بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۹۰بیا عزیزم بیا جلوتر . دستاتو بده به من . دو تا دستاشو نگه داشته و اون خودشو از پشت می مالوند بهم . حق هم داشت . هیشکدوممون سیر نمی شدیم . حال کردن ما تمومی نداشت . این بار آبمو ریختم توی کونش . دیگه دلم می خواست توی بغلم خوابش کنم . دختر ناز من خیلی خسته شده بود . کمی با هم ور رفتیم و آخرش نفهمیدم که چه جوری خوابمون برد . بازم خوب بود که دخترا زود بیدارمون نکردند . نونا و نینا رو میگم . در هر حال نوبت اونا هم می شد. وقتی دو تایی مون از خواب پا شدیم هر دو یه احساس سبکی و آرامش خاصی می کردیم . من و مامانش هم همین حالتو داشتیم ولی اون روز زودتر از خواب بیدار شده بودیم . خیلی دلم می خواست تاریخ رو لحظه به لحظه واسه خودم تکرا ر کنم . حس می کردم روح پاک مادرش همین دور و براست . چقدر شبیه اون شده بود . نورا کمی تپل تر به نظر می رسید . یه لحظه احساساتی شده به گریه افتادم .. نورا رو هم به گریه انداختم . -بابا بازم یاد مامی خوشگله ام افتادی ؟/؟ منم دلم واسش تنگ میشه . اون رفته پیش خدا ولی حالا خوشحاله که من عروست شدم . خوشحاله که دختراش و شوهر با وفا و مهربونش همه از زندگی خودشون راضین و هیچ چیزی رو کم ندارن جز اون .. با خودم فکر کردم یعنی راستی راستی مادر بچه ها راضیه که من با سه تایی شون سکس داشته باشم ؟/؟ من که بعید می دونم ولی خب یه جورایی خودمونو قانع می کردیم که همینیه که فکر می کنیم .. نزدیک ظهر بود که دو تا خواهرا اومدند و داشتند درو از جا می کندتد -بابا و نورا چه خبرتونه . لنگ ظهره . عروس خانوم پدرت در نیومد ؟/؟ این صدای نینا بود که بلبل زبونیش گل کرده بود . در اتاق که باز شد دو تایی شونو دیدم که سکسی دارن می گردند . نفری یه شورت پاشون بود ولی بقیه اندامشونو ریخته بودند بیرون -دخترا این چه وضعیه ...نونا : ما دیگه بزرگ شدیم تازه مگه غریبه هستیم ؟/؟ نورا : من دیشب شدم زن بابا . حالا شما دو تا نا محرم هستید . نینا : از کی تا حالا بابا شده شوهر تو و فقط تو بهش محرم هستی ؟/؟ نورا : از وقتی که منو از دختری به زنانگی رسونده . کار اون بوده .. یه نگاهی به نورا انداخته و یه اخم خفیفی بهش کرده که یعنی حواست باشه که داری چیکار می کنی و چی میگی .نونا : بابا یادت باشه ما هم که عروس شدیم مثل نورا هوای ما رو داشته باشی . به هر حال وقتی یک مرد دوباره زن می گیره حال بیشتری داره . نورا : ولی همسر اول چیز دیگه ایه . قدر خونه و زندگیشو می دونه . نینا : اما همسر آخری بیشتر قلق شوهرشو داره . من داشتم از دست این سه تا دختر خودم قاطی می کردم . -ببینم بچه ها شما سه تا دارین فیلم بازی می کنین ؟/؟ منو یاد نمایشنامه میندازین . نینا : آقا دوماد نمی خواد به ما شیرینی بده ؟/؟ نورا : دخترا ! آقا دوماد و عروس خانوم می خوان به مدت سه روز برن به ماه عسل . نونا : ببینم خودت می بری و خودت می دوزی ؟/؟ ما هم باهات میاییم ماه عسل -ما که جایی نمی خوایم بریم توی خونه همین جا مراسم شیرین ماه عسل رو بر گزار می کنیم -. نینا : ما هم در این مراسم شرکت می کنیم . بدون ما صفا نداره . ..-دخترا شما دیگه من یکی رو دق آوردین . از دست شما من میرم یه چهارمی اونو میارم تا دیگه هستین این قدر با هم کل کل نکنین . نورا : من الان می خوام برم حموم . حالا با شوهر جونم نمیرم . اجازه میدم بابایی یا همون آقا دوماد یک ساعتی رو به شما شیرینی بده . به شرطی که ماه عسل سه روزه من محفوظ باشه و شما دست از سر ما بر داشته بذارین عروس و دو ماد چند روزی رو به حال خودشون باشن . نینا : این کارو نکن نورا نوبت ما هم میشه . نونا و نینا یه نگاههایی با هم رد و بدل کرده و به توافق رسیدند . این میون تنها کسی که همه کاره بیکاره بود پدر بد بخت بود که باید زیر یا روی سه تا کس و کون می خوابید و ریاضت می کشید تا این وروجک ها شیره شو بکشن اون وقت کلی هم باید جواب پس می داد . تازه من با چه توانی می تونستم این یک ساعتی نونا و نینا رو بکنم وحتما بعدش هم باید می رفتم سراغ عروس خانوم . وقتی نورا اون محوطه رو ترک کرده یه ساعتی رو بهمون فرجه داد دخترا عین گرسنگان آفریقا که یه غذایی رو گیر آورده باشن بهم حمله کردند . نفهمیدم که چه جوری شورتمو از پام در آوردند . واسه این که کیرمو بذارن تو دهنشون نزدیک بود با هم دعوا بیفتند . -دخترا وقت تلف نکنین . حق تقدم رو رعایت کنین . به هر دو تا تون می رسه . اگه بخواین به هم بپیچین به هیشکدومتون نمی رسه -نینا : افسر راهنمایی چی میگه . یه دستوری باید صادر کنه .-نینا جان این آب خوردن نیست که بگیم از کوچیکه .. در هر حال نونا جان بزرگتره زود تر بالغ شده حق تقدم با اونه .. -یعنی بابا جون اگه الان از کیرت آب بریزه حق تقدم با من نیناست که این آبو بخورم ؟/؟ ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۹۱اگه نونا داره کیرتو ساک می زنه آبتو بخوره اون وقت این از نظر شرعی چه حکمی پیدا می کنه و با این فلسفه ای که بابا جون گل من داره آیا عدالت اینجا رعایت شده ؟/؟ مگه نمیگی آبو باید من زود تر بخورم -خب اون در اصل آب خوردنه ..-خیلی باید ببخشید بابا جون جسارت به برکت نشه مگه حالا نونا نون گذاشته تو دهنش ؟/؟ اصلا حریف زبون این نینا جانم نمی شدم کاری به روز نونا در آورد که اون کیر مو از دهنش در آورد و تحویل نینا داد .-بگیر بخورش . انگاری داره فرار می کنه -تو زدی بهش چسبیدی . دست تو بود حالا یه چیزی طلب کار هم شدی . خلاصه سر کیر من توی دهن نینا بود و قسمتی از تنه رو هم نونا داشت زبون می زد . -اخخخخخخخ نینا نونا .. کیرمو به آتیش کشیدین . دخترای بزرگ و گل و ناز من .. اوووووفففففف آبم داره میاد . نینا همه شو خودت نخور . یه خورده واسه خواهرتم بذار . دهنتو طوری روی کیرم بذار که از بغلا داره می ریزه روی تنه نونا هم بتونه لیس بزنه و نوش جون کنه ..نونا : بابا فدات شم هوای منو داری . اگه دست نینا باشه میگه بابا رو درسته قورتش بدم و هیچی بهمون نمی رسه . -بچه ها داره می ریزه . حواستون باشه . خوب تمرکز کرده و این نینا هم به طرز هوس انگیزی سر کیر منو میک و لیس می زد . خلاصه دو تایی شون آب کیر منو خوردند . وقتی که آب کیر آدم خورده میشه یه حال و صفایی داره که آدم نمی دونه چه جوری وصفش کنه . آدم خیلی سبک میشه . ریختن آب توی کوس یه صفایی داره توی کون هم همین طور ولی وقتی که زن با لذت داره آب کیرتو می خوره و تا قطره آخرشو از لوله کیرت می کشه بیرون و اون پس لذتی رو هم که روی کیر مونده پخشش می کنه حس می کنی که تمام تنت تنظیم شده به یه حالت ار گاسم و تنظیم سیستم رسیدی خلاصه دو تایی شون خوب پدرشونو سر حال کردند . ابن بار نونا کیر منو گذاشت توی دهنش و نینا هم از زیر بیضه هامو لیس می زد و به نوبت یک طرفشو میذاشت توی دهنش . دو تایی شون حسابی بهم حال دادن . با این حالی که به کیرم دادند خوب و سریع تونستن شقش کنن . عجب لذتی داشت . تا بخوام فکر کنم که کدومشون زود تر بهم کون میده دیدم که نینا قوطی کرمو گرفت و چند تا انگشتو کرم مالی کرد و مالید به سوراخ کونش و سر کیر منو هم چرب کرد -لازم نبود روی کیرت بمالم ولی خب بابایی کار از محکم کاری عیبی نمی کنه -ببینم از خواهرت اجازه گرفتی ؟/؟ می بینم که در هر کاری مقدم هستی -من و نونا با هم این حرفا رو نداریم . -اگه راست میگی پس از رو کیر بابا پاشو بذار ما سواری بخوریم -نونا جون آدم که میره ورزش با حرکاتی سبک تر شروع می کنه بعد میره به یک کار سنگین تر می چسبه . الان تو وزنت از من زیاد تره و سنگین تر هستی و به بابا فشار میاری . ولی اگه من که سبک تر هستم اول برم روی کیر بابا فشار کمتری بهش وارد میاد در نتیجه بابا می تونه بیشتر حال کنه و بعد وقتی که تو کونتو میذاری بالای کیرش می تونه بیشتر با تن تو عادت کنه . من دارم استاندارد و اصولی کار می کنم . شما ها هم باید از این اصول پیروی کنین . مطابق موازین بین المللی کار کنین . ...واقعا که این نینا معلوم نبود اگه شوهر کنه چه بلایی می خواد سر شوهرش بیاره هر چند که می گفت دو تا خواهرا برن خونه شوهر من خودم زنت میشم وصله تنت میشم پیشت می مونم . این دیگه از اون چرچیل هایی بود که به این سادگیها نمی شد حریفش شد . در هر حال اومد و نشست روی کیر من چه نشستنی ! -اووووووووففففف اوووووووفففففففف نینا نینا چقدر داغ و چسبون کونتو گذاشتی سر کیرم . کیرم طوری نرم و روون رفت توی کونش که فکر نمی کردم این نینا باشه که داره به من کون میده ولی بعدش هم با بالا پایین کردنای خودش طوری بهم حال داد که اصلا فکر نمی کردم که چند دقیقه پیش آبم اومده باشه . نونا هم واسه این که از قافله عقب نمونه لباشو گذاشت رو لبای من . اووووفففففف دوتا دختر واقعا گل کاشته بودند . تازه عروس خانوم رفته بود به حموم و اونم بعد از این دو تا می خواست خودشو برسونه به جمع البته اون که میومد دو تا دیگه باید خودشونو کنار می کشیدند .. -دخترا نیم ساعت گذشته . نورا بهتون یک ساعت وقت داده .. نینا : خب حالا مگه بازی فوتباله که سر ساعت داور باید سوت رو بزنه ؟ تازه اونجا هم وقت تلف شده و وقت اضافه داریم .. ساکت شدم . اصلا حرف نمی شد زد . هر چی می گفتی این دختره جواب داشت . -بابا کیف می کنی ؟/؟ سوراخ تنگو داری ؟/؟ . اختصاصی مال خودته . شوهرم نمی کنم که رقیب پیدا کنی .. نمی دونم این دیگه چی داشت می گفت . مگه قرار بود اگه شوهری در کار باشه بازم به بابا جونشون حال بدن ؟/؟.... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۹۲نینا نینا بابا فدای اون کونت بشه . توی کونت چی ریختی . فکر نکنم کیرم از اون داخل بتونه در بیاد . هر کاری می کردم که تند تر حرکتش بدم نمی شد . اول که رفت توی کونش کمی روون بود . ولی چند بار که به طرف بالا و پایین حرکتش دادم انگاری دیگه چسبید ولی دستاموگذاشته بودم رو سینه های نینا جون که اون زود تر حال بیاد .. -بابا بابایی یه دستتم بدار رو کسم .. نونا : نینا زود باش از رو کیر بابا پاشو الان عروس خانوم میاد حال ما رو می گیره . -خیلی بیجا می کنه . اگه اون عروس خانومه ما دخترای آقا دو ماد هستیم و حقی داریم . صبر کن چند وقت دیگه که منم کنکور قبول شدم حالشو می گیرم . بابا اینم شرط بود که تو واسمون گذاشتی . رشته پزشکی قبول شیم دیگه چیه . اونم در یک دانشگاه معتبر . -چیه نینا این چند وقتی رو هم طاقت بیار -اوووووففففف بابا بابا جونم الان به هیچی نمی تونم فکر کنم . جز به همین لحظه ای که درش قرار دارم . فقط به سکس با تو فکر می کنم . بابا قلقلکم بیار اون جوری که می خوام به من حال بده .. وووووویییییی وییییییییییی داره جیغم در میاد -نونا برو کمک خواهرت اگه می خوای قبل از اومدن نونا بیای و رو کیرم بشینی و صفا کنی بیا . تو هم زود تر بیا . عجب چالش هایی داشتیم ما چهار نفر .یک فیلم سینمایی تمام عیار و به تمام معنی بود .چشای نینا سر به هوا شده دیگه باز نمی شد . می دونستم که این وقتی باید چیکار می کردم از اونجایی که اون رو کیرم نشسته بود از روبرو به کس لختش تسلط داشته می تونستم به خوبی با کسش ور برم و با دو دست این کارو انجام دادم .. -هوووووووو هوووووووووففففففف باباییییییی سوختم سوختم .. کس منم کیر می خواد . منم می خوام مث نورا عروس شم . -عزیزم در کنکور بعدی به این آرزوت می رسی . حتما می رسی . تو و خواهرت نونا هر دو تون می تونین موفق شین . -بابا داره میاد داره خوشم میاد جوووووووون بازم اون جوری شدم نونا جون اگه بدونی چه کیفی داره .. -حالا پاشو الان نورا سر می رسه .. -تا تو کونتو با کرم بمالونی بذار من بازم رو کیر بابا بشینم . شانس آوردم که نینا یادش نبود که ازم بخواد که توی کونش آب بریزم . آخه پدرم در اومده بود . نورا شیره مو کشیده بود و حالا این دو تا دختر داشتند حسابی منو ضربه فنی می کردند . نونا تا اومد رو کیرم نشست و قسمتی از کیرم رفت توی کونش تازه نینا یادش اومد که من آبمو توی کونش خالی نکردم -نینا عزیزم بابا فدات شه . باشه دفعه بعد بیشتر خالی می کنم . اصلا یه بار خارج از نوبت می کنمت . این عروس خانوم پدر ما رو در آورده . دوست داری بابات مریض شه ؟/؟ اومد طرفم و صورت و لبامو بوسید و گفت من خودمو می کشم اگه کوچکترین بلایی سر بابام بیاد . باشه هر چی تو بگی ولی خودت قول دادی ها بعدا باید هوای منو داشته باشی ها . . کون نونا راحت تر و روون تر روی کیرم حرکت می کرد .. موهای بلندش رو بدنم و جلو سینه هاش پخش شده جلوه زیبایی به هیکل ناز اون داده بود . دستامو گذاشته بودم رو سینه های متوسط دختر خوشگل و نازم و با هاش بازی می کردم . -اوووووففففففف پدر پدر دوستت دارم . خیلی کم بهم می رسی .. -من نمی دونم شما دخترا تازگیها چه اخلاقی پیدا کردین که هر وقت که بهتون می رسم میگین این روزا خیلی کم بهم می رسی بابا . آخه من یا سر کارم یا توی بغل شما اونم لخت . بهم امون نمیدین . چاره داشته باشین میگین به جای نفس کشیدن بیام شما رو بکنم . نینا : اگه این جوری میشد که خیلی عالی می شد . ولی بابا همون که همراه نفس کشیدن و در هر نفسی ما رو می کنی یه دنیا ارزش داره -پس واسه چی میگین به شما نمی رسم ؟/؟ -بابا حالا بس کن . تو هنوز متوجه نشدی دخترات گاهی دوست دارن ناز کنن و بابایی هعم نازشونو بکشه و بخره و بخوره ؟/؟ -ناز هر سه تا تونو بخورم .. نینا : حالا شد دو تا . نورا دیگه از دور خارج شد . اون به مرحله زنانگی رسید دیگه ناز نداره . -میگی شما هم که چند وقت دیگه بی پرده شدین دیگه ناز ندارین ؟/؟-ما فرق می کنیم بابا -عجب دختران خود خواهی دارم من . نمی دونم باید به کی شکایت کنم . دستامو از پشت گذاشته بودم روی دو طرف کون نونا تا اون خودشو بتونه راحت تر روی من تنظیم کنه -بابا از اون کارا که با نینا کردی با منم بکن . با کسم بازی کن تا منم زود تر ار ضا شم . چند روز دیگه باید می رفتند دانشگاه ولی هنوز همون حال و هوای سالهای بچگی تو سرشون بود و همون تکیه کلامها رو داشتن ولی من از صفا و صمیمیت و سادگی اونا خیلی خوشم میومد . دخترای خودم بودند و اونا رو با هیچ چیزی در این دنیا عوض نمی کردم . بزرگترین سر مایه های زندگی خودمو ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۹۳دستای نونا رو داشته و خودمو چند بار از پایین به طرف بالا حرکت داده و کیرمونو در کون روون دختر نازم به حرکت در آوردم . دو تایی شون زار می زدند که بابا ما هم می خواهیم مثل نورا عروس شیم . -دخترای خوبم امیدوارم که هر وقت شما هم مثل نورا دانشجوی رشته پزشکی شدین من بتونم از خجالتتون در بیام . -بابا تا اون موقع دیگه دلمون آب میشه -چیه دخترا هوس شوهر کردین ؟..؟ با این که در این سن این روزا کمتر دختر شوهر میدن ولی اگه واسه شما خواستگار اومد میدم شما رو که دیگه این قدر نگین که ما کسمون کیر می خواد و از این حرفا ..نونا : بابا ما می خواهیم که شما ما رو ردیفمون کنین . با شما حال کنیم و با شما به اوج برسیم . دوست نداریم که هیشکی دیگه ما رو ار ضا مون کنه . حالا شما دارین این جوری باهامون بر خورد می کنین ؟/؟ حالا ما داریم میگیم تو نورا رو بیشتر دوست داری باز میگی چی شده . آره اونو بیشتر دوست داری . ما رو تحویل نمی گیری . ما برات ارزشی نداریم -عزیزم تقصیر من چیه شما دو تا بعد از اون توی کنکور شرکت می کنین . بالاخره شرایط این شده دیگه . مادرتون خدا رحمتی شد و دست سر نوشت ما رو در کنار هم قرار داد . حالا هم دو تایی تون قبول شین من اگه شده در یه شب تر تیب هر دو تاتونو میدم . در ضمن باید هوای هموهم داشته باشین با هم درس بخونین امید وارم که موفق شین . طفلک نورای منو بگو که اون بیچاره تنهایی درس می خوند و منم وقتشو نداشتم که بهش کمک کنم . نینا : حالا معلوم شد که تو نورا رو بیشتر از مادوست داری چطور در مورد ما نمیگی که وقتشو نداری که به ما کمک کنی و در مورد نورا میگی که وقتشو نداشتی .. دیگه به حرفای اون دو تا دختر که سرمنو خورده بودند توجهی نداشتم . فقط منتظر بودم نورا کی از حموم بر می گره و منو از شر دو تا خواهراش خلاص می کنه . انگاری تمام مدتی رو. که من در خونه بودم و وقت خارج از کار و فراغتم بود باید در بغل یکی از این دخترا می بودم و به امورات سکس می پر داختم . کار و زندگی دیگه ای نداشتم . نمی دونم نونا رو تونستم ارضاش کنم یا نه که در هر صورت آب کیرمو خالی کردم توی کون دختر گلم و در همین لحظه هم نورا جون سر رسید -واه واه واه واه ..می بینم هنوز که اینجای کارین . چه چندش آور عروس خانوم نبینه شوهرش همون اول کار داره بهش خیانت می کنه . گفتم کار این دو تا رو سریع برس .. نگفتم خودت رو به کشتن بدی که نتونی بهمون برسی و وقتی که رسیدی بهم وا بری و بگی که حال ندارم -نورا جون اینا خواهرای تو هستند تازه تو خودت یک ساعت مهلت دادی و هنوز پنج دقیقه هم مونده که من این پنج دقیقه رو با اجازه شما میرم یه دوش بگیرم بر گردم . عجب بد بختی شده بود . هنوز هیچی نشده نورا می خواست گربه رو دم حجله بکشه و من شده بودم زن ذلیل . ولی می دونستم چیکارش کنم . این من بودم که باید گربه رو دم حجله می کشتم . دخترا رفتند و منم از حموم بر گشتم . بدون این که توجهی به عروس خانوم بکنم رفتم روی تختم دراز کشیدم که یعنی مثلا می خوام دراز بکشم و بخوابم . -بابا چی شد نفهمیدم . می خوای چیکار کنی . انگاری تو یکی دیگه دوستم نداری . -نورا استراحت هم لازمه . از دیروز تا حالا همش داری دستور میدی و می خوای بگی حرف حرف منه و هر چی که گفتم باید انجام شه -چیه آقا فکر می کنی چند تا حرف خانومتو گوش کردی سرت اومده پایین ؟/؟ باشه هر طور را حتی . چیه اون دو تا دخترا خوب بهت رسیدن و شیره تو رو کشیدن دیگه حالی واسه من نداری ؟/؟ باشه بابا نوبت منم می رسه . منم می دونم چیکار کنم . دنیا این جوری نمی مونه . اگه مامان زنده بود نمی ذاشت تو با من این رفتارو داشته باشی . -نورا از اون حرفای الکی نزن اگه مامان زنده بود که دیگه من نمی تونستم در همچین شرایطی با شما باشم اینم از اون حرفای الکیه که داری می زنی . -بابا می خوای چیکار کنی -من خوشم نمیاد این جوری بهم دستور بدی -من کی بهت دستور دادم . تو مگه منو دوست نداری و دخترت رو دوست نداری . عاشق من نیستی . ؟/؟ بابا یعنی همین ؟/؟ . نورا یک طرف تخت دراز کشید و منم طرف دیگه اون . باید سیاست می رفتم تا دیگه هست هر کاری که دلش می خواد انجام نده .. -بابایی بابا جونم .. نمی خوای یه مزه بگیری ؟/؟ زیر چشمی چشامو تار کرده یه نگاهی به هیکلش انداختم .توپ توپ شده بود . خیلی هم خوشبو نشون می داد . چقدر هم با حال بود . اومد سمت من . واسم ناز کرد صورتمو بوسید . کون گرد و توپ و بر جسته و نرم و سفیدشو به صورتم مالید .. آک آک شوهر جونم همین الان از تنور یعنی از حموم در اومده . اگه الان نخوری حیفه اون وقت بیات میشه .. .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۹۴نورا نورا چیکار داری می کنی . انگار نه انگار که تا حالا با هم بودیم . -نه بابا جون تا حالا با هم نبودیم . این شما بودی که با اون دو تا دخترات بودی و اصلا اشتهای منو نداری و دوست نداری که با هام باشی . --نورا واسم ناز نکن .. -بابا چرا این جوری شدی من همون بابا نیمای مهربونمو دوست دارم . -منم همون بابا هستم . بیا توی بغلم دخترم . فقط یادت باشه مثل زنایی نباشی که می خوان سلطنت کنن . بگن حرف حرف ماست . . نورا خودشو لحظه به لحظه بیشتر بهم می چسبوندتا دلمو بیشتر ببره واون جوری هم که من می خواستم شد .-بابا من کنیزتم . اگه یه کنیز داشته باشی منم . طوری واسه من ناز ولوس می کرد که دیگه دلم نیومد بیشتر از این منتظرش باشم . کس و کون تازه از حموم در اومده خوردن و کردن داشت . هر چند از صورت و زیر گلو و سینه هاش شروع کردم .. -بابابابا همه جا مو بخورش بلیسش . اصلا خسته نمیشم . دلمو نمی زنه . هر چی بیشتر می خوری بیشتر هوس می کنم . بیشتر می خوام که باهام باشی .. می خواستم بهش بگم دخترم . من سه تا دارم که اونا رو می خورم و می لیسم و می کنمشون و خسته نمیشم و همیشه هم برام تنوع دارن وای به حال تو که دیگه یک سوم من فعالیت داری .. سرمو گذاشته بودم لای پای دختر گل و نازم . اون جوری که اون می خواست و در حال آتیش گرفتن بود . دیگه بوی خون نمی داد . بوی هوس و طعم تازه عشق و هوسو می داد . دختر پاک من که می دونم تا حالا دوست پسری نداشته و پدر تمام اونچه را که می خواسته بهش داده . . لبه های کسشو به دو طرف باز کرده و چوچوله های نازشو آروم آروم می مکیدم . اون جوری که اون می خواست و منم باهاش حال می کردم . بی اندازه لذت بخش و سر حال آور بود . -بابا بابا .. این شیرین تر از عسله . من که نخواستم منو ماه عسل ببری به سفر دلم می خواد همین جا توی همین خونه ماه عسل داشته باشیم . -هر چی تو بگی دخترم .. با این که دوست نداشتم زن ذلیل باشم ولی نمی دونم چرا از زاویه دختر دوست داشتم ذلیل باشم . حرفاشو گوش کنم .. ناز من بازم شبیه مادرش شده بود . لاپاشو باز کردم . به صورتی که چشاشو درش بسته بود نگاه کرده و کیرمو محکم می زدم به ته کوسش و می کشیدم بیرون .. داشتم به اوج می رسیدم . چه آرامشی چه لذتی . فقط خاطره های لذت بخش با مادرش بودن هم داشت منو به آخر عشق و هوس می رسوند . انگار مهناز زنده شده پیش روم قرار داشت . باید به لحظه های خوش فکر می کردم . قسمت این بوده که مهناز دیگه پیش ما نباشه . حالا جانشین مهناز می تونست بهم حال بده کاری کنه که دیگه به یاد غمهام نیفتم . آره من با دخترام غمهای زندگیمو به حداقل رسونده بودم و بهتره بگم با اونا روز ها و لحظه های خوشی برای خودم رقم زده بودم . نورا رو سخت در آغوشم گرفته و بدنمو کاملا به بدنش چسبوندم . دیگه حسی نداشت .. -بابا بابا بابایی دارم آب میشم . آبتو بده به من . .. بده به من .. من دوباره دارم اون جوری میشم .. بغلم بزن منو ببوس .. بگو بگو منو دوستم داری .. بگو منو از همه بیشتر دوست داری . من بیشتر تو رو یاد مامان میندازم . پس منو بیشتر دوست داری .. -نورا یه جور خاصی دوستت دارم ولی نباید بگم بیشتر دوستت دارم -پس داری داری داری داری ..نگو ندارم .. ووووووییییییی ویییییییی طوری جیغ و داد می کشید که از اون طرف سر و صدای خواهراش بلند شد که چه خبره ...مگه سر آوردین ؟/؟ نورا بدون توجه به حرفای اونا همچنان داشت حال می داد . و حال می کرد .. یهو چند بار خودشو رو به بالا حرکت داد و با چند حرکت پی در پی ساکت شد . منم دیگه با همون کیر داغم چشامو بسته و کمرشو با دستام قلاب کرده در حالی که خودمو بهش چسبونده بودم توی کس دختر نازم خالی کردم . دیگه امونش نداده بودم .. -بابا جونم دستت درد نکنه . چقدر شیرین و با مزه بود . کس دادن چه حالی میده . راست میگن که ماه عسل و شیرینیه . شاید مزه اش مثل شکر شیرین نباشه ولی از اون خیلی شیرین تره و به دل میشینه . .. -نورا چه حرفای شیرینی می زنی . حرفات شیرین تر از عسله . شیرین تر از تمام شیرینی های دنیاست . دوستت دارم دخترم دوستت دارم . -بابا قرار بود بکنی توی کونم -من دیگه قاطی کردم . نمی دونم چند دفعه کونتو کردم و چند دفعه کستو .. در هر صورت این روزا روزای عسله و باید همش عسل خورد . -ببینم من همیشه عسلت می مونم -چرا که نه . تو هم دخترمی هم زنمی . . دوستت دارم .. و هم این که عشقمی .. -بابا بازم بگو از این حرفا می زنی من خوشم میاد . یه جوری میشم . بازم هوس عسل می کنم . دلم می خواد اون جوری بشم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۹۵دستامو دور کمر نورا جونم قلاب کرده اونو به خودم فشردمش و کیرمو وسط کون خوشگلش حرکت می دادم . -عزیزم می بینی هنوز کیر بابا برای عروس خانوم خوشگلش گرم و داغه . گرم گرم . نورا کونشو رو کیر من می گردوند و هوس منو برای گاییدن اون سوراخش زیاد می کرد .همون سوراخی که این چند ماهه اخیر اون قدر به من حال داد که اصلا بی زنی رو حس نمی کردم . واقعا دخترام سنگ تموم گذاشته بودند و این نورای من دیگه معرکه بود . نینا با اون تیکه پرونی هاش ونونا هم با یه صبر و تحمل خاص خودش . هر چند این شکیبایی در نورا هم وجود داشت ولی این شکیبایی رو نونا با یک شگرد خاصی کنترل می کرد . کیرم حسابی توی کون دخترم حال کرد . از اون جایی که به اندازه کافی خودشو خالی کرده سبک شده بود حسابی اون داخل مانور داد .. . عروس خودمو غرق بوسه اش کرده و پس از ساعتی عشقبازی در آغوش هم خوابیدیم . در هر حال زندگی ادامه داشت و روال عادی خودشو طی می کرد . شرایط مثل گذشته شد . با این که نورا یک مرحله جلو تر از اون دو تا دخترام بود و باهاش رابطه خاص تری داشتم ولی همچنان عدالت بین دخترامو رعایت می کردم . . فقط اوایل مونده بودم که شب جمعه ای رو چیکارش کنم . چون این شب رو من با سه تایی شون مشترک کار می کردم ولی از وقتی که کس دخترمو در جرگه خانوما قرار دادم اون وقت دلم نمیومد که اون دو تا دختر گلم حسرت بخورند از این که چرا راه کسشون باز نیست . ولی دو تایی شون برای کنکور داشتند درس می خوندند و این که موفق شن . یکی از یکی کوشا تربودند . با این که خیلی دوست داشتم سه تا خواهر بر نامه شب جمعه ای رو که ثوابش هم زیاده با هم پیاده کنند ولی یک طرح دیگه ای دادم و اون این که یک هفته شب جمعه رو با نورا باشم و یه شب جمعه دیگه رو با اون دو تا دخترم . برنامه نوبت ایام دیگه که سر جاش باقی بود . . برای آینده هم می شد یه تصمیم دیگه ای گرفت . که از وقتی که دو تا دختر دیگه مو زن کردم این شب رو گردشی کنم ولی ای کاش استراحت می کردم . گاهی بیش از اندازه خسته می شدم . تقصیر هم نداشتم و اونا هم تقصیر نداشتند . واسه این که جوون بودند و هوس داشتند و یه جورایی باید حال می کردند . ومنم به عنوان یک پدر مسئول بودم که نیاز های دخترای قشنگمو بر طرف کنم تا گیر این پسرای نامرد از خدا بی خبر هوس باز نیفتن .. . روز ها یکی پس از دیگری می گذشتند و منم حواسم بود که دخترم بار دار نشه و اگرم می شد می تونستم کاری کنم که بچه رد شه . تا یه مدتی بر نامه ها ردیف بود . نورا مثل سلطان بانو ها توی خونه کار می کرد و به درسش هم می رسید .روحیه اش خوب بود -عزیزم درسای دانشگاه سنگینه اگه می خوای بعضی از این شبا که نوبت توست رو به تو استراحت بدم تا راحت تر به درسات برسی .-چیه بابا می خوای برای اون دو تا دختر توان بیشتری داشته باشی ؟/؟ یا اصلا همون شب بری سراغ اونا ؟/؟ -نورا من برای راحتی و خوبی تو این کار رو می کنم . . چون دوستت دارم .. ولی قبول نکرد .. شیره باباشونو می مکیدند و اصلا به فکر این مردی که به میانسالی رسیده بود نبودند . هر چند که تیپ من ده سالی رو کمتر از سنم نشون می داد و دخترا هنوز هم مراقب بودند که باباشون دست از پا خطا نکنه . مامانشون تا این حد مراقب من نبود و اصلا مراقب من نبود اما سه تا دختر داشتم یکی از یکی حسود تر . یکی این که نسبت به خودشون حسادت می کردند و یکی دیگه این که اگه می رفتیم مهمونی یا گردش یه نگاهشون به خوشگلای روبروشون بود و یه نگاهشون به چشای من . ..موعد کنکور دیگه ای شد ودیگه استرس دو تا دخترای منم خیلی زیاد . -بچه ها دخترای گل من خوب بخوابین . استراحت کنین . کم خوابی شما رو از پا میندازه . اثر منفی میذاره . اون مطالبی رو هم که بلدین باعث میشه شما فراموش کنین و دیگه نتونین به سوالات خوب جواب بدین .. نورا چیزی نمی گفت ولی نمی دونم چرا حس می کردم از این که در زن بودن و کس دادن داره رقیب پیدا می کنه یه حسادت خاصی درش به وجود اومده . کمی تند خوشده بود . اون حس می کرد که دو تا خواهرا به درسا مسلطند و خیلی هم قوی هستند . عشق کیر اونا رو خیلی پر تلاش و با سواد بار آورده بود و می خواستند هر جوری شده از این موانع عبور کنن . . اونا رو هم دلداری دادم . همون جوری که نورا رو دلداری داده و گفتم که اگه شکست خوردید ناراحت نباشید همیشه برای مبارزه و پیروزی وقت هست .. نینا : بابا چی داری میگی کدوم همیشه . . من اگه قبول نشم تو همین تویی که داری به من روحیه میدی کیرت رو توی کسم فرو می کنی ؟/؟ ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۹۶دخترا دخترای گلم دیگه یواش یواش شما ها هم باید خودتون رو نشون بدین . به شما دو تا میگم . در هر صورت جا داره که من در این خونه سه تا عروس داشته باشم . مامان که رفت سه تا واسم گذاشت . یکی از یکی گل تر . نونا : بابا نمیشه اگه قبول نشدیم یه ارفاقی بکنین ؟/؟ -نه مرغ یک پا داره من در مورد نورا این حرفو زدم در مورد شما هم باید بزنم . شما سه تا دختر هستین همون جوری که سهم الارث شما مساویه در بقیه مسائل و مزایا هم باید از حقوق و شرایط یکسانی بر خوردار باشین . .خلاصه اونا داشتن خودشونو می کشتن ولی من عین خیالم نبود . فقط می خواستم لذت ببرم از این که دخترام برای موفقیت خودشون تلاش می کنند و این که به این که زیر کیر باباشون باشن چقدر اهمیت میدن . نونا خیلی نگران تر از نینا به نظر می رسید . خیلی نصیحتش کرده اونو دلداری می دادم که بر خودش مسلط باشه تمرکزشو از دست نده . اگه یکی از اینا موفق نمی شد افت روحی شدیدی براش داشت و حال منم گرفته می شد . یعنی واقعا این شرط ضرورت داشت که من واسه دخترام گذاشتم ؟/؟ نمی دونم باید منتظر بودم و می دیدم . خلاصه , کنکور سراسری هم بر گزار شد و نونا و نینا هم به وقت اعلام نتایج اولیه هیجان و استرسی مثل اضطراب نورا رو داشتند . .نورا به وقت اعلام نتایج رفت سر کامپیوتر . هیشکدوم از اون دو تا دلشو نداشتند که خودشون به ما نیتور نگاه کنن . نورا : دخترا من اگه خبر قبولی و نمره عالی هر کدوم از شما رو بدم یه شیرینی مخصوص می گیرم . بهتون از الان گفته باشم نینا و نونا دو نفری باید قبول کنین . من می خوام که یک نوبت از نوبتهای خودتونو که شبا پیش بابا می خوابین بدین به من .. نینا : عجب حرصی می زنی نورا . تو که از سه تا شب جمعه دو تاش مال تو شده .. که حالا ما هم بیاییم توی گود میشه نفری یکی .. -خلاصه قبوله ؟/؟ نونا : حالا قبول شیم .. نورا رفت و نگاهشو به صفحه دوخت . یه چیزایی رو یاد داشت کرد تا به ما نشون بده . نونا و نینا با یه حالت خاصی بهش خیره شده بودند . انگاری ازش انتظار چیزی رو داشتند . شاید یه چیزی در حد یک معجزه .به چهره نورا نگاه می کردم . من هم مضطرب شده بودم . دلم می خواست اون دو تا دختر من هم موفق می شدند . ولی نورا خیلی خود نگه دار بود . با این حال یک حسی بهم می گفت که هر دو تا دختر تونستن یا می تونن موفق شن که هم رشته و هم دانشگاهی نورا بشن .. روشو بر گردوند طرف من -دخترا یادتون نرفته که چی بهم قول دادین .. رنگ و روی نونا و نینا مثل گچ سفید شده بود . بدنشون به لرزه افتاده بود . -بابا دخترای خیلی تیز هوشی داری ولی از حق نگذریم دختر بزرگ شما از این دو تا تیز هوش تر و قوی تره . تبریک میگم هر دو تا تون می تونین بیاین به همون دانشگاه من و رشته پزشکی هم درس بخونین . اما من از شما جلو زدم . نمره و رتبه من عالی تر از شما شده . بین شما دو نفر نینا کمی بهتر آورده ولی دو تایی تون پذیرفته شده این .. یعنی همون رشته اول انتخابی قبولین . دو تا خواهر از خوشحالی می لرزیدند . رفتم وسطشون . می خواستن خودشونو بندازن بغل من ولی دست و بالشون نای حرکت نداشت . من رفتم وسطشون و اونا رو بغلشون زدم . سه تایی به گریه افتاده بودیم . نورا هم خودشو به ما رسونده بود ولی اون بی خیال نشون می داد و اشکی نریخت . -می دونستم دخترا شما موفق میشین .. هر دو تا تون میشین زن من . خودم در مرحله دختری بهتون یک درجه میدم . دخترا ساکت شین . الان وقت خوشحالیه . من فداتون شم تا یکی دو ساعتی رو عروس بزرگه داشت ازمون پذیرایی می کرد . -ولی بابا هر چی باشه همسر اول یه چیز دیگه ایه .. من که منظورشو فهمیده بودم و در واقع داشت به خودش می گفت فوری یک جواب با حالی دادم -راست میگی نورا جون هیشکی مامان مهناز شما نمیشه .. . دختر بزرگترم اومد جلو و گفت بابایی درسته که ما مثل مامان نمیشیم ولی من که از این دو تا خواهرم بهترم . هم خوشگل ترم و هم رتبه ام بهتره .. نینا : ببین نورا سوالات پارسال راحت تر بود .. نورا : تو از کجا می دونی . چون منتشر شده و توضیحاتش اومده داری اینو میگی ؟/؟نزدیک بود سر این موضوع دست به یقه شن . -دخترا به خواهرتون احترام بذارین . نا سلامتی اون یک سال از شما جلوتره و در همون دانشگاهی پذیرفته میشین که اون یه سالی رو اونجا مشغوله . با این که دامنه اختلاف سن اونا بیشتر از دو سال نبود با این حال گاهی می دیدی که نورا می خواد ریاست و سلطه خودشو بر اون دو تا خواهر نشون بده . هر چند در این منزل بیشتر وقتا نیاز به ریاست من بود ولی میذاشتم که دخترام راحت باشن به شرطی که حقوق همو رعایت کنن .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
بـــــــــــــــابــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســــــــــــــه ۹۷حالا داشتند یه شر دیگه درست می کردند این دو تا خواهر . نمی دونستم اینجا رو دیکه چه جوری فیصله اش بدم . نونا می گفت من دختر دوم هستم و باید نفر دومی باشم که عروس بابام میشم . نینا هم می گفت از اونجایی که نمره و رتبه اش بهتر شده اولویت و تصمیم با اونه .. -دخترا من از دست شما دیوونه شدم . شما دو تا منو دق آوردین . من نمی دونم چیکار کنم از دست شما خودمو می کشم . این آب کیر من داره خشک میشه .. نینا قهر آلوده اتاقو ترک کرد و گفت من اصلا نخواستم . این همه زحمت بکش درس بخون آخرش این جوری باید جوابمو بدی ؟/؟ اینه اون تشویقی که می خواستی بهمون بدی . نورا که از دعوای اونا و بحثشون با من لذت می برد گفت بابا من جات بودم هیشکدوم از این دو تا دخترا رو به درجه زنانگی نمی رسوندم دندشون نرم چشاشون هشت تا توی خماری بمونن . خجالت نمی کشن .. اصلا نوبت هر دو تا رو بده به من و اونا رو تحریمشون کن . -چی میگی نورا این که طرز بر خورد نمیشه . -چیه بابا انگاری خودت دوست داری عذاب بکشی . چه جوری این طرز بر خورد میشه که این دو تا وروجک دل باباشونو به درد بیارن .هی ! دخترا گوش کنین من بابامو دوست دارم . مثل شما بی خیال نیستم . اگه یه تار مو از سر بابا یا همین شوهر جونم کم شه دمار از روز گار تون در میارم . روز گار تونو سیاه می کنم . به خاک سیاه می نشونمتون .. نینا : بابا این نورا چرا این جوری می کنه ؟/؟ کاسه داغ تر از آش شده . خرش از پل گذشته هر چی از دهنش در میاد داره به ما میگه . سیر از گرسنه چه خبر داره ! -نینا جون فدات شم نونا خواهر بزرگترته بیا و رضایت بده من اول اونو عروسش کنم . من قربون دختر گلم بشم -اووووووووو یعنی امشب مال نونا میشی و فردا شب مال منی ؟/؟ من که اصلا امشب نوبت من بود -نه عزیزم نوبت نورا بود .. -بابا فقط یه شرط داره .. اونو کشیدم یه گوشه ای و گفتم چیه چقدر خودتونو واسه من لوس می کنین -یعنی میگی ناز ما خریدار نداره -چرا عزیرم من ناز همه تونو می خورم . همه تو نو بی نهایت دوست دارم فقظ شما با هم لج افتادین و من از این کار شما خوشم نمیاد . حالا بگو خواسته ات چیه .. -جایزه ای که به من میدی باید قیمتش بیشتر از اونی باشه که به نونا میدی تا نشون بده من بالاترم .. -به شرطی که نونا ندونه -اتفاقا شرط منم اینه که بدونه -دخترم -نه بابا .. -اصلا ما مگه شرط کردیم رتبه بهتر زود تر بره رو کیر بابا ؟/؟ اصلا دخترای من نشون نمیدن که بالای هیجده سال باشن . درسته که بی شیله پیلگی خوبه ساده بودن خوبه ولی بعضی وقتا از سادگی زیاد به نهایتی از زرنگی می رسین که همه چی رو می ریزین به هم و آدم نمی دونه چه جوری با شما کنار بیاد . رفتم طرف نینا و بغلش زدم . دلت میاد بابات رو اذیت کنی ؟/؟ من که خیلی دوستت دارم . دختر کوچیک تر خودمو . هر چند تفاوت سنی زیادی ندارین . . عین بچه کوچیکا رفتار نکنین . باباتون که نمی خواد فرار کنه بره خارج. در هر جای این کشور هم که باشه بازم در جوار شماست و این کیر هم همراشه . من که اینو نمی خوام از بدنم جدا کنم . همین جا به من چسبیده و دیگه واسه شما کنار گذاشتمش که سر حال سر حالتون کنه . کمی از این کس شعرات تحویلش داده و با نونا هم حرف زدم و گفتم اگه یه وقتی یه هدیه بزرگتری واسه نینا در نظر گرفتم تو ناراحت نشو .. خلاصه تمام نیروهای منو قبل از شروع عملیات کشیده بودند . دق اومده بودم از دست اونا .هر روز باهاشون از این بر نامه ها داشتم . بهترین کار این بود که اونا رو با هم نمی دیدم . اونا خودشون خونه که بودند و من نبودم می تونستن کنار هم باشن . ولی اینم که نمی شد وقتی که من از بیرون میام اونا رو جدا جدا ببینم . اصلا یه جوری بودند . شده بودند سه تا هوو که می خوان نظر شوهرشونو جلب کنند . بالاخره من و نونا تنها شدیم . قرار شد که اون عروس دوم من بشه . همون جوری که دختر دوم من بود . رضایت نینا رو جلب کردم . این همه مدت تحمل کرده بودند حالا تحمل یک روز بیشتر خیلی واسشون سخت نشون می داد . آدم گاهی وقتا نمی تونه از کار این دخترا سر در بیاره . . همون لباس عروس مهنازو به تن نونا کردم . به نورا بیشتر میومد . هیکلش پر تر بود ولی نونای منم خیلی خوشگل شده بود . موهاشو طوری در آورده بود که انگاری کوتاه کرده . لباش غنچه ای بود و از روژآلبالویی هم استفاده کرده بود هر چند من از گیلاسی اونم خیلی خوشم میومد . دیگه وقتش بود که این دختر خودمو هم به مراد دلش برسونم . -عزیزم چته استرس داری ؟/؟ -نه بابا بابا این بهترین لحظه عمرمه . -حتی از اون روزی که برای اولین بار از کون کردمت ؟/؟ -اون هیجان خاص خودشو داشت ولی این فرق می کنه ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۹۸نونا نونا .. دختر خوشگل من .. کاش مهناز زنده بود و می دید که دختر نازش چه عروس خوشگلی شده ! نونا یه جوری نگام کرد که فهمیدم چه سوتی نانازی دادم . از اون سوتی های دو آتیشه .. دو تایی مون شکممونو داشتیم و می خندیدیم .. -بابا بااااابااااا .... با.. با... اگه مامان زنده بود که نمی ذاشت این لباسو تنم کنم . خودش می پوشید .. بغلش زدم . آروم آروم لباسو از تنش در آوردم . اونو مرتب گذاشتم یه گوشه ای تا فرداشب نینای خوشگلم اونو تنش کنه و ازش استفاده کنه . به دختر خودم نونای خوشگلم هم سکه ای داده و همون کاری رو که برای نونا کرده بودم واسه اونم انجام دادم . آدم نباید بین خانوماش فرق خاصی بذاره و بین اونا اختلاف بندازه . واسه همینه که یه مرد اگه می تونه عدالت بین زنا رو رعایت کنه اون وقته که می تونه بره چند تا زن بگیره . نورا رو تا مرز شورت و سوتین رسوندم . -بابا برم لباس خوابمو تنم کنم بر گردم . واسه امشب ردیفش کردم تا دلتو بیشتر ببرم . -فدات گل نازم . اگرم نپوشیدی موردی نداره . همین جوریشم خیلی خوشگل و خواستنی هستی و می تونیم تا آخرشو ادامه بدیم -بابا تو هیجانو دوست نداری ؟/؟ دوست نداری بیشتر با من حال کنی و لذت ببری ؟/؟ -چرا عزیز دلم . من که می دونی خیلی کشته مرده دخترای گلم هستم . مخصوصا تو که وسطشون گیر کردی از هر دو طرف به تو فشار میارن . فدای دختر مظلوم خودم بشم . طوری باهاش حرف می زدم که فکر می کرد من بهش اهمیت بیشتری میدم . لبخند به لباش نشسته بود -خب بابا جون باید بسازم و تحمل کنم دیگه . کاری که اون دو تا خواهرم نمی تونن بکنن و خودشونو با این مسئله هماهنگ کنن ولی من خیلی راحت می تونم . باید خود ساخته بود بابا .. -حالا بیا جلو بیا جلو تر اون لبای خوشگل و ناز و یا قوتی تو رو ببوسم . از همین جا گرمای اونو حسش می کنم . چقدر نرم و لطیف و دوست داشتنی شدی . چقدر لذت بخشه که یک دختر جای این که شوهر کنه تا واسه باباش عروس شه در اختیار باباش قرار بگیره و عروس شه . نمی دونی این چه لذتی میده . هیجان زده شده بودم . دخترام به تر تیب سن هیکل داشتند . نونا کمی لاغر تر از نورا بود ولی جذاب و خواستنی بوده بدنی خوش فرم داشت . . لبامو گذاشته بودم رو سینه های ناز و آبدار نونا . دست نونا رفته بود روی کسش و باهاش ور می رفت .. -بابا بابا بابایی سینه هام آب شده .. چه باحال می خوریشون -عزیزم عزیز دلم این که بار اولم نیست . من همیشه دارم این سینه های داغ و آبدارت رو می خورم . جووووووون فدا فداشم من اون تن و بدن نازت رو . اون سینه هاتو .. اون کس کوچولو و لقمه ایتو . اون کون یه دست و خوش اندازه ات رو .. -بابا باجونم حرف بزنم . همش از اینا بگو .. کاش فقط به من می گفتی .. بابا تو مال منی . حالا مال منی . من عروس تو ام . هر کاری دوست داری می تونی باهام بکنی . من کسم برات باز میشه .. جووووون چه کیفی داره . به این میگن آخر حال کردن . امشب منم میشم مثل نورا .. -و فرداشب نینا هم میشه مثل شما دو تا -آره بابا آره بابا . باید اینو قبول کنم که ما بابا مونو باید بین خودمون قسمت کرده داشته باشیم ولی با همه اینها زندگی شیرین می شود .. می خوام بدونم . می خوام بدونم این چه هیجانیه که وقتی کیر وارد کس میشه و میره تا آخر انگاری که آدمو به مرزبی نهایت می رسونه و اونو هم رد می کنه .. نمی دونم خدا چه جوری بی نهایت رو می بینه فقط می دونم که اگه می دونستم دیگه اون وقت بشر نبودم .. بابا بمال کسمو روی کسمو بمال .. -هیجان عجیبی رو در صورت نونا می دیدم . داشتم با خودم فکر می کردم که آیا نورا هیجان زده تر بوده یا نونا .. که دیدم فرقی هم نمی کنه هر دو در اوج هیجان قرار گرفتند . حالا شکل نشون دادنشون فرق می کنه . این که کیر لذت خودشو وارد قسمتی از از بدن آدم کنه یه حرف و لذته و این که دو تا لذت در کنار هم یه آتیش بازی حسابی راه بندازن یه حرف و لذت دیگه ای . زن دراز می کشه مرد کیرشو فرو می کنه توی کسش . کیر در یه حالت حرکتی خودشو به کس می چسبونه . کس نوعی گیرنده هست . یعنی این می تونه یه دلیل افزایش لذت بردن زن از سکس باشه ؟/؟ نه این دلیل درستی نیست . این بسته به نوع ترشح هورمونهای جنسی و ساخت بدنی و احساسات و عواطف زن داره و پیچیدگیهایی که هنوز خیلی هاشون باید کشف شن ولی هر چه بود من و نو نا حالا دو تایی مون هیجان و هوسمونو با هم قسمت کرده بودیم -پدر پدر دوستت دارم .. لباس خوابمو یادم رفت بپوشم . شورت و سوتینشو هم در آورده اونو به بدن لختم چسبوندم . کیرم رفته بود به سر کسش چسبیده بود . لحظه به لحظه داغی و خیسی سطح تماس کیر و کس بیشتر می شد -عزیزم نونا جونم فکر نمی کنی برای پوشیدن لباس خواب باید از کست اجازه بگیری ؟/؟ -بابا کیرت بهت چی میگه -همون چیزی که کست میگه . میگه باشه برای دفعه بعد -هر چی شاه من بگه -می دونم ملکه منم همینو می خواد ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
بــــــــــــــابــــــــــــــتا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۹۹نونا عزیزم هراس نداری از این که تا لحظاتی دیگه بابا می خواد دختری تو رو بگیره و یک خانوم بشی -بابا من همین الان هم خانوم هستم ولی می خوام زن بشم به همون معنایی که در جامعه امروز ما وجود داره . ولی در هر حال زیر سایه شما و زیر کیر شما هستم و افتخار می کنم که به وسیله کیر بابای خودم عروس میشم و زن میشم -فدات بشم نونا جون با این احساسات قشنگت . حالا خودت رو به من بیشتر بچسبون . کست کاملا خیسه .. -بابا جون تا همین جاشو که بار ها و بار ها به من چسبوندی و من لذتشو احساس کردم پس دیگه زیاد مقدمه چینی نکن که من خیلی هوس دارم . می خوام این راهی رو که نورا رفته زود تر برم . نونا خیلی راحت با این مسئله بر خورد می کرد . خیلی پاهاشو باز کرده بود سر کیرم انگاری به مغزی کسش چسبیده بود . -اوووووفففففف پدر جونی بابا نیمای قشنگم من به طرفت فشار بیارم یا تو این کارو برای من انجام میدی . پدر دوستت دارم . دوستت دارم عاشقتم . -عزیزم عزیز دلم من خودم الان این کارو می کنم . منم راستی راستی حس می کردم که شوهر دخترام هستم . حالا که اونا دوست دارن با کیر باباشون حال کنند و عروس من بشن چرا باهاشون مخالفت کنم . منی که هر لحظه می تونم یه بکارت مصنوعی سفارشی برای اونا ردیف کنم و به حال اولشون بر گردونم . حتی اگه بار دار هم شن می تونم واسشون سقط جنین انجام بدم . اگه کسشون گشاد شد اونو تنگش کنم .. آخ که هر کاری از من بر میومد . در نهایت آرامش می تونستم از دخترام کام دل بگیرم و ازشون لذت ببرم . حال کردن از این بهتر نمی شد . به خودم فشار آوردم و جلو گیری کردم تا همون اول آب کیرمو دور و بر کس دخترم خالی نکنم . اینو به خوبی متوجه شده بود . -بابا جونم می خوام درست و حسابی به من حال بدی . این جوری که به خودت می پیچی من دلم برات می سوزه . می خوام که تو هم لذت ببری و این قدر عذاب نکشی لبامو گذاشتم رو لبای نونا و خوب که بوسیدمش بهش گفتم عزیزم نمی دونی چقدر دوستت دارم از این که به فکر بابات هستی ... ولی اگه خودمو خالی می کردم یه چند دقیقه ای وقت می برد تا کیرم مثل اول شق شه هر چند همون کیر برای پاره کرده بکارت دخترم کافی بود . نونا از جاش پاشد و کیر منو گذاشت توی دهنش . نمی دونم چرا این جا هم دلم می خواست که آبم به این زودی نیاد و از گاییدن دهن دخترم لذت ببرم . ولی شاید یه حکمتی بوده باشه که سبک لذت بردن مردا با زنا تا حدودی فرق می کنه . مردا اگرم نخوان آبشون زود میاد و زنا گاهی وقتا می خوان که ارضا شن فوق العاده هم لذت ادامه دار میاد سراغشون ولی به ارگاسم وتمتع نهایی نمی رسن . در همین افکار بودم که حس کردم ساک زدن نورا منو به اوج رسونده خودمو ول کردم آب کیرم توی دهن نونا جون دختر ناز و حشری من راه افتاده بود . -نونا فدات شم . نونا آبمو همین جور می کشید . -نونا همه شونکش . واسه کستم بذار . ولی اون همچنان در حال میک زدن کیرم بود تا منو به اوج لذت و آرامش و سبکی برسونه . کیرمو که از دهنش بیرون کشیدم دیدم آبم همه رو خورده -بابا بذار حالمونو بکنیم . من که خودم می دونم تو بازم آب داری بازم هوست بر می گرده .. دخترام دیگه واسه خودشون حسابی خبره شده بودند . می دونستن که کی و چه جوری چه حالتهایی به من دست میده . حتی نونا می دونست که چند دقیقه ای می کشه تا کیرم بتونه تا حدودی به وضعیت قبل از خالی کردن برسه و میزان آب بعدی من چقدر می تونه باشه . کیرمو گذاشت توی دهنش و با میک زدنهای نرم و آروم سریعتر اونو به یه حدی شبیه دقایقی قبل رسوند همونو به کسش نزدیک کردم . -آخخخخخ بابا هنوز نکردیش که این قدر حال میده اگه فروش کنی توی کسم چی میشه . با یک ضربه دیگه کیرمو فرستادم جلو تر . ..حس کردم که دیگه خیلی زیاده از حد تنگ نشون میده و به جایی رسیدم که باید فشارمو ناگهانی بیارم و زیاد ترش کنم -نونا آماده ای . نترس -بابا مگه خواهرم ترسید که من استرس داشته باشم ؟/؟ نمی دونم شایدم ترسیده باشه . کف یه دستموگذاشتم رو سینه اش و لبامو هم گذاشتم رو لباش با این که داشتم می بوسیدمش و لذت می بردم ولی دل توی دلم نبود . دلم می خواست این لحظات برای دختر نازم لحظاتی به یاد ماندنی باشه . لحظاتی که عمری به یاد داشته باشه و هر موقع که بهش فکر می کنه لبخند رو لباش بشینه . کیرم به راهش ادامه داد . حرکتش روون تر شده بود . -نونا عزیزم . تبریک میگم . حس می کنم که تو یک زن شده باشی . درد و سوزشی که نداری . -نمی دونم بابایی نمی دونم . فقط می دونم یه حس خوب و قشنگیه . به لحظات شیرین اون طرفش فکر می کنم . .بابا دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم .. . پدر جونی کیرت رو بکش بیرون . می خوام از تماشای خون لذت ببرم . حال کنم ..کیرمو کشیدم بیرون .نونای شجاع من به کیر خونینم خیره شده لبخند می زد . گل از گلش شکفته بود . نشون می داد که چقدر خوشحاله . اشک خوشحالی از چشاش سرازیر شده بود . -بابا اگه بدونی چقدر برای رسیدن این لحظات ثانیه شماری کرده بودم ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی