم با اون پسره گرم می گیره و می خواد خودشو تو دلش جا کنه . آخرش متوجه نشدم کار اون دختره به کجا کشید . اونی که همش از نامحرم فرار می کرد . .. -آخخخخخخ سیروس چقدر حال میده کون دادن .. من جات بودم به هر قیمتی شده یکی از همینایی که امروز به کونم زدی رو تهیه می کردم . -جااااااان چه کونی داری آتنا .. از زیر سنگ هم که شده برات فراهم می کنم . -فقط بهم بگو از کجا گرفتیش .. -شیطون می خوای واسه جاهای دیگه استفاده کنی ؟/؟ -نه سیروس جون نگهش می دارم اگه یه وقتی تو مال خودت رو یادت رفت با خودت بیاری به وقت گاییدنم از مال من استفاده کنیم . با خودم گفتم این پسرا به خیال خودشون خیلی زرنگ تشریف دارن . پشم و موی کوس من هم نیستند . خودش می خواد بره رنگ و وارنگ فرو کنه توی کون دخترا اون وقت می خواد آدرس این نوع ژل فروشی رو به من بده ناز داره . دیوونه . یه نگاهی به قوطی اون که رو زمین انداخته شده انداختم و دیگه اونو سپردم به حافظه ام . حداقل می شد برای کیر های کلفت و درجه یک از اون استفاده کرد .. -اوووففففف سیروس کیرتو بیشتر کردی توکونم . من اینو حس می کنم . چقدر لذت می برم . بکشش بیرون تا آخر دوباره بکن تو . تند تر این کارو بکن . می خوام اونو حسش کنم . لمسش کنم . کس منم خیلی خیس کرده بود . خیلی .. -سیروس .. فدات شم یه کاری برام می کنی .. -بگو آتنا تو جون بخواه .. یه دستتو بذار روی کسم و یه دست دیگه ات رو بذار رویکی از سینه هام . همین کارو هم کرد . حرکت کیرو بازی کردن با کناره ها و وسط کس و چوچوله هام و نوک سینه هام منو به وجد آورده بود .. -جووووووووون سحر! مونا .. من دیگه هلاک شدم ..من دیگه نمی تونم آروم بگیرم .. این حرفا رو می زدم و سیروس در هر سه زاویه سرعتشو زیاد کرده بود . یه لحظه بدنم لرزید از همون لرزشهایی که دو ساعت پیش هم داشتم . یه حس آتیشی و سست شدن در ناحیه کون و کس و زیر سینه هام حس می کردم . -آخخخخخخخ جوووووووون دار م اون جوری میشم .. رهام نکن . منو بچسب .. بمالونم بکن کونمو .. ادامه بده ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زنــــــــــی عاشـــــــــق آنــــــــــال سکــــــــــس 12

-دور و برشو هم بمال فدات شم سیروس .. کیرت رو هم بکش.. بیرون بذار تو .. ولم نکن . با همه جام بازی کن . با همه جای من . آتیشم بزن . رهام نکن . دوستت دارم . دوستت دارم .. -آخخخخخخخخخخ ..آخخخخخخخخخخخ آتنا ..آتنا .. -نههههههه نهههههه زوده .. من می خوام . من می خوام منو بکنی .. می خواستی به کیر خودت هم یکی از اینا بزنی .من نمی دونم . این جوری قبول نیست تند باش دیوونه داری چیکار می کنی .. -آتنا تومنو کشتی دختر ندیدم که این جوری بخواد که تند و تند کونشو بکنیم . حتی اونایی که کونشونو ژل بارون کرده بودم بازم ناز داشتند . فدات میشم . تا بهت حال ندادم خودم حال نمی کنم . یه لحظه به یاد حرفای سحر و مونا افتاده بودم که وقتی اثرات این بی حسی تموم شه درد کون تازه شروع میشه . ولی حالا باید کیف می کردم . آدم که نمی تونه همیشه به خاطر لذت نبردن زجر بکشه که چی ؟/؟ ممکنه درد بیاد سراغش ؟/؟ پس ما کی باید از زندگی لذت ببریم . حرکت کیر سیروس رو توی کون خودم به خوبی حس می کردم . یه چیز کلفتی که فضای مقعد منو گشادش می کرد و تا اونجایی که به مانعی نمی خورد می رفت داخل و بر می گشت . از این که می تونستم بهش حال بدم کیف می کردم . دستاش با کس و سینه هام بازی می کرد -اووووووففففففف سیروس ..خوبه خوبه همینو ادامه بده .. بازی با نوک چوچوله هام و روی کوسم و گردوندن سینه هام با کف دستش منو به اوج رسونده بود .. لبام واسه حرف شده دیگه باز نمی شد .فقط می تونستم ناله های هوسمو به گوشش برسونم و متوجهش کنم که ادامه بده .. می دونستم که دیگه حوصله اش سر رفته . خیلی سخته که در قضیه سکس یک زن مرد رو و یک مرد زن رو درک کنه . آخه مدت زمان برای ارضا شدن اونا و میزان لذتی که می برند فرق می کنه وگرنه هیجان و عصاره و شیره لذت همونه . هیچ تفاوتی با هم نداره . برای هر دو تا عسل یه عسله . ولی زنا این عسلو بیشتر و به مدت طولانی تری می خورند ولی دیر تر به لذت و شیرینی حداکثر عسل سکس و نهایت حشر و شهوت می رسن .. -هر لحظه نفسهام تند تر می شد و حرکات سیروس .. -آتنا خوبه ؟/؟ خوبه ؟/؟ -سکوت کرده بودم چون دیگه نمی خواستم هیچ چیزی تمرکز منو به هم بزنه .. چه احساس قشنگیه وقتی که پس از دقیقه ها فشار و لذت و تمرکز و این که محبوبت رو خسته نکنی بالاخره آب از جایگاه خودش حرکت می کنه . -جااااااااااان .. سیروس ..-داری میشی ؟/؟ -اوهوووووو ... اون همین جور به کارش ادامه می داد . حتی دو دقیقه پس از این که ار گاسمم کرد همین جور مشغول بود . ولی نایی نداشتم که بهش بگم بسه .. -سیروس حالا می تونی هر جایی غیر کسم آبتو خالی کنی -همین جا بیشتر از جاهای دیگه خوبه -من حرفی ندارم .. لاسینه رو صورت .. -ببینم توی دهنت هم حاضری ؟/؟ -من حرفی ندارم عشق من -فدای تو آتنا ولی همین توی کونت بیشتر از جاهای دیگه حال میده . اگه بدونی چقدر جلو گیری کردم . اون با چند حرکت ورود و خروج دیگه که کیرشو خیلی آروم فرو می کرد توی کونم و اونو درش می آورد در یک لحظه با سرعت این کارو انجام داد وحرکات پرشی کیرشو توی کونم حسش می کردم و اون حرارتی رو که بهم لذت می داد .. وقتی کیرشو بیرون کشید و قسمتی از آب کیرش به بیرون عقب نشینی کرد تازه متوجه شدم که بی حسی چیه . چون وقتی آبش ریخت بیرون اونو با شدت بیشتری روی پاها و دور سوراخ کونم حسش کردم . سیروس بغلم زد و لباشو رو لبام گذاشت . دستشو هم گذاشت رو سینه هام . شروع کرد به نوازش کردن من . اون بعد از سکس رهام نکرد . از این حرکتش خیلی خوشم اومد . .. منم دستامو دور کمرش گذاشته اونو بیشتر به خودم می فشردم . .. حس کردم دوست ندارم به این زودی از پیشش پا شم . دیگه یواش یواش از جامون پا شدیم و رفتیم سراغ جمعیت .. سیروس : عالی ..عالی . پسرا این گنج رو کجا داشتین . من که اگه تا آخر عمر کنارم باشه سیر نمیشم . فکر کردی ما سیر میشیم .؟/؟ -پسرا من می خوام برم خونه .. شما هم اگه میاین بیایین یه دوری با هم می زنیم . می دونم سیر نشدین . ولی یه استراحتی هم به آتنا جون بدین که بتونه برای دفعه بعد هم بهتون حال بده . الان دیگه نه اسپری داریم و نه ژل که به کونش بزنیم . تازه به نظرم یه استراحت بهش بدیم بد نیست . سامان : مخلص داداش . .. سهیل : فدایی داری . اطاعت میشه . تازه اینجا این دو تا دختر سحر و مونا که این دفعه با هامون قهر کردند و دیگه ظاهرا از کون دادن توبه کردند . سحر می خواست یه چیزی بگه جلو شو گرفتم . -بس کن دختر بذار برن . تو که نمی خوای بهشون حال بدی مگه مرض داری شر درست می کنی ؟/؟ تو اگه جای اونا باشی چیکار می کنی .مهمون دعوت می کنی خب باید به اونا سرویس هم بدی دیگه . اونا که واسه سیر کردن شکم نیومدن اینجا اونا واسه سیرکردن کیر اومدن این جا .. اینو که گفتم پسرا دسته جمعی زدند زیر خنده . سحر و مونا هم خنده شون گرفت . .. خلاصه پسرا رفتند و ما دخترا تنها موندیم . سحر : آتنا امشب خیلی دورگرفتی ها .کبکت خروس می خونه .. -وقتی که خروس تو کبک می خونه چرا کبک من خروس نخونه ؟/؟ .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
زنــــــــــی عاشــــــــــق آنــــــــــال سکــــــــــس ۱۳

خب ببینم دختر تو خیلی امشب به خودت می نازی .-مونا جون این اولشه .صبر کن بعدا یه مدت که شد حسابی دلشو می زنه . این قدر درد بکشه که بیاد رو حرف ما .. -بس کنین دخترا . هر کی ندونه فکر می کنه که شما ها امامزاده دهرین .. سه تایی مون افتاددیم رو تخت .. اونا انگاری عطش سکسو داشتن . ولی دیگه داشتن لز می کردن . پسری توی دست و بالشون نبود و دیگه مجبور شدن که به این شیوه ادامه بدن . -آتنا بیا .. بیا عزیزم . بیا تو هم به جمع ما حالا قهر نکن -خسته ام . ولم کنین .. ولی سحر دست بر دار نبود . مونا هم همین طور . دو تایی افتادن رو تنم . سحر کونمو از وسط بازش کرده بود و نوک زبونشو گذاشته بود روی سوراخ کونم . هنوز یه حس بی حسی خاصی داشتم . مونا هم داشت با سینه هام ور می رفت و لباشو گذاشته بود رو لبام .با نگاه لوندش بهم می خندید . انگاری که اونا نمی خواستند لحظه ها رو از دست بدن و با خواب میانه ای نداشتن . مونا : سحر جون خوب لیس بزن ببین بوی آب کیر پسرا رو خوب حس می کنی ؟/؟ سحر : یخ نکنی بی مزه .. تو که خودت کیر پرست تری . -اگه این طور بود که امشب اونا رو این جور راحت به حال خودشون ول نمی کردیم . سحر مونا رو به طرفی هل داد و منو از پشت بغلم زد . کسشو به کون من می مالید و خودشو رو من حرکت می داد . خیلی تلاش می کرد تا بتونه خودشو یه جوری ارضا کنه . ولی اون که با این جو.ر مالیدنها راضی نمی شد .. خودمو به طرفش بر گردوندم و پاهاشو از وسط باز کردم .. -دختر تو که جنبه شو نداری چرا پسرا رو رد کردی -برن گمشن بی جنبه ها -سحر تقصیرشون چیه . برن کیرشونو بسوزونن کوچیک کنن ؟/؟ تا زه خیلی کلفت دلت بخواد ؟/؟ -آره اگه واسه کس باشه خوبه . نه برای کون من . -از دست تو من دیوونه می شم من در حال لیس زدن کس سحر بودم و مونا هم بالا سر سحر ایستاده بود و دو طرف کسشو نگه داشته اونو به دهنش چسبونده بود تا سحر هم بیکار نباشه . دو تایی شون ناله می کردند و من با هر فنی که می تونستم سعی می کردم که سحر رو ردیفش کنم . آخه مونا هم حواس سحر رو پرت می کرد و نمیذاشت که اون به خوبی تمرکز بگیره . چه طعمی داشت این کس ولی با همه اینا هنوزم خوشبو بود . خیلی خودشونو ردیف کرده بودند . حس می کردم منم یه جورایی داره از این لز بازی خوشم میاد ولی ای کاش خسته نبودم . فکرم خسته شده بود و دهنم باز نمی شد ولی به شدت به میک زدن کس سحر ادامه دادم . وقتی که جیغ زدنای اونو شنیدم که می گفت نزدیکه ارضا شه انرژی گرفتم و بر سرعتم افزودم . تند و تند همین جور کسشو می خوردم و زبونمو فرو می کردم توش . سینه هاشو هم تو چنگم داشتم .. سحر از حال رفته بود . وقتی لباش رو کس مونا از حرکت ایستاد و سرش رو زمین صاف شد فهمیدم که دیگه ار ضا شده . آخیش خلاص شدم .. دیدم مونا راه افتاد اومد طرف من .. -قربون دهنت .معجزه می کنه . حالا من حالا من .. وقتی اون حالتشو دیدم یه جوری شدم . دلم سوخت . دیگه فک و استخونای صورتم به زحمت حرکت می کردند . مجبور شدم اونو هم به همین سبک ارضاش کنم .. دیگه با هم کل کل نمی کردیم . انگار تمام حرفای نیشدار و متلک گویی ها تموم شده بود و با هم صمیمی شده بودیم . اونا خودشونو مدیون من می دونستن .. سحر : آتنا تو حرف نداری ..مونا : تو بی نظیری .. همو بغل زدیم و سه تایی مون خوابیدیم .. به نظرم اومد دو سه ساعتی می شد که خوابمون برده بود . همش خواب کیر پسرا رو می دیدم که داره فرو میره توی کونم و در میاد . یه کیر کلفتو حس کردم که به شدت رفته توی کونم . از درد نمی دونم چیکار کنم .. چشامو که باز کردم همون درد شدید رو در کونم حس نمودم . این نفوس بدی رو که دخترا می زدند بالاخره کارشو کرده بود . درد فریاد منو در آورده بود .. گریه ام گرفته بود .. خودمو یه پهلو کردم . درد کمتر شد ولی التهاب شدید داشتم .. با این حال دیگه خوابم نبرد . به نظرم اثر بی حس کننده که تموم شد ضربات کیر وارده اثرشونو حالا نشون می دادند .ولی بیشتر درد باید از قبل بوده باشه . منی که عادت نداشتم نباید این جوری از هول هلیم میفتادم توی دیگ .. از جام پاشدم این طرف و اون طرف کردم . راه رفتم دیدم نه .. خواستم آزمایشی رو صندلی بشینم دیدم که اصلا نمی تونم .... سحر از یه پمادمخصوص برای درمان می گفت .. تازه اونم باید یه دوره ای رو طی کنه . من چه جوری این موضوع رو با خونه حلش کنم .. سحر چشاش باز شده بود .. همه چی رو فهمیده بود .. حس کردم که الان باید بهم منت بذاره .. ولی رفتارش عوض شده بود . همون که بهش اهمیت داده بودم و کسشو لیس زده بودم اونم نخواست که بهم سر کوفت بزنه .. -آخه من اون لحظه ژل زده بودم -درست عزیزم .. قبلا دوبار داده بودی .. تازه این ژل ها بیشتر مسکن برای همون لحظه اند ولی شاید اگه از اول با همین ژل کار می کردی خیلی کمتر دردت میومد .. ما زنا بد بختیم دیگه . درد کون ..درد شکم ..درد زایمان ..همه اینا مال ماست . تازه زمستون و تابستون ماهی یه هفته هم باید با خون دست و پنجه نرم کنیم . آخرشم بهمون میگن نصف مردا می ارزین . بیا عزیزم دراز بکش من خودم سوراخ کونتو پماد مالی کنم .. -ببینم زود خوب میشه که زودتر کون بدم ؟/؟ نمی خوام پیش پسرا خجالت بکشم و بگن که کم آوردی .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زنـــــــــــــــی عاشـــــــــــــــق آنـــــــــــــــال سکـــــــــــــــس14

سحر من داغون شدم .. کمکم کن . خیلی درد داره می سوزه .. دختر عمه عزیزم انگار نه انگار که با من کل کل داشته و کمی هم در گیری لفظی داشتیم . مقداری از پماد رو روی انگشتش ریخت و اونو خیلی آروم فروش کرد توی کونم . همین جور انگشت وسطی خودشو می فرستاد جلو تر . هم خوشم میومد هم دردم میومد . انگاری دوست داشتم بازم کیر بخورم ولی گاهی درد طوری بر من غلبه می کرد که از همه چی بدم میومد . -آتنا خوب نشنیده بودم چند دقیقه پیش چی گفتی ؟/؟ بیشتر واسه چی ناراحتی ؟/؟ از این که تا مدتی نمی تونی کون بدی ؟/؟ -اگه بدونی وقتی کیر پسرا می رفت توی کونم چه حالی می کردم . از این که اونا با این سوراخ من که خودم زیاد تحویلش نمی گیرم دارن کیف می کنند خیلی بهم می چسبید . یه دنیا عشق و صفا بود . -معلومه از هول هلیم افتادی توی دیگ . -ببینم سحر جون بازم از این بر نامه ها د اریم ؟/؟ خیلی طول می کشه خوب شم ؟/؟ -نمی دونم باید دید عمق فاجعه چقدره . الان خوب مشخص نمی کنه . بعضی ها یک هفته . بعضی درد ها دو هفته هم طول می کشه و یه سری چند ماه .در مواردی هم کار به جراحی می کشه . مال تو رو این جوری که از ریخت و قیافه ات مشخصه و از انگشتی که فرو می کنم توی کسش معلومه که حداقل ده روز رو می کشه . من شاهد بودم . می ذاشتی هر جوری که دوست دارن بکننت . اینم که نمیشه .اصلا در یکی از این صحنه ها دیدم طوری با عشق داشتی کون می دادی که انگاری یکی از این کیر هایی که رفته بود توی کونت از کمر داشت می شکست . همچین قفلش کرده بودی که در نره .. -سحر من خوشم اومده . دلم می خواد بازم کون بدم . بازم کیر می خوام .. اون شب سه تایی با هم و در کنار هم تا صبح حرف زدیم و من هم که دیگه داشتم درد می کشیدم . هف هشت روزی رو خیلی سختم بود که تحمل کنم . ولی از اونجایی که برای دو هفته بعد دوباره همین دسته با هم یه بر نامه ای چیده بودیم که دور هم جمع شیم و بریم حال کنیم مجبور شدم برای در مان خودم بیشتر تلاش کنم . این بار سحر و آتنا با دید دیگه ای به من نگاه می کردند . منم به نسبت دفعه قبل شجاع تر بودم و می تونستم از حق خودم دفاع کنم . وقایع اون شب برام یه خاطره شیرین شد . اون شب منو آماده کرد برای این که بتونم خودمو برای میادین دیگه ای آماده کنم . باید نشون می دادم که این میدان ها میادین لذت بردنه . باید از لحظه های شیرین به بهترین وجهی استفاده می کردم . این بار قرار گذاشتیم که یکی از این بعد از ظهر ها رو بریم خونه یکی از پسرا . خب این جوری برای ما خطرش کمتر بود . حداقل این استرس رو نداشتیم که پدر و مادر یا یکی از اهالی خونه سر برسن . خودم یاد گرفته بودم و هر روز با انگشتم محل درد رو پماد مالی می کردم . حس می کردم بهتر شدم . هیجان کون دادن و این که بازم در بغل پسرایی جای می گیرم که با حال کردن خودشون بهم لذت میدن لذت می بردم . هر وقت خونه رو خلوت گیر می آوردم می رفتم جلو آینه وای می ایستادم . شلوارمو می کشیدم پایین . کون بر جسته و درشت خودمو می دیدم و لذت می بردم . کف دو تا دستمو میذاشتم روی کونم و از وسط که بازش می کردم سوراخ کوس و کونم به خوبی مشخص می شد . باکوس که فعلا نمی تونستم کاری داشته باشم ولی سوراخ کون همونی بود که باید بازم پذیرای چند کیر دیگه می شد . دلم می خواست یه چیز نرم و درازی فرو می کردم توی کسم و ببینم که دردم تا چه اندازه هست و آیا می تونه کیر رو قبول کنه یا نه ؟/؟ هنوز دردی رو در کونم حس می کردم . خیلی استرس داشتم که تا اون موقع چی میشه . یکی از این دفعات که سرمو به طرف آینه بر گردونده کونمو درش دید می زدم انگشت کوچیکه مو خیلی آروم فرو کردم توی سوراخ کون . فقط یه بند انگشت فرستادمش اون داخل دردم گرفت . هنوز اثر درد کون دادن از دفعه قبل روم مونده بود . رو موبایلم چند تا کلیپ سکسی کون دادن ریخته بودم که شبا قبل از خواب و یا هر وقت که دور و بر خودمو خلوت گیر می آوردم اونا رو می دیدم . اوووووفففففف چه صحنه هایی . کون گنده و کیر کلفت و دراز . از هر سه تا کیری که تا حالا خورده بودم خیلی خیلی با حال تر و چاق و چله تر بود . نههههه این امکان نداره . خوب دقت کردم که اشتباه نکرده باشم . در یکی از این صحنه ها زن با کون روی کیر یکی دیگه نشسته کیررفته بود توی سوراخ کون . یکی دیگه هم از پشت کمر زنه روگرفت و کیرشو فرو کرد توی یه سوراخی که نمی دونستم مال کس هست یا کون .. وای اینم که گذاشته توی کون . چون نفر دوم با کف دست زده بود به کون اون زن و وقتی که بدنشو بالاتر آورد از همون مسیر گذاشت توی کون .. دو تا کیر در یک سوراخ کون . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۵

به شدت هوس اینو کرده بودم که حداقل یک کیر هم که شده فرو بره توی کونم . دیدن فیلم منو منقلب کرده بود . حالا دیگه به خوبی یاد گرفته بودم که چه جوری با سوراخ کونم ور برم و بهش داروی ضد درد و زخم بزنم . چند روزی گذشت . یه روز رفته بودم واسه خودم شلوار جین بخرم . یه فروشنده پسر و یه دختر داخل فرو شگاه بودند . یه نگاهی به باسن گنده ام انداختم و نمی دونستم کدوم شلوار رو انتخاب کنم که به من بیشتر بیاد و باسنمو خواستنی تر نشون بده . پسره خیلی چشای هیزی داشت . با این که دلم می خواست جلب توجه کنم ولی از پررو بازی اون خوشم نمیومد و دوست نداشتم اون رفتارش طوری باشه که انگاری من ملک شخصی اون هستم . واسه همین یه اخم عجیبی بهش انداختم . اتفاقا وقتی رو هم واسه خرید انتخاب کرده بودم که خلوت بود کسی هم برای خرید جنس نمیومد . دختره که اسمش بود تارا به من گفت که داداشش بیشتر متوجه میشه که کدوم شلوار به باسن دخترا میاد . مانتوشو داد بالا و گفت ببین به نظرت چطوره .. -نمی دونم این که خیلی عالیه .. -خب حالا بیا این گوشه اگه ناراحت نمیشی اصل جنسو نشونت بدم که متوجه شی چی به چیه . خبری کونش می گفت که می خواست نشونم بده . راستش اولش یکه خوردم ولی بعد دیدم خودمم در پررو بودن دست کمی از اون ندارم . وقتی اون کون گرد و متوسطشو دیدم و اونو با حالت پوشیده مقایسه اش کردم تعجب کردم و یه احسنتی بهش فرستادم . -تارا جان مال من دو برابر مال توست . -دختر تو چقدر وسواسی اتفاقا داداش منم خیلی حساس و بد پسنده . -ببینم داداش شما که زیر کار رو بر رسی نکرده .. -تورج رو میگی ؟/؟ اتفاقا من و اون این حرفا رو نداریم . پسر خیلی ماهیه . ما بدون این که با هم رابطه خاصی داشته باشیم هوای همو داریم . خواهر وبرادر باید این طوری با هم صمیمی باشن .. -پس که این طور .-درسته آتنا جون . از همون در که وارد شدی داداش گقت این یکی جاذبه اش خیلی قویه . وقتی داداش این حرفو زد با خودم گفتم این دیگه باید آخرش باشه . خلاصه یکی از این شلوار ها رو انتخاب کردم . و حواسم به دور و برم نبود . خواستم برم که دیدم در از داخل بسته شده . ترس برم داشت . آخه شنیده بودم که تازگیها تجاوز به دخترا مد شده .. اما نه در روز روشن و محل کسب و کار که خیلی راحت بشه متجاوزین رو به تله انداخت . حس کردم که تارا به من دروغ میگه و کسی رو که ازش به عنوان تورج یاد می کنه دادشش نیست . تازه فرقی هم نمی کرد . در همین لحظه دیدم یه پسر دیگه ای هم اومد جلو . تارا : وسط روز ما چند دقیقه ای دررو می بندیم تا یه چیزی بخوریم . -ببخشید مثل این که این آقا هم مثل من قصد خارج شدن رو داشته..-نه آتنا جون . اون نامزد منه .. ایرج خان .. تارا رو کشیدم گوشه ای و بهش گفتم ببخشید .. مثل این که اونایی که دور و برت هستن خیلی رج هستند . یه چیزی می خوام بگم ناراحت نشو داداش تورجت انگاری یه جور خاصی نگام می کنه . همش فکر می کنم به من نظر بد داره -اووووووووهههههه آتنا جون این قدر سخت گیر نباش . در جامعه ای که آزادی وجود داره نمیشه کسی رو محکوم کرد که چرا از کس دیگه ای خوشت میاد یا می خوای باهاش رابطه جنسی داشته باشی . الان خودت مگه از ته دلت دوست نداری یه باسن خوش فرم داشته باشی و اون شلواری هم که می خری بهترین حالت رو به باسنت بده ؟/؟ .. خیلی راحت با حرفای خودش رامم می کرد . -ولی تارا جون یه چیزی می خوام بگم ناراحت نشو . این نامزد تو ایرج هم بد جوری نگام می کنه . با نگاهش می خواد منو بخوره .. -ببینم عزیزم توچی دوست داری . دلت نمی خواد تو رو بخوره ؟/؟ -اصلا خیالت نیست ؟/؟ -در عوضش منم میرم یه پسر دیگه ای رو می خورم . ببین جامعه امروز ما همش بخور بخوره . تا می تونی باید بخوری . تو اگه نخوری بقیه می خورن . تعجب می کردم این پاک منو دیوونه کرده چی داره میگه .البته چند متر دور از ایرج طوری پچ پچ می کردم که پسر متوجه نشه . از دستش خسته شده بودم . ایرج خان دستشو به سوی من دراز کرد . -از آشنایی با شما خوشوقتم . یواش یواش داشتم به این فکر می کردم که نکنه اومده باشم به مهمونی و خودم خبر ندارم . خیلی ترسیده بودم . یه نگاههای عجیبی داشتند . دو تا پسر شوخی های خاصی با تارا می کردند و بدون ملاحظه من به بدنش دست می زدند . نه .. تارا نباید خواهر تورج باشه .. احتمالا باید از اون قرص های شاد روانی خورده باشن .. تورج و ایرج پس از این که چند بار سینه های تارا رو دستمالی کرده و منم شاهد قضیه بودم یه نگاهی به تارا انداخته و اون به آرومی از جاش پا شد . منم خواستم همراهش راه بیفتم وبرم که دست ایرج رو شونه ام نشست و منم از ترس دیگه جیک نزدم . فقط داشتم به این فکر می کردم که کونم درد می کنه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۶

-نهههههه نهههههههه من از اوناش نیستم . -آتنا خانوم . چرا بر داشت بد می فر مایید . کسی که قصد آزار شما را نداشت . کسی که به شما جسارت نکرد و ادعا نکرد که شما از اوناشید . ولی ایرج همین جوری که دستشو گذاشته بود رو شونه هام خیلی آروم به صورتم دست می کشید . تا را رفته بود . تورج هم پیش ایرج بود . اونم اومد نز دیک من . می دونستم که قصدشون چیه . همون یه باری که با سه تا پسری که منو کرده بودند روبرو شدن متوجهم کرده بود که حالت چشای پسرا از چی داره میگه . ترس من از این بود که نکنه بخوان منو از دختری به زن بودن برسونن . از طرفی هنوز درد خفیفی در ناحیه کون داشتم . ولی هر دو تا شون خیلی خوش بدن و چهار شونه بودن . حس کردم که زیر سینه هام و دور و بر کسم داغ شده . بی اختیار دستم رفت سمت شلوارم و خواستم اون قسمتی رو که سوراخ کونم زیرش قرار داره لمس کنم و متوجه دردش بشم . فوری دستمو کشیدم . نباید با این کارام پسرا رو تحریک می کردم شاید اونا عکس العملی بد تر نشون می دادند که من این طور نمی خواستم . ولی با نوازش اونا که ایرج صورتمو و تورج موهای سرمو لمس می کرد چشام بسته شده بود . حس کردم خوابم گرفته . می خواستم از جام پا شم . می خواستم بلند شم و خودمو از اون مخمصه نجات بدم . اگه بخوان به من تجاوز کنن . من کاسه کوزه شونو بهم می پاشونم . ولی دیگه آب رفته به جوی بر نمی گرده . اون وقت من مفت همه چی رو می بازم از چش همه میفتم . وسواس عجیبی داشتم . هم خوشم میومد و هیجان زده بودم و هم می ترسیدم و استرس داشتم . سیروس و سهیل و سامانو به یادم آورده بودم و کیر هایی رو که می رفتند توی کونم . با این که نتیجه و آخرش جز درد چیزی نبود ولی همون لذت دادن حین سکس و این که تونسته بودم به پسرا لذت بدم و حس تازه ای رو در سوراخ کونم به وجود بیارم برای من دنیایی از عشق و حال و هیجان بود . حالا هم دوست داشتم یه چیزی توی کونم و همون سوراخی که به کیر خوردن عادت کرده بود وول بخوره . التهابی دور و بر کس و سینه هام احساس می کردم و یک سنگینی خاصی رو در قسمت سوراخ کونم . یک سنگینی که با فرو رفتن یک چیز سنگین در مقعدم باید تبدیل به سبکی می شد و آرومم می کرد . دو تایی شون خیلی راحت داشتن با من ور می رفتند و منم نه جرات اعتراض داشتم و نه این که دلم می خواست که چیزی به اونا بگم . دستای ایرج از روی بلوزو یقه بازم رفت اون داخل و رسید به سینه هام . با لمس سینه هام از طرف پسره پررو تازه فهمیدم که سینه هام چقدر سنگین بوده و به این مالش نیاز داشته . تورج رفت سراغ شلوار جینم و ایرج هم به لخت کردن من از نیم تنه پرداخت . -پسرا دارین چیکار می کنین .. ولم کنین بذارین برم . ایرج : حالا که لختت کردیم داری اینو میگی ؟/؟ نترس . ما با سوراخ کونت کار داریم . واسه خودمون شر درست نمی کنیم . حالا اگه خودت اپن باشی اون یه حرف دیگه ایه .. شروع کردم به ناز کردن و کلاس گذاشتن و این که فکر نکنن خیلی راحت می تونن منو به چنگ بیارن . ولی اونا که تازه در اون قسمت از پستوی لباس که حالت انباری داشت تشکی پهن کرده منو انداختند روش . سوتین منو در آوردند . . شورت نازک منو هنوز در نیاورده بودند . از اعتماد به نفس اونا لذت می بردم . با این حال این که پسرایی این جوری به هدفشون برسند رو تا به حال از کسی نشنیده بودم . اینا دیگه دست همه رو در پررویی از پشت بسته بودند و منم با هاشون همراهی کرده بودم . این کار منم خیلی ریسک پذیرانه بود . تورج دهنشو گذاشته بود روی شورتم و کسمو با شورت دو تایی به نرمی گازشون می گرفت . از تماس دندوناش و حس کردن اونا لذت می بردم . ولی می دونستم که تمام این حرکاتشون منتهی به گاییدن من از کون میشه . آخه خودشون هم اینو گفته بودند . تورج پس از لحظاتی شورتمو کشید پایین . ایرج هم که سوتین منو در آورده بود سرشو در جهت عکس بدن و سینه هام گذاشت روی سینه ها و با هیجان اونا رو میکشون می زد . تورج هم که بعد از در آوردن شورتم دیگه راحت تر کسمو می خورد . دو تایی شون منو حالی به حالی کرده بودند و این مست و مدهوش کردن من زمانی به نقطه بالاش رسید که ایرج دستشو گذاشت زیر کون من طاقباز شده و خیلی آروم اونو به درز وسر کونم رسوند . کس که زیر دهن تورج قرار داشت ولی اون انگشتشو گذاشته بود روی سوراخ کونم . احساس درد خفیفی می کردم .. -آخخخخخخ دردم میاد .. -ما یه کاری می کنیم که دردت نیاد . به نظرم اومد یه علامتی به تورج داد که دو تایی شون منو از زمین بلند کرده ازم خواستند که کونمو در حالتی قرار بدم که بتونن با بی حس کننده و پماد مخصوص نر مش کنن . چی می شد که می تونستم بدون درد سر کون بدم . -ایرج ایرج زیاد بزن . آروم تر . نمی خوام دردم بگیره . من می ترسم .. ایرج و تورج همزمان شورتشونو کشیدن پایین . کیرشون قابل تحمل بود . می شد گفت هر کدوم از نظر درازا به 15 می رسید ولی زیادی کلفت بود . اول ایرج سر کیرشو به کون قمبل کرده من فشار داد . از قسمت بیرونی کمی احساس درد می کردم ولی وقتی ایرج یه فشاری به کیرش داد و چند سانتی متر از کیرش را راحت فرستاد توی کونم تازه احساس آرامش می کردم . تا را رو دیدم که یه گوشه ای نشسته و داره بهمون لبخند می زنه ... ادامه دارد ... نویسنده ...ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۷

ایرج و تورج منو رو هوا داشتند یکی از پشت و یکی از روبرو . کیر ایرج که رفته بود توی کونم . تورج هم مثل دستپاچه ها و این که نشون می داد که از قافله عقب مونده و سرش کلاه رفته دوست داشت زود تر کیرش رو از بغل کیر ایرج فرو کنه توی کون من . یه لحظه به این فکر کردم که نکنه این پسرا منو این جوری رو هوا نگه می دارن و می کنن کمرشون درد نگیره که به خودم گفتم کون لقشون کرده . علاوه بر این که از فرو رفتن کیر به سوراخ کونم لذت می بردم دوست داشتم به اندازه کافی با کون بر جسته من و قاچهای درشت و این کونی که با یه تلنگر مثل ژله می لرزید به خوبی حال کنند . -تورج کونمو بمال . با دستات چنگش بگیر . بوسش کن نازش کن . بعد اگه دوست داشتی از بغل کیر ایرج بفرست توی کونم .. -جوووووون من فدای اون کونت بشم . کاری می کنم که هر دو کار با هم انجام بشه . -زود باش دختره تنبل . این قدر لبخند ژکوند تحویل ما نده . بیا دستاتو طوری از پهلو ها بذار رو کون آتنا جون و بهش حال بده که مزاحم کیر ما نشه . وگرنه همچین می کنم توی کونت که روده ات رو جر بده . تو که می دونی من چه بد کیری هستم . دختر در حالی که می خندید از جاش پا شد و به تورج گفت که اول تو کیرت رو فرو کن توی کون تا من بتونم کف دستامو یه جوری روی کون آتنا بذارم و چنگش بگیرم . ناله های هوسمو در آورده بودند . تورج کیرشو از بغل کیر ایرج تنظیمش کرد که بفرسته توی کون من . .. تارا : چرا این قدر خودتون رو زحمت میدین اونو بذارین روی زمین و دو تایی فرو کنین توی کونش . -حرف زیادی نباشه این جوری هم واسه خودش صفایی داره . اون جوری هم می گاییمش . تازه گیرش آوردیم . حالا که خودش هم حال می کنه ما تا اونجایی که دلمون می خواد با هاش حال می کنیم . تارا دیگه ساکت شد . می دونست که با این پسرا دهن به دهن شدن فایده ای نداره و اونا در هر صورت حرف خودشونو به کرسی می نشونن . حس کردم کیر تورج هم داره میره توی کون من . با این که یه حس سستی در ابتدای کون و سر سوراخ یا همون سر سیلندر خودم داشتم ولی به خوبی می تونستم وجود دو تا کیر رو حسش کنم . اولش احساس درد نمی کردم ولی با یه فشاری که به کیرش آورد تا رو به جلو حرکت کنه کمی درد رو حس می کردم . این دو تا کیر با توجه به حالت قرار گیری بدنها ی دو تا پسر نمی تونستن در یک خط حرکت کنند به خاطر همین کیر دوم بیشتر از چهار پنج سانت نمی تونست حرکت رو به جلویی داشته باشه و تازه اگرم در یه خط مستقیم هر دو تا شون می خواستن تا ته برن واقعا جرم می دادند . چقدر دلم می خواست این صحنه هیجان انگیز رو که دو تا کیر میره توی کونم با چشای خودم ببینم . سرمو بر می گردوندم عقب تا ببینم می تونم چیزی ببینم یا نه فایده ای نداشت . فقط قسمتی از بالای کونمو می دیدم .. تازه دستای تارا هم مزاحم بود هر چند با این دستا هم حال می کردم . حالا دو تا کیر توی کونم بوده تا را یکی از دستاشو گذاشته بود روی کونم و اونو چنگش می گرفت . چقدر به من مزه می داد . لذتی رو که از مالش کس و چوچوله ام در بدنم به وجود آورده بود به کون و اون قسمتی که دو تا کیر قرار داشته منتقل شده و مالش و ماساژ کون هم هوسمو زیاد تر می کرد .. - بچه ها چقدر دلم می خواد که این صحنه رو مثل یه فیلم سوپر ببینم . می دونم کمرتون درد گرفته . یه کاری کنین که منم بتونم ببینم . تارا : پسرا اگه به من دو دقیقه وقت بدین درست می کنم . رفت و یه گوشه دیوار رو ردیف کرد و سریع یه آینه ای کاشت و از ایرج و تورج خواست که برای لحظاتی پوزیشن یا همون حالت خودشونو هماهنگ با آینه در بیارن که من این صحنه پر شکوه و تاریخی رو ببینم . آدرس موبایلمو به تا را دادم و ازش خواستم که با موبایل خودم بدون این که صورتهامون بیفته فیلم و عکس قشنگ و به یاد ماندنی از این لحظه ها بگیره . اوخ جون چی میشه . سحر و مونا باورشون نمیشه که دو تا کیر رفته باشه توی کون من . -اوووووووففففف پسرا پسرا یه خورده دردم میاد ولی چقدر دلم می خواد دو تا کیرتون حرکت بیشتری توی کونم داشته باشه .. تورج که روبروم قرار داشت و کیرش به میزان کمتری رفته بود توی کونم منو بغلم کرد و لباشو گذاشت روی لبام . از بوسه اش لذت بردم و داغ شدم ولی با این حال از گوشه چشم به آینه نگاه می کردم تا شا هد دو تا کیری باشم که در کونم قرار گرفته . البته با حرکت این پسرا و سایه ای که در منطقه گاییده شدن روی صحنه می افتاد خیلی کم پیش میومد که اون جوری که دلم می خواد به روشنی ببینم ولی همونشم به من مزه می داد . تورج سینه هامو هم میک می زد . -پسرا اگه خسته شدین منو بذارین زمین .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۸

دو تا کیر با هم توی کون چه کیفی می داد . خودمو مرتب به طرف آینه کج می کردم تا بلکه این حالت رو بهتر ببینم . از پسرا هم می خواستم که با کونم بازی کنند و هیجان بیشتری به من بدن . از اون کلکا بودن این پسرا . به جای این که فشار اصلی خودشونو روی کونم بیارن با دستشون کسمو فشارش می دادند . اونو به دو قسمت تقسیم کرده بودند یک قسمتشو تورج باهاش بازی می کرد و یک قسمت دیگه شو هم ایرج . تارا هم که داشت یه تیکه هایی رو که تصویر سر ما درش نباشه فیلمبرداری می کرد . پسرا منو گذاشتند زمین . این جوری هم خودشون کم تر خسته می شدند هم من . از این نظر که وقتی منو رو هوا می گاییدند همش از این ناراحت بودم که کمرشون درد می گیره واسه همین هم رو هوا تا حدودی خودمو سبک می کردم . اولش می گفتم به درک بذار خسته شن ولی بعدش دلم می خواست طوری تسلط داشته باشن که منو تا سر حد لذت بکنن . وقتی منو گذاشتن زمین دیگه نمی تونستم جفت کیر رو به خوبی و با هم ببینم . می تونستم سرم رو خم کنم یا به پشت بر گردونم ولی دیگه بیشتر به حال کردن فکر می کردم . رفته بودم توی حس . کلفت ضرب در دو , داخل کونم وول می خورد . وقتی منو گذاشتن رو زمین با سرعت بیشتری باهام حال می کردند . تورج که زیرم خوابیده بود راحت تر با کسم ور می رفت . انگاری که دستش شفا بخش جان وجسمم بود . بدنهاشون به من انرژی می داد . تارا اومده بود کمکشون تا به نوعی دیگه به من حال بده . درد خفیفی رو توی کونم حس می کردم ولی از بس خوشم میومد تمام درد ها رو فراموش کرده بودم . وقتی تورج سینه مو فرو کرد توی دهنش منم دستمو گذاشتم پشت سرش و سرشو به سینه ام فشردم . تارا با یه سینه دیگه من بازی می کرد . چه راحت تسلیم خواسته های کون خودم شده بودم . به این هم فکر نمی کردم که ممکنه کون گشاد شم . هر چقدر هم که می خواستم گشاد شم بازم سوراخ کون من در حدی بود که بتونه از فرو رفتن یک کیر در خودش احساس لذت کنه . تازه اگه کون با این نون و ماستها بخواد گشاد شه همون بهتر که اونو از همون اول بدن به دم خر تا اونو بکنه . تورج : فدای بدنت . آتنا جون . من یکی که دیگه نمی تونم نگه دار آب خودم باشم . ایرج : داداش! منم همین طور . کون آتنا جون یه چسبندگی خاصی داره .. من که فکر می کردم از اونجایی که کیر این دو پسر چسبیده به هم داخل کون من قرار داره و از طرفی هم به کون من چسبیده ان واسه همین خیلی داغ شدن .. -آخخخخخخخ پسرا پسرا این چیه که دارین توی کون من خالی می کنین . داغ شدم سوختم . سوختم .. وووووویییییی چه کیفی داره .. من سیر نشدم سیر نشدم . ریزش دو تا کیر رو توی کونم خوب حس می کردم . پرش های کیر اونا به سختی و انگاری ثابت در کون من انجام می شد . کیرشونو که از کونم بیرون کشیدن آبشون به سرعت بر گشت کرد ودور و بر کون منو خیس کرد . ولی این بار دو تایی منو رو زمین خوابوندن و درازم کردن . .. برای یه لحظه ترسیدم . دستپاچه شدم . حس کردم که می خوان منو بکشن . نمی دونستم چه عکس العملی باید از خودم نشون بدم . هر چی لذت برده بودم از دماغم داشت در میومد . ولی اونا دو تا کیرشونو به دهنم چسبونده گفتند بازش کن . راستش در هر شرایط دیگه ای بود شاید کیر خیس کرده داخل کون رفته رو اگه می خواستند وارد دهنم کنند چندشم می شد ولی در اون لحظات از این که حس می کردم دیگه خفه کردنی در کار نیست دچار آرامشی شده بودم که بی اختیار دهنم باز شد تا دو تا کیرشونو توی دهنم جا بدم . طوری با لذت و آرامش اونا رو میک می زدم که انگاری دارم بهشون زندگی دوباره ای میدم در حالی که همین احساسو خودم داشتم . چند قطره از آب کیر مونده در آلتشونو خوردم . حتی در این حالت هم دو تا کیرشون در کنار هم قرار داشته با هم فرو کرده بودند توی دهنم و ولم نمی کردند .. آخ که چه شور و حالی داشت این جور کون دادن و کیر خوردن . بعد از اون پسرا عین شیر رفتار کردند . بلند شده رفتند به یه گوشه ای که دیده نمی شدند . به اصطلاح منو داده بودند دست روباه . حالا این تارا بود که داشت با من حال می کرد اومد رو من دراز کشید . کسشو روکس من می غلتوند . لباشو رو لبام گذاشت و به سینه هام دست می زد . چقدر از این کاراش خوشم میومد و خستگیمو در می کرد . حس می کردم که باید منو به یه جایی برسونه که با احساسی خوب و آرامش از این جا برم . نزدیک بود پسرا رو فریاد بزنم که بیان به کمک تارا . چون نیاز داشتم . نیاز به لب و دهن و دستا و شایدم کیر اونا . ولی تارا کسمو با دهنش اون قدر میک زد و زبون زد و لبه های اونو بین دو لبش می گردند که یه لحظه حس کردم مثل هفت تیر های آبی و آب پاش میخوام از کسم آب بپاشونم . جیغی ادامه دارکشیده همزمان با اوم حس کردم کسم به اونجایی که شایستگی اونو داشته رسیده ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۱۹

--وووووووییییییی ویییییییییی تارا جون تارا جون من فدای اون لبات نگهش داشته باش کسمو نگهش دار .. انگشتشو هم گذاشته بود سر سوراخ کونم . با این که کمی دردم می گرفت ولی خوشم میومد ..من دوتا کیرو با هم توی کونم جا داده بودم . کونم عادت کرده بود به این که یه چیزی رو در خودش جا بده .. -تا را جون خوبه همونو هم فرو کن فرو کن توی کونم داره ازم می ریزه . داره میاد .. داره میاد یه حس عجیب و زیبایی بود که قبلا هم تجربه کرده بودم . سهیل و سامان و سیروس این حسو به من داده بودند ولی تکرار این حس هم برام لذت و شیرینی خاصی رو به دنبال داشت . یه حس شیرینی که بازم بالهای پرواز منو به حرکت وا داشته گویی که داشتم رو ابراپرواز می کردم . دیگه نه چیزی می تونستم بگم و نه چیزی می خواستم بگم . تارا می دونست که در هر لحظه ای با من چه بر خوردی داشته باشه . حالا که ار ضا شده بودم حرکات لباشو روی کسم کند کرده و اونو تقریبا ثابت نگه داشته بود . انگشت وسطی خودشو هم فرو می کرد توی کونم و می کشید بیرون . -تارا اگه بدونی چقدر کیف می کنم انگشتت رو توی کونم حسش می کنم . فکر می کنم کیر یک پسره .. خودشو بالاتر کشید و لبامو بوسید .. یه بوسه چسبون که ولم نمی کرد . این بار ایرج و تورج اومدن به کمکش . دستاشونو گذاشته بودند رو سینه هام . . یه بار دیگه منو گرمم کردند . درد کونم بر گشته بود ولی از اونجایی که حس می کردم که شاید تا چند روزی این سوراخ کون و این تن و بدن حشری من از دیدن کیر و نعمت اون محروم باشه درد رو تحمل کرده و به قسمت لذت اون توجه کردم و یک بار دیگه ازشون خواستم که کونمو بگان ولی این بار به جای این که دو تا کیر رو همزمان با هم فرو کنند توی کونم ازشون خواستم که دو نه دونه این کارو انجام بدن و با آرامش . قبل از رفتن یک بار دیگه هم توی کونم خالی کردند . حالا دیگه می ارزید که با هاشون خداحافظی کنم . روز خوبی بود خیلی بهم خوش گذشت . عادت بدی کرده بودم . دلم می خواست طوری می شد که یک کیری در نزدیکی من می بود وهر وقت که اراده می کردم اون کیر فرو می رفت توی کونم . به صاحب اون کیر لذت می داد . تحریک کننده ترین شلوار ها رو می پوشیدم . طوری می پوشیدم که هر پسری که کونمو می بینه حس کنه که الان شلوارم داره می ترکه و کون داره می زنه بیرون . چقدر باید صبر می کردم تا خودم یا این سحر و مونا یه بر نامه ای جور می کردند که پسرا بیان و با ما حال کنن . تازه باید انواع و اقسام دروغا رو واسه خونواده مون ردیف می کردیم . اگه لو می رفتیم چی می شد . نمی شد روی چیزی حساب کرد . خلاصه منم دیگه با اون عادتی که کرده بودم نمی تونستم بیشتر از یک هفته طاقت بیارم که کیری توی کونم نره . بعد از یک هفته رو تا چند روزی رو می تونستم با خودم ور برم و این که با خودم بازی کنم و در فانتزی های خودم این تصور رو داشته باشم که پسرای کوچه به دیدن من از خود بی خود شده به دنبالم به راه افتاده منو با خودشون به جای خلوتی می برند و کیرشونو می کنند توی کونم . دو تا کیر با هم وسه تا یی.. لذت می بردم خوشم میومد وقتی که حس می کردم جلب توجه دیگرانو می کنم . همیشه یه مانتو تنگ و کوتاه تنم می کردم که اون کیپ بودن کونمو بیشتر مشخص کنه . اگه هم یه مهمونی و مجلسی دعوت بودیم بیشتر سعی می کردم لباسم طوری باشه که کونمو قشنگ تر نشون بده . حالا این پوشش هم می تونست دامن باشه هم شلوار.. این که جلوی آینه تمام قد اتاقم شلوار و شورتمو بکشم پایین و به قالب کونم از توی آینه نگاه کنم هم واسه خودش یه دنیایی داشت . سرمو گاه بر می گردوندم عقب و گاهی هم از پشت و پهلوها نگاهمو به بدن و کونی می دوختم که می دونستم دل خیلی از پسرا رو برده و منم دوست دارم که اسراف نشه و اونا با من حال کنند . دستمو می ذاشتم روی اون چاک وسط روی کس و کون خودمو می مالیدم . تمام تنم داغ می شد . اون لحظه دلم می خواست گوشی تلفن رو می گرفتم با یکی از پسرایی که که قبلا منو گاییده بود و شماره تلفن اونو داشتم سکس تل می کردم . در همون شرایطی که خودمو نگاه می کردم این کارو انجام می دادم . یکی دوبار وقت و بی وقت ازم می خواستن که برم ولی این طور نیست که یه دختر هر وقت که دلش خواست راه بیفته و بره بیرون . هر چند به اندازه کافی بهونه آورده بودم ولی ساعت دوازده شب چه بهونه ای می تونستم بیارم . یه بار که دیگه بی اندازه حشری شده بودم و روبروی آینه قرار گرفته بودم دو تا خیار رو با هم فرو کرده بودم توی کونم . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 2 از 22:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  19  20  21  22  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زنی عاشق آنال سکس


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA