انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 22 از 22:  « پیشین  1  2  3  ...  20  21  22

زنی عاشق آنال سکس


زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۲۱۰

این رستم با اون سبیلای تابداده اش بالاخره لختم کرد . راستش من خودمم شل گرفته بودم وگرنه می تونستم همون جا گردنشو میون پا هام فشارش بدم . از این تر سیده بودم که گندش در بیاد و عشقم سیاوش متوجه موضوع شه .. فقط از این نگران بودم که سیاوش متوجه این موضوع نشده باشه که پژمان از خونه رفته بیرون .. چی می گفتم ... همون جا در حالی که روی زمین و یه پهلو دراز کشیده بودم و رستم یه لنگمو داده بود هوا و سرشو کرده بود لای پام , گوشی رو گرفته واسه سیاوش زنگ زدم ... این جوری بهتر بود .. شایدم اگه می دید که یکی وارد خونه مون شده با این تلفن یه جوری موضوع رو براش حل می کردم . از طرفی هم باید کاری می کردم که این رستم متوجه نشه که اینی که دارم با هاش حرف می زنم کسی نیست که با هاش رابطه داشته باشم و بد بختی من یک مورد و دو مورد نبود .
- الو عزیزم داداش پرهامت اومده ..
و خلاصه جملات رو طوری ردیف کردم که سیاوش شک نکنه . دلم براش می سوخت وگرنه خودم دیگه حال و نایی نداشتم .. واییییییییی دیدم یه خارش و سوزش خاصی گرفته روی سوراخ کون و کسم ... این رستم داشت چیکار می کرد ؟! با اون سبیلای تابداده اش همچین کرده بود که من تا می تونستم از اون حر کاتش لذت می بردم . سبیلاشو طوری از این سر به اون سر می کشید که اون تیکه گوشت روی مقعد و کس من دوست داشت یه چیزی رو با فشار کلفت تری حس کنه . و اون سه کیر کلفت و جانانه بود ...
-ببینم شنیدم شوهر کردی ...
-مگه ندیدی دیوونه ؟
-هنوزم عاشق کون دادنی ؟ کون کردن هم عرضه می خواد . فکر نکنم این شوهری که تو داری بتونه کونت رو کرده باشه . اون از اون بی دسته هاست ...
-رستم کارت رو بکن . اون اگه کیرشو در بیاره همچین می کنه توی کونت که تا آخر عمرت نتونی پیش بقیه سر بالا کنی . دلم می خواست که این رستم در اون لحظات دو تا کیر می داشت و هر دو تا رو به سوراخای مخصوص می فرستاد ...
-ببین رستم خان زود باش هر کاری که دوست داری انجام بده الان راستی راستی برادر شوهرم میاد این جا . دو تا خونه مون به هم راه داره و تو نمی تونی کاری بکنی و از دستش در ری . با آبروی من بازی نکن . تو تازه منو پیدا کردی . این طوری نیست که من فرار کنم و برم و تو دیگه منو نبینی .
خلاصه اون قدر سرشو خوردم دیگه به جای سبیلای کلفت و تاب داده حس کردم که اون کلفت داغ داره سر سوراخ کونمو قلقلک میده . اولش با قلقلک همراه بود .. بعد یه خارشی رو دورش حس کردم و پشتش از اون خارش اثری نبود .. کمی درد رو توی کونم حس می کردم ..
-آخخخخخخخخ چه فشاری بهم میاد یواش تر .. بذار آروم آروم بره ... اون مثل دیوونه ها می خندید و لذت می برد .
-این طور که معلومه شوهرت تا حالا کونتو نکرده ..آتنا کیر من کلفت تر شده و انگاری کون تو تنگ تر شده ..
خیلی دوست داشتم بهش بگم جفنگ نگو مرد ! این چیزا چیه که داری میگی . من الان سوراخ کونم که مثل یه گاراژ می مونه . ولی دیگه نخواستم کلاس خودمو پایین بیارم ... آخخخخخخخخ وقتی کیرش رفت توی کونم یه طعم و لذت خاصی رو حسش می کردم . زبونم بند اومده بود . می خواستم بهش بگم که یه حالت چرخشی نرم رو از همون لحظه ورود کیر به توی کونم شروع کنه و مثل حرکت گلوله ای کیر رو به انتهای کونم بفرسته و بعد آروم بکشه بیرون و یک بار دیگه این حرکت رو شروع کنه که دیدم درسشو فوت آب بود . این همون حرکتی بود که چند سال پیش که منو کرده بود از این شیوه استفاده می کرد . خود این حرکتش نمی تونست درد آور باشه و اگه دردی رو اون موقع حس می کردم به خاطر تنگی بیش از حد سوراخ کون و تازه وارد بودنم بود ...
سرمو گذاشتم روی دستام و به لحظات ورودئ و خروج کیر فکر می کردم . چشامو بسته بودم و اون رنگ و حالت و کلفتی کیر رو در حالت چرخشی به یاد می آوردم و لذت می بردم . دلم می خواست انگشت می کردم توی کوسم و با هاش بازی می کردم .. وای رستم انگار یک شیطان بود . فکر آدمو می خوند .. حس کردم که انگشت وسطی دست چپش یه ضرب رفته تا ته کسم و دو تا لذت تکمیلی رو حالا با هم داشتم ... حالا دیگه شروع کرده بودم به بلبل زبونی ..
-جووووووووون با هم بکن .. با هم ...
خوشم میومد که کیرش اون داخل کونمو داغ داغش می کرد ... تمام درد هامو می چید و سوزشهامو آروم می کرد ....
با این جور کیر خوردن اگه بعد از این می خواستم برم پیش سیاوش خیلی راحت می تونستم شرایط اونو تحمل کنم .....ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۲۱۱

-ووووووویییییی خوشم میاد رستم جون .. همین جور بگردون . این جور چرخشا رو همون وقتا هم می دونستی . وقتی که سیاوشو دیدم باید یادش می دادم که همین جور که رستم داره کونمو می کنه اونم به همین صورت عمل بکنه . یه چرخشی که تا عمق بتونه لذت بده ...
اون اصطکاکی که بین کیر رستم و کون من بر قرار شده بود حسابی حال منو جا آورد . چقدر راحت تر از اون روز اولی که منو کرده بود می تونستم کیرشو قبول کنم . حالا چشامو رو هم گذاشتم بودم و داشتم به این فکر می کردم که کیر جبار کلفت تره یا مال اون . البته کیر جبار که شاید دو برابر کیر اون می شد از نظر قد و اندازه . ولی کلفتی اونا رو داشتم با هم مقایسه می کردم . ..
-بکن .. بکن ..
دو تا قاچای کونمو با دو تا حلقه دستاش بغل زده بود ... چه کیفی می کردم من . حالا کار به جایی رسیده بود که مرتب ازش می خواستم که تند تر منو بکنه ...
رستم : آخخخخخخخ همون کونو داری . . همون جور به آدم حال میده .. واااااایییییی وووووووییییی کیرم . داره آبم میاد .. اووووووففففففف داره میاد ....
-کوفت میاد رستم . تو آبروی هر چی رستمو بردی . اگه رستم شاهنامه زنده شه و بیاد یقه تو رو بگیره حقته . معلوم نیست که داری چیکار می کنی . نگو که بعد از من دیگه کون نکردی . الان باید حسابی کیرت با این جور سکس ها عادت کرده باشه . و خیلی راحت بتونی با این مسائل کنار بیای ...
ولی این حرف زدنهای من فایده ای نداشت . و در اوج لذت کون دادنم محکم چسبید به جفت سینه ها و کمر من . .. -ووووووویییییییی کس و کونمو یکی کردی .. آخخخخخخخخ .. اوووووووففففففف کونم کونم ... کسسسسسسسم هم کیر می خواد . پسر چقدر تو هیجان زده ای . مگه تو زن نداری . مگه اون به تو نمی رسه ؟!
-مگه من دیوونه ام از دواج کنم ..
-راست میگی وقتی کس خلایی مثل آتنا پیدا میشن که هر غلطی که انجام میدی کاری به کارت نداشته باشن معلومه که زن می خوای چیکار . آخ چی می شد که از دستت شکایت می کردم و تو رو تحویل قانون می دادم .
-اگه می خواستی به شکایت تو تر تیب اثر می دادن باید همون جا با مسئولین یه رابطه بر قرار می کردی . یکی دو تا که نیستند از ریز و درشت باید به همه بدی ..
-وااااااااااا عجببببببببب ! چی فرض کردی . فکر کردی که من از اون زنای اون کاره هستم که هر کی دلش خواست بخواد با من طرف شه ؟
-کی همچین حرفی زد ؟!
-داغ شدم . رستم کونم سوخت .. چقدر آبت داغه .. مثل خودت .. عالیه ..
کیرشو که کشید بیرون حرکت آب و پس زدن اونو حس می کردم . قسمتی از آب خارج شده از کون من ریخت روی کسم .. انتظار داشتم که کیر نه زیاد بلند او که چه عرض کنم کیر کوتاه اون نتونه کاری انجام بده . ولی اونو به کسم مالوند . و همچین اونو فرستاد تا آخرش بره که جیغمو در اورد . ولی فوری دستمو گرفتم جلو دهنم که یه وقتی صدا نره بیرون ...
-بزن رستم جون . طوری بکوبون به ته کسم که کونم بلرزه . برام تعریف کن که وقتی که کونم می لرزه چه شکلی میشه و چه حسی بهت دست میده ! خوشت میاد ؟ ..
اونم محکم کیرشو می زد به انتهای کونم و این بار با چرخش کیر توی کس از لرزش کونم حرف می زد .
-با هاش ور برو . می خوام بهش حس بدی .
-جوووووووون . دوستت دارم . این به من حال میده . لذت میده بهم .
داشتم به این فکر می کردم که شوهر کردن چقدر به نفع من تموم شده . خیلی از دخترای اهل تفریح فکر می کنن که اگه شوهر کنن به ضررشونه و از همه چی می افتن . در حالی که اصلا این طور نیست و اونایی که اهل عشق و حال باشن تازه متوجه میشن که شوهر کردن یه حال اساسی بهشون میده . دیگه هر کاری که بخوان بکنن با راحتی بیشتری انجام میدن . یه سری استرس های خاصو ندارن . مخصوصا اگه شوهرشون بهشون اعتماد داشته باشه . که این خیلی عالیه . واسه همیناست که من شوهرمو خیلی دوست دارم و تا می تونم با هاش مدارا می کنم ... صدای بر خورد کیر رستم با ته کس و کناره هاش منو سر شوق آورده بود . و اون کلفتی داشت می رفت تا یواش یواش منو به اوج برسونه .
-سوختم .. رستم .. رستم .. دلاورانه داری کس منو می کنی . آفرین به تو . حالا می دونی که باید چیکار کنی .کاملا آگاهی .
-بازم داره آبم میاد .. بمالون . با انگشتات بکن توی کونم . اول آبمو بیار ولئ بعدا خودت خیس کن . این جوری بیشتر حال میده . من خوشم میاد و زود تر می تونم ار گاسم شم . اون وقت آبت رو هم می خوام ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۲۱۲

رستم از چپ و راست ول کنم نبود . انگشتو کرده بود توی کونم و با هاش بازی می کرد و از طرفی هم کیرشو محکم می زد به ته کسم ...
-چه کمری داری تو پسر ! خیلی خوشم میاد .
رستم : و چه طاقتی داری تو آتنا که یک ریز دارم می کنمت و هنوزم داری حال می کنی !...
-بد جنس تو به زور کارت رو پیش بردی . من که اصلا دلم نمی خواست . تو خودت این کارا رو کردی .
-معلومه ...
خندیدم و گفتم حالا ادامه بده شاید خوشم اومد
-تو که الان گفتی آبت داره میاد .
-من گفتم ؟ اگه من گفتم پس ادامه بده .
دستامو به دیوار چسبوندم و دیگه یه استیل سگی مشتی و جانانه رو نشونش دادم طوری که وقتی سرمو بر گردوندم به عقب و تصویر خودمو در آینه می دیدم کلی لذت می بردم . خوشم میومد کون بر جسته و قلمبه شده خودمو می دیدم . دلم می خواست مثل یک فیلم حالت خودمو می دیدم که جفت سوراخام باز شده و کیر هر لحظه تا به انتها بره توی کسم و انگشت اون هم وارد کونم بشه ... گاه این تصور رو هم داشتم که دارم به عشقم سیاوش خیانت می کنم ولی در اون لحظه کیف کردن به صورتی در اومده بود که من دیگه نمی تونستم دست از لذت بردن بر دارم .
جووووووووون چه حس خوبی داشتم من . با همه درد و سوزش خودم احساس لذت می کردم . یه آرامش خاص . یه کیفی که نمی دونستم اونو به چی تشبیهش کنم . حالا کار به جایی رسیده بود که وقتی انگشتشو می کرد توی کونم حس می کردم که کیرشو فرو کرده اون داخل ...
-آخخخخخخخخ کسسسسسسم وااااااایییییی رسسسسسستم داره میاد .. ببین از پشت داره می ریزه ...
کمی ساکت شدم و فقط رستم در برابر صدای ناله های ایف و اوف من می گفت جاااااااان جاااااااااان ...
-حالا دیگه خالیش کن . جای اون آب روشن , آب سفید خودت رو خالی کن .. ووووووییییییی .. جووووووووون . چه عشقی می کنم . چه لذتی بهم میده . دو تا دستامو به دیوار چسبوندم و اونم محکم خودشو بهم چسبوند .. کیرشو تا انتها توی کسم نگه داشت . خیلی آروم حرکتش می داد ... پرش خفیف و جهش شدید آبشو حس می کردم . گرما و بعد داغی آب کیرش سر حالم کرد .. چشامو آروم بستم و انگشت وسطی دست چپمو کردم توی کونم که رستم انگشتمو از توی کونم بیرون کشید و انگشت خودشو گذاشت جای اون ..
-آخخخخخخخخخخ پسر تو چقدر هاتی ... همین جوری اگه ادامه بدی ولت نمی کنم ... کیرش انگار همون کلفتی رو داشت . پس از انزال تا چند دقیقه ای همچنان منو می کرد ..
بالاخره بهش گفتم که برادر شوهرم ممکنه برسه خونه و چند تا خالی بندی دیگه تا دست از سرم بر داشت ..
سرانجام رستم رو هم فرستادم رفت . می دونستم که عشقم سیاوش منتظره . ولی واسه اونم زنگ زدم و یه بهونه ای تراشیدم که یه نیم ساعتی رو مهلت داشته باشم که سر و وضعمو مرتب کنم تا یه وقتی لو نرم از این که با یکی دیگه بودم . خودمو خیلی خوشگل کردم و تا می تونستم با داخل کس و کونم ور رفتم تا متوجه شم که دیگه اثری از آب کیر رستم خان توی تنم نمونده . ..
بالاخره سیاوش اومد
-چرا این قدر اخمویی ؟
-اصلا به من توجهی نداری
-اگه بهت توجه نمی داشتم که الان بر نامه رو جور نمی کردم که با هم باشیم .
هر چی می خواست یه حرفی پیدا کنه که جواب این حرف منو بده نتونست . قبل از این که حرف دیگه ای بزنه بغلش کردم و سخت بوسیدمش .
-عزیزم جون دلم فدات شم . خیلی دوستت دارم . تو که می دونی من حتی با شوهرم رابطه بر قرار نمی کنم و بیشتر وقتا از دستش فرار می کنم که نشون بدم چقدر دوستت دارم . پس تو باید کاملا منو درکم کنی ..
واااااییییی داشتم از پا می افتادم . دیگه حس و جونی برام نمونده بود . خیلی هم سکسی کرده بودم و می دونستم که دلشو به اندازه کافی بردم . می خواستم با اون ور برم و این من باشم که استارت کارو می زنم ولی خستگی زیاد و سکس با مردان بسیار, دیگه حال و روزی واسم نذاشته بود . ولی انگاری اون خیلی تازه نفس بود . من فقط یه پیر هن خونگی که زیر اون چیزی نداشتم تنم کرده بودم . که دیگه کار سختی نداشته باشم . می دونستم که خیلی دوست داره که من لذت ببرم . واسه همین سریع لختم کرد . سرشو گذاشت لای پام و شروع کرد به میک زدن کسم . انگار حسی که اون بهم می داد با حسی که از بقیه می گرفتم تفاوت زیادی داشت .
-اووووووففففففففف همین جوری بخورش . لبه های کسمو به دو طرف کشیدم تا پهنای زبونش بیشتر با وسط کسم در تماس باشه ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۲۱۳

با این که کسم خیلی می سوخت ولی لبای داغ عشقمو تحمل می کردم و نمی خواستم که اونو ناراحت کنم . خیلی هم خوشم میومد . بی اندازه خسته شده بودم . اصلا فکر نمی کردم وقتی برسه که بتونم در یک روز تا به این حد سکس داشته باشم و بازم بخوام که با یکی دیگه باشم .
من از بودن با سیاوش لذت می بردم و اصلا به این فکر نمی کردم که تا حالا در این بیست و چهار ساعته چند نفر ازم لذت برده بودند . فقط می خواستم اون خوشش بیاد . کسم به شدت می سوخت . کونمم که به شدت درد می کرد . نوک سینه هام یه حالت خاصی پیدا کرده بود . با این که از هوس تیز شده بود ولی حس می کردم که به شدت داره می سوزه ..
با این حال سیاوش طوری اونو میک می زد که من خوشم میومد .
-اوووووووووههههه بخورشششششش عزیزم .. بخورشششش اگه بدونی چقدر منتظرش بودم ..
با همه دردی که داشتم حس کردم که خیلی دلم می خواد که با کونم ور بره . ازش خواستم که انگشتشو فرو کنه توی کونم و همزمان با مکیدن کسم به این سبک هم بهم حال بده . جوووووووووون ... همین کارو هم کرد ... یواش یواش حس کردم که سوزش کسم بهتر شده . انگار که اون با بزاق دهنش کسمو ترمیم کرده بود .. -جووووووووووون آروم آروم بخورش .. اوخیششششش خیلی بهم حال میدی . لذت میده . جااااااااان سیاوش عشقم .. بیشتر .. انگشتتو بیشتر بکن توی کونم . اگه بدونی من این جوری چقدر حال می کنم این قدر دیر دیر به من سر نمی زنی.. همش میای سراغم عشقم ..
-چی داری میگی آتنا . من که همیشه هر وقت بخوای بهت سر می زنم .این قدرگله نکن عزیزم .
وقتی از جاش پا شد و کیرشو به سمت کسم گرفت از هیجان داشتم به خودم می لرزیدم . ولی این هیجان با شدت عجیبی به جفت سوراخای کس و کونمم رسیده بود . با این که دلم می خواست از روبرو منو بکنه و بغلش بزنم ولی اینو هم دوست داشتم که در یک استیل سگی طوری منو بکنه که مرتب کیرشو در گردش بین سوراخ کس و کونم داشته باشه و این جوری تا می تونه به من حال بده و لحظات خوشی رو برای من رقم بزنه .
-اووووووووووففففففف جوووووووون ..
تا بخوام یه تکونی به خودم بدم و در یه حالت سگی قرار بگیرم اون دستاشو دور کمرم حلقه کرد و منو به همون حالتی که دوست داشتم در آورد
-آههههههههههه سیا جونم .. باید هر جوری که دوست دارم با من عشقبازی کنی . . هرجوری که من می خوام .
-تو چه جوری دوست داری . دوست داری چه جوری با هات حال کنم و بهت حال بدم . براش توضیح دام که مرتب از توی یه سوراخ در بیاره و فرو کنه توی یه سوراخ دیگه . با این که خیلی ها باهام این کارو کرده بودند ولی در اون لحظه دلم می خواست که عشق من این کارو برام انجام بده . اصلا احساس خستگی نمی کردم . چشامو بستم ... وووووووویییییی همچین کرد توی کسم که خودم تعجب می کردم این همه هوسو دوباره از کجا پیدا کردم . اون جوری که می خواستم به من لذت می داد .. کیرشو تا به همون حد و اندازه ای که من حال می کردم و با همون سرعت می فرستاد توی کسم و چند بار که پشت هم می کرد تو و می کشید بیرون و منو به اوج هوس می رسوند کیرشو به نرمی می کرد توی سوراخ کونم . دوست داشتم جیغ بکشم و بهش بگم این آتنا اون آتنایی که فکر می کنی نیست . اون قدر کون داده که اگه محکم تر هم بکنی یه آخ هم نمیگه . به اندازه کافی عادت کرده و لذت می بره .
در یکی از این دفعاتی که کیرش رفته بود توی کونم و دستاش روی سینه هام قرار داشت و با اون ور می رفت خودمو بهش چسبوندم و کونمو دور کیرش گردوندم ... صدای آخ و واخش بلند شد که من به این زودی نمی خوام آبمو بیارم . ولی من که خیلی خوشم اومده بود دوست داشتم داغی آبشو توی کونم حس کنم با گردش و چرخش های پی درپی هر لحظه بیشتر از لحظه پیش تحریکش می کردم . کون و داخل مقعدم آتیش گرفته بود ..
-آبتو بیار عزیزم
-زوده آتنا .. زوده ...
-بیارش دیگه . اگه زود تر بیاریش می دونم که خیلی سبک میشی ... منم حال می کنم . لذت می برم .
اینو که گفتم گفت من واسه تو هر کاری می کنم ..
-دیوونه تو که سرا پا آتیشی ..
-در این که کون تو جادو می کنه شکی نیست .
-پس بزن ... بکوبون آتیش بده .. آب بریز .. خاکش کن ... بده به دست باد کیرت این جادوگرت رو ...
-تو افسونگر منی ..
-حالا یه خورده کیرت رو آروم آروم توی کون افسونگرت حرکت بده بعد آبتو بیار .تو که می دونی من فقط برای تو هستم ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۲۱۴

دیگه پاک خسته اش کرده بودم .. کونمو همین جور دور کیرش می گردوندم . پیچش کیر رو توی عضلات مقعدم به خوبی حس می کردم . یه چرخش داغ که دور داخل کون و مقعدمو طوری می سوزوند و آتیش می داد که دلم می خواست به اندازه یه لیوان منی خودشو توی کونم خالی می کرد ..
دیگه نیازی نبود که به سیاوش بگم که آب کیرشو توی کونم خالی کنه . آب خود به خود حرکتشو توی کونم شروع کرده بود . حس کردم که از دریافت هیچ آب کیری تا به این حد لذت نبردم ... با این که حجم آب جبار توی کونم خیلی بیشتر بود ولی لذتی که از این بردم خیلی بیشتر نشون می داد .. آخخخخخخخخخ چه حالی داشت ... وقتی که اون در همون حالت خیسی کون و کیر , کیرشو همچنان توی کونم حرکت می داد . تازه داشت قلق منو می گرفت که من چه جوری بیشتر حال می کنم و لذت ی برم .
-بزن .. بزن سیا .. بکوبون منو . همین جوری حال میده ... دستتو بذار روی کسم .. فشارش بگیر .. آخخخخخخخخ چقدر سنگینم . چقدر دلم می خواد آبمو بیاری و. بهم حال بدی . دوست دارم پیشت بخوابم .. دوست دارم ازت لذت ببرم . دوست دارم با تو حال کنم ... همیشه .. همیشه .. همیشه تا اون جایی که زندگی هست و عشق وجود داره . می خوام که مال تو باشم . جز تو هیشکی بهم دست نزنه ..
-مگه حالا غیر از اینه ؟
-همینه که تو میگی . حتی به شوهرمم رو نمیدم . اینو مطمئن باش ...
-فدای تو آتنا . اگه بدونی این کون چقدر بهم می چسبه ..
-اگه نمی چسبید که این جور آبت نمیومد ... اگه بدونی چه حسی داشتم سیاوش , وقتی که داشتی آبتو توی کون من خالی می کردی ..
-چه حسی داشتی ..
- یه حس آرامش .. لذتی بی نهایت ولی مهم تر از اون می تونستم درک کنم که تو هم با چه عشق و هوس و لذتی داری آبتو توی کون من خالی می کنی . من بیش از اونی که بخوام از این کارت حال و هوای هوسو حس کنم حس عاشقونه ات رو درک کردم . منو ببوس . سینه هامو فشارش بگیر ..
دوست نداشتم به این زودی ها ولم کنه ... با این که تمام تنم و کس و کونم می سوخت ولی گذاشتم هر کاری که دوست داره با هام انجام بده . آخه خودمم اینو دوست داشتم و می خواستم . وقتی کف دستاشو به دو طرف کونم می زد و بازشون می کرد و می بست طوری لذت می بردم که دوست داشتم همراش برم تا خونه شون و با خیال راحت تا صبح توی بغلش بخوابم . ولی دیگه یواش یواش دو تایی مون دچار استرس خاصی شدیم و برای این که آینده رو از دست ندیم ترجیح دادیم پس از این که چند ساعتی رو با هم بودیم قبل از طلوع آفتاب دیگه از هم جدا شیم . یعنی اون رفت خونه اش . تازه قبلش برای شوهرم پژمان زنگ زده بودم و از اون جایی که گفته بود تا دو ساعت دیگه به خونه بر می گرده منم واسه این که دیگه خودمو کاملا به حالت اول در بیارم و جای سوتی نمونه رضایت دادم که این دو ساعتو تنها بمونم ..
-عزیزم بازم می بینمت ؟ حواست به دخترا ی دیگه باشه ها ؟
-حواسم باشه یا حواسم نباشه ؟
-چی ؟!!!! پدرتو در میارم . من الان به شوهرم هم نمی رسم چون فقط متعلق به تو هستم و عشق تو هستم اون وقت تو داری این حرفا رو می زنی ؟
-آتی جونم من که چیزی نگفتم ... فقط یه چیزی پرسیدم .
وقتی اون رفت طبق معمول خودمو شسته رفته کردم و اون قدر با سوراخام ور رفتم تا مطمئن شم که دیگه خبری نمیشه ... ... یعنی آبی از بدنم خارج نمیشه که پیش شوهرم رسواشم ...
دیگه تصمیم گرفتم بخوابم تا شوهر جونم بر گرده . خیلی خوب و قشنگ خودمو ردیف کردم و یه حالت قمبلی هم که پژمان خوشش بیاد به خودم گرفتم و می دونستم وقتی که بر گرده حسابی تحریک میشه . می خواستم بهش نشون بدم که چقدر دوستش دارم و منتظرشم . هر چند دوست داشتم اون درجا کیرشو بفرسته توی کونم و سر حالم کنه .. راستش من از سکس با سیاوش سیر نشده بودم و با فانتزی اون می خواستم تسلیم شوهرم شم . هنوز اشتها داشتم ... خودم از این همه هوس تعجب می کردم . با این که هوس زیادی داشتم و بی اندازه داغ بودم .چشامو بستم و با لذت و خوشحالی به این فکر می کردم که از این کابوس یکی دوروزه خلاص شدم ... اونم با پایانی خوش ...
در یه حالت خماری حس کردم که یه کیری داره با سوراخ کونم ور میره .. ظاهرا پژمان بر گشته بود .. ولی این کیر حس کیر شوهرم پژمانو بهم نمی داد .... ادامه دارد .... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۲۱۵

دیگه کونم از بس می سوخت نمی تونستم به این فکر کنم که کدوم کیر ممکنه در حال ور رفتن با اون باشه .. راستش دیگه ترس رو هم گذاشته بودم کنار . شاید اگه یه روز همچین وضعی برام پیش نمیومد باید اون روز تعجب می کردم . ولی حالا اون داشت با لذت با هام ور می رفت . چرا این قدر حافظه ام ضعیف شده بود ... من که این جوری نبودم . کار به جایی رسیده بود که می خواستم بفهمم که این که داره با من ور میره کیه ...
خنده ام گرفته بود از یه طریق دیگه فهمیدم که اون کیه ..
بوی عطر اون مرد اومد به کمکم .. لعنت براین خروس بی محل باد .. برادر شوهرم پر هام بود . هر وقت کیرش شق می کرد میومد سراغ من . بازم خوب شد که سیاوشو ندیده بود ...
-ببینم تو این جا چیکار می کنی ؟ زود باش برو .. الان داداشت میاد و روز گارمو سیاه می کنه و تازه پدر تو رو هم در میاره ...
پرهام : خیالت تخت آتنا .. اتفاقا اومدم پیغوم اونو به تو برسونم که گفته سه چهار ساعت دیر تر میاد انگاری بهشون خوش گذشته ..
-واااااییییییی نه پر هام .. نهههههه .... من الان تمام بدنم می سوزه .. اگه بدونی پژمان قبل از این که با دوستاش بره چه سکس سنگینی با من داشت ... راحتم بذار ..
-اووووووووههههههه زن داداش گلم حالا که به من رسیدی نگو خسته ام ...
لعنت بر من که باید در ا تاقو قفل می کردم تا این نسناس نمیومد . ولی حالا چاره ای نداشتم و باید وجود اونو تحمل می کردم .
-فقط نرم بکن .. آروم آروم .. اگه بخوای کونمو مثل کس بکنی درد پدرمو در میاره ... همش تقصیر این داداش ناشی کون ندیده توست ...
پرهام : چیکار کنه بیچاره . قبل از از دواج دست و پا چلفتی بودن همین درد سرا رو هم داره دیگه . دیگه همه که مثل آتنای با تجربه نمیشن ..
-روتو زیاد کردی برادر شوهر کله خر و دیوونه من . بار آخرت باشه که از این حرفا می زنی ها ..
با این که گفته بود پژمان چند ساعت دیگه بر می گرده ولی استرس داشتم ... آخرشم می ترسیدم که کار دستم بده . -آخخخخخخخخخ دردم میاد . کون دادن درد داره .. نمی بینی چقدر تنگه ؟! بمال یه روغنی چیزی به کیرت و به کونم بمال ...
همین کارو هم کرد ... حس کردم خیلی آروم شدم . وقتی کیرشو می کرد توی کونم انگاری درد و آتیشو با هم , هم پخش می کرد و هم می چید .. تمام بدنم داغ شده بود . گرم افتاده بودم طوری که خودمو تا اون جایی که دردم نگیره رو کیر اون حرکت می دادم .
-خوش به حال داداش .. خوش به حالش که هر وقت اراده کنه کون تو رو در اختیار خودش داره ..
-این قدرا هم که فکر می کنی راحت بهش کون نمیدم ..
-چیه با کیرش حال نمی کنی ؟ کیر پر هلام همیشه در خدمت زن داداششه .. هر وقت خواستی حال کنی یا سیر نشدی به خود من بگو اون سر دنیا هم که باشم چهار دست و پا و سه سوته میام خد متت ..
معلوم نبود این دیوونه چی داره میگه . بازم چشش افتاده بود به کون من و حالی به حالی شده بود .
-واییییییی داری چیکار می کنی پسر ! انگشتاشو فرو کرده بود توی کسم و همراه با حرکت کیر توی کون , انگشتاشو هم حرکت می داد . لباشو گذاشته بود رو نوک سینه هام ..
-آیییییییی ... کجا داری میری ..
کیرشو طوری به طرف داخل کونم کشونده بود و به عضلات مقعدم فشار می آورد که از درد لبامو گاز می گرفتم ولی لحظاتی بعد با احساس داغی منی یا همون آب کیر برادر شوهرم احساس آرامش می کردم . یک بار دیگه تمام تنم گرم افتاده غرق لذت شده بودم . پرهام رفت و من تنها موندم ... دیگه هیچ حسی واسم نمونده بود ... اگه تا چند ساعت دیگه لو نمی رفتم و رسوا نمی شدم شاید دیگه هیچوقت تا آخر عمرم این استرسو نداشتم که گیر بیفتم ... این دوروزه خیلی داغونم کرده بودند ... کاش می تونستم از خونه در می رفتم ... همش از این می ترسیدم که نقطه ای از بدنم یه سوتی درش باشه که آبروی من پیش شوهرم بره و اون فکر کنه که من زن بد کاره ای هستم . در حالی که من زندگی خودمو شوهرمو دوست دارم . حالا این جوری حال می کنم و حال کردن هم گناهی نداره ... اما واسه لحظاتی به یاد این افتادم که از سیاوش خوشم میاد و عاشق اون شدم . شاید عشقمو به سیاوش نوعی خیانت به پژمان می دونستم که کس و کون دادن های پی درپی و با مردان دبگه سکس کردن رو بهش اهمیتی نمی دادم . رفتم جلو آینه ..
وااااااییییییی انگار این برادر شوهر دیوونه ام تا می تونست روی کونم پنجول کشیده بود و چند تا خراش نازک هم روش افتاده بود ... ادامه دارد ...نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس ۲۱۶

نمی دونستم باید چیکار کنم ... پر هام رفته بود .. من همچنان به استیل کونم نگاه می کردم . راستش خودم از تماشاش لذت می بردم . اگه شوهرم پژمان می خواست با من سکس کنه من باید چیکار می کردم ؟ چرا من اصلا متوجه نبودم اون لحظه رو که این دیوونه داشت هوسشو رو من این جوری خالی می کرد . واقعا که باید تنبیهش می کردم و اونو در تحریم قرار می دادم . خلاصه هر جوری بود بی خیالش شدم و گرفتم خوابیدم . می دونستم باید چیکار کنم از این بد تر از اینا شم ردیف کرده بودم . این که دیگه پیشم کاری نداشت ...
پژمان که بر گشت خونه انتظار داشتم که خیلی خسته و کوفته باشه . ولی منی که خونه مونده بودم خیلی کوفته تر و خواب آلود تر نشون می دادم
-عزیزم خوش گذشت ؟
-مگه میشه بدون تو به آدم خوش بگذره آتنا ؟
-راحت بودی از دست نق زدنای من دیگه
-این چه حرفیه که تو می زنی .. مگه من که پیشت نیستم تو راحتی ؟
-اوووووهههههه فدای شوهر گلم بشم ..
-چی شده همش داری باسنتو می خارونی ..
-نمی دونم چرا خارش گرفته .. از بس خاروندم داره زخم میشه ...
-یه چیزی می مالوندی بهش ..
-منتظر بودم تا تو بیای و یه چیزی بهش بمالی . اگه بدونی که آب تو چه دواییه براش -ای کلک .. چقدر کنار تو احساس آرامش می کنم آتنای عزیزم .. من نمی دونم این مردا چطور بدون زناشون میرن گردش و تفریح . اصلا چه جوری به اونا خوش می گذره و لذت می برن . من که از دیشب تا حالا که یه روز هم نشده ازت دورم کلی احساس دلتنگی می کنم ..
-عزیزم .. منم همین احساسو دارم . از دیشب تا حالا حس می کنم که یه چیزی رو کم دارم . جای خالی تو رو احساس می کنم . به سختی خوابم برد ...
وااااااییییییی این شوهرم شلوارمو کشید پایین ...
-ووووووییییییی این چرا این جوری شده ... انگاری گربه بهش چنگ انداخته ..
پیش خودم گفتم اگه بدونی که این گربه همون پرهام خان برادرت بوده اون وقت چی میگی ..
رفت واسم کرم آورد و روی باسنمو به آرومی می مالوند . از این مالش فوق العاده لذت می بردم . یه حس خوبی بهم دست داده بود . راستش از بس حرامی خورده بودم هوس یه کیر حلال کرده بودم . و غیر اینم که دیگه کیر حلالی نمی تونستم داشته باشم ... کف دستای پژمان روی کونم قرار گرفته بود و طوری باز و بسته شون می کرد که هم سوراخ کونم و هم کسم لبه هاش به هم می چسبیدند و باز می شدند . عاملی که تمایل و هوس منو زیاد می کرد این بود که این دو روزه از زیر کیر خیلی ها رد شده بودم و با خیلی ها حال کرده بودم بدون این که مشکلی واسم پیش بیاد و همین اعتماد به نفسمو زیاد می کرد . برای همین می تونستم با لذت و آرامش خاصی خودمو در اختیار پژ مان بذارم ..
-آخخخخخخخخ پژ مان چقدر دلم واست تنگ شده بود .. اگه بگم دیشب خوابت رو دیدم باورت میشه ؟ ..
این حرفو طوری با احساس و نرم بر زبون آوردم که خودمم داشت باورم می شد که جز حقیقت چیزی نمیگم .
پژمان : خواب ؟ نه اینو دیگه نگو .. تو باید حالا منو توی بیداری ببینی .. خودم نوکرتم ...
-نههههه نکن سختمه ... همه جا خط خطی شده ...
-هرچی باشه مال خودمه . تو نباید این حرفو بهم بزنی عزیز دلم . بگو ببینم حالا خواب چی رو می دیدی ؟
-سختمه عزیزم . نمی تونم بگم ..
-ببین آتنا نداشتیما .. زن و شوهر که این جور از هم خجالت نمی کشن . قرار نبودکه ما حرف دلمونو به هم نزنیم . آره عشقم ؟! این طور قرار گذاشتیم ؟! ..
ظاهرا شوهرم خیلی خوشش اومده بود از این که من گفنم که خوابشو دیدم . دوست داشت که واسش تعریف کنم که چی شده .
-خواب دیدم که دراز کشیده و کاملا لخت و از رو شکم رو تخت قرار دارم و تو هم افتادی پشتم .. وووووووییییییی انگاری داری به من تجاوز می کنی اولش ترسیدم ... راستش اولش که متوجه نشدم تویی ولی وقتی که اون چیز تو رو توی بدنم حس کردم خاطرم جمع شد ...
-حالا اون چیز اسم نداره ؟ ..
-عزیزم روم نمیشه که اسمشو ببرم . تو که می دونی آتنای تو چقدر خجالتیه ..
-آره خیلی خوب می دونم که اون چقدر خجالتیه . ..
به ناگهان اون پژمان آروم دستاشو دور کمرم حلقه زد منو خوابوند رو تخت .. ..
-آخخخخخخخخخ داری چیکار می کنی ..
-دارم خوابتو تعبیر می کنم ...
-پس زود تر این کارو بکن که می خوام حست کنم .
از اون جایی که استراحت کرده بودم می تونستم پذیرای شوهر گلم باشم ..ولی دیگه کمی هم باید به فکر استراحت خودم می بودم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 217

چقدر لذت می بردم از این که حس می کردم با همه کارایی که کردم و رابطه ای که با مردای دیگه داشتم بازم پژمان دوستم داره . به هیجان اومده بودم . وقتی کیر شوهرمو توی کونم حس کردم در من یه لذت و هیجان خاصی به وجود اومد . حس می کردم که تمام کیر هایی که تا به حال به من لذت دادن به ناگهان وارد بدنم شدن ... وقتی اون با عشق در آغوشم می گرفت و دوست داشت تمام لذتشو نثار من کنه حس کردم که دیگه از این بهتر نمیشه .
-دوستت دارم عزیزم . تو فقط مال منی . فقط حواست باشه به خاطر این همه خوبی تو زنی گولت نزنه ...
پژمان : تو هنوز منو نشناختی .. منم توی دلم گفتم تو هم هنوز منو نشناختی .. دوستت دارم .. ولی انگار اون چیزی که توی کونم وول می خوره یه لذت و وابستگی در من به وجود آورده که هر روز باید یه حس تازه ای به من بده . بیشتر از صد مدل کیر گرم و گوشتی رو توی کونم لمس کرده بودم .. هر کدوم از اونا یه لذت خاصی داشت . شاید یه دلیلش هم این بود که می دونستم اونایی که دارن منو می کنن چه لذتی می برن ! و همینم بیشتر بهم لذت می داد . دوست داشتم کونموبیشتر بندازم توی دید . همه به دیدن اون لذت ببرن .
-عزیزم .. عجب کونی داری ! ..
بیشتر وقتا که با هم سکس می کردیم اون این حرفو بهم می زد .. منم خودمو واسش لوس می کردم و می گفتم عزیزم تو که خودت می دونی من جز تو به هیچ مرد دیگه ای توجه ندارم . فقط دوست دارم خودم از روفرم بودن خودم لذت ببرم . اگه یه وقتی ساپورت پوشیدن من میون جمع ناراحتت می کنه به من بگو ..
-عشقم .. این حرفا چیه که داری می زنی . مهم اینه که بین زن و شوهرا اعتماد باشه . بذار بقیه هر تصوری که می کنن بکنن . مهم اینه که تو فقط مال منی و به من توجه داری . اتفاقا مرد هرچی در مورد زن سختگیری نکنه خیلی بهتره . زن هم بیشتر قدرشو می دونه و کاری می کنه که زندگی اونا سراسر خوشی و لذت و آرامش باشه .... راستش با این طرز لباس پوشیدنم دل همه رو می بردم ... نگاهها همه متوجه باسنم بود .. حتی توی یکی از مهمونی ها وقتی نگاهمو به لاپای چند تا از جوونا دوختم دیدم همه شون واسه کون من ,. کیر شق کردن . ..
-بگردون .. بگردون پژمان جونم . حسابی بگردون . می خوام چرخش کیرت رو حس کنم ..
چشامو بسته بودم و چند تا از کیرایی رو که توی کونم رفته بود رو تصور می کردم . کیر کلفت و دراز و بادمجونی جبار , کیر عشقم سیاوش که بهم لذتی در حد بی نهایت می داد .. وای که چه تصمیمی داشتم . دلم نمی خواست بهش خیانت کنم ولی نشد که نشد .
-عشقم ! کونم آب می خواد .. آب می خواد .. جووووووووووون ... زود باش ..زود باش عزیزم .. عشقم ...
گرمای آب کیر پژمان جون دوباره ای به من داد و اصلا نفهمیدم کی خوابم برد ... جالب این جا بود که توی خواب می دیدم که مردای زیادی که همه شونم کاملا لخت بودن دارن میان طرف من و منم با آغوش و کون باز دارم ازشون پذیرایی می کنم .... چند روز بعد یه کاری واسه پژمان پیش اومد که رفت سفر و بازم برای دو سه روزی منو تنها گذاشت . داشتم به این فکر می کردم که یواش یواش باید از فعالیتم کم کنم یه جای کار ممکنه که گندش در بیاد .. ولی انگاری وسوسه های شیطانی نمی ذاشت که من این حس و اشتیاق کون دادنو ول کنم . عادت کرده بودم که یه حس تازه از رو یه کیر تازه به مغز و سوراخ کونم بشینه . حتی گاه از درد کشیدن هم خوشم میومد و اون در مواردی بود که هوسم به اوجش می رسید و از طرف هم خوشم میومد . با این که از برادر شوهرم پر هام خوشم نمیومد ولی اون قدر هوس کون دادن داشتم که دلم می خواست اون بیاد و منو بکنه ولی از شانس بد من اونم برای دو سه روزی این دور و برا نبود . معلوم نبود این کیه داره در می زنه .... سوپری سر کوچه بود ... دوست پرهام بود ... یه جوون بیست ساله خوش ترکیبی که یه نگاههای خریدارانه ای به من می کرد و راستش من تحویلش نمی گرفتم . هم سنشو کم می دونستم و هم می ترسیدم که گزارش منو به پر هام بده ...
-ببخشید خواستم ببینم اگه چیزی لازم دارین من در خد مت شمام . ..
یه چند تا جمله دیگه هم گفت که من فهمیدم پر هام اونو کوک کرده ... راستش با اون تر کیبی که جلوش ظاهر شده بودم همون چند دقیقه ای که مقاومت کرد و بهم حمله نکرد تعجب کردم . چشاش سرخ شده بود و از شهوت برق می زد .. منم تا حدودی ذهنشو آماده کردم و احتمالا یه شناختی هم باید از من می داشت که به خودش این اجازه رو داد که بالاخره دستاشو بذاره دور کمرم و بیاد رو باسنم ....... ادامه دارد نویسنده .... ایرانی

     
  
زن

 

قسمت دویست و هجدهم (۲۱۸): زنی عاشق آنال سکس (سکس مقعدی) - قسمت آخر



چه زوری داشت این پسره .. سه سوته هم منو هم خودشو لخت کرد و منوبه شکمش چسبوند و در همون حالت رو هوا برد و انداخت روی تخت . عجب کیر کلفت و داغی داشت ! برام فرق نمی کرد که اندازه اش چقدر باشه من فقط هیجان می خواستم . یادم رفته بود که با خودم قرار گذاشته بودم که توجه کمتری به مردای دیگه داشته باشم و یواش یواش این کارو ترک منم . با سینه ها و کسم ور می رفت ولی کیرشو فشار می داد به سوراخ کونم . انگار دلش می خواست یه ضرب فرو کنه توی کونم ولی روش نمی شد که بدون حالی به حالی کردن من بذاره توکونم . دیگه نمی دونست که من هر لحظه آماده کون دادنم و با دستمالی شدن سوراخ کونم حشری میشم...


- نترس کمال خان .. کمالات خودت رو نشون بده . هر کاری دوست داری انجام بده
- کرم داری ؟
- همین جوری بکن توی کونم . خوشم میاد درد بکشم و کون بدم..

اینو واسه این گفتم که فکر نکنه که من گشادم . کیرشو با فشار کرد توی کونم . کمی دردم گرفته بود ... می دونستم که اگه از کیرش تعریف کنم خوشحال میشه وو تعریف هم داشت..


- چه کلفته !
اینو که گفتم یه فشار دیگه به کیرش آورد و بیشتر از نصف کیرشوکرد توی کونم ..
- اوخ جوووووووون..
- فکر نکن کون گشادم من از اونایی ام که سوراخ کون درازی دارن . مثل یه تونل باریک با متراژ زیاده .. حرکتش بده .. بذار مزه ام بده خودت هم حال کن ...
با کف دستش مرتب به کونم می زد و از حرکت ژله ای اون لذت می برد .. چرخش کیرشو توی کونم حس می کردم . کونمو داغ می کرد ..
- بچرخون کیرت رو ... چقدر داغه ... این داغی منو آتیشم میده ...


کمال : اووووووفففففف .. این مدل کون تا حالا ندیده بودم . هر چی می گفتن راست بود ..
فوری جلو دهنشو گرفت و منم چیزی نپرسیدم . داشتم حالمو می کردم نمی خواستم گیر بدم . هم از نظر طولی و هم از نظر چرخشی کیرشو خیلی ملس و عالی وارد کونم می کرد و بهم حال می داد . دوست داشتم کیرش بره توی روده هام برسه به نافم -فشار بده ..محکم تر ... آخخخخخخخخخ ....
نگاهم به گوشی موبایل افتاد که گذاشته بودم رو سایلنت . عجب تلفن های بی پاسخی داشتم . جبار , سیاوش , شیرین , حتی پر هام هم برام زنگ زده بود .... چه خبره ! گوشی رو خاموش کرده و پاسخ دادنو موکول کردم به وقتی که تنها شدم . جفت رونای تپل و دو تا قاچای کونمو با هم می لرزوند .
- بکن .. بکن ... حال بده ... حال بکن ... خواهش می کنم ..
- تو از کون دادن لذت می بری ؟ خوشم میاد تو رو این جوری می بینم .
انگشتشو هم کرده بود توی کسم ... این یکی رو هم باید نگه می داشتم واسه روز مبادا ... دوست داشتم همه اونایی که منو می کنن به من توجه داشته باشند ..
- کمال تو سر بازی رفتی ؟
- بابام واسم معاف گرفت تا بتونم توی مغازه کار کنم . نگران نباش خودم دوست پسرت میشم هر وقت خواستی میام پیشت ...
یه نهیبی به خودم زده و یه امان از دست آتنایی گفته و این بار کونمو به سمت کیرش حرکت می دادم . یک زن هر قدر بی خیال تر باشه و به شوهرش محبت کنه خیلی راحت تر می تونه فریبش بده . منتها وقتی داره به شوهرش حال میده باید به این فکر کنه که اصلا خیانت نمی کنه حتی اگه در اون لحظه به مردای دیگه ای که با هاشون سکس کرده فکر کنه .. نه کمال از کردن کون من سیر می شد نه من از کون دادن . خسته اش کرده بودم .. به شونه هام چنگ انداخته بود و با حرص و فشار کیرشو به سمت جلو فشار می داد ... تازه ماسازو شروع کرده بود که من از حالتی که ماساژم بدن و کیر توی کونم باشه خیلی خوشم میومد ..


- اوووووففففففف پسر تو یک قهرمانی .. هم جلوگیری کردنت خوبه و هم حال دادن و داغ کردنت ....
داشتم به مردای دیگه فکر می کردم و کیر کمالو با لذت حسش می کردم که بالاخره داغی آب کیر ابن پسر حشری رو توی کون آتنای حشری عاشق آنال سکس حس کردم .. چه عشقی و حالی بود ! خستگی از تنم در رفته بود . وقتی اون رفت گوشی رو گرفتم و یکی یکی واسه اونایی که واسم زنگ زده بودند زنگ زدم . و با فاصله چند ساعت بهشون نوبت دادم ... کمال که خیلی بهم لذت داده بود ... با همه شیطنت هام رو سیاوش حساسیت خاصی داشتم دلم می خواست مراقب اون باشم که دست از پا خطا نکنه ...
شب شده بود ... قرار بود سیاوش بیاد و تا صبح با من باشه .. از هیچی خبر نداره ..خیلی با لذت , هیجان و با عشق و تمام وجود و احساسش با من سکس می کنه ..از پنجره بیرونو نگاه می کردم و به دنیای بزرگی فکر می کردم که روی کون من و کیر بقیه می گشت ..هر یک از آدما یه حس و تفسیر خاصی از دنیا دارن .. دنیای من هم عشق به کون دادن و آنال سکسه .. آتنای خستگی ناپذیر , که هیچوقت نمی تونه این عشق و عادتشو ترک کنه . انگشتمو کردم توی کونم و در حال نگاه کردن به ستاره ها .. منتظر سیاوش و یک شب رویایی بودم.


.... پایان - نویسنده: ایرانی ....
     
  
صفحه  صفحه 22 از 22:  « پیشین  1  2  3  ...  20  21  22 
داستان سکسی ایرانی

زنی عاشق آنال سکس


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA