انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 4:  « پیشین  1  2  3  4

همسر خوش هیکل من


مرد

 
قسمت 29
فرداش کلا یه جوری بود برخوردش. رفتم سراغ گوشیش دیدم با مجید صحبت کرده، گفت شب به شوهرم قرص خواب میدم توهم اون دوستتو بیار حال کنیم. شبش دیدم یه تیپ سکسی زده یه لباس یسره مشکی که فقط کونشو میپوشوند و پاهاش کلا بیرون بود سینه هاشم نصفه بیرون بودن. رفت خونه مجید و اونو با خودش آورد که کامپیوتر یادش بده و رفتن اتاق کامپیوتر. صدای خندیدنشون و حرفاشون میومد. رفتم تو اتاق دیدم صندلی رو چسبوندن به هم و نزدیک هم نشستن وزنم یه پاشو اورده بود بالا که باعث میشد شرت قرمزش بیفته بیرون. منو که دید اصلا خودشو جم و جور نکرد. من رفتم جلو ماهواره نشستم، بعد چند دقیقه دیدم اومد شربت درست کرد یه لیوان واسم آورد و بعدش رفت 2 تا گذاشت رو سینی برا خودشون برد. منم که میدونستم نقشست لیوانو الکی چسبوندم به لبم که زنم ببینه بعد رفتنش رفتم ریختم تو ظرفشویی. بعد 10 دقیقه رفتم ازشون معذرت خواهی کردمو گفتم که خیلی خوابم میاد. رفتم رو تخت و خودمو زدم به خواب. بعد چند دقیقه ای دیدم زنم اومد و صدام کرد منم چیزی نگفتم، گفت مجید بیا این کسکش خوابید. مجید اومد و گفت بابا این خیلی کونیو بی غیرته زنشو همینجوری گذاشت کنارمو خوابید!! بعد زنگ زد کمال بیا وقتشه. به زنم گفت برو درو باز کن. زنم رفت و بعد چند دقیقه برگشت کمال هم همراهش بود. گفت چیکارش کردین این بیشرفو؟ زنم گفت 3 تا قرص خواب دادم بهش. بچه ها امشب هرکاری کردین همینجا و تو همین اتاق انجام میدیم.
کمال گفت چشم جنده کون گنده من دیوونه اون کونتم. زنم گفت قولتون یادتون باشه قرارمون این بود که اسیبی بهم نرسونید منم همیشه بهتون حال بدم. گفت نگران نباش جوری نمیزنیم که اسیب برسه بهت، بعد زنمو گرفتو یه لگد زد تو کونش زنم گفت اوووووف چه لگدی خیلی درد داشت بعد یه سیلی زد تو صورتش و انداختش رو تخت کنار من. گفت کیر شوهرتو بخور اونم فوری اومد سراغم و کیرمو کرد تو دهنش. مجید رفته بود از پشت سراغ کونش و کونشو میگایید و با سیلی کونشو محکم میزد. کمال هم موهای طلایی و خوشگل زنمو گرفته بود تو دستاش و سرشو به کیرم فشار میداد، ناخوداگاه راست کرده بودم و نزدیک بود آبم بیاد. کمال بیشرف یسره زنمو میزد و زنم فقط اخ میگفت ولی گریه نمیکرد. بعد منو برگردوند رو به شکم منم خودمو به خواب زده بودم جیکم درنمیومد از ترس. نمیدونم چرا منو برگردوندن! گفت کون شوهر بی غیرتتو بخور اول اونو میکنم بعد تورو. زنمم شروع کرد کونمو لیسیدن، از یه طرف لذتی قدیمی دوباره به سراغم اومده بود از یه طرف دوست نداشتم کمال منو بکنه ولی چارهای هم نداشتم. زنم چندشش میشد ولی جرات نداشت کونمو نخوره. بعد اینکه کلی لیسید کمال یکم کرم مالید به کونم و بعد نشست رو پاهام. سر زنمو چسبونده بود به کونم و بعد اینکه یکم کرد تو دهنش کیرشو در اورد و گذاشت دم کونم. نمیدونستم کیرش چه اندازه ایه و منتظر بودم ببینم چه بلایی سرم میاد. کیرشو اروم فشار داد تو کونم. چون کون زیاد داده بودم تقریبا راحت رفت تو معلوم بود کیر زیاد بزرگی هم نداره. گفت دیدی جنده از کون تو گشادتر بود. بعد شروع کرد تلنبه زدن منم حسابی داشتم حال میکردم. یه دفه کشید بیرونو گفت بخورش جنده خانم. زنم گفت اخه هم گهیه هم کرمیه!! یه دفه کمال وحشی شد موهاشو کشید و چند تا سیلی محکم خابوند زیر گوشش و زنم به گه خوردن افتاد گفت غلط کردم نزن میخورم بعد کیرشو کرد دهنش و همشو براش تمیز کرد ولی همش اوق میزد. کمال زنمو بلند کرد و شروع کرد به فحش دادن و زدنش. بعد رو تخت درازش کرد و شروع کرد تو دهنش تلنبه زدن. کل تخت تکون میخورد اونقد تو دهنش تلنبه زد. زنم همش دستو پا میزدو التماس میکرد ولی صداش در نمیومد. اخرش همکیرشو تا اخر کرد دهنش و همه آبشو خالی کرد اونجا.
حسابی منو زنمو گاییدن کسکشا. آخرشم چند تا سیلی حسابی زدن تو کونش که مطمئنم پوست کونش کلا قرمز شد از بس زدنش. بعد دیگه واقعا خوابم برد و نمیدونم کی رفتن کمالو مجید. صبح بیدار شدم دیدم زنم با یه شلوارو تیشرت خوابیده معلوم بود حسابی قرمزو کبودش کردن که اینهمه لباس پوشیده.من رفتم سر کار وقتی اومدم زنم گفت محمووووود یه چیزی ازت بخوام نه نمیگی؟ گفت تا چی باشه. گفت میخوام کار کنم. گفتم چی؟ تو میخوای کار کنی؟!!! ول کن بابا تو و چه به کار. گفت شب که تو خوابیدی مجید گفت چرا همش بیکاری نمیای شرکت ما کار کنی؟
گفتم چه شرکتی؟ گفت نمیدونم ادرسشو داد گفت امروز بریم. به به مجید میخواست همیشه زنمو بکنه! بغل دست خودش باشه!! گفتم باشه فردا میریم یه سر، گفت نه الان بریم اونا تا شب هستن. گفتم باشه پس آماده شو تا من یه استراحتی بکنم. با عجله پاشد رفت تو اتاق که آماده بشه. منم رفتم تو فکر، چیکارش کنم بزارم بره؟!! نزارم که حسابی حالمو میگیره چاره دیگه ای ندارم اگرم بره اونجا روزی چند بار میکننش معلوم بود. هرچه بادا باد بزار بره اگه دلش نخواست دیگه نمیره. من که نمیتونم تو خونه نگهش دارم!
بعد یک ساعتی اومد اوووووف چه آرایشی کرده بود جنده هرکی میدیدش فکر میکرد جندست یا میخواد بره عروسی!!! مانتو قهوه ای بلندشو پوشیده بود و بدون شلوار! یه وجب از پاهای لختش معلوم بود. قسمت کون و پشتش بحدی تنگ شده بود که داشت جر میخورد!! با اینکه کشی بود اما مثل اینکه رشد کونش خیلی زیاد بود.نمیدونید چقدر سکسی شده بود.من که فوری راست کردم. خط شرتش خیلی تابلو بود اصلا کل جزئیات بدنش تابلو بود. کونش خیلی گرد و گنده بود و مانتوش جوری چسبیده بود به کونش و بدنش که انگار پوستشه!!موقع راه رفتن هم بالا پایین رفتن کونش و لرزشش آدمو دیوونه میکرد اووووووف همینجور میخ هیکلو کونش شده بودم. کفش پاشنه بلند هم پوشیده بود و موقع راه رفتن واقعا سکسی بود. گفت چیه تاحالا منو ندیدی؟ بریم دیگه. گفتم جنده بحدی سکسی هستی که منو دیوونه کردی خدا به بقیه رحم کنه! گفتم مثلا داری میری یه محیط کاری ها! گفت واسه همین این مانتو بلندو پوشیدم چون مودب تر و سنگینتره. گفتم اره خیلی هم سنگینه. رفتیم بیرون تو اسانسور یه زنو شوهری بودن که دوتاشون خیره منو زنمو نگاه میکردن مخصوصا زنمو. رفتیم اون آدرسی که داده بود و ماشینو یه کوچه پایینتر پارک کردیم. تو خیابون هرکی مارو میدید چند قدمی دنبالمون راه میوفتاد و اگه میتونست یه دستی به کون زنم میکشید. زنم واقعا تابلو بود مخصوصا که همه رو هم با شهوت نگاه میکرد دیگه همه میوفتادن دنبالمون. خلاصه رسیدیم شرکت و رفتیم داخل. یه خونه بود که کرده بودنش شرکت. حیاط داشت و داخل حیاط یه حوض و درخت هم داشت. خونه 2 طبقه بود که ظاهرا یه طبقش شرکت اینا بود و طبقه دومش مسکونی بود و چند تا از کارمندای مجردشون اونجا میموندن.
رفتیم داخل یه سالن بود با چند تا اتاق که دور سالن بودن و داخل هرکدوم 2 3 نفری مشغول کارو حساب کتاب بودن. یه میز هم تو سالن بود و یه نفر پشت میز نشسته بود و جواب مشتریها رو میداد. تو اون شرکت هیچ زنی ندیدم و همه مرد بودن. رفتیم جلو و اون مرد فقط چشمش به هیکل و سینه های زنم بود گفت بفرمایید چه کاری از دستم برمیاد؟ گفتم با آقا مجید کار داشتیم. گفت بفرمایید بشینید الان صداشون میکنم. منو زنم رو 2 تا مبل نشستیم، یارو پاشد رفت سمت یکی از اتاقها و یه چیزی گفت یه دفه مجید اومد گفت به به اقا محمود خیلی خوش اومدین چرا اونجا نشستین بفرمایید داخل و مارو راهنمایی کرد اتاق خودش که تنها بود. گفت خیلی خوشحال شدم که تشریف آوردید. گفتم شما کارتون چیه؟ گفت واردات صادرات هرجور تجارتی که پول توش باشه! گفتم خوبه ولی چرا هیچ خانومی اینجا نیست؟ گفت 2 تا منشی داریم که امروز مرخصی هستن. زنم گفت حالا واسه من چه کاری دارید؟ گفت شرکت متعلق به شماست این چه حرفیه،‌من براتون مدیر روابط عمومی رو در نظر گرفتم که خیلی مهمه و کل کار شرکت به اون بستگی داره. زنم گفت چه جالب فکر میکردم منشی میشم!
گفت نگران حقوقشون هم نباشید پول خیلی خوبی میدیم بهتون. حالا که همه چی حله بریم شمارو به همکارا معرفی کنم. در ضمن بگم که این شرکت که من مدیرشم همه یا فامیلم هستن یا دوست نزدیک و غریبه ای بینمون نیست. بعد دیدم رفت بیرون گفت الان برمیگردم. رفت همه رو تو سالن جمع کرد حدودا 7 نفر بودن. اومد گفت بفرمایید بریم معرفی کنم شمارو که از فردا بتونید کارتون رو شروع کنید.وقتی رفتیم تو سالن همه خیره داشتن سرتاپای زنمو نگاه میکردن و خیره هیکلشو برانداز میکردنگفت بچه ها ایشون اقای محمود علیزاده و خانومشون شهین حسینی هستن. قراره شهین خانوم از فردا اینجا مشغول کار بشن. بعد همه تبریک گفتن بهمون و منو زنم با همشون دست دادیم وای نمیدونید چجوری زنمو نگاه میکردن از دیدنش سیر نمیشدن زنم هم حسابی ناز میکرد براشون و با عشوه از بینشون رد شد و رفت بالا نشست. زنم خیلی خوشحال بود و همش لبخند میزدو اون پسرارو نگاه میکرد. کمال هم اونجا بود. بعد مجید یکم دیگه حرف زد و قرار شد که میز زنم تو اتاق مجید باشه. یه چایی خوردیم یکم صحبت کردیم و اومدیم بیرون قرار شد زنم از فرداش کارشو شروع کنه...
     
  
مرد

 
قسمت 30 و پایانی
بعد اینکه از اونجا اومدیم بیرون زنم گفت حالا که اومدیم یه سر بریم پیش خیاط ببینیم لباس آمادست؟ گفتم اگه دوست داری بریم.
تا رسیدیم به ماشینمون زنم حسابی قر داد و دلبری کرد نمیدونید کونش چقدر کیر راست کرد!!! یه مرد شکم گنده افتاده بود دنبالمون و با فاصله یه متری میومد دنبال کون زنم. زنم هی دست به کونش میکشید که مثلا مانتوشو صاف کنه و اینجوری مرده رو بیشتر حشری میکرد. به زنم گفتم اونجا وایسه تا من ماشین رو روشن کنم دور بزنم بعد بیاد. از داخل آیینه نگاه کردم دیدم یارو اومد کنارش وایساد و با دست راستش حسابی کون زنمو مالید و دست کشید و وقتی من ماشین رو روشن کردم دیگه راهشو کشید رفت. زنم اومد سوار شد و رفتیم سمت خیاطی. تو راه درباره کارش صحبت میکردیم و میگفت که چقد دلش میخواد کار کنه و از شرکت خیلی خوشش اومده و از این حرفا.
رفتیم داخل خیاطی و یارو که مارو دید خیلی خوشحال شد. گفت به به شهین خانم چرا انقدر بی خبرید دلم براتون تنگ شده بود ماشالا چقد جیگری تو این مانتو. اقا محمود عجب خانوم خوش هیکلی داری همه حسودیشون میشه بهتون. زنم گفت شما خیلی لطف دارید ببخشید این لباس ما آماده نشد؟ گفت والا هنوز تموم نشده 3 4 روز دیگه یه سری بزنید، راستی مانتویی که گفتین قسمت کونش تنگ شده آوردین؟ زنم گفت اره فقط اینجاشو یکم گشاد کنید، گفت نه باید بپوشین تا بفهمم چیکارش کنم اینجوری نمیشه. زنمم زودی رفت قسمت پرو و مانتوشو در اورد و اونیکی مانتورو پوشید!!! مانتو از کمرش پایینتر نمیومد شلوار هم که نداشتبا یه شرت کوچیک نازک و مانتوی که تا کمرش اومده بود واساده بود جلوش پاهای سفید و لختش حسابی خودنمایی میکرد با اون کون لختش که از بغلای شرتش زده بود بیرون. خیاطه یه نگاه به زنم انداخت و یکم کیرشو از رو شلوار مالید بعد یه تیکه پارچه از نوع پارچه مانتو زنم داد بهم گفت برو از فلان جا بگو چنتا تیکه پارچه اضافی از این بهت بده. یه نگاه به زنم انداختم نمیتونستم همینجوری بزارمش زیر کیر یارو و برم که زنم گفت چرا وایسادی برو دیگه.گفتم آخه!! گفت اخه نداره الان میریا تا عصبانی نشدم. کلید درو از خیاط گرفتم و رفتم دنبال پارچه. حدود 10 دقیقه ای رفتم و برگشتم، چون نزدیک بود پیاده رفتم. در و باز کردم و از پله ها که اومدم پایین دیدم زنمو رو زمین دراز کرده و در حالی که محکم موهای سر زنمو میکشید تو کونش تلنبه میزد. زنم چشاش پر آب بود ولی همش میگفت بکن بکن بکن کثافت به این میگن کیر بکن جرم بده. اصلا به من توجهی نکردن و همونجوری به کارشون ادامه دادن. همچین با سیلی صورت و کون زنمو میزد که صداش تا بیرون میرفت. بعدم آبشو ریخت تو کون زنم و بلند شد رفت سمت دستشویی. زنم همونجوری دراز کشیده بود و نمیتونست تکون بخوره. داغونش کرده بود کس کش!! وقتی اومد بیرون پارچه رو گرفت و مشغول درست کردن مانتو شد زنمم بلند شد و رفت تو دستشویی. منکه کیرم بلند شده بود همینجوری واساده بودم ماتم برده بود! زنم بعد چند دقیقه اومد بیرون و مشغول درست کردن ارایشش شد. جلو ایینه بود رفتم از پشت بغلش کردم که گفت نکن برو کنار حوصله ندارم ها. یارو که داشت میخندید بهم یه نگاه انداخت و مانتورو اورد داد به زنم گفت بازم بیا اگه وقت شد. زنم گفت با این کیری که تو داری حتما وقت میشه نگران نباش. وقتی سوار ماشین شدیم زنم گفت تازگیا خیلی گیر میدی ها من حوصله این چیزارو ندارم. گفتم توکه کونتو دادی چرا عصبانی هستی؟ گفت خودت خواستی حالا هم اذیت میکنی؟ حالا که اینجوری شد قهرم باهات و روشو کرد اونور. رفتیم خونه اونشب هرکاری کردم نذاشت بهش دست بزنم. خیلی داغون بودم چرا باهام اینجوری برخورد میکرد. شبو همونجوری خوابیدم. صبح که از خواب بیدار شدم برم اداره دیدم زنم هم بیدار شده و داره ارایش میکنه. یه مانتو کوتاه مشکی پوشیده بود که کل کونش بیرون بود با یه ساپورت صورتی خیلی تنگو نازک و خیلی سکسی شده بود. وقتی آماده رفتن شدم دیدم مجید اومده دم در دنبال شهین. بدون خداحافظی باهم رفتن! منم بعد اونا رفتم پایین دیدم تو ماشین مجید نشستن و دارن میگن و میخندن. منو ندیدن و راه افتادن رفتن. نمیدونم اونجا واسه چی میخواستنش!!! به چند نفرشون قرار بود بده!!
ظهر که اومدم خونه دیدم زنم نیست نهار یه چیزی خوردمو رفتم سمت شرکتشون. در بسته بود و اونجا یه کاغذ زده بودن که وقت اداری نوشته بود 8صبح-3ظهر. پس چرا نیومده بود خونه!!؟
زنگ زدم گوشیش بعد 7 8 تا بوق گوشی رو برداشت گفتم کجایی چرا نیومدی خونه؟ با یه صدای خمار گفت کار دارم روز اول بود حسابی سرم شلوغه بعد گفت اههههههه. گفتم چیزی شده؟ گفت چایی ریخت رو دستم. الانم کار دارم بعدا میام خداحافظ. یعنی از صبح تا حالا داشتن میکردنش؟!!!
شب نشسته بودم جلو ماهواره دیدم صدای مجیدو زنم از راهرو میاد. زنم کلید انداخت و اومد تو خیلی خوشحال و بسیار خسته بود! اومد داخل سلام کردو رفت تو اتاق، لباس عوض کردو اومد نشست کنارم گفتم چرا انقد دیر اومدی؟ کار چطور بود؟
گفت خوب کارمون طول کشید دیگه برای همین دیر اومدم.گفتم بعد از ضهر که اومدم بسته بود، گفت اخه بعد از ظهرا فقط حساب کتاب شرکتو قرارای مهم رو انجام میدن برا همین درو میبندن. گفتم خوب از کارت بگو. گفت کارم اونجا عالیه خیلی خوش میگذره. هرکی کارش زیاد باشه میرم کمکش ولی در اصل کارم بستن قراردادهای مهم تجاریه.گفتم چیزی نمیگن اینجوری تابلو میپوشی؟ گفت اتفاقا انقد دوست دارن اینجوری میپوشم. همه از هیکلم تعریف میکنن. امروز همه داشتن با چشاشون منو میخوردن. تازه تا بتونن منو میمالن و دسمالی میکنن بعدشم یه معذرت خواهی میکنن که مثلا اتفاقی بود. همیشه ارزو داشتم یه همچین جایی کار کنم بدون محدودیت.
گفتم دیگه نمیری اونجا من نمیزارم بری بین 5 6 تا مرد که هرجور بخوان باهات حال کنن. خندید گفت برو کونتو بده کونی واسه من ادای مردارودر نیار. به تو ربطی نداره من چیکار میکنمو به کی میدم بعدشم رفت تو اتاق. من که از رفتارش جا خورده بودم دیدم بعد چند دقیقه با یه ساپورت نازک که شرتش معلوم بود و یه تاب کوچیک رفت خونه مجید!!
دیگه داشتم شاخ در میاوردم! یعنی رفت خونه اون چیکار. رفتم دم در دیدم 3 4 جفت کفش مردونه اونجاست.
صداشون میومد. زنم میگفت بچه ها بیاین یکم حال کنیم میخوام حال اون بیغیرت رو بگیرم. من دیگه برگشتم تو خونه. داشتم فکر میکردم که چیکار باید بکنم که از این وضع خارج بشم. بعد حدودا یه ربع زنم درو باز کرد و اومد داخل گفت بفرمایید داخل خونه خودتونه. یه چشمک بهم زد گفت عزیزم مهمون داریم. وقتی اومدن داخل دیدم مجیدو کمالو یه نفر دیگه که خیلی هم هیکلی بود اومدن داخل. یعنی چیکار میخواستن بکنن! سلام کردن و اومدن نشستن رو مبلا، زنم رفت تو اتاق و بعد چند دقیقه درحالی که یه دامن یه وجبی پوشیده بود با یه تاب توری بدون سوتین برگشت بینمون. کمال گفت ماشالا چه خانومی ایول، زنم گفت قربونتون برم واسه شما خوشکل کردم. بعد رفت واسشون شربت اورد. وقتی رو به مجیدو کمال خم شد کس و کونش از عقب معلوم بود و یارو هیکلیه داشت کیرشو میمالید تا خواستم چیزی بگم یارو دستمو گرفت و گفت هیسسسسس . ترسیدم و چیزی نگفتم. بعد رو به ما خم شد و سینی رو گذاشت رو میز. کمال که با دیدن کس زنم دیوونه شده بودبلند شد و موهای زنمو گرفت و زنمو کشید دنبال خودش و بردش وسط حال و در حالی که با یه دست سیلی میزد تو صورتش با دست دیگش کیرشو در اورد و کرد تو دهنش. بلند شدم که جلوشو بگیرم که یه دفه یارو گندهه از پشت منو گرفت و مثل بچه نشوند رو پاهای خودش!! کیر گندشو زیر کونم حس میکردم. دیگه از ترس چیزی نگفتم و نشستم نگاه کردم. با دیدن اون صحنه ها حسابی راست کرده بودم. کمال زنمو رو زمین دراز کرده بود و تو کونش داشت تلنبه میزد و زنمم زیر کیرش داشت دستوپا میزد.همش با سیلی میزد رو لپای کونش و کونش حسابی قرمز شده بود.یا با سیلی میزد تو سرش که یه دفه دیدم مجید اومده جلوم وایساده با کیر لخت. گفت بخور تا خواستم چیزی بگم یاروگندهه که بعدا فهمیدم اسمش علیه محکم زد تو سرم گفت بخور زر نزن منم کیرشو کردم تودهنم و حسابی براش ساک زدم. علی هم داشت شلوارک منو در میاورد. شرت و پیرهنم رو کشید پاره کرد به جای در اوردن. خیلی ترسیده بودم.
بعد منو چرخوند و سرپا دولا شدم مشغول خوردن کیر علی، مجید هم از پشت کرد تو کونم. کیرش خیلی لیز نبود و خیلی درد داشت ولی چون سوراخمگشاد بود زود دردش رفت. وقتی علی کیرشو تا اخر فرو میکرد تو حلقم دستاشو میذاشت پس کلم و محکم فشار میداد یا محکم میزد پشت سرم. بخاطر ضربه هاش سردرد بدی گرفته بودم ولی ولم نمیکردن. علی یه بار زد تو تخمام و نزدیک بود از شدت درد بیهوش بشم بعدش منو کشون کشون برد کنار زنم دراز کرد. هیچی نمیفهمیدم انقد گیجو منگ بودم. یکی داشت باز منو میکرد ولی نمیدیدمش. بعد دیدم که علی رو زمین دراز کشید و زنم اومد رو کیرش و کیرشو کرد تو کسش بعدشم کمال اومد روش و کرد تو کونش.شروع کردن جلو من کس و کونشو دوتایی گاییدن. زنم چشاشو بسته بود و از شدت هوس جیغای اروم میکشید و کمال هم از پشت موهاشو میکشید و فهش میداد میگفت جنده دوست داری همیشه بکنیمت جرت بدیم لاشی گشاد. کمال موهاشو میکشید و علی اروم با سیلی میزد رو سورت و سینه هاش. مجید کیرشو کشید بیرون کرد تو دهنم و با وجود کثیف بودن کیرش مجبورم کد بخورمش. بعد اینکه چند تا تلنبه زد تو دهنم ابشو خالی کرد توحلقمو همونجا ولم کرد. علی بلند شد و منو بلند کرد برد تو حموم و دراز کرد کف حموم و بعد اینکه زنم براش ساک زد و ابش اومد ابشو ریخت رو صورتم. بعد شاشید رو کل بدنم. کمال هم اومدو همونکارو کرد. بعد اینکه حسابی کثیفم کردن زنم رفت بیرون و فقط علی موند تو حموم. من نا نداشتم تکون بخورم. جارویی که باهاش کف حموم رو میشستیم دسته پلاستیکی کلفت و گردی داشت. اندازه مشت من کلفت بود. علی منو به شکم خابوند و دیدم داره پلاستیکو شامپو میماله. نمیدونستم میخواد چیکار کنه. در حالی که صورتم رو زمین بود نشست کنارم گفت ببین کسکش اگه شهین رو با زبون خوش تلاقش دادی که هیچی ما هم کاریت نداریم. ولی اگه بخوای اذیت کنی منم خوب بلدم چیکار کنم، بعد لوله رو اورد جلو چشمام.
گفتم به تو ربطی نداره چیکار میخوام بکنم. گفت مثل اینکه تنت میخواره، نشست رو پاهام و پلاستیک رو گذاشت دم سوراخ کونم و فشار داد داخل. انقد کلفت بود داخل نمیرفت و خیلی درد داشتم. به غلط کردن افتادم و حسابی التماسش کردم اما ولکن نبود تا اینکه بلاخره لوله رو کرد تو کونم وااای که چقد درد داشتو میسوخت کونم. فهمیدم که جر خوردم. گفت باشه باشه تلاقش میدم ولم کن. وقتی شنید ولم کرد و پاشد رفت. لوله از بس کلفت بود تو کونم گیر کرده بود. بعد نیم ساعت بلاخره کشیدمش بیرون.
وقتی تونستم خودموبشورم و بیام بیرون دیدم کسی نیست. به زور راه میرفتم. خودمو رسوندم رو تخت. حسابی حالم گرفته بود. یه مسکن خوردمو خوابیدم. فرداش مرخصی گرفتم و نرفتم سر کار. حدود ساعت 11 بود که رفتم برای درخواست طلاق زنم. زنم اونروز اومد کل لباسا و طلاهاشو ورداشت و رفت نمیدونستم کجا رفت. منم اون خونه رو فروختم و از اون شهر رفتم. بعدا فهمیدم که تو همون طبقه بالای شرکت میمونده و جنده اون 7 8 نفر شده. برای قرارداد ها هم اونو میفرستادن که یه حالی به طرف بده و راضیش کنه.
منم بعد چند وقتی که اون ماجراها رو فراموش کردم زندگی جدیدی رو تشکیل دادم ولی انگار بیغیرتی همییشه همراه آدم میمونه. شاید ماجراهای زن جدیدم رو طی داستانهای تک قسمتی بنویسم و تو سایت بزارم.
هنوزم گاهی با ماجراهای شهین حسابی راست میکنم حیف که جنبه نداشت و منو از زندگیش انداخت بیرون.
     
  
مرد

 
سلام اسم من زهراست و 31 سال دارم. حدود 7 سال ازدواج کردم و شوهرم خیلی مرد خوبیه، هم مهربونه هم پولدار و خیلی دوستش دارم اسمش کیوان. فقط یه مشکلی که دارم کیره کیوانه که خیلی کوچیکه و من که قبل ازدواج انواع کیرهارو تجربه کرده بودم نمیتونستم با این کیر ارضا بشم. مجبور شدم یه جورایی خودمو ارضا کنم دور از چشم کیوان با دوستاش و همسایه ها و مردای فامیل.کیوان هم انگار یه بوهایی برده بود ولی هیچوقت به روم نمیاورد و یا شایدم بهم حق میداد.
از خودم بگم که خیلی حشریم و حسابی خوشکلم. هیکل پری دارم ولی اصلا چاق نیستم بلکه شکم صاف و بدون کمر ولی کونم تا دلت بخواد گرد و گندست. از بس کون دادم حسابی گردو خوش فرمه و همیشه هرکی رو بخوام باهاش تور میکنم. بعضی از زنا فکر میکنن با مانتو کوتاه و تنگ و اینجور چیزا میتونن مردا رو بکشونن دنبال خودشون، خبر ندارن که یه مانتو خیلی بلند که تنگ باشه یه کون گرد رو خیلی خیلی سکسیتر و مردا رو تشنه تر میکنه. همیشه تو فامیل ازم تعریف میکنن که زن خوبیه و مانتو بلند میپوشه نمیدونن که وقتی این مانتوها رو میپوشم گردی و نرمی پستونام و همچنین گردی و بزرگی و لرزش لمبرای کونم موقع راه رفتن همه مردارو خیره میکنه! همیشه کفش پاشنه خیلی بلند میپوشم چون کون رو بیشتر میده عقب و انحنای کون رو خیلی زیباتر نشون میده و سکسیتر میشه.
خلاصه برای تهیه کیر هیچوقت مشکل خاصی نداشتم. یه روز که مشغول انجام دادن کارای خونه بودم شوهرم زنگ زد گفت عزیزم غذای خوشمزه بپز که امروز یکی از دوستامو واسه نهار میارم. گفتم کیه دوستت؟ گفت نمیشناسیش از دوستای دانشگاهه شهرستانیه. گفتم باشه شوهر گلم زود بیاید.
سریع یکی از همون مانتوهارو که گفتم با یه شلوار گشاد نازک پوشیدم. قطر دوتاشون نیم سانت نمیشد و کاملا چسب بدنم بود. حتی سوتین هم نداشتم و شورت هم نمیپوشیدم که کونم بیشتر بلرزه احساس میکردم لختم خیلی لذت بخش بود. سر کوچمون یه بازار تره بار بود همیشه میرفتم اونجا واسه خرید مرداش خیلی هیز بودن و حسابی میوردنم با چشاشون. حتی چند بار دست یکی تو شلوغی میخورد به کونم منم خوشم میومد. نصف موهامو گردنم کلا بیرون بود و چشم همه رو خیره میکردم. حسابی قر میدادم واسشون.
دم یکی از این میوه فروشا واسادم کنار شاگرد مغازه و میوه ها رو نگاه میکردم. شاگرده خیلی حریصانه منو نگاه میکرد. خودمو کشیدم که از پشتش پلاستیک بردارم و اینکارم باعث شد بغل رونم مالیده بشه به رونش. بعد رفتم از جعبه های داخل مغازه شروع کردم میوه برداشتن. من قسمت کناری مغازه بودم و چون خم شده بودم زیاد معلوم نبودم از بیرون پسره هم هی میومد از پشتم رد میشد و خودشو میمالید بهم. ولی نمیتونست وایسه پشتم چون تابلو میشد منم به روم نمیاوردم. یه بارم دستشو کشید به سوراخ کونم. خیلی حشری شده بودم تو شلوغی هم خیلی اروم میرفتم و باعث میشد هین رد شدن از کنارم دسمالیم کنن. خلاصه با همین حال خرابم رفتم خونه. همه چیزو آماده کردم برا مهمون. وقتی کارم تموم شد رفتم برا لباس پوشیدن. معمولا جلو دوستاش زیاد باز نمیپوشم و برای اونروز هم یه جوراب شلواری پوشیدم با یه سارافون بلند که تا رو زانوهام بود. کونمو خیلی درشت نشون میداد چون تنگ بود. لباسم استین داشت فقط قسمت سینش اگه خم میشدم قسمتس از سینه هامو میتونست ببینه.
پیش خودم گفتم شاید فرجی بشه یه سکس حسابی بکنم. در که زدن ایفون رو برداشتم و درو باز کردم. صداشون رو از تو حیاط میشنیدم. دم در پذیرایی وایسادم و وقتی دوستشو دیدم ضد حال خوردم! خیلی خجالتی و سربه زیر بود خیلی بچه مثبت بود! سلام و احوالپرسی کردیم ولی حتی روش نشد باهام دست بده. رفتن داخل رو مبلا نشستن. از شانس من جوری نشستن که پسره رو به اشپزخونه بود ولی کیوان رو به تلویزیون بود و منو نمیدید.من تو آشپزخونه همش قنبل میکردم که شاید کونمو ببینه بیشتر نگاه کنه ولی اون تا چشمش به کونم میوفتاد سرشو مینداخت پایین. یه جورایی خوشم میومد از این بازیا.
کیوان رفت دستشویی که صورتشو بشوره منم سریع یقه لباسو کشیدم پایین دامنشو کشیدم بالاتر که رونامو ببینه و زود دو تا چایی ریختم بردم. جلوش جوری خم شدم که نزدیک بود پستونای درشتم بیوفته بیرون بیچاره همچین خیره شده بود بهشون که نزدیک بود چاییه بریزه. بعد کونمو کردم بهش و واسه کیوان چایی گذاشتم و طوری قنبل کرده بودم که کونم نزدیک صورتش بود. با گوشه چشم دیدم که جای کیرشو میزون کرد موقع رفتن دقیق شدم دیدم حسابی کیرش باد کرده جوووون تا اینجاش بد نبود، رفتم اشپزخونه و لباسامو مرتب کردم. میز ناهار رو که چیدم صداشون کردم. موقع ناهار همش دزدکی پستونامو دید میزد منم هی در مورد زنو زندگی ازش سوال میپرسیدم که مجبور بشه منو نگاه کنه. بعد ناهار اونا یه ساعتی حرف زدنو تلویزیون نگاه کردن. من تازه کارم تو اشپزخونه تموم شده بود که دیدم دوتاشون بلند شدن و دارن میرن. علی اقا بعد کلی تعارف که چرا نمیمونید و حداقل یه استراحتی بکنیدو ... گفت که کار واجب دارم و باید برم بعدشم شب خونه یکی از فامیلا هستم. گفتم کیوان تو کجا؟ گفت کارام مونده تو شرکت شب میام.
کلی حالم گرفته بود. الان چکار باید میکردم خیلی تو کف بودم. حوصله بیرون رفتن هم نداشتم. رفتم لباس عوض کردم و نشستم جلو ماهواره. یه شرت قرمز لامبادا پوشیدم با یه لباس بندی سفید که خیلی هم تنگ و نازک بود و زیرش کلا معلوم بود و تا زیر کونم میومد پشتشم تا کمرم لخت بود و چند تا بند داشت که جلوش رو تنگ نگه داره. خلاصه خیلی سکسی بود.بعضی وقتا میرفتم جلو پنجره تا شاید از خونه های روبرویی منو ببینن و حال کنن. خیلی کلافه شده بودم. حدود نیم ساعتی از رفتنشون میگذشت که ایفون رو زدن. تعجب کردم که کی بود این وقت روز. کیوان که کلید داشت. گفتم کیه؟ یه مرد از پشت آیفون گفت شرمنده مزاحم شدم یه لحظه بیاید دم در. دیگه حوصله لباس پوشیدن نداشتم یه چادر نازک برداشتم وگرفتم دستم رفتم تو حیاط. دم در چادر رو انداختم رو خودم و لای در رو باز کردم دیدم علی اقاست! هم تعجب کردم هم خوشحال شدم که این چرا برگشته. یه ذره جلوی چادر رو شل کردم که سینه هام کمی معلوم بشه گفتم بفرمایید داخل چرا بیرون وایسادید. گفت نه ببخشید گوشیم جا مونده خونتون اگه زحمتی نیست برام بیاریدش. گفتم من که نمیدونم گوشیتون کجاست شما بیاید خودتون بردارید غریبه که نیستید. گفت اخه.. گفتم اخه نداره بفرمایید و لای درو باز کردموخودم رفتم داخل اونم مجبور شد بیاد دنبالم. گفتم درو ببندید لطفا و افتادم جلوش با نازو عشوه. چادر افتاده بود پایین و شونه های لختم معلوم بود از پایین هم پاهای لختمو انداخته بودم بیرون. اومد داخلو رفت گوشیشو از میز کنار مبل برداشت منم دیدم حواسش نیست درو قفل کردم و کلیدو برداشتم. خواست بره گفتم کجا؟!! گفت من دیگه رفع زحمت کنم. گفتم زشته بشینید یه چایی بخورید بعد اصلا امکان نداره بزارم بدون پذیرایی و میوه خوردن برید.
دستشو کشیدمو بردم رو مبل نشوندمش. دیگه چادرم فقط کونو رونمو پوشونده بود و سینه هام بیرون بودن. خیلی دوست داشتم اینجوری مردارو دیوونه کنم. رفتم اشپزخونه چادرمو انداختم یه گوشه و 2تا شربت ریختم بردم. وقتی منو بدون چادر دید رنگش عوض شد. شربت که برداشت مال خودمم گذاشتم کنارش و رفتم سراغ تلفن. پشتمو کردم بهش و کمی خم شدم برای برداشتن تلفن و حسابی کون لختمو براش انداختم بیرون. زنگ زدم به کیوان. وقتی علی اسم کیوانو شنید ترسید.
الو سلام کیوان جونمممم (با عشوه) کجایی؟
سلام عزیزم شرکتم
کیوان کی میاااای حالم خیلی خرابهههه
عزیزم شب میام فعلا کار دارم.
بعد درحالی که داشتم علی رو نگاه میکردم گفتم پس شب منتظرتم عشقم بعد یه ماچم براش فرستادم.
علی که حسابی کیرش بلند شده بود خیره داشت کونمو نگاه میکرد ولی جرات کاریو نداشت. منم مثل یه گربه که با شکارش بازی میکنه باهاش بازی میکردم و از اینکار لذت میبردم. رفتم کنارش نشستم و گفتم خب علی اقا راستشو بگو چرا هنوز زن نگرفتی؟!!! با تته پته یه چیزایی گفت ولی کل حواسش به رونام بود که لخت جلو چشمش بود. حین برداشتن شربت رفتم جلو و موقع نشستن چسبیدم بهش و یه دستمو گذاشتم رو پاهاش.
علی اقا من خیلی دوستای شوهرمو دوست دارم و مثل دوستای خودم میمونن و باهاشون راحتم شما هم راحت باشین ، کیوانم که تا شب نمیاد خیلی خوشحالم که اینجایید. بعد دستشو گرفتم و گذاشتم رو پام دستاش مثل یخ بود!!! چقد خجالتی بود. دیدم فایده نداره خیلی بی بخاره خواستم شروع کنم که باز تلفن زنگ خورد. سهیلا بود از دوستای قدیمی که خیلی کارا باهم میکردیم.
پشت به علی درحالی که حدود یه متر باهاش فاصله داشتم تلفنو ورداشتم و مشغول صحبت شدیم. همینطور که حرف میزدیم به کونو رونم دست میکشیدم که یارو دقمرگ بشه!! گفت نمیای بیرون بگردیم؟ گفتم نه بابا یه مهمون خیلی خجالتی دارم که میخوام ازش پذیرایی کنم ولی مثل اینکه انتن نداره همینجوری داره نگام میکنه. سهیلا که فهمیده بود چه خبره خندید گفت جنده باز کیو تور کردی. تو همین حرفا بودیم که یهو از پشت منو گرفتو کلفتی کیرشو رو کونم حس کردم. گفتم سهیلا مثل اینکه شروع شد فعلا بای بعدا حرف میزنیم و با عجله گوشی رو قطع کردم گفتم چه عجب مرد شدی بالاخره!!بیا ببینم چی داری و از خودم جداش کردم. جلوش زانو زدم و کیرشو کشیدم بیرون واااای چه کیر گنده ای بود خیلی داغ و سفت بود. تو چشاش زل زدمو سر کیرشو کردم دهنم وای که چقد خوشمزه بود. نزاشت شلوارشو دربیارم!! و همینجوری گفت بخور، تا نصف کیرشو تو دهنم جا میکردم و زود زود براش میمکیدمو میلیسیدم. گفتم چرا کاری نمیکنی یذره از خودت حرکت نشون بده یه کاری کن یادم بمونه.
گفت وقتی زیاد تحریک میشم دیگه خجالتم میریزه چشم یه جوری بکنم که هیچوقت یادت نره. بعد در حالی که نصف کیرش تودهنم بودبا دوتا دستش سرمو گرفت و کیرشو فشار داد تو دهنم. کیرشو بزور تا اخر جا کرد تو حلقم. نصفش رفته بود تو حلقمو داشتم خفه میشدم ولی اون توجهی نمیکرد همینجوری تو دهنم تلنبه میزد. اولش اذیت میشدم اما بعدش بهم حال داد. صورتم قرمز شده بود. منو بلند کرد و ایستاده از پشت بغلم کردگرمی و کلفتی کیرشو رو کونم حس میکردم. میگفت جنده این کونو از کجا اوردی تا حالا مثلشو ندیدم خیلی خوشکله. گفتم اینو کیوان ساخته برا تو که بخوری و بکنی
گفت دروغ نگو کیوان که چیزی نداره تا باهاش تورو بکنه از بچه ها شنیدم!گفتم حالا تو دوستشی باید زحمتشو بکشی دیگه. انگشتشو کرد تو دهنم و وقتی خیسش کرد کردش تو کونم بعد منو برد کنار اوپن و گفت دستتو تکیه بده به اوپن و پاهاتو باز کن.
قربون اون کیر داغ و کلفتت بشم دارم میمیرم بیا بکن، کسم خیس خیس شده بود! همونطوری که کونمو انگشت میکرد کیرشو گذاشت در کسم و اروم فشار داد. خیلی کلفت بود دردم گرفت خواستم برم جلو که محکم کمرمو گرفت گفت تکون نخور الان درست میشه. بایه دست کمرمو گرفت و با یه دست موهامو گرفت تو دستش که نتونم فرار کنم و کیرشو محکم فشار داد. داشتم جر میخوردم نمیتونستم از دستش در برم وقتی تخماش به چوچولم خورد فهمیدم که تا اخر کرده. منو برد جلو و خم کرد رو سنگ اوپن اینجوری دیگه نمیتونستم تکون بخورم اونم محکم تو کسم تلنبه میزد. همش قربون کیرش میرفتم و اونم با سیلی میزد رو کونم. حسابی کسمو گایید بعد 5 6 دقیقه دیگه درد نداشتم و خیلی لذت میبردم مخصوصا وقتی تخماش میخورد به کسم خیلی حال میداد. گفتم ابتو بده بخورم نریزیش بیرون. گفت فعلا کونت مونده من دیوونه کونت شدم تا اونو نکنم از اب خبری نیست. گفتم علی کیرت خیلی کلفته پاره میشم ها، گفت نترس جنده خانوم. بعد بلندم کرد دنبال خودش برد رو تخت. گفت رو تخت دراز بکش منم به شکم دراز کشیدم. اونم مشغول در اوردن لباساش شد. بعد نشست روی رونم و کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم. بعد کلی کرم مالی و تف مالی با دستاش لمبرای کونمو از هم باز کرد و کیرشو فشار داد داخل سرش راحت رفت اما چون کلفت بود درد میکرد. ذره ذره کیرشو حس میکردم که داشت میرفت تو کونم اوووووف دست زدم دیدم نصف تنه کیرش هنوز بیرونه. عجب کیر سفتی داشت. چشام پر اشک شده بود. کامل روم دراز کشید داشتم له میشدم زیرش زور میزد که نصف دیگشو جا کنه ولی نمیرفت. گفت پاهاتو باز کن بعدشم یه بالش گذاشت زیر شکمم که سوراخم بیشتر بیاد بالا. دوباره کرد تو اینبار با شدت بیشتری فشار داد و محکم کمرمو گرفته بود یه دفه از درد چنان جیغی کشیدم که مجبور شد کمرمو ول کنه و دهنمو بگیره.
حدودا کل کیرش تو کونم بود فقط 2 3 سانتی ازش مونده بود . کیرشو همونجوری نگه داشت تا هم دردم بخوابه هم جا باز کنه. موهام که بلندم هست پخش شده بود دورو برم رو تخت دستاشو فرو کرد تو موهام و وزنشو انداخت رو سرم و سرمو محکم فشار میداد به تشک تخت و شروع کرد تلنبه زدن. من داد میزدم بکن کثافت جرم بده. کیوان بیشرف مادر جنده زنت داره میمیره زیر کیر علی. علی کنیزتم نوکرتم ارومتر تورو خدا پاره شدم. با دستام سعی میکردم جلوشو بگیرم و سرعتشو کم کنم ولی نمیتونستم. یه طرف صورتم رو تخت بود اونم سرو صورتمو تو دستاش داشت و مثل فیلما به تخت فشارشون میداد. یهو کیرشو کشید بیرون و با شدت فشار داد و با این کارش تا ته رفت تو و فشار تخماشو به کسم حس میکردم ولی ولکن نبود و باز فشار میدادسرمو ول کرد و چند تا سیلی زد تو کونم که باعث شد حسابی قرمز بشه میترسیدم جاشون بمونه و همش التماسش میکردم که ارومتر بکنه. چندتا تلنبه محکم دیگه زد و باعث شد من برای بار دوم ارضا بشم. دیگه نا نداشتم و همین باعث شد بدنم کامل شل بشه و اونم وحشیانه کارشو ادامه میداد که یه دفه شونه هامو گرفت و تا اونجا که زور داشت کیرشو تو کونم فشار دادو ابشو خالی کرد تو کونم. ابش تمومی نداشت و هی میومد. ریختن ابش تو کونمو داغ شدن داخل کونمو حس میکردم.
اون لحظه حس میکردم دنیا مال منه اصلا نمیتونستم از جام تکون بخورم. علی پاشد رفت دستشویی و من همونجوری دراز کشیدم، به سوراخ کونمو لمبراش دست میکشیدم و ابکیر علی رو روش پخش میکردم. خیلی لذتبخش بود کامل رو ابرا بودم.
بعد یه ربع بلند شدم رفتم جلو ایینه دیدم سر و صورتم افتضاحه موهام بهم ریخته چند جام کبود شده و کونم کلا قرمز شده بود!! سوراخ کونم اش و لاش شده بود. دور سوراخم درد میکرد و میسوخت. اوه اوه راه رفتن هم برام سخت شده بود عجب کیری داشت کثافت.
اومد بیرون بازم خجالتش برگشته بود شروع کرد معذرت خواهی و تورو خدا به کسی نگیدو از این حرفا. گفتم به جای این حرفا بیا منو ببر حموم که نمیتونم راه برم. ترسیده بود گفت بدبخت شدم چیکارش کنیم حالا؟ گفتم نترس بابا چند دفه اینطوری شدم زود خوب میشم. تو وان حموم دراز کشیدمو وانو پر کردم از اب گرم. گفتم علی جون شمارتو بزار رو میز اتاق خواب و برو تا کیوان نیومده. گفت باشه خیلی ممنون بازم شرمنده که اینطوری شد...
شب بهونه اوردم که امروز بعد چند وقت ورزش کردمو همه جام گرفته نمیتونم تکون بخورم شوهر ساده و مهربون منم باور کرد بخیر گذشت. اونروز یکی از بهترین سکسای عمرمو انجام دادم واون سکس خیلی کم برام تکرار شد
هرگز به سکس نه نگید
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
زندگی با زن سکسی و حشری 1
سلام دوستان
اسمم کیانه از وقتی که یادمه عاشق کون درشت بودم. مادرم بسیار زیبا بود و همیشه لباسای خیلی باز میپوشید و پدرم هیچوقت بهش گیر نمیداد. منم با همین روش بزرگ شدم و اصلا به پوشش و برخورد مادرم و خواهرهام حساس نبودم. وقتی میخواستم ازدواج کنم اصلیترین ملاکم کون بود.
یه دختر تو فامیلمون بود که خیلی جلف بود وپسرای فامیل خیلیا ازش فیض برده بودن اینو از پسر عموهام شنیده بودم. ولی اونا خودشون نکرده بودنش و فقط تو عروسیا مالیده بودنش. اسمش لیلا بود، من سال اخر دانشگاه بودم که گفتن لیلا دانشگاه قبول شد یه شهر دور دانشگاه ازاد یه رشته الکی!! اون موقع هیکل معمولی داشت. من دیگه ندیدمش تا همین پارسال که همراه مادرش و پدرش اومدن خونه ما برا عید دیدنی. وقتی لیلا رو دیدم فکم افتاد! لیلا هیکلش بحدی سکسی شده بود که نگو. کونش گنده شده بود و هر ادمی رو دیوونه میکرد. معلوم بود تو دانشگاه حسابی کردنش! کمر باریک کون گنده و اون لباسای سکسی منو دیوونش کرد و همونروز به خواهرم گفتم که واسم جورش کنه میخوام باهاش ازدواج کنم. خلاصه من که کار و درامد خوبی داشتم و خوش تیپ هم بودم خیلی زود تونستم راضیشون کنم برا ازدواج. همون اول که نشستیم حرفامون رو بزنیم گفتم بزار اول من شروع کنم
من دوست دارم زنم از همه سکسیتر باشه از همه خوشکلتر باشه، مطمئن باش تو زندگیت هیچ محدودیتی نخواهی داشت از لحاظ پوشش و گردشو دوستات و ... فقط هیچوقت بهم خیانت نکن...
اون که معلوم بود خیلی خوشحال شده از حرفام قسم خورد که تاحالا با هیچ مردی نبوده و من اولین دوست پسرشم و اخرین مرد زندگیش خواهم بود!!
بعد چند ماه نامزدی زندگیمون رو شروع کردیم. تو دوران نامزدی سکس نداشتیم میگفت درست نیست اینکارو بکنیم میخاست منو خر کنه خلاصه! بعد ازدواج سکسای خیلی باحالی داشتیم و من واقعا از هیکلش لذت میبردم. هرچی میکردمش تشنه تر میشدم. اونم هر روز جلفتر میشد. جلو مهمونامون همیشه یه وجب بالای زانوش معلوم بود و خیلی دلبری میکرد ولی سینه هاش کوچیک بود و زیاد معلوم نبودن. وقتی بیرون میرفتیم همه حسابی میخ کونش میشدن اونم فقط مانتوهای کشی میپوشید که تا زیر کونش بودن و گردی و گندگی کونشو مینداخت بیرون. سعی میکرد چشم همه رو خیره کنه. معمولا تنها بیرون نمیرفت و همیشه باهم میرفتیم. میگفت تنهایی مزاحمم میشن دوست ندارم کسی نگام کنه. یک ماه از ازدواجمون نگذشته بود که بحث کونش رو پیش کشیدم. گفتم لیلا من عاشق کون گندتم و حتما باید بکنمش. اولش مخالفت کرد ولی معلوم بود اونم خیلی دوست داره. اون شبی که اولین بار از کون کردمش خیلی راحت کل کیر 12 سانتیم رفت توش و حتی یه آخم نگفت اونم اصلا به روی خودش نیاورد. همش میگفت وااای خیلی لذت بخشه از کس دادن باحالتره. دیگه هرشب میگفت کونمو کردی عادت کرده باز میخواره بیا بکن. حدود 3 ماهی از ازدواجمون گذشته بود یه بار صبح سر کار خیلی هوس سکس کردم. رفتم خونه که یدور حسابی زنمو بکنم. که اومدم خونه دیدم حمومه. منم رفتم تو اتاق که لباس عوض کنم و غافلگیرش کنم. چشم خورد به گوشیش که رو میز بود. شانسی رفتم سراغ پیامکاش کاری که تاحالا نکرده بودم.
چند تا اس ام اس بود که همشون به اسم دختر ذخیره شده بود. یکیشون چند تا از پیاماش این بود
#دلم برات یه ریزه شده پس کی میتونم ببینمت. حیف که نمیشه بیای پیشم
دلت برا من تنگ شده یا کیرم جنده کوچولو؟
# کثافت برا کیر کلفتت تنگ شده کونم بهش عادت کرده. کیان هرچی میکنه به هیچ جام نمیرسه
یعنی نمیتونه ارضات کنه؟
#چرا ارضام میکنه اما اونجوری که تو میکردی و جرم میدادی کیر اون نمیتونه بکنه
مثل اینکه الانم با دوست پسراش در ارتباط بود. یکی دیگشون رو هم خوندم اونمهمش قربون صدقه کون زنم میرفت و التماس میکرد بازم بهش بده ولی زنم میگفت فعلا نمیشه و نمیتونه شاید در اینده. یکیشون به اسم پسر ذخیره کرده بود و نوشته بود حسین. گفته بود که جنسای خوشگلی براش اومده و بیا مغازه ببین بلکه تونستیم به یاد قدیما یکم بمالمت. لیلا هم گفته بود باشه عزیزم با کیان میام اگه تونستی بمال. لیلا دربارش بهم گفته بود که حسین همکلاسیش بوده و بعضی اوقات اس ام اس میفرسته. من که حسابی از خوندن اس ام اساش راست کرده بودم لخت شدمو رفتم داخل حموم. یدفه جیغ کشید ترسید گفت عوضی اینجا چیکار میکنی ترسیدم بابا. حسابی تو حموم از کس و کون گاییدمش. بعدش خومونو شستیم و اومدیم بیرون. بعد از ظهر گفت کیان جون امروز یه سر بریم مغازه حسین؟ جنسای جدید اورده بریم ببینیم. گفتم باشه عززم بریم. یه ساپورت نازک کرم رنگ پوشید با یه مانتو کشی سفید که کونشو بزور میپوشوند و هی میومد بالا. رنگ ساپورتشو تابی که زیر پوشیده بود هم تابلو معلوم بود. رفتیم مغاز حسین و اونم با دیدنمون خیلی خوشحال شد. لیلا هم باهاش دست داد. هم پوشاک زنونه داشت هم مردونه. یکی از دوستاشم تو اداره کردن مغازه کمکش میکرد. طبقه بالاش مردونه بود.زنم هی کونشو میکرد طرفحسین یا از نزدیکش رد میشد و چند دفه حس کردم دستش به کون زنم میخورد. چند مدل مانتو از اون جلو بازها داشت خیلی سکسی و خوشکل بودن زنم چند تاشو برداشت بپوشه. وقتی از اتاق پرو اومد بیرون حسابی کیر هممون رو راست کرد! ساپورتش فاق کوتاه بود و بدلیل گندگی کونش مجبور شده بود خیلی بکشه بالا که کمرش لخت نباشه برا همین رفته بود لای کسش و خیلی تابلو بود ولی بازم کمرش 2 سانتی معلوم بود. گفتم ایول چقد خوشکل شدی. گفت نه اتفاقا هیکلمو خوب نشون نمیده و مانتو رو داد کنار که کونشو نشون بده و گفت برا من مانتو های تنگ خوشکلتره. حسین گفت پس وایسا برات از اینا بیارم.
یه مانتو براش اورد بلند بودولی کلا کشی بود و جلوش هم بسته بود فقط دو تا چاک بغلش داشت که تا بالای زانوش بود. لیلا رفت پوشید و وقتی اومد بیرون دیدم که مانتوش واقعا بهش میومد! کون گندش داشت مانتو رو جر میداد و منحنیهای کونو کمرش کلا بیرون بود. زنم یه دور زد یه دست به بغلای کونش کشید گفت عالیه من همیشه دنبال همچین چیزی بودم این هیکلمو درست نشون میده. نمیدونم حسین و دوستش چرا دیوونه نشدن. دیگه زنم مانتوشو در نیاورد و همونو خریدیم. موقع برگشت چند نفر افتاده بودن دنبال زنم و حسابی با چشای هیزشون نگاش میکردن. زنم داشت لذت میبرد و حسابی براشون قر میداد منم راست کرده بودم بعضی وقتا به جای اینکه دستشو بگیرم دستمو میزاشتم رو کمرش که پشت سریارو تحریک کنم.
شبش گفت کیان مگه دوست نداری من از همه خوشگلترو خوش هیکلتر بشم؟ گفتم خب هستی دیگه گفت نخیر نیستم
گفت چرا اینو میگی؟ گفت ببین سینه هامو کوچیکن. ماله دختر عموم دیدی چه پزی میزنه باهاشون. گفتم اره مال اون خیلی گندن خب که چی؟ گفت اون که اصلا سینه نداشت رفته عمل کرده منم میخوام سینه هام اونجوری باشهههه
گفتم راستی راستی عمل کرده؟ گفت اره منم دوست دارم اونجوری باشه سینه هام. گفتم باشه فردا میریم پیش دکتر. گفت الان زنگ میزنم ازش شماره و ادرس میگیرم.
فرداش از سر کار زنگ زدم به منشی و واسه 3 روز بعدش نوبت گرفتم. چند روز بعدش رفتیم پیش دکتره. خیلی مطب پیشرفته ای داشت کلی وسایلو... خیلی هم باکلاس بود. منشیشو معلوم بود واسه تبلیغات خودش عمل کرده چون حسابی سینه ها و کونش جلب توجه میکرد. زنم همون مانتو بلندشو پوشیده بود و حسابی کونشو به رخ میکشید. مشتریاش همه باکلاسو جلف بودن. 3 تا زن بودن و همه تنها بودن حالا نمیدونم مجرد بودن یا متاهل. بلاخره رفتی داخل. دکتر یه مرد 35 ساله قد بلند خوش هیکل و خیلی خوشتیپ بود و دل هر زنی رو اب میکرد. با دیدن زنم چشاش برق خاصی زد. گفت بفرمایید مشکلتون چیه. زنم گفت اقای دکتر من دوست دارم سایز سینه هام بزرگتر باشه و اصلا راضی نیستم الان. دکتر رو به من گفت چه اندازه ای مد نظرتون هست. گفتم اقای دکتر میخوام تک باشه هیچکی نتونه ازش چشم برداره. دکتر حساب کار اومد دستش که من بی غیرتمو دوست دارم زنم چشارو خیره کنه. رو به من گفت اشکالی نداره یکم معاینشون کنم؟ گفتم نه خواهش میکنم راحت باشید. گفت سوتین که نبستید؟ زنم گفت نه. گفت بلند شید و اینجا وایسید. وقتی زنم بلند شد دکتر حرکات کونش رو نگاه میکردو لذت میبرد. دکتر رفت اونجا و سینه های زنم رو تو دستاش گرفت و یکم مالید! ظاهرا که بافت پستونشون مشکلی ندارن. آزمایشان بعدی بهتر مشخص میکنن. بعد چند دقیقه که پستوناشو مالید و به اطراف پستونش دست کشید زنم چشاش کاملا خمار شده بود! گفت بفرمایید بشینید و خودش اومد و چند تایی ازمایش برا زنم نوشت و گفت فلان روز بیاید با جواب ازمایشات تا نتیجه رو بهتون بگم. موقع رفتن هم کلا جذب کون زنم بود. تو راه زنم همش از دکتره تعریف میکرد که چقد کارش خوبه و معلومه خیلی بلده. رفتیم ازمایشات خون و ماموگرافی و انجام دادیم. روزی که قرار بود دوباره بریم مطب دکتر. زنم تو اتاق داشت آماده میشد که رفتم داخل دیدم فقط یه جوراب سیاه نازک پوشیده تا وسط رونش بدون شورت و سوتین و داره همون مانتو بلندشو میپوشه گفتم اوه اوه لیلا کونی چرا هیچی تنت نیست؟!! گفت خوب این مانتو که زانو به بالاش معلوم نیست اینجوری فرم کونم خیلی خوشکلتر و سکسیتر میشه. بعد مانتوشو پوشید کونشو بمن کرد گفت ببین دو تا لپ کونم چطوری از هم جدا نشون میده. گفتم جوووون اینجوری ملت کونتو میمالن حسابی. گفت غلط کردن مگه مرد همرام نیست. گفتم پس من عقبتر میرم که بمالنت حسابی راست کنم. گفت اوا این چه حرفیه مگه منو بمالن تو دوست داری؟ گفتم اره خیلی اگه جلو من بمالنت ابم میاد. خندید گفت باید امتحان کنم ببینم راست میگی.
تو راه همش سر به سرم میذاشت که خیلی بیغیرتی و من اگه میدونستم بله رو نمیگفتم و از این به بعد به همه میگم کونمو بمالن.
زنم راست میگفت با اون مانتو کونش همچین زده بود بیرون و میلرزید که همه رو حتی منو دیوونه کرده بود. وقتی رفتیم مطب بعد نیم ساعتی نوبتمون شد و رفتیم داخل. کون زنم چش دکتر رو گرفته بود و کلا سعی میکرد کونشو ببینه. جواب ازمایشاتو که نگاه کرد گفت باید بدون لباس سینه هاتون رو معاینه کنم.زنم یه نگاه بمن کرد گفت اخه گفتم اشکال نداره دکتره دیگه. گفتم دکتر کجا دربیاره لباساشو گفت بفرمایید پشت اون پرده اماده بشید تا من بیام. زنم بلند شد رفت و کونشو برا دکتر قر میداد و میلرزوند دکتر هم راحت بدون ترس از طرف من نگاه میکرد معلوم بود از اینجور مشتریها زیاد داره و میدونه چیکار کنه. زنم بعد چند دقیقه گفت من امادم. دکتر بلند شد رفت پشت پرده گفت روی این صندلی بشینید و حدود 2 3 دقیقه ای مشغول بود که بعدا زنم گفت داشت سینه هاشو میمالید.
بعد از زنم در مورد سایز و اندازش پرسید که گفت من نمیدونم از کیان بپرسید. منم بلند شدمو رفتم پشت پرده. دکتر خیلی نزدیک به زنم وایساده بود و دستش رو سینه های زنم بودکه با دیدن من کمی فاصله گرفت. زنم رو یه صندلی بلند نشسته بود که پشت نداشت مثل چارپایه بود و مانتوشو انداخته بود رو پاهاش که کسش و رونش معلوم نباشه. دکتر گفت چند تا نمونه با لباس و بدون لباس نشونتون میدم ببینید چجوری دوست دارید. یکی از عکسا سینه های زنه داشت لباسشو جر میداد نکشون زده بود بیرون و خیلی سکسی بودن گفتم این خوبه. گفت این سایز بزرگه و باید بقیه هیکلشون باهاش بخونه. به زنم گفت بلند شید لطفا و زنم بلند شد جوری وایساد که نیم رخش به من بود و کونش بسمت دکتر.دکتر از دیدن کون لخت زنم راست کرد از رو شلوارش معلوم بود. گفت اجازه هست معاینه کنم؟ گفتم دکتر ما اینجاییم که کارتون رو بکنید پس خواهش میکنم راحت باشید. گفت خیلی ممنون و چشاش برق زد دستشو گذاشت رو کون زنم و لمبراشو فشار داد زنم ناخوداگاه یه اه گفت و دیدم که کیر دکتر راستتر شد. بعد اومد کنار من و از نیمرخ نگاهش کردگفت بله همونجوری که نشون میده باسن همسرتون خیلی نرمه اندازش هم خوبه فقط باید بزرگتر بشه که همخونی داشته باشه. بعد به زنم گفت روی تخت به شکم دراز بکشید. انقد بهش خوش میگذشت که نمیخواست معاینه رو تموم کنه. زنم لبه تخت دراز کشید بود و دکتر بمن گفت بیاید به اینجا دست بزنید و خودش طرف دیگه کون زنمو دست زد و گفت ببینید چقد نرمه نباید اینجوری باشه. بعد بمن گفت لطفا بشینید تا من چند تا عددو بنویسم و کارمون تموم بشه. وقتی اومدم اینطرف رفتم یه جایی که از لای پرده بتونم ببینمشون از صداش معلوم بود که هنوز داره به کون زنم دست میکشه. بعد به زنم گفت بلند شید و روبه ایینه بایستید. اونو برد جایی که من نبینم خبر نداشت که من از سمت دیگه داشتم میدیدم. از نیمرخ زنمو میدیدم که با کون لخت وایساده بود. دکتر رفت کنار یه میز وایساد پشت به زنم نمیدیدم چی برمیداره.
وقتی برگشت دیدم کیرش از لای روپوش اومده بیرون. یه کیر شق و دراز و سفید. زنم هنوز اونو ندیده بود چون پشت سرش بود . دقیقا پشت سرش وایساده بود و زنم هنوز کیرشو ندیده بود. یه متر دستش بود و وقتی میخواست دور سینشو اندازه بگیره کیرش چسبید به وسط کون زنم و زنم جا خورد و غیر عمدی یکم رفت جلو اما زود دوباره برگشت عقب و کونشو چسبوند به کیرش.بعد زنمو چرخوند و از بغل چند تا اندازه سینشو گرفت. زنمم بیکار نبودو کیر دکترو گرفته بود تو دستاش میمالوند. دکتر کیرشو چسبوند به کس زنمو کونشو یکم مالید بعد زود چند تا اندازه یه دیگه گرفت. بعد کیرشو بزور داد تو شلوارش منم اروم رفتم نشستم. دکتر به زنم گفت خب بپوشید لطفا. بعد با شلوار برامده اومد پشت میزش نشست. خیلی تحریک شده بود لحنش عوض شده بود. اگه میخواید هیکلش خیلی تک باشه کونش رو هم باید عمل کنید ولی بهتون قول میدم هیکلی ازش بسازم که تو ایران تک باشه. زنم که اومد نشست چشاش خیلی خمار بود و خیلی حالش بد بود. بعد یه وقت برامون گرفت تو یکی از بیمارستانها و چیزایی که لازم بود رو بهمون گفت.
وقت رفتن تو ماشین گفتم حسابی کس و کونتو دید و دست کشید ها کس کش چه حالی کرد. فت کجاشو دیدی وقتی نبودی لای کونمو باز کرد و سوراخ کونمم دست کشید و نگاه کرد که بدونه از کون دادم یا نه گفتم راست میگی؟!! خب دیگه چیکار کرد؟ گفت بیشرف خیلی تو کف کونم بود باور نمیکنی کیرشو در اورده بود میمالید به کونم، من از تعجب و ترس هیچی نمیتونست بگم. خودمو عصبانی نشون دادم گفتم یعنی کیرشو مالید بهت؟ غلط کرده دیگه نمیریم اونجا میریم پیش یه دکتر دیگه. زنم دستپاچه گفت نمیشه اخه نوبت داده بهمون، حالا هم که کاری نکرده بیچاره تقصیر من بود که لخت بودم. گفتم باشه چون فقط مالیده اشکال نداره ولی اگه میکرد تو میکشتمش. گفت نگران نباش شوهر عزیزم هر کاری هم بکنه نمیزارم بکنه تو. دکتره حشری اول سینه های زنمو عمل کرد و کونشو گذاشت برا چند روز بعدش که با توجه به سینه هاش عمل کنه. عمل تو یه بیمارستان خصوصی کوچیک بود که مثل اینکه مخصوص خودشو چند تا از دوستاش بود. نمیدونم موقع عمل کاری با زنم کرده بود یا نه ولی کارش واقعا حرف نداشت. بعد عمل هیکل زنم از خیلی بازیگرای پورنو سکسیتر شده بود. سینه هاش مثل 2 تا توپ گردو سفت با نوک برجسته و سربالا شده بود. سایز 85 ولی کاملا گرد و بدون سوتین هم همینجور سفت و سربالا میموند کونش که نگو. 2 برابر کمرش قطر کونش بود. انقد گنده و گردو خوشکل بود که واقعا ادمو دیوونه میکرد. بعد از عمل زندگی فوق سکسی ما شروع شد...
     
  
مرد

 
زندگی با زن سکسی و حشری2
دیگه بعد عمل زنم واقعا هیکل و فرم عالی پیدا کرده بود و سینه هاش و کونش از صد متری جلب توجه میکرد مخصوصا تو اون مانتو های تنگ و نازکی که زنم میپوشید. سینه هاش خیلی سفت و گرد وایمیساد طوری که کافی بود یقه لباس یکمی باز باشه تا سینه هاش بیفته بیرون. دکتر گفت بعد عمل هر هفته صبحها ساعت 10 باید بیای مطب برای معاینه. خیلی وقت بدی بود چون من اون موقع حسابی سرم شلوغ بود. دفعه اول هرجوری بود خودم باهاش رفتم. منشیش نبود مشتری هم نبود اونجا فقط خودش بود بدون روپوش و حسابی مرتب و شیک کرده بود. انتظار نداشت من همراش باشم و حالش گرفته شد. گفت طبق برگه ای که امضا کردین من برای تبلیغ و نشون دادن به مشتریهام باید چند تا عکس از بدنتون بگیرم فقط نگران نباشید از صورت نمیگیرم و عکسا جاشون امنه پیش من. زنم یه مانتو سفید کشی تا زیر کونش تنش بود و کون بزرگشو بزور میپوشوند 10 دقیقه انواع ژست از زنم عکس انداخت. بعد گفت لباساتون رو دربیارید. زنم خیلی راحت و بدون استرس و عجله لخت شد و با یه شرت خطی بدون سوتین جلو دکتر وایساده بود. دکتر هم ازش عکس مینداخت. دکتر اصلا سعی نمیکرد کیر راست شدشو که داشت شلوارو پاره میکرد مخفی کنه. اونروز کمی سینه ها و کونشو مالید و معاینه کرد بعد گفت خیلی عالی شده انتظار نداشتم نتیجه انقدر خوب باشه. هفته بعد همین ساعت اینجا باشید.
من مهندس برق بودم و همه فامیل میدونستن که ریاضیم خوبه و برا درس بعضی وقتا میومدن. پسر خواهر بزرگم که اسمش علیه 17 سالشه و دبیرستانیه. یه روز زنگ زد گفت دایی بعد از ظهر میام کمی ریاضی بهم یاد بده. گفتم باشه علی جون بیا. بعد که رفتمخونه یادم رفت به لیلا بگم علی میاد اونم مثل همیشه یه تیپ سکسی زده بود و مشغول کارای خونه بود. ساعت حدودا چهارو نیم بود که زنم گفت کیان من یه چرت میزنم خستم و با یه شلوار استرج سفید خیلی نازک که کل کونش معلوم بود و یه تاب بندی سکسی رو تخت خوابید رو خودشم چیزی ننداخته بود. یه ربع بعدش علی اومد و در و باز کردم اومد بالا سلام کردو گفتم برو تو اتاق بشین الان میام. اونم رفت تو اتاق خواب که با دیدن زنداییش با اون وظعیت برگشت گفت ببخشید دایی اشتباهی رفتم اتاق خواب. گفتم اشکال نداره علی جان برو اونیکی اتاق الان منم یه ابی میخورم میام.
بعد یه ربع گفت دایی من برم دستشویی الان میام. ما یه دستشویی تو پذیرایی داریم یکی هم تو اتاق خواب. گفتم علی واسه پذیرایی خرابه برو اتاق خواب فقط حواست باشه سرو صدا نکنی زنداییت خوابه. گفت چشم و رفت تو اتاق خواب. من مشغول دیدن جزوش بودم،حدود 10 دقیقه طول کشید اومدنش. حدود نیم ساعتی درس خوندیم که احساس کردم زیاد حواسش به درس نیست. یه تمرین بهش دادم گفتم حل کن الان میام. درو بستم و رفتم اتاق خواب دیدم زنم لباسشوعوض کرده و یه دامن یه وجبی پوشیده با یه شرت خطی که اونم لای امبرای کونش گم شده! احتمالا علی که اومده دستشویی زنم فهمیده الانم میخواست اذیتش کنه. به شکم خوابیده بود و روش به دیوار بود که با شنیدن صدای پام فکر کرد دوباره علیه یکمی کونشو بیشتر داد بالا بدون اینکه نگاه کنه و خودشو زده بود به خواب. منم برگشتم پیش علی وبعد چند دقیقه گفتم علی جان برو از فلان کشو تو اتاق خواب ماشین حسابو وردار بیار. اونم که خیلی ذوش داشت برا دید زدن کون زنداییش زود رفتو بعد 2 3 دقیقه برگشت. اینبار معلوم بود شق کرده.
حدود یک ساعتی از خوابیدن زنم گزشته بود که بیدار شد و وانمود کرد که نمیدونه علی اینجاست با همون کون لخت و تاب سکسی از اتاق اومد بیرون و با حالتی خواب الود رفت آشپزخونه. از اتاق ما اشپزخونه و پزیرایی معلوم بود و علی حسابی کونو هیکل زنمو دید زد. بیچاره علی که گیر زن جنده من افتاده بود!!!
زنم بعد اب خوردن اومد تو اتاق ما و یه دفه با دیدن علی جا خورد گفت علی جون اینجایی؟ شرمنده اصلا نفهمیدم کی اومدی، کیان تو چرا چیزی نگفتی ؟!! بعد اومد پشت به ما خم شد یه لباس از کشو کمد ورداشت و با اینکارش کل کونشو انداخت بیرون و گفت شرمنده من لباسم مناسب نیست تقصیر داییته چیزی از اومدنت نگفت. گفتم علی مثل بچه خودمونه این حرفا چیه میزنی راحت باش . علی بیچاره هم که فقط زنمو نگاه میکرد و زبونش بند اومده بود. زنم رفت بیرونو بعد یه ربع با یه ظرف میوه اومد. یه لباس مشکی یه سره پوشیده بود که تا رو زانوش بود و خیلی تنگ بود و کونشو حسابی سکسی و جذاب کرده بود. از بالا فقط نوک سینه هاشو پوشونده بود و بقیه سینه هاش بیرون بود. ما رو زمین نشسته بودیم و زنم اومد میوا هارو گذاشت کنارمون وقتی خم شد پستوناش چیزی نمونده بود کامل بیان بیرون. بعدشم دقیق کنار علی نشست رو زمین. علی اصلا حواسش به درس نبود و فقط سینه ها و رون سفید زنمو نگاه میکرد زنمم لذت میبرد. اونروز اتفاق دیگه ای نیفتاد و علی با کیر شق شدش رفت خونه و قرار شد جمعه بازم بیاد.
چند روز بعد بازم باید میرفتیم پیش دکتر ولی هرکاری کردم نمیتونستم باهاش برم از طرفی هم دوست داشتم ببینم زنم تنها بره چیکار میکنه دکتر. گفتم لیلا من نمیتونم بیام پس تو هم نمیری. گفت کیان چرا اینجوری میکنی اگه فردا اتفاقی بیفته چی همه جام خراب میشه؟!! گفت یعنی به من اعتماد نداری گفتم چرا عزیزم ولی به اون پررو اعتماد ندارم. گفت بخدا نمیزارم کاری بکنه بجز معاینه. گفتم یه راه داره اونم اینکه اونجا بدون اینکه دکتر بفهمه به گوشیم زنگ بزنی تا من حرفاتون رو بشنوم. گفت باشه عشقم هرچی تو بگی. اونروز رفت و دم در زنگ زد گفت کیان جون من دارم میام تو حرف نزن فقط گوش کن.
زنم رفت داخل و شنیدم که با دکتر سلام و احوالپرسی کردن و دکتر با خوشحالی گفت چقدر خوب شد که تنها اومدی لیلا وقتی شوهرت هست اصلا نمیتونم معاینه رو به درستی انجام بدم. لیلا گفت چه فرقی داره شما که پیش شوهرم هم هرکار خواستی بامن کردی. خواهش میکنم از سادگی و اعتماد منو شوهرم سو استفاده نکنید. گفت لیلا خانم ببینید از شما چی ساختم؟!! با این هیکل هر مردی رو دیوونه میکنید منم یکی از اونا. حیف نیست خودماز این بی بهره بمونم. زنم گفت دکتر زودتر معاینه کن میخوام برم. گفت پس زود لخت شو تا بریم سر کار اصلیمون. جوووون من عاشق این لباس پوشیدنت شدم. تو چرا زیر این نه نه شورت داری نه شلوار. اگه کونت نمیخواره و نمیخوای کیرارو راست کنی پس دلیلش چیه اینجوری سکسی میگردی؟ زنم گفت من فقط بخاطر کیان که دوست داره اینجوری بپوشم اینکارو میکنم. من امادم بیا زود معاینه کن برم. ای به چشم جیگر حالا چرا اوقات تلخی میکنی.
زنم: اه ول کن دیگه
دکتر: خوب مثل اون روز یکم بگیریش بمالیش چی میشه، کیر خوشمزه ای دارم ها.
زنم: خیلی بی حیایی بی شعور اصلا ولم کن میخوام برم.
دکتر: باشه بیا قهر نکن
زنم: نخیر من میرم دیگه هم نمیام اینجا بی شعور
بعد شنیدم لباساشو پوشید و رفت بیرون گوشی رو برداشت گفت کیان تو راست میگی خیلی بیعرضست دیگه نمیام اینجا. گفتم اشکال نداره عزیزم عوضش تو عالی بودی. الان هم برو خونه بعدا یه دکتر دیگه میریم. گفت چشم عشقم میرم یه سر پیش مادرم بعد میرم خونه بای بای بعدا میبینمت.حساب کردم از اونجا تا خونه 25 دقیقه راه بود. بعد نیم ساعت زنگ زدم کسی جواب نداد. بعد یک ساعت زنگ زدم بازم کسی نبود. بعد یک ساعتو نیم زنگ زدم گوشی رو برداشت. گفتم لیلا چرا گوشی رو برنمیداشتی؟ گفت خب الان رسیدم گفتم که میرم خرید!! گفتم اها ببخشید حواسم نبود. معلوم بود دروغ گفته و بعد مطب خونه نیومده خرید هم نکرده. وقتی از اداره اومدم گرفتمش تو بغلم و کلی بوسیدمش و دسمالیش کردم گفتم لیلا بزار یکم کونتو بخورم قنبل کن رو مبل. گفت چته امروز گفتم نمیدونم دلم میخواد. وقتی خم شد لباسشو دادم بالا و سوراخشو نگاه کردم دیدم بله حدسم درست بود سوراخ کونش قرمز قرمز شده و معلوم بود حسابی گاییده شده. مطمئن بودم که بعدش برگشته مطب و دکتر با اون کیرش حسابی کونو کسشو گاییده.گفتم میخوا بکنم کونتو. گفت نه نه دکتر گفته فعلا از کون نده تا خودم بگم بهت، بیا از کس بکن. گفتم من که همه حرفاتون رو شنیدم کی گفت اینو؟!! دستپاچه گفت نه قبلا اینو گفته بود امروز نه. اصلا بیا بکن گور بابای دکتر. جنده کونش درد میکرد از بس داده بود واسه همین نمیخواست به من بده. یکم تف زدم سر کیرم و گذاشتم در کونش. انقد گنده بود که نصف کیرم لای لنبراش گم میشد. گفتم کونتو وا کن با دستات. اونم باز کرد و با یه فشار همشو دادم تو. زنم گفت یوقت همشو نکنی ها دردم میگیره. خندم گرفت گفتم نترس الان کل کیرم رفته تو اصلا حسشم نکردی. دیگه چیزی نگفت و حسابی از کون کردمش اونم الکی اخ و اوف میکرد. ولی انصافا کونش عالی شده بود. مثل همیشه ابمو ریختم تو کونش.
شب دیدم با کامپیوتر مشغوله رفتم گفتم چیکار میکنی؟ گفت داستان سکسی میخونم. تقریبا کار هر شبش بود. گفتم چیه داستانش؟ گفت بیا ببین. داستان در مورد پسری بود که میره به زن عموش کمک کنه تو تمیز کردن خونه ولی بعدا به زور زن عموشو میکنه. گفتم کسی به بچه دبیرستانی نمیده مجبورن به زور بکنن بیچاره ها. یهو از دهنش پرید که تو زن نیستی نمیدونی یه کیر جوونو خام چه مزه ای میده. بعد فهمید سوتی داده زود گفت ببین چه ادمایی پیدا میشن زن عمو خودشو میکنه!! منم که دیدم هوس کیر جوون کرده گفتم یعنی تو الان با علی تنها باشی فکر میکنی نمیکنتت؟!! گفت کیاااان این چه حرفیه کیان خیلی پسر مودبیه. گفت اره ولی هیکلو لباس پوشیدن تو هر پسری رو دیوونه میکنه. گفت من حاضرم شرط ببندم اگه لخت هم باشم علی کاریم نداره. گفتم حالا که اینجوری شد جمعه امتحان میکنیم. گفت یعنی چی؟ گفتم تنهاتون میزارم ببینیم چی میشه. گفت غلط کردی نخیرم نمیشه. گفتم چرا من تنهاتون میزارم باید بهت ثابت کنم. گفت کیان بخدا مبرم خونه بابام دیگه حرفشم نزنیا. گفتم باشه بابا حالا بزرگش نکن. دیگه حرفشو نزدم زنمم فکر کرد بیخیال شدم.
جمعه زنم یه شلوارک فاق کوتاه سفید پوشیده بود که قسمتی از بالای کونش بیرون بود و وقتی خم میشد نصف کونش میومد بیرون یه شرت خطی سیاه هم پوشیده بود که بنداش از بالا شلوارکه زده بود بیرون. وقتی خم میشد خط کونش و 4 انگشت از لمبرای بزرگش میومدن بیرون و مجبور میشد دوباره بکشه بالا. یه تاب گشاد یقه باز هم پوشیده بود که تا رو نافش بود و وقتی خم میشد کل سینه هاش حتی نوکشون میومد بیرون. مشغول تمیز کردن خونه بود. با وجود اینکه میدونست علی میاد اونجوری پوشیده بود انگار کیر علی حسابی وسوسش کرده بود.
داشت پذیرای رو تمیز میکرد که در زدن. گفت کیان بیا درو باز کن من دستم بنده.داشت سرامیکها رو دستمال میکشید و چهار دستو پا بود و دقیقا نصف کونش و 2 وجب پشتش لخت بود و پشت به در بود. باز کردم علی بود. اومد تو و سلام کرد با دیدن کون لیلا خشکش زد. زنمم که دید علیه اروم بلند شد و بدون اینکه شلوارشو بکشه بالا اومد باهاش سلام و احوالپرسی کرد و دوباره مشغول کارش شد. علی بیچاره نمیتونست از کون زنم دست برداره. رفتیم تو اتاق و مشغول درس خوندن شدیم. در عرض یک ساعت لیلا 10 دفه اومد تو اتاقو رفت بیرون هر دفه هم یه قسمت از کونشو به روشهای مختلف نشون میداد. بعد یه ساعت گفتم علی بریم یه میوه ای چیزی بخوریم استراحتی هم بشه. دیدم زنم داره کف اشپزخونه رو میشوره و عمدا کل شلوارکشو خیس کرده که باعث شده بچسبه به کونش و رنگ پوستو شرتو همه چیش معلوم بشه. تازه وقتی ما رفتیم تو اشپزخونه 4دستو پا شد که دستمال بکشه و خشکش کنه. شلوارکشو درمیاورد خیلی سنگینتر بود منم خودمو زده بودم به بیخیالی و رفتم از یخچال میوه بردارم. علی هم فقط کون لیلا رو نگاه میکرد. دیدم فقط یه ذره هندونه داریم و چیز دیگه ای تو یخچال نیست. زنم گفت علی جان برو اون 4پایه رو از بالکن بیار. گفت راستی کیان میوه نداریم ها باید الان بری بگیری. گفتم خب چرا دیروز نگفتی بگیرم گفت خب یادم نبود الانم بخاطر علی بگیر زشته. یه چشمک زدم گفتم ای شیطون باشه میرم خوش بگزره. گفت منظورت چیه بیشعور وایسا بینم و من زودی رفتم تو اتاق و لباس عوض کردم. اومدم بیرون و گفتم من رفتم الان برمیگردم، علی رفته بود تو اتاق. رفتم پشت در وگوشمو چسبوندم به در. شنیدم بعد چند ثانیه گفت علی جون ببخشید میشه بیای این چارپایه رو نگه داری؟ علی گفت چشم زندایی الان میام. خیلی دوست داشتم ببینم چیکار میکنه. خیلی اروم درو باز کردم و از لای در نگاه کردم. خوب بود تقریبا مایل بودن و پشتشون به در بود. لیلا رفته بود رو پله دوم کنار چهارپایه و در حالی که شلوارکشو کشیده بود زیر کونش کامل خم شده بود سمت کابینت ها و کل کس و کونش بیرون بود و فقط یه خط نازک شرت از وسطش رد شده بود. کونش با سینه علی یه وجب فاصله داشت. علی با یه دست چهارپایه رو گرفته بود و با دست دیگش کیرشو اروم میمالید. زنم گفت علی جان چارپایه رو ول کن منو بگیر میترسم بیفتم و علی دستشو گذاشت کنار زانوهای لیلا گفت خوبه زندایی؟ لیلا گفت اولا بگو لیلا جون دوما نه پایین گرفتی بعد دستای علی رو گرفت گزاشت رو پهلوی کونش گفت سفت بگیر.
علی حسابی حالش خراب بود. بعد زنم اومد پایینتر که داخل کابینتها رو دسمال بکشه و اومد رو پله اول. زنم گفت علی اینجوری که نمیتونی نگه داری منو نترس بیا جلوتر منو بچسبون به چارپایه که یه وقت نیوفتم. افرین این شد اینجوری منم خسته نمیشم. معلوم بود قشنگ کیرشو چسبونده به کون لیلا. گفت علی شلوارت خیس میشه من تنم خیسه میخوای درش بیار کیان هم که نیست نگران نباش به کسی چیزی نمیگم. علی هم شلوارو شرتشو کشید پایین. زنم که از دیدن کیر علی زوق کرده بود گفت دستاتو دور سینه هام قفل کن محکم بگیر که نیفتم، بیفتم داییت بدبخت میشه و بلند خندید. زنم به بهونه کار هی خودشو عقب جلو میکرد. یهو انگار علی ابش اومد چون محکم لیلا رو گرفت وبه خودش فشار داد گفت اااااااه زندایی ببخشیییید بعد ولش کرد و رفت تو دستشوییی. انقد حول بود که اصلا منو ندید، لیلا به کونش دست کشید و ابشو به کونش مالید بعد اومد پایین منم بی صدا درو بستم و رفتم زود یکم میوه گرفتم و اومدم. لیلا تو اشپزخونه بود و مشغول اشپزی بود علی هم تو اتاق بود. زنم لباساشو عوض کرده بود و یه دامن نازک و نرم پوشیده بود تا یه وجب بالای زانوش که رفته بود لای کونش و فرم کونشو عالی نشون میداد با یه پیرهن سفید استین کوتاه شبیه پیرهن مردونه ولی زنونه بود و خیلی تنگ و نازک بود و سینه هاشو عالی نشون میداد و نوک سینه هاش ادمو دیوونه میکرد. گفتم لیلا علیو چیکارش کردی خوردیش؟ گفت کیاااان اااااا خب داره تو اتاق درسشو میخونه بچه من چیکارش دارم و خواست بزنه منو که در رفتم و رفتم پیش علی. علی گفت دایی من دیگه برم گفتم چی؟!! کجا تازه میخوایم نهار بخوریم. چقد این بچه مودبو کمرو بود. گفتم دایی جان حرفشم نزن نهار میخوریم بعدش باز درس داریم. زنم سفره رو رو زمین تو پذیرایی انداخته بود گفت اشپزخونه خیسه. موقع نهار زنم چارزانو نشسته بود و دامنش فقط روکسشو میپوشوند و کل روناش بیرون بود علی هم انگار باز داشت تحریک میشد هی زیر زیرکی نگاش میکرد.
اونروز دیگه نزاشتم زنم کاری بکنه و تو کف کیر علی موند.یکم که درس خوندیم بعد از ظهر رفت
     
  
مرد

 
زندگی با زن سکسی و حشری 3
تصمیم گرفتیم همراه لیلا بریم سفر 2 تایی. گفتیم بریم شمال، زنگ زدم به پسر داییم برا ویلا گفت راستش منو یکی از دوستام 2 3 روزی هستیم ولی بعدش برمیگردیم تهران. به لیلا گفتم چیکار کنیم میگه تا سه شنبه خودش اونجاست. ما قرار بود یکشنبه بریم. لیلا که از چشاش شهوت میبارید گفت خب چه اشکال داره پسر داییته یکی دو شب اوناهم باشن ویلاشون بزرگه بگو میایم. گفتم باشه بریم زنگ زدم گفتم اگه مزاحم نیستیم منو لیلا بیایم اونجا. گفت شرمنده کار دارم اینجا وگرنه خالی میکردم گفتم بابا این حرفا چیه توهم مثل داداشمونی.
فرداش یکشنبه بود و بارو بندیلو بستیم رفتیم سمت شمال. لیلا حسابی سکسی کرده بود و به خودش رسیده بود. از وقتی عمل کرده بود فقط ساپورت میتونست بپوشه کونش تو شلوار جا نمیشد! اونروزم یه ساپورت سفید پوشیده بود با یکی از اون مانتو جلو بازا که از مغازه دوستش خریده بود. موقعی که راه میرفت جلو مانتوشو نمیگرفت و باد کل بدنشو مینداخت بیرون مخصوصا سینه هاشو که نوکشون معلوم بود از رو تیشرتی که پوشیده بود تازه هی شالشو باز میکرد که درستش کنه و قسمت بالای سینه هاشو نشون میداد. خلاصه هرجا میرفتیم همه رو خیره میکرد.
تو ماشین همراه اهنگ میخوندیمو لیلا میرقصید حسابی بهمون خوش میگذشت. نهار یه جا تو جاده نگه داشتیمو خوردیم و دوباره راه افتادیم. بعد از ظهر حدود ساعت 4 رسیدیم محمود کنار. قبلا ویلا رفته بودم و ادرسشو بلد بودم. لب ساحل بود و ساحل خلوتی داشت فقط ویلاهای مجاور بعضی وقتا میومدن تو اب. مادرمو خواهرام اونجا خیلی حال میکردن مخصوصا اگه یه مرد میدیدن تو اب لخت میشدن میرفتن شنا و حسابی خودشونو نشون میدادن. پسر داییم بچه زرنگ و پررویی بود و حسابی زبون داشت. در ضمن هیکل ورزشکاری داشت و هر زنی با دیدن هیکلش تحریک میشد. رسیدیم دم ویلا زنگ زدم به موبایلش گفت الان میام درو باز میکنم. دیدم یه حوله بسته دور کمرش و بالاتنه لخت اومد. سلامو روبوسی کردیم با لیلا هم دست داد و راهنمایی کرد داخل. گفت شانس اوردی تازه لخت شده بودم برم دریا که زنگ زدی. گفتم مزاحمت نمیشیم تو برو دریا تا ماهم یه استراحتی میکنیم و لباس عوض میکنیم. گفت باشه عزیزم ویلای خودتونه اصلا تعارف نکنید خواهشن. اسم پسر داییم کامبیزه و اسم دوستش محمد.
ویلا 3 خوابه بود و منو لیلا یکی از اتاقا رو ورداشتیم که به ساحل دید داشت. زنم پرده ها رو زد کنار که دریا رو ببینه. ساحل نزدیک بود و بچه هارو میدیدم که دارن شنا میکنن. گفت بخاطر محمد دامن بلوز اوردم چون غریبست. گفتم یعنی این چیزارو هم بلدی؟!!! گفت چیه فک کردی جندم کثافت؟ و خواست بزنه به پشتم که در رفتم. گفتم عوض کن تا من برم یه چیز خنک بیارم واسه خوردن. یخچال چند جور مشروب داشت!! یه شراب خیلی ملایم ورداشتم با یه اب انار و اومدم تو اتاق پیش لیلا. دیدم یه پیرهن پوشیده مشکی استین دارکه جلوش هم دکمه داشت، یقش حالت نیم دایره داشت و سینه هاش و پستونش کلا بیرون بود فقط نوک سینشو میپوشوند تازه دکمه اخرشو نبسته بود و گردی وسط سینه هاش کلا بیرون بود طبق معمول نوک سینه هاش هم زده بود بیرون!! یه دامنه قرمز هم پوشیده بود که وحشتناک تنگ بود و جنسش ریون بود خیلی نرمو کشی بود رنگشم قرمز بود و یه طرفش از پایین چاک داشت تا وسط رونش و پای لختش هی میوفتاد بیرون. ترکیب پوست سفید سینش و رونش با اون رنگ قرمز و سیاه خیلی سکسی شده بود. گفتم این بود اون تیپ سنگینت؟!!! گفت بخدا هرچی گشتم از اینا پوشیده تر پیدا نکردم گفتم حالا اشکال نداره ولی شلوار میپوشیدی بهتر بود تو این خط شورتت معلومه. نگاه کرد دید خطش معلومه گفت الان درستش میکنم و دانشو داد بالا و شورتشو در اورد! گفتم چقد خوب حلش کردیا! بغلم کرد لبامو بوسید گفت عزیزم ولش کن اومدیم سفر که خوش باشیم ها الان فقط به فکر خوش گزرونی باش. من یکم شراب خوردمولی لیلا گفت امروز نمیخورم و فقط اب انار خورد.یکم صحبت کردیم که محمدو کامبیز هم اومدن. بدن محمد خیلی رو فرم بود اونم بدنساز بود و واسه خودش باشگاه داشت هیکلش خیلی گنده بود.کامبیز فقط با شورت بود مثل اینکه همین یه حوله همراشون بود و داده بود به محمد که دور خودش بپیچه. محمد وقتی اومد داخل با دیدن زنم حالتش عوض شد و خیلی گرم باهامون برخورد کرد خیلی خوش صحبت و خودمونی بود و همون برخورد اول با لیلا دست داد. البته این لیلا بود که رفت جلو و دستشو نگه داشت معلوم بود هیکله محمدو پسندیده. یه لحظه چشم به زنم افتاد دیدم نگاش تو لاپای کامبیزه! بله کامبیز با دیدن هیکل و سینه های زنم نیمه راست کرده بود وکیرش خودنمایی میکرد. محمد رفت سمت اتاق که لباس بپوشه و کامبیزم رفت اشپزخونه که آب بخوره. زنم گفت برم چایی رو روبراه کنم و رفت اشپزخونه. نمیدیدمشون ولی وقتی کامبیز رفت تو اتاق زنم هم اومد بیرون و دیدم که دامنش قسمت کونش یذره انگار خیسه رنگش تیره تر بود. واااای چقد زود کونشو مالید به کامبیز ما که هنوز نرسیدیم!!! بعد چند دقیقه بچه ها اومدن بیرون. محمد یه گرمکن تنگ ورزشی پوشیده بود که کیرشو خیلی تابلو نشون میداد با یه تیشرت تنگ و چسبون. زنم فقط نگاش به لاپای محمد بود. لیلا عمدا پاشو انداخته بود رو پاش و با اینکار رونشو انداخته بود بیرون. حسابی داشتن واسه هم دلبری میکردن منم با ماهواره مشغول بودم.
گفتم بچه ها اینجا شهر بازی چیزی نداره؟ کامبیز گفت اتفاقا نیم ساعتی اینجا یه شهربازی باحال هست خیلی هم شلوغه. گفتم نظرتون چیه بریم اونجا بگردیم شام هم بیرون بخوریم. همه موافق بودن زنم گفت اخ جون پس من برم اماده شم. همه رفتیم که لباس بپوشیم و بعد یک ساعتی راه افتادیم سمت اونجا. ماشین من رو گزاشتیم ویلا و با ماشین محمد رفتیم. لیلا یه مانتو کشی نازک صورتی پوشیده بود که قسمت بالا تنش گشاد بود سینه هاش میلرزید موقع راه رفتن ولی قسمت کونش خیلی تنگ بود و حسابیکون گندشو نشون میداد! یه ساپورت سفید کوتاه هم پوشیده بودکه یه وجب از پاهای نازش بیرون بود. هم مانتوش و هم ساپورتش نازک و لیز بودن و مانتو هی سر میخورد میومد بالا و قسمت زیری کونش میوفتاد بیرون. رسیدیم پارک خیلی شلوغ بود و مجبور بودیم کنار هم بریم که همو گم نکنیم.کم کم هوا تاریک شده بود و تو اون شلوغی یکم به کون زنم دست کشیدم خیلی نرمو باحال بود در گوشش گفتم جنده باز شرت نپوشیدی. گفت اااااا نکن زشته یکی میبینه. منو لیلا جلو میرفتیم و کامبیز و محمد پشت سرمون بودن. محمد پشت لیلا بود و لیلا حسابی براش قر میداد. با وجود قد بلند لیلا محمد 2 برابر لیلا بود. یه جا واسادیم و چرخوفلک نگاه میکردیم گفتم بچه ها وایسید الان میام میرم چند تا بستنی بگیرم. تکون نخورید ها گمتون میکنم. کامبیز گفت بیام باهات؟ گفتم نه خودم میرم. از یه مسیری رفتم و بعد از بین جمعیت راهمو کج کردم برگشتم پشت سرشون ببینم چیکارمیکنن. دیدم زنم دستشو گزاشته رو شونه کامبیز و داره یه جایی بالای چرخو فلک رو نشون میده محمد هم از پشت کیرشو چسبونده به کون لیلا! با دستاشم کون گنده لیلا رو میمالید. بعد رفتن چند قدم اونترفتر که پشتشون کسی نبود و به میله ها تکیه دادن. زنم جلو محمد وایساده بود و کونشو چسبونده بود به کیر محمد و کامبیز هم جلوی لیلا چسبیده بهش وایساده بود و داشت باهاش لاس میزد بعضی وقتا هم یه دست به کون و کمر زنم میکشید. بعد لیلا چرخید سمت محمد و کونشو کرد طرف کامبیز!
گفتم دیگه کم کم برم تا آبشون نیومده رفتم 4 تا بستنی قیفی گرفتمو برگشتم سمتشون وقتی رسیدم پیششون با فاصله وایساده بودن. بستنیارو خوردیم دوباره راه افتادیم برا گردش. اون دوتا هم فکر میکردن من حواسم نیست و حسابی زنمو دسمالی میکردن و انگشت میکردن. لیلا هم حشری شده بود و دیگه مانتوشو نمیکشید پایین. حسابی گرم گرفته بودیم و حتی با لیلا شوخی دستی میکردن و مثلا میزدن رو شونش از اینجور کارا. رفتیم یه جا شامو خوردیمو شب برگشتیم ویلا. همگی خیلی خسته بودیم. لیلا دیگه لباس عوض نکرد فقط مانتوشو دراورد و به جاش یه تاب پوشید. اووووف کون گندش حسابی کیر بچه ها رو راست میکرد. نشستیم برا ورق بازی کردن و تا دیر وقت نشستیم. اخر شب که رفتیم بخوابیم زنم شلوارک سفید فاق کوتاشو پوشید با یه تاب خیلی لخت. منم که حسابی تو کفش بودم رفتم سراغش و از پشت چسبوندم بهش. گفت جوووون کیرش بلند شده بده بخورم و رفت سراغ کیرم گفتم جنده ارومتر میشنون گفت ولش کن همه خوابن و با ولع زیاد شروع کرد به خوردن کیرم هی درمیاورد میگفت قربون کیرت بشم من بیا بکن بعد به دیوار تکیه داد کونشو داد عقب گفت بکن تو کسم که داره اتیش میگیره، کسش خیس خیس بود و خیلی راحت نصف کیرم رفت تو. یه اهو اوهی راه انداخته بود همش میگفت تا ته بکن جرم بده منم با هر تلنبه بیشتر میکردم تو طوری که دیگه تخمام میچسبید به کسش هی میگفتم جنده ارومتر هی بیشتر صر و صدا میکرد که یدفه ارضا شد و بیحال شد نشست رو زمین نا نداشت سرپا وایسه. گفت بیا برات بخورم ابت بیاد. نشسته بود و پشتشو به دیوار تکیه داده بود منم کیرمو کردم تو دهنش خیلی استادانه میخورد و من تو دهنش تلنبه میزدم. هرچی بیشتر میکردم چیزی نمیگفت و بیشتر به سمت خودش میکشید منو. سر کیرم میرفت تو حلقش و یه صدای فلچ فلچ خاصی میداد که همین صدا باعث شد ابم بیاد. یه لحظه فراموش کردم کیم و دارم کیو میکنم موهاشو محکم گرفتم و کیرمو تا اخر کردم تو حلقش و ابمو خالی کردم تو حلقش هرچی دستو پا زد ولش نکردم تا کل ابم ریخت تو. یه دفه که کیرمو کشیدم بیرون شروع کرد به سرفه و نفس زدن بیچاره داشت خفه میشد. درحالی که کونش از شلوارکش بیرون بود رفت دستشویی. بعد یه ربع اومد گفت کیان دیوونه چیکار میکنی گفتم ببخشید دست خودم نبود. گفت حالا اون هیچی هم در اتاق ما لاش باز بود هم در اتاق بچه ها ابرومون رفت همشو شنیدن! گفتم بیخیال عزیزم اینا خودشون شبو روز کارشون اینه. خوابیدیم ووقتی بیدار شدیم حدودا 11 بود!!!
زنم لباس عوض کرد و یه شلوار نخی راحت پوشید که خیلی نازک هم بود با یه تیشرت چسبی سفید. رفتیم صبونه بخوریم دیدیم بچه ها باز زدن به دریا. یه چیزی خوردیمو زنم گفت کیااااان منم دریا دوست دارم بریم؟ گفتم لباس داری؟ گفت خوب اینا چشه با همینا میام تو اب. گفتم باشه بریم. منم یه مایو پوشیدمو رفتیم . وقتی زنم رو شنها میدوید سینه ها و کونش همچین بالا پایین میپریدن که نگو. رفتیم تو اب یه قسمت تا زانومون بود زنم دراز کشید تو اب و خودشو خیس کرد. تیشرتش کاملا بیرنگ شده بود و کل سینه هاش با نوک قهوه ایشون معلوم بود شلوارشم مثل تیشرتش فقط فرقش این بود که هم میچسبید هم سنگین شده بود هی میومد پایین و نصف کونش میوفتاد بیرون لیلا هم زیاد به خودش زحمت نمیداد که بکشتش بالا. گفتم اووووه جنده همه جات که بیرونه. گفت نگران نباش میریم تو اب معلوم نیست. رفتیم جلوتر اب تا پستوناش میرسید. محمد و کامبیز هم اومدن پیشمون. دیدم محمد هی میره زیر اب یکم شنا میکنه و برمیگرده. دقیق که شدم نگو شلوار لیلا اومده پایین و نصف کونش لخته. لیلا گفت بچه ها اب بازی بعد برگشت سمت ساحل که اب رسید به زیر کونشلیلا و محمد یه تیم شدن و ما یه تیم. منو کامبیز که زورمون به محمد نمیرسید بندازیمش تو اب حمله کردیم به لیلا اونممیدوید که از چنگمون فرار کنه و اون هیکل سکسیش کیر همه رو راست کرده بود. کامبیز کمر لیلا رو گرفت که بنداره تو اب اما لیلا واینساد و باعث شد که شلوارش بیاد پایین و کون بدون شرتش بیفته بیرون زنم همونجور که میخندید نشست تو اب ولی شلوارشو درست نکرد رفت قسمت عمیقتر تو همین حین محمد منو از پشت هل داد و رفتم زیر اب وقتی اومدم بیرون یه خورده گیج بودم دیدم لیلا و محمد دارن رو کامبیزو میندازن تو اب. رفتم نزدیکتر دیدم کیر محمد از کنار مایوش اومده بیرون و لیلا هی میماله براش زیر اب. گفتم بچه ها بریم شنا کنیم اب بازی بسه دیگه یه چیزیمون میشه. لیلا گفت اخه من بلد نیستم. محمد گفت نگران نباش یادت میدم من مربی شنا هم هستم. گفت من رو اب نگهت میدارم تو هم سعی کن اینجوری دستو پا بزنی. بعد دستشو گزاشت زیر شکم لیلا و اوردش رو اب کون زنم نصفش لخت بود و کامل از اب اومده بود بیرون و الکی دستو پا میزد. منم الکی به بهونه شنا کردن کمی فاصله میگرفتم ببینم چیکار میکنن. حواسم بود که محمد از زیر پستونای زنمو گرفته و داره میماله. بعد زنمو ول کرد گفت حالا سعی کن خودت شنا کنی نترس من کنارتم. همچین حواسش به کونو سینه های لخت لیلا بود که حواسش نبود بهشون نزدیک شدم دیدم کیرش از لای شرتش اومده بیرون واااای چه کیری داشت کثافت یعنی راحت میتونست لیلا رو جر بده 2 برابر کیر من بود مخصوصا سرش!!
منو که دید پشتشو بهم کردو گفت پس این کامبیز کجاست و مثلا داشت دنبال کامبیز میگشت. بعد رفتم پیش لیلا و گفتم عزیزم چخبر از اموزش؟ یاد گرفتی؟ گفت اره بابا محمد خیلی وارده دمش گرم. آب تا سینه هاش میومد و کون سفیدش زیر آب خیلی سکسی شده بود. یه دست به قسمت لخت کونش کشیدم که لیلا خندید و شلوارشو کشید پایین و بقیه کونشم آورد بیرون. گفتم چیکار میکنی جنده الان میبینن زشته خندید گفت نه که تاحالا ندیدن تازه میخوان ببینن. بعد یه دست به کیرم که بدجوری سفت شده بود زد گفت ای بمیرم چقد فشارت رفته بالا حتما خیلی ناراحتی که اینجوری اومدم تو آب. بعد شلوارشو یکم کشید بالاتر که فقط 60 70 درصد کونش بیرون باشهگفت محمد بیا تمرین و قبل اینکه من چیزی بگم خودشو رسوند بهش گفت دو طرف کمرمو بگیر من یکم دستو پا بزنم . بعد یکم دستو پا زدن دیگه شلوارش کلا اومد پایین و کونش کلا افتاد بیرون. محمد بیچاره کیرش داشت شورتشو جر میداد. ولی بخاطر من کاری نمیکرد. محمد بعد چند دقیقه گفت بچه ها من دیگه میرم ویلا. من گفتم لیلا بیا ما هم بریم لیلا گفت نه یکم دیگه شنا میکنم. کامبیز از اونور اومد گفت کجا بابا نمیزارم بری کیان باید یکمی باهام شنا کنی. گفتم باشه نمیرم یکم که دور شدیم لیلا داد زد که من میرم تو و رفت سمت ویلا. کامبیز هی میگفت بیا بریم اونور خیلی میچسبه و منم ناچار دنبالش میرفتم ولی همش حواسم پیش لیلا و محمد بود. یعنی این نقشه بود؟ چطوری میتونستم بفهمم که داره لیلا رو میکنه. اگرم برمیگشتم ویلا که منو میدیدن. دیگه گفتم بیخیال بزار کارشو بکنه بیچاره از صبح کیرش بلند شده حسابی عقده ای شده الان!! البته اصلا یادم نبود که همین کامبیز 4 5 سال پیش بارها تعریف کرده بود که چطوری لیلا رو مالیده و بلاخره یه روز میکنتش. پس حتما واسه محمد هم گفته که زن من چه جنده یه خوش سکسیه!!
ادامه دارد
     
  
مرد

 
زندگی با زن سکسی و حشری 4
حدود نیم ساعتی با کامبیز مشغول شنا بودیم که گفتم بریم دیگه خسته شدم گفت باشه بریم و برگشتیم سمت ویلا. از دور داخل اتاقمون یه حرکاتی رو دیدم ولی اصلا واضح نبود و فقط یه سایه بود. رفتیم داخل دیدم محمد با یه رکابی شلوارک جلو تلویزیون دراز کشیده. بدون سر و صدا رفتم تو اتاق خواب و دیدم شرت لیلا افتاده رو زمین و لیلا خوابه. خیلی اروم ملافه رو زدم کنار دیدم یه دامن یه وجبی بدون شرت پوشیده و کل کس و کونش بیرونه. درو بستم و کیرمو در اوردم گذاشتم رو لپ کونش و یکم به کون لختش دست کشیدم دیدم سوراخ کونش خیسه. اونم بدون اینکه برگرده یا حرفی بزنه با چشم بسته دستشو اورد بالا و کیرمو گرفت تو دستش. کیرمو میمالید و اروم ناله میکرد و کونشو میاورد بالاتر. به کسش دست کشیدم کسشم خیس خیس بود اروم گفت جوووون بکن تا کسی نیومده که دارم هلاک میشم. منم گفتم چشم الان جرت میدم جنده من، که یه دفه مثل برق گرفته ها از جا پرید و چشاشو باز کرد گفت کی اومدی ترسیدم. گفتم مگه انتظار داشتی کی باشه که اینجوری جا خوردی؟ با یه لرزشی تو صداش گفت بابا خواب بودم داشتم خواب میدیدم که با صدای تو بیدار شدم. حالا بگو اینجا چیکار میکردی چرا کیرتو دراوردی؟!!!
گفتم ای مارمولک دروغگو راستشو بگو ببینم داشتی با کیر کی حال میکردی تو خیالت؟ محمد؟ اها فهمیدم تو کلی براش عشوه اومدی تو این نیم ساعتی که اومدین ولی اون نکردت نه؟ بعد که تو خودتو زدی به خواب اومده بود داشت میمالیدت. پس بگو چرا کس و کونت خیس بود میمالیدت و کونتو لیس میزد ها؟
این حرفا چیه کیان میزنی باور کن هیچ خبری نبود به خدا کاری نکردیم
رفتم کنارش نشستم گفتم جنده من عزیز من میدونی که من دوستت دارم و این چند روزه حواسم به همه کارهات بوده و واقعا لذت بردم از کارات پس نگران نباش. حتی کارایی که با علی میکردیو دیدم و همشو خبر دارم. من خودم دوست دارم این کارارو بکنی پس راستشو بگو به من و از هیچی نترس. مطمئن باش اگه دوست نداشتم خیلی راحت جلوتو میگرفتم و نمیزاشتم کاری بکنی ولی ازادت کردم چون خودم دوست دارم این بازیاتو ببینم.
یکم ساکت شد و فقط نگاهم کرد گفت یعنی واقعا... گفتم اره همشو دیدم
گفت راستش الان این دامن کوتاهو پوشیدم و هرچی کس و کونمو به عمد نشونش دادم کاری نکرد. جلوش خمو راست میشدم و الکی خودمو بهش میمالیدم اونم راست کرده بود ولی کاری نکرد. فقط قبل اومدنت من خودمو زدم به خواب اونم اروم اومد کونمو مالید فکر کرد خوابم. خیسی کونم بخاطر این بود خودم انگشت کرده بودم توش. وقتی هم که تو اومدی فکر کردم باز محمده. گفتم لیلا جون نگران نباش میدونم این چند روز خیلی اذیت شدی و حسرت کشیدی بعد از ظهر کاری میکنم حسابی بکننت. گفت کیان راست میگی؟ یعنی واقعا با این کارام مشکلی نداری؟ گفتم نه عزیز دلم فقط تابلو بازی در نیار. گفتم حالا پاشو همون شلوارک فاق کوتاهو با شرت خطی بپوش بریم نهار بخوریم. در ضمن تا میتونی برا کامبیز خودتو نشون بده اون خیلی تو کفته و چند ساله تو کف کونته. گفت چشم عشق هرچی تو بگی. اومدم تو حال دیدم بچه ها نیستن و محمد داره دوش میگیره و کامبیز هم تو اتاقشه. زود گوشی لیلا رو جایی گزاشتم که کسی نبینه و کل حال و آشپزخونه هم معلوم باشه و گذاشتم رو فیلم برداری.
گفتم کامبیز چرا لم دادی پاشو بیا نهار درست کنیم و بگیم بخندیم گفت پس صبر کن لباس عوض کنم بیام گفتم نمیخواد دوباره میریم دریا 2 ساعت دیگه گفت اخه زشته گفتم بیا بابا واسه ما ناز نکن. البته حق با اون بود یه مایو پوشیده بود هفتی و فقط کیرو تخماشو میپوشوند و کیرش داشت اونتو خفه میشد. منم مایو تنم بود. لیلا اومد بیرون وااای کونش عالی بود تو اون شلوارک نصفش زده بود بیرون و نخ نازک شرتش کیر کامبیزو زود بلند کرد. یه تاب خیلی کوتاه هم پوشیده بود که سوتین قرمزش زیرش معلوم بود. زنم گفت کیان بیا زود برو اینارو بخر گفتم چشم عزیزم و اس چند تا چیزو گفت. کامبیز گفت من میرم گفتم نه خجالت بکش خودم میرم در ضمن یه کار شخصی هم دارم. زود لباس پوشیدمو زدم بیرون بعد بیست و پنج سی دقیقه جنسارو خریدمو اومدم. رفتم تو اولین چیزی که نظرمو جلب کرد این بود که لیلا سوتین تنش نبود. همه چیز عادی بود. بدون اینکه کسی بفهمه گوشی رو ورداشتم و فیلمبرداری رو متوقف کردم. محمد بعد یه ربع از اتاقش اومد بیرون. اماده کردن نهار هم نیم ساعتی طول کشید. نهارو کنار هم خوردیم و لیلا همش مشغول دلبری و کیر قاپی بود همش کونشو میمالید به بچه ها حین کار اونا هم که اصلا بدشون نمیومد به روشون نمیاوردن. بعد نهار یه سیلی زدم در کون لیلا گفتم بیا بریم بخوابیم عزیزم و یه چشمک به محمد زدم و اونم لبخند زد. زنم جای سیلی رو خاروند گفت بچه رو چرا میزنی دردش میاد اگه خرابش کنی دیگه نمیزارم دست بزنی ها و خندیدو رفت تو اتاق منم دنبالش رفتم. گفتم لیلا بیا فیلمو ببینیم گفت کدوم فیلم؟ گفتم بیا ببینیم میفهمی و گوشی رو آوردم نشستیم رو تخت. فیلمو پلی کردم و گفت اینو کی گرفتی چرا به من نگفته بودی؟ ترسیده بود نمیدونم تو فیلم چیکار کرده بود حالا بزارید اتفاقاتشو بگم.
به محض رفتن من لیلا برگشتو دید کامبیز زل زده به کونش. کامبیز تو حال نشسته بود. اونم رفت پشت دیوار اوپن وقتی برگشت جلو دوربین جلو کامبیز کونش لخت بود و شلوارکشو کشیده بود زیر کونش و فقط یه شرت خطی تنش بود. کامبیز تابلو نگاش میکردو کیرشو میمالید. زنم اومد و برا کامبیز میوه اورد وحسابی کون لختشو نشونش داد. بعد برگشت تو اشپزخونه مشغول ظرف شستن بود پشت به کامبیز. برگشت سمت کامبیز گفت میشه بیای کمک؟ اونم از خدا خواسته گفت اومدم و رفت پیشش. زنم یه چیزی گفت و اونم از زیر دست کرد تو تاب لیلا و سوتین زنمو باز کرد و برا در اوردنش مجبور شد سینه های زنمو لخت کنه. بعد زنم یه چیزی گفت و اونم شروع کرد به مالیدن سینه هاش. زنم که از دیدن فیلم یه جورایی کلافه بود و ترسیده بود من ناراحت بشم چیزی نمیگفت. گفتم چیشد اینجا؟ گفت صداش کردم که شرمنده کیان نیست زحمت بکش این سوتینمو باز کن تنگه سینه هام اذیت میشه خودمم دستم بنده. بعدم ازش خواستم سینمو بماله اخه سینه هام درد گرفته. بعد زنم رو به ظرفشویی مشغول ظرف شستن بود و به کامبیز گفت از پشت سینه هاشو بماله. کامبیز که رفت پشتش زنم زود کونشو داد عقب و چسبوند به کیر کامبیز بعد چند دقیقه که کونشو بهش مالید جلوش زانو زد و کیرشو از زیر شرتش ازاد کرد و شروع کرد ساک زدن براش!! از دور نمیدونستم کیر کامبیز چه اندازه ایه ولی دیدم که زنم با یه هیجان خاصی داره کیرشو میخوره بعد محمد اومد تو حال نشست مثل اینکه اونارو ندیده بود پشت به اونا نشسته بود زنم زود اومد جلوش خم شد وکیرشو کشید بیرون و گفت واااای این چیه چقد کلفته مامان جووووون و شروع کرد براش ساک زدن انگار محمد راضی نبود هی میگفت نکن زشته الان کیان میاد ولی زنم ولکنش نبود. دیدم زنم از دیدن این صحنه ها خجالت میکشه و سرشو انداخته پایین، دستشو گرفتمو گذاشتم رو کیرم و بهش گفتم که بماله و فیلمو دوباره پلی کردم. در حینی که داشت سعی میکرد کیر محمد و بخورد کامبیز اومد و از پشت خواست بکنه تو کسش که زنم نذاشت و گفت کامبیز چیکار میکنی نکن الان کیان میاد بیا بشین کنار محمد زود ابتو بیارم. بعد رفت سراغ کامبیز و کیرشو کرد دهنش انقد سریع میخورد براش که زود آبش اومد و لیلا هم همه آبشو خورد!! بعد رفت سراغ کیر محمد که خیلی کلفتو گنده بود. فقط سرشو میتونست بخوره خیلی کلفت بود هرکار کرد ابش نمیومد. هرچی میگفت جنده بیشتر بخور فایده نداشت و میگفت نمیتونم خیلی کلفته. دیگه زنمو بلند کرد گفت اینجوری نمیشه دارم دیوونه میشم و زنمو گزاشت رو دسته مبل. لیلا گفت محمد قربون کیر کلفتت بشم تورو خدا نکن تو کسم پاره میشم بکن تو کونم گشاد تره. بعد به کامبیز گفت برو طبقه بالا اگه کیان اومد زود خبر بده. زنم که حسابی از کیر کلفتش ترسیده بود رو لبه مبل خم شده بود و کونش اومده بود بالا و سرش رو مبلا بود. محمد یه کرم آورد و کیرشو چرب کرد خواست بکنه توش که کامبیز گفت کیان اومد دیگه محمد با کیر کلفتش دوید تو اتاق زنمم زود شلوارکشو پوشید و رفت اشپزخونه. انگار خوشحال بود که من رسیدم میترسید زیر اون محمد غول کیر جر بخوره.
زنمو دراز کردم رو تخت و لباشو گرفتم با لبام. انقد لباشو خوردم که حسش عوض بشه. وقتی اروم شد اونم همراهیم میکرد با لباش دیگه شروع کردم به مالیدنش. کیرمو که سفت سفت شده بود در اوردم گفتم بخور. اونم شروع کرد ساک زدن خیلی با شهوت میخورد مثل فیلما عین جنده ها میمکیدو بالا پایین میکردمنم با کس و کونش بازی میکردم و بهشون دست میکشیدم. کم کم داشت آبم میومد که سرشو گرفتم و شروع کردم تو دهنش تلنبه زدن. هرکاری کرد نزاشتم کیرم بیاد بیرون اخر سر هم کل آبمو تو دهنش خالی کردم اونم بیشترشو خورد یکمیش ریخت رو کیرم. خیلی حال کردم، لیلا با ناراحتی گفت پس من چیییییی نامرد چرا زود خالی کردی؟!! گفتم عزیزم تو کار زیاد داری برا همین نزاشتم ارضا بشی. خندید گفت ای ناکس فقط ... گفتم چیه فقط چی؟ گفت کیر محمد خیلی کلفته میترسم گفتم بابا ترس نداره اون پسر خوبیه نمیزاره اذیت بشی. ببین لیلا دوربینو کجا قایم کنم که همه چیو بگیرم؟ کجا دوست داری بهشون بدی؟ لیلا گفت همینجا تو اتاق قایمش کن میارمشون اینجا گفتم باشه پس من دوربینو میزارم اینجا میرم دریا شما هم بعد سکس بیاید. گفت باشه کیان جون. یه مایو پوشیدم و رفتم تو پذیرایی، بچه ها تو اتاق بودن. از آشپزخونه صدا زدم لیلا بیا اینجا کارت دارم. اومد دیدم یه ساپورت سفید پوشیده با یه تاب. بلند گفتم من میرم دریا تو هم بعدا بیا. لیلا هم گفت من فعلا حوصله ندارم تو برو من بعدا میام. دیدم محمد اومد با یه شلوارک و رکابی که مثلا آب بخوره. همش نگاش به کون لیلا بود. من دیگه رفتم سمت ساحل و رفتم برا شنا ، کلا تو فکر سکسی بودم که داشتن میکردن کاش میشد منم ببینم چیکار میکنن!! بعد نیم ساعت برگشتم سمت ساحل و روی شنها دراز کشیدم که دیدم بعد یه ربع محمد اومد با یه مایو که کیرشو قشنگ نشون میداد بعد کامبیزو لیلا اومدن. اووووف لیلا یه مایو 2 تیکه پوشیده بود که فقط نوکپستوناشو پوشونده بود!! شورتشم که لای کونش گم شده بود بسکه کوچیک بود.
اومد در گوشم گفت برو ببین چی برات ساختم بعدش دوید رفت سمت بچه ها و مشغول بازی و شنا شدن، حسابی میمالیدنشو بازی میکردن تو آب منم بدو رفتم تو ویلا ببینم چخبره. گوشی رو تخت بود زود رفتم سراغ فیلمها و فیلمو پلی کردم. از رو فیلم میگم براتون:
لیلا گوشیرو جاسازی کرد بعدش جلو دوربین تیشرتو ساپورتشو دراورد و یه پیرهن پوشید تا زیر کونش پاهاشم لخت بود شورت هم نداشت، به شکم دراز کشید رو تخت و گفت محمد جون بیا یه لحظه. محمد اومد گفت کاری داشتی؟ زنم گفت یه زحمتی بکش ببین کمرم چشه انگار سوخته اذیت میکنه. محمد که میدونست قضیه چیه شلوارکشو در اورد و کیرشو که نیمه شق بود گرفت سمت صورت لیلا گفت میدونم کمرت چشه بخور تا درستش کنم. و پیرهن زنمو گرفت کشید بالا و کون لخت لیلا معلوم شد. هرچی لیلا بیشتر میلیسیدو میخورد گنده تر میشدو ساک زدن براش سختتر میشد. محمد هم با انگشتو کرم مشغول سوراخ کون لیلا بود که بازش کنه. محمد گفت کامبیز بیا کمک کامبیز که اومد دید لیلا لخته گفت جووون و زود شرتشو کشید پایین. محمد رفت رو تخت و نشست رو رون لیلا که بکنه تو کونش. گفت کامبیز بیا کیرتو بکن دهنش که هم صداش درنیاد هم حواست به دریا باشه یه وقت کیان نیاد. لیلا گفت قربون کلفتیش برم بیا زود بکن تا دوباره کیان نیومده. دوربین رو به تخت به صورت مایل بود و من پشت محمدو میدیدم که رو زنمه و فقط کمر به بالا زنمو میدیدم بقیش زیر محمد بود. لیلا داشت کیر کامبیزو میخورد که یه دفه گفت ای ای ای جر خوردم واااای درد داره چقد کلفتهههه بکن تا ته بکن بزار له بشم واااای مردم. محمد موهای سر لیلا رو گرفت و فشار داد پایین سمت کیر کامبیز و کامبیز کیرشو کرد تو دهنش بعد محمد شروع کرد محکم تلنبه زدن زنم هرچی دستو پا زد دیگه کامبیز ولش نکرد و صداشم بخاطر کیر کامبیز خیلی بم و اروم میومد. کامبیز میخندید میگفت خب نره غول همشو نکن تو جر میخوره میفته گردنمون ها. محمد گفت بابا گشاده فقط کونش بسکه گندست نمیزاره همش بره تو سوراخش!!
گفت لیلا پاشو و لیلا رو بلند کردن محمد دراز کشید و گفت بیا بشین رو کیرم. لیلا همش قربون صدقش میرفت میگفت تو کیر کلفت منی بکن منی جوووون هیچکی همچین بکنی نداره بکن که هلاکم کردی کیااااان کجایی که ببینی دوستای بی شرفت منو گاییدن. کامبیز کنارش وایساده بود و کیرشو کرد دهن لیلا بعدشم محمد کیرشو فشار داد تو که تا نصفه رفت. کامبیز دستای زنمو گرفته بود و برده بود پشت سرش و نمیزاشت تکون بخوره محمد هم از زیر تلنبه میزد تو کونش. کامبیز گفت محمد دیدی گفتم کسش خیلی تنگه نمیتونی بکنی این جنده چند ساله که داره از کون میده منم چند سال پیش بدشانسی اوردم وگرنه الان خیلی وقت بود کرده بودمش. الانم اشکالی نداره چه بهتر زن کیان شده هر روز میکنیمش. محمد گفت خواهر کیان از این حرفه ای تر بود راحت کل کیرمو کرد تو کونش! منکه حسابی کیرم سفت شده بود با شنیدن اسم خواهرم دیوونه شدم نزدیک بود آبم بیاد! پس با این کیرش اونم گاییده بود!! زنم انگار انگیزه گرفته باشه همزمان با تلنبه زدن محمد میومد بالا و محکم کونشو به کیر محمد میکوبوند. لیلا کیر کامبیزو داد بیرون از دهنش و گفت یه کونی بهت بدم که صد تا منیژه(خواهرم) نتونه همچین حالی بهت بده! بعد با دستاش کونشو از هم باز کرد و شروع کرد بالا پایین پریدن رو کیر محمد. محمد میگفت جوووون چه کونی میدی جنده حسابی واردی ها. بعد یهو کمر لیلا رو گرفت و با یه فشار محکم تا بیخ کرد تو کونش که لیلا با اون حرکتش ارضا شد و افتاد رو محمد. محمد گفت کامبیز ارضا شد اینجوری بکنم دردش میاد بیا کار خودته. کامبیز گفت جوووون فکر نمیکردم به منم برسه! زنمو دراز کردن رو تخت فکر کردم کامبیز میخواد بکنه که دیدم قنبل کرد و محمد اومد پشتش مشغول گایییدن کامبیز شد!! دهنم از تعجب باز مونده بود یعنی محمد همیشه کامبیزو میکرد؟!!! پس برای همین 2 نفری اومده بودن ویلا!!محکم تو کون کامبیز تلنبه میزد اونم عین خیالش نبود مثل اینکه براش عادی شده بود. لیلا که حالش بهتر شده بود رفت زیر و مشغول خوردن کیر کامبیز شد. بعد چند دقیقه لیلا خوابید زیر کامبیز و کیرشو کرد تو کسش دیگه با هر تلنبه محمد کیر کامبیز هم میرفت تو کس لیلا. کامبیز از همه بیشتر حال میکرد و فقط قربون صدقه کیر محمدو کس لیلا میرفت. یهو محمد تلنبه هاشو تندتر کرد و ابشو خالی کرد تو کون کامبیز که اونم با این ضربه ها ابش اومد و زود کشید بیرون ریخت رو شکم لیلا. دیگه بعد اون بچه ها خودشونو مرتب کردن و فیلم تموم شد.
چه چیزایی دیدم و فهمیدم اونروز! محمد کسکش هم کامبیزو کرد بود هم خواهرمو الانم زنمو گایید. فکر میکردم چطور میشه منم کامبیزو بکنم شاید بعدش تونستم خواهرم رو هم بکنم. دوباره رفتم سمت دریا که دیدم لیلا کنار دریا تو عمق کم دراز کشیده و محمد و کامبیز هم کنار همدیگه شنا میکردن فقط سرشون بیرون آب بود و مشخص نبود چیکار میکنن...!
     
  
مرد

 
زندگی با زن سکسی و حشری 5
رفتم پیش لیلا گفتم جنده خانم خسته نباشی فیلمو دیدم. عجب کیری داشت محمد جر نخوردی؟ گفت اااا نگو خجالت میکشم. گفتم عزیزم خجالت نداره عین بازیگرای پورنو شده بودی خیلی خوب میدادی نزدیک بود آبم بیاد خیلی حال کردم. گفت دیدی کامبیز چقدر راحت به محمد میداد؟ ازش پرسیدم میگفت کامبیز خیلی وقته بهش میده و جزء محدود کساییه که میتونه کیرشو کامل تو خودش جا بده. راستی کیان میگفت خیلی از دخترها و زنهای فامیلو برا محمد جور کرده که بکنه. گفتم اره شنیدم درباره خواهرم حرف میزد.گفت بابا اونو ولش کن اون که به همه میده، کیان میگفت مادرتو هم چند سال قبل گاییده چند دفه. خواهر کامبیز رو هم گاییده. کامبیز میگفت خواهرم فیلممو دیده بود تو گوشیم که محمد چطوری میکنه دیگه منم برا اینکه گیر نده جورش کردم که محمد اونم بکنه. میگفت خیلی اوقات کامبیزو خواهرشو دوتایی باهم میکنه. گفتم لیلا باید خواهر کامبیزو برام جور کنی خیلی کسه. وگرنه دیگه نمیزارم از این تفریحا داشته باشی. یکم اخم کرد گفت باشه یه کاریش میکنم عزیزم. اونروز دیگه لیلا کاملا با بچه ها راحت بود و همش سکسی و لخت جلوشون میگشت و محمدو کامبیز هم از طرف من خیالشون راحت شده بود که چیزی نمیگم و بی غیرتم. ولی پررو بازی در نمیاوردن فقط شوخیای سکسی و دسمالی بود. شماره محمد رو هم گرفتم و فرداش برگشتیم تهران. لیلا با کامبیز در ارتباط بود و اس ام اس میزدن برا هم.کامبیز که از خداش بود بتونه با زنم باز هم سکس کنه داشت دیوونه میشد و هر چی لیلا میگفتو قبول میکرد. قرار شد کامبیز و سمانه هفته بعد بیان خونمون که لیلا بیشتر با سمانه آشنا بشه. کامبیز هم فکر میکرد من خبر ندارم و مثلا سمانه میاد که منو راضی کنن. من میدونستم که سمانه همیشه خیلی لخت و سکسی میگرده و هیچوقت از سکس سیر نمیشه! اونروز لیلا یه شلوار تنگ پوشید با یه تیشرت معمولی. منم یه شلوار خونگی ورزشی پوشیدم بدون شرت که کیرمو حسابی نشون میداد. کامبیز و سمانه اومدن و خیلی گرم باهاشون سلام علیک کردیم جوری که خیلی زود خودمونی شدیم و لیلا و سمانه زود صمیمی شدن. سمانه هی دزدکی کیرمو نگاه میکرد. سمانه رفت تو اتاق که لباس عوض کنه و لیلا هم رفت تو آشپزخونه. منو کامبیز هم نشستیم جلو ماهواره. بعد چند دقیقه سمانه اومد اوف اوف چی شده بود. یه تاب یقه باز که کل سینه هاش بیرون بود و سینه هاش خیلی سکسی میلرزید. منو کامبیز محو هیکل سمانه بودیم. یه دامن کوتاه هم پوشیده بود که پاهای لختش تا وسط رونش معلوم بود ووقتی نشست حتی شورتش رو هم دیدیم. این کامبیز بیشرف از من بیشتر تو کف خواهرش بود. زنم چایی اورد و بعد اینکه به همه تعارف کرد گفت ببخشید من هنوز وقت نکردم لباس بپوشم الان میام. رفت تو اتاق و بعد چند دقیقه اومد بیرون مثل ویلا شلوارک فاق کوتاهشو پوشیده بود که نصف کونش بیرون بود ولی بدون شرت!!! کونش قلنبه از بالاش زده بود بیرون یه پیرهن نازک و یقه باز پوشیده بود که چون سوتین نداشت نوک پستوناش معلوم بود. کامبیز چشاش برق میزد از خوشحالی. کیرش سفت شده بود و حسابی اذیتش میکرد. سمانه حسودیش میشد که لیلا انقد لختو سکسیه و ما بیشتر نگاش میکنیم، حواسم بود که یقه لباسشو میکشید پایینتر که سینه هاش بیشتر بیفته بیرون. یا دامنشو مرتب نمیکرد که رونش بیشتر خودنمایی کنه! بعد چند دقیقه ای لیلا گفت کامبیز جون بیا بریم یکی از شلوارای کیانو بهت بدم که راحت تره این شلوار لی خیلی تنگه. گفتم اره بابا برو بپوش که راحت بشینی. پاشد دنبال لیلا رفت تو اتاق. سمانه پاشد اومد رو کاناپه و کنار من نشست. دستشو گذاشت رو کیرم گفت کیان جلو ما زشته واسه زنت راست کنی صبر کن ما بریم بعد و داشت اروم کیرمو میمالید. گفتم سمانه این واسه تو اینجوری شده!! منو کشتی با این هیکلت.
گفت ای بی چشم و رو زنت بفهمه دعوات میکنه ها. از پشت دستمو گذاشتم رو کونش گفتم ارزششو داره عجب تیپی زدی عجب کونی انداختی بیرون. صدای در که اومد دستشو از رو کیرم ورداشت. زنم اومد سمت مت و استکانها رو جمع کرد وقتی پشت به ما شد دیدیم یه سمت شلوارکش تابلو اومده پایینتر و کونش بیشتر لخت شده. وقتی رفت تو اشپزخونه سمانه گفت این کامبیز خیلی شیطونه الانه که زنتو بکنه با این تیپ سکسی که زده. گفتم زنم بهش نمیده،‌گفت هیچ زنی نیست که دلش کیر مردای دیگه رو نخواد. گفتم نه لیلا نمیده خیالت راحت.کامبیز که اومد بیرون یه شلوارک تنگ پوشیده بود که کیرش داشت پارش میکرد. از بس کون داده بود کونش هم خیلی گردو خوش فرم بود. سمانه رفت پیش لیلا واسه گپ زدنو صحبت کردن. یه دفه با خنده برگشتن پذیرایی و میوه اوردن. زنم که خم شد میوه بزاره سمانه یه سیلی زد در کونش و با خنده گفت کیان اینارو چیکارشون کردی انقد خوشگل شدنو رشد کردن؟!! لیلا گفت ااااا سمانه زشته جلو اقا کامبیز این چه حرفیه میزنی؟ کامبیز هم میخندید. سمانه گفت یعنی تنهایی تونستی انقد کار کنی که اینجوری بششن؟!! منم خندیدم گفتم نمیدونم از لیلا بپرس اون میدونه کیا زحمت کشیدن براش. لیلا گفت سمانه مال من شوهرم زحمتشو میکشه مال تو چی؟!! سمانه گفت مال من وقف عام شده همه میتونن براش زحمت بکشن و همه خندیدیم. این چقد جندست اصلا خجالت نمیکشید اون حرفارو میزد!!
سمانه گفت کامبیز انقد عجله کردی یادم رفت قرصارو بیارم الان چیکار کنم؟ کامبیز گفت ول کن ماشین نیاوردم نمیتونم برم بیارمشون، امروز بیخیال قرص، سمانه گفت نخیر نمیشه یعنی چی حتما باید بخورمشون. گفتم خب به مامان زنگ بزن برم بگیرم ازش، گفت مامان نیست الان 2 هفته ست که فقط منو کامبیز خونه ایم فقط خودم میدونم کجا گذاشتمشون. لیلا گفت خب با ماشین کیان برین زودی بیارینشون دیگه. سمانه گفت ببخشید کیان جبران میکنم برات. گفتم بابا این حرفا چیه بیا بریم. موقع اومدن سمانه یه مانتو خیلی کوتاه تنش بودگفت من برم لباس عوض کنم بیام که لیلا گفت نمیخواد بیا این مانتو بلند منو بپوش دیگه اینهمه لباس عوض نکن. سمانه گفت دستت درد نکنه عزیزم چقده تو ماهی و مانتورو گرفتو رو همون دامن کوتاهش پوشید ولی دکمه هاشو نبست. وقتی میخواستیم سوار ماشین بشیم پاهای سفید سمانه بدجور خودنمایی میکرد و همسایمون علی آقا که داشت ماشینشو میشست بدجور رفته بود تو کف رونو سینه هاش،سمانه هم اصلا عین خیالش نبود.
سر ظهر بودو خیابونا خلوت، دستمو گذاشتم رو پای چپش گفتم سمانه خیلی خوشگل شدی چرا شوهر نمیکنی؟ گفت کی حوصله شوهر داره بابا مگه دیوونم؟!! گفتم پس نیازهات چی؟!! کی برات رفعشون میکنه؟ گفت نگران من نباش همه برای رفع نیازهای من امادن و خندید. حتی اونایی که زنشون از کل زنای شهر خوشکلتره دوست دارن با من باشن و زل زد به چشام. گفتم کی؟ گفت یکیو میشناسم برده کون زنشو پروتز کرده که همه جذب زنش بشن و زنشو میده بقیه بکنن بعد خودش واسه من راست میکنه. بعد دستشو کشید رو کیرم که حسابی باد کرده بود. گفتم تو اینارو از کجا میدونی؟ گفت داداش کونیم بهم گفت. الانم داره زنتو میکنه. گفتم میدونم خب عوضش منم تورو میکنم. خندیدو گفت شاید
رسیدیم در خونشون و سمانه درو باز کرد رفت داخل. منم ماشینو قفل کردم و دنبالش رفتم، وقتی رفتم بالا دیدم تو اتاق خواب رو تخت مادرو پدرش دراز کشیده مانتوش رو هم در اورده بود و الانم داشت شورتشو در میاورد. کسش خیس خیس بود منم شلوارمو دراوردم و رفتم رو تخت کنارش بغلش کردمو حسابی لباشو خوردم. به همه جاش دست میکشیدم، کسشو پستوناش عالی بودن. سینه عملی زیر لباس خیلی سکسیتره ولی طبیعیش واسه سکس خیلی باحالتره. سینه هاشو محکم میچلوندم. به پشت درازش کردم رو تخت و کیرمو گزاشتم رو لباش اونم مثل وحشیا شروع کرد به خوردن کیرم. جوووون چه ساکی میزد خیلی باحال بود. در عین حال که داشت کیرمو میک میزد منم رفتم سراغ کسش و برعکس کسشو میلیسیدم. واقعا شاه کسی بود واسه خودش. اب کسش زده بود بیرون و رو سوراخ کونشم پوشونده بود، انگشتمو کشیدم روش و راحت 2 تا انگشتمو کردم داخل معلوم بود محمد حسابی گشادش کرده. گفتم از کس بکنم یا کون؟ گفت از کس کم دادم دوست ندارم کسم گشاد شه ازکون بکن. گفتم چجوری بکنم؟ گفت کیر چندان بزرگی نداری هرجور دلت میخواد بکن من مشکلی ندارم. رو تخت درازش کردم و گفتم پاهاتو بچسبون به هم و کیرمو رو سوراخش میزون کردم و بدون تف زدن فقط با اون ابی که از کس خودش اومده بود کردم تو کونش. تا نصفی که رفت گفت اووووف نه مثل اینکه کار بلدی!! خیلی وقت بود کیر سایز تورو انقد خوب حس نکرده بودم. ارنجمو بغل سرش ستون کردم و یه دستمو از زیر فرستادم جلو دهنش و چهار انگشتمو کردم تو دهنش و با اون یکی دستم موهای طلایی رنگشو گرفتم تو دستام و محکم کشیدم عقب به صورت نا مفهوم گفت ای ای ای ای نکش دردم میاد. بعد شروع کردم تلنبه زدن. گفتم جنده جون من خوب میدونم امثال تورو چطوری بکنم. بعد دهنشو ول کردم و با 2 تا دستام محکم موهاشو میکشیدم اونم دیگه ناله نمیکرد چشماشو بسته بودو حال میکرد. با دست چپش مچ دستمو گرفته بود که موهاشو ارومتر بکشم و با دست راستشم سعی میکرد سرعت تلنبه زدنمو کمتر کنه.
بعد 7 8 دقیقه حس کردم داره ارضا میشه چون خودشم کونشو بالا ماورد که بیشتر بره تو منم سرعتمو بیشتر کردم و موهاشو ول کردم. همش میگفت بکن جووون تاحالا کجا بودی کاش زنت میشدم جووون کونمو گاییدی. بعد یهو ساکت شد و کونشو سفت کرد و با این کارش منم ابم اومد و ریختم تو کونش. 5 6 دقیقه روش دراز کشیدم و حتی کیرمم نکشیدم بیرون. واقعا عالی بود. خیلی خوب بهم حال میداد سمانه. گفت حالا من شوهر کنم چطوری فکر این کیرهارو از سرم بیرون کنم. گفتم بگرد یه شوهر بیغیرت مثل من پیدا کن تا بفهمی زندگی چه حالی داره اون موقع تازه میفهمی چقد کیر دورو برت زیاده. حالا پاشو تا کامبیز لیلا رو جر نداده. پاشد دامنشو عوض کرد و یه دامن قرمز خیلی کوتاه پوشید که یه وجب بود و روی سمت چپ کونش چاک داشت و وقتی راه میرفت کون لختش میوفتاد بیرون شرت هم نپوشید.
مانتو لیلا رو پوشید و رفتیم سمت خونه. رفتیم داخل و اروم درو باز کردم صدای لیلا و کامبیز از آشپزخونه میومد.کامبیز میگفت لیلا به عمرم همچین کون نکرده بودم چقدر کونت گردو خوشکله. لیلا خندید گفت کیان تا حالا کلا 10 دفه منو از کس کرده انقد کونمو دوست داره سمت کسم نمیره. متوجه اومدن ما نبودن که سمانه بلند گفت دیدی کیان گفتم این حرومزاده کون لیلا رو میکنه و خندید. گفتم سمانه الکی تهمت نزن کامبیز بیچاره کاری نکرده. اومدن سمت در دیدم لیلا هم لباساشو عوض کرده معلوم بود سکس کردن. یه پیرهن یه سره تنگ و نازک طوسی تنش بود که کونشو به زور میپوشوند تازه شرتم نداشت از لرزش کونش معلوم بود. بساط نهارو چیده بودن رو میز. مانتوشو که دراورد لیلا یه چشمک به من زد گفت دامنت چقد خوشکله. چرا همون اولش اینو نپوشیدی؟ کامبیز گفت چرا عوضش کردی؟ گفت اخه منو کیان انقد دنبال قرصا گشتیم عرق کردیم دیگه گفتم دامنمو عوض کنم. همه خندیدیم و لیلا گفت کیان جون خسته نباشی! نهارو که خوردیم زنا بلند شدن ظرف بشورن ما هم اونجا پشت سرشون نشسته بودیم و حرف میزدیم. خیلی صحنه باحالی بود دو تا کون خیلی خوش فرم جلومون نیمه لخت بودن. کیرم بلند شده بود و از رو شلوارک خودنمایی میکرد. عمدا بلند شدمو کنار کامبیز وایسادم ببینم با دیدن کیرم چیکار میکنه. روشو برگردوند سمت من و چشمش به کیرم افتاد دیگه نتونست ازش چشم برداره. کونی زنمو کرده بود دوست داشتم تلافی کنم. حواسش نبود که من دارم نگاش میکنم، کیرمو گرفتم تو دستم که مثلا دارم میخارونمش بعد رفتم جلوتر. دیدم بلند شد و وقتی از کنارم رد میشد کونشو داد عقبو مالید به کیرم و رفت اتاق کامپیوتر. رفتم وسط خانوما وایسادم و کون هردوشونو گرفتم تو دستم و با هر دست یکیشونو میمالیدم. لیلا گفت کیان جون نکن سمانه گناه داره اونم دلش میخواد. سمانه گفت زیاده لیلا نگران نباش به منم رسیده کیان جون بمال ماله خودته. لیلا گفت ااااا اونم میمالی خجالت نمیکشی؟ گفتم لیلا این یکی دیگه مال خودته اونو به کسی نمیدم و کیرمو چسبوندم به کون گردو گندش. گفت جوووون حالا فعلا برو بعدا حسابتو میرسم.
رفتم تو پذیرایی گفتم کامبیز کجایی؟ گفت کنار کامپیوترم بیا. زنها واسه خودشون میگفتنو میخندیدن منم رفتم سراغ کامبیز.
     
  
مرد

 
زندگی با زن سکسی و حشری6
رفتم سراغ کامبیز، مشغول اهنگ گوش دادن بود وقتی رفتم کنارش دیدم شلوارکشو کشیده پایینتر و چون تکیه داده بود به میز کامپیوتر کونش قنبل شده بود و خیلی خوشکل بود. کنارش نشستم و دستمو گذاشتم رو پشتش گفتم ماشالا تو و سمانه هر روز خوشکلتر میشید. خندید گفت لطف داری کیان. دستمو سر دادم پایین تا رسید به کونش اونم به روی خودش نیاورد. اروم اروم شروع کردم دستمالی کونش، اونم خوشش میومد چیزی نمیگفت. دستشو گرفتمو گذاشتم رو کیرم دیگه شروع کرد به مالش کیرم که حسابی سفت شده بود. یه دفه سمانه اومد تو اتاق وقتی دید دست کامبیز رو کیرمه اومد نشست جلوم و کیرمو کشید بیرون بدون حرف زدن شروع کرد به خوردنش! کامبیز پاشد رفت کنار سمانه و نشست رو زمین. رونم میخواست کیرمو بخوره ولی بخاطر سمانه نمیتونست. سمانه یه بوس از کیرم کردو رو به کامبیز گفت بیا بخور کونی هیچوقت نمیزاری چیزی به من برسه! کامبیز گفت خب صبح اینهمه کون دادی بهش بست نبود؟ و شروع کرد به لیسیدن کیرم. سمانه هم درو بست و رفت پیش لیلا. داشت برام ساک میزد که یهو لیلا و سمانه اومدن تو. هردوتاشون لخت بودن. لیلا رفت سراغ کیر کامبیز و شلوارشو در اورد، کیرش خوابیده بود و سعی میکرد با ساک زدن بلندش کنه سمانه هم اومده بود سراغ کیر من. گفتم سمانه رو تخت بخواب و کونتو بده بالا. اونم فوری رفت رو تخت بعد کامبیزو بلند کردم گفتم کون سمانه رو بلیس. درحالی که داشت کون سمانه رو آماده میکرد منم از پشت کون کامبیزو اماده میکردم لیلا هم زیر کامبیز داشت کیرشو میخورد. بعد کیرمو کردم تو کون کامبیز، خیلی برام جالب بود چون اولین باری بود که داشتم کون یه پسرو میگاییدم. گفتم کونی بکن تو کون خواهرت. اونم رفت رو سمانه خوابید و کیرشو کرد تو کون سمانه، منم رفتم روش و شروع کردم به گاییدنش، با هر تلنبه من سمانه میگفت اخخخ جر خوردم چون محکم تلنبه میزدم و کیر کامبیز هم با حرکتهای من میرفت تو کونش. کامبیز از بس کون داده بود کیرشم گنده شده بود.
خیلی باحال بود خواهرو برادرو باهم میگاییدم، بعد گفتم لیلا دوست داری جای سمانه باشی؟ گفت ارههههه منم کیر میخوام. یکم که اونجوری لیلا رو گاییدیم کامبیز گفت چون کیر تو کونمه ابم زود میاد ها. گفتم پس بلند شو یه مدل دیگه. کامبیز دراز کشید و لیلا رفت رو کیرش و بعد از 2 3 دقیقه تلاش تونست کیرشو تو کسش جا بده منم از پشت کیرمو گزاشتم دم کونش و فشار دادم تو. لیلا نفسش در نمیومد. از درد چشاشو بسته بود و تیکه تیکه نفس میکشید. بین من کامبیز داشت له میشد. کم کم براش عادی شد و شروع کردیم به تلنبه زدن. همش میگفت اووووف جرم بدید کثافتا. قربون کیرت بشم کونی بکن کسمو جر بده. کامبیز گفت بیا جامونو عوض کنیم و اون اومد بالا و کرد تو کون لیلا. به سمانه گفت جنده برو یه خیاری چیزی بیار بکن تو کونم اونجوری بیشتر حال میده. سمانه هم رفتو با یه خیار برگشت. در حالی که ما داشتیم لیلا رو میگاییدیم اونم کون کامبیزو میگایید با خیار.
لیلا عین جنده ها شده بود و فقط جیغ میزد که یه دفه با ارضا شدن کامبیز اونم ارضا شد. و هردو بیحال افتادن، منم از زیرشون اومدم بیرون گفتم بیا سمانه این کیر واسه تو ببینم چیکار میکنی، خوشحال شد اومد اول شروع کرد به خوردنش و حسابی همشو لیسید. بعد دراز کشید گفت مثل همون حالت قبلی بکن خیلی بهم حال داد. دراز کشیدم روز و گفتم پاهاتو محکم بچسبون به هم و شروع کردم تلنبه زدن تو کونش. بخاطر تلنبه های محکم من نمیتونست حرف بزنه فقط نفس نفس میزد و بریده بریده میگفت جووون بکن بکن بکن اه اه ااااااه و وقتی ابم اومد محکم فشار دادم و کیرم تا ته رفت تو کونش و کل آبمو ریختم اون تو. سمانه هم با اومدن ابم ارضا شد و فقط میگفت ااااه اااااااه ااااااااه. گفتم کونیا پاشید کونتونو بشورید تا دوباره3 نفرتونو نگاییدم. خندیدنو هرکدوم رفتن یه دستشویی و حموم. اونروز هم گذشت و سمانه و کامبیز رفتن خونه. حسابی بهمون خوش گذشت، یه جورایی حس خیلی خوبی داشت سمانه بعدها واسم تعریف کرد که قبل ازدواج ما با لیلا دوست بوده و چند باری با هم به اینو اون داده بودن و حتی میخواسته برا کامبیز جورش کنه که نشده بود و جور نشده بود.
فرداش لیلا مریض شد و حسابی سرما خورد، اصلا حوصله نداشت گلوش هم درد میکرد و سرفه میکرد. گفتم پاشو بریم پیش دکتر. رفت رو همون ساپورتو تاب یقه بازش یه مانتو جلو باز پوشید و کل هیکلش بیرون بود یه شالم بصورت شل و ول انداخت رو سرش که هیچ جاشو نمیپوشوند. گفتم حتما مریضه حوصله نداره برا همین اینجوریه. رفتیم پیش یه دکتر عمومی کمی هم شلوغ بود. مردای تو مطب زل زده بودن به سینه های لیلا که نصفشون معلوم بود. نوبتمون شد و رفتیم داخل، دکتر تقریبا 40 سالی میشد قیافه خیلی معمولی هم داشت. با دیدن لیلا چشماش یه برقی زد! لیلا رفت کنارش نشست و دکتر ازش یه سری سوال معمولی پرسید بعد گوشیشو گذاشت تو گوشش و شال لیلا رو کنار زد گوشی رو گذاشت رو سینه و گردن لیلا و حسابی دید زدو دستمالیش کرد. بعد دستشو از پشت برد زیر مانتو لیلا و گوشی رو گذاشته بود رو پشتش میگفت نفس بکش. بعدش چون استین مانتوش تنگ بود گفت مانتو رو دربیار تا فشارتو بگیرم. لیلا بلند شد مانتوشو دراورد دکتر با دیدن کون لیلا کیرش بلند شد از رو شلوار مشخص بود. دکتر فشارشو گرفت گفت خانوم فشارتون خیلی پایینه بفرمایید رو تخت دراز بکشید اقا شما هم برید این داروها رو زود بگیرید بیاید. یه اتاق دیگه بود که 2 تا تخت داشت و لیلا رفت تو اون اتاق ،بدون مانتو بود. دکتر مشغول نوشتن نسخه بود به لیلا که نگاه کردم یه چشمک زد بهم و ساپورتشو تا وسط کونش کشید پایین بعد به شکم خوابید رو تخت من که رفتم بیرون دکتر منشیشو صدا زد گفت فعلا مریض دیگه ای نیاد. مریض اورژانسی دارم. رفتو برگشت من حدودا 15 دقیقه طول کشید شانس اوردم داروخونه خلوت بود. وقتی اومدم هنوز مریضا اونجا بودن منم رفتم داخل دکتر پیش لیلا بود که با دیدن من گفت بیاید اینجا. داروها رو دادم بهش و وایسادم کنارش. لیلا ساپورتشو کشیده بود بالا حالا نمیدونم بینشون چی گذشته بود. بعد گفت خانوم برا امپول آماده باشید خودم میزنم. زنمم کونشو داد بالا و ساپورتشو کشید پایین و کل کونشو لخت کرد فقط یه شرت فانتزی لامبادا پاش بود که اونم بین اون لمبرای گوشتی گم شده بود. اون شرت قرمز با اون پوست سفید خیلی سکسی شده بود. گفتم لیلا شرتتم بکش پایین که مزاحم اقای دکتر نباشه دکتر گفت نه اشکال نداره بزارین باشه. دکتر با این کار لیلا کمی دستپاچه شده بود. منم برا اینکه ترسش بریزه خیلی عادی گفتم دکتر بنظر شما زود خوب میشه؟ دکتر گفت بله بله داروهاشو مرتب بخوره فردا هم بیاد آمپولشو بزنه فوری خوب میشه. گفت فقط بگم که آمپولش حساسه و بیارین خودم بزنم اگه ادم ناشی بزنه اذیتتون میکنه ها.
بعد دست چپشو گذاشت رو کون لیلا و به بهونه امپول زدن کلی دستمالیش کرد! آمپولش که تموم شد لیلا با عشوه بلند شد درحالی که کونش لخت بود بعد پشت به ما وایساد ساپورتشو طوری که بره لای لمبرای کونش کشید بالا بعدشم با یه قمبل خیلی سکسی خم شد که کفشاشو درست کنه بعدشم در حالی که کونشو شدیدا قر میداد و برای دکتر بالا پایین میکرد رفت سمت مانتوش و اونو پوشید. دکتر جوری محو کون لیلا بود که اصلا یادش نبود منم اونجام. لیلا گفت اقای دکتر واقعا عالی آمپول میزنید اصلا حسش نکردم. فردا ساعت چند بیام برا آمپول بعدی؟ گفت فرقی نمیکنه ولی سر ظهر بیاین بهتره چون منم سرم خلوت تره. وقتی اومدیم بیرون همه یه جوری نگامون میکردن و به زنم زل زده بودن و از قیافشون معلوم بود حسابی شاکی شدن. رسیدیم تو ماشین گفتم حالا تعریف کن ببینم من رفتم چیکار کردین؟ گفت واااای کیان چقد این دکتره تو کف بود! یعنی میترسیدم سکته کنه. همش دسمالیم میکرد و کیرشو بهم میمالید منم اذیتش میکردم. وقتی تو رفتی اومد بالا سرم با دیدن کونم که نصفش لخت بود و براش داده بودم بالا فوری راست کرد. به بهونه های الکی و معاینه یکم کونمو دست کشید بعدش یه دماسنج اورد که مثلا تبمو اندازه بگیره. گفت خانوم ببخشید ولی این دماسنجو باید بزارم لای باسنتون بعد ساپورتمو کشید پایین و نخ شرتمو از لای کونم کشید بیرون و سعی میکرد با دستاش لای کونمو باز کنه که دماسنجو بزاره تو سوراخ کونم ولی الکی لفتش میداد. کیان کنار تخت وایساده بود و میدونستم کیرش سفت شده وقتی دماسنجو فرو کرد لای کونم روپوششو گرفتم طوری که کیرش بیفته تو دستم الکی ناز میکردم که ای ای دکتر چرا کردی تو سوراخ کونم دردم اومد. دکتر گفت ببخشید نمیخواستم اینجوری بشه بعد با دستاش کونمو ماساژ میداد که دردش بخوابه میگفت بهتر شد؟ منم الکی میگفتم اووووف چقد کلفته نه خیلی درد میکنه دکتر بکش بیرون.
دکتر صورتش قرمز شده بود داشت شاخ در میاورد گفت این که چیزی نیست خیلی نازکه. گفتم دکتر واسه من که اولین بارمه چیزی میره تو کونم خیلیم کلفته، اصلا در مورد من چی فکر کردین. گفت ببخشید خانوم من منظور بدی نداشتم. فکر کنم با حرفام ابشو اوردم نمیدونی چه حالی داد. گفتم جنده منم جای دکتر بودم آبم میومد. گفت بلاخره اونو کشید بیرون و ساپورتمو داد بالا بعدش که از رو ساپورت میمالید تا تو اومدی. گفتم حالا فردا هم میخوای برگردی پیش دکتر؟ گفت اره خیلی حال میده اذیتش میکنم. گفتم باشه عزیزم فردا که رفتیم تنهایی برو داخل ولی باید گوشیتو بزاری رو زنگ که من بشنوم چی میگین، گفت ای به چشم. فرداش همین که از سر کار اومدم دیدم لیلا آمادست. یه مانتو کشی بلند پوشیده بود که کونش داشت جرش میداداز بس تنگ بود. تا زیر زانوش بود ولی چاک نداشت و برای آمپول زدن باید مانتوش رو کامل درمیاورد. تازه یقه بازم بود و اگه میخواست یقشو میتونست بکشه پایینتر و بالای سینشو بندازه بیرون. گفتم وااای جنده چیکار کردی اینجوری که بدبختو سکته میدی!! گفت تازه اینو ندیدی، و مانتوشو کشید بالا دیدم زیر مانتو فقط یه جوراب بلند پوشیده که تا وسط رونش میاد و زیر مانتو حتی شورت هم نداشت!پس برا همین بود که مانتوش اونجوری چسبیده بود به کونش و لرزش و فرم کونشو کامل نشون میداد.
گفتم الحق که جنده خودمی، زود نهار خوردیمو رفتیم سمت مطب دکتر. گفتم اونجا که رسیدیم تو چادر بنداز سرت که دکتر فکر کنه خیلی مومنی بعد منو بفرست دنبال نخود سیاه و یه دفه تیپتو سکسی کن، دوست دارم جوری جلوش حرف بزنیم که کمی از من بترسه، اگه هم از من بترسه هم اینکه تو تحریکش کنی خیلی حال میده. لیلا گفت پس تا بهت زنگ نزدم نیا مطب باشه؟ گفتم باشه. رسیدیم و رفتیم داخل منشیش نبود و فقط خودش بود. تیپ زده بود و کلی به خودش رسیده بود، سلام و احوالپرسی کردیمو دکتر با دیدن لیلا با چادر جا خورد! گفت امروز حالتون چطوره؟ زنم با ناز و عشوه گفت اصلا خوب نیستم دکتر، باید امروز حالمو خوب کنید. بعد گفت کیان عزیزم برو خونه مادرم اون لباس رو وردار بیار تا دکتر آمپولو میزنه، گفتم خوب بزن باهم بریم دیگه. گفت اخه میدونم با زدن امپول پام درد میگیره و حوصله ماشین نشستنو ندارم من اینجا منتظر میشینم تا بیای. یه نگاه به دکتر انداختم بیچاره انقد خوشحال شده بود نمیتونست لبخندشو پنهون کنه برا همین رفت داخل اتاق و گفت هر وقت آماده شدید بیاید. با گوشی زنم تماس گرفتم بعد جواب داد گزاشت تو کیفش ولی در کیفشو نبست که صداشون واضح باشه. زنم یه چشمک بهم زد و چادرشو برداشت و یقه لباسشو تا اونجا که میتونست کشید پایین شالشو بازتر کرد و رفت داخل منم با صدای بلند خداحافظی کردم و گفتم از اینجا تکون نخوری ها تا میام.رفتم بیرون تو یه کوچه پارک کردمو گوشیمو گذاشتم رو ایفون که صداشون رو خوب بشنوم.
لیلا: دکتررررررامروز باید یه آمپول بهتر بزنی ها دیروزی چیزی نبود.
دکتر: چشم خانوم بفرمایید اماده بشید، میخواید برم بیرون تا آماده میشید؟
لیلا: نه دکتر جون من آماده اومدم شما فقط بیا بزن زود که دارم میمیرم. بعدا گفت که تو همین لحظه چادرشو جمع کرده بود و داشت مانتوشو می کشید بالا
دکتر: شما دیروز چادر نداشتین چطور شد چادر اوردین امروز؟
لیلا: دکتر درباره شوهرم چی فکر کردی اگه میدونست اینجوری اومدم جفتمونو میکشت. دیروزم از مهمونی برمیگشتیم. دکتر چیه چرا اینجوری نگام میکنی مگه کون ندیدی تا حالا؟
دکتر: ببخشید تا حالا اینجوریشو ندیده بودم. مریضای من هیچکدوم مثل شما خوشکلو خوش هیکل نیستن.
لیلا: دکتر خیلی بدی الان شوهرم بیاد بهش میگم
دکتر: چیو میگید خانوم من که منظوری نداشتم، حرفمو نشنیده بگیرید
لیلا: حرفتو نمیگم که دکتر، از دستت شاکیم دیروز اون چیز کلفتتو فرو کردی تو کونم الانم درد میکنه. تا حالا هزار نفر التماسم کردن نزاشتم چیزی بکنن تو کونم حتی شوهرمم نزاشتم کونمو بکنه انقد تنگه اونوقت دیروز یهو کردی تو کونم الانم دردم میاد. بیا معاینم کن فکر میکنم جر خوردم.
دکتر: خانوم دیوونم کردین الان من چی بگم مگه سوراخ به این تنگی میشه؟!! پاهاتونو بیشتر باز کنین که بتونم یه نگاه بندازم،
لیلا: صبر کنین برم رو تخت قنبل کنم. حالا ببین چیکارش کردی. دکتر باور نمیکنی یه امتحان بکن با انگشت. انگشت کن ببین چجوریه، دکتر اینجوری نه حداقل تفی کرمی چیزی بزن بعد. (دکتر خیلی چلمنگ بود و گیج میزد، خیلی خجالتی بود و چیزی بلد نبود! لیلا میگفت اینجا میخواست انگشتشو خشک خشک بکن تو کونش)
دکتر: اخه نمیشه که انگشت بکنم
لیلا: اینجوری نمیشه صبر کن بهت بگم چیکار کنی. بعد از رو تخت اومد پایین کیر دکتر رو گرفت از لای شلوارش کشید بیرون دکتر هم همش میگفت زشته خانوم الان شوهرتون میاد. لیلا گفت دکتر به قیافت نمیخوره کیرت انقد خوشکل باشه و شروع کرد براش ساک زدن.بعد یکم خوردن گفت دکتر ابت نیاد ها اگه میدونی میاد دیگه نخورم.
دکتر: والا شما خیلی حرفه ای میخوری اینجوری باشه زود آبم میاد. بسه نخورش
لیلا: خوب الان دیگه آمادست بیا بکن تو ببین میره اصلا. سرپا بکن حالش بیشتره
لیلا تعریف میکرد که با یه فشار کیر دکتر تا ته رفت توکونش.
لیلا: اووووف دکتر چقد واردی چطور تونستی همشو بکنی تو!!! جووون بکن بکن جرم بده
دکتر: اه اه اه عجب کونی داری نمیتونم خودمو نگه دارم الان آبم میاد چیکار کنم.
لیلا با اوقات تلخی گف:چرا انقد زود؟ دکتر به این بی عرضگی ندیده بودم، بریز داخل نکشی بیرون یه وقت. حداقل آبتو بریز توش. دیگه هیچوقت بهت نمیدم
دکتر که از بس حال میکرد خون به مغزش نمیرسید یهو کل ابشو خالی کرد تو کون لیلا و یه اه بلند کشید. بعدش کشید بیرون و رفت دستشویی. لیلا اومد کنار گوشیش گفت بیا داخل یکم اذیتش کنیم. منم اومدم داخل مطب و بلند گفتم دکتر، کسی اینجا نیست؟
دکتر درو باز کرد هول هولکی سلام کرد گفت خانومتون داخله، اومدم داخل لیلا رو تخت بود و مانتوشو کشیده بود پایین گفتم چیه چرا هنوز اونجایی؟ چیکار میکردی تا الان؟ چادرت کو؟
لیلا گفت کیاااان کونم درد میکنه بد زده آمپولو، بیا یه دست بکش برام بمالش شاید بهتر بشه. منم رفتم جلو یکم براش مالیدم از رو مانتو، گفت کیان یه نگاه بنداز ببین کبود نشده جاش؟ منم مانتوشو دادم بالا و کون لختش افتاد بیرون قیافه دکتر دیدنی بود، در حالی که کون لیلا کلا لخت بود و وسط لمبراش کلا ابکیر بود داشتم جای امپولو میمالیدم. گفتم نه کبود نشده، راستی لیلا شرتت کو؟ همینه که سرما میخوری یه دفه دیگه بدون شرت بیای بیرون میکشمت الانم پاشو بریم الکی ادا درنیار. رفتیم بیرون درحالی که دکتر کپ کرده بود و هیچی نمیتونست بگه! بیچاره قیافش خیلی دیدنی بود!! تو ماشین انقد خندیدیم بهش. گفتم جنده شوخی شوخی یه کون حسابی هم دادی بهش ها. گفت بابا این که کون دادن نبود فقط کونمو بیشتر به خارش انداخت الانم آبش تو سوراخ کونمه و تو کونم میخواره دارم دیوونه میشم واسه یه کیر حسابی چیکار کنم؟ کیان کیرررررر میخواااااام
     
  
مرد

 
یه داستان واقعی از زندگی خودم
بعد چند سال که از ازدواجمون میگذشت مجبور شدم بیام تهران برای زندگی. البته اینجا برامون خیلی بهتر بود چون زنم با لباسایی که میپوشید کمی تابلو شده بود تو شهر خودمون. در ضمن خیلی از کارهایی که دوست داشتیمو نمیتونستیم انجام بدیم اونجا. از جمله شیطونیها و جلف بازی های زنم. یه روز با زنم نشسته بودیم و حسابی حوصلمون سر رفته بود. گفتم شهین پایه ای بریم یکم عشق و حال؟ گفت چه عشقو حالی؟ گفتم اگه دوست داری بریم یکم بمالنت ببینیم حال میده، گفت ول کن بابا شر میشه واسمون. گفتم شهین اذیت نکن دیگه بیا بریم میدونم توهم دوست داری ملت نگات کنن و بمالنت. گفت من که از خدامه میترسم تو همه چیو خراب کنی. گفتم نه نهایتن برمیگردیم خونه ادامه نمیدیم دیگه. گفت حالا چی بپوشم؟ گفتم تو که استاد تحریک کردن ملتی از من میپرسی؟ گفت حالا اینبارو تو بگو. گفتم شهین مردا دیوونه کونت میشن یه چیز بپوش کونتو بدجور بندازه بیرون. مخصوصا که گردو قلنبه ست. در ضمن حتما کفش پاشنه بلند بپوش که کونت حسابی خوش فرم بشه. در ضمن مانتو و ساپورت نازک بپوش که اگه چسبوندن بهت زود بفهمی. گفت باشه پس شرت هم نمیپوشم که کونم نرم باشه طرف خیلی لذت ببره.
اون موقع تازه کار بودیم اولاش بود و با هزار بدبختی تونسته بودم زنمو راضی کنم بیاد سمت اینکارا. کمی طول کشید تا بیفتیم رو روال ولی در کل بد نبود. اون روز یه مانتو سیاه کشی و کوتاه با یه ساپورت سیاه پوشید خیلی خوشکل و خوش هیکل شده بود. یقه مانتوش خیلی باز بود ولی هی میکشید بالا میگفت زشته سینه هام معلوم میشه. از پشت هم بند سوتینش قشنگ معلوم بود. میگفتم بابا چی زشته مثلا داریم میریم جنده بازی تو میگی زشته؟!!!! گفتم بریم مترو بهترین جا همونجاست، از خونه ما تا ایستگاه مترو نیم ساعتی پیاده راه بود. عصر بود و اوج شلوغی بود. انصافا همه میخ کون زنم بودن خیلی تیپ و هیکل توپی داشت. موهاشو دودی کرده بود و سینه های سایز 80 خیلی خوشکلش همه رو جذب میکرد. دستشو گرفته بودمو اروم اروم داشتیم میرفتیم. گفت الان اینجوری نگام میکنن تو ناراحت نیستی؟ گفتم نه خیلیم لذت میبرم. گفتم تو چه حسی داری با این لباسای نازک و چسبون اومدی بیرون؟ گفت راستش خجالت میکشم. دستشو ول کردم و گذاشتم رو کمرش، میخواستم یکم بمالمش که ترسش و خجالتش بریزه. گفت نکن زشته میبینن گفتم ولش کن بزار ببینن حالتو بکن. دیگه کم کم عادی شد براش.یه نفر با فاصله کم دنبالمون میومد تابلو بود که داشت تعقیبمون میکرد. ایستگاه نزدیک خونه ما دومین ایستگاه بود و برا همین کمی خلوتتر بود و از ایستگاه بعدش دیگه پر پر میشد مخصوصا اون موقع روز. ما چون کردی حرف میزدیم دیگه خیالمون راحت بود کسی حرفامون رو متوجه نمیشه برا همین راحت حرف میزدیم. مثلا تو ایستگاه که منتظر قطار بودیم میگفتم ببین ملت واسه کونت صف کشیدن سعی کن بیشتر کونتو بدی عقب اونم خوشش میومد و بیشتر خودشو میداد عقب. دو سه نفری خودشونو جوری که اتفاقی بنظر بیاد مالیده بودن بهش حتی یکیشونو نشون داد گفت کف دستشو قشنگ کشید رو کونم. برگشتم دیدم همون پسره که دنبالمون میومد الانم با فاصله کم پشت سر زنم وایساده.
دیگه ایستگاه واقعا شلوغ شده بود و پسره هم بهونه گیرش اومده بود و فاصلش حدود 4 5 سانت بیشتر نمیشد. پسره قیافه ساده و معمولی داشت. یه شلوار پارچه ای تنش بود و حدود 18 19 سالی میشد. گفتم اروم خودتو بده عقب بعد که کونت خورد به کیرش چند سانت بیا جلو که نشون بدی عمدی نبوده. شهین همین کارو کرد و کونشو که چسبوند زود کمی کشید جلو ولی از جاش تکون نخورد و همون فاصله چند سانتی رو حفظ کرد، با گوشه چشم دیدم که پسره دستی به کیرش زد فکر کنم جاشو درست کرد. قطار که اومد همراه جمعیت سوار شدیم گفتم بچسب به اون کت و شلواریه که وسط وایساده، و زنم رفتو پشت به اون وایساد، خوش قیافه و مرتب بود. منم کنار زنم وایسادم طوری که پشتمون به یارو بود. گفتم اول برگرد یه نگاه حشری به سرتاپاش بنداز بعد کونتو بده عقب بچسبون بهش. از تو شیشه امارشو داشتم طرف انگار اولش جا خورد ولی از جاش تکون نخورد. بالای سر زنم یه میله رو گرفته بود ودست دیگش یه کیف بود. زنم میگفت با هر تکون کونمو میزنم به کیرش ولی اون کاری نمیکنه. گفتم الان میرسیم ایستگاه و پر پر میشه دیگه کارو تموم کن و کونتو بزار تو بغلش و محکم به کیرش فشار بده. حدسم درست بود تو ایستگاه بعدی دور و برمون پر شد و من مجبور شدم برم جلو زنم وایسم ولی برای اینکه یارو کارشو بکنه یه وری وایسادم و سمت چپم طرف اونا بود ولی سرم نزدیک سر زنم بود و تک تک اتفاقات و واسم میگفت. گفتم الان چجوریه کونت؟ گفت کیرش دقیقا افتاده وسط کونم نمیدونی چه حالی داره کسم خیس خیس شده. گفتم یه نگاه بنداز ببین پشت سر من کی وایساده. گفت یه پسر جوونه دقیقا بغل میله وایساده. گفتم میتونی به کیرش دست بزنی؟ گفت اره کسی نمیبینه. گفت پشت سری داره محکم کیرشو بهم فشار میده فکر کنم آبش میخواد بیاد. الان به بهونه گرفتن میله پشت سرت دستمو گذاشتم جلوی کیر پسره. گفت دستمو زدم به کیرش و یه نگاه بهش انداختم فوری فهمید. کیرش داره راست میشه الان بجای میله کیرشو گرفتم دارم میمالم. گفتم مراقب باش کسی نبینه ها. گفت نه کسی حواسش نیست. گفت حالم بد شده حسابی هوس کردم. به ایستگاه بعدی که رسیدیم مردی که پشت سر شهین بود کیفشو جلو شلوارش گرفت و از لای جمعیت رفت و پیاده شد. گفت ابش اومد دیدی این اخرا چطوری کیرشو بهم فشار میداد. کیان الان یکی کف دستشو گذاشته رو کونم نمیدونم کیه ولی حسابی داره میماله. یه نگاه انداختم دیدم دو نفر پشت بهش وایسادن و پشتشون چسبیده به شهین. میتونست کار هرکدومشون باشه یا حتی اونی که پشت من بود. گفت کیان الان دست برده زیر مانتوم و داره کونمو از رو ساپورت میماله. مانتومو کامل داده بالا خیلی پرروه الانه که دست بکنه تو ساپورتم!!
گفتم من رومو میکنم اونور تو سعی کن دستشو بگیری پسش بزنی که پررو نشه. گفت آخه دوست دام دسمالیم کنه. تو قسمتی که ما بودیم کلا بیشتر از 2 3 تا زن نبود که اونا هم محکم چسبیده بودن به شوهراشون از ترس. گفتم دوست داری جاتو عوض کن جلو یکی وایسا که بچسبونه بهت. چشاش خمار خمار شده بود. رسیدیم یه ایستگاه دیگه که باز ملت اومدنو رفتن و چند نفری حسابی خودشونو مالیدن به کون شهین. 2 تا جوون 23 24 ساله اومدن نزدیک شهین واسادن یکیشون پشت شهین وایساد اون یکی هم کنار دوستشو شهین وایساد. با اشاره به شهین فهموندم که حرف نزن نفهمن با همیم. چون جوری که ما واساده بودیم خیلی تابلو نبود که با همیم. جالب اینجا بود که اونا هم کرد بودن و فکر میکردن کسی نمیفهمه چی میگن و راحت حرفاشون رو میزدن. از قرار معلوم دانشجو بودن. اونی که پشت سر شهین بود به دوستش گفت هی اینجا رو زنه جندست کونش میخواره ببین خودشو میده عقب. بنظرت بچسبونم بهش؟ دوستش گفت اروم بچسبون ببین عکس العملش چطوریه، منم مثل بقیه مسافرا گاهی نگاشون میکردم و لذت میبردم از اینکه میدیدم 2 نفر دارن خیره زنمو نگاه میکنن و براش راست کردن. زنم میله رو ول کرد و با اونیکی دستش میله رو گرفت و به این بهونه کونشو برد تو بغل اون دوتا و چسبوند به کیرشون. اونا دیگه مطمئن شدن طرف جندست و میمالیدنش و کیرشون رو بهش فشار میدادن. منم مثل اونا چرخیدم طرف زنم و چسبیدم بهش. دو نفر که اونورتر بودن حواسشون به ما بود ولی چیزی نمیگفتن. یکی از اون دو تا پسر که پرروتر نشون میداد به من نگاه کرد منم یه چشمک بهش زدم. اونم خندید و یه چشمک بهم زد. من که حسابی راست کرده بودم کیرمو به زنم چسبونده بودم اونم سینه هاشو به سینم چسبونده بود، چشاش خمار خمار بود اخه خیلی به کونش حساس بود و فوری تحریک میشد الانم که چند نفر داشتن کونشو میمالیدن حسابی تحریک شده بود. پسرا مانتوشو بیشتر کشیده بودن بالا و از رو ساپورت داشتن میمالیدنش و به رونش و کونش دست میکشیدن. یکیشون به دوستش گفت از بس کونش نرم بود من ابم اومد! اخه نمیدونم تجربه کردین یا نه اینجور مواقع که استرس بالاست ادم زود ابش میاد. اون یکی دوستش که پرروتر هم بود گفت برو اونورتر که بهتر بمالمش و کیرشو دقیقا اورد وسط کونش. همش تعریف میکرد از کون و هیکل زنم. به دوستش میگفت اینو نگاه کن چطوری از جلو چسبونده بهش. زنم بین ما دوتا حسابی حال میکرد. پسره جوری کیرشو فشار میداد که اب منم اومد و خالی کردم تو شرتم.واااای نمیدونید چقدر لذت بخش بود. مثل اینکه اب اونیکی م اومد چون پیشونیش عرق کرده بود و حرفی نمیزد. به دوستش گفت شماره اماده داری بدم بهش؟ گفت اره دارم و یه شماره از جیبش دراورد و گذاشت تو دست زنم منم یه کاغذ در اوردم الکی دادم بهش. به زنم اس ام اس دادم که برو دستشویی تا اینا میرن بعد همو میبینیم. اولین ایستگاه پیاده شدیم و هرکدوم رفتیم سمت یه دستشویی.
پسره به زنم میگفت زنگ بزن پشیمون نمیشی. تو دستشویی خودمو تمیز کردم و اومدم بیرون زنگ زدم زنمو پیدا کردمو رفتیم اونطرف که سوار شیم برگردیم. زنم گفت دیگه حوصله ندارم جوری وایسا که کس نیاد طرفم. حالش خیلی بد بود و حسابی کیر میخواست. هر جوری بود خودمونو رسوندیم خونه و همون پشت در محکم بغلم کرد و شروع کرد لبامو خوردن مثل وحشیا میخورد، بعد جلوم زانو زد و کیرمو از تو شلوارم دراورد و کرد تو دهنش و شروع کرد ساک زدن. تا حالا نشده بود که اینجوری با شهوت برام بخوره. بلندش کردم به زور کیرمو از دهنش کشیدم بیرون و لختش کردم بردمش رو تخت. کسش خیس خیس بود. حالش خیلی بد بود و چون چند ساعت بود تحریک شده بود حسابی تو خلسه بود!! دیگه کسشو نخوردمو مستقیم کیرمو کردم تو کس خیسش، اونم چشاشو بسته بودو . اروم میگفت بکن بکنجرم بده جووون بکن محکمتر. منم حین تلنبه زدن بغل گوشش حرفای تحریک کننده میزدم که امروز به چند نفر کون دادی اب چند نفرو اوردی؟ اونم دیگه فقط نفس نفس میزد و حرفی نمیزد. پاهاشو دور کمرم حلقه کرده بود و بیشتر منو به خودش فشار میداد. با همه زورم تلنبه میزدم که یه دفه منو محکم گرفتو نزاشت تکون بخورم و شدیدا ارضا شد! تا 10 15 ثانیه منو محکم گرفت و میلرزید، نبض داخل کسشو حس میکردم. بعد چند دقیقه ولم کرد منم کیرمو کشیدم بیرون از کسش میدونست من ارضا نشدم به شکم خوابید گفت بیا بکن ابت بیاد عشقم و خودش چشماشو بست. منم یه بالش گزاشتم زیر شکمش و زود لیدوکایین اوردم و ریختم رو سوراخ کونش. کیرمو گذاشتم رو سوراخش و فشار دادم کم کم میرفت داخل، نصفش رفته بود که نگه داشتم تا عادی بشه و جا باز کنه، همیشه چند دقیقه طول میکشید تا بتونم همشو بکنم تو ولی اونروز یه چیز دیگه بود. با دستاش دو طرف لمبرای کونشو گرفت و کونشو باز کرد بعد کونشو داد بالا و با این کارش قسمت زیادی از کیرم رفت تو کونش. گفت بکن واینسا تا ته بکن. دیگه منم از زیر دستامو قلاب کردم زیرش و شونه هاشو گرفتم که با تلنبه زدنای من نره جلو و محکم شروع کردم به تلنبه زدن. صدای برخورد من به کون گندش شلپ شلپ صدا میداد و منو دیوونه میکرد زنم زیرم داشت له میشد و بریده بریده نفس میکشید. دستامو کشیدم بیرون از زیرش و با یه دست موهاشو اروم میکشیدم همیشه دوست داشت موقع سکس کمی موهاشو بکشم، اونیکی دستمم بردم جلو دهنش و میگفتم این کیره پسرست بخور واسش اونم با ولع انگشتامو میمکید. دیگه داشتم دیوونه میشدم تا حالا اینجوری بهم کون نداده بود برعکس دفعات قبل اصلا نمیگفت ارومتر یا دردم میاد! فقط میگفت بکن. دیگه وقتش بود ابم بیاد دستامو 2 طرف بدنش ستون کردمو محکم شروع کردم تلنبه زدن. اونم محکم ساعد دو تا دستمو گرفته بود و سرشو تو بالش فرو برده بود منم فقط تلنبه میزدم و هیچی حالیم نبود. تا اینکه آبم اومدو محکم کیرمو کردم تو و تا اخر فشار دادم و همونجوری نگه داشتم و کل ابمو خالی کردم تو کونش. حدود 2 دقیقه تو همون حالت روش خوابیدم بعد کیرمو کشیدم بیرون و کنارش دراز کشیدم و خوابمون برد. وقتی بیدار شدم ساعت 10 شب بود حدود یک ساعتو نیم خوابیده بودم، زنم زودتر بیدار شده بود و شامو اماده کرده بود. اون روز یکی از لذتبخش ترین روزای عمرم بود و یکی از بهترین سکسامون رو انجام دادیم. بازم از این جور خاطرات براتون تعریف میکنم اگه فرصت شد
     
  
صفحه  صفحه 4 از 4:  « پیشین  1  2  3  4 
داستان سکسی ایرانی

همسر خوش هیکل من


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA