انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 8 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

بابا تقسیم بر سه


زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۷۰

نینا نینا جان -بابا بابا محکم تر من آماده ام . دستمو گذاشتم رو دهنش . اون خودش می خواست که اونو محکم تر بکنم اینو نمیشه به حساب فشار گذاشت . بالاخره باید از یه جایی شروع کرد . چون کونی که گاییده نشه در هر سنی تنگه و اختلاف چندانی در دوران مختلف زندگی نداره از نظر رشد . در هر شرایطی درد داره . باید با گاییده شدنهای متوالی راه باز شه . نینا دستشو گذاشت رو دستم و متوجهم کرد که باید دستمو از رو دهنش بر دارم چون می خواست نشون بده که چقدر بر خودش تسلط داره و با آرامش خاطر و لذت داره کون میده . حالا کیر من توی کونش حرکت نمی کرد . ونمی تونست که مانور بده . نینا نینا جون بگو چیکار کنم . مثل این که پیش خواهراش استرس داشت . شبا که پیش من بود خیلی راحت تر کون می داد . عجله ای هم نداشت و منم نرم نرم باهاش کار می کردم . الان می خواست پیش اونا نشون بده گه بزرگ شده . کیرم فقط به اندازه چهار سانت رفته بود توی کون نینا . با این حال طوری بغلش زده اونو به خودم چسبونده بودم که اون دو تا خواهر فکر کنند میزان بیشتری از کیرم رفته توی کون نینا .. نورا : چطوره خواهر کوچولو . دوست داشتی جای من بودی ؟/؟ من دانشگاه قبول شم بابا بهم هدیه میده . اوخخخخخخ نمی دونی چه حالی داره آدم قبل از از دواج با کیر باباش میره به خونه بخت . -نورا دخترم حواس خواهرتو پرت نکن . اون که گناه نکرده ازت کوچیک تره .وهنوز آمادگی شرکت در کنکور رو نداره . حس می کردم که داخل سوراخ کون نینا جون کمی نرم تر شده .. حالا واسه ما داشت ادای خانوم بزرگا رو در می آورد -اووووووفففففففف بابا جون تنگی رو داری . تا سالهای سال باب دندون بابا جونمه . اونایی که از من بزرگترن زود تر وا میرن . من خودم واردم که باید چیکار کنم -باشه دخترم هر جور راحت تری . زیر گوشش حرفای با احساس و عاطفی می زدم . گوششو میک می زدم . از این کارم خوشش میومد -بابا کیف می کنم . همین کارو بکنم هوسم زیاد میشه . کسسسسم دوباره داره آتیش می گیره . خوشم میاد . -منم دلم می خواد که خیلی خوشت بیاد . لذت ببری . کیف کنی . دوستت دارم وقتی گفت که کسش دوباره داره اونجوری میشه روی اونو هم دست کشیدم . رفته رفته حرکت کیرمو توی کونش زیاد تر کردم . دو تا قاچشو با جفت دستام گرفتم و اونو دور کیرم مالیدم . با این کارم کیرم داغ داغ شده بود و دیگه نیازی نبود که کیرمو توی کونش حرکت بدم تا آبم خالی شه . با این عملم آبم به راحتی و با حداکثر لذت و اون میزانی که می تونست خالی شه حرکتشو شروع کرد . -دخترم هوس بابات داره خالی میشه . بابا بایی پرش کن توی کونم . پرش کن تا هوس منم زیاد شه . می خوامش من کیر بابا جونمو می خوام یه خیلی وقت داریم .. چقدر این کون نینا رو پر از آب کرده بودم ! کیرم اون داخل در حال خیس خوردن بود . انگار آب کیرم کون دخترمو نرم ترش کرده بود و من حالا راحت تر می تونستم اونو بکنم و باهاش حال کنم . -نینا جون دوست داری بازم بکنمت ؟/؟ -آره بابا جونم . فراوون . تازه فکر می کنم کونم روون تر شده اگه میشه کیرتو بکش بیرون بذار تو دهنم . می خوام ساک بزنم . دلم می خواد یه کمی از آبشو بخورم . یه دوری و گردشی به کیرت که تو کونمه بده تا بیشتر آبو دورش جمع کنی -نینا جون الان بیشتر آبا حل شده . دستشو گذاشت زیر سوراخ کونش هر چی خیسی بود انگشت زد و گذاشت توی دهنش -پدر جونی من خودم می دونم اگه الان کیرتو بیرون بکشی کلی آب از سوراخ کونم می ریزه . هنوز اون جوری حل نشده . من خودم واردم . الان چندین باره که دارم بهت کون میدم . .. -نینا واقعا که فکرت تا کجا ها که کار نمی کنه . -آره بابایی کیرمو که کشیدم بیرون درجا دستشو گذاشت زیر کونش . آب زیادی رو هم توی دستش جمع کرد . ..زبونشو رو کف دستش دراز کرد و قبل از این که آب کیر جمع شده رو دستشو بخوره بهم دستور داد که کیرمو دوباره بکنم توی کونش که خیس نگه داشته باشمش . . - یه خورده بوی کرم گرفته ولی بازم خوشمزه هست . تعجب می کردم در این فاصله سه بار آبم اومده بود دیگه چیه . ضرر هم داره ولی واسه این دخترا مجبور به تحمل بودم . کیرمو هم دوباره کشیدم بیرون تا نینا جون اون جوری که دلش می خواد باهاش حال کنه وواسم ساک بزنه . -دخترا کمی استراحت می کنیم . اگه میشه برین خودتونو با آب میوه ای میوه ای بستنی و چیزی در همین مایه ها تقویت کنین یه چیزی هم برای باباتون بیارین که خیلی خسته ام و بعد از یک استراحت کوتاه دیگه یک کار گروهی داریم . باید نشون بدیم که ما یه خانواده متحد و کاملا عشقی هستیم . نینا : عشقی و سکسی .-آفرین نینا ..نونا : غیب گفتی نینا .-بچه ها بازم که شروع کردین . مثل این که تا پای گور من و سر چال کردن منم باید با هم دعوا بیفتین . اینو که گفتم سه تایی با ناز و عشوه گفتن اوا بابا خدا نکنه . ما هنوز آرزو داریم که بریم دانشگاه و اون قولی رو که به ما دادی عملی کنی . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۷۱

دخترا حسابی ازم پذیرایی کردند و سنگ تموم گذاشتند . هر کدوم دوست داشت خودشو بیشتر توی دلم جا کنه . -خوشگلا من همه تونو دوست دارم . بچه ها یه پدر به یک اندازه همه بچه ها شو دوست داره . همه اونا واسشون عزیزن . اگرم یه وقتی یه گرایشی به یکی داشته باشه یکی رو بیشتر دوست داشته باشه که این جور نیست و همه رو یه اندازه دوست داره نباید این توقع رو داشته باشین که بیاد و نشون بده ولی من هر سه تاتونو از خودم بیشتر دوست دارم . بی نهایت .. شما هم باید هم دیگه رو دوست داشته باشین . گاهی وقتا حتی اگه شده به نفع هم کنار برین . مثلا فرض می کنیم یه شبی نوبت نینا جونه که من برم سراغش و پیشش بخوابم . اون شب نورا جونم سر حال نیست و نیاز به سکس داره . روحیه اش طوریه که نشون میده اگه باهاش ور برم به قسمتهای حساس بدنش دست بزنم حالش خوب میشه . اینجاست که یک خواهر خوب و ایثار گر مثل نینا میاد و میگه پدر اگه ایرادی نداره تو امشب برو پیش نورا و به اون حال بده . چون اگه خواهرم روحیه نداشته باشه انگاری منم روحیه ندارم . نورا : بابا کی ؟/؟ این اگه چاره داشته باشه اون شبایی رو که داری باهام حال می کنی دلش می خواد من سهمیه خودمو بدم بهش . -من مثال زدم دخترا این شرایط ممکنه بر عکس هم بشه . نینا : من خودم متوجه شدم این خانوم که مثلا می خواد بره دانشگاه یه چیز به این سادگی رو حالیش نیس . آخ کیف داره قبول نشی و دماغت بسوزه -خیلی حسودی نینا . به کوری چشم دشمنان که شده حتما قبول میشم خودمو میندازم زیر کیر بابا تا کسمو جرش بده . خونشم نشون شما می دم تا جیگرتون آتیش بگیره . -فکر کردی ما بوقیم ما هم قبول میشیم دیگه .. -بسه دخترا .. حالا مرحله بعدی سکس ما اینه که چهار تایی میریم تو هم . اصلا هر کی دستش به هر جا رسید انگولکش می کنه . شما دخترا هم می تونین با هم حال کنین .. نونا : ببینم پدر نکنه تو می خوای اینجا داور شی .. -نه دخترم کلا گفتم . یعنی می خوام بین خودمون یه صمیمیت و اتحاد به وجود بیارم که هیچ چیز نتونه ما رو از هم جدا کنه .. نینا : بابا جون من فکر نکنم همچین چیزی بشه . الان اگه نورا و همین طور هم نونا چاره داشته باشن میگن که واسه ما خونه جدا بگیر تا از دست نینا خلاص باشیم . نورا : کور خوندی ما دکت می کنیم و خودمون همین جا می مونیم . -دخترا شلوغش نکنین . هنوز که هیچ کاری نکرده این طور دارین به پر و پای هم می پیچین وای به این که ما شروع کنیم به حال کردن با هم . خیلی سخت بود این سه تا رو در کنار هم نگه داشتن و کنترل کردن ..روی تخت چند نفره دراز کش بودیم و دیگه گذاشتم به عهده دخترا که حرکتو شروع کنن . -بچه ها دیگه حرکات اختیاری شروع میشه .. نینا عین تیر رها شده از چله فوری زد کیرمو قاپید و نونا هم واسه این که از قافله عقب نمونه به بیضه هام چنگ انداخت . ولی نورای نازم دختر بزرگم که دیگه تیپ زنا رو پیدا کرده بود خودشو به قسمت بالای بدنم رسوند و با کف دستش رو سینه هام می کشید . چشاشو با محبت به چشام دوخته بود . وای چقدر منویاد مامانش مینداخت . خودشو بهم چسبوند و لباشو گذاشت رو لبای من . چقدر از این حرکتش لذت می بردم . فکر می کردم که دارم مامانشو می بوسم . همسری که سه تا دختر واسم گذاشت . یه زن رفت و سه تا زن جاش نشستند . چقدر سخته نگه داری سه تا زن . با سه تا دختر میشه کنار اومد ولی کنترل سه تا زن یه عنوان سه تا زنی که نقش همسر رو دارن کار حضرت فیله . اون پایین نونا و نینا یه کیر لیسی حسابی راه انداخته بودند . محبت و بوسه نورا هوسمو بیشتر می کرد تا خود ساک زدن توسط نینا . .. نینا یه لحظه کیرمو از دهنش در آورد و گفت بابا حال می کنی . می بینی چه طور بهت حال میدم ؟/؟ این نورا هم لباتو قفل کرده نمی ذاره حرف بزنی و فکر کرده بوسیدن خشک و خالی چه به درد می خوره . کیر بابایی حال می خواد . ولی نورا بدون توجه به حرفای نینا با عشق و هوس منو می بوسید . نینا که داشت برام حرف می زد سر کیر من که چند لحظه آزاد شده بود نونا از فرصت استفاده کرد و اونو فرو برد به دهنش . , ونینا هم که عصبی شده بود اونو به طرفی هل داد ولی من بی خیال غرق در لذت بوسه دختر تپل و خانومم نورا بودم با این سه دفعه ای که در بدن بچه ها خیس کرده بودم حالا دیگه مقاومتم خوب شده بود و فکر نمی کردم به این زودیها انزال بشم . نونا در حال لیس زدن و ساک زدن کیرم بود و نینا هم از رون پا تا نوک پامو شروع کرد به زبون زدن . سه تا دختر گل من داشتند به باباشون حال می دادند ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
بــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۷۲

یکی از یکی بهتر و پر شور و حال تر بودند ولی در نهایت این نورا بود که با نوعی حالت و حرکت رهبری منو تنظیم تنظیمم کرده تا ساک زدن نونا جون و لیس زدن نینای عزیزم فوق العاده بهم حال بده . نینا هم با دستای دخترونه اش جادو می کرد . کیر من تو دهن نونا به خوبی جا نمی شد ولی با همه این احوال اون تلاششو می کرد تا در حد اعلا به بابا جونش حال بده . یه دستمو دراز کرده گذاشتم رو کون نورا و یه دست دیگه ام به زور به سر نونا جونم می رسید . نینا بازم حسودیش شد . -بابا من چی -عزیز دلم درهمی یعنی همین . من که سه تا دست ندارم فدات شم . یه جای کار نوبت تو هم میشه .. نورا : بابا این قدر لوسش نکن لی لی به لالاش نذار .. -نورا خیلی پررو شدی . مگه تو فضولی . -بی تر بیت اصلا احترام بزرگتر از خودتو نگه نمی داری . محکم لبامو به لبای نورا جون چسبوندم تا بیشتر از این چیزی نگه . چون واقعا داشتم حال می کردم . چقدر این دخترای خوشگلم بهم آرامش می دادند . از این بهتر نمی شد . لذت چند تا سکس با همو داشتم . -بچه ها فداتون . فدای همگی شما بشه این بابایی . نونا جون خیلی خوب ساک می زنی . یادم باشه یه تشویقی بهت بدم همچنین به نینا جون و نورا جون خودم . همه شما بیستین .. نورا خیلی آروم به من گفت بابا جونم من می دونم من خودم می دونم که تو الان با من داری بیشتر کیف می کنی . چشات این طور نشون میده . بعد این که یه جور خاصی منو بغل زدی . نورا خیلی آروم و با صدایی پایین صحبت می کرد که خواهراش نشنون . نونا کیرمو از دهنش بیرون آورد . یه لحظه حس کردم یکی یکی رو هل داده و ظاهرا این نینا بود که نونا رو هل داد و اومد رو کیرم نشست . حالا واسه این که زود تر جا خوش کنه و بهانه ای نباشه تا نونا مقابله به مثل کنه کونشو محکن به کیرم فشار میده . -بابا بابا کمکم کن کمک کن تا زودتر کیرت بره توی سوراخ کونم ..نونا : این قبول نیست . این جوری خیلی بد میشه . نوبت من بود .-اینجا ما نوبتی نداریم . -دخترا با هم کلنجار نرین . سعی کنین مثل آدمای منطقی با هم کنار بیاین ..نونا : پدر شما که برات فرقی نمی کنه بالاخره یک سوراخی پیدا میشه که کیر شما رو توی خودش جا بده ولی اگه امروز عدالتو رعایت نکنی من دیگه می دونم تو بین ما فرق میذاری و نینا رو بیشتر دوست داری . -نونا ببین یه لحظه کیر بابا از دهنم در اومد تو فوری کیرشو گذاشتی تو دهنت . من چیزی گفتم . یا تو به من توجه کردی ؟/؟ حرف بزن دیگه . بگو چی جواب داری بدی .. راستش من می خواستم به نینا بگم که از رو کیرم پاشه جاشو بده به خواهرش ولی وقتی این جور حرفای منطقی نینا رو شنیدم داشتم شاخ در می آوردم . باورم نمی شد دخترته تغاری من این جور منطق سرش شه . -نونا جان اگه همین جوری که نینا میگه باشه پس چیزی که عوض داره گله نداره . -آخخخخخخخ بابا جونم کیرتو فشارش بده به سوراخم . چقدر مزه ام می کنه . دردش زیاده ولی عیبی نداره .. یه چیز کلفت میره میرسه به یه چیز تنگ . -نینا جون انتظارم نداشته باش که یه روزی همچین گشاد شه که کیر راحت بتونه مسیر رفت و بر گشتی خودشو بره .. نورا : نینا این قدر بابا رو به حرف نیار .. دارم بهش حال میدم . نونا جون بیا نزدیک تر . فدای تو دختر مظلوم بشم . نینا : از اون دم داراست .. نونا با کف دستش می خواست بزنه پس گردن نینا که ته تغاری جا خالی داد . -نونا بس کن دیگه . کستو بذار رو دستم می خوام با هاش ور برم و انگولکش کنم . طوری بهت حال بدم که دوست داشته باشی تا آخرش همین جا بمونی و اون دو تا خواهر افسوس تو رو بخورن . نینا : من یکی که افسوس بخور نیستم . تا آخرشم اگه همین جا بشینم و جا خوش کنم تکون بخور هم نیستم . نورا هم لبخند می زد ولی دختر دومی من در حالی که به یه حالت خمیده اومده بود نزدیک من قرار گرفته بود کسشو گذاشت رو کف دستم تا بهش چنگ بندازم . . همراه با چنگ زدنهام اون کسشم رو کف دستم حرکت می داد . کس ناز کوچولوش خیلی زود خیس کرده بود . چوچوله ها و نوک ریز بالای کسشو توی دستم می گردوندم و بین دو تا انگشتام حرکت می دادم . نورا سرگرم بوسیدنم بود و کیر منم که توی کون نینا در حال گشتن بود . .کف دستمو محکم به قسمت بالای کس نونا چسبونده اونو جلوتر به طرف خودم کشوندم . حالا دست چپم رو کسش و دست راستم رو سینه چپش قرار داشت . هم با کس ور می رفتم هم با سینه .. دخترمو خیلی بی حالش کرده بودم . از اون طرف نورا در حالی که نرم نرم منو می بوسید گفت .-بابا بهتر نیست که حالا من و نینا جامونو عوض کنیم ؟/؟ -من جام خوبه نورا -قرار نیست که تا صبح تو روی کیر بابات باشی . من و نونا هم آدمیم دیگه . ..... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۷۳

ببینم دخترا معلوم نیست که ما داریم سکس می کنیم یا بچه بازی راه انداختیم یه موضوع رو چند دفعه باید به شما گوشزد کنم . نینا جون اگه ایرادی نداره پیاده شو نورا جان بشینه . اونم مثل تو دخترمه دیگه -بابا من هنوز سیر نشدم اون اگه سوار شه حالا حالا ها پیاده نمیشه -دختره پررو اگه زیاد حرف بزنی میذارم زیر گوشت . چهار سال ازت بزرگترم و زودتر از همه شما زن رسمی بابا میشم . -تو همین حالا شم کلی دوست پسر داری -بابا به روح مامان قسم این بد بخت دروغ میگه . من وقتی بابامو دارم که دوست پسرمه . منو می کنه و خانومم می کنه مگه مرض دارم برم دوست پسربگیرم که هر روز به یکی بگه دوستت دارم .. به هزار مکافات این نینا رو بلندش کرده و اونو نشوندمش رو سرش تا کسشو لیس بزنم از اون طرف نورا اومد رو کیر من نشست . -آخخخخخخخخخ نورا نورا .. همیشه هم میگم هر وقت هم که کیرم میره توی کونت میگم . چه کونی کردی -بابا منم همیشه میگم از برکت وجود شما و کیر شماست . نمی دونی که این آب دادنهای شما چقدر باعث رشد کون من شده . اگه دوست داشته باشی از این بزرگتر هم می کنمش . جااااااااان .. اوخ پدر پدر چه حالی میده . بی خود نبود که نینا از این جا تکون نمی خورد .. نینا : حالا میشه این قدر بابا جونمو به حرفش نگیری که بتونه خوب خوب کسمو لیس بزنه ؟/؟ حس کردم که کیرم توی کون نورای گلم خیلی داغ کرده و آبش می خواد بیاد . ولی نه به اون اندازه دفعات قبل . چون دیگه به اندازه کافی خالی کرده بودم . با این حال جلو خودمو گرفتم . نورا : بابا من می خوام ببوسمت ولی این نینا مزاحمه .. نینا : بابا من می خوام بیام رو کیرت این نورا اضافیه .. -دخترا یه روزی می رسه که هر سه تا تون از این که یه همچه روزایی رو پشت سر گذاشتین حسرتشو بخورین که چرا با هم خوب تا نکردین . دیگه داشتند پشیمونم می کردند از این که سه تایی رو کنار هم قرار داده بودم ولی اینو می دونستم که تا حدود زیادی تونستم از تنش کم کنم . وقتی به نورا گفتم که دخترم پیاده شو تا نونا سوار شه با کمال میل و بدون اعتراضی پذیرفت . می دونستم این حرکت سریعش یه نوع دهن کجی به نینا بوده که اونم خیلی راحت تر با مسائل کنار بیاد . ..نونا : مرسی نورا جون . اگه این نینا بود دلش نمیومد به این زودیها پاشه .. -خب دیگه من باید وظیفه خواهری خودمو انجام بدم . هرچه بیشتر با هم خوب باشیم بابا جون ما هم با هامون بیشتر خوبه .. نمی دونم چی شده بود که نورا و نونا دوباره داشتند با هم متحد می شدند . چون هم از اتحاد حرف می زدند و هم از کوبیدن نینا ی ناز من . پس از این که کون نونا رو هم به زحمت گاییدم از دخترا خواستم که حالا چهار تایی همو بغل بزنیم بریم در آغوش عشق و محبت و بوسه .. ولی چه بغل زدنی . داشتن تیکه پاره ام می کردند . منم بیکار نبودم . دستو می ذاشتم لاپای یکی , از اون جا به سینه یکی دیگه پیله می کردم . یواش یواش خستگی بر همه غالب شد و معلوم نبود کی خوابیدیم . ولی دم صبح دیدم دختر بزرگم داره با کف دستش می زنه به پشتم . -بابا دوستم داری ؟/؟ خیلی زیاد .-بابا خواب نداری ؟/؟ -نه چی بود مگه . -میریم اتاق ما ؟/؟ -چیکار کنیم --یک قل دو قل بازی یا نون بیار کباب ببر یا اتل متل توتوله ... خب معلومه دیگه این چه سوالیه که می کنی .. می خواستم بگم در حق این دو نفر ظلم میشه ولی وقتی که هیکل رعنای دخترمو دیدم گفتم خب می کنمش ولی اگه بیدار شدن به اون دو تا هم می رسم . به خاطر این که در صورت بیدار شدن اون دو تا دخترام فکر بدی نکنن که پدرشون فرق می ذاره بین اونا به نورا گفتم که همین جا می کنمت . از تخت اومدیم پایین و رفتیم یه گوشه ای که از رو تخت زیاد دید نداشت سنگر گرفتیم -نورا خوشگل من دختر ناز من خیلی بزرگ شدی . -بابا تا وقتی که کسمو نکنی و به من حال اون جوری ندی فکر نمی کنم که بزرگ شدم . بابا من احتیاج دارم به این که تو منو یه خانوم فرض کنی . مثل زنت شم . می دونم وقتی مردکیرشو می کنه توی کس یک زن لذت دیگه ای می بره . کاش همین الان این کارو می کردی من به خواهرام نمیگم -نه این حرفو نزن . اولا من همچین کاری نمی کنم تازه نمی خوام انگیزه تو برای موفقیت در کنکور کم شه . می خوام . -باشه هرچی تو بگی بابا . من که سعی خودمو می کنم . سعی می کنم . ولی اگه نشد چی . -دخترم تلاشتو بکن اگه از اول بخوای ناامیدی رو بر خودت غلبه بدی یعنی این که شکست خوردی . حالا بیا از این لحظه های شیرین خودمون به خوبی استفاده کنیم . سرمو رو کون نورا جون قرار داده و اول شروع کردم به لیس زدن سوراخ کونش . کیرم که حسابی استراحت کرده بود حسابی تر شق و تیز شد و مثل یک پلنگ گرسنه به سوراخ کون نورا خیره شده بود . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۷۴

این بار از نورا جونم خواستم که روبروم قرار بگیره و طاقباز شه تا من از روبرو و از زیر کونشو بکنم . این جوری می تونم بغلش بزنم و اونو ببوسم -قربونت بابایی . چه فکر خوبی کردی این جوری بهتر هم می تونی بغلم بزنی و منو ببوسی و بیشتر حال می کنیم . با انگشتام به سوراخ کونش کرم زده کیرمو فرستادم طرفش تا شل و آماده اش کنم . هرچی کون این دخترای خوشگل و خوش کونمو می کردم بازم انگار همون تنگی رو داشت . فقط به نسبت اولین باری که اونا رو گاییده بودم حس می کردم که راه کمی باز تر شده ولی همچنان درد می کشیدند . . طرز ورود و گاییدن کون هم شرطه که طرف مقابل ما دردش نگیره . البته از این سمت باید کیرمو کم تر فرو می کردم توی کونش . مگر این که اونو بغلش می کردم و کمی بالاترش می آوردم . در یه حالت نشسته پاهاشو گذاشت دو طرف پهلوهام و منم کیرمو به سوراخ کون دختر گلم فشارش داده و سرش که رفت یه قسمت از تنه اش هم راحت رفت توی کونش ولی تا یه حدی رفت جلو . از اون به بعدش رو دیگه نتونستم فشارش بدم . -بیا بغل بابا . بغلم بزن -پدر من دختر بزرگ تو هستم . حالا شدم یه خانوم . درسته ؟/؟ -تو همیشه واسم خانوم بودی . الان بیشتر از چند ماهه که با هم داریم حال می کنیم . زمان چقدر زود می گذره . در کنار شما زندگی چه شیرینه . وقتی فکرشو می کنم که یه روزی باید شوهر کنین دیوونه میشم . -بابا نینا و نونا رو بفرست برن . من خودم پیشت می مونم و هیچوقت شوهر نمی کنم . دستامو دور کمرش حلقه زده اونم همین کارو باهام کرد و بوسه داغ و عاشقانه هوسبار پدر و دختر آتش سکس داغ ما رو شعله ور تر کرد . یه دستمو از دور کمرش ول کرده و کفشو گذاشتم روی کس نورا جونم و باهاش ور رفتم تا دختر خوشگلم بیشتر حال کنه . -عزیزم درساتو خوب بخون تا بابایی یه جایزه خوب به کس ناز و خوشگلت بده . البته واسه خود تو هم هدیه می گیرم . -بابا همون کیری رو که می خوای بکنی توی کسم از هر هدیه ای برام بالاتره . من عشق تو رو این جوری بیشتر قبول دارم . دلم می خواد مال تو باشم . تنم بدن لختم همه مال تو .. هوسم نفسم مال تو بابا . مال تو . دوستت دارم . سینه های نورا سینه هامو قلقلکش می داد . چقدر خوشم میومد نوک تیز اونا رو پوست تنم کشیده می شد . -بابا جونم به خاطر منه که موهای سینه اتو کوتاه می کنی ؟/؟ عیبی نداره هر جوری دوست داری باش . من سینه های مردونه ات رو خیلی دوست دارم . از بوش خوشم میاد . از موهای بلندش هم خوشم میاد . وقتی سرمو میذارم روش هم حس می کنم که دخترتم و هم این که زنتم و دوست دخترتم . من چند جور باید دوستت داشته باشم ولی بیشتر از هر کس دیگه ای توی این دنیا دوستت دارم . دوستت دارم . دوستت دارم . -منم دوستت دارم .-من به خواهرام حسودیم میشه . نمی دونم چرا نمی تونم ببینم اونا دارن باهات حال می کنن . وقتی که نسبت به اونا این احساس رو دارم اگه یه زن غریبه بخواد بیاد و پاشو بذاره تو خونه مون و تو رو از ما بگیره اون وقت چه احساسی بهم دست میده خدا می دونه . -نورا جونم به سکست فکر کن و دیگه هم از این فکرا نکن که تمرکز تو رو برای درس خوندن از بین می بره . من حالا سه تا زن دارم یکی از یکی خوشگل تر .. -بابا من خوشگل تر نیستم ؟/؟ -یه نگاهی بهش انداخته و گفتم شاید این طور باشه ولی نمی خوام عادت کنم که پیش اونا هم اینو بگم . هر وقت مادر شدی متوجه میشی که بین بچه ها عدالت بر قرار کردن چقدر سخته و مهمه -بابا من چند بار بگم که نمی خوام شوهر کنم . اعصابمو بهم نریز و خط خطی نکن . -باشه عزیزم هرچی که تو بگی . من که حرفی ندارم . خودت نمی خوای زور که نیست . حالا بیار اون لبای داغ و شیرین خودتو . هنوز اون روژ قرمز که لباشو بر جسته و هوس انگیز کرده بود اثرش رو لبهای دخترم باقی بود . چقدر اونو ناز و خواستنی تر و هوس انگیز تر کرده بود . انگشتانو در تمام جهتا روی کس نورا می گردوندم . چپ به راست و بالا به پایین و بر عکس و دایره ای .. همه این حرکات رو با سرعت و یه نرمی خاصی روی نقاطی که تحریک کنندگی بیشتری داشتند انجام می دادم . نفسهای بریده بریده و تند نورا نشون می داد که اون داره به سمت اوج لذت میره . سینه امو رو سینه هاش حرکت می دادم تا از این زاویه هم اونو تحریک کرده باشم . خوشبختانه هنوز اون دو تا دختر بیدار نشده بودند . نینا رو اگه به حال خودش ول می کردی تا لنگ ظهر می گرفت می خوابید . . ده دقیقه تمام فقط داشتم به همین صورت می کردمش . -بابا بابا جونم نمی دونم چه جوری شدم . یه حسی مث جیش زدن بهم دست داده .. -آروم دخترم . بازم داره آبت میاد .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۷۵

خب عزیزم نورا خوشگله من خوشت اومد ؟/؟ حالا دیگه یواش یواش باید بریم بالای تخت پیش بقیه . یه سرویس هم که توی کونت خالی کردم . -بابا منو ببوس . من سیر نمیشم . دلم می خواد فقط مال من باشی . نمی دونم چرا نمی تونم فکر کنم که همش مال اونا باشی -عزیزم مگه من مال تو نیستم . من تو رو هم دوست دارم . تو دختر خوشگل خودمو . تو هم برام عزیزی . اگه نبودی که الان تو رو پایین نمی آوردم و یه سرویس فوق العاده روت کار نمی کردم -مرسی بابا . دستت درد نکنه . خودشو انداخت توی بغل من . لبامو به لبای خودش قفل کرد و ول کنم نبود . همش از این هراس داشتم که اون دو تا دختر بیدار شن و الم شنگه به پا کنن و روز از نو روزی از نو . آخه این کیر لعنتی هم باید بکشه . چه جوری سه تا دختر رو با هم ردیفشون می کردم . من و نورا رفتیم روی تخت و در هر حال بر نامه این سری ما هم تموم شد . هر چند اون انتظاری که داشتم نبود ولی از این بر نامه ها بار ها و بار ها داشتیم تا بالاخره یه پنجاه درصدی رو تونستیم به یه جایی برسیم . . یه بار نزدیک بود کار دست خودم بدم . یه خانوم دکتر مطلقه ای عاشقم شده بود . عاشق که چه عرض کنم دوست داشت باهام از دواج کنه و قبول کرده بود که با سه تا بچه ها کناربیاد . راستش من تمایل چندانی نداشتم ولی انگاری مهره مار داشت یا چه نقوذی داشت که من خودم می خواستم بهش بگم بابا من اهل از دواج نیستم نمی شد که نمی شد . نمی دونستم باید چه جوری از شرش خلاص شم . آخه آدم این قدر معذب و خجالتی ؟/؟! خودمم تا حدودی تقصیر داشتم . از این نظر که یه بار که آخر وقتی من و اون توی مطبمون تنها موندیم البته بعد از چند بار همدیگه رو دیدن اومد توی بغل من . چه هیکلی . انگار از گردن تا به نوک پاشو برف نشسته باشه . از اون برفهای خوشرنگ . وقتی که لباش باز می شد و با اون دندونای خوشگلش می خندید منم دوست داشتم باهاش می خندیدم ولی می دونستم زندگی من سیاه میشه .اونو به آرومی بغل کرده به خودم چسبونده بودم . می دونستم که یه بوسه چشیدن و گرفتن از اون لبای یاقوتی و خوشرنگش دست کمی از نوشیدن آب از چشمه آب حیات نداره . خیلی داغ شده بودم . دستمو هم از لای شلوارش رسونده بودم به کسش .. -نیما جون نکن نکن .. خوشم میاد خیلی .. -بذار بیاد .. همین جا تمومش می کنیم .. شورتشو انگار گذاشته باشی توی یک سطل آب . منم از هوس زیاد شل شده بودم . شل و در مونده . نمی دونستم چه جوری با این وضعیت کنار بیام . -دوستت دارم راضیه .. شلوارشو کشیدم پایین ولی این اجازه رو به من نداد که شورتشو بکشم پایین -نههههههه نههههههه نیما . هر وقت که من زنت شدم به اونجاش هم می رسیم . نکن نکن . هوس منو زیاد نکن . کمرم سنگین میشه . دادش داشت در میومد .. نه ... نمی شد . این از اون هفت خط ها بود . شیطون رو لعنت کردم . داشت واسه من شر می شد . قرار بود شب جمعه ای رو شام بیاد خونه ما . همون شبی که بر نامه اشتراک چهار نفره داشتیم . . رفتم خونه و به طور سر بسته موضوع رو با دخترا در میون گذاشتم . اولش وقتی جریان رو شنیدن هر کدومشون جدا گانه با هام قهر کردن . دخترا چرا باهام این جوری می کنین . من که دارم پیش خود شما میگم من نمی خوام با این زن از دواج کنم . از شما کمک می خوام . اگه این جوری قهر کنین نتیجه می گیرم که شما دوستم ندارین و از خدا تونه که من با خانوم دکتر راضیه از دواج کنم . سه تایی شون آروم گریه می کردند . نونا : بابا می خوای روح مادر رو بلرزونی ؟/؟ -این حرفا چیه . نورا : بابا تو به من قول دادی . الان نزدیک شده به کنکور... من با چه روحیه ای واسه رفتن به دانشگاه درس بخونم و کنکور قبول شم . نینا : بابا من از این خونه میذارم میرم . میرم به یه جایی که منو دیگه پیدا نکنی . -دخترا من که خودم به خوبی می دونم شما هفت خط روز گارین و شیطون هم نمی تونه به شما درس بده . یادم نرفته که چه بلایی سر خاله مهشید در آوردین که این عید به اون عید هم پاشو به زور میذاره اینجا . .. سه تایی شون فکراشونو رو هم گذاشتند و گفتند امشب خدمت این خانوم دکتر می رسیم .. دخترا بهم اعتراض کردند که بابا خودت پس چیکاره ای -عزیزم همکارمه . محیط کاریه . می خوام همه چی به خیر و خوشی و خواسته خودش تموم شه یعنی به هم بخوره که فردا پس فردا محیط کاره دیگه .. نورا : اون وقت در محیط کار هر کاری که دلتون خواست بکنین -نه دخترا اصلا این طور هم نیست وگرنه این خانوم چه اصراری به از دواج داشت . دیگه دیوونه ام کردین . دق کردم از دست شما . . اون شب راضیه خانوم خیلی شیک و پیک کرده و تر گل و ورگل قدم رنجه فر موده و وارد کلبه محقرانه ما شدند . پرنسس های من حسابی ازش پذیرایی کردند . ولی با یه لباسای فانتزی و بدون سوتین و نصف کون بیرون زده و دامن کوتاه چشم خانوم دکتر رو داشتن از کاسه در می آوردند ولی هنوز نمی تونست چیزی بگه زود بود .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۷۶

گوشه و کنار خونه انواع و اقسام عکسای فانتزی و نیمه سکسی هم به در و دیوار نصب شده بود . چشم خانوم دکتر به جمال این عکسا روشن شده بود . می دونستم می خواد یه چیزی بگه ولی روش نمی شد . غذاها رو یه مقدارشو نورا ردیف کرده بود و یه کمی هم از بیرون گرفته بودیم . نورا : خانوم دکتر این مدل لباس بهم میاد ؟/؟ .. خنده ام گرفته بود . شبیه همه چی بود جز لباس . اصلا نمی شد فهمید که پیراهن یه سره تنش کرده یا بلوز دامن ولی اون چین دامنش که نصف کونشو انداخته بود بیرون دلمو برده بود . کیرم شق کرده بود . همین مونده بود که راضیه چشاش بیفته به ورم شلوارم . یه سری تکون داد . ولی من درجا بهش گفتم عزیزم یه مادر که بالا سر بچه ها نباشه همینه دیگه چیکار میشه کرد .. -خودم همه شونو ردیف می کنم -ولی راضیه جون من تا حالا بالا تر از گل بهشون نگفتم . چون مادر ندارن دلشون شکسته . همه شون بزرگ بودن که مادرشونو از دست دادن . در هر حال عادت کردن به این زندگی -درسته نیما جان ولی میگن بچه عزیزه و ادب عزیز تر . ظاهرا نورا از پشت در همه چی رو شنیده بود . من و راضیه رفتیم گوشه کنارای خونه رو بهش نشون دادم . -راضیه جون این دخترا بهم خیلی علاقه دارن . هر شب یکی از اونا پیش من می خوابه . البته علاقه و مهر پدر فرزندی چیزیه که نمیشه فراموشش کرد . مخصوصا دخترا خیلی بابا شونو دوست دارن .-اتفاقا منم بابا مو خیلی دوست داشتم ولی این جور نبود که شبا رو پیشش بخوابم . اینی که شما میگین یه نغمه نو ساز کرده شده . نغمه نو .. من خوشم نمیاد . رنگ اتاق خواب زیاد روشنه . اون سنگینی و متانتی رو که باید نداره .. -ببخش راضیه جان مگه این آدمه که بخواد متانت داشته باشه ؟/؟ -تمام این پرده ها باید عوض شه . فقط از یه چیزی سر در نمیارم . گفتی که هر شب باید پیش یکی از دخترا بخوابی ؟/؟ -این صمیمیت رو زیاد می کنه و دخترا هم می تونن خودشونو محرم اسرار من بدونن . و من هم هرچی توی دلمه به اونا میگم .. -یعنی بین من که زنت میشم با اونا فرقی نیست ؟/؟ -چرا یه تفاوتی هست . من یه کارایی با شما می کنم که با اونا نمی تونم بکنم -خیلی ممنون دست شما درد نکنه . در واقع باید بگم یه چیز دیگه شما درد نکنه . می دونم خیلی عصبیش کرده بودم . -فقط راضیه جون من راجع به این دخترا خیلی حساسم . -فعلا که نه به باره نه به داره .. راضیه خودشو به من نزدیک کرد و لباشو بی مقدمه گذاشت رو لبای من . منم خب یه مرد بودم دیگه تحریک شدم و باهاش همکاری و همراهی کردم . نفهمیدم چرا بی مقدمه این کارو انجام داد .. یهو صدای باز شدن درو شنیدم . نورا بود . چند تا سرفه کرد تا ما از هم جدا شدیم . یه اخمی بهم کرد که اگه من صداش نمی کردم می خواست اتاقو ترک کنه -دختر خانوم وقتی من به سن شما بودم بابام بهم یاد داد که اگه می خوام وارد جایی شم که آدم غریبه ای اونجاست در بزنم .. -ببخشید من این جا فقط یه آشنا می بینم اونم بابامه . دیگه آدم دیگه ای نمی بینم . نورا از این که ما رو در اون وضعیت دیده بود خیلی عصبی بود و معلوم نبود چی داره میگه . تا این حد هم نباید گستاخی می کرد . هنوز هیچی نشده که اینا با هم کلنجار می رفتند وای به این که اگه قصد کاری هم می داشتم .هر چند تمام این بر نامه ها برای فراری دادن راضیه بود . با نورا از اتاق رفتم بیرون -دستت درد نکنه بابا لبات درد نکنه . خودت به ما میگی کمکت کنیم و اون وقت عاشقونه می بوسیش ؟/؟ من اگه برم پیش خاله مهشید زندگی کنم دیگه پیش تو نمی مونم .. بازم گریه اش گرفته بود . -عزیزم من تقصیری ندارم اون خودشو به من چسبوند و نمی تونستم در برم . نمی دونم چرا . شاید می دونست که شما می خواین وارد شین این جوری عصبی کنه شما رو . حالا نمی خوای کمکم کنی ؟/؟ دستمو از زیر پیراهنش رسوندم به کمرش و با یه نوازش جانانه و دست مالیدن به سینه اش نرمش کردم . -به خاطر مامان .. -می دونم که دیگه مثل سابق دوستم نداری ولی باشه .. دخترای دیگه دست به کار شدن .. وقت شام که شد نینا اول چند تا کاسه کوچولوی سوپ رو به عنوان پیش غذا دستش گرفت و مثلا می خواست ببره رو میز بچینه که بعد از ردیف شدن همه وسایل ما بریم و مشغول شیم . همین که رسید به راضیه که پیش من نشسته بود پاش سر می خوره و میفته رو راضیه . یکی از بشقاب ها سر و ته میشه و دیگه لباس سفید و نقش و نگار شده راضیه رو لک و کثیف می کنه .. راضیه می خواست یه حرف زننده ای بزنه .. تا گفت مگه ..من جلوی دهنشو گرفتم .. -عزیزم پیش میاد .. بازم خدا رو شکر بشقاب نشکست و خودت سالمی .. -مگه این حالا تمیز میشه ؟/؟ من امشب چه جوری برم خونه ؟/؟ -مگه قرار نبود شبو اینجا بمونی ؟/؟ .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۷۷

بیا بریم اتاق من یه لباس برات ردیف کنم -چی می خوای لباس یک مرده رو بهم بدی بپوشم ؟/؟ شگون نداره .. نونا : خیلی هم دلت بخواد . بابا حق نداری لباس مامان منو بدی به آدمای بی کله ای که حرف زدن بلد نیستن و به مامان جونم تو هین می کنن . زار زار شروع کرد به گریستن . .. رفتم جلو سرشو بوسیدم و گفتم کاریت نباشه .. و خیلی آروم گفتم بذارش به عهده من . .. راضیه رو بردم به اتاق خواب و از گنجه چند تا لباس نشونش دادم . یکی رو انتخاب کرد .. -اووووههههه چه بوی موندگی گرفته .. -آره ولی کمی که هوا بخوره خوب میشه . خدا بیامرزی هم شکل و هم قد و قواره تو بوده . شباهت زیادی هم به تو داره . مثلا رفتم برای در آوردن پیراهن کمکش کنم . کف دستمو گذاشتم رو محل کس و با چنگ گرفتن هام شروع کردم به بازی کردن با اونجا یعنی کس راضیه از پشت پیراهن . با این که من و اون چند بار توی بغل هم آروم گرفته بودیم ولی به این صورت و سرعت چنگ گرفتن کسش یه بی ادبی و لات بازی تلقی می شد واسه همین یه در گوشی محکم نوش جون کردم . -چی شده راضیه . مگه من و تو نمی خوایم زن و شوهر شیم . حالا من داشتم می رفتم پیشواز .نمی دونی کس کردن چه صفایی داره .. تازه من و تو که قبلا خیلی پیشرفت کرده بودیم -نیما نکنه بی تر بیتی های دخترات در تو اثر کرد . خودمو طوری ناراحت و حق به جانب نشون دادم که اگه بر نامه مون بهم خورد که می دونستم داره بهم می خوره دیگه تقصیرا رو گرد من نندازه . -نه راضیه جون . من یک مردم . در مقابل زنا خیلی زود تحریک میشم .. به هیجان میام -یعنی در مقابل همه شون .. کم نمونده بود که بذاره زیر گوشم . از این که یکی از لباسای مادر بچه ها رو بپوشه پشیمون شده بود . -عیبی نداره شبه و کسی نمی بینه همین جوری میرم خونه -اگه الان بو بگیره چی .-تا اون موقع رفع زحمت می کنم -عزیزم پس پیوند من و تو چی . عشق ما چی .. -نیما عشقی که وجود نداره وجنگ اول به از صلح آخر شاید اگه این سه تا دختر رو هم نداشتی من و تو نمی تونستیم به تفاهم برسیم . البته می تونیم همکارای خوبی باشیم . -متاسفم ولی می تونم یه خواهشی ازت بکنم ؟/؟ -بکن -شامو به خیر و خوشی کنار هم بخوریم ؟/؟ دخترا خیلی زحمت کشیدن -باشه عزیز من که حرفی ندارم و چیزی نگفتم .. آخیش از شرش خلاص شده بودم . قبلا خیلی اصرار داشت که می تونه با دخترا کنار بیاد و با هم تفاهم داشته باشیم انگاری زندگی کشکه .. حواس و سر راضیه بود طرف دیگه ای یه چشمک دیگه ای به دخترا زدم که یعنی همه چی حله ولی اونا کارشونو خوب وارد بودند . زیاد رفتارشونو تغییر ندادن که یه وقتی راضیه از تصمیمش منصرف شه . وقتی من و دخترا تنها شدیم اون وقت سه تایی شون افتادن رو من . -بابا من اگه نبودم موفق نمی شدیم .. یکی دیگه می گفت که با بلبل زبونیهای اون بوده که زبون راضیه بریده شده.. نورا اومد نزدیک من و در گوشم گفت بابا اگه اول به من نرسی و اونم جدا منو نبری اتاق و باهام حال نکنی به دخترا میگم که امشب با راضیه خانوم چیکار کردی و بوسیدیش .. .. نورا داشت واسه ما شر می شد . داد نینا در اومد -هی خواهر چی داری به بابا جونم میگی درسته که ازم بزرگتری ولی حق نداری اول بابا روئ ببری پیش خودت . من اونجام خیلی می خاره . -دخترا از همه تون ممنون و متشکرم که امشبو باهام همکاری کردین . در واقع باید همه مون کنار هم باشیم ولی واسه رفع خستگی بازم به نوبت این کارو می کنیم .. نینا : بابا قرعه می کشیم -عزیزم عدالت این طور حکم می کنه که به ترتیب اولویت سن بلوغ من کارمو انجام بدم .. نینا سرشو انداخت پایین و به حالت قهر رفت اتاقش .. به صدای بلند فریاد زدم هرکس قبول نداره و دوست داره باباش غیر قانونی کار کنه می تونه خودشو توی اتاقش قایم کنه و تا صبح یا تا هر وقت که دلش خواست از اتاقش بیرون نیاد . نونا دیگه حساب کار دستش افتاد . نورا رو بردم اتاقم . خانوم خانوما رشدش خیلی زیاد شده بود . -نورا روز به روز کونت گنده تر میشه و هوس بابات زیاد تر . راستش دیگه خودمم می ترسیدم که نکنه یه وقتی دخترم درکنکور و اون رشته ای که من میخوام قبول نشه و هر دو تامون خیط شیم . خیلی هوس کسشو کرده بودم . چقدر این کیر رو باید دور و بر کسش می مالوندم . و هر دو تامون حسرت می کشیدیم . چین دامن نورا رو که بالا زدم چیز دیگه ای ندیدم جز کون خوشگل و ناب و دبش دختر گلمو . شورت هم پاش نبود . از بس کون و کپلش تپل شده بود کس کوچولو و نقلی دختر نازم اون وسط قایم شده بود. دو طرف کون نو را جونو که باز کردم کسش تپل تر و غنچه ای تر از هر وقت دیگه ای به نظر میومد . لبامو گرد کرده اول یه ماچ از سوراخ کونش بر داشته بعد زبونمو رو کسش کشیدم . .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۷۸

بابا یعنی میگی من بعد از این همه مدت هنوز نشناختمت ؟/؟ یعنی میگی که من نمی دونم که تو حالا دلت می خواد کسمو داشته باشی .. بابای گلم دستتو بذار روش ببین چه جور برات داغه . داغ .. کیر بابا رو می خواد .. راستش با این که این دخترای گل و نازم چیزی رو ازم دریغ نداشته و حاضر بودند تا اوج قضیه هم باهام کنار بیان ولی من که دلم نمیومد تا موفقیتشون در کنکور بهشون هدیه بدم ولی این چند وقتی که کیرمو توی کس کسی فرو نکرده بودم حس می کردم یه چیزی رو گم کرده دارم . نورا کسشو به کیرم می مالید و بیشتر آتیشم می داد . -بابا من خسته شدم . خیلی اذیتم می کنی . -دختر اگه الان بخوام ردیفت کنم دیگه عادت می کنی و هر روز و هر شب میگی از این کارا بکنیم . رو فکر و مغزت اثر میذاره و اون وقت از درس خوندن میفتی . اون وقت من دیگه نمی تونم به شما افتخار کنم -بابا اون وقتا که به سن ما بودی چیکار می کردی . پس تو چطور درس می خوندی .. خب جواب هم ندادی ندادی . می تونم بفهمم از بس واسه شما مردا همه چی آماده بود که دیگه عین خیالتون نبود . ما دخترا رو بگو که باید در تنگنا باشیم -نورا این جور حرف زدنا رو از کی یاد گرفتی . ببینم این پدرت بهت سختی داده که داری این جوری حرف می زنی ؟/؟ اگه دیگه دوست نداری با بابات باشی بهم بگو -چیه بابا هوس زن گرفتن به سرت زده ؟/؟ -چیه دلتو زدم و تو هم به خاطر این که من از دواج نکنم خودتو به من نزدیک کردی ؟/؟ من می خوام تو منو به خاطر خودم بخوای . چه در عشق چه در سکس و هوس . -بابا من دوستت دارم . چرا این قدر اذیتم می کنی . -به نظرم بهتر اینه که اولین خواستگار خوبی که برات پیدا شد تو رو شوهرت بدم . -بابا مگه ما الان توی روستاهای صد سال پیش زندگی می کنیم . ؟/؟ چیه ازم خسته شدی ؟/؟ دستشو گذاشت رو کیرم و گفت چیه دیگه موتورت نمی کشه ؟/؟ پیر شدی ؟/؟ -اگه پیر شدم دیگه طرف من نیا . -نمی دونم امروز چته بابا .. نورای من تا حدودی حق داشت . من هوس کس کرده بودم . دلم می خواست کیرمو فرو کنم به یه جایی شبیه کوس یا به کس یکی دیگه . می تونستم حتی نو را رو هم بکنم ولی برای من تربیت و ادب و موفقیت بچه ها از هر چیزی مهم تر بود . من واسه اون کلی زحمت کشیده بودم . نمی تونستم به خاطر این چند وقتی تمام رشته هاموپنبه کنم . -بابا حالا من که دیگه چیزی نخواستم . دیگه حرفشو نمی زنم تا لیاقتمو بهت ثابت کنم . تا بهت بگم که مستحقش هستم که توسط بابام زن شم . دیگه حرفشم نمی زنم . فقط دوستم داشته باش . چرا فکر می کنی من به خاطر پسرای دیگه بابامو دوست ندارم . از وقتی که خودمو شناختم تو رو هم شناختم . من همیشه خودمو کنار تو می دیدم . جتی وقتی که مامان زنده بود بازم یه حس خاصی به تو داشتم . چرا دلمو می شکنی .. -اشکمو در نیار نورا جون . با همون صدای گریون گفت بابا من موفق میشم . کاری می کنم که به من افتخار کنی . -من هر سه تاتونو دوست دارم . -اونا ربطی به من ندارن . اونا خودشون باید برای موفقیت خودشون تلاش کنند . هر بار که با دختر عزیزم نورا که خوش استیل تر از اون دو تا بود سکس می کردم حس می کردم که بدنش نسبت به دفعات قبل یه تغییراتی کرده . -نورا تو دیگه لذت نمی بری از این که کیرمو فرو کنم توی کونت ؟/؟ -چرا بابا چرا با تمام وجودم لذت می برم . ولی کون دادن من بیشتر کیفش در اینه که حس می کنم می تونم به بابای گلم که از همه دنیا بیشتر دوستش دارم لذت بدم . بابای ناز و خوش تیپ خودم . وقتی که دوستام از این میگن که میخوان تورت کنن من حرصم می گیره . با این که نصف تو هم سن ندارن ولی میگن ما حاضریم زن بابات شیم و تو هم بشی جای دختر ما . دلم می خواد با همین دو تا دستام خفه شون کنم . -این قدر حرص نخور عزیزم من اگه بخوام از دواج کنم با یکی از دواج می کنم که اختلاف سنی زیادی باهاش نداشته باشم -چی ؟/؟ متوجه نشدم دوباره بگو ؟/؟ پس بگو چرا این قدر در عالم خودتی و داری گوشه نشین میشی ؟/؟ -نورا گفتم اگه بخوام . حالا که نمی خوام . تازه من سه تا دختر دارم یکی از یکی داغ تر -بابا من داغ ترم .. -باشه .. من سه تا دختر دارم مگه مهلت میدن من حرف بزنم و تکون بخورم ؟/ ؟ می بینی که هر وقت که از سر کار میام خونه حداقل پنج شش ساعت در کنار شمام و با هم حرف می زنیم . -وکارای دیگه انجام میشه -اون که لازمه زندگیه . -بیا جلو تر . بیا لاپاتو بازش کن تا اون کس کوچولو و نقلی و خوشمزه تو رو یه بار دیگه بندازمش توی دهنم و باهاش حال کنم .. بعدا اون قدر با همین کیرم اونو بکنم که خودش خسته شه به حرف بیاد و بگه که بهش یک سال استراحت بدم .همه جای بدن نورا رشد کرده بود جز همین کسش . انگار از بچگی به همین اندازه بود .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا تقسیـــــــــــــــم بـــــــــــــــر ســـــــــــــــه ۷۹

چه حس تازه ای بهم می داد کس کوچولوی دختر نازم نورا رو خوردن . حس تازه از کسی تازه . دلم واسش می سوخت . ولی آینده و موفقیت اون برام خیلی مهم بود . اگه من اونو از کس می کردم می دونستم که هر روز و هر ساعت هوس اینو می کنه که من کیرمو فرو کنم توی کسش .. اگرم اون نخواد من ازش می خواستم و دیگه باید هر دو تا مون تحمل کنیم تا با گذشت زمان همه چی حل شه . یه حسی بهم می گفت که هر سه تای این دخترا موفق میشن . چون اون پشتکار و اراده ای رو که داشتند خیلی قوی تر از همت و اراده خود می دیدم بیشتر از زمانی که من داشتم درسامو می خوندم . خلاصه روز ها و هفته ها می گذشتند و دخترام روز به روز چهره و تیپ زنانه تری پیدا می کردند . خود من هم هیجان زده شده بودم . دلم می خواست هر طوری شده اونا موفق به موفقیت در کنکور شن . موفق شن که واسه خانوم دکتر شدن درس بخونن . نینا یه متلک پروند و گفت بازم خوبه که بابا این شرطو نذاشت که برای زن کردن ما .. ما باید در مرحله تخصصی پزشکی قبول شیم . یعنی پس از هفت سال که واسه پزشک عمومی شدن درس خوندیم اونجا رو باید در مرحله بعدی قبول شیم .. -نینا حریف تو یکی نمیشم -ولی بابا می دونم اونجا چه شرطی میذاری . حتما واسه بار دار کردن ما میگی که باید در ورودی تخصصی قبول شیم .. -عزیزم هنوز شما به مرحله زن شدن نرسیدین . کدوم پدر رو دیدین که از دختراش بچه داشته باشه که شما دومی اون باشین .. نونا : بابا خیلی چیزا هست که آدم باورش نمیشه ببینه ولی میشه دید .. در این میونه نورای من ساکت تر از اون دو نفر بود . استرس بیشتری داشت راستی چی میشه . چطور می تونه از این مر حله عبور کنه . می دونست که موفق میشه . می دونست که بر درسها مسلطه و هر درسی براش امتیاز آوره ولی با همه اینها استرس خاصی داشت . گاهی وقتا دلم می خواست بهش بگم نترس بر خودت مسلط باش . در هر صورت ردیفت می کنم ولی با همه اینها یه چیزی مانعم می شد که من بخوام اینو بهش بگم . نورا خیلی تیپ مامانشو پیدا کرده بود و می دونستم جای خالی مادرشو به خوبی در دلم پر کرده . روزایی که قرار بود نتیجه اش بیاد یعنی نزدیک شده بود به لحظه موعود استرس عجیبی داشت . حتی اون روزا واسه سکس با من هم حرص نمی زد . یکی دو بار هم سهم خودشو داد به خواهراش . -نورا جون این قدر حرص نخور دو تا خواهر دیگه ات هم هستن . اونا هم اگه بخوان حرص بخورن که فایده ای نداره . من نمی خوام ببینم دختر گل و ناز و تپلم مریض و افسرده شه . چقدر خوشگل و خوش بدن شده بود این نورا . . خیلی هم آبدار و آدم دلش می خواست اونو پوست بکنه و بخوره . هر چند این قدر تر و تازه بود که عین هلوی پوست کنده به نظر می رسید . -دوستت دارم عزیزم نورای من . روزای قبل از اعلام نتایج سعی می کردم بیشتر آرومش کنم بهش عشق بدم . بگم که اگه موفق نشد بازم سال دیگه هم هست .. وقتی که یه بار این حرفو بهش زدم گفت چی میگی بابا این همه زحمت و بی خوابی کشیدم . اینا به یه کنار می خوای خواهرام بهم بخندن ؟/؟ این جوری که دارم پیش میرم اونا بهم می رسن . -بابا اگه موفق نشدم دوستم داری ؟/؟ بازم رو من حساب می کنی ؟/؟ -عزیزم برای یک پدر موفقیت عزیزاش خیلی مهمه . به خاطر خودشون . به خاطر آینده شون . ولی اگه یه وقتی نشد چیکار میشه کرد . چیزی که از همه مهم تره سلامتی و نشاط خود فرزندانه . من تو رو بیشتر از همه چی دوست دارم . موفق نشدی به درک .. مهم اینه که زحمتتو کشیدی .. بازم یه سال دیگه -بابا تو فقط دوستم داشته باش . بهم عشق بده امید بده .. من خیلی چیزا رو تحمل می کنم ولی سر کوفت تو رو نه .. -نورا باهام چرا این جور حرف می زنی ؟/؟ من کی بهت سر کوفت زدم کی رو تو منت گذاشتم . بهم بگو .. خودشو انداخت توی بغلم و گفت بابا منو ببخش خیلی اذیتت کردم این روزا خیلی هیجان زده ام .... خیلی دلواپس دختر ناز و خوشگلم بودم . اگه اون نمی تونست به اون چیزی که می خواد برسه من باید چیکار می کردم گاهی به ذهنم می رسید که پنهونی تر تیبشو بدم ولی می دونستم یه روزی همه چی لو میره . یک صبح از اون صبحهایی که هنوز سر کار نرفته بودم و شب بعدشم نوبت نورا بود که پیش من بخوابه یهو دیدم که یه صدای جیغی اومد که دستپاچه پریدم طرف هال . نینا که کشیک شبش بود و توی بغل من خوابیده بود هم بیدار شد .نمی دونم چرا اینقدر خسته و خواب آلود بودم که هنوز بیدار نشده بودم سابقه نداشت . نونا هم سراسیمه خودشو به هال رسوند . نورا خودشو انداخت توی بغل من اشاره به لپ تابش کرد .. بابا نیگا نیگا .. با این نمره و رتبه ... امشب دیگه کارم تمومه .. از خوشحالی به شدت اشک می ریخت .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 8 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

بابا تقسیم بر سه


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA