ارسالها: 3650
#61
Posted: 1 Jul 2014 20:38
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 60
من با این پسره چیکار می کردم . چی بهش می گفتم . اون کاری کرده بود که اصلا برام غیر قابل باور بود . اون نباید این کارو انجام می داد . حتما می دونست که من دختر نیستم ..
-سحر .. سحر بیا این جا بینم .
اونو از رو کیر معین بلندش کردم .
-چی شده چرا این قدر عصبی هستی ..
سیا با کمال پررویی همچنان داشت کیرشو می کرد توی کونم و اونو بیرون می کشید . سحریه نگاهی به کون من و کیر سیا انداخت و حالیش نشد که جریان چیه .
-معین بیا این جا از پشت با آخرین زورت فرو کن توی کون این سحر تا نور به چشش بیفته .
معین سریع اومد . ولی ظاهرا انگار حواس اون بیشتر جفت بود . اونا رو هوسی که دارن این جور مواقع هر چی هم که هوش از سرشون بپره بازم اون جا های حساس یه زنو به خوبی می بینن .
-آتنا خانوم . شما اپن هستید .
-سیاوش خان ! طوری میگی اپن که انگار گشاد باشم .
-ولی به ما گفته شده که شما دخترید .
-مگه این جا قراره اخبار سراسری اعلام کنن ؟- ولی کس کردن واسه ما مردا حال میده پس کس دادن واسه شما زنا هم باید با حال باشه .
من کی گفتم که بکنن توی کسم ؟
سیا خونسرد و ساکت لبشو گذاشت زیر گوشم و گفت ساکت باش خودم برات توضیح میدم .
میلاد : چه خبر شده .
مهران : سر در نمیارم . صحبت کس شد.
-معین : بچه ها آتنا خانوم دختر نیست و سیا جان ضربتی کیرشو کرد توی کسش .. شما ها هم خوب که به طرفتون حال دادین دسته جمعی میریم سراغ آتی جون .
-کی بهتون گفته به خودتون وعده بدین .
-حالا دل این جوونا رو نشکن .
-من باید تکلیفمو با این بی قانونی مشخص کنم .
خلاصه این سیاوش هم انگار کس ندیده و کس نکرده بود .
-اوووووفففففف خسته شده بودم از بس کون کردم .. می دونی من کیم . حق داری منو نشناسی . چشم بزرگون تنگه . مجلس عروسی مثل کلاس درس می مونه . یه خانوم معلمی میاد و درس میده . چند سال بعد که بزرگ تر شدیم ما معلم خودمونو می شناسیم ولی اون همه ما رو نمی شناسه . منم چند وقت پیش در مجلس عروسی شما بودم . یکی از دوستان صمیمی و همکلاسای سالهای دور داداش پژمان شوهر گرانقدر شما هستم . اولش که دیدمت باورم نمی شد که تو باشی. تا این که وقتی صدات زدم و می دونستم که اسم زن دوستم هم همینه دیگه مطمئن شدم که اشتباه نکردم . تازه دیده بودم . در مجلس عروسی همین گوشواره رو داشتی .
-شما مردا دقت خوبی دارین .
-ولی به موشکافی شما زنا نمیشه .
-در هر حال کار درستی نکردی . -حالا که چیزی غلط نشد .
-پس برای همین بود که داشتی منو بازی می دادی ؟
-در مورد چی ؟
-در مورد این که می خوای با من از دواج کنی .
-این بازی دادن نبود . داشتم شوخی می کردم .
-داشتی منو دست مینداختی .
-نه به جون تو.
-جون عمه ات .. حالا انگشت بکن تو کونم ببینم . کس دادن بدون کون دادن حال نمیده .
-فدای تو که این قدر حرفای بامزه و با حال می زنی .
دو تا از انگشتاشو بعد چهار تا رو روی سوراخ کونم می مالید و با شستش به قسمتی از روی کسم فشار می آورد . حس کردم که حق با اونه و من بی خود داشتم با خودم لج می کردم . وقتی که من دارم حال می کنم و اونا هم کیف می کنن و هرچه بیشتر کیف کنن بیشتر حال میدن پس چه مرگمه که بخوام هویت خودمو مخفی نگه داشته باشم از این نظر نگم که شوهر دارم . ولی خب یه دلیلش می تونه این باشه که اونا بیشتر کون منو بکنن .
-سیا بکن .. بکن .. هم کسمو بکن هم با کونم بازی کن .
سحر : آفرین آتنا حالا داری میشی همونی که این پسرا می خوان .
اون سه تا پسر به یک شکل دخترا رو انداخته بودن رو زمبن و با شور و هیجان خاصی داشتن کس های طرف مقابلشونو میک می زدن .
مونا : همه اینا به برکت وجود توست آتنا . اونا می خوان زود تر ما رو ار گاسممون کنن بیان سراغ تو ..
نسرین : بسوزه عشق پسرا به تنوع . تا حالا کون کردن منتهای خواسته شون بود .
میلاد : ما هر دو مدلشو دوست داریم . حالا که آتنا جون حاضر و آماده این جاست ..
نسرین : این قدر حرف نزن . بخور کسمو . یه نگاه به کیر اون سه نفر که از پشت آویزون بود خیلی بهم مزه می داد . و این که اونا واسه من داشتن خودشونو به آب و آتیش می زدند .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ویرایش شده توسط: aredadash
ارسالها: 3650
#62
Posted: 4 Jul 2014 16:32
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 61
سیاوش بهم گفت که حواسم به کار خودم باشه و این قدر توجهم به بقیه نباشه . پس اون دوست شوهرم بود .. از این دوستان و چهره ها زیاد دیده بودم . می گفت وقتی که امشب منو دیده برای چند لحظه از این هراس داشته که اونو بشناسم .. ولی به خیر گذشت . شاید این کم حافظگی من به نفعم تموم شده باشه .فعلا که اون به اندازه کافی داشت بهم حال می داد . -سیا جان فکر نکن که این جور حال دادنهای من کار همیشگی منه . -می دونم . من هیچوقت قصد جسارت نداشتم . کف دستشو روی کون براق من قرار داده بود و با انگشتاش با روی کونم بازی می کرد . اون طرف داشتن سر من با هم کل کل می کردن .. نسرین : میلاد حواست کجاست . چقدر کون تپل و بر جسته دوست داری تو . اگه من یه ماه غذا زیاد بخورم کونم میشه به اندازه کون آتنا .. توی دلم گفتم نسرین جان این پسرایی که من می شناسم یک یا دوبار که کونت رو کردن دیگه سراغ تو یکی نمیان . میون دخترا من بودم که هم با کون دادن حال می کردم هم این که عین اونا عمل کرده و با یکی دو بار کون دادن دور اونا قلم می کشیدم . حالا جلو پسرا نمی تونستم از این حرفا بزنم ولی می خواستم بگم شما دخترا باید کاری کنین که این پسرا همش در حال لیس زدن کون شما باشن .
سیا : بار اولی که تو رو دیدم راستش به پژمان حسودیم شده بود . با این که دوست قدیمی هم بودیم . همش به خودم می گفتم چی می شد که من جای اون بودم . چی می شد که من با تو حال می کردم . با این که اون شب لباس عروس تنت بود ولی دوختش طوری بود که در هر حرکت تو نشون می داد که چه باسن بر جسته ای داری . همش به این فکر می کردم که دارم کونتو بغل می کنم و با هاش حال می کنم .
-حالا که توی بغلت قرار داره و داری کسمو می کنی پس یه جوری بهش حال بده که الان اون سه تا پسر منتظرن که کار من و تو زود تر تموم شه .منم اگه ارگاسم نشده ولم کنن خیلی عصبی میشم و حالم گرفته میشه
. کف دستای پهن سیاوشو رو کونم حس می کردم که دوتا برش گوشتی رو به چند طرف می گردوند و خیلی هم با هیجان این کارو انجام می داد طوری که لذت بخشی کیرشو داخل کسم چند برابر می کرد .
-بمالش .. بمالش کونمو بمالون .
-باورم نمیشه آتنا جون .
-یه کمی عجله کن که سه تا دیگه هم می خوان باور کنن .
مونا که خودشو داشت روی کیر مهران می کشت . اون پسره رو روزمین طاقباز کرده رفته روش نشسته بود . مهران هم هرچه سرشو این و ر و اون ور می کرد تا یه دیدی به من بزنه موفق نمی شد و اگرم برای چند ثانیه ای هم نگاهش متوجه من می شد مونا طوری تکونش می داد که پسره رو گیجش می کرد .
-مهران ..دستاتو بذار دور کمرم .. بهم فشار بیار .. زودباش سینه هامو بخور.
چند دقیقه ای رو در حال خودم بودم . گفتم یه نگاهی به اون شش نفر بندازم . گویی که همه شون با هم هماهنگ شده دخترا رفته بودند رو کیر پسرا نشسته پسرا هم با سینه هاشون ور می رفتن . درست روبروی اون شش تا بودم و حالت سه تا کیری رو که داخل کون می رفتن به خوبی می دیدم . هیجان شدیدی بهم دست داده بود . اگه می تونستم این سه تا کیر رو با هم توی کون خودم جا می دادم یک رکورد جالب و منحصر به فرد می شد . می تونستم به خودم افتخار کنم . دیگه هیشکی از این دخترای کونی به گرد منم نمی رسید . باید لیاقت و قدرت خودمو نشون می دادم . من می تونم . می تونم .
سیا : به چی فکر می کنی.
-به این که راجع به من چی فکر می کنی.
-راستش فکرای بد نمی کنم . همین که داری به من حال میدی از هر چی بالاتره .
-این فکر رو نداری که من با خیلی ها هستم ؟
-تا خیلی ها رو چند نفر فرض کنی . همین حالاش چهار نفر اینجاییم.
-پیش اومده . من چه می دونستم این جوری میشه .
-آتی من نمی تونم جلو خودمو بگیرم .آبم می خواد بریزه .
-نه زوده .. بکوبون کیرت رو ..آب منم داره میاد .. خودتو داشته باش .
-آخخخخخ .. کیرم .. کیرم ..
-مال من داره میاد سیا .. من دارم باهاش حال می کنم .. سیا سیا من دارم می میرم .. بالاخره تونستی .. منتظر فرمان من نشد تا من خودمو خالی کردم اونم جایگزینشو ریخت .
-آیییییی آتنا . رو من خم شد و سینه مو گذاشت توی دهنش . -بخور بازم بخور نوکشو .کیرشو کشید بیرون .. اومد بالا سرم وایساد ..
-بذار تو دهنم .
-از کجا می دونی من اینو می خوام .
-مردا خیلی با ساک زدن حال می کنن . مخصوصا وقتی که پس از انزال باشه و یه ته مونده آبی اون داخل جمع شده باشه .
در همین لحظه دیدم سه تا گرگ به نامهای میلاد و معین ومهران بالا سرم وایسادن . -آقایون کارشون تموم شد ؟
مهران : نه تازه شروع شد .
میلاد : اومدیم سراغ کونی که در خاور میانه تکه .
معین : در خاور دور چی ؟
-خاور دوری ها .. چینی ها وکره ای ها و ژاپنی ها و تایلندی ها رو میگی ؟ اونایی که موقع کس و کون دادن زوزه می کشن ؟ اونا که اصلا کون ندارن .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#63
Posted: 8 Jul 2014 21:45
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 62
حالا دیگه به اون سه تا پسر نگاه می کردم و دوست داشتم زود تر اون کاری رو که دوست داشتم شروع کنم . باید به اونا می گفتم که قصد چه کاری رو دارم . یادم نمیومد که قبلا اشاره ای کرده باشم .
-پسرا این جور کیر به دست نزدیک من وای نایستین که دارم هول می کنم .
سحر : حالا این قدر با این آقا پسرای گل شوخی نکن یه وقتی اونا جدی می گیرن کار دستت میدن .
-نه بابا این پسرا از اون هفت خط های روز گارن . مار خوردن افعی شدن .پسرا من می خوام که شما سه تایی بکنین توی کونم .
مونا : واااااایییییییی دختر تو دیوونه شدی ؟ می خوای چیکار کنی ؟ سه تا کیر بره توی کون ؟ مگه امکان داره ؟ من که می خوام یکی اونو توی کونم جا بدم تحملشو ندارم و به زحمت میره اون داخل .
-حالا نمی خواد این قدر کلاس بذاری و افه بیای که کون تنگی . هر کسی هر مدل کونی که داشته باشه می تونه خیلی راحت اونو تقدیم اونایی بکنه که اونو می خوان . میلاد : طناز جون زتعارف کم کن و بر مبلغ افزا .
مهران : پس کی به مرادمون می رسیم . من مریدتم طناز .
معین : چه جوری کیرامونو بفرستیم توی کون .
- من خیلی راحت می تونم نقشه شو بدم به شما که اونو پیاده کنین . خیلی راحت .. من قمبل می کنم . در یه حالت سگی .. زانو ها رو زمین . یکی از شما زیرم دراز می کشه .. یکی هم رو من سوار میشه و یکی دیگه کاملا مستقیم و در حالت ایستاده کیرشو فرو می کنه توی کونم . سه تا کیر در یک حالت پیکانی میره توی کون من . به یک حالت سه رشته ای در میاد . خیلی خوشگل میشه . عکسشو من در یه جایی دیدم . ولی خب زیاد نمی تونین کیرتون رو حرکت بدین . این فقط برای اینه که نشون بدم من می تونم . ایرانی قدرت داره . ایرانی در این زمینه ها در زمینه پورنو پیشرفت کرده . دنیا باید بدونه که یک زن ایرانی می تونه سه تا کیر رو توی کونش جا بده و این به برکت نظام مقدس انقلابی ما امکان پذیر بوده ..
پسرا و دخترا دسته جمعی شعار انقلابی سر دادند و پس از یک شکم خنده به دخترا گفتم بچه ها وقتی که من در اون وضعیت قرار گرفتم شما به هر شکل و طریقی که امکان داره از من عکس و فیلم می گیرین . می خوام اینو برای خودم یاد گاری داشته باشم .
سحر : فقط حواست باشه به دست شوهرت نیفته .
-نه بابا من خودم بیشتر می ترسم . ولی می دونم اون حتی در فاز موبایل نیست چه برسه به کامپیوتر و اینترنت .
معین اون زیر نشست و و من رفتم روش قرار گرفتم .. قبلش دور سوراخ کونمو تا می تونستم روغن مالی کردم . بچه ها خیلی به هیجان اومده بودن .
سیاوش : پس سهم من چی میشه .
میلاد : تو که الان تا دلت خواست با آتی جون حال کردی .
سیاوش با یه حسرت خاصی به اون پسرا نگاه می کرد .
-عزیزم ناراحت نباش . من نمی ذارم تو مغموم بمونی . هواتو دارم . می تونی جای یکی از پسرا بیای .. ولی باید یکی داوطلب شه تا این که جا که خالی شد تو کیرت رو فرو کنی توی کون من . اما به نظر من همچین داوطلب ایثارگری پیدا نمیشه . بچه ها به نظر شما میشه ؟
همه غیر سیاوش دم گرفتن که نه نمیشه . هر کی دوست داشت وقتی کیرشو فرو می کنه توی کون من همون داخل نگه داشته باشه ..
-پسرا تا ابد که نمی تونین کیر نازتونو توی کون تپل من نگه داشته باشین .
میلاد : اگه تو بخوای همه چی امکان داره .
فعلا یک کیر رفته بود توی کونم .
-سیاوش بر و بر نگاه نکن . فکر نکن من کون گشادم . کون دادن هم هنر می خواد که من دارم . الان من باید یه حرکتی به خودم بدم که کیر معین جون یه دو سه سانتی بیاد عقب تر و بیرون تر .. میلاد جون ! تو و مهران با هم کنار بیاین .. یکی باید بره پشت من خودشو به طرف بالا بکشونه و در یه حالت چسبیده به کمرم قرار بگیره . یکی دیگه هم ایستاده کارشو بکنه . قرار شد میلاد پشت من خم شه .
-کیر معین که رفت به قسمت پایینی سوراخ کونم . میلاد هم کیرشو فرو می کنه به قسمت بالای سوراخ و مهران هم که با اون قد بلندش وسط بدنشو درست در راستای سوراخ کونم قرار میده کیرشو میذاره بین کیر میلاد و معین . صحنه خیلی جالبی میشه . با این حساب کیر مهران حالت دسته پیکانو پیدا می منه ..
سیاوش همچنان با حسرت به صحنه نگاه می کرد .
-سیا جون مثل این که دوست داری در این افتخار تاریخی شرکت کنی . ولی من باید همچنان رکورد بزنم . میشه رکورد زد ولی مردا نمی تونن در یه حالتی باشن که این کار امکان پذیر باشه .
سیا : یعنی کالیبرت زیاده از حد گشاد شده ؟
- عصبی و عصبانی ام نکن سیا جون که تحریمت می کنم . چند بار باید بهت بگم کون دادن تکنیک می خواد .. یعنی میشه برسه یه روزی که واسه کون دادن هم مسابقه بذارن و از تلویزیون سراسری پخش مستقیم شه ؟میشه یه روزی که چهار تا کیر بره توی کونم ؟
میلاد : اون وقت که فراوونی کون باشه دیگه کمتر کسی حریصانه میره سراغش .
-ولی کون آتنا رو همه همیشه واسش حریصن ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#64
Posted: 11 Jul 2014 16:48
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 63
میلاد هم کارشو انجام داد . دو تا کیر توی کون . یه حسی که قبلا هم داشتم . حسی که منو به اوج می رسوند . ولی کاش این کیر ها توی کون من حرکت می کردن . .. حالا نوبت مهران بود که صحنه رو به اوج هیجان برسونه . اون کیرشو گذاشت وسط اون دو تا کیر و یه فشار رو به جلویی آورد . تماس کیر های میلاد و معین با لبه های سوراخ کون و اون داخل با اصطکاک بیشتری انجام می شد . احساس درد می کردم . آخه با این فشاری که مهران آورده بود سوراخم یه حالت باز تری گرفته بود ..
-اوووووفففففف .. یه جوری شدم ..
سیا : اگه درد داری بگو بکشه بیرون . دختر می زنی خودت رو ناقص می کنی دیگه یک نفر هم نمی تونه کونت رو بکنه .
-دخترا زود باشین عکس و فیلمو بگیرین و نشونم بدین .
مهران به خوبی می تونست صحنه رو ببینه . دل تو دلم نبود که ببینم این صحنه چه جوریه .
سحر : به دختر دایی آتنای خودم افتخار می کنم .
مونا : تو دیگه از کجا اومدی ..
نسرین : من که افتخار می کنم زیر دست آتی جون فعالیت کنم . ..
مهران : بچه ها کیر من اون وسط قفل کرده آبش داره میاد .
-چه خوب ! دخترا صحنه رو از دست ندین . آب راهی واسه پیشروی نداره .. حواستون باشه وقتی که داره پس ریزی می کنه عکس و فیلمو از دست ندین .
پرشهای خفیف کیر مهرانو توی کونم و بین دو تا کیر دیگه حس می کردم . سیا اومده بود روبروم .. کیرش حسابی شق کرده بود . دهنمو باز کردم که اون بیکار نمونه .. یه لحظه فکری به ذهنم رسید .. دهنمو از رو کیرش برداشتم .
-سیا جون اگه دوست داشته باشی برو جای مهران در حالت ایستاده کیرت رو جای کیر اون بذار که تو هم سهمی از این لحظات پر شکوه داشته باشی .
سیاوش بال در آورده بود . تازه کیر مهران هم پس از انزال شل و ول شده بود و دکوری بین دو تا کیر دیگه قرار گرفته بود .
-وااااایییییی سیا .. چه فشاری آوردی هم از روبرو ما رو گاییدی هم این دو تا کیر از پهلو ها نزدیکه منو جر بده . دیدی پسر تو که داشتی دلسوزی می کردی همین که پای کیر خودت اومد وسط دیگه یادت رفت ..
-آتی قصدم این نبود . اگه دوست داشته باشی می کشمش بیرون .
-نه .. خوشمم میاد . دخترا ادامه بدین .. هر مدل که دوست دارین عکس و فیلم بگیرین . همه رو هم در اختیار خودم میذارین ..
سحر : کاش ما هم دل و جراتشو داشتیم که این کار روی ما هم پیاده می شد .
مونا : همه که آتی جون نمیشن .
-خوبه دخترا این قدر شرمنده ام نکنین . امید وارم که این آقا پسرا هم بتونن متوجه این هنر نمایی ها بشن . دیگه فرهنگ بعضی ها همینه دیگه . به جای این که به تکنیک کار نگا کنن میگن ببین چقدر گشاد شده . این گشادی به مرور زمان واسه همه کونها هست .
سیا : منظورت منم ؟ من که جسارتی نکردم .
-منم که نگفتم تو این حرفو زدی . دخترا بجنبین . بجنبین .
دقایقی بعد دیگه دستور دادم معین کیرشو در آره فرو کنه توی کسم و اون دو نفر دیگه در همون حالت راحت تر بتونن کونمو بکنن . فیلمبرداری در شرایط جدید همچنان ادامه داشت و حالا دیگه بیشتر از قبل می تونستم حال کنم و می دونستم چی به چیه . اوج لذت بردنم بود .
-اوووووففففففف دارم تموم می کنم . خیلی کیف داره . لذت می برم هم از کون دادن و هم از کس دادن .
سحر : دختر دایی تو که ما رو آتیشمون زدی و دلمونو بردی . فکر نکنم واسه این پسرا چیزی بذاری که برای ما نگه داشته باشن ..
-نگران نباش . این پسرای تنوع طلب سرشون کلاه نمیره ..
معین : آتنا با این سن کمش تجربه خوبی داره .
این تعریف و تعارفات اونا هرچه بود هیجان و هوس منو بیشتر می کرد .
-آخخخخخخخخ دخترا دخترا شما هم بیاین و تا می تونین بهم حال بدین . دیگه جایی از بدن منو نذارین که عاطل و باطل باشه . به همه جا لدت بدین . اوووووههههههههه .. کسسسسسم کوننننننم ..
لبامو رو لبای معین گذاشته بودم .. مونا یه طرف سینه هامو می خورد و نسرین هم اومد اون یکی سینه امو گذاشت تو دهنش .. با حرکاتی تند تر تماس کیر معین با کسمو زیاد ترش کردم .. سرمو بلند کرده لبام از لبای معین جدا شد .
-اوووووخخخخخخ معین سریع تر دخترا .. زود باشین .. نزدیکه .. به همین دم رسیده .. داره میاد .. معین خودت رو عقب بکش .
خودمو از روش بلند کرده آب کسم ریخت بیرون ..
-آهههههه آههههههه .. چه کیفی ! چه لذتی ازم ریخت بیرون .. چی می شد همین تا آخر دنیا ادامه می داشت ! حالا سیاوش کیرشو کرد توی کسم .. و مهران داشت کونمو می گایید .
-اوووووههههه من سیر نمیشم . سیر نمیشم . پسرا سر حالم کنین .
سیاوش : با این اشتهایی که تو داری باید مهاجرت می کردی به تبت ..اون جا کشوریه که کمبود زن داره حداکثر یک زن می تونه چهار تا شوهر بکنه . حالا ما این جا می تونیم چهار تا زن بگیریم اون جا بر نامه چهار شوهری بر قراره .
-راست گفتی سیا .. ولی یه چیزی که هست اینه که دیگه چهار تا شوهر که با هم روی زنشون نمیفتن . این جوری خیلی حال میده .
در هر حال مهران و سیاوش دو تایی شون دلی از عزا در آوردن . .. وقتی کارشون تموم شد همه افتادیم رو هم . تعجبم از دخترا بود که اونا دیگه چرا این قدر خسته نشون میدن ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#65
Posted: 15 Jul 2014 21:42
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 64
پسرا هم تعجب می کردن از این که من تا این حد تازه نفس نشون میدم . طوری که مثل این که تازه شروع به کار کرده باشم . دو تاشون کیرشونو گذاشته بودن توی دهنم . یکی داشت کسمو می خورد و یکی هم در اون شلوغ پلوغی به دنبال قسمتی از بدنم می گشت تا باهاش حال کنه . خلاصه اون شب فراموش نشدنی هم به پایان رسید . به همه مون خیلی خوش گذشت . و به من از این که حس می کردم بقیه به دید و احترام خاصی بهم نگاه می کنن . به من و کونی که مایه افتخار من بود . لذت می بردم اونا رفتن و منم دیگه از این فرصت چند روزه ای که پژمان نبود باید نهایت استفاده رو می کردم . و بیشتر دوست داشتم با دلبری های خودم مردای کوچه و خیابونو تشنه این کنم که طالب من باشن . ولی این دلیل نمی شد که بخوام با همه اونا سکس کنم .آخه وقتی عزیز دلم , شوهر مهربونم از سفر بر می گشت من که نمی تونستم مرتب برم به دنبال خواسته هام . ولی خیلی دیگه عادت کرده بودم . عادت به این که یک دستی هر روز باید با کونم ور می رفت . می رفتم جلوی آینه و به دیدن این اندام و کون لذت می بردم . برای یکی دوروز اون ظرفیتو داشتم که خودم با خودم ور برم ولی بعدا دوست داشتم یکی دیگه این کارو انجام بده . شاید سحر یا مونا هم می تونستن با یک لز داغ تا دو سه روزی هم به من انرژی بدن ولی بازم هوس یک مرد رو داشتم و فقط این طوری می تونستم اون انرژی رو که بهش نیاز داشتم کسب کنم . نمی دونستم بر نامه بعدی ما چیه . ولی یک زن در شرایط من باید خیلی مراقب باشه که خودشو اسیر هوسهاش نکنه . اونجایی که بوی خطرو حس می کردم دیگه ولش می کردم . ولی گاهی می دیدی یه مورد خیلی جذاب و با حالی به تورم می خورد که نمی دونستم واقعا فکرش چیه . هیجان منو از پا مینداخت . مخصوصا وقتی که این مورد از فامیلا می بود . ولی تقریبا ولش می کردم . چون دوست نداشتم با لغزشی خاص زندگی خودمو به بیراهه بکشونم . من شوهرمو دوست داشتم . خیلی مهربون و خونواده دوست بود و ای کاش اون جوری که من می خواستم با من تا می کرد تا دیگه مجبور نمی شدم یواش یواش رنگ و بویی از زندگی دو ران مجردی رو وارد دوران متاهلی خودم می کردم . وقتی پسرا رفتند من و دخترا چند ساعتی رو با هم بودیم .بازم تا می تونستیم با هم حال کردیم .. خلاصه مونا و نسرین دیگه من و سحرو که با هم بی اندازه صمیمیو در اغوش هم می دیدند نمی تونستن بگن چی شده . و چرا ..دختر دایی و دختر عمه بودیم -سحر جون یه وقتی فکر نکنی که من زن زندگی نیستم و هوس بازم و همش می خوام با مردای دیگه حال کنم .
-این قدر کج خیال نباش اصلا کی گفت من این فکر رو می کنم ؟ مگه تو کاری انجام دادی که این فکر در من قوت بگیره ؟
خوشم میومد من خودمو زده بودم به کس خلی و جدی حرف می زدم و اونم خیلی جدی جواب منو می داد . بعد که چش تو چش هم می دوختیم دو تایی مون می زدیم زیر خنده . آخ که چه عشق و حالی می کردیم .
-ببینم آتنا جون مگه بازم می خاره؟
-نمی دونم . به نظرتو من باید چیکار کنم که سیر شم ..
-آتی جون این مشکل تو خیلی حاده . من پیشنهاد می کنم یک اسب و خر پیدا کنی یکی بکنه توی کست و یکی هم فرو کنه توی کونت . آخه من بهت چی بگم تو با این شرایطت شوهر هم داری و سیر نمیشی ما دخترای مجرد رو بگو که الان مدت زیادیه از این خونه به اون خونه از این لونه به اون لونه میریم و می پریم و همش داریم کون میدیم و هوس خیلی چیزا رو داریم ولی همش باید از این بترسیم که اگه خون بی موقع بریزه همه جا رو خون می گیره و دیگه آسمون به زمین میاد . همون اسب و خر تو رو جر بدن خارشت گرفته میشه . نونت نبود آبت نبود شوهر کردنت چی بود ؟! حالا که کردی این کارا دیگه چیه ؟!
-واااایییی سحر مگه خودت منو تشویق نکردی که بیام و محفل شما رو پر رونق کنم . چند جور حرف می زنی ؟
-حالا شم تشویق می کنم . الان هم بهت پیشنهاد میدم که بازم کیس های مناسب دیگه ای دارم میشه واسه خیلی ها زنگ زد چیزی که کم نمیاد پسریه که عاشق کون کردن باشه . با سر میان . دیگه غصه اینو که نباید بخوری . من چون اون حس گرم تو رو می بینم می بینم که می خوای دیگه خب خوشم میاد که یک شریک جرم داشته باشم و تو هم با اومدنت و همراه من بودن مجلس و بر نامه های منو داغ داغ داغ می کنی .. اوخ من فدای کونت بشم . دلم می خواد خودم همین الان بیفتم روش و کسمو روش بمالونم . اون قدر بمالونم تا آبم بیاد اگه بدونی چند بار این جوری ارگاسم شدم حتما بهم میگی که خیلی بدهکارتم .
-خیلی دیوونه ای سحر! یعنی کون من تا این حد کست رو داغش کرده ؟
-کس منو که داغ کرده وای به کیر پسرا .. نمی دونم چرا این قدر کون میدی بازم طالب داری و این قدر تر و تازه ای ؟
-فقط می ترسم به گوش پژمان جون برسه .
-حواست باشه . سعی کن از محل فاصله بگیری .. بشناسی با کی حال می کنی ؟
-اونو دیگه تو باید کمکم کنی سحر جون .
-فدای تو .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#67
Posted: 25 Jul 2014 16:53
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 66
-وای شیرین جون تو که شوهر داری . چه طورشده که دوست پسر گرفتی ؟
شاهرخ ازمون فاصله گرفته بود . با این حال شیرین بهم گفت هیس یواش تر می شنوه بهش بر می خوره .
--مگه نمی دونه که تو شوهر داری ؟
-چرا می دونه ولی یاد آوری این نکته سبب میشه که بهش بر بخوره .
معلوم بود که شیرین چقدر وابسته به دوست پسرشه که این قدر لی لی به لالاش می ذاره .
-ببین آتنا جون این دوره زمونه نمی تونی به یه مرد قانع باشی . من اینو قبلا از چند نفر هم شنیدم و به تو هم میاد که از اون شیطونا باشی و اگرم نباشی زمینه شو هم داری . ولی فکر نکنی اگه یه زن مث من بخواد از این کارا بکنه اونو باید به حساب گناهش نوشت . من الان با وجود شاهرخ دیگه از کارای شوهرم حرص نمی خورم .. شیرین خودشو باهام خیلی صمیمی نشون می داد و راحت داشت درددل می کرد . چرا اون این قدر زود خودشو با من اخت کرده بود نمی دونستم . یعنی واقعا همدم دیگه ای نداره . اون که بین خانوما خیلی طرفدار داشت . شاید هم یکی که مثل خودش باشه و اونم این طور حس کنه رو پیدا نکره بود .
-عزیزم دیگه اصلا نگران کارای شو هرم نیستم . خودمو هم وابسته به شاهرخ نمی کنم به این صورت که وقتی ازم دور باشه به این فکر کنم که با دختر دیگه هست یا نه . همون که پیش منه به من حال بده واسه من کافیه و منم خب شوهر دارم . اون که تنها , مرد من نیست که من تنها زن زندگیش باشم . با این حساب من و اون به درجه ای از رشد فرهنگی رسیدیم که بتونیم همدیگه رو درک کنیم و در نهایت از آزادیهای فردی و اجتماعی هم بر خورداریم .
با این حرفایی که شیرین می زد حسابی کارای خودشو توجیه می کرد و منم از اونجایی که دست اونو از پشت بسته بودم می دونستم همه اینها واسه اینه که کلاه گذاشتن سر خودمونو توجیه کنیم .
-ببین من الان وقتی به یکی دیگه فکر می کنم مسائل زندگی زناشویی خودمو دیگه نمیذارم که منو آزارم بده .
-چی شد که به من که ازت خیلی کوچیک ترم اعتماد کردی؟
-عزیزم اونایی که دردسر ندارن و دور از جون فضول نیستن رو پیشونی شون نوشته .. شاهرخ با این که ازمون فاصله گرفته بود ولی حس می کردم که حواسش به ماست و این که ما داریم چی میگیم . توجه خاصی هم به من داشت . با این که داشتم چاق و یکدست می شدم ولی هنوز ترکیب پاهام و هار مونی اون با باسن سرجاش بوده از فرم خارج نشده بود . از این که شیرین بفهمه که شاهرخ به من توجه داره کمی استرس داشتم . زاویه دید شاهرخ نسبت به ما طوری بود که شیرین نمی تونست متوجه حرکات ما بشه . یه جای کار دوتا دستامو گذاشته بود م رو کونم وبا شلوارم ور می رفتم . حال وروزش نشون می داد که مثل یک شکارچی به کمین نشسته . شکاری به نام آتنا که مردا رو به دام خودش می کشونه . آتنایی که در هر دو حالت پیروز بود . ظاهرا اومدن شاهزخ سبب شده بود که شیرین از یادش بره که می خواستیم چیکار کنیم .
شیرین : شاهرخ جان منتظر کسی هستی ؟
-منتظر حبیب هستم که با هم بریم بدنسازی .
-فدات شم تو که بدنت خیلی درسته .
-باشه ولی باید اونو رو فرم داشته باشم .
شیرین : حبیب از دوستای صمیمی شاهرخه که اونا از بچگی با هم بودن .
-ببینم با حبیب که دوست نبودی .
-نه . ولی اگه شاهرخ بخواد و از نظر اونم مانعی نداشته باشه من حرفی ندارم .
-نمی دونم چی داری میگی . دختر ولی کنترل چند مرد در آن واحد برای من سخته . من سوتی میدم .
-آتنا جونم تو خیلی از من زرنگ تری .
-ولی تیپ من که خیلی ساده نشون میده .
-می دونم تو آدمی نیستی که بیگدار به آب بزنی ..
شاهرخ همچنان توجهش به کون من بود . شیرین هم حواسش پرت شده بود .
-ببینم دیرت نشده که
-نه اتفاقا شوهرم رفته سفر.
-چه عالی ! هر موقع شوهرم ازم دوره میره سفر یا کاری براش پیش میاد که تا چند روزی اونو نمی بینم حس می کنم که عروسیمه . راستی راستی هم میشه .. ..
من فکر می کردم که جزو انگشت شمارای شیطون این دوره و زمونه ام . یعنی در میان زنای متاهل ولی شیرین برام توضیح داد که بیشتر زنای کلاس بالا حداقل یه دوست پسر واسه خودشون دارند و اگه در مهمونی های خودمونی بی سر خر یعنی بی شوهر, دوست پسرشونو نیارن یا نداشته باشن که بیارن کلی هم خجالت می کشند و احساس حقارت می کنند . شاهرخ نگاهشو از کون من نمی گرفت . ولم نمی کرد . منم زیر چشمی بازم نگاهش کرده ولی از ترس شیرین زیاد توکوکش نمی رفتم . پسر بازم خودشو رسوند به وسط ما .
-شیرین جون حواست باشه کاری به باسن آتنا جون نداشته باشی . یه خورده از پا ها و شکمش که لاغر شه کافیه .
شیرین به شدت عصبی شده بود . شایدم دوست نداشت که دوست پسرش به من توجه کنه .
-صد بار بهت گفتم در کارای زنونه دخالت نکن ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
ارسالها: 3650
#70
Posted: 5 Aug 2014 22:23
زنــــــــــــــــــــی عاشــــــــــــــــــــق آنــــــــــــــــــــال سکــــــــــــــــــــس 69
-میگم شیرین جون این شاهرخ هم خیلی راحت قبول کرده که تو با حبیب باشی . برام جای تعجبه . مردا به این سادگی دست از سر دوست دخترشون بر نمی دارند و اونو تقدیم یکی دیگه نمی کنن .
-ای دختر . کجای کاری . شاید تو تجربه بسته داشته باشی ولی تجربه باز من اینو میگه که مردا تا وقتی روی دوست دختراشون تعصب دارن که حس نکنن یکی بهتر از اون گیرشون اومده باشه . ولی راجع به همسرشون این جوری نیستن . با این که حاضرن به اونا خیانت بکنن .
-شیرین جون فدات شم . من غلط بکنم که بخوام بهتر از تو باشم .
شیرین رفت پیش شاهرخ و یه چیزایی بهش گفت . یه پولی هم در آورد که بهش بده شاهرخ نگرفت . مردا رفتن بیرون .
-چی شده شیرین جون !
-اونا رو فرستادم بیرون واسه خوردن یه چیزایی بگیرن . هر چند اینجا همه چی فراوون بود .
-خب چرا این کارو کردی ..
-اونا تا برگردن کم کمش یه ساعتی می کشه و من و تو با هم بیشتر آشنا میشیم . می خوام ببینم علاوه بر این اندام درشت و هیکل توپ و برجستگی باسن و سینه های درشت جاذبه های خاص دیگه ات چیه که با اون آشنا شم و یه قضاوت درستی از عملکردت داشته باشم .
-واسه آشنا شدن بیشتر تنها راهش اینه که همه اینا رو از نزدیک ببینی و حسش کنی . -باید دید که نظر تو چیه آتنای گلم .
-ببینم یه چیزی شبیه به ماساژه ؟
-نمی دونم باید دید که خوشت میاد یا نه .
-شیرین جون تو چی فکر می کنی . تو روان شناس و چهره شناس خوبی هستی ..
-برای داغ شدن نیازی نیست که حتما بریم سونا . شاید همین جا هم بشه داغ شد و من گرمای غیر عادی تنتو دارم حس می کنم . خودمم گرمم شده . اگه تب داشته باشی باید یه قسمت از لباساتو در آری . ببین آتنا جونم من خودمو لخت می کنم تا تو هم تا اونجایی که احساس راحتی می کنی لباساتو در آری .
شیرین خودشو منهای شورت دراورد . منم اولش غیر شورت هر چی رو که تنم کرده بودم درش آوردم .
-اوووووووهههههه واااااااااو چه هیکلی داری ! خیلی سفت و توپ و آبداره .
. شورت خودمو هم که در آوردم دیدم شروع کرد به کف زدن ..
-تو معرکه ای دختر . می تونی بگی واسه چی این کارو کردی ؟
-به خاطر تو و این که به حرف تو گوش داده باشم و این که به اون چیزی که اعتقاد دارم عمل کنم .
-میشه توضیح بیشتری بدی ؟
-بهم گفته بودی که تا اونجایی که راحتی می تونی بر هنه شی . من در کنار تو راحت راحتم . حالا می تونی ببینی ومعاینه کنی که من تب دارم یا نه ..
-اووووووهههههه ووووووویییییی این جوری که پیش میریم این تویی که باید معلوم کنی که من تب دارم یا نه .. ولی نه اول من باید مشخص کنم .
-شیرین جون تو با من راحت نیستی ؟
-چرا عزیزم . به خاطر این درش نیاوردم که گفتم شاید ناراحت شی . بگی این زنه چقدر پرروست هنوز هیچی نشده تا آخرشو رفته .
-من با تو تا همه جا رو میرم ..
شیرین سریع و یک سوته شورتشو در آورد . پشت به اون قرار گرفته و اون خم شد و در حالت نشسته و زانو زده رو زمین دستشو گذاشت روی کونم . اونو بازش کرد . فکر کنم داشت یه نگاه خریدارانه ای به جفت سوراخام مینداخت .
-عالیه دختر . چه قالب کونی داری ! شاهرخ عاشق این سبک کونه ..
وقتی انگشتشو رو کسم کشید و از اون جا رفت بالاتر و اونو روی سوراخ کونم قرار داد آروم آروم با همون سوراخ بازی می کرد . ناخن بلندش کمی اذیتم می کرد ولی می تونست با یه سبک خاص و خیلی آروم کاری کنه که قسمتی از انگشتشو بکنه توی کونم . کون من به اندازه کافی کیر خورده بود . دو تا قاچای کونمو غرق بوسه اش کرده بود .
- شاهرخ اگه تو رو همین جوری ببینه دیگه غش می کنه ..
- اگه همین جور لخت بمونیم و پسرا بیان داخل چی میشه .
-هیچی ما کار اونا رو ساده تر می کنیم . غیر این نیست که اونا می خوان با هامون حال کنن .
- ولی هر دو تا مونو می بینن .
-اونا آرزوشونه که دو تایی مونو با هم بکنن . راستش من تجربه اینو نداشتم که یک زمان با دو تا مرد باشم . نمی دونم چه حس و حالی داره ! ببینم آتنا چرا این جوری به من نگاه می کنی . انگار می خوای یه چیزی رو به من بگی . مگه توتجربه شوداشتی؟
-آره .. حس بدی نیست .
-ببینم خیلی لذت بخشه ؟
-بیشتر از این که خود سکس لذت بخش باشه از این که تونستی دو تا یا چند تا مرد رو شکارش کنی و اونا رو به زانو در بیاری بهت لذت میده .. شیرین! من عاشق کون دادنم . شاید از اون جایی که زمان مجردیم خیلی با کونم حال کردن و کردم این واسم یه عادتی شده باشه که باید یه چیزی رو درش حس کنم .
- اگه این طوره شوهرت که هست .
-ولی اون از کون کردن بدش میاد . هم این که فکر می کنه ملاحظه منو می کنه و هم این که میگه غیر بهداشتیه ..
-بیا بریم رو تخت . مردا اگه بیان خودشون ما رو همین جا پیدا می کنن . این بهترین طرحیه که واسه داشتن دو تایی مون کارشون راحت تر شه و منم یه وقتی برم به خونه که به اندازه کافی حال کرده باشم .
شیرین پاهاشو به دو طرف باز کرده بود . اونم هیکلی داشت که هم می شد گفت نازه و هم تپل .. با این که لز به من لذت می داد ولی خارش کونم شروع شده بود . گاه سرمو به عقب بر می گردوندم و قالب کونمو می دیدم و تصور می کردم لحظه ای رو که شاهرخ و حبیب سر زده بیان این جا و اون قالب کون منو ببینن و واسه این که به سوراخ مراد برسن و منو تصاحبم کنن با هم رقابت داشته باشن .. کسم روی کس شیرین می غلتید.
-آههههههه آتنا .. مثل یه یه سکس دارم لذت می برم .
-تا حالا لز داشتی ؟
-چند بار ولی هیشکدومشون در تمام زمانش به اندازه همین لحظه ای که تو کستو گذاشتی روی کسم و داری بهم حال میدی بهم حال نداده . .. ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .
شب است و ماه میرقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم