انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

بابا تقسیم بر سه


زن

 
بـــــــــــــابـــــــــــــا تقسیـــــــــــــم بــــــــــــر ســـــــــــــه ۳۰

نورا خوشگله ما رو باش حالا واسه بابایی خودش شعر می خونه . عجب هم به جا گفته بود . می دونستم که برای راضی نگه داشتن من هر کاری رو انجام میده . به خصوص حالا که هر جوری بود باید یه کاری می کرد که من هوای خواهراشو نداشته باشم . ولی شبو باید درهرصورت می رفتم پیش اون دو تا دخترم . یعنی اون باید تنها می خوابید ؟/؟ به اینجاش فکر نکرده بودم . خب تنها بخوابه مگه چه اشکالی داره ؟/؟ دزد که نمی بردش . دختر بزرگی شده . اگرم بخوام نینا رو بذارم کنارش نه نینا قبول می کنه و نه خودش . چون اون می ترسه که منو با نونا تنها بذاره . عجب گیری افتاده بودم من . فعلا باید این یه مشکلو حلش می کردم . -بابا من آماده ام . یه کرم مخصوص هم با خودش آورده بود انگاری می دونست که کار به اینجاها می کشه و باید خودشو در اختیار من بذاره .. قوطی کرمو داد دست من و گفت بابا حالا بمال و خوب هم باهام حال کن . پدر هوس بسوزه که دو تایی مونو به هم رسوند و جفت و چفت کرد . سوراخ کون نورا رو با انگشت کمی بازش کردم . لباشو گاز می گرفت و نفسش در نمیومد .اصلا به زن نمی تونستم فکر کنم . تازه اون کدوم زن بدبختیه که بخواد بیاد با این سه نفر که چه عرض کنم با این سه تا تکخال سرکنه . -پدر حواست کجاست . پیش اون دو تا دخترته ؟/؟ -نورا کاری نکن که همچین بکنم تو کونت که از درد نتونی تا چند ماه بلند شی . حالا کون دادن به جای خود -اون وقت بابایی مجبورت می کنم بذاری تو کوسم . -امان از دست تو دختر حرفای گنده تر از دهنت می زنی . هرچی بهت میگم یه چیزی میگی . دل نداشتم کون دختر نازمو زخمی کنم ولی اون از اوناش نبود که با این حرفام بترسه و جا بره . از اون هفت خطهایی بود که لنگه نداشت . نورای قمبل کرده دستشو از لاپاش به کیرم رسوند و اونو به سوراخ کونش مالید حرکت دستش کیرمو به آتیش کشونده بود . اون از سکس لذتشو برده بود ولی با کیر منم داشت حال می کرد . من دلم نمیومد فشارش بگیرم ولی اون مدام ازم می خواست که کیرمو به کونش بچسبونم .این بار هم بیشتر از سه چهار سانت نتونستم و نخواستم که کیرمو تو کونش فرو کنم . از درد به خودش می پیچید . دلم واسش سوخته بود که به خاطر عشق به پدرش چه دردی رو تحمل می کنه . نگاهمو به کون تپل دخترم دوختم و اون سوراخ وسطش و کیرخودم که رفته بود تو کونش و حلقه ریز کونشو باز کرده بود . فکرمو متمر کز لذت و هوسم کردم .. -بابا کیف کن .. آبتو بریز تو کونم . . خودشو بهم می مالوند و منم خودمو تا اونجایی که می شد بهش می چسبوندم اما اون قسمت از کیرم که بیرون از کونش قرار داشت یه فاصله ای بین ما انداخته بود که کاملا بهش نچسبم . دستمو رو سینه هاش گذاشته و با یه آه بلند کارو تموم کردم .. -نورا دخترم عزیزم دوستت دارم . چقدر به این کار نیاز داشتم . ممنونم که به بابا حال دادی . وقتی کیرمو کشیدم بیرون اول خودشو انداخت تو بغل من و بعد از این که خودشو بالا کشید و منو بوسید کیرمو ساک زد و منم دیگه نتونستم جلو شو بگیرم . حتی نذاشت برم اون کیرو بشورم و هرچی بهش گفتم عزیزم جونم این کیر رفته تو کونت بهداشتی نیست گفت من قبلا هم ساک زدم و تو چیزی نگفتی و از این حرفا در هر حال تا می تونست با کیرم حال کرد و اگه دست خودش بود تا صبح هم می گفت تو حموم باشیم .. ول کنم نبود .. -بابایی اگه خواهرام خوابیده باشن باید بیایی پیش من بخوابی .. بابایی نکنه شیطونی کنی .. فرداشب باید بیای پیش من .. شب جمعه ها رو باید کنار من بخوابی که نه تو میری سر کار و نه من میرم کلاس و این جوری می تونیم راحت تا صبح با هم حال کنیم . شانس آوردم که سر و صدای نونا بلند شد -بابا جونم تو نیومدی نینا خیلی منتظرت بود آخرشم دماغ سوخته خوابید .. .. رو کردم به نورا و گفتم عزیزم تو که تنهایی نمی ترسی بخوابی -ترس از چی . من دیگه واسه خودم خانومی شدم . مثل این بچه مچه ها نیستم که از سایه خودشون هم می ترسن .. لبامو بوسید و رفت و منم کنار دو تا دخترام دراز کشیدم .. -نونا تو چرا امشب شلوار پات نکردی -بابا زیر پتوییم . -درسته ولی آدم کنار باباش که این جوری دراز نمی کشه -پدر اگه نورا بود بازم این جوری باهاش حرف می زدی تازه ما که تو حموم همه مون لخت بودیم . -هر کاری دوست داری بکن فقط بذار بخوابم خیلی خسته ام صبح باید برم سر کار -بابا بعد ار سالها یه شب اومدی و می خوای پیش ما بخوابی . دوست دارم سرمو بذارم رو سینه ات نازم کنی و تو بغلت بخوابم . خوشم میاد . . این روزا همش به فکر نورا هستی . هر چی اون میگه میگی چشم . منو دیگه دوست نداری . نینا ی خودت رو دیگه دوست نداری -تو هم دخترمی نونا جونم . هنوز نوزده سالت تموم نشده .. -ولی منم خیلی چیزا بیشتر از سنم می فهمم . نورا خیلی خودشو واسه تو لوس می کنه . همش میری طرف اون . حالا من چیزی نمیگم نه این که هیچی نفهمم . بابا من بچه نیستم حالیم میشه .. اگه اون مامان نداره منم مامان ندارم .. این حرفو که زد گریه امونم نداد .. همین جور که دو نفری تو بغل هم زار زار اشک می ریختیم داشتم به این فکر می کردم که این یکی در هوش و حواس دست کمی از اون یکی نداره و این کوچیک تر از همه نینای هیجده ساله من هم که گرفته خوابیده شاید دست این دو تا رو هم از پشت ببنده ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
     
  
زن

 
بــــــــــــــابــــــــــــــا تقسیــــــــــــــم بــــــــــــــر ســــــــــــــه ۳۱

دستمو گذاشته بودم دور گردن نونا و سرشو به سینه ام فشار می دادم . یک آن یه پیچشی به خودش داد طوری که کونش به قسمت شلوار و اون جایی که کیر من قرار داشت مماس شد . نونا رو دو دستی بغلش کرده حواسمو بردم جای دیگه . همش تقصیر این نورا بود که این جور نفسمو خراب کرده بود . یه خورده از دخترم فاصله گرفتم تا کیر داخل شلوارم با کون نونا که یه شورت دخترونه پاش بود در تماس نباشه . نمی خواستم این یکی حال و هوای دختر بزرگمو داشته باشه و ناز و اطوار های خاص خودشو . هرچی خودمو عقب می کشیدم اونم میومد عقب تر یعنی کنار تر -نونا چیکار می کنی دارم از تخت میفتم -بابا جونم تقصیر من چیه . من دوست دارم تو بغل تو باشم و بهت بچسبم تو داری خودتو کنار می کشی . چرا این قدر تکون تکون می خوری . اگه سختته بیا جامونو عوض کنیم تو برو سمت دیوار که دیگه منم خودمو از این طرف بهت بچسبونم که اگه خواستی بری عقب دیگه دیوار آخرش باشه .. لعنت بر این شانس . یعنی امشبه رو هم نباید یه خواب درست و حسابی داشته باشیم . زن! این مردن بی موقعت چی بود که منو با این سه تا دختر تنها گذاشتی . حداقل یه پسر هم واسمون نیاوردی که یه خورده فشار رو من کمتر باشه . من آخه اینا رو به کی بگم . مجبور شدم حرفشو گوش کنم . وقتی کیرم شق شد و به کون نونا چسبید اون با حرکتایی که به کونش می داد تماس کیر من با کون خودشو زیاد تر می کرد . سرعت پیشرفت اون از سرعت پیشرفت نورا خیلی بیشتر بود . تعجب می کردم چرا حالا دچار این حالتها شده .بعد که خوب فکر کردم دیدم بچه هام خیلی بزرگ تر از اونی هستند که من فکرشو می کردم . کار زیاد نذاشته بفهمم کی بزرگ شدن . دستمو از لباس زیر نازکش به کمرش رسونده و نوازشش می کردم تا راحت بخوابه . -نونا خوشت میاد ؟/؟ -خیلی بابا . یه کمی قلقلکم میاد ولی خیلی با حاله .. یه تکیه کلامهایی شبیه به نورا هم داشت . ظاهرا کمال همنشین در او اثر کرده بود . دستشو از پهلو و لای لباسش به دست من رسوند و اونو به طرف جلوی بدنش هدایت کرد . این جور که فهمیده بودم دوست داشت که من با سینه های کوچولوش ور برم . باورم نمی شد . نه .. نمی تونستم این دخترمو بسوزونم . فایده ای نداشت . اون نباید حال و هوای حشری بودن تو سرش افتاده باشه . هنوز زوده . شایدم پریودش نزدیک باشه . شاید قبل از عادت ماهانه یه حسهایی در دخترا باشه که من زیاد بهش توجه نکردم و این مسائل رو میشه از نظر روانی هم بر رسی کرد . نیاز هایی که از نطر روحی منجر به نیاز های جنسی میشن و با رسیدن به سن بلوغ اوج می گیرن و احتمالا نیازی نیست که به تکلیف کامل برسن تا هوس در اونا خودشو نشون بده . در هر حال دستمو گذاشتم رو سینه های دختر دومی خودم نونا خوشگله که نمیشد به این گردوها گفت سینه .ولی خب از گردو درشت تر بود . یه دستمو گذاشتم زیر سینه سمت چپش . تپش شدید قلبشو احساس می کردم . -بابا دوستم داری ؟/؟ -خیلی زیاد -بیشتر از نورا ؟/؟ -هر دو تونو یک اندازه دوست دارم . اصلا این سوال اشتباهه که یه بچه از باباش بکنه که کدوم بچه اتو بیشتر دوست داری ..-باشه قبوله .. میشه یه کاری برام بکنی . تو که هرچی نورا میگه نه نمیگی .. یه لحظه رفتم تواین فکر که نکنه نورا از کار های داخل رختخوابی خودمون واسش تعریف می کنه . ولی متوجه شدم که راست میگه در مسائل دیگه هم وقتی در میون جمع قرار داریم خیلی به حرفای نورا توجه کرده بهش نه نمیگم . معمولا پدرا به دخترای ته تغاری خودشون توجه بیشتری دارن ولی از اونجایی که مادرشون مرده بود و بزرگه حساستر بود خود به خود به نورا گرایش پیدا کرده بودم . نمی دونستم حرکات من تا این حد روی نونا هم اثر گذاشته . -پدر جون !می تونم ازت بخوام جوجو منو بخوری ؟/؟ البته الان بزرگ شدم باید بگم سینه ولی روم نمیشه -عزیزم دخترم من اون موقع که از این کارا می کردم چند سال پیش بود و تو کوچولو بودی حالا واسه خودت خانومی شدی .-ولی جوجوم هنوز کوچولوست . هر وقت بزرگ شد دیگه نخور -دخترم اون وقت عادت می کنی و من نمی دونم با تو باید چیکار کنم و اون وقت ترک عادت واست خیلی مشکل میشه -بابا من عادت می کنم یا تو عادت می کنی .. ... وااااااییییییی بازم سرم داشت سوت می کشید . این دو تا خواهر دیگه کی بودند . بازم خوب بود که نینا کوچولوم خوشخواب بود و تخت هم طول و عرضش زیاد بود و اونم در یه جهت دیگه خوابیده بود وگرنه با این ورجه وورجه های من تا حالا صد دفعه از خواب بیدار شده بود . مثل این که چاره ای نداشتم جز این که سینه های دختر دومی خودمو هم بذارم تو دهنم و یکسره میکشون بزنم . -نونا این کارو انجام میدم . فقط اگه بشنوم به خواهر بزرگت نورا گفتی ازت دلخور میشم و دیگه جوجوهای ناز دختر گلمو نمی خورم . -ببینم پدر جون همینا رو به نورا هم میگی ؟/؟ خدا لعنتت نکنه دختر . اگه گاهگاهی حریف اون خواهر بزرگه ات می شدم حریف تو یکی که اصلا نمیشم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۳۲

پیراهن زیرشو دادم بالا و لبامو گذاشتم رو سینه هاش -صبر کن بابا اینو در بیارم راحت باشی . لباسشو از سرش در آورد و فقط با یه شورت روبروم بود .. اوخ اوخ .. این وروجک دیگه به اون یکی می گفت زکی .. تازه به این هم قانع نشد و زیر پیر هن منو از سرم در آورد . انگشتشو به نوک دو تا سینه هام زد و گفت بابا تو هم سینه داری ها . آقایون هم دارن .. -نونا تو صبح نباید بری کلاس کنکور ؟/؟ -حالا امشب تو رختخوابمون مهمون داریم . دیگه از این حرفا نزن دیگه . مهمون که نیست صاحب خونه هست .. عجبا اونم حرفای گنده تر از دهنش می زد . -دختر یه خورده بلند تر صحبت کنی خواهرت بیدار شه مجبوریم دوتایی مون بخوابیم . -پدر جون اگه خوب خوب سینه مو نخوری و خوشم نیاد من تا صبح نمیذارم بخوابی . نمی دونستم با این دخترم چیکار کنم . بذارم تهدیداشو بکنه یا بی خیالش شم ؟/؟ اون رو تخت دراز کشیده بود و منم رو سینه هاش متمرکز شده بودم . اگه دو تا سینه با هم کمتر فاصله می داشتند و اونا رو به هم وصل می کردم می شد یه لقمه واسه دهنم . -پدر جون نوکشونو فشار بگیر .. یه نوک ریز و تیز و تازه ای داشت سینه دخترم . اونم یه دستشو رسونده بود به سینه ام و باهاش بازی می کرد . با موهاش ور می رفت . این کاروبه سختی انجام می داد دستش نمی رسید . و یه خورده خودشو به سمت من و رو به بالا حرکت می داد .. -نونا حالا خوبه ؟/؟ -به همین زودی سیر شدی بابا ؟/؟ -تو که می دونی من از خوردن جوجوهای دختر خوشگلم اصلا سیر نمیشم . ولی تو بزرگ شدی این کارا بده دیگه خوب نیست ..با این که بزرگ شدی بازم دلم می خواد به سینه بگم جو جو . یه نگاهی بهم انداخت و چیزی نگفت . نه نورا نباید حرفی به اون زده باشه . می دونم از این کارا نمی کنه . اونم داشت یه سری از حرکات خواهرشو انجام می داد . در حال خوردن سینه های نونای گلم که می رفت نوزده سالش بشه هرچی بهش می گفتم بسه قبول نمی کرد . دیگه ولش کردم . حالا دختر خوب می گیری می خوابی و صبح زود هم مثل خانوم خانوما از جات پا میشی و صبحونه رو که خوردی راه میفتی میری پی کارت -آخه پدر جون .. .. من کارت ندارم دیگه فقط تو به پشت بخواب منم سرمو میذارم رو سینه ات . نمی دونستم دیگه چه نقشه ای داره این دختره که ول کنم نبود . . سرشو گذاشت رو سینه ام و مثلا می خواست دراز بکشه ولی کف دستشو رو شکم و سینه ام می کشید طوری که خیلی خوشم میومد و حس می کردم که نورا کنارمه . منم دستمو گذاشته بودم دور کمرش -بخواب عزیزم . بخواب .. با این که حس می کردم یه آتیشایی داره در من روشن میشه ولی دیگه درست نبود و خیلی هم زود بود که بخوام این جور بازیها رو سر این یکی دخترم هم در بیارم . ظاهرا خوابم برده بود . چون انگاری چند دقیقه ای گذشته بود که چشام می رفت که در یه حالت خماری باز شه . دست نونا رو شورتم بود و با کیرم ور می رفت . حس می کنم باید یه تکونی خورده باشم . چون اون مرتب ازم می پرسید که بابا خوابی ؟/؟ خوابی ؟/؟ .. حرف نزدم ببینم چیکار می کنه . چشامو هم بستم و سر و صورتمو هم یه حالت نیمرخی دادم تا حداقل پرش یکی از چشامو نبینه . ولی اون به این چیزا دقتی نداشت . نمی دونستم می خواد چیکار کنه . . یه لحظه حس کردم که بدنشو برگردوند و شورتشو کشید پایین . تا نزدیکای زانوش . از پاش در نیاورد . اومد طرف من و کونشو به کیرداخل شلوارم می مالید . دختره دیوونه به همینشم قانع بود . . شاید یه سری از هورمونهاش خیلی فعال بودند . شایدم این غریزه خیلی از دخترا باشه ولی با هوس و حشری که درسکس کامل به وجود میاد خیلی فذق داره . در هر حال باید کاملا مراقب حرکات و رفتار هاش می بودم . که دست از پا خطا نکنه ولی خطا کردن مگه به چی می گفتن دیگه می خواست چیکار کنه . اون کونشو رو کیرم مالید . یعنی هوس اینو نداشت که کوسشو بماله ؟/؟ شایدم موقعیتش جور نبود . نمی دونستم با این باید چیکار کنم . خوشبختانه به این حرکتش خاتمه داد ولی ای کاش تمومش نمی کرد چون این بار دهنشو گذاشت رو شورتم . کیرم هرلحظه شق تر می شد . بااین که نورا حسابی خودشو آب بندی و منو آب خالی کرده بود ولی دوباره یه جهشهایی رو در خودم احساس می کردم . نونادستشو گذاشت رو شورتم . خیلی آروم یه چند سانتی رو کشید پایین . طوری نبود که اگه دستشو ول کنه به همون صورت بمونه . دهنشو نزدیک ترکرد و یه بوسه آروم از وسط کیرم که به دهنش می رسید بر داشت . دوباره دستشو گذاشت رو کیرم . از قرار معلوم هنوز حالیش نبود که کیرم در اثر هوس شق و متورم شده وگرنه شاید متوجه می شد که من بیدارم . نمی دونستم داره با خودش چیکار می کنه دختره شیطون . روی این یکی حساب ویژه ای باز کرده بودم . دخترای این دوره زمونه واقعا پررو شدن . شاید در قدیم هم این جوری بودند . ما که در دنیای اونا قرار نداشتیم و احساس اوناکه اینا رو بفهمیم ...ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تـــــــــــــــقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۳۳

یه دستشو رو شورتم گذاشته بود و با دست دیگه اش کیرمو نگه داشته و سرکیرو فرو برده بود تو دهنش . .. چقدر خوشم میومد . از بس نورا این کارو انجام داده بود دیگه با این حرکت نونا یه جوری کنار اومده بودم . ولی یه خورده دلخوری هم داشتم . فکر نمی کردم این دخترمم به این وضع دچار شده باشه . اونم تقریبا مث خواهرش ساک می زد ولی از اونجایی که کارشو با استرس انجام می داد جا داشت که با شور و التهاب بیشتری هم همراه باشه . زبونشو روسر و سوراخ کیرم طوری حرکت می داد که هر لحظه فکر می کردم آبم می خواد بیاد . نمی دونم این دختره دیوونه چرا داشت باهام این کارو انجام می داد . حتما باید فیلم دیده باشه . حریف بچه های این دوره زمونه نمیشه شد . من و مادرش خیلی رعایت می کردیم تا اینا به بیراهه کشیده نشن ولی یادگاراین دوستان مدرسه ای و انواع و اقسام فیلمهای موبایلی .. نمیشه جلو اینا رو گرفت . چون اون اصلا نمی دونست که کیر شق شده و داغ و آماده ریزش صاحبش بیداره . یه خورده به خودم فشار آوردم که آبم نیاد و خالی نکنم ولی دیدم به حدی دارم لذت می برم که اگه بخوام این کارو بکنم به اعصابم فشار میارم . مگر این که به دخترم بگم بیدارم که دوست نداشتم در اون لحظه باعث ترس اون بشم . چون دلم نمیومد ناراحتش کنم . اصلا دوست نداشتم اذیتش کنم . من دختر گل خودمو دوست داشتم وواسش احترام قائل بودم . دلم نمی خواست اونو از خودم برنجونم . بذار یه جوری هیجان خودشو نشون بده . نمی دونم چرابه طرز عجیبی حشری شده بود . باید یه مطالعه ای روش انجام می دادم . باید مراقبت های ویژه ای از دخترام به عمل می آوردم . خودم اونا رو معاینه می کردم . هرچند بیشتر مشکلات بعد از از دواج پیش میاد . . هر کاری کردم فکرمو جای دیگه ای مشغول کنم نشد که نشد تا این که حس کردم آبم خیلی روون داره از کیرم می ریزه بیرون .. اوخخخخخخ نهههههه چرا این قدر زود .. چرا این جوری . . نونا خیلی حشری نشون می داد . به محض این که حس کرد که آبم داره می ریزه دهنشو بیشتر رو سر کیرم گذاشت و چند سانت بیشتر اونو تو دهنش فروبرد و طوری میکش می زد که با هر میک زدنش حس می کردم آب بیشتری از جهش قبلی می ریزه تو دهنش . تا اونجایی که می تونست شیره امو تو دهنش خالی کرد . فکر کنم همه رو خورده باشه . چون دهنش همچنان سر کیرم قرار داشت و حرکات گلو و دهنشو حس می کردم که داره آب منو فرو می بره . . این خیلی شجاع تر از نورا نشون می داد . یواش شورتمو داد بالا و دیگه نمی دونم با خودش چیکار کرد . در هر حال یه سستی عجیبی بهم دست داده بود که دلم می خواست دیگه چشام باز نشه و همین جور بگیرم و بخوابم . لذت زیر پوست کیرم مونده بود . هنوزم داشت آتیشم می داد . هنوزم در اوج لذت و خوشی بودم . لعنت بر پدرتون دخترای شیطون . من نمی دونم که چه جوری دیگه باید شما رو تر بیت می کردم . یعنی اگه بقیه دخترای دنیا هم بی مادر شن مثل شما شیطون میشن ؟/؟ خدا بگم چیکارتون کنه . منو وادار به چه کار ا که نمی کنین چشام رو هم بود و داشتم می خوابیدم که دیدم دستای نونا دور گردنم حلقه شده و اون سرشو گذاشته رو سینه ام . به نظرم اومد شورتش هنوز تا نیمه ها پایین کشیده شده و کونشم به شورتم مالیده می شد . یه چند دقیقه ای که گذشت دستمو رو موهای سرش کشیده نوازشش کردم . . اون یه لحظه یکه خورد و خواست شورتشو بکشه بالا .. نخواستم اونو بترسونم ولی خواستم تا حدودی هم به اون قوت قلب بدم -عزیزم دختر خوشگلم می دونم گرمته . نمی خواد شورتتو بکشی بالا .. نفس تو سینه اش حبس شده بود .. -بابا خوابم برده بود خودش اومد پایین . من از این کارای زشت نمی کنم -چه زشتی دخترم . دختر و پدر که این حرفا رو با هم ندارن . اینجا یه خورده گرمه باید درجه شوفاژو کم می کردم یا حداقل یکی از رادیاتورها رو می بستم . تو هم گرمت شده دیگه . می خوای تا آخر درش بیار اگه سختت نیست . -نه بابا زشته زشته دیگه .. چند لحظه ای ساکت شد و از این زرنگی اون خیلی خوشم اومد . چون گفت بابا اگه تو اول شورتتو در بیاری و راحت باشی اون وقت من دیگه سختم نیست . از اونجایی که می دونستم اون دیگه خودشو عادت داده و منم که خب نورا و خود اون به اندازه کافی عادتم داده بودند دیگه خیالم نبود . واسه همین گفتم نونا جون من الان دستام بنده خودت زحمت این کارو بکش . اونم انگاری دنیا رو بهش داده باشن . طوری با عجله و هیجان این کارو انجام داد که نکنه من پشیمون شم و در جا شورت خودشم تا آخر پایین کشید و دوباره خودشو بهم چسبوند . طوری که کیر تازه خالی کرده من در تماس با کونش قرار گرفت . ....ادامه دارد ...نویسنده ....ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۳۴

حرکات نونا کیرمو سفت و شق تر می کرد و من چاره ای نداشتم که اون وضع رو تحمل کنم . -بابا میشه یه چیزی ازت بپرسم ؟/؟ -دختر تو هنوز خوابت نگرفته ؟/؟ صبح باید بری بیرون عزیزم -میرم من عادت دارم ... -چی به کم خوابی عادت داری ؟/؟ شبا چیکار می کنی ؟/؟ به یک دختر که از بچگی موبایل بدن همین میشه دیگه .. نمی دونم چرا یه حسی بهم می گفت که اون تا دیر وقت میشینه و فیلمهای سکسی می بینه . -بابا من درس می خونم . -نونا به من دروغ نگو . توغروبا و سرشب تا اونجا که من خبر دارم سرت به درست نیست . -کی اینو میگه . حتما نورا فضول نورا دروغ گو که خودش همش داره با موبایلش ور میره میگه .. دخترم بهش بر خورده بود و داشت گریه می کرد . دلم واسش سوخت . چه بددردیه بی مادری .. -دستی به سرش کشیده و شروع کردم به نوازش موهاش -می دونم اگه مامانت زنده بود کار به اینجا نمی کشید . وقتی یک زن در خونه باشه کارا خیلی مرتب تره . هر چیزی نظم داره . شما هم هم وقتی که مامان زنده بود خیلی راحت به کاراتون می رسیدین . -بابا من هنوز سوال نکردم ولی تو با این حرفات داری جوابمو می دی ؟/؟ -خب نونا جونم چی می خواستی بپرسی . -تو می خوای با خاله مهشید ازدواج کنی ؟/؟ -حتما اینم از اون حرفاییه که نورا گوشاتو ازش پر کرده . دخترم یه مرد ی که زن نداره هر وقت دوست داشت با هرکی که دوست داشت می تونه ازدواج کنه اگه اون زن رضایت بده -پس بابا حقیقت داره تو می خوای ازدواج کنی ؟/؟ -فعلا این قصد و ندارم . -راسته بابا که آقایون یه سری نیازایی دارن که باید یه زن بگیرن .. -دخترم مثل این که نورا بد جوری مخ تو رو کار گرفته .. این قدر با طناب اون نرو توی چاه . شما دخترا آخرش منو بد بخت می کنین -بابا ما تو رو بد بخت نمی کنیم . تو و نامادری ما رو بد بخت می کنین . فکر می کردم که بابای گل من ما بچه هاشو خیلی بیشتر از اینا درک می کنه . -دختر تو این اشکارو از کجا آوردی . -از کارای تو . -بابا دلشو نداره -پدر جون فکر می کنی من هنوز یه دختر بچه ام . -نه خانومی تو بزرگ شدی گاهی بچگونه فکر می کنی . کونشو به کیرم می مالید . دو تا دستاشو رو قاچای کونش گذاشته بود تا شکاف کون و درز وسطشو بیشتر باز کنه و کیرم بهش بهتر بچسبه .. -نونا این کارا چیه داری می کنی -بابا من بزرگ شدم . نوزده سالمه . من خودم زنت میشم . دختر گل تو .. اگه منو دوست داری به من اطمینان کن . من خودم می دونم مردا برای چی زن می گیرن . هر چی تو می خوای من خودم بهت میدم . فقط به این نورا حسود چیزی نگو . اون اگه بفهمه دعوام می کنه یک سال ازم بزرگ تره ولی فکر می کنه مادر شوهرمه . -عزیزم اگه کار زشتی باشه خب دعوا داره دیگه . فکر نمی کنی این کاری که تو حالا داری با من انجام میدی زشت باشه ؟/؟ -بابا کار زشت زشته دیگه . اگه این کار من زشته چرا خانومای غریبه می تونن باهات انجام بدن ؟/؟ چرا مامان باهات از این کارا می کرد ؟/؟ چرا دعواش نمی کردی ؟/؟ من خودم بچه بودم یه بار دیدم . یادم نمیره .. اومدم تو اتاقتون .. همین جوری نگاهتون می کردم و یه لحظه متوجهم شدین .-تو هنوز یادت مونده ؟/؟ من که یادم رفته بود .. -پدر جون من زنت میشم . من زنت میشم . هرچی بخوای بهت میدم . این قدر می خورم تا تپل بشم . فقط به نورا چیزی نگو . دستمو گذاشته بودم رو کوس خیلی کوچولوی نونا .خیلی خوشش میومد و ازم می خواست که بازم به این کارم ادامه بدم . شاید بیشتر به این خاطر بود که من خوشم بیاد . اون و نورا دو تایی حسابی سنگ تموم گذاشته بودند و برای بابا لذت بردن بابا شون از هیچ کوششی دریغ نکردن . تپش قلب نونا یه خورده شدید تر شده بود . .پس اونم باید یه جورایی خوشش میومده . -پدر جونی بمالم ؟/؟ همین جوری بمالم ؟/؟ خوشت میاد ؟/؟ دوستت دارم پدر . دستشو از پشت به کیرم مالید و اونو با وسط کونش میزان کرد . -نونا نکن این کارو حواست باید به درسات باشه . نباید خودتو با این چیزا مشغول کنی . درسته که دو تا دخترم این جور بهم می رسیدند ولی این منو خیلی ناراحت کرده بود از این که در بر خورد با سکس و مسائل سکسی و پسرای جامعه چه رفتاری می خوان داشته باشن . اونا مثلا می خواستن هوای پدرشونو داشته باشند که بابایی دست از پا خطا نکنه پس من باید برای اونا چیکار کنم . حتما منم باید با اونا سکس کنم که اونا منحرف نشن .. تمام فکرو ذهنم شده بود فقط این بچه ها .. خب مگه میشه من با اینا ور برم و نینا متوجه نشه ؟/؟ اونم حتما میفته تو خط . نونا رو به طرف خودم بر گردوندم و تو چشاش نگاه کردم . هرچه خواستم ببینم می تونم اثری از هوس رو تو چشاش ببینم دقیقا متوجه نشدم . دوتایی تو چشای هم زل زده بودیم و یه لحظه اون خودشو انداخت تو بغل من و شروع کرد به بوسیدن لبام . از قرار معلوم اینو هم باید از توی فیلمها یاد گرفته باشه .... ادامه دارد .. نویسنده ...ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــا بـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۳۵

نونا نونا نهههههه نهههه نکن دخترم .. -بابا ولم کن بذار ببوسمت . بابا دوستت دارم . پس تو خوشت میاد . تو همینو می خوای . می دونم . تو داری کیف می کنی پس دیگه اسم خاله مهشیدو نبر .. خودشو طوری مماس من کرده بود که کیرم تمام قد به شکمش چسبیده بود . -نونا نکن ولت نمی کنم . می چسبم بهت . پدرتو در میارم قلقلکت میدم . گازت می گیرم -پدر جونی من دارم از اون کارا می کنم که تو با من از این کارا بکنی . تو زن نگیر هر کاری که می کنی بکن . بابا خجالت داره .. بابا سه دختر داره بابا کیرش می خاره .. -نونا این شعرا چیه از خودت در آوردی . تو به جای درس خوندن این مزخرفاتو تو کله ات می ریزی . چند روز دیگه که خانوم تر شی معلوم نیست اون موقع می خوای چه جوری از آب در بیای . -خوبه پدر به جای این حرفا بیا کیرتو بخارونم . با این حرفا و حرکاتش و اون تابویی که بین من و نورا شکسته شده بود این بار خیلی سریع تر به هیجان اومده و افتادم روش . خیلی حشری شده بودم . یه حواسم به نینا بود که بیدارش نکنم . دو تا سینه هاشو به نوبت می ذاشتم تو دهنم و با دستام شکم و کمرشو ناز می کردم طوری که قلش میومد و همش می گفت نکن نکن .. نه شوخی کردم بکن بکن هر جور خوشت میاد بکن .. پدر دوستت دارم . کیرمو با دست خودش گرفته بود و اونو فشارش می داد . دلم می خواست با توان بیشتری این کارو انجام بده . خودمو رو به جلو حرکت داده و کیرمو تو دستش تکون می دادم . اون هر وقت فکر می کرد من از یه حرکتی بیشتر خوشم میاد یا بهم حال میده همون کارو ادامه می داد . نمی دونستم چیکار کنم . دلم می خواست یه خورده از نظر هوس در حد و اندازه های نورا می بود و اونم یه جورایی حال می کرد . واقعا نمی دونستم میزان لذت بر دنشو . شایدم حال می کرد . چون صورتش خیلی داغ کرده نفساش به شماره افتاده بود .. یه تکونی به خودم داده دستامو گذاشتم دور کمرش و اونو خم کرده بعد سرمو رو به پایین به طرف کوسش کشوندم . خواستم با لبام و زبونم بیفتم به جون کوس و میک زدن . خیلی مزه می داد کوس نقلی و ناز دختر گلمو که واسه خودش خانومی شده بود خوردن . می دونستم اگه اینا رو خوب تحریک کنم مخصوصا سینه هاشو خیلی زود می تونم دخترای تپل و خوشگل تری داشته باشم . لعنت بر تو نیما این دخترا حسابی تو رو از راه به در کردن . چرا باید کارت به این جا بکشه .. ولی کشیده بود . دیگه نمی تونستم کاریش بکنم . افتاده بودم توی یک جریانی که دیگه نمی شد ازش خارج شد اگه من خودمم می خواستم در بیام این دخترای بی مادر همچه اجازه ای به من نمی دادند . -نونا خوشت میاد نازتو می خورم ؟/؟ نونا چشاشو بسته بود و تکون نمی خورد . فقط سرشو تکون می داد . دوست داشت در همون حالت حال کردن بمونه و لذت ببره . دو تا دستاشو رو سرم قرار داده بود و با موهام بازی می کرد . هر وقت فشار میک زدنو زیاد ترش می کردم اونم فشار دستاشو زیاد تر می کرد . پس خوشش میومد واین نشون می داد که تا یه مدت دیگه باید تیپ زنونه تری بگیره ... دستاشو از رو موهای سرم آورد پایین تر و با صورتم بازی می کرد خیلی خوشم میومد . -پدر جون اگه می خوای اونتو بمالی به کوس نازم من حرفی ندارم . می بینی چقدر تنگه . من خودم خیلی هیجان داشتم و وقتی هم که اون این حرفا رو می زد بیشتر از اونی که فکرشو می کردم تحریک می شدم . اون حتما باید یه سری فیلمهای موبایلی رو در این مورد دیده باشه من می دونستم که حتما دیده .. حالا چه فرقی می کرد . بلند شدم . از اونجایی که قد نونا کوچیک تر بود اگه می خواستم کیرمو بذارملا پاش واسه بوسیدنش باید سرمو خم می کردم . همین کارو هم کردم . کیرمو گذاشتم لاپاش . . چقدر کوسش داغ بود و کیر منم همین طور . این بار بوسیدن لبای نونا یه حال خاص دیگه ای می داد . حالا دیگه از خودم می ترسیدم . دلم می خواست چاک کوچولو ی کوس تنگ دختر قشنگمو بازش می کردم و کیرمو فرو می کردم اون داخل .. نیما نیما دیوونه نشو . با این همه زن و دختر سر و کار داری بالاخره یکی رو که می تونی واسه خودت گیر بیاری . یه جوری آتیش خودتو فرو بنشون و دست از سر این دخترای معصوم و مظلوم ور دار . اینا فردا پس فردا باید تشکیل خونواده بدن . درسته که اگه ایرادی پیش بیاد می تونی بر طرفش کنی ولی وجدانت چی . چه طور می تونی به خودت اجازه بدی که با اونا سکس داشته باشی . اونا فردا پس فردا اگه بزرگ شن و یه موقع عقلشون بیاد سر جاشون دوست پسر بگیرن یکی بیاد دستشونو بگیره و بخواد زندگی مشترکی با اونا تشکیل بده اون وقت روت میشه تو چش اونا نگاه کنی ؟/؟ تا همین جاش هم به اندازه کافی شرمنده شدی ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
     
  
زن

 
بــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۳۶

ولی شیطان و هوس و شیطان هوس چیز دیگه ای بهم می گفت . خودمو غرق حالتی کردم که نمی تونستم ازش در بیام . با این که نونا یه بار آبمو آورده بود ولی یه حس سنگینی عجیبی داشتم . این افسونگر زیبا طوری کرده بود که علاوه بر حس پدری این حسو هم در من به وجود آورده بود که می تونم نقش یه دوست پسر داغو براش بازی کنم . فقط به مالوندن کیرم به کوس کوچولو و نقلی دخترم اکتفا کرده بودم . دیگه نمی شد کار دیگه ای انجام داد . -پدر جونی خوشت میاد ؟/؟ همین جوری بمال .. بمال تا هر وقت که آب سفیدت بیاد و سبک شی .. . حالتمو عوض کردم . کنارش دراز کشیده دستمو گذاشتم لاپاش و اونم کیرمو گرفت تو دستش . از اونجایی که قدم بلند تر بود دیگه نمی تونستم اونو ببوسم ولی در عوض می تونستم با یه دستم با موهای سرش بازی کنم . . خیلی حشری شده بودم . کیرمو باید یه جایی فرو می کردم . ولی نمی تونستم تا این حد بیرحم باشم که اونو بکنم توی سوراخ کون دخترم . اون نمی تونست تاب بیاره . حتی اگه همون بیرون و رو قسمت خروجی کونش فشار می آوردم بازم درد می کشید . کف دستمو رسونده بودم به صورت ناز و دخترونه دخترم . چشاشو بسته بود . خوابش برده بود .ولی این طور نبود . اون از لذت زیاد چشاشو بسته بود .طوری که زبونشو در آورده بود و کف دستمو لیس می زد . در همون حد و اندازه های سن خودش یه حشر و هوس خاصی داشت که می تونستم درکش کنم . اون هم خوشش میومد و هم این که دلش می خواست خودشو تو دل من جا کنه . در هر حال موفق شده بود . همین که تونسته بود رامم کنه این خودش نشون دهنده موفقیتش بود . یه حرکتی به خودش داد و گفت پدر جون اگه می خوای بکنی تو کونم من حرفی ندارم .. -دیگه از این حرفا نزن که من پا میشم میرم پیش نورا می خوابم که اصلا از این حرفا بلد نیست بزنه . -بابا تو داری از اون تعریف می کنی ؟/؟ حیف که من دهن لق نیستم وگرنه بهت می گفتم اون چقدر شیطونه .. -یعنی چه . اون دوست پسر داره ؟/؟ -نه ای کاش داشت . خیلی چیزای بد می بینه . چیزای بد هم می خونه . -مثل این که قبلا هم یه اشاره هایی کرده بودی . اولا تو از کجا می دونی . حتما تو هم می بینی و کنارشی .. دستاشو گذاشت جلو صورتش و مثلا باهام قهر کرد . -عیبی نداره . دختر خوبتو ناراحت کن و هوای دختر بدتو داشته باش . نمی دونی من چقدر بهش گفتم این کارا زشته و اگه بابا بفهمه ناراحت می شه . .. انگشتمو گذاشتم رو سوراخ کون دختر گلم و تازه انگشت کوچیکه ام بود . یه چند میلی رو به جلو و به طرف داخل حرکتش دادم -آخخخخخ -چیه نونا . همین یه خورده رو هم که تحملشو نداشتی . چطور می خوای کیر به اون کلفتی رو تحمل کنی . عزیز دلم حالا می خوای آبرومون پیش خواهر بزرگت بره ؟/؟ -مگه قراره هر چی بین ما اتفاق میفته رو بهش بگیم ؟/؟ -عزیزم اصلا یه کار دیگه می کنیم . قول میدم وقتی که کون گنده تر شدی یه خورده که رشدش زیاد تر شد این کارو باهات بکنم . باشه ؟/؟ -پس حالا چی ؟/؟ حالا نمی خوای ازم لذت ببری ؟/؟ اون وقت میری دنبال خانوم بزرگا ؟/؟ -عزیزم اگه بهت قول بدم که دنبال زن دیگه ای نمیرم چی میگی ؟/؟ -از این قولا خیلی از پدرا به دختراشون دادن .. -حالا تو دیگه به حرفای بابات توجه نداری ؟/؟ یعنی من به دخترم دروغ میگم ؟/؟ ببین کونتو بیار جلو . می خوام کیرمو بمالم به سوراخ کونت و این جوری باهاش حال کنم . همون لذتو بهم میده . -الکی میگی .-به جون مامان که همیشه واسم زنده هست حقیقتو می گم . یه دور بر گشت و خودشو انداخت بغلم و لب و دهنمو غرق بوسه کرد و دو سه دقیقه ای سخت بهم چسبیده بود . بعد همون جوری که ازش خواسته بودم بهم پشت کرد و منم کونشو از وسط باز کرده و نوک کیرمو گذاشتم رو سوراخ کوچیک کون کوچیکش . نونا کونشو دور کیر من می گردوند . اوخ این دختر شیطون بلای من چقدر حرفه ای کار می کرد . خوشش میومد از این که دو طرف کونشو در چنگ دست و پنجه های خودم داشته باشم . سرشو به طرف من بر گردونده بود و لباشو گرد و غنچه کرده بود که اونو ببوسم برای بوسیدنش باید خودمو خم می کردم . ولی همون بوسه ها کار خودشو کرده بود . چون طوری هوسم زیاد شد و بی حال و بی حس شده بودم که آب کیر من یکسره به طرف چاک کون نونا سرازیر شد . -جووووووون نونا نونا .. عزیزم فدات . چقدر خوب به بابات حال دادی .. با حرفام اونم بیشتر تهییج شده و به حرکات کون خودش ادامه می داد و با این کاراش آبمو بیشتر به طرف خودش می کشوند و من بیشتر و بهتر تونستم ارضا شم .. ملافه همه لک شده بود و باید یه جوری این لکه ها رو از دید نورا مخفی نگه می داشتم وگرنه پدر منو در می آورد . -پدر جون خوشت اومد ؟/؟ همیشه و هر وقت که بخوای من در خدمتم . دوستت دارم بابایی . ... ادامه دارد .. نویسنده ...ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۳۷

حالا پدر جونم ببین چقدر ازم خوشت اومد که به خاطر من و از هوس زیاد آب کیرتو خالی کردی . من آبتو آوردم .. نونا طوری لذت می برد که فکر می کرد آوردن آب کیر یک مرد کار شاقیه و یک زن اگه بتونه این کارو انجام بده و مردو تحریک کنه و اونو ارضا کنه کار شاقی کرده .. در این که منو تحریک کرده بود شکی نبود . خودشو دوباره انداخت تو بغل من .. -پدر نازم کن منو ببوس .. همونجوری که تازه می خوردی بازم همه جامو بخور . می خوام که یه خیلی ازم خوشت بیاد بگی که دوستم داری . هوامو داری . منو می خوای . دیگه خاله مهشیدو هم نمی گیری . -دختره حسود .. خدا بیامرزی مهناز راست می گفت . دخترا یه عشق و احترام خاصی نسبت به باباشون دارند . شاید به خاطر نوعی جاذبه و گرایش به جنس مخالف باشه . نه این که حتما معنای سکس رو به همراه داشته باشه واین یه حس طبیعی و غریزیه هرچند در بیشتر زمینه ها مادر براشون یک دوست و همدم و راهنمای خوبیه و مسائل زنا نه رو بیشتر از مادرشون یاد می گیرن . -پدر عزیزم تو هرچی که بگی راضی شدی من دلم طاقت نمی گیره نمی دونم چرا دوست دارم تو کیرتو فرو کنی تو کون من .. -نونا فکر نمی کنی خودت بیشتر از نورا فیلمهای سکسی می بینی و مطالب سکسی می خونی ؟/؟ -بابا بازم که داری حرف اونو می زنی و طرف اونو می گیری . اصلا چرا همش حرف اونو به میون میاری -نونا این اول تو بودی که شروع کردی و می خواستی خواهرتو بد معرفی کنی که خودت خوب شی .. یه خورده هم جورو شلوغش کرده بودم که یادش بره چی خواسته . دختره پررو یه سوراخ مگسی داشت ازم می خواست که با کیرم همون سوراخو بکنم . دختره شیطون نباید همچین چیزی برزبون می آورد -عزیز دلم تو باید فردا بری مدرسه .. -بیا حالا یه شب کمتر بخوابم . این ادا اصولی که نورا داره فکر کنم بیشتر شبا تو رو از من بگیره ولی من پدرشو در میارم .. پدر جونی نکنه با نورا هم از این کارا می کنی . من اگه بفهمم دیگه دوستت ندارم -اون وقت من برم اون دو تا دخترمو دوست داشته باشم ؟/؟ عزیز دلم من سه تا دختر دارم نمیشه که فقط به یکی توجه داشته باشم .. -بابا جون توجهات معنوی و علمی هم هست .. اونا رو بذار برای اونا . -نونا تو منو کشتی داری کاری می کنی که اصلا پیشت نخوابم . اگه نورا و نینا هم بخوان مثل تو منو اذیت کنن که باید خونه و زندگی خودمو ول کنم برم . تازه کی گفته خاله مهشید می خواد بیاد و زنم شه . من باید از خدام باشه . این دوره زمونه اگه یه زن یا یه دختر هنوز ازدواج نکرده بیاد زن یه مرد زن مرده با سه تا وروجک خونه خراب کن شه اون آقاهه باید با دمش گردو بشکنه -یعنی پدر جونم اگه خاله اخموی من قبول کنه زنت بشه تو با دمت گردومی شکنی ؟/؟-منظورم این نبود . حالا خودتو ناراحت نکن من که قصد زن گرفتن ندارم . ولی اگه شما بخواهین منو همین جور آزارم بدین دیگه اون وقت مجبور میشم .. ولی دیگه نتونستم در مقابل گریه های اون دوام بیارم .. مجبور شدم یه خورده از سر کیرمو به کونش فشار بدم و ادا بازی در بیارم -پدر نرفت توش بیشتر فشار بده .. -تو چرا حالیت نیست .. بهت گفتم من زن نمی خوام این سوراخت از سوراخ نورا ریز تره می دونم دردت میاد .. اوخ اوخ سوتی بدتر از این نمی شد . نونا هم از اون زرنگ ها .. یه چند لحظه سکوت کرد وروشو بر گردوند طرف من -چی گفتی ؟/؟ من نفهمیدم .. سوراخ من از سوراخ کی ریز تره ؟/؟ -عزیزم من که دروغ نگفتم . حرف بدی که نزدم -تو از کجا می دونی سوراخ کون نورا از مال من درشت تره.. -عزیزم اون ازت تقریبا یک سال بزرگتره .هیکلش درشت تره . تازه من تو حموم دیدمش .. -مگه لخت شده بود ؟/؟ یادم نمیومد اون در چه صحنه هایی حضور داشته . به تته پته افتاده بودم -عزیزبلبل زبونم . تو با این حرفات چه چیزی رو می خوای ثابت کنی ؟/؟ می خوای بگی من با نورا بودم ؟/؟ اولا که این طور نبوده در ثانی اگرم یه موقع بخوام باهاش باشم چه اشکالی داره ؟/؟ اونم مثل تو دختر منه . تو که نباید این قدر خود خواه باشی . یه دختر اگه بخواد به پدرش گیر بده به جای این که بهتر کنه بد تر می کنه مخصوصا حالا که شما باید هوای منو داشته باشین . شما سه تا خواهر باید هوای همو هم داشته باشین . نه این که به چشم یه رقیب به هم نگاه کنین . حالا یه زن غریبه رو میگم خب می تونین هر فکری رو در موردش بکنین ولی درمورد خودتون .. یه خورده با این حرفام آرومش کردم . -حالا بیا بغلم عزیزم یه خورده سینه هاتو بخورم . تو که می دونی اگه شما نبودین بابا تا حالا دق می کرد . شما یاد گار همسر مهربون منین . منم باید شما رو طوری تربیت کنم که فردی مفید به حال خود تون و جامعه تون باشین . نه این که فقط به این فکر باشین که چیکار کنین که باباتون زن نگیره .. یه وقتی دیدی که این کارا نتیجه عکس هم داره . -پدر اگه تو بخوای زن بگیری من میذارم میرم . من فرار می کنم . من خودمو می کشم . -عزیزم من هرگز این کارو نمی کنم . به شرطی که شما دخترای خوبی باشین . -بابا تو به من هیچوقت دروغ نمیگی .. حرفاتو باور می کنم . حالا راستشو بگو من بهش نمیگم . نورا و تو هم با هم از این کارا کردین ؟/؟ من بالاخره می فهمم . می خوام خودت بهم بگی .. ... ادامه دارد .. نویسنده ...ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۳۸

-نونا بس کن قرار نشد که دیگه باهام از این حرفا بزنی . اصلا چرا فکرتو مشغول این چیزا می کنی . -پدرجون قرار شد که بین من و تو دیگه هیچ فاصله ای نباشه و تو با من روراست باشی . بهم دروغ نگی . نزدیک بود احساس صداقت من گل کنه ولی می دونستم اگه لب باز کنم شردرست میشه . هرجوری بود از پاسخ به دخترم طفره رفتم ولی اون جوری که اون می خواست تا حدودی بهش حال دادم و اون شب هم گذشت . روز بعد نورابه کلاس کنکور نرفت . حالش خیلی بد بود . نمی دونم چرا ولی حس می کردم که باید برای بد غذایی باشه . منم مطب کار داشتم و باید می رفتم . هر چی معاینه اش کردم متوجه نشدم چیه . حتی وقتی بهش گفتم اگه دوست داری از اون کارا باهات بکنم که شاید حالت خوب شه موافت نکرد . اونی که این روزا تحت هر شرایطی باهام سکس می کرد قبول نکرد که باهاش سکس کنم . نمی دونم چرا نگرانی خاصی درچهره اش موج می زد . -بابا من حالشو ندارم . اگه تو دلت می خواد کیرتو در آر یه خورده برات ساک بزنم .. قبل از این که جواب بدم اون دستشو برد طرف شلوارمن کیرمو در آورد و برام ساک زد بیشتر از ساک زدن انگار بیشتر بوش می کرد . منظورشو نفهمیدم . نگاهش خسته و در هم بود . -نورا پس من نمیرم مطب خودم پیشت می مونم . نونا و نینا رفته بودند بیرون و اون هنوز تو خونه مونده بود . زنگ زدم اون کارگر زن که می تونست به امورات دخترا رسیدگی کنه بیاد .. هروقت که ازش می خواستم و جای دیگه ای هم کار نداشت میومد . شانس آوردم که اون روز هم دستش خالی بود .. ظهر که بر گشتم خونه دیدم همه چی مرتبه .. کارگرو فرستادم که بره . دخترا از بیرون بر گشتند .. نورا مثل برج زهر مار به محض دیدن خواهرش نونا مثل پسرای لات چاله میدونی که یقه همو می گیرن رفت طرفش و دستشو گذاشت رو گردن خواهرش .. اولش فکر کردم دارن شوخی می کنن . -نورا داری چیکار می کنی . داری خواهرتو می کشی .. -دختره پررو ازت بدم میاد . تو بابابای من چیکار کردی . خجالت نمی کشی ؟/؟ من به شما اعتماد کردم گذاشتم کنار هم بخوابین . اگه خاله مهشید کنار بابا می خوابید بهتر بود . -من که بابابا کاری نکردم دختره پررو . اگه تو بابابا کاری کردی که داری این قدر حرص می خوری یه حرفی . . پدر چرا به من نگفتی که با نورا از اون کارا کردی . دستتو بکش . دختره بد وگرنه بهت میگم چی تو موبایلت داری . چقدر بی تربیتی . همش فیلمهای سکسی می بینی -خفه شو .. نینا از ترس بهم چسبیده بود و تکون نمی خورد .با این دیگه واسه خودش خانومی شده بود و هیجده سالش هم تموم شده بود . پریدم وسط اونا . عجب بچه بازی شده بود . دخترام دیگه حسابی منو رو سفید کرده بودند . اون جوری که بعدا فهمیدم این نورا فضول که مشکوک شده بود خودشو می زنه به بیماری و ظاهرا چند قطره آب کیر من می ریزه یه جایی و روملافه یا یه گوشه ای نمی دونم . بعضی هاش حل میشه لک می کنه بعضی هاش روجاهایی ریخته بود که حالت چرم داشت و کناره ها بود و کاملا حل نمیشه .. شاید اگه زودتر به روم می آورد بهش می گفتم جلق زدم یا خواب دیدم ولی نورا قبول بکن نبود . کیر منو هم بو کرده بود که بفهمه بوی کون خواهرشو میدم یا نه . یعنی تا این حد تیز بینی و تیز بویی ؟/؟ -خب بچه ها مثل این که شرایط خیلی بد شده ووجود یک زن و سایه اش بالا سر شما لازمه .. شماها با هم کنار نمیاین . نونا :باشه بابا از اول هم همینو می خواستی . تو بهم دروغ گفتی -نورا : من از این خونه میرم . من دیگه نمی تونم جایی باشم که هیشکی منو دوس نداره .. -دخترا شما باید برای نینا الگو باشین بعد از مامانتون من چشم امیدم به شماست . من چه جوری بگم شماها همه برام عزیزین . من یه پدرم و شما سه تا دختر . باید عشقمو بین شما سه نفر قسمت کنم . چرا نمی خواهین اینو قبول کنین ؟/؟ چرا با حسادتهای بیجای خودتون هم می خواین منو نابود کنین هم خودتونو ؟/؟ یه خورده براشون سخنرانی کردم و آخرش گفتم وقتی که شبا شما تو اتاق خودتون بودین من کنار مامانتون بودم بوی اونو احساس می کردم . اونو بغلش می زدم می خوابیدم . حالا بوی تن اونو رو تن هر سه تاتون احساس می کنم . چرا می خواین این دلخوشی ها رو با خود خواهی هاتون ازم بگیرین . باشه من زن نمی گیرم ولی دیگه پیش هیشکدوم از شما نمی خوابم .. دو تا دختر که چشاشون پر اشک شده بود اومدن جلو بغلم زدند . و بعدشم خودشونو در آغوش کشیده و ازم عذر خواهی کردند . اشک گونه های همه مونو البته غیر نینا خیس کرده بود . شاید اون حواسش جای دیگه بود یا چون خودشو درگیسر نکرده بود بی خیال تر بود .. -بچه ها دیگه سعی کنین برای هم مایه نیاین . ما اگه هوای همو نداشته باشیم خاله مهشید بیاد هوامونو داشته باشه ؟/؟ بازم زدم به نقطه حساس .. -دخترا یه پیشنهاد دارم هر کی موافق نیست می تونه خودشو از دور خارج کنه و اصلا نیاد به اون بر نامه ای که من می خوام . امشب یک سکس حموم به عنوان آشتی کنان و وحدت راه میندازیم و منم راحت تر آموزش های لازمو میدم .هرچند سن شما از حد قانونی گذشته . البته باید باهم کنار بیاین .. نونا : بابا نمیشه -جدا جدا آموزش بدین ؟/؟ -نه دخترم همه تون باید حضور داشته باشین حتی نینا هم باید خودشو از گوشه نشینی خلاص کنه و بیاد کنار شما ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۳۹

دخترا از خوشحالی نمی دونستن چیکار کنن . منم حال و روزم از خوشی دست کمی از اونا نداشت . بالاخره تونسته بودیم یه جوری روراست باشیم و با هم کنار بیاییم . این از هر چیزی برای من بالا تر بود . هم این که نینا هم یه آمادگی ذهنی پیدا می کنه و بهتر می تونه کارشو انجام بده ومثل این دو تا خواهر این قدر خودشو عذاب نمیده . در هر حال من باید هوای دخترای نازنین و گلمو می داشتم . وقتی که خسته و مونده بر گشتم خونه دخترا رو دیدم که شدن عین لب دریایی ها . -بچه ها ما می خواهیم بریم حموم . دریا و مهمونی که نمی خواهیم بریم . تازه مهمونی هم باشه این چه وضعشه با یه شورت و یه لباس زیری که تمام شکم و جوجوهاتونو هاتونو لخت نشون میده . نورا : من که بزرگ شدم بیست سالمه اگه به مال من بگی سینه بهتره .. نونا : بابا خوب نگاه کنی متوجه میشی که مال من از مال نورا گنده تره به مال منم باید بگی سینه . اون لباس نازکه اونا رو دادم بالا و جفت سینه های هرکدومشونو خوردم و گفتم هر 4 تا سینه و هر دو جفتشون خوشمزه بودن . بازم حرفی هست ؟/؟ فقط اگه امشب بخواهین توی حموم با هم دعوا بیفتین بحث کنین شلوغ کنین جو رو به هم بریزین همه چی تعطیل میشه . باید با هم کنار بیایین . فهمیدین ؟/؟ هردو تاشون بهم قول دادن . موهاشونو از پشت بسته بودند و یه روژملایم هم به لباشون زده بودند . انگاری دو تایی شون می خواستن عروس شن . -بابا منم باید بیام حموم ؟/؟-آره دخترم . باز خواهرات درس دارن و کی می خواد باهات همکاری کنه و پشتتو لیف بزنه ؟/؟ نمی دونم تو چرا خجالتی هستی .. بیا اگه خسته شدی زود می فرستیمت بری بخوابی . چقدر این دو تا دختر بزرگترم هیجان زده بودند . -بچه ها مگه با لباس می خواین برین زیردوش ؟/؟ چه خبرتونه ؟/؟ .نونا : خب بابا تو از همین حالا باید وقت کنی و بر رسی کنی که چه جوری بیشتر حال می کنی .. -نونا من کاری به کارت دارم ؟/؟ تو خودت داری شروع می کنی . بابا خودش می دونه که باید چیکار کنه . -فکر نکن چون تو بزرگتری اول تو باید بپری توی بغلش .. -بچه ها ما که هنوز نرفتیم . چه تونه ؟/؟ اصلا تعطیل می کنیم . -دوباره دو تا خواهر که سنبه رو پرزور دیدند با هم مصالحه کردند . چهار تایی مون با یه شورت رفتیم توی حموم .. -نینا خوشگله تو می تونی ببینی ما داریم چیکار می کنیم . دختر خوبی باش و اگرم دوست داشتی خوب دقت کن به این که خواهرات چیکار می کنن . ببینم دخترا اول من شما رو بشورم یا شما لیفم می زنین .. داشتم فکر می کردم که چیکار می تونم بکنم که دوتایی شونو با هم طوری لیف بزنم و باهاشون وربرم که بینشون اختلاف نیفته و به هم حسادت نکنن . خیلی سخته یه پدر یا مادر بخواد عدالتو بین بچه های خودش رعایت کنه . البته می تونه رعایت کنه ولی اون بچه ها هر کاری رو هم که از بابا مامانشون ببینن بازم یه انگ بی عدالتی بهش می زنن . ولی من باید تا اونجایی که می تونستم سعی خودمو می کردم که دوتایی شون متوجه شن که من به یه اندازه بهشون اهمیت میدم . نورا و نونا رو دو طرف خودم دمرو خوابوندم . شورتشونو خودم از پاشون در آوردم . -دخترا بابا هر دو تاتونو دوست داره . من دو تا شورتو که با هم نمی تونم پایین بکشم . واسه این کارای الکی گیر ندین . من اون دختری رو که فرهنگش بالا باشه به حرفام توجه کنه و منطقی باشه بیشتر دوست دارم . این جوری می خواستم اونا رو آروم تر کنم . دو تایی شونو کف صابونی کردم و دستمو گذاشتم پشتشون تا از اونجا یواش یواش بیام پایین تر و کونشونو تو چنگ خودم بگیرم . وای عجب غفلتی کرده بودم . با این که می دونستم نینا هنوز شرم خاصی داره ولی ازش غافل شده بودم . اون خودش شورتشو ازپاش در آورد و کنار خواهراش دراز کشید .. -بابا منم اومدم . منو یادت رفته بود . عجب بی فکریی کرده بودم . حقم بود که اولین درسو نینا بهم بده . اتفاقا واسه این که دل دخترمو شاد کنم اول از اون شروع کردم و بعد هم دو تا خواهر دیگه رو انگولک کردم . پشتشونو ماساژمی دادم . دستمو می ذاشتم لای کونشون . به نورا که می رسیدم کوسشو بیشتر تو چنگم داشته و می دونستم که بیشتر وسوسه میشه بیشتر به نقاط حساسش دست می زدم -اوووووففففف بااااابااااا کوسسسسم .. می خواد می خواد .. بابا کیرتو می خواد .. اولش یه خورده خجالت کشیدم از این که جلو خواهرش داره از این حرفا می زنه ولی ما خجالتمونو از نینا باید می کشیدیم . چون نورا و نونا هر دو تا رو گاییده بودم . -نونا همون که خجالتی باشی به نفع ماست . اگه بدونی دست با با به کسمون می رسه چه حالی میده !همون بهتر که تو خوشت نیاد -نورا بسه . شلوغش نکن .. نینا رو هم مالشش می دادم . اون خودش خواست از جاش پاشه و منم شستمش و فرستادمش یه گوشه ای با خودش باشه . حالا دیگه من بودم و دو تا دخترای دیگه ام ... ادامه دارد .. نویسنده ...ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 4 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

بابا تقسیم بر سه


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA